سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشق یک رنگ اگر پیدا شود....

 

 

 

به نام خدا

یک بیت شعر ناقابل از بنده تقدیم شما:

 

گل تقدیم شماعاشق یک رنگ اگر پیدا شود....گل تقدیم شما


عاشق یک رنگ اگر پیدا شود

خاک پایش سرمه چشمم بُوَد

یا

خاک پایش سرمه چشمم کنم

یا

خاک پایش سرمه چشمان من

یا

خاک پایش توتیای چشم من


پس نیم مصرع دوم رو به چند رقم سرودم که شاید یکی از آن ها

قبول طبع نازنین تو گردد. وشاید هم هیچکدام.

سیداصغر سعادت میرقدیم




تاریخ : پنج شنبه 94/2/17 | 6:15 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

حجت الاسلام علی خلیلی طلبه جوان و جانباز امربه معروف ونهی از منکر

25 تیر ماه سال 1390 علی خلیلی طلبه 18 ساله در یکی از محلات شرق تهران در حین بازگشت از هیئت در حالی که همراه چند نفر از شاگردان یک مدرسه بود به واسطه امر به معروف و نهی از منکر مورد ضرب و شتم قرار گرفت و از ناحیه گردن آسیب سختی دید. با این وجود تعدادی از مراکز اورژانس بیمارستانی از پذیرش وی امتناع کردند تا این‌که یکی از بیمارستان‌های خصوصی در ازای واریز مبلغ 6 میلیون تومان حاضر به پذیرش وی شد. سرانجام علی خلیلی که به دلیل شدت خونریزی به حالت اغما رفته بود بستری شد اما پزشکان امید زیادی به مداوای وی نداشتند. خلیلی مدت زیادی تحت درمان قرار گرفت تا این‌که سرانجام از بیمارستان مرخص شده و به خانه رفت ولی همچنان مشکلات عمده‌ای درسیستم حرکتی و صحبت کردن وی وجود داشت.
حجت الاسلام علی خلیلی در گمنامی پس از مدتها تحمل درد و رنج به شهادت رسید ....................
علی خلیلی در تمام مدت  جانبازی با هیچ خبرنگاری مصاحبه نکرد و از هیچ مسئولی نیز حمایتی نخواست ؛ وی صادقانه با خلوصی نیت راه شهدا را ادامه داد و سرانجام در ایام فاطمیه با شهدا محشور شد.
.........................................

شام نیمه شعبان تصمیم می گیرد بعد از هیئت رفقای نوجوانش را از نارمک تا محله خاک سفید تهران بدرقه کند. شاید نگران بود. اضطراب اینکه نکند نیمه های شب برای هم هیئتی های کم سن و سالش خطرساز باشد. غیرتش اجازه نداد تنها راهیشان کند.
اما در میان راه متوقف شد. غیرتش به جوش آمد. عده ای خناس در حال آزار و اذیت دختر جوان بودند. دخترک وحشت زده استمداد می طلبید. تاب نیآورد. امر به معروف کرد. محل نگذاشتند. طاقت نیآورد. جلو رفت تا از ناموس مردم دفاع کند  ودخترک دامنش آلوده نشود. اما لحظاتی بعد…قمه جاهلی و اب دیده دیوان و ددان، خون علی را بر زمین ریخت. ماهها گذشت؛ تا در خلسه بهاری نوروز زهرائی سلام الله علیها، نام علی در قطعه آسمانی و بهشتی شهدای غیرت نقش ببندد.
علی پهلوان و خوش عیار ماهها با بیماری دست و پنجه نرم کرد. طی این ایام آنقدر زخم زبان شنید که زخمهای جانکاهش را فراموش کرد. روزهای پایانی عمر کوتاهش نامه ای خطاب به رهبری نوشت تا تسکین و التیام زخم هایش باشد. زخم هائی که این روزهای آخر نه بر جسم که روح و قلبش را جریحه دار کرده بود. وقتی که مذهبی های تسبیح به دست و جانماز آب کشیده او را نصیحت می کردند؛ ” جوان مگر مملکت قانون ندارد تو چرا درگیر شدی؟… رهبر هم راضی نبود جانت را به خطر بیاندازی…. و الخ” و چه خوش گفت که از زاهدان خشک مجو پیچ تاب و عشق.
اماعلی جان داد چون نخواست و نمی توانست بی غیرت باشد. ابرو در هم کشید و جان بر کف نهاد چرا که دفاع از ناموس را فتوای اخلاق و حکم دین می دانست و خونش را نیز در راه دفاع از غیرت و مردانگی اهدا کرد. *علی عزیز شهید غیرت است نه شهید امر به معروف.*{ اصلاح:..البته او هم شهید غیرت است وهم امربه معروف ونهی از منکر. او شهید راه ارزش ها وپاکی ها است. ....سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی}
اهل ظاهر شاید در آن لحظه به بیش از تذکر لسانی فهم نمی کردند. اینکه به حکم امر به معروف اگر ضرر جانی داشت نباید خطر کرد. عافیت اندیشی فقط یک انسان را فدا نمی کند؛ غیرت را به خاک می کشد.
ماجرا اینجا تذکر لسانی نبود. قصه دفاع از ناموس بود که تاب از علی ربود. خون علی از رگ غیرتش جاری شد تا روح بلند مردان با غیرت زنده بماند. رخ گلگونش راز ماندگاری قلندری و رستم صولتی است. با خونش حرفها زد؛ نقشی ماندگار...........
هنوز فراموش نکردیم که مدتی پیش در همین حوالی یک نفر چاقو خورد و دهها نفر در حال تماشا کردن و فیلم گرفتن بودند. علی بر هم زننده صحنه های کم غیرتی است. او جانش را جانانه در راه دفاع از ناموس و احیای غیرت داد. چنین روح بزرگی تنها و تنها از یک جوان هیئتی و زهرائی ممکن است. کسی که اشک چشم و خونآب مژگانش به چشمه خون دلش پیوند خورد و رخش را لعل گونه نمود. طره گیسوی عزیز خوش نشان شهر ما به خون سر گلگون شد تا شهوت پرستان شکم گنده و فراتر از آن زورگویان عالم بدانند حفاظت از ناموس جان و خاک این کشور به دست جوانمردانی است که رگ غیرت زهرائیشان برجسته است.
ژنده پیل و پهلوان این داستان، در ایامی شهاب آسمان غیرت شد که شیعه، عزادار و شب و روزش به گریه و ندبه است. خون علی عزیز و با هیبت و خوش عیار ما نشانه است. رد این خون بر خاک، نشان و رایت و بیرق بلند شده مردمی است که زهرائیند. اهل ندبه و رهروان شب، ضجه ها و مناجات این ایامشان اینگونه است؛ که ” ای کاش در میانه کوچه بودم….” و معرکه افلاکی علی عزیز لبیکی از همین بیان به بانوی فخیمه و محتشمه و معظمه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود؛ هر چند در هوای عشق جانان ،جان و دل دادن کم است….
گفتگوی منتشر نشده با شهید نهی از منکر؛
اسم این کارم را دفاع از ناموس می‌گذارم…در این مواقع هیچ کس پشت آدم نیست
“هیچ کس پشت آدم نیست! من به عشق لبخند حضرت آقا رفتم و این کار را کردم.” این را جوانی 21 ساله، با دردی سرشار از بی مهری برخی مسئولین و جامعه از عمق قلبش می گفت. جوانی که طعم گس آهن آب دیده قمه را تا شاهرگ گردن و تارهای صوتی اش احساس کرده بود. همان جوانی که می‌گفت من اسم این کارم را دفاع از ناموس میگذارم!
علی خلیلی طلبه جوانی که برای دفاع از چند زن به کمکشان رفته بود و مضروب شده بود. همانی که 19بیمارستان او را برای درمان قبول نکردند و بعد از سکته مغزی و در کما رفتن خداوند به او جانی دوباره داد تا 2 سال دیگر چشم در چشم مردم شهر راه برود تا شاید کسی خجالت بکشد! اما….
ضاربان یا الان دیگر باید گفت قاتلانش آزاد اند و او بعد از 2سال گرفتاری به فیض شهادت نایل شد.حدود یک سال پیش در مسجد جامع ازگل بعد از نماز ظهر و عصر؛ گفت و گو و گپ و گفتی با علی خلیلی که در ادامه می خوانید.
بسم الله الرحمن الرحیم
علی خلیلی هستم طلبه ی پایه ی چهار حوزه علمیه امام خمینی مشغول تحصیل هستم.
متولد سال هفتاد و یک
نیمه شعبان دو سال پیش بود به نظرم ساعت دوازده شب بود که قرار بود دو سه تا از بچه ها را به خانه هایشان برسانیم .خانه های انها خاک سفید بود و هیأت ما هم در نارمک بود. با موتور یکی از دوستان راهی خاک سفید شدیم بعد فلکه اول نه چهارراه سید الشهدا بود به نظرم، من شرح ما وقع یادم نیست چیزی که دوستان تعریف کردند را خدمتتان تعریف میکنم. دیدیم که پنج الی شش نفر دارند دو تا خانوم را اذیت می کنند.
شرح ماجرا یادم نیست بچه ها می گویند که داشتند به زور سوار ماشین شان می کردند، که ما رسیدیم. بچه هایی که همراه من بودند کوچک بودند و آن موقع سوم راهنمایی بودند. آنها ایستادند و من از موتور پیاده شدم و رفتم به آنها تذکر دادم ولی گلاویز شدیم و آن دو سه نفر که همراه من بودند آنها هم کتک خوردند و در این حین یه چاقو نمیدونم از پشت بود یا از جلو! نثار ما شد.
چاقو تو ناحیه گردن و نزدیک شاهرگم خورد. من همان جا افتادم. آنهایی که چاقو زده بودند همگی فرار کردند. یکی از این دانش آموزهایی که همراه من بود موتور سواری بلد بود و دنبال آنها رفت. شماره پلاک آنها را برداشت.من حدود نیم ساعتی تو خیابان افتاده بودم. بعداز نیم ساعت دو نفر از بچه های شمال شهر داشتند رد میشدند از آنجا ما را دیدند و سوار کردند و به اورژانس فلکه سوم تهرانپارس بردند.
من حدود ساعت دوازده و نیم به آنجا رسیدم. دکترها به دوستان ما گفتند، اگر تا نیم ساعت دیگه او را به یک بیمارستان مجهز نرسانید “جان به جان آفرین تسلیم می‌کند”.
من را ساعت پنج عمل کردند. یعنی از ساعت دوازده و نیم تا پنج دنبال بیمارستان مجهز بودیم. بیست و شش تا بیمارستان پیگیری کردند. ولی هیچ کدام از بیمارستان ها ما را قبول نکردند به خاطر اینکه حالم وخیم بود. آخر ساعت پنج صبح بود که موفق شدیم در بیمارستان عرفان عمل کنیم. آنجا بود که زنده ماندیم. بعداز عمل هم تو کما بودم و بعد از یک هفته به هوش آمدم و به خاطر اینکه تمام خون بدنم خالی شده بود سکته مغزی کرده بودم.
وضعیت ضارب هم به خاطر اینکه شماره پلاک را برداشته بودند فردا ظهرش دستگیر شدند و به زندان رفتند.خیلی وقت گذشت تا ما رفتیم دادگاه؛حدود چهار پنج ماهی شد فکر می کنم.
بعد از آن هم سردار نقدی تشریف اوردند و یک وکیل گرفتند و خود ایشان بعضی از کارهای مارا پیگیری کردند.در ادامه به دادگاه رفتیم و حدود سه سالی برای ضارب بریدند. ولی برای بقیه دوستان ضارب شصت – هفتاد ضربه شلاق بریدند. الان همه آنها به قید وثیقه آزادند.
از مسئولین دکتر دستجردی تشریف اوردند و هزینه بیمارستان را حساب کردند. از جانبازی ما هم دو سال گذشته ولی هنوز خبری از جانبازی نیست.
اگر بخواهید حقیقت را برای تان بگویم من این کار را “امر به معروف” نمی‌گذارم بلکه اسمش را دفاع از ناموس می گذارم. دفاع از ناموس مسلمان ها هم برای هر مسلمانی واجب است. من امر به معروف نکردم, دفاع از ناموس مسلمان‌ها کردم.
در این حوادث و اتفاقات هیچکس پشت شما نخواهد ایستاد. هیچکس پشت آدم نیست فقط خدا هست که پشت شما می‌ایستد. من در آن لحظه هم که با آنها درگیر شدم به هیچکس امید نداشتم فقط به عشق لبخند حضرت آقا جلو رفتم.

………………………………………………………

نامه شهید علی خلیلی به رهبر انقلاب قبل از شهادت

متن زیر نامه شهید علی خلیلی می باشد که 15 روز قبل از شهادتش خطاب به رهبر معظم انقلاب نوشته است.
سلام آقا جان!
امیدوارم حالتان خوب باشد. آنقدرخوب که دشمنانتان از حسودی بمیرند و از ترس خواب بر چشمانشان حرام باشد.اگر از احوالات این سرباز کوچکتان خواستار باشید،خوبم؛
دوستانم خیلی شلوغش میکنند.یعنی در برابر جانبازی هایی که مدافعان این آب و خاک کرده اند،شاهرگ و حنجره و روده و معده من عددی نیست که بخواهد ناز کند…هر چند که دکتر ها بگویند جراحی لازم دارد و خطرناک است و ممکن است چیزی از من نماند…
من نگران مسائل خطرناک تر هستم…من میترسم از ایمان چیزی نماند.آخر شنیده ام که پیامبر(ص) فرمودند:اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود،خداوند دعاهارا نمی شنود و بلا نازل میکند.من خواستم جلوی بلا را بگیرم.
اما اینجا بعضی ها میگویند کار بدی کرده ام.بعضی ها برای اینکه زورشان می آمد برای خرج بیمارستان کمک کنند میگفتند به تو چه ربطی داشت؟!!مملکت قانون و نیروی انتظامی دارد!
ولی آنشب اگر من جلو نمیرفتم، ناموس شیعه به تاراج میرفت ونیروی انتظامی خیلی دیر میرسید. شاید هم اصلا نمی رسید…
یک آقای ریشوی تسبیح بدست وقتی فهمید من چکار کرده ام گفت : پسرم تو چرا دخالت کردی؟ قطعا رهبر مملکت هم راضی نبود خودت را به خطر بنندازی!
من از دوستانم خواهش کردم که از او برای خرج بیمارستان کمک نگیرند،ولی این سوال در ذهنم بوجود آمد که آقاجان واقعا شما راضی نیستید؟؟آخر خودتان فرمودید امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز واجب است.
آقاجان!
بخدا دردهایی که میکشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر خلاف رضایت شما انجام داده باشم مرا اذیت نمیکند.مگر خودتان بارها علت قیام امام حسین(ع) را امر به معروف و نهی از منکر تشریح نفرمودید؟
مگر خودتان بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟
یعنی تمام کسانی که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابی گری دارند حرف شمارا نمی فهمند؟؟؟یعنی شما اینقدر بین ما غریب هستید؟؟؟
رهبرم!
جان من و هزاران چون من فدای غربتت.بخدا که دردهای خودم در برابر درد های شما فراموشم میشود که چگونه مرگ غیرت و جوانمردی را به سوگ مینشینید.
آقا جان!
من و هزاران من در برابر درد های شما ساکت نمیشینیم و اگر بارها شاهرگمان را بزنند و هیچ ارگانی خرج مداوایمان را ندهد بازهم نمیگذاریم رگ غیرت و ایمان در کوچه های شهرمان بخشکد.
بشکست اگر دل من بفدای چشم مستت
سر خمَ می سلامت شکند اگر سبویی

http://arzeshiha.tarkesh5.ir/home/?p=472

*********************************************************************

گل تقدیم شماشرح کامل درگیری و شهادت شهید علی خلیلیگل تقدیم شما


گل تقدیم شماشرح حال شهید سید علی سعادت میرقدیم لاهیجانیگل تقدیم شما




تاریخ : پنج شنبه 94/2/17 | 12:33 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

به نام خدا

 


آیا مذاکرات هسته ای ایران با 1+5 عزتمندانه است؟!!!

 

 

مذاکرات هسته ای ایران با  1+5  درحالی به پایان مهلت تعیین شده(آذر 1393) نزدیک می شود که متأسفانه دستاوردش  توهین و گستاخی ویاوه سرایی  مقامات کشورهای اروپایی بویژه آمریکا  می باشد. برای ملت عزتمند وعاشورایی ایران قابل قبول نیست که تیم مذاکره کننده ایران(دکتر ظریف وعراقچی وروانچی و همراهانشان) منفعلانه وچه بسا ذلیلانه با دیپلماسی لبخند وبگو وبخند در میز مذاکره حاضرشوند و به دنبال هرمذاکره ای شعارشان این باشد که ما پیشرفت داشتیم وبه سوی گام نهایی پیش می رویم؟!!!! آیا تا حال در باره  آنچه که بدست آوردیم در مقابل آنچه که از دست دادیم  تفکر واندیشه شده است؟!!! بزرگترین سرمایه ملت ایران ،عزت واقتدارملی و افتخار به ارزش های دینی ومکتبی وانقلابی است ونیز ارزش هایی است که از طریق اهلبیت پیغمبر علیهم السلام بویژه سالارشهیدان حسین بن علی علیهمالسلام  و مجاهدان را ه حق  وروحانیت رنج کشیده وعلماء و فقهاء و بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی ره باعنایات حضرت ولیعصرعج  نصیب این کشور عزیز شده است. ملت ایران با تقدیم صدها هزار شهید ومجروح وجانباز از قبل وبعداز انقلاب بخصوص در هشت سال دفاع دلیرانه در برابر صدام وصدامیان باحمایت های شرق وغرب وحکام مرتجع عرب   ، افتخارش این است که دارای  استقلال  واقتدار وشرف وعزت وغیرت وسرافرازی است . چنین ملتی راضی نیست که به بهانه بهبود وضع اقتصادی ایران و رفع تحریم های ظالمانه از طرف آمریکا واروپا ، اصول  وارزش های دینی وانقلابی او پایمال شود. چرا وزارت خارجه(خانم افخم) و وزیرخارجه(دکترظریف) ورئیس جمهور ما(دکترحسن روحانی) در برابر توهین ها وتحقیرها ویاوه گویی های دولت مردان ومقامات خائن وجنایتکار اروپایی وآمریکایی  پاسخ قاطع وکوبنده ودر خورشأن ملت انقلابی وعاشورایی ایران نمی دهند؟!!!  چه رمز و رازی وجود دارد که دربرابر کستاخی های آنها  نرمش نشان داده می شود و فقط به جهت اینکه مورد عتاب وخطاب ومؤاخذه قرار نگیرند چند جمله ای تشریفاتی درمقابل آنها  برزبان جاری می کنند؟!!!چرا به این آیه شریفه قرآن( مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ...سوره فتح آیه 29) عمل نمی کنند؟!!!  چرا این بزرگواران به سخن مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای ایمان نمی آورند که فرمودند: {به آمریکا وغرب اعتمادی نیست. ... آنها در عهدشکنی ونقض پیمان ها مسبوق به سابقه هستند.اگربه فرض بعید  بهانه مسائل هسته ای حل شود ، ده ها  بهانه دیگر را طراحی کرده وآماده دارند. ...   تصور برخی دولتمردان دولت قبلی و همچنین برخی دولتمردان دولت فعلی این است که اگر ما در قضیه هسته‌ای با امریکا مذاکره کنیم، موضوع حل می شود. من هم به دلیل اصرار آن‌ها بر مذاکره درخصوص موضوع هسته‌ای، گفتم مخالفتی ندارم . اماهمان موقع هم تاکید کردم که خوشبین نیستم.

ملت انقلابی ایران هرگز مذاکراتی را که ثمره اش ذلت و پایمال شدن اصول وارزش های انقلابی ودینی اش باشد قبول نخواهد کرد ودربرابر آن ساکت نمی ماند. آیا تنها راه برون رفت از مشکلات اقتصادی وتحریم ها ، مذاکره با سران جنایتکار اروپایی وآمریکایی (که ازحامیان جنایتکاران بخصوص رژیم پلید صهیونیستی هستند) است؟!!! چرا همه مسائل کشور را به این مذاکرات شوم پیوند زده اید؟!!!نکند کاسه ای زیر نیم کاسه باشد؟!!! اینجانب به عنوان یک شهروند ایرانی که به فرهنگ وتمدن وارزش های قرآنی ودینی وانقلابی خود افتخار می کنم چند سفارش به رئیس جمهور محترم جناب دکتر روحانی دارم:

1- باتمام وجود پیرو مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای باشید(پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد. امام خمینی)

2-با ملت ایران صادق باشید وچیز ویا چیزهایی که به سرنوشت نظام وملت وکشور مربوط می شود از آنها پنهان نکنید.(شنیدم که بعضی از نمایندگان مجلس فرمودند که بسیاری از چیزهایی که در مذاکرات می گذرد نمایندگان مجلس از آن بی خبرند)

3- با تأسی از امام خمینی ره ومقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای  دربرابر سران جنایتکار وستمگر اروپا وآمریکا  موضعی قاطع واستوار وسدید وشدید وبدون خدشه داشته باشید واین موضع قاطع واستوار وسدید وشدید را به وزیر امور خارجه وهمکارانش ابلاغ فرمایید.

4-دربرابر اعتراض های انقلابیون بیدار وهوشمند ودلسوز عصبانی نشوید .این آیه را مکرر مرور فرمایید:( مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ...سوره فتح آیه 29)

5-همانطو رکه قبلا فرمودید که من رئیس جمهور همه ملت هستم نه یک حزب ویا قشر خاص  براین سخن درست خود استوار باشید

6-به دغدغه های مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای در باره مقوله فرهنگ توجه کامل فرمایید واز آن غفلت نشود.

7- به دغدغه های مراجع عظام در باب ترویج شعایر دینی در جامعه وحفظ آن ها بویژه در باب حجاب وعفاف که از امّهات مسائل اسلامی ودینی است  عمیقا توجه شود.

8- به فرهنگ وتربیت جوانان در کشور عزیز ایران بسیار بسیار توجه وبرنامه ریزی شود.

9- به کشاورزی کشور بابرکت ایران توجه وعنایت کامل داشته باشید.

10-  حکومت در جمهوری اسلامی ایران را در مسیر تحقق حکومت حضرت مهدی عج  بدان وهمه کارهای خویش را در این راستا قرار بده.

برای شما وسایر دولت مردان آرزوی موفقیت وسلامتی دارم

سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی

 روز شنبه دهم آبان 1393

 

به نام خدا

{حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با یادآوری سخنان‌شان در ابتدای امسال فرمودند: تصور برخی دولتمردان دولت قبلی و همچنین برخی دولتمردان دولت فعلی این است که اگر ما در قضیه هسته‌ای با امریکا مذاکره کنیم، موضوع حل می شود. من هم به دلیل اصرار آن‌ها بر مذاکره درخصوص موضوع هسته‌ای، گفتم مخالفتی ندارم اما همان موقع هم تاکید کردم که خوشبین نیستم.  نقل از خبر آنلاین -خبرگزاری تحلیلی ایران}


ناکجاباد مذاکرات هسته ای ایران با 1+5

  

عجیب است که از طرف جمهوری اسلامی ایران مدام شفاف سازی و حسن نیت ورفع موانع سر راه مذاکرات هسته ای انجام می گیرد ولی از طرف مقابل زیاده خواهی وتمرد ومانع تراشی وسوء ظن و ادعاهای جدید مطرح می شود. مذاکراتی که طرف مقابل اصل را بر پیچیده تر کردن مسئله کرده ودر حقیقت به دنبال حل شدن قضیه نیست سر  از ناکجاباد در می آورد !!! وسر نوشت روشنی ندارد ونخواهد داشت و هربار نیزبر ابهامات آن افزوده می گردد. با خوش وبش ها ولبخند های دیپلماتیکی که گاهی هم لازم است   پیشرفتی حاصل نخواهدشد. غرب وآمریکا  با نیرنگ ومکر وحقه بازی  که جزو سرشتشان شده  در صورتی این نمایشنامه را تمام می کنند که امتیاز اساسی ومهمی  از ایران بگیرند. هیچگاه از یاد نبریم که غرب وآمریکا با اساس واصل  نظام جمهوری اسلامی ایران مشکل دارند وبرای مهار ویا سقوط آن اهرم های زیادی داشته ودارند یکی از اهرم های آنها جهت مقابله با نظام اسلامی ایران حفظ ودفاع از موجودیت منحوس وپلید رژیم اشغالگر اسرائل است. تا این غده سرطانی وجود دارد ما با غرب وآمریکا  مشکل خواهیم داشت.البته بادرایت وحکمت ومصلحت اندیشمندانه می توانیم خطرات این گرگ های  وحشی  وخونخوار  را کم کنیم ولی به فرمایش امام راحل رابطه ما با آمریکا و مانند آن رابطه گرگ ومیش است  ودر کلامی دیگر فرمود اگر از توطئه آنها غفلت کنید شما را نابود خواهند کرد . تا به حال  به لطف خدا ومقاومت ملت ایران ورهبری امام خمینی ومقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای همه توطئه ها ونقشه های شومشان نقش برآب شد وبعد از این هم انشاء الله چنین خواهد شد. به نظر میرسد که ادامه مذاکرات هسته ای با 5+1 با خوشبینی های غیر واقعی  سرانجام خوشی ندارد و کاسه تحریم ها ومانند آن با مذاکرات وادامه آن شکسته نشده ونمی شود. کاسه تحریم وماتتد آن ضمن رعایت قواعد وقوانین کار ، فقط وفقط از راه اعتماد ملی واهتمام به سرمایه های داخلی وتوجه عملی به اقتصاد مقاومتی وپیروی محض از فرامین مقام معظم رهبری ومقاومت واقتدار عزتمندانه ایران اسلامی وانقلابی  شکسته می شود. اینجانب بار دیگر توجه  دست اندر کاران مذاکرات هسته ای را به مطلبی که قبلا نوشته ومنتشر کرده بودم جلب می نمایم واستدعا دارم که توجه بیشتری بفرمایند. متن قبلی به قرار زیر است:

...........................................................................................

.......................................................................................................ادامه دارد...............................

لطفا عنوان زیر را کلیک کنید:

**آیا مذاکرات هسته ای ایران با 1+5 عزتمندانه است؟!!!**ل



 




تاریخ : پنج شنبه 94/2/17 | 12:32 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
 ملت ایران مذاکره در سایه تهدید را برنمی تابد/ چرا غلط زیادی و تهدید به حمله نظامی می کنند/ مذاکره کنندگان ما تحمیل، تحقیر و تهدید را هرگز تحمل نکنند


رهبر انقلاب در دیدار با جمعی از معلمان سراسر کشور:

با مذاکراتی که زیر شبح تهدید باشد، موافق نیستم.

ملت ایران مذاکره در سایه تهدید را برنمی تابد

.........................................................................

........................................................................................................

رهبر انقلاب اسلامی بعد از بیان این مقدمه خطاب به مسئولان کشور بویژه مسئولان سیاست خارجی و همچنین نخبگان جامعه گفتند: بدانید، اگر یک ملتی نتواند از عظمت و هویت خود در مقابل بیگانگان دفاع کند، قطعاً تو سری خواهد خورد، بنابراین باید قدر هویت و شخصیت ملت را دانست.


حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به تهدید نظامی دو مقام رسمی آمریکا در روزهای اخیر و هم‌زمان با مذاکرات هسته‌ای، افزودند: مذاکره در زیر شبح تهدید معنایی ندارد و ملت ایران مذاکره زیر سایه‌ی تهدید را بر نمی‌تابد.


ایشان با اشاره مجدد به اظهارات مقامات رسمی آمریکا در روزهای اخیر که گفته بودند اگر چنین شرایطی پیش آید ما حمله‌ی نظامی می‌کنیم، خطاب به دولتمردان آمریکایی گفتند: اولاً غلط می‌کنید. ثانیاً همان‌طور که در زمان رئیس‌جمهور قبلی آمریکا هم گفتم، دوران بزن و در رو تمام شده است و ملت ایران کسی را که بخواهد به او تعرض کند، رها نخواهد کرد.


رهبر انقلاب اسلامی بار دیگر با تأکید بر اینکه همه مسئولان بویژه مذاکره‌کنندگان باید به این موضوع توجه داشته باشند، افزودند: مذاکره‌کنندگان هسته‌ای همواره باید خطوط قرمز و اساسی مد نظرشان باشد و ان‌شاءالله از این خطوط عبور نخواهند کرد.


حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خاطرنشان کردند: این، قابل قبول نیست که هم‌زمان با مذاکرات، طرف مقابل دائماً تهدید کند.


ایشان افزودند: آمریکایی‌ها نیازشان به مذاکره اگر بیشتر از ما نباشد، کمتر نیست. ما تمایل داریم که مذاکرات به سرانجام برسد و تحریم‌ها برداشته شوند اما این بدان معنا نیست که اگر تحریم‌ها برداشته نشوند، ما نمی‌توانیم کشور را اداره کنیم.


رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: اکنون برای همه در داخل ثابت شده است که این‌گونه نیست که حل مشکلات اقتصادی کشور وابسته به رفع تحریم‌ها باشد بلکه مشکلات اقتصادی باید با تدبیر و اراده و توانایی‌های خودمان حل شوند، چه تحریم‌ها باشند و چه نباشند.


حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خاطرنشان کردند: البته اگر تحریم‌ها نباشد، شاید حل مشکلات اقتصادی راحت‌تر باشد اما در صورت ادامه تحریم‌ها نیز، حل مشکلات امکان‌پذیر است.


ایشان با تأکید بر اینکه موضع جمهوری اسلامی نسبت به مذاکرات هسته‌ای چنین موضعی است، در بیان دلیل نیاز بالای دولت آمریکا به مذاکرات کنونی، گفتند: آنها برای آنکه در کارنامه خود یک نقطه‌ی اساسی مطرح کنند، بشدت نیازمند این هستند که بگویند «ما ایران را سر میز مذاکره آوردیم و برخی موضوعات را به او تحمیل کردیم!».


رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: با مذاکراتی که زیر شبح تهدید باشد، موافق نیستم. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خطاب به تیم مذاکره‌کننده افزودند: به مذاکره با رعایت خطوط اصلی ادامه دهید و اگر در این چارچوب به توافق هم رسیدید اشکالی ندارد اما به هیچ‌وجه زیر بار تحمیل، زور، تحقیر و تهدید نروید.


ایشان با تأکید بر اینکه امروز دولت آمریکا، بی‌آبروترین دولت در جهان است، یک دلیل آن را حمایت صریح آمریکا از جنایات دولت آل سعود در یمن دانستند و گفتند: دولت آل سعود بدون هیچ توجیهی و تنها با این بهانه که چرا مردم یمن فلان شخص را برای ریاست قبول ندارد، سرگرم کشتار مردم بی‌گناه و زنان و کودکان در یمن هستند و آمریکایی‌ها نیز از این جنایت عظیم پشتیبانی می‌کنند.


رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه آمریکا در میان ملت‌های منطقه هیچ آبرویی ندارد، خاطرنشان کردند: آمریکایی‌ها بدون آنکه خجالت بکشند، از کشتار مردم یمن حمایت می‌کنند اما ایران را که به دنبال کمک دارویی و مواد غذایی به مردم یمن است، متهم به دخالت در این کشور و ارسال سلاح می‌کنند.


حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: ملت مبارز و انقلابی یمن نیازی به سلاح ندارد زیرا همه‌ی مراکز نظامی و پادگان‌ها را در اختیار دارد، آنها به دلیل محاصره دارویی و غذایی و انرژی که شما ایجاد کردید نیازمند کمک‌های انسانی هستند ولی شما حتی اجازه‌ی ورود هلال احمر را نیز نمی‌دهید.


حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر اینکه راهی را که ملت ایران انتخاب کرده است، راه متین، مستحکم و خوش عاقبتی است، گفتند: به توفیق الهی و به کوری چشم دشمنان، این راه به نتایج خود خواهد رسید و همه خواهند دید که دشمنان نخواهند توانست اهداف شوم خود را در مورد ملت ایران، عملی کنند.

http://www.dana.ir/News/300461.html

***********************************************************************************************

**آیا مذاکرات هسته ای ایران با 1+5 عزتمندانه است؟!!!**





تاریخ : پنج شنبه 94/2/17 | 12:17 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

  • نیکی به والدین و حفظ حقوق ایشان
  • امام علی (علیه السلام):

    «ثَلاث یوجِبنَ المحبَّةَ؛ حُسنُ الخُلقِ و حُسنُ الرِّفقِ والتَّواضُعُ»

    سه خصلت موجب محبت می شود: خوش خویی، مهربانی و فروتنی.

    (غررالحکم، ص255) 

    نیکی و احسان به دیگران، صفتی پسندیده و ممدوح است که هم از نظر عقل و هم از نظر عرف مورد تأیید است. همه جوامع بشری برای این صفت خداپسندانه، اهمیت خاصی قائلند و فاعل آن را محترم می شمارند. در این میان، البته بعضی نیکی ها اهمیت دو چندان دارد، که نیکی به پدر و مادر از جمله آنهاست.

    خداوند در قرآن بیش از 23 بار صراحتاً و یا ضمناً انسان ها را به احسان و نیکی به پدر و مادر امر فرموده است. 1 ائمه معصومین نیز در سخنان و گفتار خود را به این فضیلت مهم سفارش و تأکید فرموده اند. حضرت علی (علیه السلام) فرمود: (برّ الوالدین من اکرم الطباع؛ نیکی به پدر و مادر، ارزش مندترین خلق هاست. )2

    پیامبر اکرم(ص) در پاسخ مردی که از حقوق والدین پرسیده بود، فرمود: (هما جنّتک و نارک؛3 پدر و مادر، بهشت و جهنم تو هستند؛ بهشت در رضای آنها و دوزخ در خشم آنهاست. )

    حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: از پدرت اطاعت کن و نسبت به او مراتب نیکی و تواضع و خضوع و تکریم را معمول دار… خداوند در قرآن شریف حق پدر و مادر را قرین حق خود قرار داده و فرموده است: شکر گزار من و شکر گزار پدر و مادرت باش که برگشت همه به سوی من است. 4

    همیشه مونس و یارم پدر بود            به وقت رنج، غمخوارم پدر بود

    چو پروانه پر و بالم اگر سوخت          ولی شمع شب تارم پدر بود

    طریق زندگی آموخت بر من             به هر سختی مدد کارم پدر بود

    * * *

    آبروی اهل دل از خاک پای مادر است           هر چه دارند این جماعت از دعای مادر است

    آن بهشتی را که قرآن می کند توصیف آن      صاحب قرآن بگفتا زیر پای مادر است

    نیکی به والدین در ادیان آسمانی

    لزوم نیکی به والدین، اختصاص به شریعت اسلام ندارد، بلکه در طول تاریخ و در شرایع آسمانی همواره مورد تأکید قرار گرفته است. قرآن در سوره بقره، آیه 83 وجوب احسان به والدین را پیرو عبادت خداوند، جزء پیمان ها و وظایف حتمی بنی اسرائیل شمرده است.

    حضرت نوح  (علیه السلام) برای پدر و مادر خود چنین دعا می فرماید (رب ّ اغفرلی و لوالدی ّ و لمن دخل بیتی مؤمناً و للمؤمنین و المؤمنات و لا تزد الظّالمین الاّ تبارا؛5 خدایا! مرا و پدر و مادرم را و هر که با ایمان وارد خانه من می شود و نیز مردان مؤمن و زنان مؤمن را بیامرز و ستم کاران را جزء بر هلاک و عذابشان میفزای.)

    امام صادق (علیه السلام): فرمود: موسی بن عمران (علیه السلام) در بین مناجات با پروردگار خویش ناگهان مردی را زیر سایه عرش خدا دید، عرض کرد: پروردگارا! این مرد کیست که عرش تو سایه بر وی افکنده است؟ خطاب رسید که این مرد، دارای دو صفت حمیده است: به پدر و مادر خود نیکی می کند و برای سخن چینی گام برنمی دارد. 6

    نقل است روزی حضرت داوود (علیه السلام) هنگام قرائت قسمتی از کتاب (زبور) دلش شکست و منقلب شد. در آن حال کمی به خود بالید و گفت: در دنیا از من عابدتر نیست. همان ساعت به او وحی شد: برو بالای کوه، کشاورزی را ببین که هفتصد سال مرا عبادت می کند و از گناهی که انجام داده از درگاه من عذر می خواهد، در صورتی که آن عمل نزد من گناه نبوده است. او روزی در پشت بام راه می رفت که مختصر خاکی از پشت بام بر روی مادرش ریخت و اینک مدتی است که به حساب این گناه در درگاه ما می نالد، برو او را به مغفرت و آمرزش من بشارت بده.

    داوود  (علیه السلام) به کوه رفت، دید مردی لاغر اندام که بر اثر عبادت، استخوان هایش در آمده، مشغول نماز است. وقتی از نماز فارغ شد، بر او سلام کرد. او جواب سلام داوود (علیه السلام) را داد و پرسید: تو کیستی؟ حضرت داوود (علیه السلام) فرمود: من (داوود) نام دارم. گفت: اگر می دانستم که تو داوود هستی، جواب سلام تو را نمی دادم، به دلیل آن لغزشی که از تو سر زده است. اینک که به کوه بالا آمده ای، استغفار کن. به خدا سوگند، روزی به پشت بام رفتم، بر اثر عبور، مختصری خاک بام بر سر مادرم ریخت، اینک هفتصد سال است که در این وضع هستم، نمی دانم مادرم از من راضی شده یا نه، با این حال استغفار می کنم، به دلیل این که شاید او از من راضی نشده باشد. 7

    خداوند به موسی وحی نمود: همانا کسی که به پدر و مادر نیکی کند و مرا رها کند، اسم وی را نیکوکار بنویسم و کسی که مرا نیکی کند و پدر و مادرش را واگذارد، وی را عاق نویسم. 8

    نکاتی چند در باره احترام به والدین

    گر چه عواطف انسانی و مسئله حق شناسی به تنهایی، لزوم احترام نمودن به والدین را بیان می کند، ولی از آن جا که اسلام حتی در مسائلی که عقل مستقلاً می تواند داوری و قضاوت کند یا عاطفه آن را به وضوح در می یابد، سکوت روا نمی دارد؛ بلکه به عنوان تأیید و تأکید دستوراتی را صادر می کند. ما در این جا با توجه به آیات قرآن و روایات معصومین احترام به والدین و مسائل و زوایای مربوط به آن را در قالب چند نکته بیان می کنیم.

    نکته اول: در چهار سوره از قرآن کریم، نیکی به والدین بلا فاصله بعد از مسئله توحید قرار گرفته است. این هم ردیف بودن، بیانگر این است که اسلام تا چه حد برای پدر و مادر احترام قائل است. آن چهار سوره عبارت اند از: بقره، آیه 83؛ نساء، آیه 36؛ انعام، آیه 151؛ لقمان، آیه 41.

    تأکید قرآن بر ذکر احسان و مراعات پدر و مادر در سطح توحید و نفی شرک، و عبادت و پرستش و شکر نعمت های الهی، به روشنی این مطلب را ثابت می کند که عدم رعایت حق آنان، بزرگ ترین گناه پس از شرک به خداوند است و لذا آن را در (سوره اسراء) در ردیف گناهان کبیره ذکر فرموده است.

     نکته دوم: خداوند در این آیات، نوع خاصی از تجلیل و احترام را ذکر نفرموده، بلکه انسان را به رعایت حال پدر و مادر و احسان به آنها دعوت کرده است. نتیجه این که هر گونه احترام و نیکی به پدر و مادر، دستور خداوند است و هرگز مقید به حدودی نیست به جز قدرت و امکان از نظر عقلی و شرعی؛ به این معنا که هر چه انسان در توان دارد، باید برای پدر و مادرش انجام دهد و مضایقه و کوتاهی نکند.

     نکته سوم: این احسان و خیرخواهی و خدمت به پدر و مادر را باید به عنوان تشکر و سپاس از زحمات طاقت فرسای آنان انجام دهد و گمان نکند که در حق آنان تفضل می کند و یا بر آنها منت بگذارد. در باره این نکته، چند مطلب قابل توجه است:

    1 ـ حق پدر و مادر به حدی بزرگ و زیاد است که هرگز انسان نمی تواند تمام و کمال زحمات و محبت های آنان را جبران کند.

    2 ـ انسان باید همواره خود را در انجام شکر واقعی، مقصر بداند؛ هم چنان که در انجام شکر الهی. آن گونه که سزاوار نعمت های بی کران اوست، همه انبیا و اولیا قاصرند و دیگران نه تنها قاصرند، بلکه مقصّرند.

    3 ـ همان گونه که در شکر نعمت های الهی نباید به زبان و تعظیم اکتفا کرد، بلکه باید با اطاعت و عمل نیز خدا را سپاس گفت، در مقابل الطاف و محبت های پدر و مادر هم باید عملاً تشکر کرد و آنچه را که سزاوار مقام آنان است؛ از احترام و خدمت و کمک به عنوان تشکر، دریغ نکرد.

    4 ـ شکر الهی، خود یک نعمتی است که باز هم نیاز به شکر دارد و همچنین است توفیق در انجام خدمت و تشکر عملی از مقام پدر و مادر.

    نکته چهارم: خداوند متعال دستورات خاصی را به فرزندان پدر و مادری که به سن پیری رسیده اند، صادر فرموده است: (و به پدر و مادر نیکی کنید. هرگاه تا تو زنده هستی و هر دو یا یکی از آن دو سالخورده شوند، آنان را میازار و به درشتی خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگو. در برابرشان از روی مهربانی سر تواضع فرود آور و بگو: ای پروردگار من! همچنان که مرا در خردی پرورش دادند، بر آنها رحمت آور. )9

    نکته پنجم: در برخی آیات، پدر و مادر را در صدر کسانی قرار داده که باید به آنها کمک شود: خداوند به پیامبر می فرماید: در پاسخ کسانی که از تو می پرسند چه انفاق کنیم؟ بگو: (هر چه از خیر انفاق می کنید، به پدر و مادر و خویشان نزدیک و یتیمان و فقیران و درماندگان انفاق کنید. )10

    نکته ششم: در وقت دعا و نیایش نباید والدین را فراموش کرد. حضرت ابراهیم (علیه السلام) در دعای خویش می فرماید: (پروردگارا! آن روز که حسابرسی بر پا می شود، بر من و پدر و مادرم و همه مؤمنان ببخشای. )11

    تواضع در برابر والدین

    خفضِ جناح (تواضع) چند بار در قرآن آمده است، ولی (جناحَ الذُّل) فقط یک بار آورده شده و آن هم مربوط به پدر و مادر است: (و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة. )12

    به گفته لغت شناسان، تواضع دو گونه است: گاهی تواضع، انسان را پست می کند ؛ مانند تواضع در برابر مستکبران و گردنکشان، و گاهی انسان را بالا می برد؛ مانند تواضع در برابر مؤمنان، پدر و مادر، معلم و امثال آنها. در چنین مواردی، تواضع را خفض جناح می گویند. جناح به معنای بال پرنده است و خفض جناح، این معنا را به ذهن تداعی می کند که تواضع به انسان بال می دهد و با آن به اوج رفعت می رسد. خداوند به پیامبرش امر فرموده است: (و اخفض جناحک لمن اتّبعک من المؤمنین؛13 در برابر هر یک از مؤمنان که از تو پیروی می کند، بال فروتنی فرود آر. )

     (ذل ّ) به معنای نرمی و تسلیم است و در موردی به کار برده می شود که امری از روی قهر و غلبه بر کسی وارد شود. گویا انسان خود را در برابر پدر و مادر، مقهور و مغلوب می بیند. با این که آنها به او نیازمندند، اما مانند یک برده یا اسیر در برابر آنان با تواضع و فروتنی اوامرشان را اطاعت می کند.

    به هر حال این (جناح ذل ّ) از روی رحمت و عطوفت است نه از روی ترس و یا احتیاج، زیرا پدر و مادر، سالخورده و در دوران نیازمندی اند و ترس از آنان و یا احتیاج به آنها موضوعیت ندارد.

    علل ذکر نیکی به والدین بعد از وجوب عبادت پروردگار

    فخر الدین رازی می گوید: به چند دلیل، بعد از وجوب عبادت پروردگار، نیکی به پدر و مادر ذکر شده است:

    1 ـ نعمت های پروردگار، بالاترین نعمت ها بر بنده است و بعد از پروردگار عالم، پدر و مادر که ریشه و سبب وجود فرزند هستند، نعمت های برتر عالم می باشند. پس شکر اوّلین نعمت (خداوند) و بعد از آن، شکر نعمت های برتر عالم (پدر و مادر) واجب است.

    2 ـ خداوند، مؤثر حقیقی در وجود انسان و پدر و مادر، مؤثر وجود او در ظاهر (طبیعت) هستند، پس آن جا که نام مؤثر حقیقی ذکر شده، بعد از آن مؤثر ظاهری را آورده است.

    3 ـ خداوند در مقابل نعمت های خود، از بنده چیزی نمی خواهد، پدر و مادر نیز در مقابل نعمت خود از فرزند چیزی طلب نمی کنند (نه طلب مالی و نه طلب ثوابی) لذا این نعمت آنها شبیه نعمت خداوند است.

    4 ـ خداوند نعمت خود را از بنده اش دریغ نمی دارد، اگر چه بدترین گناهان را انجام داده باشد. همچنین است جای پدر و مادر که نعمت و فداکاری خود را از کودکشان دریغ نمی دارند، هر چند به آنها بد کرده باشد.

    5 ـ پدر مهربان در مال فرزندش تصرف می کند تا سود بیشتری عاید وی شود و از ضایع شدن مال او جلوگیری می کند. خداوند نیز در اعمال عبادی بنده خود تصرف می کند و آن را از آفات دور می سازد و عملش را زیادتر می نماید، زیرا خود فرموده است: مَثَل کسانی که در راه خدا انفاق می کنند مانند دانه گندمی است که هفت خوشه از آن می روید و در هر خوشه، صد دانه گندم وجود دارد.

    6 ـ نعمت وجود خداوند، بالاتر از نعمت والدین است و این امر، با دلیل و برهان ثابت و معلوم می گردد. اگر چه نعمت والدین نیز معلوم و مشهود است، اما رجحان با نعمت پروردگار است؛ از این رو نعمت والدین پس از نعمت خدا ذکر شده است. 14

    حقوق والدین

    ................................................................................ادامه دارد........................................

     

  • کلیک کنید:نیکی به والدین و حفظ حقوق ایشان


  • http://porseman.org/showarticle.aspx?id=1440

     




    تاریخ : پنج شنبه 94/2/17 | 12:2 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

     

    امیر المؤمنین واقعی کیست؟


    غصب لقب امیرالمومنین از حضرت علی (ع)توسط دو خلیفه ی ادعایی اول ودوم:


    در ابتدا باید داستانی از حُذَیفَه یمانی حاکم مدائن در اواخرخلافت عثمان ودر زمان خلافت حضرت علی(ع) بیان کنیم .

    حذیفه بعد از اینکه حضرت علی (ع)او را به عنوان حاکم مدائن برگزید در مدائن بر بالای منبر رفت و پس از حمد وثنای الهی فرمود :
    «حمد خدای که حق را زنده نمود وباطل را از بین برد و عدالت را آورد وظلم را کوبید وظالمین را ذلیل نمود.  ای مردم بخدا قسم اکنون صاحب اختیار شما "امیر المومنین حقیقی "شد . او بهترین کسی است که بعد از پیامبر ص  می شناسیم .او صاحب اختیار و سزاوارترین آنان به خلافت است .او نزدیکترین آنان به راستی وهدایت یافته ترین شان به سوی عدالت است .راه وسیره ی وی از همه صحیح تر ونزدیکترین آنها در ارتباط با خداست .او نزدیکترینشان در خویشاوندی با پیامبر ص  است بازگردید به اطاعت کسی که اولین پذیرنده ی اسلام است ....»
    مردم بر خواستند و به نیابت از امیر المومنین علی (ع)با حذیفه بیعت کردند.

    هنگامی که بیعت پایان یافت جوان ایرانی که مسلم نام داشت از انتهای جمعیت بر خواست وپرسید :ای امیر : شنیدیم که در آغاز سخن گفتی که"بخدا قسم صاحب اختیار شما امیرالمومنین حقیقی شد" آیا با این کلام به خلفای قبل از او کنایه می زنی که آنها امیرالمومنین حقیقی نبودند ؟ حذیفه پاسخ داد : خلفای قبل از علی ابن ابی طالب ع  که با لقب امیرالمومنین نامیده شده بودند این نام را به خود نسبت داده بودند ومردم هم آنان را به همان اسم می خواندند اما علی ابن ابی طالب ع را جبرئیل از طرف خدا به این نام ملقب نمودند وپیامبر شاهد سلام جبرئیل به علی ابن ابی طالب با لقب امیرالمومنین بود .اصحاب پیامبر ص نیز در زمان حیات اوآن حضرت را امیرالمومنین صدا می زدند.


    داستانی برای غصب لقب امیرالمومنین:

    ابوبکر و عمر وعثمان خودشان لقب امیرالمومنین را برای خود انتخاب کردند و مردم را وادار نمودند آنها را با این لقب مخاطب قرار دهند .آنگاه که ابوبکر پس از غصب خلافت سراغ امیرالمومنین فرستاد تا آن حضرت برای بیعت با او بیاید چنین پیغام فرستاد :به علی ع بگویید :امیرالمومنین ابوبکر تو را فرا می خواند. امیرالمومنین علی (ع) در پاسخ او پیام فرستاد :سبحان الله ! به خدا قسم زمان زیادی نگذشته که فراموش شود . بخدا قسم او خوب میداندکه این لقب برای کسی جز من صلاحیت ندارد پیامبر ص به او با شش نفر دیگر دستور داد به من با عنوان "السلام علیک یا امیرالمومنین" سلام دهند... بخدا قسم دروغ میگوید.به او بگویید:" نامی را که حق آن را نداری بر خود گذاشته ای تو خوب می دانی که امیرالمومنین غیر توست"


    چگونگی غصب لقب امیرالمومنین توسط عمربن خطاب :

    هنگامی که عمر به خلافت رسید به عنوان اینکه جانشین ابوبکر است او را با عنوان "خلیفةُ خلیفةِ رسولِ الله "خطاب کردند عمر گفت : این جمله طولانی می شود که هر خلیفه ای بیاید بگویند او جانشین جانشین فلان خلیفه است شما مومنین هستید ومن امیر شما هستم پس نام امیر المومنین مناسب تر است!این گونه عمر لقب امیرالمومنین را رسما به خود اختصاص داد وخلیفه ی غاصب بعد از او هم این لقب را به خوداختصاص داد.با این سخن عمر معلوم میشود که او خود را از پیامبر  ص در درجه ی بالاتری قرار می دهدواین جسارت را به خود میدهد که روی سخن پیامبر ص حرف بزند چون پیامبرص  در زمان حیاتش صریحا اختصاص این لقب را به علی ابن ابی طالب اعلام نمود تاآنجا که فرمود:«احدی قبل ازعلی، امیرالمومنین نامیده نشد و احدی را غیر از او اجازه ی گذاردن چنین نامی را نمی دهم .»

    در حدیث دیگر پیامبر فرمودند:«جایز نیست نامیده شود کسی (جز علی ع)که خدا او را به این عنوان ملقب نکرده است.»و در خطبه ی غدیر فرمودند:«امیرالمومنین جز برادرم علی ع نیست واین عنوان بعد از من برای احدی جز او حلال نیست.»ونیز فرمود:«امیرالمومنین لقبی است که خدا علی ع را بدان ملقب نموده ومخصوص اوست»ویا فرمود:«یا علی خدا تو را امیرالمومنین نامیده است ودر این اسم احدی با شریک نیست.» با این سخنان معلوم میشود که سه خلیفه ی غاصب (ابوبکر وعمر وعثمان)کاری بر خلاف دستورات پیامبرص  که همه به اذن خدا و نشات گرفته از امر خداست انجام دادند .چگونه اینها میتوانند امیر مومنان باشند در صورتی که خود کفر می ورزند به دستورات خدا وپیامبر خدا ص . به خداوند سوگند اینها هیچگاه نمی توانند خلیفه ی واقعی پیامبر وامیرالمومنینحقیقی باشند.


    منابع:

    بحارالانوار ج28 ص261.بحار الانوار ج37 ص290،331،334. الغدیرج8ص86 . الیقین ص352،312،160. مائةمنقبة(ابن شاذان)منقبت26 . کتاب سلیم ص148،386،402،403.الاحتجاج ص82.تاریخ المدینة المنورة ج2 ص663.الطبقات لابن سعد ج3 قسم 1 ص192.تاریخ طبری ج 5 ص15 .شرح نهج البلاغه ج2 ص 274 .کمال الدین ص 546 الجمل ص

    229،380.

    http://rcsbnd.ir/%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D9%85/

    ******************************************************************************************************

    کلیک کنید:سند حقانیت شیعه

    ............................................................................

    ....................................................................................

    حضرت آیت الله بهجت  ره در یکی از جلسات درس، پس از بیان احتجاجی فرمودند:

    «برای برهان این‌طور می‌گوییم، وگرنه نمی‌خواهیم [کاسه] گرم‌تر از آش باشیم. خودشان [اهل‌بیت علیهم‌السلام] پشت سر اینها [مخالفین] نماز می‌خواندند و به آنها «السلام علیک یا امیرالمؤمنین» می‌گفتند. اما اینکه کسی به اقامه برهان برای یک مطلب، بگوید که این تفرقه است، غلط است؛ یعنی چه تفرقه است؟! ما نمی‌خواهیم با سب و طعن کار بگذرانیم، اگرچه سب و طعن در بین خود اینها [صحابه] هم بوده است».

    .................................................................................................

    ..............................................................................................................

    http://www.bahjat.ir/index.php/2011-09-08-10-59-53/15-2011-09-06-08-12-19/1632-%D8%B3%D9%86%D8%AF-%D8%AD%D9%82

    *********************************************************************************************

    امیرالمؤمنین به معنای امیر، فرمانده و رهبر مسلمانان، لقبی است که به اعتقاد شیعیان اختصاص به حضرت علی(ع) دارد. براساس روایات، شیعیان معتقدند این لقب در زمان پیامبر اسلام برای علی بن ابیطالب به کار می‌رفته است و منحصر به اوست و نه تنها استعمال این لقب را برای خلفای راشدین و غیر راشدین جایز نمی‌دانند که حتی به کاربردن این لقب را برای سایر امامان خود هم صحیح نمی‌دانند. این لقب با مضمون سیاسی و دینی در منابع اسلامی در بین مسلمانان رواج داشته است. اهل سنت از لقب امیرالمؤمنین برای همه? خلفای راشدین، خلفای اموی و عباسی استفاده کرده‌اند.

    محتویات

    معنای لغوی

    امیرالمؤمنین به معنای لغوی آن؛ یعنی امیر و فرمانده و رهبر مسلمانان.[1]

    مطابق همین معنای لغوی به پیامبر اسلام(ص) میتوان امیرمؤمنان؛ یعنی رهبر و فرمانده مسلمانان اطلاق نمود. این لقب به همین معنا و بر همین اساس بر خلفای راشدین و خلفای اموی و عباسی اطلاق شده است.[2] این لقب با مضمون سیاسی و دینی در منابع اسلامی در بین مسلمانان رواج داشته است.

    پیشینه کاربرد لقب

    شیعیان معتقدند این لقب در زمان پیامبر(ص) برای علی بن ابی‌طالب به کار می‌رفته و در این باره به احادیثی که از طریق شیعه و سنی نقل شده است استناد می‌کنند. به عنوان نمونه ابن عساکر از ابوبریده اسلمی روایت کرده است که:

    «رسول خدا(ص) ما را امر کرد که به علی بن ابیطالب به عنوان امیرالمومنین سلام کنیم (سَلِّموا عَلی عَلی بِأِمرَةِ المؤمنین)...»[3][4]

    و نیز از ابوبریده روایت شده است که:

    «ابوبکر بر رسول خدا(ص) وارد شد. رسول خدا به او فرمود: «برو بر امیرالمومنین سلام کن! ابوبکر گفت:‌ای رسول خدا با وجود اینکه شما زنده هستید؟! رسول خدا گفت: آری. پس از آن عمر آمد و رسول الله همین جمله را به او گفتند».[5]

    ولی اهل سنت عقیده دارد بعد از درگذشت رسول خدا(ص)، عمر بن خطاب اولین خلیفه‌ای بود که لقب امیرالمؤمنین را برای خود به کار برد.[6] ابن خلدون، عبدالله ابن جحش، برخی دیگر عمرو عاص[7] و عده‌ای نیز مغیرة بن شعبه را اولین کسانی می‌داند که به عمر این لقب را دادند؛ هرچند عبدالله ابن جحش قبل از خلافت عمر مرده و نمی‌توانسته اعطا کننده این لقب باشد.[8]

    امیرالمومنین در اعتقاد شیعه و سنی

    اهل سنت براساس معنای لغوی امیرالمومنین از این لقب برای همه? خلفای راشدین، اموی و عباسی استفاده کرده‌اند.

    در روایات شیعه عنوان امیرالمؤمنین از القاب خاص علی(ع) شمرده شده است،[9] امیرمؤمنان در این روایات معنای ویژه‌ای دارد که آن معنا متضمن خلافت بلافصل است؛ با توجه به این معنا تنها شامل امام علی(ع) میشود، چون جز او کسی لایق این مقام نیست. در برخی از روایات بیان شده که حتی در زمان پیامبر(ص) نیز توسط پیامبر(ص) از حضرت علی(ع) به امیرمؤمنان یاد شده است.[10] به همین خاطر، این لقب برای دیگران و حتی امامان معصوم(ع) اطلاق نشده است. اختصاص لقب امیرالمؤمنین به امام علی(ع) تنها با معنای متضمن خلافت بلافصل قابل توجیه است؛ یعنی بعد از پیامبر(ص) باید او امیر و حاکم مسلمانان بوده و مردم باید به این مهم آشنا شوند. شاید بر همین اساس باشد که پیامبر(ص) فرمود:

    "اگر مردم میدانستند در چه زمانی علی(ع) به این لقب ملقب گردید، هرگز منکر فضایل او نمیشدند، زیرا علی در زمانی که آدم بین روح و جسد بود، ملقب به این لقب شد؛ زمانی که خداوند فرمود: آیا من پروردگار شما نبودم؟ گفتند: بلی. فرمود: من پروردگار شمایم و محمد پیامبر شما است و علی امیر شما است".[11]

    البته شیعیان اسماعیلی آن لقب را برای خلفای فاطمی و زیدیه آن را برای هر امامی علوی که امامتش را با جنگ بنیان نهاده، استفاده می‌کنند.[12]

    http://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%A4%D9%85%D9%86%DB%8C%D9%86_%28%D9%84%D9%82%D8%A8%29

    ***********************************************************************************************************

     آیا صحت دارد که پیامبر(ص) به ابوبکر و عمر لقب صدیق و فاروق را داده اند؟

    **پرسمان دانشجویی**

    *******************************************************************

    **کتاب امام شناسی / جلد هشتم / قسمت پنجم: شیخین و تهنیت **

    امیر المؤمنین لقب خاص علی بن ابیطالب است


    ص 112

    ابن عساکر از ابوالمحاسن عبدالرزاق بن محمد درکتابش باسند متصل خود از علاء بن مسیب، از ابوداود، از بریده اسلمی روایت کرده است که قال: امرنا رسول الله(ص) ان نسلم علی علی بامره المومنین؛ ونحن سبعه و انااصغر القوم یومئذ.[20]

    بریده اسلمی گفت که: رسول خدا(ص) ما را امر کرد که به علی بن ابیطالب امیرالمومنین سلام کنیم؛ و ما هفت نفر بودیم و در آن روز من از همه آنها کوچکتر بودم».

    محمد بن علی بن شهر آشوب درکتاب«مناقب» از طریق عامه روایت کرده است که: در تفسیر مجاهد گفته است: آنچه در قرآن کریم یا ایها الذین آمنو وارد شده است از برای علی بن ابیطالب(ع) سابقه است؛ چون او برمومنین دراسلام سبقت دارد. و علیهذا خداوند در هشتاد و نه مورد به عنوان امیرالمومنین و سید المخاطبین تا یوم الدین، او را نام برده است. و سپس گوید: آن خبری که متضمن امر به سلام کردن به آن حضرت است با عنوان امیرالمومنین، در نزد شیعه متواتر است و اکثر از عامه با طق مختلف آن را روایت کرده‌اند، و ما هیچیک از راویان اهل تسنن را ندیده‌ایم که در سند آن اشکال کنند، و یا قول رسول خدا: سلموا علی علی بامره المومنین را رد کرده و تلقی به قبول ننمایند. و این حقیقت راعلماء آنها همچون منقری با اسناد خود به عمران از بریده اسلمی روایت کرده‌اند.

    و نیز یوسف بن کلیب مسعودی با اسناد خود از ابوداود سبیعی روایت کرده، ونیز عبادبن یعقوب اسدی با اسناد خود از ابوداود سبیعی از ابوبریده روایت کرده که: ابوبکر بررسول خدا(ص) وارد شد. رسول خدا به او فرمود: اذهب فسلم علی امیرالمومنین! فقال: یا رسول الله و انت حی؟ قال: و انا حی! ثم جاء عمرفقال له مثل ذللک.

    «برو بر امیرالمومنین سلام کن! ابوبکر گفت: ای رسول خدا با وجود اینکه شما زنده هستید؟! رسول خدا گفت: آری. پس از آن عمر آمد، و رسول الله به همین نهج به او گفتند».


    ص 113

    و در روایت سبیعی این طور وارد شده است که: عمربه رسول خداگفت: امیرالمومنین کیست؟رسول خدا گفت: علی بن ابیطالب. آیا از خدا و امر رسول خداست؟! پیامبر گفت: آری!


    http://www.maarefislam.com/doreholomvamaarefislam/bookscontent/imamshenasi/imam8/imam8.5.htm

     




    تاریخ : چهارشنبه 94/2/16 | 1:31 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

    ***مهدویت و آخرالزمان - مستند***


    ***تهران در آخرالزمان***

     

     

    زَوراء کجاست؟

     

    بنا بر مشهور نزد مردم، «زَوراء» همان «بغداد» است و در لغت عرب از مادّه «زَور» به معنای کژی و انحراف، ریشه می گیرد. بغداد را به این دلیل زوراء نامیده اند که مسیر رود دجله، نرسیده به این شهر منحرف می شود(1). زوراء از اسامی دجله نیز هست. البتّه زوراء در اصل نام بخش غربی و کهن بغداد است؛ چنان که به باغ قدیم واقع در منطقه کَرخ، در غرب بغداد، که هم اکنون نیز آثاری از آن بر جای مانده است، باغ زوراء می گویند.

     

    نگارنده با پژوهش در روایات اسلامی، به ویژه اخبار مرتبط با حوادث آخرالزمان، چنین دریافته است که واژه «زوراء» دو کاربرد متفاوت داشته و در سخنان پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) و امام علی(علیه السلام) بر «بغداد»، و در کلمات کعب الأحبار، امام صادق و امام مهدی(علیهما السلام) بر تمام «ری» (تهران جدید) یا بر «پشت ری» که همان شهر «تهران» قدیم باشد، «زوراء» اطلاق شده است. همچنین، در سخنان یاران پیامبر اسلام(صلّی الله علیه وآله) و امام علی(علیه السلام)، مانند حُذَیفَه، گاهی مراد از «زوراء» همان «بغداد» و زمانی مقصود از «زوراء»، «پشت ری» یا بخش شمالی «تهران» جدید می باشد. در هر حال، در روایات اسلامی مرتبط با آخرالزمان، واژه های «ری» و «زوراء» تقریباً کاربرد و معنایی برابر با «تهران» دارند، مگر «پشت ری» که بر بخش شمالی تهران کنونی اطلاق می گردد. 
    1. در برخی منابع قدیم، مانند معجم البلدان (ج 3، ص 156، «زوراء»)، آمده است که بغداد را به دلیل کجی قبله اش زوراء نامیده اند. این وجه تسمیه از نظر ما پذیرفتنی نیست.
    کاربرد زوراء در بغداد

    حُذَیفَه می گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: 
    در زوراء رویدادی خواهد بود. گفتند: ای رسول خدا، زوراء چیست؟
    فرمود: شهری است در مشرق، میان رودها که شرورترین آفریدگان خدا
    و زورگویانِ امّت من در آنجا ساکن می شوند و چهار نوع عذاب می شود؛ 
    با شمشیر، خسف، قذف و مسخ(1).
    خَسْف، فرورفتن چیزی در زمین یا غرق‏شدن آن در آب است. مَسْخ، دگرگونی صورت و سیرت چیزی است به شکلی جز آنچه هست؛ مانند مبدّل‏ شدن انسان اهلی دوپا به حیوان وحشی چهارپا. قَذْف، پرتاب‏ کردن چیزی از مکانی به مکانی دیگر است؛ مانند سنگ‏باران، بمب‏باران و موشک‏باران(2). 
    ابو قیس از علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) نقل کرده است که او فرمود: شنیدم که پیامبر(صلّى الله علیه و سلّم) می فرماید: 
    میان دجله و فرات شهری خواهد بود که فرمانروایی بنی عبّاس 
    در آنجا می باشد، و آن شهر، زوراء است که در آنجا جنگی تکّه تکّه کننده 
    خواهد بود که در آن، زنان اسیر و مردان سر بریده می شوند؛ 
    چنان که گوسفند سر بریده می شود.
    ابو قیس گفت: به علی ع  گفته شد: ای امیر مؤمنان، برای چه رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) آن شهر را زوراء نامید؟ فرمود:
    برای آنکه جنگ گرداگرد آنجا می چرخد تا آنکه تمام آن را می پوشاند(3).
    امام باقر(علیه السلام) فرمود:
    بی گمان، امیر مؤمنان(علیه السلام) هنگامی که از جنگ با خوارج بازگشت،
    از «زوراء» گذر کرد و به مردم (همراهان خود) فرمود: آنجا «زوراء» است. 
    پس بروید و از آنجا دور شوید؛ زیرا فرورفتن به سوی این سرزمین، 
    از میخی که در سبوس گندم فرو رود، شتابان ترست...(4).
    1. عقدالدرر، ص 117، ب 4، ف 2. 
    2. روزگار رهائی، ج 2، ص 854، بخ 17، با حذف و تصرّف اندک.
    3. تاریخ بغداد، ج 1، ص 64.
    4. بحار الأنوار، ج 33، ص 437، ب 27، ح 645.

    کاربرد زوراء در ری و پشت ری 

    در خبری از کعب الأحبار، در بیان نشانه های ظهور قائم(علیه السلام)، واژه «زوراء» بر «ری» و «مُزَوَّرَه» بر «بغداد» اطلاق شده است: 
    … خرابی زوراء که همان ری است، 
    فرو رفتن مزوَََّره که همان بغداد است…(1).
    امام صادق(علیه السلام)، در بیان حوادث آخرالزمان، از «پشت ری» یا بخش شمالی تهران جدید با نام «زوراء» یاد کرده است: 
    معاویة بن وَهب روایت می گوید: ابو عبدالله(علیه السلام)
    این بیت شعر را که سروده ابن ابی عَقِب است، مَـثَل آورد:
    "از آنان در زوراء هنگام چاشت"
    "هشتاد هزار نفر چون شتر کشته می شوند"
    سپس به من فرمود: زوراء را می شناسی؟ گفتم: فدایت شوم، 
    می گویند: همان بغداد است. فرمود: نه. آن گاه فرمود: تا کنون 
    وارد ری شده ای؟ گفتم: آری. فرمود: به بازار چهارپایان رفته ای؟ 
    گفتم: آری. فرمود: از سمت راست راه، کوه سیاه را دیده ای؟
    همان جا زوراء است که در آن، هشتاد هزار تن کشته می شوند،
    و از ایشان، هشتاد مرد از فرزندان فلانی که همه شایسته رهبری اند،
    کشته می شوند. گفتم: فدایت شوم، چه کسی آنان را می کشد؟
    فرمود: فرزندان عجم (ایرانیان) (2).
    همچنین، در خبری از صاحب ‏الزّمان(علیه‏ السلام)، در بیان پاره‏ ای از حوادث آستانه ظهور، از «پشت ری» یا بخش شمالی تهران کنونی با نام «زوراء» یاد شده است:
    ... شَروسی از ارمنستان و آذربایجان، به قصد پشت ری، 
    کوه سیاه متّصل به کوه قرمز و چسبیده به کوههای طالقان، 
    خروج می کند. در نتیجه، بین او و مَرْوَزی نبردی سخت در می‏گیرد 
    که در آن، خردسال پیر، و پیرْ فرتوت می‏شود و میان آن دو کشتار
    آشکار می گردد. پس در این هنگام، منتظر خروج وی (شروسی)
    به سوی زوراء (پشتِ ری) باشید. او در آنجا درنگ نمی‏کند
    تا آنکه به ماهان و سپس به واسطِ عراق برود...(3).
    مراد از «کوه سیاه»، بخشی از رشته کوههای البرز واقع در شمال غربی تهران است که از دور سیاه دیده می شود و بین آنجا و کوههای طالقان، در منطقه کرج، کوه های قرمز‏رنگی وجود دارند، و مقصود از «ماهان»، «دَینَوَر» و «نَهاوَند» است.
    1. الغیبة، ص 149، ب 10، ح 4.
    2. الکافی، ج 8، ص 126، ح 198.
    3. بحار الأنوار، ج 52، ص 45، ب 18، ح 32، به نقل از: کمال ‏الدّین، ص 7- 426، جزء 2، ب 44، ح 23 (برای آگاهی از متن کامل حدیث و شرح آن، به مبحث «جنگ امریکا و روسیه با ایران، پیشگوییهای روایات اسلامی»، مراجعه کنید).
    *******************************************************************************

    درباره تهران و ری و زورا که برخی از محدثین آنرا تهران نامیده اند روایاتی زیادی آمده است که بخشی از آنها را محمودی گلپایگانی در کتاب پیرامون ایران و طهران جمع آوری کرده اند.

    در همین رابطه در منتخب التواریخ ص 875 آمده است:
    امام صادق علیه السلام فرمودند :
    ای مفضل ایا میدانی زورا کجا واقع شده است؟
    عرض کردم خدا و حجتش داناترند.
    فرمود :بدان ای مفضل در حوالی ری کوه سیاهی ست که در دامن ان شهری بنا شده است که طهران نامیده شود و ان است زورا که قصرهایش مثل قصرهای بهشت و زنهایش مثل حور العین است بدان ای مفضل ان زنها متلبس به لباس کفار میشوند ودر هیئت ظالمان میباشند و به محل سکونت شوهر ها کفایت نمیکنند و از ایشان درخواست طلاق میکنند و مردها به مردها و زنها به زنها اکتفا میکنند و مردها شبیه به زنها و زنها شبیه به مردها میشوند پس اگر تو بخواهی دینت را حفظ کنی پس دراین شهر سکونت مکن و مسکن برای خود قرار مده چون محل فتنه است پس از انجا به قله کوهها و از سوراخی به سوراخی مثل روباه و بچه اش فرار کن.

    ( الزام النصاب ص 183،منتخب الاثر ص 430، بحار الانوار ج 52 ص 258،روزگار رهایی ج 2 ص 762

    موعود نامه:238 )

    همچنین در مناقب العتره ابن فهد حلی آمده است:
    رسول خدا صل الله علیه واله وسلم فرمودند :
    وای بر امت من از شورای کبری و شورای صغری
    عرض شد این دو شورا چه وقت خواهد بود؟
    فرمود شورای کبری بعد از وفات من برای غصب خلافت برادرم و حق دخترم برپا خواهد شدو شورای صغری در غبیت کبری و در زورا (تهران) برای تغییر سنت من و تبدیل احکام واقع خواهد شد.
    در کنز العمال ج14 ص 229 نعمان بن بشیر روایت کند که : پیش از ساعت ظهور فتنه هایی بروز میکند همچون اینکه شب تار باشد و شخص در صبح مومن بوده و چون شب فرا رسد کافر گردد و یا شب کند در حالی که مومن بوده و صبح کند در حالی که کافر شده استو گروهی دین و اخلاق خود را به متاعی ناچیز از دنیا بفروشند.







    تاریخ : سه شنبه 94/2/15 | 12:42 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

     

    ایام شهادت شیرزن کربلا

    عمه ادات

    عقیله بنی هاشم

    شریکة الحسین

    جبل الصبر

    امُّ المصائب

    حضرت زینب کبری

    سلام الله علیها

    تسلیت باد


    کرم زینب سلام الله علیها


     

    هر که به هر جا رسد از کرم زینب است

                     بوی خوش کربلا از حرم زینب است

    طیّ زمان ها نرفت یک اثر از پرچمش

             ملک سلیمان که نیست ، این علم زینب است
                    
    آنچه به عرش خدا حک شده با خط عشق

                نام متین و خوش و محترم زینب است
     

    شاعر :  جعفر ابوالفتحی

    http://hadith-ashk.ir/post/3937

    **************************************************************************************

    + اعمال امُّ داود در امروز (نیمه رجب. بعد از نماز ظهر وعصر)فراموش نشود


     

     




    تاریخ : دوشنبه 94/2/14 | 12:50 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
    تاریخ : دوشنبه 94/2/14 | 2:15 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


    تاثیر عجیب دعای «ام‌ داوود»

    مذهب تشیع برای دعا اهمیت و جایگاه ویژه‌ای قائل است؛ یکی از دعاهایی که در «ایام البیض» ماه رجب سفارش شده است دعای «ام داوود» است.

     

    حجت الاسلام والمسلمین سید علی طباطبایی گفت: داستان اعمال نیمه ماه رجب و دعای معروف «ام داوود» را شیخ صدوق، شیخ طوسی، علامه مجلسی و سید بن طاووس از نظر سند معتبر دانسته اند و از نظر تاثیر در استجابت دعا توصیه کرده اند.

    وی در تشریح این داستان ادامه داد: فاطمه، مادر داوود و مادر هم شیر و رضایی امام صادق (ع) روایت کرده است که منصور دوانیقی لشکری را به مدینه فرستاد عده ای را کشت و تعدادی را اسیر کرد و به زنجیر کشید که فرزند من «داوود» در میان آنها بود، حادثه اسیری فرزندم برایم بسیار تلخ و دردناک بود برای رفع مشکل خود فراوان دعا می کردم و از اشخاص صالح می خواستم برای آزادی فرزندم دعا کنند ولی هیچ نتیجه ای نگرفتم.

    این کارشناس مذهبی اضافه کرد: ام داوود می گوید یک روز با خبر شدم که امام صادق (ع) بیمار شده است به عیادت ایشان رفتم و وقتی خدمت حضرت رسیدم فرمودند: از داوود خبر تازه ای نداری؟ با آه جان سوزی گفتم: نه مولای من! از شما برادر هم شیر او تقاضا دارم برای آزادی فرزندم دعا کنید. امام صادق (ع) فرمود: چرا تاکنون از دعای «استفتاح» غفلت کرده ای؟! مگر نمی دانی به وسیله این دعا درهای آسمان گشوده می شود و فرشتگان دعا کننده را مژده استجابت می دهند و خداوند پاداش این دعا را بهشت قرار داده است؟!

    حجت الاسلام طباطبایی گفت: در روایت آمده که ام داوود از حضرت می پرسد آن دعا چیست؟ امام صادق (ع) نیز فرمودند: ای مادر داوود ماه رجب نزدیک است؛ روزهای سیزده، چهارده و پانزده آن را که ایام البیض نام دارد روزه بگیر و نزدیک ظهر پانزدهم غسل کن و هشت رکعت نماز با خلوص نیت بخوان. آنگاه حضرت دستور کامل اعمال را به او تعلیم داد.

    وی افزود: ام داوود می گوید گذشت تا اینکه ماه رجب فرا رسید و دستور امام را همانطور که فرمودند اجرا کردم، شب شانزدهم از نیمه گذشته بود پیغمبر و جمعی از فرشتگان و پیامبران که برای آنها دعا و رحمت فرستاده بودم را در خواب دیدم رسول خدا (ص) به من فرمود ای ام داوود این جماعتی که مشاهده می کنی شفیعان تو هستند که برای تو دعا کرده اند و مژده می دهند که حاجت تو برآورده می شود و فرزندت سالم به آغوش تو باز می گردد.

    این کارشناس مذهبی افزود: در ادامه روایت ام داوود آمده است که: از خواب برخاستم، به اندازه ای که یک سوار تیزرو بتواند از عراق به مدینه آید گذشته بود که ناگهان در خانه باز شد و فرزندم به من وارد گردید.

    حجت الاسلام طباطبایی گفت: ام داوود برای عرض ادب و سپاس نزد امام صادق (ع) رفت و از ایشان سوال کرد، ای مولای من این دعا را در غیر ماه رجب هم می توان خواند؟ و حضرت فرموند: اگر روز عرفه با جمعه هماهنگ شود این دعا را می توان خواند و هر کس به خواندن آن اقدام نماید، خداوند او را مشمول رحمت و آمرزش خود قرار می دهد.

    اعمال ام داوود

    عمل اُمّ داوُد که عمده اعمال نیمه ماه رجب است و برای برآمدن حاجات و کشف کُرُبات و دفع ظلم ظالمان مؤثّر است و کیفیّت آن بنا بر آنچه در مصباح شیخ است آنست که چون خواهد این عمل را بجا آورد روزه بگیرد روزهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه رجب را، سپس در روز پانزدهم نزد زوال غسل کند و چون وقت زوال داخل شود نماز ظهر و عصر را بجا آورد در حالتی که رکوع و سجودشان‏ را نیکو کند و در موضع خلوتی باشد که چیزی او را مشغول نسازد و انسانی با او تکلّم ننماید، پس چون از نماز فارغ شود رو به قبله کند و بخواند سوره مبارکه حمد را صد مرتبه و سوره مبارکه اخلاص را صد مرتبه و آیة الکرسی را 10 مرتبه و بعد از اینها بخواند سُوَر مبارکه انعام و بنی اسرائیل و کهف و لقمان و یس و صافّات و حم سجده و حمعسق و حم دخان و فتح و واقعه و مُلْک و ن وَ اِذَا السَّمآءُ انْشَقَّتْ و ما بعدش را تا آخر قرآن و چون از اینها فارغ شود بگوید در حالتی که رو به قبله باشد:

    صَدَقَ اللَّهُ الْعَظیمُ الَّذی‏ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ذُو الْجَلالِ وَالْإِکْرامِ

    درست فرمود خدای بزرگی که معبودی جز او نیست زنده و پاینده و صاحب‏ جلالت و بزرگواری است

    الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَلیمُ الْکَریمُ الَّذی‏ لَیْسَ کَمِثْلِهِ‏ شَیْ‏ءٌ

    بخشاینده و مهربان بردبار و کریم است آنکه مانندش‏ چیزی نیست

    وَهُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ الْبَصیرُ الْخَبیرُ، شَهِدَ اللَّهُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ

    و او شنوا و دانا و بینا و آگاه است، گواه است خدا که معبودی جز او نیست‏

    وَالْمَلائِکَةُ وَاُولوُا الْعِلْمِ قآئِماً بِالْقِسْطِ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ

    و فرشتگان و دانشوران گواهی داده‏اند که خدایی جز او نیست که عدالت بدو پایدار است و او عزیز و حکیم است‏

    وَبَلَّغَتْ رُسُلُهُ الْکِرامُ وَاَنَا عَلی‏ ذلِکَ مِنَ الشَّاهِدینَ

    و پیامبران بزرگوارش نیز آنرا به مردم رساندند و من بر این مطلب گواهی دهم

    اَللّهُمَّ لَکَ‏الْحَمْدُ وَلَکَ الْمَجْدُ وَلَکَ الْعِزُّ وَلَکَ الْفَخْرُ

    خدایا از آن تو است‏ ستایش و از آن تو است مجد و برای تو است عزت و خاص تو است افتخار

    وَلَکَ الْقَهْرُ وَلَکَ النِّعْمَةُ

    و شایسته تو است قهر و سطوت و مخصوص تو است نعمت‏

    وَلَکَ الْعَظَمَةُ وَلَکَ الرَّحْمَةُ وَلَکَ الْمَهابَةُ وَلَکَ السُّلْطانُ

    و از آن تواست عظمت و مخصوص تو است رحمت و برای تو است شکوه و خاص تو است سلطنت

    وَلَکَ الْبَهآءُ وَلَکَ الْإِمْتِنانُ وَلَکَ التَّسْبیحُ وَلَکَ التَّقْدیسُ

    و از آن تو است درخشندگی ‏و مخصوص تو است نعمت بخشی و برای تو است پاکی

    وَلَکَ التَّهْلیلُ وَلَکَ‏ التَّکْبیرُ وَلَکَ ما یُری‏ وَلَکَ ما لا یُری

    و از آن تو است پاکیزگی و برای تو است یکتایی و مخصوص تو است‏ بزرگی و ملک تو است آنچه دیده شود و آنچه دیده نشود

    ‏ وَلَکَ ما فَوْقَ السَّمواتِ الْعُلی‏ وَ لَکَ ما تَحْتَ الثَّری

    و از تو است آنچه بالای آسمانهای بلند است‏ و از تو است آنچه زیر زمین است

    ‏ وَلَکَ الْأَرَضُونَ السُّفْلی‏ وَلَکَ الْأخِرَةُ وَالْأُولی

    و از تو است زمین های زیرین و از آن تو است دنیا و آخرت‏

    ‏ وَلَکَ ما تَرْضی‏ بِهِ مِنَ الثَّنآءِ وَالْحَمْدِ وَالشُّکرِ وَ النَّعْمآءِ

    و مخصوص تو است آن و حمد و ثنا و شکری که تو بپسندی و آنچه نعمت است نیز از تو است‏

    اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی‏ جَبْرَئیلَ اَمینِکَ عَلی‏ وَحْیِکَ وَالْقَوِیِّ عَلی‏ اَمْرِکَ

    دایا درود فرست بر جبرئیل امین بر وحی تو و نیرومند در کار تو ‏

    وَالْمُطاعِ فی‏ سَمواتِکَ وَمَحالِّ کَراماتِکَ الْمُتَحَمِّلِ لِکَلِماتِکَ

    و آنکس که در آسمانها و جایگاههای کرامت هایت فرمانش برند آن کس که سخنان تو را برساند

    النَّاصِرِ لِاَنْبِیآئِکَ، الْمُدَمِّرِ لِأَعْدآئِکَ

    یاور پیامبرانت و سرنگون کننده دشمنانت

    اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی‏ میکائیلَ مَلَکِ‏ رَحْمَتِکَ وَالْمَخْلُوقِ لِرَأْفَتِکَ وَالْمُسْتَغْفِرِ الْمُعینِ لِأَهْلِ طاعَتِکَ

    خدایا درود فرست بر میکائیل فرشته ‏رحمتت و آفریده شده برای بردن مهرت و آمرزش‏ خواه و کمک‏ کار فرمانبرانت‏

    اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی‏ اِسْرافیلَ حامِلِ عَرْشِکَ وَصاحِبِ الصُّورِ الْمُنْتَظِرِ

    خدایا درود فرست بر اسرافیل حمل کننده عرشت و صاحب صُور آنکه چشم به ‏راه‏

    لِأَمْرِکَ الْوَجِلِ الْمُشْفِقِ مِنْ خیفَتِکَ

    دستور تو است و نگران و بیمناک است از ترس تو

    اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی‏ حَمَلَةِ الْعَرْشِ‏ الطَّاهِرینَ وَعَلیَ السَّفَرَةِ الْکِرامِ الْبَرَرَةِ الطَّیِّبینَ ‏

    خدایا درود فرست بر حاملین پاکیزه عرش‏ و بر سفیران گرامی و آن نیکان پاک

    وَعَلی‏ مَلائِکَتِکَ الْکِرامِ الْکاتِبینَ وَ عَلی‏ مَلائِکَةِ الْجِنانِ وَخَزَنَةِ النّیرانِ

    و بر فرشتگان‏ بزرگوار نویسنده و بر فرشتگان بهشت و نگهبانان دوزخ

    وَمَلَکِ‏ الْمَوْتِ وَالْأَعْوانِ یا ذَاالْجَلالِ وَالْإِکْرامِ

    و فرشته‏ مرگ و کمک‏ کارانش ای صاحب جلالت و بزرگواری

    اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی‏ اَبینا آدَمَ‏ بَدیعِ فِطْرَتِکَ الَّذی‏کَرَّمْتَهُ بِسُجُودِ مَلائِکَتِکَ وَاَبَحْتَهُ جَنَّتَکَ

    خدایا درود فرست بر پدر ما آدم‏ پدیده خلقت که گرامیش داشتی به سجده کردن فرشتگانت و مباح کردی بر او بهشتت را

    اَللّهُمَ‏ صَلِّ عَلی‏ اُمِّنا حَوَّآءَ الْمُطَهَّرَةِ مِنَ الرِّجْسِ الْمُصَفَّاتِ مِنَ الدَّنَسِ

    خدایا درود فرست بر مادر ما حواء که از پلیدی پاک و از چرکی و آلودگی مصفا گشت و از میان آدمیان‏

    الْمُفَضَّلَةِ مِنَ الْأِنْسِ، الْمُتَرَدِّدَةِ بَیْنَ مَحالِّ الْقُدُْسِ

    برتری داشت و در میان جایگاههای قدسیان رفت و آمد کرده

    اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی‏ هابیلَ وَشَیْثٍ وَاِدْریسَ وَنُوحٍ وَهُودٍ وَصالِحٍ وَ اِبْراهیمَ وَاِسْماعیلَ

    خدایا درود فرست بر هابیل و شیث و ادریس و نوح و هود و صالح و ابراهیم و اسماعیل‏

    وَاِسْحقَ وَیَعْقُوبَ وَیُوسُفَ وَالْأَسْباطِ وَلُوطٍ وَشُعَیْبٍ وَاَیُّوبَ‏

    و اسحاق و یعقوب و یوسف و اسباط (یعقوب) و لوط و شعیب و ایوب‏

    وَمُوسی‏ وَهارُونَ وَیُوشَعَ وَمیشا وَالْخِضْرِ وَذِی الْقَرْنَیْنِ وَیُونُسَ

    و موسی و هارون و یوشع و میشا و خضر و ذی القرنین و یونس‏

    وَاِلْیاسَ وَالْیَسَعَ وَذِی الْکِفْلِ وَطالُوتَ وَداوُدَ وَسُلَیْمانَ وَزَکَرِیَّا

    و الیاس و الیسع و ذا الکفل و طالوت و داود و سلیمان و زکریا

    وَشَعْیا وَیَحْیی‏ وَتُورَخَ وَمَتّی‏ وَاِرْمِیا وَحَیْقُوقَ وَدانِیالَ وَعُزَیْرٍ

    و شعیا و یحیی و تورخ و متی و ارمیا و حیقوق و دانیال و عزیر

    وَعیسی‏ وَشَمْعُونَ وَجِرْجیسَ وَالْحَوارِیّینَ وَالْأَتْباعِ وَخالِدٍ وَحَنْظَلَةَ وَلُقْمانَ

    و عیسی و شمعون و جرجیس و حواریین عیسی و پیروانشان و خالد و حنظله و لقمان

    اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَارْحَمْ‏ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ

    خدایا درود فرست بر محمّد و آل محمّد و رحمت فرست بر محمّد و آل محمّد

    وَبارِکْ عَلی‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ کَما صَلَّیْتَ‏

    و برکت فرست بر محمّد و آل محمّد چنانچه درود فرستادی‏

    وَرَحِمْتَ وَبارَکْتَ عَلی‏ اِبْرهیمَ وَآلِ اِبْرهیمَ، اِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ

    و رحمت و برکت فرستادی بر ابراهیم و آل ابراهیم که به راستی تویی ستوده و بزرگوار

    اَللّهُمَ‏ صَلِّ عَلَی الْأَوْصِیآءِ وَالسُّعَدآءِ وَالشُّهَدآءِ وَاَئِمَّةِ الْهُدی

    خدایا درود فرست بر اوصیاء و اهل سعادت و شهیدان و امامان راهنما

    ‏اَللّهُمَّ صَلِ‏ عَلَی الْأَبْدالِ وَالْأَوْتادِ وَالسُّیَّاحِ وَالْعُبَّادِ وَالْمُخْلِصینَ وَالزُّهَّادِ

    خدایا درود فرست‏بر ابدال (دست ه‏ای از صلحاء) و اوتاد و سیاحان و پرستش‏ کنندگان و مخلصان و پارسایان‏

    وَاَهْلِ الجِدِّ وَالْإِجْتِهادِ وَاخْصُصْ مُحَمَّداً وَاَهْلَ بَیْتِهِ بِاَفْضَلِ‏َلَواتِکَ

    و اهل جدیت و کوشش و مخصوص گردان محمّد و خاندانش را به بهترین‏ درودهایت

    وَاَجْزَلِ کَراماتِکَ وَبَلِّغْ رُوحَهُ وَ جَسَدَهُ مِنّی‏ تَحِیَّةً وَسَلاماً

    و فراوانترین کرامت هایت و به روح و جسدش از جانب من تحیّت و سلامی برسان‏

    وَزِدْهُ فَضْلاً وَشَرَفاً وَکَرَماً حَتّی‏ تُبَلِّغَهُ اَعْلی‏ دَرَجاتِ اَهْلِ‏

    و فضل و شرافت و بزرگواریش را فزون کن به حدی که او را به اعلی درجه اهل‏

    الشَّرَفِ مِنَ النَّبِیّینَ وَالْمُرْسَلینَ وَالْأَفاضِلِ الْمُقَرَّبینَ

    شرافت از پیمبران و رسولان و فاضلان مقربت برسانی

    اَللّهُمَّ وَصَلِ ‏عَلی‏ مَنْ سَمَّیْتُ وَمَنْ لَمْ اُسَمِّ مِنْ مَلائِکَتِکَ وَاَنْبِیآئِکَ وَرُسُلِکَ‏

    خدایا درود فرست ‏بر هرکس که من نام بردم و هر که از فرشتگان و پیامبران و رسولان‏

    وَاَهْلِ طاعَتِکَ وَاَوْصِلْ صَلَواتی‏ اِلَیْهِمْ وَاِلی‏ اَرْواحِهِمْ وَاجْعَلْهُمْ‏

    و فرمانبردارانت را که من نام نبردم و درودهای مرا بر ایشان و بر ارواحشان برسان و آنان ‏را

    اِخْوانی‏ فیکَ وَاَعْوانی‏ عَلی‏ دُعآئِکَ

    برادران من در دین و کمک‏ کارانم در دعای به درگاهت قرار ده

    اَللّهُمَّ اِنّی‏ اَسْتَشْفِعُ بِکَ اِلَیْکَ

    خدایا من شفیع گردانم تو را پیش خودت‏

    وَبِکَرَمِکَ اِلی‏ کَرَمِکَ وَبِجُودِکَ اِلی‏ جُودِکَ وَبِرَحْمَتِکَ اِلی‏ رَحْمَتِکَ

    و کرمت را پیش کرمت و جودت را پیش جودت و رحمتت را پیش رحمتت‏

    وَبِاَهْلِ طاعَتِکَ اِلَیْکَ وَاَسئَلُکَ الّلهُمَّ بِکُلِّ ما سَئَلَکَ بِهِ اَحَدٌ مِنْهُمْ، مِنْ‏

    و اهل طاعتت را پیش درگاهت و از تو خواهم خدایا به هرچه یکی از آنها بوسیله آن تو را

    مَسْئَلَةٍ شَریفَةٍ غَیْرِ مَرْدُودَةٍ وَبِما دَعَوْکَ بِهِ مِنْ دَعْوَةٍ مُجابَةٍ غَیْرِ مُخَیَّبَةٍ

    خواسته از سؤالهای شریفی که برنگشته و به آنچه تو را خوانده ‏اند از دعای پذیرفته شده ‏ای که به نومیدی نکشیده‏

    یااَللَّهُ یارَحْمنُ یا رَحیمُ یا حَلیمُ یا کَریمُ یا عَظیمُ یا جَلیلُ یامُنیلُ

    ای خدا ای بخشاینده ای مهربان ای بردبار ای کریم ای بزرگ ای با جلالت ای بخشنده

    یا جَمیلُ یا کَفیلُ یا وَکیلُ یا مُقیلُ یا مُجیرُ یا خَبیرُ یا مُنیرُ یا مُبیرُ

    ای ‏زیبا ای سرپرست ای وکیل ای نادیده ‏گیر ای پناه‏ده ای آگاه ای روشنی ‏ده ای نابود کن ‏

    یا مَنیعُ یا مُدیلُ یا مُحیلُ یا کَبیرُ یا قَدیرُ یا بَصیرُ یا شَکُورُ یا بَرُّه

    ای والامقام ای چرخاننده ای جابجا کننده ای بزرگ ای توانا ای بینا ای شکرپذیر ای نیکوکار

    یا طُهْرُ، یا طاهِرُ یا قاهِرُ، یا ظاهِرُ یا باطِنُ، یا ساتِرُ یا مُحیطُ، یا مُقْتَدِرُ

    ای پاک ای پاکیزه ای قاهر ای پیدا ای پنهان ای پرده پوش ای احاطه‏ دار ای با اقتدار

    یا حَفیظُ یا مُتَجَبِّرُ یا قَریبُ یا وَدُودُ یا حَمیدُ یا مَجیدُ یا مُبْدِئُ

    ای نگهبان ای دارای بزرگی ای نزدیک ای محبوب همه ای ستوده ای بزرگوار ای پدیدآرنده

    یا مُعیدُ یا شَهیدُ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا قابِضُ

    ای بازگرداننده ای گواه ای احسان‏بخش ای نیکوبخش ای نعمت‏بخش ای زیاده‏ بخش ای گیرنده‏

    یا باسِطُ یا هادی‏ یا مُرْسِلُ یا مُرْشِدُ یا مُسَدِّدُ یا مُعْطی‏ یا مانِعُ

    ای گشایش ‏ده ای راهنما ای فرستنده ای رهنمون ای محکم ‏کننده ای دهنده ای منع‏کننده ‏

    یا دافِعُ یا رافِعُ یا باقی‏ یا واقی‏ یا خَلاَّقُ یا وَهَّابُ یا تَوَّابُ یا فَتَّاحُ‏

    ای جلوگیرنده ای بلند کننده ای باقی ای نگهدار ای آفریننده ای بخشش پیشه ای توبه پذیر ای گشاینده‏

    یا نَفَّاحُ یا مُرْتاحُ یا مَنْ بِیَدِهِ کُلُّ مِفْتاحٍ یا نَفَّاعُ یا رَؤُفُ یا عَطُوفُ

    ای زیاده بخش ای رحمت بخش ای که بدست او است هر کلید ای سودرسان ای مهربان ای باعطوفت‏

    یا کافی‏ یا شافی‏ یا مُعافی‏ یا مُکافی‏ یا وَفِیُّ یا مُهَیْمِنُ یا عَزیزُ

    ای کفایت کننده ای درمان بخش ای بهبودی ‏بخش ای پاداش دهنده ای باوفا ای نگهبان خلق ای با عزت ‏

    یا جَبَّارُ یا مُتَکَبِّرُ یا سَلامُ یا مُؤْمِنُ یا اَحَدُ یا صَمَدُ یا نُورُ یا مُدَبِّرُ

    ای جبار ای بزرگوار ای سلامت بخش ای ایمنی ‏بخش ای یکتا ای بی ‏نیاز ای نور ای مدبر کارها ‏

    یا فَرْدُ یا وِتْرُ یا قُدُّوسُ یا ناصِرُ یا مُونِسُ یا باعِثُ یا وارِثُ یا عالِمُ‏

    ای یگانه ای تنها ای پاکیزه ای یاور ای همدم ای برانگیزنده ای ارث‏ برنده ای دانا

    یا حاکِمُ یا بادی‏ یا مُتَعالی‏ یا مُصَوِّرُ یا مُسَلِّمُ یا مُتَحَبِّبُ یا قآئِمُ

    ای حکم کننده ای آغاز کننده ای برتر ای صورت بخش ای سلامت بخش ای دوستی ‏ورز ای قائم به کار خلق

    یا دآئِمُ یا عَلیمُ یا حَکیمُ یا جَوادُ یا بارِی‏ءُ یا بآرُّ یا سآرُّ یا عَدْلُ

    ای‏ جاویدان ای دانا ای فرزانه ای بخشنده ای آفریننده ای نیکوکار ای شادی بخش ای دادگستر ‏

    یا فاصِلُ یا دَیَّانُ یا حَنَّانُ یا مَنَّانُ یا سَمیعُ یا بَدیعُ یا خَفیرُ یا مُعینُ‏

    ای جداکننده ای جزاده ای نعمت ‏بخش ای عطابخش ای شنوا ا ی پدیدآرنده ای پناه‏ده ای یاور

    یاناشِرُ یاغافِرُ یاقَدیمُ یامُسَهِّلُ یا مُیَسِّرُ یا مُمیتُ یا مُحْیی‏

    ای نشر دهنده ای آمرزنده ای قدیم ای آسان کننده ای هموارکننده ای میراننده ای زنده‏ کننده‏

    یا نافِعُ یا رازِقُ یا مُقْتَدِرُ یا مُسَبِّبُ یا مُغیثُ یا مُغْنی‏ یا مُقْنی‏

    ای سودده ای روزی ‏ده ای با اقتدار ای سبب ‏ساز ای فریادرس ای بی ‏نیازکننده ای دارایی ‏دهنده ‏

    یا خالِقُ یا راصِدُ یا واحِدُ یا حاضِرُ یا جابِرُ یا حافِظُ یا شَدیدُ

    ای آفریننده ای نگهبان ای یگانه ای حاضر ای جبران‏ کننده ای نگه دار ای استوار

    یا غِیاثُ یا عآئِدُ یا قابِضُ یا مَنْ عَلا فَاسْتَعْلی‏ فَکانَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلی‏

    ای ‏فریادرس ای ثروت‏ ده ای گیرنده ای که والایی و برتری و به‏ دیدگاه اعلایی‏

    یا مَنْ قَرُبَ فَدَنا وَبَعُدَ فَنَای‏ وَعَلِمَ السِّرَّ وَاَخْفی‏ یا مَنْ اِلَیْهِ التَّدْبیرُوَلَهُ الْمَقادیرُ

    ای که نزدیکی و بسیار هم نزدیک و دور است و بسیار هم دور دانای سر و نهان ای که تدبیر امور با او است و اندازه ‏ها از او است

    ...........................................ادامه دارد.................

    گل تقدیم شمالطفا کلیک کنید: تاثیر عجیب دعای «ام‌داوود»گل تقدیم شما

    http://isna.ir/fa/news/93022516007/%D8%AA%D8%A7%D8%AB%DB%8C%D8%B1-%D8%B9%D8%AC




    تاریخ : دوشنبه 94/2/14 | 1:57 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
    

  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی