*من در اتاق یک رئیسی رفتم، کار داشتم.تا در را باز کردم دیدم یک دختری حالا یا دختر یا خانم، خیلی زیبا است.داخل اتاق رئیس رفتم گفتم:شما با این خانم محرم هستی؟ گفت: نه!گفتم: چطور با یک دختر به این زیبایی تو در یک اتاق هستی و در هم بسته است.گفت: آخر ما حزب اللهی هستیم.گفتم: خوشا به حالت که اینقدر به خودت خاطرت جمع است.حضرت امیر به زنهای جوان سلام نمیکرد.......
ندای دریا
تاریخ : دوشنبه 93/3/19 | 7:38 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.