سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

**امام خمینی(ره) خطاب به استاد مطهری فرموده بود:

در قبرستان قم یک مرد خوابیده و او حاج میرزا جواد آقا تبریزی است. امام آنچنان به میرزا جواد ارادت داشت که پس از بازگشت از فرانسه به زیارت قبر ایشان رفت و با تحت الحنک عمامه خویش غبار سنگ قبر استاد را زدود.

**مقام معظم رهبری :  می‌فرماید: «ما قله‌‌‌هاى تهذیب داریم. در همین قم، مرحوم حاج میرزا جواد آقاى مَلِکى، مرحوم علامه‌ طباطبائى، مرحوم آقاى بهجت، مرحوم آقاى بهاءالدینى (رضوان اللَّه تعالى علیهم) قله‌‌‌هاى تهذیب در حوزه بودند. رفتار اینها، شناخت زندگى اینها، حرفهاى اینها، خودش یکى از شفابخش‌‌‌ترین چیزهائى است که می‌تواند انسان را آرام کند؛ به انسان آرامش بدهد، روشنائى بدهد، دلها را نورانى کند. در نجف بزرگانى بودند؛ سلسله‌ شاگردان مرحوم آخوند ملاحسینقلى تا مرحوم آقاى قاضى و دیگران و دیگران؛ اینها برجستگانند.»

 

   

 

 

 

 

 

***نسیم معرفت***


 

    

میرزا جواد آقا مَلِکی تبریزی‏ - استاد اخلاق امام(ره)- در نجف، شاگرد چهره ‏های برجسته‏ ای بود که در نهایت به آخوند ملاحسینقلی همدانی‏ می‏رسد که داستان زندگی او نیز داستان عجیب و شنیدنی است.

این عارف بالله بعد از شیخ انصاری‏ در مقام مرجعیت شیعه قرار گرفت، ولی مرحوم آیت‌الله سیدعلی شوشتری اجازه نداد که او مرجع تقلید شود و گفت: خدا شما را برای مرجع تقلید شدن نیافریده است، اگر طبل مرجعیت بزنید، قیامت گریبانت را می‏گیرند، خدا تو را ساخته است که با این نفَس و علمی که به تو داده است، انسان بسازی، نه فقه و اصول بگویی!

از مرحوم مَلِکی آثار ارزنده‌ای از جمله اسرارالصلاة، المراقبات، اعمال السنة، رساله‌ای در فقه و رساله لقاء‌الله به جای مانده است، این عالم ربانی سر انجام پس از یک عمر تلاش در راه تهذیب انسان‌ها در سحرگاه یازدهم ذی‌الحجه سال 1344 قمری به دیار باقی شتافت و در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شد.

 مرحوم حاج میرزا جواد آقای تبریزی از منظر رهبری

آیت‌الله خامنه‌ای رهنمودهایی به مناسبت ماه رمبارک رمضان سال گذشته تحت عنوان «سی روز، سی گفتار» ایراد ‌کردند که در روز دهم به بحث «تکبر مانع تکامل» پرداختند. قسمتی از بیانات معظم‌له به مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی اختصاص داشت که در ادامه می‌آید:

شنیدم مرحوم حاج میرزا جواد آقای تبریزی معروف -که از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحب‌دلِ زمان خودش بوده است- اوایلی که برای تحصیل وارد نجف شد، با این‌که طلبه بود ولی به شیوه اعیان و اشراف حرکت می‌کرد.

نوکری دنبال سرش بود و پوستینی قیمتی روی دوشش می‌انداخت و لباس‌های فاخری می‌پوشید؛ چون از خانواده اعیان و اشراف بود و پدرش در تبریز ملک‌التجار بوده یا از خانواده ملک‌التجار بودند. ایشان طلبه و اهل فضل و اهل معنا بود و بعد از آن‌که توفیق شامل حال این جوان صالح و مؤمن شد، به درِ خانه عارف معروف آن روزگار، استاد علم اخلاق و معرفت و توحید، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی -که در زمان خودش در نجف، مرجع و ملجأ و قبله اهل معنا و اهل دل بوده است و حتّی بزرگان می‌رفتند در محضر ایشان می‌نشستند و استفاده می‌کردند- راهنمایی شد.

روز اولی که مرحوم حاج میرزا جوادآقا، با آن هیئتِ یک طلبه اعیان و اشراف متعین به درس آخوند ملاحسینقلی همدانی می‌رود، وقتی‌که می‌خواهد وارد مجلس درس بشود، آخوند ملاحسینقلی همدانی، از آن‌ جا صدا می‌زند که همان‌جا -یعنی همان دمِ در، روی کفش‌ها- بنشین. حاج میرزا جواد آقا هم همان‌جا می‌نشیند. البته به او بر می‌خورد و احساس اهانت می‌کند، اما خودِ این و تحمل این تربیت و ریاضت الهی او را پیش می‌برد. جلسات درس را ادامه می‌دهد. استاد را -آن‌چنان‌که حق آن استاد بوده- گرامی می‌دارد و به مجلس درس او می‌رود.

یک روز در مجلس درس (یا) بعد که درس تمام می‌شود، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی به حاج میرزا جوادآقا رو می‌کند و می‌گوید: برو این قلیان را برای من چاق کن و بیاور! بلند می‌شود، قلیان را بیرون می‌برد؛ اما چه‌ طور چنین کاری بکند؟! اعیان، اعیان‌زاده، جلوی جمعیت، با آن لباس‌های فاخر! ببینید، انسان‌های صالح و بزرگ را این‌ طور تربیت می‌کردند، قلیان را می‌برد به نوکرش که بیرون در ایستاده بود می‌دهد و می‌گوید: این قلیان را چاق کن و بیاور. او می‌رود قلیان را درست می‌کند و می‌آورد به میرزا جوادآقا می‌دهد و ایشان قلیان را وارد مجلس می‌کند. البته این هم که قلیان را به ‌دست بگیرد و داخل مجلس بیاورد، کار مهم و سنگینی بوده است؛ اما مرحوم آخوند ملاحسینقلی می‌گوید که خواستم خودت قلیان را درست کنی، نه این‌که بدهی نوکرت درست کند!
 این، شکستن آن منِ متعرض ِ فضولِ موجب شرکِ انسانی در وجود انسان است. این، آن منیت و خودبزرگ‌بینی و خودشگفتی و برای خود ارزش و مقامی در مقابل حق قایل شدن را از بین می‌برد و او را وارد جاده‌ای می‌کند و به مدارج کمالی می‌رساند که مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی به آن مقامات رسید. او در زمان حیات خود، قبله اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجه اهل باطن و اهل معناست. بنابراین قدم اول، شکستن منِ درونی هر انسانی است که اگر انسان، دایم او را با توجه و تذکر و موعظه و ریاضت -همین‌طور ریاضت‌ها- پَست و زبون و حقیر نکند، در وجود او رشد خواهد کرد و فرعونی خواهد شد.

http://www.ical.ir/index.php?option=com_k2&view=item&id=10257:%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81%E2%80%8C-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF-%D8%A2%D9%82%D8%A7-%D9%85%D9%84%DA%A9%DB%8C-%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2%DB%8C&Itemid=81&tmpl=component&print=1

 

آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی؛ ‌عارف، حکیم، استاد اخلاق و فقیه بزرگ شیعه و اسلام در تبریز به دنیا آمد. تاریخ تولدش به طور دقیق معلوم نیست ولی از کتابی در «فقه» که یکی از فضلای معاصر به آن دست یافته و از مؤلفات ایشان و در پایان آن نوشته شده معلوم می‌شود که به سال 1312 هـ . ق مؤلف در عنفوان جوانی بوده است.

وی فرزند «حاج میرزا شفیع» بود و به دلیل نسبتش با خانواده ملک التجار تبریزی به ملکی معروف شد....

آیت الله ملکی تبریزی، علوم صرف، نحو،‌ منطق، معانی بیان و دروس مقدّماتی دیگر را در تبریز فرا گرفت و پس از مدّتی «سطح» را به پایان رساند و برای استفاده بیشتر به نجف اشرف مشرف شد.

در نجف اشرف از درس محدّث محقق،‌ میرزا حسین نوری، فقیه وارسته آیت‌الله حاج آقا رضا همدانی، و اصولی معروف آخوند خراسانی استفاده کرد.

اما مهمترین استادش، عارف بالله آخوند مولی حسینقلی همدانی بود که میرزا جواد ملکی را از ملک به ملکوت رساند. مرحوم ملکی تبریزی مدت 14 سال ملازم آخوند همدانی بود.

آیت الله ملکی تبریزی بیشترین ارادت را به آخوند همدانی داشت.

وی درباره استادش در کتاب اسرار الصلاة می‌‌نویسد: حکیم عارف و معلم خبیر و طبیب کاملی بسان او ندیدم...

در جای دیگر از آن کتاب می‌‌‌نویسد: مرا شیخی بود جلیل‌القدر، عارف، عامل، کامل – قدس الله تربته - که کسی نظیر او در این مراتب را ندیدم ....

میرزا جواد آقا ملکی تبریزی از شدت علاقه به استادش (آخوند ملا حسینقلی همدانی)، نام فرزندش را حسینقلی گذاشت.

آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در سال 1321 قمری / 1270 شمسی به ایران بازگشت و به زادگاهش تبریز رفت.

جاذبه معنوی او روشن ضمیران پاک را بسان پروانه‎‌هایی عاشق گرداگردش به پرواز درآورد و از محضر پر فیض وی آنان را سیراب ساخت.

در این سالها بود که واقعه مشروطه پدید آمد و ارتش روسیه بخشی از آذربایجان را اشغال کرد، مردم بی‌‎‌پناه آن خطه به خاک و خون کشیده شدند و شهر تبریز محاصره شد.

راهی غیر از ترک دیار باقی نماند. از این رو حاج میرزا جواد آقا به دور از چشم متجاوزان رو به سوی تهران گذارد و از آنجا به زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام شتافت. سپس به قم مهاجرت کرد و این شهر را وطن خویش قرار داد.

ارمغان ارزشمند دوران تحصیل و تدریس حاج میرزا جواد آقا، ژرف‌‌‎نگری و اندیشمندی بسیار نسبت به اوضاع جهان بود.

وی صاحب سیرتی سیاسی شده بود و هماره حوادث را با دیده بصیرت و بینش می‌‌‎نگریست. حکومت زمان خود را مردود می‌‌‎دانست و صاحب منصبان را افرادی ناپاک و غاصب می‎‌‌شمرد. هیچ گاه روی خوش به آنان نشان نمی‌‌‎داد و با زبان دعا، ناخرسندی خویش را نسبت به اوضاع ابراز می‌‌‎کرد.

افرادی که برای مشورت به حضورش می‌‎‌شتافتند از قبول کارهای دولتی منصرف می‌‌‎ساخت و سردمداران حکومت را همچون ستمگران بنی امیّه و بنی عباس قلمداد می‌‌‎کرد.....

امام راحل (ره) در کتاب «معراج السالکین»، چون سخن از عرفان می‌‎شود، استاد خود را «شیخ جلیل القدر» لقب داده و «عارف بالله» می‎‌خواند و علاقه‌مندان به تهذیب و وارستگی را به مطالعه کتابهای ایشان راهنمایی می‎‌کند.

و در کتاب «چهل حدیث»، بیدار دلان را به «رساله لقاء الله» آن بزرگوار رهنمون می‎‌شود.

آن فرزانه کبیر، در جای دیگر که از قم و قبرستان شیخان سخن به میان می‎‌آید خطاب به استاد شهید مطهری می‌‎فرماید: «در قبرستان قم یک مرد خوابیده است و او حاج میرزا جواد آقا تبریزی است.»

امام خمینی آن چنان به مرحوم ملکی تبریزی ارادت می‌‌‌‌ورزید که هنگام بازگشت از پاریس به ایران، در قم به قبرستان شیخان رفته و با کمال تواضع با تحت الحنک عمامه خویش ـ با آن که همیشه دستمال همراه داشت ـ غبار سنگ قبر استاد را زدود و به قرائت فاتحه و تلاوت قرآن پرداخت......استاد شهید می‌گوید: مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکى تبریزى از بزرگان اهل معرفت زمان ما- که پنجاه و دو سال پیش از دنیا رفته است و قبر او در قم است و من هر وقت به قم مشرّف مى‌‏‌شوم آرزو دارم قبر این مرد بزرگ را زیارت کنم- در یکى از نوشته‌‌‌هاشان درباره استاد بزرگوارشان مرحوم آخوند ملّا حسینقلى همدانى که از اعاجیب اهل معنا بوده مى‌‏‌نویسد که یک آقایى آمد پیش مرحوم آخوند و مرحوم آخوند او را توبه داد. چهل و هشت ساعت بعد وقتى آمد، ما او را نشناختیم. آنچنان از نظر چهره و قیافه عوض شده بود که ما باور نمى‏‌کردیم که این همان آدم چهل و هشت ساعت پیش است.

 

تاریخ و چگونگی وفات آیت الله ملکی تبریزی

سرانجام خورشید عرفان و مناجات، روز یازدهم ذی‌حجه سال 1343 قمری از دنیا رفت به لقای محبوبش رسید.

چگونگی حضور آن عارف فرهیخته را در ملکوت از زبان فرزانه وارسته، حاج آقا حسین فاطمی آگاه می‌‎‌شویم:

روز پنجشنبه، عید قربان بود. صبح، مسجد جمکران رفتم و قبل از ظهر به منزل برگشتم.

چون وارد شدم خبر دادند که حاج میرزا جواد آقا جویای احوال شما شده‎‌اند. چون از کسالت وی اطلاع داشتم بدون هیچ معطلی به خدمتشان رفتم.

ایشان به حمام رفته، خضاب بسته و پاک و مطهر در بستر نشسته بودند. در ظاهر منتظر اذان بودند اما انتظار بیش از این مقدار بود. چون ظهر فرا رسید در بستر شروع به اذان و اقامه کردند. با گفتن هر جمله‎‌ای بهجت بیشتر و آرامش فراوان‌‎‌تری سراغ او می‌‎‌آمد.

پس از اذان، دعای تکبیرات افتتاحیه را ترنم کردند. سپس دو دست را بالا برده تا تکبیرة‌الاحرام بگویند که گویی درهای آسمان برای ورود او گشوده شد لبهایش حرکت کرد و دستها به لرزش افتاد و با آخرین کلام اولین دیدار حاصل شد؛ «الله اکبر»

مرغ روحش از بدن پاکش به سوی عالم قدس پرواز کرد و به سوی یار و محبوب دیرینه خویش، پر کشید.

مردمان وارسته و رادمردان عرصه تهذیب و اخلاص، پیکر معطر وی را تشییعی باشکوه نمودند و در جوار حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه علیها‌السلام در قبرستان شیخان به خاک سپردند.

... اینک دهها سال است که مرقد آن عارف فرزانه، و مرد ملکوتی در قبرستان شیخان قم، محل زیارت مشتاقان معارف الهی است.

 

 

 

 

 

 

 

   


تأثیر دعای دیگران

آیت اللّه سیداحمد فهری نقل می کند:

«دوستی داشتم به نام محمود مجتهدی که بارها به خدمت آیت اللّه میرزا جواد ملکی تبریزی رسیده بود و از انفاس او بهره ها گرفته بود. وی می گوید: روزی پس از پایان درس، به حجره یکی از طلبه ها که در مدرسه دار الشفا بود، عازم گردید و من نیزدر خدمتش بودم. به حجره آن طلبه وارد شد و مراسم احترام را به جا آورد. اندکی بعد، برخاست و حجره را ترک کرد. چون منظور از این دیدار را پرسیدم، فرمود: شب گذشته به هنگام سحر، فیض هایی بر من افاضه شد که فهمیدم از ناحیه خودم نیست و چون توجه کردم، دیدم که این طلبه به تهجد و نماز شب برخاسته است و در نماز شبش به من دعا می کند و این فیض ها، اثر دعای اوست. این بود که به عنوان سپاس گزاری از عنایتش، به دیدار او رفتم».


اهتمام به سحرخیزی و اشک و آه

حجت الاسلام سیدمحمود یزدی درباره شوریده حالی مرحوم آیت اللّه ملکی تبریزی به هنگام بیدار شدن در سحرگاهان برای خواندن نماز شب، می گوید:

«ایشان شب ها که برای تهجد و شب زنده داری برمی خاست، ضمن اجرای دستورها و آداب برخاستن از خواب همانند سجده و دعا، مدتی در بستر می گریست. سپس به حیاط منزل می آمد و به اطراف آسمان نگاه می کرد و آیات: «اِنَّ فِی خَلْقِ السَّموات وَ الاَرض...» را تا آخر می خواند و سر به دیوار می گذاشت و مدتی گریه می کرد. آن گاه وضو می ساخت و چون به مصلایش می رسید و مشغول تهجد می شد، دیگر حالش خیلی منقلب می شد. او در نمازها و به ویژه در قنوت ها، گریه های طولانی داشت».

می گریم و مرادم از این سیل اشک    بارتخمِ محبت است که در دل بکارمت

از حافظ

تسلیم و رضا در برابر پروردگار

آیت اللّه سید احمد فهری درباره آیت اللّه میرزا ملکی تبریزی می گوید:

«ایشان پسری داشته که شمع فروزان شبستان خانواده بوده است. در روز عید غدیر که ایشان در منزل جلوس کرده و قشرهای مختلف به زیارتشان می آمده اند، خادمه منزل به کنار حوض خانه می آید و ناگاه چشمش بر پیکر بی جان پسر که بر روی آب بوده، می افتد و بی اختیار فریاد می زند. اهل خانه که از اندرون، به صدای خادمه بیرون می آیند و با چنین منظره دلخراشی روبه رو می شوند، همگی فریاد می کشند و شروع می کنند به گریه و زاری. مرحوم آیت اللّه ملکی که متوجه شیون می شود، از اتاق خود بیرون می آید و می بیند که جنازه پسرش کنار حوض گذاشته شده است. در این هنگام، با آرامشی عجیب، رو به خانواده خطاب می کند: ساکت! همگی سکوت می کنند و همین سکوت ادامه می یابد تا آنکه مرحوم ملکی از همه مهمانان پذیرایی می کند و طبق معمول سال های قبل، عده ای از آنان نیز نهار را در منزل ایشان صرف می کنند. پس از پایان غذا که عازم رفتن می شوند، مرحوم ملکی به چند نفر از خواص مهمانان می فرماید که شما اندکی تأمل کنید که با شما مرا کاری است و چون بقیه مهمانان بیرون می روند، ماجرا را برای آنان بازگو می کند و از آنان برای مراسم تجهیز فرزند از دست رفته کمک می گیرد».

سر درنهیم در ره او، هر چه باد باد تن درنهیم و هر چه رسد، مرحبا کنیم
او هر چه می کند، چو صواب است و محض خیر پس ما چرا حدیث، ز چون و چرا کنیم

فیض کاشانی

http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/3280/4988/43199/%D8%AD%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%B1%D8%AD%D9%88%D9%85-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%91%D9%87-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D9%84%DA%A9%DB%8C-%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2%DB%8C

 

**معرفی‌ مفاخر و بزرگان شیعه (میرزا جواد آقا ملکی)




تاریخ : سه شنبه 95/4/29 | 2:38 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

***نسیم معرفت***


(PhD) « پی‌ اچ‌ دی ) چیست ؟

 

پی‌اچ‌دی (به انگلیسی: PhD) (مخفف واژه? لاتین فلاسفیا دوکتور یا دکتری فلسفه Philosophiae Doctor) دوره دکتری تخصصی در علوم را گویند و در حقیقت «اعلی درجه علمی» در علم مورد نظر و یا «صاحب فلسفه و اجتهاد علمی در دانش موردنظر» می‌باشد. مدرک پی‌اچ‌دی یا دکتری تخصصی بالاترین مدرک آکادمیک و دانشگاهی در جهان است که معمولاً در رشته‌های زیرمجموعه «علوم پایه»، «کشاورزی و منابع طبیعی»، «فنی و مهندسی»، «علوم انسانی» و «هنر» و پس از گذراندن مدارج لیسانس (به انگلیسی: BSc) و فوق لیسانس یا (به انگلیسی: MSc) و ارائه? یک نوآوری در قالب پایان‌نامه? دوره? دکتری است. البته بعضی‌ها فکر می‌کنند که فوق phd وجوددارد ولی اینگونه نیست phd بالاترین مدرک است.

مدارج معادل در سایر رشته‌های علمی

DBA مخفف عبارت Doctorate of Business Administration است که به فارسی “دکترای مدیریت حرفه ای کسب و کار” برگردانده شده است. این دوره با هدف استفاده کاربردی از علم روز مدیریت برای ارتقا و توسعه کسب وکار برای مدیران ارشد سازمان ها ارائه می شود و در واقع می توان گفت دوره DBA عالی ترین سطح آموزش مدیریت برای مدیران سازمان ها است. دوره DBA بالاترین سطح از آموزش کاربردی مدیریت را به متقاضیان ارائه می دهد و مدرک دکتری عالی مدیریت محسوب میشود. همچنین در دامپزشکی دکتری عمومی DVM گفته می‌شود. دکتری تخصصی در این رشته‌ها به دو نوع دکتری PhD و دکتری تخصصی بالینی رزیدنتی یا دستیاری تقسیم می‌شود. ارائه پایان‌نامه اصلی‌ترین و بیشترین بخش این دوره را در بر می‌گیرد. دکتری تخصصی بالینی در دامپزشکی DVSc اخذ آن معمولاً 4 تا 6 سال طول می‌کشد و شامل گذراندن دوره‌های بالینی، تئوری، پایان‌نامه، تدریس و ... می‌باشد؛ بنابراین برای اخذ مدرک دکتری تخصصی بالینی در دامپزشکی یا پزشکی با احتساب دوره عمومی باید حدود 280 تا 290 واحد درسی را گذراند که معمولاً 10 تا 12 سال طول می‌کشد. این میزان در مورد دکتری PhD با احتساب دوره عمومی چیزی در حدود 240 تا 250 واحد درسی می‌شود. در مورد دکتری سایر رشته‌ها علوم، کشاورزی، علوم انسانی، و... برای اخذ مدرک PhD گذراندن تنها حدود 200 واحد از ابتدای دوره شامل کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری کافی است.

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%DB%8C%E2%80%8C%D8%A7%DA%86%E2%80%8C%D8%AF%DB%8C




تاریخ : دوشنبه 95/4/28 | 4:13 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

***نسیم معرفت***

سلام علیکم


حضرت آیت‌الله سعادت بزرگوار  گنجی هست برای گروه های گیلان نشاط با اینکه فرصت کمی دارند بیشتر وقت ایشان در تدریس و تحقیق هست اما واقعاً بنده از طرف خودم صمیمانه از این عالم بزرگ و دانشمند فرزانه که افتخاری برای گیلان و لاهیجان هست تشکر و قدردانی میکنم هرچند بنده با ایشان در طول ایام هفته ارتباط دارم چه از طریق تماس تلفنی چه از طریق فضای مجازی برای این عالم بزرگ آرزوی موفقیت و پیشرفت در تمامی مراحل زندگی ایشان از خداوند متعال خواستارم.

متن بالا از دکتر طهمورث سمیعی سیاهکلی گیلانی  درتاریخ بیست و هفتم تیر 1395 ه. ش

***************************

سلام و ادب

بحمدالله خِطّه سرسبز گیلان  ، فرهیختگان متعهدی دارد که از جمله آنان جناب دکتر طهمورث سمیعی سیاهکلی گیلانی  هستند . از دیدگاه قرآن و اسلام  آبادی حقیقیِ مناطق و سرزمین ها بواسطه وجود مبارک دانشمندان و فرهیختگان ربانی است و خالصانه دعا می کنم که همه شهر ها و  و بخش ها و روستاهای ما با حضور اندیشوران و متفکران درست اندیش و متعهد آباد باشد و عرض می کنم که قدر علماء و فرهیختگانی که در بلاد گیلان هستند دانسته شود و قدر حضرتعالی نیز انشاء الله دانسته می شود . حدود شاید بیش از 30 سال پیش که کتاب حکومت اسلامی از شهید آیت الله سید عبد الحسین دستغیب شیرازی  را میخواندم به روایتی از رسولخدا ص برخورد کردم که پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) فرمود : هرگاه امت و ملتی قدر علماء و اهل علم خود را ندانند , واز آنها فاصله بگیرند  مبتلا به سه بلاء میشوند :
1- مبتلاء به حاکم جایر و ستمگر می شوند.
2-برکت از مال و اموال و زندگی شان برداشته می شود.
3- بی ایمان از دنیا می روند

انصافا آثار شهید آیت الله دستغیب شیرازی(شهید محراب)نورانیت خاصی دارد . همه آثارش با اخلاصِ عالی نوشته شده است . کتاب ایمان و نیز قلب سلیم و گناهان کبیره ایشان واقعا خواندنی و قابل استفاده برای همه طبقات است . خوشبختانه در سال های اول طلبگی  علاوه بر اُنس با آثار علامه شهید مطهری  ، تقریبا همه آثار این شهید محراب را با توجه و دقت مطالعه کرده ام و کتاب ایمان ایشان اثر بسیار عالی در بنده داشته است . ...  برای حضرتعالی آرزوی سلامتی  و موفقیت در همه امور دارم
دوستدارتان  سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

بیست و هفتم تیر 1395 ه. ش

 یکشنبه دوازدهم شوّال المُکَرَّم 1437 ه.ق

***********************************************

حضرت آیت الله سعادت میرقدیم لاهیجی

با احترام و ادب و شب بخیر

بنده لایق این کلمات بزرگ که در یک متن کامل کنار هم قرار دادید نیستم

اما با اینکه رشته تحصیلی بنده مدیریت کشاورزی هست

بیشتر قلم و اندیشه من و مطالعات بنده در زمینه علوم قرآن و حدیث هست

یادم می آید در سال 83 برای رساله کارشناسی ارشد خودم موضوعی را با عنوان ( سیاست خارجی رسول الله صلی اللّه علیه و آله و سلم) انتخاب نمودم

متاسفانه مورد موافقت استاد راهنما قرار نگرفت، مدت 6 ماه از ایشان درخواست کردم علت عدم قبول عنوان رساله بنده چیست؟

ایشان جواب منطقی نداشتند، یکی از دوستان من که در دانشگاه پنسیلوانیا موفق به دریافت گواهینامه دکتری تخصصی (PhD)  در رشته ژنتیک و اصلاح نباتات شده بود،  برای بنده تعریف میکرد که در آن دانشگاه درسی در مورد ادیان برای دانشجویان طبق ادیان آن دانشجویان باید گذارنده می شد. جدا از رساله دکتری،علت آنرا پرسیدم، میگفت در وزارت علوم آن کشور آمده است که دانشجویان دانشگاه باید بعد از فراغت از تحصیل برای این انسان ها با ادیان الهی و سایر خدمت کنند.

اما در کشور ما جای تاسف دارد، این موضوع را با استاد راهنمای خودم در میان گذاشتم فقط در پاسخ لبخند تمسخر آمیز زد و گفت قوانین 1400 سال پیش بدرد تکنولوژی امروز نمی‌خورد

هر طور برای ایشان از دین اسلام و مذهب تشیع در حد معلومات خودم توضیح دادم قانع نشد.

متاسفانه از این افراد تحصیلکرده در کشور زیاد داریم.

اما برای بنده این مهم است که برای عشق که از آسمان خدا میچکید و زمینش را فرش میکند ...
هر که قلب گشوده اى داشت و دلى رئوف چکه اى از آن را ربود...

در خود داشت و آن را خود انگاشت. و آنکه قدرِ عشق بیشتر مى دانست از آن چکه بارور شد و خود جلوه عشق شد.

‌ ‌ قویترین ابزار بعد از قدرت لایتناهی پروردگار، قدرت اندیشه و ذهن انسان است.
اندیشه مانند نور آفتاب است و تمرکز و تکرار آن مانند ذره بین عمل می کند.

 افکار مداوم و متمرکز ما قدرت آفریدن همان اندیشه را دارد. تمام آنچه را که در اطراف خود می بینیم و گمان می کنیم که خودشان ایجاد شده اند بازتاب اندیشه های خودمان است.

انسان به طور مستقیم نمی تواند اوضاع و شرایط را انتخاب کند اما می تواند اندیشه هایش را آگاهانه برگزیند و در نتیجه به طور قطع اوضاع وشرایط دلخواهش را بیافریند.

پس ما همان چیزی خواهیم شد که فکر می کنیم.

آنچیزی که برای بنده مهم است،  معرفت به ذات احدیت مُتعال و انبیاء الهی و اهل بیت علیهم السلام و تعالیم اسلام است.

خدای مهربان را سپاسگزارم از این عنایت به بنده

در مورد کتاب های آیت الله دستغیب، تشکر میکنم از یادآوری آن عالم بزرگ

اولین کتابی که از ایشان خواندم، کتاب گناهان کبیره بود
خیلی چیزها آموختم، علی الخصوص در مورد زبان و آفات زبان

خدای متعال علماء را وارثان انبیاء و اولیاء قرار داده است بر روی زمین

از خداوند متعال خواستارم به همه علماء اسلام، آنهایی که واقعاً برای گسترش اسلام ناب محمدی ( ص) هر طور با زبان، قلم و آموزش درست خدمت میکنند محفوظ نگه دارد.

این بهار نو زبعد برگ ریز
               هست برهان، بر وجود رستخیز
در بهار ، آن سِرها پیدا شود
           هرچه خورده است زمین، رسوا شود
رازها را میکند حق آشکار
            چون بخواهد رُست، تخم بد، مکار

** متن فوق  از دکتر طهمورث سمیعی سیاهکلی گیلانی  درتاریخ بیست و هفتم تیر 1395 ه. ش

 توضیح : گروه گیلان نشاط  و گیلان نشاط جوان (با مدیریت جناب آقای بهمن علیمرادی چالکسرایی گیلانی) فعالیت خوبی در فضای مجازی دارد این گروه یکی از گروه های فعّال و خوب در عرصه فضای مجازی است که بسیاری از فرهیختگان و افراد شاخص سیاسی و اجتماعی و مدیریتی از اهل گیلان و لاهیجان و ... در آن عضو هستند و بنده نیز عضو این گروه می باشم . از زحمات خالصانه جناب آقای بهمن علیمرادی چالکسرایی نیز صمیمانه  قدر دانی و سپاسگزاری می نمایم . در این گروه بعضی از فرهیختگان بزرگوار با بنده ارتباط دارند که یکی از آنها جناب آقای دکتر طهمورث سمیعی سیاهکلی است که رشته تحصیلی ایشان مدیریت کشاورزی می باشد ولی به معارف اسلامی و علوم قرآنی و حدیثی بسیار علاقه مند است . برای ایشان و همه فرهیختگان متعهد و بزرگوار آرزوی سلامت و موفقیت دارم .  کلیک کنید (سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجی)

********************************************
شهید آیت الله سید عبد الحسین دستغیب شیرازی  یکی از عالمان اهل عمل و بسیار خوش فکر بوده اند که در طول عمر خود کارهای بسیار با برکتی انجام داده اند که از جمله  آن ها تألیف کُتُب:

1-آدابى از قرآن ، 2. سراى دیگر، 3. معارفى از قرآن 4 . رازگویى و قرآن ، 5. قلب قرآن ، 6. حقایقى از قرآن ، 7. معراج ، 8. قیامت و قرآن ،9  بهشت جاویدان ، 10. فاتحه الکتاب ، 11. صلوة الخاشعین 12. بندگى راز آفرینش 13 .ایمان، 14. گناهان کبیره، 15. گنجینه اى از قرآن، 16. سید الشهداء، 17. زندگانى صدیقه کبرى فاطمه زهرا علیه السلام، 18. قلب سلیم، 19. استعاذه، 20. شرح فوائد الاصول شیخ انصارى، 21. شرح کفایه الاصول آخوند خراسانى، 22. تقریرات درس فقه و اصول آیة الله العظمى شیخ محمد کاظم شیرازى (از مراجع نجف )، 23. داستانهاى شگفت، 24.رساله توضیح المسائل ،  25 .صدیقه کبری، 26 .کتاب داستانهای شگفت، 27.هشتاد و دو پرسش، 28. سوره نجم، 29 .معاد، 30. ماه خدا   31 -  کتاب حکومت اسلامی و غیر آن که به 56 اثر مى رسد که در مجموع قابل اعتبار و قابل اعتماد و مفید می باشند.

*****************************************************

قالَ رَسولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)-:
قال : یَا عَلِىُّ : خَمسَة تُنَوِّرُ القَلبَ : کَثرَةُ قِرائَةُ «قُل هُوَ اللهُ اَحَد» وَ قِلَّةُ الکَلامِ وَ مُجالَسَةُ العُلَماءِ وَ الصَّلاةُ فِى اللَّیلِ وَ المَشىِ  اِلَى المَساجِدِ
یا على :  پنج چیز دل را نورانى مى کند: کثرت تلاوت سوره
«قُل هُوَ اللهُ اَحَد» ،کم گویى ، مجالست با علما، نماز شب و گام برداشتن به سوى مسجد.
(المواعظ العددیه ، ص ‍ 258).


قالَ رَسولُ اللهِ
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) :
فَقیهٌ واحِدٌ أشَدُّ عَلى إِبلیسَ مِن ألفِ عابِدٍ ؛
وجود یک فقیه و دینشناس  براى ابلیس ، سخت ‏تر از هزار عابد است .
بحار الأنوار : 1 / 177 / 48

قالَ رَسولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ):
مَن أرادَ عِلمَ الأوَّلینَ والآخِرینَ فَلْیُثَوِّرِ القرآنَ ؛
هرکه خواهان علم پیشینیان و آیندگان ، از اوّل تا به آخر دنیاست ، در قرآن کاوش و تأمل کند .
فلیُثَوِّر القرآن : أی لینقّر عنه ویفکّر فی معانیه وتفسیره وقراءته (النهایه : 1 / 229) .کنز العمّال : 2454.

قالَ رَسول اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ):
مَنِ استَقبَلَ العُلَماءَ فقَدِ استَقبَلَنی ، ومَن زارَ العُلَماءَ فقَد زارَنی ،ومَن جالَسَ العُلَماءَ فقَد جالَسَنی ، ومَن جالَسَنی فَکأنَّما جالَسَ رَبّی .
هر که به استقبال دانشمندان رود ، مرا استقبال کرده است و هرکه به دیدار دانشمندان رود ، مرا دیدار کرده است و هرکه با دانشمندان نشیند ، با من نشسته است و هر که با من نشیند ، چنان است که با پرودگار من همنشینى کرده باشد .
کنز العمّال : 28883.

قالَ عَلِیّ  (علیه‏ لسلام)  :
مَن وَقَّرَ عالِما فقَد وَقَّرَ رَبَّهُ ؛
هر که دانشمندى را احترام نماید  خدا را احترام و اکرام  کرده است .
غرر الحکم : 8704.

قالَ رَسولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ):

اَکْرِمُوا الْعُلَماءَ فَاِنَّهُمْ وَرَثَةُ الْأَنْبِیاءِ فَمَنْ أَکْرَمَهُمْ فَقَدْ اَکْرَمَ اللهَ وَرَسُولَهُ .  عُلماء و دانشمندان  را گرامى دارید که آنها وارثان پیغمبرانند و هر که آنها را عزیز دارد خدا و پیغمبر را عزیز داشته است.
نهج الفصاحه، حدیث 450.

قالَ رَسولُ اللهِ  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ):
اَلا اِنَّ شَرَّ الشَّرِّ شِرارُ الْعُلَماءِ وَ اِنَّ خَیْرَ الخَیْرِ خِیارُ الْعُلَماءِ؛
بدانید که بدترین بدها، علماى بدند و بهترین خوبان علماى خوبند.
منیة المرید، ص 137?.

قال رسول الله (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ):
لا تَجْلِسوا مَعَ کُلِّ عالِمٍ، اِلاّ عالِماً یَدْعوکُمْ مِنْ الخَمْسِ اِلى الْخَمْسِ : مِنَ الشَّکِّ اِلَى الْیَقینِ، وَ مِنَ الْعَداوَةِ اِلَى النَّصیحَةِ وَ مِنَ الْکِبْرِ اِلَى التَّواضُعِ وَ مِنَ الرّیاءِ اِلَى الاِْخْلاصِ وَ مِنَ الرَّغْبَةِ اِلَى الزُّهْدِ؛
با هر عالمى ننشینید، مگر عالمى که شما را از پنج چیز به پنج چیز دعوت کند:  1- از شکّ به یقین، 2- از دشمنى به خیرخواهى 3- از تکبّر به تواضع 4-  از ریا به اخلاص  5- از علاقه به دنیا به بى ‏اعتنایى به آن.( یعنی شما را از دلبستگی به مظاهر فریبنده و غافل کننده دنیا بَرَهانَد)
تاریخ بغداد ، ج 5، ص 70، ح 2421?.

قال رسول الله (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ):


علماء چراغ های  روی  زمین  و جانشینان پیامبران و وارثان من و پیامبران هستند. ( علماء چراغ های هدایتگر در روی زمین هستند ....)
کنز العمال/ 28677.

*************************************

**معرفی آثار و تالیفات شهید محراب آیة الله سید عبدالحسین  دستغیب شیرازی




تاریخ : دوشنبه 95/4/28 | 1:3 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

***نسیم معرفت***

 

به نام خدا

نصیحتِ حافظ

 

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند

جوانان سعادتمند     پند پیر      دانا را

دیوان حافظ با تصحیح مرحوم عبد الرحیم خلخالی غزل 3 .

شِنُفتن نُصح و خیر خواهیِ بزرگانی که فراز و فرود ها را طی نمودند  و در پبرتو تهذیب و اخلاص به شاهراهِ حقیقت و نور رسیدند    و  به وصال محبوب و معشوقِ حقیقی در آمدند  زمینه ساز سعادت و نجات و رستگاری برای کسانی است که در هوای نفس و چاه طبیعت گرفتارند . یکی از کسانی که در پرتو شریعت و طریقت و بهره مندی از قرآن کریم به فراز قُلّه های کمال انسانی و روحانی دست یازید و به عالی ترین مرتبه عروج عرفانی و معنوی رسید و مراتب سلوک را به تمام کمال در نوردید ، مرحوم جناب خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی است که از علماء و عرفاء و شعراء برجسته قرن هشتم هجری قمری می باشد . دیوان حافظ که سراسر حکمت و معنا است یکی از بارزترین شاهکار شعر عرفانی و معرفتی و ادبی است که به لسانُ الغَیب معروف می باشد .

شعر حافظ همه بیت الغَزَل معرفت است  آفرین بر نَفَس دلکش و لطف سخنش

دیوان حافظ دیوان حافظ  با تصحیح مرحوم عبد الرحیم خلخالی غزل 286 .

حافظ در غزل 368 می فرماید :

 

صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ

هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم

 

ودر غزل 343 فرمود :

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ    

از یُمن دعای شب و وِرد سَحَری بو .

جناب حافظ با اِشراف به همه مراحل سلوکی و معرفتی ، واماندگان چاهِ نفس و طبیعت و درماندگان عالم ناسوت را دعوت به  پرواز به سوی کمال و معرفت و عشق می نماید و چه زیبا سروده است  :

 

 

ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی

تا راهرو نباشی کی راهبر شوی

در مکتب حقایق پیش ادیب عشق

هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی

دست از مِسِ وجود چو مردان ره بشوی

تا کیمیای عشق بیابی و زَر شوی

خواب و خورت ز مرتبه خویش( یا عشق)  دور کرد

آن گه رسی به خویش(عشق) که بی خواب و خور شوی

گر نور عشقِ حق   به دل و جانت اوفتد

بالله    کز آفتاب    فلک    خوبتر   شوی

یک دم غریق بحر خدا شو گمان مَبَر

کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی

از پای تا سَرت همه نور خدا شود

در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی

وجه خدا اگر شَوَدت مَنظر نظر

زین پس شکی نمانَد که صاحب نظر شوی

بنیاد هستی تو چو زیر و زَبَر شود

در دل مدار هیچ که زیر و زَبَر شوی

گر در سرت هوای وصال است حافظا

باید که خاک درگه اهل هنر شوی


دیوان حافظ دیوان حافظ  با تصحیح مرحوم عبد الرحیم خلخالی غزل 485 .


هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود

در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

دیوان حافظ غزل 81 .


آن کس است اهل بشارت که اشارت داند

نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست

دیوان حافظ غزل 15 .

 ** استاد سیداصغر سعادت میرقدیم


*********************************

*** ترانه عشق ( نسیم معرفت )


 

** بسوی کمال ( شرح بر شعر « ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی)


** ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی - راسخون

************************************************************

 



 


 

 




تاریخ : یکشنبه 95/4/27 | 6:18 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
تاریخ : یکشنبه 95/4/27 | 10:12 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

***نسیم معرفت***


به نام خدا


فروغ وجدان

 هر انسانی علاوه بر قوه تفکر و تعقل و تدبر و اراده و قوّه خیال و وَهم و خشم و شهوت  ، دارای قوه و نیرویی است که آن را وجدان می گویند همان چیزی که این بیت شعر از حافظ ( علیه الرحمه) به آن اشاره دارد:

دراندرون من خسته دل ندانم که چیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

 و در اینکه تعریف وجدان و   حقیقت وجدان  چیست  ؟ وآیا واقعیت دارد یا نه و اینکه محدوده درک وقضاوت آن تا کجا و چه اندازه است و آیا همه قضاوت های وجدانی صحیح است یا نه ؟  بحث های زیادی در میان دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی و روانشناسان صورت گرفته است که باید به کتاب هایی که دراین زمینه نگاشته شده است مراجعه نمود   .

انسان موجودی است  که وجود مُعمّایی و مُلغَز و پیچیده او همه دانشمندان و صاحبان خِرَد و اندیشه و فهم  را به شگفتی واداشته است و درک ژرفای وجود حقیقی آن بسیار مشکل و چه بسا مُحال می باشد و حافظ شیرازی در این باره می گوید :

وجود ما مُعمّایی است حافظ     که تحقیقش فسون است و فسانه


 و حضرت امیرالمؤمنین «علیه السلام» نیز فرمود : اتَزْعَمُ انَّکَ جِرْمٌ‏ صَغْیِرٌ وَفیْکَ انْطَوىَ الْعالَمُ الْاکْبَر وَانْتَ الْکِتابُ الْمُبِیْنُ الَّذِى بِاحْرُفِهِ یَظْهَرُ الْمضْمَرُ . دَوَائُکَ فِیکَ وَ لاَتَعلَمُ وَ دَائُکَ مِنکَ وَ لاَ تَشعُرُ . آیا گمان کرده ای که تو یک جسم و جِرم و ماده کوچکی هستی در حالی که در تو عالَم بزرگی نهفته است.  تو کتاب مُبین و روشنی هستی که با حروف آن ، پنهانی ها (حقایق نامعلوم و پنهانی  )آشکار می شود! داروی تو در خودت است و نمی دانی و ناآگاهی و درد تو  هم از خود تو است و نمی اندیشی . «دیوان منسوب به  على علیه السلام: 175. شرح الاسماء الحسنى: 1/ 12.» ] 

با این حال تلاش برای شناخت ابعاد مختلف انسان بسیار شایسته و مورد سفارش اسلام و قرآن و بزرگان و ائمه معصومین (علیهم السلام)  است و هر کسی در حد و توان خود باید در پی شناسایی ابعاد مختلف وجودی خود باشد  و به اصطلاح : آب دریا را اگر نتوان کشید  هم به قدر تشنگی باشید چشید . ارزش و اهمیت خود شناسی تا بدانجاست که حضرت علی (ع) فرمود : مَعرِفَةُ النَّفسِ أنفَعُ المَعارِفِ  معرفت و شناخت نفس «خود شناسی » سودمند ترین و نافع ترین  معرفت ها و شناخت ها است  (غرر الحکم : حدیث  9865.) در رابطه با اینکه خود و من و خود شناسی چیست و چه اقسامی دارد  روجع شود به کتاب انسان در قرآن از استاد شهیذ مطهری ص 73 . 

یکی از ابعاد مهمی  که در رابطه با  انسان ، شایسته است که  کارشناسان دینی و تربیتی بیشتر به آن توجه کنند و  و مورد تبیین و بحث و بررسی قرار دهند  مسئله وجدان آدمی است . شناخت وجدان و آثار بسیار مهم آن نقش به سزایی در تربیت انسان و جامعه و خانواده و محیط دارد . لازم به تذکر است که بحث از وجدان ،  مُنفک و جدای از مسئله روح و نفس و فطرت نیست و بدون توجه به روح و نفس و فطرت به درستی نمی توان در رابطه با بحث وجدان به نتیجه صحیحی رسید زیرا که این امور یعنی وجدان و نفس و روح و فطرت با هم پیوند و ارتباط دارند .  بسیاری از پرسش ها از قبیل : چرا انسان ها ایثار می کنند ؟  چرا انسان ها عدالت را دوست دارند؟ چرا آدم ها حقجو و حق طلب هستند ؟ چرا نباید تن به ذلت داد ؟  چرا باید در قبال خوبی و احسان دیگران حقشناسی نمود؟ چرا باید صادق و درستکردار باشیم؟ چرا باید انسان موحد و خدا پرست باشد ؟ چرا باید به دیگران احترام کنیم ؟ ....   که برای ما انسان ها بوجود می آید در نهایت به امر وجدانی برمی گردد و از این جهت بحث از وجدان می تواند بسیار حائز اهمیت باشد. به جهت اهمیت مسئله وجدان  شخصیت های مختلف فلسفی و عرفانی و اجتماعی و روانشناسی در رابطه با مقوله وجدان به بحث و بررسی نشستند . علامه  استاد شهید مرتضی مطهری و علامه مصباح محمد تقی یزدی و علامه محمد تقی جعفری و کانت فیلسوف آلمانی و زیگموند فروید اُتریشی و  ویکتور هوگوی فرانسوی  و بِرتراند راسل انگلیسی و ژان ژاک رُوسوی سوئیسی و ... از کسانی هستند که در آثارشان درباره موضوع وجدان به نحو مطلق و یا وجدان اخلاقی  بحث های مهمی مطرح نمودند .

برخی در تعریف وجدان چنین گفته اند : به نیروی درونی هر فرد که خوب و بدِ کردار را به وسیله آن ادراک می‌کند، وجدان گفته می‌شود.(فرهنگ عمید) و در اصطلاح روان‌شناسی گفته اند که وجدان عبارت است از نیروی باطنی که خوب و بد را از هم تشخیص می‌دهد و انسان را به سوی خوبی ها سوق داده و از بدی ها جلو گیری می نماید .

تعریفی که بنده از وجدان ارایه می دهم چنین است که  وجدان  که در ردیف عقل عملی قرار دارد عبارت است از قوه و نیرو ی باطنی نورانی و ملکوتی  و  غریزه خاص الهی است که خداوند متعال همراه خلقت انسان در ذات و نهاد و فطرت و سرشت  او قرار داده است که بدی ها و خوبی ها  و رذایل و فضایل را بِالفِطره بدون نیاز به استدلال و دلیل و برهان  تشخیص می دهد و او را به خوبی ها امر و از بدی ها نهی می نماید  و کارهای پسندیده و نیکو را تحسین و افعال زشت و نکوهیده را تقبیح می نماید و آدمی را بر ارتکاب اعمال قبیح و پلید و زشت  ملامت و سرزنش می کند . وجدان نیرویی  است باطنی    و فطری و ذاتی و عمومی  که  وظیفه و کار اصلی آن نظارت بر رفتار و کردار و اعمال آدمی است .وجدان یکی از ویژگی ها و خصوصیات روح انسان است که منشا امر و نهی و  حکم کننده به خوبی ها و باز دارنده نسبت به بدی ها از عمق جان و روح آدمی است  و همه انسان ها از بدو تولد تا آخر عمر  با هر دین و آیینی از این موهبت الهی (یعنی وجدان) برخوردارند مگر کسانی که  با معاصی فراوان و جُرم و جنایت ها و طغیانگری ها  دچار مرگ وجدانی شده باشند .  خداوند در درون هر انسانی دادگاه کوچکی به نام وجدان قرار داده که او را در برابر رفتار و اعمالش حسابرسی می کند و این نمونه و نازله ای از دادگاه عدل الهی است که در روز قیامت  همه انسان ها باید در برابر خداوند نسبت به کردارهایشان پاسخگو باشند . وجدان بهترین قاضی و داور و حکم کننده می باشد که خداوند آن را همیشه همراه ما قرار داده است  وکسانی که وجدان خود را خاموش ویا از بین برده اند از محدوده و دایره انسانیت خارج هستند . از وجدان با تعابیر گوناگونی  همچون وجدان اخلاقی فطری و غریزه ملکوتی و صدای فطرت  و ندای الهی و نفس لَوّامه و واعظ درونی و ضمیر آدمی  و.... یاد شده است .  در  قرآن کریم از آن به نفسِ لَوّامه و ملامتگر یاد شده  که انسان را در انجام اعمال زشت  و ناپسند ملامت می کند . در سوره قیامه آیه 2 چنین آمده است :  وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ وسوگند به نفس لوّامه و وجدان بیدار و ملامتگر (که قیامت و رستاخیز حق است )

البته خود وجدان هم اقسامی دارد از قبیل وجدان توحیدی ،وجدان پرستش ، وجدان  خدا جویی ، وجدان اخلاقی فطری و ذاتی   ، وجدان  حقیقت جویی ، وجدان علم جویی و وجدان زیبایی طلبی ، وجدان کمال طلبی ، وجدان دینی و مذهبی ، وجدان عقلائی ، وجدان فطری(غیر کسبی) ، وجدان کسبی و اکتسابی ، وجدان عمومی که مربوط به همه انسان ها با هر دین و آیین می باشد( وجدان بشریت )   و وجدان خصوصی که مربوط به هر فرد خاص می باشد و  وجدان ملت ها و قوم ها و  وجدان سیاسی و اقتصادی و  وجدان کاری  ...  که به نظر بنده همه این اقسام گویای یک حقیقت است که همان وجدان فطری خدادای است  که در مقایسه با حقایق و اشیاء  دیگر به صورت اقسام گوناگون وجدان  در آمده است . به عبارت دیگر  در واقع  حقیقت وجدان یک چیز است که به نسبت با حقایق و چیزهای دیگر به اقسام مختلف تقسیم می شود .

ممکن است سوال شود که آیا وجدان همان فطرت است یا نه ؟ عده ای می گویند که وجدان غیر از فطرت است و این دو هیچ ارتباطی با هم ندارند ولی با دقت در مباحث مربوط به وجدان و فطرت درمی یابیم که مابین وجدان و فطرت هیچ مغایرتی نمی تواند وجود داشته باشد بلکه وجدان امری فطری و منطبق با فطرت است وچه بسا این دو یا لازم و ملزوم یکدیگرند و یا اینکه عین هم می باشند و بنظر بنده چنین می رسد که این دو عین همند که محل ظهور  هر یک مختلف  می باشد  و به عبارت دیگر وجدان پژواگ فطرت  است ( دقت بفرمایید).  اِلهامات فطری که در آیات سوره شمس به آنها اشاره شده است همان چیزهایی است که وجدانِ فِطری آدمی به آن ها امر ویا نهی و نیز تحسین و یا تقبیح می نماید  پس  وجدان پژواگ و بازتاب و طنین زیبای فطرت است (دقت بفرمایید)  استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب فلسفه اخلاق  چاپ سال 1362 که در اختیار بنده است درصفحه 32  در این رابطه چنین می فرماید :
... قرآن در مورد اینکه انسان مجهز به یک سلسله اِلهامات فِطری است در سوره مبارکه (والشَّمس) می فرماید :

وَ نَفْس وَ ما سَوّاها @
@فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها
@قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّاها
@وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها

( و (قسم )به جان آدمى و آن کس که آن را منظم ساخته. @سپس فُجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او الهام کرده است.
@که هر کس خود را پاک کرده، رستگار شده.
@ و آن که خود را با گناه آلوده ساخته، محروم گشته . ) 

می بینیم که آخرین سوگند ، سوگند به نفس و روح و اعتدال روح بشر است . خداوند به روح بشر ، کارهای فجور و زشت و همچنین تقوی و پاکی را الهام کرده است .  سپس استاد شهید مطهری  ادامه می دهد و می فرماید : پس از نزول آیه     وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ  ، شخصی  به نام ( وابَصَة بن معبد اَسَدی ) خدمت رسول اکرم (ص) آمد و عرض کرد یا رسول الله سوالی دارم . حضرت فرمودند : قبل از آنکه تو سوال را مطرح کنی من سوال شما را می گویم که چیست ؟ وابَصَه عرض کرد یا رسول الله شما بفرمایید . حضرت فرمودند  : آمده ای  از من سوال سوال کنی که بر  و تقوی وهمچنین اثم و عدوان را برای تو شرح دهم . عرض کرد  بله یا رسول الله . پیامبر (ص) انگشتان مبارکشان را برسینه او گذاردند و فرمود :یا وابَصَه  اِستَفتِ قَلبَکَ  . ای وابَصَه این سؤال را از قلبت و دلت بکن . خداوند متعال این شناخت را به قلب هر بشری الهام فرموده است . استاد شهید مطهری  در ادامه این مطلب  فرمود :  قرآن می فرماید :  وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ ....( و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما ،  مردم را هدایت می کردند و انجام کارهای نیک و .... را به آنها وحی کردیم )
استاد شهید مطهری سپس  در رابطه با این آیه شریفه  می فرماید که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان (ج14 ص 305) یک استنباط خیلی شیرینی دارد و می فرماید : خداوند در این آیه نفرمود  ( وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ اَنِ
افْعَلُوا الْخَیْراتِ  )  یعنی نفرمود که ما به آنها وحی کردیم که کارهای خیر بکنید چون اگر اینطور بود  این همان وحی عادی می شد (که بر پیامبر ص نازل می شد) بلکه خود کار نیک و خیر را به آنها وحی کردیم یعنی کار خوب را به آنها (به روح و فطرت و دل  انسان ها) الهام کردیم . (رجوع شود به کتاب فلسفه اخلاق ازاستاد شهید مطهری ص32 و ص33)
سوال دیگری که در رابطه با بحث وجدان  مطرح می شود این که آیا وجدان طبق تعریفی که در بالا برای آن ذکر کردیم همه امور اخلاقی را درک می کند یا نه ؟
درپاسخ به این سوال باید عرض کنم که  قبل از این سوال پرسش دیگری مطرح هست  که ملاک و معیار تشخیص اخلاقی بودن کارها و افعال چیست ؟ این سوال ، سوال  بسیار مهمی است که دیدگاه های مهمی را  در میان دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی بوجود آورده است . استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب  فلسفه اخلاق به خوبی و به نحو عالی به این مطلب پرداخته است که شایسته است به این کتاب رجوع شود. ایشان معیار ها و ملاک های اخلاقی بودن کارها را از دیدگاه های مختلف بررسی کرده است که  بیان تفصیلی آن در این مقال و مجال نمی گنجد وبنده فقط به  برخی دیدگاه ها و نظریه ها اشاره می کنم:
1-دیدگاه ونظریه عاطفی بودن اخلاق
2-نظریه و دیدگاه اراده  و مصلحت سنجی بر اساس عقل
3-نظریه و دیدگاه  وجدانی بودن اخلاق

4- نظریه و دیدگاه زیبایی در اخلاق
5- دیدگاه و نظریه پرستش . معتقدین این نظریه می گویند کارهای اخلاقی از مقوله (عبادت و پرستش) است حتی آن کسی که در شعور آگاه خودش خدا را نمی شناسد و به وجود خدا اعتراف ندارد ویا آنکه با شعور آگاه خودش این کار را برای خدا و رضای او انجام نمی دهد این کارش یک نوع خدا پرستی ناآگاهانه است... (رجوع شود به کتاب فلسفه اخلاق از استاد شهید مطهری ص 69  مبحث نظریه پرستش)

بعد از بیان انواع دیدگاه ها در رابطه با معیار و ملاک اخلاقی بودن کارها  و افعال اکنون می پردازیم به سوالی که  جلوتر مطرح کرده بودیم و آن سوال این بود که  آیا وجدان ، همه امور اخلاقی را درک می کند و به عبارت دیگر آیا می توانیم بگوییم که معیار اصلی تشخیص  همه کارها و افعال اخلاقی ، وجدان است یا نه؟    با توجه به توضیحاتی که درباره  وجدان در بالا ذکر کردیم و با توجه و دقت در آیات و روایات و ... نتیجه آن است که  معیار اصلی تشخیص همه افعال اخلاقی چه نیکو وچه قبیح ، چه رذایل و چه فضایل  همان وجدان فطری است که ما  از آن به عنوان  غریزه خاص الهی و نیروی ملکوتی و نورانی و... یاد کردیم .  اکثر قریب به اتفاق دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی معتقد به این نیرو و قوه هستد ولی تعبیرات آنها در باره آن مختلف است گاهی به آن وجدان اخلاقی فطری گویند و گاه  آن را غریزه ملکوتی نامند و گاهی به تعبیر قرآن  از آن به عنوان نفس لَوّامه یاد می شود  وگاهی طبق روایات به آن واعظ درونی گفته می شود و گاهی نیز به عنوان ضمیر آدمی خوانده می شود و.....


حافظ ( علیه الرحمه) می فرماید :

دراندرون من خسته دل ندانم که چیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

سؤال دیگری که در رابطه با وجدان می توان مطرح نمود آن است آیا  احکامی که از وجدان صادر می شود جدای از احکام  عقل است  یا اینکه احکام وجدان همان احکام عقل است ؟  

در پاسخ به این پرسش شایسته است که ابتدا مختصری در باره عقل و بخشی از اقسام عقل توضیحی آورده شود .  مبحث عقل یکی از دامنه دارترین و وسیع ترین  بحث هایی است  که متفکران و اندیشمندان  و دانشمندان و فلاسفه و اهل معرفت و عرفان را به خود مشغول کرده است  .عقل در لغت به معنای  فهمیدن و دانستن و تمییز دادن بین نیک و بد و خیر وشر و حق و باطل  است . اِبن فارِس قزوینی در کتاب مُعجَم مَقاییسُ اللُّغَة که یکی از کُتُب لغت مهم است  در باره معنای عقل چنین گفته است : اَلعَقل، وَ هُوَالحابِسُ عَن ذَمیمِ القَولِ وَ الفِعلِ یعنی عقل آن است که از گفتار و رفتار زشت و ناپسند باز می دارد . اهل لغت گفته اند که عقل از عِقال گرفته شده است و عِقال هم به معنای  پای بند و بستن است و عقل را بدان جهت عقل گویند  که انسان را عِقال می زند و او را از آنچه  مانع  صلاح و سعادت و کمال اوست باز می دارد . عقل در اصطلاحات مختلف معنای خاص خود را دارد اگرچه ممکن است که همه آن معانی مختلف به یک معنای مشترک برگردانده شود . اصطلاحات مختلف عبارتند از : 1- عقل در اصطلاح لغت و لُغَویّون 2-  عقل در اصطلاح فلسفی 3-  عقل در اصطلاح علم کلام 4-  عقل در اصطلاح عرفان  5- عقل در اصطلح علم اخلاق  6- عقل در اصطلاح رویات و آیات  .

 در  روایت آمده است که  از امام صادق  (ع)    در باره عقل سؤال کردند  حضرت فرمود :   ... ما عُبِدَ بهِ الرَّحمنُ وَاکتُسِبَ بهِ الجِنانُ .  فرمود عقل  آن چیزی است که  بواسطه آن خداوند رحمان  عبادت و بندگی شود  و بهشت تحصیل گردد .  سپس از آن  حضرت سؤال کردند که  پس آن چیزی که معاویه دارد چیست ؟   فرمود :   فَقالَ : تِلکَ النَّکراءُ ، تِلکَ الشَّیطَنَةُ ، وهِیَ شَبیهَةٌ بِالعَقلِ ولَیسَت بِالعَقلِ . حضرت فرمود : آن نیرنگ است ، آن شیطنت است . آن به عقل مى‏ ماند ولى عقل نیست .

[أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبّارِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالّذِی کَانَ فِی مُعَاوِیَةَ فَقَالَ تِلْکَ النّکْرَاءُ تِلْکَ الشّیْطَنَةُ وَ هِیَ شَبِیهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَیْسَتْ بِالْعَقْلِ اصول کافى جلد 1 صفحه: 11 روایت 3 . شخصى از امام ششم علیه السلام پرسید عقل چیست؟ فرمود چیزى است که بوسیله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آید آن شخص گوید: گفتم پس آنچه معاویه داشت چه بود؟ فرمود: آن نیرنگست، آن شیطنت است، آن نمایش عقل را دارد ولى عقل نیست.]

با توجه به نکات یاد شده و دقت در مباحث مربوط به مسئله وجدان و عقل ، اکنون می پردازیم به پاسخ سؤالی که در بالا ذکر کرده بودیم . سؤال این بود که   آیا  احکامی که از وجدان صادر می شود جدای از  احکام عقل است یا اینکه احکامِ وجدان  همان احکام عقل است ؟   عقل در یک تقسیمی به عقل عملی( عقل فطری و وجدانی ) و عقل نظری و استدلالی ، تقسیم می شود .به نظر بنده  با عنایت به اینکه وجدان آدمی در ردیف عقل عملی است لذا ممکن است احکام صادره از وجدان در برخی موارد  به حسب ظاهر  با احکام عقلی مغایرت داشته باشد ولی این مغایرت با کمی دقت و تحلیل از بین می رود و در نهایت می توان گفت که احکام عقل اگرچه عین احکام وجدان نیست ولی میتواند مؤید و موافق  آن باشد .  استاد شهید مطهری در کتاب مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 504 در رابطه با عقل عملی و عقل نظری چنین می گوید : مطلب دیگر- که قدمای ما هم همیشه می گفته اند این است که- می گویند عقل انسان دو بخش است: بخش نظری و بخش عملی، یا احکام عقل انسان دو بخش است: نظری و عملی. یک قسمت از کارهای عقل انسان درک چیزهایی است که هست. اینها را می گویند عقل نظری. قسمت دیگر درک چیزهایی است که باید بکنیم، درک «بایدها» . اینها را می گویند عقل عملی. کانت تمام فلسفه اش نقد عقل نظری و عقل عملی است که از عقل نظری چه کارها ساخته است و از عقل عملی چه کارها؟ او در پایان به اینجا می رسد که از عقل نظری کار زیادی ساخته نیست، عمده عقل عملی است، که او به همین مسئله وجدان می رسد.... کانت می گوید وجدان یا عقل عملی یک سلسله احکام قبلی است؛ یعنی از راه حس و تجربه به دست بشر نرسیده، جزء سرشت و فطرت بشر است. مثلاً فرمان به اینکه راست بگو، دروغ نگو، فرمانی است که قبل از اینکه انسان تجربه ای درباره راست و دروغ داشته باشد و نتیجه راستی و دروغ را ببیند، وجدان به انسان می گوید راست بگو، دروغ نگو. بنابراین دستورهایی که وجدان می دهد، همه دستورهای قبلی و فطری و- به تعبیر عوامی- مادرزادی است، به حس و تجربه انسان مربوط نیست. به همین دلیل، فرمان اخلاقی به نتایج کارها کار ندارد، خودش اساس است. مثلاً ما می گوییم: راست بگو، بعد برایش استدلال می کنیم: زیرا اگر انسان راست بگوید مردم به او اعتماد می کنند، مردم به گمراهی نمی افتند، خودش شخصیت پیدا می کند؛ نتایج راستی را ذکر می کنیم. همچنین می گوییم: دروغ نگو؛ نتایج بد دروغ را ذکر می کنیم. می گوید: وجدان اخلاقی به این نتایج کاری ندارد، فرمانی است مطلق. به عبارت دیگر آن عقل است که با مصلحت سروکار دارد. غلط است که ما بیاییم برای مسائل اخلاقی استدلال کنیم که: ایها الناس! امانت داشته باشید به این دلیل، و بعد آثار و مصلحت و فایده امانت را ذکر کنیم؛ ایها الناس! خیانت نکنید، بعد مفاسد خیانت را ذکر کنیم؛ ایها الناس! عادل باشید، آنگاه مصلحتها و آثار عدالت را ذکر کنیم؛ ظالم نباشید، آثار بد ظلم را بیان نماییم. می گوید این اشتباه است. اینها کار عقل است که دنبال مصلحت می رود......

استاد شهید مطهری در کتاب فلسفه اخلاق ص 45 در نقد بر نظریه کانت می گوید : ...  اینکه ( کانت ) می گوید ما از راه عقل نظری هیچیک از این مسائل را نمی توانیم اثبات کنیم ،  اشتباه است . ما از راه عقل نظری هم بدون آنکه راه وجدان و عقل عملی را انکار کنیم می توانیم آزادی و اختیار انسان و بقاء و خلود نفس و وجود خداوند را اثبات کنیم . همان فرمان های اخلاقی را  که او ( انسان) از وجدان الهام می گیرد ، عقل نظری می تواند لااقل به عنوان یک مؤیِّد برای وجدان صادر کند و درک کند .

  آری وجدان نیرویی است  نورانی و ملکوتی که در پرتو روشنی و فروغ آن  انسان ها  می توانند راه را از چاه و هدایت را از ضلالت و  خوبی ها را از بدی ها تشخیص  دهند به شرطی که روشنایی و فروغ آن با طغیانگری و هوی و هوس و جهل و نادانی و معصیت و شهوت و خرافات و تربیت های غلط خانوادگی و اجتماعی و محیطی و... خاموش و کور نگردد. آدمی در پرتو وجدان سالم به هنگام انجام کارهای خوب وخیر مثل دستگیری از مستمندان و ضُعَفاء و بیچارگان و توجه و  نوازش به یتیمان و خدمت به مردم و حل مشکلات انسان ها احساس خوشحالی و سرور  و رضایت و آرامش درونی می نماید  وبا انجام کارهای زشت و ناپسند احساس غم و اندوه و ندامت و سرافکندگی  و عذاب وجدان می کند . فروغ و روشنی وجدان آدمی نشانه حیات انسانیت وی است و با توجه به ارزش و اهمیتی که برای وجدان  بیان داشتیم  بر  همه انسان ها لازم است که وجدان پاک و نورانی خود را از آفات و آسیب ها و آلودگی ها محفوظ و مصون دارند تا در پرتو آن بتوانند دارای زندگی همراه با آرامش و عزت و سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت  باشند .
استاد شهید مطهری می فرماید : هیچکس به اندازه کانت آلمانی به وجدان اهمیت نداده است . در کتاب فلسفه اخلاق ص33 در باره کانت آلمانی چنین می گوید : .... در مشرق و مغرب دنیا بوده اند کسانی که به چنین وجدان مستقلی در بشر ایمان داسته اند ، یکی از آنها کانت فیلسوف معروف آلمانی است که در دنیا او را یکی از بزرگترین فلاسفه و همردیف ارسطو و افلاطون در نبوغ می دانند. .. این فیلسوف معتقد است که فعل اخلاقی یعنی فعلی که انسان آن را به عنوان یک تکلیف از وجدان خودش گرفته است ... او در باره وجدان و ضمیر انسان خیلی حرف ها دارد که در شرح حالش نوشته اند که جمله ای دارد (که شهرت جهانی دارد)که یا به وصیت خودش و یا به انتخاب دیگران بر لوح قبرش نوشته اند وآن جمله خیلی عالی است  که گفته است:
دوچیز است که انسان را همواره به اعجاب در می آورد و هرچه آن را بیشتر مطالعه  می کند اعجابش بیشتر می شود :
1-آسمان پر ستاره ای که بربالای سر ما قرار گرفته است
2- وجدانی که در ضمیر ما قرار دارد .

( رجوع شود به کتاب فلسفه اخلاق از شهید مطهری ص 33 و نیز کتاب انسان و ایمان از  شهید علامه مرتضی مطهری صفحه 74 چاپ 1371 )

سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
روز شنبه
26 تیر 1395 ه.ش
1437 ه.ق

***************************************

**مقاله ای راجع به «وجدان اخلاقی»




تاریخ : شنبه 95/4/26 | 1:34 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

***نسیم معرفت***

به نام خدا

**سیاسیون و انقلابیون و مذهبیون باید صبر و متانت داشته باشند


خداوند به همه ما ظرفیت و سِعه صدر و شرح صدر عطا فرماید. یکی از آسیب های بزرگ و حالِق و تراشنده و از بین برنده  وحدت و اُخُوّت و برادری  و ... در کشور ما عدم تحمّل نظراتِ مخالف است  و یک دلیل مهم آن همان کم ظرفیتی است . خشم و عصبانیت و عدم کنترل بر رفتار و گفتار و نوشتار یکی از  بزرگترین آفت و آسیب شخصیتی است . اینگونه افراد اگر قدرت مالی و یا سیاسی و یا اجتماعی و یا قدرت منصبی و مانند آن داشته باشند فجایع و مصیبت هایی برای خود وجامعه و دیگران بوجود می آورند و متاسفانه ما شاهد برخی از ناهنجاری ها در این زمینه هستیم. همه انبیاء و اولیاء الهی بویژه خاتم انبیاء حضرت  محمد مصطفی  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  اهل صبر و شکیبایی و متانت  بودند . خداوند متعال در سوره اَحقاف آیه 35  به پیامبر بزرگوار اسلام  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) سفارش و توصیه به صبر می نماید و می فرماید :   فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ   یعنی  :  (ای رسول ما) تو هم مانند پیغمبران اولوا العزم (در تبلیغ دین خدا و تحمل اذیّت امت) صبور باش.( سوره احقاف آیه 35 )  در عصر ما حضرت امام خمینی (رَحمَةُ اللهِ عَلَیهِ ) نمونه بارز و شاخص صبر و حِلم و متانت بود و به اصطلاح کوهِ صبر بود. جانشین برحق ایشان یعنی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای نیز چنین می باشند و شایسته است که انقلابیون و مذهبیون  و افرادی که می خواهند به اسلام و قرآن و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی خدمت کنند در صبر و متانت از امام خمینی و مقام معظم رهبری الگو بگیرند . متاسفانه در عصر و زمانه ما پرخاشگری ها و اهانت کردن ها و کوبیدن رقیب و مخالف (چه حقیقی و چه حقوقی) زیاد شده است  و با کمال تاسف اظهار می دارم که تقوای سیاسی و صبر و متانت و ... درجمع  سیاسیون و چه بسا انقلابیون با عناوینی که دارند  کم رنگ شده است.   تقوی مراحلی دارد که در برخی امور ممکن است ما اهل تقوی باشیم ولی در برخی جاها  ممکن است تقوای ما بسیار ضعیف باشد . تقوی در مقام منصب و ثروت و شهوت جنسی  دقیق تر و باریک تر و مهم تر از تقوی در مراحل دیگر است. منصب و قدرت و ثروت معمولا فساد آور است روی این جهت سفارش به تقوی و توجه به تقوی در این موارد بیشتر خواهد بود . امیدوارم که خداوند در همه مراحل و مقامات و در همه امور ودر همه  لغزشگاه ها  یار ویاور ما باشد . 

سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

 








تاریخ : جمعه 95/4/25 | 4:15 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

**دعوی و نزاع کار بهائم باشد

 

***نسیم معرفت***


به نام خدا


دوبیت شعر ناقابل از بنده تقدیم شما :

 

بحثی که در آن جدایی از هم باشد

درگیری و جنگ در آن فراهم باشد

بگریز از  آن که  عاقلان  می گویند

دعوی  و   نزاع   کار   بهائم   باشد


سید اصغر سعادت میرقدیم








تاریخ : جمعه 95/4/25 | 3:39 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

***نسیم معرفت***

بسم الله الرحمن الرحیم

**حجاب و عفاف و راهکارهایی در جهت اجرایی کردن آن

بیست و یکم تیر  به عنوان هفته عفاف و حجاب نامگذاری شده است.  روزی که یاد آور قیام خونین و غیرتمندانه مردمان دیار خورشید است. قیامی که در تاریخ ایران اسلامی از آن به عنوان قیام گوهر شاد یاد می شود . مردم غیرتمند  و مُتدیِّن و مُجاهد و فداکار مشهد مقدس به پیروی از علماء متعهد خود در 21 تیر 1314 در برابر توطئه بزرگ  کشف حجاب  که توسط رضا شاه قُلدر و خائن و سرسپرده  اجرا می شد  بپا خواستند و با اجتماع عظیم خود در مسجد گوهر شاد و تقدیم هزاران شهید و مجروح در راه دفاع از حریم  حجاب و عفاف ، حماسه ای جاویدان خلق نمودند و ثابت کردند که مسلمانان  در هیچ عصر وزمانی نباید تسلیم خواسته های نامشروع  دشمنان اسلام و قرآن باشند . جریان روشنفکرِ بیمار و غرب گرایان  که از نوک پا تا فرق سر تسلیم و سر سپرده غرب بودند و حکومت فاسد پَهلَوِی اول را نیز با خود همراه داشتند   ،در اجراء نقشه شوم کشف حجاب که طرح ننگین آن را از استعمارگران غربی گرفته بودند ، شکست مفتضحانه متحمل شدند و به اهداف پلید و شوم  خود  نرسیدند . پیام بزرگ قیام گوهر شاد ، حفظ و مراقبت و دفاع از ارزش ها و شعائر دینی از جمله حجاب و عفاف  است.براساس آیات  و روایات  و ادله دیگر ،حجاب اسلامی از ضرویات دین ومذهب و فقهِ تشیع  محسوب می شود  .  حجاب یک امر فطری و منطبق با فطرت پاک انسان ها است  .  کشف حجاب و لخت و عریان شدن  و بی حیایی برخلاف فطرت و عقل سلیمِ انسان ها می باشد  .حیاء وعفاف و حجاب مُثلَّث مبارکی است که سعادت و سلامت جامعه را تضمین می کند و حافظ حریم خانواده می باشد .  استکبار جهانی با شبیخون فرهنگی  سعی در تخریب و از بین بردن حیاء وعفاف و حجاب داشته و دارد  و مسؤلان فرهنگی باید هوشیار و مراقب باشند .  حجاب مقدمه  عفتِ فرد و جامعه و سبب آرامش و سلامت اجتماعی است .   فلسفه حقیقی حجاب  در واقع  احترام و حرمت به  شخصیت و منزلت واقعی زن  می باشد .   اگر چه مسئله عفاف و حجاب بیشتر متوجه زنان و دختران است    ولی بخشی از احکام حجاب بین زنان و مردان مشترک است و در حقیقت  مردان نیز باید با حفظ عفت  ، حدودی از حجاب را رعایت کنند . یکی از راه های ارج نهادن به مقام و منزلت زنان  حفظ حریم عفاف و حجاب آنها می باشد و هر کار و اقدامی ( اعم از نوشتاری و گفتاری و هنری و...) که عفت و حجاب زنان را مخدوش سازد  در واقع به کرامت و منزلت  و شخصیت واقعی او ضربه و زیان وارد کرده است . سَوق دادن زنان و دختران به بد حجابی و بی حجابی  خیانت بزرگ به همه جامعه و خانواده ها و نسل های فعلی و آینده است . حجاب اسلامی  نماد مترقی اسلامی است که همیشه باید زنده و پابرجا باشدو پوشش اسلامی در قالب حجاب برتر یعنی چادر افتخاری برای بانوان مسلمان می باشد  . استحکام خانواده و پاکی و امنیت جامعه در گرو عفاف و حجاب اسلامی است.  دشمنان اسلام و استعمارگران بخوبی دریافتند که یکی از راه های استیلاء و تسلُّط  بر جوامع اسلامی ، تخریب و تحریف واستحاله و ایجاد تزلزل در اصول و ارزش های والای دینی و اسلامی است . آنها بخوبی می دانند جامعه ای که به معیارها و و ارزش ها و اصول اسلامی و انسانی و ملی خود پایبند  باشند هیچگاه تسلیم خواسته های  نامشروع استعمارگران و مستکبرین نخواهند شد . هرجا که استعمارگران غربی به معنای عام خود ،  نفوذ و تسلط پیدا کردند از راه  نفوذ فرهنگ شوم استعماری و غربی بوده است .استعمار پیر انگلیس که بر بخشی از دنیا  از جمله هند و مناطق اسلامی سیطره و نفوذ داشتند از همین راه ( یعنی استیلاء فرهنگی با ابزارهای متناسب آن ) وارد شدند و به مطامع پلید خود دست یافتند و سبب اختلاف و درگیری و نزاع و عقب ماندگی و انحطاط ملت ها و کشورها  شدند . کشور بزرگ هند به جهت نفوذ فرهنگ استعماری در آن  ، علاوه بر آسیب های فرهنگی و اقتصادی و...  حتی زبان خود را نیز  از دست داد و بجای آن زبان انگلیسی حاکم شد . زبان انگلیسی فقط یک زبان نیست بلکه وسیله ای جهت انتقال افکارپلید و شوم غربی در کشور های تحت نفوذ می باشد . البته منظورم این نیست که آموختن زبان انگلیسی و خارجی  حرام باشد بلکه مقصود آن است که متوجه باشیم که قدرت های استعماری و غربی از هر ابزاری که مناسب باشد و مقاصد شومشان را تأمین نماید استفاده خواهند کرد و مسلمین و ملت ها نباید در برابر برنامه های پلید آنها در خواب غفلت باشند . به نظر بنده غفلت و غافل شدن از نقشه های رنگارنگ دشمنان اسلام و قرآن  ،  بزرگترین  خطر و عاملِ  انحطاط و سقوط  برای جوامع  اسلامی  و مسلمین می باشد . ملت های بیدار و آگاه و بصیر و موقعیت شناس هیچگاه تسلیم اجانب و دشمنان  نخواهند شد . یکی از موارد و جاهایی  که مسلمانان خصوصا ملت شریف ایران باید  متوجه و بیدار و بصیر باشند و راه های نفوذ بیگانگان و دشمنان را مسدود نمایند ، مسئله حفظ حریم حجاب و عفاف است که متاسفانه نقشه های بسیار پیچیده و رنگارنگ و متنوعی از سوی مستکبرین و استعمارگران و غربی ها  و عوامل آنها در این باره  طراحی شده و می شود و اگر اقدامات و برنامه های عملی و کارساز  و حساب شده از ناحیه مسؤلین و متولیان فرهنگی و نهاد های مربوطه  با همفکری فرهیختگان متعهد و علماء و بزرگان دینی صورت نگیرد و یا ضعیف عمل شود  امکان توسعه خطر بد حجابی و بی حجابی وجود دارد. « مستر همفر»جاسوس انگلیسی(جاسوس بریتانیا) که در ممالک اسلامی و خاور میانه  حضور  و فعالیت داشت می گوید :در کشورهای اسلامی و به خصوص ایران تنها راه نفوذ ، حذف حجاب از جامعه است  . توسعه بدحجابی و بی حجابی و ابتذال  چه بسا آسیب های جبران ناپذیری به خانواده ها و جوانان و جامعه وارد می کند .  فساد وفحشاء  و ابتذال و هرزگی  و ناامنی اجتماعی و اخلاقی و آسیب به سلامت روحی و روانی جامعه و تضعیف و تزلزل و گُسستِ  بنیان خانواده و طلاق و جدایی و... بخشی از آثارشوم بد حجابی و بی حجابی   می باشد و حفظ کرامت و هویت و شخصیت زن و ایجاد نسل پاک و شرافتمند  و ارتقای امنیت اجتماعی و اخلاقی و روحی و روانی جامعه و جلوگیری از فساد و جُرم  و ناهنجاری های اخلاقی  و... در پرتو حفظ حریم حجاب و عفاف  و گسترش آن تأمین  می گردد. عفاف و حجاب باید در همه سطوح جامعه اسلامی نهادینه گردد  ولی  مع الأَسف هنوز با اینکه در حدود 38 سال از انقلاب اسلامی ایران می گذرد این امر ( نهادینه شدن عفاف و حجاب در حد مطلوب ) به عِلَل و عوامل  مختلف که در جای خود باید بررسی گردد  ، محقق نشده است و  با وجود اینکه قانون عفاف و حجاب در سال  1384 در شورای عالی انقلاب فرهنگی مصَوَّب شد و برخی اقدامات مقطعی از ناحیه برخی از نهاد ها و تشکل ها در جهت ترویج حجاب و عفاف انجام گرفت ولی  متأسفانه در باره حجاب و عفاف ، کار فرهنگی منسجم و مستمر وجود ندارد  و این یکی از چالش ها و آسیب های مهم در این بخش می باشد . بنده به نوبه خود به عنوان یک وظیفه شرعی و دینی و انسانی ...  جهت تقویت وعملی و اجرایی شدن مقوله عفاف و حجاب در جامعه اسلامی  علاوه بر توجه دادن به آسیب شناسی در باره موضوع یاد شده ، راهکارهایی را نیز به شرح زیر ارائه می نمایم و امیدوارم که مورد توجه مسؤلین و نهادهای مربوطه قرار گیرد :

1- اگرچه همه آحاد ملت مسلمان و شریف ایران در قبال موضوع عفاف و حجاب  مسؤلیت دارند ولی لازم است که پیگیری این مسئله بسیار مهم از ناحیه یک نهاد فرهنگی تحت اشراف دولت جمهوری اسلامی ایران  انجام شود  و همه مردم بدانند که موضوع عفاف و حجاب به طور قانونی و شرعی متوجه فلان نهاد  است  و اگر کسی و یا گروهی در شهری و یا استانی بخواهد در این راستا حرکتی و اقدامی انجام دهد مورد پشتیبانی معنوی و مادی آن نهاد قرار گیرد . بنده هنوز تا این تاریخ متوجه نشدم که متولی و مسؤل مستقیم مسئله عفاف وحجاب به عهده کدام نهاد می باشد . آیا وزارت فرهنگ در این رابطه مسؤلیت بِالمُباشَره و مستقیم دارد یا .... ؟!! البته اگر وزارت امر به معروف و نهی از منکر وجود داشته باشد شایسته است که متولّی این امر خطیر باشد .  موضوع تشکیل وزارتخانه امر به معروف و نهی از منکر در نیمه اردیبهشت ماه سال 1390  از سوی حضرت  آیت‌الله مکارم شیرازی مطرح شد. ایشان فرمودند : باید «وزارت امر به معروف و نهی از منکر» ایجاد شود تا به مسائل اخلاقی در مدارس و دانشگاه‌ها و رسانه‌ها رسیدگی شود .

2-   آسیب شناسی در رابطه با مقوله عفاف و حجاب یکی از اولویت های مهم در مقام  اجراء و عملی کردن عفاف و حجاب در جامعه است .

3- در همه استان ها و شهرستان ها با همکاری و مساعدت مسؤلین و ائمه جُمُعه  و ...  جمع محدودی از افراد متعهد و کاردان و دانا ( حلقه ها  و کار گروه های خاص ) تشکیل شود تا به طور کارشناسی شده مستمرّا  پیگیر موضوع عفاف و حجاب در مناطق مختلف کشور باشند .

4- فرهنگ سازی در رابطه با موضوع عفاف و حجاب با همکاری و مساعدت  نهاد های فرهنگی و مسؤلین مراکز مختلف  می تواند یکی از اولویت های خیلی مهم در این راستا باشد .

5- نقش تشکل های مذهبی و اجتماعی و سیاسی و ... در تقویت و ترویج عفاف و حجاب در جامعه  بسیار حائزاهمیت است  لذا باید از این تشکل ها نیز در این راستا بهره گرفت .

6- نقش صدا و سیما بطور ویژه در رابطه با تقویت و ترویج عفاف و حجاب  بسیار مهم است وصدا و سیما هیچگاه نباید دراین امر کوتاهی نماید . صدا وسیما در واقع یک دانشگاه عمومی و بزرگ برای تعلیم و  تربیت و نشر فرهنگ اصیل اسلامی و دینی است .

7- استفاده از توانمندی های هنری اشخاص و گروه ها  (با اقسام گوناگون آن )  و بهره گیری از توانمندی های شعری و قلمی افراد در مقوله عفاف و حجاب  می تواند گارگشا و مفید باشد .

8- بهره گیری از نظرات عالمانه و  دلسوزانه علماء و مراجع و روحانیت معظّم و مُبَلِّغین عزیز در مناطق مختلف ایران اسلامی می تواند در پیشبرد و تقویت حریم عفاف و حجاب  بسیار تأثیر گذار باشد . هیچگاه نباید از مشورت با علماء و بزرگان دینی غفلت شود .

9- نقش ایمه جُمُعه سراسر کشور در شهرستان ها و استان ها در رابطه با مقوله عفاف و حجاب بسیار حیاتی و مهم است

10- برگزاری همایش های مهم و سازنده در رابطه با عفاف و حجاب با دعوت از کارشناسان و ائمه جمعه سراسر کشور و ... لازم و ضروری است .

11- نقش بسیار مهم حوزه علمیه قم و حوزه های علمیه سراسر کشور نباید نادیده انگاشته شود . حوزه های علمیه باید در رابطه با مقوله عفاف و حجاب مسؤلیت بیشتری داشته باشند به طوری که همه مردم این احساس مسؤلیت را در مرحله اجراء و عمل به عفاف و حجاب  احساس نمایند .

12- از نقش بسیار مهم نمایندگان مجلس شورای اسلامی  در مناطق مختلف کشور نباید غفلت نمود و نمایندگان هر شهری نسبت به این وظیفه مهم دینی و ملی  باید اهتمام ویژه و اقدامات محسوسی داشته باشند .

13- از نقش زنان  و گروه هایی  از قبیل ( جامعه بسیج زنان و مانند آن ) در ترویج و تحکیم عفاف و حجاب نباید غفلت نمود . زنان بخش مهمی از جامعه را تشکیل می دهند و باید در این راه نقش آفرینی شایسته ای از خود نشان دهند .

14- کنترل معقول و صحیح  فضای مجازی و اینترنت  و سالم سازی این فضاها می تواند کمک شایانی در ترویج عفاف و حجاب در جامعه داشته باشد

15- نظارت درست  بر سینماها و رسانه ها و مطبوعات و نشریات  و استفاده از آن ها در جهت تقویت و تحکیم و ترویج عفاف و حجاب  تأثیر به سزایی دارد .

16- ایجاد کانون های آموزش برای ترویج عفاف و حجاب بسیار مؤثر است

17- انعکاس درست و سازنده عفاف و حجاب در دروس دانش آموزان در مقاطع مختلف تحصیلی  ضروری است .

18-استفاده از نظرات اساتید دانشگاه و معلمین عزیز و کارشناسان و متخصصین مختلف ضروری است

19- توجه و نظارت درست و مستمر نسبت به محیط های آموزشی و دانشگاهی در جهت تقویت و ترویج عفاف و حجاب در این مراکز

20- سپاه و بسیج و نیروهای متعهد انقلابی می توانند نقش فعّال و چشمگیری در جهت ترویج وتقویت عفاف و حجاب داشته باشند و امید است که نقش این عزیزان در این راستا محسوس تر و بیشتر باشد .

21- تقویت و پشتیبانی معنوی ومادی مراکز و  نهاد های مسؤل  از  (گروه ها و تشکل های شناخته شده ) که در رابطه با عفاف و حجاب فعالیت دارند ( مانند رَیحانة النبی ص  که متأسفانه  با وجود فعالیت های مطلوب و خوبی که داشته  مورد حمایت قرار نگرفت )

22- همدلی و همفکری همه مسؤلان و نهاد های مربوطه در جهت ترویج و تقویت و احیاء عفاف و حجاب .

23- تصویب قوانین لازم جهت تسهیل در اجراء و عملی کردن  مسئله عفاف و حجاب ضرورت دارد

24- الزام به رعایت حجاب و عفاف در همه مراکز دولتی و ادرات و نظارت درست و مستمر در این زمینه ضروری است  .

25- جلوگیری از اقدامات مخدوش کننده در رابطه با عفاف و حجاب ( ممکن است برخی از اشخاص یا گروه های مسئله دار و مُغرِض  در جهت عفاف و حجاب اقدامات و کارهایی انجام دهند که در ظاهر امر حمایت از عفاف و حجاب باشد ولی واقع مطلب تخریب  و تضعیف جایگاه عفاف و حجاب باشد .

26- برگزاری راهپیمایی سراسری عفاف و حجاب   در همه استان ها و شهر ها  بسیار شایسته و

ضروری است

27- توجه به امر اشتغال جوانان و اشتغال زایی ونیز اقدامات عملی در تسهیل امر ازدواج   می تواند جوانان را به سوی عفاف و حجاب سوق دهد.

28- برخورد قاطع و قانونی باعوامل داخلی و خارجی که حرمت حریم عفاف و حجاب را با روش های مختلف  می شکنند

29- تبلیغات مناسب در قالب های مختلف( فیلم  ، عکس ، نوشتار کوتاه و پرمُحتوی ، ...)  در رابطه با عفاف و حجاب . 

30- احیاء مُتعَه و  صیغه موقَّت با چهار چوب قانونی و شرعی  می تواند نقش سازنده ای در عفاف و عفت عمومی جامعه داشته باشد .


 سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

بیست و چهارم تیر 1395 ه .ش

نُهُم شوّال المُکَرَّم 1437 ه. ق .

*******************************

بیانیه جامعه مدرسین به مناسبت هفته حجاب و عفاف**

 علت نامگذاری 21 تیر ماه به عنوان روز حجاب و عفاف

عفاف و حجاب در سبک زندگی ایرانی- اسلامی» منتشر شد

 کتاب «عفاف و حجاب در سبک زندگی ایرانی- اسلامی» بر مبنای بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی به نقل از مهر، همزان با هفته حجاب و عفاف، انتشارات انقلاب اسلامی (دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای) کتاب  «عفاف و حجاب در سبک زندگی ایرانی- اسلامی» را برای مطالعه معرفی کرد. کتاب «عفاف و حجاب در سبک زندگی ایرانی- اسلامی» نخستین دفتر از مجموعه‌ای 5 جلدی با عنوان «نقش و رسالت زن» است که توسط انتشارات انقلاب اسلامی منتشر شده است. این کتاب از 5 فصل با عناوین؛ عفّت و حیا، روابط زن و مرد، حجاب و پوشش، کشف حجاب و بی‌بندوباری و روش برخورد با بی‌بندوباری تشکیل شده است.  این کتاب بطور خاص از جهت تمرکز بر بحث «عفاف و حجاب» اثری منحصربه‌فرد است که با دسته‌بندی و محوریابی مناسب بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای(مدّظلّه‌العالی) تلاش کرده تا طرحی جامع از مجموعه نکات مفید در بحث از «عفاف و حجاب» را در سبک زندگی ایرانی- اسلامی پیش روی مخاطب قرار دهد

 




تاریخ : پنج شنبه 95/4/24 | 2:30 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 


 

یوم الهدم چه روزی است؟/مروری تاریخی بر حادثه تخریب بقیع

 

تصویری از حرمین بقیع قبل از تخریب

  تا به حال نام یوم الهدم را شنیده اید ؟

یوم الهدم یعنی روز ویران کردن ... در هشتم شوال سال 1344 هجری قمری پس از اشغال مکه ، وهابیان ...

k03

تصویری از حرمین بقیع قبل از تخریب

 

تا به حال نام یوم الهدم را شنیده اید ؟ یوم الهدم یعنی روز ویران کردن …

در هشتم شوال سال 1344 هجری قمری پس از اشغال مکه ، وهابیان به سرکردگی عبدالعزیزبن سعود روی به مدینه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال نموده ، مأمورین عثمانی را بیرون کردند و به تخریب قبور ائمه بقیع و دیگر قبور هم چنین قبر ابراهیم فرزند پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – قبور زنان آن حضرت ، قبر ام البنین مادر حضرت اباالفضل العباس – علیه السلام – و قبر عبدالله پدر پیامبر و اسماعیل فرزند امام صادق – علیه السلام – و بسیاری قبور دیگرپرداختند. ضریح فولادی ائمه بقیع را که در اصفهان ساخته شده بود و روی قبور حضرات معصومین امام مجتبی ، امام سجاد ، امام باقر و امام صادق – علیهم السلام – قرار داشت را از جا در آورده ، بردند . اما این اولین حمله آنان به مدینه نبود . آنان در سال 1221 هجری نیز یک بار دیگر به مدینه هجوم برده ، پس از یک سال و نیم محاصره توانسته بودند آن شهر را تصزف کنند و پس از تصرف اقدام به غارت اشیای گرانبهای حرم پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – و تخریب و غارت قبرستان بقیع نمودند .

طبق نقل تاریخی آن ها در این حمله چهر صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و یاقوت گرانبها و حدود یکصد قبضه شمشیر با غلاف های مطلا به طلای خالص و تزیین شده به الماس و یاقوت و … به یغما بردند . و این نیز نخستین حمله آنان به مقدسات اسلامی نبود . صلاح الدین مختار نویسنده و مورخ وهابی در کتاب “تاریخ امملکه العربیه السعودیه کما عرفت” بخشی از افتخارات وهابیت در حمله به کربلای معلی را چینن شرح می دهد : در سال 1216 امیرسعود در رأس نیروهای بسیاری از مردم نجد و حبوب و حجاز و تهامه و نواحی دیگر به قصد عراق حرکت نمود و در ماه ذی القعده به شهر کربلا رسید و آن را محاصره کرد . سپاه مذکور باروی شهر را خراب کردند و به زور وارد شهر شدند . بیشترمردم را در کوچه و بازار و خانه ها به قتل رسانیدند و نزدیک ظهر با اموال و غنائم فراوان از شهر خارج شدند ، سپس در محلی به نام ابیض گرد آمدند . خمس اموالرا خود سعود برداشت و بقیه را به هر پیاده یک سهم و به هر سوار دو سهم قسمت کرد .(چون به نظر آنها جنگ با کفار بود)

عثمان بن بشر از دیگر مورخان وهابی درباره حمله به کربلا چنین می نویسد: “… گنبد روی قبر (یعنی قبر امام حسین علیه السلام) را ویران ساختند و صندوق روی قبر را که زمرد و یاقوت و جواهرات دیگر در آن نشانده بودند، برگرفتند و آنچه در شهر از مال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و قرآن های نفیس و جز آن‌ها یافتند، غارت کردند و نزدیک ظهر از شهر بیرون رفتند در حالی که قریب به 2000 تن از اهالی کربلا را کشته بودند.”

جالب این جاست که مورخ مزبور نام کتاب خود را “عنوان المجد فی تاریخ نجد” گذاشته و از این وقایع به عنوان نشانه‌های مجد و شکوه و عظکت وهابیت یاد کرده است!

اما این فقط شیعیان و اماکن مقدسه آن‌ها نبودند که وهابیان آثار مجد و شکوه خود را در آن به نمایش گذاشته‌اند، مکه مکرمه و طائف نیز از حملات آنان در امام نماند. “جمیل صدقی زهاوی” در خصوص فتح طائف می نویسد: “طفل شیرخواره را بر روی سینه مادرس سر بریدند، جمعی را که مشغول فراگیری قرآن بودند کشتند، چون در خانه‌ها کسی باقی نماند، به دکان‌ها و مساجد رفتند و هر کس بود، حتی گروهی را که در حال رکوع و سجود بودند، کشتند. کتاب‌ها را که در میان آن‌ها تعدادی مصحف شریف و نسخه‌هایی از صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتب فقه و حدیث بود، در کوچه و بازارافکندند و آنها را پیمال کردند.”

سرزدن این قبیل امور از پیروان محمد بن عبدالوهاب شگفت نیست! تابعان کسی که همه مسلمانان را کافر و مشرک می دانست و مکه و مدینه را قبل از آنکه به دست وهابیان بیافتد، دارالحرب و دارالکفر!می دانست. در کتاب “الدررالسنیه” می خوانیم:

“وی – محمد بن عبدالوهاب – از صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و اله نهی می‌کرد و از شنیدن آن ناراحت می‌شد. صلوات فرستنده را اذیت می‌کرد و به سخت‌ترین وجه مجازات می نمود.

حتی او دستور داد مرد نابینای متدینی را که مؤذن بود و صوت خوشی داشت، چون به حرف او گوش نداده، بر پیامبر صلوات فرستاده بود، به قتل رسانند. بسیاری از کتب مربوط به صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله را به آتش کشید و به هریک از پیروانش اجازه می داد قرآن را مطابق فهم خود تفسیر کند.”

محمد بن عبدالوهاب به نوبه‌ی خود در اعتقادات پیرو”ابن تیمیه حنبلی” است، که در قرن هشتم هجری می‌زیسته است، از ابن تیمیه عقاید جالبی نقل شده است. از جمله اینکه او خدا را جسم می‌دانست! برای ذات مقدس خداوند دست و پا و چشم و زبان و دهان قائل بود! ابن بطوطه جهانگرد معروف در سفرنامه‌ی حود می گوید: “ابن تیمیه را بر منبر مسجد جامع دمشق دیدم که مردم را موعظه می‌کرد و می‌گفت: خداوند به آسمان دنیا می‌آید، همان گونه که من اکنون فرود می‌آیم! سپس یک پله از منبر پائین می‌آمد!”

عقاید او آنچنان سخیف و بی‌مقدار بود که خود اهل سنت وی را به زندان افکندند و در رد او کتب متعددی را به رشته تحریر درآوردند.

این قطره‌ای کوچک از مرداب اعتقادات و عملکرد وهابیان در طول این سالیان است. در طول این دوران دانشمندان زیادی چه شیعه و چه سنی به نقد عقاید وهابیت دست زده‌اند و به شبهات گوناگون آنان پاسخ داده‌اند. یکی از شبهات آنان مسأله‌ی بناء بر قبور است. آن‌ها ساختن بنا اعم از مسجد یا غیر آن را بر قبر حرام می‌دانند. در این نوشتار سعی می کنیم پاسخی مناسب به شبهه‌ی مذکور بدهیم. نخست آنکه: این شبهه‌ی آنان را صریح آیه‌ی 21 سوره کهف دفع می‌نماید، که در خصوص ماجرای اصحاب کهف از قول مومنانی که می‌خواستند یاد اصحاب کهف را گرامی دارند می فرماید: لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِدًا (بی تردید بر روی قبور آنان مسجدی بنا می کنیم) دوم آنکه: هنگام ظهور اسلام و در دوران فتوحان اسلامی بناهایی بر قبور انبیاء گذشته وجود داشت. از جمله می‌توان به قبر حضرت داوود و حضرت موسی در بیت المقدس اشاره نمود. جالب اینجاست که خلیفه دوم که طبق نظر این آقایان از صحابه است و معصوم، خود برای انعقاد پیمان صلح به بیت المقدس رفت و پس از تسلط بر آن شهر، اقدامی در راستای از بین بردن این قبور به عمل نیاورد…

اما به راستی قومی که در تاریخ نه چندان طولانی خود، چنان که از زبان مورخین خودشان شنیدیم قرآن‌ها را در خیابان‌ها لگد مال ساختند و در قتل عام پیروان علی علیه السلام و سایر خلفا فرقی نگذاشتند و مجد خود را در غارت و قتل جستجو می کردند، شایستگی این را دارند که مخاطب یک استدلال قرآنی و یا حتی تاریخی قرار گیرند؟!

 

http://www.9ktenews.com/c40-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE/29740-%DB%8C%D9%88%D9%85-%D8%A7%D9%84%D9%87%D8%AF%D9%85-%DA%86%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%AD




تاریخ : چهارشنبه 95/4/23 | 3:33 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی