***نسیم معرفت***
تاریخ مخابره :1394/9/19
در گفتگو با استاد حوزه بررسی شد؛
** اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع)+حوزه نیوز
حوزه/ صلح با سازش تفاوت دارد؛ سازش غیرشرعی، غیراخلاقی، حتی غیرسیاسی و بر خلاف عقل و درایت است اما صلح با چهارچوبی که دارد، عقلانی و شرعی است...
سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین سید اصغر سعادت میر قدیم لاهیجی از مدرسین سطوح عالی قم و عضو مجمع عالی تفسیر، اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع) را مورد بررسی قرار داده است.
............ ................ ..............
* دورنمایی از مشکلات امام حسن (ع) در دوران حکومتشان
عوامل جنگ صفین، جنگ نهروان و جنگ جمل، در زمان امام حسن (ع) حضور داشتند و برای شناسایی عصر آن حضرت (ع) ، شناسایی اوضاع عراق و روحیه مردم عراق لازم است.
الف- معاویه و داعیه خلافت مسلمین: یکی از مشکلاتی که سر راه امام حسن مجتبی(ع) قرار می گیرد معاویه است. معاویه ای که ادعای خلافت مسلمین و امیرالمؤمنین بودن را دارد و علاوه بر آن به دنبال سلطنت و پادشاهی بود، به سادگی زیر بار خلافت امام حسن مجتبی(ع) نخواهد رفت. همان عناصری که امیرالمؤمنین(ع) را خانه نشین کردند، مشکلاتی را برای امام حسن مجتبی(ع) ایجاد کردند که یکی از آن ها معاویه است؛ وقتی خبر به معاویه رسید که امام حسن مجتبی(ع) بر مسند خلافت قرار گرفته، عوامل خود را مهیا می کند تا با امام (ع) مقابله کند.
در تاریخ نقل شده که 150 هزار نفر از شام حرکت کردند؛ فاصله قرارگرفتن امام حسن مجتبی(ع) بر مسند خلافت و تشکیل قشون معاویه، فاصله بسیار کوتاهی است؛ استاد مطهری در این باره می گوید:
«امام حسن (ع) در مسند خلافت بود و معاویه هم به عنوان یک حاکم (گو اینکه تا آن وقت خودش را به عنوان خلیفه و امیرالمؤمنین نمى خواند) و به عنوان یک نفر طاغى و معترض در زمان امیرالمؤمنین (ع) قیام کرد، به عنوان این که من خلافت على (ع) را قبول ندارم به این دلیل که على کشندگان (ع) عثمان را که خلیفه بر حق مسلمین بوده، پناه داده و حتى خودش هم در قتل خلیفه مسلمین شرکت داشته است، پس على خلیفه بر حق مسلمین نیست. معاویه خودش به عنوان یک نفر معترض و به عنوان یک دسته معترض تحت عنوان مبارزه با حکومتى که بر حق نیست و دستش به خون حکومت پیشین آغشته است [قیام کرد]. تا آن وقت ادعاى خلافت هم نمى کرد و مردم نیز او را تحت عنوان «امیرالمؤمنین» نمى خواندند؛ همین طور مى گفت که ما یک مردمى هستیم که حاضر نیستیم از آن خلافت(خلافت علی ع) پیروى کنیم. امام حسن (ع) بعد از امیرالمؤمنین (ع) در مسند خلافت قرار مى گیرد. معاویه هم روز به روز نیرومندتر مى شود. به علل خاص تاریخى، وضع حکومت امیرالمؤمنین (ع) در زمان خودش- که امام حسن (ع) هم وارث آن وضع حکومت بود- از نظر داخلى تدریجاً ضعیف تر مى شود به طورى که نوشته اند بعد از شهادت امیرالمؤمنین (ع)، به فاصله هجده روز (که این هجده روز هم عبارت است از مدتى که خبر به سرعت به شام رسیده و بعد معاویه بسیج عمومى و اعلام آمادگى کرده است) معاویه حرکت مى کند براى فتح عراق. (2)
لذا ظرف هجده روز خبر به معاویه رسید و معاویه پیشاپیش منتظر قضایا بود و یکصد و پنجاه هزار نفر را برای سرکوب مردم عراق روانه کرد که چرا با امام حسن مجتبی(ع) بیعت کرده اید.
بعد از شهادت امیرالمؤمنین (ع)، امام حسن مجتبی(ع) بر فراز منبر سخنرانی می کنند و از فضایل پدرشان و از اوضاع منطقه صحبت می کنند و درخواست بیعت از مردم می کنند و مردم با نیت های مختلف با ایشان بیعت می کنند؛ در چنین شرایطی معاویه برای سرکوب مردم عراق حرکت میکند؛ امام حسن مجتبی(ع) نیز وارد صحنه می شوند و در مسجد کوفه یکی از مهیج ترین سخنرانی ها را ایراد کرده و از مردم درخواست کمک می کنند، ولی همه ساکت هستند. تاریخ به وضوح نقل می کند؛ بعد از سخنرانی حضرت هیچ کدام پاسخ ندادند و همه ساکت ایستادند؛ فقط عده ای از پیرمردان و باقی ماندگان از دوران سابق برخاستند و صحبت هایی کردند و از باب ناچاری همراه امام (ع) برای مقابله حاضر شدند. در مجموع دوازده هزار نفر حاضر شدند؛ در حالی که طرف مقابل یکصد و پنجاه هزار نفر نیرو دارد. با آن همه سخنرانی های مهیِّج امام (ع) و تحرکات صحابه قدیمی بعد از چند مدت تنها دوازده هزار نفر آماده شدند.
* چرا کوفه ای که یک شهر نظامی بود و به طور طبیعی صدها هزار نفر نیرو در آن حضور دارند تنها دوازده هزار نفر آماده شدند؟.
الف- فقدان روحیه جهادی: یکی از دلایل سکوت مردم عراق این بود که از جنگ خسته شده بودند. جنگ صفین و جنگ جمل، جنگ با ناکثین و مارقین و دیگر جنگ ها آن ها را خسته کرده بود. اما خستگی روحی مردم کوفه، عذر درستی نیست.
ب – منفعت طلبی: از طرف دیگر مردم کوفه سعی می کردند زیر پرچمی حاضر شوند که فایده ای برای آن ها داشته باشد، اما احساس کردند که حضور در زیر پرچم امام حسن مجتبی(ع) فایده ای برای آنها ندارد. حتی از لحاظ سیاسی هم بررسی کردند. چون علت سکوت عوامل مختلف دارد، خستگی روحی و تحلیل های سیاسی آنها؛ می گفتند الان زمانی نیست که ما بخواهیم با معاویه تقابل کنیم. جالب اینجاست که معاویه با عواملی که داشت در تمام کشورهای اسلامی شایع کرده بود که فرد صالح و پاک و حلیمی است و همه جا این مطلب را پخش کرده بود که من مملکت داری و حکومت داری بلد هستم و مردم باور کرده بودند که معاویه در اداره حکومت، توانمندی و مدیریت خوبی دارد.؟!
* چرا مردم عراق در مقابل این همه خطابه های مهیج امام ساکت بودند؟.
یک جواب این است که تحلیل سیاسی مردم عراق این بود که معاویه فرد بدی است اما بسیار حلیم و سیاستمدار است. از سوی دیگر معاویه هم ادعای نماز جماعت و نماز جمعه داشت؛ در پهنای حکومتش خطیب جمعه و جماعت داشت و در عصر فتنه هم برای مردم مشکل است که چطور حق را از باطل تشخیص دهند.
دوران امام حسن (ع) از دشوارترین دوران های ائمه معصومین (ع) بوده است. شرایط سیاسی و اجتماعی که به امام حسن (ع) تحمیل شد به مراتب سخت تر از شرایط امیرالمؤمنین (ع) و حتی امام حسین (ع) بود.
در عرصه کربلا یزید در برابر امام حسین (ع) قرار گرفت ودر زمان امام حسن ع ،معاویه در برابر آن حضرت بود .مردم در طول دوران خلافت معاویه و صبر و سکوت اضطراری امام حسن مجتبی(ع) (در مقطعی از زمان) معاویه را (که با فریب برگرده مردم سوار شده بود) به عنوان یک حاکم اسلامی تشخیص داده بودند وقبول کرده بودند و یزید هم(در زمان امام حسین ع) ماهیتش روشن بود. اما در زمان امام حسن (ع) اوضاع به گونه دیگری بود؛ مردم می دیدند که امام حسن (ع) نماز جمعه برگزار می کند و معاویه هم همینطور هر دو به حج می روند؛ هر چیزی از مظاهر اسلام به چشم مردم می آمد معاویه آن را اجرا می کرد؛ لذا شرایط دوران امام حسن ع با شرایط زمان امام حسین ع فرق می کند وامام حسن ع به ناچار بنابرمصالحی صلح می کند حتی جالب است که کاخ معاویه در شام سبز رنگ بود. تحلیل من این است که درست کردن کاخ سبز بر چه ملاکی است؟؛ الان گنبد پیغمبر اکرم (ص) سبز است، می خواهم این را عرض کنم که حتی در ظاهر ،کاخ خودش هم اینطور تبلیغ می کرد که من دنباله رو پیغمبر اکرم (ص) هستم. امام حسن (ص) در چنین صحنه ای قرار گرفته بود.
* چرا امام حسن مجتبی علیه السلام سکوت در مقابل معاویه را جایز نداستند با توجه به اینکه معاویه در حفظ ظاهر اسلامی حکومت خود سعی وافری داشت؟.
معاویه اهل بدعت بود و از باب نمونه بنده چند مورد از بدعت های معاویه را عرض میکنم.
اول: تجویز معاملات ربوی
وقتی معاویه به عنوان خلیفه مسلمین قرار می گیرد معاملات ربوی را تجویز می کند که حتی ابودرداء که قاضی خود اوست به او اعتراض می کند.
دوم: تعطیلی حدود الهی
مثلاً دزدی را گرفتند که بنا بر اصول شرعی، دزدی او محرز شده بود و معاویه با وساطت اجازه اجرای حد را نداد.
سوم: تغییر برخی از احکام حج
در حج یک سری مسائلی است که حرام است؛ معاویه از باب ریا حج را انجام می داد، در حج به خودش عطر می زد و بوی خوش استفاده می کرد که تغییر احکام حج است.
چهارم: معاویه خطبه های نماز عید فطر را قبل از نماز می خواند که برای بنی امیه این روش استمرار داشت.
پنجم: لباس حریر که بر مردان حرام است را بر تن می کرد.
ششم: آب را در ظرف طلا و نقره می نوشید یا در آنها غذا می خورد با اینکه حرام است.
هفتم: لعن امیرالمومنین علیه السلام را رواج داد.
آشکارا لعن به امیرالمؤمنین (ع) را تجویز می کند و به همه خطبا دستور داد موقع خطبه خوانی امیرالمؤمنین (ع) را لعن کنند؛ اگر این مطلب در نماز جمعه سرایت پیدا کند و سال ها ادامه پیدا کند چه تأثیری بر مردم دارد یا برای بچه هایی که با این مطالب بزرگ می شوند مثل عناصر داعش که تلاش می کنند برنامه هایشان را به کودکان آموزش دهند.
هشتم: کارخانه جعل حدیث.
معاویه ارقام بسیار بالایی از اموال و دارایی به افرادی می دهد که جعل حدیث کنند؛ مثلاً جعل حدیث کنند که چطور عثمان کشته شد با اینکه افرادی که باعث کشته شدن عثمان شدند بعداً به خونخواهی او بر ضد امیرالمؤمنین (ع) قیام کردند؛ معاویه هم همین کار را انجام داد. یک وقت بخشنامه کرد که دیگر جعل حدیث برای عثمان و فضایل او کافی است حالا برای خلفای اول و دوم فضیلت جعلی درست کنید و هر فضیلتی امیرالمؤمنین (ع) دارد را به خلیفه دوم نسبت دهید. انجام این کار و کارهای دیگر از سوی یک حاکم اسلامی فاجعه است.
متأسفانه مردم هم این را می پذیرند؛ در حالی که معاویه وسط هفته، نماز جمعه می خواند مردم به او اعتراض نمی کنند و این عدم اعتراض مردم نشان می دهد که به تدریج سیطره حکومتی و تبلیغات گسترده معاویه ذهن مردم را تغییر داده بود و مردم قدرت تحلیل را از دست داده بودند؛ با این خصوصیات وحیله گری های معاویه، امام (ع) سکوت در برابر او را جایز ندانستند.
* برخورد امام (ع) در مقابل جریان سازی و لشکرکشی معاویه چگونه بود؟.
وظیفه اصلی و اولیه امام حسن مجتبی(ع) برخورد و قیام در برابر معاویه و لشگرکشی اوست و این کار را با تحمل رنج بسیار انجام دادند. حضرت مجتبی علیه السلام خطِّ سیر پیشروی سپاه را تعیین فرمود و دستور دادند هرکجا که به سپاه معاویه رسیدند، جلوی پیشروی آن ها را بگیرند و جریان را به امام علیه السلام گزارش دهند تا بی درنگ با سپاه اصلی به آنها ملحق شود.
«عبیدالله بن عباس» لشکر تحت فرماندهی خود را حرکت داد و در محلی بنام «مسکن» با سپاه معاویه روبرو شد و در آنجا اردو زد.
طولی نکشید به امام علیه السلام گزارش رسید که عبیدالله با دریافت یک میلیون درهم از معاویه، شبانه همراه هشت هزار نفر به وی پیوسته است.
پیدا است خیانت این فرمانده، در آن شرائط بحرانی، در تضعیف روحیه سپاه و تزلزل موقعیت نظامی امام علیه السلام تا چه حد مؤثر بود؛ ولی هرچه بود «قیس بن سعد» که مردی شجاع و با ایمان و نسبت به خاندان امیرمؤمنان (ع) بسیار با وفا بود، طبق دستور امام حسن علیه السلام فرماندهی سپاه را به عهده گرفت و طی سخنان مُهیِّجی کوشید روحیه سربازان را تقویت کند. معاویه خواست او را نیز با پول بفریبد، ولی قیس فریب او را نخورد و همچنان در مقابل دشمنان اسلام ایستادگی کرد.
معاویه تنها به خریدن «عبیدالله» اکتفا نکرد؛ بلکه به منظور ایجاد شکاف، اختلاف و شایعه سازی در میان ارتش امام مجتبی علیه السلام، به وسیله جاسوسان و مزدوران خود، در میان لشگر امام مجتبی علیه السلام شایع می کرد که قیس بن سعد (فرمانده مقدم سپاه) با معاویه سازش کرده و در میان سپاه قیس نیز شایع می ساخت که حسن بن علی علیه السلام با معاویه صلح کرده است!.
کار به جایی رسید که معاویه چند نفر از افراد خوش ظاهر وظاهرالصلاح را که مورد اعتماد مردم بودند، به حضور امام علیه السلام فرستاد. این عده در اردوگاه «مدائن» با حضرت مجتبی علیه السلام ملاقات کردند و پس از خروج از چادر امام (ع)، در میان مردم به دروغ فریاد زدند: «خداوند به وسیله فرزند پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فتنه را خواباند و آتش جنگ را خاموش ساخت. حسن بن علی علیه السلام با معاویه صلح کرد، و خون مردم را حفظ نمود»!.
مردم که به سخنان آنها اعتماد داشتند، در صدد تحقیق بر نیامدند و سخنان آنها را باور نموده و بر ضد امام (ع) شورش کردند؛ سپس به خیمه آن حضرت حمله ور شده و آنچه در خیمه بود، به یغما بردند و در صدد قتل امام برآمده و آن گاه از چهار طرف متفرق شدند.
* نرمش قهرمانانه امام(ع) و پذیرفتن صلح تحمیلی
در نهایت امام حسن مجتبی علیه السلام وقتی می بینند لشگر معاویه نزدیک شده و عوامل او کاری کردند که عرصه بر امام بسیار تنگ شد، راهی جز صلح ندید؛ همین مسأله صلح که مطرح می شود بسیاری از افراد و تاریخ نویسان، تحلیل های انحرافی از صلح ارائه می دهند.
تفاوت صلح با سازش: اولاً صلح با سازش تفاوت دارد؛ سازش غیرشرعی، غیراخلاقی، حتی غیرسیاسی و بر خلاف عقل و درایت است اما صلح با چهارچوبی که دارد، عقلانی و شرعی است و لذا اگر افراد آن زمان این مطلب را می فهمیدند به حضرت یا مُذِّلَ المُؤمنین خطاب نمی کردند؛ دسیسه معاویه این گونه است که افراد وجیه و سرشناس که مردم عراق آنها را قبول دارند به خیمه امام حسن مجتبی(ع) می فرستد تا عوام فریبی کند و بگوید ما صلح طلب هستیم؛ این افراد که داخل خیمه حضرت می شوند که با حضرت صلح کنند، عوامل دیگر همه جا شایع می کنند که امام حسن صلح را پذیرفته است؛ یعنی قبل از اینکه امام حسن (ع) صلح را قبول کنند و این مطلب را علنی کنند. افرادی پشت پرده پیشاپیش قضیه صلح را تبلیغ می کنند تا صلح را به امام (ع) تحمیل کنند و معاویه کاغذ سفید امضایی به امام حسن مجتبی (ع) می دهند که تو هر چه بنویسی ما قبول داریم.
این جای سؤال است که معاویه چه اعتمادی داشت که کاغذ سفید امضاء شده را می دهد که بدهید به حسن بن علی و او هرچه بنویسد من قبول دارم!. او اوضاع را به نفع خود می دید وبه اصطلاح براوضاع مسلط شده بود لذا کاغذ سفید امضاء شده را می دهد تا امام حسن ع هرچه می خواهد بنویسد!!
اولاً جو تبلیغاتی راه می اندازند که ما صلح طلبیم مثل شرایط امروز ما، که استکبار جهانی خود را صلح طلب معرفی می کند؛ در این شرایط امام (ع) را جنگ طلب و معاویه را صلح طلب معرفی می کنند و معاویه هم اوضاع عراق و شرایط جنگی حضرت را دید و فهمید که حضرت هر چه بنویسد، اشکالی ندارد و او قصد نداشت به شرایط صلح عمل کند، لذا قشون معاویه در نُخیله استقرار پیدا می کنند و بین امام حسن (ع) و معاویه صلحی ایجاد می شود.
* مواد قرارداد صلح
1- حکومت به معاویه واگذار می شود به شرط اینکه به کتاب خدا و سنت و سیره پیامبر و سیره خلفا عمل کند. استاد مطهری می گوید: تعبیر حکومت ترجمه فارسی است و گر نه عبارت عربی آن تسلیم حکومت است (3)
2-پس از معاویه حکومت از آن حسن بن علی (ع) است و هر حادثه ای برای او رخ داد متعلق به حسین بن علی (ع) است.
3- معاویه باید لعن نسبت به امیرالمؤمنین (ع) در منابر را ترک کند و از آن حضرت به نیکی یاد کند.
4- بیت المال که موجودی آن پنج میلیون درهم است تسلیم معاویه نخواهد شد.
5- مردم در همه مناطق شام، عراق، حجاز، یمن، ایران و... باید در امنیت باشند.
سؤال این است که امام حسن مجتبی(ع) می دانند که معاویه به این مطالب عمل نمی کند چون ایشان تجربه زیادی در همراهی پدرشان(حضرت علی ع) دارند و بیش از چهل سال در سیاست حضور داشته اند ومعاویه را خوب می شناسند و می داند که او پابند به این قرار داد نخواهد بود؛ پس چرا قراداد صلح با معاویه را قبول می کنند؟! جوابش این است که با توجه به شرایط وحوادث بوجود آمده آن حضرت بخوبی می داند که حالا نمی شود با معاویه برخورد نظامی کرد؛ لذا براساس اهداف تربیتی برای جامعه و مصالح دیگری که در نظر امام (ع) بود( که به قول استاد مطهری زمینه ساز قیام امام حسین (ع) است) امام علیه السلام قرار داد صلح را می پذیرد.
حضرت به عنوان حجت شرعی و این که این قرارداد در همه جا پخش می شود این قیود و ضوابط را در قرارداد قبول می کنند؛ ایشان با درایت این صلح را پذیرفت همانطور که پیامبر اکرم (ص) در حدیبیه صلح را عقلاً و شرعاً پذیرفتند؛ امام حسن (ع) بعد از قبول صلح، فوراً به سمت مدینه حرکت کردند تا به اهدافی که مورد نظرش بود بپردازند.
* پس از صلح تحمیلی علت حضور امام (ع) در مدینه چه بود؟.
1-تربیت و آموزش نیروهای کارآمد
یک عالم و مبلّغ اگر در مکانی موفق نشد، باید هجرت کند و به مکان دیگری برود. امام ساکت نماندند و در مدینه اقداماتی کردند.
2-نشر فرهنگ اصیل اسلام
چون آن زمان اسلام از جانب معاویه معرفی می شد مثل امروز که هم اسلام آمریکایی داریم و هم اسلام ناب محمدی، هم اسلام وهابیت و حتی شیعه لندنی ایجاد کرده اند؛ شیعه لندن در قم با پول انگلیس کار می کند، شبکه های ماهواره ای دارند.
امام حسن علیه السلام با نشر اسلام اصیل در مقابل نشر اسلامی که معاویه معرفی میکند مقابله نمود و این موضوع بعد از صلح نیز ادامه یافت.
3-مباره با بدعت های معاویه
4-رسیدگی به نیازمندان
5-حمایت های سیاسی از موالیان
6-افشاگری علیه اهداف شوم فرهنگ معاویه
امام چنین حرکتی را در مدینه انجام داده و شاگردان خوبی را پرورش می دهند؛ چند نفر از شاگردان ایشان مثل جابربن عبدالله انصاری، حبیب بن مظاهر، اصبغ بن نباته، برخی از شاگردان ایشان دارای وجاهت اجتماعی و با سابقه بودند و برخی نیز جوانانی مثل: حجر بن عدی، رشید هجری، رفاعة بن شداد، زید بن ارقم، سلیمان بن صرد خزاعی، کمیل بن زیاد نخعی، میثم تمار، ابوالاسود دوئلی که از اصحاب امیر المؤمنین (ع) بودند. ابو مخنف که درباره کربلا کتاب دارد، عبدالله بن جعفر طیار، عبدالله بن عباس، عبدالرحمن بن عوف، محمد بن اسحاق، هلال بن نصّاف و شاگردانی از تمامی نقاط حتی ایران را نام می برد که از وجود حضرت بهره مند بودند.
پاورقی:
(1)- کفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر، ص: 54.
(2)-مجموعه آثار شهید مطهری؛ صلح امام حسن (ع) (سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام)، ج16، ص: 638.
(3)- مجموعه آثار شهید مطهری، صلح امام حسن (ع) (سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام)، ج16، ص: 644.
*حوزه نیوز :اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع)
http://hawzahnews.com/detail/News/363869
** اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع)+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم عسکری گیلانی لشت نشایی
** اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع)+ آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+ پایگاه اندیشوران حوزه
.: Weblog Themes By Pichak :.