باید ریشه های مفاسد وحوادث تلخ را از بین برد.
باید به علت ها و ریشه ها توجه کرد.
سعدی علیه الرحمه می فرماید:
علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد
**مردی در کنار رودخانهای ایستاده بود.
ناگهان صدای فریادی را شنید و متوجه شد که کسی در حال غرق شدن است.
فوراً به آب پرید و او را نجات داد...
اما پیش از آن که نفسی تازه کند فریادهای دیگری را شنید و باز به آب پرید و دو نفر دیگر را نجات داد!
اما پیش از این که حالش جا بیاید صدای چهار نفر دیگر را که کمک میخواستند شنید ...!
او تمام روز را صرف نجات افرادی کرد که در چنگال امواج خروشان گرفتار شده بودند ، غافل از این که چند قدمی بالاتر دیوانهای مردم را یکی یکی به رودخانه میانداخت...!
نقل از کوی عشق
زندگینامه شهید دکتر مصطفی چمران
چمران از قلب بیروت سوخته و خراب تا قله های بلند کوههای جبل عامل و در مرزهای فلسطین اشغال شده از خود قهرمانیهای بسیاری به یادگار گذاشته و همیشه در قلب محرومین و مستضعفین شیعه جای گرفته است .
به گزارش گروه دفاع مقدس خبرگزاری « مهر» : دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران ، خیابان پانزده خرداد متولد شد. وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ سپس در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشته الکترومکانیک فارغ التحصیل شد. چمران یک سال به تدریس در دانشکده فنی پرداخت. وی در همه دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکا اعزام شد و پس از تحقیقات علمی در جمع معروف ترین دانشمندان جهان در کالیفرنیا ومعتبرترین دانشگاه آمریکا - برکلی - با ممتاز ترین درجه علمی موفق به اخذ مدرک دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما گردید.
فعالیتهای اجتماعی:
دکتر مصطفی چمران از 15 سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت الله طالقانی، در مسجد هدایت، و در درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی از اساتید دیگر شرکت می کرد و از اولین اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سیاسی دوران مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعت نفت شرکت داشت . بعد از کودتای ننگین 28 مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق در لوای یک گروه سیاسی سخت ترین مبارزه ها و مسئولیتهای او علیه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ایران، بدون خستگی و با همه قدرت خود، علیه نظام طاغوتی شاه جنگید و خطرناک ترین مأموریتها را در سخت ترین شرایط با پیروزی به انجام رسانید.
چمران در آمریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای اولین بار انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را پایه ریزی کرد و از موسسین انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در آمریکا به شمار می رفت که به دلیل این فعالیتها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع می شود. او پس از قیام خونین 15 خرداد سال 1342 و سرکوب ظاهری مبارزات مردم مسلمان به رهبری امام خمینی (ره) دست به اقدامی جسورانه و سرنوشت ساز می زند و به همراهی بعضی از دوستان مؤمن و همفکر ، رهسپار مصر می شود و مدت دو سال در زمان عبد الناصر سخت ترین دوره های چریکی و پارتیزانی را می آموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته شده و فوراً مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی را بر عهده می گیرد .
وی به علت برخورداری از بینش عمیق مذهبی، از ملی گرایی ورای اسلام ، گریزان بود و وقتی در مصر مشاهده نمود که جریان ناسیونالیسم عربی باعث تفرقه مسلمین می شود، به جمال عبد الناصر اعتراض کرد . ناصر ضمن پذیرش این اعتراض گفت که جریا ن ناسیونالیسم عربی آنقدر قوی است که نمی توان به راحتی با آن مقابله کرد . چمران نیز با تأسف تأکید می کند که ما هنوز نمی دانیم که بیشتر این تحریکات از ناحیه دشمن برای ایجاد تفرقه در بین مسلمانان است. از آن پس به چمران و یارانش اجازه داده می شود تا در مصر نظرات خود را بیان کنند.
حضور در لبنان:
بعد از وفات عبد الناصر، ایجاد پایگاه چریکی مستقل برای تعلیم مبارزان ایرانی، ضرورت پیدا می کند ، از این رو دکتر چمران رهسپار لبنان می شود تا چنین پایگاهی را ایجاد کند.
او به کمک امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان «امل» را بر اساس اصول و مبانی اسلامی پی ریزی می نماید . این سازمان درمیان توطئه ها و دشمنی های چپ و راست، با تکیه بر ایمان به خدا و با اسلحه شهادت، خط راستین اسلام انقلابی را پیاده کرده ، در معرکه های مرگ و حیات به آغوش گرداب خطر فرو می رود و در طوفانهای سهمناک سرنوشت، به استقبال شهادت می تازد و پرچم خونین تشیع را در برابر جبار ترین ستمگران روزگار، صهیونیزم اشغالگر و همدستان خونخوار آنها، راستگرایان فالانژ، به اهتزاز در می آورد.
چمران از قلب بیروت سوخته و خراب تا قله های بلند کوههای جبل عامل و در مرزهای فلسطین اشغال شده از خود قهرمانیهای بسیاری به یادگار گذاشته وهمیشه در قلب محرومین و مستضعفین شیعه جای گرفته است . شرح این مبارزات افتخار آمیز با قلمی سرخ و به شهادت خون پاک شهدای لبنان، بر کف خیابانهای داغ و بر دامنه کوههای مرزی اسرائیل برای ابد ثبت گردیده است.
چمران و انقلاب اسلامی ایران:
دکتر چمران با پیروزی انقلاب اسلامی بعد از 21 سال هجرت، به وطن باز می گردد. همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب می گذارد. خاموش و آرام ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی می پردازد و همه تلاش خود را صرف تربیت اولین گروههای پاسداران انقلاب در سعد آباد می کند. سپس در شغل معاونت نخست وزیری ، روز و شب خود را به خطر می اندازد تا سریع تر مسأله کردستان را فیصله دهد .او در قضیه فراموش ناشدنی « پاوه » قدرت ایمان و اراده آهنین و شجاعت و فدا کاری خود را بر همگان ثابت می کند .
پس از این جرایانات ، فرمان انقلابی امام خمینی (ره) صادر شد . فرماندهی کل قوا را به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهی منطقه نیز به عهده دکتر چمران واگذار شد.
رزمندگان از جان گذشته انقلاب، اعم از سرباز و پاسدار به حرکت در آمدند وبا تکیه بر همه تجارب انقلابی، ایمان، فداکاری، شجاعت، قدرت رهبری و برنامه ریزی دکتر چمران به شکوهمند ترین قهرمانیها دست یافتند و در عرض 15 روز همه شهر ها و راهها و مواضع استراتژیک کردستان را به تصرف درآوردند. بدین ترتیب کردستان از خطر حتمی نجات یافت و مردم مسلمان کرد با شادی و شعف به استقبال این پیروزی شتافتند.
دکترمصطفی چمران بعد از این پیروزی بی نظیر و بازگشت به تهران از طرف بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ، امام خمینی (ره)، به وزارت دفاع منصوب گردید. وی در پست جدید، برای تغییر و تحول ارتش ، به یک سلسله برنامه های وسیع بنیادی دست زد که پاکسازی ارتش و پیاده کردن برنامه های اصلاحی از این قبیل است .
شهید چمران در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد و تصمیم داشت در تدوین قوانین و نظام جدید انقلابی، بخصوص در ارتش، حداکثر سعی و تلاش خود را بکند تا ساختار گذشته ارتش را تغییر دهد. وی در یکی از نیایشهای خود بعد ازانتخاب نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی، اینسان خدا را شکر می گوید: « خدایا، مردم آنقدر به من محبت کرده اند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار کرده اند که به راستی خجلم و آنقدر خود را کوچک می بینم که نمیتوانم از عهده آن به در آیم. تو به من فرصت ده، توانایی ده تا بتوانم از عهده برایم و شایسته این همه مهر و محبت باشم.»
چمران سپس به نمایندگی حضرت امام (ره) در شورای عالی دفاع منصوب شد و مأموریت یافت تا به طور مرتب گزارش کار ارتش را ارائه نماید.
پس از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، دوران حماسه ساز و پرتلاش دیگری آغاز می شود . دکتر چمران در آن دوران نمونه کامل ایثار، شجاعت و در عین فروتنی و کار مداوم و بدون سر و صدا و فقط برای رضای خدا بود . او بعد از حمله ناجوانمردانه ارتش صدام به مرزهای ایران و یورش سریع آنها به شهر ها و روستا ها و مردم بی دفاع ، نتوانست آرام بگیرد و به خدمت امام امت رسید و با اجازه ایشان و به همراه مقام معظم رهبری ، آیت الله خامنه ای که در آن زمان نماینده دیگر امام در شورای عالی دفاع و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بود ، به اهواز رفت. از آنجایی که او همیشه خود را در گرداب خطر می افکند و هراسی از مرگ نداشت، از همان بدو ورود دست بکار شد و در شب اول حمله چریکی ای را علیه تانکهای دشمن که تا چند کیلومتری شهر اهواز پیشروی کرده بودند، آغاز کرد.
مصطفی چمران گروهی از رزمندگان داوطلب را به گردخود جمع کرد وبا تربیت و سازماندهی آنان، ستاد جنگهای نامنظم را در اهواز تشکیل داد. این گروه کمکم قوت گرفت و منسجم شد و خدمات زیادی انجام داد. ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگهای نامنظم یکی از این برنامه ها بود، که به کمک آن جاده های نظامی به سرعت و در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپ های آب در کنار رود کارون و احداث یک کانال به طول حدود بیست کیلومتر و عرض یکصد متر در مدتی کوتاه ، آب کارون را به طرف تانکهای دشمن روانه ساخت، بطوری که آنها مجبور شدند چند کیلومتری عقب نشینی کنند و سدی عظیم مقابل خود بسازند. این عمل فکر تسخیر اهواز را برای همیشه از سردشمنان به دور کرد .
یکی دیگر از کارهای مهم و اساسی او از همان روزهای اول، ایجاد هماهنگی بین ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود که در منطقه حضور داشتند. بازده این حرکت و شیوه جنگ مردمی و هماهنگی کامل بین نیروهای موجود، تاکتیک تقریباً جدید جنگی بود. چیزی که ابر قدرتها قبلاً فکر آن را نکرده بودند. متأسفانه این هماهنگی در خرمشهر به وجود نیامد و نیروهای مردمی تنها ماندند. او تصمیم داشت به خرمشهر برود ولی به علت خطر سقوط جدی اهواز، موفق نشد ولی چندین بار نیروهایی بین دویست تا یک هزار نفر را سازماندهی کرده و به خرمشهر فرستاد . آنان به کمک دیگر برادران خود توانستند در جنگی نا برابر مقابل حملات پیاپی دشمن تا مدتها مقاومت کنند.
پس از یأس دشمن از تسخیر اهواز، رژیم بعث عراق سخت به فتح سوسنگرد دل بسته بود تا رویای قادسیه را تکمیل کند و برای دومین بار به آن شهر مظلوم حمله کرد و سه روز تانکهای حزب بعث شهر را در محاصره گرفتند . روز سوم تعدادی از آنها توانستند به داخل شهر راه یابند. گزارش مهر همچنین می افزاید : دکتر چمران از محاصره تعدادی از یاران و رزمندگان شجاع خود در آن شهر سخت بر آشفته بود، با فشار و تلاش خود ومقام معظم رهبری ، ارتش را آماده ساخت که برای اولین بار دست به یک حمله خطرناک وحماسه آفرین و نابرابر بزنند و خود نیز نیروهای مردمی و سپاه پاسداران را در کنار ارتش سازمان دهی کرد و با نظامی نو و شیوه ای جدید از جانب جاده اهواز سوسنگرد به دشمن یورش بردند.
شهید چمران پیشاپیش یارانش، به شوق کمک و دیدار برادران محاصره شده در سوسنگرد، به سوی این شهر می شتافت که در محاصره تانکهای دشمن قرار گرفت. او سایر رزمندگان را به سوی دیگری فرستاد تا نجات یابند وخود را به حلقه محاصره دشمن انداخت؛ در این هنگام بود که نبرد سختی در گرفت؛ نیروهای کماندوی دشمن از پشت تانکها به او حمله کردند و او نیز در مصاف با دشمن متجاوز، از نقطه ای به نقطه دیگر و از سنگری به سنگردیگر می رفت. کماندوهای دشمن او را به زیر رگبار گلوله های خود گرفته بودند، تانکها به سوی او تیر اندازی می کردند و او شجاعانه و بدون هراس از انبوه دشمن و آتش شدید آنها سریع، چابک، به آتش آنها پاسخ گفته و هر لحظه سنگر خود را تغییر می داد.
در این درگیری همرزم چمران به شهادت رسید و اویک تنه به نبرد خود ادامه می داد و به سوی دشمن حمله می برد. تا آنکه در حین « رقصی چنین در میانه میدان» از دوقسمت پای چپ زخمی شد. با پای زخمی بر یک کامیون عراقی حمله برد و به غنیمت گرفت . او به کمک جوان چابک دیگری که خود را به مهلکه رسانده بود به داخل کامیون نشست واز دایره محاصره خارج شد .
دکتر چمران با همان کامیون خود را به بیمارستانی در اهواز رسانید و بستری شد. اما بیش از یک شب در بیمارستان نماند وبعد از آن به مقر ستاد جنگهای نا منظم رفت و دوباره با پای زخمی و دردمند به کار خود پرداخت. حتی در همان شبی که در بیمارستان بستری بود، جلسه مشورتی فرماندهان نظامی (تیمسار شهید فلاحی، فرمانده لشگر92، شهید کلاهدوز، مسئولین سپاه و سرهنگ محمد سلیمی که رئیس ستاد او بود)، استاندار خوزستان و نماینده امام در سپاه پاسداران (شهید محلاتی) در کنار تخت او در بیمارستان تشکیل شد .او در همان حال و همان شب پیشنهاد حمله به ارتفاعات الله اکبر را مطرح کرد.
شهید چمران به رغم اسرار و پیشنهاد مسئولین و دوستانش ، حاضر به ترک اهواز و ستاد جنگهای نا منظم و حرکت به تهران برای معالجه نشد . تمام مدت را در همان ستاد گذراند، در کنار بسترش و در مقابلش نقشه های نظامی منطقه، مقدار پیشروی دشمن و حرکت نیروهای خودی نصب شده بود و او که قدرت و یارای به جبهه رفتن نداشت، دائماً به آنها می نگریست و مرتب طرحهای جالب و پیشنهاد های سازنده در زمینه های مختلف نظامی، مهندسی و حتی فرهنگی ارائه می داد.
چمران پس از زخمی شدن، اولین بار برای دیدار با امام امت و بیان گزارش عازم تهران شد. به حضور امام رسید و حوادثی را که اتفاق افتاده بود و شرح مختصر عملیات و پیشنهادهای خود را ارائه داد. حضرت امام (ره) نیز پدرانه و با ملاطفت خاصی رهنمودهای لازم را ارائه می داد.
دکتر چمران از سکون و عدم تحرکی که در جبهه ها وجود داشت دائماً رنج می برد و تلاش می کرد که باارائه پیشنهادها و برنامه های ابتکاری حرکتی بوجود آورد. او اصرار داشت که هرچه زودتر به تپه های الله اکبر و سپس به بستان حمله شود و خود را به تنگ چزابه که نزدیکی مرز است رسانده تا ارتباطات شمالی و جنوبی نیروهای عراقی و مرز پیوسته آنان قطع شود. به گزارش مهر بالاخره در سی و یکم اردیبهشت ماه 1360، با یک حمله هماهنگ و برق آسا ارتفاعات الله اکبر فتح شد که پس از پیروزی سوسنگرد بزرگ ترین پیروزی تا آن زمان بود.
شهید چمران به همراه رزمندگان شجاع اسلام در زمره اولین کسانی بود که پا به ارتفاعات الله اکبر گذاشت؛ در حالی که دشمن هنوز در نقاطی مقاومت می کرد او و فرمانده شجاعش ایرج رستمی، دو روز بعد با تعدادی از یاران خود توانستند با فدا کاری و قدرت تمام تپه های شحیطیه (شاهسوند) را به تصرف در درآورند .
پس از پیروزی ارتفاعات الله اکبر، چمران اصرار داشت نیروهای ایرانی هرچه زودتر، قبل از این که دشمن بتواند استحکاماتی برای خود ایجاد کند، بسوی بستان سرازیر شوند که این کار عملی نشد و خود او طرح تسخیر دهلاویه را با ایثار و گذشت و فداکاری رزمندگان جان بر کف ستاد جنگهای نا منظم و به فرماندهی ایرج رستمی عملی ساخت.
شهادت :
در سی ام خرداد ماه 1360 یعنی یک ماه پس از پیروزی ارتفاعات الله اکبر، چمران در جلسه فوق العاده شورای عالی دفاع در اهواز با حضور مرحوم آیت الله اشراقی شرکت و از عدم تحرک و سکون نیروهاانتقاد کرد و پیشنهاد های نظامی خود را از جمله حمله به بستان را ارائه داد. این آخرین جلسه شورای عالی دفاع بود که در آن شرکت داشت و فردای آن روز، روز غم انگیز و بسیار سخت و هولناکی بود.
در سحر گاه سی و یکم خرداد 1360 ، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دکتر چمران بشدت از این حادثه افسرده و ناراحت بود. غمی مرموز همه رزمندگان ستاد، بخصوص رزمندگان و دوستان رستمی را فرا گرفته بود. شهید چمران، یکی دیگر از فرماندهانش را احضار کرد و خود، او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی کند . در لحظه حرکت، یکی از رزمندگان با سادگی و زیبایی گفت: « همانند روز عاشورا که یکایک یاران حسین (ع) به شهادت رسیدند، عباس علمدار او(رستمی) هم به شهادت رسید و اینک خود او آماده حرکت به جبهه است.»
بطرف سوسنگرد به راه افتاد و در بین راه مرحوم آیت الله اشراقی و شهید تیمسار فلاحی را ملاقات کرد. برای آخرین بار همدیگر را دیدند وبه حرکت ادامه دادند تا اینکه به قربانگاه رسیدند .
چمران همه رزمندگان را در کانالی پشت دهلاویه جمع کرد، شهادت فرمانده شان را به آنها تبریک و تسلیت گفت و با صدایی محزون و گرفته از غم فقدان رستمی، ولی نگاهی عمیق و پر نور و چهره ای نورانی و دلی مالا مال از عشق به شهادت و شوق دیدار پروردگار گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگرخدا ما را هم دوست داشته باشد، می برد.»
خداوند ثابت کرد که او را نیز دوست دارد و به سوی خود فرا خواند. چمران در آن منطقه در حین سرکشی به مناطق و خطوط مقدم بر اثر اثابت ترکش خمپاره های دشمن به شهادت رسید .
به گزارش خبرنگار دولت باشگاه خبرنگاران، حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی رئیسجمهور کشورمان صبح امروز(شنبه) در همایش سراسری قوه قضاییه گفت: بی تردید شهید آیتالله بهشتی یک نمونه روشن و بارز از یک مدیریت پخته و آگاه توأم با سعه صدر، صبر و استقامت بود.
رئیس جمهور بیان داشت: آیتالله بهشتی از دیدگاه جایگاه علمی از حوزه علمیه قم بهره گرفته بود و همچنین از علوم و دانشهای روز و مکاتب فلسفی و فقهی غرب بهرهبرداری کرده بود و دارای فکر و اندیشه بلندی بود که توانست در تمام مراحل زندگی خدمات کمنظیر و گاهی بینظیری داشته باشد.
روحانی ادامه داد: تاسیس مدارس در حوزه علمیه قم در چارچوب نظم جدید و آشنایی طلاب و دانشپژوهان حوزه علمیه با علوم و دانشهای روز، نشان از تفکر عمیق و مدیریت صحیح آن مرد بزرگ بود.
وی گفت: امروزه صدها مدیر در دستگاه قضایی، مجلس، قوه مجریه و در سایر بخشها حضور و فعالیت دارند که از شاگردان مستقیم ایشان بوده و یا در مدارسی درس خواندهاند که طراح ایجاد آن مدارس، این شخصیت بود.
رئیس قوه مجریه به آشنایی خود با آیتالله بهشتی از سال 1340 اشاره و تصریح کرد: آیتالله بهشتی مردی بود که خوب فکر میکرد، خوب میاندیشید، عادلانه تصمیم میگرفت، مصمم بود، هراسی نداشت و همه وجود و آبرویش را برای این انقلاب و نظام در کف اخلاص گذاشت.
رئیس قوه مجریه ادامه داد: در اوایل تیر ماه 1360 ، یکی دو روز قبل از شهادت در کاخ دادگستری با ایشان درباره مباحث مختلف سخن گفتیم و یک نکته را به من گفت؛ اینکه "یکی دو هفته پیش خدمت امام خمینی(ره) رفته بودم و از ایشان اجازه میخواستم که از سِمت قضاییام استعفا دهم، اما گویا امام (ره) احساس کرد که من چه میخواهم بگویم و حرف من را قطع کرد"، بنا به گفته شهید بهشتی مبنی بر اینکه امام خمینی(ره) فرموده بودند اگر همه مردم درود بر فلانی یا مرگ بر فلانی بگویند برای من تفاوتی ندارد، زمانی که امام (ره) این سخن را گفت من پیشنهادم را در دلم پس گرفتم و مطرح نکردم.
رئیس جمهور گفت: اگر ملتی، بزرگانی و مدیرانی به این نقطه برسند که درود و مرگ و فریاد موافق و مخالف در راه صحیح، درست و منطقی آنان مؤثر نباشد، آنوقت به نقطهای رسیدهایم که می توانیم بهراحتی بار مسئولیت را بر دوش بگیریم،در این صورت، ترور شخصیت را نیز بهراحتی تحمل میکنیم.
روحانی ادامه داد: همانگونه که شهید بهشتی پیش از شهادتش ترور شخصیتی شد، کمتر جمعیت مسجد و دانشگاهی بود که برویم و بخواهیم از شهید بهشتی تعریف کنیم و عدهای و یا در برخی مجامع اکثریتی با او مخالفت نکرده و علیه او سخن نگویند، اما او به راهش ادامه داد.
رئیسجمهور تصریح کرد: پس از گذشت سالیان دراز هنوز هم بداخلاقانی که فکر میکنند راه پیشرفت آنها بدحرفزدن، مسائل را وارونه مطرحکردن، به اتهام و درشتگویی افتخار کردن و برخی حتی آنان را انقلابیپنداشتن در جامعه ما وجود دارد.
وی با بیان اینکه شهید بهشتی شهید شد و یارانش مسیر شهادت را برگزیدند اما وظیفه ما تنها ادامهدادن راه وی است، افزود: در داخل کشور، منطقه، جهان دیروز و امروز، افراطیگری و خشونت به عنوان بالاترین خطر برای اخلاق، برای مدیریت صحیح، برای دستیابی به اهداف، برای امنیت و ثبات بوده و امروز هم هست.
روحانی ادامه داد: راه، راه عدالت است، راه اعتدال است، راه میانهروی است، راه اجرای صحیح و پیروی درست از سیره، روش و راه نبی مکرم اسلام(ص) و ائمه اطهار (ص) است.
رئیسجمهور افزود: شهید بهشتی از میان ما رفت، اما قوه قضاییهای آبرومند، اسلامی و قانونی از خود به یادگار گذاشت، امروز هم ما دارای قوانین مترقی، قانون اساسی مترقی، دادگاهها و داوریهایی هستیم که در آنها اقدامات در چارچوب معیارهای اسلامی و حتی قوانین و مقررات قابل قبول مدرن در سطح دنیا انجام میگیرد.
وی تصریح کرد: قضاوت کاری بس سخت و سنگین بر دوش قضات کشور و همه آنانی که در عدلگستری و دادگستری مشغول تلاش و کوشش هستند، است و همه میدانیم این کار چه کار سخت و سنگین و حساس و در عین حال مهم و تاثیرگذاری است.
روحانی، قوه قضاییه را در قانون اساسی قوهای مستقل دانست و اظهار داشت: قضات این دستگاه با استقلال به داوری مینشینند و هیچ قوه و مقامی حتی هیچ صاحبنفوذی نمیتواند و نباید بر داوری عادلانه تاثیر بگذارد.
رئیسجمهور اضافه کرد: بگذاریم قاضی خودش را در برابر خدایش و برای اجرای عدلش در چارچوب قانون بیاندیشد و آنچه که وظیفه خود میداند به عدل و دادگستری به احقاق حقوق مردم بپردازد، دولت نیز وظیفه خود میداند به دستگاهی که مدیریت سخت و سنگینی بر دوش دارد ، کمک کند.
وی تصریح کرد: استقلال قوه قضاییه راست و درست است و هیچکس نمیتواند دربرابر اجرای عدالت و احقاق حقوق به دادگستری کشور و به قوه قضاییه احترام نگذارد، همه کشور از بالاترین مقام که رهبری معظم انقلاب است تا عموم مردم در برابر قانون مساوی و یکسانند.
روحانی بیان داشت: قاضی میتواند نسبت به هر مقامی که دارد و در هر مسئولیتی که دارد در چارچوب قانونی اگر تخلفی و یا شاکی داشته باشد نسبت به او رسیدگی کند اما در عین حال سه قوه و همه مسئولان کشور وظایف و رسالتهای مشترکی نیز دارند.
رئیسجمهور با بیان اینکه سه قوه برای دستیابی به اهداف نظام و کمک به آن بایستی در کنار هم باشند و دست به دست یکدیگر دهند، گفت: رئیسجمهور به عنوان مسئول اجرای قانون اساسی و پاسدار مذهب رسمی کشور و نظام جمهوری اسلامی ایران، همچنین پاسدار حقوق مردم و پاسدار عدالت، وظیفه سنگینی بر دوش دارد و در کنار دو قوه دیگر بایستی همه با هم کشور را به نقطه مطلوب برسانیم، به بیانی دیگر نقطه مطلوبی که یا اسلام ما را بر آن امر میکند یا قانون اساسی و یا مطالبات جامعه و مردم آن را از ما میخواهد.
روحانی به برگزاری انتخابات در کشور و رأی مستقیم مردم اشاره کرد واظهار داشت: تنها انتخابات مستقیمی که در کشور تمام مردم وظیفه دارند پای صندوقهای آرا بشتابند و طبق برنامههایی که کاندیداها اعلام میکنند به آنان رأی دهند و در میان آنهایی که کاندیدا شدهاند اکثریت آرا را از مردم میگیرد قوه مجریه و مدیریت اجرایی قانون اساسی است، به این معنا که مردم در انتخابات به برنامه، پیشنهادها و مطالباتی که خود بر آن اصرار داشتهاند رأی دادهاند، بنابراین این رأی باید برای همه محترم باشد چراکه هر سه قوه در برابر رأی مردم و به رأی مردم تکریم میکنند و خواهند کرد.
رئیس قوه مجریه ادامه داد: یکی از آثار 24 خرداد پارسال که رهبر معظم انقلاب آن را "حماسه سیاسی" نامیدند، همکاری و هماهنگی روسای 3 قوه در کنار یکدیگر بود، امروز دولت، مجلس و قوه قضاییه در کنار یکدیگر به فکر مطالبات مردم، توسعه کشور و اجرای سیاستهای کلی ابلاغی رهبر معظم انقلاب و قانون کشور هستند.
روحانی اضافه کرد: ما امروز در کشور نیاز به توسعه داریم، مقام معظم رهبری در بیاناتی اشاره کردند که بعد از قانون اساسی، سند چشمانداز بالاترین سیاست کلی است که باید مد نظر قرار گیرد، لذا ایران باید در سال 1404 توسعهیافته باشد که اگر میخواهیم مسیر توسعه را طی کنیم و به توسعه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، حقوقی، قضایی و توسعه سیاسی و همهجانبه و متوازن و پایهدار برسیم، راهی جز اینکه کار را به مردم بسپریم نداریم، تا آنجا که ممکن است کار باید به آنها واگذار شود البته این به این معنا نیست که دولت و مجلس رسالتی ندارند، وظایف همه در قانون اساسی تعیین شده است اما اگر دولت راه را در پیش مردم باز کند و امور را به مردم واگذار کند، سریعتر به مقصد خواهد رسید.
وی اظهارداشت: امروزه در کشورهای توسعهیافته دولتشان کارفرما نیست، دولتهای کارفرما در همه جای دنیا دچار شکست شدهاند لذا باید مردم را دعوت کنیم و از آنها کمک بخواهیم و راه را در پیش آنها بازبگذاریم. چه کسانی انقلاب را به سرانجام رساندهاند؟ چه کسانی فرزندان غیور انقلابی تربیت کردهاند؟ همه آنها مردم، نویسندگان، مساجد، بسیجیها همگی باید در مسیر پیشرفت کشور آمده و مشکلات را حل کنند.
روحانی ادامه داد: برخی از مردم فکر میکنند که در اقتصاد، فرهنگ و مسائل اجتماعی باید نگاهشان به دولت باشد در حالیکه دولت بخشی از وظایف را میتواند بر دوش بگیرد و بار اصلی بر دوش مردم است، لذا تمامی رسانهها باید زمینه حضور مردم را در امر اقتصادی، اجتماعی و حتی مشکلات محیط زیستی که نیازمند ایثار مردم برای حل آن است، فراهم کنند.
وی بیان داشت: البته دولت وظیفه دارد و باید کاری کنیم که به عنوان سه قوه در کنار حفظ استقلال خود به فکر مسئولیتهای مشترک سه قوه باشیم که البته چنین مسئلهای هست و من بر آنچه که وجود دارد، تاکید میکنم.
رئیس جمهور گفت: اگر بخش خصوصی در اقتصاد میخواهد حضور پیدا کند، اولین اصل آن امنیت است که این مقوله بر دوش قوه قضاییه است.
رئیس قوه مجریه بیان داشت: درست فکر کردند آنها که مشروطه را برپا کردند قبل از آنکه مصلحتخانه که بعدا شد مجلس شورای ملی، به فکر تأسیس عدالتخانه بودند.
روحانی گفت: مردم در خردادماه سال گذشته توانستند با مشارکت خود، ما را سرافراز کنند لذا این مردمند که میتوانند حماسه بیافرینند و قوه قضاییه میتواند سرمایهگذاری را تسهیل کند، اگر سرمایه گذار ببیند حرکت قوه قضاییه در مسیری است که میتواند روی پای خود بایستد اقدامات لازم را در این مسیر انجام میدهد.
رئیس قوه مجریه تصریح کرد: آشکارکردن ثروت شهامت میخواهد، خیلیها ثروتمندند و ثروت خود را مخفی میکنند و نه کسی از حد و حدود ثروت آنها خبر دارد و نه مالیات میدهند.
رئیس جمهور گفت: ثروت وقتی روی زمین آمد هم باید مالیات داد و هم باید چشمهای برخی را به آن تحمل کرد.
روحانی گفت: ما باید فرهنگ و اقتصاد را اصلاح کنیم، متاسفانه برخی از مردم هنوز سرمایهدار را به عنوان یک ضد ارزش میپندارند، شهید بهشتی زمانیکه سرمایهدار مومن را در سخنرانیهای خود به زبان آورد، فردای آن روز گروهکها و مخالفان مدعی شدند که رئیس دیوان عالی کشور سخنان متناقض به زبان میآورد.
وی گفت: تا این افکار هست و سرمایهدار را نجس و فقر را افتخار کشور میدانند ، به مقصد نمیرسیم.
رئیسجمهور تاکید کرد: یک عامل بزرگ طلاق همین فقر است و باید با آن مبارزه کرد چراکه زندگی مردم باید متوسط باشد ولی دولت قادر نیست به تنهایی اقتصاد کشور را به تمامه درست کند ولی میتواند راه را برای جذب سرمایهگذار و کارآفرین آماده کند.
رئیس قوه مجریه ادامه داد: برخی از امور دارای سود زیادی نیست و کارآفرین اقدام به سرمایهگذاری در آنها نخواهد کرد لذا دولت باید آنها را انجام دهد.
روحانی به تاکید مقام معظم رهبری بر لزوم اجرای سیاستهای اصل 44 اشاره و خاطرنشان کرد: ما باید بر همین اساس اقتصاد را به بخش خصوص و تعاونی بسپاریم درحالیکه در مقام عمل سرمایهها از دولت به سمت شبهدولت رفت و تاثیرگذار نبود و این سیاستها عملی نشد.
وی گفت: برای اینکه بتوانیم کارآفرینان را جذب کنیم، نیازمند همکاری سه قوه با یکدیگر هستیم و برای مبارزه با فساد که مانعی در سرمایهگذاری برای کارآفرینان است باید تعامل لازم را داشته باشیم.
روحانی گفت: برای مبارزه با فساد با همکاری قوای مقننه و قضاییه و در برخی از موارد هم قوای مجریه و قضاییه و در برخی از موارد قوه مقننه، همه باید دست به دست هم بدهیم و با فساد مبارزه کنیم و راه صحیح مبارزه را پیدا کنیم.
رئیسجمهور بیان داشت: درست است دادگاه داوری سرجای خود است اما باید بدانیم تنها با مجازاتکردن کار درست نمیشود، همه به جای اینکه با مجرم مبارزه کنیم باید مبارزه با جرم را در دستور کار قرار دهیم و البته تلاش قوه قضاییه برای پیشگیری از جرم است.
روحانی ادامه داد: مردم زمانی که ببینند یک دادگاهی وجود دارد، حق مراجعه برای همه هست، همه میتوانند به آنجا مراجعه کنند، همه میتوانند آنجا که شاکی هستند تظلمخواهی کنند و اگر به ما جان و مال و حیثیت کسی تجاوز شود جایی هست که برود شکایت کند ضمن اینکه خود این موضوع مانع و پیشگیر است اما در عین حال باید کارهای بیشتری انجام گیرد.
وی افزود: اگر به جای اینکه مراجعهکننده به یک اداره به دهها میز مراجعه کند و آن کسی که آن طرف میز و پشت میز است چگونه به او جواب دهد و این وسط آیا فساد و رشوه ای تحقق پیدا کند یا خیر و اگر تحقق پیدا کند قابل اثبات و قابل ارائه در محکمه بود او را به محکمه بکشانیم، رابطه مراجعه کننده با این میز را کم کنیم و کاهش بدهیم. برای اینکه من امری را انجام دهم اگر نیاز به مراجعه نداشته باشم یا مراجعه به یک میز تنها داشته باشم یا از طریق فضای مجازی و اینترنت بتوانم تماس بگیرم، مسلماً فساد کاهش می یابد.
روحانی با تأکید بر اینکه دولت الکترونیک یکی از موارد جلوگیری از فساد و پیشگیری از جرایم است، تصریح کرد: شفافیت یکی از راههای مبارزه و پیشگیری از فساد است، در دنیا یکی از معیارهایی که برای قوه قضاییه وجود دارد شفافیت است.
رئیسجمهور ادامه داد: این موضوع که کدام دادگاه چه حکمی داد و حکمش چه بود و در چه موردی بود، این موضوع باید به قضاوت عموم گذاشته شود، اگر همه اینها در فضای مجازی آید و اگر قانون به وضوح مشخص باشد، اگر مجلس بتواند شفافترین و سادهترین و قابلفهمترین قانون را بنویسد، ما گاهاً قانونی مینویسم که بعد نیاز پیدا میکنیم خودمان آن را دوباره در مجلس تفسیر کنیم بنابراین مشخص است که این قانون شفاف نیست، قاضی ما هم ممکن است موضوع را دو گونه متوجه شود که در اینجا دیوان عالی گاهی ناچار میشود برای وحدت رویه وارد شود.
وی اظهار داشت: شفافیت در قانوننویسی، عمل بر احکام و سلامت قوه قضاییه برای همه ما بسیار مهم است، خود قوه قضاییه تلاش دارد بر اینکه کار به سلامت انجام گیرد چون در پی عدالت است، اگر در پی سلامت نباشد که هدف محقق نمیشود.
روحانی با تأکید بر اینکه احساس سلامت از طرف مردم بسیار اهمیت دارد، گفت: حکمی که صادر میکنیم و مجازاتی که برای جرم قائل میشویم، ممکن است بگوییم این مجازات در قانون آمده اما آن شرایط مخففه و مشدده، خیلی کارها میشود انجام داد و گاهی عناوین را؛ لذا مهمترین کاری که قاضی انجام میدهد انطباق است، انطباق آنچه واقع شده است با آنچه که در قانون آمده است، این انطباق بالاترین کاری است که قاضی انجام میدهد.
رئیسجمهور ادامه داد: اگر این انطباق دقیق باشد، اگر مجازات بر مبنای همه شرایط مشدده و مخففه و شرایطی باشد که آن جرم به وجود آمده و آن مجرم پرورش یافته است و بیشتر به فکر اینکه این مجازات چه تأثیری برای جامعه و آینده ما دارد و مهمتر آنکه مردم احساس کنند عدالت اجرا شده است.
وی با تأکید بر اینکه احساس مردم خیلی مهم است، تصریح کرد: به طور مثال ممکن است امنیت باشد اما مردم احساس امنیت نکنند، آن چیز که مهم است احساس امنیت است، احساس امنیت گاهی اوقات از خود امنیت نیز بالاتر میشود.
روحانی ادامه داد: ما ممکن است دولت و مجلس جناحی و فراجناحی داشته باشیم اما تنها جایی که نمیتواند جناحی باشد و باید فراجناحی باشد قوه قضاییه است، در هر جای قوه قضاییه باید احساس شود که در داوری قاضی و این نظام یا دستگاههای وابسته به قوه قضاییه مانند بازرسی و دیوان عدالت هیچ فرقی بین این و آن وجود ندارد.
رئیسجمهور تأکید کرد: کرسی قضاوت غیر از کرسی خطابه و سیاسی است، کرسی قضاوت یک زبان بیشتر ندارد و آن زبان قانون است، باید با قانون حرف بزند و طبق قانون باید عمل کند و برای او هیچ فرقی نکند که کسی که در بر او نشسته کیست، حتی اگر یک طرفش مولای متقیان علی(ع) باشد و طرف دیگرش یک طرف عادی، در امر قضاوت باید هر دو را یکسان ببینند.
وی تصریح کرد: علیرغم اینکه این کار بسیار سخت و مشکل است اما بسیار ضروری است، آنچه مردم از قوه قضاییه ما میخواهند عدالت و سلامت به معنی واقعی کلمه است و این سلامت باید به گونهای تشریح شود که مردم احساس سلامت هم بنمایند، ما برای توسعه به همه اینها نیازمندیم، قوه قضاییه خوب و کارآمد میتواند ما را به توسعه برساند، قوه قضاییه توانمند میتواند ما را در مبارزه با فساد یاری کند و بار مسئولیت مبارزه با فساد را بر دوش بگیرد.
روحانی ادامه داد: ملت ایران و دولت مبنا و احساسش این است که در کشور یک قوه قضاییه بیشتر نداریم، ما یک قوه قضاییه نداریم که در کاخ دادگستری باشد و قوه قضاییه دیگری در خیابان، هیچکس نمیتواند به قاضی فشار وارد کند، هیچ گروه فشاری حق ندارد به دادگاههای ما فشار وارد کند و یا به یک قاضی و حتی کادر اداری، اینجا قوه قضاییه مستقل است، اینجا قوه قضاییه بر مبنای سیره پیامبر اسلام(ص) و امیرالمومنین(ع) است و احزاب، گروهها و جناحها حق دارند حرف بزنند و سخن بگویند اما نمیتوانند حکم صادر کنند.
رئیسجمهور افزود: هر کس در هر گوشهای نشسته است و فکر میکند که صاحب نفوذ است و فکر میکند میتواند حکم صادر کند، حکم قضایی تنها یکجا صادر میشود و آن در دادگستری و در دادگاه عادلانه و در دادگاه صالحه است، به غیر از مواردی که دادگاه صالحه طرف را مجرم میداند، اصل برائت همهجا جاری است، چطور میشود در برخی از موارد این اصل برائت تضعیف میشود و بیل به کمر آن میخورد؟ هیچکس حق ندارد نسبت به هیچ فردی، گروهی، جناح یا حزبی حکمی صادر کند، اظهار نظر اشکال ندارد اما حکم را فقط محکمه صالحه صادر میکند در چارچوب قانون و معیار قانون و بنابراین دادگاه است که امنیت میآفریند، قوه قضاییه است که امنیت میآفریند، ما یک قوه قضاییه داریم و از آن قوه قضاییه حمایت میکنیم.
روحانی در بخش پایانی اظهاراتش به وظایف وکلا اشاره کرد و افزود: کانون وکلا یار و کمککار دستگاه قضایی ما هستند، اولین قدم قاضی، کشف جرم و سپس صدور حکم است بنابراین هم در کشف جرم و هم در حکم، در انطباق موارد بر قانون وکیل کمککننده است.
رئیسجمهور تصریح کرد: وکیل خوب، بهترین یار دستگاه قضایی است، باید قدردان وکلای شریف دادگستری باشیم که در کنار قضات شریف ما میتوانند کمککننده باشند.
رئیس قوه مجریه همچنین به نقش شورای حل اختلاف کشور در دستگاه قضایی اشاره کرد و گفت: این شورا کمک بسیار خوبی برای دستگاه قضایی کشور است، ما باید همه به این شورا کمک کنیم تا بار مسئولیتهایی که بر دوش قوه قضاییه است کم و از آن کاسته شود.
وی، اجتهاد پویا در امر قوه قضاییه را بسیار موثر دانست و تصریح کرد: اجتهاد پویا در امر قوه قضاییه و اینکه یک مجتهد عادل و شخصیتی فرهیخته ریاست این قوه را بر عهده دارد بسیار مهم است، امروز دست ما کمی بسته است بنابراین مراجع و بزرگان با اجتهاد پویا بایستی کمککننده باشند.
روحانی اضافه کرد: به اعتقاد من هیئت منصفه که در قانون اساسی ما در دو مورد از آن یاد شده، میتواند در آینده نیز توسعه یابد این هیئت منصفه را مجتهدین ما در مجلس خبرگان قانون اساسی تصویب کردند چون در بسیاری از موارد میتواند در رسیدن به عدالت واقعی کمک کند.
رئیسجمهور تاکید کرد: اصل هیئت منصفه میتواند الگویی برای محاکم ما در امور مهم سیاسی، مطبوعاتی، اجتماعی و ... به عنوان مبنا باشد و همکاری حوزه، دانشگاه به ویژه فقه برای تربیت وارستگان امر قضا موثر است.
رئیس قوه مجریه در پایان از همه کسانیکه در عدل و احقاق حقوق مردم در کشور تلاش میکنند، سپاسگزاری و خاطرنشان کرد: دولت از هیچ کوششی برای انجام وظیفه دستگاه قضایی دریغ نخواهد کرد و انجام هر کوششی را وظیفه خودش میداند، هماهنگی سه قوه میتواند بسیاری از گرهها را از پیش پای ملت ما باز کند.
توکل عجیب و ستودنی خواجه نصیر الدین طوسی
از صفات برجسته اولیاء الهی، توکل و اطمینان و واگذاشتن امور به خداوند متعال است. آنچه از تشویش ها، دو دلی ها، تردیدها و نگرانی ها نسبت به آینده جلوگیری می کند و به انسان قوّت دل، اراده و گرمی در کارها می بخشد، توکّل برخدا و اطمینان به اوست .
و به همین دلیل است که در فرهنگ اسلامی، اعم از آیات و روایات، درباره آن فراوان سخن به میان آمده و بدان سفارش شده است.
راغب اصفهانی در معنای توکل می گوید: « اگر کلمه توکل با «لام » بیاید به معنای تولی و عهده دار شدن سرپرستی می باشد مثل توکلت لفلان می باشد یعنی من متولی و عهده دار سرپرستی فلانی شدم و اگر با علی بیاید بمعنای اعتماد کردن می باشد مثل توکلت علی فلان یعنی اعتماد کردم بر فلانی»(1)
در روایتی پیامبر(ص ) از جبرئیل می پرسند:
«ما التوکل علی الله عزوجل ؟ فقال : العلم بان المخلوق لایضر و لاینفع و لایعطی و لایمنع و استعمال الیاس من الخلق فاذا کان العبد کذالک لم یعمل لاحد سوی الله و لم یرج و لم یخف سوی الله و لم یطمع فی احد سوی الله فهذا هو التوکل ؛
توکل برخدای عزوجل چیست ؟ جبرئیل عرض کرد: علم داشتن به این که مخلوق نه زیانی می رساند ونه سودی می بخشد و نه می دهد و نه باز می دارد و به کار گرفتن یائس از خلق (یعنی آن یائس باطنی (ناامیدی) را که نسبت به مردم دارد در عمل و خارج نشان دهد)
پس هر گاه بنده چنان باشد برای احدی غیر از خدا کار نمی کند و جز خدا امید ندارد و از غیر او ترسی ندارد و در احدی غیر از خدا طمع ندارد این همان توکل است در تمام این فقرات توکل به معنای لازم آن گرفته شده است مثلا" وقتی انسان علم دارد که مخلوق نه ضرری می رساند و نه سودی می بخشد که فقط بر خدای تعالی اعتماد داشته و کارش را به او واگذار کرده(2)
بنابراین توکل بر خدا یعنی « اعتماد کردن بر خدای تعالی و واگذار کردن کار به او و تسلیم اراده و مشیت او بودن و هیچگونه اعتماد و تکیه نداشتن و استقلال ندادن به اسباب غیر از مسبب الاسباب یعنی حضرت حق تعالی .
البته واضح است ک معنای توکل آن نیست که انسان به دنبال اسباب کار نرود زیرا تمامی کارها با اسباب انجام می گیرند ولی فقط باید بداند که اسباب از خود چیزی نداشته و هرگز مستقل نمی باشند و تنها تکیه گاه خدای تعالی می باشد.»(3)
توکل در قرآن کریم از خصلت های والای م?منان شمرده شده، « الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یتَوَکَّلُونَ»( نحل/ 42) کسانی هستند که صبر می کنند و بر پروردگارشان توکل دارند »
روایات نیز در این زمینه فراوان است، در حدیثی از امام کاظم (ع) در مورد این آیه شریفه س?ال شد: « وَ مَنْ یتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»(طلاق/ 65)
پس فرمودند: توکل بر خدا را درجاتی است ازآنها این است که توکل کنی برخدا در کارهای خودت، تمام آنها پس آنچه در حق تو انجام داد از او راضی باشی. بدان که او غیر از خیر و فضل برای تو چیزی نمی خواهد و بدانی که حکم از آن خداست، پس توکل کن بر خدا به واگذاری امور به او و اعتماد کن به خدا در آنها و غیر آنها.(4)
حاج شیخ محمد بهاری همدانی(ره)، در نامه ای به یکی از اهل معرفت ضمن بر شمردن اموری که بر سالک لازم است، می نویسد: « السابع، این که در هیچ امری، متکل به حول و قوه خود نباشد «بل یکون فی جمیع الاحوال، متکلا علی صانعه و خالقه، جلّ شأنه»(5)
توکل و اطمینان در سیره عملی بزرگان نیز از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و دستگیر آنان در شرایط طاقت فرسای زندگی بشمار می رفته است.
آقای انصاری از اعضاء دفتر حضرت امام (ره) پیرامون مقام یقین و توکل حضرت امام اینطور نگاشته اند: « یکی از بارزترین صفات روحی امام اطمینان خاطر است و همه کسانی که امام را درک کرده اند می دانند که در تمام فراز و نشیبها و سختیهای زندگی خود، حتی یک لحظه دچار اضطراب و تزلزل نگردیده است. و خود را در هیچ حادثه ای به قول معروف نباخته است ...
در هر پیشامد ناگواری که آثار سوء اضطراب در چهره همگان و بدون استثنا از مسئولین تا مردم نمودار بوده است امام همانند کوهی استوار، نه تنها ذره ای مضطرب نبوده ، بلکه خود این حالت باعث سکون خاطر و اطمینان سایرین گردیده است... امام را در (عصر طاغوت) می خواهند به سوی تهران حرکت دهند یاران در کنار ماشین گریه می کنند ولی آنان را دعوت به صبر می کند.
این سخن خودشان است که : در بین راه قم و تهران ناگهان ماشین از جاده اصلی منحرف شد به خاکی و من یقین کردم که می خواهند مرا بکشند. ولی مجدداً به جاده اصلی بازگشت در خود مراجعه کردم و دیدم هیچ تغییری در من حاصل نشده است. یا در جریان حمله بسیار حساب شده عراق به ایران ... امام ناگهان بر دریائی از شعله ها و احساسات و تزلزلها آب اطمینان و صبر می باشد و به آرامی می گوید: « دزدی آمد و سنگی انداخت و رفت»(6)
آیت الله نجابت شیرازی نیز درمورد توکل و اطمینان آیت الله شهید دستغیب (ره) می فرمودند:
« اما جهت دیگری که باز در ایشان ممتاز بود و بیشتر در آن استوار شده بودند و اهلبیت علیهم السلام پیدا کرده بودند بر خداوند جلیل و متعال بود، یعنی روز به روز ایشا ن این معنی را کاملتر فهمیدند که اسباب با لذات م?ثر نیستند.
وسائط محترمند لکن با لذات م?ثر نیستند، چند سال اخیر از عمر ایشان، این معنی بسیار برای ایشان واضح شده بود. معنی «لاحول ولا قوه الاّ بالله» و معنی این که همه کارها دست خداست، برای ایشان واضح شده بود.»(7)
پی نوشتها:
1. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن،بیروت، دارالعلم، واژه توکل
2. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه ، قم، دارالحدیث، ج 10، ص 676
3. علامه طباطبایی ، المیران، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ج 5 ص 239
4. کلینی، اصول کافی، ، قم، انتشارات اسوه، ج3 ، ص106
5. شیخ محمد بهاری همدانی، تذکره المتقین ، انتشارات نهاوندی
6. انصاری کرمانی ، ویژگی هایی از زندگی امام خمینی (ره) ، تهران، نشر سبحان ، چ 2، ص 120-127
7. محمد جواد نور محمدی، ناگفته های عارفان ، قم، انتشارات مهر خوبان ، ص78
منابع:
قرآن کریم
تفسیر المیزان
اصول کافی
تهیه و فراوری: فربود، گروه حوزه علمیه تبیان
امام خمینى(ره) نگارش وصیتنامه سیاسى- الهى خویش را- که در حقیقت پیام جاوید و خلاصه همه وصایا و پیام هاى زندگى ایشان است- در تاریخ 26 بهمن 1361 به پایان رسانده و نسخهاى از آن را طى پیامى به تاریخ 22 تیر 1362 نزد خبرگان اولین دوره مجلس خبرگان رهبرى به امانت سپردند.
متن کامل وصیتنامه امام خمینى(ره)، به عنوان پیام جاودانه ایشان در جلد پایانى صحیفه امام (به عنوان آخرین سند) درج شده است.
با توجه به اهمیت موضوعی این وصیتنامه، علاقه مندان به خواندن وصایای امام(ره) میتوانند هر روز راس ساعت 6 صبح با مراجعه به سایت باشگاه خبرنگاران، یک مورد از تاکیدات رهبر کبیر انقلاب اسلامی را مطالعه کنند.
توصیه به پیروی از ائمه اطهار
با کمال جِد و عجز ازملتهای مسلمان میخواهم که از ائمه اطهار و فرهنگ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی این بزرگ راهنمایان عالم بشریت به طور شایسته و به جان و دل و جانفشانی و نثار عزیزان پیروی کنند. از آن جمله دست از فقه سنتی که بیانگر مکتب رسالت و امامت است و ضامن رشد و عظمت ملتها است، چه احکام اولیه و چه ثانویه که هر دو مکتب فقه اسلامی است، ذرهای منحرف نشوند و به وسواس خناسان معاند با حق و مذهب گوش فرا ندهند و بدانند قدمی انحرافی، مقدمه سقوط مذهب و احکام اسلامی و حکومت عدل الهی است. و از آن جمله از نماز جمعه و جماعت که بیانگر سیاسی نماز است، هرگز غفلت نکنند، که این نماز جمعه از بزرگترین عنایات حق تعالی بر جمهوری اسلامی ایران است. و از آن جمله مراسم عزاداری ائمه اطهار و بویژه سید مظلومان و سرور شهیدان، حضرت ابی عبدالله الحسین ـ صلوات وافر الهی و انبیا و ملائکه الله و صلحا بر روح بزرگ حماسی او باد ـ هیچگاه غفلت نکنند. و بدانند آنچه دستور ائمه ـ علیهم السلام ـ برای بزرگداشت این حماسه تاریخی اسلام است و آنچه لعن و نفرین بر ستمگران آل بیت است، تمام فریاد قهرمانانه ملتها است بر سردمداران ستمپیشه در طول تاریخ الی الابد. و میدانید که لعن و نفرین و فریاد از بیداد بنی امیه ـلعنة الله علیهم ـ با آنکه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شدهاند، فریاد بر سر ستمگران جهان و زنده نگهداشتن این فریاد ستمشکن است.
انتهای پیام/
به گزارش جهان، نسلی که مارکسیسم را در حزب توده و گروههای چپگرا تجربه کرده بود و از همه ناامید به دنبال اسلامی میگشت که انقلابی بودن خود را هم حفظ کند؛ نسلی که از لیبرالیسم و غرب سخت سرخورده شده بود و از سنت سخت وحشت داشت و به دنبال اسلامی نو میگشت تا هم پاسخی به ندای درونش باشد و هم به نیاز برونش. شخصیت، گفتار و اعمال شریعتی مجموعهای از اضداد بود که اگر کنهش وارسی نشود، هم میشود او را متجدد غربگرا دانست و هم مسلمان سنتگرایش خواند، هم میشود در اثبات سنی بودنش دلیل آورد و هم در تعصب شیعیاش استدلال کرد.
در کلامش دهها دلیل بر ضدیتش با روحانیت یافت میشد و دهها دلیل به هواداریش از روحانیت و... به همین خاطر بود که آیتالله بهشتی وی را «یک جستجوگر در مسیر شدن» میدانست. او دکتر را چنین توصیف میکرد: «دکتر از دید من، از اندیشههای آمیخته به مکتبهای اروپایی و نو، یا عرفان ایران زمین و هند یا آمیزههای دیگر همواره به سوی شناخت اسلام زندهی سازندهی پیش برند? خالصتر حرکت میکرد» و به عبارتی دیگر «دکتر همواره رو به اصالت اسلامی پیش میرفت.» مجموعهی تحولات شخصیتی و فکری شریعتی قضاوت در مورد وی را بسیار سخت میکند و واکاویی همه جانبه را در خانواده، شخصیت، زندگی و آثار او میطلبد؛ با این حال به این بهانه نمیشود از نقش شریعتی در انقلاب اسلامی سخن نگفت. برای نزدیکتر شدن به شناخت شریعتی لازم است چند موضوع که شایستهی طرح در این کتاب باشد، مورد بحث قرار گیرد.
شریعتی در سال 1312 در یک خانوادهی روحانی در مشهد متولد شد. جدّ دکتر، ملاّ قربانعلی معروف به آخوند حکیم مرد فیلسوفی بود که در مدارس بخارا، مشهد و سبزوار تحصیل کرده بود و از شاگردان ملاهادیسبزواری، صاحب منظومه، بود. مردم مزینان به تشویق نایبالحکومه از ملاقربانعلی خواستند تا پیشوایی آنها را در مزینان به عهده بگیرد. ملاقربانعلی با کمک مردم و نایبالحکومه حوزهای را در مزینان تأسیس میکند و به تربیت شاگرد میپردازد. پدربزرگ شریعتی شیخ محمود نام داشت که وی نیز به سنت وراثت، پیشنماز و مدرس مزینان گشت.
پدر علی، محمد تقی شریعتی بود. وی دروس حوزه را تا سطح در حوزهی مشهد به پایان رساند و در اثر فشارهای رضاشاه لباس روحانیت را از تن در آورد و به تدریس در مدارس جدید پرداخت. البته دکتر شریعتی خود علت خارج شدن پدرش را برای ساواک چنین نوشته: «پدرم گرچه در آن ایام نیز مثل همیشه یک معلم و یک متفکر مستقل بود و نه به دستگاههای تبلیغاتی گوناگون بستگی داشت و نه از عمال سیاسی و تبلیغاتی دولت وقت محسوب میشد؛ ولی از این موقعیت برای پیشبرد افکار نوی خویش استفاده کرده، لباس را عوض کرد و برخلاف مقاومتی که در آن هنگام علیه تجددطلبی حتی تقرب و همکاری با مؤسسات نوبنیاد اداری و علمی از قبیل دادگستری، ثبت و فرهنگ و غیره میشد و تعویض لباس را با تعویض دین، و ورود به ادارات دولتی را با خروج از اسلام مترادف میدیدند، رسماً وارد فرهنگ شد.» علی تحصیلات ابتدایی و دبیرستان خود را در مشهد به اتمام رساند. او در سال1329 به دانشسرای مقدماتی مشهد راه یافت و در سال 1333 موفق به اخذ دیپلم ادبی شد.
شریعتی در سال 1335 به دانشکدهی ادبیات مشهد رفت و دو سال بعد فارغالتحصیل شد. دکتر در همان دوران دانشجویی در مشهد به نوشتن و سخنرانی نیز میپرداخت. ترجمهی کتاب ابوذر غفاری، نوشتهی عبدالحمید جودةالسحار، نویسندهی معروف مصری، مربوط به همین دوران است. سالهای 1331ـ 1332 که فعالیت مارکسیستها زیر سایهی حزب توده به اوج رسید، شریعتی با برقراری جلساتی در کانون نشر حقایق اسلامی و منازل، به رد مارکسیسم پرداخت.
مجموعهی این جلسات با نام «اسلام مکتب واسطه» منتشر شد. این کتاب که در سن 20 سالگی دکتر تألیف شده، نشان از مطالعات گسترده و نبوغ فکری وی بود. دکتر در مبارزه علیه مارکسیسم فعال بود تا جایی که دانشجویان کمونیست در خوابگاه دانشکده به او حمله کردند و وی را سخت مجروح کردند. شریعتی در 24 تیرماه 1337 با یکی از همکلاسان خود به نام پوران شریعت رضوی ازدواج کرد. ازدواج شریعتی با پوران شاید نمادی از تأثیرپذیری خانوادهی شریعتی از تجدد باشد. هر چند خانوادهی شریعتی همچنان روش سنتی خود را حفظ کرده بودند، ولی خانوادهی پوران به قضاوت خود وی «از جمله بازاریانی بودند که به ناچار سیاستهای مدرنیزاسیون رضاشاهی» را پذیرفته بودند. شاید تغییر نام فاطمه، نام شناسنامهای وی، به پوران نمادی از این تغییر بود.
پوران در ابتدا با این ازدواج موافق نبود. این مخالفت «نه تنها به اختلاف روحیه محدود نمیشد، ]بلکه به خاطر[ محیط پرورشی متفاوت، نظام ارزشی دوگانه که یکی محصول مقاومت در برابر هجوم فرهنگی غرب و مدرنیزم بود و دیگری نتیجهی انعطاف و پذیرش آن بود به این دوگانگی و اختلاف ابعاد گستردهتری میداد.» هر دو خانواده نیز به همین دلیل با این ازدواج موافق نبودند. خانوادهی پوران «میپنداشتند که محیط زندگی آنها با روحیهی وی سازگار نخواهد بود و خانوادهی علی نیز بیشتر دوست میداشتند تا او همسری برگزیند که سنتهای خانوادگی و موفقیت مذهبی آنها را خدشهدار نکند.» آمدن عروسی بیحجاب و غیرسنتی برای محمد تقی شریعتی چندان خوشایند نبود؛ ولی سرانجام اصرار علی همه را تسلیم کرد و ازدواج صورت گرفت.
این ازدواج به شدت مورد انتقاد متدینین قرار گرفت. این ازدواج «حادثهی روز» شد و از اینکه «علی شریعتی با یک خانم همکلاس خود ازدواج کرده که حجاب اسلامی ندارد، پدر و پسر مورد طعن و تکفیر محافل... شهر و فشار همهجانبه قرار گرفتند.» شریعتی خود از اینکه این بیحجابی همسرش «سخن روز و تنها مسئلهی این شهر شده» بود، سخت گلهمند بود. به هرحال گلهی شریعتی بیمورد بود و حق با مردم بود.
شریعتی در اواخر خرداد ماه 1338 موفق شد با بورس دولتی برای ادامهی تحصیل به فرانسه برود. شریعتی تا سال 1343 در فرانسه بود و موفق شد دکترای تاریخ خود را از دانشگاه سوربن اخذ نماید. شریعتی در این مدت با آثار نویسندگان و اساتیدی آشنا شد و سخت تحت تأثیر آنان قرار گرفت.
او در همین مدت کتاب نیایش الکسیس کارل را مطالعه کرد و تحت تأثیر آن قرار گرفت. وی این کتاب را که موضوعش آثار علمی دعا بر فیزیولوژی و روان و اعصاب و اخلاق بود، ترجمه کرد و به ایران فرستاد و پدرش با افزودن مقدمهای آن را چاپ و منتشر کرد. وی در فرانسه با آثار فرانتس فانون نویسندهی انقلابی الجزایر آشنا شد و سخت تحت تأثیر اندیشههای او قرار گرفت. مطالعهی آثار برکسون و ژان پل سارتر، نیز در او بسیار مؤثر بود؛ ولی بیش از همه تحت تأثیر گورویچ، استاد جامعهشناسی، برک و لویی ماسینیون، استاد اسلامشناس دانشگاه سوربن قرار گرفت.
شریعتی خود در این مورد مینویسد: «گورویچ نگاهی جامعهشناسانه به چشمان من بخشید و جهتی تازه و افقی وسیع در برابرم گشود و پرفسور برک مذهب را نشانم داد.» دکتر شریعتی بیش از هر کس دیگر تحت تأثیر ماسینیون بود.
شریعتی در سال 1344 کتاب «سلمان پاک» ماسینیون را به فارسی ترجمه کرد. شریعتی در اروپا زشتیهای فرهنگ غرب را بیشتر احساس کرد. او به همسرش نوشت: «اینجا شهر قشنگ، ولی وحشی و سرد و بیمزه است. بیشتر زنها در اینجا بهصورت یک غاز درآمدهاند، زیباتر از برژیت باردو و اما ارزانتر از یک قوطی سیگار. همه شهوت و همه رنگ و همه بیوفایی... و بیحقیقتی و بی چارگی...]که[ نه تنها مرا سرگرم نمیتوانند بکنند، بلکه بیشتر از زندگی در اینجا بیزارم میکنند.» شریعتی پس از بازگشت به ایران در ادارهی فرهنگ استخدام شد و با سمت دبیری بهکار مشغول شد. در سال 1345 موفق شد به عنوان استادیار رشتهی تاریخ در دانشگاه مشهد استخدام شود. وی در سال 1347 به دعوت استاد مطهری به حسینیهی ارشاد راه یافت. حسینیهی ارشاد سرآغاز زندگی پرتحرک دکتر علی شریعتی گردید. دکتر با سخنرانی در حسینیهی ارشاد و دانشگاهها روز به روز معروفتر میشد. اوج فعالیت دکتر در سالهای 1350 ـ 1351 در حسینیهی ارشاد بود.
*اعتقادات شریعتی
بیشک شریعتی یک خداباور بود. او قبل از آن که یک شریعت مدار باشد، یک عرفانگرا بود. وی بعد از آن که تحت تعقیب ساواک قرار گرفت در نامهای خصوصی به همسرش نوشت: «خدا را میبینم، حس میکنم به روشنی و صراحتی که حضور خودم را و گرمی و نور خورشید را و روشنی برق ناگهانی در ظلمت غلیظ و عام شب را و لرزش آتشین را... خود خدا را... دستهایش را بر روی شانهام لمس میکنم.» شریعتی گاه چنان خدا را در وجودش حس میکرد که خود را در محضر او میدید. او در خاطرات دوران زندانش مینویسد: «در آن غیبت محض حضوری بود. در آن بیکسی محض، احساس میکردم که چشمی مرا مینگرد، میپاید، دیده میشوم، حس میشوم، بودنی در خلوت من حضور دارد. کسی بیکسی مرا پر میکند. در آن فراموشخانهی نیستی و مرگ و تاریکی و وحشت، یار تماشاگری دارم که یاد و وجود و حیات روشنی را در رگهایم تزریق میکند. حتی گاه سلامش میکنم، گاهی از او خجالت میکشم و گاهی از او چشم میزنم. مواظب اعمال و رفتار و افکار و حرکات خویشم و گاهی در آن قبر تنها، خودم را برایش لوس میکنم. از اینکه میبینم از من راضی است، از کارم خوشش آمده است، به خودم میبالم، کیف میکنم.»
شریعتی سرتاسر زندگی خود را مرهون الطاف خداوندی میدانست. معترف بود که «زندگی من سراسر معجزهی لطف خداوندمان است و گاه تکرار میکنم که اگر این کرامات را روزی بنویسم خواندنی خواهند شد.» شریعتی حتی به نذر هم معتقد بود. او در خاطرات خود میگوید: «پوران یک گوسفندی را نذر کرده و کشت و در همان ضمن که گوشتش را داشتیم برای خانوادههای فقیر قسمت میکردیم، دکترای پوران ـ که مفقود شده بود ـ رسید و پس از ناامیدی ناگهان غرق امید شدیم که باز هم از خداوند ممنونیم.»
شریعتی گاه سنتهای دینی را چنان زیر سؤال میبرد که معقول بهنظر نمیرسد، خود به استخاره و تفأل با قرآن معتقد باشد؛ اما هنگامی که تصمیم گرفت از آزارهای ساواک بگریزد و به دیار فرنگ برود، با قرآن استخاره کرد. دکتر شریعتی به همسرش توضیح میدهد که «بعد از اینکه نماز صبح را خواندم محتاج و مصر از او خواستم تا دربارهی این سفر با من حرف بزند؛ حرفش را هم زد و این آیه آمد: «الذین آمنوا و هاجروا وجاهدوا فی سبیلالله باموالهم و انفسهم اعظم درجة عندالله و اولئک هم الفائزون»... مناین استخاره را به فال نیک میگیرم.»
شریعتی به زیارت امام رضا هم میرفت. «بالای سر حضرت مؤدب» میایستاد و «در خود غرق» میشد، «بیاختیار اشکش جاری» میشد. گاه به زیارت اهل قبور میرفت وبر سر قبر مادرش «حمد و سورهای میخواند.» او در سالهای 48 و 49 دو بار به حج مشرف شد و کتاب حج (مجموعهای از چند سخنرانی) ارمغان این دو سفر او بود.
شریعتی به اهل بیت خصوصاً امام علی عشق میورزید. او معتقد بود که «ائمهی شیعه را باید به عنوان نمونههای برتر و الگوهای جاودان و متعالی آزادی و برابری و جهاد و شهادت و عصمت» به «نسل روشنفکر و مبارز این عصر که به مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم رو کرده و از فیدل کاسترو و لنین و چهگوارا و ویتکنگ الهام گرفته» معرفی کرد تا به «تشیع که مذهب امامت است بازگردند.»
شریعتی با همهی ضعفها و قوتهایش و با همهی کمالات و کاستیهایش یک مسلمان، مؤمن و یک شیعهی متعصب بود. او خود مدعی است که «قضاوت جامعه در شیعی بودن و حتی شیعهی شیفته و متعصب بودن من تغییرناپذیر است» و شاید خواست او از خداوند در نیایشش تأییدی بر این مدعا باشد. «ای خداوند! به علمای ما مسئولیت و به عوام ما علم و به مؤمنان روشنایی و به روشنفکران ما ایمان و به متعصبین ما فهم و به فهمیدگان ما تعصب ببخش.»
*مبارزات شریعتی
شریعتی به دلیل بینش مذهبی و رسالت دینیاش نمیتوانست نسبت به رژیم استبدادی شاه بیتفاوت باشد؛ به همین جهت از دوران جوانی همواره درصدد پایگاهی برای مبارزه با رژیم بود. شریعتی در اواخر دههی 1320 به جمعیت خداپرستان سوسیالیست که به رهبری محمد نخشب هدایت میشد، پیوست.
بعد از کودتای 28 مرداد 1332 با نهضت مقاومت ملی همکاری کرد و در 1336/6/25 به همین علت بازداشت و به تهران اعزام شد و در تاریخ 1336/7/18 آزاد گردید. ساواک اتهام وی را «پخش اوراق مضره و تحریک مردم به ارتکاب جنحه و جنایت بر ضد امنیت داخلی و خارجی مملکت» اعلامنمود.
دادستانی ارتش سرانجام برای وی قرار منع تعقیب صادر نمود. شریعتی پس از رفتن به پاریس به جبههی ملی پیوست و با نشریات جبههی ملی خارج از کشور از قبیل ایران آزاد، اندیشهی جبهه در آمریکا و نامهی پارسی، همکاری صمیمانه داشت؛ اما به تدریج با پیش گرفتن سیاست صبر و انتظار از سوی رهبران جبهه و نیز رفرمیسم غربزدگی و لیبرالیزم سازشکار و انفعالی، انتقادات عملی از آنها شدت یافت و از آنان قطع امید کرد. خود شریعتی علت ناامیدی خود را از جبهه چنین تشریح میکند: «من از این تشکیلات بی در و پیکر و مملو از آدمهای رنگارنگ که غالباً صداقت و راستی به آن معنی که من در تمام دوستان همفکر خود دیدهام و میبینم در آن کم است، به ستوه آمدهام.» با تأسیس نهضت آزادی در اردیبهشت 1340 شریعتی به آن پیوست و فعالیت خود را از سر گرفت.
شریعتی هنگام بازگشت به ایران در مرز بازرگان دستگیر شد. به گزارش ساواک وی «در تاریخ 1343/3/12 از طریق مرز بازرگان به ایران وارد و توسط مأمورین شهربانی ماکو مورد سوء ظن واقع و لذا دستگیر و تحویل ساواک خوی میگردد. در بازرسی که از وسایل مشارالیه به عمل آمده اوراق مضرهای مربوط به جبههی ملی و کتابهای کمونیستی (به شرح صورتجلسهی پیوست) کشف گردیده.»
شریعتی به تهران اعزام و در زندان قزلقلعه بازداشت گردید. شریعتی توانست با تعریف و تمجید از اصول انقلاب سفید، در 1343/4/27 بعد از 45 روز بازداشت از زندان آزاد شود. شریعتی پس از آزادی از زندان به بازسازی «کانون نشر حقایق اسلامی» پدرش پرداخت و با جمعآوری پول از دانشجویان و پزشکان تصمیم به تجدید ساختمان آن گرفت. طبق اسناد ساواک، شریعتی همچنان زیر نظر بوده و فعالیتهای وی کنترل میشده است.
ساواک خراسان در سال 1346 در پاسخ به ادارهی کل سوم ساواک مرکز فعالیتهای شریعتی را چنین تشریح میکند: «در حال حاضر هم در سراسر خراسان فعالیتی علنی ]از وی] دیده نمیشود.» فعالیتهای وی عبارت است از: «دوستی و رفاقت... با عدهای از افراد جبههی ملی» و شرکت در «جلسات ادبی بین او و دوستانش» که این «جلسات آنها بیشتر جنبهی ادبی دارد و بحثهای مختلف شعر و شاعری و شعر نو و کهنه در میان آنها میشود.» در ضمن وی برای تکمیل ساختمان کانون همراه «کمیسیونی که از طرف پدرش برای خاتمهی کار تعیین شدهاند... درصدد جمعآوری پول یا دادن گزارش به تهران و در جریان گذاشتن پدرش میباشد.» به گزارش ساواک وی در این زمان به این نتیجه رسیده بود که مبارزات بعد از شهریور 1320 تا 1341 «شکستخورده» است و علت آن نیز «خامی مبارزه بوده است» و ناچار ]برای]«هر مبارزهای یک زیربنای مستحکم لازم است و تاکنون در ایران چنین زیربنایی ساخته نشده است و در نتیجه در طول مبارزاتی که روی داده است، جز از دست دادن نیرو چیز دیگری عاید مبارزین ایران نشده است.»
ساواک این عقیده را دلیل بر عقبنشینی دکتر از مبارزه ارزیابی میکند؛ ولی این ارزیابی صحیح نبود. این اتهامی بود که مارکسیستها به وی میزدند و دکتر بعد از آن چنین عقیدهای را به اثبات رساند. ساواک برای آگاهی بیشتر از فعالیتهای شریعتی وی را در مرداد ماه 1347 احضار و بازجویی نمود. شریعتی در این بازجویی برای ساواک خراسان 40 صفحه پاسخ نوشت. پاسخ شریعتی موجب طمع ساواک به وی شد و سرتیپ بهرامی، رئیس ساواک خراسان، که خواهان محدود کردن شریعتی بود به ثابتی، رئیس ادارهی کل سوم ساواک، نوشت: «به طوری که مکرراً به استحضار رسیده، اگر وجود دکتر شریعتی برای عامل بیگانه و عناصر افراطی مفید است، برای ساواک و مملکت مفیدتر خواهد بود؛ مشروط بر اینکه خوب اداره شود. این شخص دانشمند است، روحانیون افراطی او را قبول ندارند و چپیها روی این شخص حساب میکنند. ساواک خراسان معتقد است، محدودیت برای دکتر شریعتی موجب میشود که نسبت به دستگاه و مملکت بیاعتقاد گردد و چون طرفداران زیادی دارد، نتیجهی مطلوبی نخواهد داشت؛ ولی اگر با برنامه و طرحی منظم اداره شود با افکار نوی که دارد میتواند مؤثر واقع شود.» با این حال پیشنهاد ساواک خراسان مورد قبول واقع نشد و پیوسته مزاحمتهایی را برای دکتر به وجود آوردند.
..................................................................ادامه مطلب را از طریق آدرس زیر دنبال فرمایید:
http://jahannews.com/vdcewp8xvjh8pwi
گروه بینالملل مشرق - کلمه «جهادی» به صورت عام به فرد وهابی افراطی گفته می شود که دارای این عقیده است که برای از پای درآوردن بنای کفر، جهاد در راه اسلام بهترین وسیله است، به همین خاطر آنها بهترین راه تبدیل حکومت های غیر اسلامی به اسلامی به زعم خودشان را جنگ با این حکومتها می دانند آن هم جنگی همراه با تکفیر. گرچه بسیاری از جهادیین به القاعده مرتبط هستند ولی اینچنین نیست که تمامی جهادیین زیر نظر القاعده باشند، گرچه ممکن است از نظر ایدئولوژیک با سازمان تروریستی القاعده هم نظر باشند.
به خاطر احتمال ربوده شدن و حتی ترور برخی خبرنگارانی که در پی به دست آوردن اخباری از القاعده و بقیه جهادیین (به تعبیر خودشان) هستند، یکی از بهترین راه ها برای فهم ایدئولوژی و نحوه تفکر آنها پایگاه های اینترنتی و شبکه های مجازی است. چه اینکه جهادیین اطلاعات زیادی از خود و نحوه عملیاتها، فرماندهان و اهداف عملیاتها و ده ها مورد دیگر را بر روی فضای مجازی قرار می دهند که می توان با بررسی آنها تا حدودی به واقعیت نزدیک شد.
فرماندهان نظامی گروهک های تروریستی در سوریه هیاهوهای زیادی در خصوص تشکیل آنچه که به «جنبش رسانه ای جهادی» موسوم است به راه انداختند. چه اینکه فعالیت های زیادی نیز در راستای تشکیل فضاسازی رسانه ای و الکترونیکی نیز صورت گرفت. البته با افزایش فعالیت های رسانه ای – چه از نوع قدیمی و چه با وسایل مدرن و پیشرفته و در فضای مجازی- بین دو گروهک جبهه النصره و «الدوله الاسلامیه فی العراق و الشام» موسوم به داعش درگیری هایی رخ داد.
رهبری مرکزی تشکیلات القاعده به منزله محور یا نوک پرگار برای اعضای آن محسوب می شود که در واقع مسیر فعالیت های تبلیغاتی در انتشار اخبار و سخنرانی های خاص در مورد تروریستهای مسلح را مشخص می کند. اولین سایت جهادی –شما بخوانید پایگاه اطلاع رسانی تروریستهای مسلح در مورد سوریه- در سال 2000 میلادی به نام «معالم الجهاد» شکل گرفت و وظیفه ساماندهی فعالیت های رسانه ای تروریستهای مسلح را برعهده داشت.
سایت «الجهاد» با معارضه سوریه همراهی می کرد، البته افراد تروریست جهادی از اعراب و غیر عرب حضور کمی داشتند ولی پس از اعلام رسمی جبهه النصره در تاریخ 23 ژانویه 2012 فعالیت های این سایت نیز افزایش یافت.
جولانی تصمیم ابوبکر البغدادی در خصوص ادغام جبهه النصره در داعش را در تاریخ 10 آوریل 2013 نپذیرفت و درنتیجه درگیری های شدیدی در فضای رسانه ای بین این دو گروه شکل گرفت.
مرکزیت رسانهای القاعده توانایی جذب نیرو در خصوص مبارزه با دشمن مشترک آنها یعنی نظام سوریه و همپیمانانش را کم کم از دست داد تا اینکه بالاخره در ماه آوریل 2013 القاعده در سوریه به دو گروه منشق شد. در این بین، رسانه های جهادی یا همان سایت های معارضه تلاش های کور خود را در دو جبهه «قاعده الجهاد» و «الدوله الاسلامیه» انجام می دادند.
در این نوشتار سعی می شود به رصد فعالیت های رسانه ای معارضه در خصوص میدان جنگ در سوریه به ویژه دو گروهک اصلی یعنی داعش و جبهه النصره و همپیمانان آنها پرداخته شود. البته شایان ذکر است که تحلیل همه جانبه فعالیت های رسانه ای معارضه کاری بس مشکل به نظر می رسد که این مقاله گام های نخست این تحلیل را فراهم می کند.
تاسیس مرکز رسانه ای معارضه
در طول سالهایی که از تشکیل مرکز رسانه ای معارضه می گذرد، رهبری مرکزی تشکیلات القاعده به منزله محور برای اعضای آن محسوب می شود که در واقع با تشکیل اولین سایت جهادی در سال 2000 میلادی به نام «معالم الجهاد» مسیر فعالیت های تبلیغاتی در انتشار اخبار و سخنرانی های خاص در مورد تروریستهای مسلح را مشخص می کرد.
پیش از آن طرفداران و بازدیدکنندگان از سایتهای معارضه در مورد صحت و سقم انتساب سخنان و موضع گیری های رهبران معارضه و همچنین فعالیت های القاعده شک داشتند. ولی با روی کار آمدن فضای جدید رسانه ای رهبران جدید القاعده از تنگنایی که در قبل وجود داشت و فقط از اسامه بن لادن حرف شنوی صورت می گرفت بیرون آمدند و توانستند حرف های خود را هم به مخاطبانشان عرضه کنند.
البته در طرف مقابل مراکز پژوهشی غربی با کمک دستگاه های اطلاعاتی فعالیت های علنی القاعده در فضای مجازی را زیر نظر داشتند. برای مثال پایگاه اطلاع رسانی به نام «سایت» در آمریکا به پژوهشگران، مراکز پژوهشی و حتی افراد در قبال پرداخت پول، لیستی از تهدیدات القاعده را در اختیار کاربران قرار میداد. سایت دیگری که کمتر تخصصی بود به نام «جهاد ووتش» خدمات مجانی بر خلاف «سایت» قبلی در اختیار کاربران قرار می داد که غالب اخبار آن از سایتهای غیر جهادی بود. سایت های دیگری نیز مانند «کومباتینغ ترورریزم سنتر» پژوهش ها و تحلیلات دانشگاهی در خصوص تروریسم ارائه می کرد.
ظهور رسانه ای جهاد شامی
«جهاد» چه از نظر مفهومی و چه از نظر مصداقی با پرچم های تکفیریان به زور وارد سرزمین سوریه نشده است. همچنین نتیجه طبیعی فعالیتهای سلفیان در مورد تحولات سوریه نبوده است بلکه ظهور و بروز افراد جهادی عرب و غیر عرب در سوریه در اوایل و در زمانی که جبهه النصره در تاریخ 23 ژانویه 1012 به صورت رسمی اعلام حضور کرد بسیار کم بود.
ابو محمد الجولانی در یک سخنرانی در تاریخ 27 دسامبر 2012 (حدود یک ماه قبل از اعلام رسمی گروهک) بیان کرد که: «جبهه النصره به عنوان یک معادله مشکل برای غرب مطرح شده است و درک صحیح این گروهک و دست یافتن به اطلاعات آن که حداقل یک سال و نیم از فعالیت آن می گذرد کار سختی است.»
هنگامی که این زمان را به تاریخ میلادی بر می گردانیم می بینیم که حدود هفت ماه از تاریخ اعلام رسمی این گروهک می گذرد.
بنابراین می توان گفت تصمیم تاسیس جبهه النصره در تابستان 2011 گرفته شده است و این همان چیزی است که داعش در شبکه های مجازی بر آن تاکید دارد و النصره هم آن را انکار نمی کند.
ممکن است زمانی که لواء التوحید و جناح های دیگر از جیش الحر که در حلب در ژوئیه 2012 با یکدیگر ادغام شدند، آغاز جدایی بین «الجهاد» و «الثوره» باشد. چه اینکه بعد از این تاریخ بود که حوادث و درگیری هایی بین فعالین و مسلحین در فضای رسانه ای شکل گرفت و نحوه برخورد و تعامل با گروهک ها مثل جبهه النصره که به «پرچم استقلال سوری» معروف شده بود دچار تغییر شد و حتی جبهه النصره به عنوان مخالف دین معرفی شد و از جنگیدن زیر پرچم جبهه النصره نهی شد.
از اول تاسیس جبهه النصره، این گروهک برای نشان دادن حضور خود و ترغیب به جنگ در سوریه بر منابر تبلیغی در مساجد و تریبون ها مانند «موسسه سحاب» که سخنرانی های القاعده را منتشر می کرد، تکیه نداشت بلکه خود دو صفحه جهادی جداگانه در اختیار داشت: «المناره البیضاء للانتاج الاعلامی» که سایتی بود که عملیاتهایی که جبهه النصره انجام می داد را به صورت مصور در اختیار کاربران قرار می داد و سایت دوم «المدونه» است که مانند سایت اولی می باشد ولی خود مسئولین سایت منکر این هستند که سخنگوی جبهه النصره هستند و بر خود نام «المناره البیضاء لمجاهدی الشام» گذاشته اند و سخنرانی هایی که بر عملیات های میدانی جبهه النصره متمرکز است را منتشر می کند. این دو سایت مورد اعتماد جبهه النصره بوده است که تولید و پخش کلیپ های ویدیویی عملیاتهایی که این گروهک در آن نقش داشته است از وظایف این سایت بوده است.
کشف راز پنهان
به دنبال رد کردن تصمیم بغدادی برای ادغام جبهه النصره در داعش توسط جولانی رهبر جبهه النصره در تاریخ 10 آوریل 2013، در گیری شدیدی بین صفحات فیس بوک و توییتر حامی الجهاد الشامی در این مرحله شکل گرفت به نحوی که حدود 9 ماه طول کشید و منجر به جنگ بین داعش و گروهک های دیگر در اوایل سال 2014 و ورود جبهه النصره به عرصه جنگ علیه داعش شد.
در این بین شبکه های مجازی طرفدار این دو گروهک، دو مسیر متفاوتی را طی کردند: 1- حل کردن مشکل موضع گیری با طرفداری کردن از یکی از دو جریان. با نگاهی به سایتهای آن دوره مشخص می شود که دوستداران بغدادی معتقد بودند که جولانی قبل از بغدادی با الظواهری بیعت کرده است و مسئولیت امور نظامی زیر نظر ظواهری با او می باشد و پس از آنکه ظواهری به نفع جبهه النصره حکم کرد، این افراد به ترویج این فکر روی آوردند که بغدادی از اول هم با القاعده بیعت نکرده بوده است. در این بین دوستان جولانی و جبهه النصره، بغدادی را به عنوان یک شورشگر معرفی کردند.
2- برخی دیگر تلاش کردند که بر اختلافات موجود بین داعش و جبهه النصره سرپوش گذاشته و آن را به عنوان یک مقوله طبیعی جلوه دهند و درگیری و جنگ بین این دو گروهک را نفی کنند. طرفداران این روش به عملیات های مشترکی که جبهه النصره و داعش و دیگر گروهک ها با همکاری یکدیگر انجام می دادند استناد می کردند و می گفتند همه آنها پرچم لا اله الا الله را بالا می برند و با هم هستند.
از زمان عدم پذیرش جولانی برای ادغام جبهه النصره در داعش تا زمان وقوع جنگ و درگیری در اوایل سال 2014 بین دو جریان نوعی التزام وجود داشت که علیه یکدیگر بدگویی صورت نگیرد وبه یکدیگر افترا نزنند. برای مثال دیگر جولانی به «الغر» و بغدادی به «ابن ملجم» تشبیه نشوند. اگر به مدت زمانی قبل برگردیم متوجه می شویم که بین گروهک القاعده مادر و دولت اسلامی در عراق اختلافاتی وجود داشته است.
چه اینکه یحیی آدم غدن معروف به عزام آمریکایی و مسئول بخش رسانه ای القاعده علیه مسئولان داعش با لحن بسیار انتقادی در شبکه های مجازی تبلیغات می کرد. البته این اختلافات تا زمانی که نیروهای آمریکایی به مدارکی در خانه اسامه بن لادن دست یافتند که وی در خانه اش در ماه می 2012 در پاکستان کشته شده است مخفی مانده بود. در ابتدا سایت های همسو با داعش نسبت به وجود این مدارک شک کردند، به خصوص اینکه عزام آمریکایی از اصطلاح «دولت توهمی» برای داعش استفاده کرده بود.
همچنین پس از وقوع درگیری بین این دو جریان و اندکی بعد از حکم الظواهری به خارج شدن جنگجویان البغدادی از معرکه سوریه، تعدادی از رهبران سطح دوم و سوم داعش، به این مستندات تکیه کرده و معتقد بودند که علیه داعش طی سالیانی سوء نیت وجود داشته و این چیز جدیدی نیست. موضع عزام آمریکایی نیز مبتنی بر این بود که مستندات «آبوت آباد» درست است.
تنش رسانه ای بین دو جریان کم کم افزایش پیدا کرد تا اینکه به ترور ابی خالد السوری یکی از رهبران جنبش احرار الشام و یکی از نزدیکان ایمن الظواهری منجر شد و عزام آمریکایی داعش را متهم به ترور کرد.
از نفوذ کردن تا برخورد علنی
در ابتدا نشانه های عدم دقت و کم شدن بازدیدها در سایتهای رصد غربی مانند «سایت» و «جهاد ووتش» نمودار شد تا اینکه علت آن اینچنین بیان شد که مرکز رسانه ای القاعده در مبارزه با دشمن مشترک نیروهای مسلح معارض به زعم آنها یعنی نظام سوریه دچار ضعف شده است و پس از ماه نیسان 2013 به دو گروهک منشق شده است و به سوی فروپاشی قدم برداشته است.
بدین ترتیب سایت های جهادی در ابتدای امر در جذب مخاطب با مشکل مواجه شدند چه اینکه نمی توانستند اینچنین عنوان کنند که «خداوند پرچم جهاد چه از جانب جبهه النصره و چه از جانب داعش را حمایت می کند.» بنابراین بین دو گروهکی که در قبل دوستی وجود داشت درگیری های زیادی رخ داد به نحوی که این مسابقه را تا پایان ادامه دادند. اینچنین بود که عنوان این درگیری های به اصطلاح جهادی به آشفتگی در طوفان نام گذاری شد.
شناخت نوع رابطه بین رهبران القاعده از لحاظ میزان اعتماد آنها به یکدیگر، به تلاش اقدامات دقیق اطلاعاتی نیازمند است که دسترسی به آن برای افراد عادی نیز کاری در حد غیرممکن است.
فعالیتهای رسانه ای تروریستها
از جمله فعالیت های گروهک های تروریستی در فضای افکار عمومی و رسانه ای، ساخت کلیپ های کوتاه چند دقیقه ای و متوسط در حد یک ساعت و کمتر می باشد. این کلیپ ها به چندین مورد تقسیم می شوند که برای مثال مجلس شوری المجاهدین اکناف بیت المقدس در یک کلیپ نیم ساعته به تجلیل از به اصطلاح شهید ابوزیاد هیثم المسحال پرداخته است.
به طور خلاصه می توان گفت در این کلیپ ها چند مورد رعایت می شود:
1 . ابتدا آیاتی از قرآن در مورد جهاد و شهادت آورده می شود و پس از آن احادیثی که به جهاد ترغیب کرده اند آورده می شود.
2. در ادامه سخنان بزرگان و فرماندهان نظامی و یا سرکرده های خود را می آورند.
3. به تجلیل و گرامی داشتن کشته شدگان می پردازند.
4. زندگی نامه و برخی از اقدامات فرد مورد نظر را در آن کلیپ تهیه می کنند.
5.سردهایی به عنوان آهنگ زمینه در این کلیپها با موضوع ترغیب به جهاد آورده می شود. (این سرودها با آهنگ زیبا و بصورت حماسی آماده شده است.)
6. اشاره به تمرینات نظامی و حرکات ورزشی و فعالیتهای آماده سازی جسمی.
7.نحوه ساخت بمب های دست ساز و غیره.
این عکس که در فضای رسانه ای به صورت زیادی انتشار یافته است عکسی است که در آن بیانیه تشکیل مجلس شوری المجاهدین اکناف بیت المقدس توسط رهبران آن قرائت می شود.
مبانی اعتقادی گروهک های تکفیری در اقدامات خرابکارانه
1. ایجاد رعب در بین دشمن از طریق آنچه که شرع جایز دانسته است.
استناد قرآنی : اذ یوحی ربک الی الملائکه انی معکم فثبتوا الذین...
استنادات حدیثی: زمخشری در کشاف: هیچ کمکی بالاتر از القای رعب در قلوب کفار نیست.
آنها ایجاد رعب را یک اقدام الهی می دانند و انتشار اقدامات به اصطلاح مجاهدان را در پایگاه های اینترنتی کفار و نشان دادن اقدامات امنیتی و خرابکاریهای این گروهک ها را مایه ایجاد رعب در بین قلوب کفار می دانند.
2. تحریف چهره کفار و افشای انحرافات اخلاقی و توصیف آنها به ویژگی های منفی موجود در آنها
استناد قرآنی : و لا تطع کل حلاف مهین.
استنادات حدیثی: استناد آنها به جریانی است که از پیامبر نقل می کنند که ایشان کنیه عمر بن هشام که ابو الحکم بود را به بدترین کنیه و زشت ترین وصف یعنی ابوجهل تغییر دادند. اهل سنت به دلیل اینکه قیاس را به عنوان یک حجت شرعی قبول دارند این کار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را قیاس گرفته و معتقدند که همین کار را می توان برای رؤسای کافران انجام داد.
3. پیگیری و رصد آنچه که از غرب به عنوان گزارش و تحلیل می آید.
رصد و ترجمه این مطالب که برای مجاهدان و عموم مسلمانان مفید باشد؛ چه از اطلاعات نظامی باشد و چه گزارش های امنیتی و مشکلات سیاسی یا فسادهای اخلاقی.
سیاست های آمریکا در عرصه فضای مجازی
امروزه سیاست های دولت امریکا در عرصه فضای مجازی را می توان به دو جزء تقسیم کرد: 1. جنگ نرم در اینترنت و 2. جنگ سایبری.
جنگ نرم در اینترنت مبتنی بر شکل دهی افکارعمومی با استفاده از سرویس ها و سایت های پربازدید امریکایی بوده و جنگ سایبری با انجام حملات سایبری با هدف از دسترس خارج کردن سرویس های پرکاربر در هر کشور و یا واردآوردن خسارات جبران ناپذیر به زیرساخت ها و یا اطلاعات حیاتی مربوط به هر کشور تحقق می یابد.
برای مقابله با جنگ نرم در اینترنت و نیز جنگ سایبری در دو حوزه راهکارهای کوتاه، میان و بلند مدتی وجود دارد؛ که با توجه به نقش آفرینی جدی سرویس های اینترنتی در شکل دهی تهدیدات امنیتی در فضای سایبری و فضای جامعه و نیز امکان بسیج کنندگی افکار عمومی در راستای اهداف آمریکا، لازم است تا سرویس هایی مانند شبکه اجتماعی فیس بوک(حداقل صفحات معارضه)، میکروبلاگ توییتر، سایت(آپلودسنتر) یوتیوب، سایت مسنجرهای اسکایپ، بیلوکس و اُوو، سایت فیلترشکن تور، سایت های خبری کشورها و دولت های معارض مانند العربیه، الجزیره، بی بی سی و ... و همچنین سایت هایی که به موضوعات اختلافات قومی و مذهبی در داخل یا خارج کشور دامن می زنند، تحت کنترل درآیند تا تهدیدات شکل گرفته در این حوزه به حداقل برسد. .............................................برای ادامه مطلب
به آدرس زیر مراجعه فرمایید:
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/315363/
دلیل جذابیت آیت الله بهجت!
در روزگار ما که فرهنگ فاسد و ویران گر غرب به مدد شبکه های ماهواره ای در جامعه ما روز به روز در حال گسترش و پیشرفت است ، وظیفه ما طلاب و روحانیون بیش از گذشته سنگین است .
بسیاری از این شبکه های ماهواره ای به طور مستقیم به جنگ با فرهنگ اسلام نمی پردازند .
گردانندگان آنان به صورت غیر مستقیم و گام به گام و با فکر و مکر فراوان و بی سر و صدا هم چون مار سیاهی در شب تاریک به جلو می خزند و مردم ، بویژه جوانان را از فرهنگ اسلام روی گردان می سازند و آنان را شیفته فرهنگ مادی گرا و بنیان برانداز غرب می سازند .
این شبکه های ماهواره ای با ایجاد جذابیت های گوناگون هر روز مخاطب بیشتری را جذب خود می سازند .
بسیاری از مردم ما نیز متوجه خطر این شبکه ها نیستند.
جالب این جاست که سیما و سینمای ما هم برای این که از قافله جذب مخاطب عقب نمانند ، به دنبال بالا بردن جذابیت های خود هستند که در برخی مواقع همانند شبکه های ماهواره ای عمل می کنند و نا خواسته فرهنگ مبتذل غربی را ترویج می کنند .
بسیاری از هنر پیشگان سیما و سینمای ما کمترین دلبستگی را به فرهنگ برتر اسلام دارند و شیفته فرهنگ غرب هستند .
این شیفتگی به فرهنگ غرب از چهره ها و تیپ ها و نوع لباس و نحوه زندگی و رفتار بسیاری از آنان هویداست .
در این میان آن چیز که بیش از هر چیز دیگری برای ما طلاب و روحانیون اهمیت دارد این است که ما هم باید جذابیت خود را به عنوان طلایه داران فرهنگ ناب اسلام بالا ببریم .
بالا بردن جذابیت به این معنی نیست که خدای ناکرده ما از ارزش ها و اصول خود عقب بشینیم و به نام روشنفکری حرف هایی را بزنیم که بر خلاف اسلام عزیز باشد و اسباب خشنودی غرب زده ها را فراهم بیاورد .
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و اهل بیت پاک و مطهرش هرگز حاضر نشدند در برابر کفار و مشرکین و منافقین و معاندین عقب بنشینند و دست از اصول و ارزش های الهی خود بردارند اما آنان با رفتار نیک و پسندیده خود توانستند بسیاری از مردم را مجذوب و شیفته خود سازند و از این ره گذر عشق خدا و اسلام را در دل آنان جاودانه سازند .
آیا عشق مردم به امام خمینی آن بت شکن بزرگ ، عشق بی سابقه و کم نظیری نبود ؟
آیا آیت الله العظمی بهجت آن عبد خدا از ژشست ها و حرف های روشنفکری استفاده کرد که توانست خیل عظیمی را مجذوب خود نماید ؟
آیا غیر از این است که علمای بزرگ و وارسته ای چون آیت الله العظمی بهجت به واسطه رفتار نیک و پسندیده خود با مردم آنان را مجذوب خود و اسلام ساختند ؟
هیچ چیز همانند رفتار نیک و پسندیده در بالا بردن جذابیت طلاب و تسخیر قلوب مردم ، بویژه جوانان موثر نیست .
طلاب بویژه روحانیون که لباس روحانیت را به تن کرده اند باید در رفتار خود با مردم و معاشرت با جوانان بسیار دقت به خرج دهند .
چه بسا جوانی تنها با یک رفتار نیک و ساده هم چون پیش سلام بودن ما مجذوب اسلام می شود و چه بسا خدای ناکرده جوانی به خاطر یک رفتار ناپسندیده ما هم چون اخمو بودن ، از خدا و اسلام روی گردان و گریزان می شود .
امیر المومنین علی علیه السلام در این باره این گونه می فرماید :
خالطوا الناس مخالطة ان متم معها بکوا علیکم ، و ان عشتم ( غبتم ) حنوا الیکم . با مردم چنان معاشرت کنید که اگر بمیرید بر شما بگریند و اگر زنده باشید ( غایب باشد ) مشتاق دیدن شما باشند . (1)
امیر المومنین علی علیه السلام که تمام رفتار و کردار او خدا پسندانه و جذاب بود روزی با مردی مسیحی در راهی برخورد کرد و در راه با او هم صحبت شدند . پس از ساعتی به دو راهی ای رسیدند که مسیر حضرت از آن مرد مسیحی جدا می شد . حضرت با مسیحی خداحافظی نمودند . شخص مسیحی به راه خود رفت اما با تعجب دید که حضرت به دنبال وی راه افتادند . مرد مسیحی ایستاد و از روی تعجب به حضرت گفت : مگر مسیر شما از آن سو نیست ؟ !
حضرت فرمودند : آری ، اما در دین ما سفارش شده است که هرگاه کسی از شماخداحافظی کرد چند قدم او را بدرقه نمایید .
مرد مسیحی به شدت تحت تاثیر این رفتار نیک و پسندیده حضرت قرار گرفت و در همان جا شهادتین گفت و به دین اسلام گروید .
این داستان تنها نمونه ای از رفتار جذاب و خدا پسندانه اهل البیت علیهم السلام با مردم است .
ما طلاب باید از هر رفتاری که مردم را نسبت به اسلام و خدا دلسرد می سازد به شدت پرهیز نماییم .
بی شک فردای قیامت خدا از طلبه ای که مردم را بواسطه رفتار ناپسندش از اسلام دلسرد و رو یگردان ساخته است ، نخواهد گذشت .
امام علی علیه السلام درباره حسن رفتار با مردم این گونه می فرماید :
اجعل نفسک میزانا فیما بینک و بین غیرک ، و احب لغیرک ما تحب لنفسک ، و اکره له ما تکره لها ، لاتظلم کما لاتحب ان تظلم ، و احسن کما تحب ان یحسن الیک ، و استقبح لنفسک ما تستقبحه من غیرک ، و ارض من الناس ما ترضی لهم منک .
در رابطه میان خود با دیگری خوشتین را معیار قرار ده و برای او آن بخواه که برای خود می خواهی و آن چه بر خود نمی پسندی بر او نیز نپسند ، هم چنان که دوست نداری به تو ستم شود تو نیز به کسی ستم مکن و هم چنان که دوست داری به تو خوبی شود تو نیز به دیگران خوبی کن و آن چه را که ازدیگران زشت می شماری از خود نیز زشت شمار و آن چه را از خود پسندیده می دانی از آنان نیز پسندیده بدان . (2)
پی نوشت ها:
1-میزان الحکمه/ج7/ص392/ح13096
2-میزان الحکمه/ج7/ص397/ح13087
منابع:
میزان الحکمه/محمدی ری شهری/دارالحدیث/87
تهید وتولید:مهدی صدری-گروه حوزه علمیه تبیان
مرجعیت دینی روز جمعه تاکید کرد دعوت از شهروندان برای پیوستن به صفوف نیروهای امنیتی بر اساس گرایش طایفه ای نبوده است بلکه برای مبارزه با گروه تروریستی تکفیری است که تهدید کرده اسیت همه مقدسات را تخریب خواهد کرد.مرجعیت دینی تاکید کرد منطقه به تروریست ها مبتلا شده است.
"احمد الصافی" نماینده ایت الله سیستانی در نماز جمعه کربلا گفت:دعوت مرجعیت برای دواطلب شدن شهروندان با هدف مقابله با گروه ای تکفیری بود و هیچگونه گرایش طایفه ای ندارد.
انتهای پیام/
به گزارش جهان نیوز، حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:
1- «لری فرانکلین» افسر وزارت دفاع آمریکا و مسئول میز ایران در پنتاگون بود. او اوایل سال 2005 به اتهام جاسوسی برای رژیم صهیونیستی در دادگاه نظامی آمریکا به حبس محکوم شده و روانه زندان شد. فرانکلین از درون زندان یادداشت کوتاه و جالبی نوشته و برای مجله آمریکایی «فارین پالیسی» فرستاد. او در یادداشت خود نوشته بود؛
«اواخر فوریه 2003- اسفند 1381- در حالی که چند هفته بیشتر به حمله نظامی آمریکا به عراق نمانده بود، روزنامه کیهان در سرمقاله خود نوشت؛ نظامیان آمریکا در صورت حمله به عراق، گروگان ما خواهند بود. من هم به عنوان کارشناس مسائل ایران و مسئول میز این کشور در پنتاگون با استدلال کیهان موافق بودم و میدانستم که اینگونه خواهد شد امروز آن پیشبینی تحقق یافته و ایران نقشه آمریکا در عراق را نقش بر آب کرده است. اما آن هنگام در دولت بوش یک استراتژی واقعگرایانه برای مواجهه با ابرقدرت آینده منطقه خاورمیانه، یعنی ایران وجود نداشت و همین موضوع مرا به عنوان مسئول میز ایران در پنتاگون سخت آشفته کرده بود. از این میترسیدم که ماجرای ویتنام در عراق تکرار شود. من میدانستم که از لحظه ورود آمریکا به عراق، جمهوری اسلامی مشکلات آمریکا را دو برابر خواهد کرد. این را هم میدانستم که احمقانه است اگر تصور کنیم رهبران سیاسی و مذهبی عراق که طرفدار ایران هستند با آمریکا همکاری کنند.»
لری فرانکلین در بخش دیگری از نامه خود آورده است؛ «حماقت کردم و از «استیون روزن» مدیر سیاست خارجی آیپک - لابی صهیونیستی در آمریکا- خواستم نگرانیهایم را به شورای عالی امنیت ملی آمریکا منتقل کند، اما او دغدغههای مرا به یک دیپلمات اسرائیلی منتقل کرد و باعث شد که من سال 2005 به جرم جاسوسی برای اسرائیل دستگیر شوم».
چند سال بعد، وقتی آمریکا علیرغم اعلام قبلی که نظامیان خود را از عراق خارج نمیکند، مجبور به ترک این کشور شد- دسامبر 2011/آذرماه 1390- سعودالفیصل، وزیرخارجه عربستان با عصبانیت خطاب به اوباما گفت«عراق را در سینی طلا تحویل ایران دادید و دوستان ایران را در این کشور به قدرت رساندید».
2- فروردینماه سال 1390 -مارس 2011- وقتی بحران سوریه آغاز شد و این کشور- به اعتراف صریح مقامات آمریکایی و اروپایی- تنها به علت حضور موثر در محور مقاومت و ارتباط استراتژیک با جمهوری اسلامی ایران مورد هجوم وحشیانه تروریستهای اجارهای قرار گرفت، آمریکا و متحدانش که از حمله نظامی به عراق طرفی نبسته بودند، با قاطعیت از پیروزی قریبالوقوع خود و براندازی دولت بشاراسد خبر میدادند! در آن ماجرا نیز مانند ماجرای امروز عراق، تروریستهای اجارهای - شامل جماعتی فریبخورده و شمار فراوانی از آدمکشان حرفهای و محکومان به اعدام و حبس ابد که با قید حضور و انجام عملیات تروریستی در سوریه وعده آزادی گرفته بودند- از ارتکاب هیچ جنایتی علیه مردم مظلوم و بیپناه سوریه دریغ نکردند که سر بریدن مردم کوچه و بازار، کشتار دستجمعی زنان و کودکان و حتی استفاده از سلاح شیمیایی برای قتلعام مردم و... از جمله این جنایات وحشیانه بود.
آمریکا، انگلیس، فرانسه، رژیم صهیونیستی، عربستان، ترکیه، قطر، اردن و بسیاری از دیگر کشورهای عربی و اروپایی، حمایت خود از تروریستها را نه فقط انکار نمیکردند بلکه با غروری احمقانه بر آن اصرار میورزیدند. کشورهای حامی تروریستها برای مدیریت بحران با هدف براندازی حکومت قانونی سوریه اجلاسهای متعددی با عنوان «دوستان سوریه»! در تونس، اسلامبول، دوحه، لندن، ژنو و... برپا کرده و ضمن اعلام صریح حمایت همه جانبه از تروریستها بر حذف دولت بشار اسد و حتی غیرقابل مذاکره بودن این براندازی تاکید میورزیدند. اما، هنگامی که نشانههای شکست در این جنگ نیابتی «PROXY WAR» را به وضوح مشاهده کردند، به فکر مداخله مستقیم افتادند و در مردادماه سال 92 به بهانه استفاده دولت سوریه از سلاح شیمیایی، تصمیم به حمله نظامی مستقیم گرفتند و شهریورماه را موعد حمله اعلام کردند. اما، وقتی اعلام نظر صریح حضرت آقا را شنیدند که به آمریکا اجازه نمیدهیم اهداف خود را در سوریه پیاده کند و از سوی دیگر بیاعتنایی دولت سوریه نسبت به تهدید یاد شده را دیدند، اوباما - براساس یک خبر موثق که پنهان نیز نمانده است - برای میانجیگری دست به دامان «پوتین» رئیسجمهور روسیه شد و در پی آن، طرح بررسی استفاده از سلاح شیمیایی و انهدام این تسلیحات در سوریه پیش کشیده شد.
اشاره به این نکته نیز ضروری است که آنچه آمریکا را در تصمیم برای حمله به سوریه به شدت وحشتزده کرده بود اطلاع از این خبر موثق -و تاکنون فاش نشده- بود که تعداد فراوانی از نیروهای حزبالله و برخی نیروهای انقلابی دیگر پشت هزاران فروند موشک آماده شلیک ایستادهاند.
سرانجام آمریکا و متحدان غربی و عبری و عربی آن در سوریه با شکست مفتضحانهای روبرو شدند و برخلاف آنهمه رجزخوانی و هزینههای کلان، بشار اسد در یک انتخابات آزاد و مردمی به ریاستجمهوری سوریه انتخاب شد و...
نزدیک به 2 سال قبل هفتهنامه آمریکایی «ویکلی استاندارد» با ارائه گزارشی از شکستها و ناکامیهای سی و چند ساله آمریکا از ایران، از جمله در افغانستان، عراق، جنگهای 33 روزه و 22 روزه و 8 روزه و... - که باید شکست اخیر در سوریه را نیز به آن اضافه کرد- نوشته بود «روسایجمهور آمریکا از کارتر تا اوباما در یک نقطه با [امام]خمینی اشتراک نظر دارند و آن این که آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند».
3- آمریکا که به قول حضرت آقا، خاورمیانه طی سه دهه اخیر به «ویترین ناکامیها و شکستهای» آن تبدیل شده است این روزها، بار دیگر و بعد از شکست سخت و شکننده در سوریه، آهنگ عراق کرده و «داعش» را که اسم مستعار «تروریستهایاجارهای» است به این کشور اعزام کرده است و به قول «تونی بلر» نخستوزیر سابق انگلیس و معروف به «سگ بوش» آمریکا بحرانی را رقم میزند که با درسهای برگرفته از نتیجه حملات پیشین به افغانستان و عراق و ماجرای اخیر سوریه همخوانی ندارد.
درباره رخدادهای اخیر عراق بعد از اشغال غافلگیرانه موصل از سوی داعش که با خیانت برخی از فرماندهان و مسئولان محلی صورت گرفت، گزارشهای مفصلی داشتهایم و از آغاز بحران تاکنون، اخبار عراق تیتر اول کیهان بوده است. از این روی در یادداشت پیشروی تنها به بیان چند نکته بسنده میکنیم؛
الف: تروریستهای اجارهای موسوم به داعش، در قد و قوارهای نیستند که آغازگر بحران کنونی باشند. آنان انکار نمیکنند که بعد از شکست در سوریه به عراق منتقل شدهاند. این جریان تروریستی همان است که از سوی آمریکا و متحدان آن در سوریه به کار گرفته شده بود. بنابراین اعلام آمادگی آمریکا برای مقابله با آنان! و مخصوصا پیشنهاد همکاری با ایران در سرکوب داعش، یک ترفند موذیانه و صد البته ناشیانه است، آمریکا میداند که تروریستهای اعزامی تاب مقاومت در مقابل ارتش و مردم به هم پیوسته عراق را ندارند و دیر یا زود به شدت سرکوب خواهند شد. از این روی با پیشنهاد همکاری برای سرکوب آنان، اولا؛ به دنبال ترمیم حیثیت بر باد رفته خود در حمایت از تروریستها و جنایات مرتکب شده در سوریه است و ثانیا؛ در پی آن است که بعد از آن همه جنایات وحشیانه، در پوشش فرشته نجات! مردم عراق ظاهر شود.
ب: «زئیف شف» ژنرال بازنشسته و استراتژیست رژیم صهیونیستی بعد از شکست اسرائیل در جنگ 33 روزه، فرماندهان ارتش صهیونیستی را ملامت میکرد که سربازان این رژیم را به گونهای آموزش دادهاند که تنها تخصص آنان! حمله به زنان و مردان و کودکان بیسلاح است و تاب ایستادگی در مقابل حزبالله از جان گذشته و جنگآور را ندارند. نگاهی به عملیات به اصطلاح نظامی داعش به وضوح نشان میدهد که اکثریت قریب به اتفاق آنان - غیر از شماری از فریبخوردگان- مرد (بخوانید نامرد) میدانهای خالی از مرد هستند و در حمله ناجوانمردانه به مردم بیدفاع تخصص! دارند. این طیف از تروریستهای اجارهای در شهرها و روستاهای اشغال شده و در میان مردم عادی سنگر گرفتهاند و طی چند روز گذشته هرگاه عزم خروج داشتهاند به شدت سرکوب شدهاند.
ج: ایجاد رعب و وحشت، اصلیترین حربه آنان است. قتل عام دستجمعی مردم بیدفاع- چه شیعه و چه سنی- سر بریدن، آتش زدن و تهیه عکس و فیلم از صحنه این جنایات و انتشار آن با همین انگیزه صورت میپذیرد وگرنه گروهی که داعیه انقلابی بودن دارد، به شدت از اینگونه جنایات و مخصوصا انتشار آن خودداری میورزد.
د: گزارشهای اخیر به وضوح از آغاز سرکوب تروریستها حکایت میکند. تا آنجا که تعداد فراوانی از آنان به هلاکت رسیده و شماری در حال فرار دستگیر شدهاند. گفتنی است که جمعی از آنها با پوشش زنانه در حال فرار بودهاند.
4- و بالاخره؛ حرکت احمقانه اخیر آمریکا، اگرچه با خسارات جانی و مالی قابلتوجهی برای مردم مظلوم عراق همراه بوده است ولی دستاوردهایی نیز داشته است، از جمله آن که؛
الف: در تشکیل دولت جدید عراق بعد از اشغال، تنها رأس هرم قدرت تغییر کرده بود و بدنه ارتش و مراکز تصمیمساز بدون تغییر باقی مانده و عوامل وابسته و آلوده در آن جای گرفته بودند، حمله داعش که با خیانت همین عوامل وابسته صورت گرفت، ضرورت پاکسازی ارتش و مراکز حساس از عوامل یاد شده را پیش کشید که خوشبختانه آغاز شده و در حال انجام است.
ب: گروهها، قبایل، عشایر و جریانات سیاسی عراق - چه شیعه و چه سنی - در فضای قبل از حمله داعش با یکدیگر اختلاف سلیقهها و تفاوت نظرهایی داشتند. ماجرای اخیر همبستگی آنان برای دفاع از ملت و تمامیت ارضی عراق را در پی داشت.
ج: تروریستهای اجارهای بسیاری از اهالی سنی مذهب مناطق اشغال شده را به طرز فجیعی به قتل رساندند و با این حرکت وحشیانه خود، از یکسو شیعه و سنی را بیشتر از گذشته به یکدیگر نزدیک کردند و از سوی دیگر، ترفند آمریکایی-اسرائیلی جدایی شیعه و سنی را نخنما کردند.
د: آمریکا و متحدانش در بحران سوریه، ارتش این کشور را آبدیده کردند تا آنجا که سپاهی با عنوان «دفاعالوطنی» شکل گرفت که نزدیک به 80 هزار پرسنلفداکار - چیزی شبیه بسیج خودمان- را شامل میشود. این رخداد در عراق نیز شکل گرفته و در حال انجام است.
و...
.: Weblog Themes By Pichak :.