تهاجم فرهنگی ابزاری در دست دشمن
نقل ازپایگاه تحلیلی عماریون
برای مقابله و مبارزه با "تهاجم فرهنگی" راههای بسیار زیادی در زمینههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ذکر شده که هر کدام دارای اهمیت خاص خود است. اما عناوین زیر اهم توصیهها و راهحلهایی است که در این مقوله قرار دارند:
الف) شناخت دقیق و همه جانبهی تهاجم فرهنگی
یکی از موارد مهم و اساسی در مبارزه با تهاجم فرهنگی، شناخت ابعاد و ریشههای آن است؛ زیرا زمانی میتوانیم در برابر این پدیده برنامهریزی کنیم که از دشمن مهاجم و برنامههای او اطلاع کافی داشته باشیم و متناسب با آن، سلاح تدافعی خود را بهکار گیریم. این مبحث یکی از محورهایی است که در بیانات مقام معظم رهبری بر آن تأکید شده است (سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ص382ـ383). یکی از محققان نیز در این خصوص میگوید:
"بدون اینکه ما در برابر تهاجم فرهنگی غرب تسلیم شویم، تا ندانیم که تهاجم از کجا آغاز شده و چه هدفی دارد و سلاحش چیست، چگونه میتوانیم در برابر آن بایستیم؟ من نگفتم که تهاجم فرهنگی مهم نیست؛ بلکه سخن این بود که چون این تهاجم جز در موارد خاص دانسته نیست، نسخهی علاج قطعی برای آن نمیتوان نوشت" (داوری اردکانی، 1379، ص87). به همین سبب در موفقیتِ مبارزه با تهاجم فرهنگی، توجه و تمرکز مسؤولان فرهنگی کشور به امر مبارزه با تهاجم فرهنگی و اختصاص بودجهی کافی و ایجاد جایگاه مناسب برای آن در برنامه ریزی کلان کشور و ارتباطات بینالمللی، امری ضروری به نظر میرسد.
ب) شناخت دقیق و کامل فرهنگ اسلامی و ملی
گام دوم در مبارزه با تهاجم فرهنگی شناخت فرهنگ غنی اسلامی و عناصر فرهنگی آن است؛ علاوه بر این باید عناصر مقبول فرهنگ ملی و آداب و رسوم اجتماعی، ذخایر فرهنگی با ارزش تلقی شده و زنده نگه داشته شوند (فیاض، 1372، ص344ـ346). در این خصوص آگاهی بخشیدن به نوجوانان و جوانان از طریق مأنوس کردن آنان با مفاخر و مواریث فرهنگی از اهمیت خاصی دارد.
به عقیدهی بسیاری از صاحبنظران، اعتلای فرهنگ ایرانی ـ اسلامی و ایجاد حس غرور و افتخار در جوانان و نوجوانان، این وارثان واقعی ارزشهای گرانبهای فرهنگ خودی، گامی اساسی است که باید برای مبارزهی بیامان با تهاجم فرهنگی غرب برداشته شود. یک جوان مسلمان ایرانی باید بداند که وارث چه نوع فرهنگی است. میتوان با تقویت نیروی ایمان و با تأکید بر فرهنگ و سنتهای خودی و بزرگ جلوهدادن نقاط قوت آنها، تمام آحاد جامعه، به ویژه نوجوانان و جوانان کشور را در برابر چنین تهاجمی مقاوم کرد؛ همچنین از این طریق میتوان احساس حقارت را در این گروه از بین برد و روحیهی سازندگی و امید را در آنان تقویت کرد.
ج) اصلاحات علمی و اقتصادی
برنامهریزی در جهت پیشرفت همهجانبهی کشور و تبدیل آن به یکی از کشورهای بزرگ علمی و صنعتی و مستقل از جهت تأمین کالاهای اساسی مورد نیاز و فراهم آوردن زمینههای رفع نیازهای اقتصادی جامعه، به ویژه نیازهای جسمی و روحی نسل جوان از قبیل تحصیلات کافی، شغل مناسب، امکانات تشکیل خانواده، امکانات گذراندن مناسب اوقات فراغت مانند امکانات ورزشی و ... بیشترین نقش را در تثبیت فرهنگ ملی و مصونیت در برابر فرهنگ مهاجم دارد.
د) تدوین سیاست فرهنگی و تربیتی جامع از طریق
1. تقویت کمی و کیفی تولیدات فرهنگی توسط رسانههای جمعی داخلی؛ تأثیر رسانهای خودی در مبارزه با تهاجم فرهنگی امری قطعی و انکارناپذیر است. لیکن مادام که ما به کاربرد رسانهها، تکنولوژی اطلاعرسانی، هنر و فن پیامرسانی و خلاصه با شیوههای امروزین اطلاعات و تبلیغات آشنا نباشیم، نمیتوانیم با مخاطبان خود ارتباطی منطقی و نتیجهبخش برقرار کنیم؛ بنابر این آشنایی با پیشرفتهترین روشهای تبلیغ از قبیل روانشناسی تبلیغ و شناسایی افکار عمومی در مباحث روانشناسی اجتماعی و آخرین مباحث طرح شده در جامعهشناسی ارتباطات باید مدنظر قرار گیرد. از سوی دیگر، رسانههای ما نباید تنها به پاسخگویی و رفع ابهام در قبال تهاجم فرهنگی دشمن اکتفا کنند، بلکه باید با نگاهی جهانی تلاش کنند که به نوعی، تهاجم و تولید در تبلیغ را وجههی همت خویش قرار دهند.
2. استحکام مبانی تعلیم و تربیت اسلامی نوجوانان و جوانان؛ دین اسلام بیش از هر دین و مکتب دیگری، برای مسألهی تربیت اهمیت قائل شده است. تربیتی که انسان را در مسیر تکامل قرار دهد و به بارگاه الهی برساند، و پایبندی و اعتقاد به ارزشهای والای انسانی یکی از طرق جلوگیری از تهاجم فرهنگی است. فرد مؤمن و معتقد به ارزشهای دینی، اگر در جامعهای آکنده از پستیها و شهوات قرار بگیرد، سپری محکم از تقوا و ایمان خواهد داشت. در این خصوص ارائهی الگوهای رفتاری صحیح به مردم، بسیار اهمیت دارد.
4. ارتقای کیفی فعالیتهای هنری و ایجاد مراکز هدایتکنندهی ابزارهای صوتی و تصویری.
7. گسترش ارتباطات فرهنگی با کشورهای دارای منافع مشترک.
8. حفظ جریانهای فرهنگی اصیل و حمایت از مدافعان واقعی نظام.
9. مشارکت دادن نوجوانان و جوانان در فعالیتهای فرهنگی از قبیل: تشکیل سمینارهای مسائل فرهنگی و مسابقات علمی و فرهنگی با حضور و مشارکت آنان، تقویت روحیهی کتابخوانی و انتشار بیشتر کتابهای مذهبی جذاب.
10. تقویت پایههای تربیتی و اخلاقی افراد در خانواده و مدرسه و ایجاد ارتباط عاطفی بین والدین و کودکان.
11. بازنگری در منابع درسی دانشگاهی به ویژه کتابهایی که به ناچار از زبانهای بیگانه ترجمه میشوند.
13. ایجاد محیط گرم خانوادگی و برخورد دوستانه با جوانان.
14. آگاه کردن مردم از اهداف فرهنگسازان غربی (مصباح یزدی، 1376، ص129 و 143).
تهاجم فرهنگی و خانوادهها
بیتردید طراحان برنامههای مدرن تهاجم فرهنگی اطلاعات و خطمشیهای اصلی خود را از سازمانها و اطلاعاتی و جاسوسی کشورهایی میگیرند که قصد فرماندهی بر کل دنیا را دارند. تحقیقات نشان میدهد در سازمان سیا، شاخهای تخصصی و متمرکز برای مطالعات و برنامهریزی ضد فرهنگی علیه ایران با یک فکر ویژه تشکیل شده و بودجه مالی آن از 000ر000ر25 دلار در سال قبل به 000ر000ر75 دلار در سال جاری افزایش یافته است؛ این یعنی افزایش تهاجم تا حد سه برابر. مهمترین هدف مبارزه فکری و روانی دشمنان نظام، سرمایههای اصلی کشور یعنی جوانان است و در این بین جوانان برای آنان دارای اهمیت و برنامهریزی ویژه است چرا که:
جوانی به واسطه ویژگیهای نشاط، بالندگی، نوخواهی، سرکشی و ناپختگی فکری، محلی مستعد برای تاخت و تاز شبهات و اندیشههای جدید و پر زرق و برق است.
جوانان به واسطه زندگی در خانوادهها اهمیت ویژهای دارد، زیرا تخریب و منحرف کردن یک جوان در یک خانواده، یعنی تخریب و کاهش قدرت آن خانواده. بررسیها نشان میدهد مواد روانگردان و مخدر برای جوانان و نوجوانان به شیوهای راحت و با قیمتی ارزانتر ارائه میشود به نظر شما احاطه و تسلط فکری بر جوانان اهمیت بیشتری دارد یا بزرگسالان و سالخوردگان؟ البته هریک جایگاه ویژه خود را دارد. منحرف ساختن جوانان این خانوادهها زمینه برای دغدغههای بزرگ خانواده و ایجاد عدم تمرکز فکری و روانی برای والدین نظامی میگردد.
نگاهی به ساختار پذیرش تهاجم در خانوادهها و انواع آنها، در فهم بهتر مطالب، ما را یاری میرساند.
1- خانوادههای فعال
در این خانوادهها، درونی کردن هنجارهای اجتماعی و دینی روال معمول و منطقی خود را داشته و والدین ضمن مشارکت در زندگی جمعی و پاسخ به مسائل فکری فرزندان هم زمان به افزایش اطلاعات مورد نیاز و تعامل منطقی با فرزندان به ویژه جوانان خود میپردازند. استعمار فرهنگی برای ورود به این خانوادهها دچار مشکل جدی است چرا که مأمن اسرار جوانان این خانوادهها، دچار مشکل جدی است. مأمن اسرار جوانان این خانوادهها، والدین هستند و محیط خانواده به شکلی است که آنها برای طرح مسائل ذهنی و فکری و عقیدتی خود مشکل خاصی ندارند، بنابراین در حافظه آنها نقاط مجهول وجود ندارد تا توسط ابزار تهاجم فرهنگی به نادرست معلوم گردد.
2- خانوادههای منفعل
در این خانوادهها، به علت اشتباه گرفتن وظایف و کارکردهای اصلی خانواده و هدف نهایی کار و تلاش از تامین پوشاک و خوراک به جای تأمین روحی روانی فرزندان، شکافی محسوس بین والدین و فرزندان به وجود میآید. عمدتاً در این خانوادهها فرصت مناسبی برای گفتوشنود خانوادگی پیدا نمیشود و ارتباط آنها موزاییکی است. والدین به تصور برآوردن نیازهای اصلی فرزندان بیشتر به فکر لباس، غذا، تفریح و تحصیلات آنها هستند و کمتر به اصلیترین وظیفه خود یعنی همبستگی روانی با فرزندان و آموزش معنوی آنها توجه دارند. چه بسا در این میان ابتدا والدین تحت تاثیر ابزارهای تهاجم فرهنگی قرار گرفته و سپس فرزندان مبتلا میشوند و در صورت ابتلای آنها راه حل منطقی و مناسبی برای برون رفتن از بحران در پیش گرفته نمیشود. مشکلات اقتصادی و خواستههای پایان ناپذیر خانوادهها نیز ناکجاآبادی را پیش روی این خانوادهها میسازد که با سرعت به سمت انتهای آن که یأس و نومیدی است سرازیر میشوند. در بسیاری از موارد این افراد احساس میکنند که هر مشکل و مسئله خاصی آنها را تهدید نمیکند و در یک امنیت کامل به سر میبرند بنابراین به فکر راهحل آن مشکل بر نمیآیند. لذا اولین راهحل برای مواجهه با مشکل، یافتن مسئله است. دقت کنیم راه نهایی برای حل مسئله، پاک کردن صورت مسئله نیست.
با توجه به ساختار فرهنگی- مذهبی جامعه ما، نیاز به تقسیمبندی دیگری احساس میشود:
- خانواده سنتی: که تاکید ویژه آن بر سنتها و رسوم غالب حاکم بر جامعه اعم از دینی یا ملی است. این دسته به دو گروه قابل تقسیمبندی است: الف: متعصب؛ ب: منعطف
متعصب: این خانوادهها به شرایط زمانی توجهی نداشته و آن چیزی که در گذشته آموختهاند و یا با جنبهها سنتی آنها همخوانی دارد را معیار اصلی انتخابهای بعدی خود و دیگران میدانند و در این راه انعطافی از خود نشان نمیدهند.
منعطف: این خانواده با وجود آنکه وجه پیروی از سنتها در آنها بسیار قوی است اما تا حدودی سعی میکنند تا در برابر شرایط از خود انعطاف نشان دهند در نتیجه با فرزندان بسته به اقتضای زمانه همگام میشوند.
- خانواده روشنفکر: که این دسته از خانواده بر خلاف دسته پیشین، تاکید عمده خود را بر عقل و معیارهای عقلانی و منطقی نهاده و در برابر اغلب مسایل جدید سعی دارند تا از عقل و معیارهای آن بهره برند:
ارزشمدار: این دسته علاوه بر آنکه تاکید زیادی بر عقل و انتسابهای عقلانی دارند، اما معیارهای عقلانی آنها دارای پشتوانه ارزشی و اغلب دینی است. لذا تنها به اموری مبادرت میورزند که با محک عقل و معیارهای ارزشی آنها همخوانی داشته باشد.
فارغ از ارزش: این دسته کسانی هستند که سعی دارند تا عقلمدار با تمام مسایل برخورد کنند. عقل ابزاری و معطوف به هدف سرلوحه تمام امور این افراد قرار میگیرد. برای این دسته که از معیارهای ارزشی روشنی پیروی نمیکنند و عقل آزاد را سرلوحه امور خود قرار میدهند. برای آنها هدف مهم است و به اصطلاح هدف، وسیله را توجیه میکند. به عنوان مثال از نظر ما و حتی اندیشمندان اروپایی، آمریکاییان اغلب افرادی با عقل ابزاری و معطوف به هدف هستند و برای آنها تنها هدف مهم است نه وسیله. کشتار جمعی، تعرض و تهاجم، وسایلی هستند که آنها را به اهدافشان رهنمون میسازند. بنابراین، این وسایل چون بهترین ابزار برای دستیابی به اهداف محسوب میشوند، مناسب و مقبول هستند. در حالی که در سنت ما و ارزشمداران تاریخ همواره راه رسیدن به اهداف یکی از ملزومات اساسی است.
اگر بخواهیم این خانوادهها را در یک طیف نشان دهیم در یک سر طیف خانوادههای متعصب سنتی و در سر دیگر آن خانوادههای روشنفکر فارغ از ارزش قرار میگیرند. این خانوادهها افرادی افراطیاند. خانوادههای متعصب سنتی در برابر هر امر جدید و تازهای مقاومت میکنند. از آنجا که این خانواده نمیتواند با شرایط زمان خود را تطبیق دهد در بسیاری از موارد دچار مشکلات جدی شده و احتمال انحراف اعضای آن بسیار زیاد است.
دسته دوم یعنی خانوادههای روشنفکرمآب فارغ از ارزش، کسانی هستند که بر خلاف دسته اول تحت هیچ عنوان به ارزشها و سنتهای رایج تن در نمیدهند. این دسته اغلب افرادی غیر اخلاقی و غیرقابل اعتماد هستند. از سویی دیگر امکان فروپاشی این خانوادهها و گسست انسجام و همبستگی آنها بسیار زیاد است زیرا این دسته در برابر هر مد جدیدی آماده پذیرش هستند و آن را با آغوش باز میپذیرند. تفاوت و تناقض ارزشهای آنی و گذرا در این خانوادهها و از سوی دیگر عدم توجه به اخلاق، موجب فروپاشی و گسست این خانوادهها از هم میشود. اما آنچه مد نظر ما میباشد و از نظر ما خانوادههای پذیرفته شدهتری محسوب میشوند خانوادههای سنتی منعطف و روشنفکر ارزش مدار هستند. این دو دسته آمیزهای از عقل و سنتهای ارزشی اعم از دینی و ملی را سرلوحه عمل خود قرار میدهند. مسلماً این خانوادهها در برابر مسایل جدید و حوادث بزرگ زندگی کمتر آسیبپذیرند و این دسته با قدرت تحمل خود به حل مسایل میاندیشند و با قدرت ایمان، اخلاق و صبر شیوه ارتباط منعطف با محیط را پیش میگیرند.
با بحث فوق قصد داشتیم به معرفی اجمالی تهاجم و هدف اصلی آن یعنی جوانان بپردازیم. بدون شک با توجه به انواع خانواده و روشهای تربیتی و تصمیمگیری در آنها مقابله با تهاجم فرهنگی نیز متفاوت میشود. بیتردید نمیتوان در همه جای جامعه پلیس و نیروهای کنترل رسمی را قرار داد اما میتوان با آموزش صحیح به خانوادهها، آنها را در مقابل این تهدیدات بنیان برانداز، واکسینه نمود. خانوادهها با کنترل فرزندان خود کمک بسیار زیادی به سلامت خود و جامعه میکنند.
شما خانوادههای گرامی و خوانندگان گرانمایه این نوشتار، با رفتار مشفقانه و محبتآمیز میتوانید به کمک اصلاح جامعه آمده و ضمن کنترل درونی خانوادهها به کنترل بیرونی و در نهایت ایمن سازی جامعه با مشارکت و همکاری دلسوزانه کمک نمایید. فراموش نکنیم همیشه یک فرزند خوب در یک خانواده آرام و منطقی پرورش مییابد و یک جامعه خوب متشکل از خانوادههای خوب است. خانوادهها پلی هستند برای سوق جامعه به سمت اهداف متعالی و بلند.
شما والدین گرامی با اهمیت به حضور بیشتر و موثر در خانواده با اهمیت دادن به روح و الزامات روانی فرزندانتان میتوانید به کارکردهای صحیح تربیتی خانواده جامه عمل بپوشانید. فراموش نکنیم که فرزندان و افراد خانواده ما بیش از نیازهای جسمانی به آرامش روانی و درک متقابل نیازمندند و ارتباط مناسب و مشفقانه پدر در منزل با همسر و فرزندان ضامن بقا و سلامتی کانون گرم خانواده است. گو اینکه برای همین هدف مهم و غایی، هر صبح را به امید تقرب به خداوند متعال به شب میرسانیم.
اغلب افراد گمان میکنند که از آسیبهای اجتماعی در اماناند و این مسایل تنها گریبانگیر دیگران است. بسیاری از والدین از مشاهده مدهای مو و لباس در فرزندان و یا مشاهده کجرویهایی نظیر اعتیاد به موادمخدر، انحرافات جنسی و رفتارهای ضد اخلاقی از سوی جوانان خود عبرت نمیگیرند و در اکثر موارد موضوعات مذکور را ناچیز جلوه میدهند. باید توجه داشت که راهحل نهایی برای حل مسئله، پاک کردن صورت مسئله نیست. بلکه آگاهانه باید ابتدا مسایل را شناسایی نموده و برای حل آن اقدام نمود. دقت کنیم همان طور که ویروسهای بیماریزا میتوانند بدن ما را در خطر نابودی قرار دهند، ویروسهای ضد فرهنگی نیز میتوانند به نحو بسیار کشندهتری جامعه را دچار بحرانهای هویت؛ نسلی، جنسی، عقیدتی و حتی سیاسی و اقتصادی نمایند. بنابراین همان طور که به مراقبت اعضای خانواده در برابر بیماریهای جسمی میپردازیم، باید آنها را در برابر بیماریهای بسیار خطرناک فرهنگی نیز ایمن کنیم.
چند راه حل برای مواجهه با بحران
- باور کنیم ما نیز ممکن است همانند دیگران در معرض آسیبها قرار بگیریم.
- نسبت به خطراتی که ما و خانوادههایمان را تهدید میکنند، آگاهی یابیم.
- نیازهای فرزندان خود را بشناسیم و برای حل آن بکوشیم.
- میتوان برای شناسایی نیازهای خانواده، از خود آنها مشورت گرفت، اما باید توجه داشت که به همان نسبت که کمبود امکانات میتواند موجب آسیب خانواده گردد، رفاه دایمی و برآوردن نیازهای کاذب نیز خطرناک است.
- از طریق افزایش آگاهی خود، خانواده را به سمت وفاق بیشتر هدایت کنیم.
- کنترل غیرمستقیم اعضا به ویژه نوجوانان و جوانان ضروری است. توجه داشته باشیم که معاشرت با دوستان بد از یک سو و تنها نهادن فرزندان از سوی دیگر به یک اندازه میتوانند خطرساز باشند.
- سعی کنیم بهترین دوست فرزندان خود باشیم.
- گهگاه مسایل خانواده را با فرزندان در میان بگذاریم و از آنها در ارائه راهحل یاری بجوییم. این امر موجب بلوغ فکری و احساس تعلق فرزندان نسبت به خانواده میشود.
- میان عطوفت و سختگیری بر کردار فرزندانمان اعتدال برقرار نماییم.
- بهترین تصمیمها را در بدترین شرایط بگیریم.
.: Weblog Themes By Pichak :.