سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 



تصاویر: درخت عجیب و غریب «مسافران»!
خبرآنلاین: درخت عجیب و غریب ماداگاسکاری که 25 لیتر آب در هر ساقه خود ذخیره می کنداما با مسمّا ترین نام همان"درخت مسافران" است که زیبنده این درخت زیبا و در عین حال عجیب و غریب است.هر کدام از ساقه های درختی که می بینید در خود تا 25 لیتر آب ذخیره می کند.از تنه رشد کرده و به شکل لوله آبدار شفاف، مانند خورشید درخشان، باز میشود.
علل پیشرفت و انحطاط جامعه از منظر آموزه های اسلامی




آیت اللّه جوادی آملی


یکی از مباحث اساسی جامعه شناسی بحث علل پیشرفت وانحطاط جامعه است به این معنا که چگونه یک جامعه ترقی می کند و چگونه و چرا جامعه ای سقوط می کند، ناگفته نماند مفهوم پیشرفت و انحطاط روشن است و نیاز به بیان ندارد آن چه که مهم است، آن است که تفسیری صحیح از پیشرفت و انحطاط ارائه گردد.

علل و عوامل پیشرفت و انحطاط تبیین شود و روشن شود که اگر جامعه ای پیشرفت کرد چگونه می توان آن پیشرفت را حفظ کرد و از سقوط و انحطاط آن جلوگیری کرد و آن را از سقوط نجات داد.

مسئله پیشرفت و انحطاط از مسائل علوم انسانی است و وقتی می توان سخن صحیح را در این رابطه بیان کرد که هم انسان شناخته شود و هم جامعه شناخته گردد و چون انسان به جهان وابسته است در صورتی می توان انسان را شناخت که جهان به خوبی شناخته گردد. وقتی انسان و جهان درست شناخته نشود انحطاط و پیشرفت جامعه نیز روشن نخواهد شد و به عبارت دیگر: تغییر پیشرفت و انحطاط جامعه به نوع جهان بینی بستگی دارد و چون جهان بینی مختلف است تفسیرها از انحطاط و پیشرفت گوناگون است.

انواع جهان بینی

دو نوع جهان بینی وجود دارد: 1ـ جهان بینی مادی 2ـ جهان بینی الهی

جهان بینی مادی هستی را مساوی ماده می داند و عالم و آدم را مادی معرفی می کند می گوید: جهان دارای آغاز و انجام مادی است، این نظام کیهانی در مرحله ای ظهور می کند و سرانجام نابود خواهد شد و بعد از زوال جهان چیزی نیست، انسان نیز یک پدیده طبیعی و مادی است که با تولد ظهور می کند و با مرگ نابود می شود. تمام حیات آدمی و حقیقت انسان بین گهواره تا گور خلاصه می شود. وقتی جهان و انسان مادی باشد رابطه انسان و جهان نیز در همین مدار قرار می گیرد و تحلیل می شود.

جهان بینی الهی

در جهان بینی الهی هستی اعم از ماده است بخشی از هستی ماده و بخشی از آن مجرد و غیر مادی است. جهان نیز محدود به عالم طبیعت نیست بلکه بخشی از جهان طبیعت و بخشی از آن ماوراء طبیعت است. جهان نابود نمی شود بلکه جنبه جاودانه ای دارد، انسان نیز دارای وجود جاودانه است. انسان یک بدنی دارد که در فاصله بین تولد و مرگ و گهواره و گور خلاصه می شود ولی جانی دارد که جنبه جاودانگی در او تأمین می کند، این روح و جان ظرف عقیده و افکار و اندیشه و ملکات نفسانی و عواطف و گرایش های اوست و چون روح حقیقت مجرد است از بین نمی رود و چون ظرف از بین نمی رود، مظروف او که عقیده و افکار و ادراکات و اوصاف نفسانی باشد نیز از بین نخواهد رفت، چنان که قواعد ریاضی و قواعد مبرهن فلسفی و قوانین کلی اخلاقی هرگز از بین نمی روند، روحی که این مسائل را ادراک می کند نیز یقیناً از بین نمی رود، زیرا وقتی صفت پایدار بود، موصوف نیز پایدار خواهد بود. از باب مثال: اگر نقشی جاوید بود لوحی که حامل این نقش است جاوید خواهد بود، اگر معنای تقوا و عدالت و ایثار از بین نمی رود، روحی که حامل این اوصاف است از بین نخواهد رفت. بر این اساس است که هیچ وقت انسان نابود نمی شود. زیرا آن چه که نابود شدنی است بدن انسان است. آن چه که بین گهواره و گور خلاصه می شود جسد و جسم انسان است. اما آن چه که هویت واقعی انسان را می سازد روح اوست و روح آدمی امری جاودانه است. و چون روح جاودانه است ارتباطش با جهان نیز جاودانه است و جهان نیز غیر از صبغه طبیعی و مادی. از صبغه ماوراء طبیعی و ملکوتی نیز برخوردار است این جنبه ماوراء طبیعی و ملکوتی عالم جاوید است.

معیار پیشرفت و انحطاط در جهان بینی قرآنی

قرآن در تفسیر انحطاط و ترقی سبک خاصی دارد که با جهان بینی و بینش آن هماهنگ است.

از دیدگاه قرآن کسانی که بینش مادی دارند پیشرفت را از نظر اقتصادی به پیشرفت اقتصادی و رفاهی و از نظر سیاسی به سیاست بازی می دانند. از باب مثال وقتی که ادعای پیشرفت و پیروزی آل فرعون را مطرح می کند پیروزی و پیشرفت را در سیاست بازی آن می داند و گفته آن ها را چنین نقل می کند:

«قد افلح الیوم من استعلی ؛(1) هر که اهل استعلا و برتری طلبی بود به فلاح و رستگاری می رسد».

وقتی پیشرفت مالی و اقتصادی را مطرح می کند می فرماید:  أَن تَکُونَ أُمَّةٌ هِی أَرْبی مِنْ أُمَّةٍ؛(سوره نحل آیه 92)(2) تمام تلاششان گروهی آن است که از نظر مسائل رفاهی و مالی برجسته تر از دیگران باشد» از ثروتی برخوردار باشند که برجستگی خود را با آن نشان دهند.(3)

این گروه با این ویژگی ها در برابر انبیاء می ایستند و با آن ها مبارزه می کنند گرچه در مبارزه خود شکست خوردند یعنی این دسته با همه امکانات مالی و با همه مکر و فریب و تزویر سقوط کردند.

قرآن می فرماید: «وکم اهلکنا قبلهم من قرن هم احسن اثاثاً و رئیاً؛(4) ما بسیاری را پیش از این هلاک کردیم که هم از نظر اثاث و لوازم خانگی از لوازم بیشتری برخوردار بودند و هم از نظر برخورداری از مال و ثروت چشمگیرتر بودند»، افرادی که در دید مردم پیشرفته بودند و با چشمگیر بودن، مردم را متوجه خودشان می کردند و به عبارت دیگر: در گذشته عده ای بودند که از نظر اثاث و لوازم زندگی از زیبائی برخوردار بودند و هم به لحاظ مالی در معرض رؤیت مردم بودند اما با وجود این هلاک شدند و این امکانات و ثروت آن ها را از سقوط و هلاکت حفظ نکرد. با این بیان روشن می شود که سعادت و پیشرفت انسانی در گرو مال و ثروت و داشتن لوازم منزل زیبا نیست. برخورداری از این امور مشکل انسان را حل نمی کند.

زیرا مال و اولاد وسیله کمال و تقرب نیست چنان که فرمود: «و ما اموالکم و لا اولادکم بالتی تقربکم عندنا زلفی ؛(5) اموال و فرزندان وسیله تقرب به کمال نیست».

همه آدمیان می دانند که ناقص هستند نه حیات ما، نه عمر ما، نه سلامت ما، به دست ما نیست و روزی که خطر فرا می رسد مال و فرزند انسان برای او سودی ندارد.

خدا به پیامبر اسلام (ص) می فرماید: اگر مشرکین حجاز و سردمداران شرک با سیاست بازی در برابر تو صف آرایی کردند به آن ها بگو: ما اقوامی را از بین بردیم که این اقوام موجود یک عشر(یکدهم) قدرت آن ها را نداشتند «ومابلغوا معشار ما آتیناهم ؛(6) یعنی مقتدران و قدرتمندان عصر تو بدانند کسانی قبل از آن هلاک شدند که این متمکنین یکدهم قدرت آن ها را ندارند».

از این سخنان استفاده می شود که نه قدرت و نه سیاست بازی و نه ثروت عامل نجات و سعادت انسان نیست.

در برابر این دسته انبیاء هستند که معیار فلاح و رستگاری را تزکیه نفس می دانند «قد افلح من تزکّی ؛(7) هر که اهل تهذیب روح و تزکیه جان است رستگار است» و فرمود «قد افلح من زکّیها؛(8) کسی که خود را تزکیه و تهذیب کند به فلاح و رستگاری می رسد» دلیل این مسئله آن است که انسان فقط تن و بدن نیست بلکه آدمی جانی دارد که ظرف اندیشه و اوصاف نفسانی و عواطف است و این جان مجرد است و چون جان و روح صبغه تجرد دارد با حقایقی باید آراسته گردد که با او هماهنگی داشته باشد.

بر اساس آموزه های قرآنی پیشرفت انسان معلول رشد علمی و رشد عملی است، جامعه ای که خوب بفهمد و فهمیده ها را خوب عمل کند پیشرفت می کند، رشد علمی به ایمان بر می گردد و رشد عملی به عمل صالح و در قرآن کریم ایمان و عمل صالح دو رکن پیشرفت هستند.

در برابر عامل انحطاط انسان و جوامع به فقدان ایمان یا فقدان کارهای خوب است جالب است که به این نکته توجه کنیم در ناحیه پیشرفت دو رکن معتبر است ولی در ناحیه انحطاط و سقوط فقدان یکی از آن ها کافی است و آن کار بد موجب سقوط است این کار بد چه از شخص خوب صادر شود و چه از شخص بد صادر شود یعنی اگر انسان به خدا و قیامت ایمان دارد ولی چون کار بد می کند سقوط می کند و گاهی آدم بدی است که به خدا و قیامت اعتقادی ندارد او نیز سقوط می کند.

با توجه به مطالب پیش گفته روشن می شود تفسیر پیشرفت و انحطاط فرد با جامعه به نوع جهان بینی افراد بستگی دارد، انسانی که دارای جهان بینی مادی است آن را به گونه ای تفسیر می کند و انسانی که دارای جهان بینی الهی است آن را به گونه دیگری تفسیر می کند.

بر اساس بینش قرآنی و جهان بینی که قرآن ارائه می دهد پیشرفت جوامع و انسان ها در پیشرفت فکری و اعتقادی و علمی است که از حق سرچشمه گرفته باشد و اساس آن را اعتقادات صحیح تشکیل دهد و در عمل در چارچوب آموزه های دینی عمل کند چنین جامعه در همه ابعاد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و علمی پیشرفت خواهد کرد. حال با توجه به این مطالب به بیان علمی پیشرفت و انحطاط جامعه پرداخته می شود.

عزّت در قرآن کریم

عزت از مباحثی است که قرآن کریم آن را مطرح می کند، عزّت از فضائل انسانی است و خوب و ذلّت از رذایل انسانی است و بد اما در حقیقت آن بیان ویژه خود را دارد.

عزّت به صلابت و نفوذ ناپذیری است و لازمه صلابت و نفوذ ناپذیری پیروزی است، براساس آموزه های قرآن عزّت به این معنا پیش خداست که قرآن فرمود: «فانّ العزة لله جمیعاً»(9) و اگر خدا عزیز محض است اگر کسی خواست از عزت سهمی ببرد، چاره ای ندارد که با خدا رابطه داشته باشد، آن ها که با خدا رابطه دارند ـ مانند انبیاء و شاگردان آن هاـ از عزّت برخوردارند «العزّة للّه و لرسوله و للمؤمنین؛(10) پیامبر عزیز است، مؤمنان عزیزند و سرّ بهره مندی آن از عزت وابستگی آن ها به خداست» برخی به دنبال عزّت هستند اما نمی دانند که عزّت کجاست و راه آن چیست چنان چه اگر انسانی تشنه است و به دنبال آب است اول باید سرچشمه و محل وجود آب را بشناسد و در ثانی راه رسیدن به چشمه و دستیابی به آب را نیز بداند در این صورت اگر حرکت کرد و به آب رسید و از آن استفاده کرد خود را از تشنگی نجات می دهد.

قرآن کریم در باره منافقان فرمود: آنان به دنبال عزّت هستند ولکن بی راه می روند زیرا عزّت واقعی پیش خداست. «ایبتغون عندهم العزّة فانّ العزّة لله جمیعاً؛(11) منافقان با کافران ارتباط برقرار می کنند آیا آن ها به راستی می خواهند از طریق این ارتباط به عزت برسند، در حالی که تمام عزت ها مخصوص خداست». زیرا عزت همواره از علم و قدرت سرچشمه می گیرد و تنها خدا علیم و قادر مطلق است ولی کفار قدرت و علمشان ناچیز است از این رو آ نها نمی توانند عزت را برای شما فراهم کنند.

در آیه دیگری می فرماید: عده ای عزت را از راه گناه تعقیب می کنند نه از راه تقوا و لذا به آن ها گفته می شود از خدا پروا داشته باش، او عزت را در سایه گناه می داند «و اذا قیل له اتق الله اخذته العزّة بالاثم».(12)

این آیات نشان می دهد که عزت را باید در سایه ارتباط با خدا بیابند زیرا سرچشمه عزت ها اوست نه کفار و بیگانگان و نه راه گناه بلکه باید با خدا رابطه برقرار کرد و از گناه پرهیز کرد. از این رو در سوره فاطر فرمود: «من کان یرید العزّة فلله العزّة جمیعاً الیه یصعد الکلم الطیّب و العمل الصالح یرفعه و الذین یمکرون السیئات لهم عذاب شدید و مکر اولئک هو یبور؛(13) کسانی که عزت می خواهنداز خدا بطلبند، زیرا تمام عزت از آن خداست (و راه وصول آن کسب عزت در پرتو عزت الهی است) سخنان پاکیزه به سوی او صعود می کند و عمل صالح را بالا می برد و آن ها که نقشه های سوء می کشند عذاب شدید برای آن هاست و مکر و تلاش افسادگرانه آنان نابود می شود و به جایی نمی رسد».

بر اساس این آیه سرچشمه عزت خداست و راه رسیدن به آن عقیده خوب، منطق خوب، اوصاف نفسانی است که به سوی خدا صعود می کند و تنها عقیده و سخن کافی نیست بلکه عمل هم لازم است زیرا عمل صالح عقیده پاک را تقویت می کند که به سوی خدا صعود کند و وقتی صعود کرد به مرکز عزت نزدیک می شود وقتی به مرکز عزت نزدیک شد پیشرفت می کند و چیزی او را زایل نخواهد کرد و پیامبر و مؤمنان با کلمات طیّب و عمل صالح به مرکز عزت نزدیک شدند.

در مقابل اگر کسی از خدا فاصله گرفت در بخش عقیده دچار انحراف شد و در عمل به نافرمانی خدا مبتلا گردید ذلت به سراغ او خواهد آمد. در واقع آن چه که از منظر قرآن به صورت عزت و پیشرفت است اعتقاد و عمل است که مواردی که ذکر می شود مصادیق آن اعتقاد و عمل می باشد.

عوامل پیشرفت

علل و عواملی که در پیشرفت انسان و جوامع انسانی مؤثر است فراوان است برخی طبیعی است و برخی فکری است و برخی اجتماعی و برخی روحی و معنوی که در دین از آن ها سخن به میان آمده است.

1ـ عوامل طبیعی

یکی از مسائلی که در پیشرفت جوامع مؤثر است شرایط طبیعی است که آدمی در آن زندگی می کند، اگر محیط طبیعی از سلامت و امکانات طبیعی مناسب برخوردار باشد پیشرفت می کند از این رو لازم است برای زندگی سرزمینی را انتخاب کند که از شرایط خوبی برخوردار باشد، امام صادق (ع) فرمود: سرزمینی را برای زندگی انتخاب کنید که وجود سه اصل طبیعی را در آن احراز کرده باشید «لاتطیب السکنی الّا بثلاث: الهواء الطیّب و الماء الغزیر العذب و الارض الخوّاره ؛(14) زندگی در یک شهر وروستا وقتی گوارا است که اولا مردم آن منطقه دارای هوای سالم بوده و از سلامت محیط زیست برخوردار باشند، زندگی بدون هوای سالم و پاکیزه گوارا نیست، ثانیاً آب فراوان خوشگوار داشته باشند و ثالثاً زمینی داشته باشند که نرم بوده و برای باغداری و کشاورزی و مانند آن آماده باشد».

براساس این سخن آدمیان در انتخاب محل زندگی و سکونت باید به دنبال انتخاب احسن باشد و محل زیبا و مناسب را برای زندگی انتخاب کند از این رو نمی تواند جایی را که نیاکان او برای زندگی انتخاب کرده اند اما به لحاظ طبیعی و شرایط آب و هوایی برای زندگی پاکیزه مناسب نیست به دلیل زندگی نیاکان خود. تعصب داشته باشد و زندگی در همان شرائط نامناسب را ادامه دهد.

اصول انسانی پیشرفت

امام صادق (ع) در کنار اصول سه گانه طبیعی به سه اصل انسانی اشاره کرده است که جامعه برای بقاء و دوام نیازمند به آن سه اصل است «لایستغنی اهل کل بلد عن ثلاثة یفزع فی امر دنیاهم و آخرتهم فان عدموا ذلک کانوا همجا، فقیهٌ عالمٌ ورعٌ، و امیرٌ خیرٌ مطاعٌ و طیّبٌ بصیرٌ ثقة؛(15) هر شهری و کشوری نیاز به سرکرده است تا مردم در امور دنیوی و اخروی خود به آن ها پناه ببرند و حل مشکلات خود را از آن ها درخواست کنند به گونه ای که اگر آن جامعه فاقد این عناصر سه گانه باشد زندگی آنها انسانی نبوده و از خیر بهره ای ندارند اوّل داشتن فقهای آگاه، مدیر، مدبر، وارسته و پارسا، فقهای دین شناس دین دار. زیرا اگر دین شناس دین دار در جامعه حضور داشته باشد هم با عمل خود و هم با سخن خویش می تواند در دل های مردم نفوذ کند.

دوم: فرمان روایان و مسئولین سیاسی که هم در بینش هوشمندانه مسائل را تحلیل کنند و هم خیر خواه جامعه باشند و اگر جامعه از چنین مسئولینی بهره مند باشند به طور طبیعی مردم از آن اطاعت می کنند. زیرا این دسته از مسئولین دارای پشتوانه مردمی هستند و اگر رهبران سیاسی جامعه از پشتوانه مردمی برخوردار باشند، آن جامعه شکست نخواهد خورد. جامعه هیچگاه از زر یا زور یا نیرنگ اطاعت نمی کند و اگر این عوامل بر جامعه مسلط شدند تا زمانی که سلطه هست و ترس و وحشت حاکم است ممکن است چیزی گفته نشود ولی اگر روزنه ضعیفی پیدا شد آن جامعه مخالفت خود را نشان می دهد و با عوامل زرو و زور و نیرنگ برخورد می کند.

سوم: پزشک حاذقی که مورد وثوق جامعه باشد، هم از نظر فنّ پزشکی از تخصص برخوردار و هم به لحاظ امانت داری، مورد اعتماد مردم باشد. با این بیان امام صادق(ع) معنای سخن رسول اکرم (ص) روشن می شود که فرمود: «انمّا العلم ثلاثة، آیةٌ محکمة او فریضةٌ عادلة او سنةٌ قائمة؛(16) علم سه چیز است آیه محکم و فریضه عادله و سنت قائمه، در واقع علم سه رکن است.

از مقایسه این سخن رسول خدا (ص) و امام صادق (ع) روشن می شود که علم تنها علم تفسیر و فقه و اصول و کلام و عرفان و حکمت نیست بلکه مراد هر علمی است که در تأمین نیاز جامعه سهم داشته باشد و همین علم است که فرا گرفتن آن بصورت واجب عینی یا کفایی واجب است و اگر امتی به این علوم آشنا شدند یعنی در بخش اعتقادات دارای عقاید خوب و محکم و مستدل بودند و در بخش اخلاقی دارای اخلاق فاضله بودند و در بخش علوم طبیعی و تجربی از بیگانه، مستغنی و بی نیاز بودند و به بیگانه نیاز نداشتند و در عمل بر اساس قسط و عدل عمل کردند آن جامعه سالم است و پیشرفت خواهد کرد.

در مقابل اگر جامعه فاقد دین شناس دین دار و مسئولین خیرخواه مطاع و پزشک آگاه و حاذق و مورد اعتماد باشد و یا در امور خود از جهت علمی و غیر علمی به بیگانه نیاز داشته باشد سقوط خواهد کرد.

عوامل پیشرفت و سقوط از منظر امام علی (ع)

علل پیشرفت یک امت و نشانه های سقوط در بیانی از امیرالمؤمنین (ع) نیز تبیین شده است که به آن اشاره می شود حضرت فرمود: «یستدلّ علی ادبار الدول باربع تضییع الاصول، والتمسک بالغرور، تقدیم الاراذل و تأخیر الافاضل؛(17) دولت ها و جوامع زمانی به انحطاط گرایش پیدا می کنند که اصول ارزشی از بین برود و نیرنگ به عنوان اصل ارزشی مورد قبول قرار گیرد، فرومایه گان سمت ها و مسئولیتها را به عهده گیرند و کسانی که فاضلند منزوی شوند.

بنابراین اگر انسان با مطالعه دریافت اصول ارزشی در جامعه تضییع شده و تباه گردیده و نیرنگ و غرور و فریب جای آن را گرفته و همچنین اگر پست های حساس جامعه در اختیار فرومایگان قرار گرفته و انسان های فاضل و شریف از تصدی آن مشاغل محرومند ، می تواند استدلال کند که آن جامعه به سوی سقوط و انحطاط می رود و اگر یافت که اصول ارزشی بر ارکان جامعه حاکم است، صداقت و امانت داری و تلاش و کوشش و عدالت و آزادی در آن جامعه برجسته است وانسان های شریف و فاضل مسئولیت های گوناگون را به عهده دارند آن جامعه پیشرفت خواهد کرد.

در بیان دیگری امام علی (ع) فرمود: «یستدل علی الادبار باربع، سوء التدبیر وقبح التبذیر و قلة الاعتبار وکثرة الاعتذار؛(18) بر ادبار دولت ها به چهار چیز استدلال می شود 1ـ بدی تدبیر 2ـ زشتی اسراف و تبذیر 3ـ کمی اعتبار 4ـ بسیار مغرور شدن و یا بسیار پوزش خواستن».

بر اساس این بیان اگر جامعه ای از مدیریت خوب بهره مند نباشد و گرفتار اسراف و تبذیر و ریخت و پاش مالی باشد و از حوادث درس عبرت نگیرد و برای حوادث پیش بینی نشده، چاره اندیشی وآینده نگری نداشته باشد و به دلیل خطاهایی که مرتکب می شود پیوسته پوزش بطلبد یا پیوسته در دام غرور باشد. آن جامعه و دولت سقوط خواهد کرد. ولی در مقابل آن اگر جامعه از مدیریت و برنامه ریزی خوب برخوردار باشد و از اسراف و تبذیر دوری گزیند و از حوادث و رویدادها درس عبرت بگیرد و از خطاء و اشتباه بجای عذرخواهی بعد از خطا اجتناب کند پیشرفت خواهد کرد، چنان چه همان حضرت فرمود: «حسن التدبیر و تجنّب التبذیر من حسن السیاسة؛(19) نیکویی تدبیر و دوری و اجتناب نمودن از اسراف از نیکویی سیاست است».

نتیجه گیری: در این مقاله اصل مسئله پیشرفت و انحطاط مطرح شد و بیان گردید که معنای انحطاط و پیشرفت روشن است اما مهم تفسیر و بیان علل و عوامل آن است که این مسئله مهم مبتنی بر جهان بینی و بینشی است که تفسیر کننده آن را تبیین و بر آن اساس علل و عوامل آن را بیان می کند سپس بر اساس جهان بینی دینی به برخی عوامل طبیعی و انسانی پیشرفت و انحطاط اشاره شده است.

پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ

20. سوره طه،آیه 64.

21. سوره نحل، آیه 92.

22. واژه اربی، از ماده ربوه به معنای برآمدگی و برجستگی است، برجستگی زمین در بیابان را (ربوه) می گویند. ربا نیز چون برآمدن مال بدون تلاش و کوشش است از همین ماده مشتق است.

23. سوره مریم، آیه 74.

24. سوره سبأ، آیه 37.

25. سوره سبأ، آیه 45.

26. سوره الاعلی، آیه 14.

27. سوره شمس، آیه 9.

28. سوره نساء، آیه 129.

29. سوره منافقین، آیه 8.

30. سوره نساء، آیه 129.

31. سوره بقره، آیه 206.

32. سوره زمر، آیه 10.

33. تحف العقول، انتشارات جامعه مدرسین، ص320.

34. همان، ص321.

35. اصول کافی، ج 1، ص32.

36. شرح غرر و درر، ج 6، ص450، شماره 10965.

37. شرح غرر و درر، ج6،ص 449.

38. همان، ج 3، ص 385.

پدید آورنده : تهیه و تدوین: حجة الاسلام و المسلمین محمد رضا مصطفی پور ،

http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/89/4965/42885




تاریخ : سه شنبه 93/9/25 | 6:19 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی