سفارش تبلیغ
صبا ویژن


امید و آرزو

 

به هنگام سختی مشو ناامید.
هر چیز اگر کمی تیره می نماید، باز روشن شود زود ... فراموش نکن، این یک واقعیت است بارانی باید تا که رنگین کمانی بر آید و لیموهایی ترش که شربتی گوارا فراهم شود و گاه روزهایی در زحمت تا که از ما انسانهایی تواناتر بسازد خورشید دوباره خواهد درخشید، زود خواهی دید.
کالین مک کارتی
 

گلچینی از باغ معرفت
 

* خردمند به کار خویش تکیه کند و نادان به آرزوی خویش
«حضرت علی(ع)»

* امید و آرزو رحمتی است برای پیروان من، اگر امید نمی بود هیچ مادری فرزند خود را شیر نمی داد و باغبانی درختی نمی نشانید.
«حضرت محمد(ص)»

* اگر روزگاری شأن و مقامت پایین آمد نومید مشو، زیرا آفتاب هر روز هنگام غروب پایین می رود ولی بامداد روز دیگر دوباره بالا می آید.
«افلاطون»
* امید دارویی است که اگر شفا ندهد حداقل درد را قابل تحمل می کند.
«مارسل آشار»
* امید در زندگانی بشر آنقدر اهمیت دارد که بال برای پرندگان.
«هوگو»
* مأیوس مباش زیرا ممکن است آخرین کلیدی که در جیب داری قفل را بگشاید.
* قلم و کاغذ معجزه می کنند، آلام را تخفیف می دهند، به رویاها جامه عمل می پوشند و امیدهای از دست رفته را احیا می کنند.
«پائولوکوئیلو»
* امید رفیق تیره بختانی است که از دست ساقی دهر جرعه ای بی مهری نوشیده اند.
«اعتصام الملک»
* مرگ حقیقی برای انسان، مرگ امید است.
«ناپلئون»
* آرزو قلابی است که هر چیزی را به طرف خود می کشد.
«دیل کارنگی»
* کسی را که امیدوار است ناامید مکن، شاید امید تنها دارایی او باشد.
«جکسون براون»
* موقعیت های ناامید کننده وجود ندارد، بلکه این افراد ناامید هستند که وجود دارند.
«جان کلار»
* چکیده دانش های آدمی دو کلمه است: صبر و امیدواری.
«الکساندر دوما»
* چرخهای سنگین و زنگ زده زندگی با دستهای نامرئی امید می چرخد.
«دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی»
* چون زندگی ما دریاست، امید به لنگر گاهی تشبیه شده است که در مواقع طوفانی، بدان پناه می بریم تا بتوانیم به روی پای خود بایستیم.
«پُل بیل»
* خداوند وقتی می خواهد کسی را فاسد سازد، او را به همه آرزوهایش می رساند.
«اسکاروایلد»
* دنیا به امید برپاست و آدمی به امید زنده است.
«امثال و حکم دهخدا»
* عاملی که زندگی را بر ما غم انگیز ساخته، پیری و پایان لذتها نیست، بلکه قطع امید است.
«شکسپیر»
* گذشته مکان یادگارها، آینده مقام امیدها و حال جایگاه تکلیفها است.
«رشید یاسمی»
* اگرِ شما، تنها مایه تسلی است، چه خوبیها در «اگر» نهفته است.
«شکسپیر»
* زمانی که آرزوی چیزی را می کنیم، زندگی، خود ما را به سمت آن چیز هدایت می کند.
«پائولوکوئیلو»
* هرگز تسلیم نشو، هر روز معجزه تازه ای اتفاق می افتد.
«جسکون براون»
* ویکتور هوگو در پانزده سالگی روی دفتر یادداشت خود نوشته بود که من می خواهم شاتوبریان باشم یا هیچ نباشم. سرانجام برتر از آن نویسنده نامدار شد.
«ویکتور هوگو»
* هر وقت در آسمان حیات خود، قطعه ابری مشاهده کردیم نباید همه چیز را سیاه و ظلمانی بپنداریم و بایستی متوجه آفتاب و روشنایی کاملی هم که در پس آن ابرهای موقت موجود است، بشویم.
«اسمایلز»
* همین قدر که برای بدست آوردن آرزویی اراده کنیم، یک گام بلند در راه نیل بدان برداشته ایم.
«سی فوستر»
* خدا چشم به ما دوخته است و انتظار ندارد نومیدش کنیم.
«ویکتور فرانکل»
* بهترین برنامه ریزی برای آینده؛ بهره گیری درست از زمان حال است.
«آلبرکامو»
* آرزو سرابی است که اگر ناپدید شود همه از تشنگی خواهند مرد.
«اسکاروایلد»

آشنایی با فرهنگ ملل
 

* تا رمقی از جان باقیست، امید هست.
«مثل انگلیسی»
* امید نان روزانه بیچارگان است. «مثل ایتالیایی»
* امید، نصف خوشبختی است.
«مثل ترکی»
* امید و شجاعت دو الماس درخشانند که در تاج موفقیت دیده می شوند. «مثل عبری»
* اگر امید نبود، دل می شکست.
«مثل اسکاتلندی»
* امید، ستون دنیاست.
«مثل کانوری»
* امید، هیچ کس را نمی کشد.
«مثل آفریقایی»
* امید است که آینده را می سازد.
«مثل فرانسوی»
* به امید معجزه باش ولی به آن تکیه نکن.
«مثل عبری»
* جوان به امید زنده است و پیر با خاطرات.
«مثل فرانسوی»
***
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه

 

پر کن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه

«عطار نیشابوری»
***
پیمان سعی مگسل اگر کار مشکل است
رهرو ملول گر نشود ره دراز نیست

روزی که گذشته است از او یاد مکن
فردا که نیامده است، فریاد مکن

بر نامده و گذشته بنیاد مکن
حالی حوش باش و عمر بر باد مکن

«خیام »

از حادثه جهان زاینده مترس
از هرچه رسد چو نیست پاینده مترس

وین یک دم عمر را غنیمت می دان
از رفته میندیش و ز آینده مترس

«شمس تبریزی»
***
ممکن است بارها شکست بخورید، اما تا وقتی که ناامید نشوید، یک بازنده نیستید.
You can fail so very often, but you are not a failure until you give up.
***
آنهایی که آرزو دارند در برابر نادان ها عاقل جلوه کنند، در بین عاقلان، نادان جلوه می کنند.
Those who wish to appear wise among fools, among the wise seem foolish.
***
از ته قلب امیدوار بودن، خیلی بیشتر از هر لذتی، انسان را برای زندگی تحریک می کند.
Strong hope is a much greater stimulant of life than any realized joy could be. " F. Nietzsche"
***
آنچه را که دارید با خواستن چیزهایی که ندارید نابود نکنید. به یاد داشته باشید آنچه اکنون دارید زمانی جزء همان چیزهایی بود که آرزو داشتید آن را داشته باشید.
Don"t spoil what you have by desiring what you have not" remember that what you now have was once among the things you only hoped for.
***
اگر امید برای رسیدن به استقلال، پول است، هیچ وقت به آن نمی رسید. تنها امنیت واقعی که یک فرد در این دنیا خواهد داشت با ذخیره دانش، تجربه و توانایی است.
lf money is your hope for independence , you will never have it. The only real security that a man will have in this world is a reserve of knowledge, experience, and ability. "Henry Ford"
***
Hope for the best and prepare for the worst.
امید به بهترین داشته باش و خود را برای بدترین آماده کن.
 

جاودانه ها
 

کریستف کلمب، در شهر جنوای ایتالیا به دنیا آمد و در چهارده سالگی به دریا رفت. او مدتی به عنوان دزد دریایی به ماجراجویی پرداخت و پس از رفتن به پرتغال، آرزوی رسیدن به چین از راه غرب را در سر پروراند. با مخالفتهای پرتغالی ها، او امید و آرزویش را به دربار اسپانیایی ها برد و با کمک آنها کشتی معروف سانتاماریا را به سمت غرب هدایت کرد.
او پس از مدتها سرگردانی در دریا به سواحلی رسید که فکر می کرد جزایر هند غربی هستند. او بارها اقیانوس اطلس را در نوردید اما بوسیله اسپانیایی ها دستگیر شد و به زندان افتاد. ولی روحیه پولادین این مرد او را در سالهای آخر عمر به سفرهای دریایی بیشتری فرستاد. در نهایت او به عنوان فردی گمنام و فراموش شده مُرد، ولی سالها بعد او را به عنوان نخستین کاشف قاره جدید (آمریکا) ستودند.

با هم بیندیشیم
 

درباره «مایر» مؤسس استودیوی گلدوین مایر آمریکا، نقل می کنند که وقتی از اروپا به آمریکا مهاجرت کرد به قدری فقیر و مستمند شده بود که یک شب با وحشت متوجه گردید از دارائیش فقط یک دلار باقی مانده است. چند لحظه بعد «مایر» متوجه این جمله شد که روی دیوار نقش بسته بود:
هر ابر تیره ای دارای یک حاشیه نورانی است.
There is a silver lining to every cloud.
این جمله چنان نور امیدی در درون تاریک او دمید که از فردای آن شب به تلاش و کوشش پرداخت و یکی از مردان موفق و میلیونرهای بزرگ آمریکا شد.
***
وقتی اسکندر به تخت سلطنت مقدونیه نشست، هر چه املاک و اراضی از پدرش به ارث برده بود بین دوستانش تقسیم کرد. از او پرسیدند: برای خودت چه نگاه خواهی داشت؟ در جواب گفت: «امید» که بزرگترین دارایی و تملک انسان است.
«اسمایلز»
***

بازی روزگار
 

روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تأمین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد. از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد.
روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و این در حالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد. تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. به طور اتفاقی درب خانه ای را زد. دختر جوان و زیبائی درب را باز کرد. پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و به جای غذا، فقط یک لیوان آب درخواست کرد. دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود، بجای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد. پسر به آرامی شیر را سر کشید و گفت: «چقدر باید به شما بپردازم؟» دختر پاسخ داد: «چیزی نباید بپردازی. مادر به ما آموخته که نیکی، ما به ازایی ندارد.» پسرک گفت: «پس من از صمیم قلب از شما سپاسگزاری می کنم.»
سالها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد. پزشکان از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر دیگری فرستادند تا در بیمارستانی مجهز، متخصصین نسبت به درمان او اقدام کنند. دکتر هوارد کلی، جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فرا خوانده شد. هنگامی که متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید. بلافاصله بلند شد و بسرعت به طرف اطاق بیمار حرکت کرد. لباس پزشکی اش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اطاق شد.
در اولین نگاه او را شناخت. سپس به اطاق مشاوره بازگشت تا هر چه زودتر برای نجات جان بیمارش اقدام کند. از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری، پیروزی از آن دکتر کلی گردید. آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود. به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تأئید نزد او برده شد. گوشه صورتحساب چیزی نوشت. آن را درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود. زن از باز کردن پاکت و دیدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت. مطمئن بود که باید تمام عمر را بدهکار باشد. سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد. چیزی توجه اش را جلب کرد. چند کلمه ای روی قبض نوشته شده بود. آهسته آن را خواند:
«بهای این صورتحساب قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است.»

 

منبع: کتاب گنجینه ما و شما
http://rasekhoon.net/article/show/209489/%D8%A7%D9%85%D9%8A%D8%AF%20%D9%88%20%D8%A2%D8%B1%D8%B2%D9%88/ سایت راسخون



تاریخ : پنج شنبه 93/6/20 | 8:57 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی