سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

یکصد و بیست درس زندگى از سیره حضرت محمد (ص )
مؤ لف : حمید رضا کفاش 

65 - رفتار با مردم
در حالى که پیامبر صلى الله علیه و آله میدان جنگ بود، عربى به محضر او رسید و رکاب شترش را گرفت و گفت : یا رسول الله ، عملى را به من بیاموز که سبب رفتنم به بهشت گردد.
حضرت فرمود: با مردم آن گونه رفتار کن که دوست دارى با تو آن گونه رفتار کنند، و از رفتار با آنها که خوشایند تو نیست ، بپرهیز.(66)
66 - رفع مشکلات
حذیفه گوید: شیوه رسول خدا صلى الله علیه و آله چنان بود که چون مشکلى براى او پیش مى آمد، به نماز پناه مى برد و از آن استعانت مى جست .(67)
67 - روزه
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله علاوه بر ماه رمضان و قسمت مهمى از شعبان ، در سایر ایام سال ، یک روز در میان روزه دار بود. (68) دهه آخر ماه رمضان را در مسجد به عبادت معتکف مى شد (69)، ولى نسبت به دیگران تسهیل مى نمود و مى فرمود: کافى است در هر ماه سه روز روزه بگیرید، همیشه به اندازه وسع خودتان به عبادت بپردازید. عمل مداوم نزد خدا، محبوبتر از عمل بسیار و خسته کننده است . (70)
68 - ریا
شداد بن اوس گفت : بر رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شدم و چهره مبارکش را بدان گونه افسرده دیدم که مرا ناراحت ساخت . عرض کردم : چه پیش آمده است ؟ فرمودند: بر امتم از شرک مى ترسم . عرض کردم : آیا پس از شما مشرک مى شوند؟ فرمودند: آنان خورشید و ماه و بت و سنگ نمى پرستند، ولى ریا مى کنند و ریا خود شرک است . (71) و سپس آیه 110 سوره کهف را تلاوت فرمودند: فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا
هر کس امید دیدار پروردگار خود دارد، باید کار شایسته کند و در پرستش ‍ پروردگار خویش ، کسى از شریک نگیرد.
69 - ریزش گناهان
سلمان مى گوید: در محضر حضرت رسول صلى الله علیه و آله در سایه درختى به سر مى بردیم . آن حضرت شاخه اى از آن درخت را گرفت و آن را تکان داد، برگهاى آن ریخته شد. حضرت رسول صلى الله علیه و آله به حاضران فرمودند: آیا از من نمى پرسید این چه کارى بود که کردم ؟ گفتم : اى رسول خدا، علت این کار را به ما خبر بده ، فرمودند: ان العبد المسلم اذا قام الى الصلاة تحتاتت عنه خطایاه کما تحتاتت ورق هذه الشجرة . یعنى همانا بنده مسلمان هرگاه به نماز ایستاد، گناهان او مى ریزد، همان گونه که برگهاى این درخت مى ریزد. (72)
70 - ساده زیستى
عده اى از همسران پیامبر صلى الله علیه و آله گفتند: ما وضعمان خیلى ساده است . ما هم زر و زیور مى خواهیم ، از غنایم به ما هم بدهید. حضرت محمد صلى الله علیه و آله فرمودند:
زندگى من ، زندگى ساده است . من حاضرم شما را طلاق بدهم و طبق دستور قرآن که زن مطلقه را باید مجهز کرد، حاضرم چیزى هم به شما بدهم . اگر به زندگى ساده من مى سازید، بسازید، و اگر مى خواهید رهایتان کنم ، زهایتان بکنم .
البته همه شان گفتند: خیر، ما به زندگى ساده مى سازیم . (73)
71 - سر آغاز دانش
مردى به نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و عرض کرد: اى رسول خدا! شگفتى ها و مسائل غریب علم را به من بیاموز، رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: از آغاز دانش چه آموخته اى ، که از انتهایش سؤ ال مى کنى ؟ عرض ‍ کرد: یا رسول الله ! آغاز دانش چیست ؟ فرمود: خداى را به حق شناختن . اعرابى گفت : حق معرفت خداوند چیست ؟ فرمود: خداى بدون مثل و مانند و ضد و شریک را بشناسى ، و نیز بدانى که خداى یکتا و یگانه ، ظاهر و باطن و اول و آخر است و همتایى ندارد و چیزى نظیر او نمى باشد. این حق معرفت خداوند و سر آغاز دانش است . (74)
72 - سلام
وقتى یکى از مسلمانان به حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله سلام مى کرد و مى گفت : سلام علیک ، در جوابش مى فرمود: و علیک السلام و رحمة الله و اگر مى گفت : السلام علیک و رحمة الله ، مى فرمود: و علیک السلام و رحمة الله و برکاته . و به این کیفیت رسول الله صلى الله علیه و آله در پاسخ سلام اضافه مى نمود.(75)
73 - سلام به کودکان
از انس بن مالک نقل شده که گفت : همانا رسول اکرم صلى الله علیه و آله بر گروهى از کودکان گذشت و به ایشان سلام داد. (76)

 

 

back page

 

74 - سه حکمت
امیرالمؤ منین حضرت على بن ابیطالب علیه السلام فرمود: روى یکى از شمشیرهاى پیامبر صلى الله علیه و آله سه جمله نوشته شده بود: وصل کن با کسى که با تو قطع رحم کرد، و حق را بگو اگر چه بر ضرر خودت تمام شود و خوبى کن بر کسى که به تو بدى کرده است .(77)
75 - شیوه معاشرت
او همواره خوشرو و خوشخو و فروتن بود. خشن و تندخو و فحاش و عیبجو نبود. کسى را بیش از استحقاق ، مدح نمى کرد. از چیزى که مطلوب و خوشایندش نبود، چشم پوشى و تغافل مى کرد. طورى رفتار مى نمود که مردم نه از او ماءیوس مى شدند و نه ناامید. خود را از سه خصلت بازداشته بود: جدال ، پرحرفى ، و گفتن مطالب بى فایده . درباره مردم هم از سه کار پرهیز مى کرد: هرگز کسى را سرزنش نمى کرد و از او عیب نمى گرفت ، در جستجوى لغزشها و عیبهاى مردم نبود. جز در جایى که امید ثواب داشت ، سخن نمى گفت . (78)
76 - صله رحم
مردى خدمت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمد و عرض کرد:
یا رسول الله ! فامیل من تصمیم گرفته اند بر من حمله کنند و از من ببرند و دشنامم دهند، آیا من حق دارم آنها را ترک گویم ؟
فرمودند:
در آن صورت خداوند همه شما را ترک مى کند.
عرض کرد: پس چه کنم ؟
فرمودند: بپیوند با هر که از تو ببرد، و عطا کن به هر که محرومت کند، و در گذر از هر که به تو ستم نماید، زیرا چون چنین کنى ، خدا تو را بر آنها یارى دهد. (79)
77 - عاطفه
از مسیرة بن معبد نقل شده که گفت : مردى خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و اظهار داشت : یا رسول الله ! ما مردم زمان جاهلیت بودیم . بتها را پرستش مى کردیم . فرزندان خود را به قتل مى رساندیم . من دخترى داشتم و از اینکه او را به مهمانى مى بردم ، خیلى خوشحال مى شد. روزى او را به قصد مهمانى بیرون بردم . دخترم دنبال سرم حرکت مى کرد، رفتم تا به چاهى رسیدم . آن چاه از خانه ام ، زیاد دور نبود. دست دختر را گرفته ، او را در چاه انداختم . آخرین چیزى که از او به یاد دارم ، این است که فریاد مى کرد: پدر! پدر!...
رسول اکرم صلى الله علیه و آله با شنیدن این ماجرا، آن چنان گریه کرد که اشک دیدگانش خشک شد. (80)
78 - عالم بى عمل
انس بن مالک گوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: شبى که مرا به آسمان بردند و سیر دادند، به گروهى از مردم گذشتم که لبهایشان با مقراض هاى آهنین بریده مى شد، و من گفتم : اى جبرئیل ، اینها چه کسانى هستند؟ گفت : ایشان گویندگانى از اهل دنیا و از جمله کسانى هستند که مردم را به کارهاى خیر و نیک امر مى کردند و خود را فراموش ‍ مى نمودند.(81)
79 - عطر
امام صادق علیه السلام فرمود: رسول الله صلى الله علیه و آله ظرف مخصوص عطر داشتند، پس از هر وضو بلافاصله آن را به دست گرفته ، خود را معطر و خوشبو مى ساخت ؛ در نتیجه چون از خانه بیرون مى آمد، بوى عطر در محل عبور آن بزرگوار منتشر مى شد. (82)
اگر عطر براى آن حضرت تعارف مى آوردند، خود را به آن معطر مى ساخت و مى فرمود: بویش پاکیزه و حمل کردنش آسان است . و بیش از آن مقدارى که براى خوراک خرج مى کرد، به عطر پول مى داد.(83)
80 - عطوفت با همسر
رسول اکرم صلى الله علیه و آله با همسران خود با عطوفت و عدل رفتار مى کرد و بین آنها تبعیض و ترجیح قائل نمى شد، و در مسافرتها به هر کدام از آنها قرعه اصابت مى کرد، او را همراه مى برد. (84) او مطلقا خشونت اخلاقى نداشت ، خاصه در مورد زنان ، نهایت رفق و مدارا را به کار مى برد و تندخوئى و بدزبانى همسران خود را تحمل مى نمود.
81 - عفو
در کتاب تحف العقول است که : رسول خدا صلى الله علیه و آله روزى از خانه بیرون رفتند و گروهى را دیدار کردند سنگى را مى غلتاندند. فرمودند: قهرمان ترین شما کسى است که به هنگام خشم ، خویشت دارى کند، و بردبارترین تان آن کس باشد که در حین داشتن قدرت ، عفو نماید.(85)
82 - عفو و گذشت
با اینکه قریش با رسول اکرم صلى الله علیه و آله و یارانش ، آن همه دشمنى کردند، آنان را شکنجه دادند؛ چه در آغاز دعوت و چه از هجرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و همچنین على رغم آن همه توطئه ، جنگ و لشکرکشى در برابر پیامبر اکرم ، آن حضرت بعد از فتح مکه ، بر در کعبه ایستاد و خطاب به قریش فرمود:
هان ! قریشیان ! چه مى گویید؟ فکر مى کنید با شما چه خواهم کرد؟
قریشیان یکصدا فریاد زدند: نیکى ... تو برادرى بزرگوار و فرزند برادرى کریم و بزرگوارى .
حضرت فرمود:
حرف برادرم یوسف علیه السلام را تکرار مى کنم : امروز متاءثر و شرمسار مى باشید. من شما را عفو کردم ، خدا هم گناه شما را ببخشد که مهربانترین مهربانان است . بروید، شما آزاد هستید. (86)
83 - غذاى حرام
رسول الله صلى الله علیه و آله در سن هفت سالکى بودند که یهودیان گفتند ما در کتابهاى خود خوانده ایم که پیامبر اسلام از غذاى حرام و شبهه دار استفاده نمى کند و آنها را حرام مى داند، خوب است او را امتحان کنیم . مرغى را سرقت کردند و براى ابوطالب فرستادند. همه از آن خوردند، چون نمى دانستند، ولى حضرت رسول صلى الله علیه و آله به آن دست نزد. وقتى علت آن را پرسیدند، فرمود: چون حرام بود و خداوند مرا از حرام حفظ مى فرماید.
سپس مرغ همسایه را گرفته و فرستادند، به خیال آنکه بعد پولش را بدهند. آن حضرت باز هم میل نکرد و فرمود:
و ما اراها من شبهة یصوننى ربى عنها علیه السلام : آنها متوجه نبودند که این غذا شبه دارد، ولى مرا پروردگارم حفظ فرمود. آنگاه یهودیان گفتند:
لهذا شان عظیم : این طفل داراى شاءن و مقام عالى است . (87)
84 - غذا دادن به کودکان
سلمان فرمود: وارد خانه رسول خدا صلى الله علیه و آله شدم . حسن و حسین علیه السلام نزد وى غذا مى خوردند. آن حضرت گاهى لقمه اى در دهان حسن علیه السلام و گاهى در دهان حسین علیه السلام مى نهاد. پس از آن که خوردن غذا به پایان رسید، آن حضرت ، حسین علیه السلام را بر دوش خود و حسین علیه السلام را روى زانوى خود نهاد. آنگاه رو به من کرد و فرمود: اى سلمان ! آیا آنان را دوست دارى ؟ گفتم : اى رسول خدا صلى الله علیه و آله چگونه آنان را دوست نداشته باشم ، در حالى که مى بینم چه اندازه نزد شما مقام و ارزش دارند؟!(88)
85 - غش در معامله
رسول اکرم صلى الله علیه و آله از کنار مردى گذشت که گندم مى فروخت . از او پرسید: چگونه مى فروشى ؟ او چگونگى را به عرض رسانید. خداى تعالى وحى فرستاد که دست در گندم ببر. حضرت دست مبارکش را به گندم فرو برد. درون آن گندم را مرطوب و نمناک یافت . پس فرمود: کسى که در معامله غش و فریب به کار برد، از ما نیست . (89)
86 - غیبت
روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله در شاءن و فضیلت نماز سخن مى گفتند، و به مسلمین سفارش مى کردند که به مسجد بروند و در انتظار وقت نماز به سر برند، و آماده باشند تا وقت نماز فرا رسد، و نماز را بپا دارند. ولى از آنجا که نماز کانون پرورش ارزشهاى اخلاقى است ، و ممکن است افرادى به مسجد براى انتظار نماز بروند و بنشینند، و در این فرصت مثلا غیبت کنند، که بر خلاف هدف نماز است ، به مسلمانان هشدار دادند و فرمودند: الجلوس فى المسجد لانتظار الصلوة عبادة مالم تحدث ، یعنى : نشستن در مسجد براى انتظار نماز، عبادت است ، در صورتى که حدثى رخ ندهد. شخصى پرسید: منظور از حدث چیست ؟ فرمودند: الاغتیاب : غیبت کردن . (90)
87 - فرزند شهید
ابن هشام مى نویسد: اسماء دختر عمیس ، همسر عبدالله بن جعفر گفته است : روزى که جعفر در جنگ موته به شهادت رسید، پیامبر صلى الله علیه و آله به خانه ما آمد. من تازه از کار خانه ، شست و شو و نظافت بچه ها فارغ شده بودم ، به من فرمود: فرزندان جعفر را پیش من آور. آنان را پیش آن حضرت بردم ، بچه ها را در آغوش گرفت و شروع به نوازش آنان کرد، در حالى که اشک از دیدگان آن بزرگوار سرازیر بود.
من پرسیدم : اى رسول خدا، پدر و مادرم فدایت باد. چرا گریه مى کنى ؟ مگر درباره جعفر و همراهانش به شما خبرى رسیده است ؟ فرمود: آرى ، آنها امروز به شهادت رسیدند.(91)



تاریخ : دوشنبه 93/1/4 | 9:32 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی