چگونه باشیم؟(2)
بخش دوم مقاله "چگونه باشیم" تقدیم شما میشود:
هر گروهی نسبت به شغل و هدفش صنفی دارد ، ما را هم، صنف روحانی میگویند، یعنی با روح انسان کار داریم، یعنی بگوییم بدن برای هر قسمتش دکتر دارد، من دکتر روح هستم.
موفقیت ما زمانی است که بتوانیم با روح مردم رابطه مستقیم برقرار کنیم، رابطه پیامبر با بلال بهخاطر زیبایی و خوش صوتی نبود، تمام انبیاء و اولیاء با روح مردم ارتباط داشتند، اگر ما بخواهیم به اسلام و تشیع خدمتگزاری داشته باشیم باید همین گونه باشیم.
اگر ارتباط روحی با طرف مقابل بر قرار کنیم میتوانیم مزه نماز و ترک گناه را به او بچشانیم، گفت:«الکلام اذا خرج من القلب دخل فی القلب و اذا خرج من اللسان لا یتجاوز من الاذن، کلامی که از دل برآید، بر دل نشیند» اگر من مقید به نماز اول وقت باشم، وقتی به مردم بگویم اثر میکند.
بعضی از دوستان میگویند در تبلیغ چه بگوییم، میگویم هرچه عاملی بگو، اگر اهل نماز شب هستی، بگو نماز شب فضیلت دارد، در مورد پیامبر اکرم(ص) آمده«لم یسبقه احد بالسلام»، کسی که ننگش میشود سلام کند نرود بالای منبر بگوید سلام فضیلت دارد.
بعضی افراد با اینکه خیلی هم زیبایی ندارند دلنشین هستند، این اثر نافله شب است به قول والد گرامی«نماز شب زیبایت میکند».
یکی دیگر از آثار نافله تأثیر بیان است میفرماید«وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَى? أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا»(1)، مقام محمود، مقام بیان موثر است.
شغل دیگر غیر از طلبگی نان شما را زیاد نمیکند
شغل دیگر غیر از طلبگی نان شما را زیاد نمیکند، اگر میخواهید نان شما زیاد شود هر وقت وارد خانه شدید اگر کسی در خانه بود، بلند سلام کنید، سپس سوره اخلاص را بخوانید، و اگر وارد خانه شدید، کسی در خانه نبود به این صورت سلام کنید «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین» بعد هم توحید را بخوانید این رزق را زیاد میکند.
یک مقداری جنبه روحانیتمان را تقویت کنیم، مگر امام صادق نفرمود«من یقین دارم روزی من را کسی دیگر نمیخورد» پس چرا ما که تابع امام صادقیم این را قبول نکردیم، ما مدعی روحانیت هستیم، لباسمان هم داد میزند، اما متأسفانه حقیقت سخن امام صادق(ع) را لمس نکردیم.
وظیفه ما خواندن درس و مهیا شدن برای تبلیغ است.قبا را بلند گرفتند و نعلین پای ما طلبهها کردند، یعنی این که طلبه باید صبور باشد چون در این لباس نمیشود با شتاب حرکت کرد.
«الیس الله بکاف عبده»(2) خدا این کارخانه را خلق کرده و میداند نقصش کجاست، خداوند میگوید من تو را عزیز خلق کردم مایحتاج تو را قبل از تولد تو فراهم کردم، چرا سراغ خودم نمیآیی، تو را خلق کردم محبت تو را در دل دیگران انداختم حالا در خانه دیگری رفته و آبروی من را میبری، یک عمر است هرچه داری از من است، چرا در خانه دیگری گدایی میکنی.{1}
این بیان کسی است که در زندگی طلبگی رنجهای فراوانی را متحمل شده است.خوب است نمونه ای عملی را باهم بررسی کنیم.
استقامت مرحوم امین(صاحب اعیان الشیعه) در دوران تحصیل
مرحوم امین در شرح احوال خود در دوران تحصیل و تدریس در نجف اشرف حکایت کرده است:
در عراق سه سال قحطی و گرانی به وجود آمد و هم زمان با آن در لبنان ( جبل عامل) هم قحطی شده بود و در سال فقط پنج لیره عثمانی برای ما که آن موقع هفت سر عائله بودیم میآمد و به جائی نمیرسید.
از هیچ جای دیگری هم چیزی به ما نمیرسید .
پس در سال اول قسمتی از لوازم منزل را که میشد از آن دست کشید فروختیم و در مخارج قناعت به کم و اکتفاء به اغذیه نامناسب را در پیش گرفتیم.
سال اول با قحطی و گرانی روز افزون در عراق و لبنان گذشت و ما همچنان به درس و بحث مشغول بودیم و از مراجعه و استمداد از این و آن روی گردان بودیم و به گرانی و کمبود اعتنائی نمیکردیم. مثل اینکه وضع عادی است.
در سال دوم، قمستی از کتاب هائی را که ممکن بود بفروشیم فروختیم و آن سال را گذراندیم و در سال سوم، زیورآلات خانواده را فروختیم و سال چهارم آمد در حالی که ما هیچ چیز برای فروختن و امرار معاش نداشتیم و قحطی و گرانی هم همچنان ادامه داشت ما نیز بدون اعتناء به آن وضع به مطالعات و درس و بحث خود مشغول بودیم.
خدا نیز ما را به حال خودمان رها نکرد و به فضل جاری و همیشگی اش ما را متنعم ساخت یک روز عصر که در منزل مشغول مطالعه بودم با صدای در برخاستم و در را باز کردم دیدم شیخ عبداللطیف العاملی الحداثی(رحمة الله) است.
نامه ای به من داد. آن نامه از مردی بنام شیخ محمد سلامه عاملی بود.
در آن نامه نوشته بود که: « حاج حسین مقدار ده لیره یا بیشتر، لیره طلای عثمانی به من داده است تا آن را برای شما بفرستم...» و من نه حاج حسین را میشناختم و نه تا آن وقت از شیخ محمد سلامه چنین سابقهای دیده بودم. دانستم که این قضیه کار خدا است ... .
آنچه می توان در پایان گفت این است که هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد .
در این راه خار مغیلان زیاد است اگر طاقت نداری وارد نشو ،اما اگر چون خیل فراوان طلاب دریادل،دل به دریازدهای وکمر به یاری دین خدا بسته ای باید که داخل کشتی نجات(امام عصر(عج)) باشی تا غرقه دریای مشکلات نشوی و بار امانت به سرمنزل مقصود برسانی.(2)
پی نوشت:
1.اسرا -79
2.زمر -36
منابع:
1. سایت رسا
2. کتاب مردان علم در میدان عمل
تهیه وفرآوری:عبداله فربود-گروه حوزه علمیه تبیان
.: Weblog Themes By Pichak :.