سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امام خامنه ای

آغاز بیست و ششمین سال رهبری مقام معظم رهبری گرامی باد

ربع قرن حماسه آفرینی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای در مدیریت بحران‌ها

خبرگزاری تسنیم: تدابیر حکیمانه و بینش عمیق مقام معظم رهبری به عنوان سکان دار انقلاب اسلامی در دوران پر برکت رهبری خود , موجب شد تا کشتی نظام اسلامی از میان این امواج سهمگین و طوفان های شدید به سلامت به سمت ساحل سعادت و پیشرفت و عدالت حرکت کند.


به گزارش خبرگزاری تسنیم، آنچه در این نوشتار در ذیل بدان اشاره خواهد شد , نمونه هایی از توانمندی و هوشمندی رهبری نظام در برخورد با بحران ها و مدیریت آن ها بود , بحران هایی که هر یک از آن ها کافی بود تا هر نظام سیاسی را با چالش و مشکلات جدی روبرو سازد و موجودیت آن را به خطر بیندازد . تدابیر حکیمانه و بینش عمیق مقام معظم رهبری به عنوان سکان دار انقلاب اسلامی در دوران پر برکت رهبری خود , موجب شد تا کشتی نظام اسلامی از میان این امواج سهمگین و طوفان های شدید به سلامت به سمت ساحل سعادت و پیشرفت و عدالت حرکت کند و دشمنان را در رسیدن به اهداف شوم خود ناکام گذارد . اگر هوشیاری و تدبیر مقام معظم رهبری در مواجه با این بحران ها و مدیریت صحیح آنها نبود , مشخص نبود که کشور ما با چه سرنوشتی روبرو می شد. در حقیقت مقام معظم رهبری بسان ناخدایی توانمند , سکان کشتی انقلاب اسلامی را در میان امواج , توفانها و بحران های شدید سیاسی به سلامت به ساحل نجات رهنمون ساخته است.به منظور روشن شدن نقش مقام معظم رهبری در مدیریت بحران ها و تدبیر های هوشمندانه ایشان در بیش از 25 سال (ربع قرن) رهبری حکیمانه , به چند نمونه از بحران های داخلی و خارجی و تدبیرهای ایشان در مهار آن ها اشاره می کنیم که به خوبی گویای نقش و جایگاه رهبری نظام اسلامی و کارآمدی تئوری ولایت مطلقه فقیه در برطرف نمودن بحران ها است .


امید آفرینی از همان روزهای اول و یاس دشمنان


آیت الله خامنه ای - مقام معظم رهبری «در روز اول فقدان امام، پیش بینی کردند که همه چیز تمام شد. . . دشمنان ما امید داشتند که شاید از گوشه و کنار قضایا و یا اظهارات و موضع گیری های داخلی چیزی را احساس کنند تا بتوانند براساس آن بگویند انقلاب راه جهت گیری اش را عوض کرده است، بحمدالله از امیدی که بسته بودند، مأیوس شدند و در این روزها اخبار، خبرگزاری ها و اظهارات مقامات سیاسی قدرت های استکباری کاملاً منعکس کننده این یأس است. »نقش رهبری در ناکام گذاشتن دشمنان و مأیوس کردن آنها در آن روزهای آشوب و دلهره، بسیار تعیین کننده بود. رهبری فرزانه انقلاب با مدیریت حکیمانه خود، این دل های نگران و مضطرب را به شکل هنرمندانه ای به ساحل أمن هدایت کردند و با دمیدن مجدد روح نشاط و شادابی و امید در جان فسرده مردمی که با ارتحال امام (ره)، روح و توان خویش را کاملاً از دست رفته می دیدند، اولین نشانه معجزه مسیح گونه اش را به زیبایی تمام، برای دنیا به تصویر کشاندند. بررسی تمامی سخنرانی ها و بیانات معظم له در آن مقطع، تا ماه ها بعد از ارتحال حضرت امام خمینی(ره)، نشان می دهد که یکی از مهم ترین محورهای تبلیغی رهبر معظم انقلاب که بدون استثنأ در تمامی سخنرانی های خود بر آن اصرار می ورزیدند، مسأله امیدبخشی به مردم بود. امید به آینده ای روشن و آکنده از نشاط و پویایی و سرزندگی برای ملت صبور؛ امید به نظامی مقتدر، عزّتمند و سربلند در میان ملل جهان و امید به تحقق قطعی وعده های خداوند در پیروزی ملت مقاوم و نستوه ایران.مقام معظم رهبری در یکی از سخنان امید بخش خود در آن ایّام ، آینده این ملت را چنین ترسیم می کند: «آینده خیلی روشن و امید بخش است، گویی به سمت چشمه ای زلال در حرکت هستیم، طبیعی است که در بین راه با مشکلات و سختی هایی مواجه خواهیم بود، در چنین شرایطی که خداوند رهبر و مراد و مرشدمان را نیز از ما جدا کرده است، اگر برگردیم و یا تعلّل و توقّف کنیم، به او خیانت کرده ایم. باید راه را ادامه دهیم و شک نکنیم که نتیجه سعی و تلاش ما رسیدن به آن سرچشمه شفاف و زلال است، یعنی حاکمیت مطلق اسلام و دین خدا به صورت کامل و پیروزی همه جانبه اسلام بر دشمنان. . . با دل های محکم و اراده های قوی به شهرهای خودتان برگردید و روحیه کار و تلاش و وحدت و صفا و صمیمیت و حضور در صحنه و آمادگی برای خدمت و کمک به اسلام و انقلاب را در خودتان حفظ کنید. »مقام معظم رهبری مسئولین نظام را نیز به تقویت روحیه مردم در آن شرایط خطیر فرا می خواند و خطاب به آنها می فرماید: «از فرصت های گوناگون استفاده کنید و به عنوان نماینده دولت با مردم حرف بزنید، به آنها تسلّی دهید، به لطف الهی امیدوار کنید و روحیه توکل به خدا را در وجودشان تقویت کنید. . . من وقتی به وضع کلی کشور نگاه می کنم و خبرها و اظهاراتی که از خارج می رسد را می بینم و مشاهده می کنم، نگرانی از آینده ندارم، احساس می کنم امروز ملت ایران به حمدالله آن رشد را دارد که بتواند حرکتی را که آغاز کرده است براساس رهنمودهای امام عزیز(ره) آن را تداوم بخشد. »
رهبری بی نظیر در سراسر جهان
چه کسی می تواند مدعی شود که در میان رهبران و روسای جمهور امروز دنیا، فردی خداترس تر و باتقواتر از رهبر ایران اسلامی می شناسد؟ کدام ناظر منصفی تاکنون ادعا کرده که درمیان حاکمان امروز، حاکمی را می شناسد که شجاع تر، با تدبیرتر، خلاق تر و هوشمندتر از رهبر ایران بر ملتی حکومت می کند؟ آیا می توان رهبری به جامعیت علمی، دینی و فقهی ایشان در دنیای اسلام پیدا کرد؟ کدام سیاست ورزی است که توانایی او همسنگ و همسان مدیریت ایشان در بحبوحه بحران ها و فشار ها وتهدید هاست؟ و کدام اهل سیاستی با درک صحیح از بحران های 25 ساله نظام اسلامی که ازاین حیث در میان حدود 200 کشور دنیا بی نظیر است، می تواند ادعا کند رهبری را می شناسد که او در عبور کشتی انقلاب از دل طوفان ها و امواج سهمگین، مدبرانه تر از او هدایت کشتی را می توانسته بر عهده بگیرد و به ساحل مقصود رهنمون سازد؟ کدام ملتی می تواند چونان ملت لایق ایران، رهبری را به دنیای بشریت عرضه نماید که از حیث ساده زیستی و پرهیز از زخارف دنیوی، در دنیای امروز به انگشت اشاره در آید؟امام خمینی بخشی از این بار مسئولیت را در زمان حیات خویش بر دوش کشید و با تعابیری بلند و رسا در توصیف فرزند رعنا و برنایش فرمود:«یکی از بازوهای پرتوان جمهوری اسلامی ... برادری آشنا به مسایل فقهی و متعهد به آن ... ازجمله افراد نادری که چون خورشید روشنی می بخشد.... متعهد و مبارز در خط مستقیم اسلام... عالم به دین و سیاست ... کسی که آوای دعوت او به صلاح و سداد درگوش مسلمین طنین انداز است... سربازی فداکار در جبهه جنگ و معلمی در محراب، خطیبی توانا درجمعه و جماعات و راهنمای دلسوز در صحنه انقلاب... در حکم آیه شریفه اشداء علی الکفار و رحماء بینهم ... من آقای خامنه ای را بزرگ کردم... ایشان سرمایه انقلاب هستند... ایشان از اجتهادی که لازمه ولایت فقیه می باشد، برخوردارند... ایشان الحق شایسته رهبری اند، با بودن آقای خامنه ای شما خلا ء رهبری ندارید و ... »و چنین بود که سکاندار هدایت انقلاب، در اولین سخنرانی خود درمیان مردمی که دست بیعت به سوی ایشان دراز کرده بودند، فرمود: «ما با خدا پیمان بسته ایم راه امام خمینی را که راه اسلام و قرآن و راه عزت مسلمین است دنبال کنیم و از هیچ یک از آرمان هایی که به وسیله امام ترسیم شده، چشم پوشی نخواهیم کرد. آرمان هایی چون پیگیری سیاست نه شرقی و نه غربی، حمایت از مستضعفان و محرومان، وحدت و همبستگی دنیای اسلام، وفاداری به اصل ولایت فقیه، استقلال و خود کفایی کشور، حرکت به سمت استعدادهای جوشان داخلی وساختن جوانان و اصلی شمردن مسئله فلسطین.»


چالش های مقام معظم رهبری پس از رهبری امام خمینی


جابه جایی ها در حوزه قدرت، همواره با مشکلات عدیده ای درنظام های سیاسی رایج همراه بوده است، اما با ژرف نگری های امام امت(ره) و درایت واقتدار رهبر معظم انقلاب و حضور میلیونی مردم در مراسم تشییع بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، این انتقال قدرت در نظام اسلامی با کم ترین هزینه انجام شد.به اعتقاد بسیاری از تحلیل گران سیاسی، معدل عملکرد و هنر مدیریتی و رهبری امام (ره) در برهه زمانی 67 تا 68، که آخرین سال حیات مادی ایشان بر این کره خاکی بود را می توان با تمام دوران مبارزه و رهبری امام(ره) مقایسه کرد و در واقع سال 1367، سال شکوفایی و اوج هنرنمایی آن قائد عظیم الشأن بود. در این سال، امام ضمن ترسیم خطوط کلی سیاست ها و خط مشی جمهوری اسلامی ایران در عرصه های سیاسی، فرهنگی و بین المللی، بن بست های موجود در اداره کشور را که جز با ید بیضایی و انگشت اشارت ایشان قابل گشودن نبود، گشود تا روند تکاملی انقلاب را تضمین نماید.پذیرش قطعنامه 598 و پایان جنگ تحمیلی، عزل منتظری از قائم مقامی رهبری و انهدام باند مهدی هاشمی، تشکیل شورای بازنگری قانون اساسی و حذف مرجعیت از شرایط رهبری، از جمله بن بست هایی بودکه می توانست هر انقلابی را به زانو درآورد، علاوه بر آنکه با صدور حکم قتل سلمان رشدی و گشایش جبهه فرهنگی اسلام در برابر دنیای غرب، دعوت گورباچف و بلوک شرق به اسلام و تاکید مجدد برصلاحیت های آیت الله خامنه ای، سیاست های کلی نهال نوپای انقلاب را ترسیم فرمودند.رهبر معظم انقلاب در شرایطی سکان هدایت انقلاب را به دست گرفتند که فضای پیش روی ایشان با دوران زعامت امام (ره) بسیار متفاوت بود. امام با مرجعیت علی الاطلاق و پشتوانه حوزه علمیه قم، مشهد و نجف و با پشتوانه پنج دهه کار علمی، فقهی، آموزشی وپرورشی و با تشکیلاتی قوی و منسجم از روحانیون و دانشگاهیان قدم در راه مبارزه گذاشت و در طول مبارزه علاوه بر سود جستن از پشتوانه «مرجعیت»، از تلاش ها و جانفشانی های مریدانی چون طالقانی ها، بهشتی ها، مطهری ها، خامنه ای ها، هاشمی رفسنجانی ها، مفتح ها، باهنرها، رجایی ها، سعیدی ها، غفاری ها، اندرزگوها، مدنی ها، اشرفی اصفهانی ها، دستغیب ها و ... بهره برد که این امتیاز در سال های نخستین رهبری آیت الله خامنه ای، به رغم تمامی شایستگی های ایشان، مهیا نبود وسال ها به درازا کشید تا بن مایه های عمیق علمی و قابلیت های شگرف فقهی ایشان به رخ مدعیان کشیده شود.حضرت آیت الله خامنه ای در حالی توسط خبرگان این ملت برای رهبری نظام اسلامی برگزیده شد، که کشور آبستن حوادث ومشکلات بسیار بود. رحلت امام یک شوک سهمگین به دولت وملت ایران وارد ساخته بود و دشمنان و بدخواهان نظام، چنگ و دندان ها سائیده و نشان می دادند. تأسیسات زیربنایی کشور همچون آب، برق، گاز، مخابرات، راهها، فرودگاهها، خطوط راه آهن، پالایشگاهها و صنایع مادر، در دوران جنگ تحمیلی خسارات فراوان دیده بودند، ذخایر ارزی کشور به پائین ترین میزان خود رسیده بود و تأمین نیازهای اساسی و اولیه مردم، تبدیل به یک دغدغه جدی شده بود.تنظیم سیاست ها و اولویت های باز سازی کشور با عنوان «برنامه اول توسعه اقتصادی کشور» از چالش های نفس گیری بود که در اولین سال رهبری ایشان اتفاق افتاد. برنامه ای که به دلیل ماهیت ابزاری و سرمایه ای خود، موجبات بروز برخی ناعدالتی ها و تبعیض ها را فراهم می ساخت اما این امر دلیلی بر سکوت و یا شانه خالی کردن ایشان از زیر بار مسئولیت نبود و بارها ضمن هشدار نسبت به اتخاذ برخی سیاست های اقتصادی، در مواردی از سرعت گرفتن برنامه های موسوم به توسعه اقتصادی به دلیل فشاری که برگرده اقشار آسیب پذیر و محروم جامعه واردمی آمد، جلوگیری به عمل آوردند. یکی از مهمترین ویژگی های مقام معظم رهبری به اعتراف دوست و دشمن، مدیریت عالی و خلاقانه ایشان در شرایط حساس و بحرانی است. اداره یک جامعه در شرایط عادی، شاید کار دشواری نباشد خصوصاً برای مدیران و رهبرانی که از تجربه لازم برای اداره جامعه برخوردار باشند، اما توانمندی یک مدیر و یک سکاندار کشتی در شرایطی ظاهر می شود که در لحظات بحرانی و در میان توفان حوادث، کیان نظام را به سلامت به ساحل مقصود برساند. تدابیر دیگر ایشان در طول 25  سال گذشته با مشکلات و معضلاتی همچون فتنه طالبان و القاعده در افغانستان، کاهش قیمت نفت به زیر 10 دلار، پرونده انفجار آمیا، تحریک قومیت ها و اقلیت های دینی، گشایش سفره بحران و ناامنی در کشور، تحریم های شدید اقتصادی، قطعنامه های شورای امنیت، دادگاه میکونوس، کنفرانس برلین، اصلاح قانون مطبوعات، تحصن نمایندگان مجلس ششم، جنگ 33 روزه حزب الله لبنان با رژیم صهیونیستی، صدور حکم حکومتی در تایید صلاحیت مصطفی معین ، فتنه 88 و...نشان می دهد، که انقلاب چه نگین ارزشمندی را بررکاب خود نشانده است.


اصرارافراطیون اصلاح طلب برای همراهی با صدام در حمله عراق به کویت و درایت رهبری


در کشور ما نیز گروه ها و شخصیت هایی که از قضا دستی بر مسایل سیاسی داشته اند و خود را صاحب تحلیل و شعور سیاسی بالا می دانستند، فریب سیاست های اغواگرانه و ریاکارانه صدام را خوردند. بعضی او را «خالد بن ولید» زمان خواندند، گروهی نیز او را در خط مقدم مبارزه با رژیم صهیونیستی قرار دادند و با اعتراض به سیاست رسمی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر بی طرفی در جنگ، خواهان شرکت فعال ایران در حمایت از صدام شده بودند. این اظهارات شورانگیز، هر چند از روی حسن نیت بیان می شد، اما از ضعف بینش سیاسی، دستپاچگی و ناتوانی صاحبان آن در دشمن شناسی، تحلیل رویدادهای مهم، اهداف و انگیزه های بحران آفرینان منطقه ای و بین المللی حکایت داشت. حوادث بعد از جنگ نیز (که به آن اشاره خواهد شد) این سخن را کاملاً تأیید می کند. به یقین اگر جمهوری اسلامی براساس این توصیه ها و مواضع، خود را درگیر این جنگ ویرانگر کرده بود، امروز نه تاک نشانی بود و نه از تاک نشان. حمله صدام به کویت و ورود ایران به نفع صدام در جنگ، از نگاه آمریکایی ها می توانست یک تله و یک طعمه بسیار لذیذی باشد و همان تبانی که موجب شد آمریکا در جهت منافع خود از نیمه راه برگردد و از سرنگون کردن صدام منصرف شود، می توانست در رابطه با ایران نیز به عنوان حامی متجاوز تحقق یابد. در زیر با برخی از این مواضع آشنا می شوید. یکی از بحران های بسیار مهم منطقه ای در آغاز رهبری حضرت آیت الله خامنه ای، جنگ اول خلیج فارس بود که شرایط فوق العاده حساس و بسیار خطرناکی را برای نظام جمهوری اسلامی پدید آورده بود.کوچکترین اشتباه و لغزش محاسبه و معادله سیاسی، می توانست نظام رنجور از یک جنگ هشت ساله تحمیلی که اینک در آغاز دوران بازسازی و شکوفایی به سر می برد را یکبار دیگر درگیر جنگ فرسایشگر دیگری نماید و حتی موجودیت آن را به خطر بیندازد.جنگ اول خلیج فارس و حمله صدام به کویت، یکی از این عقبه های سخت و سرنوشت ساز بود که با تدبیر وهوشمندی رهبر معظم انقلاب، از آن به سلامت عبور کردیم. در جریان تجاوز صدام به کویت و ورود نیروهای غربی به خلیج فارس و آغاز درگیری ها، گروههایی که خود را اهل تحلیل و صاحب فهم ودرک عمیق می دانستند، بامشاهده شلیک چند موشک اسکاد به اسرائیل، از صدام به عنوان خالدبن ولید دوران یاد کردند و خواستار گشایش جبهه ای نظامی به نفع صدام در منطقه شدند تا ناخواسته کشور را درگیر دامی از قبل پهن شده نمایند، اما با هوشیاری وتدبیر رهبری که جنگ صدام و آمریکا را «جنگ باطل با باطل» نامیدند، انقلاب از دام درگیری با دنیای غرب آن هم در جبهه حمایت از صدام(!) به سلامت عبور کرد تا هوشمندی و درایت ایشان به رخ مدعیان کشیده شود. درخواست یکی از مهم‎ترین اتفاقاتی که در این دوره از تاریخ جمهوری اسلامی ایران رخ داد، حمله عراق به کویت و متعاقب آن حمله آمریکا به عراق است. در آن سال‎ها گروهی از نخبگان سیاسی بر این باور بودند که در حمله آمریکا به عراق باید به سود عراق وارد جنگ شد، آن‎ها در نطق‌های پیش از دستور خود به انتقاد از این عدم مداخله به سود عراق پرداختند و حتی در این راه ‌تظاهرات‌هایی هم به راه‌ انداختند و در نامه‌ای به مقام معظم رهبری از ایشان خواستد ایران از بی‌طرفی خارج شده و به همراه ‌صدام بر علیه‌ آمریکا وارد جنگ شود.رهبر انقلاب در تاریخ بیست و سوم خرداد 1370 در پیام به حجاج بیت‎ا... الحرام در این‎باره فرمودند: "هنگامى که ارتش عراق براى ارضاى جاه‌طلبى و افزون‎خواهى سران رژیم آن کشور، به کشور کویت حمله و آن را تصرف کرد و بهانه‌اى نقد به‎دست آمریکا براى حضور بى‌سابقه نظامى و بالطبع نفوذ شوم سیاسى و اقتصادى در منطقه خلیج فارس داد و منطقه خلیج فارس از هر دو طرف - رژیم عراق و متحدین غربى - به آتش کشیده شد، کسانى از مسلمین غالبا از روى ساده‌اندیشى خیرخواهانه، و شاید معدودى از سر بدخواهى و حساب‎گرانه، به جمهورى اسلامى مصرانه پیشنهاد مى‌کردند که به کمک رژیم بعثى عراق شتافته، به سهم خود ابعاد جنگ را گسترده‌تر سازد... اسلام دفاع از چنین رژیمى را جهاد نمى‌شمرد و آن را جایز نمى‌داند؛ لیکن این پیشنهادکنندگان بعضا تحت تأثیر اظهارات ریاکارانه و فرصت‌طلبانه مسئولان ویرانى عراق، که در برهه‎ای کوتاه براى جلب نظر ساده‌لوحان، به‎دروغ دم از اسلام و مقدسات دینى مى‌زدند و بعضا با اعتراف به خباثت و فساد و ظلم سران آن رژیم، دفاع از ملت عراق را انگیزه خود از این پیشنهاد مى‌دانستند، ما به آنان یادآورى مى‌کردیم که کمک به مردم مظلوم عراق واجب است، اما ورود در جنگ به‎نفع رژیم عراق و تحکیم سلطه آن رژیم، کمک به مردم عراق نیست؛ بلکه کمک به رژیم ضد‎مردمى عراق و ظلم به مردم عراق است که ده سال است آن رژیم منحوس، جنگى ناخواسته را بر آنان تحمیل کرده است. "
شکل گیری مطبوعات زنجیره ای
شکل گیری مطبوعات زنجیره ای که درجهت اجرای پروژه هایی چون نافرمانی مدنی، استحاله از درون، دیپلماسی مسیر 2، براندازی خاموش، پروژه خندق، تعادل ویرانگر، مقاومت مدنی، مشروعیت دوگانه، فشار از پائین و چانه زنی در بالا، عبور از خاتمی و... تدارک دیده شده بود، با شجاعت و میدان داری رهبری به تسخیر نیروهای نظام درآمدند تا یکی از مستحکم ترین و موثرترین پایگاههای دشمن که عبدالله بن ابی ها در آن موضع گرفته و فروپاشی نظام اسلامی را نشانه گرفته بودند، دچار اضمحلال و فروپاشی گردد.برخورد هوشمندانه رهبر معظم انقلاب با پروژه هایی چون فشار از پایین و چانه زنی در بالا و یا پروژه فروپاشی از درون، گواهی دیگر بر برخورد امام گونه ایشان بامخاطرات پیش روی انقلاب است. معظم له در پاسخ به مدعیان پروژه فشار با صراحت اعلام کردند:« اگر فشار بیاورید حادثه کربلا تکرار خواهد شد نه صلح امام حسن (ع)» و در پاسخ به سردمداران پروژه فشار و استحاله از درون فرمودند:«اصلاحات در ذات و هویت انقلاب است درحالی که برخی به دنبال نقش آفرینی همزمان یلتسینی و گورباچفی هستند. اینها اشتباه اول شان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونسیم نیست. اشتباه سومشان این است که نظام مردمی جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایران یک پارچه، شوروی متشکل از سرزمین های به هم سنجاق شده، نیست و اشتباه پنجم شان هم این است که نقش بی بدیل رهبری در ایران شوخی نیست.»
کودتای 18 تیر 78
تدبیر امام گونه رهبر معظم انقلاب در برخورد با شبه کودتای 18 تیر 78، تلولو دیگری از هنر رهبری و هدایت ایشان است. حادثه ای که با طراحی نیروهای خارجی و صحنه گردانی اپوزیسیون داخلی و بازیگری گروهی از اراذل و اوباش و تعدادی دانشجونما که بازیچه سیاست بازان حرفه ای شده بودند، اتفاق افتاد اما با اقتدار و تدبیر رهبری، بساط آن برچیده شد تا آرامش و امنیت به جامعه اسلامی مان لبخند زند.
حادثه 11 سپتامبر
نمونه دیگر حادثه 11 سپتامبر بود.اکنون که مواضع اتخاذشده از سوى گروهها و شخصیت‏هاى مختلف در آن زمان مورد بررسى قرار مى‏گیرد، کاملاً نشان مى‏دهد که رویکرد رهبر معظم انقلاب چقدر مدبرانه بوده است. جریانات سیاسى به‏اصطلاح اصلاح‏طلب اصرار داشتند که ایران از این فرصت استفاده کند و وارد گفتگو با آمریکا شده و در ائتلاف بزرگ ضدتروریستى شرکت نماید. در حالى‏که رهبر معظم انقلاب از ظاهر این تحول گذشته و درونى‏ترین انگیزه این تحولات و روندهاى آن‏را هدف قرار داده بودند و بر این اساس سکان سیاست خارجى کشور را به‏سمت عدم ائتلاف و مخالفت با سیاست‏هاى تهاجمى پس از 11 سپتامبر هدایت کردند. اکنون همه افکار عمومى جهان و حتى در داخل آمریکا نیز به رویکردى که ایران انتخاب کرده بود رسیدند و این نشان‏دهنده تدبیر و آینده نگرى در حوزه دیپلماسى است. در همین راستا اقدام آمریکا علیه افغانستان و سپس علیه صدام نیز جالب توجه است. بسیارى در داخل به این اقدامات، مثبت مى‏نگریستند و برخى نیز پا را فراتر گذاشته و جنگ جدید آمریکا را جنگ تمییز یاد مى‏کردند. با این حال در جریان جنگ آمریکا در خاورمیانه سه پیشنهاد مورد توجه بود: 1- تعقیب استراتژى انزواطلبى 2- مدل الحاق و پیوستن به ائتلاف بزرگ 3- رویکرد بى‏طرفى مثبت و فعال. در شرایط چنین گفتمانهایى، رهبر معظم انقلاب راهبرد دو لایه‏اى را اتخاذ کردند که از یک‏سو به‏لحاظ دیپلماتیک، طرف مثبت و فعال اتخاذ شد و از سوى دیگر راهبرد فرصت‏سازى براى ارتقاى منافع ملى مورد توجه قرار گرفت که اکنون آثار و برکات آن‏را به‏وضوح مشاهده مى‏کنیم.حادثه 11 سپتامبر و متعاقب آن حمله آمریکا به افغانستان و عراق هم از بحران هایی بود که نظام ما به سلامت از آن عبور کرد. پس از حادثه 11 سپتامبر و تشکیل ائتلافی موسوم به ائتلاف ضد تروریست و تعیین محورهای شرارت و شعار «هر که با مانیست برماست» که با هدف ایجاد رعب و وحشت در ملل مسلمان و تغییر مرزهای دنیای اسلام طراحی شده بود و در برهه ای که قدرت های بزرگی چون روسیه و چین نیز از ترس برخورد، راه مماشات و همراهی را با سواره نظامان صلیبی در پیش گرفته بودند، غرش رعد آسای رهبری در شکستن صفوف جبهه متحد غرب و نشان دادن ریشه تروریسم در زائده چرکینی به نام رژیم صهیونیستی و دولت استکباری آمریکا، بیداری و خیزش دنیای اسلام را در برابر این توطئه شوم به ارمغان آورده است. در آن روزها، چه بسیار افراد وجریان های سیاسی بودند که در مسیر امواج اغواگرانه رسانه های غربی، برای رفع اتهام از خود و پرهیز از درگیری با آمریکا، پیشنهاد مذاکره وهمراهی با لشکرکشی های آمریکا را می دادند و امروز پس از شکست ها و ناکامی های مستمر آمریکا در منطقه، سرافکنده از آن همه ترس و وحشت و تحلیل های ناروا، سر در گریبان فرو برده اند.
بحران دادگاه میکونوس
در ماجرای دادگاه میکونوس که به دنبال ترور صادق شرفکندی دبیر کل حزب دموکرات کردستان و سه تن از همفکران وی در 26 شهریور ماه 1371 در رستوران میکونوس شهر برلین آلمان صورت گرفت و با نقش آفرینی بنی صدر خائن همراه شد , دادگاه میکونوس پس از پنج سال در حکمی موهن که بر مبنای شهادت گروهک منافقین شکل گرفت , حکم باز داشت وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران را صادر نمود و در آن از برخی مقامات جمهوری اسلامی به عنوان طراحان این ترور نام برده شد که همزمان با اعلام این حکم موهن , رسانه های غربی به ویژه رسانه های آمریکا و رژیم صهیونیستی تبلیغات گسترده ای را بر علیه نظام جمهوری اسلامی به راه انداختند و تلاش نمودند که جمهوری اسلامی را به عنوان ناقض حقوق بین المللی معرفی نمایند , متعاقب صدور این حکم , مقامات رسمی کشور و وزارت امور خارجه ضمن محکوم نمودن این حکم , مراتب اعتراض شدید اللحن خود را به مقامات آلمانی اعلام نمودند که به دنبال آن روابط ایران و آلمان تیره شد و سفیر این کشور و سفرای کشورهای اروپایی در اقدامی هماهنگ یکی پس از دیگری کشور را ترک کردند و روابط کشورمان با کشورهای اتحادیه اروپا نیز تیره گردید . در چنین شرایطی مقام معظم رهبری با اشاره به عدم نیاز جمهوری اسلامی به رابطه با کشورهای اروپایی , درباره سفیرانی که به خاطر دادگاه میکونوس، کشور ایران را ترک کرده بودند، با قاطعیت فرمودند: لازم نیست سفرایی که رفته‏اند به ایران برگردند، سفیر آلمان حق ندارد بیاید تا زمانی که ما بگوییم. و اگر بنا باشد سفرای کشورهای اروپایی مجدداً به تهران بازگردند _ البته ایران در این راه پیش قدم و درخواست کننده نخواهد بود _ سفیر آلمان باید آخرین آنها باشد . پس از مدتی کشورهای اروپایی که از چنین اقدامی طرفی نبستند مجبور شدند سفرای خود را راهی ایران نمایند و همانگونه که مقام معظم رهبری تأکید فرمودند سفیر آلمان آخرین سفیری بود که به صورت تحقیر آمیز وارد ایران شد .قاطعیت و تدبیر مقام معظم رهبری در این ماجرا که با هدف تحت فشار گذاردن ایران و تحقیر جمهوری اسلامی و مقامات بلند پایه کشور شکل گرفت , موجب شد تا عزت و اقتدار جمهوری اسلامی در عرصه بین المللی برای همگان آشکار گردد و کشورهای اروپایی تحت فشار و تحقیر قرار بگیرند . رهبر انقلاب: سفیر آلمان را تا مدتی راه ندهید!در سال 1371، در حالیکه ایران مسیر تبدیل شدن به یک کشور مقتدر را می پیمود، حادثه ای مشکوک در کشور آلمان رخ داد که می شد به وضوح رد پای صهیونیست ها را در آن دید. ماجرا از این قرار بود که تعدادی از مخالفان سرشناس جمهوری اسلامی (که اخیراً معتدل شده و دست از معارضه برداشته بودند و به شکل آشکاری به سمت جمهوری اسلامی متمایل شده بودند) در یک رستوران به نام «میکونوس» مورد حمله چند نفر ناشناس قرار گرفتند و کشته شدند.
بحران قتل های زنجیره ای
یکی از بحران هایی شدیدی که نظام را با مشکلات بزرگی روبرو ساخت , جریان قتل های زنجیره ای در سال 1377 بود . در این قتل‎ها چند نویسنده گمنام و یکی از فعالان سیاسی روزهای اول انقلاب که البته در سال‎های اخیر کمتر نامی از او به میان آمد (فروهر) و همسرش به قتل رسیدند. بعد از قتل این افراد ، بدنبال تحقیقات انجام شده , وزارت اطلاعات در بیانیه‎ای اعلام کرد تعدادی از افراد خودسر این وزارتخانه مسئول وقوع این قتل‎ها بوده‎اند. این اتفاق که با پوشش رسانه‎ای و تبلیغاتی رسانه های خارجی و همزمان برخی رسانه های داخلی همراه بود، التهابات زیادی را در جامعه و به‎خصوص محافل سیاسی و مطبوعاتی به‎وجود آورد. به دنبال آن , موج شدید جنگ روانی و جنجال بزرگی برعلیه نظام به راه افتاد که مشکلات زیادی را برای کشور به وجود آورد و می رفت تا اساس نظام و پایه های اعتماد مردمی آنرا متزلزل سازد که مقام معظم رهبری با هوشیاری و بینش عمیق خویش , ضمن تأکید بر ضرورت تلاش وزارت اطلاعات برای روشن کردن دست‎های پشت پرده این ماجرا، نکاتی را در این‎باره مطرح کردند که تأثیر زیادی در تنویر اذهان و نقشه های پشت پرده این ماجرا و خنثی شدن توطئه برعلیه نظام داشت, ایشان در تحلیل این ماجرا فرمودند: « این قتل‎ها به‎ضرر ملت ایران بود، به ضرر دولت بود، به ضرر حکومت بود. یک گروه داخلى که جزو وزارت اطلاعات هم باشند، هرچه هم حالا فرض کنید که متعصب باشند و بناى این کار را داشته باشند، در سطوحى از وزارت اطلاعات که اهل تحلیلند، امکان ندارد دست به چنین قتل‎هایى بزنند. این افرادى که کشته شدند، بعضی‎ها را ما از نزدیک مى‌شناختیم. این‎ها کسانى نبودند که یک نظام، اگر بخواهد اهل این حرف‎ها باشد، سراغ این‎ها برود. اگر نظام جمهورى اسلامى اهل دشمن‌کشى است، دشمنان خودش را مى‌کشد؛ چرا سراغ فروهر و عیالش برود؟! مرحوم فروهر، قبل از انقلاب دوست ما بود؛ اولِ انقلاب همکار ما بود؛ بعد از پدید آمدن این فتنه‎هاى سال شصت دشمن ما شد؛ اما دشمن بى‌خطر و بى‌ضرر... ایشان معروفیتى در میان مردم نداشت؛ نفوذى نداشت؛ دشمن بى‌خطرى بود؛ انصافاً آدم نانجیبى هم نبود. البته ما دشمنانى هم داریم که انصافا نجیب نیستند؛ اما مرحوم فروهر و مخصوصا عیالش نه؛ آدم‎ها نانجیبى نبودند. حالا شما فکر کنید، کسى که مثل فروهر را مى‌کشد، آیا مى‌تواند دوست نظام باشد؟! مى‌تواند براى نظام کار کند؟! چنین چیزى معقول است؟! من این را باور نمى‌کنم. آشنایى من با مسایل سیاسى این بیست ساله و قبل از این در دوران انقلاب - آشنایى با اشخاص، آشنایى با جریانات سیاسى، آشنایى با توطئه‎هاى گوناگونى که از اطراف دنیا همیشه در جریانش بوده‌ایم - اجازه نمى‌دهد که من باور کنم این کار عناصرى است که با نظام مسئله‌اى ندارند و نمى‌خواهند علیه نظام کار کنند. بعضى از این دو، سه نفر نویسنده‌اى هم که متأسفانه در این حادثه کشته شدند، اسمشان را بنده هم نشنیده بودم. الان بنده غالباً مجلات و کتاب‎ها و تازه‎هاى فرهنگ را مى‌بینم. من آدمى نیستم که یک نویسنده و روشنفکر معروفى در کشور باشد و او را نشناسم. البته شاید مثلاً در بعضى از محافل فرهنگى یا غیرفرهنگى خارجى، این‎ها را مى‌شناختند؛ اما در داخل آن‌قدر معروف نبودند که بنده اسم این‎ها به گوشم خورده باشد. بعضی‎هایشان را هم که اسم‎هایشان را شنیده بودم، جزو روشنفکران درجه یک این کشور نبودند. افرادى که مردم این‎ها را نمى‌شناسند، مردم از کتاب‎ها و نوشته‎ها و آثار فکرى‌شان هیچ خبرى ندارند و کسى از این‎ها حرفى نمى‌شنود، برد تبلیغى ندارند. آن دستى که به فکر مى‌افتد بیاید این‎ها را تصفیه کند و به قتل برساند - یا در داخل خانه‎هایشان، یا در میان راه، یا در خیابان، یا در بیابان - مگر مى‌تواند بیگانه نباشد و تابع یک نمایشنامه از پیش طراحى شده‌اى نباشد؟! »ایشان همچنین در خصوص برخوردهای نادرست بعضی از رسانه ها در قبال این ماجرا و نقش آفرینی آنها در راستای اهداف دشمنان خاطر نشان فرمودند:« آن چه موجب تعجب و حیرت است مواضع بعضی مطبوعاتی های خودی و رسانه های داخلی است که درست مانند دشمن عمل می کنند.»این بحران که می رفت نظام را با چالش جدی روبرو سازد با سرپنجه تدبیر و موضع گیری به موقع مقام معظم رهبری و تبیین زوایای قضیه , فروکش نمود و دشمنان و بدخواهان نظام نتوانستند از این ماجرا طرفی ببندند.
مرگ سعید امامی
ماجرای قتل های زنجیره ای ؛ ماجرای قتلهای زنجیره ای در اواخر آبان ماه سال 1377 و به دنبال قتل داریوش فروهر و همسرش آغاز شد و متعاقب آن سه قتل دیگر صورت گرفت که اذهان عمومی را متوجه خود ساخت و این حادثه در محافل رسانه ای به قتل های زنجیره ای موسوم شد بدنبال آن ریاست جمهوری وقت ( آقای خاتمی ) دستورتشکیل کمیته ویژه ای را با حضور وزیر اطلاعات وکشور صادر نمود تا این حادثه را مورد بررسی قرار دهند این کمیته پس از بررسیهای تخصصی با صدور اعلامیه ای برخی نتایج تحقیقات خود از جمله اقدامات صورت گرفته ,سر نخهای بدست آمده ,افراد دستگیر شده و...را به اطلاع عموم رساند( روزنامه جمهوری اسلامی 77/10/23) با شناسایی عوامل این حرکت مشخص شد تعداد معدودی از عناصر خود سر وزارت اطلاعات در آن نقش داشته اند ووزرات اطلاعات با شهامت و صداقت این مساله را با صدور اعلامیه ای به اطلاع عموم مردم رساند در بخشی از این اعلامیه چنین آمده است وزارت اطلاعات با همکاری کمیته ویژه تحقیق موفق گردید شبکه مزبور را شناسائی ,دستگیر و تحت پیگرد قانونی قرار دهد و با کمال تاسف معدودی از همکاران مسئولیت ناشناس , کج اندیش و خود سر این وزارت که آلت دست عوامل پنهان قرار گرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زدند ( روزنامه جمهوری اسلامی 77/10/16)در اینکه انگیزه این افراد از ارتکاب چنین جنایتی چه بوده است اظهار نظرهای متفاوتی مطرح شده است اما آنچه دارای اهمیت است این نکته است که اقدام این افراد با هر انگیزه ای که صورت گرفته باشد نظام را باچالشی جدی روبرو ساخت که اگر درایت و تیزبینی مقام معظم رهبری و هوشیاری وزارت اطلاعات و نیروهای امنیتی نبود معلوم نبود که چه صدمات جبران ناپذیری متوجه کشور می شد  ................................................................................................ادامه مطلب را از طریق آدرس زیر دنبال فرمایید.
  http://www.tasnimnews.com/Home/Single/392021




تاریخ : جمعه 93/3/16 | 11:48 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی