احترام ونیکی به پدر ومادر
تفسیر آیات 23 و 24 و25 از سوره اسراء
وَ قَضى رَبُّک أَلا تَعْبُدُوا إِلا إِیَّاهُ وَ بِالْوَلِدَیْنِ إِحْسناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَک الْکبرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاهُمَا فَلا تَقُل لهَُّمَا أُفٍ وَ لا تَنهَرْهُمَا وَ قُل لَّهُمَا قَوْلاً کرِیماً(23)
وَ اخْفِض لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُل رَّب ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانى صغِیراً(24)
رَّبُّکمْ أَعْلَمُ بِمَا فى نُفُوسِکمْ إِن تَکُونُوا صلِحِینَ فَإِنَّهُ کانَ لِلاَوَّبِینَ غَفُوراً(25)
23 - پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید، هر گاه یکى از آنها - یا هر دو آنها - نزد تو، به سن پیرى برسند کمترین اهانتى به آنها روا مدار، و بر آنها فریاد مزن ، و گفتار لطیف و سنجیده بزرگوارانه به آنها بگو.
24 - بالهاى تواضع خویش را در برابرشان از محبت و لطف فرود آر، و بگو پروردگارا همانگونه که آنها مرا در کوچکى تربیت کردند مشمول رحمتشان قرارده
تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 72
25 - پروردگار شما از درون دلهاى شما آگاه است (اگر لغزشى در این زمینه داشتید و جبران کردید شما را عفو مى کند چرا که ) هر گاه صالح باشید او توبه کنندگان را مى بخشد.).
بعد از اصل توحید به یکى از اساسیترین تعلیمات انسانى انبیاء ضمن تاکید مجدد بر توحید اشاره کرده مى گوید: ((پروردگارت فرمان داده که تنها او را بپرستید و نسبت به پدر و مادر نیکى کنید)) (و قضى ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا).
((قضاء)) مفهوم مؤ کدترى از ((امر)) دارد، و امر و فرمان قطعى و محکم
تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 74 را مى رساند و این نخستین تاکید در این مساله است .
قرار دادن توحید یعنى اساسیترین اصل اسلامى در کنار نیکى به پدر و مادر تاکید دیگرى است بر اهمیت این دستور اسلامى .
مطلق بودن احسان که هر گونه نیکى را در بر مى گیرد و همچنین ، ((والدین )) که مسلمان و کافر را شامل مى شود، سومین و چهارمین تاکید در این جمله است .
نکره بودن احسان ( احسانا) که در این گونه موارد براى بیان عظمت مى آید پنجمین تاکید محسوب مى گردد.
توجه به این نکته نیز لازم است که فرمان ، معمولا روى یک امر اثباتى مى رود در حالى که در اینجا روى نفى رفته است (پروردگارت فرمان داده که نپرستید جز او را).
این ممکن است به خاطر آن باشد که از جمله ((قضى )) فهمیده مى شود که جمله دیگرى در شکل اثباتى در تقدیر است و در معنى چنین مى باشد: پروردگارت فرمان موکد داده که او را بپرستید و غیر او را نپرستید.
و یا اینکه مجموع جمله ((نفى و اثبات )) (الا تعبدوا الا ایاه ) در حکم یک جمله اثباتى است ، اثبات عبادت انحصارى پروردگار سپس به بیان یکى از مصداقهاى روشن نیکى به پدر و مادر پرداخته مى گوید:
((هر گاه یکى از آن دو، یا هر دو آنها، نزد تو به سن پیرى و شکستگى برسند (آنچنان که نیازمند به مراقبت دائمى تو باشند) از هر گونه محبت در مورد
تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 75 آنها دریغ مدار، و کمترین اهانتى به آنان مکن ، حتى سبکترین تعبیر نامؤدبانه یعنى ((اف )) به آنها مگو)) (اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف ).
((و بر سر آنها فریاد مزن )) (و لا تنهرهما).
بلکه ((با گفتار سنجیده و لطیف و بزرگوارانه با آنها سخن بگو)) (و قل لهما قولا کریما).
و نهایت فروتنى را در برابر آنها بنما، ((و بالهاى تواضع خود را در برابرشان از محبت و لطف فرود آر)) (و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة ).
((و بگو بار پروردگارا! آنها را مشمول رحمت خویش قرار ده همانگونه که در کودکى مرا تربیت کرده اند)) (و قل رب ارحمهما کما ربیانى صغیرا).
دقت فوق العاده در احترام به پدر و مادر
در حقیقت در دو آیه اى که گذشت ، قسمتى از ریزه کاریهاى برخورد مودبانه و فوق العاده احترام آمیز فرزندان را نسبت به پدران و مادران بازگو مى کند:
1 - از یکسو انگشت روى حالات پیرى آنها که در آن موقع از همیشه نیازمندتر به حمایت و محبت و احترامند گذارده ، مى گوید: کمترین سخن اهانت آمیز را به آنها مگو!.
آنها ممکن است بر اثر کهولت به جائى برسند که نتوانند بدون کمک دیگرى حرکت کنند، و از جا برخیزند و حتى ممکن است قادر به دفع آلودگى از
تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 76 خود نباشند، در این موقع آزمایش بزرگ فرزندان شروع مى شود.
آیا وجود چنین پدر و مادرى را مایه رحمت مى دانند، و یا بلا و مصیبت و عذاب .
آیا صبر و حوصله کافى براى نگهدارى احترام آمیز از چنین پدر و مادرى را دارند و یا هر زمان با نیش زبان ، با کلمات سبک و اهانت آمیز و حتى گاه با تقاضاى مرگ او از خدا قلبش را مى فشارند و آزار مى دهند؟.
2 - از سوى دیگر قرآن مى گوید: در این هنگام به آنها اف مگو، یعنى اظهار ناراحتى و ابراز تنفر مکن ، و باز اضافه مى کند با صداى بلند و اهانت آمیز و داد و فریاد با آنها سخن مگو، و باز تاکید مى کند که با قول کریم و گفتار بزرگوارانه با آنها سخن بگو که همه آنها نهایت ادب در سخن را مى رساند که زبان کلید قلب است .
3 - از سوى دیگر دستور به تواضع و فروتنى مى دهد، تواضعى که نشان دهنده محبت و علاقه باشد و نه چیز دیگر.
4 - سرانجام مى گوید: حتى موقعى که رو به سوى درگاه خدا مى آورى پدر و مادر را (چه در حیات و چه در ممات ) فراموش مکن و تقاضاى رحمت پروردگار براى آنها بنما.
مخصوصا این تقاضایت را با این دلیل همراه ساز و بگو ((خداوندا همانگونه که آنها در کودکى مرا تربیت کردند تو مشمول رحمتشان فرما))؟
نکته مهمى که از این تعبیر علاوه بر آنچه گفته شد استفاده مى شود این است که اگر پدر و مادر آنچنان مسن و ناتوان شوند که به تنهائى قادر بر حرکت و دفع آلودگیها از خود نباشند، فراموش نکن که تو هم در کودکى چنین بودى و آنها از هر گونه حمایت و محبت از تو دریغ نداشتند محبت آنها را جبران نما.
و از آنجا که گاهى در رابطه با حفظ حقوق پدر و مادر و احترام آنها و تواضعى
تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 77 که بر فرزند لازم است ممکن است لغزشهائى پیش بیاید که انسان آگاهانه یا ناآگاه به سوى آن کشیده شود در آخرین آیه مورد بحث مى گوید : ((پروردگار شما به آنچه در دل و جان شما است از شما آگاهتر است )) (ربکم اعلم بما فى نفوسکم )
چرا که علم او در همه زمینه ها حضورى و ثابت و ازلى و ابدى و خالى از هر گونه اشتباه است در حالى که علوم شما واجد این صفات نیست .
بنابراین اگر بدون قصد طغیان و سرکشى در برابر فرمان خدا لغزشى در زمینه احترام و نیکى به پدر و مادر از شما سر زند و بلافاصله پشیمان شدید و در مقام جبران برآئید مسلما مشمول عفو خدا خواهید شد: ((اگر شما صالح باشید و توبه کار خداوند توبه کاران را مى آمرزد)) (ان تکونوا صالحین فانه کان للاوابین غفورا).
((اواب )) از ماده ((اوب )) (بر وزن قوم ) بازگشت توام با اراده مى گویند، در حالى که رجوع هم به بازگشت با اراده گفته مى شود و هم بى اراده ، به همین دلیل به ((توبه )) ((اوبه )) گفته مى شود، چون حقیقت توبه بازگشت توام با اراده به سوى خداست .
و از آنجا که ((اواب )) صیغه مبالغه است به کسى گفته مى شود که هر لحظه از او خطائى سر زند به سوى پروردگار باز مى گردد.
این احتمال نیز وجود دارد که ذکر صیغه مبالغه اشاره به تعدد عوامل بازگشت و رجوع به خدا باشد، زیرا ایمان به پروردگار از یکسو، توجه به دادگاه عالم قیامت از سوى دیگر، وجدان بیدار از سوى سوم ، و توجه به عواقب و آثار گناه از سوى چهارم دست به دست هم مى دهند و انسان را موکدا از مسیر انحرافى به سوى خدا مى برند.
.: Weblog Themes By Pichak :.