سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در آستانه‌ برگزاری دیدار سالان? رهبر انقلاب با شاعران
سالیان سال است که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در شب پانزدهم ماه رمضان مهیای میزبانی جمعی از شاعران فارسی‌زبان می‌شوند و جلسه‌ای نسبتاً طولانی در شب ولادت کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی علیه‌السلام را به شنیدن حرف‌ها و اشعار شاعران و سخن گفتن با آنان می‌گذرانند. البته سابقه‌ علاقه‌ی ایشان به شعر و فعالیت در انجمن‌های شعری سابقه‌ای قدیمی‌تر است.

یادی از «احمد عزیزی»؛ شاعری با سرنوشتی شاعرانه!

گروه ادبیات، نشر و رسانه، سالیان سال است که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در شب پانزدهم ماه رمضان مهیای میزبانی جمعی از شاعران فارسی‌زبان می‌شوند و جلسه‌ای نسبتاً طولانی در شب ولادت کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی علیه‌السلام را به شنیدن حرف‌ها و اشعار شاعران و سخن گفتن با آنان می‌گذرانند. البته سابقه‌ علاق? ایشان به شعر و فعالیت در انجمن‌های شعری سابقه‌ای قدیمی‌تر است.

به گزارش بولتن نیوز، در آستان? فرارسیدن این روز فرخنده برای جامع? ادبی و شعرای کشور و البته دیگر اهالی فرهنگ و هنر، قصدداریم یادی بکنیم از شاعری انقلابی و دوست داشتنی که این روزها چندان حال و روز خوشی ندارد و از 15 اسفند 1386 تاکنون بر اثر اختلالات کلیوی در حالت اغما بستری است و اکنون در بیمارستان امام رضای کرمانشاه، در بخش آی.سی.یو بستری است.

ازقضا عزیزی از شاعران مورد علاق? رهبر ادیب و شعردوست انقلاب نیز هست و ایشان در 28مهرماه 1390، طی سفرش به کرمانشاه از او در بیمارستان دیدار کرد و با تاکید مقام معظم رهبری، پس از دیدار با وی، مسئولان بر آن شده‌اند که وی را جهت درمان به خارج از کشور اعزام کنند.

گفته می شود حال عمومی عزیزی پس از 3سال به حدی رسید که وی نسبت به شادی‌ها و غم ها با اشک و لبخند پاسخ می‌داد و می‌توانست سخنان اطرافیان را بشنود و عکس العمل نشان دهد.

یادی از «احمد عزیزی»؛ شاعری با سرنوشتی شاعرانه!

هم اکنون عزیزی در بیمارستان کرمانشاه بستری است و طبق نظر پزشکی در آبان 1391 اعلام شد حال عمومی وی تغییر خاصی نداشته، اما هوشیاری او نسبت به قبل بهتر است ولی نمی‌تواند به صورت کامل صحبت کند. وی همچنین می تواند از راه دهان تغذیه کند.

مصائب یک شاعر

احمد عزیزی از شاعران معاصر ایرانی و ارائه دهند? سبک جدید مثنوی است که در 4 دی ماه 1337 در سرپل ذهاب کرمانشاه به دنیا آمد.

او درکودکی با عشایر سیاه چادرنشین حشرونشر فراوان داشت و قبل از رفتن به دبستان، خواندن و نوشتن را بدون داشتن معلم و تنها از روی کنجکاوی و تأمل و دقت از نوشته‌های روی تابلوها و اسامی خیابان ها و... به خوبی فرا گرفت.

یادی از «احمد عزیزی»؛ شاعری با سرنوشتی شاعرانه!

شاعر عزیز کرمانشاه، قبل از پیروزی انقلاب به دعوت «شمس آل احمد» به تهران رفت و دیداری نیز با «استاد مرتضی مطهری» داشت. وی با آغاز جنگ به همراه خانواده به تهران نقل مکان نمود و برای مدتی ساکن شهرستان نور شد و سپس در تهران اقامت گزید و به همکاری با روزنامه جمهوری اسلامی پرداخت.
 
عزیزی، شاعری تاریخمند اما پیشرو

گفته می شود، عزیزی در اشعارش تحت تاثیر شاعران بزرگی همچون مولوی و سهراب سپهری است و از آثار برجست? او می توان به کتاب شعرهایی همچون «کفش های مکاشفه»، «یک لیوان شطح داغ»، «باران پروانه»، «روستای فطرت»، «ترانه های ایلیایی» و ...  اشاره کرد.
 
وی سرودن شعر را از سال های جوانی با مجل? جوانان آغاز کرد. از او آثار شعر و نثر ادبی متعددی دارد. عزیزی شاعری با سبک منحصر به فرد است که این سبک به صورت مثنوی در «کفش های مکاشفه» جلوه کرده‌است. تمایل سبک وی به معنویت و عرفان اسلامی با فرم جدیدی از مثنوی -ملهم از مثنوی مولوی- در شعر معاصر بی‌نظیر است. این سبک تاثیر بسیار زیادی در شعر معاصر گذاشته‌است. اشعار عزیزی با عرفان اسلامی آمیختگی دارد و تمجید از اهل بیت در بیشتر آثارش موج می‌زند.

یادی از «احمد عزیزی»؛ شاعری با سرنوشتی شاعرانه!نویسند? وبلاگ «کوچه های خیال» در خصوص سبک و سیاق شاعری عزیزی می نویسد: (عزیزی) در ساحت مثنوی تلاش دیگری برای بهره گیری از این قالب کهن آغاز کرد. نوع خیالبندی، زبان شعری خاص و همچنین نوع مضمون پردازی عزیزی برای قالب مثنوی تازه و غریب می نمود. ذهن سیال و خیالبندی پر تب و تاب فارسی جلوه کرد که پیش از این کمتر برای بیان مخیل ظرفیت نشان داده بود.

در گذشته اغلب شاهکارهایی که توسط بزرگان مثنوی سرا در وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن آفریده شده بود. بیشتر بیان محمل بیان حکمت بود و احمدعزیزی اگر نگوییم نخستین دستکم از معدود شاعرانی بود که این مایه از خیال آفرینی و سیلان ذهن مخیل را در این وزن و قالب به کار گرفت.

زبان شعری خاص احمد عزیزی نیز از دیگر وجوه تشخص مثنوی های اوست وی برای حادثه آفرینی در زبان به استفاد? غیرمعمول و رایج بسنده نکرد و برای بیان درونیات خویش حتی از به کارگیری مصالح زبان روزنامه ای نیز رویگردان نشد.

ترکیب سازی عزیزی از عمده ترین مشخصه های زبانی ای در مثنوی به شمار می رود ترکیب تازه د رشعر او نقش خاصی دارد و بر تحرک و طراوت زبان شعری او افزوده است این ترکیب ها گاه یادآور ترکیباتی ست که در شعر نوپردازان به کار می رود.

حال و هوای شعر عزیزی بیش از هر چیز بر طبیعت گرایی شاعر متمرکز است. موضوع بازگشت به کودکی که عزیزی بسیار به آن پرداخته است پیش از آن که یادآور کودکی های شاعر باشد یادکرد. کودکی های انسان و دوره دوستی بی واسطه او با طبیعت است.

عزیزی همچون بسیاری از شاعران و نویسندگان معاصر، دور افتادن از طبیعت و مچاله شدن او در دست ماشینیزم را خسارتی جبران ناپذیر می داند بیان تازه و تحرک زبان عزیزی باعث شده است تا در پرداختن به موضوع مکرر و دستمالی شده نکوهش ماشینیزم به ورطه ی کلیشه پردازی نغلتد جاری و ساری بودن نگرش مذهبی و بینش شیعی از دیگر نکات در خور تامل اشعار عزیزی است آثار که وی در مدح پیامبر ائمه و اولیا پدیدی آورده نمایی  نیز در اجتماعیات دارد وی در اغلب این آثار با همان توصیفات طبیعت گرا آغاز کرده و همچون قصیده سرایان با تغزل و تشبیب پیش می رود. یادکرد ممدوح و اشاره به جنبه هایی از زندگی او مقدمه طرح و دیدگاه های اجتماعی شاعر است و سپس با رجعت به ممدوح خاتمه می یابد.

گفتنی است، احمد عزیزی چهره ی به یادماندنی عرصه ی مثنوی در زمینه چهارپاره نیز نوآوری هایی انجام داده است.

عزیزی و ولایت
احمد عزیزی، این شاعر پُرکارِ چیره‌دست، شیفته و مجذوب بزرگی و عظمت خورشید انقلاب است. نه حالا، که از سال‌ها قبل هم این‌گونه بوده است. تابه‌حال اشعار متعددی در وصف حضرت آیت‌الله خامنه‌ای سروده‌ و دفعات متعددی در محضر ایشان به شعرخوانی پرداخته‌اند.

گفته می شود، در تاریخ هفتم تیرماه 1360 یعنی فردای حادث? ترورِ مقام معظم رهبری، شعری از احمد عزیزی در روزنام? جمهوری اسلامی چاپ می‌شود با عنوان «ای غزل‌خوان بلبل باغ خدا»:

یادی از «احمد عزیزی»؛ شاعری با سرنوشتی شاعرانه!می رسد این مژده از گلشن به گوش     مرغ حق هرگز نخواهدشد خموش

گر به تاراج خزان گلبن رود                        خون رز خود در قدح آید به جوش

بار دیگر تازه گردد جان ما                             ای همه مغبچگان می فروش

ای غزل‌خوان بلبل باغ خدا                            یاسمن بیمار گردد رخ مپوش

گوش ما نامحرم اسرار نیست                       لب گشا از بهر پیغام سروش

ای صبا از کوی جانان نکهتی                    آور آخر سوی این دل رفته هوش

گر به جای باده زهرت می دهد                یار داند چیست ای عاشق بنوش

بارالها مرغ باغ خویش را                             در امان دار از خطرهای وحوش

ای عجب گر دیده خون گرید ازین                  ناله ها کز نای دل آید به گوش

در غمت ای راحت روح و روان                دل به درد آمد -خدا- جان در خروش

نمونه ای دیگر از ارادت قلبی عزیزی به رهبر معظم انقلاب را می توان در مقدم? کتاب «رؤیای رؤیت» که دل‌نوشته‌های این شاعر عزیز است، بازیافت. عزیزی در این مقدمه نوشته:

«...امروز عموم ارباب بَصَر و کاف? اصحاب نظر مستحضرند که جمال سیدعلی را جز به دید? اولیاءِ اِله، نشاید دید و مرتب? جنابش را به غیر از ترازوی ولایت نتوان سنجید؛ حضرتش خلفِ صالحِ پیر خمین است و جمالش نور عین و از پنجر? باغش رایح? اولیاء مطلق درگذر و از شعشع? چراغش نور ساداتِ برحق جلوه‌گر است.

ای آنکه عشق خمینی در سر داری! باید که غاشی? خامنه‌ای برداری و گرنه از مذهب و ملت گمراهی و در نظر فقیهان ولایت بی‌جایگاه؛ حقا هر که بر جانشین خمینی کافر است از میان رود و هرکس بر ولایت خامنه‌ای منکر است از کشور اسلامیان.

...ای سوختگان! حال که ما را ملاقاتِ حضرت صاحب میسّر نیست و از منزل آن آرامِ جان و کعب? دلها ما را خبر نَه، بهتر آنکه بر دامن سید علی آویزیم و به‌واسط? وی عطر گلشنِ ولایت در مشامِ جان بیامیزیم، آری اگر ما را به ابروی صاحب زمان نه سعادت پیوست است باری، خامنه‌ای به دست است.»

یادی از «احمد عزیزی»؛ شاعری با سرنوشتی شاعرانه!

به هر تفسیر امیدواریم این شاعران عزیز و دوست داشتنی کشورمان بهبود یافته و انشاءالله سال آینده او نیز در کنار دیگر شاعران عاشق ولایت، در یک چنین روزی به دیدار رهبری عزیز مشرف گردیده و در سلامت کامل بازهم شعر بخواند و شعر بسراید!

به این آرزو سخن را با حسنِ شعری زیبا از او خاتمه می دهیم:

 آواز بومی (برگرفته از کتاب یک لیوان شطح داغ)

به نام خدا، به نام خون

به نام آیینه  و خورشید

به نام لالایی و لبخند

به نام «بابا آب داد»

به نام او در باران آمد

به نام مدرسه های ویران و دختران قطعه قطعه شده ی خردسال، به نام نماز، به نام روزه های قضا

به نام مسجد سنگر است»

به نام گلدسته های سر نگون و چشم های از حدقه در آمده

به نام لب هایی که تا لحظه ای پیش می گفتند

 سَمِعَ الله لِمَن حَمِدَه»

به نام موریه های «میانه،  اشک های «ارومیه» بغض های «بروجرد» به نام آه های «اراک»، کاسه های کدر «کوهدشت»، سماورهای  ملتمس «تویسرکان»، کاشی های ترک برداشت? «اصفهان» شیر فروش های شهید«شیراز» کلیچه پزهای مدفون شد? «کاشان» به نام عمامه های خونین «قم»

به نام دیده بان های نا بینا، «آر. پی .جی» زن های بی دست «لودر» چیان تشنه

به نا م شیرخوارگانی که در لالایی آتش به خواب رفتند

به نام پدرانی که با سوغات جسد از سفرِ آوار برگشتند

به نام مادرانی که تنها یادگار کودکشان یک جفت دمپایی است

من این نامه را برای روزها ی آینده ی بشّریت می نویسم

من این نامه را برای همه ی گلّه های بشری می نویسم

من این نامه را برای همه ی آدرس های جهان می نویسم

من از شهر عروسک ها ی سر بریده و اسباب بازی های سرگردان می آیم

من از شهر شیون های پی در پی و صاعقه های متراکم،

از مرز موج ها و انحنا ی انفجارها،

از خاوران خورشید و باخترانِ باران می آیم.

من از شهر ناخن های خونین و گیسوان بی صاحب می آیم،

از مسیر هجرت ها و کرانه ی کوچ ها

از کوچه ی گل های پرپر و پیل? پروانه های سوخته

از مجاورت مادران با لالایی های بر لب خوشکیده،

از گور بی نشانان

از گهواره هایی با نوزادان بی سر

من با کامیون هایی پر از میو? جراحت،

با نیسان هایی لبریز از کفش های خونین و پیراهن های پاره می آیم.

یادی از «احمد عزیزی»؛ شاعری با سرنوشتی شاعرانه!من از پژمردگی «خرم آباد»، از همهم? «همدان» می آیم

آنها در نوش خواب نیمه شب و در نیایش خوش بامداد

آمدند و با خرناس? خنجر به خوابمان شبیخون زدند

گندم هایمان را مسلخ بمب های خوشه ای بردند

آیینه هایمان را درآماج موج ها گذاشتند

گل هایمان را به گلوله گرفتند.

گوشوار? زنانمان را در آستان? غسلخانه ها انداختند

نگذاشتند کودکان کبودمان را کفن کنیم،

نگذاشتند بر جنازه های باد کرد? آرزویمان اشک بریزیم،

نگذاشتند با انگشت های برید? خود

بر سنگفرش تفتید? باروت بنویسیم که:

اهل کوفه نیستیم.

من با کامیون کمک های مردمی می آیم،

از باجه های وداع، از بانک های خون،

از آوازهای بومی

از نماز در زیر سقف باران

از کوچه های متواضع اسلام،

از ایستگاه های گریان خداحافظی

از آیینه و شمعدان و سکّه و قرآن

از میان مادرانی که پیش از شیر دادن می گویند:

السلام علیک یا ابا عبدالله

یادی از «احمد عزیزی»؛ شاعری با سرنوشتی شاعرانه!



تاریخ : شنبه 93/4/21 | 11:39 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی