سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

یکصد و بیست درس زندگى از سیره حضرت محمد (ص )
مؤ لف : حمید رضا کفاش 

107 - مشورت
رسول اکرم در جنگ بدر در سه مرحله اصحاب خود را به مشاوره دعوت نموده و فرمود: نظر خودتان را ابراز کنید:
اول : درباره این که اصلا به جنگ با قریش اقدام بنمایند و یا آنها را به حال خود ترک کرده و به مدینه مراجعت کنند؟ همگى جنگ را ترجیح دادند، و تصویب فرمود (111).
دوم : محل اردوگاه را به معرض مشورت گذارد. نظر حباب بن منذر مورد تاءیید واقع شد.
سوم : در خصوص اینکه با اسراى جنگ چه رفتارى بشود، به شور پرداخت . بعضى کشتن آنها را ترجیح دادند، و برخى تصویب نمودند آنها را در مقابل فدیه آزاد نمایند. رسول اکرم صلى الله علیه و آله با گروه دوم موافقت کردند.
108 - مقام دانشجو
صفوان بن عسال گوید: به محضر رسول اکرم صلى الله علیه و آله رسیدم . حضرت در مسجد نشسته و بر برد سرخ رنگ خود تکیه زده بود. عرض ‍ کردم : یا رسول الله صلى الله علیه و آله من به طلب علم آمده ام فرمود: اى دانشجو، خوش آمدى . همانا فرشتگان با پر و بال خود دانشجو را فرا گیرند و آن چنان انباشته باشند و هجوم آورند که برخى بر برخى دیگر سوار شدند، تا به آسمان دنیا رسند، از جهت محبت و دوستى که به دانشجو و دانش دارند(112).
109 - مهربانى با کودکان
روزى پیامبر صلى الله علیه و آله همراه یارانش از راهى عبور مى کردند. در آن مسیر کودکانى مشغول بازى بودند، نزد یکى از آنان نشست ، و پیشانى او را بوسید و با وى مهربانى کرد علت آن را از وى پرسیدند. حضرت پاسخ داد: من روزى دیدم اى کودک هنگامى که با فرزندم حسین علیه السلام بازى مى کرد، خاکهاى زیر پاى حسین را بر مى داشت ، و به صورت خود مى مالید. بنابراین چون او را از دوستان حسین است ، من هم او را دوست دارم ، جبرئیل مرا خبر داد این کودک از یاران حسین علیه السلام در کربلا خواهد بود(113).
110 - مهمان سرزده
عده اى از اهل مدینه ، پیامبر صلى الله علیه و آله و پنج نفر از اصحاب او را به غذایى که آماده کرده بودند، دعوت نمودند. حضرت دعوت آنها را پذیرفت ، اما وقتى به منزل میزبان مى رفتند، در بین راه یک نفر دیگر که دعوت نشده بود، به آنها گروید. وقتى به منزل نزدیک شدند، پیامبر صلى الله علیه و آله به او گفت : آنها تو را دعوت نکرده اند، همین جا بنشین تا من با آنها صحبت کنم و همراهى تو را، با آنها در میان بگذارم و اجازه ورودت را بگیرم . (114)
111 - نصف اجر شهید
مردى به حضور رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد عرض کرد: یا رسول الله ، زنى دارم هر وقت مى خواهم از منزل بیرون روم ، مرا مشایعت مى کند و هر وقت مى خواهم بیایم ، مرا استقبال مى کند و هر وقت غمگین مى شوم ، به من مى گوید: اگر غم تو براى دنیا یا مال دنیا است ، خداوند کفیل روزى بندگان است و اگر غم تو براى امر آخرت است ، خداوند غم تو را براى آخرت زیاد کرد تا از آتش جهنم خلاص شوى .
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند متعال عمالى (کارگزاران ) دارد و این زن از عمال خداوند است و براى آن زن نصف اجر شهید است . (115)
112 - نماز
پیامبر صلى الله علیه و آله هرگاه که به نماز مى ایستادند، چهره اش به جهت خوف از خداوند تغییر مى کرد، و صدایى همچون جوشش دیگ از درون حضرت شنیده مى شد. (116)
113 - نماز جماعت
روزى مردى مسلمانى که همه روز را آبیارى کرده بود، پشت سر معاذبن جبل به نماز ایستاد. معاذ به خواندن سوره بقره آغاز کرد! آن مرد طاقت ایستادن نداشت و منفردا نماز خود را با پایان رسانید. معاذ به او گفت : تو نفاق کردى و از صف ما جدا شدى ! رسول خدا صلى الله علیه و آله از این ماجرا آگاه گردید و چنان خشمگین شد که نظیر آن حالت را از او ندیده بودند، و به معاذ فرمود: شما مسلمانان را رم مى دهید و از دین اسلام بیزارشان مى کنید. مگر نمى دانید که در صف جماعت بیماران ، ناتوانان ، سالخوردگان و کارکنان نیز ایستاده اند؟! در کارهاى دسته جمعى باید طاقت ضعیف ترین افراد را در نظر گرفت ، چرا از سوره هاى کوتاه نخواندى ؟! (117)
114 - نماز شب
عبدالله بن عباس ، راجع به نماز شب پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله چنین اظهار مى دارد:
... شب که به نیمه مى رسید - یا کمى قبل و بعد از آن - رسول اکرم صلى الله علیه و آله ، بیدار مى شد. آثار خواب را از چهره مبارک مى زدود. ده آیه آخر سوره آل عمران را قرائت مى فرمود. سپس نزد مشک آب آویخته مى رفت . از آن وضو مى ساخت . وضوى نیکویى مى گرفت . آنگاه به نماز مى ایستاد. شش عدد نماز دورکعتى به جاى مى آورد. بعد از آن ، نماز وتر مى گزارد و به دنبال نماز وتر به رختخواب مى رفت تا اینکه اذان گو، حاضر مى گردید. در این هنگام از جا برمى خاست . دو رکعت نماز سبک بجاى مى آورد. و پس از آن بیرون مى آمد و نماز صبح را مى گزارد. (118)
115 - نیش زبان
در زمان رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله یکى از بانوان مسلمان ، روزها روزه مى گرفت و شبها را با نماز و سایر عبادات سپرى مى کرد، ولى بداخلاق بود و با نیش زبانش همسایگان را مى آزرد. شخصى به محضر رسول اکرم صلى الله علیه و آله آمد و از آن بانو تعریف کرد، که با نماز و روزه سروکار دارد ولى یک عیب دارد و آن اینکه بداخلاق است ، و با نیش زبانش ‍ همسایگان را مى آزارد. وجود مبارک پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: در چنین زنى خیرى نیست ، او اهل دوزخ است . یعنى با اینکه او بر گناه خود ادامه مى دهد. نماز و عبادات او بى خاصیت و بى خیر است .(119)
116 - وصف مرید از مراد
امیر مؤ منان على علیه السلام در وصف پیامبر صلى الله علیه و آله چنین مى فرماید:
از پیامبر پاک و نازنین پیروى کن . او لقمه دنیا را به اطراف مى خورد (نه اینکه دهانش را پر کند) و دنیا را به گوشه چشم (دقیق ) نمى نگریست . از جهت پهلو، لاغر، و از جهت شکم گرسنه ترین اهل دنیا بود. مانند بردگان سیاه بر روى زمین مى نشست و کفش خود را با دست خود اصلاح مى کرد، و لباس خود را با دست خود مى دوخت . گاهى بر الاغ برهنه سوار مى شد و از شدت تواضع و فروتنى ، دیگرى از همردیف خود سوار مى کرد. یکى از همسرانش روزى پرده اى نسبتا زیبا و داراى نقش و نگار بر در خانه آویخته بود، به آن بانو فرمود: بى درنگ این پرده رنگارنگ را از در خانه بردار، چرا که من با نگاه به این پرده ، به یاد دنیا و زینت هاى آن مى افتم ... (120)
117 - وعده مؤ من
حضرت محمد صلى الله علیه و آله قبل از آنکه به مقام نبوت برسند، مدتى چوپانى مى کردند. عمار یاسر با حضرت قرار گذاشتند تا فرداى آن روز، گوسفندان خود را به بیابان فخ که علفزار بود، بود، ببرند.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرداى آن روز گوسفندان خود را به سوى بیابان فخ روانه کرد، ولى عمار دیرتر آمد. عمار مى گوید: وقتى گوسفندانم را به بیابان فخ رساندم ، دیدم پیامبر صلى الله علیه و آله جلو گوسفندان خود ایستاده و آنها را از چریدن در آن علفزار، باز مى دارد.
گفتم : چرا آنها را باز مى دارى ؟
فرمود: من با تو وعده کردم که با هم گوسفندان را به این علفزار بیاوریم ، از این رو روا ندانستم که قبل از تو، گوسفندانم در این علفزار بچرند.(121)
118 - وفاى به عهد
رسول خدا صلى الله علیه و آله همراه مردى بود، و آن مرد خواست به جایى برود. رسول خدا صلى الله علیه و آله کنار سنگى توقف کرد و به او فرمود: من در همین جا هستم تا بیایى . آن مرد رفت و مدتى نیامد. نور خورشید بالا آمد و به طور مستقیم بر پیامبر صلى الله علیه و آله مى تابید، اصحاب عرض کردند: اى رسول خدا، از اینجا به سایه بروید آن حضرت در پاسخ فرمود:
قد وعدته الى ههنا.
من با او عهد کرده ام که به همین جا بیاید (122) (نه جاى دیگر).
119 - وقت نماز
در مقام بیان شدت علاقه و توجه رسول معظم اسلام به خداى متعال و جلب توجه دیگران به آن ذات اقدس ، عایشه در حدیثى اظهار مى کند:
ما با رسول اکرم صلى الله علیه و آله بودیم . و با آن حضرت گفت و شنود مى کردیم . ولى به محض اینکه وقت نماز مى رسید، چنان بود که گویا آن حضرت ما را نمى شناسد، و ما نیز او را نمى شناسیم . (123)
120 - همراهى با مؤ منین
حال پیامبر چنان بود که هر وقت با حضرتش مى نشستیم ، اگر راجع به آخرت گفتگو مى کردیم ، با ما بود. هرگاه درباره دنیا سخن مى گفتیم ، با مان سخن مى فرمود. و در صورتى که راجع به خوردن و آشامیدن ، حرف مى زدیم ، باز هم با ما هم صدا بود.(124)

fehrest page

back page

 

 




تاریخ : یکشنبه 93/1/3 | 7:54 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی