سفارش تبلیغ
صبا ویژن


مرکز تخصصی قرآنی

(به سایت گروه قرآنی امام رضا شهرک رضوی بسطام خوش آمدید)

 

 

تفسیر آیات 63 تا 68 از سوره یس

آیه 63 - 68
آیه و ترجمه
هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتى کُنتُمْ تُوعَدُونَ(63)
اصلَوْهَا الْیَوْمَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُونَ(64)
الْیَوْمَ نخْتِمُ عَلى أَفْوَهِهِمْ وَ تُکلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَ تَشهَدُ أَرْجُلُهُم بِمَا کانُوا یَکْسِبُونَ(65)
وَ لَوْ نَشاءُ لَطمَسنَا عَلى أَعْیُنهِمْ فَاستَبَقُوا الصرَط فَأَنى یُبْصِرُونَ(66)
وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسخْنَهُمْ عَلى مَکانَتِهِمْ فَمَا استَطعُوا مُضِیًّا وَ لا یَرْجِعُونَ(67)
وَ مَن نُّعَمِّرْهُ نُنَکسهُ فى الخَْلْقِ أَ فَلا یَعْقِلُونَ(68)

 

  ترجمه :


63 - این همان دوزخى است که به شما وعده داده میشد.
64 - امروز وارد آن شوید و به آتش آن بسوزید به خاطر کفرى که داشتید! 65 - امروز بر دهان آنها مهر مینهیم ، و دستهایشان با ما سخن مى گویند و پاهایشان کارهائى را که انجام میدادند شهادت میدهند.
66 - و اگر بخواهیم چشمان آنها را محو میکنیم ، سپس براى عبور از راه مى خواهند


تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 430

بر یکدیگر پیشى بگیرند اما چگونه میتوانند ببینند؟!
67 - و اگر بخواهیم آنها را در جاى خود مسخ میکنیم (و به مجسمه هائى بى روح مبدل میسازیم ) تا نتوانند راه خود را ادامه دهند یا به عقب برگردند.
68 - هر کس را که طول عمر دهیم در آفرینش واژگونه میکنیم (و به ناتوانى کودکى باز میگردانیم ) آیا اندیشه نمى کنند؟

 

 

  تفسیر:


روزى که زبان از کار میافتد و اعضاء گواهى میدهند!
آیات گذشته بخشى از سرزنشهاى خداوند و گفتگوهاى او را به مجرمان در قیامت بازگو کرد، آیات مورد بحث همین معنى را در بخش دیگرى ادامه مى دهد.
آرى در آن روز در حالى که آتش سوزان و شعلهور جهنم در برابر دیدگان مجرمان قرار گرفته به آن اشاره کرده خطاب به مجرمان مى گوید: ((این همان دوزخى است که به شما وعده داده میشد))! (هذه جهنم التى کنتم توعدون )
پیامبران الهى یکى بعد از دیگرى آمدند و شما را از چنین روز و چنین آتشى بر حذر داشتند، ولى شما همه را به شوخى و مسخره گرفتید.
((امروز در آن وارد شوید، و با آتش سوزان آن بسوزید که این جزاى کفرى است که داشتید)) (اصلوها الیوم بما کنتم تکفرون ) (1).
سپس به گواهان روز قیامت اشاره میکند، گواهانى که جزء پیکر خود انسانند و جائى براى انکار سخنان آنها نیست ، میفرماید: ((امروز بر دهان آنها مهر


تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 431

مى نهیم ، و دستهاى آنها با ما سخن مى گوید و پاهاى آنها کارهائى را که انجام میدادند براى ما شهادت میدهند (الیوم نختم على افواهم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون ).
آرى در آن روز دیگر اعضاى انسان تسلیم تمایلات او نیستند، آنها حساب خود را از کل وجود انسان جدا کرده تسلیم پروردگار میشوند، و بر آستان مقدس او سر فرود مى آورند، و حقایق را با شهادت خود آشکار مى سازند، و چه دادگاه عجیبى است که گواه آن اعضاى پیکر خود بدن انسان است ، همان ابزارى است که گناه را با آن انجام داده !
شاید گواهى اعضا بخاطر آن باشد که این مجرمان هنگامى که به آنها گفته میشود کیفر شما در برابر اعمالى که انجام دادید دوزخ است به انکار برمیخیزند، به گمان اینکه دادگاه دنیاست ، و حقایق از طریق پشت هم اندازى قابل انکار است ، گواهى اعضا شروع میشود، و تعجب و وحشت سراسر وجود او را میگیرد و تمام راههاى فرار به روى او بسته میشود.
در اینکه کیفیت نطق اعضا چگونه است ؟ مفسران احتمالاتى دادهاند:
1 - خداوند در آن روز درک و شعور و قدرت سخن گفتن در یک یک اعضا مى آفریند، و آنها به راستى سخن مى گویند، و چه جاى تعجب ؟ همان کسى که این قدرت را در قطعه گوشتى به نام زبان یا مغز آدمى آفریده میتواند در سایر اعضا نیز بیافریند.
2 - آنها از درک و شعورى بهرهمند نمیشوند، ولى خداوند آنها را به سخن گفتن وا میدارد و در حقیقت اعضا محل ظهور سخن خواهند بود، و حقایق را به فرمان خدا آشکار میکنند.
3 - اعضاى بدن هر انسانى آثار اعمالى را که در تمام طول عمر انجام داده مسلما با خود خواهد داشت ، چرا که هیچ عملى در این جهان نابود نمیشود،


تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 432

مسلما آثار آن روى یک یک اعضاى بدن ، و در فضاى محیط باقى میماند، آن روز که روز به روز و آشکار شدن است ، این آثار نیز بر دست و پا و سایر اعضا ظاهر میشود، و ظهور این آثار به منزله شهادت آنها است .
این تعبیر در سخنان روزمره و تعبیرات ادبا نیز فراوان است مثلا مى گویند: عینک تشهد بسهرک : ((چشمت گواه بیخوابى تو است ))! یا میگوئیم : الحیطان تبکى على صاحب الدار: ((دیوارها بر صاحب این خانه گریه میکنند))!
شاعر فارسى نیز مى گوید: ((رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون ))!
به هر حال گواهى اعضا در قیامت مسلم است ، اما اینکه هر عضوى خصوص کارى را که انجام داده است بازگو میکند، یا همه کارها را؟ بدون شک مناسب احتمال اول است ، لذا در آیات دیگر قرآن سخن از شهادت گوش و چشم و پوست بدن به میان آمده است .
چنانکه در آیه 20 سوره فصلت میخوانیم : حتى اذا ما جائوها شهد علیهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بما کانوا یعملون : ((تا آن زمان که در کنار آتش دوزخ قرار گیرند گوش و چشم و پوستهاى تن آنها گواهى میدهد به اعمالى که انجام مى دادند)).
و در آیه 24 سوره نور آمده است : یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون ((روزى که زبان و دست و پاهاى آنها گواهى میدهد به اعمالى که انجام مى داده اند)).
این نکته نیز قابل توجه است که در یک جا مى گوید: ((زبانهاى آنها گواهى مى دهد)) (مانند آیه سوره نور) و در آیات مورد بحث میفرماید: ما مهر بر زبانشان مى نهیم )).
ممکن است این تعبیر به خاطر آن باشد که نخست بر زبان آدمى مهر نهاده میشود و اعضاى او به سخن در مى آیند، هنگامى که او شهادت اعضا را میبیند


تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 433

زبانش باز میشود و چون جاى انکار نیست زبان نیز اعتراف میکند.
این احتمال نیز وجود دارد که منظور از شهادت زبان تکلم معمولى نباشد بلکه تکلمى همچون تکلم سایر اعضا از درونش بر خیزد نه از برون !
(در مورد تعداد گواهان در آن دادگاه عظیم ، و چگونگى گواهى آنان به خواست خدا ذیل آیات 19 - 23 سوره فصلت مشروحتر از این سخن خواهیم گفت ).
آخرین سخن اینکه گواهى اعضا مربوط به کفار و مجرمان است ، و گرنه مؤ منان حسابشان روشن است ، لذا در حدیثى از امام باقر (علیهالسلام ) میخوانیم : لیست تشهد الجوارح على مؤ من ، انما تشهد على من حقت علیه کلمة العذاب ، فاما المؤ من فیعطى کتابه بیمینه ، قال الله عز و جل فمن اوتى کتابه بیمینه فاولئک یقرؤ ن کتابهم و لا یظلمون فتیلا:
((اعضاى پیکر انسان بر ضد مؤ من گواهى نمیدهد، بلکه گواهى بر ضد کسى میدهد که فرمان عذاب بر او مسلم شده ، و اما مؤ من نامه اعمالش ‍ را به دست راست او میدهند (و خودش آنرا میخواند) همانگونه که خداوند متعال فرموده : آنها که نامه اعمالشان به دست راستشان داده شد (با سرفرازى و افتخار) نامه اعمال خود را میخوانند و کمترین ستمى به آنها نخواهد شد.
در آیه بعد اشاره به یکى از عذابهائى میکند که ممکن است خداوند در همین دنیا این گروه مجرم را به آن مبتلا سازد، عذابى دردناک و وحشتزا، میفرماید: ((اگر بخواهیم چشمان آنها را محو میکنیم ))! (و لو نشاء لطمسنا على اعینهم ).


تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 434

و در این حال وحشتى فوق العاده آنها را فرا میگیرد، میخواهند از راهى که معمولا از آن میرفتند بروند و بر یکدیگر پیشى گیرند، اما چگونه میتوانند ببینند؟! (فاستبقوا الصراط فانى یبصرون ).
آنها حتى از پیدا کردن راه خانه خود عاجز خواهند ماند، تا چه رسد به اینکه راه حق را پیدا کنند و در صراط مستقیم قدم بگذارند!
مجازات دردناک دیگر اینکه : ((اگر بخواهیم آنها را در جاى خود مسخ میکنیم (به مجسمههائى بى روح و فاقد حرکت یا اشکال حیوانى افلیج تبدیل مینمائیم ) به گونهاى که نتوانند راه خود را ادامه دهند و یا به عقب باز گردند))
(و لو نشاء لمسخناهم على مکانتهم فما استطاعوا مضیا و لا یرجعون ). جمله ((فاستبقوا الصراط)) ممکن است به معنى پیشى گرفتن از یکدیگر در پیدا کردن راهى که معمولا از آن میرفتند بوده باشد، و یا به معنى منحرف شدن از راه و پیدا نکردن آن ، چرا که بعضى از ارباب لغت گفتهاند جمله فاستبقوا الصراط به معنى ((جاوزوه و ترکوه حتى ضلوا)) است یعنى از راه گذشتند و آن را ترک نمودند تا گمراه شدند.
به هر حال طبق این تفسیر که غالب مفسران اسلامى آن را پذیرفتهاند دو آیه فوق مربوط به عذابهاى دنیاست ، و تهدید کفار و مجرمان به اینکه خدا میتواند آنها را در همین جهان به چنین سرنوشتهاى دردناکى مبتلا سازد، ولى به خاطر لطف و رحمتش چنین نکرده است ، شاید این لجوجان بیدار شوند و به راه حق باز گردند.


تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 435

ولى احتمال دیگرى نیز وجود دارد، و آن اینکه این آیات ناظر به مجازاتهاى الهى در روز قیامت است نه دنیا، در حقیقت به دنبال آیه قبل که میگفت ما در آن روز مهر بر دهانشان میگذاریم در این آیات به دو مجازات دیگر اشاره میکند که اگر خدا بخواهد در باره آنها اجرا خواهد نمود:
نخست اینکه چشمان آنها را نابینا کند تا نتوانند ((صراط)) یعنى طریق بهشت را بیابند، و دیگر اینکه این افراد را که در دنیا فاقد حرکت در طریق سعادت بودند در آن روز به صورت مجسمه هاى بی روحى در آورد که در عرصه محشر حیران بمانند، نه راهى به سوى پیش و نه راهى به سوى عقب داشته باشند، البته تناسب آیات تاییدى است براى این تفسیر که گفتیم ، هر چند اکثر مفسران تفسیر قبل را پذیرفته اند
در آخرین آیه مورد بحث به وضع انسان در پایان عمر از نظر ضعف و ناتوانى عقل و جسم اشاره میکند تا هم هشدارى باشد به آنها که براى انتخاب راه هدایت امروز و فردا میکنند، و هم پاسخى باشد به کسانى که تقصیرات خود را به گردن کمى عمر مى افکنند، و هم دلیلى باشد بر قدرت خداوند که او همانگونه که میتواند یک انسان نیرومند را به ضعف و ناتوانى یک نوزاد باز گرداند، قادر است بر مساله معاد، و همچنین نابینا ساختن مجرمان و از حرکت باز داشتن آنها.
میفرماید: ((هر کس را که طول عمر دهیم در آفرینش واژگونه میکنیم ، آیا اندیشه نمیکنند))؟ (و من نعمره ننکسه فى الخلق ا فلا یعقلون ).
توضیح اینکه ((ننکسه )) از ماده ((تنکیس )) به معنى واژگون ساختن


تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 436

چیزى است به گونهاى که سر به جاى پا و پا به جاى سر قرار گیرد، و در اینجا کنایه از بازگشت کامل انسان به حالات طفولیت است .
چه اینکه آدمى از آغاز خلقت ضعیف است و تدریجا رو به رشد و تکامل میرود، در دوران جنینى هر روز شاهد خلقت تازه و رشد جدیدى است ، بعد از تولد نیز مسیر تکاملى خود را در جسم و روح به سرعت ادامه میدهد، و قوا و استعدادهاى خدا داد که در درون وجودش ‍ نهفته شده یکى بعد از دیگرى شکوفا میشود، دوران جوانى ، و بعد از آن پختگى فرا میرسد، و انسان در اوج قله تکامل جسمى و روحى قرار میگیرد، در اینجا گاه روح و جسم مسیر خود را از هم جدا میکنند، روح همچنان به تکامل خویش ادامه میدهد، در حالى که عقبگرد جسم شروع میشود، ولى سرانجام عقل نیز سیر نزولى خود را شروع میکند، و تدریجا و گاه به سرعت به مراحل کودکى باز میگردد، حرکات حرکات کودکانه و تفکر و حتى بهانه جوئیها همچون کودکان میشود، و ضعف جسمانى نیز با آن هماهنگ میگردد، با این تفاوت که این حرکات و روحیات از کودکان شیرین و جذاب است و نویدى است بر شکوفائى امیدبخش و مسرت آفرین آینده ، و به همین دلیل کاملا قابل تحمل است ، ولى از پیران زننده و نازیبا و گاه تنفر آور و یا ترحمانگیز است .
به راستى روزهائى فرا میرسد بسیار دردناک که عمق ناراحتى آن را به زحمت میتوان تصور کرد.
قرآن مجید در آیه 5 سوره حج نیز به همین معنى اشاره کرده ، مى گوید: و منکم من یرد الى ارذل العمر لکیلا یعلم من بعد علم شیئا: ((بعضى از شما آنقدر عمر میکنند که به بدترین مرحله زندگى و پیرى میرسند، آنچنان که چیزى از علوم خود را به خاطر نخواهند داشت )) (حتى نزدیکترین افراد خانواده خود را نخواهند شناخت !).
لذا در بعضى از روایات افراد هفتاد ساله به عنوان اسیر الله فى الارض


تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 437

(اسیران خدا در زمین ) ذکر شده اند.
به هر حال جمله ((افلا یعقلون )) هشدار عجیبى در این زمینه میدهد، و به انسانها مى گوید: اگر این قدرت و توانائى که دارید عاریتى نبود به این آسانى از شما گرفته نمیشد، بدانید دست قدرت دیگرى بالاى سر شماست که بر هر چیز تواناست .
تا به آن مرحله نرسیده اید خود را دریابید، و پیش از آنکه نشاط و زیبائى به پژمردگى مبدل گردد از این چمن گلها بچینید، و توشه راه طولانى آخرت را از این جهان برگیرید، که در فصل ناتوانى و پیرى و درماندگى هیچکارى از شما ساخته نیست !
و لذا یکى از پنج چیزى را که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) به ابو ذر توصیه فرمود همین بود که دوران جوانى را قبل از پیرى غنیمت بشمار:
اغتنم خمسا قبل خمس : شبابک قبل هرمک ، صحتک قبل سقمک ، و غناک قبل فقرک ، و فراغک قبل شغلک و حیاتک قبل موتک : ((پنج چیز را قبل از پنج چیز غنیمت بشمر، جوانیت را قبل از پیرى ، و سلامتت را قبل از بیمارى ، و بى نیازیت را قبل از فقر، و زندگیت قبل از مرگ ، و فراغت خاطر را قبل از گرفتارى .
یا به گفته شاعر:

 

 

 

 

چنین گفت روزى به پیرى جوانى
که چون است با پیریت زندگانى ؟
بگفتا در این نامه حرفى است مبهم
که معنیش جز وقت پیرى ندانى !
تو به کز توانائى خویش گوئى
چه مى پرسى از دوره ناتوانى
متاعى که من رایگان دادم از کف
تو گر مى توانى مده رایگانى !

 


تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 438

 




تاریخ : جمعه 93/1/29 | 9:31 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی