سفارش تبلیغ
صبا ویژن

***نسیم معرفت***

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی (صبح روز چهارشنبه 19 دی 1397) در سالروز قیام تاریخ‌ساز مردم قم در 19 دی 1356 در دیدار هزاران نفر از مردم قم، با اشاره به ضرورت پرهیز از سهل‌انگاری و سهل‌اندیشی درباره ریشه دشمنی امریکا و استکبار با ایران اسلامی، «ماهیت و حقیقت انقلاب و شجاعت و وفاداری ملت و نظام به اهداف و مبانی انقلاب» را علت اصلی این خصومت عمیق و مستمر خواندند و با بیان وظایف مهم «مسئولان و مردم» در این مقطع تأکید کردند: رسیدگی به مشکلات معیشتی مردم به‌ویژه قشرهای ضعیف مهمترین وظیفه امروز دولتمردان است و ملت و مسئولان باید با هوشیاری، تحریم های امریکا را همانند دوران دفاع مقدس به شکستی بی سابقه برای شیطان بزرگ تبدیل کنند.
حضرت آیت الله خامنه‌ای با تجلیل از قیام سرنوشت‌ساز مردم قم در 19 دی سال 56 به‌عنوان نقطه عطف انقلاب اسلامی، قم را «شهر، مرکز و مادر انقلاب» خواندند و افزودند: البته انگیزه‌هایی برای تغییر فضای انقلابیِ قم و کمرنگ کردن روحیه انقلابی و دینی در آن وجود دارد و نباید از مکر دشمن و عوامل آن غفلت کرد.
ایشان با تأکید بر هوشیاری در مقابل این انگیزه‌ها، تأکید کردند: قم سرچشم اصلی و پشتوانه معنوی انقلابی است که دنیا را متحول کرد، بنابراین بزرگان و جوانان قم نباید اجازه دهند دست‌های خائن، قم را از مرکزیت انقلاب، خارج و این حرکت تحولی را در آن کمرنگ کنند.


رهبر انقلاب اسلامی سپس به بیان چند درس مهم و ماندگار از قیام 19 دی پرداختند و خاطرنشان کردند: رئیس‌جمهور وقت آمریکا در 10 دی 56 به تهران آمد و با تمجید اغراق‌آمیز و دروغین از محمدرضا پهلوی، ایران را «جزیره ثبات» یعنی مایه آرامش خیال آمریکا از ایرانِ وابسته و مسئولان نوکرمآب آن، خواند.
ایشان قیام مردم قم علیه رژیم ظالم، وابسته و فاسد پهلوی در فاصله ای کمتر از ده روز از این سخنان را نشانه ضعف عمیق دستگاه محاسباتی آمریکا و غرب دانستند و گفتند: کمتر از ده روز پس از سفر رئیس‌جمهور آمریکا و تعبیر او از ایران به جزیره ثبات، قیام عظیم مردم قم شکل گرفت و به دنبال آن، قیام مردم تبریز و طوفان انقلاب اسلامی و نابودی رژیم سرسپرده طاغوت محقق شد.
حضرت آیت الله خامنه‌ای، استمرار ضعف دستگاه محاسباتی آمریکا تا امروز را یک واقعیت برشمردند و افزودند: با وجود آنکه عده‌ای غربزده و آمریکازده، پُزِ قدرت محاسباتی و آینده‌نگری آمریکایی‌ها را می‌دهند اما آمریکا همچنان دچار ضعف محاسباتی است.
ایشان با اشاره به سخنان سال گذشته‌ی یک دولتمرد آمریکایی در جمع اوباشِ تروریست و وعده او به آنها که جشن سال 2019  میلادی را در تهران خواهیم گرفت، خاطرنشان کردند: توانایی محاسباتی دشمنان ایران در همین حد است، همان‌طور که آن زمان صدام امیدوار بود یک هفته‌ای به تهران برسد و منافقین مزدور نیز خیال می‌کردند در حمله مرصاد سه روزه از کرمانشاه به تهران خواهند رسید.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: برخی دولتمردان آمریکایی این‌طور وانمود می‌کنند که دیوانه‌اند، البته بنده این را قبول ندارم اما آنها حقیقتاً «احمق‌های درجه یک» هستند.
ای
شان قیام مردم قم را نشانه صف‌بندی دو دستگاه محاسباتی یعنی صف‌بندیِ «لیبرال‌دموکراسیِ دروغین و پای در گِل غربی» در مقابل «نظام توحیدی و اسلامی» برشمردند و گفتند: پس از انقلاب نیز آنها با تحریم جمهوری اسلامی تصور می‌کردند کار نظام در کمتر از شش ماه تمام خواهد شد در حالی‌که انقلاب اکنون به چهل سالگی رسیده است.
حضرت آیت الله خامنه‌ای افزودند: در مقابل این محاسبات غلط استکبار، دستگاه محاسباتیِ دقیق نظام اسلامی وجود دارد که امام بزرگوار ما فرمود «صدای شکسته‌شدن استخوان‌های مارکسیسم را می‌شنوم» و یکی دو سال بعد همه دنیا آن صدا را شنیدند.
حضرت آیت الله خامنه‌ای، دشمنیِ استکبار با پدیده تمدنیِ انقلاب اسلامی را دشمنیِ عمیق دانستند و خاطرنشان کردند: برخی از روی نفهمی یا مسائل دیگر، علت دشمنی مستکبران را سخنان امام یا فلان مسئول علیه آمریکا می‌دانند، در حالی‌که زورگویان جهانی با یک قدرت جوان، رو به رشد، پر تلاش و پر انگیزه دشمن هستند که این قدرت معنوی 40 سال است در مقابل چشم آنها روز به روز تنومندتر و قدرتمندتر شده و تَرَک‌ها و شکاف‌های استکبار را عمیق‌تر کرده است.
رهبر انقلاب اسلامی، ایران را قلّه موقعیت راهبردی در منطقه خواندند و افزودند: علت عصبانیت امریکایی‌ها در اول انقلاب این بود که لقمه چرب و نرم ایران را به عنوان مهمترین کشور منطقه و سرزمینی سرشار از ثروت‌های مادی و منابع طبیعی از دست دادند.
ایشان با اشاره به اعتراف چند روز پیش یک مؤسسه غربی افزودند: خود آنها می‌گویند ایران با توجه به ظرفیت‌های فوق العاده‌اش پنجمین کشور ثروتمند جهان است، بنابراین طبیعی است که به‌خاطر از دست دادن چنین ثروتی، عمیقاً عصبانی باشند.
حضرت آیت الله خامنه‌ای افزودند: این عصبانیت همچنان ادامه دارد اما مسئله اصلی و ریشه تقابل امریکا و ملت ایران، تقابل تاریخی و ذاتی حق و باطل است، چرا که استکبار و استعمار از خون ملت‌ها تغذیه می‌کنند و انقلاب اسلامی در مقابل این ظلم آشکار ایستاده و برای بیدار کردن ملت‌ها نیز تلاش کرده است.
رهبر انقلاب اسلامی، شنیده شدن فریاد «مرگ بر امریکا» در کشورهای متعدد را بی سابقه و نشانه ای از موفقیت ایران برشمردند و خاطرنشان کردند: استکبار تلاش می‌کند ملت‌ها را با «ایران هراسی»، «اسلام هراسی» یا «شیعه هراسی» گمراه کند، اما ملت‌ها ذاتاً با ایران اسلامی دشمنی ندارند و هر جا حقیقت روشن بشود، از آن حمایت می کنند.
ایشان بروز برخی حوادث و رویدادها در اروپا و امریکا را نشانه آشکار شدن پیامدهای خطرناک حفره‌های معنوی در تمدن غرب خواندند و افزودند: در طرف مقابل، مردمسالاری دینی و حرکت به سمت تمدن اسلامی با استفاده از امکانات و ابزارهای روز دنیا ادامه دارد و این واقعیت برای مستکبران رعب‌آور است.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر پرهیز از سهل انگاری و سهل اندیشی در زمینه علت واقعی و اصلی دشمنی ظالمان جهانی با ایران افزودند: علت اصلی این دشمنی، «ماهیت و حقیقت حرکت عظیم انقلاب اسلامی، شجاعت، فداکاری و وفاداری ملت و پایبندی مستمر و کامل نظام به مبانی انقلاب اسلامی» است که اگر به توفیق الهی، این حرکت به نتایج مورد نظر خود دست یابد، بساط استکبار و استعمار غرب را برمی چیند.
حضرت آیت الله خامنه ای با استناد به آیات قرآن مجید افزودند: فرعون می دانست موسی حق است اما دشمنی می کرد و خدا به حضرت موسی گفت «نترسید، حرکت کنید من با شما هستم» که این خطاب امروز عیناً به ملت ایران است که در مقابل دشمنیِ آگاهانه فراعنه عالم، ایستاده است.
رهبر انقلاب اسلامی در تبیین نتیجه صف آرایی استکبار و ملت ایران خاطرنشان کردند: هر جبهه ای که در راه خدا حرکت کند، وعده قطعی و بدون تردید پروردگار درباره نصرت و پیروزی او محقق خواهد شد، همچنانکه در طول 40 سال هر جا درست حرکت کردیم، پیروز شدیم و هر جا کوتاهی داشتیم، پیروزی حاصل نشد.
حضرت آیت الله خامنه ای رسیدن به چهل سالگی را در روند شکل‌گیری تمدنها، آغاز بلوغ و شکوفایی خواندند و افزودند: در این مسیر تمدنی، چهل سالگی نه دوران پیری بلکه دوران عمق یافتن حرکت‌ها است و به فضل الهی و به برکت «ایمان دینی، عزم راسخ، حضور و آمادگی و کار و تلاش ملت به‌ویژه انبوه جوانان خوش‌فکر، مبتکر و امیدوار به آینده»، حرکت تاریخی ملت ایران به نتایج درخشان خود خواهد رسید.
ایشان پیروزی انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی را مقدماتی برای شکل گیری «تمدن اسلامی متناسب با دوران فعلی» دانستند و خاطرنشان کردند: اگر خدا اراده نکرده بود، این مقدمات فراهم نمی شد.
رهبر انقلاب اسلامی سخنانشان در جمع هزاران نفر از مردم قم را با بیان نکاتی مهم خطاب به مسئولان و مردم ادامه دادند.
حضرت آیت الله خامنه ای در مهمترین توصیه خود به مسئولان به‌خصوص دولتمردان تأکید کردند: اولویت کاری خود را حل مشکلات معیشتی مردم به‌ویژه قشرهای ضعیف قرار دهید، چرا که این مسئله اهمیت ویژه ای دارد.
رهبر انقلاب با اشاره به تمرکز دشمن بر مسائل معیشتی مردم گفتند: منابع کشور کم است اما چرا با وجود تذکرات مکرر، جریانها و افرادی، ظالمانه این منابع را می بلعند و با دلال بازی و انحصارطلبی در تجارت، مانع پیشرفت کشور می شوند و در تقویت تولید داخلی کارشکنی می‌کنند.
رهبر انقلاب بار دیگر مهمترین کار امروز مسئولان را رسیدگی به مشکلات معیشتی خواندند و افزودند: البته این کار فقط با پول پخش کردن حاصل نمی شود، باید مراقب جریانها و دست‌های خطرناک و مضر بود، همچنانکه این مسائل را بارها با جزئیات در جلسات کاری به مسئولان تذکر داده ایم.
ایشان، کار و تلاش و خدمت به انقلاب ایران عزیز و ملت بزرگ را نعمتی الهی خواندند و به مسئولان و دولتمردان تأکید کردند: قدر نعمت مسئولیت در نظام اسلامی را بدانید و به لوازم قدرشناسی از آن یعنی «مراقبت در حرف و رفتار، پرهیز از گرایش به اشرافی‌گری و اسراف و رفتارهای طاغوتی» پایبند باشید و تلاش کنید مسیر حرکت شما همواره به سمت الگوی رفتاری و مدیریتی امیرمؤمنان باشد.
«شجاعت» و «عقلانیت» دو نکته مهم و تذکر دیگر رهبر انقلاب خطاب به مسئولان بود.
ایشان افزودند: در مقابل توپ و تشر و یاوه گویی های امریکا و اروپا پس نزنید و بایستید و بدانید که اینها نه تهدید، نه «وعده و قول» و نه حتی امضایشان اعتبار ندارد.
حضرت آیت الله خامنه ای حرف های بی ربط برخی غربی ها را به حرفهای دلقک ها تشبیه کردند و افزودند: آنها به ایران توصیه می کنند حقوق بشر را از سعودی ها یاد بگیرد؛ آیا این، حرف یک دلقک نیست؟
حضرت آیت الله خامنه ای خاطرنشان کردند: رفتار صحیح و عقلانی وظیفه مسئولان است، چرا که با احساساتِ صرف، نمی شود کشور را اداره کرد البته احساسات به عنوان پشتوانه عملی شدن تصمیمات عقلانی لازم است.
«شناخت، قدردانی و استفاده از ظرفیتهای درونی به‌ویژه جوانان» دیگر توصیه مؤکد رهبر انقلاب اسلامی به مسئولان و دولتمردان بود.
ایشان افزودند: جوانان می توانند گره های دستگاهها را باز کنند، بنابراین به آنها مراجعه کنید و قدرشان را بدانید چرا که حتی بلندپروازی های آنها خوب است و کشور را به جلو می برد.
حضرت آیت الله خامنه ای در بخش پایانی سخنانشان، مردم را نیز به کمک به مسئولان توصیه کردند و افزودند: بخش مهم تقویت تولید داخلی در زمینه های کیفی و توزیعی، به تولید کننده و فروشنده و مغازه دار و مردم مربوط می شود.
ایشان گفتند: امسال سال تقویت تولید کالاهای ایرانی بوده است، اما الان در آخر سال باید ببینیم چقدر در این زمینه پیش رفته ایم و چه کارهایی کرده ایم.
حضرت آیت الله خامنه ای حضور در صحنه های انقلاب را بهترین کمک مردم به کشور دانستند و افزودند: دشمن در تلاش است با شایعه سازی و تهمت پراکنی مردم را مضطرب کند و به جان یکدیگر بیندازد که البته نمی تواند، اما مردم باید با این شگردهای دشمن مقابله کنند.
ایشان خاطرنشان کردند: انقلاب و نظام با خواست و حمایت مردم شکل گرفته و استمرار یافته اما مستکبران با وقاحت تمام مردم را به مقابله با همین نظام فرا می خوانند که لازم است مردم در مقابل این تبلیغات ایستادگی و علیه آن حرکت کنند و جوانان با هوشمندی، فضای مجازی را به ابزاری برای زدن تو دهنی به دشمنان تبدیل کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای تحریم ها را باعث فشار و بروز مشکلاتی برای کشور دانستند و افزودند: امریکایی ها با خوشحالی می گویند تحریم کنونی ملت ایران در تاریخ سابقه ندارد اما ملت ایران ان‌شاءالله در این زمینه شکستی به آنها می دهد که در تاریخ بی سابقه باشد.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به تحریم کامل ملت ایران در دوران دفاع مقدس افزودند: دشمنان حتی به ما سیم خاردار نمی دادند اما ملت و مسئولان، آن تحریم ها را به زمینه ای برای تکیه بر درون و شکوفایی استعدادها تبدیل کردند، به‌گونه ای که همان مسیر، امروز ایران را به قدرت بی نظیر منطقه تبدیل کرده است.
رهبر انقلاب تأکید کردند: باید با درس گیری از این تجربه درخشان و تکیه بر جوانان، تحریم کنونی را به وسیله ای برای کار و تلاش و شکوفایی تبدیل کنیم و با بی نیازی از دیگران به جایی برسیم که آنها نیازمند ایران عزیز باشند.
حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: به فضل الهی و در پرتو مقاومت و هوشیاری مردم و مسئولان و کار و تلاش بی‌وقفه، از تحریم ها و مشکلات عبور خواهیم کرد و همچنانکه در جنگ تحمیلی صدام را به خاک سیاه نشاندیم و به درک اسفل رفت، جمهوری اسلامی هر روز موفق تر و زنده تر خواهد بود و دشمنان ملت در امریکا و غرب به سرنوشت صدام دچار خواهند شد.

http://www.leader.ir/fa/content/22632/%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%81%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D9%82%D8%B4%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AE%D8%AA%D9%84%D9%81-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D9%82%D9%85




تاریخ : پنج شنبه 97/10/20 | 5:10 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

Related image

***نسیم معرفت***

 

تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان  جلد 13.علامه طباطبایی»+قسمت نُهُم

با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

 

* و قوله: "مَا عَلَیْهَا" مِن قَبیلِ وَضعِ الظّاهِرِ مَوضِعَ المُضمَرِ وَ کانَ مِن طَبعِ الکَلامِ أَن یُقالَ : وَ إِنّا لَجاعِلُوهُ ، وَ لَعَلَّ النُّکتَةَ مَزیدُ العِنایَةِ بِوَصفِ کَونِهِ عَلَى الأَرضِ .

با توجه به مطالبی که قبلا بیان گردید  روشن شد که قول و سخن خداوند در آیه هشتم از سوره کهف که فرمود : ( وَ إِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَعِیدًا جُرُزًا . این زَرق و برقها پایدار نیست، و ما سرانجام قِشر روى زمین را خاک بى گیاهى قرار می دهیم.) از باب استعاره بِالکِنایَه است، و مراد از «صَعِیدًا جُرُزًا» ، معنای استعاره ای و کنایه ای می باشد نه معنای حقیقی . منظور از آن همان قطعِ عُلقه و علاقه و تَعلُّق بین انسان و بین متاعها و امور زندگى زمینى است. به عبارت دیگر در آیه شریفه عبارت «صَعِیدًا جُرُزًا» کنایه از قطع تعلُّقات انسانی است . خداوند می فرماید : ما بعد از سپری شدن مُهلتی که برای انسان ها مقرر کردیم و بعد از اتمام امتحان ها و آزمایش ها ، رابطه و علاقه و تعلُّق  بین انسان و متاع ها و  زخارف و زر و زیورهای زیبای دنیوی را قطع می کنیم و از بین می بریم .

و چه بسا برخی از مفسرین گفته اند: منظور از«صَعِیدًا جُرُزًا»  معنای حقیقی آن است نه معناى استعاره ای و  کنایه اى ، و معنای آیه شریفه  این است که : و هر متاع و زیور و زینتى که بر  روی زمین است  به خاکِ برابر و مساوی با زمین بر می گردانیم و به عبارت دیگر همه آن ها را با خاک یکسان می کنیم و از بین می بریم و  روی زمین را همچون سطحی صاف و  نرم و هموار  قرار می دهیم به گونه ای که هیچ نَبات و گیاه و روئیدنى و هیچ چیز دیگری در آن نباشد .

و جمله (مَا عَلَیْهَا - آنچه بر روى زمین است ) از قبیل به کار بردن اسم ظاهر ( مای موصوله در «مَا عَلَیْهَا» ) به جاى ضمیر (هُ) است و گر نه طَبع و سیاقِ کلام آن است که چنین گفته شود : ( وَ اِنّا لَجاعِلُوهُ )  .  شاید نکته و فلسفه  اسمِ ظاهر آوردن به جای ضمیر  در این باشد که عنایت و توجه بیشتری به وصفِ «ما عَلَی الأَرض» و آنچه از متاع ها و چیزهایی که روی زمین است  بشود که چگونه خداوند آن ها را نیست و نابود می کند  و به عبارت دیگر خداوند با این تعبیر می خواهد به انسان ها توجه دهد که به غیر از خدا اعتماد نکنند و  دل به این امور فانی ندهند زیرا که همه آن ها فناپذیر و نابود شدنی است . ...  لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ . سوره قَصَص آیه 88 هیچ معبودی جز او نیست همه چیز جز ذات ( پاک ) او فانی می شود حاکمیت تنها از آن اوست و همه بسوی او بازگردانده می شوید!

استعاره چیست :  در کتاب جَواهِرُ البَلاغه از استاد سَیِّد اَحمَد اَلهاشِمی اَلمِصری(سید احمد بن ابراهیم بن مصطفى هاشمى مِصری، معروف به مُعَلِّمُ البیان،) چنین آمده است :

اَلبابُ الثّانِی فِی المَجازِ : ...    اَلمَبحَثُ الخامِسِ فِی تَعریفِ الأِستِعارَةِ وَ بَیانِ اَنواعِها : اَلأِستعارةُ لُغَةََ مِن قَولِهِم : اِستَعارَ المالَ اِذا طَلَبَهُ عارِیَةََ وَ اصطِلاحاََ هِیَ استِعمالُ اللَّفظِ فِی غَیرِ ما وُضِعَ لَهُ لِعَلاقَةِ المُشابَهَةِ بَینَ المَعنَی المَنقُولِ عَنهُ وَ المَعنَی المُستَعمَلِ فِیهِ مَعَ قَرینَةِِ صارِفَةِِ عَن اِرادةِ المَعنَی الأَصلِیِّ وَ الأِستِعارَةُ لَیسَت الا تَشبیهاََ مُختَصَراََ لکِنَّها اَبلَغُ مِنهُ کَقَولِکَ : رَأیتُ اَسَداََ فِی المَدرَسَةِ . فَأَصلُ هذِهِ الأِستِعارةِ «رَأَیتُ رَجُلاََ شُجاعاََ کَالأََسَدِ فِی المَدرَسَةِ» فَحَذَفتَ المُشَبَّهَ (لَفظَ رَجُلِِ) وَ حَذَفتَ الأََداةَ َ (اَلکافَ) وَ حَذَفتَ وَجهَ الشَّبَهَ(اَلشَّجاعَةَ) وَ اَلحَقتَهُ بِقَرینَةِ «اَلمَدرَسَةِ» لِتَدُلَّ عَلی اَنَّکَ تُریدُ بِالأََسَدِ شُجاعاََ  وَ اَرکانُ الأِستِعارَةِ ثَلاثَةُُ : «مُستَعارُُ مِنهُ» وَ هُوَالمُشَبَّهُ بِهِ  وَ «مُستَعارُُ لَهُ» وَ هُوَ المُشَبَّهُ وَ یُقالُ لَهُمَا الطَّرَفانِ وَ «مُستَعارُُ» وَ هُوَ اللَّفظُ المَنقُولُ . فَکُلُّ مَجازِِ یُبنَی عَلَی التَّشبِیهِ یُسَمّی اِستِعارَةََ ...  وَ أِذا ذُکِرَ فِی الکَلامِ لَفظُ «المُشَبَّهِ» فَقَط وَ حُذِفَ فِیهِ «المُشَبَّهُ بِهِ» وَ اُشیرَ اِلَیه ِ بِذکرِ لازِمِهِ اَلمُسَمَّی «تَخییلاََ» فَاستِعارَةُُ مَکنیَّةُُ اَو بِالکِنایَةِ . کَقَولِهِ :
وَ اِذَا المَنِیَّةُ أَنشَبَت اَظفارَها (مَخالِبَها)   -   اَلفَیتَ کُلَّ تَمیمَةِِ لا تَنفَعُ

در کتاب جَواهِر البَلاغَه از استاد سَیِّد اَحمَد اَلهاشِمی اَلمِصری در باب دوم که در باره مجاز بحث می کند در حدود سیزده(13) مبحث آورده شده است که مبحث پنجم (اَلمَبحَثُ الخامِسِ) مربوط به تعریف استعاره و بیان اقسام آن می باشد . استعاره در لغت از (اِستَعارَ المالَ اِذا طَلَبَهُ عارِیَةََ . از او مالش را به عنوان عاریه طلب و درخواست نمود) اخذ شده است و استعاره در اصطلاح علم بیان عبارت است از استعمال و بکارگیری لفظ در غیر از معنای موضوع له (ما وُضِعَ لَهُ)  و غیر از معنای حقیقی خود  است بواسطه علاقه مُشابَهَتی که بین معنای مَنقُول عَنه (معنای حقیقی) و معنای مُستَعمَل فیه(معنای مجازی) وجود دارد، بعلاوه قرینه صارفه یعنی  قرینه ای که صارفه و باز دارنده از اراده معنای اصلی و حقیقی است . استعاره نیست مگر یک تشبیه مختصر و به عبارت دیگر استعاره  یک تشبیه مختصری بیش نیست ولی بلیغ تر و رساتر از تشبیه می باشد . مثال برای استعاره همانند این قول و سخن تو است که بگویی : رَأیتُ اَسَداََ فِی المَدرَسَةِ.  اصل این استعاره به شکل «رَأَیتُ رَجُلاََ شُجاعاََ کَالأََسَدِ فِی المَدرَسَةِ» بوده است .پس تو «مُشبَّه» یعنی (لفظ رَجُل) و «ادات تشبیه» یعنی (کاف) و «وَجه شَبَه» یعنی (شجاعت) را حذف کردی و بجای وَجه شَبَه (لفظ شجاعت)  ، کلمه «المَدرَسَة» را ملحق نمودی  تا دلالت کند بر اینکه تو «اَسَد شُجاع» را اراده نموده ای . و ارکان استعاره سه چیز است : 1«مُستَعارُُ مِنهُ» وَ هُوَالمُشَبَّهُ بِهِ  2وَ «مُستَعارُُ لَهُ» وَ هُوَ المُشَبَّهُ 3- وَ «مُستَعارُُ» وَ هُوَ اللَّفظُ المَنقُولُ . لفظی که عاریه گرفته شده و از معنای حقیقی خود  نقل داده شده است مثل لفظ اسد . [* جامع یا وجه شَبَه مثل شجاعت هم در استعاره لازم است] و نیز به هر یک از«مُستَعارُُ مِنه یا مُشَبَّهُُ بِه » و «مُستَعارُُ لَه یا مُشبَّه » طَرَفان یا دو طرفِ استعاره  یا تشبیه گفته می شود .  پس هر مجازی که مبتنی بر تشبیه باشد استعاره نامیده می شود . فَکُلُّ مَجازِِ یُبنَی عَلَی التَّشبِیهِ یُسَمّی اِستِعارَةََ .
استعاره بالکنایه یا بالتخییلیه  آن است که در جمله فقط «مُشبّه» ذکر شود و «مشبّهٌ‌به» حذف گردد و بجای «مشبّهٌ‌به»  یکی از لوازمش قرار داده شود تا بِالکِنایَه و با لوازمش به آن اشاره گردد . به لازم یا لوازمِ«مُشبّه به» ، تخییل یا استعاره تخییلیه گفته می شود . و به عبارت دیگر در استعاره تخییلیه و بِالکِنایَه ابتدا در عالَم ذهن و خیال ، «مشبه»  ،  به  ،«مشبه به» تشبیه می شود و بعد فقط «مُشبّه» در کلام ذکر می گردد و بجای «مُشبَّه بِه» یکی از لوازمش را ذکر می کنند تا بر آن دلالت و اشاره  نماید . استعاره مَکنیَّه یا بِالکِنایَه مثل این شعر شاعر است :


وَ اِذَا المَنِیَّةُ أَنشَبَت اَظفارَها (مَخالِبَها)   -   اَلفَیتَ کُلَّ تَمیمَةِِ لا تَنفَعُ

هنگامی که مرگ ناخن هایش یا چنگال هایش را در تو قرار دهد و فرو کند  آنگاه در می یابی که هیچ کدام از مهره ها که برای دفع چشم زخم می آویزند سود و نفعی نخواهد بخشید .

 در این شعر ، شاعر ، مرگ را به حیوان درنده‌  ناخن دار یا چنگال داری (مثل گرگ یا ... )  تشبیه کرده است سپس «مُشبّهٌ به» (یعنی حیوان درنده) را حذف کرده و چنگال( اَظفارَ یا مَخالِب) را که یکى از لوازم آن است، آورده تا قرینه‌اى براى آن تشبیهی باشد که در خیال و ذهن انجام گرفته است .


... ....  ادامه دارد ........

**************************************************
** تفسیرسوره کهف براساسِ«اَلمیزان»+قسمت هفتم+آیت الله سید اصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+ نسیم معرفت+کلیک


** تفسیرسوره کهف براساسِ«اَلمیزان»+قسمت هشتم+آیت الله سعادت میرقدیم لاهیجی+نسیم معرفت+کلیک




تاریخ : چهارشنبه 97/10/12 | 6:41 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

Related image

***نسیم معرفت***

 


به نام خدا


* کلان نگر باشید نه خُرد نگر که موجب خُردی و دور از خِرَدوَرزی است

 



** سخنانی کوتاه  ازآیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی+کلیک کنید





تاریخ : چهارشنبه 97/10/12 | 12:16 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

پیغامِ آشنا نَفَسِ روح پرور است

هرگز وجودِ حاضرِ غایب شنیده‌ای

من در میان جمع و دلم جای دیگر است

شاهد که در میان نَبُوَد شمع گو بمیر

چون هست اگر چراغ نباشد مُنوَّر است

ابنای روزگار به صحرا روند و باغ

صحرا و باغِ زنده دلان کوی دلبر است

جانا دلم چو عُود بر آتش بسوختی

وین دم که می‌زنم ز غمت دود مِجمَر است

شب‌های بی توأم شب گور است در خیال

ور بی تو بامداد کنم روز محشر است

گیسوت عنبرینه گردن تمام بود

معشوق خوبروی چه محتاج زیور است

سعدی خیال بیهوده بستی امیدِ وصل

هِجرت بکُشت و وصل هنوزت مُصوَّر است

زنهار از این امیدِ درازت که در دل است

هَیهات از این خیالِ مُحالت که در سَر است

 

شیخِ اَجَلّ سعدی شیرازی




تاریخ : سه شنبه 97/10/11 | 8:21 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

Related image

***نسیم معرفت***

تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان  جلد 13.علامه طباطبایی»+قسمت هشتم

با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

* فَأِذَاانقَضَى الأَجَلُ الَّذِی أَجَّلَهُ اللهُ تَعالَى لِمَکثِهِم فِی الأَرضِ بِتَحَقُّقِ ما أَرادَهُ مِنَ البَلاءِ وَ الأِمتِحانِ سَلَبَ اللهُ ما بَینَهُم وَ بَینَ ما عَلَى الأَرضِ مِنَ التَّعَلُّقِ وَ مَحَى ما لَهُ مِنَ الجَمالِ و َ الزَّینَةِ وَ صارَ کَالصَّعیدِ الجُرُزِ الَّذِی لا نَبتَ فِیهِ وَ لا نَضارَةَ عَلَیهِ وَ نُودِیَ فِیهِم بِالرَّحیلِ وَ هُم فُرادَى کَما خَلَقَهُمُ اللهُ تَعالَى أَوَّلَ مَرَّةِِ.

پس هرگاه مُهلت و مدت معینی را که خداوند متعال جهت مَکث و سکونتشان در زمین برای آنها مقرر فرمود (تا ابتلاء و امتحان و آزمایش آنها که خواست و اراده الهی بود محقق گردد) ، مُنقضی و پایان یابد خداوند آن دلبستگی و علاقه  بین آنها و بین آنچه که در زمین است را سلب می کند و از بین می برد و هر جمال و زینتی را که برای «ما فِی الأَرض» و آنچه که در زمین است را محو و نابود می نماید به گونه ای که روی زمین  به صورت سرزمینی خشک و بی آب و علف و گیاه می گردد که هیچ گیاه و روییدنی و هیچ سرسبزى و طراوتی در آن نمی باشد و آنگاه برای اهل زمین نداى کوچ و رَحیل و سفرِ آخرت سر داده می شود (وَ نُودِیَ فِیهِم بِالرَّحیلِ وَ هُم فُرادَى کَما خَلَقَهُمُ اللهُ تَعالَى أَوَّلَ مَرَّةِِ) و آنها به صورت فرد فرد و جُدا جُدا از این سَرای فانی کوچ می کنند و همه مردم بطور فُرادی و تک تک و تنهای تنها جهت حسابرسی در عرصه محشر در محضر و پیشگاه الهی حاضر می شوند همانگونه که خداوند متعال در این دنیا برای آمدن و تولُّدشان به این سَرا  یکی یکی و منفرداََ آنها را خلق فرمود.  این متن (وَ نُودِیَ فِیهِم بِالرَّحیلِ وَ هُم فُرادَى کَما خَلَقَهُمُ اللهُ تَعالَى أَوَّلَ مَرَّةِِ) از مرحوم علامه طباطبایی که ذکر شد بر گرفته و اقتباس از آیه 94 سوره اَنعام است که فرمود :  وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادی‏ کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَکْتُمْ ما خَوَّلْناکُمْ وَراءَ ظُهُورِکُمْ وَ ما نَری‏ مَعَکُمْ شُفَعاءَکُمُ الَّذینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فیکُمْ شُرَکاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَ ضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ . و ( روز قیامت به آنها گفته می شود: ) همه شما تنها به سوی ما بازگشت نمودید ، همان گونه که روز اوّل شما را آفریدیم! و آنچه را به شما بخشیده بودیم ، پشت سر گذاردید! و شفیعانی را که شریک در شفاعت خود می پنداشتید ، با شما نمی بینیم! پیوندهای شما بریده شده است و تمام آنچه را تکیه گاه خود تصوّر می کردید ، از شما دور و گم شده اند! (سوره اَنعام آیه 94 .)    و در آیه 79 از سوره یس نیز چنین آمده است : قُلْ یُحْییهَا الَّذی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلیمٌ .  بگو: «همان کسی آن را زنده می کند که نخستین بار و «أَوَّل مَرَّة»(یعنی در این دنیا) آن را آفرید و او به هر مخلوقی داناست!  (سوره یس آیه 79 .)

* وَ هذِهِ سُنَّةُ اللهِ تَعالَى فِی خَلقِ الأِنسانِ وَ إِسکانِهِ الأَرضَ وَ تَزیینِهِ ما عَلَیها لَهُ لِیَمتَحِنَهُ بِذلِکَ وَ یَتَمَیَّزُ بِهِ أَهلُ السَّعادَةِ مِن غَیرِهِم فَیَأتِی سُبحانَهُ بِالجِیلِ بَعدَ الجِیلِ وَ الفَردِ بَعدَ الفَردِ فَیُزَیِّنُ لَهُ ما عَلَى وَجهِ الأَرضِ مِن أَمتِعَةِ الحَیاةِ ثُمَّ یُخَلِّیهِ وَ اختِیارَهُ لِیَختَبِرَهُم بِذلِکَ ثُمَّ إِذا تَمَّ الأِختِبارُ قَطَعَ ما بَینَهُ وَ بَینَ زَخارِفِ الدُّنیا المُزَیَّنَةِ وَ نَقَلَهُ مِن دارِ العَمَلِ إِلى دارِ الجَزاءِ قالَ تَعالى: (
...  وَ لَوْ تَری‏ إِذِ الظَّالِمُونَ فی‏ غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِکَةُ باسِطُوا أَیْدیهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ ...  . سوره انعام آیه 93) - إِلى أَن قالَ -(وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادی‏ کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَکْتُمْ ما خَوَّلْناکُمْ وَراءَ ظُهُورِکُمْ وَ ما نَری‏ مَعَکُمْ شُفَعاءَکُمُ الَّذینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فیکُمْ شُرَکاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَ ضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ) : اَلأَنعام: 94.

و این امور و مطالبی که بیان شد ( که بعد از منقضی شدن مهلتی که در این دنیا به بشر داده شده ،خداوند همه علائق و دلبستگی های ما بین او و  آنچه که در زمین است را سلب می کند و از بین می برد و هر جمال و زینتی را که برای «ما فِی الأَرض» و آنچه که در زمین است را محو و نابود می نماید...)  همه اینها در واقع سنتِ خداوند در باره فلسفه آفرینش و خلقت انسان و اسکانش در زمین و تزیین و زینت دادن زمین و آنچه که در آن است ، می باشد و این سنت الهی در باره انسان حتماََ محقَّق خواهد شد تا بدین وسیله بشر را امتحان و آزمایش نماید و تا اهل سعادت نسبت به اهل شقاوت مشخص و متمایز گردند . روی این جهت و به همین منظور خداوند سُبحان نسل های انسان و  فرد فرد افراد بشر را یکی پس از دیگری به وجود آورد و به وجود مى آورد و آنچه از متاعهاى زندگى و امور مادی و جلوه های دنیوی که روی زمین (و در آن) است را در نظرشان  تزیین و جلوه مى دهد ، آنگاه آنان را در این دنیا (تا حدّی) به اختیار و اراده خود واگذار می فرماید تا به این امور آزمایش شوند و هنگامی که دوره اِختِبار و آزمایش به پایان رسید ،خداوند متعال علاقه و ارتباط و پیوند بین انسان و زخارف و متاع ها و زر و زیورهای زیبای دنیوی را قطع می کند و او را از این عالَم که محل و میدانِ کار و «دارُالعَمَل» است به آن عالَم که سراى حساب و جَزاء است، منتقل مى کند، و خداوند در آیه 93 و 94 از سوره اَنعام در این باره چنین می فرماید  ( ...  وَ لَوْ تَری‏ إِذِ الظَّالِمُونَ فی‏ غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِکَةُ باسِطُوا أَیْدیهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ الْیَوْمَ...  . ... و اگر ببینی هنگامی که ( این ) ظالمان در شداید مرگ فرو رفته اند ، و فرشتگان دستها را گشوده ، به آنان می گویند: «جان خود را خارج سازید! ...  . سوره انعام آیه 93) .  (وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادی‏ کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَکْتُمْ ما خَوَّلْناکُمْ وَراءَ ظُهُورِکُمْ وَ ما نَری‏ مَعَکُمْ شُفَعاءَکُمُ الَّذینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فیکُمْ شُرَکاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَ ضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ .و ( روز قیامت به آنها گفته می شود: ) همه شما تنها به سوی ما بازگشت نمودید ، همان گونه که روز اوّل(یعنی در دنیا) شما را آفریدیم! و آنچه را به شما بخشیده بودیم ، پشت سر گذاردید! و شفیعانی را که شریک در شفاعت خود می پنداشتید ، با شما نمی بینیم! پیوندهای شما بریده شده است و تمام آنچه را تکیه گاه خود تصوّر می کردید ، از شما دور و گم شده اند! سوره انعام آیه 94)

آری دنیا و هرآنچه که در آن است برای امتحان و آزمایش انسان ها است تا معلوم شود که چه کسانی دل به دنیا می بندند و چه کسانی دل به خدا . انسان مؤمن و معتقد به خداوند دنیا را جز سرای عبور و محل گذر نمی داند و بر این باور است که :  لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ .هیچ معبودی جز او نیست، همه چیز جز ذات پاک او فانی می‏شود، حاکمیت از آن اوست و همه به سوی او بازمی گردید(سوره قَصص آیه 88)  و شاعر چه نیکو سرود :

هر که آمد به جهان اهل فنا خواهد بود

آن‌که پاینده و باقی است خدا خواهد بود

* فَمُحَصَّلُ مَعنَى الآیَةِ : لا تَتَحَرَّجْ وَ لا تَأَسَّف عَلَیهِم إِذْ أَعرَضُوا عَن دَعوَتِکَ بِالإِنذارِ وَ التَّبشیرِ وَ اشَتَغَلُوا بِالتَّمَتُّعِ مِن أَمتِعَةِ الحَیاةِ فَماهُم بِسابِقینَ وَ لامُعجِزینَ وَ إِنَّما حَقیقَةُ حَیاتِهِم هذِهِ نَوعُ تَسخیرِِ إِلهِیِِّ أَسکَنّاهُمُ الأَرضَ ثُمَّ جَعَلنا ما عَلَى الأَرضِ زِینَةََ یَفتَتِنُ النّاظِرَ إِلَیها لِتَتَعَلَّقَ بِهِ نُفُوسُهُم«فَنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاََ»وَ إِنا لَجاعِلُون َ هذَا الَّذی زُیِّنَ لَهُم بِعَینِهِ کَالصَّعیدِ الجُرُزِ الَّذِی لَیسَ فِیهِ نَبتُُ وَ لا شَیءُُ مِمّا یَرغَبُ فِیهِ النَّفسُ فَاللهُ سُبحانَهُ لَم یَشَأ مِنهُمُ الإِیمانَ جَمیعاََ حَتّى یَکُونَ مَغلُوباََ بِکُفرِهِم بِالکِتابِ وَ تَمادِیهِم فِی الضَّلالِ وَ تَبخَعَ أَنتَ نَفسَکَ عَلى آثارِهِم أَسَفاََ وَ إِنَّما أَرادَ بِهِمُ الأِبتِلاءَ وَ الأِمتِحانَ وَ هُوَ سُبحانَهُ الغالِبُ فِیما شاءَ وَ أَرادَ .


پس حاصل معناى آیه شریفه هفتم از سوره کهف (إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاََ . ما آنچه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها رابیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می کنند. )  این است که خداوند به رسول خدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) فرمود : نسبت به آنهایی که از دعوتِ همراه با اِنذار و تبشیر تو  اعراض کردند و رویگردان شدند و خود را سرگرم و مشغول تَمتُّعات و لذائذ و بهرمندی های حیات و زندگی دنیوی نمودند دلتنگ و غمگین و متأسِّف و ناراحت  مباش و لجبازی و اِعراضشان سبب تأَسُّف و نگرانی بیش از حد تو نشود زیرا آنها با این اعمال و رفتارِ لجوجانه و عِصیانگرانه خود نمی توانند بر قدرت ما و برنامه و سنّتِ حتمی ما سِبقت و پیشی بگیرند و نمی توانند ما را به عجز و ناتوانی در آورند (فَماهُم بِسابِقینَ وَ لامُعجِزینَ) و هیچ غلطی نمی توانند بکنند و سنت الهی در باره انسان ها حتماََ محقَّق خواهد شد تا آنها مورد امتحان و آزمایش قرار گیرند و بدین وسیله  اهل سعادت نسبت به اهل شقاوت مشخص و متمایز گردند . و همانا حقیقت و واقعیتِ این نوع از زندگی شان که همراه با اِبتِلاء و امتحان و آزمایش و «اِستِدراج» است در واقع نوعی تسخیر الهی است که آنها را مُسخَّر خود نموده است و تسخیر ما نسبت به آنان چنین است که  : ما آنها را در زمین اِسکان و سُکنی دادیم و آنچه که از امور دنیوی بر زمین است مایه زینتش قرار دادیم  که بیننده (اهل دنیا) را مفتون و فریفته و شیفته خود می کند . ما چنین کردیم  تا  نفوس و دل های آنها به آنچه که از متاع ها و زر و زیور ها  بر زمین است علاقه و دلبستگی پیدا کند تا بدین وسیله آنها را بیازماییم که کدامین شان بهتر عمل می کنند . جمله «فَنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاََ»در ضمن عباراتِ عربی که مرحوم علامه آورده است  اشاره به آیه هفتم از سوره کهف است . البته اصل آیه شریفه با لام به صورت (...لِنَبْلُوَهُمْ...) می باشد
و آنگاه پس از اتمامِ مُهلتی که به آنها دادیم و پس از امتحان و آزمایشی که از آنان بعمل آوردیم ، همه آنچه را که روی زمین به صورت زینت و متاع زندگی شان است بِعَینِه و در واقع همانند سرزمین خشک و بی آب و گیاه و علف قرار می دهیم که هیچ روییدنی و هیچ چیزی که مایه رغبت و میلِ نفسِ آدمی باشد در آن وجود نخواهد داشت .  ای پیامبر از سرپیچی و اِعراض آنها غصه و غم و اندوه به دل راه مده و غمگین و دلتنگ مباش زیرا که خداوندِ سُبحان از جمیع و همه انسان ها ایمان آوردن و تسلیمِ جبری در برابر فرامین الهی را نخواسته و اراده نفرموده است  تا ایمان نیاوردن و تسلیم نشدن و اِعراض و سرپیچیِ عده اى از مردم و تَمادِی و استمرارشان در کفر و ضلالت (مَعاذَ الله) به معناى شکست و مغلوب واقع شدن خداوند متعال باشد و تو از این جهت که آنها ایمان نمی آورند و سر پیچی می کنند ناراحت و نگران شوی  که گویى می خواهی بخاطر اعمالِ (بد و کفرآمیز) آنان ، خود را از غم و غُصّه و اندوه ، تَلَف و هلاک کنى . همانا خداوندِ سبحان اراده فرمود که همه انسان ها را به اَشکال مختلف مورد ابتِلاء و امتِحان و آزمایش قرار دهد و او در هر آنچه که خواسته و اراده فرموده است  غالب است و هیچگاه مغلوب واقع نمی گردد .   ،برایشان تنظیم و مقرر نموده تا امتحانشان کند پس در هر حال خدا در آنچه خواسته ،  غالب است.

شاعر عالیمقام و بلند آوازه  حکیم سنایی غَزنَوِی چه نیکو سروده است در نَعت و وصف خداوند متعال  :

مَلِکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی 

           نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی 

همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم 

               همه توحید تو گویم که به توحید سزایی 

تو زن و جُفت نداری تو خور و خُفت نداری 

                 اَحَد بی زن و جُفتی مَلِک کامروایی 

نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت 

            تو جَلیلُ الجَبَروتی تو نَصیرُ الأُمَرایی 

تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی 

               تو نماینده فضلی تو سزاوار ثَنایی 

بَرِی از رنج و گدازی بَرِی از درد و نیازی 

              بَرِی از بیم و امیدی بَرِی از چون و چرایی 

بَرِی از خوردن و خُفتن بَرِی از شرک و شَبیهی 

بَرِی از صورت و رنگی بَرِی از عیب و خطایی

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی

          نتوان شِبه تو گفتن که تو در وهم نیایی

نَبُد این خلق و تو بودی نَبُوَد خلق و تو باشی

           نه بجُنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی

همه عِزّی و جَلالی همه علمی و یقینی

        همه نوری و سُروری همه جودی و جزایی

همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی

        همه بیشی تو بکاهی همه کمّی تو فزایی

اَحَدُُ لَیسَ کَمِثلِه صَمَدُُ لیَسَ لَهُ ضِدّ

        لِمَنِ المُلک تو گویی که مَر آن را تو سزایی

لب و دندان سَنایی همه توحید تو گوید

          مگر از آتش دوزخ بُوَدش روی رهایی

(حکیم سنائی در سال 473 هجری قمری در شهر غزنه واقع در افغانستان امروزی دیده به‌جهان گشود)

 

* وَ قَد ظَهَرَ بِما تَقَدَّمَ أَنَّ قَولَهُ : "وَ إِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَعِیدًا جُرُزًا" مِنَ الأِستِعارَةِ بِالکِنایَةِ ، وَ المُرادُ بِهِ قَطعُ رابِطَةِ التَّعَلُّقِ بَینَ الإِنسانِ وَ بَینَ أَمتِعَةِ الحَیاةِ الدُّنیا مِمّا عَلَى الأَرضِ .
وَ رُبَما قِیلَ : إِنَّ المُرادَ بِهِ حَقیقَةُ مَعنَى الصَّعیدِ الجُرُزِ، وَ المَعنَى :  أَنّا سَنُعیدُ ما عَلَى الأَرضِ مِن زِینَةِِ تُراباََ مُستَوِیاََ بِالأَرضِ ، وَ نَجعَلُهُ صَعیداََ أَملَسَ لا نَباتَ فِیهِ وَ لا شَیءَ عَلَیهِ.

و قوله: "
مَا عَلَیْهَا" مِن قَبیلِ وَضعِ الظّاهِرِ مَوضِعَ المُضمَرِ وَ کانَ مِن طَبعِ الکَلامِ أَن یُقالَ : وَ إِنّا لَجاعِلُوهُ ، وَ لَعَلَّ النُّکتَةَ مَزیدُ العِنایَةِ بِوَصفِ کَونِهِ عَلَى الأَرضِ .

با توجه به مطالبی که قبلا بیان گردید  روشن شد که قول و سخن خداوند در آیه هشتم از سوره کهف که فرمود : ( وَ إِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَعِیدًا جُرُزًا . این زَرق و برقها پایدار نیست، و ما سرانجام قِشر روى زمین را خاک بى گیاهى قرار می دهیم.) از باب استعاره بِالکِنایَه است، و مراد از «صَعِیدًا جُرُزًا» ، معنای استعاره ای و کنایه ای می باشد نه معنای حقیقی . منظور از آن همان قطعِ عُلقه و علاقه و تَعلُّق بین انسان و بین متاعها و امور زندگى زمینى است. به عبارت دیگر در آیه شریفه عبارت «صَعِیدًا جُرُزًا» کنایه از قطع تعلُّقات انسانی است . خداوند می فرماید : ما بعد از سپری شدن مُهلتی که برای انسان ها مقرر کردیم و بعد از اتمام امتحان ها و آزمایش ها ، رابطه و علاقه و تعلُّق  بین انسان و متاع ها و  زخارف و زر و زیورهای زیبای دنیوی را قطع می کنیم و از بین می بریم .

و چه بسا برخی از مفسرین گفته اند: منظور از«صَعِیدًا جُرُزًا»  معنای حقیقی آن است نه معناى استعاره ای و  کنایه اى ، و معنای آیه شریفه  این است که : و هر متاع و زیور و زینتى که بر  روی زمین است  به خاکِ برابر و مساوی با زمین بر می گردانیم و به عبارت دیگر همه آن ها را با خاک یکسان می کنیم و از بین می بریم و  روی زمین را همچون سطحی صاف و  نرم و هموار  قرار می دهیم به گونه ای که هیچ نَبات و گیاه و روئیدنى و هیچ چیز دیگری در آن نباشد .

 
و جمله (مَا عَلَیْهَا - آنچه بر روى زمین است ) از قبیل به کار بردن اسم ظاهر ( مای موصوله در «مَا عَلَیْهَا» ) به جاى ضمیر (هُ) است و گر نه طَبع و سیاقِ کلام آن است که چنین گفته شود : ( وَ اِنّا لَجاعِلُوهُ )  .  شاید نکته و فلسفه  اسمِ ظاهر آوردن به جای ضمیر  در این باشد که عنایت و توجه بیشتری به وصفِ «ما عَلَی الأَرض» ... .... 


... ....  ادامه دارد ........

**********************************************************

** تفسیرسوره کهف براساسِ«اَلمیزان»+قسمت هفتم+آیت الله سید اصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+ نسیم معرفت+کلیک





تاریخ : دوشنبه 97/10/10 | 10:2 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


Related image

 

***نسیم معرفت***



* حادثه  9 دى یک حادثه ماندنى درتاریخ ماست. (امام خامنه ای)


 

1-  مطمئن باشید که روز نُهُم دی هم در تاریخ ماند ؛ این هم یک روز متمایزی شد.

     بیانات مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای در دیدار مردم قم ، 19 دی 88.


2- فتنه‌ 88 تنها آن چیزى نبود که توى خیابان به وسیله‌ تعدادى آدم دیده شد .  این یک چیز ریشه‌دارى بود . یک بیمارى عمیقى درست کرده بودند ، اهدافى داشتند ، زمینه‌ها و مقدمات فراوانى برایش چیده شده بود ، کارهاى بزرگى شده بود و هدفهاى بسیار خطرناکى دنبال این کار بود ، که با این برخوردهاى گوناگون سیاسى و امنیتى و اینها حل نمیشد ؛ یک حرکت عظیم مردمى لازم داشت؛ که این حرکت ، حرکت 9 دى بود ؛ آمدند بساط فتنه و فتنه‌گران را در هم پیچیدند. لذا حادثه‌ 9 دى یک حادثه‌ ماندنى در تاریخ ماست.

    بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت حماسه 9 دی ، 21 آذر 90.


3- در قضیه‌ 9 دى سال 88 یک نکته اساسى است و آن نکته بر می گردد به هویت انقلاب و ماهیت انقلاب . یعنى همان روحى که حاکم بود بر اصل انقلابِ ما و آن حضور عظیم بى‌ نظیر تاریخى در سال 57 ،  همان روح در ماجراى 9 دى نشان داده شد  کما اینکه در قضایاى گوناگون دیگر هم نشان داده شده، لیکن در 9 دى به شکل بارزى نشان داده شد؛ به طورى که جاى انکار و تردید و تامل براى هیچ کس از بدخواهان و دوستان و دشمنان و دیگران باقى نگذارد. آن روح چه بود؟ روح دیانت حاکم بر دلهاى مردم بود.

    بیانات مقام معظم رهبریدر دیدار اعضای ستاد بزرگداشت حماسه 9 دی ، 21 آذر 90.


4- هرچه انسان در اطراف این قضایا فکر مى کند ، دست خداى متعال را ، دست قدرت را ، روح ولایت را ، روح حسین بن على (عَلَیهِمَا السَّلامُ )   را مى بیند . این کارها کارهائى نیست که با اراده  امثال ما انجام بگیرد ؛ این کار خداست ، این دستِ  قدرت الهى است ؛ همان طور که امام در یک موقعیت حساسى  که من بارها این را نقل کرده ام  به بنده فرمودند: (من در تمام این مدت ، دست قدرت الهى را در پشت این قضایا دیدم)  درست دید آن مرد نافذِ با بصیرت، آن مرد خدا.

   بیانات مقام معظم رهبری  در دیدار مردم قم ، 19 دی 88 .

 


5-« من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر ، بهتر از ملت حِجاز در عهد رسول الله (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)  و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی  (عَلَیهِما السَّلامُ ) می باشند.  

حضرت امام خمینی -صحیفه نور ؛ ج21 ، ص410.



تاریخ : شنبه 97/10/8 | 10:51 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

Related image

***نسیم معرفت***

 

تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان  جلد 13.علامه طباطبایی»+قسمت هفتم

با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

 

* قَولُهُ تَعالى: ("فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلی‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفاً".سوره کهف آیه 6) «اَلبُخُوعُ» وَ «البَخعُ» : اَلقَتلُ وَ الإِهلاکُ وَ «الآثارُ » : عَلائِمُ أَقدامِ المارَّةِ عَلَى الأَرضِ ، وَ «الأَسَفُ» : شِدَّةُ الحُزنِ . وَ المُرادُ «بِهذَا الحَدیثِ» اَلقُرآنُ . وَ الآیَةُ وَ اللَّتانِ بَعدَها فِی مَقامِ تَعزِیَةِ النَّبِیِّ (ص) وَ تَسلِیَتِهِ وَ تَطییبِ نَفسِهِ وَ الفاءُ لِتَفرِیعِ الکَلامِ عَلى کُفرِهِم وَ جَحدِهِم بِآیاتِ اللهِ ،  اَلمَفهُومِ مِنَ الآیاتِ السّابِقَةِ وَ المَعنى : یُرجَى مِنکَ أَن تُهلِکَ نَفسَکَ بَعدَ إِعراضِهِم عَنِ القُرآنِ وَ انصِرافِهِم عَنکَ مِن شِدَّةِ الحُزنِ، وَ قَد دَلَّ عَلى إِعراضِهِم وَ تَوَلِّیهِم بِقَولِهِ: «عَلی‏ آثارِهِمْ» وَ هُوَ مِنَ الأِستِعارَةِ.
قول خداوند متعال در آیه ششم از سوره کهف چنین است : ("فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلی‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفاً" گویى می خواهی بخاطر اعمالِ (بد و کفرآمیز) آنان ، خود را از غم و غُصّه و اندوه ، تَلَف و هلاک کنى اگر به این گفتار (قرآن کریم) ایمان نیاورند. سوره کهف آیه 6)

کلمه (بُخُوع بر وزن رُکُوع ) و (بَخع بر وزن قَتل ) به معناى کشتن و هلاک کردنِ خود از روی  شدّتِ غم  و غُصّه و اندوه و به عبارت دیگر دِق مرگ نمودن بر اثر غم و غصه زیاد می باشد . و کلمه (آثار)  جمع اَثَر به معناى نشانه ها و علائمِ قَدَم های کسی است که بر روی زمینِ نرم عبور کرده و جای پایش برجای مانده باشد  و بعد به هر علامت و نشانه ای که از کسی و یا چیزی باقی می ماند «اثر» گفته می شود و به اَعمال و رفتار انسان که از خود برجای می گذارد نیز آثار گفته می شود .  و کلمه (أَسَف) به معناى شدتِ حُزن و  اندوه است، و مراد از (بِهذَا الْحَدیثِ)  قرآن کریم است . حدیث یعنی تازه و جدید و نو . قرآن کریم همیشه  جدید  و تازه و با طروات و همواره دارای نوآوری است . این آیه (آیه ششم) و دو آیه بعدش در مقام تَعزِیت و دعوت به صبر و بردباری و دلجویی  و تسلىتِ خاطر و سر سلامتی و  تَطییب نَفس و دلخوشی و آرامش بخشی به رسول خدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)است، و حرف (فاء)  در (فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ... ) براى تفریعِ کلام بر کفر و انکار آنها ( کفار و مشرکان و بت پرستان و یهودیان و مسحیان) به آیات خدا است و این کفر و انکار آنها از آیات قبلى فهمیده و استفاده شده است . و معناى آیه چنین است:  امید و انتظار می رود  از تو و گویا چنین است  که بر اثر شدت حُزن و اندوه به جهتِ اِعراض و تَوَلّی و روی گرذانی آنها از قرآن کریم و انصرافشان از شنیدن دعوتِ برحقّت ، خودت را هلاک و نابود کنی . و به تحقیق عبارت «عَلی‏ آثارِهِمْ»  (در آیه ششم از سوره کهف)  بر این اِعراض و روی گردانی آنها دلالت دارد و به عبارت دیگر ما مسأله اِعراض و انصراف آنها را از عبارت («عَلی‏ آثارِهِمْ») در آوردیم که خود نوعی ( استعاره) است.

* بَخع : کشتن و تلف کردن خود از  غم و غصّه و  اندوه است

* در قاموسُ اللُّغه از فیروز آبادی و در مفردات راغب اصفهانی در باره معنای بَخع چنین آمده است : البَخعُ : قَتلُ النَّفسِ غَمّاََ . کشتن و هلاک کردنِ خود از روی  شدّتِ غم  و غُصّه و اندوه است

* در اَقرَبُ المَوارِد از شَرتونی  آمده است : بَخَعَ نَفسَهُ : قَتَلَهُ مِن وَجدِِ اَو غَیظِِ . از روی وجد و شادی یا از روی خشم و غَیظ خودش را کشت

* بَخَعَهُ : او را ناامید برگردانید - او را شرمنده کرد . این تعبیر در زبان متداول ، رایج است

* بَخَعَ .بُخُوعاََ و بَخاعَةََ بِالحَقِّ : به حق اقرار و اعتراف کرد و به آن تن در داد

* قَولُهُ تَعالى: "إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاََ (7) إِلى آخِرِ الآیَتَینِ .  اَلزَّینَةُ : اَلأَمرُ الجَمیلُ الَّذِی یُنضَمُّ إِلَى الشَّیءِ فَیُفیدُهُ جَمالاََ یُرغَبُ إِلَیهِ لِأجلِهِ وَ الصَّعیدُ : ظَهرُ الأَرضِ  و َ الجُرُزُ : عَلى ما فِی المَجمَعِ  : اَلأَرضُ الَّتِی لا تُنبِتُ کَأَنَّها تَأکُلُ النَّبتَ أَکلاََ .

قول خداوند متعال در آیه هفتم و هشتم از سوره کهف را مورد بررسی قرار می دهیم . در آیه هفتم و هشتم چنین فرمود : «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاََ (7)» «وَ إِنَّا لَجَاعِلُونَ ... ..."  تا آخر این دو آیه شریفه .  کلمه (اَلزَّینَةُ) به معناى هر چیز جمیل و زیبایى است که وقتى به یک چیزی ضمیمه و همراه شود به آن زیبایی و جمال می بخشد به طورى که بواسطه آن جمال و زیبایی ، دیگران به آن  میل و رغبت پیدا می کنند (مثل یک گل زیبا که زیبایی آن سبب جلب دیگران است) . و کلمه (اَلصَّعیدُ بِمَعنَی ظَهرِ الأَرضِ وَ وَجهِ الأَرضِ) به معناى پُشت و صفحه روی زمین است ، صفحه ای که در آن،خاک کاملا نمایان می باشد . کلمه صعید به معنای مَصعُود (معنای اسم مفعولی) می باشد چون سطح و روی زمین در واقع انتهای بالا رفته از باطن آن است. صَعید به معنای زمین بلند و مرتفع و خاک و قبر و راه نیز آمده است  . و کلمه (اَلجُرُزُ) به طورى که در تفسیر مجمع البیان  آمده عبارت است از زمینى که گیاهی نرویاند و  گویى که گیاهانش را می بلعد و مى خورد و به عبارت دیگر به سرزمینی که به جهت خشکسالی و کمی باران همه گیاهانش از بین بروند ، جُرُز گویند .

 

* وَ لَقَد أُتِىَ فِی الآیَتَینِ بِبَیانِِ عَجیبِِ فِی حَقیقَةِ حَیاةِ الإِنسانِ الأَرضِیَّةِ وَ هُوَ أَنَّ النُّفُوسَ الإِنسانِیَّةَ - وَ هِیَ فِی أَصلِ جَوهَرِها عِلوِیَّةُُ شَریفَةُُ - ما کانَت لِتَمیلَ إِلَى الأَرضِ وَ الحَیاةِ عَلَیها وَ قَد قَدَّرَاللهُ أَن یَکُونَ کَمالُها وَ سَعادَتُهَا الخالِدَةُ بِالأِعتِقادِ الحَقِّ و َ العَمَلِ الصّالِحِ فَاحتالَتِ العِنایَةُ الأِلهِیَّةُ إِلى تَوقِیفِها مَوقِفَ الأِعتِقادِ وَ العَمَلِ وَ إِیصالِها إِلى مِحَکِّ التَّصفِیَةِ وَ التَّطهیرِ وَ إِسکانِهَا الأَرضَ إِلى أَجَلِِ مَعلُومِِ بِإِلقاءِ التَّعَلُّقِ وَ الأِرتِباطِ بَینَها وَ بَینَ ما عَلَى الأَرضِ مِن أَمتِعَةِ الحَیاةِ مِن مالِِ وَ وَلَدِِ وَ جاهِِ وَ تَحبِیبِهِ إِلى قُلُوبِهِم فَکانَ ما عَلَى الأَرضِ وَ هُوَ جَمیلُُ عِندَهُم  ، مَحبُوبُُ فِی أَنفُسِهِم ،  زِینَةُُ لِلأَرضِ وَ حِلیَةُُ تَتَحَلَى بِها لِکَونِهِ عَلَیها فَتَعَلَّقَت نُفُوسُهُم عَلَى الأَرضِ بِسَبَبِهِ وَ اطمَأَنَّت إِلَیها.

و به تحقیق در دو آیه هفتم و هشتم از سوره کهف بیان عجیب و شگفت انگیزی در باره حقیقتِ زندگی و حیاتِ زمینی و دُنیَوِی انسان آمده است و آن عبارت است از اینکه نُفُوس و ارواحِ انسانی که اصلِ جوهره و حقیقتشان ، آسمانی و مَلَکوتی و عَرشی و عِلوی و  پاک و شریف و گرانمایه و بلند قَدرند  هرگز مایل نبودند که میل به زمین و حیات دُنیوی و عالَمِ خاکی پیدا کنند ولى خداوندِ مُتَعال چنین تقدیر و مقدَّر فرمود که کمال و سعادتِ جاوید و همیشگی آنها از راه اعتقادِ به حق و عملِ صالح (در عالَم دنیا و در زمین) تأمین گردد . سپس عنایت و توجه و حکمت و تدبیر الهی براین قرار گرفت  و تقدیر خود را چنین اِحتِیال و تدبیر نمود و بکار بست که آن نفوس و ارواح انسانی را در مَوقِف و جایگاهِ کسبِ اعتقادِ حق و عملِ صالح در دنیا قرار دهد و آنها (نُفوسِ انسانی) را در دنیا به محک و بوته امتحان و آزمایش و تصفیه و تطهیر برساند و برای مدتی معلوم و مقدَّر در قالب های اندامِ دنیوی روی زمین اسکان دهد و خداوند این تصفیه و تطهیر و اِسکانشان را با اِلقاء عشق و علاقه و عُلقه بین آنها و بین آنچه که در زمین است از متاع ها و امکانات زندگی از مال و اولاد و مقام و منصب محقق و مقدَّر فرمود و محبت و دوستیِ «ما عَلی الأَرض» و آنچه که در زمین است را (جهتِ زندگی و ادامه حیات و کسب کمالاتِ معنوی) به دل های آنها انداخت .پس آنچه که در زمین است هم مایه زینت و حِلیه و آرایش و آراستگی زمین می باشد و هم برای آن نفوسِ انسانی که به تقدیر الهی به زمین آمده اند و برای مدتی زمینی شده اند  ، جمیل و زیبا و محبوب است و خودشان را که بر روی زمین هستند با آن زینت ها آراسته و مزیّن می کنند . پس به تقدیر و اِلقاءِ الهی ، نفوسِ انسان ها گه گریزان از زمین بودند ، به زمین و آنچه که در آن است عُلقه و علاقه و اُنس پیدا کردند و لذا زندگی زمینی و دنیایی را پذیرفتند و در آن اِسکان و سکونت و اطمینان و آرامش پیدا کردند . این مطلبی که ذکر شد از آیه (إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأرْضِ زِینَةً لَهَا... آنچه که در زمین است ما آن ها را زینت زمین قرار دادیم) استفاده می شود و زینت بودنِ امور دنیوی و مادیات و متاع های زندگی فرع بر آن است که در دل انسان ها و در نظرشان محبوب باشند و به عبارت دیگر تا پیشاپیش اُمور دنیوی و مادیات و متاع های زندگی محبوب و مورد علاقه و وسیله سکونت و آرامش انسان ها نباشند ، زینت بودن آن ها برای زمین معنایی ندارد . شاعر نامدار جلال الدین مولوی همین مطالب را در قالب شعر به خوبی ترسیم و بیان نموده است :

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم  آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بود است مراد وی از این ساختنم
جان که از عالَمِ عِلوی است یقین می دانم
رَخت خود باز بر آنم که همان جا فَکَنم
مرغِ باغ ملکوتم نِیَم از عالمِ خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم

* فَأِذَاانقَضَى الأَجَلُ الَّذِی أَجَّلَهُ اللهُ تَعالَى لِمَکثِهِم فِی الأَرضِ بِتَحَقُّقِ ما أَرادَهُ مِنَ البَلاءِ وَ الأِمتِحانِ سَلَبَ اللهُ ما بَینَهُم وَ بَینَ ما عَلَى الأَرضِ مِنَ التَّعَلُّقِ وَ مَحَى ما لَهُ مِنَ الجَمالِ و َ الزَّینَةِ وَ صارَ کَالصَّعیدِ الجُرُزِ الَّذِی لا نَبتَ فِیهِ وَ لا نَضارَةَ عَلَیهِ وَ نُودِیَ فِیهِم بِالرَّحیلِ وَ هُم فُرادَى کَما خَلَقَهُمُ اللهُ تَعالَى أَوَّلَ مَرَّةِِ.

پس هرگاه مُهلت و مدت معینی را که خداوند متعال جهت مَکث و سکونتشان در زمین برای آنها مقرر فرمود (تا ابتلاء و امتحان و آزمایش آنها که خواست و اراده الهی بود محقق گردد) ، مُنقضی و پایان یابد خداوند آن دلبستگی و علاقه  بین آنها و بین آنچه که در زمین است را سلب می کند و از بین می برد و هر جمال و زینتی را که برای «ما فِی الأَرض» و آنچه که در زمین است را محو و نابود می نماید به گونه ای که روی زمین  به صورت سرزمینی خشک و بی آب و علف و گیاه می گردد که هیچ گیاه و رویید...

... ....  ادامه دارد ........

*تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد13.علامه طباطبایی+با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم عسکری گیلانی لشت نشایی+قسمت اول +کلیک کنید

** تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد 13.علامه طباطبایی+استاد سعادت میرقدیم لاهیجی+پایگاه اندیشوران حوزه (http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=15095)

 
*تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد13.علامه طباطبایی+با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+نسیم معرفت+قسمت اول

  
*تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد13.+باترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+نسیم معرفت+قسمت دوم


*تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان»+قسمت سوم+نسیم معرفت+با ترجمه و شرح مختصر آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

*تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان»+قسمت چهارم+نسیم معرفت+با ترجمه و توضیح استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی


* تفسیر سوره کهف بر اساسِ«اَلمیزان»+قسمت پنجم+آیت الله سعادت میرقدیم لاهیجی+نسیم معرفت


* تفسیرسوره کهف براساسِ«اَلمیزان»+قسمت ششم+آیت الله سعادت میرقدیم لاهیجی+نسیم معرفت

 




تاریخ : جمعه 97/10/7 | 11:35 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

Image result for ?اصحاب رقیم  همان اصحاب کهف?‎

***نسیم معرفت***

 

تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان  جلد 13.علامه طباطبایی»

با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

 


 و اما قصه و داستان اصحابِ رَقیم که بعضی از مفسرین براساس برخی از روایاتِ وارده آن را نقل کرده اند و  صاحبِ اَلمیزان (مرحوم علامه محمد حسین طباطبایی) آن را در «بحث روایی» آورده است به شرح زیر است :

* ... وَ فِی بَعضِها أَنَّ أَصحابّ الرَّقیمِ غَیرُ أَصحابِ الکَهفِ، وَ أَنَّ اللهَ سُبحانَهُ أَشارَ فِی کَلامِهِ إِلَیهِما مَعاََ لکِنَّهُ قَصَّ قِصَّةَ أَصحابِ الکَهفِ وَ أَعرَضَ عَن قِصَّةِ أَصحابِ الرَّقیمِ، وَ ذَکَرُوا لَهُم قِصَّةََ وَ هِیَ أَنَّ قَوماََ وَ هُم ثَلاثَةُُ خَرَجُوا یَرتادُونَ لِأَهلِهِم فَأَخَذَتْهُمُ السماءُ فَأَوَوا إِلَى کَهفِِ وَ انحَطَّت صَخرَةُُ مِن أعلَى الجَبَلِ وَ سَدَّت بابَهُ. فَقالَ بَعضُهُم لِبَعضِِ : لِیُذَکِّرْ کُلُُّ مِنّا شَیئََا مِن عَمَلِهِ الصّالِحِ وَ لْیَدْعُ  اللهَ بِهِ لَعَلَّهُ یُفَرِّجُ عَنّا فَذَکَرَ واحِدُُ مِنهُم مِن عَمَلِهِ «لِوَجهِ اللهِ» وَ دَعَا اللهَ بِهِ فَتَنَحَّتِ الصَّخرَةُ قَدرَ ما دَخَلَ عَلَیهِمُ الضَّوءُ ثُمَّ الثّانِی فَتَنَحَّت حَتّى تَعارَفُوا ثُمَّ الثّالِثُ فَفَرَّجَ اللهُ عَنهُم فَخَرَجُوا . رَواهُ النُّعمانُ بنُ بَشیرِِ مَرفُوعاََ عَنِ النَّبِیِّ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) . وَ المُستَأنَسُ بِأُسلُوبِ الذِّکرِ الحَکیمِ یَأبَى أَن یُظَنَّ بِهِ أَن یُشیرَ فِی دَعوَتِهِ إِلَى قِصَّتَینِ ثُمَّ یُفَصِّلُ القَولَ فِی إِحداهُما وَ یَنسَى الأُخرَى مِن أَصلِها.

و در بعضى دیگر از روایات آمده است که «اصحاب رَقیم» غیر از«اصحاب کهف» بوده اند . خداوند مُتعال در کلامش (در سوره کهف)  به نام هر دوی آنها اشاره نموده است ولى قصّه و داستان اصحاب کهف را بیان نموده و از قصه و داستانِ اصحاب رَقیم اِعراض کرده و ذکری از آن ننموده است .  برخی از مفسرین  با استناد به برخی از این روایات ، داستانی را برای اصحاب رَقیم ذکر کرده اند که بدین شرح است :  گروهی که سه نفر بودند از خانه بیرون رفتند  تا براى  اهل و عیال و خانواده هاى خود رزق و روزی ای تهیه کنند، در بیابان گرفتار و دچار باران شدید شدند به  ناچار به غارى  که در آن نزدیکی بود پناه بردند و داخل غار شدند و  بر اثر باران شدید  سنگِ بسیار بزرگى از بالای کوه  غلطید (غلتید) و سقوط کرد و جلو آن غار  فرود آمد و  درب غار را بست  و آن سه نفر  در درون غار محبوس شدند . یکى از آنها گفت:  باید هر یک از ما  اگر عمل صالح  و نیکی دارد آن را بیاد آوَرَد  و جهت رفع این مشکل خداوند متعال را  به حق آن عمل صالح سوگند دهد تا شاید که خداوند متعال گشایش و فَرَجی نسبت به ما عنایت فرماید  و این بلا را از ما دور گرداند .

پس یکی از آنها  عمل خیر و صالحی را که برای رضای خدا (لِوَجه الله) انجام داده بود به یاد آوُرد  و خداوند را به حق آن عمل سوگند داد که  رفع مشکل شود . پس آن سنگ کمی از درب غار دور شد  و کنار رفت و فاصله گرفت  به گونه ای که روشنایى داخل غار شد. دومى نیز کار نیکی را که برای رضای خداوند (لِوَجه الله) انجام داده بود  به یاد آوُرد  و خداوند را به حق آن کار قَسَمَش داد تا گرفتاری برطرف گردد  پس آن  سنگ باز هم کمی کنار رفت به قدرى که یکدیگر را مى دیدند و می شناختند . سومى نیز همین عمل را  انجام داد و خداوند را سوگند داد که  گرفتاری بر طرف شود . وقتی که دعا کرد خداوند مُتعال هم نسبت به آنها فَرَج و گشایش عنایت فرمود و آن  سنگ بزرگ به طور کلى از درب غار دور شد و آن سه نفر خارج شدند و نجات یافتند .این روایت را صاحب کتابِ «اَلدُّر ُّ المَنثُور» از نُعمان بن بَشیر مَرفُوعاََ  (یعنی به طور حدیث مرفوع با حذف یک یا چند راوی از وسط یا آخر سَنَدِ حدیث)  از رسولخدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) نقل کرده  است . 

* وَ المُستَأنَسُ بِأُسلُوبِ الذِّکرِ الحَکیمِ یَأبَى أَن یُظَنَّ بِهِ أَن یُشیرَ فِی دَعوَتِهِ إِلَى قِصَّتَینِ ثُمَّ یُفَصِّلُ القَولَ فِی إِحداهُما وَ یَنسَى الأُخرَى مِن أَصلِها.

اُنس و آشنایی به اُسلوبِ ذِکرِ حکیم (قرآن کریم) مانع از آن است و اِباء و امتناع دارد که گمان برده شود که قرآن کریم در (دعوت و هدایتِ خود نسبت به مردم )  اشاره به دو قصه و داستان بکند و سپس یکی از آنها را مفصلا بیان کند و داستان دیگر را به طور کلی به فراموشی بسپرد و ذکری از آن ننماید . و به عبارت دیگر  از اُسلوب و سیاقِ آیات قرآن کریم چنین چیزی معهود و مأنوس و محسوس نیست که به دو داستان  اشاره نماید و آنگاه یکی از آن دو را مفصلا بیان کند و  هیچ اشاره ای(نه به اجمال و نه به تفصیل) به داستان دیگر نکند و متعرِّض آن نشود  و به بوته فراموشی بسپرد .

 

* المیزان ج 13 ص 301. 


****************************************************************


* تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان+قسمت دوم+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+کلیک


*تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد 13.علامه طباطبایی+با ترجمه و شرح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+قسمت اول+پایگاه اندیشوران حوزه+کلیک


*تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد13.علامه طباطبایی+قسمت اول+با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم عسکری گیلانی لشت نشایی+کلیک کنید

 

 




تاریخ : پنج شنبه 97/10/6 | 12:34 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

آیت الله هاشمی شاهرودی

Image result for ?آیت الله سید محمود شاهرودی?‎

***نسیم معرفت***

 


* متن پیام تسلیت امام خامنه ای به مناسبت رحلت آیت الله شاهرودی

بسم الله الرحمن الرحیم


انا لله و انا الیه راجعون

با تأسف و اندوه خبر درگذشت فقیه عالیقدر و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، آیةالله آقای حاج سیدمحمود هاشمی شاهرودی رضوان الله علیه را دریافت کردم. این ضایعه‌ی اسفبار که پس از حدود یک سال بیماری سخت و دردناک واقع شده است مایه‌ی تالّم همه‌ی کسانی است که به مقام علمی و خدمات با ارزش ایشان به نظام اسلامی و نیز به مجموعه‌های فقهی و اصولی و حقوقی حوزه‌های علمیه آشنا میباشند. ایشان استادی بزرگ در حوزه علمیه قم و کارگزاری با وفا در مهمترین تشکیلات نظام جمهوری اسلامی، عضو مؤثری در شورای نگهبان و رئیس موفقی در مجمع تشخیص مصلحت بودند و آثار و برکات علمی بسیاری از خود بر جای نهادند. ایشان همچنین برادر سه شهید و از یاران و شاگردان و همراهان شهید نام‌آور و بزرگوار سیدمحمدباقر صدر بود. اینجانب مصیبت درگذشت این عالم برجسته را به خاندان مکرم، همسر گرامی و فرزندان محترم و همه وابستگان و نیز به حوزه‌ی علمیه قم و شاگردان و همکاران علمی و ارادتمندان ایشان تسلیت میگویم و رحمت و مغفرت الهی و علوّ درجات ایشان را از خداوند متعال مسألت مینمایم.

سیّد علی خامنه‌ای
4 دی 1397 .

 

* پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای

http://www.leader.ir/fa/content/22591/%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85-%D8%AA%D8%B3%D9%84%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D9%BE%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%AF




تاریخ : سه شنبه 97/10/4 | 7:15 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی