سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

***نسیم معرفت**

أَلَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذینَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ


آیا خداوند برای ( نجات و دفاع از ) بنده اش کافی نیست؟! امّا آنها تو را از غیر او می ترسانند. و هر کس را خداوند گمراه کند ، هیچ هدایت کننده ای ندارد!

سوره زُمَر آیه 36 .


 وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَ لَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انْتِقامٍ


و هر کس را خدا هدایت کند هیچ گمراه کننده اى نخواهد داشت ، آیا خداوند قادر و صاحب انتقام نیست ؟

شأن نزول :

بـسیارى از مفسران نقل کرده اند که بت پرستان مکه ،  پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلّمَ)  را از خـشـم و غـضـب بـتـهـا بـر حذر مى داشتند و مى گفتند: از آنها بدگوئى مکن ، و بر خـلاف آنـهـا اقـدام مـنـمـا کـه تـو را دیـوانـه مـى کـنـنـد و آزار مـى رسـانـنـد! (آیـه فـوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت ).
بعضى نیز نقل کرده اند هنگامى که (خالد) به فرمان پیامبر 
  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلّمَ) مامور شکستن بت معروف (عُزَّى ) شد، مشرکان گفتند: اى خالد! بترس که خشم این بت شدید است ! (و تو را بیچاره مى کند) خالد با تبرى که در دست داشت محکم بر بینى آن بـت کـوبـید و آن را در هم شکست و گفت : کُفراََ لَکَ یا عُزّى لا سُبحانَکَ - سُبحانَ مَن اَهانَکَ ، اِنـِّى رَأَ یـتُ اللهَ قَـد اَهـانَکَ :  ناسپاسى بر تو باد اى عزى .  هرگز مُنزّه نیستى ، مُنزَّه کسى است که تو را موهون ساخته .  من دیدم خداوند تو را موهون ساخته است .
ولى داسـتـان خـالد کـه قـاعـدتـا بـعـد از فـتـح مـکـه بـوده نـمـى تـوانـد از قـبـیـل شـأن نـزول بـاشـد چـرا کـه تـمـام سـوره زُمَـر مَـکـّى اسـت ، بنابراین ممکن است از قبیل تطبیق بوده باشد.

تفسیر:


خدا  کافى است

بـه دنبال تهدیدهائى که خداوند در آیات گذشته نسبت به مشرکان بیان فرمود، و وعده هـائى کـه به پیامبرش داده است در نخستین آیه مورد بحث سخن از تهدیدهاى کفار به میان مـى آورد و مـى گـویـد: آیـا خداوند براى نجات و حفظ بنده اش در برابر دشمنان کافى نـیـسـت ؟ امـا آنـهـا تـو را بـه غیر او تهدید مى کنند و از غیر او مى ترسانند أَلَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذینَ مِنْ دُونِهِ .


خـداوندى که قدرتش برتر از همه قدرتها است و از نیازها و مشکلات بندگانش بخوبى آگـاه اسـت و نسبت به آنها نهایت لطف و مرحمت را دارد چگونه ممکن است بندگان با ایمانش را در بـرابـر طـوفـان حـوادث و مـوج عداوت دشمنان تنها بگذارد؟

  اگر تیغ عالم بجُنبد ز جاى

نبرد رگى چون نخواهد خداى

***                 ***
  هزار دشمنم ار مى کنند قصد هلاک

 گرم تو دوستى از دشمنان ندارم باک

گر چه شاءن نزول آیه طبق روایتى که گفته شد در مورد تخویف و تهدید به خشم بتها اسـت ، ولى مـفـهـوم آیـه چـنـان وسـیـع و گـسـتـرده است که هر نوع تهدید به غیر الله را شـامـل مـى شـود، و بـه هر حال این آیه نویدى است براى همه پویندگان راه حق و مؤ منان راستین مخصوصا در محیطهائى که در اقلیت قرار دارند و از هر سو مورد تهدیدند. ایـن آیـه بـه آنـهـا دلگـرمـى و ثـبـات قـدم مـى بـخـشـد، روح آنها را سرشار از نشاط و گـامـهـایـشان را استوار مى سازد، و اثرات روانى زیانبار تهدیدهاى دشمنان را خنثى مى کـنـد، آرى هـنـگـامى که خدا با ما است از غیر او وحشتى نداریم ، و اگر از او بیگانه و جدا شویم همه چیز براى ما وحشتناک است .
در دنـبـاله این آیه و آیه بعد اشاره به مساءله هدایت  و  ضلالت  و تقسیم مردم بـه دو گـروه گـمـراه  و هـدایـت یافته  و اینکه همه اینها از ناحیه خدا است مى کـنـد، تـا روشن شود تمامى بندگان نیازمند درگاه اویند، و بى خواست او چیزى در عالم رخ نـمـى دهد، مى فرماید: کسى را که خداوند گمراه کند هیچ هدایت کننده اى ندارد
وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ و هر کس را خدا هدایت کند هیچکس نمى تواند او را گمراه سازد.وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ .

بـدیـهـى اسـت نـه آن ضـلالت بـى دلیـل اسـت ، و نه این هدایت بى حساب ، بلکه هر یک تداومى است بر خواست خود انسان و تلاش او، آن کس که در طریق گمراهى قدم مى گذارد و بـا تـمـام تـوان بـراى خـامـوش کـردن نـور حـق تـلاش مـى کند، هیچ فرصتى را براى اغفال دیگران از دست نمى دهد، و سر تا پا غرق گناه و عصیان است بدیهى است خداوند او را گـمراه مى سازد، نه تنها توفیقش را از او بر مى گیرد بلکه نیروى درک و تشخیص او را از کـار مـى اندازد، بر دل او مُهر مى نهد و بر چشمانش پرده مى افکند که این نتیجه اعمالى است که انجام مى دهد .
امـا کـسـانـى که با خلوص نیت ، قصدِ سَیر اِلَى الله  را دارند و اسباب آن را فراهم سـاخـتـه و گـامـهـاى نـخـسـتـیـن را بـرداشته اند نور هدایت الهى به کمکشان مى شتابد و فرشتگان حق به یارى آنها مى آیند، وسوسه هاى شیاطین را از قلوبشان مى زدایند، اراده آنـهـا را نـیـرومند، و گامهایشان را استوار مى دارند، و در لغزشگاهها دست لطف الهى زیر بازوى آنها را مى گیرد.
ایـنـهـا مسائلى است که آیات فراوانى از قرآن مجید شاهد و گواه آن است ، و چه بیخبرند کسانى که رابطه اینگونه آیات را از آیات دیگر قرآن بریده و آن را گواه بر مکتب جبر گرفته اند، گوئى نمى دانند که آیات قرآن یکدیگر را تفسیر مى کنند.
بـلکـه در ذیـل هـمین آیه مورد بحث شاهد گویائى بر این معنى است ، چرا که مى فرماید: آیا خداوند قادر و صاحب انتقام نیست ؟  :
أَلَیْسَ اللَّهُ بِعَزیزٍ ذِی انْتِقامٍ  .   مـى دانـیـم انـتـقـام از نـاحـیـه خـداونـد بـه مـعـنـى مـجـازات در بـرابـر اعـمـال خـلافـى اسـت کـه انـجـام شـده و ایـن نـشـان مـى دهـد کـه اِضـلال او جنبه مجازات دارد، و عکس العمل اعمال خود انسانها است ، و طبعا هدایت او نیز جنبه پاداش و عکس العمل اعمال خالص و پاک و مجاهده در طریق الله دارد.

نکته :

هدایت و ضلالت از سوى خدا است

هـدایـت در لغـت بـه مـعـنـى دلالت و راهنمائى توأم با لطف و دقت است و آنرا به دو شعبه تـقسیم کرده اند: 1-ارائه طریق  2- ایصال به مطلوب  و به تعبیر دیگر  هدایت تشریعى  و هدایت تکوینى .
تـوضـیح اینکه : گاه انسان راه را به کسى که طالب آن است با دقت تمام و لطف و عنایت نشان مى دهد، اما پیمودن راه و رسیدن به مقصود بر عهده خود او است . ولى گاه دست طالبان را مى گیرد و علاوه بر ارائه طریق او را به مقصد مى رساند.
بـه تـعـبـیـر دیـگـر در مـرحله اول تنها به بیان قانون پرداخته ، شرائط پیمودن راه و رسـیـدن بـه مـقـصـد را بـیـان مـى کـنـد، ولى در مـرحـله دوم عـلاوه بـر ایـن ، وسـائل سـفـر را فـراهـم مـى سـازد، مـوانـع را بـر طـرف ، و مـشـکـلات را حل ، و مسافران این راه را تا مقصد همراهى و حمایت و حفاظت مى کند. البته نقطه مقابل آن ، اضلال  است .

یـک نـگـاه اجمالى به آیات قرآن به خوبى روشن مى سازد که قرآن هدایت و ضلالت را فعل خدا مى شمرد، و هر دو را به او نسبت مى دهد، و اگر بخواهیم همه آیاتى را که در این زمـیـنـه سـخـن مـى گویند بشمریم سخن به درازا مى کشد همین قدر کافى است که در آیه 213 سوره بقره مى خوانیم : وَاللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ

هدایت تشریعى به معنى ارائه طریق ، جنبه عمومى و همگانى دارد و هیچ قید و شرطى در آن نـیـسـت ، چـنـانـکـه در آیـه 3 سـوره دهـر آمـده :  إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً: ما راه را به انسان نشان دادیم خواه شکرگزارى کند یا کفران . و در آیه 51 آل عمران مى خوانیم : وَإِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ: تو همه انـسانها را به صراط مستقیم دعوت مى کنى  . بدیهى است دعوت پیامبر مَظهر دعوت خدا است چرا که هر چه او دارد از خدا دارد.
و درباره جمعى از منحرفان و مشرکان در آیه 23 سوره نجم آمده است :
وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى . هدایت الهى از سوى پروردگار به سراغ آنها آمد .. .
اما هدایت تکوینى به معنى ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از تـمـام پـیـچ و خـم هـاى راه ، و حـفـظ و حـمـایـت از آنـهـا تـا رسـانـدن بـه ساحل نجات که موضوع بحث بسیارى دیگر از آیات قرآن است هرگز بی قید و شرط نمى بـاشـد، ایـن هـدایـت مـخـصـوص ‍ گـروهـى اسـت کـه اوصـاف آنـهـا در قـرآن بیان شده ، و اِضـلال کـه نـقـطـه مـقـابـل آن اسـت نیز مخصوص گروهى است که اوصاف آنان نیز بیان گشته .
گـر چـه بـعـضـى از آیـات مطلق است ولى بسیارى دیگر از آیات قید و شرط آن را دقیقا بـیـان کـرده ، و هـنگامى که این آیات مطلق و مقید را کنار هم مى چینیم مطلب کاملا روشن مى شـود و هـیـچ ابهام و تردیدى در معنى آیات باقى نمى ماند و نه تنها با مساءله اختیار و آزادى اراده انسان مخالف نیست ، بلکه دقیقا آن را تاءکید مى کند.


اکنون به توضیح زیر توجه نمائید:

قـرآن مـجـیـد در یـک جـا مـى گـویـد: یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیَهْدِی بِهِ کَثِیرًا وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ : بـه وسـیـله آن ضـرب المـثـل ، گـروهـى را گـمـراه و گـروهـى را هـدایـت مـى کـند، اما جز فاسقان را گمراه نمى سازد (سوره بقره آیه  26).
در اینجا سرچشمه ضلالت فسق و خروج از اطاعت و فرمان الهى شمرده شده .


در جـاى دیـگـر مى گوید:
وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ : خداوند قوم ستمگر را هدایت نمى کند (سوره بقره آیه  258). در اینجا تکیه روى مساءله ظلم شده و آن را زمینه ساز ضلالت معرفى کرده اسـت .

در جـاى دیگر مى خوانیم : وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ : خداوند قوم کافر را هدایت نمى کند (سوره بقره آیه 264).
در اینجا کفر به عنوان زمینه ساز گمراهى ذکر شده . ...  ....  ....  ....  ....   ...   ....   ....   ....


  تکیه بر لطف خدا

انسان چون پر کاهى در برابر تندباد حوادث قرار دارد، و هر زمان به سوئى پرتاب مـى شـود، مـمـکـن اسـت ایـن پَـرِکـاه بـه بـرگـى یـا شـاخـه شـکـسـتـه اى اتـصـال پـیـدا کـنـد، ولى تندباد هر دو را با خود مى برد، و حتى اگر پنجه بر درختى بـیـفکند گاهى طوفان درخت را نیز از ریشه بر مى کند، اما اگر به کوهى عظیم بپیوندد هیچ طوفانى نمى تواند او را از جا حرکت دهد.
این کوه همان ایمان به خدا است و بقیه تکیه بر غیر او است ، و به همین دلیـل در آیات فوق مى گوید:
أَلَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ  آیا خداوند براى حمایت از بنده اش کافى نیست ؟!
تـوجـه و ایـمـان به محتواى این آیه شجاعت و اعتماد به نفس فوق العاده اى به انسان مى بخشد  و خاطرش را آرام و مطمئن مى سازد تا در برابر حوادث سخت همچون کوه مقاومت کند، از انبوه دشمنان نهراسد، از کمى همراهان وحشت نکند، و بُحرانهاى شدید آرامش ‍ روح او را بر هـم نـزند، چنانکه در حدیث آمده است :
َالْمُؤْمِنُ کَالْجَبَلِ الرّاسِخِ لا تُحَرِّکُهُ الْعَواصِفُ : مؤ من همچون کوه محکم و پابرجا است ، و طوفانها او را حرکت نمى دهند.

* منبع : تفسیر نمونه جلد 19 سوره زُمَر

** وبلاگ روستای سادات محله  (بوجایه - لاهیجان)

 

 



تاریخ : چهارشنبه 96/1/16 | 9:29 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر




  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی