شرح دعای روز دوازدهم ماه رمضان
به عیب خودتان بپردازید نه به عیب دیگران !خوش به حال بندهای که به عیب خودش میپردازد و به عیب دیگران کاری ندارد.

اللّهمّ زَینّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ خدایا زینت ده مرا در آن با پوشش و پاکدامنی
واسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ والکَفافِ و بپوشانم در آن جامه قناعت و خودداری
واحْمِلنی فیهِ علی العَدْلِ والإنْصافِ و وادارم نما در آن بر عدل و انصاف
وامِنّی فیهِ من کلِّ ما أخافُ بِعِصْمَتِکَ و آسودهام دار در آن از هر چیز که میترسمیا عِصْمَةَ الخائِفین به نگاهداری خودت ای نگهدار ترسناکان
دعا با صدای امیر رضا عرب
شرح فرازهای دعا
«اللّهمّ زَینّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ»
خدایا روزی کن من را در ماه رمضان و به دو چیز زینت بده :
ستر و عفاف. ستر یعنی اینکه گناهان مردم را مخفی کنم. به ما چه ارتباطی دارد که فلانی عیب دارد؟ خوش به حال بندهای که به عیب خودش میپردازد و به عیب دیگران کاری ندارد. اگر رفیقت هم عیب دارد به کسی نگو. غیبت حرام است و عمل چهل روز را از بین میبرد و اعمال خوب غیبت کننده را در نامه اعمال شخص غیبت شونده مینویسند.
چه خوب است که خوبیهای مردم را بیان کنیم .
آنها که به عیب دیگران کاری ندارند، بهترین زینت را دارند. حدیث داریم خوش به حال کسی که به عیب خود پرداخته به عیب دیگران کاری ندارد.
در ادامه دعا عفاف آمده است. عفاف یعنی اینکه گناه نکنیم و عفت نفس داشته باشیم که گناه نکردن است. پس بیان نکردن گناه دیگران و داشتن عفاف اولین دعایی است که در این روز از خدا میخواهیم.
«واسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ والکَفافِ»
خدایا من را به دو چیز مستور کن؛ یکی لباس قناعت و دیگری کفاف.
کفاف یعنی اینکه زندگی را بگذرانیم. اگر مال و ثروت زیاد داشته باشیم گرفتار میشویم و اگر دستمان پیش کسی دراز باشد ذلیل میشویم پس از خدا بخواهیم که به اندازه کفاف زندگی به ما بدهد. قناعت هم به انسان عزت میدهد و کسی که قناعت دارد خدا او را عزیز میکند.
بزرگترین گنج، قناعت است و قناعت سرمایهای بیپایان. قناعت، یعنی نخواستن، کم خواستن، راضی بودن به داشته و کندن دندان طمع.

وقتی به خواهشهای بیمورد دل جواب «نه» ندادی و به دام خواستههای حرص افتادی، اسیر گنداب «دنیا» میشوی باتلاقی که هرچه بیشتر در آن دست و پا میزنی و تلاش میکنی، بیشتر در آن گرفتار میشوی. نتیجه آن مشخص است!
نفس، چاه ویلی است که هیچگاه پر نمیشود. درد «تکاثر» و «افزونطلبی»، زخم ناسور بشریت بوده و هست و تنها مرهم آن «قناعت» است.
«واحْمِلنی فیهِ علی العَدْلِ والإنْصافِ وامِنّی فیهِ من کلِّ ما أخافُ»
خدایا من را عادل کن و کاری کن انصاف داشته باشم و خدایا از هرچه که من از آن میترسم من را امان ده. اگر کسی ما را تهدید میکند به ما ایمنی بده که کسی نتواند به ما تعرض کند.
«بِعِصْمَتِکَ یا عِصْمَةَ الخائِفین»
به عصمت و حفظ و نگهبانی خودت ای کسی که خائفین و ترسناکان را نگهداری میکنی، ای کسی که هر که به تو متوسل میشود از او نگهداری میکنی، خدایا درباره ما این دعاها را مستجاب بفرما!
نماز شب سیزدهم ماه رمضان
چهار رکعت در هر رکعت حمد و بیست و پنج مرتبه توحید
فرآوری :زهرا اجلال
گروه دین تبیان
منابع :
بیانات آیت الله مجتهدی تهرانی
سایت مفاد
در گفتوگو با خبرگزاری حوزه عنوان شد
توجه خاص امام(ره) به آیتالله محمدیگیلانی
آیتالله نجفی در گفتوگو با خبرگزاری حوزه گفت: آیتالله گیلانی بسیار مورد احترام و توجه امام خمینی (ره) بود که از سوی ایشان در مناصب مختلف فقاهتی و قضایی انتخاب شدند.
وی با اشاره به سالهای حضورش در درس مرحوم آیت الله محمدی گیلانی خاطرنشان کرد: در اوایل دهه پنجاه شمسی در مسجد خان قم از فیض حضورشان بهره مند می شدم، حضرت استاد در دروس مختلف از جمله فلسفه بسیار تبحر و علم داشتند و بنده اواخر مجموعه مرحوم سبزواری در بحث معاد را از ایشان فراگرفتم.
شاگرد مرحوم آیت الله محمدی گیلانی، شخصیت انقلابی استاد را بسیار برجسته خواند و افزود: ایشان نقش مؤثری در در انقلاب و تثبیت نظام اسلامی داشتند.
وی یکی از ویژگی های شخصیتی رئیس سابق دادگاه های انقلاب اسلامی را تعبد انقلابی خواند و افزود: تنها کسی که با جان و دل به دین یقین پیدا کند عدالت را در مورد همگان حتی فرزندانش اجرا می کند.
آیت الله نجفی تهرانی در این ارتباط افزود: حضرت ابراهیم که در بالاترین مرتبه یقین قرار داشتند، وقتی یقین یافتند موعظه و نصحیتشان در آذر اثر ندارد او را رها کرد؛ یا مثال دیگر اینکه همین پیغمبر الهی وقتی رضایت خداوند را در قربانی کردن فرزندشان دید چنین کرد.
وی نتیجه گرفت: مرحوم آیت الله محمدی گیلانی، نیز چنین شخصیتی بود که به دلیل تعبد بسیار و یقین کامل نص صریح دستور دین را اجرا می کرد و در این ارتباط تبعیض قایل نمی شد.
شاگرد مرحوم آیت الله محمدی گیلانی در ادامه از زیبایی ظاهری و باطنی استاد گفت و اظهار داشت: ایشان بسیار مرتب و منظم بودند به طوری که لباس هایشان همیشه تمیز و اتوکشیده بود؛ همچنان که باطنی بسیار زیبا و آراسته داشتند.
وی ادامه داد: حضرت استاد بسیار خوش برخورد و گشاده رو بود و لبخند از لبانش حذف نمی شد.
آیت الله نجفی تهرانی، یکی دیگر از ویژگی های استاد خود را برخورد مناسب و پذیرا با طلاب خواند و تصریح کرد: ایشان همیشه منتظر بودند، طلبه ها سئوال کنند و با روی خوش و طمئنینه جواب می دادند.
ماجرای گریه مؤلف مفاتیحالجنان
خبرگزاری تسنیم: فرزند بزرگ مرحوم شیخ عباس قمی نقل میکرد: پدر ما در کتابخانه خودشان مشغول مطالعه بودند. یک وقت دیدیم همین طوری که مشغول مطالعه هستند، با صدای بلند گریه میکنند. خدمت ایشان رفتم و پرسیدم که چه اتفاقی افتاده است.
*باطن و چهره الهی
در محضر روایتی بودیم که رسول خدا(ص) چهل توصیه به امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب(ع) داشتند. نتیجه عمل به این امور چهلگانه، رسیدن به مقامات عالیه است که نهایت آرزوی مؤمنین است. فرازهایی دیگر از این حدیث را بیان میکنیم.
«وَ أَنْ تَکُونَ سَرِیرَتَکَ کَعَلَانِیَتِکَ وَ أَنْ لَا تَکُونَ عَلَانِیَتُکَ حَسَنَةً وَ سَرِیرَتُکَ قَبِیحَةً فَإِنْ فَعَلْتَ ذَلِکَ کُنْتَ مِنَ الْمُنَافِقِینَ»، رسول خدا(ص) به حسب این نقل توصیه میفرمایند که باید سعی کنید که درون شما همانند برون شما باشد؛ ظاهر و باطن شما یکسان باشد.
مقصود از یکسان بودن ظاهر و باطن چیست؟ چهار صورت متصور است: ظاهر و باطن انسان هر دو به صلاح و سداد باشد. درونش محبت الهی و خشیت الهی هست و ظاهرش هم اینگونه است. همینطور که در باطنش نمود دارد، در چهره و اعمال و رفتارش هم نمود دارد. آثار باطن این چنین به این ظاهر شخص نفوذ کرده است و همیشه دنیا، آدمهای این جوری بودهاند. در هر جایی که یک باطن مصفایی بوده، این صفا به ظاهر آنها هم تراویده است.
مرحوم امام(ره) در تعریف از مرحوم آقای حاج سیدیوسف حکیم(ره) فرمودند که وقتی انسان ایشان را میدید، به یاد آخرت میافتاد. این چهره، یک چهره الهی است. از مرحوم استاد قاروبی(ره) شنیدم که بعد از مرحوم آقای حکیم، همه مقدمات مرجعیت برای فرزند ایشان فراهم بود، هم در سن و سالی بودند که نزد مردم پذیرفته شده بود و هم فرزند مرحوم آیتالله حکیم بودند، بعد از فوت آیتالله حکیم عشایر و دستهجات عراق برای تسلیت به منزل ایشان میآمدند و شعارشان هم این بود که «شیخ یوسف قلدناک قلدناک» ولی ایشان فرموده بودند که من صلاحیت این حرف را ندارم و به مرحوم آیتالله خوئی(ره) ارجاع دادند.
*تزویر نفس
انسان باید تربیت شده باشد تا گرفتار تزویر نفس نشود. گاهی نفس، تزویر در صلاح میکند. مثلاً عالمی را نصیحت میکند که قدم گذاشتن در مسیر مرجعیت برای ترویج و نشر شریعت برای شما واجب است و با صغری و کبریهایی بخواهد کلاه سر انسان بگذارد. بینش و بصیرت الهی میخواهد که آدم گرفتار نشود.
صورت دوم این است که ظاهر و باطن انسان یکی باشد، اما در عدم صلاح در تباهی و فساد؛ هم ظاهر و هم باطن هر دو خراب است. صورت سوم این است که باطن صالح باشد، اما ظاهرش این طور نباشد و صورت چهارم عکس این است که باطن خراب است، ولی یک ظاهر زیبنده، مؤمن و متقی نشان داده میشود.
*اگر باطن خراب، ظاهر صلاح باشد
اینجا فرمودند: «وَ أَنْ تَکُونَ سَرِیرَتَکَ کَعَلَانِیَتِکَ»، طبق فرمایش نورانی از ما خواسته شده که از این چهار صورت، دو مورد را داشته و دو مورد را نداشته باشیم. روشن است که این جمله «وَ أَنْ تَکُونَ سَرِیرَتَکَ کَعَلَانِیَتِکَ» از دو صورتش انصراف دارد. شارع نمیخواهد دعوت کند به اینکه این جور باشیم. اگرچه ممکن است بگویند که خب اگر کسی دید باطنش خراب است، حالا ظاهرش را هم ریا نکند و مثل باطن خودش قرار بدهد؛ از یک خباثت نجات یافته و آن نفاق است. ولی در عین حال این مدعو شارع نیست. لذا میماند دو صورت که یا هر دو در صلاح باشد یا اینکه اینجور نباشد که باطن خراب و ظاهر صلاح باشد.
این جمله رسول خدا(ص) ولو یک انصرافی دارد و انسان زکی متوجه این نکات میشود، ولی چون ممکن است شبههای داشته باشد، خودشان تفسیر کرده و بدل تفسیر آوردهاند. این جمله بعد، بدل تفسیر آن است.
«وَ أَنْ لَا تَکُونَ عَلَانِیَتُکَ حَسَنَةً وَ سَرِیرَتُکَ قَبِیحَةً»، هر کس تو را میبیند، میگوید ظاهر متدین، با تقوا، خداترس و با اخلاق دارید؛ در حالی که باطنت اینگونه نیست. از این حالت نهی شده است، گاهی انسان بعضی افراد را میبیند که اینطور هستند. مثلاً کسی که وضعش بد نیست، لباس مندرس میپوشد تا خودش را فقیر و مستضعف نشان دهد و عواطف مردم را به خودش جلب کند، یا شخصی که خشیت الهی ندارد، ولی سرش را کج میگیرد و زبان ذاکری نشان میدهد که دیگران خیال کنند که این آدم، آدم زاهد و خداترسی است.
«فَإِنْ فَعَلْتَ ذَلِکَ کُنْتَ مِنَ الْمُنَافِقِینَ»، اینها صفاتی است که فرمودهاند نباید این طور باشید و اگر این جور بودید، منافق هستید. این نشان میدهد که آدمی که این طور است و معاذالله عقایدش مشکل دارد، یعنی به آن خدایی که عالم به خفایا و اسرار انسانهاست، اعتقاد عملی ندارد.
«وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى»، اگر انسان این عقیده را داشته باشد که خدای متعال «یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى» است، خودش را در محضر او میبیند و شکی در این امور ندارد. اما وقتی باطن خودش را در محضر مبارک خداوند تصحیح و تهذیب نمیکند و برای خلق خدا که هیچ کاری از آن ها ساخته نیست، خودش را صالح نشان میدهد، این دلالت میکند که عقاید این شخص اشکال دارد.
*مبارزه منفی با رذایل اخلاقی
بنابراین، اگر کسی درونش اصلاح نشده باشد، نباید ظاهر خودش را نیکو جلوه دهد و از این کار نهی شده است. البته ما مواردی داریم که در شرع دستور داده شده که با آن مبارزه منفی بشود. مثلاً کسی که خدای ناکرده صفت حسد در او وجود دارد، با این حالت نفسانی حسد، مبارزه منفی انجام دهد؛ یعنی وقتی میبینید که دیگران به موفقیتهایی نایل شدند، برای آنها دعا و ابراز خوشحال کند، یا برای رسیدن آنها به موفقیتهایشان به آنها کمک کند.
اینها همه برخلاف آن سلیقه باطنی است که حسادت است، اما این دستور شارع است. لذا فرمودهاند که حسادت باطنی حرام نیست، ولی حسادت ورزیدن ظاهری اشکال دارد و ریشهکن کردن آن هم کار آسانی نیست. برای کسانی که میخواهند مناصب اجتماعی پیدا کنند، این تهذیب، خیلی مهم است.
در یک جریانی مرحوم آخوند خراسانی به مرحوم آیتالله العظمی بروجردی که شاگرد ایشان بوده، سفارش میکنند که در ایران با حاکم آن زمان ملاقاتی داشته باشند و مطلبی را بگویند . ایشان قبول نمیکنند و میفرمایند: علت قبول نکردن من این بود که میدانستم که ان حاکم قبول نمیکند. رفتن من و گفتن من، غیر از اینکه آبرو و مکانت مرا از بین ببرد، ثمره دیگری ندارد.
آبرو، نعمت خداست و کسی حق ندارد آبرویش را بدون دلیل از بین ببرد. البته گاهی برای پیشبرد اهداف اسلام باید از آبرو هم مثل جان و مال در راه خدا گذشت؛ این اشکالی ندارد. اما اگر کسی بیخود و بیوجه آبروی خودش را بدهد که هیچ اثری بر آن مترتب نیست، کار درستی نکرده است.
*بهترین مال
در روایات آمده است: «خَیرُ المالِ ما وَقی بِهِ العِرْضَ»، بهترین مالها، مالی است که به واسطه آن، عرض و آبروی انسان حفظ شود. در اسلام به این کار توصیه شده و خواسته اسلام است. انسان حق ندارد گناهان خودش - حتی گناهان بزرگ - را برای دیگران بگوید، بلکه باید بین خودش و خدا توبه و استغفار کند. فرمودهاند که لازم نیست گناهی را که حدّ یا تعزیر دارد، برای کسی بگویید.
*حکایتی از تقلید مرحوم حاجآقا مصطفی
والد ما میفرمودند که از مرحوم حاج آقا مصطفی - فرزند امام- شنیدم که فرمودند: میخواستم از مرحوم آقای بروجردی تقلید کنم؛ از پدرم پرسیدم که شما از کجا آقای بروجردی را عادل میدانید و دلیل شما بر عدالت آقای بروجردی چیست؟ مرحوم امام فرمودند: آقای بروجردی از آن ساداتی است که وقتی یک امر ناملایمی را میبیند، خیلی جوش میآورد، اما هیچ وقت از مرز شرع خارج نمیشود؛ آن چنان بر خودش مسلط است که علیرغم این حالت نفسانی، هرگز از مرز شرع خارج نمیشود که به کسی بیادبی کند.
*نفاق نشان ندهید
آنچه که از این حدیث شریف استفاده میشود، این است که سعی کنید آشکار و نهان شما مثل هم باشد و نفاق به خرج ندهید، اما آن مواردی که برای مبارزه منفی با بیماریهای باطنی نفس است - که قهراً نتیجهاش این است که در ظاهر مردم از ما چیزی میبینند که در واقع نداریم - ما این کارها را انجام میدهیم که آن باطن را درست کنیم و مقصودمان ریاکاری نیست. مقصود ما این نیست که بر خلاف باطنمان، ظاهرمان را خوب نشان بدهیم که بله، ما خیلی صالح هستیم، بلکه مقصودمان این است که آن باطن را با این مبارزه منفی اصلاح کنیم.
همچنین چون شارع امر فرموده است که آبرومندی خودت را حفظ کن، از این باب این گونه عمل میکند؛ یا در شرع فرموده که طبق صفات نفسانی عمل نکن و اگر حسادت واقعی داری، در ظاهر به آن عمل نکن. اینها برای این نیست که انسان بخواهد مردم را در اشتباه بیندازد و بخواهد ریاکاری کند، اگر هدف این باشد، مذموم است.
*نتیجه عمل به توصیههای پیامبر
به خودم و به همه شما عزیزان عرض میکنم که این فرمایشها دارای نکتههای مهمی است که رسول خدا(ص) از بین همه آموزههایی که آن بزرگوار از طرف خدای متعال برای بشر آورد، این چهل امر را در اینجا میفرمایند که اگر کسی این امور را در خودش پیاده کرد، به این مقامات راه پیدا میکند. پیاده شدن این امور کانه ملازمه با اصلاح بسیاری از امور دیگر و تحلّی به بسیاری از امور دیگردارد. مثلاً کسی که بخواهد سریره و علانیهاش مثل هم باشد و اهل ریا نباشد؛ چقدر صفات دیگر را میطلبد، چقدر معرفت میخواهد، چقدر همت میخواهد، چقدر جهاد نفس میخواهد. این، بسیاری از خوبیهای دیگر را به همراه دارد.
*دقت در انتخاب همنشین
بعد فرمودند: «وَ أَنْ لَا تَکْذِبَ وَ أَنْ لَا تُخَالِطَ الْکَذَّابِینَ»، دستورالعمل دیگر رسول خدا(ص) این است که نه خودت دروغ بگو و نه با آدمهای کذاب معاشرت داشته باش. ممکن است که کسی خودش دروغ نمیگوید، اما دوستان و رفقا و هم مجلسیها و کسانی که با او نشست و برخاست دارند، کذاباند و مراعات این گناه الهی را نمیکنند.
*حکایتی در مورد شیخ عباس قمی
والد ما از مرحوم شیخ علی محدثزاده - فرزند بزرگ مرحوم شیخ عباس قمی، صاحب مفاتیح الجنان - نقل میکردند که ایشان میفرمودند: پدر ما در کتابخانه خودشان مشغول مطالعه بودند. یک وقت دیدیم همینطوری که مشغول مطالعه هستند، با صدای بلند گریه میکنند. خدمت ایشان رفتم و پرسیدم که چه اتفاقی افتاده است؟ ایشان فرمودند که روایات باب کذب را مطالعه میکردم، یادم آمد که در عمرم یک بار دروغ گغتم. آن وقت هم که دروغ گفتم، تشخیص دادم که این دروغ مصلحت دارد و دروغ مصلحتآمیز هم حرام نیست، اما الآن میترسم که اشتباه کرده باشم. آن دروغی که گفتم، این بود که من در حجاز میخواستم از علمای عامه اجازه نقل حدیث بگیرم. برخی از علمای عامه در مورد یکی از فروع دین و معتقدات شیعه از من سؤال کردند که من در جواب آنها گفتم که عوام شیعه این کار را انجام میدهند. این جواب یک مفهوم دارد و مفهومش این است که علمای شیعه این کار را نمیکنند و قصدم از گفتن این جواب، این بود که اینها اجازه نقل روایت بدهند. ولی حالا میترسم این کار درست نبوده و من مشمول این روایات باشم.
آدمهایی که مواظب خودشان و به فکر آخرت خودشان هستند و واقعاً باورشان آمده که دنیا فانی است و باید از آن گذشت «وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ» و به فکر آخرت بود، اینگونه به یک احتمال که نکند من این جور هستم، منقلب میشوند.
*اجتناب از دروغ
به اوضاع خودمان نگاه کنیم که کذب و نقل کذب و امثال اینها کانه قبح یا حرمتش برداشته شده است. بنده بعضی از اهل تقوا را سراغ دارم که به بعضی از مجالس روضه نمیرفتند؛ میگفتند این آقایی که بالای منبر حرف میزند، دروغ میگوید و حضور در مجلس دروغ هم حرام است. اخیراً دیدم که یکی از بزرگان علما پای منبر کسی نشسته بود و شخصی که روضه میخواند، گفت: حضرت زینب(س) در مجلس یزید فلان مطلب را سه بار تکرار کردند. آن آقا از جا بلند میشود و میگوید که خاک بر دهانت باد؛ حضرت زینب (س) یک بار گفتند.
دروغ خیلی گناه بزرگی است و یکی از چیزهایی که در حرمت مثل دروغ است، قول به غیر علم است؛ یعنی چیزی را که انسان نمیداند که واقعیت دارد یا نه، به راحتی بگوید. اگرچه به قول به غیر علم نمیتوان دروغ گغت و به ادّله دروغ هم نمیشود برای آن استناد کرد، اما خودش یک محرم دیگر و از چیزهایی است که امروزه مبتلا به آن فراوان شده است.
*تساهل و تسامح در وظایف الهی
انسان باید خیلی مواظب باشد. یک وقت انسان میبیند که سالیانی از عمر و طلبگی و همه چیزش گذشته، اما ترقی نکرده است. بعد وقتی ریشهیابی میکند، میبیند علتش همین تساهلها و تسامحها در وظایف الهیاش بوده است که سبب شده توفیقات الهی سلب بشود و انسان ترقی نکند.
مردی خدمت حضرت امیرالمؤمنین(ع) رسید و عرض کرد که من توفیق بیدار شدن برای نماز شب را ندارم. حضرت(ع) فرمودند: گناهانت تو را زمینگیر کرده است (و اینکه بیداری نمیشوی، سرش این است). خیلی وقتها علت ترقی نکردن انسان، ارتکاب معاصی است. خدای متعال ذهن او را از فعال بودن باز میدارد و این نعمت را به ایشان نمیدهد که قوه اجتهاد و قوه نظر داشته باشد؛ فتح آفاقی برایش رخ نمیدهد و شخص نمیداند به چه دلیل رشد نمیکند.
*اجتناب از احتمال غیبت
در احوالات بزرگان سلف ما نقل شده که اینها چقدر مواظب غیبت بودند. مثلاً درباره بعضی از مراجع شنیدهام که نه تنها در زمان مرجعیتشان، بلکه در همان زمان طلبگی و زمانی که فاضل بودند و با طلاب محشور بودند، اصلاً کسی جرأت نمیکرده پیش آنها حرفی بزند که احتمال غیبت و یا احتمال دروغ داشته باشد. آن وقت خداوند متعال در ازای این عمل، مقام فقاهت و مقام ترویج شریعت را میدهد و چه کارهای بزرگی به دست او انجام میشود. اینها چیزهای کمی نیست که خدای متعال میدهد. این مواظبتهاست که خدای متعال انسان را مبدأ خیراتی قرار میدهد که تا سالیان فراوان در نامه عملش برکات سرازیر است. مخصوصاً ما که میخواهیم منبر برویم و صحبت کنیم، باید خیلی توجه داشته باشیم.
مرحوم حاجی نوری در کتاب شریف «لؤلؤ و مرجان» که برای شرایط و خصوصیات منبر نوشته، یکی از چیزهایی که خیلی روی آن تکیه و توصیه میکند، همین مسأله دروغ است که انسان مواظب باشد مبتلا به دروغ گفتن نشود.
*رمز سلامت انسان
«وَ أَنْ لَا تَغْضَبَ إِذَا سَمِعْتَ حَقّاً»، این هم امر بسیار مهمی است. وقتی مطلب حقی را میشنوید که ممکن است این مطلب حق مورد پسند شما نباشد، اینجا غضبناک نشوید. گاهی انسان به خصوص در اموری که به آن خیلی علاقهمند است، وقتی مخالف آن را از دیگری میشنود، حالت غضب در او فوران میکند. اینجا به ما دستور دادهاند که خودت را طوری تربیت کن که این حالت به شما دست ندهد. این رمز سلامت فردی و همچنین سلامت خانوادگی انسان است.
بسیاری از مشکلاتی که برای افراد در زندگیها، زندگی زن و شوهری، فرزندان، اقوام، خویشان، پدر و مادرها پیدا میشود، برای همین است که انسان نتوانسته است جلوی غضب خودش را بگیرد. غضب که آمد؛ تصمیمات غیر صحیح گرفته میشود، افعال غیرصحیح از انسان سر میزند و انسان خدای ناکرده مبتلا به خیلی از گناهان میشود. ضرب و شتمها، بیحرمتیها، خلاف گفتنها و خیلی چیزهای دیگر، برای این است که انسان غضبش را کنترل نکرده است. البته گاهی انسان غضب میکند برای اینکه باطلی را شنیده، یا باطلی دارد ترویج میشود، یا حقی دارد تضییع میشود، این غضب، نعمت است و اینجا جای غضب است. اما جایی که کسی اشکال کرده که این کار شما یا حرفت درست نیست، اینجا نباید غضبناک شد؛ این منهی است.
خدای متعال همه ما را توفیق تحلّی به این اخلاق حمیدهای که رسول خدا(ص) برای سعادتمندی ما توصیه فرمودهاند، عنایت بفرماید و دست همه ما را برای تربیت نفوسمان و بعد تربیت جامعهمان بگیرد.
منبع:فارس
به گزارش 8دی نیوز به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی با صدور پیامی درگذشت عالم مجاهد مرحوم آیت الله محمدی گیلانی را تسلیت گفتند. متن پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
درگذشت عالم مجاهد مرحوم آیت الله آقای محمّدی گیلانی رحمة الله علیه را به خاندان محترم و بازماندگان و دوستان و ارادتمندان ایشان تسلیت عرض میکنم.
خدمات این عالم بزرگوار در قوه ی قضائیه و حضور در مسئولیتهای مهمّی همچون شورای نگهبان و مجلس خبرگان و مجمع تشخیص، بر همگان آشکار است. پیش از آن نیز همراهی و وفاداری نسبت به امام بزرگوار از آغازین روزهای نهضت و پایداری صمیمانه در کنار ایشان، خصوصیّت فراموش نشدنی این روحانی فاضل و برجسته است.
از خداوند متعال مسألت میکنم که روح ایشان را قرین فضل و رحمت خود سازد و علو درجات به وی عنایت فرماید. انشاءالله
سید علی خامنهای
آیتالله امینیان عضو ارشد خبرگان رهبری پیام تسلیتی به مناسبت درگذشت آیتالله محمد محمدیگیلانی صادر کرد.
به گزارش 8دی نیوز به نقل از آستان خبر، حضرت امام خمینی(ره) فرمودند که آقای محمدی اگر بنا باشد از تهران بروید من واقعاً احساس تنهایی میکنم و من میخواهم توباشی و این امر یک قوت قلبی برای آیتالله محمدی گیلانی در استمرار خدمت بود.
آیتالله امینیان عضو ارشد خبرگان رهبری پیام تسلیتی به مناسبت درگذشت آیتالله محمد محمدیگیلانی صادر کردند که متن این پیام به صورت کامل در زیر آمده است.
بسمالله الرحمن الرحیم
إنا لله وإنا إلیه راجعون
ارتحال فقیه عظیمالشأن و یار صدیق و وفادار به امام و مقام معظم رهبری حضرت آیتالله محمد محمدی?گیلانی بسیار موجب تأسف و تألم شدید ما گردید.
فقیه بزرگواری که در علم و تقوا و در تهذیب نفس از همگران خود گوی سبقت را ربوده و در نبوغ و خلاقیت مسائل فقهی بسیار برجسته بود.
در دوران تحصیل که اینجانب سالیان زیادی با این شخصیت گرانقدر و باارزش هممباحثه علمی بودم و از نزدیک ابتکارات و نوآوریهای بسیار دقیقی از ایشان مشاهده کردم.
شخصیت بزرگواری که برای انقلاب اسلامی، عمر گرانقدر خویش را سرمایهگذاری کرده و در خدمت به اهداف عالیه امام (ره) و مقام معظم رهبری و همچنین نظام مقدس جمهوری اسلامی، خود را وقف و فدا نمود.
ارتحال این شخصیت پرفضیلت و عارف که در دورههای طولانی، مناصب بسیار مهم در اجرای منویات بسیار متعالی امام و رهبریِ نظام و حوزههای علمیه را برعهده داشتند، فقدان این عالم خلأ بسیار جبرانناپذیر به وجود آورده است و اینجانب در ضمن بیان خاطرهای از زبان مبارک خود حضرت ایشان بیان میکنم که عمق ارادت ین شخصیت معظم به حضرت امام خمینی (ره) و علاقه حضرت امام نسبت به ایشان است.
ایشان فرمودند زمانی که در بستر قضا به عنوان یکی از مسئولان ارشد قوه قضائیه اشتغال داشتم، برای افاضه بیشتر راهی حوزه علمیه قم شده و خدمت امام (ره) رسیدم و موضوع را با ایشان درمیان گذاشتم.
حضرت امام خمینی(ره) فرمودند که آقای محمدی اگر بنا باشد از تهران بروید من واقعاً احساس تنهایی میکنم و من میخواهم توباشی و این امر یک قوت قلبی برای آیتالله محمدی گیلانی در استمرار خدمت بود.
ضایعه ارتحال این شخصیت عظیمالشأن را به محضر نورانی امام زمان (عج) و به پیشگاه مقام معظم رهبری حضرت امام خامنهای و همچنین به محضر مبارک مراجع عظیمالشأن و حوزههای علمیه و ملت بزرگ ایران اسلامی به خصوص مردم قدرشناس گیلان و مردم متدین و ولایی شهرستان رودسر، خاندان بزرگ و عزیز آن عزیز سفر کرده، همسر، فرزندان و دامادهای گرام تسلیت عرض میکنم.
از خداوند رحمان رحیم برای آن شخصیت ملکوتی و عرفانی غفران آمرزش و برای بازماندگان آرزوی سلامتی و سعادت مسئلت دارم و خداوند انشاءالله این عزیز بسیار گرانقدر ازدسترفته را که در ماه مبارک رمضان ندای اِرجعی اِلی ربِک را لبیک گفته با شهید این ماه امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) محشور فرماید.
والسلام علیکم
محمدعلی امینیان
نماینده خبرگان رهبری در گیلان
امامجمعه شهرستان آستانهاشرفیه
آنچه که باید از آیت الله محمدی گیلانی بدانیم/ اسامی شاگردان مطرح کشوری/ خاطراتی جالب از آن مرحوم + تصاویر

جمعى از حسودان در لباس دین، برعلیه طلاب و فضلاى شمالى دست به تبلیغات سوء زدند و شایعه کردند که طلاب این مناطق، در درس خواندن ضعیف اند. آنان کار را تا جایى پیش بردند که آیت الله بروجردى نسبت به طلاب شمالى سوءظن پیدا کرد.
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و دانشگاه 8دی نیوز، با در گذشت عارف جلیل القدر آیت الله محمدی گیلانی مطالبی از جمله زندگینامه، حضور در کنار امام خمینی(ره)، خاطراتی از زبان بزرگان، مسئولیتهاى اجرائى ایشان و … جمع آوری شده است که مختصری از آن در ذیل آمده است:
زندگینامه مرحوم آیت الله محمدی گیلانی به قلم خودش
اینجانب محمد محمدى دعوىسرایى مشهور به گیلانى فرزند محمد جعفر در سال 1307 شمسى در روستاى دعوى سرا از روستاهاى شهرستان رودسر گیلان به دنیا آمدم. در شش سالگى به مکتبخانه رفتم و قرائت قرآن مجید و کتابهاى فارسى معمول مکتبخانه آن روز را فرا گرفتم. سپس به دبستان رفتم و در کلاس سوم پذیرفته شدم. بعد از گذراندن کلاسهاى ابتدایى چندین سال در خدمت پدرم به کشاورزى مشغول بودم.
در سال 1323 شمسى به رودسر رفتم و جامعالمقدّمات را فرا گرفتم و سال 1325شمسى به قم عزیمت کردم و ادبیّات حوزه را فرا گرفتم و دروس سطح را به پایان بردم و از اوّل کتاب اذان و اقامه تا آخر احکامِ نماز جماعت در درس آیت اللّه العظمى بروجردى شرکت داشتم و به موازات آن در خارج اصول و فقه امام راحل(ره) نیز شرکت کردم. در طول این مدّت بخش حکمت شرح منظومه متألّه سبزوارى را خدمت بعضى از بزرگان خواندم و درس اسفار حضرت صالح المتألّهین، علّامه طباطبائى به مدّت هفت سال یعنى تا آخر سفر نفس شرکت کردم و در این مدّت خودم درس معقول و منقول نیز تدریس مىکردم.
بعد از پیروزى انقلاب به امر امام راحل(ره) براى تشکیل دادگاه انقلاب به تهران آمدم و تاکنون به شغل قضا اشتغال دارم. کتابهایى هم تألیف کردهام که عبارتاند از: 1?قضا و قضاوت؛ 2? حقوق کیفرى؛ 3? شرح زیارت اربعین؛ 4? شرح مناجات شعبانیه؛ 4? المعاد فى الکتاب و السّنّه؛ 5?الامامة و الخلافة فى الکتاب و السّنّة (با همکارى دوستان) و بعضى از رسایل و کتب دیگر.[1]
در طول سالیان بعد از پیروزى انقلاب اسلامى که وى در سمت هاى مختلف قضایى اشتغال داشت، در مدارس تهران خصوصاً مدرسه مروى و نیز در جمع قضات روحانى شاغل در قوه قضایى به تدریس فلسفه و کلام مشغول بود.[2]
در اینجا به اسامى جمعى از شاگردان ایشان بسنده مى شود:
1 ـ على اکبر هاشمى رفسنجانى.
2 ـ شهید محمد مهدى ربانى املشى.
3 ـ زین العابدین قربانى.
4 ـ سید احمد خمینى.
5 ـ عبدالنبى نمازى.
6 ـ صادق لاریجانى.
7 ـ محمد مهدى تاج لنگرودى.
8 ـ هادى مروى.
9 ـ قربانعلى درّى نجف آبادى.
10 ـ حسین انصاریان.
11 ـ ذکرالله احمدى.
12 ـ محى الدین فاضل هرندى.
13 ـ على حجتى کرمانى.
14 ـ محمد دشتى.
15 ـ على اکبر حسنى.
16 ـ قربانعلى شهمیرزادى.
17 ـ حسین شریعت.
18 ـ داوود الهامى.
19 ـ محمود محمدى عراقى.
20 ـ دکتر احمد بهشتى.
21 ـ مهدى کروبى.
22 ـ جعفر شجونى.
23 ـ احمد جنیدى ورامینى.
24 ـ غلامحسین سدادى.
25 ـ على اکبر ناطق نورى.
26 ـ محمد على گرامى.
27 ـ مهدى هادوى تهرانى.
28 ـ على محمدى خراسانى.
29 ـ على موحدى ساوجى.
30 ـ حسین على نیرى تهرانى.
31 ـ سید محمدرضا طباطبایى.
32 ـ دکتر طه هاشمى.
ویژگیهاى اخلاقى
بیان شیوا و جذاب، نفوذ کلام و گیرایى سخن، تیزهوشى و نکته پردازى، پرهیز از جدال و مخاصمه در گفتار، تسلیم سخن حق بودن، حسن معاشرت و گشاده رویى تواضع و فروتنى، حلم و بردبارى، پرهیز از سخنان بیهوده، احترام به شخصیتها و افراد و حفظ آبروى آنان، رعایت کامل ادب اسلامى، پرهیز از مریدبازى و تشریفات، بى آلایشى و خلوص و از همه مهم تر سیر و سلوک عرفانى طبق موازین شریعت اسلامى از ویژگیهاى اخلاقى اوست.
آیت الله محفوظى مى گوید:
«ما از اولِ تحصیل با ایشان بودیم. از آن زمان تاکنون آیت الله محمدى را انسانى باتقوا، مهذب، داراى توکل، عزت نفس، اخلاص، تواضع و عطوفت و با طمانینه فراوان یافتیم به آنچه مى داند عمل مى کند. او علم را با عمل، تقوى را با تعهد و تخصص درآمیخته است. او امین حضرت امام بود و کارهاى بسیار بزرگ و سنگین قضایى با اشاره آن حضرت با دستان آیت الله محمدى انجام مى شد و گره هاى بسیارى با دست توانا و نفس گرم ایشان در همه امور حل شده است. وى همواره مورد عنایت ویژه امام بود. آیت الله محقق داماد نیز توجه ویژه اى به ایشان داشت. وقتى ایشان اشکال مى کرد، آقاى داماد با همه قوا به اشکال ایشان توجه مى کرد زیرا اشکالات وى پرمحتوا بود.»
مسجد شهداى رودسر
آیت الله گیلانى در طول سالیان اقامت و تحصیل و تدریس در قم، در ایام محرم و رمضان و سایر ایام تبلیغ به شهرستان رودسر سفر مى کرد و به ارشاد مردم مى پرداخت. وى به اصرار برخى از بازاریان متدین در مسجد قاسم زاده رودسر(شهداء فعلى) به اقامه جماعت و ارشاد مردم در طول ایام تبلیغى همت مى گماشت.
یکى از روحانیون سرشناس منطقه مى گفت:
«وجود آیت الله گیلانى در روزگارى که افکار پوچ چپى ها و سایر مکاتب الحادى در شمال، خصوصاً گیلان رایج بود، براى جامعه متدین بسیار مغتنم بود زیرا هم عالمى بود با اخلاق که موجب جذب افراد مى شد. و هم در مسایل عقلى به خوبى مى توانست به شبهات افراد تحصیل کرده پاسخ بدهد. مسجد ایشان پایگاه افراد تحصیل کرده و محل تجمع انقلابیون بود. سخنرانى وى مستدل و با آمیزه اخلاقى بود. خصوصاً وقتى بحث معاد را مطرح مى کرد، جمعیت مشتاق که از ساعت ها قبل خود را از اقصى نقاط گیلان به این مسجد رسانده بودند، به شدت متأثر مى شدند و صداى گریه به آسمان برمى خاست. در مناظرات چون مسلط به کلام و فلسفه بود، سؤالات تحصیل کرده هاى دانشگاهى و فرهنگى را با استدلال و منطق پاسخ مى داد. در گفتار و رفتارش ادب اسلامى به طور کامل مشهود بود. آیت الله محمدى در تنویر افکار مردم این منطقه نقش بسزایى داشت، البته نقش حضرات آیات آقایان عباس محفوظى، محمد مهدى ربانى املشى، لاهوتى و جعفرى گیلانى در پیروزى نهضت اسلامى انکارناپذیر است ولى آیت الله محمدى انقلابى روحى در افراد ایجاد مى کرد، چقدر افراد رباخوار را سراغ دارم که بر اثر شنیدن مواعظ ایشان توبه کردند.» [3]
آیت الله محمدى سالیان متمادى در حوزه هاى علمیه تدریس اخلاق داشت و فضلاء فراوانى از نصایح و مواعظ او بهره مند مى شدند. در سالهاى 1365-1366ش در جایگاه نماز جمعه تهران و قبل از خطبه ها، درس اخلاق مى فرمود و سخنرانیهاى اخلاقى فراوانى از ایشان در مجلات و نشریات موجود است و بخشى از آنها با عنوان «درسهاى اخلاق اسلامى» به چاپ رسیده است.
در محضر امام خمینى
آیت الله احسان بخش مى نویسد:
«آیت الله محمدى گیلانى در حوزه قم به دنبال کسب کمالات معنوى بود. وى در جلسات طلاب شرکت نداشت بلکه مشغول خودسازى بود تا جایى که در ایام جوانى در حوزه، جلسات اخلاقى داشت و براى نصیحت طلاب به منبر مى رفت و منبرش مشتاق فراوان داشت. به تدریج از حیث فضل و تقوى و اخلاق بر سر زبان ها افتاد و نسلى جوان از طلاب به ایشان روى آوردند و سطوح و معانى و بیان و منطق را تدریس مى نمود. وى از برجستگان درس اصول امام خمینى به شمار مى رفت. معمولا درسى که خیلى شلوغ باشد مدرسین کمتر شاگردان خود را به نام مى شناسند. لکن آیت الله محمدى در همان وقت که خدمت امام تلمذ مى نمود، از چهره هاى شناخته شده و مورد وثوق و اطمینان امام بود و حضرت امام ایشان را به فضل و تقوى مى شناخت. آقاى محمدى همان اندازه که در فقه و اصول شهرت دارند و از مجتهدین مسلم مى باشد، در فلسفه و کلام در نزد اهل فن از جایگاه رفیعى برخوردار است. [4]
آیت الله محمدى خاطره جالبى از دیدار على امینى نخست وزیر با حضرت امام خمینى را بدین گونه مطرح مى کند:
«در سال 1342 خبر آوردند که امینى نخست وزیر وقت به همراه عده اى جهت دیدار امام به قم آمده است. حضرت امام از جا بلند شدند و به اندرون رفتند که بعداً فهمیدم این عمل رمز اخلاقى امام بود. وقتى آن ها آمدند و نشستند حضرت امام از اندرون تشریف آوردند و آن ها بلند شدند و اظهار ادب و اخلاص به محضرشان کردند. من فهمیدم علت اینکه حضرت ایشان نزدیک ورود امینى به اندرون رفتند پاس حرمت فقاهت و بیت نبوت و وراثت انبیاء بود. که وارثان انبیاء براى یک مشت فاسق تواضع نکنند و بلکه آن فاسقان و فاجران براى حضرت ایشان قیام کنند. امام آن روز غیرمعمول نشستند. دوستانى که با ایشان آشنایند، مى دانند که امام خیلى مؤدب مى نشینند. ولى آن روز طورى نشستند که برداشت نشود که به خاطر آن ها، امام روش دیگرى را پیش گرفتند. امام امینى را نصیحت مى فرمودند و او هم بله بله مى گفت. ایشان حتى یک جمله خوش طبعى و شوخى هم کردند که در آن نظر تقویت و سازندگى داشت و یکى از مظاهر عرفان عملى ایشان که از عملشان تراوش مى کرد، همین مسئله سازندگى و تربیت بود. به عنوان مثال ایشان سعى مى کردند وجوهى که بین طلبه ها تقسیم مى کردند روح توقع در طلبه ها پدید نیاورد و آن ها مناعت نفس شان را از دست ندهند و براى پول خضوع و خشوع نکنند.» [5]
مسئولیتهاى اجرائى
1 ـ حاکم شرع دادگاههاى تهران
از آنجا که نظام قضایى با مال، خون، آبرو و نوامیس مردم سر و کار دارد، تصدى آن نیازمند افرادى امین، متعهد، باتقوى و کاردان و متخصص بود لذا حضرت امام آیت الله محمدى گیلانى را به عنوان حاکم شرع دادگاههاى انقلاب اسلامى تهران [6] منصوب کرد. آیت الله گیلانى هم در پى دستور امام دست از تدریس و تحقیق کشید و به کمک سایر یاران و دوستان به خدمت در این منصب مهم همت گمارد. از آنجا که تهران پایگاه همه تحولات مهم سیاسى، اجتماعى و فرهنگى کشور بود و بیشتر طاغوتها و سرمایه داران ضد انقلاب و وابسته به رژیم طاغوت، در تهران متمرکز بودند، و عمده ترین فعالیتهاى آنان در پایتخت صورت مى پذیرفت، انتصاب آیت الله گیلانى بسیار هوشیارانه مى نمود زیرا وى به رغم وزین و متین بودن از زیرکى و هوشیارى کاملى هم برخوردار بود و براى اجراى عدالت و قوانین الهى بسیار ماهرانه و عالمانه و متعهدانه با نهایت دقت و سرعت عمل مى کرد. پرونده هاى سنگین مالى وسیاسى، اجتماعى متهمان را به دقت مورد بررسى قرار مى داد و احکام اسلامى و قانون الهى و قضایى را به مرحله اجرا درمى آورد. بسیارى از گردن کشان و عناصر ضد انقلاب و سرسپردگان رژیم طاغوت با احکام قاطعانه آیت الله گیلانى به سزاى اعمال ننگین خویش رسیدند. اقدامات قضایى وى همواره مورد تحسین و تشویق حضرت امام بود، به ویژه اینکه وى در اجراى عدالت با مساوات در حق مجرمان عمل مى کرد لذا حضرت امام وى را از اشخاص مورد اطمینان و متعهد مسلم خویش معرفى فرمودند. [7]
2 ـ دادستان انقلاب اسلامى مرکز
وى در سمت حاکم شرع و رئیس دادگاههاى انقلاب اسلامى مرکز، خدمات ارزشمندى در رسیدگى به امور ساواکیها، طاغوتیها، ضدانقلابها و منافقان و برچیدن کانونهاى فساد و فحشاء در تهران انجام داد. شناسایى افراد صالح و مورد وثوق و اعتماد جهت تصدى امور قضایى در استان ها و شهرهاى کشور و معرفى آنان به مسئولان قضایى خصوصاً به حضرت امام و انتصاب اشخاص و روحانیون مورد وثوق جهت پاسدارى از اموال عمومى بخصوص در تهران و محاکمه سریع وقاطعانه ضدانقلاب و منافقان و اشرار توانست پایتخت را به شهرى امن تبدیل نماید. حاج حسین انصاریان (نماینده تام الاختیار آیت الله گیلانى در برچیدن کانون ها مراکز فحشاء در تهران) مى نویسد:
«بعد از پیروزى انقلاب اسلامى ایران لانه هاى فساد و فحشاء لکه ى ننگى بر دامن مملکت ایران بود. روزى هم مردم حمله کردند و آنجا را آتش زدند و اما شعله هاى آتش دامن گیر نشد. دادستان انقلاب که از فعالیت من در مبارزه با این کانون آگاهى داشت مرا دعوت کرد و گفت: براى براندازى این مجموعه چه کار مى توانى انجام بدهى؟ گفتم: فقط پول و جا و مکان مناسب مى خواهد. او چکى به مبلغ سیصد هزار تومان برایم نوشت. و نیز آیت الله گیلانى بیشترین کمک مالى را در این زمینه کرد سه میلیون تومان در اختیار ما گذاشت سپس حکمى برایم صادر شد و مرکزى به نام دایره ى مبارزه با منکرات – وابسته به دادستان انقلاب تأسیس گردید و همچنین مرکز بزرگى را در شمیران، براى اسکان زنان در اختیار ما قرار دادند. من از طرف آیت الله گیلانى وکالت تام داشتم و مورد اطمینان و اعتماد ایشان بودم. براى انجام هرکارى با ارسال نامه اى با معظم له هماهنگى مى کردم. و در طول نه ماه فعالیت در دایره ى مبارزه با منکرات، منطقه را (تهران) از فحشاء و منکرات و مواد مخدر پاکسازى کردیم، در طول دوره خدمت، از کمک هاى مادى و معنوى آیت الله گیلانى برخوردار بوده و حتى گزارش کارمان از طرف ایشان به حضرت امام رسیده بود و رضایت معظم له را به من گزارش فرمودند. [8]
3 ـ عضو شوراى عالى قضایى کشور
آیت الله گیلانى همراه جمعى از یاران انقلاب و امام مانند شهداى بزرگوار بهشتى، قدوسى در شوراى عالى قضایى عضویت داشت و در گسترش عدالت اسلامى و نظام قضایى براساس مبانى شریعت و اصول و معیارها و ملاکهاى فقه پویاى علوى همکارى مى کرد. وى در اعزام اشخاص متعهد و انقلابى براى تصدى امر قضا براى شهرها و استانها و نیز حل معضلات مهم مملکت نقش بسزایى داشت.
4 ـ عضو شوراى نگهبان
از سال 1362 تا سال 1372 به مدت ده سال به عنوان عضو و دبیر شوراى نگهبان مشغول مطابقت قوانین مصوب کشور با موازین شرع بود. [9]
5 ـ عضو مجلس خبرگان رهبرى از تهران در سه دوره متوالى
6 ـ از اعضاى منصوب از سوى امام راحل به همراه جمعى از بزرگان انقلاب درباره تدوین متمم قانون اساسى در اردیبهشت سال 1368
7 ـ عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام
8 ـ عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
9 ـ نماینده ولى فقیه در دانشگاههاى کشور
در راستاى وحدت حوزه و دانشگاه، ایجاد رابطه تنگاتنگ بین دین و علم وتعهد و تخصص و وارد شدن روحانیان متعهد و روشن فکر در میان دانشگاهیان و آشنا کردن آنان با موازین اسلامى، از مهم ترین اهداف انقلاب اسلامى بود. رهبر انقلاب اسلامى دستورات مهمى در راستاى وحدت دانشگاه و حوزه صادر و براى بهره مند ساختن اساتید دانشگاه و دانشجویان، اشخاصى مورد وثوق و اعتماد را به عنوان نماینده خویش در دانشگاه ها منصوب فرمود و ایشان حضرات آیات محمد محمدى گیلانى، عباس محفوظى و احمد جنتى را به عنوان نماینده خود در دانشگاه هاى سراسر کشور منصوب کرد. بعد از رحلت امام نیز مقام معظم رهبرى طى حکمى در سال 1368 آنان را به عنوان نمایندگان خویش در دانشگاههاى کشور ابقاء کرد. [10] این بزرگواران با نظارت و همکارى با اساتید و دانشجویان فعالیتهاى ارزنده اى در راستاى خنثى سازى توطئه هاى دشمنان خارجى و ایادى داخلى آنان کردند. مقام معظم رهبرى پس از دوران اتمام خدمت این فرزانگان، از خدمات و فعالیتهاى خالصانه و از تلاشهاى مؤثر آنان تقدیر کرد. [11]
10 ـ ریاست دیوان عالى کشور
حضرت آیت الله گیلانى به مدت 15 سال در زمان تصدى قوه قضائیه توسط حضرات آیات شیخ محمد یزدى و سید محمود شاهرودى به سمت ریاست دیوان عالى کشور منصوب و در منصب حساس قضایى خدمات بسیار ارزشمندى ارائه کرد. آیت الله گیلانى در حل معضلات و مشکلات قضایى و رسیدگى به پرونده هاى سنگین که گاه همراه با جنجال و هیاهو در زمینه هاى سیاسى، اقتصادى بود، بسیار دقیق و کوشا و پرتلاش عمل کرد اما در این اواخر به علت بیمارى با وجود تمایل مسئولان بلند نظام قضایى، از ادامه کار در قوه قضایى انصراف داد.آیت الله گیلانى به عنوان امین امام و رهبرى است و تاکنون خدمات فراوانى از خویش به یادگار گذاشته است. احکام صادره، انتصابات و انجام مأموریت هاى مهم واگذار شده از سوى امام در موضوعات گوناگون (مانند: تطبیق اموال غیر مجهول المالک با موازین شرع، تشکیل ستاد اصلاح امور زندانها، تشکیل هیأتى براى رسیدگى به پرونده زندانیان و…) از آن جمله است. [12]
مرحوم آیت الله ایمانى گیلانى از قضات دیوان عالى کشور مى گوید:
«در زمان تحصیل ما در حوزه قم، جمعى از حسودان در لباس دین، برعلیه طلاب و فضلاى شمالى دست به تبلیغات سوء زدند و شایعه کردند که طلاب این مناطق، در درس خواندن ضعیف اند. آنان کار را تا جایى پیش بردند که آیت الله بروجردى نسبت به طلاب شمالى سوءظن پیدا کرد و تصمیم گرفت امتحانى از آنان بگیرد. در آن امتحانات اغلب بزرگان فعلى شمال کشور ازجمله آیت الله گیلانى با نمرات عالى موفق و نیز از لحاظ تحصیلى درشمار افراد ممتاز حوزه جاى گرفتند و این موفقیت باعث شد تبلیغات مذکور خنثى و آیت الله بروجردى از طلاب و فضلاء این دیار عذرخواهى کند و نسبت به آنان عنایت ویژه اى مبذول دارد.
منابع:
[1]: خبرگان ملت، دبیرخانه مجلس خبرگان رهبرى، اول، پاییز 1380، دفتر دوم، ص 339?
[2]: به نقل از: آیت الله محفوظى دامت برکاته.
[3]: به نقل از: حاج اشراقى، از روحانیون رودسر.
[4]: دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، ص 568?
[5]: پا به پاى آفتاب، ج 4، ص 128?
[6]: ر.ک: صحیفه نور، ج 17، ص 72?
[7]: ر.ک: صحیفه نور، ج 14، ص 271?
[8]: خاطرات حجة الاسلام والمسلمین حاج حسین انصاریان، ص176-182? (با تلخیص و تصرف)
[9]: حکم انتصاب و ابقاء ایشان در شوراى نگهبان توسط مقام معظم رهبرى ر.ک.به: حدیث ولایت، ج 1، ص 271?
[10]: حدیث ولایت، ج 2، ص 204?
[11]: همان، ج 5، ص 210 و 224?
[12]: بنگرید به: صحیفه نور، ج 1، ص 440, ج 14، ص 268 و 271, ج 16، ص 79ج 17، ص 72، 283، 284، 450، 486، 506، 514, ج 18، ص 271، 316، 353 و 495, ج 19، ص 80، 123 و 307ج20، ص 43 و 175, ج 21، ص 364 و 378?
ماجرای آیت الله گیلانی و 2 پسرش چه بود؟

درگذشت آیت الله محمد محمدی گیلانی بهانه ای است تا به یکی از داستان های مشهور منسوب به او اشاره شود؛ داستانی که پس از دریافت «نشان عدالت» از دست محمود احمدی نژاد قوت بیشتری گرفت؛ به خاطر جمله ای که اعطا کننده بر زبان آورد.البته چون اعطای این نشان درششم تیرماه سال 88 و در گرماگرم توفان پس از انتخابات صورت پذیرفت چندان انعکاس رسانه ای نداشت و طبعا تحت الشعاع اخبار دیگر آن روزها قرار گرفت.
آن داستان اما که در سی و چند سال گذشته بسیار کسان نقل کرده اند این است که آیت الله گیلانی در مقام حاکم شرع، حکم اعدام دو فرزند خود را صادر کرده بود.
محمود احمدی نژاد در آن آیین گفت: «آیت الله گیلانی عدالت را ابتدا درباره خود و بعد درباره دیگران اجرا کرد.» با این که او در حد همین اشاره بسنده کرد اما این سخن به منزله مستندی در تایید آن داستان مشهور تلقی شد.
هر چند که احمدی نژاد خود به بیان سخنان نامستند شهرت داشت اما به هر رو چون از جانب یک مقام رسمی و برای اولین بار در یک جمع عمومی مطرح می شد و محمدی گیلانی نیز درصدد تکذیب برنیامد این تصور شکل گرفت که این حکایت که حکم اعدام فرزندان را خودش صادر کرده درست است و حتی برخی از دو پسر به سه پسر افزایش دادند.
این داستان هر چند رگه هایی از واقعیت را درون خود دارد اما اعدامی در کار نبوده است. بلکه دو فرزند او – کاظم و محمد مهدی- در درگیری در سال 1361 و نه در وقایع سال 60 کشته شدند.
در این باره دو روایت وجود دارد: یکی این که حین درگیری کشته شدند و دیگری – مطابق نقل رییس موسسه کیهان- پیش از آن که به دست نیروهای امنیتی بیفتند سیانور خورده بودند. در هر صورت حاکم شرع، حکم اعدام دو فرزندش را صادر نکرد بلکه وقتی از او استعلام می شود که چنانچه با فرزندان شما مواجه شویم چگونه عمل کنیم، پاسخ می دهد: «هر کاری که در موارد دیگر انجام می دهید». فرمان مستقیم و صریح و خاصی صادر نمی کند که از آن حکم کشتن آنان برآید.
درباره فرزند دیگر نیز باید گفت مراد فرزند اول اوست – جعفر – که در بهار 1358 در سانحه رانندگی درگذشت و در قبرستان شیخان قم دفن شد؛احتمالا در همان سانحه ای که پدر و مادر او نیز مجروح شدند و در مطلب مربوط به دکتر شیخ الاسلام زاده وزیر بهداری دولت هویدا توضیح داده شد که با همان حالت آنان را به بهداری اوین می رسانند و دکتر شیخ که حکم حبس ابد را از محمدی گیلانی دریافت کرده بود جان حاکم شرع را نجات می دهد.
«محمد محمدی دعوی سرایی» که با عنوان آیت الله «محمدی گیلانی» شهرت داشت درسال 1307 خورشیدی در روستای دعوی سرا از توابع شهرستان رودسر در استان گیلان به دنیا آمد و پس از انقلاب، جانشین شیخ صادق خلخالی در دادگاه های انقلاب شد و شماری از احکام مشهور از جمله حکم حبس ابد عباس امیر انتظام را او صادر کرد. برخی از افرادی که با حکم شیخ صادق خلخالی به اعدام محکوم شده بودند با حکم گیلانی تخفیف گرفتند و نجات یافتند. مشهورترین آنان سید شجاع الدین شیخ الاسلام زاده وزیر بهداری دولت هویدا بود که به تازگی درگذشت.
شهرت اصلی محمدی گیلانی اما به خاطر محاکمات و احکام مربوط به وقایع سال 1360 ونیز برنامه های تلویزیونی است که با لحن و ادبیات متفاوت پاره ای احکام فقهی را توضیح می داد.
جالب است که گفته شود هر چند که به سخت گیری در احکام صادره شهرت داشت اما درمقام رییس هیات عفو نیز عمل کرده بود.
مناصب او در جمهوری اسلامی را می توان این گونه برشمرد: حاکم شرع و رییس دادگاه های انقلاب اسلامی، عضو فقها و دبیر شورای نگهبان، رییس هیات عفو قوه قضاییه، عضو شورای بازنگری قانون اساسی در حیات امام خمینی، نماینده تهران در چهار دوره مجلس خبرگان رهبری و رییس دیوان عالی کشور.
از بازی های زمانه این که آیت الله محمدی گیلانی در بیمارستان پارس بستری شد. بیمارستانی که یکی از محکومین بعدا آزاد شده او پزشک و عضو هیات مدیره آن بود. عباس امیر انتظام نیز که برای مداوا بیرون زندان به سر می برد در بیمارستان پارس باخبر می شود صادر کننده حکم او نیز در همان بیمارستان و در بخش مراقبت های ویژه بستری است و به اصرار همسرش از او عیادت می کند.
با این همه اگر همین حالا از ایرانیانی که در سن میان سالی و بالاتر به سر می برند درباره محمدی گیلانی بپرسید پاسخ خواهند داد: «همان که دو فرزند خود را اعدام کرد؟!»
راز سکوت خود او اما پیچیده نیست. معمولا در گفت و گوهای مستقیم از این گونه پرسش ها که پاسخ دهنده را به لحاظ عاطفی در موقعیت دشوار قرار می دهد، مطرح نمی شود. شاید هر که غیر احمدی نژاد بود نیز ولو غیر مستقیم اشاره نمی کرد. پاسخ درست اما همان است: حکم اعدام نداد اما احتمال مرگ آنان را در تصمیم خود نادیده انگاشت.
کارنامه محمد محمدی گیلانی را می توان به چند دوره تقسیم کرد: دادگاه های انقلاب و از ابتدای جمهوری اسلامی تا سال 60، محاکمات سال های 60 و 61 ومناصب عالی قضایی بعدی. در این میان و به رغم اشتهار او به همسویی کامل با مواضع رسمی این قول هم شنیده شده که در مسایل مربوط به آیت الله حسینعلی منتظری او دیدگاه های متفاوتی داشته است./عصر ایران
به نقل از لاهیجان نیوز
به نام خدا
ناکجاباد مذاکرات هسته ای ایران با 5+1
عجیب است که از طرف جمهوری اسلامی ایران مدام شفاف سازی و حسن نیت ورفع موانع سر راه مذاکرات هسته ای انجام می گیرد ولی از طرف مقابل زیاده خواهی وتمرد ومانع تراشی وسوء ظن و ادعاهای جدید مطرح می شود. مذاکراتی که طرف مقابل اصل را بر پیچیده تر کردن مسئله کرده ودر حقیقت به دنبال حل شدن قضیه نیست سر از ناکجاباد در می آورد !!! وسر نوشت روشنی ندارد ونخواهد داشت و هربار نیزبر ابهامات آن افزوده می گردد. با خوش وبش ها ولبخند های دیپلماتیکی که گاهی هم لازم است پیشرفتی حاصل نخواهدشد. غرب وآمریکا با نیرنگ ومکر وحقه بازی که جزو سرشتشان شده در صورتی این نمایشنامه را تمام می کنند که امتیاز اساسی ومهمی از ایران بگیرند. هیچگاه از یاد نبریم که غرب وآمریکا با اساس واصل نظام جمهوری اسلامی ایران مشکل دارند وبرای مهار ویا سقوط آن اهرم های زیادی داشته ودارند یکی از اهرم های آنها جهت مقابله با نظام اسلامی ایران حفظ ودفاع از موجودیت منحوس وپلید رژیم اشغالگر اسرائل است. تا این غده سرطانی وجود دارد ما با غرب وآمریکا مشکل خواهیم داشت.البته بادرایت وحکمت ومصلحت اندیشمندانه می توانیم خطرات این گرگ های وحشی وخونخوار را کم کنیم ولی به فرمایش امام راحل رابطه ما با آمریکا و مانند آن رابطه گرگ ومیش است ودر کلامی دیگر فرمود اگر از توطئه آنها غفلت کنید شما را نابود خواهند کرد . تا به حال به لطف خدا ومقاومت ملت ایران ورهبری امام خمینی ومقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای همه توطئه ها ونقشه های شومشان نقش برآب شد وبعد از این هم انشاء الله چنین خواهد شد. به نظر میرسد که ادامه مذاکرات هسته ای با 5+1 با خوشبینی های غیر واقعی سرانجام خوشی ندارد و کاسه تحریم ها ومانند آن با مذاکرات وادامه آن شکسته نشده ونمی شود. کاسه تحریم وماتتد آن ضمن رعایت قواعد وقوانین کار ، فقط وفقط از راه اعتماد ملی واهتمام به سرمایه های داخلی وتوجه عملی به اقتصاد مقاومتی وپیروی محض از فرامین مقام معظم رهبری ومقاومت واقتدار عزتمندانه ایران اسلامی وانقلابی شکسته می شود. اینجانب بار دیگر توجه دست اندر کاران مذاکرات هسته ای را به مطلبی که قبلا نوشته ومنتشر کرده بودم جلب می نمایم واستدعا دارم که توجه بیشتری بفرمایند. متن قبلی به قرار زیر است:
به دلائل زیرباید ضرب الاجل چند ماهه جهت مذاکرات هسته ای ایران با5+1ازسوی جمهوری اسلامی ایران تعیین شود تا طرف مقابل بیشتراز این ایران وملت ما را به بازی نگیرد:
1-ایران مذاکره را برای مذاکره نمی خواهد بلکه مذاکره را جهت دستیابی به حقوق حقیقی خود و... دنبال می نماید.
2-مذاکرات باید ثمرات داشته باشد وباگذشت سال های طولانی بویژه دردوره 6ماهه تعیین شده از سوی غرب( که جناب آقای دکترظریف باتیم خود از سوی ایران عهده دار مذاکرات می باشد )، نتیجه وثمره قابل اعتنایی در مذاکرات هسته ای ایران با5+1 حاصل نشده است وکاربی ثمر لغواست ووکارلغواز عاقل وعقلاء قبیح است.
3-طرف مقابل قصدجدی برحل مناقشات هسته ای ندارد وسوء نیت وکارشکنی آنها ثابت شده است .
4- 5+1 در مذاکرات به دنبال باج گیری از ایران(جمهوری اسلامی ایران)است واین ویژگی در تمام مذاکرات هسته ای ما باآنها محرز وآشکار است.
5-خاطره تلخ تعلیق در زمان دولت آقای سیدمحمدخاتمی(دوره اصلاحات) گواه روشن است که آنها نیات شیطانی دارند واگر مداخله وبرخورد قاطع وحکیمانه مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای نبود ، همه اهداف شوم خودرا به بهانه مسائل هسنه ای عملی می کردند ولی ومکروا ومکرالله والله خیر الماکرین!!!.
6-غرب به معنی عام آن ، دست از خوی استکباری واستعماری ودشمنی با نظام جمهوری اسلامی ایران واسلام اصیل و...برنداشته است لذا اعتماد به آنها دور از عقل وخرد وحزم واحتیاط و...است.آیا میتوان به بهانه لغو تحریم ها به هر صورتی ودر هرزمانی وبا هرضرر و زیانی به مذاکرات با 5+1 ادامه داد؟!!!!به اصطلاح اصولی دفع ضررعقلائی محتمل ،لازم است. درین مذاکراتی که تیم هسته ای ایران با5+1 به ریاست جناب دکتر ظریف ،درجریان است بنابر گفته های کارشناسان ومطلعین، نه تنها دستاورد روشنی نداشته بلکه از جهات عدیده ای دچار خسارت و...شدیم. چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟!!!!. دفع ضرر مسلم ، به طریق اولی لازم است.
7-ابهامات زیادی در مذاکرات کنونی وجود دارد که پاسخ های روشنی از سوی مسئولین هسته ای به ملت ایران داده نشده است.بخش عمده این ابهامات ناشی از برخوردهای منفعلانه تیم مذاکره ما می باشد.
8-اقتدار بالای سیاسی و نظامی ایران به درجه ای است که می تواند مسیرمذاکرات تحمیلی رابه نفع ایران وملت ایران رقم زند.
9-نباید فراموش کنیم که اساس مذاکرات یک مستمسکی بیش نیست. غرب مسائل هسته ای را بهانه ای قرار داده است که ازاین طریق جمهوری اسلامی ایران را تحت فشار ومحدودیت و... قرار دهد. بنابراین ما باید دراین مذاکرات هسته ای تحمیلی، همانند جنگ تحمیلی با اقتدارهمه جانبه وارد صحنه کارزار شویم وبه گونه ای باید وارد میدان شویم که ابتکارعمل در دست جمهوری اسلامی ایران باشد نه اینکه خدای نخواسته تسلیم خواسته های غرب باشیم .بنابراین باید یک ضرب الاجلی برای غرب از طرف ایران تعیین شود تا بیشترازاین جولان ندهند ورجز خوانی نکنند.
10-مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای بارها وبارها فرمودند که به آمریکا وغرب اعتمادی نیست. فرمودند که آنها در عهدشکنی ونقض پیمان ها مسبوق به سابقه هستند.اگربه فرض بعید بهانه مسائل هسته ای حل شود ، ده ها بهانه دیگر را طراحی کرده وآماده دارند. لذا شرط عقل ودین واحتیاط ... این است که به منابع وسرمایه های عظیم داخلی تکیه نماییم وبا ایمان به خدای متعال باقاطعیت تمام ، مسیر فعلی مذاکرات تحمیلی هسته ای را با تعیین ضرب الاجل از سوی جمهوری اسلامی ایران عوض کنیم .امید است که ریاست محترم جمهوری جناب آقای دکتر حسن روحانی وجناب آقای دکتر ظریف ودست اندرکاران دیگر مسائل هسته ای به این نکات ذکر شده از بنده به عنوان یک شهروند ایرانی توجه خردمندانه داشته باشند.
متن از سید اصغرسعادت میرقدیم لاهیجانی
جهت شادی روحش سوره یس قرائت فرمایید
.: Weblog Themes By Pichak :.