سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

یکصد و بیست درس زندگى از سیره حضرت محمد (ص )
مؤ لف : حمید رضا کفاش 

45 - حمد شکر
در مواقعى که خبر خوشى براى آن حضرت مى آوردند و شاد بود، مى گفت : الحمد لله على کل نعمة . وقتى گرفتار مصیبت و اندوه مى شد، مى گفت : الحمد لله على کل حال . خلاصه شکر و حمد از زبان حضرتش ‍ نمى افتاد. (46)
46 - خشم
مردى به حضور پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله رسید و عرض کرد: یا رسول الله ! چیزى به من بیاموز تا خدا سودم بخشد و سخن را کوتاه بگیر، شاید من آن را حفظ کنم ، فرمودند: خشم مگیر، عرض کرد: یا رسول الله ! چیزى به من بیاموز تا مرا سود دهد، و هر چقدر این تقاضا را تکرار مى کرد، حضرت نبى اکرم صلى الله علیه و آله به او مى فرمودند: خشم مگیر. (47)
47 - خوابیدن
حضرت محمد صلى الله علیه و آله بعد از بیدار شدن از خواب به سجده مى رفتند، و این دعا را مى خواندند: الحمدلله بعثى مرقدى هذا و لوشاء لجعله الى یوم القیمة : سپاس خدایى را که مرا از خوابگاهم برانگیخت ، اگر مى خواست تا قیامت مرقد من قرار مى داد. و نیز هنگام خوابیدن و بعد از بیدار شدن مسواک مى زدند.(48)
48 - خود برتربینى
نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله از شخصى تعریف شد. روزى او به محضر پیامبر صلى الله علیه و آله رسید. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله ، این همان کسى است که از او به خوبى تعریف کردیم .
حضرت فرمود: من در چهره او نوعى سیاهى از شیطان مى بینم . او نزدیک شد و بر پیامبر صلى الله علیه و آله سلام کرد.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا در پیش خود نگفتى کسى بهتر از من در میان مردم نیست ؟
او در پاسخ گفت : بله ، همین طور است که فرمودید.(49)
49 - خوردن غذا
عمربن ابى سلمة ، فرزند ام سلمة همسر نبى اکرم صلى الله علیه و آله گفت : روزى با رسول خدا صلى الله علیه و آله غذا مى خوردم و من از اطراف ظرف غذا بر مى داشتم ، رسول اکرم صلى الله علیه و آله به من فرمودند: از آنچه در پیش دست توست ، بخور.(50)
50 - دارالنصرة
عبدالله جزعان که پیرمرد فقیرى بود، خانه اى مى ساخت ، حضرت محمد صلى الله علیه و آله در آن هنگام هفت ساله بود. بچه ها را گرد آورد و به عبدالله کمک کرد تا خانه او ساخته شود. حتى خانه او را در دارالنصرة نام نهاد و افرادى را براى کمک به مظلومان تعیین کرد.(51)
51 - در کنار مادر
مردى خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و گفت :
من مردى بانشاط و جوان هستم و جهاد در راه خدا را دوست دارم ، اما مادرى دارم که این کار را خوش ندارد
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند:
برگرد و در کنار مادرت باش . سوگند به خدائى که به حق مرا به پیامبرى برگزیده است ، انس یک شب او با تو از جهاد یکساله تو در راه خدا بهتر است . (52)
52 - دستبوسى
مردى خواست تا بر دست رسول خدا صلى الله علیه و آله بوسه زند، پیامبر دست خود را کشید و فرمود: این کارى است که عجم ها با پادشاهان خود مى کنند و من شاه نیستم ، من مردى از خودتان هستم . (53)
53 - دعا براى میزبان
جابربن عبدالله گفت : ابوالهیثم غذایى پخت و رسول خدا صلى الله علیه و آله و یارانش را به خوردن آن دعوت کرد و چون اصحاب از خوردن غذا فارغ گشتند. رسول خدا صلى الله علیه و آله به یارانش فرمود: به برادر میزبانتان ثواب برسانید. عرض کردند: ثواب رسانیدن به او چگونه است ؟ فرمودند: هنگامى که کسانى به خانه مردى داخل شدند و غذایش را خورده و نوشیدنى هایش نوشیده شد و براى او دعاى خیر کردند. همین کار موجب ثواب رسانیدن به او خواهد شد.(54)
54 - دفاع از آبروى مؤ من
ابوالدرداء گوید: مردى در محضر رسول اکرم صلى الله علیه و آله آبروى کسى را دستخوش بدگویى قرار داد، دیگرى در مقام دفاع برآمد، رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: هر کس از آبروى برادر دینى خود دفاع کند، حجاب و پرده اى از آتش براى او خواهد بود.(55)
55 - دنیاطلبى
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
در روز قیامت گروهى را براى محاسبه مى آورند که اعمال نیک آنان مانند کوههاى تهامه بر روى هم انباشته است ! اما فرمان مى رسد که به آتش برده شوند! صحابه گفتند: یا رسول الله ! آیا اینان نماز مى خواندند؟ فرمود: بلى ، نماز مى خواندند و روزه مى گرفتند و قسمتى از شب را در عبادت به سر مى بردند! اما همین که چیزى از دنیا به آنها عرضه مى شد، پرش و جهش ‍ مى کردند تا خود را به آن برسانند. (56)
56 - دورى از مجادله
روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله بر اصحاب خود در آمد و دید که : آنان با یکدیگر مجادله و مخاصمه مى کنند. نبى اکرم صلى الله علیه و آله سخت خشمگین شد که از شدت غضب چهره مبارکش چنان سرخ گشت ، تو گویى دانه هاى انار بر رخسار مبارک شکسته شده است ، و فرمود: آیا براى همین کارها خلق و به خاطر این مسائل ماءمور شده اید که بعضى از کتاب خدا را با بعضى دیگر بیامیزید؟ بنگرید به چه ماءمورید، به آن عمل کنید و از چه چیزهایى نهى شده اید، از ارتکاب آنها اجتناب ورزید. (57)
57 - دوستى اهلبیت
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند:
هر کس دوست داشته باشد که چون من زندگى کند و چون من بمیرد و در باغ بهشتى که پروردگارم پرورده ، جاى گیرد، باید بعد از من على را و دوست او را دوست بدارد و به پیشوایان بعد از من اقتدا کند که آنان عترت من هستند و از طینتم آفریده شده اند و از درک و دانش برخوردار گردیده اند، و واى بر آن گروه از امت من که برترى آنان را انکار کنند و پیوندشان را با من قطع نمایند، که خداوند شفاعت مرا شامل حال آنان نخواهد کرد. (58)
58 - دیدار مؤ من
از انس بن مالک نقل شده که گفت : رسول اکرم صلى الله علیه و آله چنان بود که هرگاه یکى از برادران مؤ من خود را به مدت سه روز نمى دید. از حال او جویا مى شد. چنانچه به مسافرت رفته بود. در حقش دعا مى فرمود. اگر در وطن حضور داست ، به دیدارش مى رفت . و هرگاه ، خبر بیماریش را مى شنید، از وى عیادت مى کرد. (59)
59 - دیوانه واقعى
امیر المؤ منین علیه السلام فرمود: با پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بر جمعى گذشتیم ، نبى حق فرمود: براى چه گرد هم جمع شدید؟ عرض ‍ کردند: یا رسول الله ، این مرد دیوانه است که غش مى کند و ما بر گرد او جمع شدیم . پیامبر فرمود: این دیوانه نیست ، بلکه بیمار است . سپس ‍ فرمود: دوست دارید دیوانه حقیقى را بشناسید؟ عرض کردند: بلى یا رسول الله ، پیامبر اسلام فرمود: دیوانه آن کس است که از روى تکبر و غرور راه مى رود، و با گوشه چشمش نگاه مى کند، و شانه هاى خود را از سر بزرگى مى جنباند، و با آنکه گناه خدا را مى ورزد، آرزوى بهشت از خدا دارد.
مردم از شرش آسوده نیستند، و به خیرش امیدى نیست . دیوانه این است ، ولى این مرد بیمار و گرفتار است . (60)
60 - ذکر و دعا
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بلند کردن صدا را به ذکر و دعا، که غالبا شیوه مردم متظاهر و ریاکار است ، خوش نمى داشت . در یکى از سفرها، یارانش هرگاه که مشرف به دره مى شدند، صدا با تکبیر و تهلیل بلند مى کردند، فرمود: آرام بگیرید، کسى که او را مى خوانید نه گوشش کر است و نه جاى دورى رفته است . او همه جا با شماست و شنوا و نزدیک است .. (61)
61 - راه رفتن
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وقتى سواره مى رفتند، اجازه نمى دادند کسى پیاده همراه او برود. هنگام راه رفتن متواضع ، محکم ، باوقار و سریع مى رفتند، و خود را عاجز و سست و کسل نمایان نمى ساختند. (62)
62 - راءفت با حیوانات
عبدالرحمان بن عبدالله ، اظهار مى دارد: در حال مسافرت ، در خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله بودیم . چشم به حمره اى (پرنده اى همانند گنجشک ) افتاد که دو جوجه با خود داشت . ما جوجه هایش را برداشتیم . حمره آمده ، در اطراف ما بال و پر مى زد. هنگامى که رسول اکرم صلى الله علیه و آله مطلع گردید فرمود: چه کسى نسبت به فرزند این پرنده ، مرتکب خلاف شده ، فرزندش را به وى برگردانید. (63)
63 - رعایت حال مردم
از معازبن جبل روایت شده است که گفت : رسول اکرم صلى الله علیه و آله مرا به یمن فرستاد. و به من فرمود: اى معاذ! هرگاه فصل زمستان فرا رسد، نماز صبح را در آغاز طلوع صبح بجا آور، و قرائت را به اندازه طاقت و حوصله مردم ، طول بده و آنان را خسته مکن . و در موسم تابستان ، نماز صبح را در روشنایى فجر، اقامه کن . چه اینکه شب ، کوتاه است . و مردم نیاز به استراحت دارند. آنان را واگذار تا نیاز خود را برطرف نمایند. (64)
64 - رعایت حقوق دیگران
ابو ایوب انصارى ، میزبان پیامبر صلى الله علیه و آله در مدینه مى گوید: شبى براى پیامبر صلى الله علیه و آله غذایى همراه پیاز و سیر آماده کردیم و به حضور پیامبر صلى الله علیه و آله بردیم . آن حضرت از غذا نخورد، و آن را رد کرد. ما جاى انگشتان آن حضرت را در آن غذا ندیدیم . من بى تابانه به حضور آن حضرت رفتم و عرض کردم : پدر و مادرم به فدایت ! چرا از غذا نخوردى ، و جاى دست شما در آن غذا نبود، تا با خوردن آن قسمت ، طلب برکت کنیم ؟
در پاسخ فرمود: آرى ، غذاى امروز سیر داشت و چون من در اجتماع شرکت مى کنم و مردم از نزدیک با من تماس مى گیرند و با من سخن مى گویند، از خوردن غذا، معذورم .
ما آن غذا را خوردیم ، و از آن پس چنان غذایى براى پیامبر صلى الله علیه و آله آماده نکردیم . (65)



تاریخ : دوشنبه 93/1/4 | 9:33 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی