سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 موضوع : روانشناسی، مشاوره - توسط : محمدحسن بی‌غم بیدگلی

(نقل از سایت کشکول بی غم)

 

چگونه رفتار و احساسات خویش را مدیریت کنیم!؟

 

انسانی که رشد روانی سالمی داشته باشد،هر گز همه احساسات خود را فرو نمیخورد!.وهیچگاه از بر زبان آوردن احساسات خویش تحت شرایطی که جامعه میپسندد نیز خود داری نمی کند. به تعبیری دیگر،چون افراد قادرند احساسات خود را کنترل کنند،لذا اجازه بروز و ظهور به احساسات خویش داده ودر بستر زمان آنها را محک زده وپس از سبک وسنگین کردن آنها با توجه به موقعیتها و شرایط جامعه وافراد،میدانند که احساسشان به آنها چه چیزی را دیکته میکند واین ابراز احساسات چه تاثیری میتواند بر روابط خویش با دیگران وهمچنین موجب چه رفتاری در مخاطب خواهد داشت!.

یک انسان متعادل ورشد یافته،احساسات وعقل او همواره با یکدیگر در توازن خواهند بود.ابراز  صحیح احساسات کاری معقول است، اما رفتار بر اساس احساسات،گاه ممکن است نا معقول باشد!!.

بر رسی چند نکته مهم،منظورم را از این بحث روشن تر خواهد کرد.

اولاً، همه شادمانی ها و غمهای زندگی عمیقاً با احساسات ما آغشته وآمیخته اند.

ثانیاً،انسانها اغلب بوسیله احساس شان جهت گیری و جهت یابی می کنند( وجود عقل و درایت ممکن است تنها مسیر وجهت را متعادل کند).

ثالثاً،اغلب تعارضات و مشاجرات و نگرانی ها و دلخوری ها و...بین افراد،ناشی از از واکنش های عاطفی است( خشم،حسادت، ناکمی،و...)وهمدلی بین افراد( دلسوزی، نزدیکی،ابراز عواطف ، دوستی و...) در اثر ارتباط حاصل میشود.وبه عبارت دیگر، این عواطف شما است که در چگونگی روابط شما با دیگران در حال وآینده تاثیر گذار وتعیین کننده خواهد بود.

همه آنچه گفتیم به این بستگی خواهد داشت که در چه وضعیت وشرایط زمانی و مکانی قرار داشته باشیم که به آن ((موقعیت))مینامند.

یک موقعیت میتواند چنین باشد که با کسی آشنا میشوید،طرح دوستی میریزید،به ابراز علاقه واحساسات میپردازید و در این ربطه احساسی، احساس خویش را بی محابا خرج میکنید و از تاثیراتی که میتواند در طرف مقابل (گیرنده عواطف واحساسات) بگذارد ودر او تحولی ایجاد کند و گاه صدماتی هم ببیند و...یا به عمد غفلت ورزید ویا برایتان تاثیرات مخاطب اهمیتی نداشته باشد.درهر حال مشاجره و اختلافاتی بروز یافته و این رابطه را دستخوش نوسانات وتغییرتی کرده و نا گاه مشاهده میکنید که، فشار خونتان بالا رفته، صدایتان بالا میرود، مکالمات نا خوشایند مبادله میشود و...واحساس نگرانی شدیدی بشما دست میدهد،واز خود میپرسید که حال باید چکار کرد!؟.

بنظر دوراه پیش رو خواهید داشت.

الف، راه عاقلانه وسالم.

ب، راه غیر عقلایی و مضر.

هر دو حالت،خود به پنج مرحله تقسیم میشود که فهرست وار وبصورت اجمالی به آنها اشاره میکنم.

الف: راه عاقلانه وسالم.

1-      از احساسات خود مطلع باشید: یعنی سعی کنید ، فکرتان را از این مشاجرات کاملا دور کنید،وبه احساس واقعی خویش  بیندیشید!! وآنرا ریشه یابی کنید.از خود بپرسید که، واقعاً چه پیش آمده است!؟چرا اینگونه شده است!؟،آیا از این جر و بحث خجالت کشیدهاید؟.آیا احساس باختن به شما دست داده است!؟( زیرا او مسلط تر از شما است و هر لحظه هم عصبانی تر میشود).یا بر عکس تصور میکنید که برنده هستید،چون در ایراد وابراز مطلب از او پیش افتاده اید؟؟.

2-      احساس خود را قبول کنید:به این معنی که، آگاهانه بر احساس خود مسلط شوید وبدان بیندیشید،تا بتوانید آنرا بخوبی تجزیه وتحلیل کنید. میزان شدت و ضعف این احساس را بررسی کنید. واقعاً ببینید ،این بحث شما با این دوست صرفاً بخاطر بی تفاوتی و بی توجهی و عصبانیت و زودر نجی شما نیست!؟واین عصبانیت وبیتفاوتی ها و... میزانش چقدر است؟.

3-      احساس خود را بر رسی کنید:از خود بپرسید که، چگونه شد که، این بی توجهی و بی تفاوتی و عصبانیت شما منجر به این مشاجرات شد؟.منبع این موضوع از کجا نشات گرفت وسر چشمه آن کجا بود؟با برسی این موضوع و پس از یافتن جوابهای مذکور وبررسی عاقلانه ویافتن دلایل اصلی آن است که میتوانید این بحث را به سود خود به پایان ببرید، ویا موضوع را باخته باشد.

4-      احساس خود را گزارش کنید (فقط حقیقت)).اکنون به غایت عصبانیت و آشفتگی و بهم ریختن حال و روز خود  شده اید،ابتدا باید بر خود مسلط شوید واز این شدت عصبانیت و...بکاهید.چرا که، اکنون حرفها وسخنانی میزنید که واقعاً دلتان نمیخواهد!وکلماتی بزبان میاورید که شایسته شما نیست!.پس در چنین حالتی هرگز قضاوت نکنید!این نکته واقعاً مهم است.هر گکز بطرف دیگر مشاجره نگویید که او مسئول عصبانیت شما است، زیرا که علت را باید در خود جستجو کنید،واقعاً باعث اصلی این جرو بحث او نیست!،بلکه خود شما مسبب آن میباشید!.

5-      احساسات خود را کامل کنید( نتیجه گیری و استنباط کنید):به این معنا که،به احساسات خود توجه کرده وبه آنها میدان داده اید که خود را ظاهر سازند،آیا در چند وچون این احساسات از خود سئوال کرده اید؟ آنها را موشکافی کرده اید،بالاخره آنها را بیان کرده اید و در مورد آنها صحبت هم کرده اید.اکنون چه نتیجه ای عاید شده است؟.به ذهن خود اجازه دهید که تصمیم بگیرد وبگوید چه راهی درست است وچه راهی غلط؟. باید خودت قاضی منصف خودت باشی،ودو راه پیش روی تو خواهد بود.

الف:بطرف دیگر مشاجره بگویید که با حرفهایش قانع شده اید و او درست میگوید وبه جر و بحث خاتمه بدهید.( البته این به این معنی نخواهد بودکه، شما جر وبحث را باختهاید،بلکه نشان می دهد که شما مسائل را بررسی کرده اید وبه نتیجه ای که برای خودتان قانع کننده است رسیده اید.

ب:یا میتوانید تمام  مسائل را نادیده بگیرید.چرا که میدانید علت این جرو بحث، حساسیت بیش از حد و حالت دفاعی شما بوده است وباید علتش را صادقانه به شخص مقابل اظهار کنید.( این رفتار شما هم به این معنی نخواهد بود که شما باخته اید،بلکه توضیح صادقانه شما نشاندهنده،صداقت ودرستی ومنطق روشن شما را میرساند.

ب: راه غیر عقلایی و مضر:

1-نادیده گرفتن احساساتی که بر انگیخته شده اند: زیان بخش ترین کار این خواهد بود که،عصبانیت وخشم خود را نادیده بگیرید وآنرا پنهان سازید،ویا برای آن دلایل نا معقول دست وپا کنید. بدانید که هر چه بیشتر سعی کنید این احساسات را در درون خویش بکوبید و مخفی کنید،لجام گسیخته تر میشود!وبطرق مختلف وگاه به شیوه انحرافی راه خروجی برای خود جستجو خواهد کرد.

2-رد کردن احساسات: بیهوده سعی میکنید که به اطرافیانتان بفهمانید که عصبانی نیستید!.چنانچه فکرتان را فقط متوجه مشاجرات کنید، احساسات خود را رد کرده اید.باید به احساساتتان اجازه دهیدکه شما را منحرف کنند. با تظاهر به عدم عصبانیت، جز آنکه به خود صدمه بدنی وارد کنید( درد و زخم معده وفشار خون بالا و...)نتیجه دیگری عایدتان نخواهد شد.

3-تلاش ذهنی در جمع آوری دلایل:میبینید که طرف مشاجره که البته حق هم بجانب اوست، برنده میشود ودیگران را نیز قانع میسازد.شما نیز با دهان کف کرده و با خشم درحال صحبت هستید ودائماً از این در هراسید که بادا دیگران وی را تصدیق کنند.به همین دلیل برای جمع آوری دلایلی که بتواند  وی را قانع سازد وبکوبد به ذهن خود فشار میاورید ومیخواهید که به شاهر گش بزنید!!.

4-خونسردی و بیخیالی ولا قیدی:از دیگر شیوه های مضر،انداختن گناه و تقصیر به جانب طرف مشاجره و بیگناه جلوه دادن خویش وبی ارتباط دانستن موضوع با خویش است،واینگونه میگویید که( به من که ارتباطی ندارد؟ تقصیر اوست، اصلاً بمن چه؟ شما فکر میکنید که همه چیز را میدانید وهر گز به حرف کسی گوش نمیکنید؟،شما ادعای بیهوده دارید و...).

5-انکار احساسات:در اینجا مشکل اینست که شما حتی وجود احساسات را هم انکار میکنید!( من هیچو قت دوستت نداشتهام و...)چرا که در اندیشه فریب خویش بر آمده اید!.دوست دارید فکر کنید که این احساس؛اساساً وجود نداشته است!واکنون مخاطب در صدد آنست که شما را عصبانی کند ونشده اید!.ولذا در انتها شما با این افکار غیر منطقی احساس خود را نادیده می گیرید و فکر میکنید که با خوردن دو عدد قرص مسکن،یا....حالتان بهتر میشود ومسئله برای همیشه حل خواهد شد!!!.

سخن آخر: محبوبیت و مورد علاقه بودن، از نیازهی روانی بسیار مهمی است که از کودکی تا پیری باانسان همراه است.دوست داشتن ومهربانی کردن و...در زمره ویژه گی های اساسی انسان است.اما آیا میتوان کسی را دوست داشت ولی اورا درک نکرد و نفهمید!؟.بدون این زمینه ها،انسان خود را یک بیگانه احساس خواهد کرد.همیشه تنها وهمواره بیگانه،گوشه نشینی در انتظار اوست،چرا که با دیگران ارتباطی براساس درک واحساس ندارد.واین یک قانو ن است مثل قانون جاذبه!!.سخن در این باب فراوان است که در این اجمال نمیگنجد. تنها آرزو دارم که همگان در ابراز احساسات، علاقه ،مهربانی و...از سر صداقت و درستی و حقیقت عمل کنیم وبا درک موقعیت خویش، سن وسال،و... همه جوانب را بررسی واز همه مهمتر تاثیری که این ابراز احساسات بر دیگران خواهد داشت که گاه لطمات سنگین عاطفی و...را در بر دارد، نسبت به گفتار، کردار ورفتار خویش سنجیده تر عمل کنیم.

 

 

 




تاریخ : یکشنبه 93/1/3 | 3:10 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی