***نسیم معرفت***
به نام خدا
عاقبت دنیا گلستان و شکوفا میشود
عاقبت دنیا گلستان و شکوفا میشود
محفل ودل های ما سبز ومصفّا میشود
روزگار آرزومندان فراخواهد رسید
هرکسی هر آرزو دارد مهیّا میشود
دشت وکوه و باغ وصحرا درنگاه هرکسی
سبز وخرم ،دلپذیر و هم دل آراء میشود
آفتاب در پشت ابر پنهان نمی ماند مدام
نور حق با صدجمال حق هویدا میشود
عقل ها کامل شودازپرتو فیض ظهور
نفس انسانی ز زشتی ها مبرّا میشود
بعد تلخی، کام ها شیرین وشیرین تر شود
زندگی برهرکسی نیک وگوارا میشود
گرچه آلام بشر از حد فزون است وفزون
درد وآلام همه روزی مداوا میشود
دوره ظلم وستم دورش به پایان می رسد
زندگی در کام انسان ها مهنّا میشود
شوکت مستکبران در هم فرو ریزد همی
عزت مستضعفین تا حد اعلا میشود
بلبلان اندر نواشان یک نوا دارند همه
عاقبت گیتی سراسر نور زهرا میشود
جمکران هرجای جایش بوی مهدی می دهد
شهر قم با جمکران بی شک معلّا میشود
غم مخور او خواهد آمد با همه لطف وصفا
عاقبت دنیا به کام ما محلّا میشود
* مُحلّا : شیرین وباحلاوت
سیداصغر سعادت میرقدیم
**یادداشت های استاد سعادت میرقدیم
**عاقبت دنیا گلستان و شکوفا میشود - پایگاه اندیشوران حوزه
مشروح بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مردم نجفآباد با مُعَظّم لَه
**یکی از این ترفندهای دشمنان ، ایجاد دوقطبیهای کاذب است
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
به همهی برادران و خواهران عزیز نجفآبادی که حقیقتاً، بیملاحظه و بیتعارف نمونهای از مردان و زنان انقلابی، مؤمن، باوفا در تمام دورانهای انقلاب بودهاید و هستید خوشامد عرض میکنم، بخصوص به خانوادههای معظّم شهیدان و علمای محترم و اقشار مختلف عزیزی که تشریف دارید.
آنچه جناب آقای حَسناتی دربارهی نجفآباد گفتند، بهطور کامل مورد تصدیق و تأیید اینجانب است؛ بنده هم حقیقتاً شهادت میدهم که مردم نجفآباد امتیازی بر بسیاری از
***نسیم معرفت***
مناطق کشور دارند؛ در صداقتشان، در وفاداریشان، در سابقهشان نسبت به انقلاب. آنوقتی که مبارزات اسلامی و نهضت اسلامی در غربت بود، نجفآباد محلّ شکوفایی تفکّرات این مبارزات بود. بنده در همان دوران -سالهای پیش از انقلاب- آمدم و از نزدیک نجفآباد را دیدم و شور مردم، شعور مردم، حضور مردم و فهمشان از مسائل انقلاب را؛ همهی قشرها؛ نهفقط قشر جوانِ آن روز یا قشر روشنفکرِ آن روز؛ با بعضی افراد روستایی و عامی هم انسان وقتی در[بارهی] مسائل انقلاب حرف میزد، میدید روشنند، آگاهند، پایبندند. رحمت خدا بر آن کسانی که در این راه زحمت کشیدند، تلاش کردند، مردم را آگاه کردند.و انقلاب که پیروز شد، نجفآباد باز هم در صفوف مقدّم قرار داشت. اشاره کردند به لشکر نجف، شهید کاظمی(2) و دیگر شهدای این لشکر؛ آن فرماندهان صادق، مؤمن، وفادار، غیور، کارآمد. بنده رفتم لشکر را در منطقهی عملیّات در خودِ جبهه بازدید کردم -بیش از یکبار- نشانههای همین خصوصیّات بارز را انسان در آنجا هم میدید. ایستادید، ایستادگی کردید، صدق و وفا بهخرج دادید، شهید دادید، جانباز دادید؛ اجر شما پیش خداوند محفوظ است؛ نام شما در لوحهی زرّین تاریخ انقلاب درخشنده است. راه را باید ادامه بدهید؛ هنوز به آخر منزل نرسیدهایم؛ باید همچنان پیش برویم، باید همچنان تلاش کنیم، باید همچنان جهاد کنیم؛ میدانها تفاوت کرده است امّا اصل جهاد برقرار است. اگر بتوانیم این امانت را به نسل بعد تحویل بدهیم وظیفهمان را انجام دادهایم. بحمدالله جوانهای شما فعّالند، پُرتلاشند، آگاهند؛ کشور هم مال جوانها است. امیدواریم انشاءالله خداوند متعال برکات شهدای شما، بزرگان شما، علمای بزرگی را که این شهر تحویل داده است -چه آنهایی که در نجفآباد بودند، چه آنهایی که در اصفهان بودند، چه آنهایی که در مشهد بودند، چه آنهایی که در قم بودند، [یعنی] صادرات عالِم و صادرات مجتهد از این شهر پُربرکت- برای شما محفوظ بدارد و نتایج این برکات را در کلّ کشور ببینیم.
من اشارهای هم بکنم به ایّام شهادتِ دُردانهی اهلبیت، فاطمهی زهرا، صدّیقهی طاهره (سلاماللهعلیها) که این روزها بنا بر روایت 75 روز، ایّام شهادت آن بزرگوار است. امیرالمؤمنین این روزها با دل شکسته، با سینهی پُر از غم، با عزیزهی خود وداع میکند و ودیعهی گرانبهای پیغمبر را به او برمیگرداند؛ دل امیرالمؤمنین پُر از غم است امّا ارادهی او و همّت او مطلقاً کاستی نگرفته است؛ این درس است برای من و شما. گاهی دل از غم مالامال میشود -از این قبیل قضایا در زندگی انسان هست؛ چه زندگی فردی، چه زندگی اجتماعی- امّا عزم و اراده باید راسخ بماند، گام باید محکم برداشته بشود؛ غمهایی هست که کوهها را میشکند، [ولی] انسانِ مؤمن را نمیتواند بشکند؛ راه را باید ادامه داد.
من امروز بهمناسبت اینکه در آستانهی انتخابات هستیم و انتخابات، بسیار مهم است، چند نکته را مایلم در باب انتخابات عرض بکنم.
نکتهی اوّل اهمّیّت خود این انتخابات است؛ صرفاً این نیست که ما میرویم پای صندوق رأی و یک برگهی رأیی به نام کسی و کسانی میاندازیم در صندوق؛ مسئله این است که انتخابات در کشور ما قد برافراشتن ملّی است؛ ملّت با انتخابات در مقابل دشمن سینه سپر میکند، عرضِ اندام میکند؛ اهمّیّت انتخابات این است. وقتی دشمن مشاهده میکند که بعد از 37 سال با اینهمه فشار، با این تحریمهای ظالمانه، با این تبلیغات غرضآلود و خباثتبار نتوانسته است مانع مردم از بیعت با نظام بشود، عظمت این انقلاب در چشم او هیبت پیدا میکند، ملّت ایران عظمت پیدا میکند؛ انقلاب او عظمت پیدا میکند؛ انتخابات این است. انتخابات بهمعنای حمایت از عزّت ملّی و استقلال ملّی و بهمعنای ایستادگی ملّت ایران است. ببینید، الانآقای حَسناتیدربارهی وفاداری و ایستادگی مردم نجفآباد گفتند؛ هم شما در دلتان احساس افتخار کردید، هم این حقیر در دلم احساس افتخار کردم؛ وقتیکه وفاداریِ یک مجموعه و ایستادگی و قدرت عزم و ارادهی آنها ظاهر میشود، هر بینندهای، هر شنوندهای احساس افتخار میکند؛انتخابات، نشان دادنِ وفاداری ملّت ایران است. یک ملّتِ قریب به هشتاد میلیونی در این میدان پُر از دشمن، میدان مین، میدان مقابلهها و مبارزههای غرضآلود و خباثتآلود اینجور شجاعانه، اینجور دلیرانه حضور خودش را اعلام میکند؛ انتخابات این است. ببینید چقدر مهم است! هر که به عزّت ایران اسلامی علاقهمند است، در این انتخابات باید شرکت کند و میکند؛ حالا انشاءالله خواهید دید. دنیا روز جمعه خواهد دید که مردم ایران چطور مشتاقانه بهسمت انجام وظیفه و احقاق حق -که هم وظیفه است، هم حق است- حرکت میکند. به نظر من این نکته مهمترین نکتهای است که در باب انتخابات باید گفت و بنده مکرّر عرض کردهام و عرض میکنم؛ اصل انتخابات.
نکتهی دوّم این است که همچنانکه ما ملّت ایران در مقابل این انتخابات و در مقابل انتخاباتها در طول این 37 سال حسّاس بودیم، بدخواهان ملّت ایران هم همینجور حسّاس بودند؛ آنها هم با ترفندهای مختلف میخواستند یک ایرادی بر این انتخاباتها وارد کنند؛ انواعواقسام ترفندها: یک مدّتی سعی میکردند بگویند انتخابات دروغ است، اصلاً انتخابات در ایران نیست؛ که خب، جلوی چشم همه، انتخابات بود؛ تبلیغات آن سالهای اوّل اینجوری بود. یک مدّتی سعی کردند که با تبلیغات، صریحاً مردم را از رفتن پای صندوق بازبدارند؛ حتّی در یک دورهای از انتخابات، رئیسجمهور آمریکا دو سه روز به انتخابات، صریحاً خطاب به ملّت ایران گفت نروید رأی بدهید! مردم چهکار کردند؟ لج کردند، آندفعه بیشتر از همیشه رأی دادند؛ این هم یک ترفند بود که مردم را با انواع حِیَل و با تبلیغات مختلف، از رفتن پای صندوق بازبدارند. یک ترفند دیگر این بود که به مردم تفهیم بکنند که انتخاب شما فایدهای ندارد؛ شما اسم زید را مینویسید، اسم عمرو درمیآید؛ اینها را میگفتند، یادتان هست؛ حالا شاید جوانترها یادشان نباشد، ندیده باشند آن روزها را، امّا اغلب یادشان هست؛ این را بهصورت شعار درمیآوردند و میگفتند؛ متأسّفانه یک عدّه غافل هم در داخل کشور با آنها همنوایی میکردند؛ یک مدّتی هم اینجوری میگفتند. هیچکدام از اینها فایده نکرد؛ این ترفندها نتوانست مردم را سست کند؛ فهم مردم و درک مردم از اهمّیّت قضیّه را نتوانست تحتالشّعاع قرار بدهد؛ حالا راههای دیگری را هم دارند تجربه میکنند. البتّه دولتمردان آمریکایی به تجربه دریافتهاند که باید اظهارنظر نکنند؛ هرچه اظهارنظر کنند، مردم عکسش عمل میکنند، لذا این دفعه آنها ساکتند؛ دولتمردهای آمریکایی سکوت کردهاند، از ترس، هیچ حرف نمیزنند که نبادا یک چیزی بگویند، مردم عکسش عمل کنند، امّا ریزهخواران خوان استکبار که رفتهاند آنجا و شدهاند نانخور دولت آمریکا و دولت انگلیس، اینها مشغولند؛ در رادیوها، در رسانههای گوناگون، رسانههای دنیای مجازی و اینترنت و امثال اینها شب و روز مشغولند. یکی از کارها این است که نظرسنجیهای دروغین پخش کنند و از این نظرسنجیها نتیجه بگیرند که مردم علاقهای به انتخابات ندارند.
یکی از این ترفندهایی که اخیراً یاد گرفتهاند و دارند اعمال میکنند، ایجاد دوقطبیهای کاذب است؛ دوقطبیهای دروغین. این نکته، نکتهی مهمّی است؛ من یکقدری دربارهی این بیشتر صحبت کنم با شما برادران و خواهران عزیز: دوقطبی دروغین.
خب، انتخابات مسابقه است؛ معلوم است در مسابقه همه تلاش میکنند برنده بشوند، همه تلاش میکنند جلو بیفتند؛ طبیعت مسابقه، شور و نشاط و دوندگی و مانند اینها است؛ انتخابات مسابقه است؛ یکی جلو میافتد، یکی عقب میماند؛ این دشمنی نیست، این عناد نیست، این دوقطبی شدن نیست. مرتّباً در رادیوها و در تلویزیونها و در رسانههای گوناگونشان خبر از دوقطبی شدن ملّت ایران -یعنی دودستگیای که با همدیگر دشمنند و علیه هم تلاش میکنند- میدهند. بله، در ایران اسلامی یک دوقطبیای وجود دارد؛ دوقطبی انقلاب و استکبار. آن کسانی که تفالههای بازماندهی از دوران غلبهی استکبارند و هرکسی که دنبال آنها است، همفکر آنها است، بله، اینها با انقلاب بدند؛ این دوقطبی هست امّا قاطبهی ملّت ایران، قاطبهی انقلابی، علاقهمند به نظام اسلامی، عاشق امام و خاطرات امام -آنهایی که امام را حتّی یک لحظه هم ندیدند و بعد از رحلت امام به دنیا آمدند- و فرمایشات امام، صدای امام، توصیههای امام و اصولی که امام پایهگذاری کرده [هستند]؛ قاطبهی ملّت ایران به اینها علاقهمندند؛ بله، [بین] آن کسانی که به امام علاقهمندند، به انقلاب علاقهمندند، با کسانی که اصل انقلاب را قبول ندارند، اصل نظام را قبول ندارند، البتّه یک دوقطبی اینجوری هست. من البتّه به آنهایی که حتّی نظام را هم قبول ندارند، گفتم ایران را که قبول دارید؛ [پس] برای عزّت ایران بیایید؛ حالا بعضی گوش میکنند و بعضی هم گوش نمیکنند.
الان در این انتخابات، دو قطبی القا میکنند؛ دوقطبیهای القائی؛ اصلش آنجا است، اینجا هم گاهی تکرار میشود؛ امّا کسانیکه اطّلاع دارند از تبلیغات بیگانه، گوش میکنند، خبر میشوند، میدانند که این مال آنها است. دوقطبیِ مجلس دولتی و مجلس ضدّ دولتی؛ کأنّه در ایران یک عدّه طرفدار مجلس دولتیاند، یک عدّه طرفدار مجلس ضدّ دولتیاند؛ نه، ملّت ایران نه مجلس دولتی میخواهند، نه مجلس ضدّ دولتی میخواهند؛ ملّت ایران مجلسی میخواهند که به وظایف خودش آشنا باشد؛ بداند که چه بر عهدهی او است در قانون اساسی؛ متعهّد باشد، متدیّن باشد، شجاع باشد، مرعوب آمریکا نباشد؛ علاقهمند واقعی به پیشرفت کشور باشد، پیشرفت کشور را در تربیتِ علمیِ جوانانِ بااستعدادِ این کشور و این ملّت بداند. اینجور مجلسی را میخواهند؛ مجلسی که درد مردم را بشناسد، درد کشور را بشناسد، درصدد درمان و علاج آن دردها باشد -قانونگذاری یعنی این- مردم اینجور مجلسی را میخواهند. مجلس دولتی و مجلس ضدّ دولتی یعنی چه! اینها دوقطبیهای کاذب است. شما با یکایک ملّت ایران تماس بگیرید و بگویید آیا شما مجلسی میخواهید که دردهای کشور را، مشکلات کشور را، مشکلات مردم را بشناسد و بخواهد آن را حل کند یا مجلسی که طرفدار زید یا عمرو باشد. جواب چیست از طرف مردم؟ معلوم است که مردم آن اوّلی را میخواهند؛ برای مردم این مهم است؛ مجلس متدیّن، مجلس متعهّد، مجلس شجاع، مجلس فریبنخور که فریب ترفند دشمن را نخورد؛ مجلسی که به عزّت ملّی و استقلال ملّی اهمّیّت بدهد و عزّت ملّی را پایمال نکند، استقلال ملّی را پایمال نکند؛ بِایستد در مقابل طمعورزی و زیادهخواهی استکبار، در مقابل طمعورزی قدرتهایی که دستشان از ایران کوتاه شده و دارند تلاش میکنند که دوباره برگردند و زمام قدرت را در این کشور در دست بگیرند؛ اینجور مجلسی. مسئلهی اقتصاد درونزا را ما مطرح کردیم؛ مردم مجلسی میخواهند که برای اقتصاد درونزا، به معنای واقعی کلمه وقتگذاری کند، ریلگذاری کند و دولت موظّف بشود بر اساس این حرکت بکند؛ آنچه مردم میخواهند اینها است.
یک نکتهی دیگر این است که بنده از چندی پیش گفتم مراقب نفوذیها باشید؛ بعضیها بیخود، برآشفته شدند؛ برآشفتگی ندارد. آمریکاییها برای بعد از دوران مذاکرات هستهای، یک نقشه برای داخل ایران داشتند، یک نقشه برای منطقه. این برای ما روشن بود و روشن شد. نقشه برای ایران داشتند، هنوز هم دارند؛ نقشه برای منطقه داشتند، هنوز هم دارند؛ دارند تلاش هم میکنند؛ میدانند که در مقابل اهداف پلید آنها در منطقه چه کسی محکم ایستاده؛ این را هم میدانند و متوجّهند. خب، وقتیکه دشمن برای داخل کشور برنامه دارد، چهکار میکند؟ از نفوذی استفاده میکند. معنای نفوذی این نیست که حتماً رفته باشد پول گرفته باشد برای اینکه بیاید در فلان دستگاه نفوذ کند و خودش هم بداند چهکار دارد میکند؛ نه، گاهی نفوذی، نفوذی است، خودش هم نمیداند! امام (رضواناللهعلیه) فرمودند گاهی حرف دشمن با چند واسطه از دهان مردمان موجّه شنیده میشود. امام هوشیار بود، امام مجرّب بود. دشمن یک چیزی میگوید، یک چیزی میخواهد، این را با وسایل گوناگونی، با چند واسطه کاری میکند که از زبان فلان آدم موجّه که نه پولی از دشمن گرفته، نه تعهّدی به دشمن داده، بیرون بیاید. مگر ندیدیم اینها را؟ مگر تجربه نکردیم اینها را؟ در همین مجلس شورای اسلامی مگر ندیدیم که یک نمایندهای آمد نظام را متّهم کرد به دروغگویی! گفت ما ده سال است، سیزده سال است داریم به دنیا دروغ میگوییم، در تریبون مجلس شورای اسلامی! در این منبر عمومی! خب، او حرف دشمن را دارد میزند؛ دشمن به ما میگفت شما دروغ میگویید! حالا یکی از خود ما پیدا میشود میگوید نظام دارد دروغ میگوید! این نفوذی نیست؟ احیاناً خودش هم خبر ندارد و نمیداند. مجلسی داشتیم که در حال مذاکرات گرم دشوار هستهای در دورانی که رئیسجمهور محترم فعلی ما رئیس مذاکرات هستهای بود و داشتند با زحمت، با شدّت حرف میزدند، با طرفهای مقابل مجادله میکردند و درواقع مبارزه میکردند برای اینکه حرف ایران را سبز کنند، در مجلس طرح سهفوریّتی آوردند برای اینکه حرف طرف مقابل سبز بشود! همانوقت رئیس هیئت مذاکره که رئیسجمهور محترم فعلی ما است، گلایه کرد و گفت ما داریم آنجا مبارزه میکنیم، اینجا آقایان دارند طرح به نفع دشمن طرّاحی میکنند؛ خب، اینها نفوذ است؛ اینها چیست؟ [مگر] نفوذ شاخودم دارد که بعضی تا گفته میشود نفوذ، برآشفته میشوند که آقا، گفتید نفوذ، گفتید نفوذ؟ بله، باید مراقب بود. خب، پس دشمن در فکر نفوذ است؛ چه کسی باید مراقبت بکند؟ هم مردم باید آگاهانه مراقبت بکنند، هم مسئولان، سیاسیّون، شخصیّتهای سیاسی؛ آنها بیشتر لازم است مراقب باشند. مراقبت کنند آنچه میدانند خواست دشمن است انجام نگیرد. وقتی میبینید که دشمن یک حرفی میزند برای ایجاد دودستگی [مثلاً] از شما تعریف میکند، این میخواهد ایجاد تردید بکند؛ خب دشمن که دوست شما نیست، وقتی شما میبینید که دشمن یک چنین ترفندی را دارد به کار میبرد، بلافاصله و بیدرنگ ابراز بیزاری کنید، بگویید نخواستیم. شما که میگویید دشمن با این کار قصد تفرقهافکنی دارد، خب نگذارید ذهن مردم مردّد شود. این چیزها را باید توجّه داشت. برمیگردیم به فرمایشات امام؛ امام میگفتند آنوقتی که دشمن از شما تعریف کرد، در رفتار خودتان و کارهای خودتان تردید پیدا کنید و مراجعه کنید ببینید چه اشتباهی کردهاید که دشمن خوشش آمده و از شما تعریف میکند. دستورالعمل انقلاب اینها است، اینجوری باید عمل کرد، اینجوری باید پیش رفت؛ نباید غفلت کرد. ادارهی کشور کار آسانی نیست؛ پیش بردن یک ملّت به این بزرگی، با این عظمت و با این رشادت کار یکذرّه دوذرّه نیست؛ باید مواظب بود، باید مراقب بود، باید با چشم باز حرکت کرد، باید با عزم راسخ در مقابل دشمن حرکت کرد. این هم یک نکتهی مهمّی است که عرض کردم.
یک نکتهی دیگر این است که ما از ادبیّات سیاسی دشمن استفاده نکنیم؛ من این مسئله را، بخصوص به دوستان و برادران محترم خودمان در مشاغل گوناگون سیاسی و دولتی و غیر دولتی و مانند اینها تأکید میکنم؛ از ادبیّات دشمن استفاده نکنید. دشمنان انقلاب از روز اوّل آمدند تعبیر ادبیّات تندرو و میانهرو را مطرح کردند؛ فلانی تندرو است، فلان جریان تندرو است، فلان جریان میانهرو است. آن روز، از همه تندروتر هم از نظر آنها امام بزرگوار بود؛ امروز هم از همه تندروتر، به نظر آنها این بندهی حقیر هستم. میانهرو حرف قشنگی است امّا اسلام اینجوری حرف نمیزند؛ بفهمیم معارف اسلامی را. اسلام، طرفدار میانه و طرفدار «وسط» است:وَ کَذلِکَ جَعَلناکُم اُمَّةً وَسَطًا.(3) امّا «وسط» در اسلام چیست؟ در مقابل تندرو است؟ نه، «وسط» در مقابل منحرف است:اَلیَمینُ وَ الشِّمالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّریقُ الوُسطی هِیَ الجادَّة؛(4) این نهجالبلاغه است. راه میانه یعنی راه مستقیم، راه جادّه. اگر از این راه مستقیم منحرف شدید -چه به این طرف و چه به آن طرف- این غیر میانه است. پس در مقابل میانهرو تندرو نیست؛ در مقابل میانهرو منحرف است. آن کسی میانهرو نیست که منحرف از راه و منحرف از جادّه است؛ امّا در جادّه، بعضیها تندتر میروند و بعضیها کندتر میروند. تند رفتن در صراط مستقیم چیز بدی نیست؛ سابِقوا اِلی مَغفِرَةٍ مِن رَبِّکُم؛(5) جلوتر بروید. آنهایی که امروز در بیرون از مرزهای کشور میگویند تندرو، مقصودی دارند و معنایی مورد نظرشان است. دوستان ما و برادران ما در داخل مراقب باشند آنچه مقصود او است تکرار نکنند. آنهایی که میگویند تندرو، منظورشان کسانی است که در راه انقلاب مصمّمتر و پایدارترند؛ حزباللّهیها را میگویند تندرو. میانهرو [هم] کسی است که در مقابل آنها تسلیم باشد. در ادبیّات سیاسی آمریکا و انگلیس و امثال اینها، معنای تندرو و میانهرو این است: تندرو کسی است که پایبند انقلاب است، میانهرو کسی است که در مقابل خواستههای آنها تسلیم است. حالا چه کسی در مقابل آنها تسلیم است؟ خوشبختانه خودشان هم اعتراف دارند و میگویند در ایران میانهرو نداریم، همه تندروند. این حرف حرف درستی است؛ در ملّت ایران هیچکس طرفدار وابستگی به اینها نیست. گاهی غفلت میشود، لغزش بهوجود میآید و بعضی اشتباه میکنند، امّا قاطبهی ملّت ایران طرفدار انقلابند، دنبالهروِ انقلابند و پافشاری بر انقلاب میکنند؛ آنها به این میگویند تندرو. چرا ما تکرار کنیم حرف آنها را؟ به داعش هم میگویند تندرو؛ داعش تندرو است؟ داعش منحرف است؛ منحرف از اسلام است، منحرف از قرآن است، منحرف از صراط مستقیم است. ما به این معنا تندرو نداریم. توجّه کنند ادبیّاتی که دشمن به کار میبرد و معنای خاصّی را که در نظر دارد ما تکرار نکنیم.
من یک نکتهی دیگر هم عرض بکنم که نکتهی آخر باشد. برادران عزیز، خواهران عزیز، فرزندان عزیز من، جوانان! هرچه انتخاب کنید برای خودتان انتخاب کردهاید. انتخاب خوب شما به خود شما برمیگردد؛ اگر انتخاب با غفلت انجام بدهید که انتخاب بدی از آب دربیاید و از کار دربیاید، بدیاش به شما برمیگردد؛ خاصیّت کار این است. با اختیار و با اراده دارید یک اقدامی را انجام میدهید، سعی کنید کار را درست انجام بدهید. اگر درست و با دقّت انجام دادید، دو فایده میبرید: اوّلاً خدای متعال از شما راضی میشود که کار را درست انجام دادهاید؛ ثانیاً نتیجهی کار به احتمال زیاد نتیجهی درست خواهد بود. اگرچنانچه کار را با ملاحظه و با دقّت انجام بدهیم، ممکن هم هست یکوقتی نتیجه خوب از آب درنیاید امّا آن اجر اوّلی وجود دارد؛وقتی کار را شما با دقّت و با بصیرت انجام دادید، خدای متعال از شما قبول میکند، ولو یک اشتباهی هم انسان در اثنا کرده باشد؛ امّا اگر بیدقّت انجام دادید، نه؛ خدای متعال هم ناراضی میشود، احتمال مصادف شدن با حق هم کم میشود. انتخاب که میخواهید بکنید، بشناسید و انتخاب کنید؛ بشناسید. به دینشان، به تعهّدشان، به وفاداریشان به انقلاب، به ایستادگیشان در راه انقلاب، به عزم و ارادهشان، به شجاعتشان و به مرعوب نشدنشان خاطرجمع بشوید، [آنوقت] رأی بدهید؛ چه در انتخابات مجلس شورای اسلامی، چه در انتخابات مجلس خبرگان؛ فرقی نمیکند، هر دو مهم است، که من قبلاً دربارهی اهمّیّت هر دو صحبت کردهام. آنجایی هم که نمیشناسید، نگویید من نمیشناسم پس رأی نمیدهم؛ نه، بروید سراغ کسانی که به دین آنها، به تعهّد آنها و به بصیرت آنها اطمینان دارید، از آنها سؤال کنید؛ این راه علاج است.بنابراین، راه روشن است، هدف روشن است، وظیفه و تکلیف روشن است، کار هم بزرگ است. و وقتی انسان کار بزرگ را و کار خدایی را درست انجام داد، اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم؛(6) وقتی شما در راه نصرت الهی قدم زدید، خدای متعال قطعاً شما را نصرت خواهد کرد. در آن صورت، نتیجهی انتخابات نتیجهای خواهد بود که انشاءالله به نفع کشور است هرچه باشد. و بدانید من اعتقاد راسخ دارم با همهی تلاشی که دشمن دارد میکند -که در این 37 سال، دشمن دائماً تلاش کرده است- برای ضربه زدن به انقلاب، و انقلاب و کشور دائماً بهرغم اَنف او(7) پیش رفته است، بدانید بعد از این هم خدای متعال پیروزی نهایی را برای شما ملّت ایران و برای این کشور مقدّر فرموده است و انشاءالله شما به نتیجه خواهید رسید و خدای متعال دشمنان شما را مغلوب خواهد کرد و به فضل الهی دشمن نخواهد توانست به این انقلاب و به این نظام اسلامی هیچگونه ضربهای وارد کند.
از خداوند متعال علوّ مقام شهیدان عزیز را و علوّ مقام امام بزرگوار را که این راه را در مقابل ما گشودند، مسئلت میکنیم و توفیقات ملّت ایران را در همهی مسائلشان، بخصوص در این مسئلهای که انشاءالله دو روز بعد با آن مواجه هستند، از پروردگار عالم مسئلت میکنیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
1) در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام مصطفی حَسناتی (امام جمعهی نجفآباد) مطالبی بیان کرد.
2) شهید احمد کاظمی (فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)
3) سورهی بقره، بخشی از آیهی 143؛ «و بدینگونه شما را امّتی میانه قرار دادیم ...»
4) نهجالبلاغه، خطبهی 16
5) سورهی حدید، بخشی از آیهی 21؛ «[برای رسیدن] به آمرزشی از پروردگارتان، بر یکدیگر سبقت جویید ...»
6) سورهی محمّد، بخشی از آیهی 7
7) برخلاف میل و خواستهی او
** استاد سیدمحمدصادق حسینی عَلَمُ الهُدی
کاندیدای محبوب پنجمین دوره خبرگان رهبری در استان گیلان
***نسیم معرفت***
استاد سیدمحمدصادق حسینی عَلَمُ الهُدی
کاندیدای محبوب پنجمین دوره خبرگان رهبری در استان گیلان
***نسیم معرفت***
بسم الله الرّحمن الرّحیم
والحمد لله ربّ العالمین
والصّلاة والسّلام على محمّد وآله الطّاهرین
زندگینامه
سیّد
محمّدصادق
علم الهدی
ـ مدرّس سطح عالی و خارج حوزه علمیه قم
ـ عضو مجمع عمومی جامعه مدرّسین حوزه علمیه
ـ عضو هیئت مدیره انجمن اصول فقه حوزه علمیه قم
ـ ریاست علمی مدارس علمیه آیة الله العظمی لنگرودی قده
ـ عضو کمیته فقهی ـ اصولی، اداره کلّ جذب قضات قوّه قضائیه
سید محمّد صادق علم الهدی به سال 1355 هجری شمسی در تهران و به تعبیر مقام معظّم رهبری: در «یکی از برجسته ترین خاندانهای علمی...»[1] از پدر و مادری که هر دو از سادات حسینی[2] و از تبار عالمان بزرگ بودند، چشم به جهان گشود.
خاندان پدری
معروف است که پدران او تا ائمّه اطهار(ع) عمدتاً از رجال علم و فضیلت و از بزرگان دین در روزگار خویش بوده اند.
ایشان فرزند ارشد آیت الله آقای حاج سید عبدالهادی علم الهدی از مدرّسین سطوح عالی حوزه علمیه تهران و از علمای پرتلاش و خدوم این شهر است.
جدّ امجد ایشان آیت الله سید محمّد علم الهدی (1306-1367 هـ ش) از تلامذه آیات عظام بروجردی و محقّق داماد و از مدرّسین و علمای جلیل القدر دوران خود بود، وی در اواخر عمر شریفش درصدد تأسیس مدرسه علمیه ای در تهران برآمد که در نیمه کار اجل بدو مهلت نداد و بعد از وفات، به همّت فرزند ایشان بنای آن تکمیل گشت و به نام آن عالم گرانقدر افتتاح شد. این مدرسه سالانه پذیرای ده ها طلبه فاضل و کوشا است.
جدّ اعلای وی مرحوم آیت الله سید علی علم الهدی (1312-1393 هـ ق) از اجلّه علما و مؤلّفین حوزه علمیه مشهد مقدّس، ابن علاّمه آیت االه سید محمد حسین نجفی (1339-1281 هـ ق) است که منشأ خدمات دینی و اجتماعی بسیاری در جامعه زمان خویش بود.
از دیگر اجداد پدری ایشان می توان از آیت الله میرزا مهدی حسینی معروف به «شهید رابع»[3] (1152-1218 هـ ق) نام برد که عالمی جامع منقول و معقول و از مراجع عظام و فقهای بزرگ و از شاگردان برجسته استاد کلّ علامه وحید بهبهانی بود[4] وی در اثر مجاهدت روحانی بسیار و مخالفت با هوای نفس، مقام معنوی بلندی یافت، تا آنجا که درباره او آورده اند که بهنگام تشرّفش به روضه رضوی (ع) قفلهای حرم به روی او گشوده می شد.[5]
خاندان مادری
سید محمّد صادق علم الهدی از طرف مادر، از بیت شریف مرتضوی لنگرودی است که از مفاخر استان گیلان محسوب میشوند. جدّ مادری ایشان فقیه وارسته حضرت آیت الله معظّم آقای حاج سید محمد حسین مرتضوی لنگرودی ـ مدّ ظلّه ـ است که در زهد و تقوا و پرهیز از شهرت، به حقّ از نوادر روزگار خود است و در تتبّع و تحقیق ید طولا و همّت بلندی دارد و از مدرّسین پرسابقه درس خارج و از مؤلّفین آثار ارزشمند علمی است.
جدّ اعلای مادری وی، فقیه عالیقدر مرحوم آیت الله العظمی سید مرتضی حسینی لنگرودی گیلانی (1306-1383 هـ ق) است که از شاگردان برجسته آیات عظام سیّد ابوالحسن اصفهانی و میرزای بزرگ نائینی[[6 و از مراجع معاصر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی بود. در شهر مقدّس قم دو مدرسه علمیّه به نام آن بزرگوار تأسیس شده است.[7]
بر حسب شجره نامه? موجود، اجداد مادری سیّد محمّد صادق علم الهدی از تبار عالم ربّانی آقا میر علی بن سیّد حسین دیلمانی معروف به امامزاده «پلا سیّد» هستند که بقعهای معروفی در سادات محلّه دارد.
نسبت سببی
ایشان در سال 1376 با دخت استاد مکرّم خود علامه آیت الله آقای حاج سید علی حسینی میلانی نوه مرجع عالیقدر مرحوم آیت الله العظمی حاج سید محمد هادی میلانی (1313-1395 هـ ق) وصلت نمود. معظّم له از اساتید برجسته حوزه علمیه قم و بنیانگذار بنیاد امامت بوده و تألیفات بسیاری در فقه و اصول و اعتقادات دارد.
تحصیلات دینی
سید محمد صادق علم الهدی از کودکی اشتیاق فراوانی به راه پدران خویش داشت، به همین روی از سال 1369 وارد حوزه علمیه قم شد و با شور و شوق به تحصیل علوم دینی پرداخت.
وی در سایه عنایات اجداد طاهرینش (ع) و به مدد استعداد و پشتکار خویش، مراحل رشد علمی را پشت سر نهاد و دیری نپایید که در سطح درس خارج حوزه علمیّه قرار گرفت و در درس اساتید برجسته ای همچون حضرات آیات بهجت فومنی، شبیری زنجانی و حسینی میلانی حاضر شد.
خود او درباره دوران تحصیلش می نویسد:
«در درس های فهمی و تحلیلی موفّق بودم؛ این گونه درس ها برایم آسان و شیرین می نمود. گاه می شد بدون معلّم، درس را به راحتی فرا می گرفتم... در طول دوران تحصیل، توجه ویژه ای به فهم عمیق مباحث درسی و تعمّق و تفکّر در پیرامون آن داشتم. تا آنجا که می شد مشکلات درسی را به نزد استاد نمی بردم و خود، به اتّکای فکر خویش در صدد حلّ آن می شدم. حتّی در یک مقطع، سعی من بر این بود که متن کتب سطح عالی حوزه را که ادبیّات پیچیده ای داشت، پیش از از استماع درس استاد و بدون مراجعه به شرح و حاشیه، عمیقاً بفهمم؛ این امر ـ هر چند، گاه، وقت بسیاری از من می گرفت ـ اما منشأ برکات زیادی بود. در سال های میانی دهه هفتاد، در درس خارج حاضر شدم که بحمدالله این حضور، تا به امروز ادامه دارد. در مورد حضور در درس خارج، به کیفیت معتقد بودم تا کمّیت؛ معتقد بودم به جای افزودن بر تعداد درس ها، می بایست بر فعالیت های علمی پیش و پس از درس افزود و مطالعه و تحقیق و تفکر پیرامون درس را تا آنجا پیش برد که به «نظر» و «رأی» رسید. هر چند در ابتدای کار، آراء به دست آمده، ضعیف و نامطمئن است و چه بسا به دل خود صاحب رأی هم نچسبد! اما به تدریج، و به مدد ممارست بیشتر و با گسترش دایره معلومات و افزایش توان و قوه استنباط، خطاها کاهش یافته و آراء پخته تری به دست خواهد آمد. به یاد دارم که این روش را، در همان روزهای نخستین حضورم در درس خارج، به کار می بستم. ... توصیه ای که خود از آن بسیار بهره برده ام و به همه محصّلین نیز بسیار توصیه می کنم اینکه؛ از همین آغاز، اندیشیدن را تمرین کنند! اندیشه ما درست مانند عضلات ماست! همانگونه که برای پرورش و تقویت عضلات، نرمش و ورزش زیادی لازم است، پروراندن و تقویت قوّه اندیشه نیز، کار یک شب نیست و تمرین و تلاش بسیار می طلبد. تحصیل منفعلانه، بدون فکر و تأمّل، راه به جایی نمی برد ...»[8]
ایشان در سال 1385 از عهده آزمونهای علمی دقیق و دشوار شورای محترم نگهبان با موفّقیت بیرون آمد و ازسوی این شورا ـ درحالیکه جوانترین کاندیدایی بود که صلاحیت علمیش (اجتهاد) تأیید می شد ـ به عنوان فردی که شایستگی لازم جهت تصدّی منصب نمایندگی مجلس خبرگان را دارا است، معرّفی شد. ایشان با تأسّی به سیره علمای سلف، همواره از ورود به احزاب و جناحها و نزاعهای سیاسی خودداری کرده است.
وی مطالعات و تحقیقات بسیاری در باب اندیشه علمی شهید سعید آیت الله سید محمد باقر صدر داشته است و یادداشتهای بسیاری را بر محور آثار ایشان گرد آورده است، او مبانی فقهی ـ اصولی خود را متأثّر از اندیشه ناب این متفکّر عظیم الشأن اسلامی می داند.[9]
تدریس
سیّد محمّدصادق علم الهدی از سال 1376 با آموزش ادبیّات و منطق به طور رسمی به تدریس پرداخت و از سال 1382 بر کرسی تدریس سطوح عالی حوزه علمیّه تکیه زد، او تاکنون در بسیاری از محافل علمی معتبر حوزه علمیه قم از جمله: مدرسه آیت الله گلپایگانی، مدرسه فیضیّه، مدرسه خان، مدرسه آیت الله لنگرودی و... به تدریس کفایه، رسائل، مکاسب، فلسفه، حلقات و... اشتغال داشته است. همچنین از سال 1386 به دعوت مرکز مدیریّت حوزه علمیه خواهران عهده دار تدریس علم اصول در مقطع فوق لیسانس در استدیوی این مرکز بوده است که تاکنون (1389) ادامه دارد و وی همچنین در تألیف و تدوین مواد آموزشی این مرکز همکاری دارد.
ویژگی درسهای ایشان، دقّت نظر، بیان شیوا و روان همراه با دسته بندی مطالب است. وی از آنجا که متون درسی رایج حوزه را فاقد استانداردهای آموزشی لازم می داند، سعی وافری در جبران این نقیصه در تدریس خود داشته که بحمدالله، به شهادت بسیاری، موفّق بوده است.
ایشان از سال 1390 تا کنون، در کنار تدریس دروس سطح عالی در حوزه علمیه قم، به تدریس خارج اصول فقه نیز اشتغال دارند.
درسهای ایشان مورد استقبال طلاب حوزه های علمیّه بوده و تاکنون صدها نفر از مشتاقان علوم دینی در دروس وی حاضر بوده اند. بسیاری از این دروس در قالب نرم افزار در تیراژ وسیع در سطح حوزه های علمیه منتشر شده و مورد استفاده طلاب علوم دینی قرار گرفته است.
وی در کنار تدریس، از سال 1386 تا امروز مدیریّت آموزشی و علمی مدرسه علمیّه آیت الله لنگرودی را بر عهده داشته و همینک بیش از یکصد استاد در مجموعه تحت اشراف وی اشتغال به تدریس دروس حوزی در مقاطع مختلف دارند، همچنین ایشان بر روند تحقیق و تصحیح و نشر برخی از کتب فقهی و اصولی نظارت مستقیم داشته است.
مطالب مرتبط:
ثبتنام برای کاندیداتوری خبرگان از گیلان
[1] - این تعبیر را مقام معظّم رهبری در یکی پیامهای خود درباره خاندان پدری ایشان به کار برده اند.
[2] - برحسب شجرنامههای موجود، ایشان از طرف پدر ـ از طریق امام صادق(ع)ـ و از طرف مادر ـ از طریق امام سجاد(ع) ـ به حضرت سیّد الشهدا اباعبدالله الحسین(ع) متصل می شود. گفته میشودشجره نامه نیاکان ایشان درخزانه آستانه حضرت علی بن موسی الرضا(ع) محفوظ است.
[3] - برخی از ارباب تراجم از ایشان با عنوان «شهید رابع» نام برده اند.
[4] - وی یکی از چهار شاگرد برجسته وحید بهبهانی بود که به «مهادی اربعه» معروف شده بودند.
[5] - وی شاگردان بسیاری تربیت نمود که از جمله آنان علامه شهیر سیّد بحرالعلوم است. منقول است که لقب «بحرالعلوم» را نیز خود او بر شاگرد فاضلش نهاد. ماجرای شهادت آن سیّد جلیل القدر به دست نادر میرزا (نوه نادر شاه افشار) که در راه دفاع از مذهب تشیّع و در جهت حمایت از مردم مستمند و محروم، در جوار حرم ملکوتی ثامن الحجج(ع) رخ داده است، بسیار جانسوز و عبرت آموز است، تفصیل این ماجرا را بسیاری از نویسندگان، از جمله مرحوم علامه امینی (صاحب الغدیر) درکتاب «شهداء الفضیله» آورده اند. بنگرید: شهید رابع، ص28؛ شجره طیّبه، ص407-408؛ مطلع الشمس، ج1، ص682؛ الفوائد الرضویه، ص671؛ شهیدان راه فضیلت،422.
[6] - این دو استاد هر یک در اجازه اجتهادی که برای وی نگاشته اند منزلت علمی او را با مضامینی کم نظیر ستوده اند.
[7] - یکی از آن دو مدرسه ـ که سابقاً منزل مسکونی آن مرحوم بوده است ـ در خیابان چهارمردان، کوچه عشقعلی واقع شده است. این مدرسه همکنون در چهار بخش: مدرس، خوابگاه، کتابخانه و مرکز تحقیقات فعّال است.
[8] - زندگینامه خودنوشت ایشان بر روی سایت Alamolhoda.ir.
[9] - وی دراین باره چنین می نویسد: «بجاست در این مجال، از بزرگی یاد کنم که علی رغم آنکه او را هیچگاه درک نکردم؛ امّا گویی سالهاست که در کنارش زیسته ام و از او نکته ها آموخته ام. کسانی که مرا می شناسند، از ارادت قلبی و تعلّق روحی و نزدیکی فکری اینجانب با شهید والا مقام، مرحوم آیة الله سید محمد باقر صدر آگاهند. چهره ای که فکر و سلوک و روش و منش او، بیشترین تأثیر را بر شخصیّت و شاکله فکریم داشت. اینکه او را از کی و چگونه شناختم، برایم روشن نیست، امّا از همان سنوات نخست طلبگی، او و اخبارش را کنجکاوانه دنبال می کردم و بعدها که با آثار و آرائش آشنا شدم، افق فکری او را به خود بسیار نزدیک یافتم و اینک سالهاست ... به تدریس اندیشه های اصولی او مشغولم. مبانی اصولی و روش استنباط فقهی اینجانب، بیش از همه متأثّر از مکتب و مسلک آن شهید سعید است.»
**شجره نامه
**زندگینامه خودنوشت
http://alamolhoda.ir/about/biography
***نسیم معرفت***
**امتحانات وفتنه های سخت در آخر الزمان
. روایت امام صادق (ع) : أَمَا وَ اللَّهِ لَیَغِیبَنَّ إِمَامُکُمْ سِنِیناً مِنْ دَهْرِکُمْ
امام صادق علیه السلام در روایتی از غیبت طولانی آن حضرت خبر داده و این مسأله را مایه آزمایش و امتحان مردم آخر الزمان میداند:
حَدَّثَنَا أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ جَمِیعاً قَالُوا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرِ بْنِ سَعْدٍ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُسَاوِرِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِیَّاکُمْ وَ التَّنْوِیهَ أَمَا وَ اللَّهِ لَیَغِیبَنَّ إِمَامُکُمْ سِنِیناً مِنْ دَهْرِکُمْ وَ لَتُمَحَّصُنَّ حَتَّى یُقَالَ مَاتَ أَوْ هَلَکَ بِأَیِّ وَادٍ سَلَکَ وَ لَتَدْمَعَنَّ عَلَیْهِ عُیُونُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَتُکْفَؤُنَّ کَمَا تُکْفَأُ السُّفُنُ فِی أَمْوَاجِ الْبَحْرِ وَ لَا یَنْجُو إِلَّا مَنْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَهُ وَ کَتَبَ فِی قَلْبِهِ الْإِیمَانَ وَ أَیَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ لَتُرْفَعَنَّ اثْنَتَا عَشْرَةَ رَایَةً مُشْتَبِهَةً لَا یُدْرَى أَیٌّ مِنْ أَیٍّ قَالَ فَبَکَیْتُ فَقَالَ لِی مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقُلْتُ وَ کَیْفَ لَا أَبْکِی وَ أَنْتَ تَقُولُ اثْنَتَا عَشْرَةَ رَایَةً مُشْتَبِهَةً لَا یُدْرَى أَیٌّ مِنْ أَیٍّ فَکَیْفَ نَصْنَعُ قَالَ فَنَظَرَ إِلَى شَمْسٍ دَاخِلَةٍ فِی الصُّفَّةِ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تَرَى هَذِهِ الشَّمْسَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ وَ اللَّهِ لَأَمْرُنَا أَبْیَنُ مِنْ هَذِهِ الشَّمْس.
مفضل بن عمر جعفى میگوید از امام ششم شنیدم میفرمود از ثنویه (معتقدان به یزدان و اهریمن) بر حذر باشید به خدا امام شما مدتى از عمرش غایب باشد و آزمایش شوید تا گویند مرده است یا نابود شده در کدام دره رفته چشم مؤمنان بر او سخت بگرید و چون امواج دریا زیر و رو شوند و کسى نجات نیابد مگر آنکه خدا از او عهد ولایت گرفته و ایمان را در دلش نقش کرده و بارواح از آن خود ویرا کمک کرده، دوازده پرچم اشتباهکارى بالا رود که یکى از دیگرى شناخته نشود و معلوم نباشد کدام از کیست؟ من گریستم، فرمود اى ابا عبد اللَّه چه تو را گریانید گفتم چرا نگریم با اینکه شما میفرمائید دوازده پرچم اشتباهکارى بالا میرود که معلوم نباشد کدام از کیست؟ ما چه کنیم؟ گوید نگاهى بپرتو آفتاب افکند که در گوشه ایوان تابیده بود و فرمود اى ابا عبد اللَّه این آفتاب را مىبینى؟ عرضکردم آرى؛ فرمود امر امامت ما از این آفتاب روشنتر است.
کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص 347، ح35.
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=30591
* ســـــــایـــــت جــــــدیــــــد *
اصول کافی: کتاب الحجه/ دوران غیبت/ حدیث سوم
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُسَاوِرِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ
إِیَّاکُمْ وَ التَّنْوِیهَ «1» أَمَا وَ اللَّهِ لَیَغِیبَنَّ إِمَامُکُمْ سِنِیناً مِنْ دَهْرِکُمْ وَ لَتُمَحَّصُنَّ حَتَّى یُقَالَ مَاتَ قُتِلَ هَلَکَ بِأَیِّ وَادٍ سَلَکَ وَ لَتَدْمَعَنَّ عَلَیْهِ عُیُونُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَتُکْفَؤُنَّ «2» کَمَا تُکْفَأُ السُّفُنُ فِی أَمْوَاجِ الْبَحْرِ فَلَا یَنْجُو إِلَّا مَنْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَهُ وَ کَتَبَ فِی قَلْبِهِ الْإِیمَانَ وَ أَیَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ لَتُرْفَعَنَّ اثْنَتَا عَشْرَةَ رَایَةً مُشْتَبِهَةً لَا یُدْرَى أَیٌّ مِنْ أَیٍّ قَالَ فَبَکَیْتُ ثُمَّ قُلْتُ فَکَیْفَ نَصْنَعُ قَالَ فَنَظَرَ إِلَى شَمْسٍ دَاخِلَةٍ فِی الصُّفَّةِ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تَرَى هَذِهِ الشَّمْسَ قُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَأَمْرُنَا أَبْیَنُ مِنْ هَذِهِ الشَّمْسِ.
__________________________________________________
(1) التنویه: الرفع و التشهیر. (آت)
(2) على بناء المجهول من المخاطب أو الغائب من قولهم: کفأت الاناء إذا کببته. کنایة عن اضطرابهم و تذللهم فی الدین لشدة الفتن. (آت)
ترجمه
استاد پناهیان:
ناهیان:
ببینید تولیدکنندگان داعش، در انتخابات ما از چه کسی حمایت میکنند؟
پناهیان در هیئت هفتگی شهدای گمنام گفت: ببینید تولیدکنندگان داعش، در انتخابات ما از چه کسی حمایت میکنند؟ دیگر خدا چطور باید در امتحانات و فتنههای آخرالزمان به ما کمک کند!؟
به گزارش درسیاهکل به نقل از مهر، حجت الاسلام پناهیان در ادامه مبحث «تاریخ تحلیلی اسلام» در هیئت هفتگی شهدای گمنام، در جلسه پنجاه و هشتم بحث نفاق در صدر اسلام را پیگرفته است. در ادامه گزیدهای از مباحث مطرح شده در این جلسه که به انتخابات نیز مربوط میشود را میخوانید:
1) خدا در هر امتحان سختی، حسابی کمک میکند
در هر امتحان الهی، خدا امکاناتی برای موفقیت به بندگانش میدهد
وقتی خدا از بندگانش امتحان میگیرد، امکانات پیروزی در آن امتحان را هم به بندگانش میدهد. مثلاً وقتی کسی شما را عصبانی میکند و شما میخواهید به او ناسزا بگویید-چه مقصر باشید و چه نباشید- بالاخره این یک امتحان الهی است. ممکن است در این امتحان عصبانی شوید و خدا را در آن لحظه فراموش کنید و تصمیم اشتباهی بگیرید. اما اگر برگردید و یکبار فیلم آهسته این امتحان الهی را ببینید، میبینید که قبل از این امتحان و در حین این امتحان، خدا یک امکانات ویژهای به شما داده بوده که عصبانی نشوید و این اشتباهات را انجام ندهید. اگر انسان یکمقدار دقت کند، میبیند که خدا در اطراف امتحاناتی که میگیرد، برایش امکاناتی برای موفقیت چیده است. مثلاً یک کسی در حقّ شما نامردی میکند و شما میگویی: «عجب نامردهای رذلی هستند! یکذره انصاف ندارند!». بعد چند ساعت بعد، خودت در معرض امتحان مشابهی قرار میگیری که نباید در آنجا نامردی کنی. دیگر خدا چطور باید کمکت کند و به تو نشان دهد که نامردی زشت است!؟ اگر تو در این امتحان نامردی کنی، معلوم است که امکانات و کمک خدا را نادیده گرفتهای، و حرف پیغمبر درونی خودت را هم گوش نکردهای.
در امتحانات اجتماعی هم خدا به جامعه امکاناتی میدهد تا در آن امتحان موفق شود
در امتحانات اجتماعی نیز خداوند به جامعه امکاناتی میدهد تا بتواند امتحانات الهی را بهخوبی پشت سر بگذارد. البته جامعه باید توجه کند تا بتواند این امکانات را ببیند. مثلاً خداوند بعد از رحلت رسول خدا(ص) از مردم مدینه امتحان خیلی سختی گرفت، امتحانی که حتی آدمهای خوب هم در آن کم آوردند و بریدند. حتی خوبانی بودند که شبها با امیرالمؤمنین(ع) بیعت میکردند، اما صبح سرِ قرار نمیآمدند. در حالی که اگر چهل نفر از آنها میآمدند، کار تمام بود ولی بیش از چهار نفر نیامدند. این ظاهراً امتحان خیلی سختی بود که مردم مدینه در این امتحان شکست خوردند، و یکی از وجوه سختی امتحان، این بود که نمیدانستند تنهاگذاشتن علی بن ابیطالب(ع)، چه نتایج شومی برای جامعه آنها خواهد داشت؟
نالههای حضرت زهرا(س) بهترین امکانات برای موفقیت مردم در امتحان مدینه بود
اما خدا در امتحان سخت مردم مدینه، به آنها یک امکاناتی بسیار بالایی هم داده بود که در این امتحان سخت، موفق شوند. و آن امکانات، نالههای حضرت زهرا(س) و پا درمیانی ایشان بود. عصمت کبرای حق، به وسط میدان آمده بود و شدیدترین صورت عاطفی در بیانات و رفتارها و گریههای ایشان، خودش را نشان میداد. با وجود چنین امکاناتی، پس دادن چنان امتحانی، دیگر نباید برای مردم مدینه سخت میبود. خدا خیلی بندگانش را دوست دارد، بهحدّی که حضرت زهرا(س) را برای دستگیری از آن مردم خرج کرد تا آنها در امتحان موفق شوند. و خدا آنقدر مردم را دوست دارد که برای نجات مردم از یوق بندگی یزید، شخصیتی مانند امام حسین(ع) را به میان میدان میآورد.
2) «دشمنِ رسوا» بزرگترین کمک خدا در امتحانات آخرالزمان
طبق روایات، امتحانات آخرالزمان سهمگین است، ولی در عین حال حق از آفتاب هم روشنتر است
در روایات آمده است که امتحانات و فتنههای آخرالزمان، خیلی سخت هستند. ولی با وجود سختیِ امتحانات، فرمودهاند که در فتنههای آخرالزمان حق از آفتاب هم روشنتر است. از امام صادق(ع) پرسیدند: آقا جان! در آن فتنههای سخت آخرالزمان، یکوقت ما گمراه نشویم؟ حضرت پایین پرده خیمه را کنار زد و آفتاب به داخل خیمه تابید. بعد از آن فرد پرسید: این چیست؟ گفت: آفتاب است. آقا فرمود: امتحانات و فتنههای آخرالزمان برای اهلش، اینقدر روشن است. (أَمَا وَ اللَّهِ لَیَغِیبَنَّ إِمَامُکُمْ سِنِیناً مِنْ دَهْرِکُمْ وَ لَتُمَحَّصُنَّ…فَقُلْتُ وَ کَیْفَ لَا أَبْکِی وَ أَنْتَ تَقُولُ اثْنَتَا عَشْرَهَ رَایَهً مُشْتَبِهَهً لَا یُدْرَى أَیٌّ مِنْ أَیٍّ فَکَیْفَ نَصْنَعُ قَالَ فَنَظَرَ إِلَى شَمْسٍ دَاخِلَهٍ فِی الصُّفَّهِ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تَرَى هَذِهِ الشَّمْسَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ وَ اللَّهِ لَأَمْرُنَا أَبْیَنُ مِنْ هَذِهِ الشَّمْس؛ کمال الدین/2/347) درست است که در فتنههای آخرالزمان، امتحانات خیلی سهمگین است و خیلیها دچار ریزش میشوند و سقوط میکنند، ولی اگر یکمقدار اطراف را خوب نگاه کنید، علامتهایی را میبینید که شما را راهنمایی و کمک میکند.
«وجود دشمنِ رسوا» از بزرگترین امدادهای الهی در فتنههای آخرالزمان است
یکی از بزرگترین امکانات و امدادهای الهی در امتحانات و فتنههای آخرالزمان-که در صدر اسلام هم یکچنین امکاناتی نبود- «وجود دشمن» است، آنهم یک دشمن رسوا، دشمنی که نهفقط با دین شما دشمن است، بلکه با منافع مادی شما هم دشمن است، دشمنی که میخواهد نفت شما را ببرد، کارخانههای شما را نابود کند و امنیت شما را از بین ببرد، دشمنی که وحشیگری او را به وضوح میبینیم.
اوایل انقلاب دشمنی آمریکا برای همه روشن نبود/ اما الان با هر اعتقادی، به راحتی میتوانید بفهمید که آمریکا خبیث است
جالب اینجاست که روز به روز که جلوتر میرویم، این دشمنِ رسوا، وحشیتر هم میشود. الان ما با آمریکا، شرایطی داریم که اول انقلاب هم نداشتیم. اول انقلاب هرگز خباثت و دشمنی آمریکا مانند الان روشن نبود. مثلاً وقتی که صدام به ایران حمله کرده بود، شما به سختی میتوانستید خبرهایی پیدا کنید مبنی بر اینکه آمریکا دارد از صدام حمایت میکند، یعنی حمایت آمریکا از صدام، خیلی علنی و واضح نبود. و آن اواخر جنگ بود که خبر برخی ملاقاتهای وزیر دفاع آمریکا با صدام را میشنیدیم. ولی این خبرها از بس کم بود، برخی سلیقهها به این سادگی نمیتوانستند علیه آمریکا شعار بدهند. الان وزیر خارج? اسبق آمریکا-که کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا هم هست- در کتابش نوشته است، به حدود صد کشور سفر کردم تا داعش را راه بیندازیم! (واحد مرکزی خبر/ 54141) و شما میدانید که داعش چطور دارد جنایت و تجاوز میکند! لذا شما حتی اگر فمینیست باشید، یا آزادیطلب باشید، یا قائل به پلورالیسم باشید، یا به حقوق بشر و حقوق اطفال معتقد باشید، به هر چیزی که معتقد باشید، باید بگویید «مرگ بر آمریکا». امروز به هر چیزی که معتقد باشید، باید به راحتی بفهمید که آمریکا و انگلیس، خبیث هستند. اوایل انقلاب اصلاً اینطوری نبود. حتی بعد از دفاع مقدس هم شرایط اینطوری نبود. کم کم داشت زمزم? «درود بر آمریکا» بهجای «مرگ بر آمریکا» در گوشه و کنار مملکت راه میافتاد! اما آمریکا خودش مدام کارش را خراب میکرد. حتی وقتی آمریکا به افغانستان حمله کرده بود، بعضیها لطیفه درست کرده بودند که «امریکا! بعد از افغانستان بیا ایران!» ولی الان هیچکس این لطیفهها را نمیگوید، چون خیلی سخن احمقانهای است. از بس که تروریسم و کارهای جنایتکارانه در این کشورها به دست آمریکا توسعه پیدا کرده و همه میبینند که آمریکا با عراق و افغانستان چهکار کرده است! اگر آمریکا و اروپاییها اینقدر از جنایتکارها حمایت نمیکردند، الان مگر شما به این سادگیها میتوانستید «مرگ بر آمریکا» بگویید!؟ اصلاً شاید دیگر برای این شعار، ضرورتی احساس نمیشد؛ ولی الان شما دارید میبینید که آمریکا دارد چهکار میکند! آیا آمریکا یک کلمه علیه عربستان حرف میزند!؟ بلکه تمامقد حمایت میکند و میگوید: هرچه میخواهی یمن را بمباران کن!
3) «داعش آمریکایی» کمک ویژ? خدا برای این انتخابات!
ببینید تولیدکنندگان داعش، در انتخابات ما از چه کسی حمایت میکنند؟ / دیگر خدا چطور باید جواب امتحان را به ما برساند!؟
ببینید خداوند چقدر به ما امکانات داده است تا فضای امتحان الهی برای ما روشن شود. شما ببینید که نخست وزیر انگلیس خبیث رسماً میگوید: «ما باید از تروریستهای سوریه حمایت کنیم! ما برای این کار بودجه گذاشتهایم و باید به آنها کمک کنیم!» شما میتوانید از این سخنان، کلیپ درست کنید. آنوقت این سخنان را بگذارید در کنار سخن یکی از کسانی که الان میخواهد از مردم رأی بگیرد و به مجلس خبرگان برود-که برای مملکت رهبر تعیین کند- او هم شبیه همان حرفها را میزند و میگوید: «چرا بشار اسد دارد مردم را میکُشد!؟» در حالی که معلوم است بشار اسد دارد تروریستها را میکشد نه مردم را! فیلمهایش موجود است. این دیگر نیاز به تحلیل سیاسی ندارد و کاملاً روشن است. حالا شما ببینید که همین انگلیس خبیث و همین خانم کلینتون خبیث، در انتخابات آیند? ما از چه کسی میخواهند حمایت کنند. اصلاً این را رسماً میگویند و ابایی هم ندارند. وقتی شما میبینید که تولیدکنندگان تروریست داعشی، رسماً از کسی حمایت میکنند، ولی قبول نمیکنید که «نباید به او رأی داد»، دیگر خدا چطور باید در امتحانات و فتنههای آخرالزمان به ما کمک کند!؟ آمریکا در عراق از داعش و در ایران از اصلاحطلبها حمایت میکند. دیگر خدا چطور باید جواب امتحان را به ما برساند!؟ میتوان گفت که در آخرالزمان واقعاً امتحان سخت نداریم؛ چون امکانات این امتحانات فوقالعاده است و مسأله کاملاً واضح و روشن است.
افراطیها نباید رأی بیاورند؛ آمریکا حامی دیکتاتورها و افراطیهاست؛ آلسعود و داعش/ آمریکا در عراق از داعش، و در ایران از اصلاحطلبها حمایت میکند
بله، دیکتاتورها نباید رأی بیاورند. ولی دیکتاتورها چه کسانی هستند؟ دیکتاتورها مورد حمایت آمریکا هستند و الان نمونهاش آل سعود است. افراطیها هم نباید رأی بیاورند. ولی افراطیها چه کسانی هستند؟ نمونهاش داعشیها هستند که باز هم مورد حمایت آمریکا هستند. آمریکا هر کجا افراطی گیر بیاورد که نظم جامعه را بهم بزنند از آن دفاع میکند، در عراق از داعش و در ایران از اصلاحطلبهای تندرو.
برخی سیاسیون ما بیش از اوباما، بمباران داعش توسط روسیه را محکوم میکنند!
روسیه دارد مواضع تروریستها را بمباران میکند، ولی ما در کشورمان آدم سیاسیای داریم که روسیه را محکوم میکند؛ آنهم بهصورت خیلی بدتر از اوباما! اوباما لااقل بین مردم، منافقانه رفتار میکند و چهارتا علیه تروریستها حرف میزند و یک مطلب هم علیه روسیه یا سوریه میگوید، ولی این آدم سیاسی، چهارتا علیه روسیه و سوریه حرف میزند، و فقط یک مطلب علیه تروریستها میگوید! آمریکایی که خودش داعش را در منطقه بهوجود آورده و خودش از داعش حمایت میکند، و حتی وزیر خارج? سابق آمریکا میگوید «با صد کشور هماهنگ کردیم تا داعش تولید شود»، با این حال خود آمریکاییها نسبت به برخی از داخلیهای ما علیه داعشیها بیشتر حرف میزنند! برخی از داخلیهای ما وقتی داعشیها بمباران میشوند، یکدفعهای ناراحت میشوند.
4) دو کلید نجات در فتنههای شدید آخرالزمان!
امام رضا(ع) : برخی مدعیان محبت ما، با «دشمنان» ما دوستی، و با «دوستان» ما دشمنی میکنند/فتن? اینها از دجال هم شدیدتر است
حالا یک روایت از امام رضا(ع) در اینباره برایتان بخوانم. میفرماید: در آخرالزمان میان کسانی که دوست ما هستند و ادعای محبت ما را دارند، فتنهای شکل خواهد گرفت، شدیدتر از فتن? دجال! (دجال مهمترین عنصر گمراهکننده در آخرالزمان است که از هم? ابزارها برای فریب مردم استفاده میکند. برخی گفتهاند شاید منظور همین رسانههای مدرن وشبکههای ماهوارهای باشد) حالا امام رضا(ع) میفرماید که فتنهای شدیدتر از دجال درست میشود. ولی این فتنه کار کیست؟ کار کسانی است که در شیعیان ما هستند! در ادام? روایت فوق، از امام رضا(ع) سؤال میکنند: مگر اینها چهکار میکنند؟ مشخصات اینها چیست؟ حضرت پاسخ میدهد: اینها دو کار انجام میدهند؛ یکی اینکه با دشمنان ما اهلبیت(ع) دوستی میکنند. و دوم اینکه با دوستان ما اهلبیت(ع) دشمنی میکنند. (إِنَّ مِمَّنْ یَنْتَحِلُ مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ- مَنْ هُوَ أَشَدُّ فِتْنَهً عَلَى شِیعَتِنَا مِنَ الدَّجَّالِ- فَقُلْتُ بِمَا ذَا؟ قَالَ بِمُوَالاهِ أَعْدَائِنَا وَ مُعَادَاهِ أَوْلِیَائِنَا. إِنَّهُ إِذَا کَانَ کَذَلِکَ اخْتَلَطَ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ وَ اشْتَبَهَ الْأَمْرُ فَلَمْ یُعْرَفْ مُؤْمِنٌ مِنْ مُنَافِق؛ صفات الشیعه/8)
دشمنان اصلی اهلبیت(ع) جریان استکبار و صهیونیستها هستند؛ نه حتی وهابیت و داعش
شما اگر میخواهید در فتنههای آخرالزمان، نجات پیدا کنید، ببینید دشمنان درج? یک اهلبیت(ع) چه کسانی هستند؟ حتی وهابیت هم دشمنان درج? یک اهلبیت(ع) نیستند؛ وهابیت را انگلیسیها درست کردهاند. داعشیها هم عوامل دستنشاند? سازمانهای سیا و موساد هستند. الان رؤسای اسرائیلی میگویند: هیچ کسی مثل داعشیها به ما خدمت نمیکند! دشمنان درج? یک اهلبیت(ع) همین صهیونیستها و جریان استکبار هستند، و الا اهل سنت که دشمن شیعه نیستند، اینها مذاهبی هستند که ما یک عمری است داریم با اینها زندگی میکنیم. انگلیسیها هرچه خطر اسلام مقاومت و اسلام ناب اهلبیت(ع) را بیشتر دیدند، این دشمنیها را ایجاد کردند. حتی قبل از انقلاب، همین وهابیت، دشمنیشان با شیعیان اینقدر زیاد نبود. مثلاً قبلاً سخنرانان مطرح شیعه، میرفتند در مدینه و راحت سخنرانی میکردند. حتی الان برخی از جریانهای وهابی هستند که بههیچ وجه حاضر نیستند، شیعه را تکفیر کنند و سر ببرند. و اخیراً با داعشیها هم درگیر شدهاند.
راه نجات در فتنههای آخرالزمان؟ / ببینید دشمنان درج? یک اهلبیت(ع) به طرف چه کسانی میروند؛ از آنها فاصله بگیرید!
دشمنان اصلی اهلبیت(ع) همین جریان استکبار و جریان صهیونیستها هستند. حالا آن فتنهای که شدیدتر از فتن? دجال است، این است که بعضیها با این دشمنان اهلبیت(ع) دوستی میکنند. و با دوستان اهلبیت(ع) دشمنی میکنند. پس شما دشمنان اصلی اهلبیت(ع) را گم نکنید. ببینید آنها بهطرف چه کسانی رفتهاند، شما از آنها فاصله بگیرید.
استکبار، بهجز خائنین، از «مؤمنین ضعیف» هم استفاده میکند
اینطور نیست که جریان استکبار و صهیونیسم، فقط خائنین را دوست داشته باشند. نه! آنها در درج? اول، خائنینی مثل داعشیها را دوست دارد ولی اگر زورشان نرسد، به سراغ مؤمنین ضعیف میروند، و اگر زورش نرسد، میآیند بین مؤمنین قوی، کسانی که ضعیفتر هستند را انتخاب میکند. بالاخره آنها میخواهد با اینکارها، مرگ خود را عقب بیندازند.
دشمنی آمریکا با برخی، بعد از سه دهه، اخیراً تبدیل به دوستی شده! / BBC قبلاً به برخی توهین میکرد، ولی الان میگوید: «به او رأی دهید!»
بعضیها بودند که یک زمانی آمریکا با آنها دشمنی درج? یک داشته است، ولی به مرور زمان، این دشمنی تبدیل به دوستی شده است. یعنی از دشمنی درج? یک شروع شده، و یک ده? بعد، دشمنی آمریکا با آنها درج? دو شده، یک ده? بعد، دشمنی آمریکا با آنها درج? سه شده، و اخیراً دشمنی با همان آدم، تبدیل به دوستی شده است. مثلاً همین شبکههای خبیث مثل بی بی سی، قبلاً علیه این آدم، چه توهینهایی میکردند! ولی الان میگویند: «مردم بروید به اینها رأی بدهید!»
برای اینکه در فتنهها منحرف نشویم چه کنیم؟
امام رضا(ع) در روایت فوق، دو تا مشخص? برجسته به ما داده است تا راه را گم نکنیم: 1- کسانی که با دشمنان اهلبیت(ع) دوستی میکنند را بشناسیم 2- کسانی که با دوستان اهلبیت(ع) دشمنی میکنند را بشناسیم. یعنی این دو گروه را بشناسیم و کنار بگذاریم تا دچار فتنه نشویم. ببینید آدم حسابیِ مورد اعتماد قلبی شما- از نظر تقوا، سلامت و دیانت -کیست؟ کسانی که با این آدمهای حسابی و این خوبان، دشمنی میکنند را کنار بگذارید. بعید است این کار خیلی سخت باشد! کسی که بدون هیچ دلیل درستی، با این آدم خوب، دشمنی میکند، باید کنار گذاشت. اگر شما این دو مسیر را دقیق بشناسید، در این صورت هیچ وقت-در این فتنهها- منحرف نخواهید شد.
آیا این دو ویژگی در قرآن هم آمده؟ الف) قرآن: منافقین «میل به کفار» دارند و منافع خود را در «ارتباط با کفار» میبینند!
آیا این دو ویژگی که مربوط به فتن? شدیدتر از دجال است، در قرآن هم برای منافقین آمده است؟ بله، آمده است. یکی از این ویژگیهای منافقین که در این آیه تصریح شده این است که یک تمایلی به کفار دارند و منافع خود را در گروِ ارتباط با کفار میبینند: «فَترََى الَّذِینَ فىِ قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یُسَرِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نخَْشىَ أَن تُصِیبَنَا دَائرَهٌ» (مائده/52) میبینی کسانی که در قلبشان مرض دارند، به سوی کفار میشتابد(اینها یک شتاب و یک حرص و ولعی در رفتن به سمت کفار دارند) میگویند: ما که با کفار نیستیم و از آنها جدا هستیم، ولی میخواهیم آنها به ما صدمه نزنند! مثلاً میخواهیم چرخ مزعهمان بچرخد! لابد اینطوری میگفتند دیگر؛ چون آنموقع که کارخانه نبوده! در ادام? آیه میفرماید: «فَعَسىَ اللَّهُ أَن یَأْتىَِ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَیُصْبِحُواْ عَلىَ مَا أَسرَُّواْ فىِ أَنفُسِهِمْ نَادِمِین» (همان) حالا اگر خدا یک فتحی رساند و قدرت شما را بر کافران غلبه داد، و اگر معلوم شد که شما از آنها قویتر هستید-مثلاً یک سردار داشتید که در منطقه گُل کاشت و توانست دشمن را زمین بزند- آن کسانی که به طرف کافران میرفتند، در قلب خودشان نادم میشوند. و در آی? بعد میفرماید: اینها کسانی هستند که دچار حبط عمل میشوند. یعنی خدا دیگر کارهای خوبشان را هم قبول نمیکند(حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُواْ خَاسرِِین؛ مائده/53)
آیت الله بهجت(ره) : ریش? آباد نشدن دنیای ما، اختلاط و دوستی با کفار است!
سخنان آیتالله بهجت(ره) دربار? ارتباط با کفار، را حتماً ببینید. ایشان ریش? مشکلات را ارتباط با کفار میداند. ایشان تأکید میکند که قرآن فرموده است؛ باید این ارتباط با کفار را قطع کرد: «به ما گفتند با کفّار اختلاط و اتّحاد و هو هویّت پیدا نکنید: (لا تَتَّخِذُوا الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ؛ نساء/44) کفار را دوست خود نگیرید. ولی ما با آنها اختلاط پیدا کردیم و آنها اول دین ما را گرفتند که دنیا به ما بدهند، و بعد دنیا را هم از ما گرفتند.»(در محضر بهجت/3/ نکت? 1519) «ای کاش میفهمیدیم که گرگها بر ما هجوم آوردهاند و دارند ما را میخورند! ما باید به کفار سوءظن داشته باشیم و با آنها «أودّاء و اخلاء» نباشیم، و از حقشان بترسیم. چه برسد به باطلشان؛ زیرا آنان حق را تور و وسیل? صید و شکار ما قرار میدهند. خدا کند بفهمیم که صلاح دین و دنیای ما تمسک به انبیاء و اولیاء(ع) است، و جدایی از آنها به صلاح دین و دنیای ما نیست، و اینکه کفار بعد از گرفتن دین ما، دنیای ما را هم از دست ما میگیرند.»(در محضر بهجت/ 1/ نکت? 211)
«ائمّ? ما(ع) که فرمودند: «با کفّار اختلاط نکنید»، در حقیقت برای حفظ دنیای ما بود، و میخواستند دنیای ما را برای خود ما تأمین کنند. و کار به جایی کشیده که کفّار نفت و ثروتهای طبیعی و ذخایر زمینی و معادن ما را به غارت میبرند، بعد به عنوان تصدّق و آقایی و یا به عنوان وام با بهرههای کلان با تلطّف و مهر و عطوفت به ما میدهند! اکنون ما مسلمانان اسیر و عبید آنها، و در زیر دست و چکم? آنها خوار و ذلیل هستیم، ولی هنوز نمیفهمیم برای چه اینگونه شکست خوردهایم؟ آیا از عملکرد خود ما است، و یا مثلاً از پریدن کلاغ!؟» (در محضر بهجت/1/نکت? 35)
البته این به معنای قطع مطلق ارتباط نیست، بلکه به معنای ارتباط نابهجا و ذلیلانه با کفار است. وقتی که مؤمنین، بیخود با کفار ارتباط میگیرند و به آنها اعتنا میکنند و دل میسپارند، خدا خودش این مؤمنین را میزند.
آیا ویژگی دوم هم در قرآن آمده؟ ب) قرآن: منافقین با قرآن مشکل ندارند، با ولایت مشکل دارند!
یکی از ویژگیهای نفاق-همانطور که بیان شد- این است که یک تمایلی نسبت به کفار دارند. و یکی دیگر از ویژگیهای منافقین این است که یک گریزی از ولایت و ولایتمداران دارند. میفرماید: «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً» (نساء/61) پیامبر من! وقتی به آنها میگویی که به سوی قرآن و به سوی پیامبر خدا بیایید، منافقین را میبینی که با قرآن مشکل ندارند، بلکه با تو مشکل دارند! با ولایت تو و با تبعیت از تو مشکل دارند!
پس این دو ویژگی برجست? منافقین که در قرآن و در فرمایش امام رضا(ع) آمده است، این است: “1.کافرگرایی 2.ولایتگریزی” اینها دو ویژگی کسانی است که در آخرالزمان فتن? شدیدتر از دجال درست میکنند. و همچنین دو ملاک بسیار عالی برای تشخیص راه است.
http://www.darsiahkal.ir/67239/67239/#comment-57253
***نسیم معرفت***
به نام خدا
خبرچینی ونمّامی یکی از زشت ترین صفات
وَلَا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَّهِینٍ * هَمَّازٍ مَّشَّاء بِنَمِیمٍ * مَنَّاعٍ لِّلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ
و از هر قسم خورنده فرو مایه اى فرمان مَبَر * کسی که عیبجوست و براى خبرچینى گام برمىدارد * کسی که مانع خیر و تجاوزگر و گناه پیشه می باشد.
سوره قَلَم آیات 10 و11 و12
خبرچینی (که نام های دیگری از قبیل نَمّامی و سِعایَت و دو بهم زنی وقـَتّاتی) دارد یکی از زشت ترین صفات است که متاسفانه بعضی ها دچار آن هستند. سخن چینی و نمّامی به معنای آن است که خبر ومطلب کسی( ویا کسانی) را با اهداف ونیات شوم و تفرقه برانگیز به دیگری (ویا دیگران)بازگو کند ونیز سخن دیگری به وی منتقل نماید که نتیجه و ثمره شوم و زشت آن اختلاف و نزاع و دعوا ودرگیری و شِقاق و کینه وعداوت ودشمنی وکدورت بین افراد است. از سخن چینی با عنوان سِعایت هم یادشده است که بیانگر آن است که شخص نَمّام وسخن چین برای جدایی وتفرقه و اختلاف بین افراد سعی وتلاش می کند!!! در آیات و روایات اسلامی به شدت از این صفت ناپسند وزشت نهی و مذمّت شده است.
آیات 10 و11 و12 و 13 از سوره قَلَم در باره مذمت سخن چینی ونَمّامی وارد شده است وَلَا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَّهِینٍ * هَمَّازٍ مَّشَّاء بِنَمِیمٍ * مَنَّاعٍ لِّلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ *عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنیمٍ . یعنی و از هر قسم خورنده فرو مایه اى فرمان مَبَر * کسی که عیبجوست و براى خبرچینى گام برمىدارد * کسی که مانع خیر و تجاوزگر و گناه پیشه می باشد. سخن چین ، کینه توز و پرخور و خَشِن و بدنام است. در روایات نیز به شدت از سخن چینی نهی ومذمت گردیه است.
در آیه شریه بالا که ذکر کردم از سخن چین به عنوان زَنیم یعنی کسی که اصل و نسب روشنی ندارد نام یاد شده است و این دلیل بر عظمت وبزرگی این گناه است.
راغب اصفهانی در مفرداتش می گوید: زَنیم به کسی گفته می شود که به طایفه ای منسوب شده ولی در واقع از آن ها نیست. (سپس می گوید:) ریشه این لغت از زَنَمَه به معنی زائده و آویزه گوش و حلق گوسفند گرفته شده است. گویی شخص سخن چین در میان قوم خود مثل یک موجود زیادی و وصله ناهمرنگی است که بدون دلیل به آن ها منتسب شده و گویی مانند کسی است که اصل و نسب روشن و درستی ندارد.
مرحوم ملّا محسن فیض کاشانی نیز در مَحَجَّةُ البَیضاء از عبدالله بن مبارک نقل می کند:زَنیم کسی است که از زنا متولد شده و همه چیز را در همه جا بازگو می کند. سپس می گوید: عبدالله بن مبارک این تفسیر را از آیه شریفه «عُتُلٍّ بَعْدَ ذ لِکَ زَنیمٍ» (سوره قلم:13) برداشت کرده است.
خلاصه این که سخن چین و نمّام مانند کسی است که نطفه اش از طریق مشروع بسته نشده است.
در روایتی وارد شده است که پیامبر اسلام (صَلَّی اللهُ علیه وآله وسلّم) به ابوذر غفاری خطاب کرد وفرمود : ای اباذر قَتّات یعنی سخن چین هرگز وارد بهشت نمی شود!!
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ فِی الْمَجَالِسِ وَ الْأَخْبَارِ بِإِسْنَادِهِعَنْ أَبِی ذَرٍّ عَنِ النَّبِیِّ ص فِی وَصِیَّتِهِ لَهُ قَالَ یَا أَبَا ذَرٍّ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ الْقَتَّاتُ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الْقَتَّاتُ قَالَ النَّمَّامُ یَا أَبَا ذَرٍّ صَاحِبُ النَّمِیمَةِ لَا یَسْتَرِیحُ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ فِی الْآخِرَةِ یَا أَبَا ذَرٍّ مَنْ کَانَ ذَا وَجْهَیْنِ وَ لِسَانَیْنِ فِی الدُّنْیَا فَهُوَ ذُو وَجْهَیْنِ فِی النَّارِ یَا أَبَا ذَرٍّ الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَةِ وَ إِفْشَاؤُکَ سِرَّ أَخِیکَ خِیَانَةٌ (فَاجْتَنِبْ ذَلِکَ وَ اجْتَنِبْ مَجْلِسَ الْعَثْرَةِ .
مرحوم شیخ عاملى درکتاب شریف وسایل ازشیخ صدوق دردوکتاب مجالس والاخبار ازجناب ابى ذر ازرسول خدا صلى الله علیه واله نقل میکند که فرمود اى اباذر قَتًّات هرگز وارد بهشت نمیشود ابوذ رمیگوید من عرض کردم یارسول الله قَتًّات چیست ؟حضرت فرمودند قتات همان سخن چین است اى اباذر سخن چین هرگز ازعذاب الهى دراخرت راحتى نخواهد داشت اى اباذر کسى که دوروو دوزبانه باشد دردنیا ، داراى دو رو دراتش خواهد بود. اى اباذر شرط مجالست رعایت امانت است واینکه تو اسرار برادرت را فاش کنى عین خیانت است پس مبادا که چنین باشى مبادا که درمجالس گناه شرکت نمایى.
وسائل الشیعة ج : 12 ص : 308.
سخن چینی سبب ها وریشه ها وعواملی دارد که برخی از آن ها عبارتند از : !-عداوت ودشمنی وکینه وحِقد. 2_ حسودی وحسادت 3_ نفاق و دورویی 4- بی تقوایی وبی پروایی و بی حیایی 5- حَرّافی و پُرگویی 6- مال دوستی وطمع و نیز حرص و آزمندی 7- حرام زادگی وبدنامی 8-
وخبر چینی و دو بهم زنی ، آثار زیانبار فردی واجتماعی فراوانی دارد. ..... یکی از آثار زشت خبرچینی ونمّامی وسخن چینی ایجاد نفرت و کدورت در دل ها است که افراد به جان هم بیفتند وفاصله ها واختلافات بوجود آید. نَمّامی وخبر چینی ، وحدت و اُنس ومحبت در بین دل های را از هم می پاشد وایجاد اختلاف و درگیری موجب خشم خداوند متعال است . البته کسی که خبر چینی می کند یقینا خشم خدا وخلق را در پی خواهد داشت واگر توبه نکند وبرنگردد در دنیا وآخرت خوار ورسوا وذلیل خواهد شد.
سعدی شیرازی در اوائل کتاب گلستانش چنین می فرماید:
میان دوکس جنگ چون آتش است
سخن چین بدبخت هیزم کَش است.
نگارش : توسط سیداصغرسعادت میرقدیم
***نسیم معرفت***
به نام خدا
در ماه های اول سال 58 مناظره ای داغ بین مهندس بازرگان، شهید دکتربهشتی تحت عنوان : تخصص بالاتر است یا تعهد و تقوا؟درصداوسیما برگزار شد شهید بهشتی معتقد بودمسئولین باید متعهد باشندوبازرگان اعتقاد داشت تخصص مهمتر است.
درلابلاى بحث مرحوم بازرگان سوالى از شهید بهشتی پرسید: آقای دکتر فرض کنیم که قصد داریدبااتوبوس ازشهرى به تهران بیایید. راننده ای داریم که جاده را مثل کف دست میشناسه ولی اهل همه جور معصیتی است و راننده دیگری که تازه کار است ولی بسیار متقی و اهل تدین. شما خانواده تون رو با کدام راننده راهی میکنید؟! در این هنگام شهید بهشتی مکثی طولانی کرده سپس به علامت تایید نظر مرحوم بازرگان، بزرگوارانه فرمودند آقا من دیگه صحبتی ندارم!
هر چند مرحوم بازرگان به ظاهر برنده این مناظره بود ولی این پارادوکسی که در این مناظره مشاهده می شود برای خیلی ها ممکن است حل نشده باشد که چگونه تخصّصِ بدون تعهد وتقوی می تواند بالاتر از تعهدو تقوی باشد در حالی که طبق آموزه های شرعی وباورهای عمومی مسلمانان ، تهعد وتقوی باید بالاتر باشد ؟!!! آیا مکث طولانی شهید دکتر بهشتی در برابر سوال آقای مهندس بازرگان وکلام ایشان که گفت : آقا من دیگه صحبتی ندارم نشانه آن است که تخصصّ بدون تعهد بالاتر از تعهد وتقوی است؟!!!
باید توجه داشت که در اینجا ما می توانیم سه عنوان داشته باشیم: !- عنوان تعهد وتقوی 2- عنوان تخصص(اعم از اینکه همراه با تعهد باشد یا نباشد) 3- عنوان عقل ودرایت. بعضی ها هرسه تا را باهم دارند یعنی هم متخصص وهم متعهد وهم عاقل هستند. برخی هیچکدام را ندارند که اینها چارپایان ویا بدتر از آن ها هستند ودر شأن آنها در سوره اعراف آیه 179 چنین آمده است:وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ
به یقین ، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم آنها دلها [ عقلها ] یی دارند که با آن ( اندیشه نمی کنند ، و ) نمی فهمند و چشمانی که با آن نمی بینند و گوشهایی که با آن نمی شنوند آنها همچون چهارپایانند بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند ( چرا که با داشتن همه گونه امکانات هدایت ، باز هم گمراهند
برخی نیزتخصص دارند اما تقوی وتعهدی ندارند. سوالی که مطرح شد در این فرض است که کسی که فقط تخصص دارد و ازتقوی وتعهدی برخوردار نیست آیا او بالاتر وارجح تر است یا کسی که دارای تخصص نیست وفقط باتقوی ومتعهد است؟!!! دراین رابطه توضیح کوتاهی می دهم شاید که با مطالب پیشینی که ارائه کردم ، ابهام موجود در باب پارادوکس تخصص وتعهد را برطرف سازد.
در هر زمانی انسان های متخصص ومتعهد وجود دارند که باید از وجود بابرکتشان درمراکز مختلف استفاده کرد .
متاسفانه بعضی از مسولیین با بی توجهی به مساله تخصص وتعهد وتقوی ، به کسانی مسولیت می دهند که ممکن است تخصص داشته باشند ولی تعهد وتقوی یا ندارند ویا بسیار کم است و بواسطه این بی توجهی نیز آسیب هایی به کشور وانقلاب وارد شد و خدای ناکرده می شود. به امثال آقای مهندس بازرگان وکسانی که همفکران او در عصرما هستند می گوییم آری اگر در برهه وزمانی هیچ فردی که متخصص ومتعهد و متقی باشد فراهم نشد از باب ضرورت وناچاری و اَکل مَیته به متخصص بی تقوی مراجعه می کنیم ولی شاید این مساله صِرف یک فرض باشد. باید توجه داشت که در کارهای مهم وپیچیده حتما تخصص لازم است واین یک امر بدیهی وروشن و وجدانی وفطری و مسلم است ولی مشکل برخی از مسؤلیین این است که اصلا تعهدی نسبت به گزینش انسان های متخصص ومتعهد ندارند وچون خودشون مشکل فکری وعقیدتی و....دارند دنبال متخصص های بی تعهد می روند ومصایب وگرفتاری ایجاد می کنند. مساله دیگر این است که تخصص باید همراه عقل ودرایت باشد. چه بسیار کسانی که تخصص و مدرک واقعی دارند ولی عقل و اندیشه ودرایت ندارند. حضرت امام خمینی ره درباره شهید رجایی فرمود: رجایی عقلش از علمش(مدرک وتخصصش)بیشتر است. این کلام حضرت امام ره اشاره داشت به آقای بنی صدر که تخصص( دکترای اقتصاد) داشت ولی عقل نداشت. مسؤلی که تخصص داشته باشد ولی عقل سالم نداشته باشد کشور و ... را به اجانب می سپارد و .....
می گویند که از شهید چمران سئوال کردند که آقای دکتر تقوا بالاتر است یا تخصص؟ شهید چمران فرمودند تقوا بالاتر است! ولی اگر کسی تخصص کاری را نداشته باشد و منصبی را قبول کند قطعاً انسان "بی تقوایی" است!
نگارش : توسط سیداصغر سعادت میرقدیم
***نسیم معرفت***
آثار معاشرت و همنشینی با علماء
وَ مَنْ خَالَطَ الْعُلَمَاءَ وُقِّرَ وَ مَنْ خَالَطَ الْأَنْذَالَحُقِّرَوَ مَنْ سَفِهَ عَلَى النَّاسِ شُتِمَوَ مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ السَّوْءِ اتُّهِمَ وَ مَنْ مَزَحَ اسْتُخِفَّ بِهِ وَ مَنْ أَکْثَرَ مِنْ شَیْءٍ عُرِفَ بِهِ
ترجمه: کسی که باعلماء ودانشمندان مخالطت ومعاشرت داشته باشد ،محترم وموقّر وبلند مرتبه می شود وکسی که باافراد پست وفرومایه معاشرت وهمنشینی کند ،خوار وکوچک می گردد. وهرکس که نابخردانه بامردم رفتار نماید(ویا اینکه نسبت سفاهت وبی خردی به مردم بدهد)مورد دشنام وشماتت مردم قرار می گیرد. وکسی که در محل وجایگاه تهمت وارد شود ،متهم می شود. وکسی که شوخی ومزاح(خارج از نزاکت وعفت وادب ) کند، نزد مردم خوار وسبک می گردد وکسی که زیاد به کاری دست زند به همان کار شناخته می شود(پس شایسته ونیکو است که آدمی به کارهای ارزشمند وپسندیده اشتغال داشته باشد تا نام نیکش همیشه برقرار باشد)
بحار الأنوار، ج1، ص205، باب 4 .
مجالست با علماء تا آن اندازه مهم است که جبرئیل هم آرزو می کرد که همنشین علماء باشد. رسولخدا ص در سفارشی به علی ع فرمود:یَا عَلِیُّ! تَمَنَّی جَبْرئِیلُ اَنْ یَکُونَ مِنْ بَنِی آدَمَ بِسَبْعِ خِصَالٍ وَ هِیَ الصَّلَوه فِی الْجَمَاعَه وَ مُجَالَسَتُهُ الْعُلَمَاءَ وَالصُّلْحُ بَیْنَ الاِثْنَیْنِ وَ اِکْرَامُ الْیَتِیمِ وَ عِیَادَه الْمَرِیضِ وَ تَشْیِیعُ الْجَنَازه وَ سَْقیُ الْمَاءِ فِی الْحَجِّ فَاحْرُصْ عَلَی ذَلِکَ. رسولخدا ص به علی ع فرمود: یاعلی جبرئیل آرزو کرده که از بنی آدم باشد بواسطه هفت خصلت که در میان آنها می باشد:1-نماز جماعت2-مجالست با علماء3- آشتی وصلح دادن میان دو نفر4-احترام واکرام کردن یتیم5-عیادت از مریض وبیمار6-تشییع جنازه کردن(حضور در تشییع جنازه مؤمنین ومؤمنات)7-سیراب نمودن تشنگان در موسم حج پس یا علی بر این امور حریص باش.
زبدة الأحادیث ج1 ص15
مواعظ العددیه، ص 195.
قالَ الاْمامُ عَلىّ بنُ الْحسَین، زَیْنُ الْعابدین (عَلَیْهِ السَّلام) : مُجالَسَهُ الصَّالِحیِنَ داعِیَهٌ إلى الصَّلاحِ، وَ أَدَبُ الْعُلَماءِ زِیادَهٌ فِى الْعَقْلِ.
امام سجاد(علیه اسلام) فرمود: هم نشینى با صالحان انسان را به سوى صلاح و خیر مى کشاند; و معاشرت و هم صحبت شدن با علماء، سبب افزایش شعور و بینش مى باشد.
بحارالأنوار: ج 1، ص 141، ضمن ح 30، و ج 75، ص 304.
http://ahadis-o-revayat.blogfa.com/post-451.aspx
فراوری توسط : سیداصغر سعادت میرقدیم
***نسیم معرفت***
از دنیاى شما سه چیز را دوست می دارم(حضرت فاطمه سلام الله علیها)
حضرت فاطمه علیهاالسلام : حُبِّبَ إلَىَّ من دُنیاکُم ثَلاثٌ : تِلاوَةُ کِتابِ اللّه ِ و النَّظَرُ فی وَجهِ رَسولِ اللّه ِ و الإنفاقُ فی سَبیلِ اللّه ِ ؛
حضرت فاطمه علیهاالسلام :از دنیاى شما سه چیز را دوست می دارم : تلاوت قرآن ، نگاه به چهره پیامبر خدا ص و انفاق در راه خدا .
.: Weblog Themes By Pichak :.