سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

ایمان به فرشتگان  

 

از جـمله موضوعات مهم اسلامى و معتقدات ضرورى مذهب ، موضوع وجود ملائکه و ایمان به آنهاست . در آیات قرآن کریم ، ایمان به وجود فرشتگان به قدرى اهمیت دارد که در ردیف ایـمـان بـه خـدا و روز قـیـامـت شـمـرده شـده اسـت ، چـنـان کـه فـرمـوده اسـت :آمـن الرسـول بـمـا انـزل الیـه مـن ربـه و المـومـنـون کـل آمـن بـالله و ملائکته و کتبه و رسله (17) پـیـامـبـر، خـود بـه آن چـه خـدا بـر او نـازل کـرده ایـمـان دارد و مومنان نیز همه به خدا و فرشتگان خدا و کتابها و پیامبران خدا ایـمـان دارنـد. و نـیـز مـى فـرمـاید.ولکن البر من آمن بالله و الیوم الاخر و الملائکه و الکـتـاب و النـبـیـیـن (18) لیـکن نیکوکار کسى است که به خداى عالم و روز قیامت و فرشتگان و کتاب آسمانى و پیامبران ایمان آورد.


خـداونـد در ایـن آیـه ، ایمان را مرکب از پنج واقعیت مى داند: الله ، قیامت ، ملائکه ، کتاب و انـبـیـا. از ایـن رو، هـمـان گـونـه کـه انکار خدا موجب کفر مى شود، انکار فرشتگان و حتى فرشته اى از فرشتگان خدا نیز مساوى با کفر خواهد بود و کافر دشمن حق و جایگاهش در جـهـنـم ابـدى اسـت ، چـنـان کـه دربـاره یـهود فرمود:من کان عدوالله و ملائکته و رسله و جبریل و میکال فان الله عدو للکافرین (19) هر کسى که دشمن خدا و فرشتگان و رسـولان حـق و جـبـرئیـل و میکائیل است (چنین کسى کافر است ) پس خداوند هم دشمن کافران است .


در این مورد اخبار و روایات فراوانى نیز وارد شده که جملگى بر وجود ملائکه تصریح دارنـد، از جمله دعایى است که امام سجاد (علیه السلام ) در صحیفه سجادیه در دعاى سوم انـشـا کـرده و آن را بـه درود و صـلوات بـر مـلائکـه الله اخـتـصـاص داده انـد و نـیز کلام گهربار على (علیه السلام ) که :
ثـم خلق سبحانه لاسکان سمواته ، و عماره الصفیح الاعلى من ملکوته ، خلقا بدیعا من مـلائکه (20) سپس ‍ خداوند سبحان براى سکونت در آسمان ها در آبادانى بالاترین قسمت از ملکوت خویش ، مخلوقاتى بدیع و نو ظهور، یعنى فرشتگان را آفرید.


امـا ایـن کـه چـرا ایـمـان بـه فـرشـتگان تا این حد لازم و ضرورى است ؟ شاید بدین جهت باشد؟ ایمان به فرشته اصلى است براى ایمان و وحى ؛ زیرا فرشته وحى کتاب الهى و احـکـام دیـن را بـر پـیـامـبـران نـازل مـى کـنـد و از این رو است که در دو آیه مذکور، ذکر فـرشـته بر ذکر کتب آسمانى و پیامبران نیز مقدم شده ؛ زیرا در واقع انکار فرشتگان ، انکار وحى و نبوت و بلکه انکار قیامت است .


عده اى گمراه عقیده داشتند که هر چه را مى بینیم وجود دارد و تا خدا و فرشتگان را نبینیم ایـمـان نـمـى آوریـم . در جـوابشان آمد که خدا دیدنى نیست ، اما فرشتگان را روزى خواهید دید:


یوم یرون الملائکه لابشرى یومئذ للمجرمین و یقولون حجرا محجورا(21) روزى کـه فـرشـتگان را ببینند، مجرمان را در آن روز بشارتى ندهند بلکه به آنها گویند: اى سرکشان ! (از رحمت و جنت خدا) محروم و ممنوع باشید.


در طـول تـاریـخ اسـلام نـیـز دو گـروه مـنـکـر وجـود فـرشـتـه شـدنـد: دسـتـه اول اسماعیلیه که هر کجا سخن از مسائل غیبى ، مانند فرشته و وحى و معجزه و... است به تاویل و توجیه دست زده و به نوعى آنها را به امور مادى و عینى بر گردانده اند. دسته دوم ، سـلمـانان التقاطى هستند که افکار دینى خود را از مستشرقان و مادى ها گرفته اند. اینها نیز تمام مسائل غیب را به حس و شهادت و به عالم ، در بر مى گردانند و توجه مى کنند.


عـلامـه جـعـفـرى مـى گـوید: و اکنون نیز بعضى از دانشمندان معاصر براى این که هر حـقیقتى را با چهره طبیعى آن بپذیرند، فرشتگان را انواعى از نیروها و قواى مخفى طبیعت تـلقـى نـمـوده ، مـى خـواهـنـد استبعاد افرادى را که در طبیعت نمى تواند واقعیت دیگرى را بپذیرند، ولى این یک سطحى نگرى در شناسایى هاست که ناشى از تفسیر نابجاى علم و طـبـیـعـت است . مگر آنان که عناصر را در چهار نوع منحصر مى دانستند علم گرایان نبوده انـد؟ مـگـر آنـان کـه صـوت را از پـدیـده هـاى عـرضـى دانـسـتـه ، آن را غـیـر قـابـل انـتـقـال تـلقـى مـى کـردنـد چـهـره دانـشـمـنـدى نداشتند؟ آرى کسانى بودند که با طـرفـدارى جـدى از عـلم ، بـقـاى اعـراضـى مـانـنـد صـوت را پـس از به وجود آمدن ، امکان نـاپـذیـر مـى دانـسـتـنـد؛ نـیـز مـتـفـکرافى که از علم دفاع مى کردند و کمترین اطلاعى از جریانات ذرات بنیادین طبیعت نداشتند اندک نبوده اند...


به هر حال ، این یک روش بنیان کن است که ، ما نخست علم و جهان هستى را محدود مى کنیم و سـپـس در دریـایـى از وحشت و اضطراب غوطه ور مى گردیم . آیا کسى نیست از ما بپرسد کـه بـا مـشـاهـدت فـراوان در طـول تـاریـخ دربـاره قـالب نـاپـذیـرى اصـول و مـسـائل عـلمـى از یـک طـرف ، و با شناسایى انسان و بى کرانه جویى هایش از طـرف دیـگـر، و نـامـحـدود بـودن روابط و اجزاى طبیعت با سیستم بار، که رو به ماوراى طـبـیـعـت (متافیزیک به معناى عمومى آن ) دارد، چگونه به خود اجازه مى دهید که علم و جهان هـسـتـى را مـحدود نموده ، در برابر مفاهیم و مسائل عالى و با اهمیت به وحشت و اضطراب و نیهیلیستى دچار شوید؟!


مـا مـى گـویـیـم : فـرشـتـگـان وجـود دارنـد و اگـر نـامـحـسوس بودن وجود فرشتگان را دلیـل نـیـسـتـى آنـان بـدانـیـم نـیـمـه اسـاسـى معلومات خود را که عبارت است از: واقعیات نامحسوس ، منکر شده این و هیچ متفکر خردمند نمى تواند این قضیه نمى بینم پس وجود نـدارد را زمـیـنـه جـهـان بـیـنى خود قرار داده و حکم به نیستى بیرون از منطقه حواس نماید.


ما مى دانیم که ارتعاشات صوتى بایستى به حد معینى برسد تا ما آن را بشنویم ، اجـسـام و اشکال و رنگ ها در فاصله معینى براى ما مطرح مى شوند، دانه اى از الکترون و انرژى را تاکنون ندیده ایم ، جاذبیت محسوس نیست ، هیچ یک از پدیده ها و نیروهاى درونى مانند اندیشه و تخیل و اراده و آن حقیقتى که مدیریت آنها را در بر دارد و من نامیده مـى شـود وارد مـنـطـقـه حـواس نـمـى شـونـد و حـتـى تـسـلیـم حـسـاس تـریـن وسایل نمى گردند.


فـرشـتـگـان از جـنـس و نوع اجزاى و پدیده هاى عالم طبیعت نیستند، بلکه موجودات مقدس و داراى مـاهـیـت هـاى مـخصوصى مى باشند. و توصیفات ما درباره فرشتگان مستند به منبع وحـى اسـت یـا به طور مستقیم ، که قرآن است و یا به طور غیر مستقیم ، که از زبان ولى الله اعظم امیر المومنین و سایر ائمه معصومین مى باشد(22)
صدر المتالهین وجوه عقلانى دیگرى را نقل مى کند که آن وجوه را ذکر مى کنیم :
نـخـسـت آن که : مقصود از فرشت ، آن زنده ناطقى است که میرا نیست و مى گوییم : (این نوع ) قسمت کردن عقلى ، اقتصادى وجود سه قسم دیگر را مى کند؛ زیرا زنده یا هم ناطق و هم میراست و آن انسان است ؛ و یا این که میراست ولى ناطق نیست و آن حیوان است ؛ و با ناطق اسـت و مـیرا نیست و آن فرشته است و شکى نیست که پست ترین مراتب آن ، میراى غیر ناطق اسـت . و بـین آن دو ناطق میراست ، و برترین آن ناطقى است که میرا نیست ، چون حکمت الهى اقتصادى ایجاد برترین مراتب و اشراف آن را نیز مى نماید.


دوم آن که : فطرت و سرشت گواهى مى دهد به این که جهان آسمان ها برتر از جهان سـفـلى و پـسـت اسـت و گـواهـى مـى دهـنـد کـه حـیـات و عـقـل و نـقـل ، بـرتـر از ضـد آنـهـا را امـور مـقـابـل آنـهـاسـت ، لذا عقل بسیار بعید مى داند که به حیات و عقل و نطق در این جهان تیره ظالمانى و همچنین رد آن جهان ، که سراسر نور است ، دست یافت .
سوم آن که : صاحبان مشاهدات و مجاهدات و ریاضت ها از جهت مشاهده و مکاشفه ، وجود آنها را ثـابـت نـمـوده انـد، و صـاحبان حاجات و نیاز نیز از جهت دیگر، و آن (جهت دیگر در مورد صـاحـبـان حاجت و نیاز) چیزهایى است که از شگفتهاى آثار آنها در راهنمایى به درمان هاى عـجـیـب و کـمـیاب ، از ترکیب معجون هاى دارویى و دست یابى به ساختن پادزهرهاى شگفت انـگـیـز بـدان گـواهى مى دهد، و از آن چه دلالت بر آن دارد، خواب راست و صادقانه است (23) .

 




تاریخ : سه شنبه 92/12/27 | 3:7 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی