سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نتیجه تصویری برای شهادت امام رضا تسلیت

***نسیم معرفت***

** ابعاد شخصیتى امام رضا (علیه السلام)

زندگى و شخصیت امامان شیعه، دو جنبه ارزشى متمایز و با این حال مرتبط با هم دارد.اول : شخصیت عملى و علمى و اخلاقى و اجتماعى آنان که در طول زندگى ایشان، در منظر همگان شکل گرفته است و فهم و ادراک آن نیاز به پیش زمینه هاى اعتقادى و مذهبى خاص ندارد، بلکه هر بیننده فهیم و داراى شعور و انصاف مىتواند، ارزش ها و امتیازهاى آنان را دریابد و بشناسد.دوم : شخصیت معنوى و الهى آنان که ریشه در عنایت ویژه خداوند نسبت به ایشان دارد. شناخت این بعد از شخصیت اهل بیت نیاز به معرفت هاى پیشین دارد؛ یعنى نخست باید به رسالت پیامبر(ص) ایمان داشت و براساس رهنمودهاى آن حضرت، ولایت عترت را پذیرفت و براى شناخت جایگاه عترت به روایات و راویان معتبر اعتماد کرد و کوتاه سخن این که بینش هاى مذهبى مختلف، مىتواند مانع شناخت این بعد از شخصیت اهل بیت علیهم السلام باشد.

مناظرات امام

دستگاه خلافت عباسی، با اهدافی خاص، از اندیشه‌وران مذاهب و فرقه‌های گوناگون، دعوت می‌کرد و آنان را رو در روی امام قرار می‌داد. با مطالعه در شخصیت، روحیات و افکار مأمون، آشکار می‌شود که او از تشکیل چنین جلسات و همایشهایی، اهدافی سیاسی را دنبال می‌کرد. هر چند شخصاً به مباحثات علمی علاقه‌مند بود، ولی مأمون به عنوان خلیفه، شخصی نبود که بخواهد با این‌گونه مباحثات و مناظرات، عظمت و حقانیت خاندان پیامبر را به نمایش بگذارد و شخصیتی را که مورد توجه انقلابیون آل علی بود، در جامعه مطرح کند و علم و شکوه و شایستگی و برتری آنان را به دیگران بنمایاند، بلکه در پس این تلاشها، اهدافی سیاسی داشت و چه بسا بی‌میل نبود که در این نشستها، برای یکبار هم که شده، امام از پاسخگویی به پرسشها عاجز بماند!

به هر حال، گذشته از اهدافی که مأمون دنبال می‌کرد، ولی نتایج آن جلسات مایه شکوه و عظمت امام و بهره علمی و اعتقادی شیعه شد.

عبدالسلام هروی که در بیشتر نشستها و مناظرات حضور داشته است، می‌گوید: «هیچ کسی را از حضرت رضا(ع) داناتر ندیدم. و هیچ دانشمندی آن حضرت را ندیده، مگر این که به علم برتر او گواهی داده است. در محافل و مجالس که گروهی از دانشوران و فقیهان و دانایان ادیان مختلف حضور داشتند بر تمامی آنان غلبه یافت، تا آن جا که آنان به ضعف علمی خود و برتری امام اذعان و اعتراف داشتند.»

ابراهیم بن عباس، گواه دیگری از حاضران و ناظران این‌گونه جلسات بوده و می‌گوید: «حضرت رضا(ع) هیچ مسأله‌ای را بدون پاسخ نمی‌گذاشت. در علم و دانش کسی را داناتر از او سراغ ندارم. آنچه مأمون مطرح می‌ساخت پاسخ کامل آن را دریافت می‌کرد و آنچه حضرت می‌فرمود، مستند به قرآن بود.»

خود آن گرامی در این زمینه می‌فرمود: «در حرم پیامبر، می‌نشستم و عالمان مدینه هرگاه در مسأله‌ای با مشکل روبرو بودند و از حل آن ناتوان می‌ماندند، به من رو می‌آوردند و پاسخ می‌گرفتند.»

آگاهی امام به زبانهای مختلف

یکی دیگر از مظاهر شخصیت علمی امام رضا(ع) که شگفتی اطرافیان و شاهدان را همراه داشت، آشنایی کامل حضرت، به زبانهای مختلف بود. چنان که از بخش پیشین نیز آشکار شد، امام در مجامع علمی به هنگام مناظره و یا در نشستهای معمولی در پاسخگویی به اشخاصی که از بلاد دیگر حضور ایشان شرفیاب می‌شدند، با زبان متداول و رسمی مخاطب با وی به گفت و گو می‌پرداختند.

اباصلت هروی می‌گوید: «امام رضا(ع)، با مردم به زبان خودشان سخن می‌گفت. به خدا سوگند که او، فصیح‌ترین مردم و داناترین آنان به هر زبان و فرهنگی بود.»

اباصلت همچنین می‌گوید: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا، من در شگفتم از این همه اشراف و تسلط شما به زبانهای گوناگون!

امام فرمود: «من حجت خدا بر مردم هستم. چگونه می‌شود، خداوند فردی را حجت بر مردم قرار دهد، ولی او زبان آنان را درک نکند. مگر سخن امیرمؤمنان علی به تو نرسیده است که فرمود: به ما «فصل الخطاب» داده شده است و آن چیزی جز شناخت زبانها نیست.»

محدود ساختن امام به حرکتهای علمی

ـ زمینه‌سازی برای پیدایش موقعیتی که در آن هر چند برای یک بار، امام مغلوب دیگران شود.

به هر حال در هیچ یک از این مجالس، مأمون به نتیجه دلخواه، دست نیافت و ناگزیر به اعتراف و خضوع در برابر عظمت علمی امام شد. وجود چنین اعترافاتی در تاریخ شایان تأمل است.

در جریان یکی از نشستهای علمی، چون وقت نماز فرا رسید، امام برای اقامه نماز از مجلس، بیرون شد. مأمون به محمدبن جعفر، عموی امام رضا(ع) رو کرد و گفت: پسر برادرت را چگونه یافتی؟

پاسخ گفت: او عالم و دانشمند است.

مأمون گفت: پسر برادرت از خاندان پیامبر است؛ خاندانی که پیامبر در مورد آنان فرموده است: آگاه باشید، نیکان عترت من و شاخه‌های درخت وجود من، در خردسالی، خردمندترین و در بزرگسالی، داناترین مردمند. آنها را تعلیم ندهید، زیرا آنان از شما داناترند. هیچ گاه شما را از دروازه هدایت، بیرون نساخته و در گمراهی وارد نخواهند کرد.

در نقل دیگری آمده است که مأمون مسائلی چند از امام رضا(ع) پرسید و آنگاه که پاسخ همه آنها را به درستی یافت، چنین گفت: «خدا مرا بعد از تو زنده ندارد. به خدا سوگند، دانش صحیح، جز نزد خاندان پیامبر(ص) یافت نمی‌شود و براستی دانش پدرانت را به ارث برده‌ای و همه علوم نیاکانت در تو گرد آمده است.»

آری، صرف نظر از اهداف مأمون، باید گفت: دانش گسترده امام رضا(ع)، حقیقتی است که دوست و دشمن، ناگزیر از اعتراف به آن بوده و هستند. اگر مأمون نیز در درون میل به بروز این حقیقت نداشت، ولی سبب شد تا چنین نتیجه‌ای به دست آید و چهره علمی امام بهتر روشن شود.

گذری بر ساحل معارف رضوی

یکی از مهم‌ترین دلایل استمرار خط امامت، تحکیم پایه‌های معرفت دینی در میان امت اسلامی و تثبیت ره‌آوردهای پیامبر خاتم و تفسیر صحیح وحی به تناسب استعداد و نیاز و شرایط گوناگون جامعه اسلامی بوده است.

تاریخ امامت نشان دهنده این واقعیت است که هر یک از امامان در زندگی سیاسی، اجتماعی و علمی خود شیوه خاصی را پیموده و این به خاطر شرایط متفاوت و نیازهای متنوع جامعه آنان بوده است. این در حالی است که اصول و اهداف و پیام اصلی آنان، یکی بوده و کمترین تمایز و مغایرتی با یکدیگر نداشته است.

بدین سان، سرّ تفاوت و تنوعی که در دلایل انبیاء و شیوه تبلیغ و بیان آنان مشهود بوده است، آشکار می‌شود.

امام علی بن موسی(ع) این واقعیت را در زمینه شخصیت و روش و ابزار هدایتی انبیاء به روشنی توضیح داده و فرموده است: «هنگامی که خداوند موسی بن عمران را به پیامبری مبعوث کرد، سحر و جادو بیشترین چیزی بود که بر مردم زمان او چیره شده بود. از این رو، خداوند به موسی معجزه‌ای داد که در توان مردم نبود و سحر آنان را باطل می‌ساخت و حجت خدا را بر ایشان تمام می‌نمود.

عیسی(ع) زمانی از سوی خداوند به پیامبری برانگیخته شد که مردم زمانش گرفتار بیماری‌های مزمن و علاج‌ناپذیر شده بودند و نیاز به طب داشتند. از این رو، خداوند متناسب با نیاز آن مردم، معجزه‌ای به عیسی(ع) عطا کرد که مردم از داشتن همانند آن ناتوان بودند و این‌چنین حجت خداوند بر آنان تمام گشت.

پیامبر اسلام ـ حضرت محمد(ص) ـ زمانی مبعوث شد که مردم زمانش اهل سخنوری و شعر و ادب بودند. از این رو، خداوند بر پیامبر قرآنی نازل کرد که مواعظ و احکامش برترین بود و مردم از آوردن همانندش ناتوان بودند.»

شایان توجه است که در ادامه این حدیث، ابن سکّیت که روایتگر سخن امام است از آن حضرت می‌پرسد: «فَمَا الحجّةُ علی الخَلْقِ الیوم؟»

در عصر حاضر، حجت خداوند بر خلق چیست؟

امام در پاسخ می‌فرماید: «العقل یعرف به الصادق علی الله فیصدّقه و الکاذب علی الله فیکذّبه.»

در عصر حاضر، عقل و اندیشه حجت خداوند بر خلق است، زیرا با عقل می‌توانند راستگویان را از دروغگویان تشخیص دهند و آنان را تصدیق و اینان را تکذیب نمایند.

از این روایت چند نکته را می‌توان نتیجه گرفت:

1ـ ابزار و نوع بیان پیشوایان الهی، متناسب با شرایط و مقتضیات زمانشان متفاوت بوده است.

2ـ ادیان آسمانی قبل از اسلام، پس از گذشت چند قرن، به تجدید و بازسازی اساسی نیاز داشته‌اند، ولی دین پیامبر خاتم(ص)، هرگز به چنان بازسازی بنیادی نیاز پیدا نخواهد کرد.

3ـ سرّ تفاوت عصر پیامبر اکرم(ص) را با عصر سایر انبیاء باید در این نکته جست و جو کرد که عصر دین اسلام، عصر تفکر و عقل و اندیشه است.

4ـ رشد عقل و اندیشه در عصر رسالت اسلام، به معنای بی‌نیازی از مکتب وحی و رهنمود انبیاء نیست، بلکه مردمان در پرتو این پیشرفت و تکامل قادر خواهند بود که پیام دین را دریابند و از آن پاسداری کنند و تفسیر درست را از تحریف بازشناسند.

اکنون می‌توانیم سرّ تفاوت شیوه‌های بیانی امامان را با همین ملاک که علی بن موسی(ع) بیان فرموده است، به دست آوریم.

عصر امام، عصر مناظره و بحث آزاد

از ویژگی‌های عصر علی بن موسی(ع)، گسترش و رواج مباحثات میان ادیان و مذاهب است.

موضوع مناظره در زندگی امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نیز وجود داشته است، اما اوج این حرکت را می‌توانیم در زندگی علمی، سیاسی و اجتماعی امام رضا(ع) شاهد باشیم.

اهمیت این موضوع از آن روست که گرایش جامعه اسلامی و محافل علمی ـ دینی به بحث و گفت و گو نشان‌دهنده راهیابی مباحث مختلف فلسفی و کلامی به حوزه محافل اسلامی و همچنین رشد روحیه کاوشگری در میان مسلمانان بوده است. از سوی دیگر، استقبال بی‌چون و چرای اهل بیت از این‌گونه محافل و مباحث، دو نتیجه قطعی را به همراه داشته است:

1ـ مهر تأییدی بر این تبادل اندیشه و بحث‌های آزاد به شمار می‌آمده است.

2ـ منطقی بودن و استدلال‌پذیر بودن اندیشه و معارف آنان را می‌رسانده است.

استقبال اهل بیت از مباحثات آزاد میان ادیان و مذاهب و حضور آنان در این میدان، نشانگر آن است که آنان مبانی اعتقادی اسلام را، دارای پایه‌های برهانی می‌دانسته و اعتقاد داشته‌اند که معارف دین با عقل و علم قابل دفاع بوده و هست.

اطمینان آنان به حقانیت دین و واقع‌گرایی شریعت محمدی و علمی بودن آن، سبب شده است تا ژرفکاوی‌های عقلی و پرسش‌های دینی را ارج نهند و پیروان خود را به تأمل و تدبر و مناظره و مباحثه علمی دعوت نمایند و آنان را از باورهای سطحی و اعتقادات بی‌اساس و عملکردهای بی‌منطق و هرگونه حرکت بدون علم پرهیز دهند.

دانش و بینش، قبل از هر تلاش

امام رضا(ع) می‌فرماید: «العامِلُ عَلی غیر بصیرةٍ کالسائرِ عَلی غیر الطریق لایزیُدُه سُرعةُ السّیر الّا بعداً عَنِ الطَّریقِ.»

آن کس که بدون بینش و آگاهی به انجام کاری اقدام نماید، همانند کسی است که بیراهه راه پیماید. چنین فردی هر چه سریعتر حرکت کند، بیشتر از راه صحیح دور می‌شود.

این سخن امام هشتم هشداری است به آنان که همواره به کمیت و مقدار عمل می‌اندیشند و از کیفیت و حقیقت آن غافلند. چه این که اینان در هر دسته و گروهی که قرار گیرند، بی آن که به درستی راه بیندیشند، سعی دارند با افراط و تندروی در همان مسیر، خویش را پیشتاز و جلودار معرفی کنند! ولی امام می‌فرماید، قبل از آغاز هر کار و گام نهادن در هر مسیر، نخست در اندیشه کسب بصیرت و دانش باش تا از درستی راه مطمئن شوی.

اگر عزم جهاد داری، نخست چشمانت را بگشا و ببین در کدام راه به جهاد پرداخته‌ای، زیرا هرگونه اقدام متهورانه و هر جانفشانی و شکنجه‌پذیری، جهاد در راه خدا به حساب نمی‌آید و ارزش نیست.

اگر درصدد تزکیه نفس و رهیابی به مقام باتقوایان و زاهدان هستی، بدان که هرگونه ریاضت و پرهیز از نعمت‌های دنیوی و روی آوری به هر مشی و مرام ساختگی و گوشه‌گیری و عزلت‌جویی و ترک وظایف اجتماعی، تزکیه نفس و مایه کمال معنوی و تقرب به خداوند نیست، بلکه باید تزکیه نفس را از مردم، انبیاء و ائمه معصومین دریافت کنی تا اصل راه را از دست ندهی. افزون بر اینها، بدان که اصولاً رشد واقعی و کمال نهایی انسان در این است که از دانش و بینش برخوردار باشد، درست بشناسد و درست بشناساند.

برتری اندیشمندان بر عابدان

امام رضا(ع) می‌فرماید: «یقالُ لِلعابِدِ یومَ القیامة: نعم الرّجل کُنْتَ همتّک ذات نَفْسِک و کفیت مؤونتک؛ فأدخل الجنّة.

اَلا اِنَّ الفقیه مَن افاضَ علی الناس خیره، و انقذهم مِنّ اعدائهم و وفّر علیهم نعم جلال الله تعالی و حصل لهم رضوان الله تعالی و یقال للفقیه: یا ایّها الکافل لایتامِ آل محمّد الهادی لضعفاء محبیهم و موالیهم. قف حتی تشفعَ لکلِّ مَنْ اخذ عَنْکَ اوتعلّم منک... فانظرواکم صرف ما بین المنزلتین.»

در روز قیامت به انسان عابد گفته می‌شود: تو خوب انسانی بودی، تمام همت تو آن بود که خودت را نجات دهی. پس اکنون وارد بهشت شو.

[و اما در سوی دیگر انسان فقیه و دین‌شناسی وجود دارد که در روشنگری مردم کوشیده است]

فقیه، انسان آگاه و ژرف‌اندیش است که پرتو معرفت خود را بر زندگی دیگران نیز افشانده و در نتیجه این معرفت بخشی، ایشان را از دام‌های انحراف و دسیسه‌های دشمنانشان پرهیز داده و نعمت‌های الهی را بر آنان فزونی بخشیده و رضایت خداوند را نصیبشان ساخته است.

در روز قیامت به چنین انسان ژرف‌اندیش و هدایتگری گفته می‌شود: ای حامی یتیمان خاندان پیامبر (شیعیانی که در زمان غیبت امام زمان به سر می‌برند و از نور حضور امامشان محرومند) و ای کسی که اندیشه‌های ضعیف را با هدایت‌ها و روشنگری‌های خود یاری داده‌ای، بایست و برای همه آنان که از خرمن دانش و بینش تو بهره جسته‌اند شفاعت کن. پس از این فرمان، او به شفاعت می‌پردازد و خود به همراه گروه گروه از هدایت یافتگانش وارد بهشت می‌شود... اکنون ببین که چه فاصله زیادی است میان جایگاه یک عالم ژرف‌اندیش و هدایتگر با عابدی خودنگر.

تشویق به ژرفکاوی و پرسش علمی

برخلاف برخی از رهبران مذاهب که پرسش را زمینه گسترش شبهات و مقدمه شک و بی‌اعتمادی دانسته‌اند، اهل بیت تأملات علمی و پرسش‌های دینی را یک ارزش شمرده‌اند.

امام علی بن موسی(ع) از رسول خدا(ع) روایت کرده است: «اَلْعِلْمُ خَزائِن و مَفاتیحُه السُّؤال، فاسألوا یَرْحَمک الله، فاِنَّه یُؤْجَرُ فیه أرْبَعَةٌ: السائلُ والمعلّم والمستمع و المجیبُ له.»

دانش، گنجینه‌هایی است که پرسش کلید آن است. خدایتان مورد لطف و رحمت قرار دهد، بپرسید! زیرا در کار پرسش و جستار علمی، چهار نفر پاداش معنوی دریافت می‌کنند: 1ـ سؤال کننده 2ـ معلم 3ـ شنونده 4ـ پاسخ دهنده.

همچنین آن حضرت در روایتی دیگر از رسول خدا(ص) فرموده است: «کونوا دراه ولاتکونوا رواه، حدیث تعرفون فقهه خیر من الف تروونه.»

اهل درایت و درک باشید نه اهل حکایت و نقل! هرگاه عمق و ژرفای یک حدیث را بشناسید، از هزار حدیث که فقط روایتگر آن باشید، برتر است.

نظام هستی و نظام دین، دارای فلسفه و حکمت

تشویق به تفکر و علم‌آموزی و کسب بصیرت و آگاهی، آنگاه معنا می‌یابد که موضوع تفکر و پژوهش، از نظامی عالمانه و حکیمانه برخوردار باشد.

به بیان دیگر، اگر اهل بیت عصمت و طهارت پیروان خود را به تعقل و کسب دانش در همه زمینه‌های هستی‌شناسی و دین‌شناسی دعوت کرده‌اند و از مؤمنان خواسته‌اند تا مسیر دین و زندگی فردی و اجتماعی خود را کورکورانه و جاهلانه نپیمایند، بلکه باور و عمل خود را بر پایه معرفت و یقین و بینش استوار سازند؛ این دستور زمانی سازنده و مفید است که موضوع تفکر و عمل انسان مؤمن ـ یعنی نظام هستی و احکام و باورهای دینی ـ دارای دلیل، فلسفه، حکمت و مصلحت باشد؛ زیرا اگر پیدایش جهان و مظاهر مختلف آن بیهوده و بی‌اساس و ناهمساز با منطقه عقل و علم باشد و اگر دستورها و رهنمودهای دین دارای دلیل عقلی و علمی نباشد، معنا ندارد که انسان درباره آنها بیندیشد و کسب دانش کند. بدین سان وقتی در مکتب اهل بیت برای عقل و اندیشه و علم و بینش ارزش قائل شده‌اند، لازمه آن خواه ناخواه این است که ایشان نظام تکوین (مجموعه هستی) و نظام تشریع (برنامه‌های دین) را قانونمند، عالمانه و دارای فلسفه و دلیل بدانند.

این فهم دینی تنها از یک ملازمه عقلی استفاده نمی‌شود، بلکه خوشبختانه در روایات امام علی بن موسی(ع) به فلسفه و حکمت بخشی از پدیده‌های هستی و باورهای دینی تصریح شده است.

البته قبل از ارائه نمونه‌ای از این روایات، یادآوری این نکته ضروری است که فلسفه داشتن هستی و دین بدان معنا نیست که همه آنها برای همه انسان‌ها در همه مقاطع تاریخ بشر آشکار باشد، بلکه بسیاری از آنها در پرتو رشد دانش و پیشرفت امکانات علمی روشن می‌شود و بخشی از آنها چه بسا فراتر از احساس و ابزار علمی انسان باشد.

علاوه بر این، آن مقدار از فلسفه احکام یا فلسفه هستی که در روایات امامان(ع) یاد شده است، همه سخن نیست، چه این که امامان در پاسخ به پرسش‌ها، فهم پرسشگر، نیاز مخاطب، امکانات اثباتی و ابزار علمی زمان را در نظر داشته‌اند و در محدوده درک و توان مخاطب به بیان حکمت‌ها پرداخته‌اند، زیرا اگر فراتر از درک پرسشگر و بیرون از امکانات علمی زمان پاسخی می‌داده‌اند، نه تنها برای مخاطب، مایه هدایت و رشد نبوده، بلکه موجب تردید و انکار او می‌شده است.

بلی! آنچه از مجموع اینگونه روایات به یقین می‌توان نتیجه گرفت این است که 1ـ «فلسفه داشتن و حکیمانه بودن نظام هستی و نظام تفکر و برنامه‌های دین» 2ـ «قابل فهم بودن بخش زیادی از آن برای بشر» 3ـ «ممنوع نبودن تفکر درباره فلسفه هستی و دین»، اصولی پذیرفته شده در مکتب اهل بیت عصمت و طهارت بوده است.

فلسفه‌ی گوناگونی پدیده‌های هستی

از امام علی بن موسی(ع) سؤال شد که چرا خداوند موجودات هستی را در گونه‌ها و شکل‌های مختلف آفریده و به یک نوع بسنده نکرده است؟

امام در پاسخ فرمود: «یکی از فلسفه‌های تنوع و گوناگونی مخلوقات خداوند این است که مردمان، خداوند را از آفرینش انواع مختلف موجودات ناتوان نپندارند. اما اکنون هیچ تصویر ـ بایسته و ارزشمندی ـ در ذهن منکران خدا شکل نمی‌گیرد، مگر این که خداوند موجودی همانند آن را خلق کرده است.

با وجود این گوناگونی در آفرینش خداوند، دیگر جای این سؤال باقی نمانده است که کسی بپرسد: «آیا خداوند می‌تواند چنین یا چنان موجودی را بیافریند؟»

اکنون با نظاره بر پهنه هستی و موجودات متنوع آن، می‌توان شاهد قدرت الهی بود و دانست که خداوند بر همه چیز تواناست و محدودیتی در قدرت و آفرینش ندارد.»

چنان که گفته شد، این فرمایش امام به معنای آن نیست که تنوع آفریده‌های خداوند فقط برای اثبات قدرت اوست، بلکه امام به دلیل موضع و رسالت دینی خود، تنها به جنبه توحیدی و معرفت دینی آن اشاره کرده است. امروزه در پرتو آگاهی‌های تجربی، انسان به ابعاد جدیدی نیز پی برده و دانسته است که جریان صحیح چرخه حیات در کره زمین، هماهنگی با محیط زیست، قدرت دفاع، امکان تغذیه و... جنبه‌های دیگری است که گوناگونی آفریده‌های خداوند را می‌طلبیده است.

فلسفه ضرورت ایمان به خداوند

فضل بن شاذان نیشابوری در مجموعه‌ای که از روایات علی بن موسی(ع) فراهم کرده و همه آنها درباره فلسفه احکام دین و مبانی اعتقادی است، این روایت را آورده است: «اگر سؤال شود نخستین دستور ضروری دین چیست، در پاسخ باید گفت: نخستین واجب، اقرار به خداوند و رسولان و حجت‌های اوست.

اگر سؤال شود که چرا خداوند این امور را واجب ساخته است، در پاسخ گفته می‌شود: ضرورت ایمان به خدا و رسولان و حجت‌های او، دلایل فراوان دارد؛ از آن جمله این که، اگر مردم به خداوند متعال ایمان نیاورند و به وجود او اقرار نکنند، از کارهای خلاف و ارتکاب ظلم و جنایت دوری نخواهند جست، به هر چه تمایل پیدا کنند و آن را مایه لذت خود بیابند رو می‌آورند، بدون این که کسی را مراقب و ناظر بدانند! اگر براستی مردمان چنین بیندیشند و چنین رفتار کنند، جامعه بشری سراسر تباه می‌شود و همه انسان‌ها نسبت به یکدیگر براساس ظلم و زور سیطره خواهند جست.

... ایمان به خداوند، علاوه بر جلوگیری از گسترش فساد اجتماعی ـ که ممکن است کسانی گمان کنند از طریق حاکمیت قوانین مدنی می‌توان جلوی آن را گرفت ـ جلو فسادهای درونی را می‌گیرد. چه این که ما می‌دانیم آدمی در تنهایی و خلوت و دور از چشم ناظران بشری، گاه به فساد و گناه رو می‌آورد ـ در این‌گونه موارد هیچ قانون بشری نمی‌تواند جلوگیر انسان باشد، بلکه تنها ایمان به خداوند است که در نهان و عیان، قدرت اصلاح فرد و جامعه را داراست ـ و اگر ایمان و اقرار به خداوند و بیم از او نباشد، هیچ انسانی در نهان، دست از خطا نخواهد شست...

بنابراین، پایداری و تداوم جامعه شرافتمند بشری مرهون ایمان انسان‌ها به خداوند دانا و آگاهی است که آشکار و نهان را می‌داند، به صلاح و درستی فرمان داده و از فساد و تباهی نهی کرده است و هیچ چیز نهفته‌ای بر او پنهان نمی‌ماند.»

فلسفه لزوم شناخت انبیاء

امام علی بن موسی(ع) می‌فرماید: «اگر سؤال شود که چرا بر مردم شناخت انبیاء ضروری است و باید به حقانیت آنان اقرار کنند و از رهنمودهاشان اطاعت نمایند؟

در پاسخ آنان گفته می‌شود: از آنجا که در نظام وجودی و قوای فکری انسان‌ها، شناخت همه مصالح و بایدها و نبایدها، قرار داده نشده است و آنان نمی‌توانند به تنهایی همه مصالح خود را بشناسند، و از سوی دیگر، خداوند برتر است از این که دیده شود و خود در میان مردم ظاهر گردد تا کاستی‌های ایشان را جبران نماید، پس ناگزیر باید رسولانی را مبعوث کند تا پیام او را به خلق برسانند.

این فرستادگان الهی باید معصوم باشند تا پیام الهی را به مردم ابلاغ کنند. حال اگر با این همه، شناخت رسولان و اطاعت از ایشان لازم نبود، نتیجه آن بود که آمدن رسولان بیهوده باشد، در حالی که خداوند کار بیهوده انجام نمی‌دهد.»


فلسفه نیاز به امام و رهبری دینی

 

......................            ادامه دارد       ....................

 

** ابعاد شخصیتى امام رضا (علیه السلام)

 

** ابعاد شخصیتى امام رضا (علیه السلام)

 




تاریخ : چهارشنبه 95/9/10 | 11:16 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی