سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شش صورت زیبا که با انسان وارد قبر می گردند!

بهشت

ابوبصیر از امام باقر (علیه السلام) و به نقلی از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرموده اند: هنگامی که جنازه مومن را در قبر می گذارند، شش صورت زیبا با او وارد قبر می گردند، یکی از آن ها در جانب راست او می ایستد، دیگری در جانب چپ او، سومی روبرویِ صورت او، چهارمی در پشت سر او، پنجمی در کنار پای او می ایستد و یکی از آن ها (ششمی) که از همه زیباتر است، در بالای سرش می ایستد و آن که از همه زیباتر است از پنج صورت دیگر می پرسد: شما کیستید؟


1. آن که در جانب راست میت قرار دارد می گوید: من نماز هستم

نماز به صورت انسانی سفید چهره وارد قبر میت شده و با او انس می گیرد و وحشت های برزخ را از او برطرف می کند.(1)

پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرماید: نماز مونس (نمازگزار) در قبر، فرش نیکو در زیرش، و پاسخ نمازگزار برای نکیر و منکر می باشد.(2) به وسیله نماز بنده به درجه عالی و مقام والا می رسد، زیرا نماز تسبیح و تهلیل و تحمید و تکبیر و تمجید و تقدیس الهی است، نماز قول حق و دعوت به سوی حق می باشد(3) و نماز زاد و توشه م?من در دنیا برای آخرت می باشد. (4)

امام صادق (علیه السلام) می فرماید: همانا "ملک الموت " شیطان را در دم مرگ از کسی که حافظ نماز است، دور می کند و شهادت بر وحدانیت خدا و رسالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در هنگام هولناک مرگ به او تلقین می کند (توفیق شهادتین پیدا می کند.) (5)

پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرماید: هر کس عمدا نمازش را ترک کند، بر درب جهنم نامش از دوزخیان نوشته می شود. (6)

2. آن که در جانب چپ میت قرار دارد می گوید: من زکات هستم

آرى! زکات در برزخ در کنار نماز تجسّم یافته و مونس انسان مى‏شود. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: نماز کسی کامل نمی شود مگر با پرداخت زکات .(7)

توجه بدان (زکات)از وظایف مهم شرعى و اسلامى ماست؛ زیرا زکات، سیر کردن فقراست و سیر کردن فقرا، رمز سیر بودن در قیامت و روز محشر است(8) با پرداخت آن درهاى بهشت را به روى خود گشوده و خود را از صفت مذموم بُخل مى‏رهانیم.(9)

3. آن که در روبروی اوست می گوید: من روزه هستم

امام صادق علیه السلام فرمودند: براى روزه دار دو سرور و خوشحالى است: هنگام افطار و هنگام لقاء پروردگار (وقت مردن و در قیامت) (10) زیرا براى بهشت درى است ‏به نام (ریان) که از آن فقط روزه داران وارد مى‏شوند. (11)

خوشا بحال کسانى که براى خدا گرسنه و تشنه شده‏اند. اینان در روز قیامت سیر مى‏شوند.(12) امام صادق علیه السلام فرمودند: روزه سپرى است از آفت هاى دنیا و پرده اى است از عذاب آخرت. (13) 

نخستین چیزى که روز قیامت در ترازوى اعمال بنده گذاشته مى‏شود، اخلاق خوب اوست.  پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: نزدیک ترین شما به من در قیامت، راستگوترین، امانتدارترین، وفادارترین به عهد، خوش اخلاق ترین و نزدیک ترین شما به مردم است

4. آن که در پشت سر اوست می گوید: من حج و عمره هستم

امام علی (علیه السلام) می فرمایند: زیارت خانه خدا امان دهنده است از عذاب دوزخ. (14) چون حاجی قربانی کند، قربانی او بهای آزادی وی از آتش قیامت است. (15)

5. آن که در پایین ایستاده است می گوید: من نیکی های او هستم که به برادران دینی خود می نمود.

نخستین چیزى که روز قیامت در ترازوى اعمال بنده گذاشته مى‏شود، اخلاق خوب اوست.(16) پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: نزدیک ترین شما به من در قیامت، راستگوترین، امانتدارترین، وفادارترین به عهد، خوش اخلاق ترین و نزدیک ترین شما به مردم است. (17)

آن حضرت فرمودند: من براى کسى که بگومگو را رها کند، هر چند حق با او باشد و براى کسى که دروغ گفتن را اگر چه به شوخى باشد، ترک گوید و براى کسى که اخلاقش را نیکو گرداند، خانه اى در حومه بهشت و خانه اى در مرکز بهشت و خانه اى در بالاى بهشت ضمانت مى کنم.(18)

6. آنکه از همه زیباتر است

سپس آن پنج صورت، از آن صورت نورانی تر از هم می پرسند: تو کیستی که از همه ما زیباتر و خوشبوتر هستی؟ او در پاسخ می گوید: اَنا الوِلایةُ آل محمد (صلی الله علیه و آله)؛ من ولایت آل محمد (صلی الله علیه و آله) می باشم. (19)

کسی که با حب و دوستی به آل محمد بمیرد، مورد آمرزش و غفران الهی قرار می گیرد.(20) پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله - فرمود: به محبت و عشق به ما اهل بیت روی بیاورید زیرا کسی که خدا را با چنین خصلتی ملاقات کند داخل بهشت گردد و از شفاعت ما برخوردار شود، قسم به خدایی که جانم در دست او است جز با معرفت به حق ما، هیچ کس از عمل خود بهر ه ای نخواهد برد.(21)

ابوحمزه ثمالی می گوید: امام سجاد - علیه السلام - از من پرسید: برترین مکان کجاست؟ گفتم خدا و رسول او داناترند، امام - علیه السلام - فرمود: برترین مکان مابین رکن و مقام (ابراهیم - علیه السلام -) است و اگر کسی به درازی عمر نوح زندگی کند و تمام روزها را روزه دار و شب ها را در آن مکان، در نماز باشد ولی به غیر ولایت ما از دنیا برود، اعمال او هیچ سودی برایش نخواهد داشت. (22)

این شش صورت جلوی خطرات مومن در قبر را می گیرند. شکل گیری این شش صورت در همین دنیا باید اتفاق بیفتد. پس باید این شش کار را در دنیا انجام بدهیم تا بتواند جلوی انحرافات در دنیا را بگیرد و در آخرت سپر ما باشد.

 

پی نوشت ها:

1. لآلی الاخبار، ج 4، ص 1.

2. بحار الانوار، ج 82 ص 232.

3. جامع احادیث الشیعه، ج4، ص 22.

4. بحار الانوار، ج ,82 ص 232.

5. وسائل الشیعه، ج 3، ص 19.

6. کنز العمال، ج 7، حدیث 19090.

7. بحار الانوار، ج 96، ص 29.

8. جامع الاحادیث، ج 9، ص 684.

9. همان، ص53.

10. وسائل الشیعه، ج 7 ص 290 و 294 ح‏6 و 26.

11. معانى الاخبار، ص 116.

12. وسائل الشیعه، ج 7 ص 299، ح‏2.

13. مستدرک الوسائل، ج7، ص369، ح8441.

14. غررالحکم ، باب حج.

15. بحار الانوار، ج 96، 288.

16. قرب الإسناد، ص 46، ح 149.

17. بحارالأنوار، ج75، ص94، ح12.

18. خصال، ص 144، ح 170.

19. آمال الواعظین، ج3: 371.

20. مستدرک سفینه البحار، ج 2، ص 161.

21. امالی مفید، ص 43.

22. ثواب الاعمال، ص 45.

فاطمه سرفرازی               

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

 

 


مطالب مرتبط:

3حالتی که اعمال ما به خود می گیرند!

عواملی که فشار قبر را کاهش می دهد

حال میّت لحظاتی پس از مرگ

گزارشی تکان دهنده از خانه ی قبر




تاریخ : دوشنبه 93/4/30 | 2:58 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


 

شرح دعای روز بیست وسوم ماه مبارک رمضان

 


اَللّـهُمَّ اغْسِلْنى فیهِ مِنَ الذُّنُوبِ                            خدایا در این روز مرا از گناهان پاکیزه گردان

وَطَهِّرْنى فیهِ مِنَى الْعُیُوبِ                                     و از هر عیب پاک ساز

وَامْتَحِنْ قَلْبى فیهِ بِتَقْوَى الْقُلُوبِ                           و دلم را در آزمایش رتبه دلهای اهل تقوی بخش,

یا مُقیلَ عَثَراتِ الْمُذْنِبینَ.                                       ای پذیرنده عذر لغزشهای گناهکاران.

 

شرح دعا

(1) اللهم اغسلنی فیه من الذنوب ”خدایا در این روز مرا از گناهان پاکیزه گردان”‌

همانطور که در روایات و آیات قرآن کریم آمده است خداوند تمام گناهان بندگان خویش را می بخشد و از آنها در می گذرد ”ان الله یغفرالذنوب جمیعا”‌(1) یعنی ”به درستی که خداوند تمامی گناهان را می آمرزد”‌ ولی خداوند تنها یک گناه را نمی بخشد و آن هم شرک ورزیدن به ذات اقدس اوست ”ان الله لایغفر ان یشرک به...”‌(2) یعنی ”به درستی که خداوند کسی را که برای او شریک قایل شود، نمی آمرزد”‌، حال می خواهیم بدانیم که در این دعا منظور از ”اللهم اغسلنی”‌ ”خدایا مرا شستشو ده”‌ چه می باشد؟ برای جواب باید به این نکته اشاره کنیم که آب پاک کننده تمام کثافات و پلیدیهاست به طوری که آب هر کثافت و پلیدی را در هر مکانی که باشد از بین می برد و پاکیزگی و نظافت را بر جای می گذارد به طوری که اثری از آن کثافت نخواهد ماند که آنگاه است که می گوییم مکان مورد نظر ما شستشو شده و پاک گردیده است و دلیل اینکه از خداوند خواستاریم که ”اللهم اغسلنی فیه من الذنوب”‌ ما را از گناهان شستشو داده و پاک گرداند به خاطر این است که دیگر اثری از گناه در جسم و روح ما وجود نداشته باشد تا اینکه کثافات و پلیدیهای گناه مانعی برای رسیدن به قرب الی الله نشوند، پس منظور از غسل همان پاک و طاهر شدن از پلیدیهای گناهان است، که در این روز ما نیز از پروردگار عالمیان خواستاریم که ما را از گناهان پاک و پاکیزه گرداند تا بتوانیم به درجات عالی معنوی دست یابیم...

اگر شخصی عیوب خود را اصلاح کند کسانی که از او تبعیت می کنند و از او الگو می گیرند نیز از عمل اصلاح شده و پسندیده او تبعیت می کنند و ثانیا انسانها در صورت مشاهده عیبی در برادر مسلمان و دینی خود می توانند به صورت مخفیانه و نامحسوس آن عیب را به آن شخص گوشزد کنند تا به اصلاح آن بپردازد و باید این را هم در نظر گرفت که خداوند ستارالعیوب است و عیبها را می پوشاند و خداوندی که بر پوشندگی عیبها معروف است هیچگاه نمی خواهد بنده ای عیب بنده دیگری را فاش گرداند

پاکسازی عیوب

(2) وطهرنی فیه من العیوب ”و مرا در این روز از هر عیب و نقصی پاک ساز”‌

انسان در طول زندگی خود دانسته یا ندانسته اشتباهات و خطاهای فاحشی را انجام می دهد که این اشتباهات و خطاها به عیب تعبیر می گردد به فرض مثال شخصی که بسیار دروغ می گوید دروغگویی عیب بزرگ او تلقی می گردد که آن عیب در دنیا و آخرت گریبانگیر او می شود. چرا که یک عیب مولد هزاران عیب دیگر است که ممکن است جامعه ای را به نابودی بکشد، چنانچه در روایات و احادیث موجود است اسلام دستور بر پوشش عیوب الناس مخصوصا مسلمانان را دارد چرا که اگر عیبی از شخصی که دارای احترام و آبروست و عده بسیاری از او تبعیت می کنند، فاش شود آنگاه است که دو اتفاق مهم ممکن است رخ دهد: اول اینکه آن شخص بی آبرو گشته و شخصیت او در پیش همگان متلاشی می گردد که ممکن است این عمل، آن شخص را به کارهای خطرناکی وادارد و دوم اینکه ممکن است افراد بسیاری که از او تبعیت می کنند به علت اعتماد به او عیب او را حسن دانسته و به اشاعه آن عیب در بین مردمان بپردازند که هر دو حالت آن برای یک جامعه بسیار خطرناک است، حال شاید سئوال شود پس در مقابل چنین رفتارهایی چه باید بکنیم؟ که ما در جواب می گوییم که اولا هر انسانی به اندازه کافی دارای عیوب می باشد که اگر بخواهد به عیوب نفس خود نظر کند تا آخر عمر باید در اصلاح آنها بکوشد چرا که انسانی که خود مریض است اول باید مرض خود را درمان کند، بعد مرض دیگران را، که با این عمل خود به خود جامعه و افراد آن نیز اصلاح می گردند به طوری که اگر شخصی عیوب خود را اصلاح کند کسانی که از او تبعیت می کنند و از او الگو می گیرند نیز از عمل اصلاح شده و پسندیده او تبعیت می کنند و ثانیا انسانها در صورت مشاهده عیبی در برادر مسلمان و دینی خود می توانند به صورت مخفیانه و نامحسوس آن عیب را به آن شخص گوشزد کنند تا به اصلاح آن بپردازد و باید این را هم در نظر گرفت که خداوند ستارالعیوب است و عیبها را می پوشاند و خداوندی که بر پوشندگی عیبها معروف است هیچگاه نمی خواهد بنده ای عیب بنده دیگری را فاش گرداند که ما نیز در این روز از خداوندی که بر عیوب ما آگاه است خواستاریم وجود ما را از عیبهایی که در ما رخنه کرده است پاک گرداند...

 

قلبهای خداترس

(3) وامتحن قلبی فیه بتقوی ا لقلوب یا مقیل عثرات المذنبین ”و در این روز دلم را در آزمایش، رتبه دلهای اهل تقوا بخش ای پذیرنده عذر لغزشهای گناهکاران”‌

کسانی که تقوای الهی پیشه می کنند در روز قیامت از جایگاه ویژه ای برخوردارند چرا که آنان از نافرمانی دستورات ذات اقدس پروردگار دوری گزیدند و سر تسلیم به امر و فرمان او فرود آوردند چنانچه خداوند عزوجل در قرآن می فرماید: ”والذین اتقوا فوقهم یوم القیامه...”‌(3) یعنی ”مقام تقوا پیشه گان در روز قیامت بسی برتر و والاتر از کافران است”‌ و آنان نزد پروردگار خویش دارای رتبه و مقامی والا هستند که خداوند به آنان وعده فرموده است که: ”للذین اتقوا عند ربهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ازواج مطهره و رضوان من الله و الله بصیر بالعباد”‌(4) یعنی ”کسانی که تقوا پیشه اند نزد خداوند باغهای بهشتی است که بر زیر آن نهرها جاریست و در آن جاوید هستند و زنان پاکیزه و آراسته ای و (از همه بهتر) خشنودی خداوند (برای آنان می باشد) و خداوند به حال بندگان بیناست”‌ که ما نیز در این روز با اینکه دارای گناهان و لغزشهای بسیاریم اما از خداوند توبه پذیر و مهربان خواستاریم که گناهان و لغزشهای ما را آمرزیده و مقام و رتبه اهل تقوا را که در پیشگاه او از درجات والایی برخوردارند به ما عطا فرماید.

گروه دین تبیان

 


منبع :

سایت مفاد




تاریخ : دوشنبه 93/4/30 | 12:8 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

بهترین عمل در شب قدر چیست؟

اخبار،سرگرمی,آشپزی,مد,روانشناسی,اینترنت

شب قدر,اعمال شب قدر,فضیلت شب قدر,فواید شب قدر

زمان هایی در زندگی انسان وجود دارد که انسان با بهره جستن از آن می تواند بهترین هایی، برای باقی روزهای زندگی خویش رقم زند. یکی از این اوقات، لیالی قدر است. شاید شما نیز در زمره افرادی باشید که به دنبال بهترین عمل و عبادت در طول این ایام هستند تا بدین واسطه نهایت استفاده را از این شب ها ببرید. از این رو به دنبال بهترین عمل و عبادت نیز خواهید بود، اگر می خواهید شب قدری متفاوت از شب های پیش داشته باشید، قدری به این نوشتار تأمل کنید.
قدر

شبی بهتر از هزار ماه
امام على علیه السلام مى فرماید: فرصت، چون ابر مى گذرد. پس فرصت هاى خوب را غنیمت شمرید. (منتخب میزان الحکمه) فرصت هایى که در زندگى براى انسان پیش مى آید مثل طلا و بلکه ارزشمندتر است و باید قدر آن ها را دانست یکی از این فرصت ها شب قدر است اما با چه عملی می توان نهایت استفاده را از این شب برد؟

 اعمال شب قدر
شب قدر آداب و اعمالی را به خود اختصاص داده است، از آن جمله می توان به شب زنده داری، غسل، دعا، واسطه قرار دادن قرآن و اهل بیت علیهم السلام، زیارت امام حسین علیه السلام و نماز اشاره داشت. حال آنکه، در کنار این اعمال می توان از عمل دیگری نام برد که به جرأت می توان گفت در میان سایر اعمال غریب واقع شده، و آن (تفکر) است.

 بهترین عمل در شب قدر
اکثرا شب های قدر ما به خواندن قرآن و دعای جوشن کبیر، نماز و قرآن به سر گرفتن و استغفار به سر شده است، در خوب و نیکو بودن این اعمال شکی نیست اما سخن جای دیگری است، هدف از خواندن دعا چیست؟ چرا قرآن کریم در این شب نازل شده؟

یکی از دلایل عزت این شب نزول کتاب هدایت قرآن کریم و تمامی کتاب های مقدس در این شب است «ماه رمضان، ماهى که قرآن در آن نازل شده است، تا هدایتى براى مردم و نشانه هایى روشن از هدایت و جدایى حق از باطل باشد». این شب، عزیز است چرا که، موجبات هدایت انسان به سوی خدا را فراهم می سازد، هدف رسیدن به خداست و این سفر الهی و لقاء خدا جز با قدم های معرفت ممکن نیست. آری اگر دعا، نماز، قرآن را بخوانی اما تدبری و تفکری در آن نباشد راه رسیدن به خدا بس سخت و دشوار خواهد شد.

پس بهترین عمل در این شب ها عبادت همراه با بینش است، اگر قرآنی می خوانیم، دعایی می خوانیم یادمان باشد که در فلسفه همه این ها بیندیشیم، در شبی که عبادتش بهتر از هزار سال است بیاییم به بنیان های فکری خود هم نظمی دهیم بیاییم با خداوند عهد کنیم من بعد همه کارهای ما حرف زدن های ما، رفتار ما همه و همه همراه با  تعقل و تفکر باشد.

 زمانی را به تفکر اختصاص دهید
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: تفکر یک ساعت بهتر از عبادت یک سال است. البته کسى موفق به تفکر مى‏شود که خداوند متعال قلب او را به نور معرفت و توحید روشن کرده، و در راه سلوک و عبودیت باشد. تفکر در خصوصیات مخلوقات: انسان را به مبدأ جهان و صفات عالیه او آشنا مى‏کند، و تفکر در نفس خود مرحله بندگى و وظیفه داشتن و اطاعت اوامر پروردگار متعال را تعلیم مى‏کند، و تفکر در اعمال و رفتار خود و دیگران، نواقص و عیوب و نقاط ضعف خود را نشان مى‏دهد، و تفکر در حالات گذشتگان، انسان را براى عواقب امور و نتائج اعمال و مراحل خوشبختى و گرفتارى و عالم ماوراء طبیعت متوجه مى‏کند. تفکر وسیله‏اى است که هرگز نظیر آن را براى وصول به مقامات بندگى و عوالم عبودیت نتوان پیدا کرد. (مصباح الشریعة/ ترجمه مصطفوى؛ متن؛ ص115) اولین جاده رسیدن به خدا معرفت است و بهترین عمل در شب قدر کسب معرفت الهی است.

شب قدر شب علم و معرفت
بالاترین عبادت در شب های قدر، طلب علم و یادگیری احکام خدا و اصول و فروع دین خدا است؛ زیرا علم به معارف الهی باعث می شود که انسان در عرصه های مختلف زندگی نلغزد. بسیاری از بزرگان دین توفیق خود را در بزرگ داشت این شب ها می دانند، چنان که نگارش کتاب دعای با ارزشی مثل جواهر الکلام و المیزان در شب های مبارک قدر به پایان رسیده است.

محدّث بزرگوار، ابن بابویه رحمه‏الله در مجلس 93 از کتاب الأمالى، مى‏گوید: هر کس این دو شب را با گفتگوى علمى احیا بدارد، بهتر است. به نظر مى‏رسد که این مطلب، برگرفته از سخن پیامبر خدا به ابوذر است که در آن، برترى علم را بر عبادت به تفصیل، بیان، و در پایان آن فرموده است: اى ابوذر! یک ساعت نشستن براى گفتگوى علمى براى تو، از عبادت یک سال که روزش را روزه بدارى و شبش را به نماز بِایستى، بهتر است.( جامع الأخبار: 109 / 195)

لیکن براى روشن‏تر شدن این موضوع، توجّه به چند مطلب ضرورى است:

الف ـ کدام علم و کدام عبادت؟
از دیدگاه فقهى، «آموختن علم»، احکام پنجگانه را دارد و بررسى متن احادیث فراوانى که علم را برتر از عبادت مى‏دانند، به روشنى مى‏رساند که مقصود، برترى آموختن واجب یا مستحب بر عبادات مستحب است. امام صادق «علیه السلام» فرمودند: اگر مردمان ارزش‏ علم‏ و دانش را مى‏دانستند، به جستجو و طلب آن بر مى‏خاستند، اگر چه به ریختن خون ها بیانجامد و به فرو رفتن در گرداب هاى مرگبار. (الحیاة / ترجمه احمد آرام ؛ ج‏1)

 ب ـ نقش عبادت در پیدایش نور علم
از نگاه متون اسلامى، عبادات، نقشى بنیادى در پیدایش و تداوم فروغ علم دارند. از این رو، هدف احادیثى که علم را برتر از عبادت مى‏دانند، تضعیف یا انکار نقش سازنده عبادت در کنار علم نیست؛ بلکه تأکید بر همراه ساختن عبادت با علم و برحذر داشتن از عبادتِ ناآگاهانه است که نه تنها بى‏ارزش، بلکه خطر آفرین است. امام علی درود خدا بر او، فرمود: نزدیکترین مردم به پیامبران، داناترین آنان است، به آنچه که آورده‏اند.(نهج البلاغة / ترجمه دشتى)

دوستان عزیز بیاییم این شب ها را مغتنم بدانیم و اگر دعایی را زمزمه می کنیم قدری بر شرح آن نیز تأمل کنیم اگر قرآنی تلاوت می نماییم زمانی را نیز اختصاص به تفسیر آن دهیم تا از چشمه معرفت الهی نیز سیراب گردیم.

مرتبط با مذهب




تاریخ : یکشنبه 93/4/29 | 11:29 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

اعمال مخصوص شب بیست و سوم ماه رمضان

 

اعمال شب بیست و سوم ماه رمضان

 

 

«« آنچه مخصوص شب بیست و سوم است »».

 

الف ـ تأکید بر غسل.به نقل از برید بن معاویه : « دیدم امام صادق علیه السلام در شببیست و سوم از ماه رمضان غسل کرد: یک بار در اوّل شب ، یک بار هم در آخر آن .» (1)



ب ـ تأکید بر شب زنده دارى



1- امام على علیه السلام:



« پیامبر خدا در دهه آخر ماه رمضان ، بستر خود را جمع مى کرد و کمرش را مى بست و شب بیست و سوم ، خانواده خود را بیدار مى کرد.



و در آن شب ، به صورت خفتگان ، آب مى پاشید ». (2)



2- دعائم الإسلام: فاطمه علیهاالسلام نمى گذاشت که کسى از خانواده اش در آن شب (شب بیست و سوم) بخوابد و [ خواب] آنان را با کم خوردن درمان مى کرد و از روز براى آن شب ، آماده مى شد و مى فرمود: «محروم ، کسى است که از خیر آن بى بهره بماند». (3)



3- الإقبال ـ به نقل از جمیل و هشام و حفص ـ :



« امام صادق علیه السلام به سختى بیمار شد. چون شب بیست و سوم فرا رسید ، به غلامان خود دستور داد او را به مسجد بردند و آن شب را در مسجد بود.» (4)



ج ـ تأکید بر صد رکعت نماز



1- امام باقر علیه السلام: « هر کس شب بیست و سوم ماه رمضان را زنده بدارد و در آن صد رکعت نماز بخواند ، خداوندْ در زندگى اوگشایش مى دهد و کار دشمنان او را خود بر عهده مى گیرد و او را از غرق شدن ، زیر آوار ماندن ، سرقت ، و از شرّ دنیا مصون مى دارد و وحشت نکیر و منکر را از او بر مى دارد ، و او در حالى از گور خویش بیرون مى آید که نورش بر اهل رستاخیز مى تابد ، و نامه عملش را به دست راستش مى دهند و رهایى از آتش و عبور بر صراط و ایمنى از عذاب را براى او مى نویسند و بدون حساب وارد بهشت مى شود و در بهشت ، از همنشینان پیامبران و صدّیقان و شهیدان و صالحان قرار داده مى شود و آنان چه نیکو همنشینانى اند! (5)



2- امام صادق علیه السلام: « مستحب است در آن شب صد رکعت نماز خوانده شود ، در هر رکعت: یک بار «حمد» و ده بار سوره «قل هو اللّه أحد».
(6)



د ـ تأکید بر زیارت امام حسین علیه السلام



1- امام رضا علیه السلام:

کسى که در ماه رمضان ، امام حسین علیه السلام را زیارت مى کند ، مواظب باشد که نزد قبر آن امام بودن را در شب جُهَنى از دست ندهد ،و آن ، شب بیست و سوم است؛ شبى که امید است شب قدر باشد. (7)



2- امام جواد علیه السلام: « هر کس در شب بیست و سوم ماه رمضان ، امام حسین علیه السلام را زیارت کند ـ همان شبى که امید است شب قدر باشدو در آن شب ، هر کار حکمت آمیزى فیصله مى یابد ـ روح هاى بیست و چهار هزار فرشته و پیامبر با او مصافحه مى کنند ، که همگى از خداوندْ اذن مى گیرندکه آن شب ، حسین علیه السلام را زیارت کنند. » (8)



ه ـخواندن سوره هاى عنکبوت ، روم و دُخان



امام صادق علیه السلام ـ خطاب به ابو بصیر ـ :



« هر کس دو سوره عنکبوت و روم را در ماه رمضان ، در شب بیست و سوم بخواند ، به خدا قسم ـ اى ابو محمّد ـ او از اهل بهشت است و هرگز در این سخن استثنا نمى کنم و نمى ترسم که خداوند ، در این سوگند گناهى بر من بنویسد.



این دو سوره نزد خداوند ، جایگاهى والا دارند.» (9)




الإقبال: و از اعمال افزون در شب بیست و سوم ، خواندن سوره دُخان در آن شب و در هر شب است... .(10)



و ـ خواندن هزار بار سوره قدر

 

سیّد ابن طاووس ـ در الإقبال ـ :از قرائت قرآن در این شب [ قرائتِ] هزار بار سوره «إنّا أنزلناه» است. روایتى براى این ، در شب اوّل ، به صورت کلّى (براى همه ماه) گذشت. اختصاص خواندن این سوره در این شب نیز با سندهاى چندى از امام صادق علیه السلام براى ما روایت شده است ،که فرمود: «اگر کسى در شب بیست و سوم ماه رمضان ، هزار بار سوره إنّا أنزلناه بخواند ، صبح خواهد کرد ، در حالى که یقین او ، با اعتراف به آنچه مخصوص ماست ، استوار خواهد بود و این نیست ، مگر به سبب آنچه در خواب خود مى بیند». (11)



ز ـ دعا براى امام زمان علیه السلام

مصباح المتهجّد ـ به نقل از محمّد بن عیسى ، با سدر شب بیست و سوم ماه رمضان ، این دعا در حال سجود ، ایستاده ، نشسته و در هر حال و در همه ماه و هر گونه و هر وقت از روزگارت که ممکن شود ، مکرّر خوانده مى شود. پس از ستایش خداى متعال و درود بر پیامبر ، محمّد صلى الله علیه و آله ، مى گویى :


«خداوندا! در این ساعت و در هر ساعت ، براى ولىّ خود ، ... پسر ... (حجة بن الحسن ع) ، سرپرست و نگهبان و پیشوا و یاور و راهنما و چشم باش ،تا آن که او را در زمین خود ، با اطاعت و رغبت مردم ساکن سازى و وى را در آن به مدّت طولانى بهره مند گردانى!».
(12)



فضیلت و آداب روز قدر



الإقبال ـ به نقل از هشام بن حکم ، از امام صادق : روزِ شب قدر ، مثل شب قدر است. (13)

امام صادق علیه السلام:شب قدر ، در هر سال ، هست و روز شب قدر ، مثل شب قدر است. (14)

امام صادق علیه السلام: صبح روز شب قدر ، مثل شب قدر است. پس ، عمل و تلاش کن . (15)




تاریخ : یکشنبه 93/4/29 | 11:20 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

نماز و روزه در قطب چگونه است؟!!

 

1- به نظر بیش‌تر فقها، از جمله آیت الله گلپایگانی، آیت‏الله فاضل لنکرانی، آیت‏الله فیّاض و آیت‏الله سبحانی، مردم این مناطق، اگرچه از روز یا شب طولانی برخوردارند، باید فرایض خود، از قبیل نماز و روزه را بر طبق روز و شب و طلوع و غروب خورشید بجاآورند؛ مثلاً اگر ماه رمضان در فصل‌های واقع شود که دارای روزهای طولانی 22ساعتی و شب‌های کوتاه 2ساعتی است، مسلمانان در این مناطق باید 22ساعت روزه بگیرند و نمازهای روزانه را بجاآورند و نمازهای شبانه را در طی 2ساعت شب انجام دهند. راه دیگری وجود ندارد و امکان ندارد که در این مناطق حکم روز را در شب و یا حکم شب را در روز اجرا کرد (سبحانی).

 

آیت‏الله گلپایگانی در جواب یکی از دانشجویانی که در سوئد مشکل انجام نماز و روزه داشته‌است، نوشته‌است:

 

«نماز را در اوقات معیّن، طبق وقت شرعی بخواند؛ یعنی پیش از طلوع آفتاب نماز صبح و نیمروز نماز ظهر و عصر و بعد از غروب آفتاب، نماز مغرب و عشا را بخواند و بلند و کوتاه شدن شب و روز در آنجا مثل کوتاهی و بلندی شب و روز در مناطق معتدله است و روزه را نیز با تمکّن و امن از ضرر بگیرد (موسوی گلپایگانی، مجمع المسائل، ج1، ص126، س8).»

 

آیت‏الله فاضل لنکرانی در جواب کسی که پرسیده‌است: «در کشور سوئد در بعضی از مناطق طول روز 23ساعت است و در بعضی از مناطق دیگر طول روز 17ساعت است؛ تکلیف نماز و روزه برادران مسلمان در این مناطق چیست؟» نوشته‌است:

 

«در این دو فرض، نماز صبح را قبل از طلوع خورشید بخوانند و نماز ظهر و عصر را در نیمه دوم روز (بعد از زوال) بخوانند و نماز مغرب و عشا را بعد از غروب بخوانند و روزه را از قبل از اذان صبح تا مغرب بگیرند، هرچند مقداری طولانی است (فاضل لنکرانی، جامع المسائل، ج1، ص78).»

 

آیت‏الله فیّاض در جواب من، که پرسیدم: «برخی مناطق نزدیک به قطب، در بعض فصل‌های سال 22ساعت روز و 2ساعت شب است و در بعض فصل‌های دیگر بر عکس می‌شود؛ یعنی 22ساعت شب و 2ساعت روز است. مسلمانانی که در این مناطق زندگی می‌کنند چه تکلیفی برای نماز و روزه دارند؟»، نوشته است:

 «تکلیف اینها این است که نماز صبح شان را بعد از طلوع فجر و نماز ظهر و عصر را بعد از زوال و نماز مغرب و عشا را بعد از غروبی شرعی بخوانند. هم‌چنین در باره‌ی روزه‌ی‌شان به اینکه قبل از فجر از خوردن و آشامیدن خودداری نمایند تا بعد از غروبی شرعی (دفتر آیت‏الله فیّاض، نجف اشرف).»

 2- به نظر حضرت آیت الله خامنه‌ای، مسلمانان این مناطق باید در مورد وقت‌های نمازهای شبانه‌روزی و هم‌چنین روزه، همان افق محل سکونت خود را رعایت کنند و طبق گردش و طلوع و غروب خورشید آنجا واجبات شبانه‌روزی خود را انجام دهند. امّا در مورد روزه، اگر بر اثر طولانی‌بودن روز قدرت بر روزه‌گرفتن ندارند و یا روزه‌گرفتن خیلی زحمت زیاد دارد، ادای آن از آنها ساقط است و قضای آن را در زمان‌های دیگر که روزها کوتاه است، بجاآورند.

 

حضرت آیت الله خامنه‌ای در جواب کسی که می‌پرسد: «خورشید در دانمارک و نروژ ساعت هفت صبح طلوع می‌کند و تا عصر به مقدار دوازده ساعت در آسمان می‌درخشد؛ در حالی که در کشورهای دیگر شب است؛ پس تکلیف من در باره‌ی نماز و روزه چیست؟» می‌فرماید:

 

«مکلف باید در مورد اوقات نمازهای یومیه و روزه همان افق محل سکونت خود را رعایت کند؛ ولی اگر روزه‌گرفتن بر اثر طولانی بودن روز غیر مقدور یا حرجی باشد، ادای آن ساقط و قضای آن واجب است (خامنه‌ای، ترجمه اجوبة الاستفائات، ج1، ص112، س376).»

 

3- به نظر آیت الله سیستانی، مکلف در این مناطق باید نمازش را طبق اوقات خاص آن بخواند؛ امّا نسبت به روزه، اگر توان روزه‌گرفتن در ماه رمضان دارد، بر او گرفتن روزه ماه رمضان واجب است و اگر توان روزه‌گرفتن در ماه رمضان ندارد، ادای روزه از او ساقط می‌شود و قضای آن بر او واجب است و اگر توان انجام قضای آن را نیز ندارد، باید به جای هر روز یک مد طعام فدیه به فقیر بدهد (حسینی سیستانی، توضیح المسائل، مسائلی در باره نماز و روزه، ص615، مسأله88 و طباطبایی یزدی، العروة الوثقی مع تعلیقة السیستانی، ج2، طرق ثبوت هلال، ص461، مسأله10، تعلیقه220).

 

آیت الله سیستانی در باره روزه‌ی ماه رمضان در این مناطق می‌گوید:

«اگر مسلمانی در شهر و یا کشوری زندگی می‌کند که طول روز آن بیست و سه ساعت و طول شب آن فقط یک ساعت است و یا به عکس، بر او واجب است در حدّ توان روزه‌ی ماه مبارک رمضان را بگیرد و اگر ممکن نشد، روزه‌ی ماه رمضان از او ساقط می‌شود؛ اگر بعداً توانست قضا کند، هرچند با انتقال به یک شهر و یا کشور مجاور. هرگاه قضا هم ممکن نشد، برای روزه‌ی هر روز یک مدّ طعام به فقیری بدهد (حکیم، فقه برای غرب نشینان، ص104، مسأله105).»

 

4- بر اساس فتوای آیت الله محقق کابلی نیز، مکلف در مناطق نزدیک به قطب باید نماز و روزه را بر طبق اوقات همان جا انجام بدهد. اما اگر در ماه رمضان بر اثر طولانی‌بودن روز قدرت بر روزه‌گرفتن ندارد، باید مسافرت برود، تا روزه‌گرفتن بر او واجب نباشد. اگر نه قدرت بر روزه‌گرفتن دارد و نه امکان مسافرت دارد، واجب است از این مناطق به جایی هجرت کند که شب و روز معتدل دارد، تا بتواند عباداتش را انجام دهد.

 

آیت الله محقق کابلی در این باره در جواب کسی که پرسیده‌است: «من در کشور فنلاند زندگى مى‌کنم. از آنجا که کشور فنلاند در جایی واقع شده‌است که اوقات شرعى خاصى ندارد؛ به فرض مثال هم‌اکنون غروب آفتاب حدوداً ساعت 30/10 شب مى‌باشد و هم‌چنین اوقات شرعى مختلفى موجود مى‌باشد. حکم شرعى در این باره در ماه مبارک رمضان چگونه مى‌باشد؟» نوشته‌است:

 

«اگر روز و شب دارد و لو در فصول سال مختلف است، بر طبق آن اوقات نماز و روزه خود را انجام دهید و اگر انجام عبادات امکان نداشته باشد، از چنین جاهایی مسافرت و یا مهاجرت نمایید (محقق کابلی، پایگاه اینترنتی).»

 

ایشان در جواب شخص دیگر که سوال کرده‌است: «محل زندگی بنده یکی از شهرهای شمالی سوئدن است و در حال حاضر شب واقعی نداریم و فقط هوا کمی تاریک می‌شود و ما در اینجا بین نماز شام و صبح، طبق راهنمایی سایت مسجد امام علی(ع) استکهلم، فقط 2ساعت یا کم‌تر فاصله می‌گذاریم؛ حالا با توجه به نزدیک شدن ماه مبارک رمضان، ما باید 22ساعت روزه بگیریم یا شرایط دیگری دارد؟» گفته‌است:

 

«در فرض سوال، راجع به نماز مشکل ندارید امّا راجع به روزه، اگر قدرت دارید روزه بگیرید و اگر نمی‌توانید، مسافرت کنید و قصد اقامت ده روزه نکنید؛ اگر قدرت روزه‌گرفتن ندارید و نیز نمی‌توانید مسافرت کنید، در این صورت به کشورهایی که شب و روز معتدل دارد هجرت نمایید (محقق کابلی، پایگاه اینترنتی).»

 

5- به نظر آیت الله مکارم شیرازی، مسلمانان این مناطق باید بر طبق اوقات مناطق معتدلی که بر روى یک خطّ نصف‏ النهار قرار دارند، عمل کنند. مثلاً از طریق رادیو، تلویزیون و ساعت، وقت‌های نمازهای صبح، ظهر و مغرب را با اوقات نمازها در یکى از مناطقى که شب و روز معتدل دارد و با آن منطقه‌ی نزدیک قطب هم‌افق است، تنظیم کنند و بر اساس آن، نمازها و روزه را انجام دهند (مکارم شیرازی، عبادت در قطبین، ص116 و طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج2، کتاب الصوم، طرق ثبوت هلال، ص61، مسأله10، تعلیقه5).

 

در فتوای آیت الله مکارم در این باره آمده‌است:

«در مناطقى که... طول روز بسیار زیاد و خارج از متعارف مناطق مختلف دنیاست، باید بر طبق مناطق معتدله در آن فصل از سال عمل کنند؛ یعنى اگر در مناطق معتدله (روى همان خطّ نصف‏ النهار) روزها در آن موقع 14ساعت است و شب‌ها 10ساعت، به همان صورت نماز و روزه خود را تنظیم کنند (مکارم شیرازی، استفتائات جدید، ج‏2، ص73، س139).»

 

ب- مناطق قطبی

مناطق قطبی دارای روز یا شب طولانی بیش از 24 ساعت هستند، خواه به شش ماه برسد یا نرسد. در باره تشخیص اوقات نماز و روزه و تکلیف مسلمانانی که در این مناطق زندگی می‌کنند، اقوال فقها و مراجع تقلید مختلف‌اند:

 

1- حضرت امام خمینی(ره) برای این موضوع بحث مستقلی در کتاب «تحریرالوسیله» باز نکرده‌است و لیکن در حاشیه کتاب «عروة الوثقی» و هم‌چنین در «تحریرالوسیله» به مناسبتی، ضمن اشاره به این مطلب، نظرش را اعلام کرده‌است.

 

حضرت امام(ره) بین نماز و روزه و سایر امور فردی و اجتماعی مقید به زمان در مناطق قطبی فرق گذاشته‌است. ایشان در سایر امور فردی و اجتماعی، مانند حد بلوغ، عِده، زمان بارداری و غیر آنها، که در آنها مقدار زمان معتبر است، مقدار روزها، ماه‌ها و سال‌های متعارف بر طبق افق‌های مناطق متعارف را معیار قرار داده‌است. امّا در باب نماز و روزه که وقت‌های خاصی دارند و در آنها سفیدی روز و سیاهی شب معتبراند، نه مقدار آنها، تطبیق روزهای قطب را بر روزهای مناطق متعارف درست ندانسته‌است.

 بنابراین، حضرت امام(ره) به سقوط وجوب روزه از اهل قطب و وجوب نمازهای تنها یک روز و یک شب قایل است؛ چون روزه از طلوع فجر تا غروب است و در قطب به جهت طولانی‌بودن روز برای مکلف روزه‌گرفتن ممکن نیست و اوقات نمازها هم معین است و درست نیست که نمازهای ظهر و عصر در شب خوانده شود و نمازهای مغرب، عشا و صبح در روز خوانده شود. پس مکلف در قطب باید در مدتی که روز است، تنها یک نماز ظهر و عصر در وسط روز بخواند و در مدتی که شب است یک نماز مغرب و عشا بعد از آغاز دوره‌ی شب و یک نماز صبح در پایان آن قبل از شروع دوره‌ی روز بخواند.

 

حضرت امام(ره) در حاشیه کتاب «عروة الوثقی» فرموده‌است:

 

«این احتمال سقوط تکلیف روزه و ثبوت تکلیف نماز یک روز و یک شب، نزدیک‌ترین احتمالات است و بعید نیست که وقت نماز ظهر و عصر وسط روز در قطب باشد و آن هم زمانی است که خورشید در نهایت ارتفاعش در قطب باشد، همان‌گونه که نصف شب هنگام نهایت پایینی خورشید در آنجاست (طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج2، کتاب الصوم، طرق ثبوت هلال، ص62، مسأله10، تعلیقه3).»

 

حضرت امام(ره) در آخر کتاب «تحریرالوسیله» در ذیل عنوان «المسائل المستحدثة» فرموده‌است:

 

«تطبیق روزهای قطب بر روزهای مناطق متعارف فقط در مواردی جاری می‌شود که مقدار در آنها معتبر است، نه سفیدی روز، لذا در آنها روزها تلفیق می‌شود. امّا مثل روزه که خودداری از چیزهای که روزه را باطل می‌کنند، از طلوع فجر تا غروب خورشید در آن معتبر می‌باشد و تلفیق در آن نمی‌آید، پس مقدار در آن معتبر نمی‌باشد. هم‌چنین تطبیق روزهای قطب بر روزهای مناطق متعارف در نماز نیز جاری نمی‌شود؛ زیرا اوقات نماز به طور مضبوط و معین معتبر است؛ پس خواندن نمازهای ظهر و عصر در شب صحیح نیست، اگرچه بر ظهر افق‌های ما منطبق باشد و روزه در قسمتی از روز یا شب صحیح نیست، اگرچه به مقدار روز ما باشد.

اگر بر فرض حرکت زمین کُند شود و یک روز دو برابر روز ما گردد، در صورت امکان، روزه‌گرفتن یک روز کامل در صحت روزه حتمی است و در صورتی که ممکن نباشد، وجوب آن ساقط می‌شود و در یک روز و شب بیشتر از نمازهای پنجگانه بر او واجب نیست (موسوی خمینی، تحریرالوسیله، ج2، ص573 - 574، مسأله16 و 17).»

 

 

 

2- به نظر آیت الله گلپایگانی و آیت‏الله فیّاض، مکلف در مناطق قطبی بر اساس افق نزدیک‌ترین جایی که شب و روز دارد، نماز و روزه‌اش را بجاآورد (طباطبایی یزدی، همان، ص62، مسأله10، تعلیقه4).

 

ایشان در پاسخ این استفتا که از وی شده بود: «کسانی که در قطب شمال یا جنوب (که شش ماه روز است و شش ماه شب) زندگی می‌کنند، تکلیف آنان راجع به نماز و روزه چیست؟» مرقوم نمود:

 

«یکی از بلاد متوسطه قریبه را ملاک عمل قرار دهند (موسوی گلپایگانی؛ مجمع المسائل، ج1، ص126، س9).»

آیت‏الله فیّاض نیز در جواب من که پرسیدم: «مناطق قطبی دارای روز یا شب طولانی بیش از 24ساعت هستند و گاهی به چند ماه هم می‌رسند. مسلمانانی که در این مناطق زندگی می‌کنند، چه تکلیفی نسبت به نماز و روزه دارند؟ تشخیص اوقات نمازهای پنجگانه و روزه در این مناطق چگونه است؟»، نوشته است:

 

«اینها نماز و روزه‌ی شان را طبق قریب‌ترین کشوری که دارای روز و شب متعارف می‌باشد، انجام دهند (دفتر آیت‏الله فیّاض، نجف اشرف).»

 

3- طبق فتوای آیت الله سیستانی، مکلف در این مناطق باید نمازهای پنجگانه را برابر اوقات شرعی نزدیک‌ترین شهری که در مدت بیست و چهار ساعت دارای شب و روز می‌باشد، انجام بدهد. اما برای گرفتن روزه در ماه رمضان در شهر دیگر برود و اگر در ماه رمضان نمی‌تواند در شهر دیگر برود، بعد از ماه رمضان در جای دیگر قضای آن را انجام بدهد و اگر بعد از ماه رمضان نیز نمی‌تواند در جای دیگر قضای آن را انجام بدهد، باید به جای هر روز روزه یک مد طعام فدیه به فقیر بدهد (حسینی سیستانی، توضیح المسائل، مسائلی در باره نماز و روزه، ص615، مسأله88 و طباطبایی یزدی، العروة الوثقی مع تعلیقة سیستانی، ج2، طرق ثبوت هلال، ص461، مسأله10، تعلیقه220).

 

آیت الله سیستانی در جواب کسی که می‌پرسد: «در برخی کشورها چندین روز آفتاب طلوع و یا غروب نمی‌کند؛ نماز و روزه در این کشورها چگونه است؟» می‌گوید:

 

«احتیاط واجب آن است که نماز را با اوقات نزدیک‌ترین کشور و یا شهری که در بیست و چهار ساعت دارای شب و روز می‌باشد، تطبیق دهد و نمازهای پنجگانه را برابر اوقات شرعی آنجا با نیت قربت مطلقه بخواند. امّا در مورد روزه، اگر می‌تواند باید در ماه رمضان به جایی برود که بتواند روزه بگیرد و اگر در ماه رمضان نمی‌تواند، بعد از ماه رمضان در جای دیگر قضای آن را انجام دهد و اگر هیچ کدام برای او ممکن نیست، نه در ماه رمضان و نه در غیر آن، باید به جای هر روز یک چارک طعام به فقیر بدهد (حکیم، فقه برای غرب نشینان، ص88، مسأله71، ص104، مسأله104، ص106، مسأله108).»

 

آیت الله سیستانی در جواب شخص دیگر که پرسیده است: «تعیین وقت نماز در قطب شمال یا قطب جنوب چگونه است؟» گفته‌است:

 

«اگر شخصی در مکانی باشد که مدت شبانه روز آنجا بیشتر از 24ساعت باشد، به احتیاط واجب نمازهای خود را طبق اقرب مکانی که شبانه روز آنجا 24ساعت است بجا می‌آورد (حسینی سیستانی، پایگاه اینترنتی و پورتال انهار).»

 

4- به نظر آیت الله مکارم شیرازی، مسلمانان هر منطقه‌ی قطبی باید صبح، ظهر و شب را با صبح، ظهر و شب یکی از مناطقی که دارای روز و شب معتدل هستند و روی یک دایره نصف النهار قرار دارند و هم‌افق شمرده می‌شوند، تطبیق دهند و نمازهای صبح، ظهر و مغرب را مطابق اوقات شرعی آن بخوانند و روزه بگیرند. چنان‌که در بخش دیگر فتوای قبلی آیت الله مکارم شیرازی آمده‌است:

«در مناطقى که خورشید غروب نمى‏کند، یا طول روز بسیار زیاد و خارج از متعارف مناطق مختلف دنیاست، باید بر طبق مناطق معتدله در آن فصل از سال عمل کنند؛ یعنى اگر در مناطق معتدله (روى همان خطّ نصف‏ النهار) روزها در آن موقع 14ساعت است و شب‌ها 10ساعت، به همان صورت نماز و روزه خود را تنظیم کنند (مکارم شیرازی، استفتائات جدید، ج‏2، ص73، س139).»

 

5- برخی از فقها، از جمله مرحوم آیت‏الله فاضل لنکرانی و مرحوم آیت‏الله سیدکاظم یزدی قایلند که مکلف در قطب نماز و روزه را طبق اوقات شرعی شهرهای متعارفی که شب و روز مساوی دارند، بجاآورند و وحدت افق و یکی‌بودن نصف النهار شرط نیست. اگر مسلمان ساکن قطب از شهر دیگر به آنجا رفته است، می‌تواند نماز و روزه را طبق اوقات شرعی شهر سابق خودش انجام بدهد. چنان‌که آیت‏الله فاضل لنکرانی در جواب کسی که پرسیده‌است: «در کشور سوئد در بعضی از مناطق به مدت 52 روز خورشید در آسمان غروب نمی‌کند؛ تکلیف نماز و روزه برادران مسلمان در این مناطق چیست؟» نوشته‌است:

 

«براى نماز و روزه، بلاد و شهرهاى متعارفه، که شب و روز آنها تقریباً مساوى است (مثل مکه و مدینه) ملاک قرار دهند؛ یعنى نماز ظهر و عصر را بخوانند؛ شش ساعت بعد نماز مغرب و عشا را بخوانند و یازده ساعت بعد نماز صبح را بخوانند و روزه را هم به همین ملاک بگیرند و در همین فرض مى‏توانند ملاک را وطن و شهر خود قرار دهند؛ مثلاً اگر از تهران رفته‏اند با اذان ظهر تهران نماز ظهر و عصر را بخوانند و با اذان مغرب و عشا، نماز مغرب و عشا را و با اذان صبح، نماز صبح را بخوانند و روزه را نیز به همین ملاک بگیرند و در عین حال اگر سفر به آن منطقه لزومی ندارد به مناطقی سفر کنند که بتوانند عبادات خود را در اوقات شرعیه انجام دهند (فاضل لنکرانی، جامع‏المسائل، ج1، ص78).»

 

آیت الله سیدمحمدکاظم یزدی حدود هفتاد سال پیش در کتاب معروف «عروة الوثقی» این مسأله را مطرح کرده‌است و شاید اولین شخصی باشد که در مورد این مسأله نظر داده‌است. ایشان در این باره گفته‌است:

 

«اگر مکلفی در مکانی زندگی کند که شش ماه روز و شش ماه شب باشد و یا سه ماه روز و شش ماه شب باشد و مانند آنها، بعید نیست که ملاک در نماز و روزه این فرد سرزمین‌های متعارفی که میان دو قطب واقع شده، باشد و این فرد مخیر است که برای نمازها و روزه‌هایش یکی از شهرهای میانی را مبنا قرار دهد... و این احتمال هم وجود دارد که ملاک در نماز و روزه‌ی این فرد سرزمینی باشد که قبلاً در آن زندگی می‌کرده است؛ البته این احتمال در صورتی است که این فرد وطن سابقی داشته باشد (طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج2، کتاب الصوم، طرق ثبوت هلال، ص61، مسأله10).»

 

6- آیت الله نوری همدانی در این باره گفته‌است:

 

«در مناطقی که شب و روز 24ساعته ندارند، مانند قطب شمال و جنوب که شش ماه در آنجا روز و شش ماه شب است و مناطق نزدیک به قطبین که مجموع شب و روزشان 24ساعت نیست، لازم است اوقات خود را به 12ساعت و 12ساعت تقسیم کنند و 12ساعت را برای خودشان روز و 12ساعت را شب قرار بدهند و در 12ساعتی که آن را روز قرار داده‌اند اعمال روزانه را انجام بدهند و در 12 ساعتی را که شب قرار داده‌اند، اعمال شب را به‌انجام برسانند (نوری همدانی، توضیح المسائل، ص603).»

 

7- به نظر آیت الله خویی(ره) و آیت الله وحید خراسانی، در صورتی که مهاجرت از مناطق قطبی برای مکلف امکان داشته باشد، هجرت از این مناطق و یا هرمکانی که باعث تضییع و تفویت واجبات شرعی گردد، واجب است و ماندن در آنجاها حرام می‌باشد. در صورتی که مهاجرت از مناطق قطبی ممکن نباشد و در حالت اضطرار، ادای نماز و روزه ساقط می‌شود و قضای آنها واجب است و احتیاط واجب هم این است که در هر بیست و چهار ساعت نمازهای پنجگانه را نیز بخواند؛ چنان‌که آیت الله خویی(ره) فرموده‌است:

 

«اگر مکلفی در جایی باشد که شش ماه روز و شش ماه شب است و برایش ممکن است که به شهری برود که بتواند نماز و روزه‌اش انجام دهد، بر او هجرت از آنجا واجب است. اگر برایش هجرت از آنجا ممکن نیست، پس احتیاط واجب این است که در هر بیست و چهار ساعت نمازهای پنجگانه را بخواند و قضای آن را نیز بجاآورد و باید روزه را قضا کند (موسوی خویی، منهاج الصالحین، ج1، ص432، مسأله58 و المستند فی شرح العروة الوثقی، ج22، کتاب الصّوم، ج2، ص143- 145).»

 

آیت الله وحید خراسانی نیز در این باره نوشته است:

«اگر فرض شود که مکلف در محلی است که روز آن شش ماه و شب آن شش ماه است و می‌تواند هجرت کند به شهری که نماز و روزه را در وقت شرعی بجاآورد، واجب است هجرت کند و اگر نمی‌تواند هجرت کند، بنابر احتیاط واجب در هر بیست و چهار ساعت یک بار نمازهای پنجگانه را بجاآورد و قضای آن را نیز انجام دهد و باید روزه را قضا کند (وحید خراسانی، توضیح المسائل، ص583، مسأله2913.»

 

8- به نظر آیت الله محقق کابلی و آیت الله میرزا جواد تبریزی، مهاجرت از چنین جاهایی که مکلف نمی‌تواند نماز و روزه خود را به درستی انجام دهد، واجب است و باید به جایی برود که بتواند نماز و روزه‌اش را انجام دهد (تبریزی، تنقیح مبانی العروة، کتاب الصوم، طرق ثبوت هلال، ص176، مسأله10، تعلیقه1).

 

آیت الله محقق کابلی در جواب کسی که پرسیده است: «اینجانب در شمال کشور نروژ در شهر «ترومسو» در نزدیکی قطب شمال زندگی می‌کنم؛ در اینجا تعادل در شب و روز نیست؛ گاهی کامل شب و گاهی کامل روز است؛ مرا راهنمایی کنید که ساعت نماز را چگونه پیدا کنم و برای روزه هم چه‌کار کنم؟» گفته‌است:

 

«در فرض سوال، مهاجرت از چنین جاهایی واجب است؛ شما باید به جایی بروید که از نظر طلوع و غروب، متعارف و معمولی باشد (محقق کابلی، پایگاه اینترنتی).»

 

ایشان در جواب من که پرسیدم: «عده‌ای از مسلمانان در کشورهای شمال اروپا، مانند نروژ، سوئد و فنلاند، سکونت دارند. با توجه به این‌که بعض شهرهای این کشورها در مناطق قطبی واقع شده‌اند و تشخیص اوقات نماز و روزه در آنها مشکل است؛ زیرا مناطق قطبی دارای روز یا شب طولانی بیش از 24ساعت هستند و گاهی به چند ماه هم می‌رسند. مسلمانانی که در این مناطق زندگی می‌کنند، چه تکلیفی نسبت به نماز و روزه دارند؟ تشخیص اوقات نمازهای پنجگانه و روزه در این مناطق چگونه‌است؟» نوشته بود:

 

«در فرض سوال، تکلیف این اشخاص مهاجرت است و نشستن و ماندن در این‌گونه کشورها حرام است (محقق کابلی).»

 

9- به نظر آیت الله سبحانی، اگر در این مناطق روز طولانی باشد و از مرز یک ماه یا دو ماه تا شش ماه تجاوز کند، در این صورت راهنمای ما در تشخیص روز از شب، خورشید است. خورشید در طى24 ساعت یک بار، با بالا و پایینی که دارد، به دور افق مى‌چرخد. از آنجا که خورشید همیشه قابل دیدن است و حرکتش بر حسب آنچه حواس ما درک می‌کند، دورانی هم‌چون حرکت سنگ آسیاب است، بنابراین وقتی حرکت خورشید از شرق به سمت غرب باشد، روز این مناطق است و وقتی خورشید به میانه آسمان (خط نصف النهار) برسد، ظهر می‌شود و اول وقت نماز ظهر و عصر است. زمانی که حرکت خورشید به سمت غرب پایان یابد و حرکتش را از غرب به سمت شرق آغاز کند، شب فرامی‌رسد و موقع نماز مغرب و عشا و افطار روزه است. هنگامی که حرکت خورشید به طرف شرق پایان یابد و حرکتش را دوباره به سمت غرب آغاز کند، ابتدای روز این مناطق و موقع نماز صبح است و کمى پیش از رسیدن خورشید به نقطه‌ی شرق، اول فجر و زمان شروع روزه است. بدین گونه یک شبانه روز در طی 24 ساعت تکمیل می‌شود.

این بیان را هوا هم تأیید مى‌کند؛ زیرا وقتى خورشید از طرف شرق شروع به حرکت مى‌کند، تا به سمت غرب برسد، هوا مانند مناطق معتدل بسیار روشن است و وقتى خورشید به طرف غرب پایین می‌آید و از آنجا به سمت شرق حرکت مى‌کند، هوا به تیرگى و تاریکى خفیفى میل مى‌کند؛ لذا ساکنان این مناطق با حرکت اولی خورشید، رفتار روز می‌کنند و کارهاى روزانه را انجام می‌دهند و با حرکت بعدى خورشید، رفتار شبانه مى‌کنند و به خواب شبانگاهى مى‌روند.

 

امّا اگر در این مناطق شب طولانی باشد، خواه به شش ماه طول بکشد یا نه، در این صورت اگرچه خورشید برای مدت طولانی غروب می‌کند و قابل دیدن نیست؛ امّا تاریکی در این مناطق به یک شکل نیست؛ بلکه میان تاریکی شدید و تاریکی مایل به سیاهی در حال تغییر است و زمان 24ساعتی به چند ساعت تاریکی شدید و چند ساعت تاریکی خفیف تقسیم می‌شود. شدت تاریکی نشانه حکومت شب در مناطق معتدل است؛ هم‌چنان که تاریکی ضعیف نشانه حکومت روز در آن مناطق می‌باشد. از این طریق می‌توان روز را از شب تشخیص داد. بنابراین وقتی تاریکی در این مناطق شدید است، شب آن شمرده می‌شود و آغاز آن، آغاز وقت نماز مغرب و عشا و موقع افطار روزه است. وقتی تاریکی کمتر شده و پرتوهایی از نور در آن نمایان شود، صبح آغاز می‌شود و وقت نماز صبح است و کمى پیش از آن طلوع فجر و زمان شروع روزه است. ساعت‌هایی که تاریکی خفیف باشد روز آن مناطق به حساب می‌آید و باید در آن ساعات روزه بگیرند و حد وسط این چند ساعت ظهر این مناطق شمرده مى‌شود و باید نماز ظهر و عصر را به جاآورند (سبحانی، مقاله نماز و روزه در قطب، با تلخیص و اضافات).

 

جمع‌بندی

 

الف- در مناطق نزدیک قطب که در طی 24ساعت شب و روز جداگانه دارند، هرچند یکی از روز یا شب طولانی است، به نظر بیش‌تر فقها، مسلمانان باید نماز و روزه را بر طبق روز و شب و طلوع و غروب خورشید آنجا بجاآورند. امّا طبق فتوای آیت الله خامنه‌ای و آیت الله سیستانی، اگر بر اثر طولانی‌بودن روز قدرت بر روزه‌گرفتن ندارند و یا روزه‌گرفتن خیلی زحمت زیاد دارد، ادای آن از آنها ساقط می‌شود و باید قضای آن را در زمان‌های دیگر که روزها کوتاه است، بجاآورند.

 

ب- در مناطق قطبی که روز یا شب طولانی بیش از 24ساعت دارند، خواه به شش ماه برسد یا نه، مکلف باید نماز و روزه‌اش را طبق اوقات شرعی نزدیک‌ترین شهری که در مدت 24ساعت روز و شب دارد و با شهر محل سکونت مکلف روی یک خط نصف النهار قرار دارد و آن دو شهر هم‌افق هستند، بجاآورد. امّا از آنجا که مناطق نزدیک قطب دارای روز یا شب طولانی غیرمتعارف هستند، مسلمانان آن مناطق خودشان مشکلات تعیین اوقات شرعی و انجام نماز و روزه دارند؛ لذا مسلمانان مناطق قطبی بهتر است طبق فتوای بعض فقها از جمله آیت‌الله مکارم شیرازی مطابق اوقات شرعی یکی از مناطقی که دارای روز و شب معتدل هستند و با شهر محل سکونت‌شان روی یک خط نصف النهار قرار دارد و این دو شهر هم‌افق شمرده می‌شوند، روزه و نمازشان را انجام بدهند.

http://dini-azna.blogfa.com/post-18.aspx  گروه دینی وعربی راهنما




تاریخ : یکشنبه 93/4/29 | 11:8 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

فرصتی برای آشتی با خدا

 


مهرورزی خداوند بی همتا در موضوع توبه به اندازه ای وسیع و گسترده است که ذهنِ هر شنونده ای را به تعجّب و شگفتی واداشته، به گونه ای که چراغ عقل و اندیشه اش در این زمینه خاموش و بی فروغ می گردد .

 



ایمان
«و لَم یَمنَعکَ اِن أسَاَتَ من التوبة، و لَم یُعاجِلکَ بالنِّقمِةِ، و لَم یُعَیّرکَ بالإنابة، و لَم یَفضَحکَ حیث الفَضیحَةُ بک أولی، لَم یُشَدِّد علیک فی قبول الإنابة، و لَم یُناقِشکَ بالجریمة وَ لَم یُؤیسکَ من الرحمة، بَل جَعَلَ نُزُوعَکَ عن الذَّنبِ حَسَنَةً، و حَسَبَ سیّئتک واحدةً، و حسب حَسَنَتَکَ عَشراً، و فَتَحَ لک باب المتاب، و باب الإستِعتاب، فإذا نادَیتَهُ سَمِعَ نداک، و اذا ناجَیتَهُ عَلِمَ نَجواک، فأفضَیتَ إلیه بحاجتک، و أبثَثتَهُ ذات نفسک، و شکوت إلیه همومک، واستَکشَفتَهُ کُرُوبَکَ، و استَعَنتَهُ علی اُمورک»1

 

 

شرح گفتار

امیر بیان علی (علیه السلام) از نوع رفتار حضرت حق با بندگان خویش و رأفت و مهربانی که در این زمینه از خود نشان می دهد، سخن به میان آورده و در این باره به زیبایی می فرماید: «و در صورت ارتکاب گناه در توبه را مسدود نکرده است، در کیفر تو شتاب نداشته، در مورد توبه و بازگشت، بر تو عیب نگرفته است، در آنجا که رسوایی سزاوار توست، رسوا نساخته، و برای بازگشت بخویش شرایط سنگینی مطرح نکرده است، در مورد گناهان تو را به محاکمه نکشیده، و از رحمت خویش ناامیدت نکرده، بلکه بازگشت تو را از گناهان، نیکی شمرده است.

هر گناه تو را یکی، و هریکی تو را، ده به حساب آورده، و راه بازگشت و توبه را به روی تو گشوده است. هرگاه او را بخوانی، ندایت را می شوند، و چون با او راز دل گویی، راز تورا می داند، پس حاجت خود را با او بگوی، و آنچه در دل داری نزد او بازگوی، غم و اندوه خود را در پیشگاه او مطرح کن، تا غم های تو را برطرف کند و در مشکلات تو را یاری رساند.»

سخن گهربار مولای متقیان علی (علیه السلام) بیانگر آن است که: خالق هستی همواره درهای رحمت خود را به روی آدمی گشوده به گونه ای که هرگز حاضر نشده به محض سر زدن خطا و اشتباه از بنده ی خود او را از دریای مهر و محبّت خویش محروم سازد.

آری ما در این دنیا، با خدایی سر و کار داریم که در صورت آلودگی به گناه به جای عذابِ سخت، قلم عفو و بخشش را به سوی ما نشانه رفته و با فراخوان توبه و استغفار، ما را بر سر سفره ی غفران خویش میهمان ساخته است.

زمانی که ابلیس دچار لعنت خدا شد، از خداوند برای بقایش تا روز قیامت مهلت خواست، به او مهلت دادند، از او سوأل شد این مهلتِ گسترده را برای چه می خواهی؟! جواب داد: خداوندا به عزتت از کنار بنده ات نمی روم، تا جان از بدنش بیرون رود، خطاب رسید، به عزّت و جلالم قسم من نیز درِ توبه را به روی بنده ام تا فرارسیدن مرگش نمی بندم

 

خالق متعال بارها این حقیقت را در کلام نورانی خویش به صراحت بیان فرموده است، به عنوان نمونه در سوره ی مبارکه ی نور پیرامون موضوع توبه چنین می خوانیم: «و توبوا اِلی الله جمیعاً اَیُّهَ المؤمنون لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ»2: و ای مؤمنان همگان به درگاه خدا توبه کنید، شاید رستگار شوید.

نکته ی حائز اهمیت پیرامون موضوع توبه آن است کهاگر ما شاهدیم بارها خداوند گنهکاران را مورد خطاب قرار داده و آنها را به توبه و انابه دعوت نموده، بی تردید به دنبالش پذیرش توبه را نیز قسمت و روزی آنها خواهد ساخت، چرا که از شأن و منزلت خداوند متعال به دور است که به چیزی که عمل نمی کند وعده دهد.

بنابراین اگر گنهکار امر الهی را اطاعت نموده و توبه را با شرایطش انجام دهد، بی شک خداوند توبه اش را پذیرفته و مُهر پاکی و پیراستگی را در پرونده ی عملش خواهد زد چنانچه خود در این باره فرموده است: «و هُو الَّذی یَقبَل التَّوبةَ عَن عباده یَعفوا عَنِ السَیّئات و یعلَم ما تَفعلون»3: و اوست که توبه را از بندگان خود می پذیرد و از بدی ها در می گذرد و هر چه می کنید می داند.

 

گفتگوی شیطان با خدا

مهرورزی خداوند بی همتا در موضوع توبه به اندازه ای وسیع و گسترده است که ذهنِ هر شنونده ای را به تعجّب و شگفتی واداشته، به گونه ای که چراغ عقل و اندیشه اش در این زمینه خاموش و بی فروغ می گردد.

در منابع دینی آمده است: زمانی که ابلیس دچار لعنت خدا شد، از خداوند برای بقایش تا روز قیامت مهلت خواست، به او مهلت دادند، از او سوأل شد این مهلتِ گسترده را برای چه می خواهی؟! جواب داد: خداوندا به عزتت از کنار بنده ات نمی روم، تا جان از بدنش بیرون رود، خطاب رسید، به عزّت و جلالم قسم من نیز درِ توبه را به روی بنده ام تا فرارسیدن مرگش نمی بندم.4

بنابراین مطابق روایت فوق، انسان می تواند در این دنیا از فرصت طلایی و ارزشمند توبه استفاده نموده و از این طریق به جنگ شیطان رفته و نقشه های دلفریبش را بر باد فنا دهد. 

اگر ما شاهدیم بارها خداوند گنهکاران را مورد خطاب قرار داده و آنها را به توبه و انابه دعوت نموده، بی تردید به دنبالش پذیرش توبه را نیز قسمت و روزی آنها خواهد ساخت، چرا که از شأن و منزلت خداوند متعال به دور است که به چیزی که عمل نمی کند وعده دهد

توسّل رمز قبولی توبه

آنچه پیرامون موضوع «توبه» می توان گفت آن است که: خداوند بی همتا به منظور ارتباط بندگان و اتصال آنها به منبع فیض و رحمت بی پایانش، همواره پیشوایان معصوم (صلوات الله علیهم اجمعین) را بین خود و مردم واسطه قرار داده، تا آنها در سایه ی ارتباط با آن هادیان راه حق، راه عبادت و بندگی را پیموده و فضای جان و روح خویش را از آلودگی گناه و معاصی پیراسته نماید.

در روایتی هفتمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت موسی بن جعفر(علیه السلام) پیرامون این امر می فرماید: «خیری در زندگی نیست مگر برای دو کس، یکی کسی که هر روز کردار نیکش را زیاد می کند، دیگری فردی که گناهانش را به وسیله توبه جبران می کند ولی توبه کجاست؟ به خدا سوگند اگر آنقدر سجده کند که گردنش قطع شود خدا توبه اش را نمی پذیرد، مگر به ولایت و دوستی اهل بیت پیغمبر(صلی الله علیه و آله). آگاه باشید هر کس حق ما را بشناسد، و امیدوار ثواب درباره ی ما باشد، و به روزی خود راضی باشد، و شرمگاه خود را بپوشاند، و به وسیله دوستی ما به خدا نزدیک شود، پس او در روز قیامت در امان باشد»5.

امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: در حرم خدا، کنار مقام ابراهیم نشسته بودم، پیرمردی آمد که تمام عمرش را به گناه گذرانده بود، به من نظر انداخت و گفت: برای اهل گناه، شفیع خوبی نزد خداوند هستی!

آنگاه پرده ی کعبه را گرفت و اشعاری به این مضمون زمزمه کرد:

«ای خدای مهربان، به حق جدّ امام ششم، به حق قرآن، به حق علی، به حق حسن و حسین، به حق زهرا، به حق امامان، به حق مهدی، از خطاهای بنده ی گنهکارت بگذر!»

شنید هاتفی می گوید: ای پیرمرد! گرچه گناهت عظیم بود ولی همه آن را به حُرمت آنان که مرا به آنها سوگند دادی بخشیدم، اگر عفو گناه تمام اهل زمین را از من درخواست می کردی می بخشیدم ، مگر پی کننده ی ناقه ی صالح و قاتلان انبیاء و ائمه (علیهم السلام) .6

 

پی نوشت ها :

1- فرازی از نامه ی 31 نهج البلاغه، ص 528، ترجمه محمد دشتی

2- سوره نور، آیه 31

3- سوره شوری، آیه 25

4- روح البیان، ج2، ص182

5- ارشاد القلوب، ترجمه رضایی، ج1، ص428

6- بحارالانوار، ج91، ص28، باب 28، حدیث 14

مهدی صفری

بخش نهج البلاغه تبیان

 




تاریخ : یکشنبه 93/4/29 | 10:35 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
وزیر خارجه آمریکا در لحظه پیش از آغاز گفتگوی خبری خود گاف داد.

به گزارش سرویس بین‌‌الملل باشگاه خبرنگاران به نقل ازروزنامه صهیونیستی هاآتص؛ "جان کری" که قصد داشت با شبکه خبری فاکس‌نیوز مصاحبه کند، پیش از مصاحبه در گفتگو با مشاورانش تاکید کرد که عملیات اسرائیل در غزه به افتضاح تبدیل شده است و این در حالی است که وی متوجه روشن بودن میکروفون مقابل خود نبود.
بر اساس این گزارش، کری در این لحظه گفت: عملیات اسرائیل در غزه افتضاح است. ما باید زودتر به آنجا برویم. ما امشب باید در آنجا حضور یابیم. به اعتقاد من در حاشیه نشستن در این زمینه دیوانگی است.
در عین حال پیش از این اعلام شده بود که کری قرار است فردا به سرزمین‌های اشغالی سفر کند تا برای ایجاد آتش‌بس میان اسرائیل و غزه تلاش کند




تاریخ : یکشنبه 93/4/29 | 10:28 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

از گنج تا رنج مرگ

خبرگزاری شبستان: بیست و یکمین برنامه ماه عسل شب گذشته با اجرای احسان علیخانی بر روی آنتن رفت.

 

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری شبستان، برنامه ماه عسل در بیست و یکمین روز از ماه مبارک رمضان با اجرای احسان علیخانی بر روی آنتن رفت. میهمان برنامه مادر جوانی است که در سمنان زندگی می‌کند و 2 فرزند دارد.

 

وی در مورد زندگی خود می‌گوید: به دلیل شغل پدرم به سمنان رفتیم و قرار بود پنج سال دیگر بازگردیم. در سال پنجم با همسرم آشنا شدم و با عشق کاملا رویایی ازدواج کردیم و خانواده‌ام به خاطر من در سمنان ماندند.

 

وی افزود: در سمنان هیچ شهربازی وجود نداشت و این فکر به ذهن من خطور کرد که بچه‌ها از لحاظ شهربازی در سمنان در محرومیت هستند بنابراین این پیشنهاد را به همسرم دادم که یک شهربازی راه‌اندازی کنیم و این طرح مورد استقبال شهرداری و شورای شهر قرار گرفت و ما اولین شهربازی تخصصی را در سال 85 در سمنان راه‌اندازی کردیم.

 

احسان علیخانی خطاب به میهمان برنامه گفت چه شد به سراغ گنج رفتید و میهمان برنامه پاسخ داد ادعای واهی یک فرد مبنی بر اینکه یک گنج پیدا کرده است و سهم همسر من یک یا 2 میلیارد است ما را وسوسه کرد تا به دنبال گنج بگردیم.

 

وی ادامه داد: آن فرد که دو سال کارگر ما بود یک‌سری شواهد و دلایل آورد که این 2 میلیارد به دست ما می‌رسد و خیلی وسوسه‌انگیز بود.

 

وی با بیان اینکه وقتی همسرم این مسئله را با من مطرح کرد، جدی گرفتم اما تمایل نداشتم ولی پول بدست‌آوردن را دوست داشتم، اظهار کرد: گاهی مخالفت کردم اما دوست داشتم این اتفاق بیفتد و همسرم هفت هشت ماه در این زمینه اقداماتی انجام داد اما موفق نشد تا در ماه آخر همان فرد ادعا کرد که این گنج را پیدا کرده است و می‌خواهد سهم ما را بدهد.

 

این مادر اظهار کرد: آن فرد مکانی را برای ما مقرر کرد و گفت به کسی اطلاع ندهید و با موتور بیایید و به همسرم گفت حتما زنت را هم با خود بیاور تا پول را دریافت کنید.

 

میهمان برنامه علیخانی اظهار کرد: 23 مرداد سال گذشته من و همسرم با دو کوله‌پشتی خالی وارد منطقه مقررشده رفتیم، تا حالا آنجا نرفته بودم، یک کویر بزرگ بود، خیلی ترسیده بودم ولی یک سراشیبی را رد کردیم و وارد بیابان شدیم اولین چیزی که به ذهنم رسید و به همسرم گفتم این بود که اگر کسی ما را بکشد هیچ‌کسی نیست کمک کند و همسرم پاسخ داد نفوس بد نزن.

 

وی ادامه داد: دلم می‌خواهد خلاصه تعریف کنم چرا که اذیت می‌شوم. آن فرد در آن روز منتظر شد تا هوا گرگ و میش شود و رو به من گفت مانتوی شما رنگ روشن است و جلب توجه می‌کند بنابراین شما همین جا بایستید و من و همسرم به سمت چپ و آنان 30 متر به سمت چپ رفتند و من فقط این صدا را می‌شنیدم که توی این چاه گنج است، سنگ بزن تا کفترچاهی‌‌ها بیرون بیایند، یک‌دفعه صدای مهیبی را شنیدم و به سمت آنان دویدم و فریاد زدم بهروز کو و آن فرد جواب داد بهروز را کشتم و تو هم باید داخل چاه بپری و من فقط خاک به صورتم می‌ریختم و یاحسین یاحسین داد می‌زدم و یک‌دفعه صدای همسرم را شنیدم و به آن فرد گفتم با ما این کار را نکن، پول، خانه و شهربازی را به تو می‌دهیم فقط تو برو و او یک چاقو درآورد و مرا پرت کرد به چاه، دیگر هیچ چیز یادم نمی‌آمد و در چاه بیهوش افتاده بودم و همسرم با چراغ قوه گوشی صورتم را می‌دید و گفت خواب می‌آید و من می‌گفتم نخواب و شروع کردم به ذکر گفتن و به همسرم هم گفتم بگوید، او چند ذکر گفت و خوابید و دیگر هیچ‌وقت بیدار نشد.

 

وی با بیان اینکه فقط منتظر مرگ بودم، اظهار کرد: آن موقع متوجه شدم که مرگ نزدیک‌تر از رگ گردن است.

میهمان برنامه که هشت روز در داخل چاه گرفتار شده بود، اظهار می‌کند: سه روز بعد حالم بهتر شد و دیگر نمی‌خواستم بمیرم، یاد بچه‌هایم افتادم و گفتم آنان دیگر پدر ندارند اما می‌توانند مادر داشته باشند و توسل و توکل به حضرت علی (ع) کردم و گفتم حضرت علی پدر یتیم‌ها است و او به خاطر بچه‌هایم مرا نجات می‌دهد، یکشنبه به حضرت محمد (ص) توکل کردم و 24 ساعت ذکر گفتم اما هیچ‌کس مرا نجات نداد و شروع کردم به فریادزدن و گفتم اصلا کسی هست، اگر خدایی وجود دارد پس چرا مرا نجات نمی‌دهد اما یک حس درونی گفت یک عمر اشتباه کردی و باید به اشتباه خود اعتراف کنی و من به اشتباه خود اعتراف کردم.

 

وی ادامه داد: به یک‌باره یاد حدیث کساء افتادم که خدا فرموده است آسمان‌ و زمین را به خاطر این پنج نفر خلق کردم. و آنجا بود که متوجه شدم شیعه یعنی پیرو، ما برای امام حسین در هیئت‌ها گریه می‌کنیم اما ایشان هیچ احتیاجی به گریه ندارند بلکه باید پیرو باشیم.

 

وی با بیان اینکه همواره دعا می‌خواندم و می‌گفتم خدایا مرا نجات بده، اظهار کرد: هنگامی که داخل چاه بودم معنای زندگی، مرگ، گرسنگی، تشنگی کلا برایم متفاوت بود و معنای واقعی آن را درک کردم.

 

وی افزود: روز آخر به حضرت علی اصغر (ع) متوسل شدم و ساعت 9 و نیم صبح مرا پیدا کردند و یک و نیم بعدازظهر بیرون آوردند.

 

وی تاکید کرد: این روزها شب‌های قدر است وقتی اتفاقی برای یک نفر می‌افتد آزمایشی برای اطرافیان است و نجات پیدا کردن من فقط عنایت اهل بیت و خدا و یک معجزه بود.

 

وی افزود: همه ما در چاه زندگی هستیم و من از چاه آدم بیرون آمدم و خدا قدرت خود را با کوچک‌ترین فرد از اهل بیت حضرت علی اصغر نشان داد.

 

احسان علیخانی در پایان گفت: شاید گنج، گنج مردی باشد که توی دل چاه درددل می‌کند و به آسمان رفت و امیدوارم آدم‌هایی مثل من به این ماجراها فکر کنند.




تاریخ : یکشنبه 93/4/29 | 10:4 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
 
 
درباره مرحوم محمدحسین کاشف الغطاء[1]

مصاحبه با استاد سید غلامرضا سعیدى از محمود حکیمى

 

 

س: نظر به اهمیت و نقش تاریخى بزرگى که مرحوم آیت اللّه شیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء در کشورهاى اسلامى داشته است و از آنجا که شما در زمینه شخصیت و آثار او مطالعاتى دارید و حتى چند بار با آن مرحوم ملاقات کرده‏اید ، لطفاً توضیحاتى در این زمینه در اختیار خوانندگان نسل نو بگذارید .

ج: قبل از هر چیز لازم مى‏دانم که شرح کوتاهى از زندگى و آثار او را براى نسل جوان ایرانى بیان کنم تا این نسل بداند که تشیع چه گوهرهاى درخشانى در دامان خود پرورانده است .

مرحوم آیت اللّه کاشف الغطاء در سال 1296 هجرى در نجف اشرف متولد شد و در همان‏جا به تحصیل علوم مختلفه ، ادبیات ، فقه ، اصول و حکمت پرداخت و بر اثر کوشش و مجاهدت فراوان به مقامات علمى بزرگ رسید و متجاوز از نود جلد کتاب تألیف نمود ؛ از جمله تألیفات ایشان کتاب‏هاى زیر است:

الدین والاسلام ، سه جلد ، الآیات البینات ؛ الفردوس الاعلى ؛ أصل الشیعة وأصولها ؛ تحریر المجله ، پنج جلد ؛ التوضیح فی البیان ما هو الانجیل ومن هو المسیح ، دوه جلد ؛ المغنى عن الاغانى ؛ الوجیزه فی الفقه ؛ التربة الحسینیة ؛ نبذه من السیاسة الحسینیة ، الجنة المأوى ؛ المثل العلیا فی الاسلام لافى بحمدون ، محاوره با سفیر انگلیس و آمریکا در عراق ، و ده‏ها جلد کتاب دیگر .

ایشان مدت‏ها در دانشگاه الازهر مصر تدریس کرد و چون در نزد برادران اهل تسنن مورد اعتماد بودند ، خدمات شایانى در نشر حقایق شیعیان نموده‏اند . ایشان ضمن مسافرت‏هایى به ایران ، سوریه ، پاکستان عربستان ، فلسطین و مصر سخنرانى‏هاى فراوان ایراد کرد و براى بیدارى مسلمانان مقالات فراوان نوشت .[2]

یکى از افتخارات بزرگى که در زندگى نصیبم شد و خدا را براى کسب این افتخار شکر مى‏گزارم ، زیارت مرحوم کاشف الغطاء بود . در سال 1323 براى نخستین بار توفیق زیارت عتبات عالیات نصیبم شد . یکى از دوستان من که سال‏ها با مرحوم کاشف الغطاء سابقه دوستى داشت ، یک عبا به من داد تا براى مرحوم شیخ ببرم . این هدیه بهانه‏اى بود که به خود جرئت دهم و از آن مرحوم وقت ملاقات بگیرم...   .

حضور شیخ شرفیاب شدم و هدیه دوستم را تقدیم داشتم و مرحوم شیخ احوال فرستنده عبا را پرسید . توضیحاتى دادم و گفتم که: «دوست شما نامه ننوشتند و به من گفتند شما خود براى آقاى کاشف الغطاء مکتوب ناطق باشید» .

مرحوم شیخ محبت و بزرگوارى نمود و بعد بلافاصله فرمود: تصور مى‏کنم شما زبان خارجى نیز بدانید . در پاسخ گفتم: به زبان انگلیسى و فرانسه آشنایى دارم .

از زیر تشک نامه‏اى در آوردند و به من دادند تا بخوانم . نامه‏اى بود که در آن یک شخصیت ارزنده و شایسته از واشنگتن مرحوم شیخ را دعوت کرده بود .

به مرحوم علامه نوشته بود که ما نسبت به شخصیت ومقام علمى شما احترام قائلیم و در این زمان که در دنیا کفر و الحاد پیش آمده و جنگ با خدا آغاز گردیده است ، در نظر داریم جبه‏اى از خداپرستان براى مبارزه ى با الحاد و منکرین خدا ایجاد کنیم . شما را دعوت مى‏کنیم تا عضویت این مجمع را بپذیرید ! .

مطالب فوق را براى شیخ ترجمه کرد وایشان فرمودند: همین طور براى من ترجمه کرده‏اند . پرسیدم: جوابش را مرقوم فرموده‏اید ؟ فرمودند: نه ، متن عربى‏اش را نوشته‏ام ؛ ولى هنوز به انگلیسى ترجمه نشده است . گفتم: ممکن است استفاده بکنم ؟ ایشان بزرگى کردند و متن نامه خود را ، پاسخ نامه را مطالعه کردم ، دیدم چنین نوشته است:

نامه شما را با نظر محبت تلقى کردم ، ولى این نامه را به عنوان دعوت نمى‏پذیرم ، بلکه به عنوان لبیکى از طرف شما که اجابت دعوت ما را کرده باشید ، مى‏پذیرم ؛ زیرا قرآن کریم سیزده قرن پیش فرموده است: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمة سواء بیننا وبینکم الا نعبد الا اللّه ولا نشرک به شیئاً»[3] .

بسیار خوب براى همکارى آماده‏ایم ، اما نه اینکه دعوت از طرف شما باشد ، بلکه جواب دعوت ما است و این نامه شما را به عنوان لبیک ـ پاسخ‏گویى و اعلام آمادگى ـ مى‏پذیرم .

به هر حال ، این اولین برخورد من با مرحوم شیخ بود و بعد به من امر کردند که باز خدمتشان شرفیاب بشوم . یکى ـ دو مرتبه دیگر توفیق پیدا کردم و در نجف به محضرشان رسیدم و بار سوم که براى دست بوسى ایشان در کوفه خدمتشان رسیدم ، یکى از کتاب‏هاى خود را به نام اصل الشیعه واصولها دست خط کرده و مرا به تفقد کریمانه خود مفتخر نمودند .

این بار نخست بود که به افتخار زیارتشان در عتبات عالیات مفتخر شدم تا سفر بعدى هم که به ایران تشریف آوردند و مجدداً به ملاقاتشان رفتم و در مراجعت از مشهد نیز ، همین‏طور .

شخصیت مرحوم کاشف الغطاء را بدون شکسته نفسى در اطراف فروع شخصیت شیخ مى‏توانم مطالبى را بیان نمایم .

مرحوم شیخ تا در قید حیات بود ، همه او را به عنوان یک شخصیت برجسته علمى از لحاظ فقه و اصول و ادب مى‏شناختند . او با قلم توانا و موشکاف و پرمغز خود توانست بسیارى از پرده‏هاى اوهام را راجع به مذهب حقه تشیع پاره کند و عقاید شیعه را آن چنان‏که هست ، به عموم مسلمانان جهان معرفى نماید . مرحوم شیخ در بیان وحدت اسلامى کلمات و جملات پر مغزى دارد ؛ مثلاً در مقدمه اصل الشیعه مى‏نویسند:

عیب بزرگ ما این جا است که تصور مى‏کنیم همین که بگوییم مسلمانان جهان دست دوستى و اتحاد به یکدیگر داده‏اند و دهان خود را با این جمله پر کرده و صفحات مطبوعات را با آن سیاه نماییم ، مطلب تمام است و با همین یک جمله ما متحد شده‏ایم و یک ملت زنده و سربلند به وجود آورده‏ایم که مى‏تواند مقام شایسته خود را در میان ملت‏هاى جهان احراز کند ! اشتباه ما همین جا است...   .

مسلمانان باید این واقعیت وجدانى و ضرورى را کاملاً احساس نمایند که سربلندى هر کس بستگى به سر بلندى برادران او دارد . همه یار و مدد کار یکدیگراند . آیا هیچ کس از کمک به یار و مدد کار خود مضایقه مى‏کند» .[4]

«ولى ما کجا و این مراحل بلند مرتبه کجا ؟ ما کجا و پابند بودن به این وسایل و راه‏هاى تکامل کجا ؟ آیا ما با این انحطاط اخلاقى و اختلاف و تفرق اجتماعى و با پشت سر انداختن کتاب و عترت مى‏خواهیم خود را مسلمان بنامیم و خود را متمسک به عروه‏الوثقى قلمداد کنیم ؟ ! هرگز و هرگز ! اگر ما را با اسلام پیوندى بود ، به این شکل زننده سقوط نمى‏کردیم و به این وضع اسفناک شکست نمى‏خوردیم . فلسطین درچهل سال گذشته به وسیله عمال صهیونیسم مورد حمله و تجاوز قرار گرفت واین امر هر روز پیش رفته و مى‏رود .

من از بیست سال پیش در اجتماعات بزرگ خطبه‏هاى آتشینى ایراد مى‏کنم و در روزنامه‏ها مقالاتى منتشر مى‏سازم و به مسلمانان هشدار مى‏دهم و آنان را به وحدت نظر و اتحاد کلمه دعوت مى‏کنم و مى‏گویم که اسلام بر دو پایه اساسى استوار است: کلمه توحید و توحید کلمه (یگانه‏پرستى و یگانگى هدف) ، و با صداى بلند فریاد مى‏زنم که اوضاع خود را براى نجات فلسطین خونین اصلاح کنند...   .

فلسطین بدون شکل قلب سرزمین‏هاى عربى است که کشورهاى مصر ، سوریه ، لبنان ، عراق ، اردن ، حجاز و جزیره‏هاى عربى دیگر مانند هاله آن را در وسط گرفته‏اند و اگر روزى قلب آن از بین برود ، وضع بقیه اعضا چگونه خواهد بود ؟ و بدون شک اگر وضع بدین منوال بماند ، ما در آینده نزدیگ فلسطین‏هاى دیگرى هم خواهیم داشت ! به قول شاعر باید اندلس را به یاد بیاوریم» .[5]

نامه و پیام کاشف الغطاء به شرکت کنندگان در بحمدون به فارسى هم ترجمه گردیده است که از سندهاى اصیل اسلامى و بشرى شناخته مى‏شود .

مرحوم شیخ هم چنان که مشغول کار و کوشش بود ، در صبح روز سه شنبه 28 تیر ماه 1333 (ذیقعده 1373) در کرند کرمانشاه به سن هشتاد سالگى درگذشت .

درگذشت شیخ مسلماً یکى از ضایعات بزرگ اسلامى بود و آن طور که اهل تحقیق گفته‏اند ، او در میان معاصرین ، شخصیت‏هایى که جامعیت او را داشته باشند ، همتایى نداشت ، مگر مرحوم شرف الدین که در لبنان بود و از جهات متعدد همین امتیازات را داشت و قبل از مرحوم شیخ در گذشته بود .

مرحوم کاشف الغطاء در این اواخر در منشورى که صادر کرد و گفت: مثل علیا در اسلام است نه در بحمدون ، نکته‏هاى بسیار ممتاز دارد که یک مرد در سن در حدود هشتاد سالگى با چنین روحى ، قابل رشک بردن است ؛ مثلا این نکته را آنجا دیدم که نوشته بود در طول تاریخ ما هر چه مشقت و زحمت دیدیم ، از شما دیدیم . شما ما را از منکرین خدا مى‏ترسانید ، ولى آنها فعلاً به ما کارى ندارند و ما هر صدمه‏اى دیدیم از شما است ، از جنگ‏هاى صلیبى ، از جنگ‏هاى استعمارى و از این اسرائیلى که به وجود آوردید و در قلب بلاد اسلامى کاشتید !

بعد از ذکر خاطراتى ، این نکته بسیار جالب است که نوشته است: در تاریخى که انگلیسى‏ها آمدند و عراق را گرفتند و عراق مستملکه آنها شد ، وعده‏هایى دادند و گفتند ترک‏ها خرابکارى کردند ، تجاوز و تعدى کردند ؛ ولى ما عدالت مى‏آوریم ، اصلاح مى‏کنیم ، چنین و چنان مى‏کنیم ، مرحوم شیخ گفت: چند سال گذشت و دیدم خبرى نیست .

روزى من به ملاقات کمیسر عالى انگلیس رفتم ، صحبت‏هایى بین ما گذشت ؛ از آن جمله ـ این قسمت در نظرم مانده که مرحوم شیخ نوشته ـ به او گفتم: شما وعده‏هایى به مردم عراق دادید ، چه شد این وعده‏ها ؟ گفت: کارهایى کردیم ، عمران و آبادى نمودیم . گفتم: ما چیزى ندیدیم این عمران و آبادى کجاست ؟ کدام آبادى و چه اصلاحى ؟ !

گفت: قصر ملک در معرض خرابى بود ، تعمرش کردیم . گفتم: درباره کوخ دهقانان چه کرده‏اید ؟ آیا آنها را هم تعمیر کرده‏اید ؟...   .

مقصود این است که مرحوم شیخ روحى آن قدر دقیق ، عمیق و دل‏سوز براى همه طبقات اجتماع داشت و از همه گذشته ، آن فکر وسیع اسلامى او که مخصوص خودش بود .

باید بدون شکسته‏نفسى بگویم که من و امثال من بسیار کوچک‏تر از آن هستیم که بتوانیم در اطراف این شخصیت فقیه اسلامى صحبت کنیم .



[1] رمضان 1395 / مهرماه 1354 .

 

[2] . درباره شرح حال آن مرحوم رجوع شود به کتاب راه اسلام ـ بلاى استعمار . به اهتمام و مقدمه و ترجمه سیدهادى خسرو شاهى ، ص6 ، چاپ تبریز .

 

[3] . سوره آل عمران ، آیه 64 .

 

[4] . رجوع شود به مقدمه اصل الشیعه و اصولها .

 




تاریخ : یکشنبه 93/4/29 | 12:55 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
کارنامه یک الگو؛
مرحوم کاشف‌الغطاء رو کرد به پهلوى و گفت: هر قدر که قدرتمند باشى (یا بشوى) به اندازه قدرت و شوکت عبدالمجید (خلیفه معزول عثمانی) نخواهى شد که اکنون اولاد او بعد از مرگش در خیابان‌هاى هندوستان گدایى مى‌کنند.

گروه تاریخ مشرق - شیخ محمد حسین کاشف الغطاء  (1294 -1228)، عالم بزرگ شیعه، مرجع تقلید و از منادیان وحدت و پشیرفت مسلمانان در دوره معاصر است. متن زیر به گوشه‌هایی از زندگی این عالم بزرگوار می‌پردازد:

1. آیت‌الله کاشف‌الغطاء خود را معرفی می‌کند.
اگرچه اندک اما وجود داشته‌اند دانشمندان و نام‌آورانی که شرح زندگی خود را خود نوشته‌اند. علامه کاشف‌الغطاء هم در متنی مختصر زندگی سراسر تکامل و ترقی خود را مکتوب کرده‌اند؛ یک زندگی شگفت‌آور و عبرت‌انگیز: « هنوز ده سال نخستین عمرم به پایان نرسیده بود که از سرچشمه علوم عربى و ادبیات و مبادى فقه و اصول سیراب شده بودم . نخستین کتابى که در این مقطع به رشته تحریر درآوردم، کتاب «العبقات العنبریه فی طبقات الجعفریه» بود که در دو جلد شامل ادبیات، تاریخ و مسائل گوناگون، نگارش یافت.»

2. آیت‌الله کاشف‌الغطاء کتاب اصل‌الشیعة و اصولها را می‌نویسد.
بسیاری از علمای معاصر شیعه، به تالیف کتاب‌هایی پرداختند که ماهیت و حقیقت تشیع و اصول اعتقادی آن را به‌ویژه به پیروان دیگر مذاهب معرفی کند. اما در این میان، کتاب «اصل‌الشیعة و اصولها» (آیین شیعه و اصول اعتقادی آن)، به قلم آیت‌الله محمدحسین الکاشف‌الغطاء تاثیر عجیبی بر جهان اسلام گذاشت. آیت‌الله مکارم شیرازی که این کتاب را ترجمه‌ای روان و خواندنی کرده است، درباره این اثر ارزشمند می‌نویسد: «مرحوم کاشف‌الغطاء، این دانشمند و محقق بزرگ شیعه، حقاً دین خود را به ساحت مقدس حضرت جعفربن محمد (علیهما‌السلام) باانتشار کتاب «اصل الشیعه» ادا نمود. او با قلم توانا و موشکاف و پرمغز خود توانست بسیارى از پرده‌هاى اوهام را پاره کند و عقاید شیعه را آن‌چنان که هست به عموم مسلمانان معرفى نماید، تا بدانند شیعه نه بت‌پرست است و نه خارج از دین، نه على (علیه‌السلام) را خدا مى‌داند و نه او را از پیغمبر اسلام (صلى‌الله‌علیه‌وآله) شایسته‌تر مى‌شناسد، نه در دین خدا بدعتى گذاشته و نه قرآن را ناقص و تحریف یافته مى‌داند.»

عالمی که تا فرق سر غرق سیاست بود/امام کاشف‌الغطاء جان شیعیان نابلس را نجات داد


3. آیت‌الله کاشف‌الغطاء و پیمانی که خدا از عالمان گرفته.
زندگی علامه محمدحسین آل کاشف‌الغطاء، نمونه روشنی از یک زندگی بابرکت سیاسی یک عالم دینی است. او سیاست را عرصه‌ای خارج از دین تصور نمی‌کرد و برای اصلاح جامعه مسلمانان از هیچ اقدامی دریغ نمی‌کرد. ایشان خود در این باره گفته‌اند: «من تا فرق سر غرق در سیاستم! و دخالت در سیاست از وظایف حتمى من است، و اگر دخالت نکنم خود را در پیشگاه خدا و وجدان مسئول مى بینم.»

آیت‌الله کاشف‌الغطاء، بسیار این سخن ژرف از امیرالمومنین (علیه‌السلام) را تکرار مى کرد که «و ما أَخذ الله على العلماء أن لا یقاروا على کظة ظالم و لاسغب مظلوم: خدا از دانشمندان پیمان گرفته است که در برابر شکم‌خوارگى ظالمان و گرسنگى مظلومان سکوت نکنند.» از این رو، آیت‌الله کاشف‌الغطاء، همیشه یک پای ثابت همه جنبش‌های ملى عراق و جنبش‌هاى ملى در سراسر جهان اسلام بود. با آغاز جنگ جهانى اول، علامه به شهرستان «کوت» رفت و در جهاد ملت عراق در برابر نیروهاى استعمارگر انگلیسى پیشتازی کند. ایشان همچنین در ایستادگی دلاورانه مردم نجف در برابر انگلیسى‌های متجاوز به طور موثری حضور داشت.

عالمی که تا فرق سر غرق سیاست بود/امام کاشف‌الغطاء جان شیعیان نابلس را نجات داد


4. آیت‌الله کاشف‌الغطاء برای فلسطین چه کار کرد؟
در سال 1350 هـجری قمری (1931 میلادی)، اتفاقی دیگر در زندگی آیت‌الله کاشف‌الغطاء رقم خورد. این مرجع تقلید شیعیان به دعوت مجلس اعلای فلسطین برای شرکت در کنفرانس اسلامی که قرار بود در شب مبعث خاتم‌الانبیا () برگزار شود عازم فلسطین شد. این همایش، بزرگترین علمای اسلامی را از سراسر دارالاسلام گرد هم آورده بود. امام کاشف‌الغطاء در این جمع، و در حضور یک صد و پنجاه نفر از نمایندگان جهان اسلام و بیست هزار نفر از حضار، سخنرانی پرشوری کرد و مسائل حساس آن روزهای امت اسلامی، از جمله وحدت و استقلال مسلمانان و نیز ضرورت پیکار با استعمارگران و صهیونیست‌های غاصب را با افراد حاضر در میان گذاشت. تاثیر و حضور علامه به اندازه‌ای بود که دیگر عالمان و حاضرات، نماز را به ایشان اقتدا کردند.

از امام کاشف‌الغطاء همچنین چندیت فتوا در ضرورت نصرت مردم مظلو فلسطین و مبارزه با دشمن غاصب صهیونیستی وجود دارد. کاشف‌الغطاء در این فتاوی تذکر می‌دهد که دفاع از این ملت مظلوم افزون بر فرض ایمانی و دینی، از نظر انسانی هم واجب است و وجدان سلیم انسانی خود بدون هیچ فتوایی رای به وجوب یاری این مظلومان می‌دهد.

5. آیت‌الله کاشف‌الغطاء سفیر انگلیس را رسوا کرد.
امام کاشف‌الغطاء به‌شدت در برابر استعمارگران هوشیار و بیدار بود. در این باره خاطرات جالبی نقل شده است.  یکبار در ملاقات با «سفیر آمریکا» در عراق، به‌شدت از همکارى ایالات متحد با صهیونیست‌ها گلایه کرد و پشتیبانی از آن‌ها در اشغال سرزمین فلسطین را مردود دانست. در این دیدار به سفیر ایالات متحد گفت: «قلب‌هاى ما از دست شما آمریکایى‌ها مجروح است، شما ضربه ناجوانمردانه‌اى به ما زدید که هرگز ما در برابر آن سکوت نخواهیم کرد!». سپس اضافه کرد: «افکار ملت ما همه بر ضد شما بسیج شده‌اند و به خاطر ضربتى که بر پشت ملت عرب زدید (قضیه فلسطین) و پشت آن‌ها را شکستید از دل‌هاى آن‌ها خون مى‌چکد.»

عالمی که تا فرق سر غرق سیاست بود/امام کاشف‌الغطاء جان شیعیان نابلس را نجات داد

خاطره مشهور دیگر، جریانات پیرامون کنگره «بحمدون» انجمن آمریکایى دوست‏داران خاورمیانه بود. این کنگره از افراد شاخص منطقه برای ایجاد ائتلاف بین ادیان و مسیحیت علیه مارکسیسم و کمونیسم دعوت کرده بود. آیت‌الله کاشف‌الغطاء، به‌شدت درخواست حضور در این کنگره را رد کرد و نه تنها این کار را انجام داد، مشغول نوشتن کتابی در رد آن شد که به نام «المثل العلیا فى الاسلام لا فى بحمدون» انتشار یافت. فحوای این کتاب و اعتراض علامه این بود که «الگوهاى انسانیت و الگوهاى برتر در اسلام است نه در کنگره بحمدون.» شیخ محمدحسین در این نامه توامان برضد استعمار و استثمار به روشنگری پرداخت و بسیاری از فجایع و فریب‏‌هایى که امپریالیسم جهانى در دنیا به بار آورده را مطرح کرد. این کتاب بسیار مورد توجه قرار گرفت و در برخی موارد به بهای فراوانی خرید و فروش مى‌شد. برگردان فارسی این متن، بعدها به وسیله دکتر علی شریعتى منتشر شد.

6. آیت‌الله کاشف‌الغطاء به رضاخان چه گفت؟
محمدحسین آل کاشف‌الغطاء، در کنار سفرهای متعددی که به منظور نشر معارف اسلامی به اقصی نقاط جهان داشت، در سال 1352 هجری قمری هم به ایران سفر کرد. در این سفر هشت‌ماهه، مردم ایران را با آموزه‌های صحیح اسلامی و نیز اصول جاوید و حقیقی تشیع آشنا کرد. این دوره از تاریخ ایران، با عصر حاکمیت رضاخان پهلوی مصادف بود و روشنفکری غرب‌زده و دولت مرعوب پهلوی، اعتقادات دینی جامعه را به‌شدت تهدید می‌کردند. ایشان در کرمانشاه، همدان، تهران، شاهرود، مشهد، شیراز، خرمشهر و آبادان سخنرانی کردند. در این سفر، آیت‌الله کاشف‌الغطاء با رضاخان هم دیدار کرد. این دو یکبار هم در نجف با یکدیگر دیدار کرده بودند. آیت‌‌الله‌العظمی محمدتقی بهجت (رحمة‌الله‌علیه) درباره این دیدار روزی گفت: «زمانى همین سید ابراهیم [شخصی] نقل مى‌کرد که با مرحوم آقا شیخ محمدحسین کاشف‌الغطاء (رحمة‌الله‌علیه) و رضاخان پهلوى در حرم مطهر حضرت امیر (علیه‌السلام) یا در ایوان طلاى آن حضرت بودیم، مرحوم کاشف‌الغطاء رو کرد به پهلوى و گفت: هر قدر که قدرتمند باشى (یا بشوى) به اندازه قدرت و شوکت عبدالمجید (خلیفه معزول عثمانی) نخواهى شد که اکنون اولاد او بعد از مرگش در خیابان‌هاى هندوستان گدایى مى‌کنند!»

7. آیت‌الله کاشف‌الغطاء، از شادی نه ربیع نهی کرد.
شیخ محمدحسین آل‌کاشف‌الغطاء، فراوان به مساله وحدت مسلمانان توجه داشت . برای همین هم بود که رد سخنرانی که در یک کنگره در بیت‌المقدس، در میان عالمان شیعه و سنی ایراد کرد، فرمود: «پیامبر براى دو چیز مبعوث شد: «بعث النبى للامرین کلمة التوحید و توحید الکلمة». آیت‌الله سید رضی‌الدین شیرازی، نوه میرزای شیرازی و از شاگردان شیخ محمدحسین درباره حساسیت ایشان نسبت به معاشرت شیعه و سنی خاطره جالبی را نقل می‌کند: «به یاد دارم در نجف در ماه ربیع‌الاول به مناسبتى، که ضرورتى ندارد اشاره کنم، بچه‏ها ترقه‏بازى مى‏کردند؛ همان‏طور که در شب چهارشنبه سورى در ایران بچه‏ها ترقه مى‏زنند، در نجف هم بچه عرب‏ها غالبا این کار را در ماه ربیع و نهم ربیع مى‏کنند. مرحوم کاشف‌الغطاء در صحن یک سخنرانى کرده، به‌قدرى این سخنرانى نافذ و موثر بود که مانع خیلى از حرکت‏هاى آن‌ها شد و این واقعا کار دشوارى بود. چیز آسانى نبود که بشود جلو بچه‏ها را گرفت، اما ایشان با یک سخنرانى توانست در اولیاى اطفال و خود جوان‏ها، تأثیر عجیبى به جا گذارد.» این مشی امام کاشف‌الغطاء نتایجی هم داشت. از جمله یکبار در جریان سفر به بیت‌المقدس، جماعتی از اهل سنت در نابلس به او گفتند: «ما بهترین وسیله تقرب به خداوند را آزار و اذیت شیعیان دانسته و خون آن‌ها را حلال‌تر از خون کافر می شمردیم. اما اکنون به برکت آمدن شما و شنیدن خطبه تو بهترین وسیله نزدیکی به خدا را خدمت به شیعیان می‌دانیم. آن زمان شیعه حتی در بیروت نمی‌توانست بدون تقیه در مسجدی نماز بگذارد، همین طور در قدس و حیفا و یافا. اما اکنون بعد از این سفر اوضاع به عکس شده و به شیعه مانند یکی از مذاهب حنفی و شافعی می نگرند.»

عالمی که تا فرق سر غرق سیاست بود/امام کاشف‌الغطاء جان شیعیان نابلس را نجات داد


8. آیت‌الله کاشف‌الغطاء، فقه شیعه را به قوانین مصر وارد کرد.
یک بار میان امام کاشف‌الغطاء و احمد محمد شاکر، قاضی شرع مصری و عالم برجسته سنی، پیرامون موضوع طلاق و رای دو مذهب در این باره گفتگویی برقرار شد. احمد شاکر، ضمن پذیرش شرط دو شاهد برای طلاق، در موضوع رجوع، بر خلاف امامیه که وجود شاهد را شرط صحت رجوع نمی‌دانند، شرط دو شاهد را برای صحت ضروری می‌دانست. دو شیخ، نامه‌هایی در این باره به یکدیگر نوشتند که مجله «الرسالة المصریه» چاپ شد. منطق قوی و استدلال‌های مستند آیت‌الله کاشف‌الغطاء، باعث شد که دادگاه‌های شرعی مصر و برخی از کشورهای عربی، در این موضوع، به فتاوی شیعه رجوع کنند و از برخی تنگناها که براساس فقه رایج اهل سنت پدید آمده بود رهایی یابند.

9. آیت‌الله کاشف‌الغطاء، موسیقی را از تحریم درآورد.
آیت‌الله کاشف‌الغطاء، آرای بدیع و جسورانه‌ای در فقه نیز دارد. یکی از این آراء، نظر علامه پیرامون غِنا (موسیقی) است. ایشان برای موسیقی شأن هنری قائل بود و معتقد بود هر کسی هم نمی‌تواند به دارج عالی در این هنر و زیبایی آفرینش دست یابد. محمد علی الحومانی، ادیب لبنانی، در این باره خاطره‌ای از یک دیدار با علامه کاشف‌الغطاء تعریف می‌کند که جالب‌ توجه است. در این دیدار علامه گفت: « غنا، چه همراه با ابزارهای طرب‌انگیز و چه بی آن باشد، تا اندازه‌ای که به سَبُکی شنونده و خروج وی از کمال نینجامد، مباح است.» امام کاشف‌الغطاء، برای این دیدگاه فقهی خود شواهد و مستنداتی هم آورد: «اگر در اسلام احکامی هست که در طول زمان نباید تغییر و تبدیل یابد، احکام دیگری هم هست که به مقتضای عقل، منطق و مستلزمات شرعی، باید تغییر بیابد؛ اما بسیاری مجتهدان، سلیقه اجرای این تبدیل اما بسیاری مجتهدان، سلیقه اجرای این تبدیل و تغییر را ندارند و این گونه احکام، همچنان جامد و بیگانه از هدفی که در شرع لحاظ شده بود، می‌ماند.»




تاریخ : یکشنبه 93/4/29 | 12:37 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی