سفارش تبلیغ
صبا ویژن

** قانون کارما (Karma ) چیست؟(کُنش و واکُنش)

***نسیم معرفت***

قانون کارما  (که به  زبان لاتین آن را Karma می‏خوانند) چیست؟

این جهان کوه است و فعل ما ندا 
سوی  ما   آید    نداها   را     صدا

                                     ( مولوی )

در طبیعت ، قانونی داریم به نام کارما (Karma )که این قانون در واقع همان  قانون عمل و عکس العمل،  و کُنِش و واکُنِش و  تابش و بازتابش و علت و معلول می باشد.

قانون کارما (Karma ) می‏گوید : هر عملی واکنشی داشته و همچنین هر واکنشی نیز خود واکنشی دیگر به دنبال دارد و این چرخه همیشه تکرار خواهد شد. قانون کارما    (Karma )میگوید شما در هر جا و هر حال و روزی که باشید، در آسمانها یا در داخل زمین، پشت محکمترین قُفلها و یا بر تخت سلطنت، کارمایِ اعمال شما دیر یا زود، به شما بازمیگردد. منظور اینکه هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی  . به طور کلی قانونِ کارما (Karma ) می گوید :   هر نیتی که میکنید و یا  هر عملی که انجام می دهید دست به دست چرخیده و همانند آن به خودتان باز می‏گردد.

کارما (Karma ) به معنای«تاوان» در برابر رفتار واعمال  است. بدین معنا که نتیجه ی اعمال نیک و بدِ فرد در زندگی کنونی و یا زندگی های بعدی و آینده وی تاثیر خواهد گذاشت.  در منظومه هستی هیچ چیز گُم نمی شود و  هر کار وعملی انجام دهیم به خود ما بازمی گردد. فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ؛ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ  پس هر کس به اندازه  ذرّه‏ ای نیکی کند [نتیجه‏] آن را خواهد دیدو هر که هموزن ذرّه ای بدی کند [نتیجه‏] آن را خواهد دید. (سوره زِلزال آیه 7 و8 .)   اگر ما حق کسی را پایمال می‏کنیم، اگر دل کسی را می‏ شکنیم، اگر با صدای بوقِ اتومبیلِ خود در ساعت 12 شب دیگران را می‏آزاریم، اگر پشت سر کسی غیبت می‏کنیم و یا حتی اگر خوبی می‏کنیم، دست افتاده‏ ای را می‏گیریم، دل ناشادی را شاد می‏نماییم و یا کیسه سنگین برنج را از دست پیرزنی می‏گیریم، منتظر عین عمل یا شکل تغییر یافته آن باشیم که شخصی دیگر در حق ما انجام خواهد داد.

چه زیبا سروده است مولانا جلال الدین رومی معروف به مولوی:


این جهان کوه است و فعل ما ندا 
سوی  ما   آید    نداها   را     صدا 
فعل تو کان  زاید از   جان و  تنت 
همچو   فرزندی    بگیرد     دامنت 
پس تو را هر غم که پیش آید ز درد
بر کسی تهمت منه، بر خویش گرد

می‌گویند: درویشی بود که در کوچه و محله راه می‌رفت و می‌خواند: "هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی" اتفاقاً زنی مکّاره این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه می‌گوید وقتی شعرش را شنید گفت: "من پدر این درویش را در می‌آورم".

زن به خانه رفت و خمیر درست کرد و یک فطیر شیرین پخت و کمی زهر هم لای فطیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانه‌اش و به همسایه‌ها گفت: "من به این درویش ثابت می‌کنم که هرچه کنی به خود نمی‌کنی".

از قضا زن یک پسر داشت که هفت سال بود گم شده بود یک دفعه پسر پیدا شد و برخورد به درویش و سلامی کرد و گفت: "من از راه دور آمده‌ام و گرسنه‌ام" درویش هم همان فطیرِ شیرین  آلوده به زهر را به او داد و گفت: "زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور جوان!"

پسر فطیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت: "درویش! این چی بود که سوختم؟"

درویش فوری رفت و زن را خبر کرد. زن دوان‌دوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور که توی سرش می‌زد و شیون می‌کرد، گفت: "حقا که تو راست گفتی : هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی.


تنظیم متن توسط : سید اصغرسعادت میرقدیم


**قانون کارما (Karma ) چیست؟ - نسیم معرفت

**قانون کارما (Karma ) چیست؟ - پایگاه اندیشوران حوزه




تاریخ : دوشنبه 95/3/31 | 1:58 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

***نسیم معرفت***

تاریخ مخابره :1394/9/19

در گفتگو با استاد حوزه بررسی شد؛
اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع)
حوزه/ صلح با سازش تفاوت دارد؛ سازش غیرشرعی، غیراخلاقی، حتی غیرسیاسی و بر خلاف عقل و درایت است اما صلح با چهارچوبی که دارد، عقلانی و شرعی است...  

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین سید اصغر سعادت میر قدیم لاهیجی از مدرسین سطوح عالی قم و عضو مجمع عالی تفسیر، اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع) را مورد بررسی قرار داده است.

* مصادیق أُولِی الْأَمْرِ در کلام رسول خدا(ص)

اشاره: در آغاز حدیثی را عرض می کنم وبعد به مطالبی درباره اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی ع می پردازم.

در سوره نساء آیه 59 می ‌فرماید:«أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم‏» ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را و رسول خدا و اولی الامر را اطاعت کنید.

جابر بن عبدالله انصاری می‌ گوید: از رسول خدا در رابطه با این آیه سؤال کردم که اطاعت از خدا و اطاعت از رسول را فهمیدم اما متوجه نشدم که منظور از اطاعت از اولی الامر چیست؟.

پیامبر اکرم در جواب جابر فرمود: «فَقَالَ (ص) هُمْ خُلَفَائِی وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ بَعْدِی أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْرُوفُ بالتوراة [فِی التَّوْرَاةِ] بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِکُهُ یَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِیتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ سَمِیِّی وَ کَنِیِّی حَجَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ نفسه [بَقِیَّتُهُ‏] فِی عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ذَلِکَ الَّذِی یَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى ذِکْرُهُ عَلَى یَدِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا» (1)

مراد از اولی الامر امامان بعد از من هستند و آنها جانشینان من هستند و نکته جالب این است که پیامبر اکرم (ص) در جواب جابر، امامان معصوم را از امیر المؤمنین تا امام حسن عسگری(علیهم السلام) معرفی فرمودند و وقتی به امام باقر (ع) رسیدند مکث وتوقفی کردند و به جابر فرمودند: شما عمر طولانی خواهید کرد و فرزندم امام باقر (ع) را ملاقات می‌ کنید، سلام مرا به ایشان برسانید.

سوال:

* چطور شد که امیر المؤمنین علیه السلام و به تبع ایشان امام حسن مجتبی علیه السلام مرکز حکومت بلاد اسلام را از مدینه به کوفه انتقال دادند؟.

این یک سؤال اساسی است که برای ما محبان اهل بیت (ع) و کسانی که در بحث های تاریخی ورود می ‌کنند ایجاد می شود که امیرالمؤمنین (ع) که در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) در مدینه بودند، چرا به عراق رفتند؟ همانطوری که می دانیم در سال 36 هجری قمری ، امیرالمؤمنین (ع) وارد کوفه شدند.

* علت ورود امیرالمؤمنین (ع) به کوفه

الف- مقابله با ناکثین: علت ورود این بود که مولی امیر المؤمنین (ع) بعد از خلیفه سوم نزدیک به 5 سال خلافت ظاهری داشتند و با توجه به حوادث مختلفی که در مکه، شام، مدینه و عراق به وجود آمد حضرت به کوفه مهاجرت فرمودند؛ چرا که پس از قتل عثمان خلافت ظاهری به امیر المومنین (ع)  واگذار شد و گستره جغرافیایی حکومت علوی  از شام تا یمن و از مصر تا حجاز و بخشی از ایران و عراق را در بر می گرفت و متأسفانه عده ای توسط امثال معاویه تحریک شدند و همسر پیامبر اکرم (ص) (عایشه)را نیز تحریک کردند و افرادی مانند طلحه و زبیر را مقابل حضرت قرار دادند که با دسیسه عده ای جنگ جمل در بصره به وجود آمد.

 امیرالمؤمنین (ع) در مدینه است و گستره حکومت ایشان بسیار پهناور است، این افراد( معاویه وعواملش و...) بر اساس گزارشاتی که از مسائل منطقه ای و مردم عراق داشتند، در عراق شورشی را ایجاد کردند و جنگ جمل را به وجود آوردند.

تعداد زیادی از مردم را به کشتن دادند و حضرت برای سرکوبی گروه ناکثین، یعنی طلحه و زبیر و عایشه، از باب ناچاری به عراق مهاجرت کردند و امام حسن (ع) و دیگران هم با ایشان همراه بودند و از مردم کمک خواستند حتی امام حسن مجتبی(ع) به دستور امیرالمؤمنین (ع) وارد کوفه شد و از مردم کمک خواست و مردم وارد صحنه شدند و حضرت در جنگ با ناکثین موفق شدند.

پس علت ورود امیرالمؤمنین (ع) به عراق، سرکوبی عوامل بنی امیه بود که در قالب برخی صحابه ظهور یافت و بعد از جنگ با ناکثین حضرت وارد کوفه شد.

ب- قدردانی از مجاهدت های مردم کوفه: دلیل دیگر هم این بود که مردم کوفه واقعاً جانانه وارد عرصه جهاد شدند و به کمک امیرالمؤمنین (ع) آمدند و حضرت می‌ خواستند با انتخاب کوفه به عنوان مرکز حکومت خود از مردم کوفه قدرشناسی کنند.

ج- کنترل معاویه: علت دیگر اینکه مسیر کوفه تا شام مسیر کوتاهی است و حضرت می ‌خواستند از آن ناحیه معاویه را کنترل کنند. لذا امیرالمؤمنین (ع) در کوفه مستقر شدند. به دنبال این مطلب امام حسن (ع) هم در کوفه مستقر شدند؛ لذا در سال 40 هجری که امیرالمؤمنین (ع) در کوفه به شهادت رسیدند آغاز خلافت و حکومت امام حسن مجتبی (ع) است که متأسفانه امام حسن مجتبی(ع) دوران کوتاهی را در کوفه به عنوان خلافت حضور داشتند و دوران امامت ایشان حدود ده سال بود و بعد از شهادت امیرالمؤمنین (ع) بخش کوتاهی از حیات طیبه خود را  در کوفه و بخش دیگری را در مدینه به سر بردند.

* مروری بر اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر امامت امام مجتبی(ع)

امام حسن مجتبی(ع) بعد از شهادت امیرالمؤمنین (ع) در سال 40 هجری بر مسند خلافت مسلمین قرار می ‌گیرند. آن هم محیط وسیع جغرافیایی که شامل عراق، شام، حجاز، یمن، مصر و بخشی از ایران است و نشستن بر چنین مسندی عوارضی هم دارد. با توجه به اینکه حوادثی که در زمان امیرالمؤمنین (ع) رخ داده بود، امام حسن مجتبی(ع) کاملاً در جریان بود که چنین مسندی چه مشکلاتی خواهد داشت. چون در زمان امیرالمؤمنین (ع) سه جنگ عمده رخ داد. بخش عمده آن در عراق و در کوفه بود. جنگ جمل (جنگ با ناکثین) که بیان شد که این جنگ سبب و فلسفه ورود امیرالمؤمنین (ع) به عراق بود. جنگ صفین که معاویه به امیرالمؤمنین (ع) تحمیل کرد  که مبارزه  وجنگ با قاسطین نام داشت.

معاویه برای اینکه مشکلاتی را برای امیرالمؤمنین (ع) ایجاد کند جنگ صفین را به راه انداخت. در جنگ جمل ( ناکثین) امام حسن (ع) حضور پررنگی دارد و برای سرکوبی آن افراد ،به کوفه رفت تا نیروی انسانی فراهم کند.

ایشان در جنگ صفین هم حضور دارند و فداکاری های زیای انجام می‌دهند. بعد از آن هم جنگ با خوارج (جنگ نهروان)پیش می ‌آید که در این جنگ هم امام حسن مجتبی(ع) حضور فعال دارند و زمانی که امام (ع) بر مسند خلافت ظاهری قرار می‌ گیرند بازماندگان این افراد ایجاد فتنه کردند.

* دورنمایی از مشکلات امام (ع) در دوران حکومتشان

 

عوامل جنگ صفین، جنگ نهروان و جنگ جمل، در زمان امام حسن (ع) حضور داشتند و برای شناسایی عصر آن حضرت (ع)  ، شناسایی اوضاع عراق و روحیه مردم عراق لازم است.

 

الف- معاویه و داعیه خلافت مسلمین: یکی از مشکلاتی که سر راه امام حسن مجتبی(ع) قرار می‌ گیرد معاویه است. معاویه ای که ادعای خلافت مسلمین و امیرالمؤمنین بودن را دارد و علاوه بر آن به دنبال سلطنت و پادشاهی بود، به سادگی زیر بار خلافت امام حسن مجتبی(ع) نخواهد رفت. همان عناصری که امیرالمؤمنین(ع) را خانه نشین کردند، مشکلاتی را برای امام حسن مجتبی(ع) ایجاد کردند که یکی از آن ها معاویه است؛ وقتی خبر به معاویه رسید که امام حسن مجتبی(ع) بر مسند خلافت قرار گرفته، عوامل خود را مهیا می‌ کند تا با امام (ع) مقابله کند.

 

در تاریخ نقل شده که 150 هزار نفر از شام حرکت کردند؛ فاصله قرارگرفتن امام حسن مجتبی(ع) بر مسند خلافت و تشکیل قشون معاویه،  فاصله بسیار کوتاهی است؛ استاد مطهری در این باره می گوید:

 

«امام حسن (ع) در مسند خلافت بود و معاویه هم به عنوان یک حاکم (گو اینکه تا آن وقت خودش را به عنوان خلیفه و امیرالمؤمنین نمى ‏خواند) و به عنوان یک نفر طاغى و معترض در زمان امیرالمؤمنین (ع) قیام کرد، به عنوان این که من خلافت على (ع) را قبول ندارم به این دلیل که على کشندگان (ع) عثمان را که خلیفه بر حق مسلمین بوده، پناه داده و حتى خودش هم در قتل خلیفه مسلمین شرکت داشته است، پس على خلیفه بر حق مسلمین نیست. معاویه خودش به عنوان یک نفر معترض و به عنوان یک دسته معترض تحت عنوان مبارزه با حکومتى که بر حق نیست و دستش به خون حکومت پیشین آغشته است [قیام کرد]. تا آن وقت ادعاى خلافت هم نمى ‏کرد و مردم نیز او را تحت عنوان «امیرالمؤمنین» نمى ‏خواندند؛ همین ‏طور مى‏ گفت که ما یک مردمى هستیم که حاضر نیستیم از آن خلافت(خلافت علی ع) پیروى کنیم. امام حسن (ع) بعد از امیرالمؤمنین (ع) در مسند خلافت قرار مى ‏گیرد. معاویه هم روز به روز نیرومندتر مى ‏شود. به علل خاص تاریخى، وضع حکومت امیرالمؤمنین (ع) در زمان خودش- که امام حسن (ع) هم وارث آن وضع حکومت بود- از نظر داخلى تدریجاً ضعیف ‏تر مى‏ شود به طورى که نوشته ‏اند بعد از شهادت امیرالمؤمنین (ع)، به فاصله هجده روز (که این هجده روز هم عبارت است از مدتى که خبر به سرعت به شام رسیده و بعد معاویه بسیج عمومى و اعلام آمادگى کرده است) معاویه حرکت مى‏ کند براى فتح عراق. (2)                         

 

لذا ظرف هجده روز خبر به معاویه رسید و معاویه پیشاپیش منتظر قضایا بود و یکصد و پنجاه هزار نفر را برای سرکوب مردم عراق روانه کرد که چرا با امام حسن مجتبی(ع) بیعت کرده اید.

 

بعد از شهادت امیرالمؤمنین (ع)، امام حسن مجتبی(ع) بر فراز منبر سخنرانی می ‌کنند و از فضایل پدرشان و از اوضاع منطقه صحبت می‌ کنند و درخواست بیعت از مردم می ‌کنند و مردم با نیت های مختلف با ایشان بیعت می ‌کنند؛ در چنین شرایطی معاویه برای سرکوب مردم عراق حرکت می‌کند؛ امام حسن مجتبی(ع) نیز وارد صحنه می ‌شوند و در مسجد کوفه یکی از مهیج ترین سخنرانی ‌ها را ایراد کرده و از مردم درخواست کمک می ‌کنند، ولی همه ساکت هستند. تاریخ به وضوح نقل می ‌کند؛ بعد از سخنرانی حضرت هیچ کدام پاسخ ندادند و همه ساکت ایستادند؛ فقط عده ای از پیرمردان و باقی ماندگان از دوران سابق برخاستند و صحبت هایی کردند و از باب ناچاری همراه امام (ع) برای مقابله حاضر شدند. در مجموع دوازده هزار نفر حاضر شدند؛ در حالی که طرف مقابل یکصد و پنجاه هزار نفر نیرو دارد. با آن همه سخنرانی های مهیِّج امام (ع) و تحرکات صحابه قدیمی بعد از چند مدت تنها دوازده هزار نفر آماده شدند.

 

* چرا کوفه ای که یک شهر نظامی بود و به طور طبیعی صدها هزار نفر نیرو در آن حضور دارند تنها دوازده هزار نفر آماده شدند؟.

 

الف- فقدان روحیه جهادی: یکی از دلایل سکوت مردم عراق این بود که از جنگ خسته شده بودند. جنگ صفین و جنگ جمل، جنگ با ناکثین و مارقین و دیگر جنگ ها آن ها را خسته کرده بود. اما خستگی روحی مردم کوفه، عذر درستی نیست.

 

 ب – منفعت طلبی: از طرف دیگر مردم کوفه سعی می ‌کردند زیر پرچمی حاضر شوند که فایده ای برای آن ها داشته باشد، اما احساس کردند که حضور در زیر پرچم امام حسن مجتبی(ع) فایده ای برای آنها ندارد. حتی از لحاظ سیاسی هم بررسی کردند. چون علت سکوت عوامل مختلف دارد، خستگی روحی و تحلیل های سیاسی آنها؛ می ‌گفتند الان زمانی نیست که ما بخواهیم با معاویه تقابل کنیم. جالب اینجاست که معاویه با عواملی که داشت در تمام کشورهای اسلامی شایع کرده بود که فرد صالح و پاک و حلیمی است و همه جا این مطلب را پخش کرده بود که من مملکت داری و حکومت داری بلد هستم و مردم باور کرده بودند که معاویه در اداره حکومت، توانمندی و مدیریت خوبی دارد.؟!

 

* چرا مردم عراق در مقابل این همه خطابه های مهیج امام ساکت بودند؟.

 

یک جواب این است که تحلیل سیاسی مردم عراق این بود که معاویه فرد بدی است اما بسیار حلیم و سیاستمدار است. از سوی دیگر معاویه هم ادعای نماز جماعت و نماز جمعه داشت؛ در پهنای حکومتش خطیب جمعه و جماعت داشت و در عصر فتنه هم برای مردم مشکل است که چطور حق را از باطل تشخیص دهند.

 

دوران امام حسن (ع) از دشوارترین دوران های ائمه معصومین (ع) بوده است. شرایط سیاسی و اجتماعی که به امام حسن (ع) تحمیل شد به مراتب سخت تر از شرایط امیرالمؤمنین (ع) و حتی امام حسین (ع) بود.....................

...........................       .............................. ادامه دارد......................... ......                ..........................


 
 **مصاحبه با استاد سیداصغر سعادت میرقدیم

  (سایت حکیم زین العابدین عسکری لشت نشایی)کلیک کنید

 


**مصاحبه با استاد سیداصغر سعادت میرقدیم

(سایت حکیم زین العابدین عسکری لشت نشایی)کلیک کنید




تاریخ : دوشنبه 95/3/31 | 11:25 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

***نسیم معرفت***

 

به نام خدا

سؤال :

خداوند چگونه با فرشته ها تکلم و سخن می گوید؟!!!

جواب:

تکلم در انسان و بشر از طریق حروف و کلمات  به کمک زبان و حنجره و تارهای صوتی و دندان ها و زبان کوچک و بزرگ و لب ها و ... انجام می گیرد . تکلم به این معنا در باره خداوند محال است زیرا که تکلم به معنای یاد شده از عوارض جسم است و خداوند متعال از جسم و جسمانیت منزّه و مُبرّی می باشد. حقیقتِ تکلم عبارت است از اظهار مفاهیم و  معانی و حقایق است که در هرجا به صورتی ظهور و بروز می نماید.  تکلم در انسان ها نوعا همان اظهار معانی و مفاهیم و حقایق از طریق کلمات و الفاظ می باشد ودر مورد حیوانات بواسطه صداها و فریاد ها و حرکات مخصوصِ به آنها است و در باره جمادات نیز به شکلی دیگر است  که جناب مولوی در این باره می گوید :

ما سمیعیم و بصیر  وباهُشیم    با شما نامحرمان ما خامُشیم

بسیاری از اشیاء و چیزهایی که اطراف ما را احاطه کرده است در واقع به نوعی ، معانی و حقایق و مفاهیمی را به ما منتقل می کنند که این در حقیقت همان تکلم و سخن گفتن آنها با ما می باشد . یک معماری فوق العاده و یک خط زیبا و یا یک تابلو نقاشی و یا  موجودی مثل طاووس و .... با زبان بی زبانیِ خود ، مفاهیم و حقایق و معانی و پیام های زیادی را برای ما اظهار و بیان می نمایند . پس تکلم و سخن گفتن حتما ملازم با حروف و کلمات و صداها نیست . تکلم هر موجودی به تناسب مرتبه وجودی آن موجود است .  پرندگان و چرندگان و جمادات و مجردات و فرشتگان و خدواند تکلم دارند ولی تکلم آنها در یک سطح وبه یک نحو نخواهد بود . برخی عرفاء که از نظر مدارج عرفانی بالا هستند با همردیف های خود گاهی مجالست می کنند و مطالب و معانی را به یکدیگر انتقال می دهند  بدون اینکه در ظاهر ، کلامی بین آنها رد وبدل گردد . در حالات مرحوم جعفر آقای مجتهدی تبریزی خواندم که یک وقتی با آیت الله بهاءالدینی ملاقات نمود و این دوبزرگوار در این ملاقات ،  مدتی و لحظاتی بدون اینکه کلامی و جمله ای بگویند کنار هم بودند و پیام های لازم را به یکدیگر منتقل می نمودند .  خداوند هم متکلم است و تکلم از صفات فعلی خداوند می باشد . تکلم خداوند همان اظهار معانی و حقایق به اَشکال مختلف می باشد . گاهی که با بشر سخن می گوید ، اِلقاء و ایجاد  معانی  و حقایق در قالب  الفاظ و عبارات می نماید و قرآن کریم نیز سخنان نورانی خداوند با انسان ها است . و گاهی که با فرشتگان سخن می گوید ، اِلقاء و ایجاد حقایق و معانی در وجود آنها می کند . باید توجه داشت که به یک اعتبار همه موجودات عالَم ، کلمات الله هستند چنانچه در سوره کهف آیه 109  چنین آمده است : قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً . بگو: «اگر دریاها برای ( نوشتن ) کلمات پروردگارم مرکّب شود ، دریاها پایان می گیرد. پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابد هر چند همانند آن ( دریاها ) را کمک آن قرار دهیم!»


توجه به این نکته هم خالی از لطف نیست که  وازه  کَلم ( به فتح کاف وسکون میم) به معنای جراحت و زخم و اثر است . زخم هم در واقع یک اثر است که در بدن آشکار می شود و کلمه را هم کلمه گویند زیرا که روی کاغذ و  صفحه  اثر آن پیدا است .  همه موجودات و مخلوقات  عالَم  آثار خداوند متعال می باشند و هرموجودی  و مخلوقی در این جهان در واقع خدا را نشان می دهند و بیان کننده و آشکار کننده آفریدگار خویش می باشند.  آن طور که در ذهن دارم  به نظرم استاد شهید مرتضی مطهری نیز دراین باره  چنین فرمود : [... همه عالَم فِلِش و جهت به سوی خدا است و او را نشان می دهد ...]

 خداوند بوجود آورنده حقایق عالَم هستی است و هر موجودی ، حقیقتی از حقایق عالَم می باشد و هرکدام از موجودات و مخلوقات در واقع بیان کننده و آشکار کننده آفریدگار خویش می باشد و اثری از آثار خالق هستی است.

 باز به نظرم حکیم شبستری  چنین  گوید :

هرگیاهی که از زمین روید

وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ گوید


**پاسخ سؤال توسط  :  استاد سیداصغر سعادت میرقدیم 

 

 

 




تاریخ : یکشنبه 95/3/30 | 5:2 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

 

انسان مجموعه ای از جهان اثر حکیم عسکری گیلانی

 

***نسیم معرفت***

 

 

 

** از صفحه 19 تا ص 21 از کتاب ( انسان مجموعه ای از جهان ، اثر مرحوم علامه حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی ) :


 به نام خدا

 

** کرامت چیست و کریم چه کسی است ؟


وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی‏ کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً (سوره اسراء آیه 70)


ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا ، ( بر مرکبهای راهوار ) حمل کردیم و از انواع روزیهای پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده ایم ، برتری بخشیدیم.


کرامت هر موجودی بستگی دارد به مرتبه و خصوصیات وجودی و افعالِ شایسته و کمالِ لایق به آن .  موجود کریم کسی است که جامع انواع خیرات و فضائل و شَرَفِ مناسب با حال خودش باشد و یکی از اسماءالله ، کریم است . کرامت در ذات اَقدسِ اَحَدیَّت وجودا و صفاتا و اَفعالا به حدّ اعلای کمال و شَرَف و فضیلت موجود است . لذا هرموجودی به اندازه و  سِعه و حیطه وجودیش واجد کمالاتِ وجودی و صفاتی و افعالی بوده و به هر مقدار و پایه و اساس ،  جامعِ انحاءِ فضایل و خیرات و شَرَف بیشتر باشد ، آن موجود کریم تر و کرامتِ آن از سائرین بیشتر است . به عبارت اُخری نظام هستی مانند حَلَقات زنجیر به هم پیوسته و متصل و دارای مراتبی از کمال و نقصان و فعلیت و قوّه و شدت و ضعف است و هر موجودی که  ذاتا و وجودا صِرفِ کمال و بَحت (خالص و صرف) هستی و فاقدِ از نقصان باشد ، او گرامی ترین موجود هستی خواهد بود . به همین مناسبت و جهت ، خداوند مجید ، اَکرَمُ الأَکرَمین خوانده شده است .

مقصد و هدف اصلی و غرض اساسی و بحث و تحقیق مهم در این کتاب راجع به انسان است که در این اِقلیمِ ماده و طبیعت ، موجود اصیل و اَشرَف نامگذاری شده است . غرض ما در این کتاب ، بررسی و تحلیل در حالات و خواصّ انسان است که می خواهیم بدانیم  که امتیاز انسان با همنوعان خود و سایر موجوداتِ اِمکانی به چه چیز و چگونه است ؟

به طور مسموع و طبق تحقیقات زیست شناسی در حدود یک میلیون و دویست هزار نوع حیوان در دریا و روی زمین زندگی می کنند که انسان در رأس همه آنها قرار دارد .  انسان نسبت به سایر انواع ، گذشته از امتیازاتِ کمالی ، امتیاز فصلی هم دارد . در منطق ثابت شده است که برخورد فصول مُقَسِّمه ، اَجناس را حِصَّه حِصَّه می کند و از هر حِصَّه و تقسیم ، نوعی پیدا  و تشکیل می گردد و هر فصلی هم مُقَوِّمِ نوعِ خود خواهد بود . لذا فصل انسان با فصول سایر حیوانات متفاوت است .

فرق امتیازات کمالی انسان با سایر حیوانات بسیار فوق العاده است . البته مخفی نماند که منظور از کمال حیوان ، کمالات مخصوص آن نوع است نه کمالات تحمیلی که مربوط به آن نیست . مثلا ممکن است خرس راننده موتور بشود چنانچه در رسانه های تصویری دیده می شود  یا میمون ، راننده ماشین بشود لکن اینها کمالات حیوانی نیست بلکه کمالاتی است که به آنها تحمیل شده است و ما منکر تربیت حیوانات یا بعضی از آنها نیستیم . به طور مسلّم بعضی از حیوانات در بعضی از امور قابل تربیت اند . محل شک و تردید نیست که کمالِ مخصوصِ به هرنوعی از حیوان ، محدود و مربوط و مناسب با حال خود اوست و هرکدام از انواعِ حیوانات ، کمالاتِ اختصاصیِ خودشان را بالفطره و الغَریزه دارا می باشند و احتیاج به کسب و اُستاد ندارند . مثلا حیوانات ، دشمن خودشان را بِالفِطره می شناسند و (دراین رابطه ) لازم به تعلیم و تربیت نیستند .  گوسفند وقتی که شتر را می بیند فرار نمی کند اما به محض دیدن گرگ فرار را بر قرار ترجیح می دهد و سراسیمه می شود  در صورتی که حجم و وزن گرگ چندین برابر کمتر از وزن شتر است . مرغ خانگی با دیدن اسب و گاو فرار نمی کند ولی به محض  دیدن روباه فرار می کند . جوجه مرغابی و اردک در خشکی به دنیا می آید و به محض تولد بلافاصله به آب می افتد و شروع به شنا می کند  و حیوانات علف خوار ، علف سمّی را از عیر سمّی با شامّه تشخیص می دهند بدون اینکه علف را به دستگاه تشخیص بفرستند. زنبور های عسل همیشه لانه شان را یکنواخت می سازند بدون اینکه طرز لانه سازی را به مقتضای زمان و مکان تغییر بدهند . تمام این افعال و اعمال که از این حیوانات سرزده و یا می زند ، بِالفِطره است و اُستادِ اَزَل این موهبت عُظمی را در اینها به ودیعه گذاشت که در موقع لزوم و رفع احتیاج از خودشان و در مواقع ضروری ، کمالِ استفاده را از آنها بنمایند ، برخلاف انسان که خالی از همه چیز از مادر متولد می شود وبا دست تُهی از رَحِم مادر به دنیا می آید ، فاقد تمام کمالات است بالفعل .  و همه کمالات و فضائل در او مرکوز ( و مُستقَرّ ) است بالقوّه  یعنی باید اورا تعبیر به حیوان بالفعل و انسان بالقوّه کرد .

قوله تعالی :وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ . سوره نَحل آیه 78 . و خدا شما را از بطن مادران بیرون آورد در حالی که هیچ نمی دانستید و به شما چشم و گوش و قلب عطا کرد تا شاید شکر ( این نعمت ها ) بجای آرید .

بنابرین هیچ نوع ازکمالات انسان فطری نیست بلکه همه اش را به توسط استاد و تجربه و ممارست و زحمت بدست  می آورد و کسب می کند  یعنی اگر انسان در دنیا تلاش نکند ، پیِ کسب و کار نرود و وجودش را معطّل نگه دارد ، چیزی نصیب و سهم و عاید او نخواهد شد و مانند معدنِ استخراج نشده ( اَلنَّاسُ مَعَادِنُ کَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ )  از این قَنطَره مَجاز که دنیا باشد می گذرد و ( خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ  سوره حج آیه 11) خواهد شد .  وصول به کمالات برای انسان مرهون سعی و تلاش و کوشش اوست ، و مُفت و رایگان به او داده نخواهد شد مگر شَذَّ وَ نَدَر – وَما خَرَجَ بِالدَّلیلِ .

قوله تعالی : وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی سوره نَجم آیه 39 .  نیست از برای انسان مگر آن چیزی را که با سعی و کوشش بدست آورد .

 

** از صفحه 19 تا ص 21 از کتاب ( انسان مجموعه ای از جهان ، اثر مرحوم علامه حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی ) :


  **تایپ و اصلاح و کمی اضافات  : توسط  استاد سیداصغر سعادت میرقدیم 

 




تاریخ : یکشنبه 95/3/30 | 1:0 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

***نسیم معرفت***

 

به نام خدا


نیایش


الهی زندگی بی تو دل مردگی است وبی یاد تو زیستن افسردگی است.


الهی مهربانتر از مادری،نیست بهتر از درگاه تو دری، ازبنده معاصی بینی پرده اش را ندری وآبرویش را نبری.


الهی خوشا آنان که به تو پیوستند و ترا خواستند وبه درگاه تو راه یافتند وبه غیر نپرداختند وباتو عهد بستند ونگسستند.


الهی کور آن کسی است که آثار بیند و آفریدگار نبیند.


الهی ترا خدایی است وما را گدایی ،ترا سلطنت است ومارا مسکنت، ترا عزت است و ما را ذلت.


الهی خطر بسیار است و راه هم ناهموار، ما را از خطرات نگهدار.


الهی سگ وفادار است وآدمی جفا کار.


الهی آنکه ترا فراموش کند چراغ بندگیش خاموش شود.


الهی محبت تو دام است  مرا به این دام مستدام دار.


الهی محبت تو کَمَند است خوشال دلی که در بند این کَمَند است.


الهی دوصد جام بلا دهی هر که را به قُرب خویش ارتقا دهی.


الهی دلهای  ما را ترسان و دیده های ما را گریان کن.


الهی رستگار است آن که به محبت تو گرفتار است.


الهی آنان که دل به تو بَستند رَستند.


الهی دلبستگان تو ، سرمست تو هستند ودل به غیر تو نبستند.


الهی از ما در گذر که ما را طاقت صَولت قهر تو نیست.


الهی عمری به کوری زیستیم  هنوز ندانستیم که کیستیم؟!


الهی نامه عمل تاریک ،رشته عمر باریک، شیطان لعین در کمین دریاب مرا یَا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.


الهی جمال تو از هر سو پیداست آنکه نبیند نابینا ست.


الهی آنکه طاعت تو را خواهد از لذت تن بکاهد.


الهی اگر یاری تو نباشد جز خواری نبینیم  فَانْصُرْنَا یا خَیرَ النّاصِرینَ.


الهی آنکه از یادت گریزان است اسیر شیطان است.


الهی ویران شود آن دلی که تو را نخواهد وحیران شود آن کسی که به انکار تو آید.


الهی به غفران ورحمت شهره ای، همه را به لطف خود نوازنده ای ،بیامرز مرا که آمرزنده ای.


الهی خوشا آنان که چشم بصیرت دارند واز نور ایمان سرشارند واز حکمت برخوردارند ودائم بیدارند ودل به تو می سپارند وبه سویت رهسپارند ، اینان در حقیقت رستگارند.


الهی آن که از تو جدا شود به نِقمت وشِقوت مبتلا شود.


الهی آن که به عشق تو گرفتار است همیشه بیدار و ازغیر تو برکنار و دنیا به نزد او مردار است.


الهی دنیا سَراب است و اهل آن خواب، فَوَیْلٌ لَهُمْ فِی یَوْمِ الْحِسَابِ.


الهی گاو و خر برتر است از آنکه نفس پرور است.


الهی بینوایان را نوا  ودردمندان را دوا و بی پناهان را پناه و بیماران را شفا وگرسنگان را غذا مرحمت فرما.


الهی بی وفایان را وفا و بی صفایان را صفا و بی حیائان را حیا و بی شَرَف ها را شَرَف و بی هدف ها را هدف مرحمت فرما.


الهی  غَلَبَتْ عَلَیْنَا شِقْوَتُنَا  فَانْصُرْنَا .


الهی منزلت کسی دارد که معرفت دارد.


الهی ما را از سه کجی نگهدار :کج فهمی ،کج خُلقی ،کج دستی.


الهی در باغ دنیا بجای گلِ طاعت ،خارِ معصیت چیدیم.



الهی  زشتکاریم،خود را درستکار دانیم،گمراهیم خود را هدایت یافته شمریم،جاهلیم خود را دانا خوانیم چنان کن که در این حالات نمانیم.


الهی نیرنگ های ابلیس رنگارنگ است و در اغواگری بسیار زرنگ است و هر روز باما سر جنگ است اگر یاری نکنی سرانجام ما ننگ است.


الهی پادشاه جهانی، پناه بی پناهانی، رحیم ومهربانی،  حال ما را می دانی،  درد ما را دوا کن که درمان بندگانی..


الهی سرشار نعمتیم  ولی دچار غفلتیم.


الهی چنان کن که به قضای تو رضا باشیم ودر همه حال آنچه تو پسندی پذیرا باشیم.


الهی اگر دارایی زیاد دهی طغیان کنیم و اگر ندهی نالان شویم چنان کن که غنا موجب فخر و فقر سبب کفر ما نشود.


الهی کوشش ما بی کشش تو موجب ملالت است ،مجاهدت ما بی عنایت تو باعث ضلالت است، عبادت ما بی لطف تو مایه خسارت است ،عنایتی نما که عنایت تو ما را کفایت است.


الهی آنکه را تو عزت دهی ذلت نبیند اگر چه در غل و زنجیر باشد و آنکه را تو ذلت دهی عزت نبیند اگر چه صد لشکر را امیر باشد.


الهی تامهلت است مارا به طاعت وادار و از معصیت نگهدار.


الهی هر که را خواهی سرافراز کنی زبان و دلش را به راز ونیاز باز کنی.


الهی هر که را خواهی زخود دور کنی چشم دلش را کور کنی.


الهی چنان کن که دامن به گناه نیالاییم وجز به یاد تو نیاساییم.


الهی جهان و آنچه در آن است از آن تُست وهرچه کنی نیکوست وآنچه نیکوست از تُست.


الهی در بَیدای ضلالت سرگشته ایم و به عصیان وگناه آغشته ایم و بذر طاعتی نکشته ایم عنایتی نما که به عنایت تو چشم امید بسته ایم.


الهی چشم عنایت خود را از ما مدوز و با آتش قهر ما را مسوز .


الهی  آنکه دل به تو بندد به غیر تو نپیوندد....


{ نیایشنامه از استاد سید اصغر سعادت میر قدیم }




تاریخ : شنبه 95/3/29 | 6:36 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

انسان مجموعه ای از جهان اثر حکیم عسکری گیلانی

***نسیم معرفت***

 

** از صفحه 15 تا ص 19  از کتاب ( انسان مجموعه ای از جهان ، اثر مرحوم علامه حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی ) :


به نام خدا

باب اول

انسان و امتیازات او

 مراد از (حمل انسان در بَرّ و بَحر) چیست ؟


وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی‏ کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً (سوره اسراء آیه 70)


ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا ، ( بر مرکبهای راهوار ) حمل کردیم و از انواع روزیهای پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده ایم ، برتری بخشیدیم.

 

راجع به معنای بَرّ و بَحر از نظر اخبار و عرفان  ، اقوال و اَنظاری است و معانی گوناگونی راجع به این دو کلمه گفته اند :  بعضی از تفاسیر از قبیل المیزان جلد 13 ص 170  و مجمع البیان جلد 2 ص 64  و برهان  جلد 2 ص 428 و صافی... و فخررازی  جلد 21 ص15  اظهار کرده اند که مراد از بَرّ و بَحر ، بَرّ و بَحر محسوس و ظاهری است که در دنیا مشاهده می کنیم و گفته اند مراد از بَرّ ، خشکی زمین و مراد از بَحر ، تَرَی و دریای زمین است . وسیله حمل را هم دَوابّ و سُفُن معرفی کردند  یعنی ما حمل کردیم انسان را در خشکی به وسیله چهارپایان و در دریا به وسیله کشتی ها . قوله تعالی :ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ سوره روم آیه 41 .  فساد و پریشانی به کرده خود مردم ، در همه خشکی ها و دریا ها  پدید آمد تا ما هم کیفر بعضی از اعمالشان را به آنها بچشانیم  ، شاید بازگردند .  مراد از این بَرّ و بَحر ، بَرّ و بَحر ظاهری و دنیوی است .  در دعای جوشن کبیر است : یا مَنْ فیِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ سَبیلُهُ یا مَنْ فِی الاْفاقِ ایاتُهُ .  مرحوم حاجی سبزواری در کتاب شرح اسماء الحُسنی ص 167  فرموده است : اَی فِی البَرّ و البَحر الحِسِّیَّینِ سَبیلُهُ الحِسِّی فَأِنَّ لَهُ الفِجاجَ و السُبُلَ و الآکامَ . قوله تعالی :  وَلَهُ الْجَوَارِ الْمُنْشَآتُ فِی الْبَحْرِ کَالْأَعْلَامِ . سوره اَلرَّحمن آیه 24 . از برای اوست رونده های برافراشته و بلند در دریا ( که همان کِشتی باشد) مانند کوه ها .  و امکان دارد مراد از بَرّ ، خارج رَحِم مادر باشد و مراد از بَحر ، قعرِ رَحِم مادر باشد .  بعضی گفتند : بَرّ ، اشاره به عبودیت است  ،  بَحر اشاره به ربوبیت . یعنی اَخرَجَهُ مِنَ البَشَرِیَّةِ وَ اَوصَلَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ .  و امکان دارد مراد از بَرّ ،  عالَمِ مُلک و دنیا باشد ومراد از بَحر ، عالَمِ مَلَکوت و عُقبی باشد .  و امکان دارد مراد از بَرّ ، همان سُلوک ظاهر به اعمال بَدَنِیّه و مراد از بَحر ،  همان سُلوک باطن به اعمال نَفسِیَّه باشد .  و امکان دارد مراد ار بَرّ ، عمل  و مراد از بَحر ، فکر و تعقل باشد . قوله تعالی : وَ هُوَ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها فی‏ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ. سوره انعام آیه 97 .   و اوست که چراغ ستارگان را برای راهنمایی شما در تاریکی های بیابان و دریا روشن داشته ، همانا ما آیات خود را به تفصیل بیان کردیم از برای قومی تا بدانند .  در بعضی از تفاسیر ، مفسِّرین ، نجوم را به حضرات معصومین ( علیهم السلام ) تفسیر کرده اند که در این صورت معنی آیه این طور خواهد شد : خداوندِ منَان ، ائمّه و معصومین ( علیهم السلام ) را وسیله هدایت قرار داد برای شما در تاریکی ها و پیچ های اعمال ظاهریه و باطنیه شما .  خواجه حافظ در این باره خوب می گوید :

شب تاریک و بیم موج گردابی چنین هائل        کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها

قَال مُحیِ الدّین العَرَبی فِی الفُتُوحاتِ المَکِّیّةِ : اِنَّ المُسافِرَ اِلَی اللهِ عَلَی ثَلاثَةِ اَصناف : صِنف مِنهُم یُسافِرُ بَرَّاً و آخَرُ یُسافِرُ بَحْراً وَ آخَرُ  یُسافِرُ بَرَّاًوَ  بَحْراً  وَ المُسافِرُ الَبَرِّ اَلمُقتَصِرُونَ عَلَی الظاهِرِ الشَّرعِ خاصَّة وَ هُم اَهلُ الظّاهِرِ  فَمُسافِرُ البَحرِ اَهلُ النَّظَرِ فِی المَعقُولاتِ وً مِنَ النَّظَرِ فِی المَعقُولاتِ اَلنَّظَرُ فِی المَشروعاتِ  وَ المُسافِرُ الجامِعُ بَینَ البَرِّ وَ البَحرِ هُم اَهلُ اللهِ المُحَقِّقُونَ وَ هُم اَهلُ الظاهِرِ وَالباطِنِ .

محی الدین عربی فرمود : مسافرینِ به سوی خدا بر سه صنف اند : صنفی از ایشان سفر بَرّی دارند و صنف دیگر سفر بَحری دارند و برخی جامعِ دوسفر بَرّی و بَحری اند.  مسافرِ بَرّ آنانی هستند که اقتصار و اکتفاء می کنند بر ظاهر شرع بخصوصه ، ایشان اهل ظاهرند ( ودر بعضی از عبارات از اینها تعبیر به قِشریّون شده که سر وکار اینها فقط به ظاهر شرع است وبس) مسافرین بَحر ، ناظرین در معقولات اند و از نظر در معقولات نظر در مشروعات هم دارند ( اینها را اصطلاحا فیلسوف یا حکیم می گویند ) . مسافرینِ جامعِ بَرّ و بَحر ، ایشان اهلُ الله  و اهل تحقیق و اهل ظاهر وباطن و جامعُ العُنوانین اند .

مشهور است که وقتی ملّا صدرا برای تحصیل به اصفهان آمد ، نزد میر داماد ( رَحمَةُ الله عَلَیه ) رفت که نزد او درس بخواند ، مرحوم میر داماد به ایشان فرمود اگر فقهِ تنها می خواهی بخوانی برو نزد شیخ بهایی و اگر فلسفه تنها می خواهی بخوانی برو نزد میرفندرسکی و اگر هردو را می خواهی بخوانی نزد من بخوان .  مرحوم ملا صدرا ( ره ) شاگردی مرحوم میرداماد را پذیرفت .

این صنف سوم از مسافرینِ بَرّ و بَحر ، عالِمِ زمانند که هیچ وقت لَوابسی به اینها روی نمی آورد.

قال الصادِقُ (علیه السلام) اَلْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لاَ تَهْجُمُ عَلَیْهِ اَللَّوَابِسُ. ( اصول کافی کتاب العقل و الجهل ص 14 )

امام صادق (ع) فرمود : عالم به زمان ، اشتباهات بر او هجوم نمی آورد .

روی هم رفته از این بیاناتِ ما عظمت و برتری انسان بر سایر موجودات که در عَرض او قرار دارند و با او در جهان ماده و طبیعت  زندگی می کنند ، معلوم و ثابت شد .

 انسان دارای دو بُعد جسمانی و عقلانی است  و به اعتبار بُعدین ، حاوی سیر بَرّ  و بَحر و ممتاز از سایر موجودات می باشد . حمل خداوند انسان را در بَرّ و بَحر نه مراد و منحصر به همین بَرّ و بَحرِ حِسّی و محسوس باشد بلکه بَرّ و بَحر از نظر قرآن دارای مراتب و معانی متعدده است و هر حرف و کلمه قرآن دارای بطون و ابعاد وسیعِ عمیقی است . رسیدن به تمام معانی و ابعاد آن از تحت حیطه قدرت ما بیرون است ، چنانچه علی ( علیه السلام) فرمود :  فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ. یعنی قرآن حامل معانی متعدد و مختلف است . صیّادیِ بطون و معنای لطیف ، شریف و دقیق آیات قرآنی به عهده راسِخین فِی العِلم که حضرات معصومین ( صَلَواتُ الله و سَلامُهُ علیهم ) هستند  ،  می باشد و از عهده ما خارج است .

چون انسان ، موجود اشرف عالَم طبیعت می باشد و هرکدام از دوبُعد جسمانی و عقلانی اش دارای بطون و معانی و رموز است به اعتبار دو بُعدِ بَرّ و بَحر ، باید دارای مراتب و مراحلی باشد . رسیدن و وصول به این مراحلِ کمال برای شخصِ انسان به تنهایی محال است لذا حامل این مراتب ، ذات اقدس خداوند است .

واگر ما حمل در بَرّ و بَحر را منحصر به همین معنای ظاهری بکنیم ، آن هم به وسیله حیوانات و کِشتی ، باید خیلی از حیوانات ذوحیاتین از قبیل مار و قورباغه و لاک پشت که در بَرّ و بَحر سیر می کنند و حمل می شوند ، آن هم بدون وسیله ، بهتر از انسان باشند و حال اینکه این طور نیست . وجود آنها طُفَیلی است و  وجود انسان اصل ، هیچ وقت وجود فرع بهتر از اصل نخواهد بود  و از اینجا پی می بریم که حقیقتِ مطلب ، ما فوق این است که ما تصور می کنیم .

البته  ناگفته  و مخفی نماند که در سیاق آیه ، لفظِ  کَرَّمْنا مقدم است برحَمَلْنا، قاعده براین بود که ما اول کرامت انسان را بیان بکنیم بعد به حمل انسان در بَرّ و بَحر بپردازیم ، لکن اِملاء و اُسّ اساس این کتاب راجع به کرامت و فضائل انسان است . لذا ما اول ، بحث حَمَلْنا را مقدم داشتیم تا به مقصود خود مفصلا ادامه دهیم . اینک شروع می کنیم به کرامت و فضائل انسان نسبت به همنوعانش و سایر موجودات به نحو تفصیل تقریبا ....


** از صفحه 15 تا ص 19  از کتاب ( انسان مجموعه ای از جهان ، اثر مرحوم علامه حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی )

 



  **تایپ و اصلاح و کمی اضافات  : توسط  استاد سیداصغر سعادت میرقدیم 

 




تاریخ : شنبه 95/3/29 | 2:16 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

انسان مجموعه ای از جهان اثر حکیم عسکری گیلانی

***نسیم معرفت***

 

صفحه 13 از کتاب ( انسان مجموعه ای از جهان ، اثر مرحوم علامه حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی ) :

به نام خدا

پیشگفتار :

انسان گرامی ترین موجود عالَم


وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی‏ کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً (سوره اسراء آیه 70)


ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا ، ( بر مرکبهای راهوار ) حمل کردیم و از انواع روزیهای پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده ایم ، برتری بخشیدیم.

 

انسان گرامی ترین موجود عالَمِ طبیعت و گرانبهاترین مرواریدی است که ارزش آن مجهول است در صحنه ناسوت ، و موجودی است بی عدیل و بی نظیر ، آواز طبل اصالتش در تمام کَون و هستی پیچیده و طنین انداز شده و غایتِ قُصوای کمال ، به او منسوب گردیده و او نظیر مرکز دایره ای است در وجود هستی و تمام موجودات و هستی های ممکن به منزله محیط بر محور وجود آن دور می زنند .

هیچکدام از موجودات ممکنه یارای مقاومتِ کمالات او را ندارند و اظهار عجزشان را با  لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقْتُ ، اعتراف و بیان می کنند و به مقام قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی ‏(سوره نجم آیه 9)   آن نمی رسند و نخواهند رسید .

باید گفت که او اصل است و دیگران فرع ، او جوهر است و دیگران عَرَض ، او ملزوم است و دیگران لازم ، او عقل است و دیگران تن ، او همه چیز است و دیگران هیچ و او نوع الأنواع  و نوع اخیر و فصل او فصل اخیر  است . دیگران واجد کمال او نمی باشند ودر شأنش : لَولاکَ لَما خَلَقتُ الأَفلاکَ نازل شده و در تعریفش : خَلَقْتُ الأَشْیاءَ لِأَجْلِکَ وَ خَلَقْتُک لِأَجْلی  آمده و همه سرایدار پرتو وجود او هستند و موجودی است ناشناخته ومُبهم  در نهایت ابهام و مَظهری است از مَظاهر اعلای توحید و جهانی است مجمل و مَلفوف از تمام هستی و تمامِ عالَم در او مُنطَوی و مَکمون است .  قالَ عَلِیُُّ (علیه السلام ) :

اَتَزْعَمُ انَّکَ جِرْمٌ صَغْیِرٌ      وَفیْکَ انْطَوىَ الْعالَمُ الْاکْبَرُ

مُبدِع و آفریدگارِ جهان و بنیانگذار هستی او را به طوری مرموز آفریده که پی به حقیقت ذاتش بردن و به طلسم وجودش رسیدن و گوهر کیمیای سعادت را در او پیدا و ملاحظه کردن بسیار مشکل است  :

مُدّعی خواست که آید به تماشاگه راز      دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

ناگفته نماند که انسان گنجینه کمالات و خزائن رموز و کلید سعادات و صراط مستقیم و مبدأ عرفان و توحید است ، به همین جهات  ، ذاتِ اَقدسِ خداوندی  کَرنای کَرَّمْنا را به نام او به آواز در آورد و شیپور سیر بَرّ و بَحر را به اسم او نواخت و اختصاص داد و طبل طیِّباتِ ارزاق را به او مُحوّل کرد و گسترد و نَغَمات فضیلت او را برهمگان ثابت نمود .     قولُه تَعالی :

وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی‏ کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً (سوره اسراء آیه 70)


**لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقْتُ : ... اگر به قدر یک انگشت نزدیک شوم هرآینه می سوزم .


صفحه 13 از کتاب ( انسان مجموعه ای از جهان ، اثر مرحوم علامه حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی )

 


 **تایپ و اصلاح و کمی اضافات  : توسط  استاد سیداصغر سعادت میرقدیم 








تاریخ : چهارشنبه 95/3/26 | 11:20 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

***نسیم معرفت***

 

با خدا به هر زبانی می شود سخن گفت. مجموعه ای از دعاها به زبان فارسی ساده . بی تکلف با خدا سخن بگویید .

***نسیم معرفت***

به نام خدا

مجموعه ای از دعاها به نثر ساده زبان فارسی

اینجانب سیداصغر سعادت میرقدیم در سفر تبلیغی به استان ایلام در شهر سرابله روستای محمدقُلی منزل آقای حاج یوسف کرمخانی در ماه رمضان المبارک به تاریخ 1 / 10 / 1378  در شُرُف ورود به سال دوهزار میلادی  به توفیق الهی توانستم مجموعه ای از دعاهای فارسی به صورت نثر ساده بنویسم تا در مواقع دعا و نیایش به درگاه الهی از آن بهره ببرم امید است که برای دیگران هم سودمند باشد.

مقدمه :

دعا و راز ونیاز با حضرت پروردگار یکی از نیازهای واقعی بشر است . همانطوری که انسان جهت حیات و ادامه زندگی خود نیاز به آب و هوا و غذا و ... دارد ، حیات روحی و معنوی انسان نیز بواسطه دعا و نیایش به پیشگاه خداوند متعال تأمین می گردد . دعا در صفای باطن و رُشد و تکامل روحی و اخلاقی و تنویر و نورانیت اَفکار و دل آدمی تأثیر بسزایی دارد. انسان وقتی با نیتی پاک در حالی که همراه  با طهارت است  جهت مناجات و راز ونیاز به درگاه حضرت دادار می ایستد حالات خاصی به او دست می دهد که با هیچ حالی قابل مقایسه نیست و نسیم های دل انگیزی از رحمت خاص الهی را به روشنی مشاهده ولمس می کند که گاهی قابل توصیف نمی باشد .  با کمال تأسف باید اظهار داشت که بشر امروز که به زرق و برق و مَظاهر و جلوه های فریبنده دنیا سرگرم و مشغول گشته از حلاوت و شیرینی دعا و راز ونیاز یا محروم است ویا اینکه کمتر به آن می پردازد. تنها راه آرامش و سعادت بشریت بازگشت حقیقی به درگاه الهی و ارتباط دایمی با پروردگار عالم است.

دکتر اَلِکسِس کارِل نوسنده کتاب (انسان موجود ناشناخته) در همین کتاب چنین می گوید:

نیایش همچون نَفَس کشیدن و خوردن و آشامیدن لازمه انسان است که از عمق سرشت انسان سر می زند.

در سوره فرقان آیه 77 چنین آمده است :


قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ ...


بگو: «پروردگارم برای شما ارج و ارزشی قائل نیست اگر دعای شما نباشد ...

تاچند غریب باشی اندر در دوست

نزدیکتر است آنکه ترا از رگ وپوست

انصاف بده چگونه کوشش نکنی

با اینکه کِشش همیشه از جانب اوست

امام صادق (علیه السلام) فرمود : مبادا چون یکی از شما بخواهد از پروردگار خویش چیزی از حاجات دنیا و آخرت مسئلت کند بدان مبادرت ورزد مگر اینکه به ستایش او و صلوات بر پیغمبر ( و آلش) سخن خود را آغاز کند و سپس حاجات خود را بخواهد .

اصول کافی ج 4 ص236 کتاب الدُّعا با ترجمه مرحوم  استاد حاج سید جود مصطفوی

**  اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ

مَلِکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی

نروم جز به همان ره که توام راه نمایی

همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم

همه توحید تو گویم که به توحید سزایی

تو زن و جُفت نداری تو خور و خُفت نداری

اَحَد بی زن و جُفتی مَلِکِ کامروایی

نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت

تو جلیل الجبروتی  تو نصیر الاُمرایی

تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی

تو نماینده  فضلی    تو سزاوار ثنایی

بَری از رنج و گدازی بَری از درد و نیازی

بَری از بیم و امیدی بَری از چون و چرایی

بَری از خوردن و خُفتن بَری از شرک و شبیهی

بَری از صورت و رنگی بَری از عیب و خطایی

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی

نتوان شِبه توجُستن که تو در وهم نیایی

نَبُد این خلق و تو بودی نَبُوَد خلق و تو باشی

نه بَجُنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی

همه عِزّی و جلالی همه علمی و یقینی

همه نوری و سُروری همه جودی و جزایی

همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی

همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی

اَحَدُُ لَیسَ کَمِثلِه      صَمَدُُ لَیسَ لَهُ ضِد

لِمَنِ المُلک تو گویی که مر آن را تو سزایی

لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید

مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی

از حکیم سنایی غَزنَوِی

**مجموعه ای از دعاها به نثر ساده زبان فارسی

دعا و نیایش به نثر ساده فارسی

 
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

1-  خدایا ما را به راه راست هدایت فرما .

2- خدایا ما را از ضلالت و انحراف حفظ فرما .

3- خدایا ما را در دینمان و ایمانمان ثابت قدم نگهدار .

4- خدایا آنی و لحظه ای ما را به حال خودمان وامگذار .

5- خدایا آنچه خیر و صلاح ماست به ما عطا بفرما

6- خدایا ما را از شرّ شیطان و نفس اَمّاره حفظ فرما .

7- خدایا توفیق طاعت و بندگی و عبادت خالصانه به همه ما عطا بفرما .

8- خدایا درک و شعور و فهم و عقل و معرفت ما را زیاد بفرما .

9- خدایا در دنیا و آخرت ما را عزیز و سربلند بفرما

10- خدایا ما را نزد خلایق خصوصا نزد انبیاء و چهارده معصوم (علیهم السلام) در دنیا و آخرت رسوا مفرما .

11- خدایا طول عمر با برکت وبا عزت همراه با بندگی و طاعت به ما عنایت فرما .

12- خدایا دل های ما را به هم نزدیک و مهربان بفرما .

13- خدایا کینه ها و عداوت ها و دشمنی ها و حسادت ها را از دل های ما ریشه کَن بفرما .

14- خدایا خانه ها و دل های ما را منوَّر به نور ایمان و قرآن بفرما .

15- خدایا همه ما امیدوار به لطف و مرحمت توأیم ، ما را از درگاهت ناامید برمگردان .

16- خدایا عاقبت ما را ختم به خیر بفرما .

17- خدایا دنیا را اکبر هَمّ ما قرار مده .

18- خدایا خیر دنیا و آخرت را نصیب ما بگردان .

19- خدایا تا ما را نیامرزی از دنیا مَبَر .

20- خدایا شب اول قبر را شب راحتی ما قرار بده .

***********************************************************

21- خدایا تو کریمی و غفوری . از ما لئیمان و مُجرمان بگذر .

22- خدایا در تمام مراحل زندگی و در تمام دوران عمر ، ما را یاری بفرما .

23- خدایا حلاوت و شیرینی مناجات و راز ونیاز را در دل ما قرار بده .

24- خدایا ما را از شرّ هواهای نفسانی و شیطانی حفظ بفرما.

25- خدایا از سَرِ تقصیرات ما بگذر و بر حَسنات ما بیفزا .

26- خدایا در بحران های سخت زندگی و در فراز ونشیب روزگار ما را یاری بفرما .

27- خدایا در قیامت که گنهکاران خَجِل و شرمنده و روسیاهند ما را شرمنده و رسوا مفرما .

28- خدایا ما را از خواب غفلت و نادانی بیدار بفرما .

29- خدایا ما را از دورویی و نفاق دور بفرما .

30 خدایا ما را از سرکشی و طغیان حفظ بفرما .

31- خدایا نور ایمان و یقین ر بر دل های ما بتابان .

32- خدایا دوستان صالح و شایسته نصیب ما بفرما .

33- خدایا ما را از آلودگی ها و انحرافات حفظ فرما .

34- خدایا گفتارمان را با کردارمان هماهنگ و یکسان بفرما .

35- خدایا صداقت در گفتار و کردار به ما عطا بفرما .

36- خدایا ما را از گرفتار شدن به دوستان ناباب حفظ بفرما .

37- خدایا نور علم و حکمت را بر دل های ما بتابان .

38- خدایا عقل وفهم ما را روز به روز بیشتر بفرما .

39- خدایا زبان ما را از غیبت و تهمت و افتراء و دروغ و سخن چینی حفظ بفرما .

40- خدایا رذائل را از ما دور و فضائل را زینت ما قرار بده .

******************************************************

41- خدایا قدرت تشخیص حق از باطل را به ما عطا بفرما .

42- خدایا توفیق انجام کارهای خیر را به ما عطا بفرما .

43- خدایا ما را از سرگردانی و حیرت و سرگشتگی وبیهودگی حفظ  فرما .

44- خدایا وجود ما را وجود خیر و با برکت قرار بده .

45- خدایا ما را از ذلت و خواری و سرافکندگی و بیچارگی حفظ فرما .

46- خدایا توفیق ترک گناه و معصیت به ما عنایت فرما .

47- خدایا روز عید ما را روز ترک گناه قرار بده .

48- خدایا ما را مبتلا به قهر و غضب و خشم خود نفرما .

49- خدایا توفیق توبه و اِنابه  و  تضرُّع به درگاهت را به ما عطا بفرما .

50- خدایا حال دعا و نیایش و راز ونیاز به ما عطا بفرما .

51- خدایا ما را از آفات و بلایای دنیا و آخرت حفظ بفرما .

52- خدایا عافیت در دنیا  و آخرت را نصیب ما بفرما .

53- خدایا سیّئات و گناهان ما را بریز ولی آبروی ما را مریز .

54- خدایا دل های ما را متوجه خودت بفرما.

55- خدایا هرچه بیشتر ما را با قرآن و دینت آشنا بفرما .

56- خدایا ما را از گزند و آسیب بلا و بلیّات حفظ فرما .

57- خدایا وهم و خیال و باورهای غلط و خرافات را از ما دور بگردان .

58- خدایا سلامتی و تندرستی کامل به ما عطا بفرما .

59- خدایا توفیق تحصیلِ علم و دانش و حکمت به ما عنایت فرما .

60- خدایا ما را به بلای چه کنم چه کنم مبتلا مفرما .

************************************************

61- خدایا ما را به راه صلاح و فلاح هدایت فرما .

62- خدایا ما را غمخوار و مددکار محرومین و ستمدیدگان قرار بده .

63- خدایا به محرومین و مستضعفین ، عزت و غنا عنایت فرما .

64- خدایا ما را عاشق و تشنه خدمت به محرومین و پابرهنگان و مستضعفان و ستمدیدگان قرار بده .

..............ادامه دارد...............        ...................... ادامه دارد...........

  



 


 

 

 





تاریخ : یکشنبه 95/3/23 | 4:36 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

***نسیم معرفت***

به نام خدا



@ خطر بزرگ بدحجابی و بی حجابی

یکی از ضروریات دین مبین اسلام حجاب است . موضوع حجاب ورعایت حدود شرعی حجاب یکی از مسایل وموضوعات بسیار مهم است که همیشه مورد توجه و بحث  بوده وخواهد بود. حجاب از موضوعات بسیار مهمی است که التزام و یا عدم التزام به آن  دارای آثار خاص خود می باشد که در جامعه بروز وظهور پیدا می کند.  استاد شهید مرتضی مطهری به جهت اهمیت نقش حجاب در جامعه اسلامی ، کتاب (مساله حجاب ) را  می نویسد تا  مساله  حجاب برای جامعه مسلمانان از نظر علمی وادله شرعی  روشن شده باشد و بانوان مسلمان با اعتقاد راسخ تری به این وظیفه و تکلیف شرعی ملتزم باشند.  حجاب در سال ششم هجری تشریع و واجب شد و  با توجه به آیات31 سوره نور ونیز آیه 59 سوره احزاب و ادله دیگر  می توان چنین برداشت کرد که اسلام می خواهد حرمت و منزلت وشخصیت و وقار زنان در جامعه حفظ شود و از آسیب هایی که امنیت وآرامش روحی و روانی زنان ونیز مردان را تحت مخاطره قرار می دهد جلوگیری نماید. حجاب در واقع  حصار و دژی در برابر آسیب ها است که رعایت آن آرامش روحی و روانی را برای زنان و مردان و خانواده ها  بوجود می آورد . باتوجه به اینکه زنان از جاذبه های خاص جسمی و ظاهری برخوردار می باشند و نوع حرکات و جلوه ها و گفتارشان سبب تحریک جنس مخالف است روی این جهت اسلام در این باره  احکام خاصی برای زنان مقرر فرموده تا از خطرات و آسیب ها و زیان ها ی بالفعل وبالقوه جلوگیری نماید . مساله ارتباط بین محرم ونامحرم آنچنان مهم است که در قرآن کریم صریحا با عبارت (
فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ سوره احزاب آیه 32 ) بیان فرموده که خانم ها در سخن گفتن با  نامحرم  با ناز و کرشمه  سخن نگویند تا دل های بیمار و شهوت پرست به آنان میل ننمایند. از دیدگاه اسلام هر نوع فعالیت اجتماعی و شغلی برای زنان در صورتی که کرامت ومنزلت و شخصیت و جایگاه آنان آسیب نبیند  مجاز است و در غیر این صورت جایز نخواهد بود. عقل وشرع و فطرت پاک حکم می کند که زنان بطور خاص و نیز مردان از جهاتی دیگر حریم حجاب و عفاف را رعایت کنند. براهل دقت پوشیده نیست که بد حجابی و بی حجابی یکی از ابزارهای شیطانی است که دشمنان اسلام و استعمارگران  از قدیم الایام  تا کنون برای ضربه زدن به اسلام و جوامع مسلمین از آن استفاده کرده و می کنند و  فاجعه اندلس  و نیز قضیه کشف حجاب در زمان رضا خان  میرپنج یکی از آن عبرت های تاریخی است که باید برای همه ما درس عبرت باشد. بد حجابی و بی حجابی سلامت و امنیت و آرامش اجتماعی را از بین می برد و بنیان های خانواده را متزلزل می سازد و معنویت و اخلاق  و ارزش های دینی و انسانی را در جامعه دچار آسیب جدی می سازد و گاهی هویت جامعه اسلامی را  دگرگون  ویا مضمحل می کند. بدحجابی وبی حجابی را باید یک خطر بزرگ برای جامعه اسلامی تلقی کرد و کارشناسان دلسوز در هر شهر واستان  با بهره گیری از نظر علماء  منطقه باید بدون فوت وقت در این زمینه چاره جویی نمایند و بفرمایش شیخ اجل سعدی شیرازی : علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد. تا دیر نشده باید همه کسانی که درین عرصه مسولییت این کار به نوعی متوجه آنها  است  با درایت و تدبیر وارد عمل شوند. مسولین فرهنگی و سازمان تبلیغات اسلامی و ایمه جماعات و جمعه و علماء منطقه و خطباء و سپاه وبسیج و نمایندگان شهرها در مجلس شورای اسلامی و... همه وهمه باید در باره خطر بدحجابی و بی حجابی احساس مسولیت نمایند. اگر در باره بدحجابی و بی حجابی چاره اندیشی نشود  جامعه ما  دچار مفاسد عظیمی خواهد شد که جز پشیمانی وحسرت وغم وغصه  نتیجه ای برای متدینین نخواهد داشت.
به نظر بنده اصل هشدار و احساس خطر وتذکر  دلسوزانه خطیب توانمند حضرت حجت الاسلام ناصر رفیعی بجا وشایسته وقابل تقدیر و ستایش بوده و پرداختن به مسایل حاشیه ای در واقع خارج شدن از اصل تکلیف و وظیفه و انحراف افکار عمومی است... 
سیداصغرسعادت میرقدیم
روز شنبه
بیست و دوم خرداد 1395.
پنجم رمضان المبارک 1437 هق


توضیح : خطیب توانمند حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر  ناصر رفیعی، در تاریخ 19 خرداد 95 در ایام ماه مبارک رمضان  در جمع نمازگزاران حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) گفت: در ایام رحلت امام ( در سال 95)  گیلان بودم که برخی از خیابان‌هایش با اروپا فرقی نداشت.... برخی با بی‌حجابی محض و لباس‌های نیمه عریان در خیابان حضور داشتند، چرا باید وضع استان گیلان اینگونه باشد؟ ... به گفته دکتر رفیعی امر به معروف زبانی در این ارتباط تعطیل شده است.

دکتر رفیعی در سخنرانی خود در حرم حضرت معصومه (س)گفت: دولت فرهنگ را در کشور رها کرده است و این مسئله بسیار خطرناک است و برای نظام جمهوری اسلامی چنین شرایطی خوب نیست.  .....دکتر رفیعی گفت : نمی‌گویم در گیلان کم‌حجابی یا بدحجابی بود بلکه بی‌حجابی محض بود و آیا چنین وضعی شایسته نظام اسلامی است؟ باید حرمت‌ها در نظام اسلامی حفظ شود.....

جالب توجه اینکه این سخنان و تذکرات دلسوزانه دکتر رفیعی بازتاب هایی در  گیلان داشته و متأسفانه  برخی اشخاص و حتی برخی نمایندگان گیلان در مجلس شورای اسلامی  جهت اظهار نگرانی از نوع تعبیرات دکتر رفیعی در باب وضعیت نامطلوب حجاب در استان گیلان ،  انتقادات تند و زننده و گزنده ای نثار این مبلِّغ و خطیب توانا و دلسوز نمودند و از اصل هشدار و تذکر دلسوزانه و مخلصانه ایشان در باب ترویج و رواج بدحجابی و بی حجابی غفلت کردند و به مسایل حاشیه ای پرداختند و برضد این بزرگوار جو سازی نمودند . بنده به عنوان کسی که به خدمات  خالصانه  فرهنگی و تبلیغی حضرت حجت الاسلام دکتر رفیعی واقف بودم و هستم جهت روشنگری و حمایت از اصل هشدار و تذکر درست ایشان در باب بد حجابی و بی حجابی  متن فوق را به نگارش در آوردم  امید است که همه مردم ایران و گیلان در قبال این قبیل تذکرات  دلسوزانه واکنش مثبت و صحیح نشان دهند.  


 بنده معتقدم که همه ما باید به اصل پیام و هشدار وتذکر خالصانه ودلسوزانه  حضرت حجت الاسلام دکتر رفیعی توجه کنیم وبه اصل وظیفه وتکلیف درباب حجاب بپردازیم و پررنگ کردن امر جزیی و حاشیه ای معقول ومطلوب نیست . کوبیدن وتخریب این خطیب توانمند و مخلص سبب خشم و نارضایتی الهی است و متاسفانه برخی ها مترصد فرصتی هستند تا بی هدف عقده گشایی کنند.  جای بسی تاسف و درد است که نتوانیم پیام وهشدار خالصانه یک عالم بزرگوار ومخلص را درک کنیم . البته بنده معتقدم که خطباء و شخصیت های بزرگ باید در نوع بکار بردن کلمات  وتعبیرات وسخنان خود دقت نمایند تا برداشت های سوء نشود ولی بخواهیم یا نخواهیم همه ما گاهی دچار لغزش در گفتار و رفتار می شویم ولی مهم آن است که بر اشتباهات  وخطاهای خود پافشاری نکنیم . به فرض اگر هم در نوع تعبیرات دکتر رفیعی اشتباهی باشد  ولی شناختی که ما به فضل و کمال و اخلاص ایشون داریم قابل برطرف شدن است و محترمانه می توان به او تذکر داد ......

(سیداصغرسعادت میرقدیم)

 




تاریخ : شنبه 95/3/22 | 2:14 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

***نسیم معرفت***

به نام خدا



@ خطر بزرگ بدحجابی و بی حجابی

یکی از ضروریات دین مبین اسلام حجاب است . موضوع حجاب ورعایت حدود شرعی حجاب یکی از مسایل وموضوعات بسیار مهم است که همیشه مورد توجه و بحث  بوده وخواهد بود. حجاب از موضوعات بسیار مهمی است که التزام و یا عدم التزام به آن  دارای آثار خاص خود می باشد که در جامعه بروز وظهور پیدا می کند.  استاد شهید مرتضی مطهری به جهت اهمیت نقش حجاب در جامعه اسلامی ، کتاب (مساله حجاب ) را  می نویسد تا  مساله  حجاب برای جامعه مسلمانان از نظر علمی وادله شرعی  روشن شده باشد و بانوان مسلمان با اعتقاد راسخ تری به این وظیفه و تکلیف شرعی ملتزم باشند.  حجاب در سال ششم هجری تشریع و واجب شد و  با توجه به آیات31 سوره نور ونیز آیه 59 سوره احزاب و ادله دیگر  می توان چنین برداشت کرد که اسلام می خواهد حرمت و منزلت وشخصیت و وقار زنان در جامعه حفظ شود و از آسیب هایی که امنیت وآرامش روحی و روانی زنان ونیز مردان را تحت مخاطره قرار می دهد جلوگیری نماید. حجاب در واقع  حصار و دژی در برابر آسیب ها است که رعایت آن آرامش روحی و روانی را برای زنان و مردان و خانواده ها  بوجود می آورد . باتوجه به اینکه زنان از جاذبه های خاص جسمی و ظاهری برخوردار می باشند و نوع حرکات و جلوه ها و گفتارشان سبب تحریک جنس مخالف است روی این جهت اسلام در این باره  احکام خاصی برای زنان مقرر فرموده تا از خطرات و آسیب ها و زیان ها ی بالفعل وبالقوه جلوگیری نماید . مساله ارتباط بین محرم ونامحرم آنچنان مهم است که در قرآن کریم صریحا با عبارت (
فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ سوره احزاب آیه 32 ) بیان فرموده که خانم ها در سخن گفتن با  نامحرم  با ناز و کرشمه  سخن نگویند تا دل های بیمار و شهوت پرست به آنان میل ننمایند. از دیدگاه اسلام هر نوع فعالیت اجتماعی و شغلی برای زنان در صورتی که کرامت ومنزلت و شخصیت و جایگاه آنان آسیب نبیند  مجاز است و در غیر این صورت جایز نخواهد بود. عقل وشرع و فطرت پاک حکم می کند که زنان بطور خاص و نیز مردان از جهاتی دیگر حریم حجاب و عفاف را رعایت کنند. براهل دقت پوشیده نیست که بد حجابی و بی حجابی یکی از ابزارهای شیطانی است که دشمنان اسلام و استعمارگران  از قدیم الایام  تا کنون برای ضربه زدن به اسلام و جوامع مسلمین از آن استفاده کرده و می کنند و  فاجعه اندلس  و نیز قضیه کشف حجاب در زمان رضا خان  میرپنج یکی از آن عبرت های تاریخی است که باید برای همه ما درس عبرت باشد. بد حجابی و بی حجابی سلامت و امنیت و آرامش اجتماعی را از بین می برد و بنیان های خانواده را متزلزل می سازد و معنویت و اخلاق  و ارزش های دینی و انسانی را در جامعه دچار آسیب جدی می سازد و گاهی هویت جامعه اسلامی را  دگرگون  ویا مضمحل می کند. بدحجابی وبی حجابی را باید یک خطر بزرگ برای جامعه اسلامی تلقی کرد و کارشناسان دلسوز در هر شهر واستان  با بهره گیری از نظر علماء  منطقه باید بدون فوت وقت در این زمینه چاره جویی نمایند و بفرمایش شیخ اجل سعدی شیرازی : علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد. تا دیر نشده باید همه کسانی که درین عرصه مسولییت این کار به نوعی متوجه آنها  است  با درایت و تدبیر وارد عمل شوند. مسولین فرهنگی و سازمان تبلیغات اسلامی و ایمه جماعات و جمعه و علماء منطقه و خطباء و سپاه وبسیج و نمایندگان شهرها در مجلس شورای اسلامی و... همه وهمه باید در باره خطر بدحجابی و بی حجابی احساس مسولیت نمایند. اگر در باره بدحجابی و بی حجابی چاره اندیشی نشود  جامعه ما  دچار مفاسد عظیمی خواهد شد که جز پشیمانی وحسرت وغم وغصه  نتیجه ای برای متدینین نخواهد داشت.
به نظر بنده اصل هشدار و احساس خطر وتذکر  دلسوزانه خطیب توانمند حضرت حجت الاسلام ناصر رفیعی بجا وشایسته وقابل تقدیر و ستایش بوده و پرداختن به مسایل حاشیه ای در واقع خارج شدن از اصل تکلیف و وظیفه و انحراف افکار عمومی است... 


سیداصغرسعادت میرقدیم
روز شنبه
بیست و دوم خرداد 1395.
پنجم رمضان المبارک 1437 هق

 

** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی


توضیح : خطیب توانمند حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر  ناصر رفیعی، در تاریخ 19 خرداد 95 در ایام ماه مبارک رمضان  در جمع نمازگزاران حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) گفت: در ایام رحلت امام ( در سال 95)  گیلان بودم که برخی از خیابان‌هایش با اروپا فرقی نداشت.... برخی با بی‌حجابی محض و لباس‌های نیمه عریان در خیابان حضور داشتند، چرا باید وضع استان گیلان اینگونه باشد؟ ... به گفته دکتر رفیعی امر به معروف زبانی در این ارتباط تعطیل شده است.

دکتر رفیعی در سخنرانی خود در حرم حضرت معصومه (س)گفت: دولت فرهنگ را در کشور رها کرده است و این مسئله بسیار خطرناک است و برای نظام جمهوری اسلامی چنین شرایطی خوب نیست.  .....دکتر رفیعی گفت : نمی‌گویم در گیلان کم‌حجابی یا بدحجابی بود بلکه بی‌حجابی محض بود و آیا چنین وضعی شایسته نظام اسلامی است؟ باید حرمت‌ها در نظام اسلامی حفظ شود.....

جالب توجه اینکه این سخنان و تذکرات دلسوزانه دکتر رفیعی بازتاب هایی در  گیلان داشته و متأسفانه  برخی اشخاص و حتی برخی نمایندگان گیلان در مجلس شورای اسلامی  جهت اظهار نگرانی از نوع تعبیرات دکتر رفیعی در باب وضعیت نامطلوب حجاب در استان گیلان ،  انتقادات تند و زننده و گزنده ای نثار این مبلِّغ و خطیب توانا و دلسوز نمودند و از اصل هشدار و تذکر دلسوزانه و مخلصانه ایشان در باب ترویج و رواج بدحجابی و بی حجابی غفلت کردند و به مسایل حاشیه ای پرداختند و برضد این بزرگوار جو سازی نمودند . بنده به عنوان کسی که به خدمات  خالصانه  فرهنگی و تبلیغی حضرت حجت الاسلام دکتر رفیعی واقف بودم و هستم جهت روشنگری و حمایت از اصل هشدار و تذکر درست ایشان در باب بد حجابی و بی حجابی  متن فوق را به نگارش در آوردم  امید است که همه مردم ایران و گیلان در قبال این قبیل تذکرات  دلسوزانه واکنش مثبت و صحیح نشان دهند.
 بنده معتقدم که همه ما باید به اصل پیام و هشدار وتذکر خالصانه ودلسوزانه  حضرت حجت الاسلام دکتر رفیعی توجه کنیم وبه اصل وظیفه وتکلیف درباب حجاب بپردازیم و پررنگ کردن امر جزیی و حاشیه ای معقول ومطلوب نیست . کوبیدن وتخریب این خطیب توانمند و مخلص سبب خشم و نارضایتی الهی است و متاسفانه برخی ها مترصد فرصتی هستند تا بی هدف عقده گشایی کنند.  جای بسی تاسف و درد است که نتوانیم پیام وهشدار خالصانه یک عالم بزرگوار ومخلص را درک کنیم . البته بنده معتقدم که خطباء و شخصیت های بزرگ باید در نوع بکار بردن کلمات  وتعبیرات وسخنان خود دقت نمایند تا برداشت های سوء نشود ولی بخواهیم یا نخواهیم همه ما گاهی دچار لغزش در گفتار و رفتار می شویم ولی مهم آن است که بر اشتباهات  وخطاهای خود پافشاری نکنیم . به فرض اگر هم در نوع تعبیرات دکتر رفیعی اشتباهی باشد  ولی شناختی که ما به فضل و کمال و اخلاص ایشون داریم قابل برطرف شدن است و محترمانه می توان به او تذکر داد ......

  (سیداصغرسعادت میرقدیم)

 

 

** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

 

 




تاریخ : شنبه 95/3/22 | 11:33 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی