
رهبر انقلاب در دیدار با اساتید، فضلا و طلاب نخبه حوزه علمیه قم در تاریخ 1389/8/2 در ذیل شرح حدیثی، توصیه مرحوم آیتالله بهجت را برای خواندن دعای «یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک» بیان کردند و فرمودند:
"مرحوم آقای بهجت(رضوان الله تعالی علیه) میفرمودند این دعا را زیاد بخوانید: «یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک».
ممکن بود یک اشکال مقدّری وجود داشته باشد، ایشان به آن هم جواب میداد. ممکن بود کسی بگوید وقتی میگوئیم «ثبت قلبی علی دینک»، ما که دینمان درست است، منطقی است، مستحکم است، این برای آن طبقات پایین است. ایشان میفرمود در هر طبقهای که دل انسان و ایمان انسان و دینداری انسان هست، تنزل از آن طبقه، برگشت است. «ثبت قلبی علی دینک» یعنی دین را در همان طبقه عالی نگه دار و تثبیت کن. اگر این شد، آن وقت زندگی میشود شیرین، مرگ هم مرگ راحت. یکی از مشکلات اساسی ماها، مشکل مردن است. امام سجاد (علیهالسلام) به خداوند متعال عرض میکند: «امتنا مهتدین غیر ضالین، طائعین غیر مستکرهین غیر عاصین». خب، انسان در همه طول عمر در طریق هدایت بوده، اما باز امام دعا میکند که: «امتنا مهتدین غیر ضالین، طائعین غیر مستکرهین غیر عاصین»؛ معلوم میشود خطرناک است.
حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است
کس ندانست که آخر به چه حالت برود"
برای دانلود صوت اینجا کلیک کنید.
********************************************************************
غزل شماره 222
از سر کوی تو هر کو به ملالت برود
نرود کارش و آخر به خجالت برود
کاروانی که بود بدرقهاش حفظ خدا
به تجمل بنشیند به جلالت برود
سالک از نور هدایت ببرد راه به دوست
که به جایی نرسد گر به ضلالت برود
کام خود آخر عمر از می و معشوق بگیر
حیف اوقات که یک سر به بطالت برود
ای دلیل دل گمگشته خدا را مددی
که غریب ار نبرد ره به دلالت برود
حکم مستوری و مستی همه بر خاتم تست
کس ندانست که آخر به چه حالت برود
حافظ از چشمه حکمت به کف آور جامی
بو که از لوح دلت نقش جهالت برود
غزل(213)از سـر کـوی تـو هـر که به ملالت برود |
1 از سـر کـوی تـو هـر کو به ملالت برود نـرود کارش و آخر به خجالت برود 2 سـالـک از نـور هدایت طلبد راه بدوست کـه به جایی نرسد گر به ضلالت برود 3 کام خود آخر عـمر از می و معشوق بگیر حیـف اوقات که یکسر به بطالت برود 4 ای دلـیل دل گـم گشـته خـدا را مددی کـه غریـب ار نبرد ره به دلالت برود 5 حکم مستوری و مسـتی همه برخاتمت است کس ندانست که آخر به چه حالت برود 6 کـاروانی کـه بود بدرقه اش لطف خدای بـه تجـمّل بنشـیند بـه جلالت برود 7 حـافظ از چـشمه حکمت به کف آور آبی بـو کـه از لوح دلت نقش جهالت برود معانی لغات غزل (213) ملالت:دلتنگی ، رنجیدگی ، ملال خاطر .نرود کارش :کارش پیش نرود ، کارش پیشرفت نمی کند. خجالت:شرمساری . سالک:روند راه عشق ، رهرو. هدایت:راهنمایی کردن . نور هدایت:فروغ راهنمایی . ضلالت: گمراهی. بطالت:بیهودگی ، بی کاری، ومعطل ماندن. دلیل:راهنما، دلالت کننده. دلالت : راهنمایی. نَبَرد ره:راه را پیش نبرد ، بلد راه نباشد ، راه را گم نکند. مستوری: پرده نشینی ، پرهیزکاری . مستی: مجازاً به معنای فسق وفجور وانحراف از راه راست. خاتمت:فرجام ، کار ، پایان کار. به چه حالت: چه حالتی خواهد داشت . بدرقه:راهنما، نگهبان . حفظ: حمایت و نگهداری . تجمّل:آراستگی ، شوکت. جلالت:بزرگی ، شکوه ، عظمت . چشمه حکمت: سرچشمه دانش ، سرچشمه معرفت. بو...: باشد که ، شاید . لوح: صفحه . نقش جهالت: نشان و اثر نادانی معانی ابیات غزل(213) (1) هر کس سر کوی تو را باحالت ربنجیدگی و دلتنگی ترک کند، سرانجام کاری از پیش نبرده شرمسار گردد. (2) رهرو راه عشق به کمک فروغ هدایت کننده حق ، راه رسیدن به دوست را می جوید . زیرا اگر کورکورانه برود به جایی نمی رسد. (3) در این آخر عمر، از می و معشوقه کامّ دل بگیر . حیف است که تمام وقت یکسره به بیهودگی از دست برود. (4) ای راهنمای دل سرگشته برای خاطر خدا دستگیری کن که غریبی اگر راه را بلد نباشد با راهنمایی ، به سر منزل مقصود می رسد. (5) ( تنها) درپایان کار می توان میان پرهیزگاری و گناهکاری کسی به درستی داوری کرد ، زیرا کسی نمی داند که در پایان عمل به چه حالت از این دنیا می رود. (6) کاروانی که لطف و حمایت خداوندی پشتیبان ونگهبان اوست با شوکت و آراستگی در منزل فرود آمده و با بزرگی و شگوه حرکت می کند . (7) حافظ ، از سرچشمه دانش و معرفت کف آبی به دست آورده بنوش . شاید نشان نادانی از صفحه دلت زدوده ومحو شود. شرح ابیات غزل: (213) وزن غزل : فعلاتن فعلاتن فعلن بحر غزل : رمل مثمن مخبون محذوف * همانطور که در شر ح غزل 212 به تفصیل بیان شد این غزل نیز مربوط به سالهای آخر دوره شاعری حافظ و در همان شرایط روحی سروده شده است. حافظ در تمام طول عمر ، دست ارادت به سوی هیچ پیری دراز نکرد. هر چند تمام گفته ها و نوشته های مشایخ صوفیه ، در گذشته و حال زمان خود را به دقت بررسی و سبک سنگین وبدون تعصب سَرَه را از ناسره جدانموده و به مخزن معلومات معرفت خویش بیفزود. و از این بابت حافظ کاملاً با شمس تبریزی مشابهت تامه دارد که در جای دیگر و در مقدمه فصل اول این کتاب بدان اشارت رفت اما از آنجا که هیچ عارف دل آگاهی به سر حد مطلوب رضایت قلبی خود نمی رسد و چه بسیار سؤالهایی دارد که به پاسخ آن دسترسی پیدا نمی کند ، احتمالاً حافظ هم در اواخر عمر در این تردید به سر می برده که : آیا اگر باپیروی از دستورات پیری راه مریدی را در کمال خلوص نیت طی می کردم به سر منزل مقصود می رسیدم یا خیر؟ این گمان نویسنده این سطور است اما دراین غزل که طرف خطاب شاعر معشوق ازلی اوست ، به او می گوید هرکس با آزردگی خاطر و پریشانی از این دار دنیا برود، النهایه در آخر سر، شرمنده وروسیاه بوده کاری از پیش نخواهد برد . این موضوع می رساند که شاعر ، حالت تسلیم ورضا را دریافته و همه کار خود را به خدا حوالت کرده و از بن دندان معتقد به این بوده که : کاروانی که بود بدرقه اش حفظ خدا به تجمل بنشیند به جلالت برود شاعر دربیت دوم غزل ، نور هدایت معشوق را راهنما و دلیل راه خود معرّفی می کند . معنی این کلام این است که من مرید کسی نبودم وتمام وجهه همّتم به سوی منبع لایزال نور هدایت متوجه بوده است . بیت سوم این غزل اقوی دلیلی است که این غزل را حافظ در آخر عمر خود سروده است و در بیت چهارم باز، شاعر حالت مناجات به خود گرفته و از خدای خود می خواهد که در این پیرانه سر باز هم او راهنمایی ومدد فرماید تا به سر منزل مقصود برسد و به دنبال آن ، عقیده باطنی خودرا که یک عمر با آن به سر برده و آز آن دفاع کرده در کمال خلوص نیت ، بار دیگر بازگو می کند و می گوید که جوجه را آخر پاییز می شمارند او حکم نهایی در باره سعید و شقی بودن کسی را تنها می توان در پایان زندگانی هر کسی داد و او از جانب خویش با کمال اطمینان سخن گفته ومی فرماید : کاروانی که بود بدرقه اش حفظ خدا به تجمل بنشیند به جلالت برود و ما امروزه می بینیم که این شاعر آسمانی چگونه با جلالت و بزرگی و شکوه و عظمت این دنیای خاکی را پشت سر نهاد وروح پاکش به ملکوت اعلی پیوست. |
< قبل | بعد > |
---|
مدیر حوزه علمیه بحرینیها تشریح کرد
3 دلیل محکم بر بطلان "اسلام منهای روحانیت"
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری حوزه، موضوع جدایی دین از سیاست و نیز تز اسلام منهای روحانیت که سالها قبل از سوی امام خمینی نسبت به آن هشدار داده بود، این روزها با هجمه تبلیغاتی سنگین علیه شورای علمای بحرین مطرح شده است. رژیم سفاک آل خلیفه که در اقدامی غیرقانونی حکم به انحلال شورای علمای بحرین داده است، با ترویج این گفتمان ضد اسلامی، به دنبال توجیه رفتار خود است.
حجت الاسلام والمسلمین شیخ عبدالله الدقاق از روحانیون فضلای بحرینی و مدیر حوزه علمیه بحرینی ها در شهر مقدس قم طی یادداشتی به این موضوع پرداخت. در بخشی از این یادداشت آمده است: "در بسیاری از کشورها شاهد هستیم که حاکم یا نامزد ریاست جمهوری آن یا نظامی یا مهندس است و در برخی کشورها کار فراتر رفته و یک زن رقاص نامزد انتخابات می شود و هیچ کس هم اعتراضی نمی کند اما هنگامی که یک روحانی برای رهبری جامعه و درمان جراحت های آن پیش قدم می شود، میبینیم صداها از گوشه و کنار بلند می شود و این کار را محکوم می کنند و این نشان دهنده یک توطئه سازماندهی شده برای منزوی ساختن روحانیت از واقعیت های خونبار جامعه اسلامی است."
ترجمه متن کامل این یادداشت تقدیم خوانندگان ارجمند می شود:
نظریه ای وجود دارد که قائل است نیازی به نظارت و سرپرستی علما در اسلام نیست و اندیشه اسلامی اندیشه ای گسترده و عمیق است که تمام افراد امت اسلام توانایی فهم آن را دارند و بنابراین هر مؤمن با فرهنگ ولو به دور از فقها و علما حق رهبری جامعه اسلامی را دارد همان طور که حق تشخیص تکلیف را نیز دارد حتی اگر این تشخیص مخالف نظر علما و فقها باشد و بنا بر این تمام افراد امت اسلام حتی بدون توجه به علما حق نظریه پردازی و تعیین سرنوشت را دارند و هرکس به محض اینکه رهبری جنبش و امت را به دست بگیرد حق دارد طبق مبانی خود موضع گیری نماید و خلاصه اینکه ادعای این نظریه صحیح بودن اندیشه اسلام بدون علما یا اسلام منهای روحانیت است.
در مقام مناقشه و نقد این نظریه نخست باید گفت که نسبت دادن هر اندیشه و مفهوم به یک مدرسه و مکتب باید مستند به منابع اصلی همان اندیشه و مکتب باشد و به عنوان مثال اگر بخواهبم مفهوم معینی را به مکتب سرمایه داری یا کمونیسم نسبت دهیم باید این مطلب مستند به یکی از منابع اصلی این مکاتب باشد.
در مورد نظریه اسلام منهای روحانیت و بررسی صحت یا نادرستی آن نیز باید به منابع اصیل اسلامی رجوع کنیم تا ببینیم آیا این اندیشه را تایید میکند یا خیر؟
اول: قرآن کریم:
از مجموعه ای از آیات قرآن کریم چنین برداشت می شود که قرآن کریم به لزوم مراجعه به اهل علم و معرفت تشویق کرده و منحرفان از این راه را مذمت نموده که در این مجال به پنج دسته از این آیات اشاره می کنیم که مجموعه آنها این مدعا را تایید می کند:
1. برخی آیات به افرادی خاص و ویژه و لزوم مراجعه به آنها و پرسش از آنها اشاره می کند مانند این آیه که میفرماید: (وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوْحِی إِلَیْهِمْ فَاسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ) . این آیه به مردانی اشاره می کند که خداوند وحی خود را به آنها اختصاص داده و به مردم نیز دستور داده به آنها مراجعه کرده و از آنها سؤال کنند.
2. برخی آیات نیز پیامبر را از پیروی از دیگران پس از حصول علم نهی می کند و می فرماید: (وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم مِّنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّکَ إِذاً لَّمِنَ الظَّالِمِینَ) . یا این آیه شریفه که میفرماید: (وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَالَکَ مِنَ اللهِ مِن وَّلِیٍّ وَّلاَ نَصِیر) .و آنجا که میفرماید: (اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَمَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَالَکَ مِنَ اللهِ مِن وَّلِیٍّ وَّلاَ وَاقٍ) .
3. برخی آیات نیز ما را از پیروی از چیزی بدون علم نهی می کند و می فرماید: (وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ) . پس حال که از پیروی چیزی بدون علم نهی شده ایم، نظریه پردازی و دخالت در امری که به ما مربوط نیست به طریق اولی مشمول این نهی می شود.
4. قرآن به ما آموخته که در برابر اهل علم به بی علمی خود اقرار کنیم و این مساله در آفرینش فرشتگان متجلی می شود که به خداوند عرض کردند: (قَالُوْا سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ) .
5. برخی آیات نیز به وجود حالتی در بسیاری از مردم اشاره می کند که آنها پس از حصول علم به جدال و اختلاف می پردازند که این حالت نیز مورد نکوهش واقع می شود و می فرماید: (وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أوْتُوا الْکِتَابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُم) و می فرماید: (فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِیمَا لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ) و می فرماید: (مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلمٍ إِلاَّ اتِّبَاع الظَّنِّ) .
با تامل در این پنج دسته از آیات قرآن کریم پی می بریم که این آیات به لزوم پیشگامی و رهبری اهل علم اشاره می کند و اینکه استناد مردم و علما به افراد بی بهره از علم جایز نیست هم چنان که غیر اهل علم را نیز از عدم پیروی از علما نهی نموده و آنها را به خاطر عدم پیروی از علما مورد مذمت قرار داده است.
دوم: سنت مطهر:
روایات بسیاری درباره لزوم رهبری علما وجود دارد که در اینجا پنج روایت را به اختصار ذکر می کنیم.
1. رسول خدا(ص) فرمود: علما رهبران و پرهیزگاران سرورانند.
2. امام علی(ع) می فرماید: علما حاکمان بر مردم هستند.
3. امام علی (ع) در خطبه شقشقیه، پیش از خلافت و پس از روی آوردن مردم به ایشان برای بیعت فرمود: این بیعت را نمی پذیرم مگر از این رو که خداوند از علما پیمان گرفته که بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم سکوت نکنند.
4. امام حسین(ع) می فرماید: زمام امور و احکام باید به دست افراد عالم به دین خدا و امانتداران حلال و حرام الهی باشد.
5. امام صادق(ع) می فرماید: پادشاهان حاکمان بر مردم و علما حاکمان بر پادشاهان هستند.
این عبارات به روشنی بر حاکمیت علما بر تمام مردم بدون استثنا دلالت دارد.
سوم: عقل:
عقل نیز لزوم مراجعه به سخنان متخصصان را درک می کند به ویژه اگر سخن متخصصان با افراد غیر متخصص تعارض داشته باشد. عقلا علاوه بر این، هنگام اختلاف نظرات متخصصان، به اعلم نیز مراجعه می کنند همان گونه که انسان بیمار سراغ پزشک می رود نه مهندس و اگر پزشکان در مورد بیماری او اختلاف نظر داشته باشند به سراغ خبره ترین و عالم ترین آنها میرود و امر در مورد سیاست و جنبش نیز به همین گونه است؛ چرا که سیاست بخشی جدانشدنی از دین است و باید در امور سیاسی به اهل درایت کامل از دین یعنی علما مراجعه نمود؛ علمایی که تا زمانی که وارد دنیا نشوند، امانتداران پیامبران هستند و اگر هم روزی نظرات علما تعارض یابد، به نظر اعلم و افقه و دورترین آنها از دنیا مراجعه میکنیم.
* طرح یک اشکال و پاسخ به آن
ممکن است کسی بگوید دستور دین به پیروی از علما امری مسلم و مقبول است و کتاب و سنت آن را تایید می کند و عقل نیز آن را می پذیرد اما در عمل می بینیم که علما اهل جنبش نیستند و برخی از آنها هم با جنبش مخالفند و از طرفی علمای جنبشی نیز از اشراف و جامعیت لازم برخوردار نیستند و بر سیاست و اقتصاد و تحولات جامعه بین الملل اشراف لازم ندارند و کفایت عملی لازم را ندارند. پس آیا یک مسلمان با فرهنگ می تواند با دستان بسته و در عالم خیال و اوهام خود به انتظار ظهور مصلح و منجی بنشیند؟
در پاسخ این اشکال باید گفت با بررسی و تامل در تمام دوره های تاریخی روشن میشود که در هر عصر و منطقه ای یک عالم مصلح حضور داشته که بار نهضت را بر دوش خود حمل کرده و این نشان قاطعی بر اشتباه و خطا بودن اشکال مذکور است، اشکالی که پرده از یک توطئه برنامه ریزی شده برای انتشار چنین افکاری برمی دارد و برای روشن تر شدن مساله به ذکر چند نکته بسنده میکنیم:
1. ما در ایران شاهد به ثمر نشستن انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی هستیم، انقلابی که با وجود تمام چالش ها و سختی ها همچنان به مسیر خود با رهبری امام خامنه ای و با گام های استوار ادامه می دهد و این فقط به برکت تمسک به ولایت فقیه است که امام خمینی مردم ایران را به آن دعوت کرد تا آسیبی به نظام نرسد همان طور که امام خمینی در سخنان ماه رجب 1419 در مورد نظریه اسلام منهای روحانیت نیز هشدار داد و حوزه های علمیه و علما نیز آن را نوشتند و شرح کردند.
2. منظور ما از رهبری علما کسانی نیست که فقط علوم اسلامی را تحصیل کرده اند بلکه منظور ما کسانی هستند که هم درس خوانده اند و هم باتقوا و پرهیزگار و با تدبیر هستند و توانایی درک حقایق را دارند؛ چرا که عالمی که شرایط رهبری را داشته باشد، به رهبری امت شایسته تر است و در این صورت رهبری امت اسلام نه به دست این شخص بلکه به دست ویژگی ها و صفات پسندیده او قرار گرفته و به محض اینکه این صفات از بین برود، رهبری او نیز از بین میرود.
3. این نظریه همانند نظریه جدایی دین از سیاست است با این تفاوت که این نظریه از باب دیگری وارد شده و میگوید ما سیاست را به عنوان بخشی از دین قبول داریم، اما نمیتوانیم بپذیریم که علما اهل سیاست هستند؛ چرا که آنها در واقع دریافته اند که علما تنها منبع جوشان دین هستند و اگر بتوانند این منبع را از بین ببرند، مردم سیاست را از جایی غیر از سرچشمه میگیرند اگر چه در ظاهر اهل سیاست هم باشند.
4. در بسیاری از کشورها شاهد هستیم که حاکم یا نامزد ریاست جمهوری آن یا نظامی یا مهندس است و در برخی کشورها کار فراتر رفته و یک زن رقاص نامزد انتخابات می شود و هیچ کس هم اعتراضی نمی کند اما هنگامی که یک روحانی برای رهبری جامعه و درمان جراحت های آن پیش قدم می شود، میبینیم صداها از گوشه و کنار بلند می شود و این کار را محکوم می کنند و این نشان دهنده یک توطئه سازماندهی شده برای منزوی ساختن روحانیت از واقعیت های خونبار جامعه اسلامی است.
5. ما شاهد این هستیم که پزشک در تخصص یک مهندس دخالت نمی کند و مهندس هم در زمینه تخصص پزشک وارد نمی شود و به همین ترتیب صاحب هر تخصص، در تخصص دیگران دخالت نمی کند، اما هنگامی که نوبت به روحانیت و دین می رسد، همه آستین بالا می زنند و فتوا میدهند و نظریاتی را به دین نسبت می دهند گویی دین، عالم و متخص ندارد تا حقایق آن را بیان کند.
ترجمه: سیداحمد احمدزاده
مدیر حوزه علمیه بحرینیها تشریح کرد
3 دلیل محکم بر بطلان "اسلام منهای روحانیت"
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری حوزه، موضوع جدایی دین از سیاست و نیز تز اسلام منهای روحانیت که سالها قبل از سوی امام خمینی نسبت به آن هشدار داده بود، این روزها با هجمه تبلیغاتی سنگین علیه شورای علمای بحرین مطرح شده است. رژیم سفاک آل خلیفه که در اقدامی غیرقانونی حکم به انحلال شورای علمای بحرین داده است، با ترویج این گفتمان ضد اسلامی، به دنبال توجیه رفتار خود است.
حجت الاسلام والمسلمین شیخ عبدالله الدقاق از روحانیون فضلای بحرینی و مدیر حوزه علمیه بحرینی ها در شهر مقدس قم طی یادداشتی به این موضوع پرداخت. در بخشی از این یادداشت آمده است: "در بسیاری از کشورها شاهد هستیم که حاکم یا نامزد ریاست جمهوری آن یا نظامی یا مهندس است و در برخی کشورها کار فراتر رفته و یک زن رقاص نامزد انتخابات می شود و هیچ کس هم اعتراضی نمی کند اما هنگامی که یک روحانی برای رهبری جامعه و درمان جراحت های آن پیش قدم می شود، میبینیم صداها از گوشه و کنار بلند می شود و این کار را محکوم می کنند و این نشان دهنده یک توطئه سازماندهی شده برای منزوی ساختن روحانیت از واقعیت های خونبار جامعه اسلامی است."
ترجمه متن کامل این یادداشت تقدیم خوانندگان ارجمند می شود:
نظریه ای وجود دارد که قائل است نیازی به نظارت و سرپرستی علما در اسلام نیست و اندیشه اسلامی اندیشه ای گسترده و عمیق است که تمام افراد امت اسلام توانایی فهم آن را دارند و بنابراین هر مؤمن با فرهنگ ولو به دور از فقها و علما حق رهبری جامعه اسلامی را دارد همان طور که حق تشخیص تکلیف را نیز دارد حتی اگر این تشخیص مخالف نظر علما و فقها باشد و بنا بر این تمام افراد امت اسلام حتی بدون توجه به علما حق نظریه پردازی و تعیین سرنوشت را دارند و هرکس به محض اینکه رهبری جنبش و امت را به دست بگیرد حق دارد طبق مبانی خود موضع گیری نماید و خلاصه اینکه ادعای این نظریه صحیح بودن اندیشه اسلام بدون علما یا اسلام منهای روحانیت است.
در مقام مناقشه و نقد این نظریه نخست باید گفت که نسبت دادن هر اندیشه و مفهوم به یک مدرسه و مکتب باید مستند به منابع اصلی همان اندیشه و مکتب باشد و به عنوان مثال اگر بخواهبم مفهوم معینی را به مکتب سرمایه داری یا کمونیسم نسبت دهیم باید این مطلب مستند به یکی از منابع اصلی این مکاتب باشد.
در مورد نظریه اسلام منهای روحانیت و بررسی صحت یا نادرستی آن نیز باید به منابع اصیل اسلامی رجوع کنیم تا ببینیم آیا این اندیشه را تایید میکند یا خیر؟
اول: قرآن کریم:
از مجموعه ای از آیات قرآن کریم چنین برداشت می شود که قرآن کریم به لزوم مراجعه به اهل علم و معرفت تشویق کرده و منحرفان از این راه را مذمت نموده که در این مجال به پنج دسته از این آیات اشاره می کنیم که مجموعه آنها این مدعا را تایید می کند:
1. برخی آیات به افرادی خاص و ویژه و لزوم مراجعه به آنها و پرسش از آنها اشاره می کند مانند این آیه که میفرماید: (وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوْحِی إِلَیْهِمْ فَاسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ) . این آیه به مردانی اشاره می کند که خداوند وحی خود را به آنها اختصاص داده و به مردم نیز دستور داده به آنها مراجعه کرده و از آنها سؤال کنند.
2. برخی آیات نیز پیامبر را از پیروی از دیگران پس از حصول علم نهی می کند و می فرماید: (وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم مِّنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّکَ إِذاً لَّمِنَ الظَّالِمِینَ) . یا این آیه شریفه که میفرماید: (وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَالَکَ مِنَ اللهِ مِن وَّلِیٍّ وَّلاَ نَصِیر) .و آنجا که میفرماید: (اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَمَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَالَکَ مِنَ اللهِ مِن وَّلِیٍّ وَّلاَ وَاقٍ) .
3. برخی آیات نیز ما را از پیروی از چیزی بدون علم نهی می کند و می فرماید: (وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ) . پس حال که از پیروی چیزی بدون علم نهی شده ایم، نظریه پردازی و دخالت در امری که به ما مربوط نیست به طریق اولی مشمول این نهی می شود.
4. قرآن به ما آموخته که در برابر اهل علم به بی علمی خود اقرار کنیم و این مساله در آفرینش فرشتگان متجلی می شود که به خداوند عرض کردند: (قَالُوْا سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ) .
5. برخی آیات نیز به وجود حالتی در بسیاری از مردم اشاره می کند که آنها پس از حصول علم به جدال و اختلاف می پردازند که این حالت نیز مورد نکوهش واقع می شود و می فرماید: (وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أوْتُوا الْکِتَابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُم) و می فرماید: (فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِیمَا لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ) و می فرماید: (مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلمٍ إِلاَّ اتِّبَاع الظَّنِّ) .
با تامل در این پنج دسته از آیات قرآن کریم پی می بریم که این آیات به لزوم پیشگامی و رهبری اهل علم اشاره می کند و اینکه استناد مردم و علما به افراد بی بهره از علم جایز نیست هم چنان که غیر اهل علم را نیز از عدم پیروی از علما نهی نموده و آنها را به خاطر عدم پیروی از علما مورد مذمت قرار داده است.
دوم: سنت مطهر:
روایات بسیاری درباره لزوم رهبری علما وجود دارد که در اینجا پنج روایت را به اختصار ذکر می کنیم.
1. رسول خدا(ص) فرمود: علما رهبران و پرهیزگاران سرورانند.
2. امام علی(ع) می فرماید: علما حاکمان بر مردم هستند.
3. امام علی (ع) در خطبه شقشقیه، پیش از خلافت و پس از روی آوردن مردم به ایشان برای بیعت فرمود: این بیعت را نمی پذیرم مگر از این رو که خداوند از علما پیمان گرفته که بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم سکوت نکنند.
4. امام حسین(ع) می فرماید: زمام امور و احکام باید به دست افراد عالم به دین خدا و امانتداران حلال و حرام الهی باشد.
5. امام صادق(ع) می فرماید: پادشاهان حاکمان بر مردم و علما حاکمان بر پادشاهان هستند.
این عبارات به روشنی بر حاکمیت علما بر تمام مردم بدون استثنا دلالت دارد.
سوم: عقل:
عقل نیز لزوم مراجعه به سخنان متخصصان را درک می کند به ویژه اگر سخن متخصصان با افراد غیر متخصص تعارض داشته باشد. عقلا علاوه بر این، هنگام اختلاف نظرات متخصصان، به اعلم نیز مراجعه می کنند همان گونه که انسان بیمار سراغ پزشک می رود نه مهندس و اگر پزشکان در مورد بیماری او اختلاف نظر داشته باشند به سراغ خبره ترین و عالم ترین آنها میرود و امر در مورد سیاست و جنبش نیز به همین گونه است؛ چرا که سیاست بخشی جدانشدنی از دین است و باید در امور سیاسی به اهل درایت کامل از دین یعنی علما مراجعه نمود؛ علمایی که تا زمانی که وارد دنیا نشوند، امانتداران پیامبران هستند و اگر هم روزی نظرات علما تعارض یابد، به نظر اعلم و افقه و دورترین آنها از دنیا مراجعه میکنیم.
* طرح یک اشکال و پاسخ به آن
ممکن است کسی بگوید دستور دین به پیروی از علما امری مسلم و مقبول است و کتاب و سنت آن را تایید می کند و عقل نیز آن را می پذیرد اما در عمل می بینیم که علما اهل جنبش نیستند و برخی از آنها هم با جنبش مخالفند و از طرفی علمای جنبشی نیز از اشراف و جامعیت لازم برخوردار نیستند و بر سیاست و اقتصاد و تحولات جامعه بین الملل اشراف لازم ندارند و کفایت عملی لازم را ندارند. پس آیا یک مسلمان با فرهنگ می تواند با دستان بسته و در عالم خیال و اوهام خود به انتظار ظهور مصلح و منجی بنشیند؟
در پاسخ این اشکال باید گفت با بررسی و تامل در تمام دوره های تاریخی روشن میشود که در هر عصر و منطقه ای یک عالم مصلح حضور داشته که بار نهضت را بر دوش خود حمل کرده و این نشان قاطعی بر اشتباه و خطا بودن اشکال مذکور است، اشکالی که پرده از یک توطئه برنامه ریزی شده برای انتشار چنین افکاری برمی دارد و برای روشن تر شدن مساله به ذکر چند نکته بسنده میکنیم:
1. ما در ایران شاهد به ثمر نشستن انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی هستیم، انقلابی که با وجود تمام چالش ها و سختی ها همچنان به مسیر خود با رهبری امام خامنه ای و با گام های استوار ادامه می دهد و این فقط به برکت تمسک به ولایت فقیه است که امام خمینی مردم ایران را به آن دعوت کرد تا آسیبی به نظام نرسد همان طور که امام خمینی در سخنان ماه رجب 1419 در مورد نظریه اسلام منهای روحانیت نیز هشدار داد و حوزه های علمیه و علما نیز آن را نوشتند و شرح کردند.
2. منظور ما از رهبری علما کسانی نیست که فقط علوم اسلامی را تحصیل کرده اند بلکه منظور ما کسانی هستند که هم درس خوانده اند و هم باتقوا و پرهیزگار و با تدبیر هستند و توانایی درک حقایق را دارند؛ چرا که عالمی که شرایط رهبری را داشته باشد، به رهبری امت شایسته تر است و در این صورت رهبری امت اسلام نه به دست این شخص بلکه به دست ویژگی ها و صفات پسندیده او قرار گرفته و به محض اینکه این صفات از بین برود، رهبری او نیز از بین میرود.
3. این نظریه همانند نظریه جدایی دین از سیاست است با این تفاوت که این نظریه از باب دیگری وارد شده و میگوید ما سیاست را به عنوان بخشی از دین قبول داریم، اما نمیتوانیم بپذیریم که علما اهل سیاست هستند؛ چرا که آنها در واقع دریافته اند که علما تنها منبع جوشان دین هستند و اگر بتوانند این منبع را از بین ببرند، مردم سیاست را از جایی غیر از سرچشمه میگیرند اگر چه در ظاهر اهل سیاست هم باشند.
4. در بسیاری از کشورها شاهد هستیم که حاکم یا نامزد ریاست جمهوری آن یا نظامی یا مهندس است و در برخی کشورها کار فراتر رفته و یک زن رقاص نامزد انتخابات می شود و هیچ کس هم اعتراضی نمی کند اما هنگامی که یک روحانی برای رهبری جامعه و درمان جراحت های آن پیش قدم می شود، میبینیم صداها از گوشه و کنار بلند می شود و این کار را محکوم می کنند و این نشان دهنده یک توطئه سازماندهی شده برای منزوی ساختن روحانیت از واقعیت های خونبار جامعه اسلامی است.
5. ما شاهد این هستیم که پزشک در تخصص یک مهندس دخالت نمی کند و مهندس هم در زمینه تخصص پزشک وارد نمی شود و به همین ترتیب صاحب هر تخصص، در تخصص دیگران دخالت نمی کند، اما هنگامی که نوبت به روحانیت و دین می رسد، همه آستین بالا می زنند و فتوا میدهند و نظریاتی را به دین نسبت می دهند گویی دین، عالم و متخص ندارد تا حقایق آن را بیان کند.
ترجمه: سیداحمد احمدزاده

مجالست با قرآن رمز عاقبت به خیری است
به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه در اهواز، حجت الاسلام و المسلمین میراحمدرضا حاجتی، مدیر حوزه علمیه خوزستان، در درس اخلاق طلاب حوزه علمیه اهواز، همنشینی جوانان با یکدیگر را سبب عاقبت به خیری و یا ظلالت آنها دانست و اظهار داشت: تلاش کنید با افرادی هم نشین شوید که دارای اخلاق حسنه و خلق و خویی نیکو باشد .
استاد حوزه علمیه خوزستان، خطاب به طلاب تصریح کرد: تکلیف خود را مشخص کنید که اگر اینگونه عمل نکردید روزگار بر اساس روند جامعه تکلیف شما را مشخص می کند؛ پس هرچه سریعتر خود را بر اساس برنامه و شریعت اسلام قانونمند کنید.
مدیر حوزه علمیه خوزستان، مجالست با قرآن و همنشینی با بزرگان و علمای دین را یکی از روش های عاقبت به خیری جوانان عنوان کرد و بیان داشت: اگر میخواهید قانونمند شوید باید الگویی جامع برای خود انتخاب کنید، الگویی قابل لمس که به واسطه مجالست با آن بتوانید درب درجات الهی و اخروی را به روی خود باز کنید.
حجت الاسلام و المسلمین حاجتی، در بخش دیگری از سخنان خود، دعا را بهترین سلاح انسان در برابر مشکلات دانست و بیان داشت: خداوند متعال در قرآن کریم بیان می کند که «ادعونی استجب لکم» بخوانید تا اجابت کنم شما را؛ پس نماز را در اول وقت به جا آورید که نماز بهترین سلاح و دعا برای مؤمن است.
امام جمعه موقت اهواز، نماز را بهترین فرصت برای بندگان دانست و گفت: به یقین که نماز بهترین سلاح برای بندگان مؤمن خداوند است که باید با بهترین حالت اقامه شود.
استاد حوزه علمیه خوزستان، دعای مکارم الأخلاق را یکی از بهترین دعاها دانست و خطاب به طلاب تصریح کرد: اهل دعا باشید که دعای خالصانه در پیشگاه خداوند متعال شما را به بهترین درجات معنوی می رساند.
حجت الاسلام و المسلمین حاجتی، در پایان ،احترام به والدین را سبب عاقبت به خیری افراد دانست و اظهار داشت: احترام به پدر و مادر یکی از ضروریات اخلاق طلبگی است، که باید همه طلاب و روحانیونی که سرباز امام زمان(عج) هستند، احترام ویژه و بایسته ای به پدر و مادر خود گذارند.

مجالست با قرآن رمز عاقبت به خیری است
به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه در اهواز، حجت الاسلام و المسلمین میراحمدرضا حاجتی، مدیر حوزه علمیه خوزستان، در درس اخلاق طلاب حوزه علمیه اهواز، همنشینی جوانان با یکدیگر را سبب عاقبت به خیری و یا ظلالت آنها دانست و اظهار داشت: تلاش کنید با افرادی هم نشین شوید که دارای اخلاق حسنه و خلق و خویی نیکو باشد .
استاد حوزه علمیه خوزستان، خطاب به طلاب تصریح کرد: تکلیف خود را مشخص کنید که اگر اینگونه عمل نکردید روزگار بر اساس روند جامعه تکلیف شما را مشخص می کند؛ پس هرچه سریعتر خود را بر اساس برنامه و شریعت اسلام قانونمند کنید.
مدیر حوزه علمیه خوزستان، مجالست با قرآن و همنشینی با بزرگان و علمای دین را یکی از روش های عاقبت به خیری جوانان عنوان کرد و بیان داشت: اگر میخواهید قانونمند شوید باید الگویی جامع برای خود انتخاب کنید، الگویی قابل لمس که به واسطه مجالست با آن بتوانید درب درجات الهی و اخروی را به روی خود باز کنید.
حجت الاسلام و المسلمین حاجتی، در بخش دیگری از سخنان خود، دعا را بهترین سلاح انسان در برابر مشکلات دانست و بیان داشت: خداوند متعال در قرآن کریم بیان می کند که «ادعونی استجب لکم» بخوانید تا اجابت کنم شما را؛ پس نماز را در اول وقت به جا آورید که نماز بهترین سلاح و دعا برای مؤمن است.
امام جمعه موقت اهواز، نماز را بهترین فرصت برای بندگان دانست و گفت: به یقین که نماز بهترین سلاح برای بندگان مؤمن خداوند است که باید با بهترین حالت اقامه شود.
استاد حوزه علمیه خوزستان، دعای مکارم الأخلاق را یکی از بهترین دعاها دانست و خطاب به طلاب تصریح کرد: اهل دعا باشید که دعای خالصانه در پیشگاه خداوند متعال شما را به بهترین درجات معنوی می رساند.
حجت الاسلام و المسلمین حاجتی، در پایان ،احترام به والدین را سبب عاقبت به خیری افراد دانست و اظهار داشت: احترام به پدر و مادر یکی از ضروریات اخلاق طلبگی است، که باید همه طلاب و روحانیونی که سرباز امام زمان(عج) هستند، احترام ویژه و بایسته ای به پدر و مادر خود گذارند.
آیتالله مدرسی یزدی
ترویج رشد جمعیت سیاسی نیست
به گزارش خبرگزاری حوزه،آیت الله محمدعلی مدرسی یزدی، پیش از ظهر امروز در همایش تخصصی" تبلیغ و مسئله جمعیت"، در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) قم به تبیین اهمیت کثرت جمعیت از حیث فقهی و راهکارهای تشویق خانواده ها در این موضوع پرداخت.
وی با اشاره به اعمال سیاست کاهش جمعیت در گذشته، گفت: در آن موقع شرایط و اوضاع کشور کاهش جمعیت را اقتضا می کرد و امروز شرایط کشور به گونه ای است که کاهش جمعیت به عنوان یک تهدید به حساب می آید و نقش حوزه و روحانیت در این رابطه بسیار مهم و اثرگذار است.
این استاد حوزه یادآور شد: امروز کشورهای غربی گرفتار مسئله کاهش جمعیت هستند و برای برون رفت از این بحران تنها به مشوق های مادی متوسل می شوند، اما جامعه متدین ما با داشتن فرهنگ غنی اهل بیت(ع) که در آن بر کثرت جمعیت و فرزندآوری تاکید شده، بسیار راحت تر می توانند از این اوضاع نجات یابد و شایسته است مبلغین و طلاب در این راستا مردم را با معارف ناب اسلام و اهل بیت(ع)آشنا سازند.
وی تاکید کرد: اصل مسئله جمعیت، دارای شقوق مختلف فقهی و دینی است و بایسته ها و ویژگی های خاص خود را دارد و اگر پشتوانه های علمی این بحث حفظ نشود و براساس آن برنامه های تبلیغی و اجرایی تنظیم نشود، دچار مشکل خواهیم شد.
این استاد حوزه تاکید کرد: اگر ما سخن از افزایش جمعیت می گوییم، مرادمان جمعیت مطلوب و معقول است که در راستای معارف دینی حرکت نمایند.
وی با اشاره به این که همواره در طول تاریخ فرزندآوری و تکثیر نسل در میان جامعه متدین و مومن به عنوان یک ارزش دینی محسوب می شده و اذهان مردم دینی مبتنی بر ارزش های اسلامی بوده است، ابراز داشت: این دیدگاه مردم متدین یک ذخیره خوب برای ماست که باید آن را با تمام وجود حفظ نماییم، چرا که این دیدگاه مردم در باب ارزش بودن فرزندآوری برخاسته از متون اسلامی و دینی بوده است.
آیت الله مدرسی یزدی با اشاره به دشواری های تبلیغ و فرهنگ سازی افزایش جمعیت، گفت: در زمان های گذشته تعدد فرزندان کاملا یک امر بدیهی محسوب می شد، اما در روزگار ما و جامعه فعلی به خاطر تبلیغات غلط دشمنان، باید برای مردم استدلال شود و تبیین شود.
این استاد حوزه با تاکید بر لزوم پرهیز سیاست زدگی در بحث افزایش جمعیت، خاطر نشان کرد: سیاسی شدن بیش از حد مسئله جمعیت که یک بحث فقهی و دینی است، می تواند بسیار آسیب زا باشد، چرا که باید به خوبی شئون علمی و فقهی بحث جمعیت بررسی شود و البته دولت و حاکمیت نیز به وظایف خود در این عرصه عمل نمایند.
وی همچنین در پاسخ به سئوالی در مورد این که آیا فقر می تواند استحباب فرزند آوری یا تعدد فرزند را رد کند، تصریح کرد: از روایات اهل بیت(ع) و آموزه های اسلامی استفاده می شود که فقر و نداری نمی تواند این استحباب را قید بزند و از بین ببرد.
آیتالله مدرسی یزدی
ترویج رشد جمعیت سیاسی نیست
به گزارش خبرگزاری حوزه،آیت الله محمدعلی مدرسی یزدی، پیش از ظهر امروز در همایش تخصصی" تبلیغ و مسئله جمعیت"، در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) قم به تبیین اهمیت کثرت جمعیت از حیث فقهی و راهکارهای تشویق خانواده ها در این موضوع پرداخت.
وی با اشاره به اعمال سیاست کاهش جمعیت در گذشته، گفت: در آن موقع شرایط و اوضاع کشور کاهش جمعیت را اقتضا می کرد و امروز شرایط کشور به گونه ای است که کاهش جمعیت به عنوان یک تهدید به حساب می آید و نقش حوزه و روحانیت در این رابطه بسیار مهم و اثرگذار است.
این استاد حوزه یادآور شد: امروز کشورهای غربی گرفتار مسئله کاهش جمعیت هستند و برای برون رفت از این بحران تنها به مشوق های مادی متوسل می شوند، اما جامعه متدین ما با داشتن فرهنگ غنی اهل بیت(ع) که در آن بر کثرت جمعیت و فرزندآوری تاکید شده، بسیار راحت تر می توانند از این اوضاع نجات یابد و شایسته است مبلغین و طلاب در این راستا مردم را با معارف ناب اسلام و اهل بیت(ع)آشنا سازند.
وی تاکید کرد: اصل مسئله جمعیت، دارای شقوق مختلف فقهی و دینی است و بایسته ها و ویژگی های خاص خود را دارد و اگر پشتوانه های علمی این بحث حفظ نشود و براساس آن برنامه های تبلیغی و اجرایی تنظیم نشود، دچار مشکل خواهیم شد.
این استاد حوزه تاکید کرد: اگر ما سخن از افزایش جمعیت می گوییم، مرادمان جمعیت مطلوب و معقول است که در راستای معارف دینی حرکت نمایند.
وی با اشاره به این که همواره در طول تاریخ فرزندآوری و تکثیر نسل در میان جامعه متدین و مومن به عنوان یک ارزش دینی محسوب می شده و اذهان مردم دینی مبتنی بر ارزش های اسلامی بوده است، ابراز داشت: این دیدگاه مردم متدین یک ذخیره خوب برای ماست که باید آن را با تمام وجود حفظ نماییم، چرا که این دیدگاه مردم در باب ارزش بودن فرزندآوری برخاسته از متون اسلامی و دینی بوده است.
آیت الله مدرسی یزدی با اشاره به دشواری های تبلیغ و فرهنگ سازی افزایش جمعیت، گفت: در زمان های گذشته تعدد فرزندان کاملا یک امر بدیهی محسوب می شد، اما در روزگار ما و جامعه فعلی به خاطر تبلیغات غلط دشمنان، باید برای مردم استدلال شود و تبیین شود.
این استاد حوزه با تاکید بر لزوم پرهیز سیاست زدگی در بحث افزایش جمعیت، خاطر نشان کرد: سیاسی شدن بیش از حد مسئله جمعیت که یک بحث فقهی و دینی است، می تواند بسیار آسیب زا باشد، چرا که باید به خوبی شئون علمی و فقهی بحث جمعیت بررسی شود و البته دولت و حاکمیت نیز به وظایف خود در این عرصه عمل نمایند.
وی همچنین در پاسخ به سئوالی در مورد این که آیا فقر می تواند استحباب فرزند آوری یا تعدد فرزند را رد کند، تصریح کرد: از روایات اهل بیت(ع) و آموزه های اسلامی استفاده می شود که فقر و نداری نمی تواند این استحباب را قید بزند و از بین ببرد.
به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی امروز، در جلسه تبلیغی «بیان تجربیات تبلیغی»، که در مسجد مجتمع آموزش عالی فقه(حجتیه) برگزار شد، با اشاره به آیه "نحن نزلنا الذکر"، اظهار داشت: واژه «ذکر» در این آیه، به این مهم اشاره دارد که در کنار قرآن، باید به مراجع حدیثی ناب دین مانند نهج البلاغه نیز اهتمام داشت تا بتوان حق «ذکر»را ادا کرد.
وی افزود: چگونه شب قدر، قرآن را زنده می داریم، در حالی که از معارف قرآنی در این شب هیچ خبری نیست و «ذکر» نیز بزرگ داشته نمی شود.........
حجت الاسلام والمسلمین قرائتی، با اشاره به تبعات منفی عرفان گرایی از مثنوی، ابراز کرد: برای نمونه این مصرع از مثنوی«ما برون را ننگریم و قال را»«ما درون را بنگریم و حال را»، مخالف آموزه های دینی ما است که چگونه تنها با نگاه به درون، بتوان از برون بی توجه شد، مگر نه آن که برون نیز قسمتی از درون شمرده می شود. از این رو، باید معارف دین را از منبع اصیل آن که همان قرآن است، جستجو کنیم.......
**تذکر:جناب استاد قرائتی برداشت درستی از این شعر نفرمود. منظور شعر این نیست که به ظواهر زندگی واموراتی که هر انسانی باآن سروکار دارد ونیازمند به آن ها است بی توجهی شود بلکه مرادش واضح است ومیگوید که خداوند به دل های پاک وخالص وبی ریا وصاف توجه دارد اگرچه چنین شخصی بینوا ویا گمنام و...باشد.....(دوستدار جناب استاد قرائتی ،سید اصغرسعادت میرقدیم)
به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی امروز، در جلسه تبلیغی «بیان تجربیات تبلیغی»، که در مسجد مجتمع آموزش عالی فقه(حجتیه) برگزار شد، با اشاره به آیه "نحن نزلنا الذکر"، اظهار داشت: واژه «ذکر» در این آیه، به این مهم اشاره دارد که در کنار قرآن، باید به مراجع حدیثی ناب دین مانند نهج البلاغه نیز اهتمام داشت تا بتوان حق «ذکر»را ادا کرد.
وی افزود: چگونه شب قدر، قرآن را زنده می داریم، در حالی که از معارف قرآنی در این شب هیچ خبری نیست و «ذکر» نیز بزرگ داشته نمی شود.........
حجت الاسلام والمسلمین قرائتی، با اشاره به تبعات منفی عرفان گرایی از مثنوی، ابراز کرد: برای نمونه این مصرع از مثنوی«ما برون را ننگریم و قال را»«ما درون را بنگریم و حال را»، مخالف آموزه های دینی ما است که چگونه تنها با نگاه به درون، بتوان از برون بی توجه شد، مگر نه آن که برون نیز قسمتی از درون شمرده می شود. از این رو، باید معارف دین را از منبع اصیل آن که همان قرآن است، جستجو کنیم.......
**تذکر:جناب استاد قرائتی برداشت درستی از این شعر نفرمود. منظور شعر این نیست که به ظواهر زندگی واموراتی که هر انسانی باآن سروکار دارد ونیازمند به آن ها است بی توجهی شود بلکه مرادش واضح است ومیگوید که خداوند به دل های پاک وخالص وبی ریا وصاف توجه دارد اگرچه چنین شخصی بینوا ویا گمنام و...باشد.....(دوستدار جناب استاد قرائتی ،سید اصغرسعادت میرقدیم)
گزارش تصویری/ مراسم ختم شهید مسعود مددخانی
.: Weblog Themes By Pichak :.
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامه? دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | شعرهای مشابه | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
حاشیهها
تا به حال 3 حاشیه برای این شعر نوشته شده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.
ایمان نوشته:
بیت یکی مانده به آخر:
حکم مستوری و مستی همه بر خاتم تست
درست: خاتمت است (در بعضی منابع عاقبت به جای خاتمت آمده)
امین کیخا نوشته:
خجالت و دخالت اصلن در زبان و فرهنگ نامه های عربی نیست و ساخته ایرانیان است هر چند ریشه های عربی دارند اما ساخت و صیغه ناهمگون با عربی دارند
محمدرضا دولتی زاده نوشته:
حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است
کس ندانست که آخر به چه حالت برود
نقل از گنجور
**************************************************