سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نتیجه تصویری برای گل های در گلدان های زیبا

***نسیم معرفت***

** مردان علم در میدان عمل جلد 7 - مرکز اطلاع رسانی غدیر

علامه سید عبدالکریم لاهیجی در بازار تهران شاگردی می کرد

مرحوم علامه سید عبدالکریم لاهیجانی  در نجف اشرف از محضر مرحوم شیخ مرتضی انصاری و سید حسین کوهکَمَری و بزرگان دیگر استفاده نموده و به مقام اجتهاد رسید و نبوغ علمی او مورد تصدیق همه اَعلام عصر بوده است. 

وی با آن مقام علمی مُتَنکِّراً و به طور ناشناس به تهران آمده و بدون آنکه خود را به کسی معرفی کند به بازار تهران رفته و در حُجره یکی از تُجّار متدین به (پادو) شاگردی ایستاده و مشغول کار می شود، رفقای بحث او خدمت شیخ انصاری رفته حرکت او را به تهران خبر می دهند، مرحوم شیخ انصاری فوراً نامه ای برای علّامه کَنِی نوشت و مراتب علمی و تقوائی او را اعلام داشت که از وجودش علما و مردم دیگر استفاده علمی و عملی کنند. پس مرحوم کَنِی منتظر ورود او می شود ولی از او خبری نمی شود عده ای را اعزام می کند که به مسافرخانه ها و مدارس بروند و از ایشان جستجو کنند و تا شش ماه از او خبری نمی رسد و آن تاجر هم (که مرحوم حاج مُلّا پدر آیت الله حاج شیخ عباس حائری تهرانی بود) نمی دانست که این شاگرد حُجره او کیست و همه گونه به او فرمان می داد و از او کار می کشید تا اینکه یک روز به او گفت: برو منزل علامه کَنی(و جواب استخاره رو بگیر) . آمده می بیند چند نفر از علمای مُبرِّز نشسته اند و آقای کَنی برای آنها درس می گوید در همان کفش کَن می نشیند و گوش می دهد تا بعد از درس جواب استخاره را بگیرد و در حین درس اشکالی به نظر سید می رسد اشکال می کند حاجی جواب می دهد دوباره اشکال می کند مرحوم کَنی پاسخ می دهد و مباحثه بین سید و کَنی طول می کشد، مرحوم کَنِی تعجب می کند که یک نفر آدم ناشناس در لباس کارگر چگونه این همه اطلاعات علمی دارد درس را تعطیل می کند پس به سید می گوید: آقا از اهل کجائی؟ سید می گوید اهل گیلانم، می پرسد از کجا می آئی؟ می گوید از نجف، اسم شما چیست؟ جواب می دهد سید عبدالکریم، حاجی گمشده خود را پیدا می کند و برمی خیزد سید را بغل گرفته در جای خود می نشاند و می گوید: آقا جان حدود شش ماه است در انتظار شمایم کجا بودی؟ در این هنگام آن شخص تاجر (همان حاجی ملا حاجی مذکور) وقتی دید شاگرد دیر کرد خودش به منزل علّامه کَنِی آمد دید سید در جای آقای کَنِی نشسته مشغول صحبت است اشاره می کند که برخیز بیا چرا دیر کردی؟ حاجی کَنِی متوجه می شود و می پرسد با این آقا چه کار داری؟ می گوید: این شاگرد من است برای استخاره آمده و دیر کرده است. حاجی کَنِی می گوید: این آقا را نمی شناسی این علامه لاهیجانی است آقای من است که مدتها است انتظارش را داشتم و حال موفق به زیارتش شده ام.
حاجی ملاحاجی بسیار خجالت می کشد و دست سید را می بوسد و عذر خواهی می کند، پس علامه کَنِی تدریس مدرسه فَخریه مَروی را به او واگذار می کند و یکی از دختران خود را به عقد او در می آورد و از او دختری متولد می شود که آن را مرحوم حاج شیخ محمد رضا تنکابنی تزویج می کند و اَجِلّاء و افاضل تهران به خدمتش شتافته از محضرش بهره علمی و عملی می برند و دارای مقامات و کرامات زیادی است.

کزامتی از علامه لاهیجی

...  نقل کرده است آقا سید کریم محمودی که در صحن حضرت عبدالعظیم حضرت ولی عصر امام زمان(علیه السلام)  را زیارت کردم. فرمود برویم زیارت جدم حضرت رضا  (علیه السلام) ، چند قدمی که رفتیم خود را در صحن حضرت رضا (علیه السلام)  دیدم زیارت کردیم و به همان طریق بازگشتیم به صحن حضرت عبدالعظیم پس آن حضرت فرمود: برویم سر قبر سید عبدالکریم لاهیجانی.
پس در خدمت حضرت تا نزدیک قبر رسیدیم دیدم سید عبدالکریم از قبر بیرون آمده حضرت را استقبال کرد و به من گفت: آقا سید کریم سلام مرا به حاج شیخ مرتضی برسان و بگو: این رسم رفاقت است که یادی از ما نکنی و سر قبر ما نیائی. آن وقت امام زمان فرمودند: حاج شیخ پیرمرد است و معذور است، من می آیم سر قبر تو.
آن بزرگوار در حدود سال 1323 بدرود حیات گفت و در قبرستان چهارده معصوم در نیم کیلومتری میدان شوش دفن شد.

[....   ...  پیکر پاکش بعد از تشیع با شکوهی در قبرستان چهارده معصوم واقع در اوایل جاده ی شاه عبدالعظیم تهران میدان شوش     دفن شد....  ]

http://www.ghadeer.org/Book/1263/197724

 

 

** علامه سید عبدالکریم لاهیجی - ویکی فقه

 




تاریخ : چهارشنبه 96/10/13 | 1:53 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر




  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی