ام داوود کیست و عمل آن چیست؟
امروز مصادف با نیمه رجبالمرجب است، سومین روز از ایام البیض، مومنان و مخلصان علاوه بر توجه ویژه به ماه رجب و بهره برداری از آن، فرصت امروز را غنیمت شمرده و همنوا با معتکفان اعمال ویژه این روز برای تقرب بیشتر به ذات باریتعالی به جا میآورند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، منطقه خراسان، یکی از اعمال سفارش شده برای امروز عمل ام داوود است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
فاطمه معروف به ام داوود، مادر داوود پسر زاده امام حسن مجتبی (ع) و مادر رضاعی امام صادق (ع) بوده است.
ام داوود ماجرایش را چنین نقل کرده است: منصور دوانیقی لشکری به مدینه فرستاد و با محمدبن عبداللّه بن حسن مثنی جنگید و او و برادرش ابراهیم را کشت.
منصور همچنین عبداللّه محض، پدر محمد و ابراهیم را با تعدادی از سادات حسنی دستگیر و اسیر کردند و به بند و زنجیر کشیده بودند و فرزند من داوود هم در میان آنان بود که او را از مدینه به بغداد منتقل نمودند و به سیاه چال زندان انداختند.
حادثه دستگیری و زندانی بودن فرزندم که از او اطلاعی نداشتم و گاهی هم خبر مرگ او را به من میدادند برایم بسیار تلخ و دردناک بود و روزگارم با اشک و آه و گریه و ناله میگذشت، حتی برای رفع مشکل خود و اندوه جانکاهی که با آن دست به گریبان بودم از اشخاص صالح و مومن درخواست میکردم برای رفع ناراحتیم دعا کنند اما از دعای آنان هم نتیجهای نگرفتم.
یک روز با خبر شدم امام صادق(ع ) که با فرزندم داوود از من شیر خورده بود بیمار شده است، به دیدن او شتافتم و از آن حضرت عیادت کردم. هنگامی که میخواستم از حضورش مرخص شوم فرمود: از داوود خبر تازهای نداری؟ با شنیدن نام داوود داغ من تازه شد و اشکم سرازیر گردید و با آه درد آلودی ناله سردادم: مدت زیادی است از او خبری ندارم. فرزندم در عراق زندان است و من از دوری او و سرنوشت نامعلوم او سخت در عذاب و ناراحتی گرفتارم، از شما که برادر رضاعی اوهستی تقاضا میکنم برای نجات و آزادی او دعا کنی.
امام صادق(ع ) با مشاهده وضع نگران کننده من، فرمود: چرا تاکنون از دعای استفتاح غفلت کردهای؟ مگر نمیدانی که بهوسیله این دعا درهای آسمان گشوده میشود و فرشتگان الهی دعاکننده را مژده اجابت میدهند و هیچ حاجتمند و دردمند و دعاکنندهای مایوس نمیشود و خداوند هم پاداش خواننده این دعا را بهشت قرار داده؟
با شنیدن چنین مژدهای که با خواندن آن دعا دریافت داشتم، از حضرت سوال کردم: ای مولای من و ای فرزند خاندان پاک و معصوم، آن دعا چیست؟ و آداب آن چگونه است؟
امام صادق(ع ) فرمود: ای مادر داوود ماه محترم رجب نزدیک است و در این ماه مبارک دعا مستجاب میگردد، همینکه ماه رجب رسید سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم آن را که ایام بیض و شبانه روز نورانی نام دارد روزه بگیر. نزدیک ظهر روز پانزدهم غسل کن و هشت رکعت نماز با رکوع و سجود دقیق و حساب شده انجام بده.
آن گاه حضرت دستور کامل اعمال و آداب دعای مخصوص را به من تعلیم داد.
ماه رجب فرا رسید و اعمالی که امام صادق(ع) گفته بود را انجام دادم و پسرم داوود آزاد شد، داوود را نزد امام صادق(ع ) بردم و آن حضرت به فرزندم گفت: علت آزادی تو از زندان این بود که منصور دوانیقی، علی(ع ) را در خواب دیده بود و حضرت علی(ع) به منصور فرموده بود اگر فرزند مرا آزاد نکنی تو را در آتش خواهم انداخت، منصور هم درحالی که لهیب آتش را نزد خود مشاهده میکرد ناچار به آزادی تو اقدام کرد.
ام داوود میگوید از امام صادق(ع ) سوال کردم: ای مولای من آیا این دعا را در غیر ماه رجب هم میتوان خواند؟ آن حضرت فرمود: اگر روز عرفه با جمعه هماهنگ شود این دعا را میتوان خواند و هرکس هم به این دعا اقدام کند پس از پایان، خداوند او را مشمول غفران و آمرزش خود قرار میدهد.
توضیحات کامل درباره عمل ام داوود و کیفیت انجام آن در مفاتیح الجنان ذکر شده است
http://isna.ir/fa/news/92030502695/%D8%A7%D9%85-%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%88%D8%AF-
شخصیت و فضایل حضرت زینب(س)
در طول تاریخ، انقلابهای فراوانی به وقوع پیوسته و افراد بسیاری از خودگذشتگی و فداکاری کرده اند، اما با گذشت زمان، از یادها فاصله گرفته اند. ولی نهضت عاشورا با مرور زمان، پیوسته در دلهای مسلمانان، ماندگار شده است
مقدمه
در طول تاریخ، انقلاب های فراوانی به وقوع پیوسته و افراد بسیاری از خودگذشتگی و فداکاری کرده اند، اما با گذشت زمان، از یادها فاصله گرفته اند. ولی نهضت عاشورا با مرور زمان، پیوسته در دل های مسلمانان، ماندگار شده است.
بدون شک، عقیله بنی هاشم، زینب کبری(ع)، از جمله شخصیت های تأثیرگذار این نهضت عظیم است که در ماندگاری و جاودانی آن نقشی بی بدیل داشته; همان بانویی که از نوادر بانوان تاریخ اسلام است و در دامان پُرمهر فاطمه زهرا(ع)و مولای متقیان تربیت یافته و درس زندگی آموخته است.
درباره حیات درخشان این بانوی قهرمان، تاکنون ده ها کتاب و مقاله نگارش یافته و زندگی آنحضرت را مورد تحلیل و تجلیل قرار داده است.
در این مقاله برآنیم که شخصیت و فضایل آنحضرت را بررسی و بیان کنیم.
نام ها و القاب حضرت زینب(ع(
حضرت زینب(علیها السلام)، نخستین دختر علی و زهرا علیهماالسلام است. معروف ترین نام این بانوی بزرگ، «زینب» است که در لغت، به معنای «درخت نیکو منظر» آمده(1) و معنای دیگر آن «زین اب» یعنی «زینت پدر» است. و به راستی زینب برای مکتب اسلام و مرام پدر، مایه زینت و آبرومندی بی نظیر بوده است.
حضرت زینب(ع) در پنجم جمادی الاولی در سال پنجم یا ششم هجرت، در مدینه دیده به جهان گشود.پس از ولادت حضرت زینب(ع)حضرت فاطمه زهرا(ع) نوزاد را به دست حضرت علی(علیه السلام)داد و فرمود: نام این کودک را برگزین. امام(ع)فرمود: من از پیامبر خدا در نام گذاری دخترم، سبقت نمی گیرم.(2)، در آن هنگام،پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در سفر بود. چون بازگشت، امیرمؤمنان(علیه السلام)نام نوزاد را از آن حضرت پرسید. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: من از خدایم در نام گذاری او پیشی نمی گیرم. آن گاه از جانب خداوند جبرئیل فرود آمد و گفت: خداوند نام این نوزاد را «زینب» برگزیده(3) و آن را در لوح محفوظ نگاشته است.(4).
نام گذاری حضرت زینب(ع)، از سوی پروردگار حکایت از عظمت و بزرگی مقام آنحضرت نزد خداوند متعال دارد
حضرت را ام کلثوم کبری، و صدیقه صغری مینامیدند برای آنحضرت نام ها والقاب زیادی بیان شده همانند عقیله بنی هاشم عالمه غیرمعلَّمه، عارفه، موثّقه، فاضله، کامله، عابده آل علی، معصومه صغری، امینة اللّه، نائبة الزهرا، نائبة الحسین، عقیلة النساء، شریکة الشهداء، بلیغه، فصیحه، و شریکة الحسین.(5) حضرت زینب(علیها السلام) از نظر شخصیت و لیاقت، مصداق راستین نام ها و القاب مزبور است.
با پسر عموی خود «عبد اللّه بن جعفر» ازدواج کرد و ثمره این ازدواج فرزندانی بود که دو تن از آنها (محمد و عون) در کربلا، در رکاب ابا عبد اللّه الحسین علیهالسلام شربت شهادت نوشیدند(6)
آن بانوی بزرگوار سر انجام در پانزدهم رجب سال 62 هجرت، با کوله باری از اندوه و غم و محنت و رنج دار فانی را وداع گفت.
شخصیت حضرت زینب(علیها السلام(
روان شناسان معتقد اند که: عامل وراثت، تربیت و محیط در تکوّن و ساختار پایه های شخصیت آدمی نقش بنیادین دارند.(7) درباره حضرت زینب(علیها السلام)، سه اصل اساسیِ مزبور جایگاه ویژه داشت:
الف. وراثت: حضرت در خانواده وحی(نبوت و ولایت) بدنیا آمد، جدش پیامبر اکرم(ص) پدرش امیرالمومنین علی(ع) ومادرش فاطمه زهرا دختر پیامبراکرم(ص)بود.
پیامبر اکرم در مورد فرزندان فاطمه فرمود:
«... وُلدِ فاطِمَةَ فَانَا وَلِیُّهُم وَ عُصبَتُهُم، وَ هُم خُلِقُوا مِن طِینَتِی...»(8) فرزندان فاطمه (حسن، حسین، زینب، و امّ کلثوم)، که من ولی و سرپرست نَسَبی آنها هستم، از طینت و خمیره ذات من آفریده شده اند.
بنابر این حضرت زینب(ع) در همچون خانواده ای بدنیا آمد و مراتب کمال را از این سه شخصیت بزرگ به ارث گرفته است.
ب. تربیت: حضرت زینب(ع) از آغاز ولادت تا قریب شش سالگی، در دامان پُرمهر پیامبر و حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س)تربیت یافت و با نظارت دقیق این خانواده رشد نمود.
تربیت حضرت زینب(علیها السلام) در همچون خانواده ای سبب شد که این شخصیت والامقام به عنوان سومین بانوی جهان اسلام پس از حضرت خدیجه(علیها السلام) و فاطمه زهرا(علیها السلام)، به شمار آید.
ج. محیط: یکی دیگر از پایه های مهم ساختمان شخصیتآدمی محیط است. حضرت زینب(ع) در محیطی که کانون فضایل، صفا و صمیمیت بود، رشد و نمو یافت. محیط زندگی حضرت زینب(ع) در شهر مدینه، خانه حضرت علی(علیه السلام)، فاطمه(ع)، حسن و حسین(ع)بود; همان خانه ای که کعبه آمال و محبوب دل های مؤمنان بوده است. چنین محیطی نورانی و خانه ای بابرکت، ارزش های والای دینی و انسانی را در وجود پر برکت ایشان بارور و شکوفا ساخت.
منزلت حضرت زینب(علیها السلام(
حضرت از مقام و جایگاه ویژه ای بهرمند بود به طوری که هرگاه بر پدر وارد می شد، امام(علیه السلام)از جای برمی خاست و ایشان را با احترام زیاد در جای خود می نشاند. ایشان امین پدر بود.
همچنین زینب کبری(ع) بعد از پدراز منزلت ویژه ای نزد امام حسن(ع) و امام حسین(ع) برخوردار بود. این دو امام نهایت احترام را در حق خواهر روا می داشتند،سعی می کردند مصایب و مشکلاتی که برایشان رُخ می دهد حضرت زینب(علیها السلام) متوجه نشود و ناراحت نگردد.
اما محبت امام حسین(علیه السلام) و زینب(علیها السلام) علاقه ای متقابل و استثنایی بود. امام حسین(علیه السلام) نیز فوق العاده حضرت زینب(علیها السلام)را عزیز و گرامی می داشت،(9) ایشان را محرم راز و امین خود می دانست و ودایع خویش را به ایشان می سپرد. امام حسین(علیه السلام)اسرار امامت را به ایشان سپرد.(10) این مسئله مقام و شأن حضرت زینب(علیها السلام) را گواهی می دهد. هنگام دیدار حضرت زینب(علیها السلام) از برادر، امام(علیه السلام)برای او جا باز می کرد، با شادمانی ایشان را در کنار خود می نشاند و در قرب جوارش بود.(11).
فضایل و مناقب حضرت زینب(علیها السلام)
زینب کبری(علیها السلام) دارای فضایل و مناقب فراوان است. همان گونه که اشاره شد،او را عالمه غیرمعلَّمه، عقیله بنی هاشم، معصومه صغری و... لقب داده اند.(12). که هر کدام از این موارد گواه روشن در اثبات مقام این بانوی بزرگ اسلام است.
حضرت زینب(علیها السلام) بانویی بلندقامت، نیکو چهره و عالی مقام بود، در وقار و شخصیت، مانند جدّه اش حضرت خدیجه(علیها السلام)، در حیا و عفّت، همچون مادرش فاطمه زهرا(علیها السلام)، در رسایی و شیوایی بیان، مانند پدرش حضرت علی(علیه السلام)، در حلم و بردباری، چون امام حسن(علیه السلام)و در شجاعت و قوّت قلب، مانند برادرش امام حسین(علیه السلام) بود.(13) که در اینجا به تعدادی از فضایل آنحضرت اشاره می کنیم.
1-علم و دانش
سخنان و خطبه های عالمانه، همراه با استدلال به آیات قرآن، در کوفه، مجلس عبیداللّه بن زیاد و همچنین در دربار یزید، از سوی حضرت زینب(علیها السلام) هر کدام شاهدیبر تواناییِ دانش این بانوست. ابن عبّاس گفتار پر ارج فاطمه زهرا(علیها السلام) را درباره «فدک»، از حضرت زینب(علیها السلام)نقل کرده، می گوید: «عقیله ما زینب دختر علی چنین گفت: ...»(14) افزون بر آن، درس و تفسیر قرآن از سوی حضرت زینب(علیها السلام)، برای زن های کوفه در زمان حکومت پدرش حضرت علی(علیه السلام)بیانگر دانش ایشان است.(15).
حضرت زینب(علیها السلام) مقام بیان روایت و حدیث را دارا بود; چنان که محمّدبن عمرو، عطاء بن سائب، فاطمه بنت حسین و دیگران از زینب(علیها السلام) نقل حدیث کرده اند.(16).
عقیله بنی هاشم حتی آگاهی به حوادث آینده را از پدر بزرگوار خود فرا گرفته بود،همان گونه که بعضی از اصحاب خاص پیامبر(صلی الله علیه وآله)مانند سلمان، ابوذر و برخی از یاران حضرت علی(علیه السلام)مانند میثم تمّار و رشید هجری به این گونه اسرار آگاه بودند.(17)
حضرت زینب(علیها السلام) دانشی سرشار داشت. طبیعی است کسی که از محضر پیامبر(ص) (شهر علم) و حضرت علی(ع) (دروازه علم) کسب دانش نموده باشد، باید دریای علم باشد.
درنتیجه حضرت زینب(ع) «عالمه غیرمعلَّمه» بود، چنان که احتجاجات او در کوفه و شام در برابر دشمن، مانند احتجاج مادرش حضرت زهرا(علیها السلام) بود که درباره «فدک» ابراز نمود.
2-پرستش و عبادت
عبادت رفیع ترین مقام آدمی است. ائمّه اطهار(علیهم السلام) هر کدام مرتبه اعلای از این مقام را دارا بودند. حضرت زینب(ع) نهایت عبادت و تعظیم را در برابر پروردگار داشت.
حضرت زینب(ع) از نیایش و مناجات های پیامبر(ص) با خبر بود، عبادت علی وفاطمه(ع) را شاهد بود. ونیز نیایش های امام حسن مجتبی(ع)را در دل شب ها و روزها دیده بود، وبلاخره عبادت و مناجات های امام حسین(ع) را، به ویژه در شب و صبح عاشورا، به تماشا نشسته بود و هر یک برایش درس و الگوی عبادت و مناجات بود.
حضرت زینب کبری(علیها السلام) شب ها به عبادت می پرداخت و در دوران زندگی، هیچ گاه تهجّد را ترک نکرد. آنچنان به عبادت اشتغال ورزید که ملقّب به «عابده آل علی» شد.(18) شب زنده داری حضرت زینب(علیها السلام)، حتی در شب دهم و یازدهم عاشورا، ترک نشد. فاطمه دختر امام حسین(علیه السلام)می گوید:
در شب عاشورا، عمّه ام پیوسته در محراب عبادت ایستاده بود، نماز و نیایش داشت و پیوسته اشک هایش سرازیر می شد.(19)
امام زین العابدین(علیه السلام)، می فرماید:
عمّه ام زینب در طول سفر اسارت از کوفه تا شام، پیوسته نمازهای واجب و مستحب خود را انجام می داد و در بعضی منزل گاه ها می دیدم که ایشان در اثر ضعف و گرسنگی، نماز خود را نشسته می خواند; چراکه سهمیه غذای خود را میان کودکان تقسیم می کرد و دیگر توان ایستادن نداشت.(20)
ارتباط حضرت زینب(علیها السلام) با خداوند آن گونه بود که حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)در روز عاشورا هنگام وداع، به خواهرش فرمود:
«یا اختی لا تنسینی فی نافلة اللیل» (21)
خواهرم! مرا در نمازهای شب، فراموش نکن.
3-حجاب و عفّت
یکی از مهم ترین وظایف بانوان در اسلام پاس داری در حفظ حریم حجاب و عفّت است. در قرآن مجید، در چند آیه(22) به ضرورت حجاب برای زنان تصریح گردیده و در چهارده آیه،(23) درباره عفّت و پاک دامنی هشدار داده شده و در احادیث فراوان نیز هشدارهای مؤکّد در این زمینه داده است.
عقیله بنی هاشم در حجاب و عفّت، مانند مادرش فاطمه زهرا(ع) بود و به این مهم بسیار اهمیت می داد. تا پیش از عاشورا و ماجرای اسارت، نامحرمی حضرت زینب(علیها السلام) را ندیده بود،چنان که در تاریخ آمده است:
هنگامی که زینب می خواست به مسجدالنبی کنار قبر رسول خدا(ص) برود، علی(ع) دستور می داد شب برود. به حسن و حسین(ع) می فرمود: همراه خواهرشان باشند. حسن(علیه السلام)جلوتر و حسین(ع)پشت سر، زینب در وسط حرکت می کردند. آنها از سوی مولای متقیان مأمور بودند که حتی چراغ روی مرقد منوّر پیامبر را خاموش کنند تا چشم نامحرم به قامت زینب نیفتد.(24)
یحیی مازنی می گوید: من در مدینه، مدت زیادی همسایه حضرت علی(علیه السلام) بودم. سوگند به خداوند! در این مدت، هرگز حضرت زینب(ع) را ندیدم و صدایش را نشنیدم.(25) حجاب و عفاف حضرت زینب(علیها السلام) به گونه ای بوده است که علّامه مامقانی در این باره می گوید:
زینب در حجاب و عفاف، یگانه روزگار بوده است. کسی از مردان، در زمان پدرش و برادرانش تا روز عاشورا، اورا ندیده بود.(26)
4-صبر و استقامت
ازدیدگاه اسلام، صبر جایگاهی بس والا دارد. قرآن به صبرکنندگان بشارت داده است. (بقره: 155) مقام صبر نسبت به ایمان همانند سر برای بدن است. حضرت زینب(ع) نمونه و تجسّم عالیِ صبر و پایداری است. مقاومت و شکیبایی در راه پاس داری از حریم دین و کرامت انسانیت، از ویژگی های بارز این بانوی بزرگ است.
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند *** بر اثر صبر نوبت ظفر آید.(27)
صبر و ثبات شگفت انگیز حضرت زینب(علیها السلام) همگان را به اعجاب وا داشته است، چه انکه از پنج سالگی بامصیبت آشنا شد،داغ عزیز ترین کسان خود را یکی پس از دیگری دید، ولی در برابر همه این مصیبت ها، قامت برافراشت و صبر کرد.
حضرت زینب(علیها السلام) در وادی صبر و استقامت، یکه تاز میدان است.در بزرگی مقام صبر و بردباری آن گوهر عظیم الهی، همین بس که وقتی در برابر پیکر نورانی و خونین برادرش امام حسین(علیه السلام) رسید، رو به آسمان کرد و گفت:
بار خدایا! این اندک قربانی و کشته در راه خودت را از ما (خاندان پیامبر) بپذیر.(28).
این سخنان زینب(ع)- هنگامی بود که برادرش امام حسین(علیه السلام) و دیگر برادران و فرزندان خویش را از دست داده بود- حاکی از قوّت ایمان، ثبات اعتقاد، گذشتن از خود و فنا شدن ایشان را در خداوند است.([29])حضرت زینب(علیها السلام) در اثر توجه و تربیت خمسه طیّبه، چنان روح بزرگی یافته بود که شهادت عزیزانش را با صبر و ثباتی وصف ناپذیر تحمّل نمود.
درست است که حضرت زینب(ع) در کربلا در برخی موارد گریه و ناله نیز داشت، ولی ناله های حضرت زینب(علیها السلام) در این گونه موارد، دو دلیل داشت:
گاهی عظمت مصیبت بیش از حد سنگین بود، از جمله شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام)، چراکه ایشان مقامی بس ارجمند داشت و شبیه ترین کس به پیامبر(ص) از نظر صورت و سیرت بود.
بنابراین، به شهادت رسیدن حضرت علی اکبر(علیه السلام) و مصیبت از دست دادن آن عزیز، چنان سنگین و کمرشکن بوده است که دل را آب می کند و عاطفه را به جوش می آورد و نالیدن در چنین مصیبت عظیمی، با مقام صبر در تعارض نیست.
دیگر اینکه گریه ها وناله های حضرت زینب(علیها السلام) در کربلا و پس از آن در طول سفر کوفه و شام، در جهت اهداف عالی و رسالت عظمای ایشان، یعنی ابلاغ پیام عاشورا بوده و ایشان از راه های گوناگون، از جمله با خطبه ها و سخنرانی های آتشین و گریه های جانسوز خویش، از نهضت حسینی پاس داری می نمود.
5-شجاعت و قهرمانی
از ویژگی های عظیم بانوی کربلا، «شجاعت» است، بدون شک، اگر ذرّه ای ترس از حکومت استبدادی یزید در وجود زینب راه می یافت، در این صورت، نهضت کربلا چنین پیروزی به ارمغان نمی آورد.
حضرت زینب(ع) در این ویژگی، یکه تاز میدان بود. خطبه های آتشین و افشاگرانه ایشان بر ضد دستگاه امویان و گفتار کوبنده اش در فرصت ها برای دفاع از نهضت حسینی، و صلابت بی نظیر ایشان در کوفه و شام، همه بیانگر قهرمانی و شجاعت ایشان است. «زینب به عنوانشیرزن کربلا و خطیب قهرمان پیامرسان خون شهیدان، در پیشانی اسلام تابید»(30) و جهاد و دفاع ایشان از اسلام و دیانت به ابدیت پیوست.
حضرت زینب(ع) در قیام عاشورا شجاعتی شایان از خود به نمایش گذاشت. ایشان بارها جان امام سجّاد(ع)را از مرگ نجات داد، از جمله در مجلس ابن زیاد، پس از احتجاج حضرت سجّاد(علیه السلام) با ابن زیاد، امر به شهادت او داد. حضرت زینب(علیها السلام) دست در گردن فرزند برادر انداخت و فرمود: «تا زنده ام، نخواهم گذاشت او را بکشید.»(31) و هرگز به ابن زیاد و یزید بن معاویه اعتنایی نکرد و در حالی که آنان در اوج اقتدارشان بودند، و پاسبان ها با شمشیرهای از نیام بیرون کشیده اطراف ایشان را گرفته بودند، سخنانی ایراد کرد که یزید و اطرافیان وی را رسوا ساخت.
6. فصاحت و بلاغت
بانوی قهرمان کربلا، فصاحت و بلاغت را از پدر و مادر گرامی اش به ارث برده بود. «هنگامی که سخن می گفت، گویی از زبان پدر، ایراد سخن می کرد.»(32) سخنانش در کوفه و مجلس یزید و نیز گفتگوهای ایشان با عبیداللّه بن زیاد، بی شباهت به خطبه های امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و خطبه «فدکیّه» مادرش زهرا(علیها السلام)نیست.(33) این خطبه ها در حالی ایراد می شدند که حضرت زینب(ع) داغ های فراوانی بر سینه داشت، گذشته از آنکه تشنه، گرسنه و بی خواب بود، سختی سرپرستی کودکان و راه را نیز به دوش می کشید.
وقتی حضرت زینب(ع) در کوفه، آن خطبه فصیح، آتشین و شورانگیز را ایراد نمود، مردم دست ها را به دندان گزیدند و با تعجب به هم نگاه کردند! در همان موقع، پیرمردی در حالی که می گریست و محاسنش از اشک چشمش تر شده بود، دست به سوی آسمان بلند کرد و گفت:
پدر و مادرم فدای ایشان که سال خوردگانشان بهترین سال خوردگان و کودکان ایشان بهترین خردسالان، و زنانشان بهترین زنان و نسل آنها والاتر و برتر از همه نسل هاست.(34).
نتیجه گیری
حضرت زینب(علیها السلام) افزون بر ویژگی ها و فضیلت های شخصیتی، که از خاندان وحی ارث برده بود، در به ثمر رساندن نهضت عاشورا، نقش فوق العاده داشت. او پس از عاشورا، در کنار سرپرستی اسیران و حفظ جان امام سجّاد(علیه السلام) از خطرها، توانست انقلاب حسینی را با تحمّل زحمت های فراوان به پیروزی نهایی برساند و در انجام رسالت خویش، با صلابت و استواری ایستاد و نقش سنگین و رسالت خویش را به خوبی به پایان رساند تا آیین پیامبر(صلی الله علیه وآله) و انقلاب کربلا دست خوش تحریف نگردد.
پی نوشت ها
[1]ـ جبران مسعود، الرّائد، ترجمه رضا انزابی، چ دوم، مشهد، آستان قدس رضوی، 1376، ج 1، ص 924.
[2]ـ سیدکاظم ارفع، حضرت زینب(علیها السلام) سیره عملی اهل بیت، تهران، نشر قادر، 1377، ص 7.
[3]ـ باقر شریف القرشی، السیده زینب، بیروت، دارالتعارف، 1419، ص 30ـ31 / حسن الهی، زینب کبری عقیله بنی هاشم، تهران، آفرینه، 1375، ص 29.
[4]ـ جعفر النقدی، زینب الکبری بنت الامام، النجف الاشرف، المکتبة الحیدریه، 1361، ص 21 / سید نورالدین جزائری، خصائص الزینبیه، ترجمه باقر ناصری، چ دوم، قم، جمکران، 1379، ص 60.
[5]ـ نورالدین جزائری، پ سید نورالدین جزائری، خصائص الزینبیه، ترجمه باقر ناصری، چ دوم، قم، جمکران، 1379 ص 67
- [6]شیخ ذبیح اللّه محلاتی، ریاحین الشریعة، (تهران، دار الکتب الاسلامیة) ج3، ص46
(7)ـ عبداللّه شفیع آبادی، مبانی روان شناسی رشد، چ پنجم، تهران، چهر، 1371، ص 23ـ31.
(8)ـ سیدمرتضی حسینی فیروزآبادی، الفضائل الخمسه، انتشارات فیروزآبادی، 1374، ج 3، ص 150.
(9)ـ ذبیح اللّه محلّاتی، ریاحین الشریعة، تهران، دارالکتب الاسلامیه ، ج 3، ص 76.
(10)ـ احمد بهشتی، زنان نامدار در قرآن و حدیث، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1368، ص 51.
(11)ـ جعفر النقدی، الکبری بنت الامام، النجف الاشرف، المکتبة الحیدریه، 1361، ص 21 .
(12)ـ سید نورالدین جزائری، پیشین
(13)ـ محمّد محمّدی اشتهاردی، حضرت زینب فروغ تابان کوثر، چ سوم، تهران، برهان، 1379، ص 22.
(14)ـ احمد بهشتی، پیشین، ص 51.
(15)ـ ذبیح اللّه محلّاتی،پیشین، ص 57.
(16)ـ احمد صادقی اردستانی، زینب قهرمان دختر علی، تهران، مطهر، 1372، ص 100.
(17)ـ ذبیح اللّه محلّاتی، پیشین، ج 3، ص 56.
(18)ـ جعفر النقدی، پیشین، ص 61.
(19)ـ احمد صادقی اردستانی، پیشین، ص 106.
(20)ـ ذبیح اللّه محلّاتی، پیشین، ج 3، ص 62.
(21)ـ جعفر النقدی، پیشین، ص 62.
(22)ـ نور: 30 / احزاب: 32، 33 و 59.
(23)ـ نور: 2، 32، 27، 28، 30، 31، 32، 33، 58، 60 / احزاب: 32، 59 / قصص: 25.
(24)ـ سید عبدالحسین دستغیب، زندگانی حضرت زینب، تهران، کاوه، ص 19.
(25)ـ محمّد محمّدی اشتهاردی، پیشین، ص 99.
(26)ـ حسن الهی، پیشین، ص 99 به نقل از: عبداللّه مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف اشرف، مطبعة المرتضویة، 1352، ج 3، ص 79.
(27)ـ حافظ شیرازی.
(28)ـ سید علی نقی فیض الاسلام، خاتون دوسرا (شرح حال زینب)، چ دوم، تهران، نشر آثار فیض الاسلام، 1366، ص 185.
(29)ـ همان.
(30)ـ محمّد محمّدی اشتهاردی، پیشین، ص 81.
(31)ـ محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ص 117.
(32)ـ احمد بهشتی، پیشین، ص 51.
(33)ـ سیدکاظم ارفع، پیشین، ص 88.
(34)ـ سیدبن طاووس، اللهوف، تهران، دارالعالم، 1348ش، ص 149 / محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج 45، ص 110.
http://masaf.ir/View/Contents/11981/%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D9%88-%D9%81
درباره نام "گیلان" و معانی واژه گیل نظرات مختلفی ابراز شده است. لغت نامه دهخدا گیلان را ماخوذ از واژه "گیل" به اضافه پسوند "ان" دانسته و افزوده است در پهلوی Gelan به معنی مملکت گل ها و نزد یونانی ها Gelae و در اوستا نام ناحیتی به نام وارنا است.
فرهنگ فارسی معین این واژه را چنین تعریف کرده است: "گیلان[gelan گیل + ان] ناحیه ای در جنوب غربی بحر خزر مسکن قوم گیل، در قدیم قسمت کوهستانی گیلان را دیلم و مردمان آن را دیلمان می گفتند..."
"را بینو" نام گیلان را مشتق از کلمه اوستایی Varena نام ناحیه ای در شمال کوه البرز می داند که به مرور زمان در تلفظ به صورت گیلان در آمده است.
"عباس اقبال آشتیانی" در باره ساکنان گیلان می نویسد: "طایفه گیل یا جیل یا گیله یا گیلک و قوم دیلم، دو تیره از ایرانیان آریایی نژادند که از زمان بسیار قدیم در قسمت غربی ولایات ساحلی بحر خزر ساکن بوده و ایامی که قدرت به هم می رسانده اند، دامنه استیلای خود را از مشرق تا حدود گرگان و از شمال تا ولایت ازان (ماوراء ارس) و از جنوب تا حوالی قزوین می کشانده اند."
به هر صورت نواحی جنوبی دریای مازندران به دلیل اقلیم مناسب و وفور نعمت از دوران پیش از تاریخ توسط اقوام گوناگون برای سکونت مورد توجه بود. ساکنان گیلان در طی قرون گذشته گاه از مناطق جلگه ای و کوهستانی به عرصه های جنوبی تر مهاجرت کرده و برخی با امتزاج و اختلاط در گروه های نژادی جدید به حیات دیر پای خویش ادامه داده اند.
مفاخر گیلان
گیلان، با جلگه های سرسبز و کوه های سر به فلک کشیده اش، فرزندانی را در دل خود بارو نمود که آوازه شهرت شان گاهی از مرزهای کشور نیز فراتر رفته است. در این مجموعه با برخی از این بزرگان آشنا می شویم.
حسن دیلمی فقیه و مجتهد و شاعر سده هشتم. ابوالفتح گیلانی حکیم و ادیب دربار جلال الدین اکبرشاه تیموری، عبدالقادر گیلانی عارف، حکیم و فیلسوف قرن ششم، بابا نصیبی گیلانی شاعر، محمد حسن گیلانی فیلسوف و عارف، محمد قاسم لاهیجی حایری از خوشنویسان سده دهم.
در قرن دوازده محمود پاینده حزین لاهیجی شاعر بزرگ و میرزا ابوالقاسم رشتی مجتهد و ادیب و شاعر. در سده 11 حکیم حاذق از پزشکان به نام در هندوستان و نورالدین محمد لاهیجی متخلص به "قراری" از کاتبان و خوشنویسان. در قرن سیزده؛ حسن حسام الاسلام دانش واعظ و شاعر بزرگ. سید محمد باقر شفتی از نام آوران جهانی شیعه، حاج ملا محمد رفیع مجتهد و صاصب فضل، بهایی لاهیجانی از فضلا و علمای طراز اول و دارای کتابخانه ای بزرگ، شیون فومنی صبوری رشتی دایر کننده اولین داروخانه مجهز در رشت. همچنین سعیدالاهیجی نقاش و طراح بی نظیر زرینه ها و سیمینه ها که تخت طاووس را به دستور جهانگیرخان بابری ساخت. شرفشاه دولایی شاعر و عارف بزرگ. محمد بن علی شریف لاهیجی مجتهد و محقق و معاصر میرداماد. شمس الدین محمد لاهیجی از اعاظم و بزرگان دارالعلم لاهیجان در دوران حکومت کیاییان. ضیاء لاهیجی، شاعر و کنده کار چیره دست. طالب گیلانی پزشک دستگاه کیاییان ملاطی. عبدالفتاح فومنی هم عصر شاه عباس صاحب کتاب تاریخ گیلان. قطب الدین لاهیجی از علمای شیعه و شاگردان میرداماد. کیکاووس زیاری از پادشاهان دانشمند آل زیار و صاحب کتاب قابوس نامه، گوشیار گیلانی، ریاضیدان و اخترشناس برجسته، مالک دیلمی از معروف ترین خوشنویسان ایران. مهیار دیلمی کاتب و شاعر آل بویه.
و از معاصران شعرایی چون هوشنگ ابتهاج (هـ ا. سایه)، حسین سمیعی ادیب السلطنه، اسماعیل دهقان، محمد باقر طاهری، گلچین گیلانی، نصرت رحمانی، مهکامه محصص، سید حسن معصومی اشکوری. پروفسورها و پزشکان متخصصی چون فرحناک اسدی، ابوالحسن اعتمادی، حسن اکبرزاده، آذر اندامی، فضل الله رضا، علی زرگری، ابراهیم سمیعی، فریدون سمیعی، مجید سمیعی، علی نوبخت حقیقی. علمایی چون بهاء الدین املشی، محمد تقی بهجت فومنی، سید محمد تائب، شیخ محمد زاهد رشتی، محمد تقی فخردایی، صادق احسان بخش، محمد محمدی گیلانی. محققان و دانشمندان، نویسندگان و مترجمینی چون محمود بهزاد، ابراهیم پور داوود، مهدی تجلی پور، حسن تقی زاده میلانی، محمد جعفر جعفری گیلانی، علی حاکمی، جعفر خمامی زاده، عنایت الله رضا، فضل الله رضا، شاپور رواسانی، محمد روشن، جلال ستاری، سیروس سهامی، احمد سمیعی، عبدالعلی طاعتی، ابراهیم فخرایی، کریم کشاورز، باقر قدیری اصلی، عبدالکریم گلشنی، محمد علی مجتهدی، رضا مدنی، محمد معین، احمد مهراد، احمد مرعشی و هنرمندانی چون اسحق شهنازی، جلیل ضیاپور، اکبر رادی و ...
http://javadgss.blogfa.com/8907.aspx
منبع :سازمان میراث فرهنگی استان گیلان
نمرهای که خدا به مطهَری میدهد
رهروان ولایت ـ شهید مطهری: آزادی معنوی یعنی آزادی فکر از خرافات و اوهام و آزادی اراده از وابستگیهای حیوانی.[1]
شهادت مقام بالایی است که اگر شهادت با علم عجین باشد مقام بس عظیمی خواهد داشت. چون در روایات در مورد ارزش علم چنین داریم:
از امام صادق(ع) وارد شده فرمود: «إذا کان یوم القیامه جمع الله عزّ و جلّ الناس فى صعیدٍ واحدٍ و وضعت الموارین فتوزن دماء الشهدا مع مداد العلماء فیرحجّ مداد العلماء على دماءالشهداء. «چون روز قیامت فرا رسد، خداوند اولین و آخرین مخلوقات را در یک سرزمین گرد مىآورد و ترازوها بر قرار مىگردد، سپس خون شهیدان با مرکب قلم عالمان سنجیده مىشود و این نتیجه به دست مىآید که مداد عالِمان از خون شهیدان سنگینتر است».[2]
حالا این قلمی که در راه اعتلای دین بکار رفته بود، شهادت هم به آن اضافه شد و فیض را دو چندان کرد.
در شهادت این مرد بزرگ و فیلسوف، امام خمینی(ره) در صحیفه اینگونه میفرماید: تسلیت در شهادت شخصیتى که عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد.
تسلیت در شهادت مردى که در اسلام شناسى و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کمنظیر بود.
من فرزند بسیار عزیزى را از دست دادم و در سوگ او نشستم که از شخصیتهایى بود که حاصل عمرم محسوب مىشد. در اسلام عزیز با شهادت این فرزند برومند و عالِم جاودان ثُلمهاى وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست. من گرچه فرزند عزیزى را که پاره تنم بود از دست دادم لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکارى در اسلام وجود داشت و دارد. مطهرى که در طهارت روح و قوّت ایمان و قدرت بیان کمنظیر بود، رفت و به ملأ اعلى پیوست، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامى و علمى و فلسفىاش نمىرود.[3]
شهید مطهری علاوه بر علم، عبادت خالصانه داشت و مواظب بود کسی متوجه عبادتهای نیمهشب او نشود. در این مورد داماد شهید مطهری میفرماید: شهید مطهری شبها را در اتاقی به عبادت میگذراند که پنجرهای رو به خیابان داشت، اما وقتی فهمید که پاسبان آن محل متوجه راز و نیازهای شبانه او شده دیگر در آنجا عبادت نکرد تا ریا نشود.[4]
شهید مطهری در زمانی که مشغول درس بود آنقدر جوابها را عمیقاً و متفکرانه جواب میداد که اساتیدش گفته بودند اگر از بیست نمرهای بیشتر بود به او میدادیم ولی چه کنیم که در مقابل مقام علمی ایشان نمره بسیار حقیری است و خداوند باید نمره بالاتری مثل شهادت را به او بدهد که این مدال افتخار است.
در این مورد حضرت آیت الله جوادی آملی در مورد این مرد بزرگ میفرماید: وقتی ایشان از قم به تهران آمدند، در اولین دوره امتحانات مدرسی معقول و منقول شرکت کردند. خدا خواست که ایشان بتواند جامع بین حوزه و دانشگاه و رابطی باشند که قدیم و جدید یا دانشگاه و فیضیه را به هم متصل کنند. در آن امتحان , ایشان در رشته معقول شاگرد اول شدند و دوباره به قم آمدند و در حجره ماجرا را برای ما تعریف کردند.
گفتند: «هیئت ممتحنه به اتفاق گفتند: چه کنیم؟ نمرهای بالاتر از بیست نیست و اگر نمرهای بالاتر از بیست بود به شما میدادیم».
اما این نمره برای شهیدمان کوچک بود. نمرهای که باید او بگیرد، فوق آن است. خاطراتی که از او داریم . نشان میدهد که باید خدا به او نمره بدهد.[5]
در این قسمت 12 ویژگی از رفتار شهید مطهری (رحمه الله) را که می تواند به عنوان دستورالعملی سازنده برای اهل ایمان و معنویت و دانش باشد، از زبان نزدیکان و آشنایان آن شهید نقل میکنم:
1- همیشه با وضو بود و به این کار توصیه میکرد.
2- به طبیعت علاقه شدیدی داشت و گاه ساعتها در نقاط با صفا مینشست و فکر میکرد.
3- همیشه نماز شب را به پا میداشت و به این خاطر شبها زودتر میخوابید.
4- در موقع بیان مطالب علمی آنچنان تمرکز حواس داشت که از اطراف غافل میشد.
5- شبها قبل از خواب 20 دقیقه قرآن میخواند.
6- در مورد انجام فرائض دینی فرزندانش نظارت دقیق داشت.
7- به فقرا و مستمندان کمک میکرد، به طوری که برخی موارد آن بعد از شهادتش آشکار شد.
8- مطالب قابل توجه را در فرصتهای مناسب و به طور منظم یادداشت میکرد.
9- در هنگام روضه برای سیدالشهداء علیهالسلام و مناجاتهای شبانه صدای گریهاش بلند میشد.
10- او آن چنان به خداوند ایمان داشت، که در شرایط سخت زندگی به امدادهای غیبی چشم دوخته و از خداوند مدد میخواست.
11- برای پدر و مادر و اساتید خویش احترام وصف ناپذیری قائل بود.
12- در امور عبادی، اجتماعی و سیاسی از تظاهر کردن به شدت پرهیز میکرد.[6]
____________________________________
پینوشت:
[1]. http://mortezamotahari.com/fa/dayspeechview.html?ItemID=151
[2]. بحارالانوار، ج 2، ص 14، ح 26.
[3]. صحیفه امام، ج7، ص 179
[4]. http://mortezamotahari.com/fa/NewsView.html?NewsID=78623&NewsType=1&Subj...
[5]. http://mortezamotahari.com/fa/ArticleView.html?ArticleID=78722&SubjectID...
[6]. http://mortezamotahari.com/fa/ArticleView.html?ArticleID=78395&SubjectID...
دوبیتی ناقابل از بنده تقدیم شما
نمی بینم کسی غمخوار باشد
صفا ویکدلی ویرانه گشته
قلوب ما زهم بیگانه گشته
نمی بینم کسی غمخوار باشد
اگر باشد پی دینار باشد
سیداصغر سعادت میرقدیم
به نام خدا
تک بیت از بنده تقدیم شما
هر آنچه یار بپسندد برای من زیباست
هر آنچه یار بپسندد برای من زیباست
نگویمش که جه باشد که این سوال بیجاست
سیداصغرسعادت
نظراصلاحی جناب آقای فضل االله قاسمی در باره شعر فوق الذکر:
سلام علیکم.استفاده کردیم.
ببخشید استاد عزیز دو اشکال وزنی کوچک در این بیت هست لطفا در صورت صلاحدید ، به صورت ذیل ، اصلاح بفرمایید :
هر آنچه یار پسندد برای من زیباست
نگویمش که جه باشد که این سخن بیجاست
به نام خدا
فرقه های اسماعلیه
پس از شهادت امام صادق علیه السلام (سال 148 ه .ق)، گروهی مرگ اسماعیل را در زمان آن حضرت انکار کردند و او را امام غایب و امام قائم دانستند. اینان مراسم تشییع جنازه اسماعیل از طرف پدر را برای حفظ جان او تفسیر کردند. نوبختی این گروه را «اسماعیلیه خالصه» مینامد. [1] این گروه به زودی منقرض شدند.
گروه دوم بر آن شدند که اسماعیل مرده است؛ اما چون در زمان حیات پدرش به امامت رسیده بود، پس از فوتش، امام صادق علیه السلام فرزند او محمد را به امامت نصب کرد. بنابراین پس از شهادت امام صادق علیه السلام، محمد به امامت رسید. این گروه به «مبارکیه» معروف گشتند؛ زیرا رئیس آنان «مبارک» نام داشت. [2] .
همین گروه اخیر، پس از مدتی به دو فرقه انشعاب یافتند. برخی از آنان مرگ محمد را پذیرفتند و سلسله امامان را در فرزندان او ادامه دادند. برخی دیگر، منکر مرگ محمد بودند و غیبت او را باور داشتند و وی را امام قائم میپنداشتند. اینان «قرامطه» نامیده میشوند؛ زیرا لقب رئیس آنها «قرمطویه» بوده است. [3] .
امروزه اسماعیلیه به دو طایفه «آغاخانیه» و «بهره» تقسیم میشوند که بازماندگان دو فرقه نزاری و مستعلوی هستند.
گروه اوّل (قریب به یک میلیون تن) در ایران، آسیای وسطی، افریقا و هند پراکنده اند و رئیس ایشان کریم آقاخان است.
گروه دوم (قریب به پنجاه هزار تن) در جزیرةالعرب و سواحل خلیج فارس و سوریه به سر میبرند. [4] .
قرامطه - تبیان
پی نوشت ها:
[1] ر.ک: نوبختی، فِرَق الشیعه، ص 68.
[2] فِرَق الشیعه، ص 69 و ر.ک: الفرق بین الفرق، ص 34.
[3] فِرَق الشیعه، ص 72.
[4] مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص 53.
http://www.ashoora.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%85%D9%87%D8%AF%D9%88%DB%8C%D8%AA/article/416.html
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد
گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان
نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
از حافظ شیرازی
به نام خدا
تک بیت از بنده تقدیم شما
کمند محبت تو عجب چه صیاد است
ضمیر خراب آبادم به یاد تو آباد است
کمند محبت تو عجب چه صیاد است
سیداصغر سعادت میرقدیم
به نام خدا
شعری ناقابل از بنده تقدیم شما
آیت حق آیت کبری علی ع
آیت حق آیت کبری علی ع
اسم اعظم گشته در او منجلی
نام او بانام حق شد همردیف
نام او درنزد ما باشد شریف
دین حق از سوی او شد پایدار
نام نیکش زین سبب شد ماندگار
دین احمد با علی شد برقرار
هرکه باشد باعلی شد رستگار
سیداصغرسعادت میرقدیم
.: Weblog Themes By Pichak :.