***نسیم معرفت***
مَهادی اربعه(مهدی های چهار گانه)
چهار نفری بودند که اسم همگی شان مهدی بود وجملگی از مراجع تقلید شیعه بودند و اسامی شان عبارت بود از:
1_ مرحوم آیت الله سید مهدی بحرالعلوم
2- مرحوم آیت الله سید مهدی شهرستانی
3_مرحوم آیت الله ملا مهدی نراقی
4_شهید آیت الله سید میرزا محمد مهدی حسینی اصفهانی خراسانی ملقّب به شهید رابع . سید محمدمهدی اصفهانی خراسانی در سال 1152 ه.ق در شهر اصفهان دیده به جهان گشود.وی با بیست و هفت واسطه به امام ششم حضرت امام صادق علیه السلام می رسد. در میان اجداد شهید، شاه نعمت الله ولی قراردارد که جد پنجم بشمار می آید. میرزا حبیب خراسانی از عرفای قرن چهاردهم ه.ق هم نبیره اوست. وی ( شهید آیت الله سید میرزا محمد مهدی حسینی اصفهانی خراسانی) جد میرزا عسکری شهیدی مشهدی معروف به آقا بزرگ حکیم و بنا به روایتی جد سوم سید احمد علم الهدی امام جمعه فعلی مشهد است.
***نسیم معرفت***
بسم الله الرّحمن الرّحیم
والحمد لله ربّ العالمین
والصّلاة والسّلام على محمّد وآله الطّاهرین
زندگینامه
سیّد
محمّدصادق
علم الهدی
ـ مدرّس سطح عالی و خارج حوزه علمیه قم
ـ عضو مجمع عمومی جامعه مدرّسین حوزه علمیه
ـ عضو هیئت مدیره انجمن اصول فقه حوزه علمیه قم
ـ ریاست علمی مدارس علمیه آیة الله العظمی لنگرودی قده
ـ عضو کمیته فقهی ـ اصولی، اداره کلّ جذب قضات قوّه قضائیه
سید محمّد صادق علم الهدی به سال 1355 هجری شمسی در تهران و به تعبیر مقام معظّم رهبری: در «یکی از برجسته ترین خاندانهای علمی...»[1] از پدر و مادری که هر دو از سادات حسینی[2] و از تبار عالمان بزرگ بودند، چشم به جهان گشود.
خاندان پدری
معروف است که پدران او تا ائمّه اطهار(ع) عمدتاً از رجال علم و فضیلت و از بزرگان دین در روزگار خویش بوده اند.
ایشان فرزند ارشد آیت الله آقای حاج سید عبدالهادی علم الهدی از مدرّسین سطوح عالی حوزه علمیه تهران و از علمای پرتلاش و خدوم این شهر است.
جدّ امجد ایشان آیت الله سید محمّد علم الهدی (1306-1367 هـ ش) از تلامذه آیات عظام بروجردی و محقّق داماد و از مدرّسین و علمای جلیل القدر دوران خود بود، وی در اواخر عمر شریفش درصدد تأسیس مدرسه علمیه ای در تهران برآمد که در نیمه کار اجل بدو مهلت نداد و بعد از وفات، به همّت فرزند ایشان بنای آن تکمیل گشت و به نام آن عالم گرانقدر افتتاح شد. این مدرسه سالانه پذیرای ده ها طلبه فاضل و کوشا است.
جدّ اعلای وی مرحوم آیت الله سید علی علم الهدی (1312-1393 هـ ق) از اجلّه علما و مؤلّفین حوزه علمیه مشهد مقدّس، ابن علاّمه آیت االه سید محمد حسین نجفی (1339-1281 هـ ق) است که منشأ خدمات دینی و اجتماعی بسیاری در جامعه زمان خویش بود.
از دیگر اجداد پدری ایشان می توان از آیت الله میرزا مهدی حسینی معروف به «شهید رابع»[3] (1152-1218 هـ ق) نام برد که عالمی جامع منقول و معقول و از مراجع عظام و فقهای بزرگ و از شاگردان برجسته استاد کلّ علامه وحید بهبهانی بود[4] وی در اثر مجاهدت روحانی بسیار و مخالفت با هوای نفس، مقام معنوی بلندی یافت، تا آنجا که درباره او آورده اند که بهنگام تشرّفش به روضه رضوی (ع) قفلهای حرم به روی او گشوده می شد.[5]
خاندان مادری
سید محمّد صادق علم الهدی از طرف مادر، از بیت شریف مرتضوی لنگرودی است که از مفاخر استان گیلان محسوب میشوند. جدّ مادری ایشان فقیه وارسته حضرت آیت الله معظّم آقای حاج سید محمد حسین مرتضوی لنگرودی ـ مدّ ظلّه ـ است که در زهد و تقوا و پرهیز از شهرت، به حقّ از نوادر روزگار خود است و در تتبّع و تحقیق ید طولا و همّت بلندی دارد و از مدرّسین پرسابقه درس خارج و از مؤلّفین آثار ارزشمند علمی است.
جدّ اعلای مادری وی، فقیه عالیقدر مرحوم آیت الله العظمی سید مرتضی حسینی لنگرودی گیلانی (1306-1383 هـ ق) است که از شاگردان برجسته آیات عظام سیّد ابوالحسن اصفهانی و میرزای بزرگ نائینی[[6 و از مراجع معاصر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی بود. در شهر مقدّس قم دو مدرسه علمیّه به نام آن بزرگوار تأسیس شده است.[7]
بر حسب شجره نامه? موجود، اجداد مادری سیّد محمّد صادق علم الهدی از تبار عالم ربّانی آقا میر علی بن سیّد حسین دیلمانی معروف به امامزاده «پلا سیّد» هستند که بقعهای معروفی در سادات محلّه دارد.
نسبت سببی
ایشان در سال 1376 با دخت استاد مکرّم خود علامه آیت الله آقای حاج سید علی حسینی میلانی نوه مرجع عالیقدر مرحوم آیت الله العظمی حاج سید محمد هادی میلانی (1313-1395 هـ ق) وصلت نمود. معظّم له از اساتید برجسته حوزه علمیه قم و بنیانگذار بنیاد امامت بوده و تألیفات بسیاری در فقه و اصول و اعتقادات دارد.
تحصیلات دینی
سید محمد صادق علم الهدی از کودکی اشتیاق فراوانی به راه پدران خویش داشت، به همین روی از سال 1369 وارد حوزه علمیه قم شد و با شور و شوق به تحصیل علوم دینی پرداخت.
وی در سایه عنایات اجداد طاهرینش (ع) و به مدد استعداد و پشتکار خویش، مراحل رشد علمی را پشت سر نهاد و دیری نپایید که در سطح درس خارج حوزه علمیّه قرار گرفت و در درس اساتید برجسته ای همچون حضرات آیات بهجت فومنی، شبیری زنجانی و حسینی میلانی حاضر شد.
خود او درباره دوران تحصیلش می نویسد:
«در درس های فهمی و تحلیلی موفّق بودم؛ این گونه درس ها برایم آسان و شیرین می نمود. گاه می شد بدون معلّم، درس را به راحتی فرا می گرفتم... در طول دوران تحصیل، توجه ویژه ای به فهم عمیق مباحث درسی و تعمّق و تفکّر در پیرامون آن داشتم. تا آنجا که می شد مشکلات درسی را به نزد استاد نمی بردم و خود، به اتّکای فکر خویش در صدد حلّ آن می شدم. حتّی در یک مقطع، سعی من بر این بود که متن کتب سطح عالی حوزه را که ادبیّات پیچیده ای داشت، پیش از از استماع درس استاد و بدون مراجعه به شرح و حاشیه، عمیقاً بفهمم؛ این امر ـ هر چند، گاه، وقت بسیاری از من می گرفت ـ اما منشأ برکات زیادی بود. در سال های میانی دهه هفتاد، در درس خارج حاضر شدم که بحمدالله این حضور، تا به امروز ادامه دارد. در مورد حضور در درس خارج، به کیفیت معتقد بودم تا کمّیت؛ معتقد بودم به جای افزودن بر تعداد درس ها، می بایست بر فعالیت های علمی پیش و پس از درس افزود و مطالعه و تحقیق و تفکر پیرامون درس را تا آنجا پیش برد که به «نظر» و «رأی» رسید. هر چند در ابتدای کار، آراء به دست آمده، ضعیف و نامطمئن است و چه بسا به دل خود صاحب رأی هم نچسبد! اما به تدریج، و به مدد ممارست بیشتر و با گسترش دایره معلومات و افزایش توان و قوه استنباط، خطاها کاهش یافته و آراء پخته تری به دست خواهد آمد. به یاد دارم که این روش را، در همان روزهای نخستین حضورم در درس خارج، به کار می بستم. ... توصیه ای که خود از آن بسیار بهره برده ام و به همه محصّلین نیز بسیار توصیه می کنم اینکه؛ از همین آغاز، اندیشیدن را تمرین کنند! اندیشه ما درست مانند عضلات ماست! همانگونه که برای پرورش و تقویت عضلات، نرمش و ورزش زیادی لازم است، پروراندن و تقویت قوّه اندیشه نیز، کار یک شب نیست و تمرین و تلاش بسیار می طلبد. تحصیل منفعلانه، بدون فکر و تأمّل، راه به جایی نمی برد ...»[8]
ایشان در سال 1385 از عهده آزمونهای علمی دقیق و دشوار شورای محترم نگهبان با موفّقیت بیرون آمد و ازسوی این شورا ـ درحالیکه جوانترین کاندیدایی بود که صلاحیت علمیش (اجتهاد) تأیید می شد ـ به عنوان فردی که شایستگی لازم جهت تصدّی منصب نمایندگی مجلس خبرگان را دارا است، معرّفی شد. ایشان با تأسّی به سیره علمای سلف، همواره از ورود به احزاب و جناحها و نزاعهای سیاسی خودداری کرده است.
وی مطالعات و تحقیقات بسیاری در باب اندیشه علمی شهید سعید آیت الله سید محمد باقر صدر داشته است و یادداشتهای بسیاری را بر محور آثار ایشان گرد آورده است، او مبانی فقهی ـ اصولی خود را متأثّر از اندیشه ناب این متفکّر عظیم الشأن اسلامی می داند.[9]
تدریس
سیّد محمّدصادق علم الهدی از سال 1376 با آموزش ادبیّات و منطق به طور رسمی به تدریس پرداخت و از سال 1382 بر کرسی تدریس سطوح عالی حوزه علمیّه تکیه زد، او تاکنون در بسیاری از محافل علمی معتبر حوزه علمیه قم از جمله: مدرسه آیت الله گلپایگانی، مدرسه فیضیّه، مدرسه خان، مدرسه آیت الله لنگرودی و... به تدریس کفایه، رسائل، مکاسب، فلسفه، حلقات و... اشتغال داشته است. همچنین از سال 1386 به دعوت مرکز مدیریّت حوزه علمیه خواهران عهده دار تدریس علم اصول در مقطع فوق لیسانس در استدیوی این مرکز بوده است که تاکنون (1389) ادامه دارد و وی همچنین در تألیف و تدوین مواد آموزشی این مرکز همکاری دارد.
ویژگی درسهای ایشان، دقّت نظر، بیان شیوا و روان همراه با دسته بندی مطالب است. وی از آنجا که متون درسی رایج حوزه را فاقد استانداردهای آموزشی لازم می داند، سعی وافری در جبران این نقیصه در تدریس خود داشته که بحمدالله، به شهادت بسیاری، موفّق بوده است.
ایشان از سال 1390 تا کنون، در کنار تدریس دروس سطح عالی در حوزه علمیه قم، به تدریس خارج اصول فقه نیز اشتغال دارند.
درسهای ایشان مورد استقبال طلاب حوزه های علمیّه بوده و تاکنون صدها نفر از مشتاقان علوم دینی در دروس وی حاضر بوده اند. بسیاری از این دروس در قالب نرم افزار در تیراژ وسیع در سطح حوزه های علمیه منتشر شده و مورد استفاده طلاب علوم دینی قرار گرفته است.
وی در کنار تدریس، از سال 1386 تا امروز مدیریّت آموزشی و علمی مدرسه علمیّه آیت الله لنگرودی را بر عهده داشته و همینک بیش از یکصد استاد در مجموعه تحت اشراف وی اشتغال به تدریس دروس حوزی در مقاطع مختلف دارند، همچنین ایشان بر روند تحقیق و تصحیح و نشر برخی از کتب فقهی و اصولی نظارت مستقیم داشته است.
مطالب مرتبط:
ثبتنام برای کاندیداتوری خبرگان از گیلان
[1] - این تعبیر را مقام معظّم رهبری در یکی پیامهای خود درباره خاندان پدری ایشان به کار برده اند.
[2] - برحسب شجرنامههای موجود، ایشان از طرف پدر ـ از طریق امام صادق(ع)ـ و از طرف مادر ـ از طریق امام سجاد(ع) ـ به حضرت سیّد الشهدا اباعبدالله الحسین(ع) متصل می شود. گفته میشودشجره نامه نیاکان ایشان درخزانه آستانه حضرت علی بن موسی الرضا(ع) محفوظ است.
[3] - برخی از ارباب تراجم از ایشان با عنوان «شهید رابع» نام برده اند.
[4] - وی یکی از چهار شاگرد برجسته وحید بهبهانی بود که به «مهادی اربعه» معروف شده بودند.
[5] - وی شاگردان بسیاری تربیت نمود که از جمله آنان علامه شهیر سیّد بحرالعلوم است. منقول است که لقب «بحرالعلوم» را نیز خود او بر شاگرد فاضلش نهاد. ماجرای شهادت آن سیّد جلیل القدر به دست نادر میرزا (نوه نادر شاه افشار) که در راه دفاع از مذهب تشیّع و در جهت حمایت از مردم مستمند و محروم، در جوار حرم ملکوتی ثامن الحجج(ع) رخ داده است، بسیار جانسوز و عبرت آموز است، تفصیل این ماجرا را بسیاری از نویسندگان، از جمله مرحوم علامه امینی (صاحب الغدیر) درکتاب «شهداء الفضیله» آورده اند. بنگرید: شهید رابع، ص28؛ شجره طیّبه، ص407-408؛ مطلع الشمس، ج1، ص682؛ الفوائد الرضویه، ص671؛ شهیدان راه فضیلت،422.
[6] - این دو استاد هر یک در اجازه اجتهادی که برای وی نگاشته اند منزلت علمی او را با مضامینی کم نظیر ستوده اند.
[7] - یکی از آن دو مدرسه ـ که سابقاً منزل مسکونی آن مرحوم بوده است ـ در خیابان چهارمردان، کوچه عشقعلی واقع شده است. این مدرسه همکنون در چهار بخش: مدرس، خوابگاه، کتابخانه و مرکز تحقیقات فعّال است.
[8] - زندگینامه خودنوشت ایشان بر روی سایت Alamolhoda.ir.
[9] - وی دراین باره چنین می نویسد: «بجاست در این مجال، از بزرگی یاد کنم که علی رغم آنکه او را هیچگاه درک نکردم؛ امّا گویی سالهاست که در کنارش زیسته ام و از او نکته ها آموخته ام. کسانی که مرا می شناسند، از ارادت قلبی و تعلّق روحی و نزدیکی فکری اینجانب با شهید والا مقام، مرحوم آیة الله سید محمد باقر صدر آگاهند. چهره ای که فکر و سلوک و روش و منش او، بیشترین تأثیر را بر شخصیّت و شاکله فکریم داشت. اینکه او را از کی و چگونه شناختم، برایم روشن نیست، امّا از همان سنوات نخست طلبگی، او و اخبارش را کنجکاوانه دنبال می کردم و بعدها که با آثار و آرائش آشنا شدم، افق فکری او را به خود بسیار نزدیک یافتم و اینک سالهاست ... به تدریس اندیشه های اصولی او مشغولم. مبانی اصولی و روش استنباط فقهی اینجانب، بیش از همه متأثّر از مکتب و مسلک آن شهید سعید است.»
**شجره نامه
**زندگینامه خودنوشت
http://alamolhoda.ir/about/biography
***نسیم معرفت***
پیرامون شخصیت وجودی و مقام معنوی فاطمه زهرا (س) بسی کتاب ها نگاشته شده و سخن های فراوانی بیان شده است، اما اگر هزاران برابر آن نیز از قلمرو ذهن و اندیشه بشر به درآید و صورت گفتار یا نوشتار پذیرد، باز قطره ای باشد از اقیانوس بی کران فضیلت های حضرتش. در آسمان معرفت حضرت زهرا (س)، برترین اندیشه های بشری، حیران و تیز پروازترین عقل ها، سرگردان اند. برای دست یابی به ساحل دریای معرفت او باید به سراغ قرآن کریم و احادیث معصومان (ع) رفت.در این نوشته، با توجّه به قرآن کریم و روایات، تنها به ذکر قطره ای از آن دریای بی کران می پردازیم.
الف. نزول آیاتی در شأن حضرت زهرا (س)
شخصیت ملکوتی حضرت فاطمه زهرا(س) نه تنها خود مبیِّن و مفسِّر آیات قرآن است و نه تنها وجود او سندی زنده به عنوان پشتوانه عملی برای تأیید مفاهیم آن کتاب آسمانی است، بلکه عملکرد آن حضرت گاهی موجب نزول آیات قرآن شد. البته، این آیات شریفه در شأن حضرت زهرا (س)، به شکل های تنزیل، [1] تفسیر، [2] تأویل [3] و تطبیق [4] روایت شده است. [5] گفتنی است؛ دانشمندان و مفسران اسلامی، اجمالاً به این امر معترف اند که برخی از آیات قرآن کریم در شأن اهل بیت(ع) نازل شده است، دلالت آنها بر اهلبیت (ع) و مقام و موقعیت آنها، از باب تفسیر است، نه تطبیق؛ و حضرت صدّیقه زهرا(س) نیز یکی از آن پنج نور پاک است. در این مجال، به ذکر تعدادی از این آیات شریفه می پردازیم.
آیاتی از باب تفسیر:
1. آیه مباهله: در قرآن کریم چنین آمده است: «هر گاه بعد از علم و دانشى که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم». [6] و حضرت فاطمه زهرا(س) تنها مصداق «نساء (زنان)» همراه پیامبر اکرم(ص) برای مباهله بود. [7]
2. آیه تطهیر: آیه مبارکه «... خداوند فقط مى خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد»، [8] در شأن امام علی (ع)، حضرت فاطمه زهرا (س) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) نازل شده است. [9]
3. سوره «هَل اَتیَ» (الإنسان) در شأن حضرت امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) نازل شده است. [10]
آیاتی که تطبیق آن با حضرت فاطمه زهرا(س)، از موارد «تأویل» به شمار مى رود:
1. در حدیثى از امام صادق (ع) آمده که به هنگام نزول آیه شریفه «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ»، [11] خداوند فرمود: من خداوندم. دو دریا را فرستادم، على بن ابى طالب (ع)، دریاى علم و فاطمه (س) دریاى نبوّت، و من خدایم، پیوند بین آن دو را برقرار کردم. [12]
2. امام محمدباقر (ع) در تفسیر آیات «که آن یکى از بزرگ ترین آیات خداست. بشر را هشدار دهنده است»، [13] می فرماید: «منظور، حضرت فاطمه (س) است». [14]
3. با استناد به روایات، وجود مقدّس فاطمه زهرا(س)، حقیقت و باطن لَیلةُ القدر (شب قدر) است؛ و معرفت آن حضرت، همطراز درک شب قدر معرفی شده است. [15] مانند این روایت: مردی نصرانی به خدمت امام موسی کاظم(ع) شرف یاب شد و تفسیر باطن این آیات را جویا شد: «حم، سوگند به این کتاب روشنگر، که ما آن را در شبى پر برکت نازل کردیم ما همواره انذارکننده بوده ایم! در آن شب هر امرى بر اساس حکمت (الهى) تدبیر و جدا مىگردد»؛ [16] امام (ع) در پاسخ فرمودند: «حم»، محمّد(ص) و «کتاب مبین»، علی(ع) و «اللیلة»، فاطمه(س) است. [17]
***نسیم معرفت***
ب. مقام و شخصیّت فاطمه زهرا(س)
در این جا، در باره مقام و شخصیّت آن حضرت به ذکر مواردی بسنده می شود:
یک. مقام حضرت صدیقه کبری (س) آن چنان والا است که رضایت و خشم حضرتش معیار رضایت و خشم پیامبر گرامی اسلام و رضایت و خشم کبریایی قرار گرفته است.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «فاطمه(س)، پاره تن من است، هر کس او را مسرور گرداند مرا مسرور کرده است و هر کس مرا مسرور گرداند خدا را مسرور کرده است و هر کس او را اذیّت کند مرا اذیّت کرده است و هر کس مرا اذیّت کند خدا را اذیت کرده است، و فاطمه(س)، عزیزترین مردم در نزد من است». [18] «مریم سرور زنان زمانه خویش بود، امّا دخترم فاطمه(س)، سرور همه زنان جهان، از آغاز و پایان آن است». [19]
آری، مقام و منزلت زهرای مرضیّه(س)، نه تنها بسی والاتر از مقام آسیه و مریم است که اوج افتخار آنان، توفیق خدمت گزاری آستان حضرت خدیجه کبری(س) به هنگام وضع حمل فاطمه زهرا(س) است.
دو. از ابعاد کرامتی حضرت زهرا(س) می توان به پارسایی و قناعت به ثروتی اندک و امکاناتی ناچیز، در عین امکان بهره مندی از بالاترین امکانات را اشاره کرد؛ چرا که او دختر پیامبر اسلام(ص) است و آن حضرت مزرعه با ارزشی همچون «فَدَک» را به ایشان بخشیدند [20] که در آمد خوبی داشت. همچنین حضرت علی (ع) از محل کار و تلاش خود در آمد قابل توجّهی داشتند و حضرت می توانستند زندگی مرفّهی برای خود و همسر و فرزندان خود فراهم آورند، امّا همه در آمد خود را صرف نیازمندان می کردند و خود به یک زندگی بسیار سخت و پر مشقّت اکتفا می نمودند.
سه. یکی دیگر از ابعاد شخصیّت اجتماعی فاطمه زهرا(س)، انفاق و ایثار اوست. داستان بخشیدن غذا و طعام خود در عین نیازمندی به مسکین و یتیم و اسیر در مدت سه شب پی در پی، در سوره دهر (انسان) آمده است.
چهار. یکی دیگر از ابعاد کرامتی حضرت زهرا (س) عبادات آن حضرت است. عبادت فاطمه از لحاظ کمیّت، تا بدان حد گسترده است که در لحظه لحظه زندگی او حضور و ظهور دارد. رفتار او، گفتار او، نگاه او، تلاش او، نفس کشیدن او در هر لحظه شب و روز، عبادت بود. امام حسن مجتبی (ع) در این باره می فرماید: «مادرم فاطمه(س) را دیدم که در شب جمعه از بستر خویش جدا شده تا طلوع خورشید مشغول عبادت، و راز و نیاز با پروردگار بود و لحظهاى از رکوع و سجود دست برنمى داشت». [21]
پنج. یکی از افتخارات شیعه «صحیفه فاطمیّه» است. شیعه معتقد است این کتاب شریف الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیّه است. [22]
شش. جلوه هایی بسیار زیبا و دیدنی از رفتار و گفتار فاطمه زهرا(س) در عرصه حجاب و عفاف گزارش شده است که می باید سرمشق دختران و زنان ما در زندگی قرار گیرد. روزی پیامبر اکرم(ص) از جمع مسلمانان حاضر در مسجد سؤال کردند: چه روش و سیره ای برای زندگانی بانوان بهتر است؟ حضرت زهرا(س) به واسطه سلمان - که خود را عاجز از جواب این سؤال می دانست و به همین دلیل به خانه حضرت زهرا(س)، خود را رسانیده بود- فرمودند: «برای زنان بهتر است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز ایشان را نبینند». [23]
هفت. در پایان به یکی از ضروری ترین عرصه هایی که در آن بایستی به فاطمه زهرا (س) اقتدا نمود، اشاره ای داشته باشیم و آن عرصه دفاع از حریم امامت و ولایت می باشد؛ چرا که او در دوره کوتاه زندگانی خویش پس از هجران رسول خدا(ص) زیباترین جلوه پاسداری از حریم ولایت را به تصویر کشانید. [24] فاطمه(س) مردم زمانه خویش را خوب می شناخت و می دانست آنان لیاقت عبرت پذیری از سخنان او و جسارت قیام به همراه او را ندارند، امّا می خواست برای آیندگان، ضلالت را رسوا، حقیقت را برملا و حجت را تمام نماید، چنان که فرمود: «من با کمال دقّت و معرفت شما را از گمراهی، خذلان و تیرگى که ظاهر و باطن شما را فرا گرفته است آگاه ساختم، ولی می دانم که خوارید و در چنگال زبونی گرفتار. یاری نکردن وجودتان را فرا گرفته و ابر بی وفایی بر قلوبتان سایه گسترده. چه کنم که دلم خون است و بازداشتن زبان شکایت از طاقت بیرون. می گویم برای اتمام حجت بر مردمان...». [25]
فاطمه(س)، در قیام پر حماسه فرهنگی اش، لحظه ای از افشاگری و روشن گری های هدایت بخش خویش دست برنداشت تا به همه مسلمانان طول تاریخ بفهماند که سکوت در مقابل مهاجمان فرهنگی پذیرفتنی نیست. حضرت زهرا (س) در مقابل بدعت و تحریف اسلام، آرام ننشست،که برخاست، جوشید و خروشید، افشاگری نمود و روشنگری کرد؛ چرا که با الهام الهی و تحدیث(خبردادن) جبرئیل، از آینده خبر داشت و می دانست این روشنگری ها، عاقبت دل های لایقی خواهد یافت و نقش بی نظیری را در به ثمر رسانی امامت و محقق سازی هدف خلقت ایفا خواهد نمود. [26]
برای اطلاع بیشتر به منابع زیر مراجعه فرمایید:
1. جامی از زلال کوثر، مصباح یزدی، محمد تقی.
2. فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت، قزوینی، سید محمد کاظم.
3. حماسه کوثریه، شرح مبارزات یگانه دخت پیامبر گرامی اسلام، حضرت فاطمه زهرا (س)، زجاجی کاشانی، مجید.
[1] . برای تنزیل به حسب موارد معانی مختلفی شده است؛ مانند این که، تنزیل همان ظهور ابتدایى الفاظ قرآن است؛ یعنی معنایی که با دیدن یا شنیدن لفظ، بى درنگ به ذهن راه مىیابد. در تعدادى از روایات مراد از تنزیل، همین معناست. ر.ک: محمد کاظم شاکر، روشهاى تأویل قرآن، ص 73 – 76، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، قم، چاپ اوّل، 1376ش.
[2] . تفسیر، به معنای روشن ساختن مفهوم آیات قرآن و واضح کردن منظور پروردگار است. در تفسیر نباید به مدارک و دلایل ظنى و غیر قابل اطمینان، استناد نمود، بلکه باید به دلایلى تکیه کرد که عقلاً و یا شرعاً حجیت و اعتبار آن ثابت و مسلّم است. ر.ک: خوئى، سید ابو القاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص 397، موسسة احیاء آثار الامام الخوئى، قم، بی تا؛ جلالیان، حبیب الله، تاریخ تفسیر قرآن کریم، ص 19 – 23، نشر اسوه، تهران، چاپ چهارم، 1378ش.
[3] . تأویل، در اصل به معنای ترجیح است و در اصطلاح، عبارتست از برگرداندن لفظ از معنای ظاهری اش به معنای محتمل، در صورتی که آن معنا موافق قرآن و روایات باشد. ر.ک: تاریخ تفسیر قرآن کریم، ص 24 – 30.
[4] . تطبیق، در اصطلاح به معناى حمل آیه بر مصداق آن مىباشد؛ و آنجا که در محدوده دلالت لفظى به کار رود، به معناى تفسیر است؛ و آنجا که مصداق، قابل انطباق بر مدلول لفظى نباشد، به معناى تأویل خواهد بود. توضیح آن که، اگر موارد تطبیق، از مصادیق اطلاقات و جزئیّات آن دسته مفاهیمى باشد که از دلالت لفظى آیه استفاده مىشود، این، در چهارچوب تفسیر آیه قرار خواهد گرفت، زیرا که دارای ویژگی تفسیر است، امّا در مواردى که بیان مصداق و تطبیق آن، دارای این ویژگى نبوده و مدلول دلالت لفظى نباشد، از حدود «تفسیر» خارج بوده، از موارد «تأویل» محسوب مى شود؛ چنان که بیان مصادیق براى بسیارى از آیههاى قرآن در روایات ائمّه (ع)، از قبیل «تأویل» بوده، و مربوط به حقایق عینى آیات است. ر.ک: عمید زنجانى، عباسعلى، مبانى و روشهاى تفسیر قرآن، ص 126 و 127، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، چاپ سوم، 1373ش.
[5] . منبعی جهت مطالعه بیشتر: شیرازی، سید صادق، فاطمة الزهرا فی القرآن.
[6] . آل عمران، 61.
[7] . بحرانى، سید هاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 630 - 632، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416 ق؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 223 – 225، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417 ق؛ ابن ابى حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 667، مکتبة نزار مصطفى الباز، عربستان سعودى، چاپ سوم، 1419ق.
[8] . احزاب، 33.
[9] . البرهان فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 443 و 445؛ طوسى، محمد بن حسن، التبیان فى تفسیر القرآن، مقدمه: تهرانى، آغابزرگ، تحقیق: عاملى، احمد قصیر، ج 8، 339، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بی تا؛ طبرى، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فى تفسیر القرآن، ج 22، ص 5، دار المعرفة، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[10] . برای آگاهی بیشتر دربار? آیات ذکر شده این نمایه ها را مطالعه کنید: «اختصاص اهل بیت به اصحاب کسا»، سؤال 18439 (سایت: 18013).
[11] . رحمن، 19: «روان کرد دو دریا را که بهم برسند».
[12] . قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوى جزائرى، طیّب، ج 2، ص 344، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ شیخ صدوق، محمد بن على، الخصال، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ج 1، ص 65، انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362ش. البته، این حدیث به سند دیگری نیز نقل شده است؛ ر.ک: حسکانی، عبید الله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، محقق و مصحح: محمودى، محمدباقر، ج 2، ص 284، التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1411ق.
[13] . مدّثر، 35 و 36: «إِنَّها لَإِحْدَى الْکُبَرِ، نَذیراً لِلْبَشَر».
[14] . قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوى جزائرى، طیّب، ج 2، ص 396، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج 24، ص 331، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[15] . ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، جامی از زلال کوثر، تحقیق و نگارش: حیدری، محمدباقر، ص 17 – 19، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سرّه)، قم، چاپ دوم، 1381ش؛ حسن زاده آملى، حسن، انسان و قرآن، ص 217 – 256، نشر قیام، قم، چاپ دوم، 1381ش.
[16] . دخان، 1 – 4.
[17] . کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 547، دار الحدیث، قم، چاپ اول 1429ق؛ استرآبادى، على، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، محقق و مصحح: استاد ولى، حسین، ص 555، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، چاپ اول، 1409ق؛ بحرانى، سید هاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، ج 5، ص 9، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416 ق.
[18] . شیخ طوسى، محمد بن حسن، الأمالی، ص 24، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق.
[19] . بحارالانوار، ج 43، ص 24.
[20] . الکافی، ج 2، ص 714: «بَابُ الْفَیْءِ وَ الْأَنْفَالِ وَ تَفْسِیرِ الْخُمُسِ وَ حُدُودِهِ وَ مَا یَجِبُ فِیهِ».
[21] . شیخ حرّ عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 7، ص 113، مؤسسة آل البیت (ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.
[22] از وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی، صحیفه نور، ج 21، ص 171: ما مفتخریم که ادعیة حیاتبخش که او را «قرآن صاعد» می خوانند از ائمه معصومین ما است. ما به «مناجات شعبانیة» امامان و «دعای عرفات» حسین بن علی ـ علیهما السلام ـ و «صحیفه سجادیه» این زبور آل محمد و «صحیفه فاطمیه» که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است از ما است.
[23] . بحارالانوار، ج 43، ص 54.
[24] جامی از زلال کوثر، ص 145.
[25] . طبرى آملى صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة، ص 121، نشر بعثت، قم، چاپ اول، 1413ق؛ طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 104، نشر مرتضى، مشهد، چاپ اول، 1403ق.
[26] . جامی از زلال کوثر، ص 149.
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa1334
***نسیم معرفت***
عمر چون آب روان از من وتو می گذرد
گاه درطاعت وگه در ره بیهوده رود
بد وخوب من وتو تا ز ابد می ماند
ازچه رو عمرعزیز درره نیکی نرود
شعر از سیداصغرسعادت میرقدیم
پس هیچگاه نیکی کردن رو ازیاد نبریم وهرگاه خدای ناکرده باگفتار ونوشتارورفتار و... به کسی بدی روا داشتیم با احسان ونیکی خود درپی جبران برآییم.
***نسیم معرفت***
(شعر و حکمت ، شعر وادب)
بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا درنبندد هوشیار
.....................
این همه هیچ است چون میبگذرد
تخت و بخت و امر و نهی و گیر و دار
نام نیکو گر بماند ز آدمی
به کزو ماند سرای زرنگار
.......................
نام نیک رفتگان ضایع مکن
تابماند نام نیکت برقرار
...........................
ای که داری چشم عقل و گوش هوش
پند من در گوش کن چون گوشوار
.........................
ازشیخ اجل سعدی شیرازی علیه الرحمه
***نسیم معرفت***
بشنوید ای اهل عالَم این ندا از کربلا
از حسین بن علی محبوب قلب مصطفی
گر سرم از پیکرم باتشنگی گردد جدا
این برایم بهتر است از زندگی با اشقیا
شعر از سیداصغرسعادت
***نسیم معرفت***
گفت دانایی که: گرگی خیره سر،
هست پنهان در نهاد هر بشر!
---------------
لاجرم جاری است پیکاری سترگ
روز و شب، مابین این انسان و گرگ
---------------
زور بازو چاره ی این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
---------------
هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته می شود انسان پاک
---------------
وآنکه از گرگش خورد هردم شکست
گرچه انسان می نماید گرگ هست
---------------
وآن که با گرگش مدارا می کند
خلق و خوی گرگ پیدا می کند
---------------
در جوانی جان گرگت را بگیر!
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
---------------
روز پیری، گر که باشی هم چو شیر
ناتوانی در مصاف گرگ پیر
از فریدون مشیری(کلیک)
***نسیم معرفت***
به نام خدا
باسلام واحترام
یکی از عزیزان پرسش های زیر را از بنده نموده ودرخواست کرد که پاسخ بدهم بنده هم پاسخ های مختصری دادم امید است که سودمند باشد:
واما سوالات وپرسش ها:
سوال اول :آیاشیوه انتقادی شمایکسان است یابرای افرادمختلف متفاوت است؟مثال بزنید...
سوال دوم :خودراانسان شادی میدانیدیاافسرده؟
سوال سوم :شادی کردن رادرچه چیزهایی میبینید؟
سوال چهارم :چه مساله ای بیشترازهمه چیزشماراخوشحال میکند؟
سوال پنجم :مسیر تصمیم گیری درزندگی شماچگونه است؟به صورت مستقل تصمیم میگیرین یابامشاوره؟
سوال ششم :اصولادر تصمیم گیری انسان مقتدری هستیدیامردد؟سخت تصمیم میگیرین یاراحت
سوال هفتم : مشکلات راتاچه اندازه حاضرید تحمل کنید؟
سوال هشتم : احساس میکنیدتاب تحمل چه مشکلی راندارین؟
واما پاسخ های بنده:
پاسخ سوال اول:
شیوه انتقادی نمی تواند یکسان باشد.بستگی به شرایط وموقعیت و ظرفیت و سن و سال و جنس و عقیده فرد واشخاص و.. دارد.بعضی انتقاد ها سازنده است وبرخی انتقادها جنبه تخریبی دارد.باید به نحوه انتقاد هم توجه کرد که باچه بیانی ونیتی ودرچه موضوعی(سیاسی واقتصادی وتربیتی واخلاقی وعلمی ومدیریتی وخانوادگی و...) انجام میشود . مثلا انتقاد کردن به جوان با انتقاد کردن به غیر جوان(آدم مسن)فرق می کند. جوان ها معمولا ناپخته هستند.باید با یک ظرافتی به آنها انتقاد کرد ....
پاسخ سوال دوم:
آدمی برای موفقیت وپیشرفت در همه عرصه های زندگی نیازمند روحیه نشاط و امیدواری است.اراده وتفکر وتوکل وامید ونشاط ازجمله عوامل موفقیت می باشند. افسردگی یک بیماری است که عوامل مختلفی دارد.افسردگی گاهی کم است وگاهی شدید.کسانی که افسردگی شدید دارند حتما باید به روانپزشک مراجعه کنند ... اموری که باعث افسردگی است باید از آنها دوری کرد مثل تنهایی زندگی کردن ودر محیط وخانه نامناسب اسکان داشتن. بی هدف بودن در زندگی ومنفی نگری و ضعف اراده وتوکل و ..
پاسخ به سوال سوم:
هرچیزی که سبب رشد فکری ومعنوی و دینی باشد. گاهی کمک کردن به یک نابینا و یا مستمند ویا بچه یتیم و... چنان شادی در درون آدمی ایجاد می کند که یک موسیقی شاد هرگز چنین شادی ایجاد نخواهد کرد وچه بسا موسیقی شاد آدمی رو افسرده هم می کند.(احکام موسیقی درجای خود بیان شده است)
کمک به پدر ومادر به آدمی شادی وفرح می دهد.احترام به بزرگان شادی ونشاط می آورد. تلاوت قرآن ودعا وصلوات فرستادن بر محمد وآل محمد علیهم السلام، ظرفیت و نشاط روحی بوجود می آورد.رفتن به طبیعت ودیدن مناظر طبیعی و ورزش و پیاده روی و شناکردن و سیر وساحت وزیارت امام زادگان و ایمه علیهم السلام وزیارت بزرگان دینی وشهداء شادی ونشاط روحی ایجاد می کنند....
پاسخ سوال چهارم:
از دیدگاه یک انسان مومن ومتعهد هرجا که رضایت الهی و خشنودی ایمه علیهم السلام باشد بیشتر از هرچیزی مایه نشاط و شادابی است. مثلا احترام به پدر ومادر و استاد ومعلم وبزرگترها و... سبب خشنودی خدا ورسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم وایمه علیهم السلام است.
متاسفانه در جامعه ما نشاط وشادابی را بیشتر در عوامل ظاهری ومادی جستجو می کنند واز عوامل دیگری که ذکر کردم غفلت می شود....
پاسخ سوال پنجم:
تصمیم گیری در امور مختلف زندگی گاهی مستقل وگاهی با مشورت دیگران انجام می گردد. اگر مساله بسیار حیاتی ومهم باشد حتما باید با کسانی که شرایط مشورت را دارند مشورت نمود...
پاسخ سوال ششم:
تصمیم گیری در امور باید عاقلانه وآگاهانه وبااراده وتفکر و وچه بسا باتوکل وتوسل و... همراه باشد.
پاسخ به سوال هفتم:
مشکلات عادی ومعمولی بطور معمولی با کمی فکر واراده حل می شود واما مشکلات بزرگ، اراده بزرگ وایمان استواروتفکر ومشورت وتوکل وتوسل و... می طلبد....
پاسخ سوال هشتم:
مشکل ظلم وستم وآزار به دیگران و بی عدالتی وضایع و پامال کردن حق دیگران برایم بسیار سخت وناگوار است وهیج ظلمی درعالم بالاتر از ظلم وستمی که برمحمد و آل محمد علیهم السلام وارد شد وجود ندارد.....
وخداوند هم در قرآن کریم با آیات متعددی شدیدترین تعابیر را برای ستمگران وظالمین بیان فرموده است که یکی از آنها آیه زیر است:
... وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ سوره شعراء آیه 227
... و کسانى که ستم کرده اند به زودى خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت.
*سیداصغرسعادت میرقدیم
.: Weblog Themes By Pichak :.