برخی از آثار تفکر از دیدگاه علی ع :
1_سبب روشنی وجلاء عقل است (قال علی ع :الفکر جلاء العقل میزان الحکمه ج7ص538)
2_ تفکر سبب بصیرت است (قال علی ع: من تفکر ابصر میزان الحکمه ج7ص540)
3_ سبب نجات از هلاکت ها است (قال علی ع : الفکر فی العواقب ینجی من المعاطب میزان الحکمه ج7ص 538)
4_تفکر وفکر باعث حصول حکمت ومعرفت می شود (قال علی ع : الفکر یفید الحکمه: میزان الحکمه ج7ص 538)
5_تفکر سبب رشد وشکوفایی عقل است (قال علی ع: الفکر رشد والغفله فقد میزان الحکمه ج7ص538) .....
ضمنا به آیه 190 از سوره آل عمران نیز در باره تفکر مراجعه فرمایید
نقل از پایگاه اندیشوران حوزوی
{متن از سید اصغر سعادت}
فضیلت، آثار و فواید تلاوت قرآن کریم
{نقل از وب سایت قرائت قرآن}
درجات بهشت بر اساس تعداد آیات قرآن تقسیم شده است و هر کس هر مقدار که با قرآن آشنا باشد درجات بهشت را طى مىکند.
براى تلاوت قرآن کریم فضایل، آثار و فواید دنیایى و آخرتى فراوانى بیان شده است: بارورى ایمان، صفاى دل، تخفیف گناهان، عبادت برتر، برخوردارى از ثواب فرشتگان و پیامبران، همنشینى با فرشتگان، پیمودن درجات کمال و ترقى در بهشت، درمان بیمارىهاى روحى، رفع غم و اندوه، روشنایى دیدگان، مونس تنهایى، عمر با برکت، استجابت دعا، صفاى خانه، رفع عذاب از پدر و مادر و....
شایان توجه است که پیمودن مراتب کمال قرائت، همچون رسیدن به مرحله تدبّر و عمل، مستوجب کمال ثواب و رضاى الهى و دریافت خیرات بیشتر و بهتر مىشود.
اهمیت و فضیلت قرائت قرآن تا چه اندازه است؟
براى قرائت قرآن، در کلمات گهربار پیشوایان معصوم(ع) فضایل و آثارى بیان شده که موجب رشد و پرورش روح و روان آدمى مىشود. همین فضایل و آثار باعثگردیده که تلاوت و قرائت قرآن از اهمیت بسیارى برخوردار باشد. اکنون به برخى از این فضایل و آثار اشاره مىکنیم:
1. سعادتمندى: پیامبر اکرم(ص) مىفرماید: «اگر زندگى سعادتمندان و مرگ شهدا و نجات در روز جزا و امنیت در روز هراس و نور در روز ظلمت و سایبان در روز حرارتِ شدید و سیراب شدن در روز عطش و ارزش و سنگینى در روز سبکى اعمال را مىخواهى، پس قرآن را مطالعه کن، چرا که قرآن یادآور خداى رحمان و حافظ از شیطان و عامل برترى در ترازوى اعمال است».[1]
در حدیث دیگر مىفرماید: «هر کس قرآن بخواند، گویى به مرتبه پیامبرى رسیده است، جز آن که بر او وحى نمىشود!».[2]
2. بارورى ایمان: امیرمؤمنان على(ع) فرمودند: «بارورى و رشد ایمان با قرآن خواندن به دست مىآید».[3]
3. استجابت دعا: امام حسن مجتبى(ع) فرمود: «هر کس قرآن بخواند ـ بلافاصله یا با کمى تأخیر ـ دعایش مستجاب خواهدشد».[4]
4. نورانیت و افزودن خیر و برکت خانه: پیامبراکرم(ص) فرمود: «خانههایتان را با تلاوتقرآن نورانى کنید و آنها را همچون یهود و نصارا ـ که نماز و عبادت را در خانهها تعطیل کرده، تنها در کنیسه و کلیسا انجام مىدهند ـ به گورستان تبدیل نکنید. هنگامىکه در خانهاى زیاد قرآن خوانده شود، خیر و برکت آن فزونى یابد و اهل خانه مدتها از آن لذت خواهند برد و همانگونه که ستارگان براى زمینیان مىدرخشند، [این خانه] نیز براى آسمانیان مىدرخشد».[5]
5. غفران گناهانِ پدر و مادر: امام صادق(ع) مىفرماید: «خواندن قرآن از روى مصحف، عذاب پدر و مادر را سبک مىکند، گرچه کافر باشند».[6]
6. افزایش مدّت بینایى: امام صادق(ع) فرمود: «هرکس قرآن را از رو [با نگریستن بر آیات] بخواند، از بینایىاش براى مدت طولانى لذت خواهد برد».[7]
7. آمیخته شدن قرآن با گوشت و خون قارى: امام صادق(ع) فرمود: «هر جوان مؤمنى که قرآن بخواند، قرآن با گوشت و خونش آمیخته خواهد شد».[8]
8. صفاى دل: پیامبراکرم(ص) فرمود: «بدون شک این دلها زنگار مىگیرند; همچنان که آهن زنگ مىزند. عرض شد: صیقل آن به چیست؟ فرمود: قرائت قرآن».[9]
9. بهترین عبادت: پیامبر(ص) فرمود: «بهترین عبادتِ امتِ من، تلاوت قرآن است».[10]
10. بخشش گناهان، نوشته شدن حسنه و پاک شدن گناهان.[11]
چرا در شبهاى ماه مبارک رمضان، قرائت سورههاى خاصى از قرآن کریم، تأکیدشده است (مثل: خواندن سوره عنکبوت، دخان و...) که خواندن آن ثواب بیشترى دارد؟
تلاوت قرآن کریم، در همه حال ارزشمند است، زیرا همه قرآن، کلام خداست و خواندن همه سورهها فضیلت و ثواب دارد، در عین حال، خواندن بعضى از سورهها در بعضى اوقات ـ به دلیل مصالحى که خداوند و چهارده معصوم(ع) از آن آگاهندـ ثواب بیشترى دارد.
منظور این روایات، فقط خواندن آیات نیست، بلکه خواندن، مقدمهاى براى فهم قرآن است و درک آن نیز در جاى خود، مقدمهاى براى محقق ساختن دستورهاى آن در زندگى فردى و اجتماعى است. بهطور قطع، اگر مسلمانان از مفاد سورههاى قرآن در زندگى خود الهام بگیرند، همه پاداشها و خواستههاى مشروع دنیا و آخرت را از آن خود خواهند کرد.
سفارش پیامبر و امامان معصوم(ع) به خواندن برخى سورهها در اوقات خاص، مسلّماً حکمتهایى دارد که ممکن است عقل بشر به برخى از آنها نرسد، ولى مهربانى و لطف خدا و اولیایش مانع از آن مىشود که بشر از آثار خیر مخفى بر خود محروم گردد. ضمن اینکه یکى از اسباب تأکید بر قرائت سوره دخان در شب قدر، مطرح شدن شب قدر در آن سوره است.
بنابراین، همه سورهها و آیات قرآن را باید خواند و در آن تدبّر کرد، ولى بهتر است به سورهاى که آثار ذکر شده براى آن، متناسب با نیاز انسان باشد، متوسل شد.[12]
بهترین مزد و ثواب براى قاریان قرآن، از نظر قرآن چیست؟
قرآن کریم مىفرماید: (اِنَّ الَّذینَ یَتلونَ کِتـبَ اللّهِ واَقاموا الصَّلوةَ واَنفَقوا مِمّا رَزَقنـهُم سِرًّا وعَلانِیَةً یَرجونَ تِجـرَةً لَن تَبور * لِیُوَفِّیَهُم اُجُورَهُم ویَزیدَهُم مِن فَضلِهِ اِنَّهُ غَفورٌ شَکور);[13] کسانى که کتاب الهى را تلاوت مىکنند و نماز را به پاى مىدارند و از آنچه به آنان روزى دادهایم، پنهان و آشکار انفاق مىکنند، تجارتى[ پر سود] و بى زیان و خالى از کساد را امید دارند. [آنها این اعمالصالح را انجام مىدهند]تا خداوند اجر و پاداش کامل به آنها دهد و از فضلش بر آنها بیفزاید که او آمرزنده و شکرگزار است.
بدیهى است که منظور از تلاوت در اینجا، قرائت سطحى و خالى از تفکر و اندیشه نیست، بلکه خواندنى است که سرچشمه فکر و اندیشه و در نتیجه، عملصالح باشد. در روایات اسلامى نیز به برخى از پاداشهاى قاریان قرآن اشارهشده; از جمله:
خداوند به قارى قرآن پاداش عظیمى خواهد داد. پیامبراکرم(ص) فرمود: «هر کس براى رضاى خدا و آگاهى عمیق در دین، قرآن بخواند، ثواب فرشتگان و انبیا و رسولان را خواهد داشت».[14]
امام کاظم(ع) مىفرماید: «درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است. به قارى قرآن گفته مىشود: بخوان و[ در مراتب بهشت] بالا برو. سپس مىخواند و مقامش بالامىرود».[15]
اگر قرآن را با صوت بخوانیم اجرمان چه قدر است؟ و اگر بدون صوت بخوانیم چهطور؟
مقدار اجر و ثواب را خدا مىداند. پیامبراکرم(ص) مىفرماید: «قرآن را با صوتهاى خویش زیبایى بخشید، زیرا صوت زیبا بر زیبایى قرآن مىافزاید.»[16]
با توجه به اینکه آیات قرآن سخنان خداوند است و خدا از اول کامل بوده، پس ارزشگذارى آیات قرآن براى چیست که فلان سوره ثواب بیشترى دارد؟ (در مفاتیح این ارزشها آمده است).
باید دانست اگر تفاوتى در سورهها از نظر ارزش، وجود داشته باشد، به کامل بودن خدا ارتباطى ندارد، چرا که ممکن است خداى متعال و حکیم از روى حکمت و به جهت مصلحت، بعضى از سورهها را از نظر فصاحت و بلاغت یا مفهوم و محتوا بر بعضى دیگر و یا بعضى از آیات را بر بعضى دیگر برترى داده باشد; همانطور که در خلقت انسانها، بعضى از آنها را بر برخى دیگر ـمانند انبیا بر مردم عادىـ برترى داده است. هر یک از آیات یا سورههاى قرآن به گلهایى مىماند که بوى دلرباى مخصوص خویش دارد.
ممکن است نسبت به یک سوره توجه خاصى شده باشد که این مطلب با بررسى اهداف و مقاصد آن سوره تا حدى روشن مىشود; مثلا اگر سورهاى به مسائل اخلاقى در سطح عمومى مردم و جامعه پرداخته باشد، مانند سوره نور و آیات حجاب، چون عموم مردم درگیر این مسائلاند، نسبت به این سوره توجه خاصى شده است. سورههاى دیگر نیز با توجه به مقتضاى مفاهیم آن و نیاز جامعه و عموم مردم مورد توجه خاص قرار گرفته است.
بنابراین شناخت مفاهیم یک سوره و درک نیاز جامعه و مشکلات آن مىتواند به روشن شدن علل این ارزشگذارىها کمک کند. از طرفى باید دانست که برخى از روایات وارده در مورد ارزش و خاصیت سورهها، بىپایه و بىاعتبار است; چنانکه «میر سیدشریف جرجانى» در حواشى کشاف در آخر «تفسیر فاتحة الکتاب» و «ابنالجوزى» در الموضوعات و «سیوطى» در اللئالى المصنوعه اکثر احادیثى که از «ابىّبنکعب» در فضایل سورهها نقل شده کذب و موضوع (جعلى) مىداند.[17]
لطفاً درباره خواندن قرآن و آثار آن در زندگى انسان و اینکه انسان با خواندن قرآن چه پیشرفتهایى مىتواند در زندگى داشته باشد، توضیح دهید...............................................
فضیلت، آثار و فواید تلاوت قرآن کریم
{نقل از سایت قرائت قرآن}
قرائت قرآن در زندگى مسلمان، آثار زیادى مىتواند داشته باشد; از جمله:
1. قرائت قرآن، ذکر خداوند است. با ذکر خدا دلها آرام مىگیرد. آرامش روحى، زندگى روزمره انسان را به سوى خوشبختى سوق مىدهد.
2. چون قرآن، قانون اساسى اسلام است با خواندن و توجه به معانى قرآن مىتوان به رفتار و چگونه زیستن خود شکل داد.
3. قرائت قرآن، شعار اسلام است و پیامبر و امامان معصوم به قرائت قرآن با صداى بلند، در مکانها و زمانهاى مختلف و آهنگ خوش تأکید داشتهاند، لذا قرائت قرآن مىتواند موجب تقویت دین و نظام اجتماعى مسلمانان گردد.
4. حفظ و قرائت قرآن، موجب تقویت حافظه مىگردد و در نتیجه در زندگى مسلمان تأثیر مىگذارد و موجب پیشرفت در کارهاى علمى او مىگردد.
از ذکر آثار دیگر صرف نظر مىکنیم و شما را به خواندن روایتهاى نورانى اولیاى معصوم(ع) در اینباره ارجاع مىدهیم.[18]
آیا مطالب کتابهایى که در آنها نوشته مثلاً اگر فلان آیه را هزار مرتبه بخوانى، به مکه مىروى یا اگر فلان آیه را بر روى بازو ببندى موجب قدرت مىشود، درست است؟
1. قرآن کریم، مایه هدایت و رحمت است.[19] این کتاب شریف و کلام لطیف، مربّى و راهنماى انسان در رسیدن به کمال نهایى و نزدیک شدن به خداست و او را بهسوى خیر و سعادت سوق مىدهد. هدف اصلى و مهمترین فایده آن، انسانسازى و تربیت بشر است. فواید و آثار دیگر، هدفى فرعى بهحساب مىآیند.[20]
2. اصل اینکه خواندن سورهها و آیات قرآن، آثار و فواید خاصى دارد، جاى شک و تردید نیست و در این مورد روایات، تواتر معنوى دارند، امّا در هر مورد باید به روایت معتبر استناد کرد; یعنى اگر بخواهیم بگوییم فلان سوره یا آیه فلان اثر یا فایده را دارد، باید با استناد به روایت معتبر چنین سخنى را بگوییم.
3. در برخى روایات آمده است که خواندن و قرائت سورههاى قرآن، فواید متعددى دارد; از جمله: امامصادق(ع) فرمود: «کسى که همه روزه، قرائت سوره عمّ یتساءلون را ادامه دهد، سال تمام نمىشود، مگر اینکه خانه خدا را زیارت مىکند»[21] و نیز فرمود: «هر کس به خواندن سوره مریم(س) مداومت کند، از دنیا نخواهد رفت، مگر اینکه خدا به برکت این سوره، او را غناى نفس مىبخشد و از نظر مال و فرزند بىنیاز مىکند».[22]
منظور این روایات، فقط خواندن آیات نیست، بلکه خواندن، مقدمهاى براى فهم قرآن است و درک آن نیز در جاى خود، مقدمهاى براى محقق ساختن دستورهاى آن در زندگى فردى و اجتماعى است و بهطور قطع اگر مسلمانان از مفاد سورههاى قرآن در زندگى خود الهام بگیرند، همه پاداشها و خواستههاى مشروع دنیا و آخرت را از آنِ خود خواهند کرد.[23]
4. یکى از عوامل مؤثر در سرنوشت انسان، خواندن قرآن و دعا است، امّا خداوند حکیم براى هدایت بشر به کمال، عوامل و اسباب دیگرى نیز مانند: عقل، علم، مشورت، کمک گرفتن از وسائل عادى، دارو و درمان، پرهیز از چیزهایى که بر جسموجان [روح] انسان تأثیر منفى دارد و... را آفریده و آیات قرآن نیز انسان را به کمک جستن و بهرهمندى از این اسباب، سفارش فرمودهاست.[24]
زندگىِ ما چگونه و به چه علت با خواندن قرآن زیبا مىشود؟
اگر ما به آثار خواندن قرآن توجه و قرآن را مانند دوستى در زندگى انتخاب کنیم، آیاتش را بخوانیم و در معانى آسمانىاش تفکر کنیم، پس از مدتى زندگىمان سرشار از نور، روشنایى، طراوت و زیبایى خواهد شد.
ما در نیایشى پیش از تلاوت قرآن از خدا مىخواهیم: «خدایا! رغبت مرا به قرآن افزون گردان و آن را مایه روشنایى دیده و درمانِ بیمارىهاى دل و از بین رفتن غمواندوه من قرار ده. خدایا! زبانم را به خواندن قرآن بیارا و چهرهام را با آن زیبا، بدنم را با آن قدرتمند و ترازوى اعمالم را سنگین کن».
و در نیایشى که هنگام ختم قرآن مىخوانیم، به خداوند مىگوییم: «خدایا! قرآن را در دنیا همراه ما، در گور انیس ما، در قیامت شفاعت کننده ما، بر پُل صراط مایه روشنایى، در بهشت همنشین، در برابر آتش دوزخ پوشش و براى اجراى کارهاى نیک، راهنماى ما قرار ده».[25]
آیا قرآن براى تمامى امور زندگى به درد ما مىخورد؟
قرآن براى همه امور زندگى انسان پیام دارد; خود مىگوید: (ونَزَّلنا عَلَیکَ الکِتـبَ تِبیـنـًا لِکُلِّ شَىء);[26] ما قرآن را که براى هر چیز بیانى است بر تو نازل کردیم. در جاى دیگر مىگوید: (ما فَرَّطنا فِى الکِتـبِ مِن شَىء);[27] ما هیچ چیز را در این کتاب فروگذار نکردیم. از آنجا که قرآن، مشعل نور و کتاب هدایت است، پرتو نورش را تا آنجا که مىخواهد هدایت کند، مىتاباند. البته این به آن معنا نیست که ما از قرآن انتظار داشته باشیم راه هواپیماسازى یا کشف بیمارىهاى سخت و ساختن موشکهاى قارهپیما را نیز آموزش دهد، زیرا قرآن، کتابِ آموزش هواپیماسازى یا موشکسازى و یا... نیست، امّا در همه این زمینهها حرفهایى براى گفتن دارد. اولین سورهاش انسانها را به خواندن دعوت مىکند: (اقرأ باسم ربّک).
گرفتارى بزرگ انسانِ امروز، نداشتن و یا ساختن سلاحهاى پیشرفته نیست; گرفتارى بزرگ او آن است که نمىداند از این ابزارها چگونه استفاده کند. قرآن راه درست استفاده کردن از همه امکانات و ابزار زندگى را به انسان مىآموزد. به او مىآموزد که با کشف آهن، آن را در راه منافع مردم به کار گیرد: (واَنزَلنَا الحَدیدَ فیهِ بَأسٌ شَدیدٌ ومَنـفِعُ لِلنّاسِ);[28] ما آهن را آفریدیم که در آن نیروى سخت و منافعى براى مردم وجود دارد، نه در راه نابودى و کشتار آنان: (ولا تَقتُلُوا النَّفسَ الَّتى حَرَّمَ اللّه...);[29] و کسى را که خداوند کشتن آن را حرام شمرده نکشید.
اگر از آغاز تا پایان به آیات و سورههاى قرآن نظرى بیفکنیم، خواهیم دید که قرآن، بهترین شیوهها را براى زندگى دنیایى همراه با سعادت به انسانها نشان داده است. زندگى همراه با عزت، سربلندى، برادرى و بزرگوارى، نه همراه با ظلم و بیداد و ستم.
مىگویند: قرائت قرآن یکى از واجبات است و باید قرآن را خواند. ما هم مىخوانیم، ولى چرا حال ما که قرآن مىخوانیم با آن کسى که نمىخواند فرقى نمىکند؟ من که قرآن مىخوانم در امتحانات خود موفق مىشوم و آن هم که قرآن نمىخواند، در امتحانات خود موفق مىشود، پس چه فایدهاى دارد؟
خداوند متعال مىفرماید: (فَاقرَءواْ ما تَیَسَّرَ مِنَ القُرءان);[30] هر چه از قرآن میسّر مىشود بخوانید.
قرآن، کتاب الهى و وسیله نجاتى است که از طرف خداوند براى هدایت و تکامل انسانها نازل شده است، تا آن را بخوانند و بفهمند و با عمل به دستورهایش رستگار و سعادتمند شوند.
باید توجه کرد هر عملى اثر خاصى دارد. خواندن و انس با قرآن آثار فراوانى در انسان دارد و باعث رشد معنوى و برکت و موفقیت بیشتر در کارهاى وى مىشود و در نهایت، به بهترین راه هدایت مىشود، ولى اثر آن قبول شدن در امتحان نیست و اینگونه نیست که هر کس قرآن نخواند در امتحان قبول نشود. قبول شدن در امتحان اثر و ثمره سعى و تلاش و کوشش انسان است. هر کس سعى و تلاش کند، درسش را خوب بخواند، امتحان را خوب پاسخ بدهد، قبول خواهد شد و هر کس تنبلى کند و درسش را نخواند در امتحان موفق نخواهد شد; چنانکه خداوند مىفرماید: (واَن لَیسَ لِلاِنسـنِ اِلاّ ما سَعى * واَنَّ سَعیَهُ سَوفَ یُرى);[31] و اینکه براى آدمى پاداشى جز آن چه با کوشش خودش انجام داده نخواهد بود * و البته انسان پاداش سعى و عمل خودش را به زودى خواهد دید.
بنابراین شما که قرآن مىخوانید، از برکات و آثار خاص آن بهره مىبرید که هزارانبار ارزشمندتر از قبولى در امتحان و مانند آن است، در حالى که آنها که از قرائت قرآن محرومند از این آثار و برکات بىنصیبند.
آیا با خواندن قرآن مىتوانم در درسهایم موفق بشوم؟
با توجه به اینکه داشتن حافظه قوى براى موفقیت در درسها مؤثر است، خواندن قرآن[32] و حفظ آن هم یکى از عوامل تقویت حافظه به شمار مىرود. پس خواندن و حفظ قرآن، خود باعث موفقیت در درسها مىشود; چنان که تجربه دانشآموزان قارى و حافظ قرآن هم این مطلب را تأیید مىکند.
باید توجه داشت که خواندن وحفظ قرآن نباید فرد را از تلاش و کوشش در درسها باز دارد، بلکه باید با برنامهریزى منظم، هم به کارهاى قرآنى و هم به کارهاى درسىبرسد.
الف) چه سورهاى را بهتر است براى اموات بخوانیم؟ ب) چگونه نیت کنیم؟ ج) آیا مىتوان ثواب خواندن قرآن را به روح مقدس یکى از چهارده معصوم(ع) هدیه کرد؟
الف) خواندن هر سورهاى از قرآن براى مردگان مفید و داراى ثواب است، ولى امامان معصوم(ع) فرمودهاند: بهتر است که سورههاى: «الرحمن»، «یس»، «جمعه»، «قدر»، «معوّذتین» (ناس و فلق)، «اخلاص»، «مُلک» و یا «آیةالکرسى» و... خواندهشود.[33]
ب) هنگام خواندن قرآن براى شخصى که از دنیا رفته، همین که نیت کنید براى او مىخوانم کافى است. اگر شخصى قرآن را براى ثواب بردن خودش تلاوت مىکند، باید به قصد قربت و نزدیک شدن به خداوند باشد و اگر براى کسى دیگر و به نیابت از شخص مرده مىخواند و مىخواهد ثواب قرائت را به روح اموات هدیه کند، باز قصد قربت به خداوند متعال لازم است. به این ترتیب که قرآن را به قصد قربت به خداوندمتعال تلاوت کند و ثواب آن را به روح اموات هدیه نماید.[34]
ج) بله، مىتوان ثواب قرآن و اعمال خیر و نیک را به روح مقدس پیشوایان معصوم(ع) هدیه نمود و این کار موجب مىشود ثواب عمل، چند برابر شود.
آیا مىشود معناى قرآن را به جاى خود قرآن خواند و آیا ثواب آن دو یکى است؟
اگر بخواهیم از علوم و معارف بىکران قرآن بهره ببریم، شایسته است به ترجمه و تفسیر آن توجه کنیم، تا در پرتو نور معارف الهى و عمل به آنها اجر و ثواب دنیایى و آخرتى را نصیب خود گردانیم.
باید بدانیم که خواندن متن عربى قرآن، ثواب ویژه دارد و خواندن ترجمه قرآن، جاى آن را نمىگیرد. یکى از مسائلى که در قرآن و روایات پیشوایان معصوم، مورد تأکید فراوان قرار گرفته، خواندن و تلاوت قرآن کریم است و این عمل، یکى از سنتهاى حسنهاى است که علما و اولیا و بزرگان دین در طول تاریخ اسلام، به آن اهمیت زیادى داده و بر آن تأکید کردهاند; گو اینکه خواندن قرآن، سخن گفتن با پروردگار و شنیدن سخنان حضرت ذوالجلال است که نه تنها ثواب و اجر دارد، بلکه زنگار را از دلها زدوده، قلبها را احیا و از فحشا و منکر منع مىکند. هر چند حقّ تلاوت، منحصر به خواندن نمىشود، امّا خواندن و عمل کردن مکمل یکدیگرند. و اگر عمل کردن و حتى خواندن معناى آن، همراه با تلاوت نباشد، قلب انسان به تدریج مىمیرد و یا مانند آهن زنگ مىزند. در آیهاى از قرآن (إنّ الّذین یتلون کتـب اللّه و أقاموا الصّلوة...) خواندن کتاب خدا مقدم بر نماز و زکات و انفاق آمده است. امیرمؤمنان(ع) یکى از صفات پرهیزکاران را تلاوت قرآن شمرده است.[35]
پیامبر اکرم(ص) فرمودهاند: برتو باد به خواندن قرآن، چرا که خواندن قرآن، کفّاره گناهان و نگهدارى از آتش و امان از عذاب آخرت است».[36]
در خود قرآن، با الفاظ مختلف به خواندن قرآن دستور داده شده; براى مثال: (فاقرءوا ما تیسّر منه); آن چه مىتوانید از آیات قرآن را بخوانید.[37]
............................
فضیلت، آثار و فواید تلاوت قرآن کریم
{نقل از سایت قرائت قرآن}
هدف از خواندن قرآن و حفظ آن چیست؟
هدف از خواندن قرآن، هدایت شدن و رسیدن به سعادت دنیوى و اخروى است. خواندن و حفظ قرآن نتایج بسیارى دارد که ما تنها بخشى از آن را ذکر مىکنیم.
الف) تدبر و تفکر در قرآن:
یکى از هدفهاى یادگیرى و حفظ قرآن، تدبر در آن است. قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم(ص) مىفرماید: «کتابى مبارک بر تو فرو فرستادیم تا در آیاتش تدبر (واندیشه) کنند و خردمندان از آن پند گیرند».[38]
ب) تبرک به قرآن و به دست آوردن ثواب:
در این مورد تشویقها و تأکیدهاى فراوانى از معصومین(ع) رسیده است:
1. امام صادق(ع): «قرآن عهد خداوند و فرمان اوست بر خلقش، پس بر مسلمان شایسته است در این عهد خداوند نظر کند و روزى پنجاه آیه از آن را بخواند».[39]
2. امامصادق(ع): «براى مؤمن سزاوار است قبل از مرگ، قرآن را فرا گیرد یا در کار یاد گرفتنش باشد».[40]
3. امامصادق(ع): «هرکس قرآن را از روى [متن عربى] آن قرائت کند، نورچشمش زیاد مىشود...».[41]
ج) عمل کردن به قرآن:
امام صادق(ع) فرمود: «حافظ قرآن که به آن عمل کند، در آخرت با فرشتگان پیامآور و نیک رفتار خداوند[ همنشین] است».[42]
آیا با توسل به قرآن مجید مىتوانیم معنویت را در وجودمان بارور کنیم; بهنحوى که بتوانیم به مراحل بالاى کمال و تزکیه نفس برسیم؟
خداوند متعال مىفرماید: (ونُنَزِّلُ مِنَ القُرءانِ ما هُوَ شِفاءٌ ورَحمَةٌ لِلمُؤمِنین); و ما آنچه را براى مؤمنان مایه درمان و رحمت است، از قرآن نازل مىکنیم....[43]
خداوند متعال قرآن را شفاى آنچه در دلها و افکار است و نیز شفاى بیمارىهاى جسمانى، معرفى فرموده است. ذات قرآن شفاست و هرگز مرضى در آن راه نمىیابد. اگر شخصى به قرآن مراجعه کرد، بدون شفا و درمان باز نمىگردد; چنانکه حضرتعلى(ع) مىفرماید: «از این کتاب بزرگ الهى و آسمانى براى بیمارىهاى خود شفا و براى حل مشکلاتتان یارى بطلبید، چون در این کتاب، درمان بزرگترین دردهاست...».[44]
هر کس به محضر قرآن شرفیاب شود و آن را بفهمد و بپذیرد و عمل کند، بهطور قطع مرضهاى درونىاش از بین مىرود. افزون بر این، قرآن کریم در مقام پیشگیرى مرض نیز با بیانى رسا و متین سعى مىکند تا انسانها به امراض فکرى و قلبى دچارنشوند.
قرآن مجید، هم ضعفها و مرضهایى را که مربوط به حکمت نظرى است، با برهان شفا مىدهد و هم بیمارىهایى را که مربوط به حکمت عملى است، با تهذیب و تصفیه دل، بهبود مىبخشد. قرآن کریم تمام بیمارىهاى اعتقادى و اخلاقى انسان را درمان مىکند: جهل را که بدترین بیمارى درونى است، با علم و شک را با یقین، اندوه را با آرامش، ترس را با امید، اضطراب را با عزم و... برطرف مىسازد; همچنین قرآنکریم امراض جسمانى را شفا مىدهد; چنانکه در روایات امامان معصوم(ع) بدان اشاره شده است.[45]
بنابراین، انسان با تلاوت و اُنس با قرآن و تفکر و تدبر و سپس عمل به دستورهاى آن مىتواند شفاى امراض درونى و حتى جسمى خود را بگیرد.[46]
[1]. میزان الحکمه، ج8، ص74.
[2]. همان، ص82.
[3]. غررالحکم و دررالکلم، ص112.
[4]. بحارالانوار، ج89، ص204.
[5]. همان، ص200.
[6]. ر.ک: الکافى، ج2، ص613.
[7]. بحارالانوار، ج89، ص202.
[8]. الکافى، ج2، ص603.
[9]. قطب الدین راوندى، الدعوات، ص237; متقى هندى، کنز العمال، ج1، ص545.
[10]. وسائلالشیعه، ج6، ص168.
[11]. ر.ک: الکافى، ج2، ص611.
[12]. تفسیر نمونه، ج1، ص60; ر.ک: رضا بزاز بنائى، ثواب قرائت سورههاى قرآن و محمد شبزندهدار، شفاخانه قرآن.
[13]. فاطر، آیات 29ـ30.
[14]. وسائلالشیعه، ج6، ص184.
[15]. همان، ص187.
[16]. میزانالحکمه، ج8، ص82.
[17]. محمد مظفرى، دانستنىهایى از قرآن، ص152ـ153 و عبدالرحمن سیوطى، اللئالى المصنوعة فى الاحادیث الموضوعه، ج1، ص227ـ228.
[18]. الکافى، ج2، ص596ـ634 و میزان الحکمه، ج8، ص64ـ103.
[19]. لقمان، آیات 1ـ2.
[20]. تفسیر نمونه، ج8، ص317، 318 و 256.
[21]. مجمعالبیان، ج10، ص637.
[22]. همان، ج6، ص772 و شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص108.
[23]. تفسیر نمونه، ج1، ص60.
[24]. المیزان، ج2، ص251ـ255 و ج4، ص71ـ72.
[25]. بحارالانوار، ج89، ص206ـ209.
[26]. نحل، آیه89.
[27]. انعام، آیه38.
[28]. حدید، آیه25.
[29]. اسراء، آیه33.
[30]. مزمل، آیه20.
[31]. نجم، آیات 39ـ40.
[32]. ر.ک: بحارالانوار، ج63، ص290.
[33]. ر.ک: مفاتیحالجنان، ص659ـ729 و بحارالانوار، ج83، ص195.
[34]. غلامرضا نیشابورى، استفتائات قرآنى، ص159.
[35]. نهجالبلاغه، خطبه 193 (همام).
[36]. الکافى، ج2، ص611.
[37]. بحارالانوار، ج92، ص17.
[38]. ص، آیه29.
[39]. همان.
[40]. الکافى، ج2، ص609،607.
[41]. الکافى، ج2، ص449.
[42]. همان، ص603.
[43]. اسراء، آیه82.
[44]. نهجالبلاغه، خطبه 175، ص567.
[45]. مفاتیحالجنان، ص802ـ811.
[46]. تفسیر موضوعى، ج1، ص234ـ242.
|
|
|||||||||||
www.shahedanezaman.ir
|
||||||||||||
زندگی نامه سردار حزب الله گیلان شهید حاج شیخ ابوالحسن کریمی
محمدعلی فدوی
{نقل از سایت رنگ ایمان}
ولادت
مرداد سال 1327 هـ ش در یکی از محلات قدیمی شهر لاهیجان در خانوادهای متدین و اصیل نوزادی چشم به جهان گشود که مادرش او را ابوالحسن نامید. نامی که به حق شایسته و منادی زندگانی کوتاه و پر بار بود. پدرش حاج عباسعلی از متدینین و معتمدین بازار لاهیجان بود. ابوالحسن دوران طفولیت را در دامان مادر عفیف و پاکدامن خود سپری نمود.
دوره کودکی:
کودکی لاغر و ضعیف الجثه که از همان اوان طفولیت، آثار و خصوصیات متفاوتی نسبت به همسالان خود داشت. وقتی که یکساله بود محقق هندی شبی به دیدار خانوادهاش آمد و پس از مواجهه با ابوالحسن به پدر میگوید: «قدر این کودک را بدانید او فردی نابغه و انسانی بزرگ خواهد شد!» پدر ، سخن این مرد روحانی را حمل بر تعارف مینماید. یکی از روحانیون وارسته لاهیجان نیز این مطلب را به گونهای دیگر بیان نمود.
مادرش میگفت: او هرگز پستانک به دهان نگرفت و بعدها هم پستانک خواهر کوچکش را از دهان او بیرون میکشید!
رشد اعتقادی و ایمانی:
از اوائل کودکی شمع محافل دینی و مجالس عزاداری خامس آل عبا بود . در انجمن قرائت و احکام که به سرپرستی آیت الله حاج شیخ مهدی مهدوی رئیس حوزه علمیه لاهیجان در مدرسه جامع تشکیل میشد، شرکت می نمود. در نزد مرحوم استاد حاج حسین ایمانی به فراگیری تجوید قرآن پرداخت. کلاس چهارم و پنجم دبستان بود که در آشنایی و بیان مسائل دینی و احکام عبادی سرآمد بود. در مجالس و محافل دینی به عنوان شاگردی ممتاز از بزرگسالان مسئله میپرسید و نمازهای آیات و لیالی دهه اول ذیحجه را برای فراگیری دیگران به اجرا میگذاشت.
وی از همان دوران کودکی در میان خانواده و جامعه نمونه و نمودی از عصیان بر جلوههای ابتذال و انحراف و بیگانهپرستی بود. در دبستان از خواندن اشعار و ترانههای مبتذل که در آن عصر رایج بود نفرت داشت. او سایر اعضای خانواده را نیز از خواندن این اشعار منع می نمود. در کلاس سرود دبستان که از دروس رسمی و الزامی مدرسه به شمار میرفت خودداری نمود. روزی به همین خاطر در یکی از کلاسهای دبستان دکتر حکیم زاده زندانی می گردد. پس از تعطیلی مدرسه از پنجره مدرسه به بیرون میپرد و برای اولین بار از زندان ضد ارزشها میگریزد.
در شیوه پوشش منشی بلند داشت. او با هدایت الهی و با الهام از مشی عملی پدر پارسا و پرهیزگارش حاج عباسعلی کریمی که یکی از معدود چهرههای صالح و پاکدامن بازار شهر در عصر طاغوت به شمار میرفت از پوشیدن لباس هایی که متاثر از ارزشهای بیگانه بود خودداری میورزید و با کمال شهامت در مسیر مبارزه با جلوههای بیگانه قدم مینهاد.
ریشههای انقلاب و جوانههای مبارزه:
از کودکی عشق عجیبی به روحانیت بیدار دل و آگاه داشت. پس از پایان دوره ابتدایی تصمیم داشت که جهت تحصیل علوم دینی به حوزه علمیه قم برود. اصرار خانواده او را از این تصمیم منصرف می نماید. سپس در دبیرستان مهرگان لاهیجان ثبت نام مینماید. در دبیرستان مهرگان ضمن اخذ درجات ممتاز علمی به فعالیتهای مذهبی می پرداخت.
وی همواره با معلمین لیبرال و کمونیست خود مبارزه میکرد. در آن عصر اختناق و غیر دینی پهلوی که سعی وافر در ابتذال و بی قیدی بود، با تمام وجود به انجام فعالیتهای عقیدتی همت داشت. اودر این راه از هیچ ملامت و مخالفتی نمیهراسید. هنگامی که سال سوم دبیرستان بود مدیر دبیرستان او را به جرم خود داری از ریش تراشی که روال آن روز جامعه بود از کلاس بیرون کرد و پس از مشاهده پایداری و مقاومتش او را به باد کتک گرفت و تصمیم به اخراجش داشت. او سلحشورانه فریاد میزند که او مطیع اوامر خدا و شریعت اسلام است و در این راه از هیچ نوع تمسخر و تهدیدی باکی ندارد و گامی به عقب نخواهد گذارد.
از دیگر پایمردی های او اعتراض به دبیر فیزیک بود. او که شاگرد ممتاز کلاس بود در سال ششم ریاضی با مشاهده ویالون هنگام ارائه درس گام های موسیقی به دبیر خود تذکر میدهد که تنها مجاز است به عنوان تدریس نتها از آن استفاده کند. تذکر او چارهساز نشد و همراهی دیگر دانش آموزان با معلم موجب شد تا با خشم و نفرت کلاس را ترک کند که تو چه تنها باشی یا با دیگران به تکلیف خود عمل خواهی کرد.
بارها در کلاسهای درس در آن فضای غیر دینی پهلوی این داستانها تکرار شد در حالی که او به عنوان با استعداد ترین فرد کلاس حتی سر سوزنی از دینداری خود دست بر نمیداشت. این مقاومتها به حدی بود که به تدریج مجال گستاخی به اسلام و ارزشهای دینی از آنان سلب میشد و با حضور او دبیری جرات جسارت به ساحت دین و مقدسات اسلامی را به خود نمیداد.
در سال 1345 به اتفاق آقایان زین العابدین قربانی و ارسلان حجت انصاری اقدام به تاسیس کانون بحث و انتقاد مذهبی جوانان لاهیجان نمود و از این مرکز به تربیت و تعلیم دینی نسل جوان همت گمارد. جوانانی که در جریان انقلاب اسلامی از فعال ترین جوانان منطقه بودند.
ورود به دانشگاه:
شهید کریمی در تابستان 1347 پس از موفقیت در امتحانات نهایی خرداد و کنکور دانشگاه در رشته ریاضی دانشگاه تهران پذیرفته شد. بعدها با شرکت در امتحان رشته اقتصاد، در دانشگاه تهران به تحصیل خود ادامه داد.
در دانشگاه به فعالیتهای عقیدتی و سیاسی خود ادامه داد. وی در مدتی کوتاه به دلیل فعالیت و تحرک بالای اجتماعی خود در محیط دانشگاه و خوابگاه به عنوان نماینده دانشجویان از خوابگاه امیرآباد برگزیده شد. او در این سمت سعی زیادی در احقاق حقوق دانشجویان داشت و به رویاروئیهایی با مظاهر کفر و اختناق رژیم ستمشاهی درگیر بود. نگهبانان و کارگران قدیمی این خوابگاه خاطرات زیادی از او به یاد دارند.
یکی از دانشجویان هم طبقه او می گوید: او سحرهای ماه مبارک رمضان با صدای بلند در خوابگاه دانشجویی بدون واهمه اذان میگفت و توجهی به اعتراضات گسترده مخالفین و دلدادگان به شرق و غرب نداشت. به همین دلیل او را با تبانی و اشاره ساواک در آب سرد حوض محوطه خوابگاه انداختند ولی با مقاومت جدی سنت اذان گوئی را در آن محیط تحکیم و تثبیت نمود. او باپایداری خود موفق شد که رستوران خوابگاه را ظهر ها در طول ماه مبارک رمضان تعطیل کند!
مبارزات سیاسی:
او در اواخر سال 1347 به علت شرکت در تظاهرات دانشجویان به مناسبت شهادت پهلوان غلامرضا تختی برای اولین بار دستگیر شد. این دستگیری در تعمیق شناخت او از پوچی و پوشالی بودن رژیم، سهم به سزایی داشت.
در سال 1350 به علت فعالیت در برابرجشنهای 2500 ساله دستگیر و در زندان قزل قلعه حبس گردید. زندان برای او فرصت مناسبی بود تا با آشنایی با روحانیون انقلابی و مبارز توان بیشتر برای ادامه مبارزه بیابد.
مقاومت ودینداری او در زندان بسیار نمود داشت. وی برخلاف غالب روشنفکران شرق باور که به علت عدم ارتباط با مبدا، روحیه خود را باخته و به عذرخواهی میپرداختند، محکم واستوار بود. او زندان را به کانونی برای فراگیری و آموزش و مبارزه تبدیل کرد. همرزم او حجت الاسلام جعفری گیلانی میگفت: «وی در زندان یک لحظه آرام نداشت. پیوسته در حال خواندن قرآن و نهجالبلاغه و فراگیری معارف اسلامی بود. با اینکه اذان گفتن در زندان ممنوع بود، شهید کریمی که قهرمان ما بود هر صبح بدون هراس از شکنجههای جلادان شاه، انگشت به گوش با تمام وجودش، فریاد تکبیرش بلند بود! هراس و وحشت از شکنجه دشمن نداشت، حتی در زندان نماز شبش ترک نمیشد.»
شهید کریمی پشتکار عجیبی داشت، در طول شبانه روز 18 ساعت و بعضا 20 ساعت کار میکرد، وی در اکثر دروس دبیرستانی به خصوص در رشته ریاضی و معارف اسلامی تسلط کافی داشت و به دو زبان انگلیسی و عربی مسلط بود، به طوری که در آن زمان به راحتی با دو زبان تکلم میکرد.
از دو جلد کتاب آموزشی زبان عربی و انگلیسی که از تالیفات شهید کریمی بود جلد اول کتاب آموزشی زبان عربی در زمان حیات شهید به چاپ رسید.
با آزادی از زندان در جلسات تفسیر قرآن عالم مجاهد آیت الله سید محمود طالقانی (طاب ثراه) در مسجد هدایت تهران شرکت نمود. او می کوشید تا با کسب ره توشههای زنده از پرتو جان بخش قرآن خود را برای تداوم مبارزهای مکتبی مهیا سازد . برای مبارزه با سیستم اقتصادی غرب و شرق و بنا نهادن سیستم اقتصاد اسلامی به مطالعه در منابع اسلامی می پرداخت. در این راه از محضر شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی بهره میگیرد. او با ایجاد ارتباطی مستمر و تشکیلاتی با شهید بهشتی پلی بین عالمان فرزانه حوزه با نسل جوان و دانشگاهی بر قرار مینماید.
او با معرفی شهید بهشتی به شهید قدوسی هر هفته در مدرسه حقانی برای تدریس زبان انگلیسی در قم حاضر می شد. سرانجام در خرداد 1352 دور چهارساله دانشگاه را در طول شش سال به علت مبارزات سیاسی و حبسهای دانشجویی به پایان رسانید و در 24/8/52 به خدمت سربازی رفت. دوره سربازی او داستان مفصلی از مقاومت و پایداریها و افشاگریها او را در قبال رژیم منحوس پهلوی در برداشت.
او در طول دوره سربازی خود در عصر خفقان آریامهری حاضر به تراشیدن ریش خود نشد و در این راه بارها سختی و دشواری سرزنشها و تهدیدها و اهانتها و حتی بازداشت را به جان خرید.
در سنگر تعلیم و تربیت:
در 24/8/54 بعد از خاتمه خدمت سربازی به زادگاهش لاهیجان مراجعت کرد و به صورت حق التدریس در دبیرستانهای لاهیجان و آستانه اشرفیه و بندرکیاشهر به معلمی مشغول شد. کارآئی شیوه تدریس و سطح بالای آگاهی علمی او در کلاس به طور وسیعی مورد استقبال قرار گرفت. او ضمن گرفتن حق التدریس از دانش آموزان مرفه، دانش آموزان مستضعف را به صورت رایگان تحت تعلیم قرار میداد. او در کنار آموزش علوم تجربی و ریاضی و زبان انگلیسی به دانش آموزان از دادن آگاهی دینی و سیاسی غفلت نمیورزید و میکوشید تا بذر ایمان به خدا و بیزاری از شیطان و ایادی اهریمنی او را در زمینه دل جوانان تحت تعلیم خود بارور نماید.
از محل درآمد تدریس خصوصی و حق التدریس در دبیرستانها و گرفتن قرض الحسنه از صندوق قرض الحسنه جاوید تهران و... در سال 1355 مطبوعاتی فتح لاهیجان را به عنوان سنگری در آشنایی فکری و اعتقادی نسل جوان شهر تاسیس و از این سنگر برای مبارزه علیه ساواک و تحریکات عناصر مارکسیست و چپ گرا استفاده می نمود. سنگری که به مثابه چراغ انقلاب و سد راه مخالفین و معاندین خودنمایی نمود و در دوره شکوفایی انقلاب اسلامی به عنوان مرکز رفت و آمد نیروهای انقلابی و پخش و توزیع جزوات و اعلامیهها و نوارهای امام خمینی در منطقه عمل کرد. به همین علت بارها مورد حملات ددمنشانه ساواک و حتی گروهکهای ضد انقلاب پس از انقلاب قرار گرفت. این صدای شهید کریمی قهرمان بود که در آن هنگامه آنان را مخاطب قرار میداد که «ای شیشه شکنان بزدل و ترسو بیائید به جای شیشه شکستن که ناشی از ترس و جُبن شماست، سینههای مرا آماج گلولههای خود قرار دهید...»
آخرین بار در اردیبهشت 1357 در آستانه نهضت عظیم اسلامی ملت ایران به رهبری امام خمینی به دنبال ایراد خطابهای شورانگیز و افشاگرانه در کانون ولی عصر مسجد جامع آستانه اشرفیه، توسط مامورین ساواک دستگیر و پس از بازجوییهای اولیه در مرکز ساواک لاهیجان به زندان عمومی رشت منتقل و به مدت چهار ماه در سختترین شرایط روحی محبوس میگردد، که سرانجام بر اثر شدت تحرکات انقلابی مردم در آبان 57 به همراه خیل مبارزین و انقلابیون از زندان رژیم آزاد گشت.
او بعد از آزادی زندان بدون کمترین وقفه و کوچکترین نرمش و انعطاف، به صفوف مبارزه اسلامی ملت به رهبری قائد عظیم الشان اسلام امام خمینی میپیوندد. او در صف اول نهضت به عنوان پیشقراول انقلاب با ایراد خطابههای مهیج و آگاهی آفرین خود در تظاهرات عظیم و تاریخی عاشورا و اربعین سال 57 رکورد جدیدی در تاریخ مبارزات اسلامی مردم گیلان به جای گذارد.
مدیریت مکتبی و هوشیاری انقلابی:
با پیروزی انقلاب اسلامی عناصر التقاطی و چپ گرا به ویژه فدائیان خلق شاخه گیلان با تکیه به تهاجم مسلحانه گروه خود در 19 بهمن 1349 به پاسگاه سیاهکل میکوشیدند تا آن رابه عنوان سوژهای داغ و مهیج برای جذب و جلب نیروهای پرشور در منطقه گیلان بهرهبرداری نمایند. آنان با تبلیغ و درشت نمایی این رخدادها سعی در تثبیت سیاسی و تشکیلاتی خود داشتند.هدف نهایی آن ها از این امور رویارویی و براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی بود.
شهید کریمی به جهت مدیریت قاطع و مکتبی و سوابق روشن مبارزاتی و شناخت وسیع و همه جانبهای که از گروههای سیاسی مخالف و معارض نظام و برخورداری از پایگاه برجسته در متن نیروهای انقلابی و اسلامی، از سوی شورای انقلاب اسلامی شهرستان لاهیجان به عنوان فرماندار به استانداری گیلان پیشنهاد گردید. او با موافقت و تصویب استانداری و وزارت کشور، مسئولیت فرمانداری شهرستان لاهیجان با چهارصد آبادی و بخشهای تابعه سیاهکل و آستانه اشرفیه و بندر کیاشهر را به عهده گرفت.
در این ایام لاهیجان و دیگر شهرها و بخشهای گیلان در آتش خودخواهیها و کینه توزیهای گروههای معاند از سویی و بی کفایتی و سوء تدبیر استاندار غیر مکتبی و ملی ماب وقت گیلان از سوئی دیگر میسوخت.
با رفتن دولت موقت و روی کار آمدن دولت شورای انقلاب آقای داوران استاندار وقت گیلان بر کنار گردید. پس از آن از سوی وزیر کشور جناب حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی، شهید مهندس محمد علی انصاری به عنوان استاندار جدید استان منصوب گشت.
با آمدن استاندار مکتبی به گیلان صفحه جدیدی از مجاهدتها و پیشرفت در مدیریت استان ایجاد شد. با تقاضا و پیشنهاد مهندس انصاری و تعدادی از مسئولین ارگانهای انقلابی ، شهید کریمی با حفظ سمت فرمانداری به سمت دادستان کل انقلاب استان گیلان از سوی آیت الله قدوسی برگزیده شد. از این پس فصل جدیدی در برخورد با گروهک های معاند و زالو صفتان اقتصاد در استان ایجاد شد و امنیت انقلابی با حاکمیت قسط و عدل اسلامی در استان برقرار گشت .
البته این موفقیت به بهایی سنگین بدست میآید، چرا که گروهکهای خودکامه و نیروهای جاه طلب سیاسی به این سادگی حاضر به عقب نشینی در برابر اراده انقلاب و اسلام نبودند و به انحاء وسایل میکوشیدند تا مانع موفقیت برنامه انقلاب و استقرار نظام در این ناحیه مرزی کشور گردند.
برای آگاهی از عمق استقامت و اوج رهبری هوشیارانه سیاسی ایشان در این دوره بحرانی که همزمان با حاکمیت لیبرالها در صدر نظام (ریاست و فرماندهی او بر کل قوای مسلح جمهوری اسلامی) و کارشکنی و معرکه گردانیهای متعدد گروهکهای چپ و منافق در سراسر کشور است به گواهی یکی از فقهای عضو مجلس خبرگان عنایت شود که میگوید:
این ابوالحسن کریمی شاید هنوز چهرهاش برای شما ناشناخته باشد و هنوز این شهر و اطراف، ابوالحسن کریمی را خوب نشناخته باشد من گوشهای را میگویم و میگذرم.
آن روزی که در پست فرمانداری بود، در پست دادستانی بود، یک مرد ساده در کمال سادگی حرکت میکرد اما آنچنان «اشداء علی الکفار» مصداق واقعی آیه «محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار» با کفار سخت بود.
شما اهل این شهر شیطان کوه را فراموش کردهاید، دکههای کمونیستها را فراموش کردهاید؟ کی بود توانست جلوی اینها را بگیرد؟ حزب اللهیها و در راس حزب اللهیها ابوالحسن کریمی بود. بنده باید بگویم روحانیون این شهر، عمامه به سرهای این شهر! این (شهید) عمامه نداشت اما خدمت به عمامه شما کرد. مگر همینها نبودند ناسزا میگفتند؟ بی احترامی میکردند، آبروها میبردند، اما ابوالحسن کریمی سینه را سپر کرد جلوی همینها ماند و بالاخره صدای همه اینها را در سینههایشان خفه کرد.
عملکرد مردمی و ضد استکباری او در فرمانداری و دادستانی بعد از تصدی فرمانداری همانند ایام قبل از انقلاب بدون آلایش و تفاخر با کمال تواضع و فروتنی به خدمت مردم منطقه همت گماشت و با پالایش فرمانداری از مظاهر طاغوتی و تجملات اشرافی آن همراه با نظارت عمیق به نحوه ارتباط کارمندان فرمانداری در ارتباط با ارباب رجوع فرمانداری را به خانه مردم مبدل کرد و اغلب اوقات بعنوان یک خدمتگزار صادق و تلاشگر به روستاهای متعدد لاهیجان رفت و آمد داشت و کارها را خود پیگیری مینمود.
او هیچگاه به متنفذان و قدرتمندان طاغوتی روی خوش نشان نمیداد و حاضر نبود به خاطر رضایت مرفهین بی درد آرمان انقلاب و عدالت را فدای امیال شخصی آنان نماید، هر چند خود اولین قربانی این سازش ناپذیری نسل انقلاب گردد.
او در دادستانی انقلاب برای استقرار عدالت الهی با خوانین مترف و هوسران به شدت برخورد می نمود. وی با اجرای مصوبات شورای انقلاب به واگذاری زمین های طاغوتیان فراری و زمین های متروکه بین کشاورزان تا حدودی گرد فقر و محرومیت را از چهره سوخته آنان زدود و توانست موضع مستکبر ستیز و مستضعف از اسلام ناب محمدی(ص) را در مقابل دیدگان منتظر محرومین منطقه به نمایش بگذارد و از این رهگذر حربه دروغین دفاع از رنجبر و برزگر را از دست چپ گرایان و منافقان خارج کرد. او با این کار ارکان توطئههای تبلیغاتی آنان را خنثی ساخت، هر چند بعدها تاوان و پاداش این خدمت را از حامیان بی نام و نشان مستکبران دریافت کرد.
بازی های سیاسی و اوج گیری فتنه :
اواسط زمستان 1360 بعد از تثبیت انقلاب و آرامش سیاسی، ناگهان موانع جدی رخ مینماید. مجموعهای به ظاهر ناهمگون با بی اعتنایی به مبانی ارزشی اسلام و انقلاب درصدد حذف نیروهای صادق و مخلص حزب الله برآمدند. آنان نوک تیز مخالفتها و کارشکنیها و سیاستهای خود را متوجه شخصیت و شخص شهید مینمایند. سرانجام او را در اسفند ماه سال 60 از دادستانی گیلان و پائیز 61 از دادستانی لاهیجان برکنار مینمایند.
شهید کریمی مدت کوتاهی در دانشگاه گیلان به تدریس معارف اسلامی میپردازد تا اینکه در اواخر سال 1362 برای تداوم حرکت دینی و سیاسی خود راهی حوزه علمیه قم بزرگ حوزه تشیع جعفری گشت.
هجرت شهید کریمی از گیلان به قم یک رفتن ساده نبود، بلکه به تمام معنی یک هجرت بود. او که میدید ماندن در استان حساسیت هایی را بر میانگیزد و موجب میشود، مسئله دفاع مقدس تحت الشعاع مسائل داخلی قرار بگیرد، عزم رفتن کرد.
یکی از دوستان او در تبیین علت این هجرت میگوید:
«کریمی را در صحرای منا دیدم گفتم چه میکنی؟ گفت: چه بکنم! مگر دیگر چیزی از ما باقی گذاردند؟ گفتم: چه میگوئی؟ گفت: داغانمان کردند، ما را کوفتند و ما را کوبیدند، هر چه به زبانشان آمد نثارمان کردند اما ساکت و آرام و خاموش به قم رفتیم تا همه صداها را بخوابانیم تا مبادا در این دوره که جنگ است فتنه برخیزد و جنگ را تحت الشعاع قرار دهد.»
نهایت مظلومیت:
زمینخواران و زر اندوزان از موقعیت حاصله در کنار زدن شهید کریمی و هجرت عارفانه او به حوزه علیمه قم علیه او در دادگستری اقامه دعوا نمودند. آنان با پشتیبانی دلالان قضایی توانستند فریادرس مستضعفان حاج شیخ ابوالحسن کریمی را از حوزه علیمه قم به دادسرای عمومی تهران احضار کنند. به حکم دادسرا شهید کریمی را به اتهام مباشرت در تقسیم اراضی متروکه بزرگ مالکان و جانبداری از کشاورزان در زندان عمومی قصر بازداشت نمایند تا شاید روح بزرگ او را در هم بشکنند.
بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق یوسف از دامان پاک خود به زندان میرود
سجده خونین در آستانه عروج به ملکوت:
سرانجام در غروب اسرارآمیز و مبهم سیزده فروردین 1365 شب پرستان منافق با اغتنام از بیرون راندن مردم از صحنه، از لانههای تنگ و تاریک خود بیرون خزیده و در پناه تاریکی شب قامت استوار منادی قسط و عبد صالح خدا را در دیار ما، یعنی حاج شیخ ابوالحسن کریمی یاور صادق محرومان و فریاد رسای مظلومان را که به عادت همیشگی خود به تنهایی از مطبوعاتی فتح به سوی منزل مراجعت میکرد در کنار معبد توحید «مسجد حاج رضا گلشاهی» آماج رگبار گلولههای نفاق قرار میدهند تا به زعم خود با در هم شکستن قامت استوار وی انتقام شاه و شاه پرستان و شکست رسوایی منافقان را از او بگیرند. ناگاه به مجرد شلیک اولین گلوله به گلو و فرق کریمی قهرمان، در اوج عرفان به نماز عشق میایستد و با وضوی در محراب خون سر به سجده سنگر میگذارد.
زنای سجده تو نینوای خون گل کرد ز منار حنجره درد ارغنوان گل کرد
حریم خاک زمحراب عشق حرمت یافت ز باغ خلسه خون نشئه نون گل کرد
بدینگونه بود مظلومی دیگر با شهادت خود حقانیت آرمانش را به اثبات رسانید تا به اعتبار پیام سرخش، سرخی و شادابی طراوت عدالت و فضیلت در هماره تاریخ این انقلاب را تضمین نماید.
والسلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیاء.
شرح حال شهید ابوالحسن کریمی(سردار گیلان)
***نسیم معرفت**
{نقل از وب سایت مفاخر لاهیجان -از حسن عابدی}
ابوالحسن کریمی دردشتی (1327 - 1365) سیاستمدار و قاضی ایرانی بود. او به مدت بیش از سه سال دادستان کل دادگاههای انقلاب اسلامی استان گیلان و فرماندار لاهیجان بود.
***نسیم معرفت**
کریمی در سال 1327 هجری شمسی در شهرستان لاهیجان متولد شد. او در کودکی لاغر و ضعیف الجثه و نسبت به همسالان خود ظاهر متفاوتی داشت.
در سال 1346 دیپلم ریاضی گرفت و در همان سال به دانشگاه تهران راه یافت و تحصیل در رشته اقتصاد را شروع کرد. وی در اواخر سال 1346 به علت شرکت در تظاهرات تشیع جنازه غلامرضا تختی دستگیر و چند ماه در زندان قزل قلعه زندانی شد. وی درسال 1350 به علت فعالیت علیه جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی و پخش اعلامیههای آیت الله خمینی بین دانشجویان در خوابگاه امیر آباد تهران دستگیر و بار دیگر زندانی شد. او طی تحصیل در دانشگاه در جلسات تفسیر قرآن آیت الله سید محمود طالقانی در مسجد هدایت شرکت میکرد. بعدها مدتی در مدرسه علمیه حقانی قم زبان انگلیسی تدریس میکرد.
شهید کریمی در کنار آیت الله شیخ مهدی مهدوی لاهیجانی
در اردیبهشت سال 1357 به دلیل رهبری اعتراضات مردم گیلان دستگیر و در زندان رشت زندانی و در آبان ماه همان سال آزاد شد. او در نزد اساتید علمیه قم از علوم عربی و منطق، تا سطح رسایل و مکاسب تحصیل کرده بود. کریمی از سوی شورای انقلاب اسلامی شهرستان لاهیجان به عنوان فرماندار به استانداری گیلان پیشنهاد شد و پس از تصویب استانداری و وزارت کشور، مسئولیت فرمانداری شهرستان لاهیجان را با بخشهای تابعه سیاهکل و آستانه اشرفیه و بندر کیاشهر عهده دار شد. با کنار رفتن دولت موقت و در دولت شورای انقلاب حبیب داوران استاندار گیلان بر کنار شد. سپس وزیر کشور وقت حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی، علی انصاری به عنوان استاندار جدید استان منصوب کرد. کریمی در اسفند 1358 با تقاضا و پیشنهاد انصاری و تعدادی از مسئولین ارگانهای انقلابی، با حفظ سمت فرمانداری از سوی آیت الله قدوسی به سمت دادستان کل انقلاب استان گیلان انتخاب شد. او در اسفند سال 60 از دادستانی گیلان و در پائیز 61 از دادستانی لاهیجان برکنار شد. کریمی اندکی در دانشگاه گیلان معارف اسلامی تدریس کرد تا اینکه در اواخر 1362 به حوزه علمیه قم رفت. وی با شکایت عدهای به اتهام مباشرت در تقسیم اراضی متروکه بزرگ مالکان از حوزه علیمه قم به دادسرای عمومی تهران احضار شد. به حکم دادسرا کریمی در زندان عمومی قصر بازداشت شد.
شهیدکریمی در غروب سیزدهم فروردین ماه سال 1365 ترور شد.
رئیسجمهور وقت حضرت آیت الله سید علی خامنهای در پیامی ترور او را تسلیت گفت.
اقامه نماز بر پیکر شهید توسط آیت الله امینیان امام جمعه شهرستان آستانه اشرفیه
**شهید حاج ابوالحسن کریمی با دلی مالامال و مملوّ از درد و رنج از میان ما رفت . او مظلومانه زیست ومظلومانه رفت. تمام تهمت ها ونسبت های ناروا را فقط به یاد مظلومیت علی ( علیه السلام) تحمل کرد وبه جان خرید. تفکر و اندیشه های ناب او وسخنان و فریاد های روشنگرانه و حق طلبانه اش همیشه سبب بصیرت و بیداری و رشد وسعادت وحیاتِ معنوی وفکری برای رهپویان راه حق و حقیقت خواهد بود. (سیداصغر سعادت میرقدیم)
*****************************************************************
**شهید حاج ابوالحسن کریمی لاهیجانی(سردار بزرگ گیلان
**شرح حال شهید ابوالحسن کریمی(سردار گیلان) - پایگاه اندیشوران حوزه(1)
**پایگاه اندیشوران حوزه(2)
**نسیم معرفت - سایت فریاد مظلوم(سردار گیلان شهیدابوالحسن)
**سخنانی از سردار گیلان شهید حاج ابوالحسن کریمی - نسیم معرفت
**شرح حال شهید ابوالحسن کریمی(سردار گیلان)_شماره 1 - نسیم معرفت
**شهید کریمی، سردار مظلوم حزبالله گیلان کیست؟ + تصاویر(پایگاه خبری تحلیلی«درسیاهکل»
**سردارمظلوم گیلان
**فریاد مظلوم - مروری بر زندگی شهید ابوالحسن کریمی
**پایگاه خبری تحلیلی املش ما » ابوالحسن کریمی کیست؟
**ابوالحسن کریمی - ویکیپدیا، دانشنامه? آزاد
**خبرگزاری تسنیم - شهید کریمی؛ سردار مظلوم حزبالله گیلان
**بازخوانی زندگی نامه سردار حزب الله گیلان شهید حاج شیخ ابوالحسن کریمی لاهیجی
**شهید ابوالحسن کریمی | فرقه ها
**شهید شیخ ابوالحسن کریمی بایگانی - رنگ ایمان
**شهید-حاج-ابوالحسن-کریمی - بنیاد هابیلیان
**زندگی نامه ای کامل و جدید از شهید حاج ابوالحسن کریمی | آفتاب ..
**زندگی نامه سردار حزب الله گیلان شهید حاج شیخ ابوالحسن کریمی
**مفاخر لاهیجان - ابوالحسن کریمی لاهیجی
**زندگی نامه سردار حزب الله گیلان شهید حاج شیخ ابوالحسن کریمی
**ایثار - قسمتی از زندگی نامه شهید ابوالحسن کریمی
***بسیج دانشجویی دانشگاه گیلان
**سردار مظلوم :: مُمتَدّ
**سردار حزب الله گیلان کیست؟ / شبکه اطلاع رسانی مرصاد نیوز
**یادداشت های حمید خوش سیرت - از شهید ابوالحسن کریمی تا جواد(پایگاه خبری تحلیلی«درسیاهکل»)
**ویدیو های شهید ابوالحسن کریمی - آپارات
**سردار محمدرضا نقدی در یادواره شهید ابوالحسن کریمی...
**یادواره شهید ابوالحسن کریمی در گیلان برگزار میشود - پایگاه خبری 8 دی
**گزارش تصویری / مراسم شهید ابوالحسن کریمی در مسجد قدس رشت و مسجد جامع لاهیجان
**برادر ابوالحسن کریمی -
**بسیج دانشجویی دانشگاه گیلان - سیره ی پاکبازان
**خاطرات شهدای شهرستان لاهیجان
**خاطراتی از شهید کریمی(2) - خبرهایی از لاهیجان
**آپارات - دشمن ما کیست؟
**جیب کلیپ - آرشیو
**تجدید پیمان بسیجیان لاهیجان با شهید ابوالحسن کریمی
میرزاى قمى متوفاى 1231 ق .
کتاب: گلشن ابرار، ج 1، ص 305
نویسنده: محمد حسین عرفانى
ولادت
گردش زمان سال 1151 هجرى قمرى (1) را نشان مى داد. در خانه محقر و پرصفا و صمیمیت آخوند ملا محمد حسن در جاپلق (2) کودکى دیده به جهان گشود که او را ابوالقاسم نام نهادند. رفته رفته این کودک سعادتمند در دامان پاک مادرى دلسوز و مهربان و زیر نظر پدر گرامى اش پرورش یافت . وى درسهاى نخستین زندگى را که شالوده شخصیت علمى و معنوى او و سنگ بناى ایمانش بود در همان ایام به نزد پدر بزرگوار و مادر گرامى اش آموخت و شخصیت معنوى اش شکل گرفت .
پدر بزرگوار میرزا، آخوند ملا محمد حسن ، از اهالى شفت گیلان بود که در آغاز جوانى براى تحصیل و فراگرفتن علوم اسلامى ، گیلان را به قصد اصفهان ترک گفته و به آن دیار مهاجرت کرده و پس از تحصیل از محضر دو تن از مدرسان آن شهر به نام میرزا هدایت الله و برادرش میرزا حبیب الله همراه استاد به چاپلق رهسپار شده بود.
مادر وى نیز دختر میرزا هدایت الله (از بانوان بزرگوار و پرهیزگار) بوده است . (3)
آغاز تحصیل
ابوالقاسم داراى استعدادى خدادادى بود و از کودکى نشان رشد و پویایى در چهره او دیده مى شد و از آینده درخشان وى حکایت مى کرد. او مقدمات تحصیل خود را در محضر پدر بزرگوار گذراند و بعدها براى ادامه تحصیل به خوانسار مسافرت کرد و از محضر آقا سید حسین خوانسارى (متوفاى 1191 ق .) که از بزرگان علماى آن عصر و اساتید اجازه نقل روایت و از محققان علم رجال بود فقه و اصول را آموخت ، و در این زمینه به مقام والایى از علم و کمال نایل گردید. او در همان شهر با خواهر استادش آقا حسین خوانسارى ازدواج کرد.
وى سرانجام براى تکمیل تحصیلات و فراگیرى بیشتر، در سال 1174 هجرى به سوى کشور عراق رهسپار شد و در جوار آستان مقدس امام حسین علیه السلام اقامت گزید.
در این دوران مدتى از محضر آیت الله وحید بهبهانى که در آن روزها استاد کرسى فقاهت بود به شاگردى پرداخت و از مشعل علم و سرچشمه کمال آن استوانه بزرگ علمى کسب نور کرد و از آن جناب به گرفتن اجازه اجتهاد و نقل روایت نایل آمد.
میرزاى قمى پس از اقامت طولانى ، در حوزه علمیه کربلا و فراگیریهاى شایسته از آن مهد دانش و معرفت به منظور انجام رسالت مهم دینى به زادگاه خویش (چاپلق ) بازگشت و در روستایى به نام ((دره باغ )) که جاى زندگى او و پدرش بود ساکن شد و مدتى نیز به روستاى ((قلعه بابو)) رفت و در آنجا به تبلیغ و تدریس مشغول شد.(4)
مهاجرت به قم
میرزا در چاپلق و روستاى قلعه بابو همچنان به ترویج مسائل دین و تدریس فقه و اصول مشغول بود ولى از طرفى چون در آنجا طالب علم و محصل چندانى وجود نداشت به ناچار به قم مهاجرت کرد و آن سرزمین مقدس را براى سکونت برگزید و از برکت حضرت فاطمه معصومه (ع ) در مدت زمانى اندک رشد و ترقى شایانى کرد و شهرت عالمگیر یافت و ریاست و مرجعیت شیعه به وى رسید. او پس از آن به کار تالیف و تصنیف ، تدریس و صدور فتوا، و تبلیغ و ترویج دین پرداخت و مسجد جامع شهر را براى اقامه نماز جمعه و جماعت برگزید. (5) و بدین گونه رفته رفته آن شهر علم و دین که پس از فتنه افغانها از عالم تهى گشته بود رونق پیشین خود را باز یافت و در شمار مراکز مهم علمى شیعه درآمد. در نتیجه حوزه علمیه قم حوزه اصفهان را - که در آن زمان حوزه فعال و پرتحرک و داراى مدرسان بزرگ شیعه بود - تحت شعاع خود قرار داد و توجه مسلمانان را به سوى خویش جلب کرد. (6)
فتحعلى شاه قاجار در این ایام بود که در نخستین سفرش به قم به فضایل اخلاقى و کمالات نفسانى و مراتب فضل میرزا پى برد و براى زیارت او به مسجد جامع شهر آمد و در شمار مامومین وى قرار گرفت و نماز ظهر و عصر را به آن بزرگوار اقتدا کرد و در نخستین ملاقات حلقه ارادت و محبت آن جناب را به گردن افکند.
آثار علمى
میرزاى قمى در اکثر علوم اسلامى چون فقه و اصول و کلام و علم معانى و بیان و غیر آنها تالیفات و تصنیفات ارزنده و بى سابقه اى از خود به یادگار گذاشته است که هر یک از آنها بیانگر نبوغ فکرى و احاطه علمى افزون و حسن سلیقه اوست .
گرچه این محقق عالى قدر اکثر آثار قلمى خود را در دوران سکونت در قم تالیف کرده است . (7)، آغاز فعالیت تالیفى و تصنیفى وى به دوران جوانى و همان ایامى که در حوزه علمیه خوانسار در خدمت آقا حسین خوانسارى مشغول تحصیل بوده مربوط مى شود. زیرا به طورى که آقا بزرگ تهرانى ذکر مى کند منظومه اى که ایشان در علم بیان تصنیف کرده است در ربیع الثانى سال 1173 بیست و دو سالگى و در خوانسار پایان یافته است . (8) و از تالیف کتاب ((مجموعه فوائد و بعض رسائل )) در ماه محرم سال 1175 یعنى در اوایل تحصیل در کربلا (در 24 سالگى ) فارغ شده است . (9)
اکنون برخى از آثار قلمى او را معرفى مى نماییم :
1. قوانین الاصول : مهمترین و مشهورترین تصنیف میرزا همین کتاب بوده که به زبان عربى نوشته شده و مولف در سال 1205 از تالیف آن فراغت یافته است . این کتاب یک دوره کامل علم اصول است که جلد اول آن شامل مباحث الفاظ و جلد دوم آن حاوى مباحث عقلى است .
2. حاشیه بر قوانین : این کتاب در علم اصول است ، و در آن به ایرادهاى وارد بر قوانین الاصول پاسخ داده شده است .
3. حاشیه بر زبده الاصول شیخ بهایى
4. حاشیه بر تهذیب الاصول علامه حلى
5. حاشیه بر شرح مختصر این حاجب عضدى (این سه کتاب هر سه در علم اصول است .)
6. جامع الشتات یا اجوبه المسائل (در سه جلد)
حاوى یک دوره فقه از بحث طهارت تا مبحث بیان دیه ها به صورت سوال و جواب . بعلاوه برخى از سوالهاى متفرقه و عقاید دینى و مسائل کلامى ، از جمله رد بر صوفیه در آخر کتاب ذکر شده است .
7. مناهج الاحکام (در فقه )
8. غنائم الایام فیما یتعلق بالحلال و الحرام : (فقه استدلالى )
9. معین الخواص : (در فقه - بخش عبادات )
10. مرشد العوام : (رساله عملیه - به زبان فارسى )
11. منظومه اى در علم بدیع (در 140 بیت ) و منظومه اى در علم بیان .
12. فتحیه : (در علم کلام )
13. دیوان شعر: (پنج هزار بیت شعر فارسى و عربى )
14. رساله اى در اصول الدین : (به زبان فارسى )
15. رساله اى پیرامون موضوع و حکم غناء
16. رساله اى در عمومیت حرمت ربا در تمام معاوضات
17. مجموعه اى از نصایح و مواعظ (نامه مفصل به فتحعلى شاه )
18. رساله اى در رد صوفیه و غلات
شاگردان برجسته
یکى از خدمات بزرگ و فعالیتهاى ارزنده این شخصیت علمى تربیت شاگردان ممتاز و نمونه اى است که هر یک از آنها از مشعلداران علم و فقاهت و از بزرگان و شخصیتهاى برجسته علمى به شمار مى آیند. شاگردان برجسته میرزا عبارتند از:
1. آقا سید محمد باقر شفتى معروف به حجه الاسلام (متوفاى 1260 ق ): او در قم نزد میرزاى قمى شاگردى نمود. پس از آن به کاشان مسافرت کرد و مدتى نیز نزد حاج ملا مهدى نراقى بهره علمى جست . آنگاه به اصفهان رفت و در آنجا ساکن شد.
معروف ترین تصنیف وى کتاب مطالع الانوار (شرح شرایع ) است . (10)
2. حاج محمد ابراهیم کلباسى (1180 - 1261 ق .)
او از مفاخر علماى امامیه و از مجتهدان بزرگ شیعه به شمار مى رود و در زهد و تقوا و عبادت زبانزد خاص و عام است ، در دوران زعامت و مرجعیت استاد کل وحید بهبهانى براى تحصیل به عراق مهاجرت کرد و از محضر بزرگانى همچون آقا محمد باقر بهبهانى ، علامه بحرالعلوم ، شیخ جعفر کاشف الغطاء، آقاى سید على طباطبایى (مولف ریاض المسائل ) و میرزاى قمى استفاده کرد. برخى از تالیفات و آثار ارزشمند او عبارتند از:
1- الایقاعات
2- الارشاد
3- شواهد الهدایه
4- منهاج الهدایه
5- ارشاد المسترشدین
6- الارشاد
7- النخبه
8- مناسک الحج (11)
3. آقا محمد على هزار جریبى (متوفى 1245 ق .
او از بزرگان علما بود و در علوم عقلى و نقلى مهارت خاصى داشت . کتابهاى ((البدرالباهر)) در تفسیر، ((السراج المنیر)) در علم رجال ، ((تبصره المستبصرین )) در امامت ، کتاب الصلوه و ((انیس المشتغلین )) آثار قلمى این دانشور بزرگ است . (12)
4. آقا احمد کرمانشاهى (نوه وحید بهبهانى )
از آن بزرگوار آثارى چون ((مرآت الاحوال )) در موضوع رجال (به زبان فارسى )، ((العمودیه فى شرح الصمدیه ))، ((نور الانوار))، ((الدرر الغرویه )) و شرح مختصر النافع و کتب دیگر به جاى مانده است . (13)
5. سید محمد مهدى خوانسارى (متوفاى 1246 ق .)
او نوه آقا حسین خوانسارى است . از جمله تالیفات و آثار قلمى این سید بزرگوار رساله مشهور و مبسوطى در احوال ابوبصیر است که ((عدیمه النظیر فى احوال ابى بصیر)) نامیده شده است . (14)
6. سید على خوانسارى
7. میرزا ابوطالب قمى
8. حاج سید اسماعیل قمى
9. میرزا على رضا قمى
10. شیخ حسین قمى
11. حاج ملا اسدالله بروجردى
12. حاج ملا محمد کزازى (15)
13. ملا غلامرضا آرانى
بسیارى از این بزرگان از میرزاى قمى اجازه روایت و حدیث دریافت کرده اند. (16)
تبلیغ و ارشاد
فعالیت هاى فرهنگى این شخصیت عالیقدر تنها به مطالعه و تحقیق ، تالیف و تصنیف و تدریس و تربیت شاگرد محدود نمى شد و کثرت اشتغالات علمى و اجتماعى ، او را از وظیفه اصلیش ، یعنى تبلیغ دین و ترویج و نشر آیین مقدس اسلام و ارشاد و هدایت بندگان خدا باز نمى داشت ، او در حالى که پناه محکم و مطمئن براى اهل علم بود مرشد و معلمى دلسوز و پدرى مهربان براى مردم شناخته مى شد. به همین سبب به موازات برنامه هاى درسى که براى دانش پژوهان و اهل فضل داشت خطابه ها و سخنرانیهایى نیز براى سایر افراد بر پا مى داشت . (17)
امر به معروف و نهى از منکر
آن بزرگوار به انجام فریضه امر به معروف و نهى از منکر بسیار مقید و پاى بند بود. حتى این وظیفه الهى و اجتماعى در ملاقات با شاه وقت هم ترک نمى شد. گویند در یکى از این ملاقاتها در بین گفتگو، خطاب به فتحعلى شاه فرمود: اى شاه ! با مردم به عدالت رفتار کن زیرا که مى ترسم به موجب معاشرتى که با تو دارم ، نظر به آیه شریفه ((و لا ترکنوا الى الذین ظلموا فتمسکم النار))(18) مستوجب عذاب پروردگار شوم ! سلطان قاجار در جواب میرزا عرض کرد: نظر به این روایات که مى گوید: ((هر که در دنیا سنگى را دوست داشته باشد در آخرت با او محشور خواهد شد)) بنده هم چون در دنیا با شما معاشرت و دوستى دارم ، امیدوارم که در بهشت عنبر سرشت نیز با شما محشور باشم .
در یکى از دیدارهاى دیگرى که میرزا با فتحعلى شاه داشت دست به ریش وى که بسیار بلند بود کشید و فرمود: اى شاه ! کارى نکن که این ریش فرداى قیامت با آتش جهنم بسوزد!(19)
هر چند که سلطان نسبت به او علاقه مى ورزید، میرزا به وى بى اعتناتر مى شد و بیشتر از وى فاصله مى گرفت . روزى فتحعلى شاه از آن بزرگوار درخواست کرد که اجازه دهد تا دختر خویش را به ازدواج پسر میرزا درآورد و بدین وسیله رابطه خانوادگى بین میرزا و خانواده سلطنتى بر قرار گردد. میرزا از این پیشنهاد سخت ناراحت و نگران شد و از قبول آن خوددارى ورزید. گر چه آن جلسه بدون نتیجه پایان پذیرفت اما چون براى میرزا این احتمال وجود داشت که با اصرار شاه مجبور گردد از روى ناچارى به این وصلت تن در دهد دست بر دعا برداشت و گفت : ((خدایا، اگر بناست شاهزاده به همسرى پسر من درآید مرگ جوانم را برسان !)) طولى نکشید که تنها پسر میرزا در آب غرق شد و در اثر این سانحه از دنیا رفت . (20)
از میرزا بیاموزیم
ویژگیهایى که رمز موفقیت و عامل پیروزى و سربلندى این مرد بزرگ بوده است عبارت است :
الف ) صبر و استقامت :
شکیبایى و استقامت و پایمردى از ویژگیهاى بارز میرزاست . او در طول زندگى پرنشیب و فرازش همواره در برابر مشکلات چون کوه مقاوم و پایدار بود و هرگز در مقابل حوادث ناگوار و انبوه سختیها زانو به زمین نزد، با اینکه در طول زندگى هشتاد ساله اش مخصوصا دوران تحصیل با مشکلات فراوانى مواجه بود، با استفاده از شکیبایى توانست بر همه مشکلات پیروز شود. (21)
ب ) جدیت در تحصیل :
او در فراگیرى اسلامى چنان کوشا بود که شبها کمتر به خواب مى رفت و بیشتر وقت را مشغول مطالعه بود. (22)
ج ) تلاش پیگیر:
تلاشگرى فوق العاده او سبب شده که او را یکى از پرکارترین فقهاى شیعه به شمار مى آورند. او تمام عمر مبارکش را به درس و بحث ، مطالعه و تحقیق و هدایت و ارشاد خلق سپرى کرد و لحظه اى آرام ننشست .
گاه در سنگر محراب و مسجد به اقامه جمعه و جماعت و ارشاد و هدایت مشغول بود و گاه بر کرسى تدریس به نشر علوم اسلامى و تربیت و پرورش شاگرد، زمانى در مسند فتوا و استنباط احکام شریعت و جواب استفتاءات و گاهى نیز به مطالعه و تحقیق و تالیف و تصنیف سرگرم بود.
د ) ذوق شعرى :
او علاوه بر مقام فقاهت ، داراى طبع شعر بود و دیوان شعر آن بزرگوار در حدود پنج هزار بیت که به زبان فارسى و عربى سروده شده است .
ه ) خوشنویسى :
میرزاى قمى علاوه بر مزایاى علمى و اخلاقى از زیبایى خط برخوردار بوده است ، مولف کتاب ((روضات الجنات )) در این باره مى نویسد:
((مرحوم میرزا بسیار خوش خط بود و با هر یک از دو نوع خط مرسوم زمانش - یعنى نسخ و نستعلیق - آشنایى کامل داشته و هر دو را به طرز بسیار جالب و زیبایى مى نگاشته است . نوشته هاى زیبایى که با زبان فارسى و عربى ، با خط نسخ و نستعلیق از آن بزرگوار در نزد ما موجود است خود بهترین شاهد و گواه بر این مطلب است .)) (23)
غروب آفتاب زندگى
سرانجام آفتاب زندگى این شخصیت بزرگ علمى و دینى که سالها وجود مبارکش منشا خیر و درخشندگى بود در سال 1231 ق . (24) غروب کرد او در هشتاد سالگى دعوت حق را لبیک گفت و روح پاکش به سوى معشوق شتافت و در جوار رحمت حق تعالى قرار گرفت . پیکر این مرد بزرگ با نهایت تجلیل و احترام تشییع گردید و در قبرستان شیخان قم ، مقابل مقبره زکریا بن آدم به خاک سپرده شد.
بازماندگان
میرزا داراى یک پسر و هشت دختر بود. پسر آن مرحوم در زمان حیات پدر درگذشت و بازماندگان وى تنها منحصر به دختران او بودند که هر کدام از آنها همسر یکى از علما گردید.
افرادى که افتخار دامادى آن بزرگوار را دارا بودند عبارتند از:
1. میرزا ابوطالب قمى
2. حاج ملا اسد الله بروجردى
3. ملا محمد نراقى (فرزند ملا احمد نراقى )
4. میرزا على رضا طاهرى
5. شیخ على بحرینى
6. آقا محمد مهدى کلباسى (فرزند حاج محمد ابراهیم کلباسى )
7. ملا على بروجردى (25)
پینوشتها:
1-بنا به نقل دیگرى 1153 و بر طبق نقل سومى سال 1150 ق .
2-منطقه اى از توابع شهرستان الیگودرز (در استان لرستان ) و در 12 فرسخى بروجرد. (فرهنگ فارسى ).
3-ر. ک : اعیان الشیعه ، محسن امین عاملى ، ج 2، ص 481.
4-وحید بهبهانى ، على دوانى ، ص 196.
5-ر. ک : قصص العلماء، محمد تنکابنى ، ص 180، اعیان الشیعه ، ج 2، ص 411.
6-گنجینه آثار قم ، ج 1، ص 313.
7-اعیان الشیعه ، ج 2، ص 421.
8-الذریعه ، ج 23، ص 124.
9-همان ، ج 20، ص 94.
10-ر. ک : الکرام البرره ، ج 1، ص 192 - 194.
11-همان ، ص 14.
12-اعیان الشیعه ، ج 10، ص 26.
13-الکرام البرره ، ج 1، ص 10.
14-معارف الرجال ، محمد حرز الدین ، ج 3، ص 87.
15-ر. ک : روضات الجنات ، ج 5، ص 370، اعیان الشیعه ، ج 8، ص 152، تاریخ قم ، ص 251، 259، 277، 279، گنجینه دانشمندان ، محمد شریف رازى ، ج 1، ص 146.
16-روضات الجنات ، همان ، وحید بهبهانى ، ص 261.
17-اعیان الشیعه ، ج 2، ص 412.
18-بر ظالمان تکیه نکنید که موجب مى شود آتش شما را فرو گیرد. هود، 113.
19-تاریخ قم ، ناصر الشریعه ، ص 219.
20-قصص العلماء، ص 10.
21-ر. ک : همان ، ص 180.
22-روضات الجنات ، ج 5، ص 378.
23-همان ، ص 371.
24-بنا به قول دیگرى ، در سال 1233 ق .
25-ر. ک : تاریخ قم ، ص 221 - 250، وحید بهبهانى ، ص 263 و 264، اعیان الشیعه ، ج 2، ص 368 و ج 3، 286، الکرام البرره ، ج 1، ص 54.
{نقل از سایت سما}
کل نفس ذائقة الموت (سوره آل عمران آیه 185)
|
||||
|
گام به گام به سوی بهار
.: Weblog Themes By Pichak :.