تَنبیهُ الخَواطِر عَن أَبِی مَریمَ عَن أَبِی جَعفَرٍ (عَلَیهِ السَّلامُ) : قالَ أبِی یَوماََ وَ عِندَهُ أَصحابُهُ : مَن مِنکُم تَطِیبُ نَفسُهُ أن یَأخُذَ جَمرَةً فِی کَفِّهِ فَیُمسِکُها حَتّى تَطْفِى؟ فَکاعَ الناسُ کُلُّهُم وَ نَکَلُوا ، فقُمتُ فقلتُ : یا أَبتِ ، أَتَأمُرُنِی أن أفعَلَ ؟ قالَ : فَلَیسَ إیّاکَ عَنَیتُ ، إِنَّما أنتَ مِنِّی وَ أَنَا مِنکَ ، بَل إِیّاهُم أرَدتُ . قالَ : فَکَرَّرَ هذا ثَلاثا ، ثُمَّ قالَ : ما أکثَرَ الوَصفَ وَ أقَلَّ الفِعلَ ! إِنَّ أَهلَ الفِعلِ قَلیلٌ ، أَلا وَ أَنَا أَعرِفُ أهلَ الفِعلِ وَ الوَصفِ مَعاََ ، قالَ : فَوَ اللّه ِ لَکَأَنََّما مادَت بِهِمُ الأرضُ حَیّاََ (حَیاءً) .
تَنبیهُ الخَواطِر ـ به نقل از اَبُو مَریم از امام باقر (عَلَیهِ السَّلامُ) ـ : روزى پدرم ( امام زین العابدین عَلَیهِ السَّلامُ ) در حضور اصحابش فرمود : کدام یک از شما حاضر است اَخگرى آتش در مُشت خود بگیرد و آن را نگه دارد تا خاموش شود؟ همه ترسیدند و هیچ کس حاضر به این کار نشد . من برخاستم و گفتم : پدر جان آیا امر مى فرمایید که من این کار را بکنم؟ پدرم فرمود : مقصودم تو نبودى . من و تو یکى هستیم ، بلکه مقصودم اینها بودند . پدرم سه بار این جمله را تکرار کرد . سپس فرمود : چه بسیار است حرف و چه اندک است عمل؟ براستى که اهل عمل کم هستند . بدانید که من کسانى را که اهل کردار و گفتار ، هر دو ، هستند مى شناسم . به خدا سوگند [پس از این سخن، اصحاب ]گویى از شرم در زمین فرو رفتند .
تنبیه الخواطر ج 2 ص 151 .
تَنبیهُ الخَواطِر و نُزهَةُ النَّواظِر معروف به مجموعه وَرّام کتابی با موضوع مواعظ و حِکَم اخلاقی تألیف وَرّام بن اَبِی فراس حِلّی (درگذشت 605ق) که به زبان عربی نوشته شده و ترجمههایی از آن به فارسی نیز موجود است.( ویکی شیعه )
تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، کتابی به عربی تألیف ورّام بن ابی فراس حلّی ، فقیه و محدّث امامی قرن ششم و آغاز قرن هفتم میباشد . (ویکی فقه)
** تَنبیهُ الخَواطِر - دانشنامهی اسلامی
***نسیم معرفت***
به نام خدا
سخنانی کوتاه و پُرمحتوی ازحضرت آیت الله سید اصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
1- بیناییِ حقیقی به بصیرت است نه به بَصَر . آن که دو چشم سر دارد دامنه دیدش محدود است و آن که چشم دلش باز است نگاه او به وسعت همه هستی است .
2- دلی که در آن عشق نباشد تاریک خانه است .
3- آدمی هم می تواند پرواز کند لکن با بال عشق .
4- انسان شاه بیت آفرینش است .
5- دنیا نزد عارف لُنگ حمّام است که به ضرورت از آن مُتمتِّع می شود .
6- حسرت آن خُورَد که از عمر و زندگی بهره نَبَرد .
7- قرارگاه دل آدمی ذِکرُالله است . قَولُهُ تَعالَی : الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ( سوره رعد آیه 28)
8- خُرد شدن در کارهای خُرد از کم خِرَدی است .
9- در گلزارِ دل نغمه یار خوش است .
10- کسی که دل گنجشکی دارد قرار ندارد .
11- در آشفته بازار ریاکاری دل بی ریا خریدارم .
12- از ابر خُشک توقُّعِ بارش نیست .
13- با نردبان پوسیده بالا مرو که سخت آسیب بینی .
14- اگر آدمی را صبر نباشد در آسیاب حوادث خُرد می شود .
15- عقربه زندگی را به سوی خدا بچرخان تا زندگیت معنی پیدا کند .
16- بر صفحه دل باید نگاشت که : فقط خدا و بس . قَولُهُ تَعالَی : حَسْبُنَااللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ ( آل عمران آیه 173)
17- دل آدمی آیینه جمال حضرت حق است که به انوار الهی مُشعشَع می شود به شرطی که به غُبار گناه و معصیت منکوس نگردد .
18- عمده تنازُعات بنی آدم بر سوء تفاهمات است که منشأ آن هم تسویلات شیطانی است .
19- هر بند و ریسمانی ممکن است گُسسته گردد مگر ریسمان الهی که ناگسستنی است . قَولُهُ تَعالَی :وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ( آل عمران آیه 103 )
20- از استمرار غفلت برحَذَر باش که موجب غلاف دل است و دلی که در غلاف باشد از درک حقیقت باز ماند و صاحب چنین دلی در دنیا و آخرت زیانکار است . قَولُهُ تَعالَی :وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلیلاً ما یُؤْمِنُونَ( سوره بقره آیه 88 )
21- در مکتب هوای نفس ، جز درس گمراهی حاصل نشود .
22- یکی از عجایب حال آدمی آن است که پندارد آنچه بجا آرد کیفر ندارد .
23- همه عوالِم هستی و وجود (اعم از مادیّات و مجردات بغیر از وجود حضرت حق سبحانه وتعالی ) در پرتو نورانیت حقیقت محمدیَّه (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) و ذوات مُقدّسه معصومین ( علیهم السلام ) قراردارند و اگر آنی از این نورانیت خارج گردند همه عوالِم هستی در تاریکی محض و فنا فرو می روند .
24- طوفان هوای نفس اگر شدّت بگیرد از همه طوفان ها مخرّب تر است .
25- جوانان گل های خوشبو و بانشاط و طراوتی هستند که اگر از آنان مراقبت نشود پژمرده می شوند.
26- اُفُق اندیشه و فکر عارف به وسعت همه هستی است .
27- غیر خدا را در دل جا دادن جفای به دل است .
28- بر درب ورودی دل باید نوشته شود : غیر خدا ممنوع
29- آدمی هم نیازمند تنظیم و تراز کردن و بالانس است بلکه تراز نمودن و بالانس آدمی ضروری تر است . اگر انسان تراز و بالانس نشود کجی او از هرچیزی خطرناک تر می باشد .
30- ضعف آدمی همین بس که در هر شبانه روز ویا کمی بیشتر : 1- نمی تواند که نخورد و نیاشامد 2- نمی تواند که نخوابد 3- نمی تواند قضای حاجت نکند .
31- آدم خودبین در خود می سوزد و نتیجه خود خواهیش به مُحاق رفتن خود است .
32- کِشتی هوای نفس جز غرق شدن و هلاکت نتیجه ای ندارد .
33- دنیا دانشگاه بزرگ درس و تربیت است . هرکس در این دانشگاه تربیت نشود در سرای آخرت زیانکار است .
34- بدترین انسداد ، انسداد باب دل است . قَولُهُ تَعالَی : وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ ( سوره بقره آیه 88 ) .
35- اگر می خواهی دَور بگیری و رشد کنی باید دَور خیلی از چیزها را قلم بگیری .
36- شادی و لبخند و محبت ، هدیه های الهی هستند . با لبخند و محبت ، دل ها صید می گردد . دل ها ، عاشق و شیدای محبتند .
37- دنیا سرای عبور است نه غرور . اهل غرور ، نیز روزی به گور می رسند .
38- هر کس در بند آن است که خواهان آن است . در بند آنی که خواهان آنی .
39- هرکه با بدان نشیند زیان بیند .
40- نیایش ، پیرایشِ روح از آلایش ها است .
41- نماز واقعی ، بهشتِ نقد مؤمن است .
42- هرگاه گمان کنی که از دیگران بهتری آغاز سرازیری تُست و هرگاه خود را کوچکتر از دیگران بدانی بدان که شروع سرافرازی تُست .
42-
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
یَا اَیُّهَا الفُضَلاءِ وَ الأَحِبّاءِ الکِرامِ
اَقُولُ لَکُم کَلاماََ جَیّدا فَخُذُوهُ جَیِّداََ
اَلأَرواحُ ثَلاثَة :
رُوحُُ یُبغِضُکَ شَدیداََ وَ رُوحُُ یُحِبُّکَ شَدیداََ وَ رُوحُُ مُتَوَسِّطُُ بَینَ الحالَتَینِ
مَن یُبغِضُکَ شَدیداََ تامّاََ عالِماََ وَ قاصِداََ لایُحِبُّکَ اَبداََ اِلاّ بِالأِعجازِ
وَ مَن یُحِبُّکَ شَدیداََ تامّاََ عامِداََ وَ عالِماََ لایُبغِضُکَ اَبَداََ
وَ مَن کانَ مُتَوَسِّطُ الحالَتَینِ فَهُوَ کَثیرُُ فَحالُهُ مُعَلّقُُ بِالأَحوالاتِ وَ الحَوادِثِ المُختَلِفَةِ
فَکُن کَیِّساََ فِی المُعاشَرَةِ بِالنِّسبَةِ اِلَی مُتَوَسِّطِ الحالِ وَ لاتَجعَل نَفسَکَ فِی مَوضِعِ العَداوَةِ
اَلسَّیِّد اَصغَر السَّعادت المیرقدیم الاهیجی
2 / 2 / 1394
ترجمه :
به نام خداوند بخشایشگر مهربان
ای گروه فضلاء ودوستان بزرگوار.
کلام نیک ونغزی به شما عرض می نمایم پس به نیکی آن را دریافت کنید
ارواح (قلوب و دل ها) سه دسته هستند:
روح وقلبی که شدیدا با تو دشمنی دارد و روح ودلی که شدیدا به تو عشق ومحبت دارد و روح وقلبی که بین این دو حالت قرار دارد.
واما کسی که از روی قصد ونیت وآگاهانه ، شدیدا وبه نحو کامل با تو بغض ودشمنی می کند هیچگاه تو را دوست نخواهد داشت مگر اینکه معجزه ای رخ دهد
وکسی که از روی قصد ونیت وعلم وآگاهی ، به شدت وبه نحو کامل به تو محبت می ورزد هرگز با تو بغض و دشمنی نمی نماید.
وکسی که حالش بین این دوحالت باشد پس چنین افرادی بسیارند و حال چنین کسانی معلّق ودر گرو حالات وحوادث مختلفه است.
پس نسبت به کسی که دوستی ودشمنی اش با تو معلوم نیست( متوسّط الحال است) زیرکانه وهوشمندانه رفتار کن وخودت را در موضع دشمنی قرار نده.
43- شخصیت آدمی وقتی به فراز آید وجان به تعالی واهتزاز آید که سلوک تواضع به اقتدار وعزت درپیش گیرد وجامه مذموم کبر برخود نگیرد وباد نخوت وغرور به غبغب نیندازد. آنکه جامه ننگین تکبر بپوشد نگون بخت است وبه وهم وخیال ، خویش را خوشبخت پندارد در حالی که جامه کبریایی فقط خداوند سبحان را سزاوار است وهرکس این جامه بپوشد رسوا شود وخدای از او بیزار است. هرکه کبر خواهد سروری نیابد.
44- آدمی باید خویشتن را به کم حرفی بیاراید تا درونش صفا آید . کم گوی گزیده گوی چون دُرّ .
45- شراره حقیقت هنگامی برشراشر وجوت مستولی می شود که تشنه حقیقت باشی و شراب حقیقت را با عشق تَجرُّع نمایی.
توضیح :
(تَجَرُّع یعنی جُرعه جُرعه و به تدریج...)
برخی افراد به جهت ظرفیت بالایی که برخاسته از شناخت والا و درک عمیق و عنایت الهی می باشد ، جام حقیقت را یک باره می نوشند و به حق و حقیقت می رسند که اینان به غایت اندکند و برخی دیگر چاره ای جز تَجَرُّع ندارند و کم کم به حقیقت راه می یابند که گروه اینان بسیارند و برخی نیز به یک باره از حقیقت اِعراض می کنند که تعدادشان قلیل است و برخی نیز به تدریج به مرحله استنکاف و انکار حقیقت می رسند که تعداد اینان نیز بسیارند . خوشا آنان که به یکباره و یا به تَجَرُّع به حق و حقیقت راه می یابند .
45- قول خالی از اشکال وبرخوردار از سَداد در باب سخن گفتن ، همان اعتدال در سخن است درموضع خودش.گهی سخن کوتاه گویاتر وبه درایت نزدیکتر است وگاه سخن دراز که مفید فائده باشد ، ضرورت است .
46- جنس آدمی از همه اجناس عالم عجیب تر و شگفت آورتر است. هرجنسی را می توان شناخت جز جنس آدمی که به آسانی قابل شناخت نیست ...
47-[کسانی که عبد خالص پروردگارهستند بر دل ها حکومت می کنند]
48- هویّت آدمی در اُفُقِ اندیشه اوست . هرچه دامنه اندیشه بلند و وسیع باشد به همان اندازه از تنگ نظری فاصله پیدا می کنیم .
**حضرت آیت الله سید اصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
**********************************************
**سخنانی کوتاه از آیت الله سید اصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+وبلاگ آیت الله قنبر مشفق لاهیجانی
**سخنانی کوتاه ازآیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم+نسیم ادب
**سخنانی کوتاه ازآیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+یادداشت های استاد سعادت میرقدیم
**سخنانی کوتاه ازآیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+نسیم معرفت
**سخنانی کوتاه ازآیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی
** سخنانی از آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+وبلاگ روستای سادات محله بوجایه-لاهیجان
***نسیم معرفت***
سؤال :
آیا طبق آیات سوره طه و سوره قصص که ماجرای حضرت موسی ع و فرعون را بیان می کند می توان گفت که مذاکره با دشمنان اسلام و دین اشکالی ندارد ؟
اصل و اساس برنامه های انبیاء بویژه آینن و تعالیم اسلام و دین پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) بر بینش و معرفت و شناخت و روشنگری و دعوت به توحید است لذا همه انبیاء (علیهم السلام ) مردم را به معرفت پروردگار و تسلیم در برابر او فرا می خواندند و این اصل در همه حال از سوی انبیاء دنبال می شد چه آن زمانی که قدرت و حکومتی نداشتند(که غالبا چنین بود و انبیاء قدرت و حکومت نداشتند) و چه آن زمان که قدرت و حاکمیتی داشتند که مواردش بسیار اندک بود . اینکه خداوند امر می کند که حضرت موسی (عَلَیهِ السَّلامُ) با فرعون سخن بگوید این مساله را نمی توان به عنوان مذاکره با فرعون قلمداد نمود بلکه با توجه به قدرت و غلبه فرعون بر مردم بنی اسرائل و اینکه او ندای (أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی آیه 24 سوره نازعات ) سر می دهد و طغیانگری را به حد اعلی رسانید و مردم را به انحراف و بردگی و بندگی خود کشانید ، براین اساس ، خداوند جهت شکستن سیطره و طغیانگری او و روشن شدن انحراف او نزد مردم ، به موسی و هارون (علیهما السلام) می فرماید :اذْهَبا إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی آیه 43 سوره طه.... * فَأْتِیاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّکَ فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنی إِسْرائیلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْناکَ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکَ وَ السَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی آیه 47 سوره طه .* قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما بِآیاتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغالِبُونَ آیه 35 سوره قَصص . بسوی فرعون بروید که او طغیان کرده است 43 سوره طه * پس نزد او (فرعون) بروید و به او بگویید که ما دو فرستاده از جانب پروردگار تو هستیم ، بنی اسرائیل را با ما روانه کن و عذابشان مکن ، ما به تحقیق با معجزه ای از جانب پروردگارت آمده ایم و درود بر آنکس که ازهدایت پیروی کند . آیه 47 سوره طه * بزودی بازوان تو را بوسیله برادرت محکم ( و نیرومند ) می کنیم ، و برای شما سلطه و برتری قرار می دهیم و به برکت آیات ما ، بر شما دست نمی یابند شما و پیروانتان پیروزید . آیه 35 سوره قَصص .
در این آیات کاملا پیداست که حضرت موسی ع و هارون ع از طرف خداوند مأمور هستند که با حفظ و ملاحظه جوانب امور با فرعون احتجاج نمایند و با منطق و استدلال و ارائه اعجاز ، طغیانگری فرعون را کنترل کنند و در این برخورد نیز استقلال و حریت و عزت خود را به فرعون نشان دادند . پس می توان برخورد موسی ع و هارون ع با فرعون را به عنوان یک مناظره و احتجاج بارز تلقی نمود تا حقیقت بر مردم بنی اسرائیل و دیگران روشن گردد . به این نکته نیز باید توجه داشت که با توجه به اینکه فرعون از یک قدرت و حاکمیت فوق العاده ای برخوردار بوده و طبعا برخوردهای موسی ع و هارون ع با فرعون در جامعه آن زمان بازتاب می داشت لذا این محاجَه و احتجاج با فرعون اثر گذار بوده و حضرت موسی در این باره نهایت استفاده را نمود و خیلی حقایق را برای مردم آن زمان و حتی خواص فرعون و دیگران روشن نمود تا جایی که سَحَره فرعون که در سحر بسیار ماهر بودند وقتی که اِعجاز حضرت موسی ع را دیدند با وجود همه تهدیدهایی که از سوی فرعون اعمال می شد به حضرت موسی ع ایمان آوردند و باکی از تهدید ها نداشتند . از آیات 43 تا 73 سوره طه و نیز از آیات 31 تا 41 سوره قَصص همین معنی( مناظره و احتجاج بارز جهت روشنگری برای مردم و کنترل طغیانگری فرعون و ... ) استفاده می شود .....
مذاکره با دشمنان اسلام و قرآن درصورتی که مصلحت عمومی مسلمین اقتضاء نماید با حفظ عزت و کرامت فقط در شرایط خاصی جایز شمرده می شود و در غیر آن جایز نیست .
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
پیام جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در معرفی کاندای اصلح در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری
مورخ 1396/02/12
ملت شریف مؤمن و انقلابی ایران اسلامی
سلام علیکم و رحمة الله
با احترام، در پی درخواستهای مکرر مردم متدین و انقلابی، طلاب و فضلا، بزرگان و علمای بلاد نسبت به معرفی نامزد اصلح از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران اسلامی به استحضار میرساند؛ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم براساس تکلیف شرعی و وظائف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و طبق دورههای گذشته موضوع را در دستور کار کمیسیون سیاسی این نهاد مقدس قرار داد و پس از برگزاری جلسات متعدد، و ارتباط با علمای اعلام و هماندیشی با گروههای مختلف و رعایت همه جوانب و معیارها، و ارائه گزارشات در جلسات شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم سرانجام موضوع در جلسه روز جمعه مورخ 1396/02/08 مطرح و با اکثریت قاطع آراء حاضرین حضرت حجتالاسلام والمسلمین حاج سید ابراهیم رئیسی «دامت توفیقاته» به عنوان نامزد اصلح شناخته شد، که به شما ملت همیشه در صحنه نیز معرفی میگردد.
امید است مردم مؤمن و انقلابی ایران اسلامی با عنایت خداوند متعال و در ظل توجهات حضرت بقیةالله الاعظم (ارواحنا له الفداه) و همچنین با لبیک گفتن به ندای رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنهای «مدظلهالعالی» با حضور پرشور و انقلابی خود در انتخابات 29 اردیبهشت باردیگر نقشه شوم استکبار جهانی را نقش برآب کرده و عظمت ملت ایران را به جهانیان نشان دهند و با انتخاب نامزد اصلح موجبات تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی، عدالت اجتماعی، مبارزه با فقر وفساد و تبعیض و رشد و پیشرفت کشور را فراهم نمایند.
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
**پیام جامعه مدرسین در معرفی نامزد اصلح در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری
**پایگاه اطلاع رسانی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
http://www.jameehmodarresin.org/etelaiyeh/314-majmoe-etelaiye-1396/5984-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%B2%D8%AF-%D8%A7%D8%B5%D9%84%D8%AD-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%87%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C.html
زندگینامه حجتالاسلام و المسلمین سیدابراهیم رئیسی
پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام والمسلمین سید ابراهیم رئیسی
***نسیم معرفت***
حجت الاسلام والمسلمین سید ابراهیم رئیسی؛ تولیت آستان قدس رضوی در سال 1339 در مشهد مقدس متولد شد.
1394/12/17 دوشنبهوی طی سالها فعالیت در عرصههای مختلف نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، مسئولیتهایی همچون معاون اول قوه قضاییه، ریاست سازمان بازرسی کل کشور، دبیر ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر کشور، دادستان کل ویژه روحانیت با حکم مقام معظم رهبری، دادستان کل کشور، عضویت در هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری، ریاست شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما و نمایندگی مردم شریف استان خراسان جنوبی در مجلس خبرگان رهبری را عهدهدار بوده است.
پس از درگذشت آیت الله واعظ طبسی؛ تولیت فقید آستان قدس رضوی، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در حکمی حجتالاسلام سیّد ابراهیم رئیسی را به تولیت آستان قدس رضوی منصوب کردند.
زندگینامه تولیت آستان قدس رضوی
تولد و خانواده
سید ابراهیم رئیسی در سال 1339 هجری شمسی در خانوادهای روحانی در محله نوغان مشهد مقدس دیده به جهان گشود. پدرش از روحانیون مشهد و جدّ مادریاش هم روحانی بود. ایشان از سادات حسینی(ع) است و نسباش از هر دو سو به امام زین العابدین؛ علی ابن الحسین علیهم السلام میرسد. ایشان پنج ساله بود که پدر بزرگوارش به رحمت ایزدی پیوست.
تحصیلات
پس از پایان تحصیلات ابتدایی در مدرسه جوادیه، طریق پدر را در پیش گرفت و وارد عرصه طلبگی و دروس حوزوی شد. ابتدا وارد مدرسه نواب شد و مدت کوتاهی در آنجا به تحصیل پرداخت و سپس برای گذراندن مقدمات شامل ادبیات، منطق، معانی و بیان به مدرسه علمیه آیتالله موسوینژاد رفت.
ایشان بنابر تأکید و سنت آیتالله موسوینژاد، در همان اوان طلبگی و از سال سوم، تدریس به طلبه های تازه وارد را آغاز کرد. تحصیل ایشان در مدرسه آیت الله موسوی نژاد تا سال 1354 ادامه یافت تا آنکه در این سال، به توصیه برادر بزرگ خود، تصمیم گرفت برای ادامه تحصیلات به شهر مقدس قم برود.
در زمان ورود وی به قم، مدارس فیضیه و دارالشفاء با اجبار طاغوت فعالیت نداشتند و از اینرو وارد مدرسه آیتالله بروجردی شد. ایشان علاوه بر تحصیل در مدرسه آیتالله بروجردی، مدتی هم تحت مدیریت آیتالله پسندیده، در مدرسه ای که بهطور رسمی زیر نظر دفتر امام(ره) ـ که آن زمان مسئولیتش با اخوی ایشان بود ـ اداره میشد، درس خواند.
ایشان در این مرحله کتاب اصول الفقه را نزد آیت الله مروی، لمعتین را محضر آیتالله فاضل هرندی، رسائل را نزد آیتالله موسوی تهرانی، مکاسب محرمه را خدمت آیت الله دوزدوزانی، مکاسب بیع را محضر آیتالله خزعلی، خیارات مکاسب را نزد آیت الله ستوده و آیتالله طاهری خرمآبادی و کفایه را خدمت آیتالله سید علی محقق داماد فرا گرفت.
اما اغتنام او از فضای علمی قم، تنها به فراگیری فقه و اصول محدود نماند و او در کنار دروس فقهی، شرح منظومه و فلسفه را نزد آیتالله احمد بهشتی و دوره شناخت را محضر آیتالله شهید مرتضی مطهری تلمذ کرد و درس نهج البلاغه را نزد آیت الله نوری همدانی گذراند.
او بنابر علاقه خود، در دوره های تفسیر قرآن هم شرکت کرد و به این منظور در جلسات تدریس آیتالله مشکینی حاضر بود و از علم آیتالله خزعلی استفاده برد.
حضور در محافل سیاسی و سوابق مبارزاتی
زمان حضورشان در قم مصادف با سالهای پایانی حاکمیت طاغوت بر کشور بود. در این دوره و خصوصاً از سال 56 که با هتاکی روزنامه اطلاعات وقت به حضرت امام خمینی(ره)، موج جدیدی از اعتراضها از قم آغاز و در سراسر کشور منتشر شد، ایشان در اجتماعات اعتراضی که مبدأ بیشتر آنها در قم، مدرسه آیت الله بروجردی (مدرسه خان) و مقصد آنها بیوت علمای عظام بود، شرکت میکرد، که از جمله مشهورترین این تظاهرات، تجمع 19 دی ماه سال 1356 در برابر منزل آیت الله العظمی نوری همدانی بود که با تیراندازی عوامل رژیم، به خون کشیده شد.
علاوه بر این ایشان در مدرسه خان (که در دوره بسته شدن فیضیه و دارالشفاء برای طلاب انقلابی مرکزیت داشت) در قالب هستهای از طلاب انقلابی فعالیت می نمود.
حجت الاسلام و المسلمین رئیسی در این دوران فعالیتهای مبارزاتی خود را در ارتباط با علمای انقلابی که در زندان طاغوت بودند، پی گرفت و در این راستا به واسطه رفت و آمد به منزل آیات سید ناصر حسینی و شیخ هادی مروی، به مرور با بزرگانی چون شهید مطهری، بهشتی و مفتح، حکیمی و سایر بزرگان آشنا شد. ایشان در این دوران حضور پراکنده خود در تهران را با فعالیت انقلابی همراه می کرد و در تجمع هایی چون تحصن علماء و روحانیون دانشگاه تهران، شرکت داشت.
پس از پیروزی انقلاب
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مرحوم شهید بهشتی که از نگرش عمیق حکومتی و تشکیلاتی برخوردار بود، بر آن شد تا با هدف کادرسازی برای تأمین نیازهای مدیریتی نظام، یک دوره آموزشی برای حدود 70 نفر از طلاب قم که آنها را برای به دوش کشیدن بار مسئولیتهای مختلف در کشور مناسب تشخیص داده بود، برگزار و آنها را برای پذیرش این مسئولیتها آماده کند؛ حجت الاسلام و المسلمین رئیسی یکی از این طلاب برگزیده بود.
در این دوره فشرده که عمدتاً در مدرسه عالی شهید مطهری برگزار می شد، شهید آیت الله بهشتی، حضرت آیت الله خامنهای و سایرین از جمله مرحوم شهید حسن آیت، آیت الله موسوی اردبیلی و... به صورت هفتگی به تدریس می پرداختند.
در روزهای اول استقرار نظام جمهوری اسلامی، همچون برخی مناطق مرزی در کشور، اخبار خوبی از شهر مسجد سلیمان که پایگاه گروههای چپ و مارکسیست بود به گوش نمی رسید. اینگونه شد که حضرت امام(ره) برای ساماندهی اوضاع، آیت الله شیخ هادی مروی را به عنوان نماینده خود در این شهر منصوب فرمودند. به این ترتیب حجت الاسلام و المسلمین رئیسی به دعوت آن مرحوم، برای کمک در کارِ فرهنگی و اداره شهر همراه با گروهی از طلاب به مسجدسلیمان رفت و کلید ارتباط ایشان با مجموعه دادسرای انقلاب هم از همانجا زده شد.
ایشان پس از بازگشت از مسجدسلیمان، مجموعه سیاسی ایدئولوژیک پادگان آموزشی صفر- دو در شاهرود را تأسیس و برای مدت کوتاهی آن را اداره کرد.
ورود حجت الاسلام و المسلمین رئیسی به عرصه مدیریت قضایی از سال 1359 و با حضور در جایگاه دادیاری شهرستان کرج آغاز شد. اما هنوز چند ماهی از این دوره نگذشته بود، که با حکم دادستان کل انقلاب، شهید آیتالله قدوسی، دادستان کرج شد.
اوضاع قضایی شهر کرج به علت مهاجرت عمومی به این شهرستان نزدیک به پایتخت و مسائل برآمده از محیط امنیتی- سیاسی عمومی کشور در اوان شکل گیری نظام مقدس جمهوری اسلامی- از جمله آغاز جنگ تحمیلی در شهریور 1359 - پیچیده بود و اداره آن نیازمند جذب نیروهای فهیم انقلابی و هماهنگی با دیگر مسئولان بود که حجت الاسلام و المسلمین رئیسی در طول این دوره بیش از 2 سال (سالهای 59 و 60) به آن اهتمام ورزید.
موفقیت ایشان در ساماندهی وضعیت پیچیده این شهر موجب شد تا در سال 1361 ، همزمان با دادستانی کرج، مسئولیت دادستانی شهر همدان نیز به ایشان محول شود. به این ترتیب ایشان ناگزیر بود تا برای رسیدگی به امور هر 2 حوزه، ایام هفته خود را به دو بخش تقسیم و پیوسته میان این دو شهر تردد کند.
حضور همزمان ایشان در این دو مسئولیت، سه تا چهار ماه ادامه داشت، تا آنکه به عنوان دادستان استان همدان معرفی شد و از 1361 تا 1363، به مدت 3 سال در این سمت خدمت نمود.
سال 1364 ، سال آغاز مدیریت قضایی ایشان در پایتخت بود و به این ترتیب عهده دار سمت جانشینی دادستان انقلاب تهران شد.
با گذشت 3 سال از این تاریخ و در سال 1367، مورد توجه ویژه حضرت امام خمینی(ره) قرار گرفت و احکام ویژه (1 و 2 و 3) و مستقیمی برای رسیدگی به مشکلات قضایی در برخی استانها از جمله لرستان، کرمانشاه و سمنان را مستقل از ساختار قوه قضائیه، از بنیانگذار انقلاب اسلامی دریافت کرد. بعد از آن هم حضرت امام خمینی(ره) چندین پرونده مهم را برای تصمیم قضایی به ایشان و جناب آقای نیری محول فرمودند.
بعد از رحلت حضرت امام(ره) و آغاز زعامت حضرت آیت الله خامنه ای، حجتالاسلام والمسلمین رئیسی با حکم آیت الله یزدی؛ رئیس وقت قوه قضائیه، به سمت دادستان تهران منصوب شد و از سال 1368 تا 1373 به مدت پنج سال این مسئولیت را برعهده داشت. پس از آن و از سال 1373 به ریاست سازمان بازرسی کل کشور منصوب شد و این سمت را تا سال 1383 عهدهدار بود.
حجت الاسلام و المسلمین رئیسی از سال 1383 تا سال 1393، به مدت 10 سال معاون اول قوه قضائیه و از سال 1393 تا سال 1395 نیز دادستان کل کشور بودند.
همچنین ایشان از سال 1391 تا کنون با حکم مقام معظم رهبری به عنوان دادستان کل ویژه روحانیت نیز منصوب شدند.
درس و بحث همگام با پذیرش مسئولیتهای مختلف در نظام جمهوری اسلامی
حجت الاسلام و المسلمین رئیسی درباره انگیزه خود برای جدا نشدن از کانون درس و بحث حوزوی می گوید: "اگرچه اشتغال به فعالیتهای انقلابی و مناصب قضایی و فرهنگی در طول دوره مبارزات انقلابی و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، برای ما که تابع ولایت فقیه و مقلّد حضرت امام(ره) بودیم، یک واجب کفایی محسوب می شد و گریزی از تقیّد به آن نبود، اما واقعیت آن است که برای یک طلبه، حلاوت قرار گرفتن در بحبوحه درس و بحث حوزوی و فقهی، با هیچ اشتغالی قابل معاوضه نیست."
بر این اساس ایشان درسال اول پذیرش مسئولیت دادستان انقلاب اسلامی در کرج، با سه نفر از دوستان طلبه خود، حضور در یک دوره فقهی در محضر آیتالله مدرسی را آغاز کرد و برای آنکه به اشتغالات اداری او ضربهای وارد نشود، زمان آن را در هماهنگی با استاد، اولین ساعات صبحگاهی تنظیم نمود.
این رویه را خصوصاً پس بازگشت از همدان به تهران ادامه داد و علاوه بر صبحگاهان، برخی روزهای تعطیل خود را هم به دنبال کردن دروس حوزوی اختصاص داد. او در این دوره، خارج اصول را نزد مرحوم آیتالله سید محمدحسن مرعشی و آیتالله هاشمی شاهرودی و خارج فقه را محضر مرحوم آیتالله آقا مجتبی تهرانی تلمذ کرد. از سال 1370 هم که رهبر معظم انقلاب اسلامی؛ حضرت آیت الله خامنه ای جلسات درس خارج فقه خود را دایر نمودند، به مدت چهارده سال در درس معظم له هم حضور یافت و دروس جهاد، قصاص و مکاسب محرمه را در محضر ایشان تلمذ نمود.
حجت الاسلام و المسلمین رئیسی علاوه بر این، بنا به توصیه مکرر آیت الله مهدوی کنی و آیت الله آقا مجتبی تهرانی مبنی بر حفظ ارتباط درسی خود با طلاب، از سالها پیش تا کنون به عنوان مدرس در مدرسه علمیه مروی به تدریس سطوح عالی و کفایتین مشغول بوده و اکنون نیز قواعد فقه تدریس می کند.
ایشان در این مدت، تدریس تمام سطح از مقدمات تا رسائل و مکاسب و پایان کفایتین را در مدارس علمیه تهران از جمله مدارس مجد، امیرالمومنین(ع)، امام حسین(ع) و مروی تدریس کرده است.
حجتالاسلام والمسلمین رئیسی همچنین پس از اتمام تحصیلات در دوره کارشناسی ارشد با تشویق بعضی از اساتید خود، از جمله مرحوم آیتالله مرعشی در کنکور دکترای مدرسه عالی شهید مطهری شرکت کرد و پس از قبولی در آزمون کتبی و شفاهی، دوره دکترای فقه و اصول را در این مرکز علمی گذراند و با دفاع از پایاننامه خود با عنوان «تعارض اصل و ظاهر در فقه و حقوق» موفق به کسب مدرک دکتری در رشته فقه و حقوق خصوصی شد. ایشان علاوه بر این رسالهای هم با عنوان ارث بلاوارث برای دریافت مدرک سطح 4 به عنوان بالاترین مدرک حوزه علمیه قم، ارائه کرد که موفقیت در ارائه آن منجر به اخذ بالاترین مدرک حوزوی شد.
ایشان در حوزه دانشگاهی هم در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری دانشگاه امام صادق(ع) و دانشگاه شهید مطهری به تدریس دروس تخصصی فقه قضا و فقه اقتصاد پرداخته است.
عضویت در شورای مرکزی روحانیت مبارز
در نیمه دوم سال 1376 پیشنهاد اعضای مؤثر جامعه روحانیت مبارز از جمله آیتالله مهدوی کنی و آیت الله یزدی برای حضور و عضویت در شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز را پذیرفت و با رأی اعضا در یکی از جلسات جامعه، رسماً به عضویت شورای مرکزی جامعه روحانیت در آمد.
حضور و عملکرد در مجلس خبرگان
ایشان در سال 1385 ، از طرف جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز و به توصیه نخبگان استان خراسان جنوبی برای عضویت در چهارمین دوره مجلس خبرگان رهبری، خود را در معرض انتخاب مردم شریف آن استان قرار داد و با نظر مثبت بیش از 80 درصد مردم این استان وارد مجلس خبرگان شد. 2 سال پس از حضور در این مجلس، با رأی خبرگان ملت به عنوان عضو هیئت رئیسه انتخاب و عضویت ایشان در این جایگاه تا اتمام دور چهارم، با رأی نمایندگان محترم مجلس خبرگان تمدید شد.
در هیئت رئیسه مجلس، مسئولیت بخش اجرایی دبیرخانه را بر عهده گرفت و علاوه بر آن مسئولیت دفتر تهران که مسئول ارتباط خبرگان با نهادها و سازمانهای مختلف است به ایشان محول شد. عضویت در کمیسیون آییننامه مجلس خبرگان و عضو منتخب کمیته تنظیم بیانیه پایانی تمامی اجلاسیه ها در دوره چهارم، از سایر مسئولیتهای ایشان در این دوره بود.
ایشان در طول دوره چهارم مجلس خبرگان رهبری، عضو و دبیر کمیسیون تحقیق نیز بود.
سوابق علمی
- سطح چهار فقه و اصول از حوزه علمیه قم
- فوق لیسانس حقوق بین الملل خصوصی
- دکترای فقه و مبانی حقوق با گرایش حقوق خصوصی از دانشگاه شهید مطهری
- تدریس متون فقهی سطح عالی و قواعد فقه قضاء و فقه اقتصاد در حوزههای علمیه تهران و دانشگاهها
تالیفات و آثار
الف- کتب در دست انتشار
- تألیف کتاب در خصوص ارث بلاوارث در فقه و حقوق
- تألیف کتاب در خصوص تعارض اصل و ظاهر در فقه و حقوق
- کتاب تقریرات درس قواعد فقه (بخش قضایی)
- کتاب تقریرات درس قواعد فقه (بخش اقتصادی)
- کتاب تقریرات درس قواعد فقه (بخش عبادی)
- تألیف کتاب سیر تحول در نظارت و بازرسی
ب- مقالات و سخنرانی علمی ارائه شده
- تعدد اسباب مسئولیت
- بیع فاسد و اقسام آن
- مفهوم رهن
- مدیریت کارآمد
- نظارت اثر بخش
- تاثیر متقابل تصمیمات قضایی و اقتصادی
- جایگاه نظارت و یازرسی در اسلام
-عدالت و تاثیر آن بر سبک زندگی
سوابق مدیریتی و سیاسی
- انجام ماموریتهای ویژه قضایی در مناطق مختلف کشور با حکم امام خمینی(ره)
- عضویت در هیئت امنای ستاد اجرایی فرمان امام(ره) - موضوع اموال در اختیار ولی فقیه - به مدت 10 سال از سوی مقام معظم رهبری
- معاون اول قوه قضاییه به مدت 10 سال
- ریاست سازمان بازرسی کل کشور به مدت 10 سال
- دادستان انقلاب اسلامی تهران
- اولین دبیر ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر کشور
- دادستان انقلاب اسلامی استان همدان
- عضو هیئت عالی گزینش کشور
- مشارکت در تاسیس دفاتر حزب جمهوری اسلامی در جنوب خراسان به دستور آیت الله دکتر شهید بهشتی
- موسس حوزه علمیه فاطمه الزهرا(س) خواهران در تهران (کوی نصر)
مسئولیتهای کنونی
- تولیت آستان قدس رضوی
-عضویت در شورای عالی حوزه علمیه خراسان با حکم مقام معظم رهبری
ـ دادستان کل ویژه روحانیت با حکم مقام معظم رهبری
- عضویت در هیات رئیسه مجلس خبرگان رهبری
- عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران
- نماینده مردم شریف استان خراسان جنوبی در مجلس خبرگان رهبری
منبع:
پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام والمسلمین سید ابراهیم رئیسی
http://news.aqr.ir/portal/home/?news/38388/62900/854228/%20%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%20%D8%AD%D8%AC%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%20%D9%88%20%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%DB%8C%D9%86%20%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85%20%D8%B1%D8%A6%DB%8C%D8%B3%DB%8C
***نسیم معرفت***
خبرگزاری فارس: ابوحمزه ثمالی می گوید: امام زین العابدین در تاریکی شب، نان و نوای مستمندان را بر دوش می کشید و به طور ناشناس آن را انفاق می کرد و می فرمود: «صدقه ی پنهانی، خشم الهی را فرو می نشاند».
بردباری
از جمله ویژگی های بارز امام سجاد علیه السلام شکیبایی وی در برابر ناگواری ها و گذشت نسبت به کسانی است که به او بی حرمتی یا جفا کرده بودند. در طول تاریخ همیشه کسانی بوده اند که گاه به دلیل ناآگاهی و زمانی برای دنیاپرستی و دنیاداری با اولیای الهی به ستیز برخاسته و آنان را آزار می داده اند.
روزی مردی علی بن الحسین علیه السلام را دید و زبان به اهانت گشود و سخت ناسزا گفت.
همراهان امام می خواستند او را تنبیه کنند، امّا امام مانع شد و فرمود: «متعرّض او نشوید!» سپس به آن مرد رو کرد و فرمود: «کار ما بیش از این ها بر تو پوشیده است، اگر نیازی داری بگو تا برآوریم». مرد از شکیبایی و بزرگواری و نیز لحن ملایم و محبت آمیز امام به شدتمتأثر شد. شرم سراسر وجودش را فرا گرفت تا آن جا که از خجالت دیگر نتوانست به صورت امام نگاه کند.امام بی درنگ دستور داد تا خدمتکارانش هزار درهم در اختیار او قرار دهند. پس از آن روز هرگاه آن مرد، امام را می دید، می گفت: «گواهی می دهم که تو از فرزندان رسول خدا و از خاندان وحی و نبوّت هستی».
گذشت و بخشایش
یکی از عموزاده های امام سجاد علیه السلام به نام «حسن بن حسن» با ایشان کدورتی پیدا کرده بود. روزی حسن وارد مسجد شد و امام زین العابدین علیه السلام را در آن جا دید. بی درنگ با پرخاش و تندگویی آن حضرت را آزرده خاطر ساخت. امام در برابر سخنان او کوچک ترین واکنشی از خود نشان نداده تا این که حسن از مسجد خارج شد.
شب هنگام، امام سجّاد علیه السلام به خانه اش رفت و به او فرمود. برادر! آن چه امروز در حضور اهل مسجد درباره ی من گفتی، اگر راست باشد، از خداوند می خواهم که مرا بیامرزد و اگر نسبت های ناروای تو به من دروغ باشد، از خداوند می خواهم که تو را بیامرزد. درود بر تو و رحمت و برکات خدا شامل حال تو باد!»
امام این سخنان را گفت و بیرون آمد.
حسن که هرگز چنین برخوردی را از امام انتظار نداشت و خود را برای شنیدن سخنان تند و کوبنده آماده کرده بود، به خود آمد و خود را در برابر کوهی از بزرگواری و شرافت یافت. شرمنده شد و با چشمی گریان در پی حضرت روان گردید و از امام پوزش طلبید. امام بر حالش رقت آورد و اطمینان داد که او را بخشیده است».2
فروتنی
امام زین العابدین علیه السلام پیوسته با فقیران هم نشین و هم خوراک می شد به گونه ای که یکی از آنان به حساب می آمد. امام با این رفتار به مردم می فهماند که خودبزرگ بینی در برابر ذات خداوند شایسته نیست؛ زیرا او آفریننده ی آسمان ها و زمین است. حضرت سجاد علیه السلام با آرامش و فروتنی راه می رفت و هرگز از مرز اعتدال خارج نمی شد.3
در مسافرت ها خود را به همراهانش معرّفی نمی کرد و هم پای آنان کار می کرد. در یکی از مسافرت ها که مانند همیشه به کار مشغول بود، یکی از آشنایان او را دید و به آنان گفت: «آیا این آقا را نمی شناسید؟ او علی بن الحسین علیه السلام است». آنان وقتی امام را شناختند، به پای حضرت افتادند و دست و پایش را بوسیدند. سپس از کوتاهی هایی که در حق او کرده بودند، پوزش طلبیدند.
امام روزی بر گروهی از جذامیان گذشت که بر سفره ای نشسته بودند و غذا می خوردند. آنان حضرت را به سفره ی خویش دعوت کردند. امام فرمودند: «اگر روزه دار نبودم، می پذیرفتم». ایشان هنگامی که به خانه رسید، دستور داد غذایی نیکو آماده کردند. سپس آنان را به افطار دعوت کرد و با آنان در غذا خوردن همراه شد.4
عفو در هنگام قدرت مندی
هشام بن اسماعیل، والی مدینه بود که در زمان فرمانروایی خویش بر امام سجاد علیه السلام بسیار ستم می کرد. سرانجام ولید او را از حکومت عزل کرد و منادیان ولید در مدینه ندا دادند:
هرکس که در زمان فرمانروایی هشام بر او ستم شده یا از او حقی ضایع گشته است، می تواند حق خود را از او طلب کند. هشام در این میان بیش از همه از جانب امام سجاد علیه السلام بیم داشت؛ زیرا در حق آن حضرت بسیار جفا کرده بود. اما بر خلاف تصوّر او، هنگامی که امام با وی روبه رو شد، بر او سلام کرد و از یاران خود نیز خواست تا متعرض او ـ که اکنون ضعیف و ناتوان است ـ نشوند. هم چنین امام به او اطمینان داد و فرمود: «ای هشام بن اسماعیل! تا می توانی رضایت مظلومان و بی پناهان را جلب کن و از ناحیه ی ما نگران نباش!».5
انفاق های پنهانی
ابوحمزه ثمالی متوفی 150 ه .ق می گوید: امام زین العابدین در تاریکی شب، نان و نوای مستمندان را بر دوش می کشید و به طور ناشناس آن را انفاق می کرد و می فرمود: «صدقه ی پنهانی، خشم الهی را فرو می نشاند».6
چنین بود که پس از شهادت ایشان، در هنگام غسل دادن دیدند پینه هایی بر پشت و شانه های حضرت وجود دارد. چون علت را پرسیدند، دریافتند که آن ها آثار کوله بار غذاهایی است که امام برای تهی دستان بر دوش می کشیده است.7یکی از پسرعموهای امام سجاد علیه السلام مستمند و نیازمند بود و امام همیشه در نهان و به طور ناشناس وی را کمک می کرد.
از آن جا که وی فرد امدادگر را نمی شناخت، همواره از آن حضرت گله مند بود که چرا به وی رسیدگی نمی کند؟ امام سجاد علیه السلام با وجود گلایه های او، هرگز خود را معرفی نکرد و نفرمود که آن امدادگر ناشناس من هستم تا این که امام بدرود حیات گفت. آن گاه پسرعموی گلایه گزار از واقعیت آگاه شد و در کنار قبر امام می گریست و عذرخواهی می کرد.8بسیاری از خانواده های محروم و نیازمند مدینه، شبان گاهان از بخشش های مردی ناشناس بهره مند می شدند و هرگز او را نشناختند مگر زمانی که علی بن الحسین علیه السلام در گذشت و دیگر کسی به سراغ آنان نیامد. آن گاه بود که دانستند آن امدادگر ناشناس، زین العابدین بوده است.
نفاق در تاریکی شب
سفیان بن عیینة از زهری نقل می کند:در شبی سرد و بارانی، علی بن الحسین را در کوچه های مدینه دیدم که مقداری آرد و هیزم بر پشت گرفته بود و به جایی می رفت. به آن حضرت گفتم: «ای پسر رسول خدا! چه بر دوش دارید؟» امام فرمود: «سفری در پیش دارم که توشه ی آن را آماده کرده ام و می خواهم در جای امنی قرار دهم».
عرض کردم: «آیا اجازه می دهید خدمتکار من شما را در حمل این آذوقه کمک کند؟»امام فرمود: «خیر». گفتم: «اجازه بدهید خودم شما را کمک کنم». امام باز فرمود: «خیر. چرا چیزی که در سفر به کار من می آید، خود، متحمّل نشوم؟ تو را به خدا سوگند! مرا تنها بگذار!»آن شب گذشت. چندی بعد خدمت امام رسیدم و پرسیدم: «سفر آن شب چگونه گذشت».
امام پاسخ داد: «آن سفر از آن سفرها که تو پنداشتی نبود. منظور من سفر آخرت بود و من خود را برای آن جهان آماده می کنم. با دوری از حرام، بخشش و انجام کارهای نیکو».9سفیان بن عیینه نیز می گوید: در یکی از روزها که امام علی بن الحسین علیه السلام عازم سفر حج بود، خواهرش سکینه ـ دختر حسین بن علی علیه السلام ـ هزار درهم به عنوان کمک هزینه ی سفر در اختیار وی نهاد، ولی هنگامی که امام به نزدیکی «حرّه» رسید، همه ی آن مبلغ را میان مستمندان تقسیم کرد.
اطعام نیازمندان
امام باقر علیه السلام می فرماید: چه بسیار مواردی که پدرم در کنار یتیمان و بینوایان می نشست و با دست خویش به آنان غذا می داد و برای آنان که عیالمند بودند، غذا می فرستاد.10امام صادق علیه السلام می فرماید: علی بن الحسین علیه السلام در روزهایی که روزه داشت، گاه خود غذا می پخت و هنگام افطار، غذا را به خانه ی نیازمندان می فرستاد. بسیار رخ می داد که برای خود ایشان، غذایی باقی نمی ماند و با نان و خرما افطار می کرد.
برخورد امام با نیازمندان، برخورد فردی توان مند و برتر با فردی زیردست و منّت پذیر نبود، بلکه می کوشید تا هنگام رفع نیاز مستمندان، آنان دچار حقارت نشوند. از این رو، پیش از اظهار نیاز، به آنان کمک می کرد و می فرمود:آفرین بر کسی که توشه ی مرا به سوی آخرتم بر دوش کشد و مرا یاری دهد.11
عبادت های امام سجّاد علیه السلام از زبان امام صادق علیه السلام
امام صادق علیه السلام در توصیف عبادت های امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود: «در امّت اسلامی هیچ کس نتوانست همانند رسول خدا به عبادت اهتمام ورزد جز علی بن ابی طالب علیه السلام. او چنان عبادت می کرد که گویی بهشت و دوزخ را می بیند». آن گاه فرمود: «در میان اهل بیت امیرالمؤمنین، شبیه ترین فرد به او زین العابدین علیه السلام می باشد؛ زیرا چنان در عبادت پیش تاز بود که فرزندش امام باقر علیه السلام در او خیره شد و اثر عبادت را در چهره اش آشکار یافت و از مشاهده ی حال پدر گریست. امام سجاد علیه السلام که علت گریستن فرزند را دریافته بود، فرمود: آن نامه و صحیفه ای را که عبادت های علی علیه السلام در آن ثبت شده است، بیاور!
امام باقر علیه السلام نامه را به پدر داد و آن حضرت مشغول مطالعه شد. پس از لختی مطالعه، درنگ کرد و آهی عمیق از سینه برآورد و گفت: کیست که بتواند مانند امیرالمؤمنین علیه السلام آن همه عبادت خدا کند».12درباره ی آن حضرت نقل کرده اند که در هر شبانه روز، هزار رکعت نماز می گزارد. وقتی به امام سجاد علیه السلام گفتند که شما بیش از جدّتان علی علیه السلام عبادت می کنید، امام اظهار داشت: «من در عمل یک روز علی علیه السلام نگریستم و تأمل کردم، دریافتم که نمی توانم در طول یک سال اعمالی انجام دهم که با عمل یک روز علی علیه السلام برابری کند».البته ممکن است منظور حضرت، عبادت از منظر کمّی نبوده بلکه به جنبه ی کیفی و ارزشی آن اشاره داشته باشد. چنان که این معنا از برخی روایات دیگر نیز استفاده می شود و به ویژه روایاتی که از برتری ضربت علی علیه السلام در روز جنگ خندق بر عبادت جن و انس خبر می دهند.13
نماز امام سجاد علیه السلام
امام سجّاد علیه السلام چون وضو می گرفت و خود را برای نماز آماده می کرد، رنگ رخسارش دگرگون می شد و چون از علت آن می پرسیدند، پاسخ می داد: آیا می دانی که می خواهم به آستان چه بزرگی راه یابم و در برابر چه مقامی قرار بگیرم»14. بارها می دیدند که امام زین العابدین علیه السلام وضو گرفته و برای رسیدن وقت نماز به انتظار نشسته است.در این حال از شدّت خضوع در برابر حق و احساس بندگی به درگاه او، آثار نگرانی در صورتش ظاهر بود.
طاووس بن کیسان یمانی از تابعین مشهور و از اصحاب امام زین العابدین علیه السلام می گوید:
«در حجر اسماعیل، امام را دیدم که سرگرم عبادت و مناجات با پروردگار بود. وقتی به نماز می ایستاد، رنگ چهره اش گاه زرد و گاه گلگون می گشت. بیم از خدا در اندامش متجلی بود و چنان نماز می گزارد که گویی آخرین نماز اوست. چون به سجده می رفت، تا دیر زمان در سجده می ماند و چون سر بر می داشت، قطرات عرق بر بدنش جاری بود. هماره تربت سیدالشهداء علیه السلام همراه داشت و جز بر آن پیشانی نمی نهاد».15
سجده های سیدالساجدین
زیادی سجده ها و تداوم هر سجده ی امام علی بن الحسین علیه السلام سبب گردید که آن حضرت را «سیدالساجدین» لقب دهند. بر اثر این سجده های طولانی و فراوان، پوست پیشانی ایشان زبر شده بود.امام باقر علیه السلام می فرماید: پدرم هیچ نعمتی را به یاد نمی آورد مگر این که با یاد کردن آن به درگاه خداوند سجده می گذارد.
هنگام قرائت قرآن چون به آیه های سجده می رسید، نیز به وقت خطر و احتمال رخداد حادثه ای ناگوار و هم چنین پس از پایان نمازهای فریضه یا هر گاه که موفق می شد خدمتی انجام دهد و میان دو مؤمن را اصلاح کند، سر به سجده می گذاشت و خداوند را سپاس می گزارد».16یکی از خدمتکاران آن حضرت می گوید:«روزی مولایم به سوی صحرا رفت و من همراه او بودم. در گوشه ای از صحرا به عبادت پرداخت.
به هنگام سجده، سر را بر سنگ های ریز و درشت می نهاد و با گریه و تضرّع خدا را یاد می کرد. کوشیدم تا صدای حضرت را بشنوم. آن روز شمردم که امام در سجده ی خویش هزار مرتبه گفت: «لااله الااللّه حقا حقا، لااله الاّاللّه تعبّدا و رقّا، لااله الااللّه ایمانا و تصدیقا».چون امام از سجده سر برداشت، صورت و محاسن او به اشک هایش آغشته بود.17
جلوه های معنوی امام سجّاد در مراسم حجّ
تاریخ نگاران برای امام سجاد علیه السلام بیست سفر حج ثبت کرده اند، آن هم سفرهایی که در آن، حضرت فاصله ی میان مکّه و مدینه را پیاده پیموده است. امام در این سفرها، مرکب به همراه داشت، ولی مصمّم بود تا طریق خانه ی خدا را با پای خویش بپیماید و در مسیر محبوب، از وجود خود مایه بگذارد.18
عرفان و عشق حضرت سجاد علیه السلام به پروردگار بر تمامی اعمال عبادی او پرتوافکن بود و به همه ی زندگی وی صبغه ی الهی و جلوه ای معنوی می بخشید.
وقتی آن حضرت لباس احرام می پوشید، از یاد خدا و جلال او، رنگ چهره اش تغییر می کرد و چنان در جذبه ی معنویت حق قرار می گرفت که از گفتن «لبیک» نیز ناتوان می شد. همراهان ایشان با دیدن این حالت به شدت تحت تأثیر قرار می گرفتند و می پرسیدند: «چرا لبیک نمی گویید؟» امام پاسخ می داد: «بیم آن دارم که لبیک بگویم، ولی خداوند در جوابم ندا دهد: لالبّیک».19
پی نوشت ها:
1ـ امام سجاد علیه السلام، جمال نیایشگران، ص 2.
2ـ مناقب، ج 4، ص 158. ر.ک: امام سجّاد، جمال نیایش گران.
3ـ مشکاه الانوار، ص 205.
4ـ الکافى، در حاشیه ى مرآة العقول، ج 2، ص 130، باب التواضع.
5ـ ارشاد، ج 2، ص 146.
6ـ بحارالانوار، ج 46، ص 88.
7ـ خصال صدوق، ص 517.
8ـ کشف الغمة، ج 2، ص 303.
9ـ علل الشرایع، ص 231.
10ـ علل الشرایع، ص 231.
11ـ تذکره الخواص، ص 184.
12ـ اعلام الورى، ص 255.
13ـ امام سجاد، جمال نیایشگران، ص 62.
14ـ ارشاد، ج 2، ص 163.
15ـ سیراعلام النبلاء، ج 4، ص 393 ـ 394.
16ـ اعلام الورى، ص 256.
17ـ احقاق الحق، ج 12، ص 26.
18ـ ارشاد، ج 2، ص 146.
19ـ تهذیب التهذیب، ج 7، ص 305.
منبع : مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910404001114
***نسیم معرفت***
** قال رسول الله : (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) : یَحمِلُ هذا الدِّینَ فی کُلِّ قَرنٍ عُدولٌ یَنفُونَ عَنهُ تَأویلَ المُبطِلینَ ، و تَحریفَ الغالِینَ ، و انتِحالَ الجاهِلینَ ، کما یَنفی الکِیرُ خُبثَ الحَدیدِ.
در هر قرنی و بُرهه ای ، انسانهاى متعادل و عدولى هستند که دفاع و تبلیغ از این دین را بر دوش می کَشند و هرگونه تأویلِ اهل باطل و تحریف افراطیون و ادعاهاى جاهلین را از آن دور مىگردانند، همچنان که کوره آهنگری ناخالصی های آهن را از آن جدا می سازد.
بحار الأنوار : 2/93/22- سفینة البحار: ج 1، ص 55- رجال کشّی، ص 5. بحار الانوار، ج 2، ص 92 -بحارالأنوار، ج 27، ص 222.
تذکر : کلمه ( اَلکِیر ) در حدیث فوق به معنای کوره آهنگری - دَم و حرارتِ آتشِ کوره آهنگری است . کلمه (کِیر) در فارسی به آلت تناسلی مرد گفته می شود ولی در عربی به معنای کوره آهنگری است .
** حضرت علی (عَلَیهِ السَّلامُ) می فرماید: بَعَثَنِی رَسُولُ اِلَی الیَمَنِ وَ قَالَ لِی یَا عَلِیٌّ لَا تُقَاتِلَنَّ اَحَداً حَتَّی تَدعُوهُ وَ اَیمُ اللهِ لَاَن یَهدِی اللهُ عَلَی یَدَیکَ رَجُلاً خَیرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَت عَلَیهِ الشَّمسُ وَغَرَبَت .
پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) مرا به سوی یمن اعزام کرد و به من فرمود: ای علی! مبارزه را با کسی آغاز نکن، مگر آنکه پیش از آن، او را به اسلام دعوت نمایی. به خدا سوگند! اگر خداوند یک انسان را به دست تو هدایت کند، برای تو بهتر است از تمام آنچه خورشید بر آن طلوع و غروب می کند.»
اصول من الکافی ج 5، ب 28.
** امام صادق (عَلَیهِ السَّلامُ) نیز دررابطه با نقش اصلی علمای دین می فرماید: عُلَمَاءُ شِیعَتِنَا مُرَابِطُونَ بِالثَّغرِ الَّذِی یَلِی اِبلِیسُ وَعَفَارِیَتُهُ یَمنَعُونَهُم عَنِ الخُرُوجِ عَلَی ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا وَ عَن اَن یَتَسَلَّطَ عَلَیهِم اِبلِیسُ وَ شِیعَتُهُ النَّوَاصِبُ اَلَا فَمَنِ انتَصَبَ لِذَلِکَ مَن شِیعَتِنَا کَانَ اَفضَلَ مِمَّن جَاهَدَ الرُّومَ وَ التُّرکَ وَ الخَزَرَ اَلفَ اَلفِ مَرَّةِ لِاَنَّهُ یَدفَعُ عَن اَدیَانِ مُحِبِّینَا وَ ذَلِکَ یَدفَعُ عَن اَبدَانِهِم؛ (12) دانشمندان پیروان ما، همانند مرزدارانی هستند که در برابر لشکر ابلیس صف کشیده اند و از حمله آنها به افرادی که قدرت دفاع از خود را ندارند جلوگیری می کنند. آگاه باشید هر کس از شیعیان ما، خود را به این مرزداری برگمارد، مقامش از کسانی که با رومیان جهاد کرده اند هزار هزار بار بالاتر است؛ بدان جهت که این مرزدار، از دین دوستان ما دفاع می کند، در صورتی که آنان از بدن ایشان دفاع می کند.»
بِحارُ الأَنوار ، ج 2، ص 5 - اَلأِحتجاج طبرسی، ج 2، ص 155.
************************************************
** علماء ، مرزداران عقیده ودین وایمان+نسیم معرفت
***نسیم معرفت***
1-همیشهبا وضو بود و به این کار توصیه می کرد .
2- به طبیعت علاقه وافر داشت و گاه ساعتها در نقاط با صفا می نشست و تفکر می کرد.
3- نماز شب را همیشه بپا می داشت .
4- در حین بیان مطالب علمی ، آنچنان بود که از اطراف غافل می شد .
5- شبها قبل از خواب ، حدود بیست دقیقه قرآن می خواند.
6- نسبت به انجام فرائض فرزندان ، نظارت دقیق داشت .
7- به فقرا و مستمندان کمک می کرد به طوری که برخی موارد آن ،بعد از شهادتش آشکار شد.
8- مطالب قابل توجه را در هر فرصت مناسب و به طور منظم یادداشت می کرد .
9- در حاشیه کتابهایی که مطالعه می کرد ، عنوان یا خلاصه مطالب و یا اشکالات وارده را می نوشت .
10- در برخورد با انحرافات فکری ، از جوّ حاکم بر اجتماع واهمه ای نداشت ، جو ناسالم را می شکست و گاه با دوستان نزدیک خود نیز در بیان حق در می آمیخت .
11- از جوانی علاقه وافری به شهید شدن داشت و به افراد می سپرد تا در این مورد برایش دعا کنند .
12- برای پدر و مادر و اساتید خود احترام وصف ناپذیری قائل بود .
13- صدای گریه بلند او هنگام خواندن روضه سیدالشهدا (عَلَیهِ السَّلامُ) ، مناجات شبانه و فوت پدر و مادر مشاهده می شد .
14- بعد از نماز مغرب و عشا ، سجده های طولانی داشت .
15- از شهرت و مرید پروری گریزان بود .
16- محاسن خود را خضاب می کرد .
17- از تظاهر - چه در امور عبادی و چه در امور اجتماعی و سیاسی - بشدت پرهیز داشت .
18- بسیار متین و پر هَیبت بود و در عین حال ، در موارد لزوم مَزّاح (خیلی اهل مزاح) و نکته پرداز بود.
19- عبارت ِ( أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ سوره غافر آیه 44) را در قنوت و هنگام ذکر گفتن ، زیاد قرائت می کرد.
20- به دستگیریهای خداوند ایمان داشت و در شرایطی که دشمنانش کار را بر او سخت می کردند صَبور و امیدوار به امدادهای الهی بود .
نقل از کتاب : شیخ شهید ، انتشارات صدرا ، صفحه 56.
http://ayenedar.persianblog.ir/post/228/
**مهمترین ویژگیهای شهید استاد مطهری از زبان مرحوم حجت الاسلام فاکر
+ سایت خبری تحلیلی تابناک+
** ویژگی های شهید استاد مطهری از زبان آیت الله جوادی آملی - فرارو
**... من یادم هست وقتی رسانه های گروهی خبر شهادت ایشان را رساندند، و عکس شریف ایشان را تلویزیون نشان می داد، من فقط کارم این بود که آن عکس را می بوسیدم و گریه می کردم. این خاطره من است؛ من آن روز در آمل بودم. ایشان تقریبا سال 32 بود که از قم به تهران مهاجرت کردند؛ و مدرسه مَروی آن روز بهترین مدرسه تهران بود، الآن هم همین طور است؛ و چهار تا حجره رو به قبله داشت که ما در یکی از آن چهار حجره می نشستیم. در کنار حجره ما حجره مرحوم آقای قاضی بود که او تالِیِ مُدرِّس مدرسه مروی بود. (به نقل از آیت الله جوادی آملی)
***نسیم معرفت***
** حضرت آیت الله سیدابراهیم رئیسی کاندیدای محبوب ملت شریف ایران ( در انتخابات ریاست جمهوری ایران در روز جمعه 29 اردیبهشت 1396 )+ زندگی نامه+کلیک
سید ابراهیم رئیسی در آذر سال 1339 هجری شمسی در خانوادهای روحانی در شهر مشهد و در محله نوغان دیده به جهان گشود. پدر و مادر ایشان از سلاله سادات حسینی هستند ونسبش از هر دو سو به حضرت زید بن علی بن الحسین علیهماالسلام میرسد. او در 5 سالگی پدر خود را که از روحانیون مشهد بود از دست داد.....
برگرفته از Raisi.ir
برگرفته از Raisi.ir
برگرفته از Raisi.ir
***********************************************
به نام خدا
از بین کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری 96 از نظر بنده ، آیت الله سیدابراهیم رییسی از جهت علمی و فقهی و سوابق کارهای اجرایی و تبعیت قلبی و قولی و عملی از مقام عُظمای ولایت و رهبری عزیز(حضرت آیت الله امام خامنه ای ) و حسن سابقه و برخی دیگر از خصوصیات... اصلح می باشد . خداوند او را جهت خدمت به اسلام و مسلمین و خدمت به کشور و ملت ایران موفق و از گزند نوائب و حوادث ایام ، مَصون و محفوظ دارد. ان شاء الله
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
یازدهم اردیبهشت 1396 ه.ش
برابربا چهارم شعبان المعظّم 1438 ه.ق
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
بِسمِ اللهِ القادِرِ المُتَعالِ العَزیزِ القَهّارِ
تَذکِرَةُُ لِلمُتَکَبِّرِینَ وَ المَغرُورِینَ
تَذکِرَةُُ لِلمُتَکبِّرین وَ المَغرُورِین
یا اَیُّهَا المَغرورُ والمُتکبِّرُ لِماذا غَرَّتْکَ الحیوةُ الدُّنیا والأَمانِیُّ و لِماذا تَغُرُّ و تَغتَرُّ و تَفتِنُ بِدارالغُرور و لِماذا تَتَکَبَّرُ و تَتَفاخَرُ بِمالِکَ و جَمالِکَ و عِلمِکَ و مَقامِکَ و ... وَاعلَم و انتَبِه اَنَّ بَدأَ تَکَوُّنِکَ و وُجودِک بعدَ الطِّینِ و التُّراب ، یکونُ بالنُّطفَة و مِن مَنِیِِ یُمْنی . کما قال اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالَی فی سورةِ القیامة :أَ لَمْ یَکُ نُطْفَةًمِنْ مَنِیٍّ یُمْنی و فی سورةِ النَّحل : خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصیمٌ مُبینٌ و فی سورة الأنسان(اَلدَّهر): هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً * إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً . و هذه الکلمة ( النطفة) ذُکِرَت بِاکثرَ مِن عَشرةِ مَرّاتِِ فی القرآن الکریم (اِثنَتا عَشرَةَ مَرَّهََ) و فی هذا الامر (ذِکر لَفظةِ النطفة فی مَوارِدَ عدیدةِِ من آیات الله الحکیم ) ، تَنَبُّهُُ و تَنبیهُُ و تَذکارُُ للأنسان المتکبِّرِ المغرورِ الغافل المفتونِ المُغتَرِّ بماله و جماله و علمه و مقامه و عنوانه و شُهرته و سیّارتِهِ و داره و ... و مَعنَی کلمةِ النُّطفة اِمّا : اَلماءُ الصّافی قلیلا او کثیرا کما ذُکِرَ فی کُتُب اللغة کالمفردات الراغب(فی اللغات القرآنیة) والصِّحاح و الأقرب و رُوِی عن الباقر (علیه السلام) : اَلنُّطفَةُ تَکونُ بَیضاءَ مِثلَ النُّخامَةِ الغَلیظَةِ فَتَمکُثُ فِی الرَّحِمِ إذا صارَت فیهِ أربَعینَ یَوماً ، ثُمَّ تَصیرُ إلى عَلَقَةٍ ، او معناها شَئُُ یُسَمّی بِأِسپِرماتُوزُیید فی الزوج والمَرءِ و جنسِ المذکر و الأُووُل فی الزوجة والمرئة و جنس المؤنّث و یُقال بها المَنِیّ فی العُرف مسامحةََ من باب تسمیةِ الکُل(اَلمَنِیّ) عَلَی الجزء (اَلنُّطفَة) و یُقالُ بِها الماءُ المَهین و ماءُُ دافِق و ... فی القرآن الکریم .
ونِعمَ ما قیل بالفارسیه :
آنکه شده ساخته ز آب منی
نیست سزاوار مقام منی
لاف منیت زکسی درخور است
کو صمد است و همه جایش پر است
وَ اعلَم اَنَّ آخِرکَ و انتِهائَکَ یَنتهِی بِالجِیفة النَّتنَی و نِعمَ ما قال مولانا امیرالمومنین (عَلَیهِ السَّلامُ) : مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ- أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِیفَةٌ- وَلَا یَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا یَدْفَعُ حَتْفَهُ.
یا ایُّهَا المَغرورُ و المُتَکبِّرُ قُل ماذا فی جُمجُمَتِکَ و رَأسِکَ و مُخِّکَ؟! اَجُمجِمَ لَکَ هذِهِ المَطالب و الکلمات و الآیات المذکورة ؟! کَلّا بَل اَنتَ تَجاهَلتَ . اَتزعَمُ اَنتَ اَنتَ؟! اَتَزعَمُ اَنَّکَ شَدیدُُ و قویمُُ و قویُُّ و جَسیمُُ و ذُومالِِ و مُکنةِِ و جَمالِِ و مَقامِِ و مَنصبِِ و شهرةِِ و عنوانِِ ...؟ هَبْ کُلَّ ما زَعَمتَهُ صَحیحُُ لکِنَّ اَتَغتَرَّ و تَفتَخِرُ بهذه الأمور الفانیة . واعلم اَنَّ کلها فتنةُُ و امتحانُُ و ابتلاءُُ لَکَ . قال الله الحکیم فی سورة الکهف : إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَی الْأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً و فی سورة الحَدید : اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ.
وفی سورة آل عمران : زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ @ قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ لِلَّذینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصیرٌ بِالْعِبادِ
وَاعلَم اَنَّ کُلَّ اِنسانِِ عاقِلِِ مُکلَّفِِ ، لایَزال فی مَعرَضِ الأِمتحان و الأِبتلاء و التکلیف و ما یُترَکُ سُدیً. قال اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالَی فی سوره القیامة : أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدیً.
یا اَیُّهَا الغافِل واللّاصِق بعالم المُلکِی و النّاسُوتِی و الحَیوانِیّ ما خَلَقَکَ اللهُ تَعالَی لِأَن تَکونَ لاعِباََ و لاهِیاََ و لاغِیاََ و عابِثاََ و غافِلاََ و مَغروراََ و مُتکبِّراََ و مُختالاََ و مُحتالاََ و عاکِفاََ فی حدودِ الحَیوانیّة و البَهیمِیّة و البَهائمِ. ولاتَکُن مصداقَ هذِهِ الآیات : ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ (سورهُ الحجر الآیة 3) ، فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتَّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذی یُوعَدُونَ (سورة المعارج الآیة 42)
و نِعمَ ما قِیلَ بالفارسیة لوصف بعضِ الأَفرادِ المُنغَمِر فی الأکل و الشُّرب والأِلتِذاذ النَّفسانیّ و الحَیوانیّ :
چو کرمی کو میان به نهان است
زمین وآسمان او همان است
وَ اعلَم وَ انتَبِه یا ایُّها المغرور و المتکبر بِأنَّکَ فی حینِِ مِنَ الأَحیانِ و یَوماَ من الأیام فی کَتمِ العَدَمِ و لم تَکن شئا مذکوراَ . قال الله الحکیم فی سورةِ الأنسان الآیة 1 : هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً و کُنتَ یوما من الأیِام فی بَطنِ اُمِّکَ فِی نهایةِ ضَعفِِ لم تَقدِر عَلَی شئِِ و ضَعفُکَ فی ذاک الحِینِ ، ضِعفُُ مُضَعَّفَةُُ و اَنتَ اُقِمتَ هُناکَ فی ظُلُماتِِ مُختَلِفَة کما قال الله الحکیم فی سورة الزُّمَر الآیة 6 ... یَخْلُقُکُمْ فی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ .. . غَذاءُکَ و قُوتُکَ و قُوَّتُکَ فی الرَّحِمِ و فی ذاک الاحیان و الأَیام ، دَمُُ قَذِرَةُُ و نَجسَةُُ و قَدتَقَلَّبتَ و تَدَحرَجتَ و جَریتَ فی الغِشاء المایی والمَشیمة والرّحِم فی کل لیل و نهار و فی کل ایام الحمل حتی بَلغتَ فی بَطنِ اُمِّکَ بِتِسعَة اَشهُرِِ وَ نَیِّفِِ و بعد تَطَوُّراتِِ و تَحَوُّلاتِِِِ کما اشیر الیها فی سورة المومنون : ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فی قَرارٍ مَکینٍ @ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ ، صِرتَ مُنتقلا مِن عالَم الجَنینی المُسَمَّی بِالعالمِ العَجیب و مِن بَطنِ اُمِّکَ بَعدَ حَملِها ایّاکَ وَهناََ عَلَی وَهنِِ وَ ضَعفاََ عَلَی ضَعفِِ کما اُشیرَ الیه فی سورة اللُّقمان : حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْنٍ ، اِلَی دارِ غُرورِِ و اغترارِِ و مَحلِّ مُستَودَعِِ و مَجازِِ و قال علی ع : ... أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا الدُّنْیَا دَارُ مَجَازٍ وَ الآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکُمْ لِمَقَرِّکُمْ و قال (ع ) ایضا : اَلدُّنْیَا تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ .
و بعد سُقُوطِکَ و هُبُوطِکَ و انتِقالِکَ عَنِ الرَّحِمِ مِن ناحیةِ رَأسِکَ الی الدنیا و کنت فی ذاک الحال مَشحونا و مَحفوفا و مَصحوبا بالأَقذار المُهَوِّعَة ، و بعد الورود فی هذاالعالم المُسمّی بالدُّنیا والمَحفوفُ بالمرارةِ والحلاوةِ والضرّاءِ و السَّراء والحُزن و السرور والسُّقوط والصُّعود والوحشةِ والأُنسِ والحَرب والصُّلح والأِنفصال والاتصال والضِّحک والبُکاءِ والحُبِّ و البُغض والأِرتفاع و الحَضیض والحقِّ والباطلِ والحَقُّ یَدمَغُ الباطِلَ ان شاءَ اللهُ و غیر ذلک ... و بعد الأِنتقال الی الدنیا بأَوصافِها ، بَداتَ فی سَیرِِ آخَرَ و سِرتَ سَیراََ تَطَوُّرِیّاََ مُتمایِزا مِن سَیر الجَنینِی و البَطنِی حَتّی بَلَغتَ بِحَدِّ الأَشُدِّ و البُلوغِ و الرُّشدِ والقُدرةِ کما فی سورة الحج : یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فِی الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّی وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً
یا ایها المغرور و المتکبر ان کُنتَ عالما او جاهلا او غنیا او فقیرا او قویّا او ضعیفا او ذاجمالِِ و منصبِِ و مقامِِ و عنوانِِ فَاعلَم اَن لا مَفَرَّ لَکَ مِن مَخالِبِ المَنِیَّةِ و اَنَّ المَوتَ و القبر اَمامَکَ و نِعمَ ما قال تَبارَک و تَعالَی فی سورة النساء : أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ و فی سورة آل عمران : کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ و فی سورة الرحمن : کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ * وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ و نِعمَ ما قالَ الشیخُ الأَجَلُّ السَّعدِی الشِّیرازی بِالفارِسیّةِ :
جهان ای برادر نماند به کس
دل اندر جهان آفرین بند وبس
مکن تکیه برملک دنیا و پشت
که بسیار چون توپرورد و کشت
چو آهنگ رفتن کند جان پاک
چه بر تخت مردن چه بروی خاک
و اَیضاََ قال : هرچه نپاید دلبستگی نشاید
یا اَیُّهَا الأِنسانُ و یا اَیُّهَا المُتَکَبِّرُ و المَغرُورُ أِقرَأ هذِهِ الآیاتِ تَدَبُّراََ :
** یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ ( سورة الأنفطار -الآیة 6)
**یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَ اخْشَوْا یَوْماً لا یَجْزی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَیْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ. (سورة اللُّقمان-الآیة 33)
** یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً (سورة النساء-الآیة 120)
** کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ. (سورة آل عمران-الآیة185)
و رُوِیَ اَنَّ امیر المُؤمنین(علیه السلام) لَمّا مَرَّ بِالمَدائِنِ وَ آثارِ الکَسرَی(اَنوشیروان و مُلوک السّاسانِی) قَرَءَ حِینَ مُشاهَدةِ هذِهِ الآثارِ ، هذه الآیات : کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ * وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَریمٍ * وَ نَعْمَةٍ کانُوا فیها فاکِهینَ * کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرینَ * فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرینَ *
وَ فِی الخِتامِ : اِجعَل هذِهِ الآیةَ اَمامَ عَینَیکَ و تَدَبَّر فیها حِینَ تُصابُ بِالنِّعمةِ و النِّقمة والراحةِ والعاهَةِ و الحُزن والسُّرور ...:
لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ . (سورة الحدید- الآیة23)
و قال علی (علیه السلام) : رَحِمَ اللّهُ اِمْرَاً عَلِمَ مِن أینَ وَفی أینَ وَ إلی أینَ . (کتابِ اسفار اربعه ج8، ص355.) و نعم ما قیل بالفارسیة :
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم
رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
اَلرّاقِم للسُّطُور : السید اصغر سعادت المیرقدیم اللاهیجی
ترجمه :
به نام خداوند قادرِ متعال ، عزیز و قهار
تذکر و یادآوری برای متکبرین و مغرور ها
ای مغرور و ای متکبر به چه جهت و برای چه زندگی و امورات و آرزوهای دنیوی ترا فریفته و مغرور کرده است ؟ و به چه جهت مغرور و مفتون و فریفته این دار غرور (مظاهر فریبنده دنیا) شدی؟! و برای چه تکبّر و تفاخر به مال و جمال و علم و مقام و سایر امورات خود می کنی؟! بدان و آگاه باش که آغاز پیدایش و وجود تو بعد از خاگ و گل ، نطفه و مَنیِّ جهنده می باشد چنانکه خداوندِ تَبارَکَ وَ تَعالَی در سوره قیامه آیه 37 می فرماید : أَلَمْ یَکُ نُطْفَةًمِنْ مَنِیٍّ یُمْنی : آیا او نطفه اى از مَنِىّ که در رَحِم ریخته مى شود نبود ؟ و نیز در سوره نحل آیه 4 می فرماید : خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصیمٌ مُبینٌ .خداوند انسان را از نطفه ای ( ناچیز ) بیافرید ، اما به ناگاه او ستیزه جویی آشکار است ( که بر ضد خالق خود مجادله و ستیزه جویی می کند) و نیز در سوره اَلأِنسان(دهر) آیه1 و 2 می فرماید : هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً * إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً . آیا بر انسان روزگارانی نگذشت که چیز قابل ذکری نبود؟ * ما انسان را از نطفه مختلط و ممزوجی آفریدیم و او را مى آزمائیم (لذا) او را شنوا و بینا قرار دادیم . و این کلمه یعنی کلمه نطفه بیش از دَه بار یعنی در حدود دوازده بار در قرآن کریم ذکر شده است و در این امر و مطلب یعنی ذکر لفظ نطفه در موارد متعدد از آیات خداوند حکیم ، آگاهی و هشدار و تذکر و یادآوری است برای انسانِ متکبر و مغرور و غافل و فریفته و مغرور و فریب خورده به مال و جمال و علم و مقام و عنوان و شهرت و ماشین و خانه و سایر امور خود . و معنای کلمه نطفه یا عبارت است از آب صاف و زُلالی که ممکن است کم باشد یا زیاد ، چنانکه در کتاب های لغت از قبیل مفردات راغب اصفهانی که مختص به لغات و کلمات قرآنی است و نیز کتاب صِحاح اللُّغه جوهری و کتاب اَقربُ المَوارِد شَرتونی همین معنی ذکر شده است و از امام باقر ع نقل شده که در پاسخ به سؤال سائل یعنی محمد بن مسلم ، در باره کلمه نطفه چنین فرمود : اَلنُّطفَةُ تَکونُ بَیضاءَ مِثلَ النُّخامَةِ الغَلیظَةِ فَتَمکُثُ فِی الرَّحِمِ إذا صارَت فیهِ أربَعینَ یَوماً ، ثُمَّ تَصیرُ إلى عَلَقَةٍ یعنی نطفه همانند خَلطِ غلیظِ سینه ، سفید می باشد، پس مدّتی در رَحِم (زن) مى مانَد تا اینکه مدّت زمانش به چهل روز برسد آنگاه به عَلَقه تبدیل مىشود . یا اینکه نطفه به اصطلاحِ علمی عبارت است از چیزی که به آن أِسپِرماتُوزُیید (در مَردان) و أُووُل (در زنان) می گویند . و در بین مردم از باب تسامُح عرفی ، به نطفه ، مَنِیّ گفته می شود و نام کُل که مَنِیّ است بر جزء آن که نطفه است اطلاق می گردد و در قرآن کریم به نطفه ، ماء مَهین(أَ لَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ ماءٍ مَهینٍ . سوره مرسلات آیه 20 ) و ماء دافِق(خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ . سوره طارق آیه 6 ) و غیره نیز گفته می شود .
و چه زیبا به فارسی سروده شده است این شعر :
آنکه شده ساخته ز آب منی
نیست سزاوار مقام منی
لاف منیت زکسی درخور است
کو صمد است و همه جایش پر است
............... ادامه دارد ........... ادامه دارد ..................
اَلرّاقِم للسُّطُور : السید اصغر سعادت المیرقدیم اللاهیجی
نوسنده متن : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
**جهت ادامه مطالعه ..... +کلیک کنید
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
.: Weblog Themes By Pichak :.