سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نتیجه تصویری برای قرآن

***نسیم معرفت***

به نام خدا

** اَحسَنُ الحَدیث بودن قرآن به چه معنا است؟+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلی‏ ذِکْرِ اللَّهِ ذلِکَ هُدَی اللَّهِ یَهْدی بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ . خداوند بهترین سخن را نازل کرده ، کتابی که آیاتش ( هماهنگ و هم صدا، و از نظر لطف و زیبائى و عمق بیان) همانند یکدیگر است آیاتی مکرّر دارد ( با تکراری شوق انگیز ) که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانی که از پروردگارشان می ترسند می افتد سپس برون و درونشان نرم و متوجّه ذکر خدا می شود این هدایت الهی است که هر کس را بخواهد با آن راهنمایی می کند و هر کس را خداوند گمراه سازد ، راهنمایی برای او نخواهد بود.   (سوره زمر آیه 23 .)

«اَحسَنُ الحَدیث» از دو کلمه مرکّب شده است :  اَحسَن + الحَدیث .أَحْسَنَ الْحَدِیثِ یعنی زیباترین کلام و بهترین سخن . لغت‌شناسان  هر نو ظهورى اَعمّ از شىء  و سخن  و خبر را حدیث می گویند  که رایج‌ترین معناى حدیث در قرآن، همان معنای سخن و کلام و گفتار است  .  کلمه حدیث 23 بار در قرآن ذکر شده است . مُفسِّران ، نوآورى‌ها  و تازگى و نو بودن  نزول قرآن در مقایسه با کتاب‌هاى آسمانى پیشین ، و نیز کلام و خبر جدید بودن آن را دلیل وصف یا نامگذارى قرآن به حدیث مى‌دانند. همچنین متکلّمان و مُفسِّرانِ طرفدارِ نظریه حدوثِ قرآن ، نام‌گذارى این کتاب به حدیث را شاهدى بر ادعاى خود مى‌شمارند .  قرآن نه ‌تنها «حدیث» بلکه نیکوترین حدیث و سخن یعنی (اَحسَنُ الحَدیث) به ‌شمار مى‌آید و آیاتش (در لطف، زیبایى، عمق و محتوا) همانند یکدیگر است. در ‌حالى ‌که بسیارى از مفسران، اَحسَن‌ُالحَدیث را به ‌معناى نیکوترین کلام مى‌دانند برخى با عنایت و توجه به  مفهوم و معنای تکرار که در« مَثانِى و مُتشابِه» نهفته است که   با داستان‌هاى مکرَّر قرآن مناسبت دارد و نیز با توجه به کلمه  (حَدیثُ مُوسی) در آیه 9 از سوره طه (وَ هَلْ أَتاکَ حَدیثُ مُوسیو شأن نزول این آیه ،  اَحسَن‌ُالحَدیث در آیه 23 زُمَر را به  «اَحسن‌ُالقَصَص» تفسیر کرده‌اند. ( دائِرةُ المَعارِف قرآن کریم  جلد 2، صفحه 298-300. ) 

علامه محمد تقی مصباح یزدی در کتاب قرآن شناسی جلد اول صفحه 41  در باره معنای کلمه «اَحسَنُ الحَدیث» و «حدیث» چنین می گوید : [ کلمه «حَدیث» در چهار مورد بر قرآن اطلاق شده است؛ مانند فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِّثْلِهِ إِن کَانُوا صَادِقِینَ.  (سوره طور:آیه 34) «پس سخنی همانند آن را بیاورند اگر راستگویان‌اند». همچنین احتمالاً مقصود از حدیث در آیه 185 سوره اعراف و 50 مرسلات، قرآن است؛ اما وصف «اَحسَنُ الحَدیث» که فقط در آیه 23 سوره زُمَر آمده، حتماً در مورد قرآن است. واژه «حدیث» به دو معنا به کار می‌رود: یکی به معنای تازه و جدید، و دیگری به معنای سخن و کلام؛ گرچه اصل و ریشه این واژه به معنای «تازه» است  و شاید در کلام هم به همین عنایت که اجزای آن، یکی پس از دیگری و تازه به تازه به وجود می‌آید، استعمال شده است. این واژه، در مورد خواب دیدن نیز به لحاظ آنکه نوعی گفت‌وگو است، به کار می‌رود؛ ولی در کاربرد فعلی آن، عنایتی به تازه بودن مفهوم و مضمون کلام نیست؛ بنابراین، «حدیث» هنگامی که در مورد قرآن به کار می‌رود، به معنای «سخن» و «احسن الحدیث» به معنای بهترین سخن است.]

در برخی از روایات  از قرآن کریم به عنوان (اَحسَنُ الحَدیث) یاد شده است چنانکه در روایتی از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمده است که فرمود : وَ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِیثِ‏ وَ تَفَقَّهُوا فِیهِ فَإِنَّهُ رَبِیعُ الْقُلُوبِ‏ وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ وَ أَحْسِنُوا تِلَاوَتَهُ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ الْقَصَصِ‏ وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْعَامِلَ بِغَیْرِ عِلْمِهِ کَالْجَاهِلِ الْحَائِرِ الَّذِی لَا یَسْتَفِیقُ مِنْ جَهْلِهِ‏ بَلِ الْحُجَّةُ عَلَیْهِ أَعْظَمُ‏ وَ الْحَسْرَةُ لَهُ أَلْزَمُ‏ وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَلْوَم‏ُ . و قرآن را بیاموزید، که بهترین گفتار است، و آن را نیک بفهمید که بهار دل‏هاست. از نور آن شفا و بهبودى خواهید که شفاى سینه ‏هاى بیمار است، و قرآن را نیکو تلاوت کنید که نافع ترین و سود بخش ‏ترین داستان‏هاست، زیرا عالمى که به غیر علم خود عمل کند،همچون جاهل سرگردانى است که از بیمارى نادانى شفا نخواهد گرفت، بلکه حجّت بر او قویتر و حسرت و اندوه بر او استوارتر و در پیشگاه خدا سزاوارتر به نکوهش است.  (نهج البلاغه فیض الأسلام خطبه 109 ) گسترده ترین و بیشترین بحث درباره آیه 23 سوره زُمَر درباره  نام‌گذارى قرآن به «اَحسَنُ الحَدیث»   است .  اغلبِ مُفسِّران در باره اََحسَنُ الحَدیث بودن قرآن   به جنبه‌هاى لفظى و یا  معنایى قرآن پرداخته‌اند و یکی از جامع‌ترین دیدگاه‌ها در باره اَحسن الشحدیث بودن قرآن ، نظر فخر رازى است که هر دو بُعد یاد ‌شده را در نظر داشته‌ است . قرآن کریم بواسطه جامعیت و حقانیت و استواری و فصاحت و بلاغت و لطف و زیبایی و عمق و محتوا به عنوان اَحسنُ الحَدیث نامیده شده است . در کتاب المیزان جلد 17 صفحه 271 ذیل آیه  23 از سوره زُمَر  چنین آورده است  : [ فَقَولُهُ تَعالَی :  « اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ »  هُوَ القُرآنُ الکَریمُ وَ الحَدیثُ هُوَ القَولُ کَما فِی قَولِهِ تَعالی فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِّثْلِهِ (سُورةُ الطُّور . اَلآیَة 34) وَ قَولُهُ : فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ (سُورَةُ المُرسَلات. اَلآیَة50) فَهُوَ اَحسَنُ القَولِ لِاشتِمالِهِ عَلی مَحضِ الحَقِّ الَّذی لا یَأتیهِ الباطِلُ بَینَ یَدَیهِ وَ لا مِن خَلفِهِ .   یعنی مـنـظـور از اَحسَنُ الحَدیث   در کلام خداوند  که فرمود : « اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ » قرآن کریم است و کلمه «حدیث»  بـه مـعناى  قول و سخن است همچنان که در آیه فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِّثْلِهِ و نیز در آیه  فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ   نیز به همین معنا است. پس قرآن اَحسَنُ الحَدیث و بهترین قول و سخن است بـه جهت ایـنـکـه مـشـتـمـل اسـت بـر آنچه که  مـحـض حـق و حقیقت است  حـقـى کـه هرگز بـاطـل  به آن راه پیدا نمی کند  نه در عصر نزولش، نه بعد از آن .]

سؤال : منظور از مُتَشابِهاََ و مَثانِی در آیه 23 ازسوره زُمَر چیست؟  پاسخ[حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ به این پرسش چنین گفته است : کتابى است که آیاتش هماهنگ و هم صدا، و از نظر لطف و زیبائى و عمق بیان، همانند یکدیگر است . منظور از «تشابُِه» در اینجا کلامى است که قسمت هاى مختلف آن با یکدیگر همرنگ و هماهنگ مى باشد، هیچ گونه تضاد و اختلافى در میان آنها نیست، خوب و بد ندارد، بلکه یکى از یکى بهتر است. این درست بر خلاف کلمات انسان ها است که هر قدر در آن دقت شود، هنگامى که گسترده و وسیع گردد، خواه ناخواه اختلافات و تناقض ها و تضادهائى در آن پیدا مى شود، بعضى در اوج زیبائى است، و بعضى کاملاً عادى و معمولى، بررسى آثار نویسندگان معروف و بزرگ، اعم از نثر و نظم، نیز گواه زنده این مطلب است. اما کلام خدا قرآن  مجید این چنین نیست انسجام فوق العاده و همبستگى مفاهیم، فصاحت و بلاغت بى نظیرى که در همه آیاتش حاکم است گواهى مى دهد که از کلام انسان ها نیست. سپس مى افزاید: ویژگى دیگر این کتاب این است که «مَثانِیَ» (مکرر است) . این تعبیر، ممکن است اشاره به تکرار مباحث مختلف داستانها، سرگذشت ها، مَواعِظ و اندرزها بوده باشد، اما تکرارى که هرگز ملالت آور نیست، بلکه شوق انگیز است و نشاط آفرین، و این یکى از اصول مهم فصاحت است که انسان به هنگام لزوم چیزى را براى تأثیر عمیق بخشیدن، تکرار کند، اما هر زمان به شکلى تازه و صورتى نو که ملالت خیز نباشد. به علاوه، مطالب مکرّر قرآن، مفسِّر یکدیگر است، و بسیارى از مشکلات از این طریق حل مى شود. بعضى نیز آن را اشاره به تکرار تلاوت قرآن و کهنه نشدن بر اثر تکرار تلاوت دانسته اند . و بعضى، اشاره به تکرار نزول قرآن که یک بار به صورت دفعى بر قلب پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)  در «شب قدر» نازل شده، و یک بار هم به صورت تدریجى طى 23 سال . این احتمال نیز، وجود دارد که مراد، تکرار حقیقت قرآن در هر زمان و تجلّى تازه اى از عَینیّت آن با گذشت سال و ماه است. از میان این تفسیرها ، تفسیر اول  مناسب تر به نظر مى رسد، هر چند تضادى در میان آنها نیست، و جمع همه آنها ممکن است. + برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله مکارم شیرازی]  بعضی از مفسران از عبد الله بن مسعود نقل کرده اند که روزی جمعی از صحابه پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)  که ملالت خاطری پیدا کرده بودند عرض کردند: ای رسولخدا چه می شد حدیثی برای ما بیان می کردی تا زنگار ملالت از دلهای ما بزداید؟ در اینجا بود که   آیه 23 از زُمَر   نازل شد و قرآن را به عنوان (اَحسَنُ الحَدیث ) معرفی کرد .  این شان نزول با تغییرات متفاوتی در تفسیر کَشّافِ زمخشری  ( جلد 4 صفحه 123 ) و تفسیر قُرطُبی و آلوسی و اَبُوالفُتوح رازی و غیر آن ذیل آیات مورد بحث آمده است  . (تفسیر نمونه جلد 19 ص 431 ).  و نیز سَعد بن ابى وقّاص نقل کرده است که قرآن به تدریج بر رسولخدا نازل مى گردید و پیامبر   (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) هم آن را براى مردم قرائت می‌فرمود سپس عده اى به پیامبر گفتند: یا رسول اللّه چه خوب بود اگر خبر و حدیث تازه اى براى ما ذکر می‌نمودى  که  این آیه نازل گردید.

**  آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

 

 

 

 




تاریخ : شنبه 96/8/27 | 8:41 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

نتیجه تصویری برای شهادت پیامبر و امام حسن تسلیت

***نسیم معرفت***


به نام خدا

محمد (ص) پیامبر رحمت و یاور ستمدیدگان

ظلم و فساد و طغیان و سرکشی و جنگ و قتال و خونریزی و عداوت و دشمنی و خوف و هراس و ناامنی و ظلمت جهل و جهالت و ... همه جای جزیرة ‌العرب (شبه جزیره عربستان) را فراگرفته بود. مردمانی خشن و بی رحم سوار بر مرکب جهل و غرور و بدور از حدود انسانیت بدور هم در محور حیوانیت زندگی می کردند. عده ای در این میان پامال سرکشان و فریادشان در نهایت مظلومیت به آسمان بلند که آخر تا کی باید این درندگان آدم نما بدرند و حقوق بندگان ضعیف زیر پا بنهند و اموالشان را به زور و ستم  غارت ببرند و بخورند .  خواست و مشیت الهی از روز ازل بر آن استوار گردیده بود که ستمدیدگان را تحت حمایت خویش آورد و سرکشان گردنفراز را به خواری و ذلت و هلاکت ابدی بسپرد . خداوندی که فریاد مظلومین را بهتر از هرکس دیگر می شنود ، خواسته هاشان را به اجابت مقرون ساخت و بهترین یاور ستمدیدگان یعنی محمد صلی الله علیه وآله وسلم را فرستاد تا بینی ظالمین خونخوار را به خاک مذلت بکشاند . آری محمد (ص) آمد  با دنیایی از نور و امید و صفا و مهر و محبت و برکت و ...  . در مدت کوتاهی که زندگی فرمود تحول عظیمی در جان و جامعه بشریت بوجود آورد . با تحمل هزاران مشکل و مصیبت و بی مهری ها  توانست مردمان منحط را با مشعل فروزان قرآن و اسلام به راه هدایت و سعادت رهنمون سازد و دین جاویدان و نسخه شفا بخش یعنی اسلام و قرآن را برای جهان بشریت تا روز رستخیز به ارمغان بگذارد  و بعد از خودش  دوازده  گوهر  تابناک آسمان  امامت و ولایت را  جهت هدایت بشریت به تناوب  بجای خویش گماشت  و سفارش و توصیه لازم را در مورد هر یک  بخصوص ابن عمش یعنی امام الموحدین حضرت علی بن ابیطالب(ع) بنمود  و اینک  این  قرآن و اهلبیت علیهم السلام   و تعالیم حیاتبخششان به عنوان امانات رسول الله(ص) در بین ما به ودیعت نهاده شده  که باید بکوشیم تا  حرمت  این امانات   از همه جهات حفظ شود و در فردای قیامت نزد پیامبر و اهل بیتش علیهم السلام  شرمنده نباشیم .

قالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)  : إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً ...  .  همانا من‌ درمیان‌ شما دو چیز نفیس و گرانبها (به امانت)  گذاشته ام : کتاب‌ خدا (قرآن کریم) و عترت‌ من‌ که‌ اهل‌ بیت‌ من هستند .  مادامی که به این دو تمسک کنید هرگز گمراه نخواهید شد .
( مُستَدرَکُ الوسائِل ج  11ص 372 . بحار الأَنوار ج 23 ص 106   .   )

 
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
26 آبان 1396 ه.ش
28 صفرالمظفر 1439 ه.ق


 

**  آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

******************************************

 

** اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع)+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم عسکری گیلانی لشت نشایی

** اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع)+ آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+ پایگاه اندیشوران حوزه

** از دو متنی که برای  حدیثِ ثَقَلَین نقل شده کدام صحیح‌تر است؟ +اسلام کوئیست




تاریخ : جمعه 96/8/26 | 3:15 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

امام حسن

***نسیم معرفت***

تاریخ مخابره :1394/9/19

در گفتگو با استاد حوزه بررسی شد؛

** اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع)+حوزه نیوز

حوزه/ صلح با سازش تفاوت دارد؛ سازش غیرشرعی، غیراخلاقی، حتی غیرسیاسی و بر خلاف عقل و درایت است اما صلح با چهارچوبی که دارد، عقلانی و شرعی است... 

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین سید اصغر سعادت میر قدیم لاهیجی از مدرسین سطوح عالی قم و عضو مجمع عالی تفسیر، اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع) را مورد بررسی قرار داده است.

............               ................               ..............

* دورنمایی از مشکلات امام حسن (ع) در دوران حکومتشان

عوامل جنگ صفین، جنگ نهروان و جنگ جمل، در زمان امام حسن (ع) حضور داشتند و برای شناسایی عصر آن حضرت (ع)  ، شناسایی اوضاع عراق و روحیه مردم عراق لازم است.

الف- معاویه و داعیه خلافت مسلمین: یکی از مشکلاتی که سر راه امام حسن مجتبی(ع) قرار می‌ گیرد معاویه است. معاویه ای که ادعای خلافت مسلمین و امیرالمؤمنین بودن را دارد و علاوه بر آن به دنبال سلطنت و پادشاهی بود، به سادگی زیر بار خلافت امام حسن مجتبی(ع) نخواهد رفت. همان عناصری که امیرالمؤمنین(ع) را خانه نشین کردند، مشکلاتی را برای امام حسن مجتبی(ع) ایجاد کردند که یکی از آن ها معاویه است؛ وقتی خبر به معاویه رسید که امام حسن مجتبی(ع) بر مسند خلافت قرار گرفته، عوامل خود را مهیا می‌ کند تا با امام (ع) مقابله کند.

در تاریخ نقل شده که 150 هزار نفر از شام حرکت کردند؛ فاصله قرارگرفتن امام حسن مجتبی(ع) بر مسند خلافت و تشکیل قشون معاویه،  فاصله بسیار کوتاهی است؛ استاد مطهری در این باره می گوید:

«امام حسن (ع) در مسند خلافت بود و معاویه هم به عنوان یک حاکم (گو اینکه تا آن وقت خودش را به عنوان خلیفه و امیرالمؤمنین نمى ‏خواند) و به عنوان یک نفر طاغى و معترض در زمان امیرالمؤمنین (ع) قیام کرد، به عنوان این که من خلافت على (ع) را قبول ندارم به این دلیل که على کشندگان (ع) عثمان را که خلیفه بر حق مسلمین بوده، پناه داده و حتى خودش هم در قتل خلیفه مسلمین شرکت داشته است، پس على خلیفه بر حق مسلمین نیست. معاویه خودش به عنوان یک نفر معترض و به عنوان یک دسته معترض تحت عنوان مبارزه با حکومتى که بر حق نیست و دستش به خون حکومت پیشین آغشته است [قیام کرد]. تا آن وقت ادعاى خلافت هم نمى ‏کرد و مردم نیز او را تحت عنوان «امیرالمؤمنین» نمى ‏خواندند؛ همین ‏طور مى‏ گفت که ما یک مردمى هستیم که حاضر نیستیم از آن خلافت(خلافت علی ع) پیروى کنیم. امام حسن (ع) بعد از امیرالمؤمنین (ع) در مسند خلافت قرار مى ‏گیرد. معاویه هم روز به روز نیرومندتر مى ‏شود. به علل خاص تاریخى، وضع حکومت امیرالمؤمنین (ع) در زمان خودش- که امام حسن (ع) هم وارث آن وضع حکومت بود- از نظر داخلى تدریجاً ضعیف ‏تر مى‏ شود به طورى که نوشته ‏اند بعد از شهادت امیرالمؤمنین (ع)، به فاصله هجده روز (که این هجده روز هم عبارت است از مدتى که خبر به سرعت به شام رسیده و بعد معاویه بسیج عمومى و اعلام آمادگى کرده است) معاویه حرکت مى‏ کند براى فتح عراق. (2)                         

لذا ظرف هجده روز خبر به معاویه رسید و معاویه پیشاپیش منتظر قضایا بود و یکصد و پنجاه هزار نفر را برای سرکوب مردم عراق روانه کرد که چرا با امام حسن مجتبی(ع) بیعت کرده اید.

بعد از شهادت امیرالمؤمنین (ع)، امام حسن مجتبی(ع) بر فراز منبر سخنرانی می ‌کنند و از فضایل پدرشان و از اوضاع منطقه صحبت می‌ کنند و درخواست بیعت از مردم می ‌کنند و مردم با نیت های مختلف با ایشان بیعت می ‌کنند؛ در چنین شرایطی معاویه برای سرکوب مردم عراق حرکت می‌کند؛ امام حسن مجتبی(ع) نیز وارد صحنه می ‌شوند و در مسجد کوفه یکی از مهیج ترین سخنرانی ‌ها را ایراد کرده و از مردم درخواست کمک می ‌کنند، ولی همه ساکت هستند. تاریخ به وضوح نقل می ‌کند؛ بعد از سخنرانی حضرت هیچ کدام پاسخ ندادند و همه ساکت ایستادند؛ فقط عده ای از پیرمردان و باقی ماندگان از دوران سابق برخاستند و صحبت هایی کردند و از باب ناچاری همراه امام (ع) برای مقابله حاضر شدند. در مجموع دوازده هزار نفر حاضر شدند؛ در حالی که طرف مقابل یکصد و پنجاه هزار نفر نیرو دارد. با آن همه سخنرانی های مهیِّج امام (ع) و تحرکات صحابه قدیمی بعد از چند مدت تنها دوازده هزار نفر آماده شدند.

 

ostad

* چرا کوفه ای که یک شهر نظامی بود و به طور طبیعی صدها هزار نفر نیرو در آن حضور دارند تنها دوازده هزار نفر آماده شدند؟.

الف- فقدان روحیه جهادی: یکی از دلایل سکوت مردم عراق این بود که از جنگ خسته شده بودند. جنگ صفین و جنگ جمل، جنگ با ناکثین و مارقین و دیگر جنگ ها آن ها را خسته کرده بود. اما خستگی روحی مردم کوفه، عذر درستی نیست.

 ب – منفعت طلبی: از طرف دیگر مردم کوفه سعی می ‌کردند زیر پرچمی حاضر شوند که فایده ای برای آن ها داشته باشد، اما احساس کردند که حضور در زیر پرچم امام حسن مجتبی(ع) فایده ای برای آنها ندارد. حتی از لحاظ سیاسی هم بررسی کردند. چون علت سکوت عوامل مختلف دارد، خستگی روحی و تحلیل های سیاسی آنها؛ می ‌گفتند الان زمانی نیست که ما بخواهیم با معاویه تقابل کنیم. جالب اینجاست که معاویه با عواملی که داشت در تمام کشورهای اسلامی شایع کرده بود که فرد صالح و پاک و حلیمی است و همه جا این مطلب را پخش کرده بود که من مملکت داری و حکومت داری بلد هستم و مردم باور کرده بودند که معاویه در اداره حکومت، توانمندی و مدیریت خوبی دارد.؟!

 

* چرا مردم عراق در مقابل این همه خطابه های مهیج امام ساکت بودند؟.

یک جواب این است که تحلیل سیاسی مردم عراق این بود که معاویه فرد بدی است اما بسیار حلیم و سیاستمدار است. از سوی دیگر معاویه هم ادعای نماز جماعت و نماز جمعه داشت؛ در پهنای حکومتش خطیب جمعه و جماعت داشت و در عصر فتنه هم برای مردم مشکل است که چطور حق را از باطل تشخیص دهند.

دوران امام حسن (ع) از دشوارترین دوران های ائمه معصومین (ع) بوده است. شرایط سیاسی و اجتماعی که به امام حسن (ع) تحمیل شد به مراتب سخت تر از شرایط امیرالمؤمنین (ع) و حتی امام حسین (ع) بود.

در عرصه کربلا یزید در برابر امام حسین (ع) قرار گرفت ودر زمان امام حسن ع ،معاویه در برابر آن حضرت بود  .مردم در طول دوران خلافت معاویه و صبر و  سکوت  اضطراری امام حسن مجتبی(ع) (در مقطعی از زمان) معاویه را (که با فریب برگرده مردم سوار شده بود) به عنوان یک حاکم اسلامی تشخیص داده بودند وقبول کرده بودند و یزید هم(در زمان امام حسین ع) ماهیتش روشن بود. اما در زمان امام حسن (ع) اوضاع به گونه دیگری بود؛ مردم می ‌دیدند که امام حسن (ع) نماز جمعه برگزار می ‌کند و معاویه هم همینطور هر دو به حج می ‌روند؛ هر چیزی از مظاهر اسلام به چشم مردم می ‌آمد معاویه آن را اجرا می ‌کرد؛ لذا شرایط دوران امام حسن ع با شرایط زمان امام حسین ع فرق می کند وامام حسن ع به ناچار بنابرمصالحی صلح می کند حتی جالب است که کاخ معاویه در شام سبز رنگ بود. تحلیل من این است که درست کردن کاخ سبز بر چه ملاکی است؟؛ الان گنبد پیغمبر اکرم (ص) سبز است، می خواهم این را عرض کنم که حتی در ظاهر ،کاخ خودش هم اینطور تبلیغ می‌ کرد که من دنباله رو پیغمبر اکرم (ص) هستم. امام حسن (ص) در چنین صحنه ای قرار گرفته بود.

* چرا امام حسن مجتبی علیه السلام سکوت در مقابل معاویه را جایز نداستند با توجه به اینکه معاویه در حفظ ظاهر اسلامی حکومت خود سعی وافری داشت؟.

معاویه اهل بدعت بود و از باب نمونه بنده چند مورد از بدعت های معاویه را عرض می‌کنم.

اول: تجویز معاملات ربوی

وقتی معاویه به عنوان خلیفه مسلمین قرار می‌ گیرد معاملات ربوی را تجویز می ‌کند که حتی ابودرداء که قاضی خود اوست به او اعتراض می ‌کند.

دوم: تعطیلی حدود الهی

مثلاً دزدی را گرفتند که بنا بر اصول شرعی، دزدی او محرز شده بود و معاویه با وساطت اجازه اجرای حد را نداد.

سوم: تغییر برخی از احکام حج

در حج یک سری مسائلی است که حرام است؛ معاویه از باب ریا حج را انجام می ‌داد، در حج به خودش عطر می ‌زد و بوی خوش استفاده می ‌کرد که تغییر احکام حج است.

چهارم: معاویه خطبه های نماز عید فطر را قبل از نماز می‌ خواند که برای بنی امیه این روش استمرار داشت.

پنجم: لباس حریر که بر مردان حرام است را بر تن می کرد.

ششم: آب را در ظرف طلا و نقره می ‌نوشید یا در آنها غذا می ‌خورد با اینکه حرام است.

هفتم: لعن امیرالمومنین علیه السلام را رواج داد.

آشکارا لعن به امیرالمؤمنین (ع) را تجویز می ‌کند و به همه خطبا دستور داد موقع خطبه خوانی امیرالمؤمنین (ع) را لعن کنند؛ اگر این مطلب در نماز جمعه سرایت پیدا کند و سال ها ادامه پیدا کند چه تأثیری بر مردم دارد یا برای بچه هایی که با این مطالب بزرگ می ‌شوند مثل عناصر داعش که تلاش می ‌کنند برنامه هایشان را به کودکان آموزش ‌دهند.

هشتم: کارخانه جعل حدیث.

معاویه ارقام بسیار بالایی از اموال و دارایی  به افرادی  می ‌دهد که جعل حدیث کنند؛ مثلاً جعل حدیث کنند که چطور عثمان کشته شد با اینکه افرادی که باعث کشته شدن عثمان شدند بعداً به خونخواهی او بر ضد امیرالمؤمنین (ع) قیام کردند؛ معاویه هم همین کار را انجام داد. یک وقت بخشنامه کرد که دیگر جعل حدیث برای عثمان و فضایل او کافی است حالا برای خلفای اول و دوم فضیلت جعلی درست کنید و هر فضیلتی امیرالمؤمنین (ع) دارد را به خلیفه دوم نسبت دهید. انجام این کار و کارهای دیگر از سوی یک حاکم اسلامی فاجعه است.

متأسفانه مردم هم این را می ‌پذیرند؛ در حالی که معاویه وسط هفته، نماز جمعه می ‌خواند مردم به او اعتراض نمی کنند و این عدم اعتراض مردم نشان می ‌دهد که به تدریج سیطره حکومتی و تبلیغات گسترده معاویه ذهن مردم را تغییر داده بود و مردم قدرت تحلیل را از دست داده بودند؛ با این خصوصیات وحیله گری های معاویه، امام (ع) سکوت در برابر او را جایز ندانستند.

* برخورد امام (ع) در مقابل جریان سازی و لشکرکشی معاویه چگونه بود؟.

وظیفه اصلی و اولیه امام حسن مجتبی(ع) برخورد و قیام در برابر معاویه و لشگرکشی اوست و این کار را با تحمل رنج بسیار انجام دادند. حضرت مجتبی علیه السلام خطِّ سیر پیشروی سپاه را تعیین فرمود و دستور دادند هرکجا که به سپاه معاویه رسیدند، جلوی پیشروی آن ها را بگیرند و جریان را به امام علیه السلام گزارش دهند تا بی درنگ با سپاه اصلی به آنها ملحق شود.

«عبیدالله بن عباس» لشکر تحت فرماندهی خود را حرکت داد و در محلی بنام «مسکن» با سپاه معاویه روبرو شد و در آنجا اردو زد.

طولی نکشید به امام علیه السلام گزارش رسید که عبیدالله با دریافت یک میلیون درهم از معاویه، شبانه همراه هشت هزار نفر به وی پیوسته است.

پیدا است خیانت این فرمانده، در آن شرائط بحرانی، در تضعیف روحیه سپاه و تزلزل موقعیت نظامی امام علیه السلام تا چه حد مؤثر بود؛ ولی هرچه بود «قیس بن سعد» که مردی شجاع و با ایمان و نسبت به خاندان امیرمؤمنان (ع) بسیار با وفا بود، طبق دستور امام حسن علیه السلام فرماندهی سپاه را به عهده گرفت و طی سخنان مُهیِّجی کوشید روحیه سربازان را تقویت کند. معاویه خواست او را نیز با پول بفریبد، ولی قیس فریب او را نخورد و همچنان در مقابل دشمنان اسلام ایستادگی کرد.

معاویه تنها به خریدن «عبیدالله» اکتفا نکرد؛ بلکه به منظور ایجاد شکاف، اختلاف و شایعه سازی در میان ارتش امام مجتبی علیه السلام، به وسیله جاسوسان و مزدوران خود، در میان لشگر امام مجتبی علیه السلام شایع می کرد که قیس بن سعد (فرمانده مقدم سپاه) با معاویه سازش کرده و در میان سپاه قیس نیز شایع می ساخت که حسن بن علی علیه السلام با معاویه صلح کرده است!.

کار به جایی رسید که معاویه چند نفر از افراد خوش ظاهر وظاهرالصلاح  را که مورد اعتماد مردم بودند، به حضور امام علیه السلام فرستاد. این عده در اردوگاه «مدائن» با حضرت مجتبی علیه السلام ملاقات کردند و پس از خروج از چادر امام (ع)، در میان مردم به دروغ فریاد زدند: «خداوند به وسیله فرزند پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فتنه را خواباند و آتش جنگ را خاموش ساخت. حسن بن علی علیه السلام با معاویه صلح کرد، و خون مردم را حفظ نمود»!.

مردم که به سخنان آنها اعتماد داشتند، در صدد تحقیق بر نیامدند و سخنان آنها را باور نموده و بر ضد امام (ع) شورش کردند؛ سپس به خیمه آن حضرت حمله ور شده و آنچه در خیمه بود، به یغما بردند و در صدد قتل امام برآمده و آن گاه از چهار طرف متفرق شدند.

* نرمش قهرمانانه امام(ع) و پذیرفتن صلح تحمیلی

در نهایت امام حسن مجتبی علیه السلام وقتی می ‌بینند لشگر معاویه نزدیک شده و عوامل او کاری کردند که عرصه بر امام بسیار تنگ شد، راهی جز صلح ندید؛ همین مسأله صلح که مطرح می ‌شود بسیاری از افراد و تاریخ نویسان، تحلیل های انحرافی از صلح ارائه می دهند.

تفاوت صلح با سازش: اولاً صلح با سازش تفاوت دارد؛ سازش غیرشرعی، غیراخلاقی، حتی غیرسیاسی و بر خلاف عقل و درایت است اما صلح با چهارچوبی که دارد، عقلانی و شرعی است و لذا اگر افراد آن زمان این مطلب را می ‌فهمیدند به حضرت یا مُذِّلَ المُؤمنین خطاب نمی کردند؛ دسیسه معاویه این گونه است که افراد وجیه و سرشناس که مردم عراق آنها را قبول دارند به خیمه امام حسن مجتبی(ع) می فرستد تا عوام فریبی کند و بگوید ما صلح طلب هستیم؛ این افراد که داخل خیمه حضرت می ‌شوند که با حضرت صلح کنند، عوامل دیگر همه جا شایع می ‌کنند که امام حسن صلح را پذیرفته است؛ یعنی قبل از اینکه امام حسن (ع) صلح را قبول کنند و این مطلب را علنی کنند. افرادی پشت پرده پیشاپیش قضیه صلح را تبلیغ می ‌کنند تا صلح را به امام (ع) تحمیل کنند و معاویه کاغذ سفید امضایی به امام حسن مجتبی (ع) می ‌دهند که تو هر چه بنویسی ما قبول داریم.

این جای سؤال است که معاویه چه اعتمادی داشت که کاغذ سفید امضاء شده را می ‌دهد که بدهید به حسن بن علی و او هرچه بنویسد من قبول دارم!. او اوضاع را به نفع خود می دید وبه اصطلاح براوضاع مسلط شده بود لذا کاغذ سفید امضاء شده را می ‌دهد تا امام حسن ع هرچه می خواهد بنویسد!!

 اولاً جو تبلیغاتی راه می ‌اندازند که ما صلح طلبیم مثل شرایط امروز ما، که استکبار جهانی خود را صلح طلب معرفی می ‌کند؛ در این شرایط امام (ع) را جنگ طلب و معاویه را صلح طلب معرفی می ‌کنند و معاویه هم اوضاع عراق و شرایط جنگی حضرت را دید و فهمید که حضرت هر چه بنویسد، اشکالی ندارد و او قصد نداشت به شرایط صلح عمل کند، لذا قشون معاویه در نُخیله استقرار پیدا می ‌کنند و بین امام حسن (ع) و معاویه صلحی ایجاد می ‌شود.

* مواد قرارداد صلح

1- حکومت به معاویه واگذار می ‌شود به شرط اینکه به کتاب خدا و سنت و سیره پیامبر و سیره خلفا عمل کند. استاد مطهری می‌ گوید: تعبیر حکومت ترجمه فارسی است و گر نه عبارت عربی آن تسلیم حکومت است (3)

2-پس از معاویه حکومت از آن حسن بن علی (ع) است و هر حادثه ای برای او رخ داد متعلق به حسین بن علی (ع) است.

3- معاویه باید لعن نسبت به امیرالمؤمنین (ع) در منابر را ترک کند و از آن حضرت به نیکی یاد کند.

4- بیت المال که موجودی آن پنج میلیون درهم است تسلیم معاویه نخواهد شد.

5- مردم در همه مناطق شام، عراق، حجاز، یمن، ایران و... باید در امنیت باشند.

سؤال این است که امام حسن مجتبی(ع) می‌ دانند که معاویه به این مطالب عمل نمی کند چون ایشان تجربه زیادی در همراهی پدرشان(حضرت علی ع) دارند و بیش از چهل  سال در سیاست حضور داشته اند ومعاویه را خوب می شناسند و می داند که او پابند به این قرار داد نخواهد بود؛  پس چرا قراداد صلح با معاویه را قبول می کنند؟! جوابش این است که با توجه به شرایط وحوادث بوجود آمده  آن حضرت بخوبی می داند  که  حالا نمی شود با معاویه برخورد نظامی کرد؛  لذا براساس اهداف تربیتی برای جامعه و مصالح دیگری که در نظر امام (ع) بود( که به قول استاد مطهری زمینه ساز قیام امام حسین (ع) است) امام علیه السلام قرار داد صلح را می پذیرد.

حضرت به عنوان حجت شرعی و این که این قرارداد در همه جا پخش می‌ شود این قیود و ضوابط را در قرارداد قبول می ‌کنند؛ ایشان با درایت این صلح را پذیرفت همانطور که پیامبر اکرم (ص) در حدیبیه صلح را عقلاً و شرعاً پذیرفتند؛ امام حسن (ع) بعد از قبول صلح، فوراً به سمت مدینه حرکت کردند تا به اهدافی که مورد نظرش بود بپردازند.

* پس از صلح تحمیلی علت حضور امام (ع) در مدینه چه بود؟.

1-تربیت و آموزش نیروهای کارآمد

یک عالم و مبلّغ اگر در مکانی موفق نشد، باید هجرت کند و به مکان دیگری برود. امام ساکت نماندند و در مدینه اقداماتی کردند.

2-نشر فرهنگ اصیل اسلام

چون آن زمان اسلام از جانب معاویه معرفی می ‌شد مثل امروز که هم اسلام آمریکایی داریم و هم اسلام ناب محمدی، هم اسلام وهابیت و حتی شیعه لندنی ایجاد کرده اند؛ شیعه لندن در قم با پول انگلیس کار می‌ کند، شبکه های ماهواره ای دارند.

امام حسن علیه السلام با نشر اسلام اصیل در مقابل نشر اسلامی که معاویه معرفی می‌کند مقابله نمود و این موضوع بعد از صلح نیز ادامه یافت.

3-مباره با بدعت های معاویه

4-رسیدگی به نیازمندان

5-حمایت های سیاسی از موالیان

6-افشاگری علیه اهداف شوم فرهنگ معاویه

امام چنین حرکتی را در مدینه انجام داده و شاگردان خوبی را پرورش می‌ دهند؛ چند نفر از شاگردان ایشان مثل جابربن عبدالله انصاری، حبیب بن مظاهر، اصبغ بن نباته، برخی از شاگردان ایشان دارای وجاهت اجتماعی و با سابقه بودند و برخی نیز جوانانی مثل: حجر بن عدی، رشید هجری، رفاعة بن شداد، زید بن ارقم، سلیمان بن صرد خزاعی، کمیل بن زیاد نخعی، میثم تمار، ابوالاسود دوئلی که از اصحاب امیر المؤمنین (ع) بودند. ابو مخنف که درباره کربلا کتاب دارد، عبدالله بن جعفر طیار، عبدالله بن عباس، عبدالرحمن بن عوف، محمد بن اسحاق، هلال بن نصّاف و شاگردانی از تمامی نقاط حتی ایران را نام می برد که از وجود حضرت  بهره مند بودند.

 

پاورقی:

(1)- کفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر، ص: 54.

(2)-مجموعه آثار شهید مطهری؛ صلح امام حسن (ع) (سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام)، ج‏16، ص: 638.

(3)- مجموعه آثار شهید مطهری، صلح امام حسن (ع) (سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام)، ج‏16، ص: 644.

*حوزه نیوز :اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع)

 

http://hawzahnews.com/detail/News/363869


** اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع)+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم عسکری گیلانی لشت نشایی

** اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع)+ آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+ پایگاه اندیشوران حوزه

 




تاریخ : جمعه 96/8/26 | 2:41 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

نتیجه تصویری برای تسلیت کرمانشاه زلزله

***نسیم معرفت***

 

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

انا لله و انا الیه راجعون

حادثه دلخراش و غمبار زلزله سهمگین که با قدرتِ
هفت مُمیّز سه دهم (3 / 7)  ریشتر  در یکشنبه شب  21 آبان 96 در کرمانشاه به وقوع پیوست و سبب جان باختن صدها و مجروح شدن هزاران نفر از هموطنان عزیز ما در شهرهای کرمانشاه و سرپُل ذهاب و قصر شیرین و سایر جاها شد یکی از بزرگترین زلزله ها در تاریخ غرب کشور محسوب می شود . در این حادثه تلخ و ناگوار خانواده های زیادی داغدار شدند . اینجانب با حزن و اندوه فراوان این مصیبت وارده را به وَلِیُّ اللهِ الأَعظَم حضرت حُجَّتِ بنِ الحسن العسکری (عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ الشَّریف) و مقام معظم رهبری  حضرت آیت الله خامنه ای و ملت شریف ایران بویژه به مردم شهرهای آسیب دیده در غرب کشور تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای جان باختگان طلب رحمت و مغفرت و برای مجروحین شفای عاجل و برای خانواده های داغدار صبر و اجر جزیل مسالت دارم.

سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

 

 

**  آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

 





تاریخ : چهارشنبه 96/8/24 | 10:52 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

کودک

***نسیم معرفت***


بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم


**  درتربیت کودک  نباید جبر و تهدیدحاکم باشد


مسئله تربیت ، مسئله بسیار مهمی است. تربیت فرزند  وفرزندان  متوقف برمراحل و عواملی است  که توجه لازم و به موقع به این امور در سرنوشت و عاقبت خوب و یا بد آنها بسیار مؤثراست:


مرحله اول

، به محیط خانه و کانون خانواده  و پدر ومادر مرتبط است . نقش پدر و مادر در تربیت فرزندان یک نقش مهم واساسی وکلیدی است. پدر و مادرها باید به نقش اساسی شان در تربیت فرزندان توجه داشته باشند . باید به چند چیز توجه داشته باشند : به ظرفیت واستعداد وتوانمندی های وجودی فرزندانشان توجه کنند. قابلیت ها وعلاقه های فرزندان خود را شناسایی کنند. نقاط مثبت ومنفی و مسائل روحی بچه های خود را شناسایی کنند و آفات و آسیب هایی که متوجه فرزندان است آنها را بررسی و شناسایی نمایند.  در مسئله تربیت فرزندان نباید جبر و زور وتحمیل و تهدید و تحقیر و دروغ و فریب و...وجود داشته باشد .کسانی که می خواهند با تحمیل و تهدید و فریب ، بچه های خود را تربیت کنند در اشتباه هستند. اساسا تربیت باید به تدریج انجام گیرد. بذری که در زمین کشت می کنیم یا درختی را که در زمین غَرس می نماییم و یا ریشه و ساقه گل و یاگیاهی را که در زمین قرا می دهیم  عوامل مختلفی به تدریج در رشد و شکوفایی و ثمر دهی  آن ها مؤثر است. یک بذر و تخم گُل و یا گیاهی که در زمین  کِشت می کنیم  اگر بخواهد تربیت و رشد و شکوفایی  و ثمره مناسب داشته باشد به چند چیز نیازمند است : 1-بذرسالم 2-زمین مناسب 3-آب موردنیاز 4- زدودن چیزهای زائد از پیرامون آن 5- نورکافی  6- هوای مناسب  7- کود کافی(البته کود طبیعی سالم  نه کود شیمیایی غیر سالم ) 8- ریشه سالم .

وقتی که یک گیاه که از حیات نباتی برخوردار است به واسطه این  عوامل به تدریج تربیت می شود و به مرحله شکوفایی و ثمر دهی می رسد ، انسان ها و فرزندان ما  که از حیات روحانی و عقلانی و ملکوتی  و فطرت پاک  برخوردارند به طریق اَولی  باید در باره آنها شرایط و ضوابطی  مراعات گردد تا به رشد و کمال و سعادت و... برسند   و اینطور نیست که توقع داشته باشیم به سادگی و به راحتی  دارای فرزند یا فرزندان  خوب و متعالی باشیم. (شوخی تا گوساله گاو شود دل پدر آب شود )  خیلی باید زحمت کشید وخون جگر خورد و خیلی باید حوصله کرد و به همه عوامل رشد و کمال فرزند توجه و مراعات نمود تا یک  فرزند خوب و شایسته  بوجود آید .   تدبیر و شناخت عوامل رشد بسیار مهم است . مثلا یکی از عوامل رشد بچه ها دعای پدر و مادر است . یکی دیکر از عوامل رشد ، تشویق مناسب است . یکی از عوامل رشد توجه به طاقت و توانایی فرزند است.و یکی از روش های تربیت ارزش قائل شدن به کارهای خوب فرزند است  .یکی از اصول تربیت فرزند محبت کافی و لازم به فرزند است. یکی از عوامل تربیت فرزند درک نیاز های صحیح فرزند است. یکی از روش های تربیت  توقع بیش از حد نداشتن از فرزند است، آنچه که شما ازنظر علمی ومعنوی و چیزهای دیگر به آن رسیدید  به فرزندانتان تحمیل نکنید، والدین نباید آنچه را که خود دوست دارند و به آن رسیدند از نظر افکار و عقیده و چیزهای دیگر به بچه ها وفرزندان خود تحمیل کنند. اینکه بعضی از والدین بچه های خردسال سه چهار ساله خود را به اجبار وادار می کنند که زبان های خارجی یاد بگیرند و یا حافظ قرآن و نهج البلاغه و... شوند کار درستی نیست مگر مواردی که استعداد و حافظه و عشق و علاقه در خود بچه باشد و به اشتیاق خود باکمک و نظارت پدر و مادر و مربی و.. یاد بگیرد که دراین صورت هیچ اشکالی وجود ندارد ولی نباید در این امور به بچه فشار آورد . کم کم به تدریج بچه های ما خیلی از چیز هایی که ما توقع داریم می آموزند ویاد می گیرند. البته پدر ومادرها باید استعدادها و توانمندی ها و علاقه های فرزندان خود را کشف کنند و شناسایی نمایند تا طبق آن برای آنها برنامه ریزی نمایند.  پس توجه داشته باشیم که تعلیم و تربیت و آموزش بچه های ما باید به تدریج و با فاصله های مناسب باشد. نباید آرزو بکنیم  و بخواهیم و توقع داشته باشیم که بچه های ما در خردسالی علامه و افلاطون و ارسطو بشوند مگر اینکه ظرفیت و استعداد فوق العاده و خدادادی داشته باشند .  باید به مسائل آموزشی بچه ها توجه شود . به شغل بچه و فرزندان خود توجه داشته باشیم  . [ در باب اهمیت کار و نقش کار و شغل در تربیت و سازندگی انسان به اواخر کتاب ارزشمند تعلیم وتربیت در اسلام از شهید استاد مطهری صفحه 258 مراجعه فرمایید که این موضوع را  درحدود 17 صفحه مورد بحث وبررسی قرار داده اند.] ... ...

..........    ...............

 

**  آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی


 





تاریخ : چهارشنبه 96/8/24 | 7:8 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

نتیجه تصویری برای حجاب و عفاف

تصویر مرتبط

***نسیم معرفت***

....   به نظر بنده غفلت و غافل شدن از نقشه های رنگارنگ دشمنان اسلام و قرآن ، بزرگترین خطر و عاملِ انحطاط و سقوط برای جوامع اسلامی و مسلمین می باشد .

ملت های بیدار و آگاه و بصیر و موقعیت شناس هیچگاه تسلیم اجانب و دشمنان نخواهند شد . یکی از موارد و جاهایی که مسلمانان خصوصا ملت شریف ایران باید متوجه و بیدار و بصیر باشند و راه های نفوذ بیگانگان و دشمنان را مسدود نمایند ، مسئله حفظ حریم حجاب و عفاف است که متاسفانه نقشه های بسیار پیچیده و رنگارنگ و متنوعی از سوی مستکبرین و استعمارگران و غربی ها و عوامل آنها در این باره طراحی شده و می شود و اگر اقدامات و برنامه های عملی و کارساز و حساب شده از ناحیه مسؤلین و متولیان فرهنگی و نهاد های مربوطه با همفکری فرهیختگان متعهد و علماء و بزرگان دینی صورت نگیرد و یا ضعیف عمل شود امکان توسعه خطر بد حجابی و بی حجابی وجود دارد.

« مستر همفر»جاسوس انگلیسی(جاسوس بریتانیا) که در ممالک اسلامی و خاور میانه حضور و فعالیت داشت می گوید :

(در کشورهای اسلامی و به خصوص ایران تنها راه نفوذ ، حذف حجاب از جامعه است .)

توسعه بدحجابی و بی حجابی و ابتذال چه بسا آسیب های جبران ناپذیری به خانواده ها و جوانان و جامعه وارد می کند . فساد وفحشاء و ابتذال و هرزگی و ناامنی اجتماعی و اخلاقی و آسیب به سلامت روحی و روانی جامعه و تضعیف و تزلزل و گُسستِ بنیان خانواده و طلاق و جدایی و… بخشی از آثارشوم بد حجابی و بی حجابی می باشد و حفظ کرامت و هویت و شخصیت زن و ایجاد نسل پاک و شرافتمند و ارتقای امنیت اجتماعی و اخلاقی و روحی و روانی جامعه و جلوگیری از فساد و جُرم و ناهنجاری های اخلاقی و… در پرتو حفظ حریم حجاب و عفاف و گسترش آن تأمین می گردد. ... 

 

**  آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

 




تاریخ : سه شنبه 96/8/23 | 5:16 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

نتیجه تصویری برای هل من ناصر ینصرنی

***نسیم معرفت***


** تقابل دو جبهه نور و ظلمت در کربلا


* نورخدا خاموش شدنی نیست + سخنرانی آیت الله سعادت میرقدیم لاهیجی


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

لاحول ولاقوة الا بالله العلیّ العظیم

الحمدلله رب العالمین ، بارئ الخلائق اجمعین ، باعث الأنبیاء والمرسلین ، ثمّ الصلوة والسلام علی سیّدنا ونبیّنا والمرسل الی الأنس والجانّ ابی القاسم المصطفی محمد وعلی اهل بیته الطیّبین الطّاهرین المعصومین واللّعنُ الدائم علی اعدائهم اجمعین من الآنَ الی قیام یوم الدّینِ .

قال الله تبارک وتعالی فی کتابه الکریم:  یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ  مى‏خواهند نور خدا را با دهن‏هاى خود خاموش کنند (دعوت پیامبر و دین و کتاب او را به تکذیب و افترا  و...باطل نمایند) حال آنکه خدا تمام کننده نور خویش است هر چند کافران را خوش نیاید. سوره اَلصّفّ آیه 8 .

{اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن  ،
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ ،
فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ ،
وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً ،
حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا}

سلامتی آقا امام زمان وشفای عاجل بیماران اسلام ودفع بلاء وبلیّات از همه مسلمانان بالأخص از شیعیان وتعجیل در فرج آقا امام زمان ، عزیزان همه باهم صلواتی مرحمت بفرمایید. (صلوات مستمعین) اللهم صلّ علی محمد وآل محمد وعجّل فرجهم

...............                  ........................                  ...........................

.........................                ....................                   ........................

 

سؤال  این است که آنهایی که آمدند به جنگ امام حسین علیه السلام  اینها چه گروه هایی بودند؟ این هم سؤالی است که توجه به آن لازم است. کلّیتش این است که اینها مسلمانند ولی اینها گروه های مختلف بودند :  1- بعضی از اینهایی که در مقابل امام حسین ع آمدند ، ریاست طلب بودند. مثل عمر سعد که ریاست طلب وعاشق مُلک ری  بود. امام حسین ع رو می شناسه. جدّش رو می شناسه . پدرش رو می شناسه. مادرش رو می شناسه. همه شجره مقدسه اورا می داند ولی بااین حال به خاطر جاه ومقام وریاست آمد در مقابل امام حسین ماند ( وهمه نصایح وخیرخواهی های امام حسین ع را نادیده گرفت و درردیف اشقیاء وملعونین  تاریخ قرار گرفت. )الآن هم همینطور است. اگر ریاست طلبی در کسی غالب شود خیلی چیزها رو نادیده می گیره . حُبّ الشیئ یُعمِی  ویُصِمُّ . یعنی محبت یک شیئی باعث می شود که انسان حقیقت رونبیند ونفهمد ودرست درک نکند.(در فتنه سال 1388 سران فتنه به جهت هواهای نفسانی وبه جهت حب جاه ومقام وشهرت ومانند آنها طغیانگری در مقابل ولی فقیه زمان حضرت آیت الله خامنه ای کردند و خسارت های جبران ناپذیری به نظام مقدس جمهوری اسلامی ومردم وملت وکشور و.. واردکردند ومتأسفانه هنوز هم آدم نشدند وتوبه نکردند وبه پیشگاه ملت ورهبرعزیز وصالح وشایسته ما عذرخواهی نکردند .آنها روی به دشمنان قسم خورده انقلاب ونظام جمهوری اسلامی ایران آوردند وپشت به رهبر عزیز وملت ونظام کردند وبه خیال خام خود می خواستند طرحی نو دراندازند وتا مرز سقوط نظام الهی ایران پیش رفتند ولی با هوشیاری ملت عزیز ایران وروشنگری های بی نظیر مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای وبیداری انقلابیون وفادار به رهبری، عوامل وسران فتنه  وصحنه گردانان پیدا و پنهان آنها  در رسیدن به اهداف شومشان ناکام ماندند وبا کمال تأسف عده ای از  خواص که سوابق فی الجمله مثبتی هم داشتند در این امتحان بزرگ مردود شدند واز دل وجان همراه رهبرعزیزنبودند وشاید الآن هم نباشند وملت شریف ایران وتوده ملت در این امتحان سربلند شدند.)پس یک بخش از افرادی که آمدند در کربلا درمقابل امام وامام حسین ع ماندند ،اینها کسانی بودند که ریاست طلب بودند. 

2- گروه دوم از افرادی که آمدند و در مقابل امام حسین ع ماندند ، اینها دنیا طلب بودند. البته کسی که ریاست طلب است درون آن دنیا طلبی هم وجود دارد. این گروه دوم دنیا طلب بودند نه ریاست طلب. هدفشان این بود که لقمه نانی وچیزی گیرشان بیاد.( اینها کسانی بودند که درروایت آمده است: هَمُّهُم عَلَفُهُم. تمام همتشان آخور وعلف است.) 

3- گروه سوم که آمدند در مقابل امام حسین ع گروهی بودند که جاهل ونادان بودند وآگاه از مسائل نبودند. دنیا طلب وریاست طلب هم نبودند ولی جوّ تبلیغاتی طوری بود که اینها باور کرده بودند که امام حسین واهلبیتش علیهم السلام مسلمان نبودند. وباور کرده بودند که آنها خارجی هستند.(یعنی مسلمان نیستند واز دین خارجند) حتی اُسراء اهلبیت که سرپرستی شان با عقیله بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها بود وقتی وارد کوفه شدند، از طرف دستگاه حکومت اُموی اعلام کردند وگفتند که ما خارجی ها را می آوریم ومتأسفانه مردم باورکرده بودند. اگرسخنرانی های افشاگرانه وقاطع وکوبنده حضرت سُکَینه  (س ) وحضرت امام سجاد (ع) وحضرت زینب (س) نبود واقعا این باور ادامه پیدا می کرد. بعدا متوجه شدند که اینها خارجی نیستند بلکه مسلمانند وفرزندان پیغمبرند. (وقتی قضیه را فهمیدند مردان وزنان کوفه به گریه وزاری وشیون پرداختند وبه خود صدمه ولطمه زدندکه چرا با آل الله چنین رفتاری شد وچرا با فرزندان پیغمبر چنین کردند؟ ) عَلی ایّ حال گروه اوّلی که آمدند در مقابل امام حسین ع در کربلا،  ریاست طلب ها بودند وگروه دوم دنیا طلب ها بودند وگروه سوم آدم های جاهل ونادان بودند که تحت تأثیر تبلیغات سوء قرار گرفتند.( به فرمایش حضرت امیرالمؤمنین ع در نهج البلاغه  اینها هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ بودند .حشرات ریزی که به هر طرف پراکنده می شوند وثبات رأی وعقیده ندارند . نهج البلاغه فیض الأسلام حکمت 139)  الآن هم همینطور است .  الآن هم اگر تبلیغات سوء زیاد بشه که آخوندها دارند می خورند ، آخوندها چنین وچنانند ، علامه مصباح چنین است. فلان وبهمان.  اگر تبلیغات زیاد بشه همین ماها هم باور می کنیم. شما عزیزان پای منبر علماء می نشینید لذا هوشیار هستید ، بیدار هستید. من در یک سفری که رفته بودم برای  سیستان وبلوچستان جهت تبلیغات ، عده ای در آنجا می گفتند که ما شنیدیم که کارخانه وشرکت قند وشکر دست علامه مصباح یزدی  است . آن زمان قند وشکر گران شده بود. ما نشستیم وبه آن چند نفر گفتیم  آقا اینطور نیست. علامه مصباح مؤسسه دارد ، کارهاش ، کارهای علمی ، تحقیقاتی است. اصلا ایشان وقت نمی کند که بیاد کارخانه قند وشکر رو در اختیار بگیرد تا به قول شما قیمت قند وشکر بالا وپایین بشه ؟!!! الآن برای شما این مطلب یک چیزی است که شما می خندید ومَضحَکَه و خنده آور است ولی آنها باور کرده بودند. عرض کردم که اگر تبلیغات سوء وسیع بشه من وشما هم ممکن است باور کنیم که شهید بهشتی آقا میلیاردها تو خارج دارد. چرا امام فرمود که شهادت شهید بهشتی در مقابل مظلومیت او کم است ومظلومیتش بالاتر از شهادتش است؟!!  این به خاطر همین چیزی است که عرض کردم. آنقدر تبلیغات علیه شهید بهشتی درست کرده بودند که شهید بهشتی رو به قول آن زمان  خارجی معرفی کرده بودند. می گفتند او انگلیسی است. عامل انگلستان است . می گفتند او در واقع از طرف انگلیس حمایت میشه؟!!!  عده ای باور کرده بودند حتی کار به جایی پیش رفت که او را به شهادت رساندند ( وبه مقام سیّدالشهدای انقلاب اسلامی مفتخر گشت. همین تبلیغات سوء درباره علامه شهید مطهری وبسیاری از بزرگان علمی وانقلابی ما صورت گرفت.) عزیزان: صحنه کربلا برای همه ما عبرت است. آنهایی که در کربلا حضورپیدا کردند عده ای شهرت طلب و ریاست طلب بودند. عده ای دنیا طلب بودند. عده ای جاهل ونادان بودند که تحت تأثیر تبلیغات قرار گرفتند. تبلیغات نه زور.

4- چهارم گروهی که در کربلا مقابل امام حسین  ع قرار گرفتند  کسانی بودند که به جهت تهدید وارعاب از سوی ابن زیاد به کربلا آمده بودند  ، آنها هم نادان بودند اما با تهدید  وزور به میدان آمدند تا با امام حسین ع بجنگند واگر قبول نمی کردند بالأخره با آنها برخورد می شد.

5-  گروه پنجم که در کربلا به جنگ امام حسین علیه السلام آمدند کسانی بودند که در خطاب به امام حسین ع گفتند ما به جهت بغض وکینه وعداوتی که با پدرت  علی ع داریم با تو می جنگیم تا انتقام کشته شدگان از اجداد وآباء خود را که در جنک بدر واُحُد وحُنَین  که به دست علی ع کشته شده اند از تو وفرزندانت بگیریم ،  بُغضا لِأبیک .

6- گروه ششم  که به جنگ امام حسین ع در کربلا آمدند ، منافقین بودند.  منافقین در زمان رسوالله ص بودند ، در زمان امیرالمؤمنین ع حضور گسترده داشتند که معاویه وکسانی که اورابرگرده مسلمین سوار کردند سرکرده تبهکاران ومنافقین بودند. درزمان امام حسن مجتبی ع بودند. در زمان امام حسین ع هم بودند.

7- گروه هفتم هم باقیمانده های خوارج بودند ...) امام حسین علیه السلام بایک چنین افرادی مواجه بود. اما همانطور که در ابتدای سخنرانی بیان شد امام حسین ع واهل بیت پیغمبر علیهم السلام نور هستند وهرگز نورشان خاموش نخواهد شد. :  یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ  مى‏خواهند نور خدا را با دهن‏هاى خود خاموش کنند (دعوت پیامبر و دین و کتاب او را به تکذیب و افترا  و...باطل نمایند) حال آنکه خدا تمام کننده نور خویش است هر چند کافران را خوش نیاید. سوره اَلصّفّ آیه 8.

* ذکر مصیبت کوتاه

 

السلام علی الحسین وعلی علیِّ بن الحسین وعلی اولادالحسین وعلی اصحاب الحسین  (علیهم السلام)

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟

وین چه شمعی است که جان ها همه پروانه اوست؟

هرکجا می نگرم جلوه مستانه اوست

این چه نوری است که اندردل هر شیعه ی اوست.

هرکسی میل سوی کرب وبلایش دارد

من ندانم که چه سرّی است که در خانه اوست

 

چند دعا

خدایا عاقبت مارا ختم به خیر بفرما

بلا وبلیات از همه ما دور بفرما

خدایا حوائج مشروعه مارا برآورده به خیر بفرما

خدمت گذاران اسلام وقرآن ونظام جمهوری اسلامی ایران را در پناهت حفط فرما

شر اشرار واستکبار به خودشان برگردان

نظام جمهوری اسلامی ایران را از بلایا وفتنه ها ی داخلی وخارجی حفظ فرما

رهبر عزیزما حضرت آیت الله خامنه ای در پناهت حفظ فرما

شهدای انقلاب اسلامی وجنگ تحمیلی وشهدای راه اسلام را با شهدای کربلای امام حسین ع محشور فرما

روح بلند حضرت امام خمینی  شاد فرما

علماء ومراجع عزیز ما را حفظ فرما وآنهایی که رحلت کرده اند  روحشان را شاد فرما

حوزه های علمیه ما را از آسیب ها حفظ فرما

دانشوران ودانشجویان واساتید ما را از فتنه ها وآسیب ها  وگزند حوادث حفظ فرما

جوانان وفرزندان عزیزما را در خط اسلام وقرآن واهلبیت علیهم اسلام حفظ فرما

ازدواج جوانان عزیز ما را آسان بفرما

ظهور حضرت بقیة الله الأعظم  امام زمان  حجت ابن الحسن العسکری تعجیل بفرما


** سخنرانی آیت الله سیداصغر سعادت میرقدیم  در شب عاشورای حسینی(علیه السلام) درمسجد امام موسای کاظم ع قم در پردیسان قم)+واقع در منطقه پردیسان قم در شب سه شنبه به تاریخ  12 / 8 /1393  + کلیک کنید .

**مسجد امام موسی کاظم(ع) در شهرپردیسان قم، فلکه شهرداری، انتهای بلوار ابوطالب واقع شده است.

 

**************************************************************** 

*** منظور از نور در آیه نور (آیه 35 از سوره نور)چیست؟


*** اهل بیت (ع) در کدام اربعین به کربلا آمدند؟

 

***  لب تشنگان کنار فرات


گل تقدیم شماگل تقدیم شماترجمه کتاب جامع السعادات جلد دوم(علم اخلاق اسلامى)

 




تاریخ : سه شنبه 96/8/16 | 8:38 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

نتیجه تصویری برای یاحسین

***نسیم معرفت***


** عاشوراء صِرفاََ یک جریان تاریخی نیست-عاشوراء همیشه هست+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی


** تقابل دو جبهه نور و ظلمت در کربلا


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

لاحول ولاقوة الا بالله العلیّ العظیم

الحمدلله رب العالمین ، بارئ الخلائق اجمعین ، باعث الأنبیاء والمرسلین ، ثمّ الصلوة والسلام علی سیّدنا ونبیّنا والمرسل الی الأنس والجانّ ابی القاسم المصطفی محمد وعلی اهل بیته الطیّبین الطّاهرین المعصومین واللّعنُ الدائم علی اعدائهم اجمعین من الآنَ الی قیام یوم الدّینِ .

قال الله تبارک وتعالی فی کتابه الکریم:  یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ  مى‏خواهند نور خدا را با دهن‏هاى خود خاموش کنند (دعوت پیامبر و دین و کتاب او را به تکذیب و افترا  و...باطل نمایند) حال آنکه خدا تمام کننده نور خویش است هر چند کافران را خوش نیاید. سوره اَلصّفّ آیه 8 .

{اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن  ،
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ ،
فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ ،
وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً ،
حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا}

سلامتی آقا امام زمان وشفای عاجل بیماران اسلام ودفع بلاء وبلیّات از همه مسلمانان بالأخص از شیعیان وتعجیل در فرج آقا امام زمان ، عزیزان همه باهم صلواتی مرحمت بفرمایید. (صلوات مستمعین) اللهم صلّ علی محمد وآل محمد وعجّل فرجهم

...............                  ........................                  ...........................

.........................                ....................                   ........................

 

امام حسین علیه السلام در مقابل یزیدی که خلافت بربسیاری از کشورها دارد وبه قول خودش خلیفه مسلمین است ، می خواهد در مقابل یک چنین خلیفه ای (که فساد وطغیانگری علنی کرده  وانحراف وبدنامی در دین ایجاد کرده ) قیام کند وبگوید که این خلیفه مسلمین نیست ، این فاسد است ، این شراب خوار است ، این اصلا از دین پیغمبر ص خارج است .امام حسین علیه السلام با حرکت خودش می خواهد ثابت کند که یزید وامثال او اصلا مسلمان نیستند ودین ندارند. خوب ، معلوم است  که وقتی چنین قیامی صورت گیرد ویک چنین حرکتی انجام بگیرد آنها ساکت نمی مانند. الآن هم همینطور است .یعنی ما وظیفه مان این است که قضیه عاشوراء رو به صورت تطبیقی در ذهن و وجودمان داشته باشیم نه اینکه یک تاریخی بود وگذشت وهرسال نقل ماجرا و ماوقع کنیم ودرسی از آن نگیریم. الآن هم همینطور است. الآن هم که فردا 13 آبان است هر فشاری که به ما میاد به خاطر اسلام است. هر مشکلی که دشمنان اسلام برای ما ایجاد می کنند به خاطر اسلام و عشق به قرآن واهل بیت علیهم السلام است. امام خمینی ره برای خدا وبرای دین خدا قیام کرد وملت از او پیروی کردند وازهمان لحظه قیام تا الآن فشارها هست. حبس وتهدید وزجر وکشتن وتبعید ، همه اینها هست. فشارهای اقتصادی وتحریم اقتصادی هست. این نقشه ها هم تمام نمیشه. مادامی که ما مسلمان ها بصیرت داشته باشیم ، ما مسلمان ها  تو صحنه باشیم ، ما مسلمان ها عشق به اسلام داشته باشیم این دشمنی ها هست . این مقابله ها وتعارض ها هست. عَلی ایِّ حال امام حسین علیه السلام(من کم کم جمع بندی کنم وبیشتر از این مصدع نشم) امام حسین علیه السلام فریاد می کشد برهمان مسلمانانی که در آن زمان شاهد انحرافات وفسادهای دستگاه یزیدی بودند. آیا آنها باید بسازند با حُکّامشان ؟ امام حسین ع فریاد میکشد (که هرکس اوضاع دستگاه یزیدی را درهر زمان مشاهده کند نباید ساکت باشد.)  خوب ،  یزید علیه اللعنه  بیکار نماند.  عرض کردم که امام حسین ع در یک طرف وطرف دیگر ادعای مسلمانی.

سؤال  این است که آنهایی که آمدند به جنگ امام حسین علیه السلام  اینها چه گروه هایی بودند؟ این هم سؤالی است که توجه به آن لازم است. کلّیتش این است که اینها مسلمانند ولی اینها گروه های مختلف بودند :  1- بعضی از اینهایی که در مقابل امام حسین ع آمدند ، ریاست طلب بودند. مثل عمر سعد که ریاست طلب وعاشق مُلک ری  بود. امام حسین ع رو می شناسه. جدّش رو می شناسه . پدرش رو می شناسه. مادرش رو می شناسه. همه شجره مقدسه اورا می داند ولی بااین حال به خاطر جاه ومقام وریاست آمد در مقابل امام حسین ماند ( وهمه نصایح وخیرخواهی های امام حسین ع را نادیده گرفت و درردیف اشقیاء وملعونین  تاریخ قرار گرفت. )الآن هم همینطور است. اگر ریاست طلبی در کسی غالب شود خیلی چیزها رو نادیده می گیره . حُبّ الشیئ یُعمِی  ویُصِمُّ . یعنی محبت یک شیئی باعث می شود که انسان حقیقت رونبیند ونفهمد ودرست درک نکند.(در فتنه سال 1388 سران فتنه به جهت هواهای نفسانی وبه جهت حب جاه ومقام وشهرت ومانند آنها طغیانگری در مقابل ولی فقیه زمان حضرت آیت الله خامنه ای کردند و خسارت های جبران ناپذیری به نظام مقدس جمهوری اسلامی ومردم وملت وکشور و.. واردکردند ومتأسفانه هنوز هم آدم نشدند وتوبه نکردند وبه پیشگاه ملت ورهبرعزیز وصالح وشایسته ما عذرخواهی نکردند .آنها روی به دشمنان قسم خورده انقلاب ونظام جمهوری اسلامی ایران آوردند وپشت به رهبر عزیز وملت ونظام کردند وبه خیال خام خود می خواستند طرحی نو دراندازند وتا مرز سقوط نظام الهی ایران پیش رفتند ولی با هوشیاری ملت عزیز ایران وروشنگری های بی نظیر مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای وبیداری انقلابیون وفادار به رهبری، عوامل وسران فتنه  وصحنه گردانان پیدا و پنهان آنها  در رسیدن به اهداف شومشان ناکام ماندند وبا کمال تأسف عده ای از  خواص که سوابق فی الجمله مثبتی هم داشتند در این امتحان بزرگ مردود شدند واز دل وجان همراه رهبرعزیزنبودند وشاید الآن هم نباشند وملت شریف ایران وتوده ملت در این امتحان سربلند شدند.)پس یک بخش از افرادی که آمدند در کربلا درمقابل امام وامام حسین ع ماندند ،اینها کسانی بودند که ریاست طلب بودند. 

2- گروه دوم از افرادی که آمدند و در مقابل امام حسین ع ماندند ، اینها دنیا طلب بودند. البته کسی که ریاست طلب است درون آن دنیا طلبی هم وجود دارد. این گروه دوم دنیا طلب بودند نه ریاست طلب. هدفشان این بود که لقمه نانی وچیزی گیرشان بیاد.( اینها کسانی بودند که درروایت آمده است: هَمُّهُم عَلَفُهُم. تمام همتشان آخور وعلف است.) 

3- گروه سوم که آمدند در مقابل امام حسین ع گروهی بودند که جاهل ونادان بودند وآگاه از مسائل نبودند. دنیا طلب وریاست طلب هم نبودند ولی جوّ تبلیغاتی طوری بود که اینها باور کرده بودند که امام حسین واهلبیتش علیهم السلام مسلمان نبودند. وباور کرده بودند که آنها خارجی هستند.(یعنی مسلمان نیستند واز دین خارجند) حتی اُسراء اهلبیت که سرپرستی شان با عقیله بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها بود وقتی وارد کوفه شدند، از طرف دستگاه حکومت اُموی اعلام کردند وگفتند که ما خارجی ها را می آوریم ومتأسفانه مردم باورکرده بودند. اگرسخنرانی های افشاگرانه وقاطع وکوبنده حضرت سُکَینه  (س ) وحضرت امام سجاد (ع) وحضرت زینب (س) نبود واقعا این باور ادامه پیدا می کرد. بعدا متوجه شدند که اینها خارجی نیستند بلکه مسلمانند وفرزندان پیغمبرند. (وقتی قضیه را فهمیدند مردان وزنان کوفه به گریه وزاری وشیون پرداختند وبه خود صدمه ولطمه زدندکه چرا با آل الله چنین رفتاری شد وچرا با فرزندان پیغمبر چنین کردند؟ ) عَلی ایّ حال گروه اوّلی که آمدند در مقابل امام حسین ع در کربلا،  ریاست طلب ها بودند وگروه دوم دنیا طلب ها بودند وگروه سوم آدم های جاهل ونادان بودند که تحت تأثیر تبلیغات سوء قرار گرفتند.( به فرمایش حضرت امیرالمؤمنین ع در نهج البلاغه  اینها هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ بودند .حشرات ریزی که به هر طرف پراکنده می شوند وثبات رأی وعقیده ندارند . نهج البلاغه فیض الأسلام حکمت 139)  الآن هم همینطور است .  الآن هم اگر تبلیغات سوء زیاد بشه که آخوندها دارند می خورند ، آخوندها چنین وچنانند ، علامه مصباح چنین است. فلان وبهمان.  اگر تبلیغات زیاد بشه همین ماها هم باور می کنیم. شما عزیزان پای منبر علماء می نشینید لذا هوشیار هستید ، بیدار هستید. من در یک سفری که رفته بودم برای  سیستان وبلوچستان جهت تبلیغات ، عده ای در آنجا می گفتند که ما شنیدیم که کارخانه وشرکت قند وشکر دست علامه مصباح یزدی  است . آن زمان قند وشکر گران شده بود. ما نشستیم وبه آن چند نفر گفتیم  آقا اینطور نیست. علامه مصباح مؤسسه دارد ، کارهاش ، کارهای علمی ، تحقیقاتی است. اصلا ایشان وقت نمی کند که بیاد کارخانه قند وشکر رو در اختیار بگیرد تا به قول شما قیمت قند وشکر بالا وپایین بشه ؟!!! الآن برای شما این مطلب یک چیزی است که شما می خندید ومَضحَکَه و خنده آور است ولی آنها باور کرده بودند. عرض کردم که اگر تبلیغات سوء وسیع بشه من وشما هم ممکن است باور کنیم که شهید بهشتی آقا میلیاردها تو خارج دارد. چرا امام فرمود که شهادت شهید بهشتی در مقابل مظلومیت او کم است ومظلومیتش بالاتر از شهادتش است؟!!  این به خاطر همین چیزی است که عرض کردم. آنقدر تبلیغات علیه شهید بهشتی درست کرده بودند که شهید بهشتی رو به قول آن زمان  خارجی معرفی کرده بودند. می گفتند او انگلیسی است. عامل انگلستان است . می گفتند او در واقع از طرف انگلیس حمایت میشه؟!!!  عده ای باور کرده بودند حتی کار به جایی پیش رفت که او را به شهادت رساندند ( وبه مقام سیّدالشهدای انقلاب اسلامی مفتخر گشت. همین تبلیغات سوء درباره علامه شهید مطهری وبسیاری از بزرگان علمی وانقلابی ما صورت گرفت.) عزیزان: صحنه کربلا برای همه ما عبرت است. آنهایی که در کربلا حضورپیدا کردند عده ای شهرت طلب و ریاست طلب بودند. عده ای دنیا طلب بودند. عده ای جاهل ونادان بودند که تحت تأثیر تبلیغات قرار گرفتند. تبلیغات نه زور.

4- چهارم گروهی که در کربلا مقابل امام حسین  ع قرار گرفتند  کسانی بودند که به جهت تهدید وارعاب از سوی ابن زیاد به کربلا آمده بودند  ، آنها هم نادان بودند اما با تهدید  وزور به میدان آمدند تا با امام حسین ع بجنگند واگر قبول نمی کردند بالأخره با آنها برخورد می شد.

5-  گروه پنجم که در کربلا به جنگ امام حسین علیه السلام آمدند کسانی بودند که در خطاب به امام حسین ع گفتند ما به جهت بغض وکینه وعداوتی که با پدرت  علی ع داریم با تو می جنگیم تا انتقام کشته شدگان از اجداد وآباء خود را که در جنک بدر واُحُد وحُنَین  که به دست علی ع کشته شده اند از تو وفرزندانت بگیریم ،  بُغضا لِأبیک .

6- گروه ششم  که به جنگ امام حسین ع در کربلا آمدند ، منافقین بودند.  منافقین در زمان رسوالله ص بودند ، در زمان امیرالمؤمنین ع حضور گسترده داشتند که معاویه وکسانی که اورابرگرده مسلمین سوار کردند سرکرده تبهکاران ومنافقین بودند. درزمان امام حسن مجتبی ع بودند. در زمان امام حسین ع هم بودند.

7- گروه هفتم هم باقیمانده های خوارج بودند ...) امام حسین علیه السلام بایک چنین افرادی مواجه بود. اما همانطور که در ابتدای سخنرانی بیان شد امام حسین ع واهل بیت پیغمبر علیهم السلام نور هستند وهرگز نورشان خاموش نخواهد شد. :  یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ  مى‏خواهند نور خدا را با دهن‏هاى خود خاموش کنند (دعوت پیامبر و دین و کتاب او را به تکذیب و افترا  و...باطل نمایند) حال آنکه خدا تمام کننده نور خویش است هر چند کافران را خوش نیاید. سوره اَلصّفّ آیه 8.

 

....            ....              ....     .....................

..........    .............       ...........................

** سخنرانی آیت الله سیداصغر سعادت میرقدیم  در شب عاشورای حسینی(علیه السلام) درمسجد امام موسای کاظم ع قم در پردیسان قم)+واقع در منطقه پردیسان قم در شب سه شنبه به تاریخ  12 / 8 /1393  + کلیک کنید .


** سخنرانی آیت الله سیداصغر سعادت میرقدیم  در شب عاشورای حسینی(علیه السلام) درمسجد امام موسای کاظم ع قم در پردیسان قم)+واقع در منطقه پردیسان قم در شب سه شنبه به تاریخ  12 / 8 /1393  + کلیک کنید .

**مسجد امام موسی کاظم(ع) در شهرپردیسان قم، فلکه شهرداری، انتهای بلوار ابوطالب واقع شده است.


****************************************************


***منظور از نور در آیه نور (آیه 35 از سوره نور)چیست؟


***اهل بیت (ع) در کدام اربعین به کربلا آمدند؟

*** لب تشنگان کنار فرات


گل تقدیم شماگل تقدیم شماترجمه کتاب جامع السعادات جلد دوم(علم اخلاق اسلامى)

 

 




تاریخ : سه شنبه 96/8/16 | 4:28 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

نتیجه تصویری برای لجاجت و لجبازی

***نسیم معرفت***

به نام خدا


مَرکَب لَجاجت

قالَ عَلِیُُّ  (عَلَیهِ السَّلامُ )  : وَ إِیَّاکَ أَنْ تَجْمَحَ بِکَ مَطِیَّةُ اللَّجَاجِ  یعنی بپرهیز از اینکه مَرکَبِ لَجاجت ترا به سرکشی و چموشی و طغیانگری وادارد.  (نهج البلاغه فَیضُ الأِسلام -نامه سی ویکم)

لجاجت و بهانه جویی به معنای اصرار و پافشاری در کار جاهلانه و نادرست و باطل و غیر خردمندانه است که پشتوانه منطقی و عقلی و شرعی و عرفی ندارد و شخصِ لَجوج صرفاََ جهت اِرضای خواسته و میلِ غیر منطقی و ناپسند خود بر انجام آن کار اصرار می ورزد و سعی می کند به هر نحوی که شده خواسته نامعقول و نامشروعش را به کرسی بنشاند  . کسی که دچار لجاجت و لجبازی شود همه اصول منطقی و عقلی را زیر پا می گذارد و زیر بار هیچ استدال و دلیل منطقی و فطری نخواهد رفت . انسانِ لَجوج پا روی وجدان و فطرت و عقل و خِرَد و فهم و درایت می گذارد و حاضر نیست که  تسلیم حقایق شود . البته بچه ها به طور طبیعی در دوران کودکی گاهی لجبازی هایی دارند ولی  والدین و پدر و مادر ها باید مراقب کنند که لجاجت کودکان تشدید نشود .   لجبازی و لجاجت به شکل های مختلف ظهور می کند : لجبازی در امور خانوادگی و زناشویی ، لجبازی در امور اجتماعی ، لجبازی در امور آموزشی و  تربیتی ، لجبازی در امور سیاسی و حکومتی و اداری ، لجبازی در امور دینی . چه بسیار مشاهده شده که خانوده هایی صرفاََ به جهت لجاجت هر یک از زن و یا شوهر منجرّ به طلاق گشته و پاشیده شده است . چه بسیار کسانی که براثر لجاجت و لجبازی  و پافشاری بر سخنان و عقائد باطلشان به انحراف و گمراهی و  اِنکار حقایقِ الهی و دینی دچار شدند و خود و دیگران  و  گاهی نیز جامعه ای را به  شقاوت و بدبختی کشاندند  و در زمان ما گروه هایی همچون داعش و مانند آن ها دچار شدید ترین نوع لجبازی در برابر منطق و استدلال و  حقایق هستند و شاهدیم که با تفکر انحرافی و  انجمادی و بسته خود چه فجایعی در جوامع اسلامی بوجود آوردند . انبیاء الهی و معصومین (عَلَیهِمُ السَّلامُ )  در طول دورانِ رسالت و مأموریتشان مواجه با افراد لَجوج و بی منطق بودند و زحمات و رنج های فراوانی از این دسته از مردم متحمِّل شدند . سعی کنیم که روح و  تفکر خود را مُتعالی نگه داریم و از هر اقدام و کاری که ناشی از لجبازی و لجاجت است پرهیز نماییم . لجاجت در امور ، مرض و بیماری است که اگر استقرار در نفس پیدا نکرده باشد قابل علاج و درمان است و باید کوشش کنیم تا زمینه های لجاجت را در خود ریشه کن نماییم .  حضرت امیرالمومنین  (عَلَیهِ السَّلامُ ) در نامه سی ویکم از نهج البلاغه فَیضُ الأِسلام  چنین می فرماید :  وَ إِیَّاکَ أَنْ تَجْمَحَ بِکَ مَطِیَّةُ اللَّجَاجِ  یعنی بپرهیز از اینکه مَرکَبِ لَجاجت ترا به سرکشی و چموشی وادارد.  (جَمَحَ  الفَرَسُ : اسب سرکشی نمود. - فَرَسُُ جَمُوح به فتحِ جیم یعنی اسب سرکش- رَجُلُُ جَمُوح : به فتحِ جیم در جَموح یعنی مرد سرکش و چموش)  این سخن گهربار مولا علی (عَلَیهِ السَّلامُ ) برای همه ما درس است  و پیوسته باید مراقب باشیم که در امور زندگی و خانوادگی و امور دینی و ... دچار لجبازی های ویرانگر نشویم .


سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی


**  آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

 


 




تاریخ : یکشنبه 96/8/14 | 8:41 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

نتیجه تصویری برای تکبر

***نسیم معرفت***

به نام خدا


** تکبر نشانه بی شخصیتی است

یکی از موانع رشد و سعادت و کمال ، خصلتِ زشت و قبیح و مذمومِ  تکبر است و طبق روایتی از امام صادق (عَلَیهِ السَّلامُ )  تکبر یکی از اصول و پایه های کفر است. روایت چنین وارد شده که آن حضرت فرمود : ِ  أُصُولُ الْکُفْرِ ثَلَاثَةٌ الْحِرْصُ وَ الِاسْتِکْبَارُ وَ الْحَسَدُ؛ فَأَمَّا الْحِرْصُ فَإِنَّ آدَمَ (ع) حِینَ نُهِیَ عَنِ الشَّجَرَةِ حَمَلَهُ الْحِرْصُ عَلَى أَنْ أَکَلَ مِنْهَا وَ أَمَّا الِاسْتِکْبَارُ فَإِبْلِیسُ حَیْثُ أُمِرَ بِالسُّجُودِ لآِدَمَ فَأَبَى وَ أَمَّا الْحَسَدُ فَابْنَا آدَمَ حَیْثُ قَتَلَ أَحَدُهُمَا صَاحِبَهُ  . امام صادق (عَلَیهِ السَّلامُ )  فرمود: اساس کفر سه چیز است؛ حرص، استکبار، و حسادت ورزیدن؛ حرص باعث شد تا حضرت آدم (عَلَیهِ السَّلامُ )  پس از نهی از خوردن میوه درخت ممنوعه به سراغ آن برود ، اما استکبار سبب شد تا ابلیس پس از امر به سجده آدم از آن سرپیچی کند، و حسد سبب قتل یکی از فرزندان آدم به دست دیگری شد. ( کافی، ج 2، ص 289) . یکی از راه های دوری از خصلتِ زشت کبر و تکبر ، سلام کردن به دیگران است. سلام کردن نشانه ادب و شخصیت و تواضع و احترام به شخصیت دیگران است .  «سلام» یکی از نام های خداوند است .در اسلام به مساله «سلام» بسیار توجه وسفارش شده است و یکی از سنت های متعالی بین مسلمین «سلام کردن» می باشد و با «سلام کردن» به یکدیگر می توانیم پیام دوستی وصلح و آرامش و سلامتی را به دیگران منتقل نماییم . «سلام کردن»  و جواب «سلام» دادن نشانه تواضع و دوری از کبر و نشانه  ادب دینی و اسلامی و قرآنی است و خشنودی خدا و رسولش(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) و فرشتگان را در پی دارد .

کسی که در مواجهه و دیدار با دیگران سلام نمی کند و منتظر می ماند که دیگری به او سلام و احترام کند به احتمال زیاد و یا حتما دچار خود بزرگ بینی و  خوی زشتِ تکبر شده است و گفتیم که یکی از راه های خلاصی از این صفت شوم و ناپسند سلام کردن است . باید بدانیم که تکبرورزیدن نشانه شخصیت داشتن و بزرگی نیست بلکه بر عکس  نشانه بی شخصیّتی است و انسان های متکبر هیچگاه محبوبِ دل ها قرار نمی گیرند و هر که کِبر خواهد سَروری نیابد و برای توصیفِ رفتارِ کسانی که دچار سَرگرانی و تکبُّر هستند  این متن را که قبلا گفته ام مناسب می بینم  :

 
روزی در مکانی نشسته بودم و هر ازگاهی نگاهی به اطراف می دوختم . به ناگاه مردی دیدم که سوار برمرکب غرور بود و از تواضع و فهم به دور. رفیقی که در جَنب من بود صدایش به اعتراض بلند شد که آقای سعادت این چه رفتاری است که او پیشه خویش ساخته و دیگران را حقیر پنداشته؟!!!
گفتم شخصیت آدمی وقتی به فراز آید و جان به تعالی و اهتزاز آید که سلوک تواضع به اقتدار و عزت درپیش گیرد و جامه مذموم کبر برخود نگیرد و باد نخوت و غرور به غَبغب نیندازد. آنکه جامه ننگین تکبر بپوشد نگون بخت است وبه وهم وخیال ، خویش را خوشبخت پندارد در حالی که جامه کبریایی فقط خداوند سبحان را سزاوار است وهرکس این جامه بپوشد رسوا شود و خدای از او بیزار است.  هرکه کبر خواهد سروری نیابد. درخلال گفتارهای  نیکِ خود به یاد سخنِ نغز و پُرمغز سعدی علیه الرحمه افتادم که در کتاب بوستان سراسر سرور و پندش چنین فرمود:

بزرگان نکردند در خود نگاه

خدا بینی از خویشتن بین مخواه

بزرگی به ناموس و گفتار نیست

بلندی به دعوی و پندار نیست

تواضع سر رفعت افرازدت

تکبر به خاک اندر اندازدت

خداوند همه ما را از خصلت های ناپسند و زشت از جمله کبر  مصون دارد و به خصال پسندیده و زیبا مزین فرماید .


سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

 

**  آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

 





تاریخ : شنبه 96/8/13 | 8:31 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی