سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در گفتگو با استاد 80 ساله حوزه:
 آیت‌الله نورمحمدی

نیم‌نگاهی به برخی رجال اهل معنا در حوزه نجف و قم

بهره‌مندی از تجارب پیشکسوتان حوزه، مخصوصاً فضلایی که دو حوزه کهن نجف و قم را درک کرده‌اند برای ایجاد تحولی عظیم در حوزه بسی راه‌گشا خواهد بود.

 

در گفتگو با آیت‌الله نورمحمدی که سالیانی در حوزه علیمه نجف و کربلا تحصیل کرده و در حوزه مبارکه قم نیز به امر تدریس اشتغال داشته، شیوه آموزشی و تبلیغی این دو حوزه و نیز رجال علمی آن را جویا شده است.

*در ابتدا کمی در خصوص ورودتان به حوزه علمیه بگویید.

من ساکن کربلا بودم و در سن 16 سالگی به علت علاقه شدید به علوم دینی وارد حوزه علمیه شدم و تا مقطع سطح حوزه را در کربلا خواندم، در آن زمان سه نفر از بزرگان و علمای بزرگ در آنجا حضور داشتند یکی مرحوم آیت‌ا... میرزا مهدی شیرازی ( ره ) دیگری مرحوم آیت الله سید هادی میلانی ( ره ) و نفر سوم هم آقای محمد رضا جرقویی اصفهانی ( ره ) که نماز جمعه را هم واجب می دانستند و از اساتید معروف بودند. مرحوم شیخ یوسف شاهرودی نیز در کربلا از اساتید و مدرسین دروس خارج بودند و مورد توجه طلاب قرار داشتند.

 بعد از مدتی به نجف اشرف منتقل شدم و در محضر آیت الله‌العظمی خویی تلمذ کردم و مدتی هم در درس آیت‌الله‌العظمی سید عبد الاعلی سبزواری ( ره ) حضور ‌یافتم.

 مدت تحصیل من در نجف اشرف حدود 13 سال طول کشید تا اینکه حدود سال   1349 ایرانیان ساکن عراق را اخراج کردند، ما هم به قم آمدیم و تاکنون در قم ساکن هستم. در درس آیت الله العظمی گلپایگانی ( ره ) شرکت کردم و بعد هم در حوزه، تدریس نمودم و 25 سال در مدرسه حجتیه و مدرسه لبنانی ها درس دادم و کتاب هایی که در حوزه علمیه، مرسوم نبود را تدریس ‌کردم، مثل کتاب «ریاض» در فقه که سابقاً در حوزه‌ها به نام «شرح کبیر» تدریس می‌شد، مدتی هم در بخش امتحانات عرب زبان های حوزه علمیه قم مشغول بودم و حدود بیست و پنج سال مسئول امتحانات بودم و مدتی نیز در امتحانات دار الشفاء حوزه مشغول بودم، البته علی‌رغم کهولت سن و بیماری، الان هم به مدرسه حجتیه می روم و اگر خدمتی از دستم برآید انجام می‌دهم و اگر مشورتی بخواهند،‌ به طلاب ارائه می دهم، مدتی تفسیر صافی هم برای طلبه ها می گفتم و حدود ده سال امام جماعت مدرسه حجتیه بودم، ولی به علت کهولت سن و بیماری به مسجد نزدیک منزل می روم و نماز جماعت آنجا را به عهده دارم.

*بزرگان اهل معنا در حوزه نجف چه کسانی بودند ؟

اساتید بزرگی در عرصه فلسفه، عرفان آنجا حضور داشتند، ولی متاسفانه این اشخاص خواهان بسیاری نداشتند، متهم به تصوف هم می شدند و زمانی که بنده در نجف بودم، آقای شیخ عباس قوچانی  ( ره ) شاگرد خاص آیت الله سید علی آقا قاضی طباطبایی  ( ره ) در آنجا بودند؛ در نجف، فلسفه و کلام تدریس می‌کردند و به شاگردانشان دستورات عرفانی می دادند، از دیگر بزرگان اهل معنی مرحوم سید عبد الکریم کشمیری ( ره ) بود؛ ایشان هم در نجف اشرف ساکن بودند و همچنین شیخ جواد آقای کربلایی هم در نجف بودند، بنده در خدمت ایشان بودم و جلسات هفتگی داشتیم ؛ در کربلای معلا ، مرحوم سید هاشم حداد، حضور داشتند البته بنده هیچ ادعایی ندارم و اهلیت و توفیقی که از محضر آنها استفاده کنم را نداشتم و تنها در جلسات ایشان حضور داشتم، مدتی بصورت هفتگی یا دو هفته یک‌بار خدمت ایشان می رفتم، آن مرحوم عارف ربانی و تارک دنیا و تارک هوی و هوس بود، هیچ ادعایی نداشتند، نه ادعای مقام ؛ نه ادعای کرامت و نه چیزی از مقاماتشان اظهار می‌کردند، مگر داستانی که برای من مفصل بیان کرده اند و در آنجا کرامتی را بیان کردند.

 بزرگانی از نجف و ایران  به دیدن ایشان می آمدند، مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی ( ره ) هم در آن جلسات تشریف می آوردند، آن مجالس در اتاق کوچکی برگزار می شد در یکی از جلسات که همه دور تا دور آن  اتاق نشسته بودند، علامه سید محمد حسین طهرانی (ره) وارد مجلس شدند ؛ ایشان هر وقت به کربلا می آمد، وارد منزل سید هاشم حداد ( ره ) می شد و می‌گفت؛ از کدام طرف مصافحه بکنم ؟ یک آقایی گفت از این طرف و اشاره کرد به طرف حاج آقا مصطفی ( ره ).

مرحوم حداد  ( ره ) و بزرگان آن عصر نجف، واقعا اهل معنا بودند؛ کمتر نظیری برای آنها می توان یافت.

*در حوزه علمیه قم از محضر چه کسانی استفاده معنوی بردید ؟

در حوزه قم آیت‌الله‌العظمی  بهجت ( ره ) حضور داشتند؛ از جایگاه معنوی بالایی برخوردار بودند، که من قبلاً، تعریف ایشان را شنیده بودم و چند سالی نیز به منزل ایشان می رفتم، البته قبل از اینکه ایشان به عنوان مرجع معرفی شوند وقتشان توسعه داشت و مجالس بسیار خوبی داشتند و حضور در مجالس ایشان موجب هدایت و نورانیت می شد و در این مدت خدمت ایشان می رفتیم، داستان علما بازگو می شد و هیچ کلام و صحبتی که زننده باشد، ابداً در آن مجالس نبود، همه آن جلسات خوب بود ؛ خدمت آیت الله سعادت پرور ( ره ) هم مکرراً می رفتم و آن هم مجلس خوبی بود و ایشان انسانی خالص و بدون هوی و هوسی بودند.

*شما از علامه طباطبایی و شیخ محمد جواد انصاری همدانی استفاده کرده اید ؟

آن موقع که آقای انصاری همدانی ( ره ) زنده بودند بنده در عراق بودم و نتوانستم خدمت ایشان برسم ؛ اما خدمت علامه طباطبایی ( ره )  رسیده ام و یک دستوراتی هم به ما دادند و متاسفانه از ایشان زیاد استفاده نکردم.

*علامه چه دستوراتی به شما می دادند ؟

عمده چیزی که این آقایان اشاره می کردند مواظبت بر اعمال خودمان بود، تا مبادا مخالفتی از ما سر بزند، این مطلب خیلی مهم است، مرحوم حداد به من می گفتند : شما در مجلس درس حاضر نشو، مگر وقتی که استاد بیاید ؛ چون نوعا محصلین  قبل از اینکه استاد بیاید می نشینند و از همه جا حرف می زنند، ایشان می فرمود درس هم که تمام شد زود برو و وقتت را هدر نده و به حرف های بی حاصل نگذران، این نکته خیلی مهم است؛ اگر این درست شد همه چیز درست می شود در غیر این‌صورت اگر زحمت هم بکشید، زحماتتان هدر می رود، اگر نوری هم پیدا شود با یک مخالفت آن را هم از دست می دهیم.

 از دستوراتی که مرحوم قوچانی می دادند این بود که چهارصد مرتبه در سجده مناجات یونسیه را بخوانیم 1 و علامه طباطبایی ( ره ) دستور می دادند که مسبحات 2 را بخوانیم.

*خاطره ای از علامه طباطبایی به خاطر دارید ؟

متأسفانه بنده مدت کمی از محضر ایشان بهره بردم، ولی می‌توانم بگویم نماد، تواضع ؛ حضور و در نهایت تقوی بودند به یاد دارم در صحن مطهر  حضرت معصومه ( سلام الله علیها )  بودم و  متوجه شدم آقا از حرم بیرون آمدند و یکی از طلاب با ایشان روبرو شد، وقتی طلبه‌ای وضع ساده ایشان را دید همانطور خشکش زده و نگاه می کرد و ایشان سرشان پایین بود و به اطراف توجه نداشتند و به راهشان ادامه دادند، آن مرحوم همیشه کفش ساده و  لباس ساده می پوشیدند خیلی ساده زیست و متواضع بودند، اگر کسی به ظاهر ایشان نگاه می‌کرد و او را نمی شناخت، اصلاً فکر نمی‌کرد که علامه طباطبایی باشند.

* آثار و نوشته هایی دارید ؟

مختصری در باب نماز و آداب نماز و ... نوشته بودم که سال ها قبل چاپ شد و کتاب اخلاقی نیز ویژه طلاب نوشته‌ام، ولی هنوز چاپ نشده است، جزوه را به آقای علامه حسن زاده آملی هم نشان داده ام  ایشان مطالعه کردند و یک تابستان کامل نزد ایشان بود و آن را مطالعه و ویرایش نمودند.

 من به ایشان ارادت دارم، قبلاً بیشتر خدمت علامه حسن‌زاده می رسیدم و به منزل ایشام رفت و آمد داشتم و معظم‌له هم به اینجا می آمدند، اما الان مدتی است به علت بیماری و کسالت بنده و ایشان، کمتر همدیگر را می‌بینیم.

 شرحی هم بر وسائل الشیعه دارم با عنوان «شرح الاحادیث» و سالها در نجف اشرف و ایران بر روی آن کار کرده‌ام، هر چند استنساخش تمام شده بود، ولی دیگر من قوه و بنیه ادامه نداشتم و می ترسیدم از بین برود، لذا آن را به  کتابخانه آیت الله مرعشی بردم و نسخه خطی آن را آنجا گذاشتم و نوشته های من در شرح وسائل را دو نفر ازآقایان دیده اند و تقریظی هم برآن نوشته اند، یکی مرحوم آقا مرتضی فیروز آبادی ( ره )  صاحب «سبعة من السلف و فضائل الخمسه»  و دیگری آیت الله فانی اصفهانی ( ره ) .

  کتاب آداب طلبگی هم نگاشته‌ام اگر کسی بخواهد استنساخ و چاپ بکند مانعی ندارد حتی اگر به اسم خودشان هم چاپ بکند اشکالی ندارد، من حرفی ندارم مهم این است که این مطالب نشر پیدا کنند.

*با توجه به این‌که شما دو حوزه پربرکت نجف و قم را درک کرده‌اید، ‌در خصوص این دو حوزه مبارکه توضیح دهید؟

حوزه علمیه نجف، مزایایی دارد حوزه علمیه قم ندارد و همینطور حوزه علمیه قم مزیتی دارد که حوزه علمیه نجف  ندارد ؛ زمانی که در نجف بودیم دروسی چون فقه و اصول خوب بود و در حد اعلا قرار داشت و شاگردان خوبی تربیت می شدند و آیت الله خویی ( ره ) شاگردان بسیاری داشتند و مجتهدین زیادی هم تربیت کردند، بزرگان بسیاری همچون آیات عظام سیستانی ؛  شهید صدر ؛ وحید خراسانی ؛ کوکبی ( ره ) ؛ میرزا جواد آقای تبریزی ( ره ) و... بسیاری از بزرگان و مجتهدین در درس ایشان حضور داشتند و نجف از جنبه فقه و اصول رشد کرده بود و طلاب مراحل علمی را به صورت قوی طی می‌کردند، اما از جهت دروس اخلاق و تفسیر، وضعیت مناسبی نداشت، یکی از بزرگان تفسیر را تدریس می‌کرد، ولی استقبال نمی شد، اصولاً کسی به درس تفسیر علاقه نشان نمی داد؛ یکی دیگر از اشکالات حوزه نجف این بود که  در آنجا تبلیغ رواج نداشت و مردم عراق هم نسبت به این امر دقت لازم را نداشتند، ایرانی ها عربی بلد نبودند و  عرب زبان‌ها هم که به تبلیغ نمی رفتند، در نهایت در تبلیغ به یک روضه خواندن اکتفا می‌کردند، این امر نقصان عظیمی در عراق بود، اما به عکس در ایران، هنگام محرم و صفر هزاران نفر از حوزه علمیه قم به تبلیغ می‌روند و این ها خیلی اثر دارد و درسهای تفسیر از سابق در قم وجود داشته و الان خیلی بیشتر شده است.

*شما با آیت الله شیخ حسین حلی ( ره ) هم ارتباط داشته اید ؟

بله ؛ البته مدتی به درس ایشان می رفتم و هرچند عرب‌زبان بودند، ولی به فارسی درس می دادند و با آن‌که مجتهد مسلم بودند، ولی بی‌آلایش درس می‌دادند و از صفا و سادگی زیبایی برخوردار بودند و همین امر بر جذابیت درس و رفتار او می‌افزود.

*با توجه به تجربه و سیر مراحل تحصیل و تهذیب اگر توصیه‌ای برای طلاب دارید بفرمایید؟

سه چیز برای رسیدن طلاب به هدف، معتبر است، البته شرایط زیادی برای رسیدن به جایگاه بلند علمی لازم است ولی همه مطالب را در سه نکته بیان می کنم ؛ اگر این سه مطلب عملی شود، طلاب صد در صد به مقصد و هدف می رسند، البته به مقدار استعدادشان و اگر عملی نشود، خیر !

*تقوی

 اولین گام تقوی است، انسان باید زبان ،گوش ، چشم و قلبش را حفظ کند، آیات مبارک هم همین را می گویند، خدای متعال برای رزق و روزی مادی شرطی نکرده است « وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها» 3 خداوند روزی انسان و حیوان و مومن و کافر و... همه را می دهد، ولی درباره کسب علوم حقه شرایط خاصی قرار داده است و  فرموده است « وَاتَّقُوا اللَّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ » 4 یا در آیه دیگر فرمود « إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً » یا در آیه دیگر آمده « وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا »5 این آیات می گویند که رسیدن به علوم حقه و معارف دین ؛ تقوی می خواهد و بدون تقوی انسان به حقیقتی نمی رسد.

*سعی کامل

« وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى » 6  سعی کامل یعنی اینکه انسان نگذارد یک دقیقه از عمرش بدون تحصیل بگذرد، طلبه باید یا مطالعه کند یا مباحثه یا تدریس، یا مشغول نوشتن یا حفظ کردن و یا تکرار کردن باشد، علمای بزرگی که تالیفات بسیاری دارند به واسطه‌ سعی و تلاش به این‌جا رسیده‌اند، اگر کسی پنجاه سال مرتب درس بخواند، شاید کلام آنها را بفهمد، این مطالب بر اساس سعی کامل بوده است که به ما رسیده است .

*مراعات نظم

کتاب ها را به ترتیب بخوانند، همانند شیوه‌‌ای که مثلاً در آموزش و پرورش است تا دانش‌آموزی، کلاس قبلی را نخوانده به کلاس بعدی راه پیدا نمی کند و در دنیا نیز این طور است، اما چطور شده است که بعضی از طلاب هنوز کتاب اولی را تمام نکرده اند به سراغ کتاب دومی و سومی می روند و بعضی ها هم که اهل طفره هستند، اصلا مطلب قبلی را نمی خوانند و نتیجه نمی گیرد، لذا برخی افراد که اهل تقوی هستند و زحمت هم می کشند اما بجای اینکه معالم بخوانند، رسائل یا کفایه می‌خوانند و هر چه می خوانند نمی فهمند و ترقی هم ندارند در سابق تمام جامع المقدمات  را می خواندند ؛ سیوطی خوانده می شد ؛ جامی خوانده می شد ؛  همین کتاب جامی هفتاد حاشیه دارد و یکی از آنها حاشیه سید نعمت الله جزایری ( ره ) است؛ ولی الان برخی حتی نمی دانند که جامی چیست، در قصص العلما آمده است بعضی علما 70 مرتبه جامی را درس داده اند، شاگرد و طالب داشته‌اند و از طرف دیگری مغنی می خواندند ؛ مطول می خواندند، ولی الان مطول نسخ شده، در حالی که بواسطه خواندن این کتب، قوه علمی برای انسان پیدا می شود و به واسطه خواندن ترجمه و یا مختصر کردن و یا این‌که یک قسمت را بخوانیم و یک قسمت را نخوانیم، کاری درست نمی شود، این یک نقصان عظیم است و باید مثل قدیم کتاب ها یکی بعد از دیگری خوانده شود از «با» بسم الله تا «تا» تمت.

*تعطیلات در حوزه کم شود

متأسفانه تعطیلات در حوزه زیاد است، باید روزهای تعطیلی کم شود و هر کتابی که تدریس می‌شود پاکیزه و مرتب خوانده شود و طلاب به تدریج قوی و توانمند شوند، در سابق رویه همین بوده است، از مطالعه کتب تراجم و زندگینامه علما معلوم می‌شود که طلاب چقدر زحمت می کشیدند، در سابق کتاب «ریاض» را به عنوان «شرح کبیر» می خواندند، یک دوره فقه استدلالی است و اگر کسی شرایع را بخواند ؛ لمعه  و مکاسب را خوب بفهمد و بعد ریاض را به مدت 5 تا 10 سال بخواند، دیگر بی نیاز می شود ؛ اما اگر این مراحل طی نشود، توان فهم و استدلال طلاب کاهش می‌یابد، به واسطه همین مطالب، انسان قوه علمی پیدا می کند و راه دیگری نیست.

باید فکر اساسی در این خصوص و لزوم تحول در حوزه انجام شود ؛ کسانی که در حوزه حرف هایشان مؤثر است، باید نظریاتی برای حوزه داشته باشند ؛ جلساتی داشته باشند و وضع درس ها را تثبیت کنند و مختصر کردن کتب و ترجمه کردن و دست از کتاب های سابق برداشتن کار درستی نیست، بلکه باید کتب درسی را مرتب کنند و به صورت برنامه الزامی قرار دهند تا اینها درست خوانده و نتیجه مطلوب گرفته شود  ؛ مرحوم شهید سعیدی(ره) که یک ماه رمضان در نجف اشرف منبر می رفت ، در شرح خطبه امیر المومنین(ع) که می فرماید« و نَظمِ اَمرکم » 7 گفت: اگر یک شیخ تبریزی کارش روی نظم نبود، نمی‌توانست کتابی بنویسد که بُلغای مصر در تحیّرند و مقصودش علامه امینی ( ره ) بود که «الغدیر» را نوشته است.

 اگر کسی دچار پراکندگی باشد به جایی نمی رسد، من اشخاصی را می شناسم که 30 سال است در حوزه حضور دارند و هنوز در واضحات علوم قرص و محکم نیستند، ملا نشده اند؛ تا دروس سطح همه مشترکند؛ یعنی هر کسی که می خواهد منبری، مورخ، مفسر و فقیه ...بشود  باید دروس سطح را کامل بخواند و بعد از اینکه مسلط به عربی شد و قواعد فقه و اصول را فهمید بر اساس ذوق خود، رشته مورد علاقه خود را انتخاب کند و این موقوف بر این است که بزرگان تراز اول حوزه، همفکری بکنند و طرح منظمی بدهند تا دیگران ملزم شوند ؛ طلبه اگر بخواهد معارف دین را داشته باشد باید درس بخواند.


با تشکر از شما استاد محترم که وقت شریفتان را در اختیار ما قرار دادید

 من هم از شما متشکرم

گفت وگو حمید کرمی

1 -  سوره أنبیاء :  87 ؛ «.. لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمین... »

2 - امام شناسى ؛علامه محمد حسین طهرانی  ج‏5 ص 86  

 پنج سوره در قرآن کریم هست که ابتداى آنها با سَبَّح و یُسبِّحُ شروع مى‏شود و آنها را سُوَر مُسبَّحات گویند و عبارتند از: سوره حدید، حشر، صفّ، جمعه، تغابن. در روایت است که حضرت رسول اکرم (ص) این سوره‏ها را شبها قبل از خواب مى‏خوانده‏اند، و چون از سبب پرسیدند، فرمودند: در هر یک از این سوره آیه‏اى است که بمنزله هزار آیه از قرآن است (مهر تابان یادنامه علّامه طباطبائى رضوان الله علیه، بخش دوم ص 13)

3 -  سوره هود آیه  6 ؛ ترجمه : و هیچ جنبنده‏اى در زمین نیست مگر [اینکه‏] روزیش بر عهده خداست

4 - سوره بقره آیه 282

5 - سوره عنکبوت آیه  69

6 - سوره نجم آیه ؛  39

7 - نامه 47 نهج البلاغه


به نقل از پایگاه مرکز حوزه

تنظیم: گروه حوزه علیمه تبیان

 

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=154770




تاریخ : جمعه 93/5/3 | 3:22 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی