سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جلوه مادی؛ شکوه معنوی

جلوه مادی؛ شکوه معنوی
آنچه از حسن ذاتی برخوردار است و انگیزه حرکت فرد در فرهنگ الهی را فراهم می آورد، شکوه معنوی و عظمتی است که روح انسان را فرا گرفته و او را از فرش جدا کرده و به عرش می رساند.

با فراگیر شدن فرهنگ مادی در سده های اخیر، متفکرین مادی در شرق و غرب عالم تلاش نموده اند تا هنجارها و ارزش های فردی را بر مبنای اصول مادی گرایی طراحی نمایند. بر این اساس و با اشاعه حس منفعت پرستی و خودخواهی، هر کس به فکر توسعه حیطه تسلط خود کشیده شده، بدون اینکه کوچکترین دغدغه ای در رابطه با حق و باطل به ذهن و اندیشه خود راه دهد، در این شرایط دیگر مهم نیست که مایملک از کجا حاصل شده و یا در چه زمینه ای صرف می گردد، بلکه یگانه هدف این سبک زندگی! جلوه گری ظاهری و رخ نمایی مادی است.

 

در قالب این فرهنگ منحط است که امروزه مشاهده می گردد مصرف گرایی به عنصر اصلی حیات اجتماعی در جوامع مختلف تبدیل گردیده است و تنوع طلبی در زندگی، به تمامی امور کشانده شده است؛ همه مصرف می کنند و بدور می ریزند، همه در پی ایجاد لذتی جدیدند و تنها جلوه های مادی حیات اجتماعی است که اهمیت می یابد.

 

در این فرهنگ، اصالت با جسم انسان است و اثری از روح وجود نداشته و یا در حد روان تقلیل می یابد، بر اساس این نگاهِ انسان شناسانه، غایت حیات در این فرهنگ، بدست آوردن بیشترین لذت مادی در کنار کمترین درد و الم است. زندگی در این چارچوب، معنایی جز مصرف گرایی و دل بستن به حیات حیوانی نداشته و اهداف فرد، در غایات کوتاه مدت مادی خلاصه گردیده و از این منظر، فرش جای عرش را می گیرد.

 

بنابراین، جلوه های مادی و جلوه گری های فردی و اجتماعی، عنصر اصلی تحریک کننده افراد برای تکاپو و تلاش می باشد.

در مقابل این فرهنگ منحط، می توان از اندیشه ای متعالی صحبت کرد که در آن، انسان به عنوان موجودی دو بعدی فرض می گردد که مرکب از روح و جسم است، طبیعتا وقتی انسان متشکل از جسم و روح بود، لذات هم باید بر اساس لحاظ کردن این دو ساحت تعریف گردند، مثلا لذات مادی انقدر ارزش دارند که به روح آسیب وارد نکنند و لذات روحانی باید ضمن ملاحظه وضعیت جسم تعریف شوند و از این روست که غایت زندگی در این فرهنگ، متفاوت از فرهنگ مادی می باشد.

با توجه به آنچه از مختصات فرهنگ الهی گفته شد، هر چند ظاهر و جلوه های بیرونی زندگی افراد نیز در چارچوب خود دارای ارزش و احترام است، اما آنچه از حسن ذاتی برخوردار است و انگیزه حرکت فرد در این فرهنگ را فراهم می آورد، شکوه معنوی و عظمتی است که روح انسان را فرا گرفته و او را از فرش جدا کرده و به عرش می رساند.

 

ترویج و تبلیغ این فرهنگ متعالی، در دنیایی که افراد سعی می کنند با استفاده از اشیاء و پوشش و طبقه اجتماعی، برتری خانوادگی خود را به دیگران نشان بدهند و به تعبیر دیگر، افراد، اسیر اموالِ خود شده اند تا برتری خودشان را به دیگران بنمایانند و کمبودهایشان را جبران کنند، می تواند راهگشای بسیاری از مشکلات جوامع امروزی باشد و بشر را از فروافتادن در پرتگاه سقوط و انحراف برهاند.

 

تفاوت جلوه های مادی و شکوه معنوی را می توان در شرح حال بزرگان دین و مردان عرصه علم و عمل، در برخورد با سیاستمداران و پادشاهان روزگار خود بخوبی مشاهده نمود، که چگونه اذهان را متوجه خویش نموده و همه را به کرنش واداشته اند. « در سنه 1287 ناصرالدین شاه به زیارت عتبات مقدسه به عراق مشرف شد. موقعى که به زیارت کربلا عزم کرد، ... [برخی] تا مسیب به استقبال آمدند، شاه در حالى که سواره به حضور مستقبلین مى رسید، سلام مى کرد و نیز وقتى که به نجف اشرف مشرف شد، ... [از نجف] به استقبال شاه آمدند تا سه فرسخى نجف، شاه به همه سلام کرد تا وارد شهر شد، همه به دیدن آمدند جز مرحوم میرزاى شیرازى که نه به استقبال آمد و نه به دیدار شاه اقدام کرد، شاه به هر کدام از علماى شهر مقدارى پول به عنوان هدیه ارسال کرد و براى میرزاى شیرازى هم مبلغى فرستاد، ولى میرزا آن پول را رد کرد، پس شاه، وزیر خود، حسن خان را به حضور میرزا روانه کرد که بلکه بتواند میرزا را راضى کند که به دیدن شاه تشریف بیاورند. وزیر وقتى به حضور میرزا رسید و از او خواهش کرد که با شاه ملاقات نماید، میرزا قبول نکرد، پس وزیر عرض کرد این غیرممکن است که شاه به عراق بیاید و با شما ملاقات نکرده به ایران مراجعت کند، پس اگر شما حاضر نشوید که به حضور شاه تشریف بیاورید، اجازه بدهید شاه به خدمت شما بیایند.

 

میرزا فرمود من یک آدم درویش هستم، مرا با شاهان چه کار، ولى وزیر دست بردار نشد و اصرار زیاد مى کرد که به هر وسیله ممکن ملاقات حاصل گردد. در اثر پافشارى و اصرار وزیر، میرزا فرمود به شاه بگو به قصد زیارت به حرم بیاید، من هم به قصد زیارت حضرت امیرالم?منین – علیه السلام - به حرم مشرف مى شوم، در ضمن، آنجا ملاقات حاصل مى گردد.

 

پس شاه راضى شده، به حرم مشرف شد، دید میرزا هم در حرم است، به نزد میرزا آمد سلام کرد، عرض کرد زیارت نامه را بلند بخوانید که من هم بخوانم ، پس میرزا زیارت امیرالم?منین – علیه السلام - را مى خواند و شاه به تبعیت میرزا زیارت مى خواند و به این ترتیب ملاقات انجام گرفت ، از همدیگر جدا شدند.

 

میرزا بواسطه متانت و شکوه و جلالت و عفت نفس و حفظ مقام علم و مرجعیت و تسلیم نگشتن در برابر شخصیت هاى مادى، محبوبیت فوق العاده پیدا کرد.»(1)

 


پی نوشت‏ها:

1.    سید محسن امین عاملی، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، ج 5، ص 304

منابع:

اعیان الشیعه

تهیه و فراوری: فربود، گروه حوزه علمیه تبیان




تاریخ : دوشنبه 93/3/12 | 12:16 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی