***
در این بخش مناسب دیدیم مصاحبه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) با عنوان «زندگی با زمزمه وحی» که در تاریخ 21/7/1388 انجام گرفت و در آن گوشه هایی از زندگینامه ، آثار و اندیشه ها آمده را منعکس نماییم . ( این مصاحبه در بخش پرونده این سایت قابل مشاهده است )
زندگی با زمزمه وحی
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)
علی نصیری تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در دهستانی نزدیک به محل زندگی گذراند. در طول دوران تحصیل از ابتدا تا دوره دبیرستان به عنوان دانشآموز ممتاز همیشه مورد تشویق قرار میگرفت. وی میگوید: «از همان آغاز علایق مذهبیام زیاد بود. پدر و مادرم زندگی بیآلایش و دور از تجملات امروزی داشتهاند. هر دوی آنها از اعتقادات مذهبی بالایی برخوردار بودند مخصوصاً پدرم که اهل مسجد و محراب بود و با آنکه بیش از هشتاد و سه سال عمر داشت، نماز جمعهاش ترک نمیشد. کمتر از 2 ماه است که این سرمایه معنوی ارزشمند را از دست دادهام.»
علی نصیری در سال دوم راهنمایی بود که انقلاب اسلامی شکل گرفت و فعالیتهای انقلابی او نیز آغاز شد. از زبان خودش بخوانید: «از تشکیل انجمن اسلامی در روستا، تا تشکیل کتابخانه در راهنمایی و دبیرستان، برگزاری نمایشگاههای مختلف و بسیاری دیگر از فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی را در سنین نوجوانی تا 14 سالگی انجام دادم و عضو بسیج مستعضعفان آن دوره شدم. هنوز جنگ تحمیلی شروع نشده بود که نخستین دوره آموزش نظامی را در اردوگاه باغرود در نیشابور گذراندم. با آغاز جنگ تحمیلی افتخار حضور در جبههها به صورت مکرر برایم حاصل شد (9 بار) . در کنار فعالیتهایی که داشتم، تحصیلم نیز برایم اهمیت ویژهای داشت. دوم دبیرستان علاقه به حوزه و طلبگی در من تشدید شد. تابستان آن سال تلاش فراوانی برای ورود به حوزه علمیه قم انجام دادم اما موفق نشدم. آذر سال 1361 رادیو گیلان اعلام کرد، سازمان تبلیغات رشت، مدرسه علمیهای تشکیل داده و طلبه میپذیرد. بنابراین، سال سوم دبیرستان را نیمه تمام گذاشته و وارد حوزه امام صادق(ع) شدم. بعد از یک سال تحصیلی در حوزه، به مدرسه علمیه امام باقر(ع) مشهد که به همت عالم نستوه حاج آقای دیانی بنیانگذاری شده بود، منتقل و در سال 1369 از آن جا وارد دانشگاه علوم اسلامی رضوی شدم و این تحصیلات حوزوی روش بهتری در زندگیم ایجاد کرد.»
علی نصیری در فاصله 1362 تا 1377 در مشهد به فعالیتهای دیگر علمی، تحقیق، تدریس و مطالعاتی مشغول بود. در همان دوران، سطوح عالی حوزه را به پایان رساند و در دروس خارج شرکت کرد. در آن زمان بحث گرفتن مدرک در حوزه هنوز وجود نداشت. همین دلیل باعث شد تا او در پی تحصیلات دانشگاهی باشد. خودش میگوید: «برای یک راه طولانی برنامهریزی کردم. ابتدا تحصیلات دبیرستانم را که ناقص مانده بود، به اتمام رساندم و دیپلم گرفتم؛ سپس وارد دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد در رشته ادیان و عرفان شدم و بعد از اخذ مدرک لیسانس، بلافاصله در رشته علوم قرآنی دانشکده الهیات دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی ارشد به تحصیل پرداختم و مدرک این دوره را نیز کسب کردم. در همین دوره مدارک دانشگاه رضوی تصویب شد و از آن جا نیز مدرک لیسانس دیگری در رشته علوم قرآن و تفسیر گرفتم.»
علی نصیری در همان زمان در مشهد به تدریس دروس حوزوی و دانشگاهی پرداخت و به طور مستمر در دانشگاه رضوی حضور فعال و مدیریت گروه قرآن را به عهده داشت. وی در این بخش از فعالیتش، علاوه بر دعوت از علمای بزرگی مثل آیتالله معرفت، آیتالله سبحانی، آیتالله استادی، آیتالله واعظ زاده و دکتر حجتی به دانشگاه رضوی، بخش پژوهش این دانشگاه را راهاندازی کرد. در آن سالها در بخش پژوهش این دانشگاه چند مجله و کتاب از جمله کتاب «التفسیر و المفسرون فی ثویه القشیب» مرحوم استاد معرفت منتشر شد وی در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران دانشجوی نمونه کشوری بود و در سال 1377 در مقطع دکترا در دانشکده الهیات دانشگاه تهران پذیرفته شد. این بهانهای بود تا برای ادامه تحصیل و بهرهبردن از محضر استاتید بزرگ حوزه علمیه قم راهی این شهر شود. بنابراین، همزمان با ورود به دانشگاه الهیات دانشگاه تهران در آغاز سال 1378 وارد حوزه علمیه قم شد و همزمان با تحصیل در دانشکده الهیات دانشگاه تهران، در دروس خارج فقه و اصول حضرات آیات میرزا جواد تبریزی، سبحانی و معرفت شرکت کرد. وی در مقطع دکترا نیز دانشجوی نمونه کشوری بود و این مقطع را در سال 1382 به پایان رساند. رساله این دوره با موضوع بررسی مکتب تفسیری صدرالمتألهین، توسط بنیاد حکمت ملاصدرا به چاپ رسید. به گفته خودش در این سال پرونده تحصیل در حوزه و دانشگاه را تقریباً بست.
گفتگوی ما را با او بخوانید:
از فعالیتهایتان بگویید.
حدود 10 سال است که در حوزه علمیه قم فعالیت میکنم. در این مدت با مراکز مختلفی در حوزه قم و تهران همکاری داشتهام. در مراکزی مثل دانشکده علوم حدیث، مرکز جهانی علوم اسلامی، دایرة المعارف فقه اهلبیت(ع)، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دانشگاه معارف اسلامی و برخی از مراکز تخصصی حوزه در قالب تدریس، تحقیق، و مدیریت همکاری داشته و در برخی موارد این هم کاری همچنان استمرار یافته است. در حال حاضر به طور متمرکز در زمینه تحقیق و پژوهش در حوزههای مختلف و به ویژه قرآن و حدیث و در مقاطع مختلف دانشگاهی و حوزوی به تدریس اشتغال دارم. در حال حاضر مدیر گروه قرآن و متون اسلامی دانشگاه معارف اسلامی و نیز عضو هیات رئیسه انجمن قرآنپژوهان حوزه علمیه قم هستم و با بعضی از فصلنامههای علمی و پژوهشی به عنوان هیأت تحریریه همکاری دارم. چندی است که به لطف الهی موسسهای را به نام «معارف وحی و خرد» تأسیس و کار تدوین تفسیری جامع را آغاز کردهام. از دیگر فعالیتها عضویت در کمیته حدیث حوزه است که در آن برای پایاننامههای سطح 4 و دکترا تصمیمگیری میشود. از دیگر فعالیتهای قابل ذکر، طرحهای آموزشی و پژوهشی مختلفی است که به مراکز مختلف ارائه شده است از جمله آنها تدوین چند برنامه درسی است مثل برنامه درسی علوم حدیث حوزه علمیه قم در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و تدوین برنامه درسی مقطع کارشناسی ارشد و دکترای حدیث و نیز همکاری در تدوین برنامه درسی علوم قرآن در جامعةالمصطفی و همکاری در تدوین برنامههای درسی دانشکده علوم حدیث و برخی دیگر از مراکز آموزشی و پژوهشی.
چرا وارد حوزه شدید و طلبگی را انتخاب کردید؟
در همان نوجوانی به مسایل دینی و مذهبی علاقه زیادی داشتم. به یاد دارم، روزی به دوستی که بسیار به من نزدیک و هم رازم بود، گفتم که همه مشاغل به نوعی رویکرد دنیایی دارند و انسان را مشغول امور دنیوی میکنند اما دو کار است که رنگ و بوی آخرت را میدهند و به نظرم خداییاند؛ یکی اینکه به جبهه برویم و به شهادت برسیم، دیگر اینکه به حوزه برویم و تحصیلات طلبگی داشته باشیم. این در حالی بود که در بین هیچ یک از بستگان یا اطرافیانم در روستا و محل زندگیام، اصلاً بحث و حرفی از طلبگی مطرح نبود.
از چه سالی به صورت جدی شروع به نویسندگی کردید؟
از دوران تحصیل به لطف الهی قلم خوبی داشتم و انشایم بارها مورد تشویق قرار میگرفت و پیش از ورود به حوزه در دوره دبیرستان مقالهای در زمینه وحدت اسلامی نوشتم که از سوی صدا و سیمای گیلان مورد تشویق قرار گرفت و نیز به خاطر مقالهای دیگر با عنوان نامهای به جانباز از سوی بنیاد جانبازان تشویق شدم. اما کار رسمی تدوین مقالات علمی از سال 1372 و همزمان با بنیانگذاری بخش پژوهش دانشگاه علوم اسلامی رضوی آغاز شد. که البته در این بخش باید از استاد فرزانه خود مرحوم آیتالله معرفت یادکنم زیرا تشویق ایشان در این زمینه بسیار مؤثر بود. نخستین مقالهام «پژوهشی درباره آیه نفر» بود که بعدها به صورتهای مختلف حتی به زبان اردو انتشار یافت و ویراسته از آن را پس از ده سال در یادنامه «موسس حوزه» یعنی شیخ عبدالکریم حائری با عنوان «پیام آیه نفر به حوزههای علمیه» منتشر ساختم. در سال 1375 کتاب «صیانة القرآن من التحریف» استادم آیتالله معرفت را ترجمه کردم و این نخستین کتابم بود که به صورت ترجمه با عنوان «تحریفناپذیری قرآن» انتشار یافت. این کتاب متن درسی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه است و انتشارات سمت آن را به چاپ رسانده. بعد از آن به طور پیوسته و متوالی به لطف الهی، کار تدوین مقالات را پی گرفته و تا الآن بیش از 110 مقاله در مجلات و فصلنامههای مختلف ارایه کردهام که کنگرهها و سمینارهای مختلف، آنها را به صورت مستمر و مکرر چاپ کردهاند. حدود 25 عنوان کتاب نیز داشتهام که حدود 5 عنوان ترجمه و بقیه تألیفاند.
همه به چاپ رسیدهاند؟
حدود 15 ـ 16 عنوان چاپ شده.
ترجمههای شما به چه زبانی است؟
از عربی به فارسی
به زبانهای دیگر تسلط ندارید؟
انگلیسی را در دانشگاه علوم اسلامی رضوی خواندهام و با آن آشنا هستم. چندی قبل برای کنفرانسی با عنوان «نقش قرآن در تحولات جهان معاصر» در دانشگاه آکسفورد دعوت شده بودم و مقالهای را با همین عنوان تدوین کردم و قرار بود به زبان انگلیسی در کنفرانس ارایه شود که به خاطر مشکلات اخیر و تیرگی روابط دو کشور این سفر محقق نشد. به زبان عربی متون کهن و نوین تسلط کامل دارم و رسالههایی به زبان عربی را هدایت میکنم. میتوانم صحبت کنم، بنویسم و ترجمه کنم.
برجستهترین فعالیتی که در تألیف یا ترجمه انجام دادهاید چیست؟
دو کتاب از بین کارهایی که تا به حال انجام دادهام، برایم ارزشمندترند. نخست کتابی است با عنوان آشنایی با علوم حدیث و دوم کتاب رابطه متقابل کتاب و سنت. کتاب نخست از بعد تأثیرگذاری در حوزهها ارزش خاصی دارد و این یک فیض الهی در حق من بوده است. در سال 1381 از طریق معاونت پژوهشی حوزه علمیه خواهران تدوین کتابی در زمینه حدیث به من پیشنهاد شد و به لطف الهی در فاصلهای کوتاه و در کمتر از یک سال موفق شدم دو جلد کتاب حدیثشناسی را به اتمام برسانم و از درونمایه این دو جلد، برگزیدهای انتخاب کردم که زحمت فراوانی داشت. این برگزیده را به نام «درسنامه علم حدیث» به چاپ رساندم؛ که در حوزه و دانشگاه تدریس میشود. با اینکه این کتاب در مدت زمان کوتاهی تدریس شده بود، ولی بلافاصله مورد استقبال فراوان قرار گرفت به گونهای که از همان سال تا الآن، به طور رسمی و به صورت متن درسی حوزه علمیه خواهران در پایه ششم درآمده است. بعد، به فاصله کمتر از یک سال، معاونت آموزش حوزه علمیه برادران قم از من خواستند تا در آن بازنگری کنم و متن درسی برادران در حوزه شود؛ این کار را انجام دادم و کتابی به نام «آشنایی با علوم حدیث» به چاپ رسید. این دو کتاب الآن در حوزه علمیه برادران و خواهران به عنوان متن درسی پایه ششم حوزه تعریف شده است و افزون بر آن در برخی از مراکز آموزشی نظیر مرکز تخصصی حدیث و جامعةالزهراء که از آن به عنوان متن آزمون ورودی استفاده میشود.
تفاوت خواهران و برادران در خواندن علوم و حدیث چیست که شما آن را برای برادران بازنویسی کردید؟
نظام حوزه خواهران از بسیاری جهات به آقایان نزدیک است، اما به ملاحظه اینکه آنها زمان کمتری برای تحصیل و مطالعه دارند و با فرصت اندکی میتوانند این دوره را بگذرانند، تفاوتهایی در کتابها دیده شده و این کتاب نیز بنابر ملاحظهای، مختصرتر به چاپ رسیده است و در بازنگری آن تفاوت جنسیتی مطرح نبوده است.
کتاب شما، چه ویژگیای نسبت به کتابهای مشابه دارد که مورد توجه قرار گرفته است؟ با توجه به اینکه ما درباره علوم حدیث آثار زیادی داریم.
اساساً در این موضوع کم کار شده است. بزرگترین اشکال این دانش این است که سازمان درستی ندارد. مباحث آن نامنسجم، به هم ریخته و آشفته است. خدمتی که در این کتاب انجام شده، این است که کل دانش و علوم حدیث را به چهار بخش تقسیم کردهام. تاریخ حدیث، مصطلح الحدیث یا درایت الحدیث، رجال الحدیث و فقه الحدیث. از ویژگیهای دیگر آن، این است که در گذشته هندسه لازم در مباحث دیده نمیشد. اما الآن کسی که این کتاب 300 صفحهای را میخواند، سازمان ذهنی و انسجام فکری را در آن میبیند. و به همین دلیل، بسیاری از طلبهها و دوستان فاضل از تدوین آن تشکر کرده و اظهار داشتهاند که این کتاب بسیار برایشان مفید بوده است.
درباره بخشهایی که گفتید توضیح دهید.
تاریخ حدیث را به دو بخش شیعه و اهل سنت تقسیم و با هم مقایسه کرده و این بخشها و خدمات شیعه و سنی را به طور ادواری نوشتهام.
ادواری یعنی چه؟
یعنی اینکه دوره ما با آنها متفاوت است. مثلاً در ادوار حدیث اهل سنت دوره ای به نام ممانعت از کتاب و تدوین حدیث مطرح است که چنین دورهای در تاریخ حدیث شیعه وجود ندارند.
بخش دیگر؟
درایة الحدیث مجموعهای است از اصطلاحات که با مثالی آن را شرح میدهم. در راهنمایی و رانندگی تابلوهایی را داریم برای نشانهگذاری. تابلو یک شکل است اما در حقیقت معنا و مفهوم جملهای را نشان میدهد. مثلاً با یک علامت میگوید «ورود ممنوع». دانش مصطلحالحدیث نیز اینچنین است مثلاً میگوید که حدیث مرسل داریم. مرسل یک کد است و یک نشانه است که فقدان اتصال در سند حدیث را تبیین میکند. بنابراین اصطلاحات حدیث را درایة الحدیث میگوییم. بحث دیگری در حدیث داریم که سند حدیث را مطرح میکند، یعنی از کسی که حدیث را بیان کرده، نقلقول میشود تا به معصوم علیهمالسلام یا حدیث قدسی ـ سخن خداوند تعالی ـ برسد. بررسی اسناد حدیث مربوط به علم رجال است و قواعدی دارد. این سه بخش در خدمت متن حدیث قرار میگیرند. مثل اینکه میگوئیم" طلبالعلم فریضه علی کل مسلم". این متن به توضیح نیاز دارد و باید شرح و توضیح آن را بدانیم. مثلاً مقصود از علم که طلب آن در این حدیث واجب اعلام شده است، چه دانشی است؟ آیا دانش دین است که تحصیل آن به هر مسلمانی واجب است یا شامل فیزیک و ریاضی یا حتی شیمی و ... هم میشود؟ آیا مقصود از مسلم در این حدیث تنها مردانند یا آنکه وجوب طلب علم شامل زنان نیز میشود. همه اینها به عنوان فقهالحدیث مطرحاند. به هر حال کتاب حدیثشناسی این چهار دانش را به طور روشمند مورد بررسی قرار داده است.
چقدر لازم میدانید که عموم مردم به طور تخصصی درباره حدیث بدانند؟
حدیث و متون حدیثی، دومین منبع شناخت دین است. مثل اینکه بگوییم مردم چقدر به انرژی خورشید نیازمندند. خوب این نیاز اساسی انسان است. در حوزه دینداری و شناخت اسلام هم همین طور است. احادیث به صورت گسترده در متون درسی دینی ما از دبستان تا دانشگاه حضور دارند. چنانکه در عموم خطابهها و سخنرانیها به متون روایی استناد میشود. بسیاری از فیلمها مذهبی تکیه به آنچه که در روایت تاریخ آمده ساخته شدهاند.
شاید به یک معنا، روایت بیشتر از قرآن در زندگی مردم رواج داشته باشد. قرآن نقش کلیدی دارد و روایات شرح و بسط آن است.
البته منظورم از دانستن حدیث، به صورت تخصصی آن است و آیا لازم است مردم عادی تاریخ، سند و ... آن را بدانند؟
دانستن بسیار بهتر از ندانستن است. کتاب حدیث شناسی و گزیده آن یعنی آشنایی با علوم حدیث تا حدودی فنی و تخصصی است، اما عموم مردم هم میتوانند از آن استفاده کنند. البته به این فکر هستم که بتوانم روی آن کار کنم تا بیشتر مورد استفاده عموم قرار گیرد. من معتقدم که این کتاب برکاتی داشته و یکی از آن برکات این است که توانستم بخشی از مباحث آن را توسعه دهم. بر این اساس تاکنون دو عنوان دیگر در زمینه علوم حدیث تدوین کردم که هر دو جزو متون درسی جامعةالمصطفی است. یکی کتاب «آشنایی با جوامع حدیثی شیعه و اهل سنت» که در مقطع کارشناسی ارشد تدریس میشود و دیگری «تاریخ و منابع حدیثی» که در مقطع کارشناسی در این مرکز به عنوان متن درسی مورد استفاده قرار میگیرد. مخاطبان این کتاب اهل سنتاند. افزون بر اینها دو کتاب دیگر در زمینه معیارهای نقد و مبانی فهم حدیث در دست تدوین و تکمیل دارم.
چرا مخاطب آن اهل سنتاند؟
در مرکز جهانی، طلاب از هشتاد کشور درس میخوانند در این مرکز شماری از اهل نست به تحصیل اشتغال دارند.
برای یادگیری حدیث چه تفاوتی دارند شیعه باشند یا سنی؟
زمانی که ما کتابی را در فضای شیعی مینویسیم، طبیعی است که به منابع حدیثی اهل سنت نقد میزنیم مثلاً میگوییم کتاب سعید بخاری که به اعتقاد اهل سنت مقدسترین کتاب بعد از قرآن است از لحاظ متن و ساختار مشکل دارد و مثلاً یکی از اشکالاتش این است که چرا به حدیث غدیر بیاعتنا بوده و چرا به جایگاه اهل بیت(ع) اهتمام چندانی نشان نمیدهند و بسیاری از اسرار تاریخی صدر اسلام را سانسور کرده است. البته وقتی مخاطب اهل سنت باشند،ادبیات این نقدها تغییر می کنند. این به معنی این نیست که حق را نگوییم، اما زبان کمی نرمتر است و این بیشتر به لحاظ اخلاقی است. زیرا زبان و نوع بیان برای مخاطب مهم است. به لطف الهی و در راستای مطالعات حدیثی موفق شدم برنامه آموزشی مرکز تخصصی حدیث حوزه علمیه قم و برنامه حدیثی جامعةالمصطفی را بنویسم.
برنامه حدیث چیست؟
منظور برنامه درسی در مقطع کارشناسی رشته علوم حدیث است که چند سالی است مرکز تخصصی آن در حوزه علمیه قم تأسیس شده است. البته در تدوین برنامه درسی دوره کارشناسی ارشد علوم حدیث که در حوزه به سطح سه معروف است، نقش زیادی داشتهام. افزون بر آن برنامه کارشناسی که در دانشگاه علوم حدیث تنظیم شده بود را بازسازی کردم. به اضافه این که برنامه حدیث مرکز جهانی تا دکترا را هم تنظیم و برای رشتههای قرآنی طرح تهیه کرده و سرفصل نوشتم. همه اینها به برکت همان کتابهایی بود که گفتم.
این برنامهها مخصوص حوزه بودند؟
هم حوزه و هم دانشگاه.
با توجه به اشرافی که به موضوع حدیث دارید، سندیت و صحت احادیث قدسی را چه طور به دست میآورید؟
بعضی در تعریف حدیث قدسی میگویند محتوای آن از خداوند و لفظ آن از پیامبر است. در حالی که این نظر نادرست است و باید بگوییم در حدیث قدسی هم لفظ از خداست و هم محتوا. ثانیاً احادیث قدسی مانند سایر احادیث براساس موازین مربوط به سند و متن مورد بررسی قرار میگیرند و تنها تفاوت آنها با سایر احادیث در آن است که سایر احادیث به معصوم ختم میشوند، اما احادیث قدسی به خداوند منتهی میشوند.
پس تفاوت آن با قرآن چیست؟
قرآن بعد اعجاز دارد، یعنی ساختار لفظی آن به گونهای بیان شده که دیگران در این سطح قادر به ارائه گفتار مشابه نیستند. اما حدیث قدسی این التزام را ندارد و فاقد این ویژگی است و ساختار لفظی آن فرابشری نیست.
تشخیص اینکه از کجا آمده و سند آن کدام است، چگونه است؟
در این احادیث، خداوند با انبیاء گذشته و پیامبر ما صحبت کرده. و این دسته از روایات از رهگذر جوامع حدیثی به دست ما رسیده است. فرض کنیم که خداوند با داوود نبی(ع) صحبت کرده و این گفتار به وسیله سلسله اسناد، از شماری از روایان احادیث به نقل از معصوم علیهالسلام، از پیامبر، از داوود نبی و از خداوند به دست ما رسیده. اینگونه سند حدیث مشخص و سلسله اسناد، نهایتاً به خداوند وصل میشود. از جمله احادیث قدسی معروف حدیث سلسلة الذهب است که امام رضا(ع) آن را نقل فرمود.
چندی پیش مسالهای با این عنوان مطرح شده بود که سخنان پیامبر وحی نیستند، نظر شما در این باره چیست؟
بعد از طرح این شبهه تدوین کتابی در نقد آن را در دستور کار خود قرار دادند، و تاکنون بیش از 300 صفحه در این باره نوشتهام که به امید خدا با عنوان «متافیزیک قرب و وصال یا متافیزیک بُعد و فراق» منتشر خواهد شد. بخشی از محتوای این کتاب تا الآن به صورت پنج مقاله در مجلات پژوهشی مختلف کشور به چاپ رسیده است به جز نقدهای عقلی و درون قرآنی، نقدهای فراوانی به این تفکر وارد است که نشان میدهد در سخنان پیامبر(ص) با گفتار خداوند در قرآن تفاوتهای اساسی وجود دارد. به عنوان مثال پیامبر (ص) درباره سخنان خود میفرماید: «من کذب علی متعمدا فلیتبوأ مقعده من النار». این جمله هم در منابع تشیع و هم اهل سنت مکرر نقل شده و جزء روایات متواتر لفظی است. به این معنا که اگر کسی به من (پیامبر) دروغ ببندد، باید خودش را برای آتش مهیا سازد. اما درباره قرآن هرگز این تعبیر را نداشت. بلکه درباره قرآن فرموده: «من فَسَّرَ القرآن برأیه فلیتبوأ مقعده من النار». یعنی اگر کسی قرآن را تفسیر به رأی کند، باید خودش را برای آتش آماده سازد. در این جا درباره قرآن میگوید تفسیر به رأی یعنی تحریف معنوی حرام است، اما درباره گفتار خود دروغسازی یعنی تحریف لفظی را ممنوع اعلام فرموده. چرا پیامبر (ص) درباره سخنان خودش میگوید اگر کسی تحریف لفظی کند باید برای آتش مهیا شود ولی درباره قرآن میگوید تحریف معنوی مستوجب آتش است؟ زیرا پیامبر(ص) درباره قرآن نگران تحریف لفظی نیست و میداند کسی نمیتواند به قرآن چیزی اضافه کند، چون سخن خداوند است و اعجاز دارد. چنانچه در خود قرآن آمده است اگر در من تردید دارید، یک سوره مثل من بگویید. اما سخن پیامبر آسیبی دارد که قرآن ندارد و آن آسیب جعل است. جعل یعنی دیگران هم میتوانند سخنی هم سطح آن بسازند و در لابلای جمله قرار دهند و کسی هم متوجه آن نشود. این نشان میدهد سخن پیامبر مانند قرآن اعجاز ندارد و دیگران هم میتوانند مثل آن را بسازند. بنابراین، اگر قرار باشد قرآن سخن پیامبر باشد، از یک مغز و یک زبان و یک کلام و یک ساختار میجوشد و میطراود. چطور میشود در بخشی از سخنان که حدیث است، نگران است و میگوید جعل میکنند ولی وقتی به قرآن میرسد میفرماید نمیتوانند جعل کنند. اگر هر دو مثل هماند و هر دو کلام پیامبر، چرا قرآن جعل نمیشود؟ اشکالات این نظریه بسیار است و من همه جوانب آن را نقد کردهام که در این جا نمیگنجد.
شاید این نظریه برگردد به مساله عقول و تفاوت آن با خیال و درجاتی که دارد.
اتفاقاً در کتابم به این مساله اشاره کردهام. این تفکر که قرآن را سخن پیامبر میداند به مقایسه وحی به شعر اشاره دارد. در حالی که شعر دستاور عنصر خیال است به همین دلیل گفته میشود زمانی که قوه خیال شاعر تقویت میشود، شعر میگوید. لذا مبالغه و توهم در شعر زیاد است. بسیاری از اوقات ممکن است شعر مطابق با واقع هم نباشد، پس چطور با متن وحیانی که سخن خداست، قابل قیاس خواهد بود؟ خود قرآن میفرماید این کتاب هزل و شوخی نیست، باطل در آن راه ندارد و ذرهای ضلالت و گمراهی در آن نیست؛ حتی در یک جای قرآن هم نمیتوان گزافهگویی خلاف واقع و مبالغه دید. آیا میشود از شاعر انتظار داشت که درباره گزارههای علمی صحبت کند؟ و این در حالیست که قرآن، هزار و چهارصد سال پیش از اسرار علمی پرده برداشته شده است؟
البته منظور از عقولی که گفته شد، راه عقلی نبوده و منظور عقل فعال است که مراتب آن با خیال و اوهام تفاوت دارد و شاید منظور ملائکهاند؟
بله ما یک بحث قوه خیال و توهم داریم که در کنار قوه عقلیه و شهویه و غضبیه قرار دارد و همان است که خداوند در وجود آدمی میگذارد که از او مثل شعر، قصه و داستان و ... تراوش میکند. اما بحث عقولی که فلاسفه مطرح کردهاند، بحث دیگری است، مثل عقول عشره و عقل فعال. میگویند منظور از عقل فعال در مباحث عقلانی، همان جبرئیل در مباحث وحیانی است. اگر اینگونه هم باشد، ما باید بپذیریم که قرآن سخن جبرئیل است که این فرضیه هم مردود خواهد بود. قرآن خود میفرماید: «انه تنزیل رب العالمین نزل به الروح الامین علی قلبک» یا «انا سنلقی علیک قول ثقیلاً». بحث جبرئیل نیست او فقط یک فرشته واسطه است.
درباره کتابهای دیگرتان بگوئید.
کتاب دیگری که به نظرم کتاب خوبی است و به عنوان کتاب سال حوزه در سال گذشته شناخته شد؛ کتاب «رابطه متقابل کتاب و سنت است» که در حدود 700 صفحه تنظیم شده و بعد علمیاش بسیار بالاست. این کتاب مبتنی بر یک نظریه است که کرسی آن هم در قم برگزار شد. که افزون بر سایت مربوط به کرسیهای نقد و نظریهپردازی در پایان کتاب هم آمده است. تاکنون دو جلسه در نقد بررسی این کتاب در انجمن قرآن پژوهی حوزه علمیه قم و نمایشگاه بینالمللی قرآن برگزار شده است.
این نظریه چه بود؟
کتاب و سنت در کنار هم، و در تعامل متقابل و نه در تقابل با یکدیگر تصویری جامع و کامل از دین ترسیم میکنند. این کتاب در پی پژوهشی دراز مدت فراهم و تدوین شده است.
سنت را در این کتاب چگونه تصور کردهاید؟
سنت یکی از چهار منابع اجتهاد است. در بین این چهار منبع، کتاب، سنت، عقل، اجماع، کتاب و سنت مهمترند. یعنی قرآن و حدیث. در این کتاب سه نقش برای سنت در برابر قرآن تعریف شده است. که تقریر، تبیین، نوگستری. تقریر یعنی سنت آموزههای قرآن را تأیید میکند. مثلاً اگر قرآن میگوید خدا هست، سنت هم همین را میگوید. دیگر نقش تبیین یا تفسیر است؛ مثلاً اگر قرآن میگوید نماز بخوانید یک حکم کلی است دربرابر سنت تمام احکام و جزئیاتش را بیان میکند و سومین نقش سنت، نقش نوگستری است. چون بعضی از معارف در حوزه و قلمرو کار قرآن نبوده، لذا درباره آن سکوت کرده و در حوزه سکوت نقش خود را به سنت داده. بنابراین جامعیت دین را باید در این دو حلقه دید. بخشی در قرآن و بخشی در سنت. این کتاب بحثهای دقیقی دارد و از نظر محتوا و متن در مراکز مختلف کشور و در مقطع دکتری مورد استفاده قرار میگیرد.
سکوت قرآن در کجاست؟
به عنوان مثال قرآن درباره پیامبران میفرماید: «منهم من قصصنا علیک و منهم من لم نقصص علیک» بعضی از انبیاء گذشته را نام برده و بعضی را نام نبردهایم. یعنی درباره بسیاری از پیامبران قرآن سکوت کرده است و بر این اساس، در قرآن فقط نام 28 پیامبر آمده؛ آن هم برخی از آنان با صفت بیان کرده است. نیز به اذعان شماری از صاحبنظران همچون علامه طباطبایی قرآن از پرداختن به مسأله اثبات صانع سکوت کرده است، اما در روایات به اثبات صانع پرداخته شده و بخشی از روایات بیانگر مناظرات اهل بیت(ع) با زنادقه در این باره است. مرحوم کلینی بخشی از آنها را در فصل التوحید کتاب کافی آورده است.
درباره آثارتان در حوزه هنر بگویید.
یکی از کتابهایی که توفیق آن را داشتهام کتاب "هنر و قرآن" است. که هنر از منظر دین را مورد بررسی قرار داده است. در این کتاب درباره هنر نمایش، موسیقی، قصه و مجسمهسازی از منظر قرآن و و روایات گفتگو شده است. در این کتاب اثبات کردهام که هیچ یک از مقولات هنر در ذات خود مورد نکوهش نیستند، حتی در موسیقی که مورد توهم است و اینکه آنچه هنر را مورد نکوهش میسازد، در لوازم و ملابسات آن است. به تعبیر دیگر چیزهایی در حاشیه آن قرار میگیرند که دین آنها را مورد نکوهش قرار میدهد.
حتی مجسمهسازی؟
بله، در این مورد، شواهدی آوردهام و شهید مطهری هم بیان کرده است. چون در روزگار قدیم مجسمههای حیوانات و چیزهایی که روح دارد به صورت بت در میآمد و وسیلهای میشد برای بتپرستی. از این جهت مجسمهسازی موجودات ذی روح تحریم شد. در روزگار ما و در جامعه دینی که کسی بت نمیپرستد، دیگر تحریم آن معنا ندارد.
اگر به این دید به هنر نگاه شود بسیاری از آنچه حرام بوده میتواند حلال باشد.
باید معنی آن روشن باشد.
موسیقی تا به حال حرام بوده در حالی که همین دید باعث شده این موضوع تغییر کند.
سه نظریه راجع به موسیقی مطرح است. حرمت مطلق، حلیت مطلق و تقسیم آن به حلال و حرام. خود قرآن موسیقی دارد.
موسیقی امروز همان موسیقی است که در قرآن است؟
خیر، همان نیست این پاسخ کلی است و سئوال شما را باید بطور مصداقی پاسخ داد. موسیقی که فقها حرام میدانند موسیقی موافق مجالس لهو و لعب است، چه آوایی و چه ابزاری. یعنی اگر موسیقی انسان را به غفلت اندازد و دل را از یاد خدا و معنا و حقیقت دور و به سمت شهوت و دنیا مایل کند، حرام است. اما اگر موسیقی روح را به اهتزاز وادارد و به سوی معنویت و تعالی روحی سوق دهد، دیگر حرام نیست و موسیقی سنتی ایران اینگونه است؛ واقعاً هم همین طور است. زمانی که اشعار مولوی و حافظ با آوای داوودی، حتی در ابزار موسیقی جای میگیرند جز اینکه انسان را به یاد خدا و معنویت اندازند چیز دیگری نیستند. شاهد مدعا آن که هرگز اهل شهوت در مجالس لهو و لهب از این نوع موسیقی که با حزن همراه است، استفاده نمیکنند.
با توجه به این گفته شما، ابزار موسیقی تا زمانی که صوت بر آن نیامده و خوانندهای نمیخواند، مربوط به مجالس لهو است و بنابراین آنچه اثر میگذارد، محتوای اشعار است، نظر شما چیست آیا میتوان این مرز را جدا کرد؟
حکم برخی از موارد موسیقی روشن است مثل آوازخوانی زنان که به صورت مطلق حرام است و تنها در مجلس عروسی آن هم در صورتی که مردان صدای آنان را نشوند اجازه داده شده است. آن دسته از نواها و آوازها که در آنها به فسق و فحشا دعوت شود نیز به اتفاق فقها حرام است. اینها قواعد روشن درباره موسیقیاند. حالا اگر خواننده مرد باشد و محتوایی که میخواند نیز قبیح نباشد و به گناه و شهوت دعوت نکند یا حاوی مطالبی علیه خدا و انبیاء نباشد، دیگر حرمت موسیقی آوایی یا ابزاری معنا ندارد. این نوعی ابتهاج است که البته بعضی از فقها در آن احتیاط میکنند و مطلق موسیقی را حرام میدانند. اما به نظر میرسد، دلیلی بر حرمت این نوع موسیقی که انسان را به سمت گناه نمیبرد و از یاد خدا و معنویت غافل نمیکند، نداریم.
با این توضیحات شما بسیاری از مصادیق امروز حرام است!
در موضوعات مصداقی باید به مصداق مراجعه کرد. در بعضی باید گفت که فقیه نظر دهد. البته این مشکل وجود دارد که اساساً آیا تشخیص مصادیق بر عهده فقیه است یا این که تعیین مصداق با عرف است. بعضی از بزرگان میگویند با عرف است و فقیه نباید دخالت کند. اما دیده شده بعضی از فقها گاهی روی مصداق موسیقی هم نظر دادهاند. مثل نظر امام درباره موسیقی که به مناسبت شهادت شهید مطهری به اجرا در آمد و برخی در حلیت ان تردید کرده بودند، اما امام از آن دفاع کردند. اما معمولاً مصادیق را عرف تشخیص میدهد و فقه کلیت را بیان میکند.
از دیگر آثارتان بگویید.
در سال 1374 کتابی در زمینه مسائل و مشکلات روحانیت نگاشتم با عنوان «سازمان روحانیت، کاستیها و بایستگیها» بخشهایی از کتاب به صورت مقالات مختلف انتشار یافته است. نظیر مقاله «کاستیها و بایستگیهای تبلیغ» که در یادنامه آیتالله العظمی بروجردی با عنوان «شکوه فقاهت» منتشر شده است. با این حال انتشار کامل کتاب را به مصلحت حوزهها ندانستم.
سازمان روحانیت چیست؟
تشکیلاتی است با قدمت تاریخی همزاد با رسالت پیامبر اکرم(ص) که گروهی اجتماعی از کارشناسان و مبلغان دینی که بعدها به نام روحانیت نامیده شدند را در خود جای داده است. من در این کتاب به ترتیب نظام مدیریت، نظام مالی، نظام آموزش، نظام پژوهش و پایگاه اجتماعی روحانیت مورد بررسی قرار داده و در کنار برشمردن نقاط قوت، کاستیهای آنها را برشمردهام.
نقل از سایت مرکز پژوهشی قرآن کریم_المهدی
.: Weblog Themes By Pichak :.