***نسیم معرفت**
به نام خدا
** منظور از (أُولِی الْأَمْرِ ) در آیه 59 از سوره نساء چیست؟
ای کسانی که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [ اوصیای پیامبر ] را! و هر گاه در چیزی نزاع داشتید ، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید ( و از آنها داوری بطلبید ) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این ( کار ) برای شما بهتر ، و عاقبت و پایانش نیکوتر است.
سوره نساء آیه 59 .
اگر شما یک تابلویی را دیدید که از طرف وزارت بهداری بر روی آن نوشته است: «از لبنیات استفاده کنید» و در عین حال زیر تابلو نوشته شده است: «لطفاً ماست، پنیر، کره، دوغ، کشک، خامه و روغن نخورید. » صبر کنید میخواهم ببینم منتظورش چیست. یکی میگوید بخورید، یکی میگوید نخورید. از طرفی میگوید لبنیات بخورید. از طرفی میگوید این نه، این نه، این نه. . . ببینیم پس چه باقی میماند؟ ماست و پنیر و کره و دوغ و کشک و روغن نخورید. خامه و سرشیر هم نخورید. فقط یک چیز یاقی مانده و آن هم شیر است. معنایش این است که شیر میل کنید، چرا؟ این را فکر میکنم بچه کلاس اولی هم بفهمد. حالا که این را فهمیدیم سراغ قرآن برویم. قرآن فرموده: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»(نساء/59) از اولی الامر «أَطیعُوا»(پیروی کنید) قرآن میفرماید از اولی الامر پیروی کنید. البته هر کس اولی الامر را به تعبیر خودش پیروی میکند. برخی اولی الامر را امام جمعه های درباری و حقوق بگیر و امام جمعه های کشورهای اسلامی میدانند. یکی میگویداولی الامر فلان بن عبدالعظیم است. یکی میگوید اولی الامر صدام بن فلان است. یکی میگوید شاه حسن، یکی میگوید فلان و. . . هر کشوری اولی الامر خودش را میگوید شاه خودمان.
ما همه حرفها را کنار میگذاریم، خود قرآن را میبینیم. قرآن یک کلمه اولی الامر دارد که میگوید: «اطیعوا»(از او اطاعت کنید) آیهاش این است: «أَطیعُوا اللَّهَ»(از خدا اطاعت کنید) «وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ»(و از رسول اطاعت کنید) همه میدانیم «الله» کیست، رسول را هم همه میدانیم کیست. ولی اولی الامر کیست؟ اولی الامر یعنی «صاحبان فرمان» قرآن میگوید: «أَطیعُوا»(اطاعت کن) خدا فرموده از صاحبان فرمان اطاعت کن. به همین دلیل آخوندهای درباری همه مردم را دعوت میکنند که از شاهنشاهها و شاهها و رئیس جمهورها اطاعت کنند. ما میگوییم از دم باید اینها را در دریا ریخت و هیچ کدامشان قابل اطاعت نیستند. چرا؟ چون گفته ماست نخوریم، پنیر نخوریم، کره نخوریم. درست است گفته از او اطاعت کنید، ولی یک آیه هم داریم که میگوید: «وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ کَفُوراً»(دهر/24) یعنی از گنهکار اطاعت نکن «أَوْ کَفُوراً».
درست است که گفتم از اولی الامر پیروی کنید، ولی یک آیه هم دارم که از گنهکار اطاعت نکن. گفتیم لبنیات بخورید اما یک جا هم داریم که ماست نخورید. پس اگر اولی الامر آثِم و کافر بود(اثم با(ث) یعنی گناه، «کفور» هم یعنی یعنی کافر) از او اطاعات نکنید.
آیه دیگری داریم که میگوید: «لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا»(کهف/28) «مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَه» کسی که قلبش غافل است «عَنْ ذِکْرِنا» از ما و ذکر ما، از او پیروی نکنید. کسی که غافل است از ما و تابع هوای نفس است. کسی که پیرو هوی و هوسش است از این هم اطاعت نکنید.
یک آیه هم داریم میگوید: «وَ لا تُطِعْ کُلَّ حَلاَّفٍ مَهینٍ»(قلم/10) یعنی از کسی که میگوید و قسم میخورد که من آدم خوبی هستم و کسی که «مَهینٍ» و آدم پستی است، اطاعت نکنید. آدمهای پستی که به زور قسم و «والله، والله» گفتن خودشان را خوب جلوه میدهند. تا حالا «لا تُطِعْ» در برابر «أَطیعُوا» را گفتیم. «أَطیعُوا» یعنی اطاعت بکن و «لا تُطِعْ» یعنی اطاعت نکن. بکن، بکنها و نکن نکن ها را با هم جمع میکنیم تا ببینیم خلاصهاش چه میماند. یکجا میگوید از اولی الامر پیروی کنید به شرط اینکه گنهکار(آثم) نباشد، کافر نباشد، غافل نباشد، پیرو هوی نباشد، «حَلاَّفٍ» پر سوگند نباشد، «مَهینٍ» پست نباشد.
البته به دخترهایی که اسمشان «مَهینٍ» است، برنخورد. آن «مَهینٍ»، مهین فارسی است به معنای «ماه پاره». این مهین که میگویند از اهانت و کلمهای عربی است. مهین عربی با مهین فارسی فرق میکند. مثل کوکو میماند، امکان دارد از سیب زمینی باشد و یا امکان دارد از سبزی باشد. عجب مثلهایی!
من چند روز پیش در یکی از کشورهای کمونسیتی بودم. دو سه دانشجوی ایرانی در آنجا بودند. گفتیم شما چند نفرید؟ گفتند: سه، چهار نفر بیشتر نیستیم. گفتم: اینجا از کشورهای عربی دانشجو نیستند؟ گفتند چرا ما150 دانشجو از مصر و اردن و الجزایر و یمن و کجا و کجا داریم. گفتم میشود دعوتشان کنید. گفتند: چرا! میشود، با هم رفیق هستیم. بنا شد این بچه مسلمانهای ما، آن بچه مسلمانها را دعوت کنند و وقتی آمدند من برایشان سخنرانی کنم. البته عربی ما قوی نیست و یک خورده انحراف دارد، ولی میتوانیم گلیممان را از آب بکشیم. مثل اینکه پرسیدند: «قبله کدام طرف است» گفتند: مثل خودتان یک خورده انحراف دارد. حالا بنده عربی هم میتوانم صحبت کنم، ولی یک خورده انحراف دارد. البته بحث آنجا، همهاش قرآنی بود. آقایان عربهای مصر و. . . و همه دانشجوها نشستند و این بحث را گوش دادند، بناشده بود که ما نیم ساعت صحبت کنیم، اما با اصرار اینها در چند جلسه 7 ساعت سخنرانی از ما بیرون کشیدند. بعد از این 7 ساعت آن دانشجویانی که سنی بودند، عبای مرا بوسیدند.
البته من در ایران یک طلبه کم سوادی هستم. درست است که در تلویزیون شهرت دارم، اما شهرتم دلیل بر ملایی نیست. ملا جای دیگر است. یکجا سخنرانی میکردم، یک کسی گفت: آقای قرائتی، آفرین! انصافاً بحثت بحث خوبی بود. گفتم به من آفرین نگو. بر آن علمای پیرمردی که در حوزه ها به من درس دادند، آفرین بگو. شما اگر یک لامپ را دیدی، نگو زنده باد این لامپ، بدان آن لامپ وزنش به آهن سیاهی است که در پایه پیدا نیست و برقش از کارخانه است. اگر شمایک وقت گل کردید و به جایی رسیدید، به خاطر خون شهدا است. به خاطر علماست، به خاطر کتکهای ابوذر است....................... .......................... ...............................
http://gharaati.ir/show.php?page=darsha&id=1466
**آیه «اولی الامر» در شأن چه کسانی نازل شده است؟
سایت اسلام کوئیست(زیر نظر استاد هادوی تهرانی)
**هشت نکته برای شناخت اولی الامر - تبیان
**اولی الامر چه کسانی هستند! - کانون گفتگوی قرآنی
**ولی کیست و اولی الامر چه کسانی اند؟ - راسخون
**مناظره شیعه وسنی - معناى اولى الأمر از قرآن
** آیا اطاعت از اولی الامر مثل اطاعت از رسول و خداست؟(پایگاه اطلاع رسانی حوزه)
**مصداق اولی الامر کیست؟ | پرسمان دانشجویی - اندیشه ی سیاسی
** آیه اولی الامر - ویکیپدیا، دانشنامه آزاد
***نسیم معرفت**
** دریایی از معارف در سوره حمد ( فاتِحَةُ الکِتاب)
بسم الله الرحمن الرحیم(1)
سلام علیکم
سوره فاتِحَةُ الکِتاب به عنوان اُمُّ القُرآن نامیده شده و در واقع دربرگیرنده اصول وخطوط اصلی معارف قرآنی می باشد. اگر ما مسلمانان کمی وقت بگذاریم و در پی فهم اسرار سوره حمد باشیم بخشی از مشکلات فکری وعقیدتی ما در بُعد معرفتی حل خواهد شد آنگاه در بُعد نظری وفکری وعقیدتی نه راه افراط خواهیم پیمود ونه راه تفریط . به نظر بنده برخی افراد که فقط به بُعد رحمانیت خدا توجه نمودند و مردم را به این سو فرا می خوانند هنوز درک درستی از سوره حمد ( فاتِحَةُ الکِتاب) ندارند. سوره حمد از ابتداء تا انتهاء یک دوره معارف را به ما تعلیم می دهد و شایسته است که در فهم این معارف بلند کوشا باشیم. در بخشی از سوره حمد که روزانه چندین بار در نماز ها می خوانیم چنین آمده است:..... اِهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ. صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ.
سه پرسش در اینجا وجود دارد:
1- أَنعَمتَ عَلَیهِمْ چه کسانی هستند ؟
2- اَلمَغضُوبِ عَلَیهِمْ چه کسانی هستند؟
3- اَلضَّالِّینَ چه کسانی می باشند؟
بنده الان در مقام آن نیستم که به طور تفصیلی به پاسخ این سه سوال بپردازم بلکه مقصودم توجه دادن به برخی نکته ها بود.
یکی از نکات آن است که خداوند با همه لطف و رحمتی که دارد و رحمتش هم برغضب و خشمش غلبه دارد با این حال در سوره حمد ( که آغازش به رحمت عام وخاصش اشاره دارد) بیان می دارد که عده ای مورد خشم وغضب الهی بودند و هستند و ما مسلمانان و بندگان الهی نباید در طریق ( اَلمَغضُوبِ عَلَیهِمْ) گام برداریم. اگر کسی از صراط مستقیم خارج شود ودر مسیر انحراف وفساد وتباهی و ضلال واِضلال و.... گام بردارد و بر این امور اصرار بورزد قطعا مشمول خشم وقهرو غضب الهی قرار می گیرد و جایگاهش آتش جهنم است. همانطور که ما بر اساس آموزه های قرآنی و دینی موظف به بشارت و تبشیر هستیم همچنین موظف هستیم که دیگران را از قهر وخشم الهی پرهیز دهیم و بترسانیم. به نظر بنده تعالیم بلند سوره حمد برخلاف گفته های فلانی و بهمانی است که مردم را فقط به رحمانیت و رحیمیت خداوند دعوت می کنند و سخنانشان طوری است که دیگران را نسبت به معاصی و گناهان گستاخ و جسور می نماید و توازُن و تعادل بین خوف و رجاء را که سفارش دین راستین پیامبر بزرگ اسلام (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) است از بین می برد...
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
والسلام
سیداصغرسعادت میرقدیم
تذکر : در یکی از گروه های مجازی کلیپی ارسال شد که حاوی گزیده هایی از سخنرانی های حجت الأسلام ..... و حجت الأسلام ..... بود که به نحوِ افراط مردم را دعوت به رحمانیت و رحیمیت خداوند دعوت می کردند و کسانی را که از عذاب الهی در برابر گناهان و معاصی سخن می گویند و مردم را از عذاب وعقاب الهی بیم و پرهیز می دهند به شدت مورد اعتراض و انتقاد وتوبیخ قرار دادند... بنده نیز به تناسب به اختصار پاسخ دادم.
***************************************************
**چه ویژگیهایی انسان را مغضوب خدا میکند؟ - تبیان
**غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِم وَلَاالضّالّین [ دو خط انحرافی ] (تَرَنُّم)
**نقدی بر تفسیر و مفسران 46 - اهدنا الصّراط المستقیم(عندلیب آنلاین)
**تفاوتهای مغضوب علیهم و ضالین - مرکز آموزش تخصصی تفسیر
**منظور از نعمت داده شدگان، مغضوبین و ضالین در سوره حمد چه کسانی هستند(سایت اسلام کوئیست زیر نظر استاد هادوی تهرانی)
***نسیم معرفت**
دو وصیتنامه از شهید سید علی سعادت میر قدیم لاهیجانی
** وصیت نامه شهید سیدعلی سعادت میرقدیم
بِسمِ رَبِّ الشُّهداءِ وَالصّدِّیقین
اینجانب فرزند شما سیدعلی سعادت تقاضا دارم که وقتی خبر شهادت من را شنیدید بسیار شادمان باشید وهرگز برایم گریه وزاری نکنید چون شهید لازم به گریه ندارد. شما پدر ومادر وخواهر وبرادر ودوستان وآشنایانِ من از شما می خواهم راه من را ادامه دهید وهمیشه علیه دشمنان اسلام قیام کنید چه با مشت وچه با سلاح وچه با چماق وهرگز با دشمن اسلام سازش نکنید وهرگز به این منافقان اعتماد نکنید وآنها را نابود کنید.
پدر ومادرعزیزم اگر من شهید شدم در روز عزای من با رویی شاد وشادمان باشید چون شهید همیشه زنده وجاوید است وانشاءالله که شهادت من باعث به حرکت درآمدن شما وباایمانشدن مردم محل ما باشد.
پدر ومادر وخواهر وبرادر وداماد وعروس وعمه وخاله من از شما امید آن دارم که هرگز برایم گریه نکنید وبجای گریه راه من را ادامه داده واز دوستان بخواهید که اشکالاتی که داشتم مرا ببخشند وراه من را ادامه دهند. من از برادرم سیدحسن ** می خواهم که تو می توانی راه من را ادامه دهی واین را نیز می دانم که می توانی. از او می خواهم مرا فراموش نکند . حتما.
انشاءالله آن چیزهایی که در نامه نوشته بودم اجرا می کنید ودوباره به مادرم می گویم : تومادرِ زینبی هستی وخدا از تو راضی است وتو ای پدرم تو هم مثل پدران شهیدان کربلا وشهیدان جنگ ایران هستید.
به مادرم بگویید که شیرش را برمن حلال کند ودر آخر همه شما را به خدا می سپارم.
والسلام
سیدعلی سعادت میرقدیم
***********************************************************************************
**وصیتنامه دیگر از شهید سیدعلی سعادت میرقدیم
بسمه رب الشهداء و الصدیقین
این بنده قبل از انقلاب و دوران طاغوت بچه ای بودم که اسلام واقعی را نمی شناختم و فکر می کردم که اسلام یک دینی است که فقط تشویق به نماز خواندن و روزه گرفتن می کند ، ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری یک مرجع تقلید تشیع و یک رهبر بیدار و آگاه یعنی امام خمینی ( ره ) اسلام واقعی را شناختم و به مبارزه با ظالمان و ستمگران و منافقان روی آوردم .
در ابتدا وارد بسیج مستضعفین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی لاهیجان شدم تا بتوانم ضمن خدمت به مردم مسلمان ، مبارزه با ضد انقلاب داخلی و خارجی را پیشه خود سازم و از شما برادران مسلمان می خواهم که اسلام واقعی را بشناسید و در راه اسلام مبارزه کنید . به امام خمینی که رهبری بی نظیر است اعتماد کنید و از سخنان و رهنمودهایش سر پیچی نکنید. رهبری که طرفدار سرسخت مستضعفان و محرومان جهان است. شما پدر ومادر و بستگان من ، بعد از شهادتم برایم گریه نکنید و ناراحت نباشید و افتخار کنید که در راه اسلام عزیز کشته شده ام. شما هم برای اسلام فداکاری کنید و به هر وسیله ای که می توانید به میدان مبارزه علیه کفر بیایید و راه مرا ادامه دهید . پدر و مادر عزیز و دیگر فامیل ها و بستگان ، امید آن را دارم در روز عزایم نه تنها غمگین و ناراحت نبوده بلکه سرحال و شادمان باشید زیرا که شهید گریه و زاری ندارد و همیشه زنده و جاوید است و نزد خداوند روزی می خورد که قرآن کریم می فرماید : وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ (سوره آل عمران آیه 169) .
انشاءالله شهادت من باعث به حرکت درآمدن شما و مردم محل مان باشد. از دوستانم بخواهید که اگر از من بدی دیدند به بزرگی خودشان ببخشند و راه مرا که مبارزه با دشمنان اسلام است ادامه دهند . از برادرم سید حسن می خواهم که مرا فراموش نکند و راه مرا ادامه دهد. انشاءالله مطالبی را که توصیه کرده ام به آن عمل کرده و به مادرم نیز سفارش می کنم که تو مادر زینبی باش ودر شهادتم صبر را سر مشق زندگی خود قرار ده تا خدا از تو راضی باشد و تو پدر بزرگوار مانند پدران شهدای کربلای امام حسین (علیه السلام) و کربلای ایران نیز صَبور باش . از مادرم می خواهم که مرا حلال کند .
در خاتمه باید عرض کنم که من دو آرزو دارم : یکی اینکه اگر مُردم ، مرگ من شهادت در راه خدا باشد و دیگر اینکه شهادتم همراه با پیروزی اسلام باشد. به خداوند قسم یاد می کنم اگر هزار جان داشتم در راه خدا و اسلام عزیز فدا می کردم . همه شما را به خداوند بزرگ و مهربان می سپارم.
والسلام علیکم و علی عبادالله الصالحین .
کوچک شما سید علی سعادت
**تذکر: جناب حجت الأسلام سید حسن سعادت میرقدیم دو، سه سال قبل از شهادت شهید سید علی سعادت ، طلبه شده بود ودر مدرسه علمیه لاهیجان وبعد از آن در حوزه علمیه کاشان مشغول تحصیل علوم دینیه بوده.
*** شهید سید علی سعادت اشعاربسیار جالبی از برادر رزمنده در آن زمان جناب فضل الله صلواتی را در آخر وصیتنامه خود آورده که ذیلا ذکر می شود
(البته روزگار میچرخد ، بعضی ها در حوادث مختلف روزگار، دگرگون واستحاله می شوند وبعضی ها هم ثابت قدم واستوار وسالم می مانند امیدواریم که جناب دکتر فضل الله صلواتی نیز از مسیر درست انقلاب واسلام وارزش ها و اطاعت از ولی امر مسلمین حضرت آیت الله خامنه ای منحرف نشده باشند؟!!!:
** مبادا اجر خود را کم کنی مادر
عزیزم مادرم
آیا شنیدی؟
که اندرکربلا ظالم چه ها کرد؟
نه رحمی ، نه خداوندی
نه وجدانی ، نه انسانیتی
نه از مردی واز مردانگی چیزی
مگر فرزند تو مادر
از آن مردان پاک حق بُوَد بهتر
مسلّم این نخواهد بود
مبادا مادرم
کفران کنی لطف خدایی را
مبادا کم کنی از شکرهای خود
مبادا اجر خودرا کم کنی مادر
مبادا صبرتوشیطان برد مادر
وازغیرخدا یاری بخواهی ومددکاری
توباید فخر برعالم کنی
شادان شوی ازاینکه فرزندت فدای راه حق گردید
درراه حقیقت ها شد قربان
مگر مادر نمی دانی
که مرگ وزندگی دست چه کس باشد؟
نمی دانی که عمر هرکسی ثابت ومرگش نیز معلوم است؟
نمی خواهی توای مادر
بجای مرگ در بستر
که فرزندت شهید راه حق گردد
شهید راه انسانیت ها
شهید راه پاکی ها
شهیدراه پاکیزه ها
جاوید مانَد
زنده گردد تا ابد
در پیش خدا
در عالم معنی
در ورای عالم پیدا
بمانَد جاودان
روزی خورَد
اندر بهشت ونزد مردان خدا
نزد پیغمبر وامامان
فداکاران راه دین وایمان
تا راه یزدان جاودان مانَد
نخور غم مادرم
نالان مشو
شیوَن مکن
شادان وسرخوش باش
شادی کن
برای صبح پیروزی که نزدیک است
به امّید چنین روزی به امّید چنین روزی
{ عزیزم، مادرم،
آیا شنیدی
که اندر کربلا ظالم چه ها کرد؟
نه، رحمی، نه خداوندی
نه، وجدانی، نه انسانیتی
نه از مردانگی و نه از مردی چیزی
مگر فرزند تو مادر از آن مردان پاک حق بود بهتر
عزیزش بیشتر داری
مسلم این نخواهد بود،
مبادا مادرم کفران کنی، لطف خدایی را
مبادا کم کنی از شکرهای خود
مبادا اجر خود را کم کنی مادر
مبادا صبر تو شیطان بَرَد مادر
و از غیر از خدا یاری بخواهی و مددکاری
و از جز او کمک خواهی
تو باید فخر بر عالم کنی
شادان شوی از اینکه فرزندت فدای راه حق گردد
و در راه حقیقت ها شود قربان
مگر مادر نمی دانی که مرگ و زندگی دست چه کس باشد
نمی دانی که عمر هرکسی ثابت و مرگش نیز معلوم است
نمیخواهی تو ای مادر به جای مرگ خِفّت بار و ننگ آور
به جای مرگ در بستر
که فرزندت شهید راه حق گردد
شهید راه پاکیها
شهید پاکبازیها
جاوید مانَد، زنده گردد تا ابد در این جهان و در دل تاریخ
در پیش خدا در عالم معنا
ورای عالم پیدا،
بمانَد جاودان
روزی خورَد اندر بهشت و نزد مردان خدا
نزد پیغمبرها، امامان و فداکاران راه دین و ایمان
راه یزدان جاودان ماند
مخور غم مادرم،
نالان مشو شیون مکن
شادان و سرخوش باش برای صبح پیروزی که نزدیک است
به امید چنین روزی به امید چنین روزی}
تذکر: عزیزانی که در باره شهید سید علی سعادت عکس وتصویر وخاطره و... دارند لطف کنند از طریق ایمیل برای ما ارسال فرمایند
ایمیل ما:saadat_110@mihanmail.ir
***نسیم معرفت**
سلام و احترام
***شرک و بت پرستی با ادبیات عصر جدید!!!!!
بررسی یک متن انحرافی که یکی از افراد در یکی از گروه های مجازی ارسال کرده بود.
واما متن انحرافی
دین باید مشوق زندگی باشد. باید زندگی تو را غنی تر و زیباتر سازد. باید آفریننده باشد، نه انزواطلب. دین نباید حواس تو را پرت کند و راکد سازد، بلکه باید تو را حساس تر سازد. برای من هیچ خدایی غیر از خود زندگی و هیچ معبودی غیر از خود هستی وجود ندارد. پس همه چیز یک جشن الهی است. وقتی می گویم همه چیز منظورم همه چیز است: زندگی و مرگ، پیوند و جدایی، کودکی و جوانی و پیری .... همه چیز یک جشن شادی است. اگر همه چیز را جشن بگیری، یک پرستشگر واقعی می شوی. لازم نیست باوری داشته باشی. هرجا باشی و هرکاری انجام دهی، پرستش تو می شود. نیایش و دینداری تو می شود.
واما بررسی متن انحرافی توسط بنده
متن فوق به حسب ظاهر زیبا است ولی متن انحرافی و دارای اجمال و ابهام و حتی تناقض می باشد. اگر جمله (لا الا الا الله) را معتقد باشیم با برهان عقلی نتیجه آن است که معبودی غیر از خدا نیست و جز او قابل پرستش نیست. اینکه در متن گفته شده که (برای من .... هیچ معبودی غیر از خود هستی وجود ندارد) مراد از هستی چیست؟ اگر مراد هستی محض و وجود صرف باشد در این صورت آن همان خداوند سبحان است که وجودش صرف الوجود و عین الوجود و هستی محض است و اگر مراد از هستی
اطوار وانواع و پدیده های هستی باشد کما اینکه عبارات بعدی در متن مذکور گویای آن است که مراد نویسنده از هستی همان اطوار وانواع و پدیده های هستی است نه هستی محض ، در این صورت چنین شخصی غیر خدای سبحان را معبود خود قرار داده است و دچار شرک و انحراف شده است .
بت پرستان عصر جاهلی تعدادی از بت ها را معبود های خود می دانستند ولی بت پرستان عصر مدرن همه پدیده ها را می پرستند و معبود خود قرار می دهند؟!! و گفتار انحرافی و کفرآمیز و شرک آلود خود را چنین بیان می دارند که ( ...پس همه چیز یک جشن الهی است . وقتی می گویم همه چیز ، منظورم همه چیز است : زندگی و مرگ ، پیوند و جدایی ، کودکی وجوانی و پیری ... همه چیز یک جشن شادی است. اگر همه چیز را جشن بگیری یک پرستشگر واقعی می شوی!!!لازم نیست باوری داشته باشی!!!! هرجا باشی وهرکاری انجام دهی ، پرستش تو می شود. نیایش و دینداری تو می شود!!! ) درود بر بت پرستان عصر جاهلی که اقلا چند خدایی بیشتر نداشتند ولی بت پرستان عصر مدرن با متن هایی فریبنده تشویق به بت های بی شمار می کنند. اینها می گویند هرکاری انجام دهی وبه هر که رو آوری و به هر چیزی توجه کنی نیایش و دینداری و پرستش توست ونیازی نیست که دین خاصی داشته باشی. میگویند لازم نیست که معتقد به دین محمد صلی الله علیه وآله وسلم باشی. لازم نیست خدای یگانه را بپرستی. همه چیز می تواند در همه حال معبود تو باشد و تو هم در همه حال در نیایشی پس همه چیز یک جشن الهی است!!! این همان سخنان کفرآمیز وشرک آلود و گفتار انحرافی است که با ادبیات عصر جدید تبیین شده است....!!!!
سیداصغرسعادت میرقدیم
**در رابطه با مطالبی که در بالا ارائه داشتم یکی دیگر از عزیزان اشکال نمود و بعد بنده نیز پاسخ دادم:
واما اشکال :
سلام بر حاج آقا سعادت، برادر بزرگوار. اینکه گفته میشود اعراب جاهلی بت پرست بودند بر حسب شهادت خدا بت پرست نبودند. ما دستکم دو آیه در قران داریم که می گوید. آنان (اصنام) شفیعان ما هستند در نزد خدا. هوءالا شفعنا عندالله. پیش از ظهور اسلام خدا در نزد اعراب جاهلی شناخته شده بود و فقط بت ها را بعنوان واسطه و توسل بین خودشان و خدا قرار میدادند. مشکل شان با محمد ص بر سر این بود که چرا خدا بین ما بزرگان قریش و محمد ص، محمد را برگزیده در صورتی که ما از هر جهت بر محمد ص برتری داریم و رسول اکرم و رسالتش را دروغ می پنداشتند. یک چنین شکلی را در مسیحیت هم داشتیم و کاهنان دین یهود میگفتند ما به خدا نزدیک تریم تا مریم س و عیسی ع . تنها تفاوت کاهنان و اعراب جاهلی در نوع تفکرشان این بوده که کاهنان دارای کتاب و اهل کتاب بودند. بله اگر وجود این دو آیه نبود بنده هم میگفتم اعراب جاهلی بت پرست بودند. آنان بتان را شفیعان خود نزد خدا قرار دادند. اگر کار آنان بت پرستی بود پس ما هم بت پرست هستیم . اعراب به سیصد و اندی بت قانع بودند اما ما کارمان از هزاران بت هم گذشته. ما هم به حضور انواع بقاع شناخته شده و نشده میرویم و از آنان میخواهیم شفاعت کنند ما را نزد خدا. باز در قران آیات مختلفی داریم که ما را از این اعمال باز داشته. منتهی چون اکثریت مردم از قران بی خبرند و در عمرشان لای کتاب خدا باز نکرده اند تا ببینند خدایشان چه گفته مبادرت به این کار میکنند. تازه آن قران خوانده هاشان هم مبادرت به این کار میکنند از بس که قرنها تو گوششان نسل اندر نسل خوانده شده و عادت کرده اند و تبدیل به ذات و فطرتشان شده. همه اینها در قیامت باید پاسخگوی اعمالشان باشند. بی شک آنجا برای فرار خودشان از مهلکه خواهند گفت ما بی تقصیرین و در دنیا پدران ما و علمای دین ما بما اینطور آموختند و این جوابها هیچ کمکی به آنها نخواهد کرد. ما یک عقب افتادکی فکری دیگری هم داریم که اعراب جاهلی نداشتند و آن اینکه (بویژه در شمال کشور ) درختان را هم شفاعتگر خودشان میدانند. دخیل می بندند . پارچه های سبز دور تا دور تنه درختان بسته اند و به راز و نیاز می پردازند. آیا از نظر حضرتعالی این اعمال از مصادیق چیست؟ در سیاهکل خیابان لشکریان بعد از پل کانال سر خیابان چندین درخت است که همین کار ها را باهاش کرده اند. آنانی که دیده اند که دیده اند و آنانی که ندیده اند چند تصویر از زوایای مختلف می گیرم و می فرستم. این درختان کنار یک خیابان است و مانعی در خیابان است و هیچکس از مسولین از دست مردم ان محل جرات نمیکنند این مظاهر شرک را قطع کنند. بله حاج آقای عزیز ما هم با اعراب پیش از اسلام هیچ فرقی نداریم.
واما پاسخ بنده :
سلام واحترام
تشکر از لطف شما
در سوره صافات آیه 95 از قول حضرت ابراهیم بت شکن ع در خطاب به بت پرستان آن عصر چنین آمده است که :اتعبدون ماتنحتون آیا چیزی را که خود با دستان خود تراشیدید و ساخته اید می پرستید. باید توجه شود که مشکل بت پرستان در عبودیت و ربوبیت بود نه در خالقیت. آنها خدا را خالق می دانستند ولی ربوبیت برای خدا قایل نبودند لذا بتان را اربابان خود می پنداشتند و بت ها را مستقل در تاثیر می دانستند و در برابر آن ها به سجده می افتادند و قربانی ها می کردند. آنها به پندا غلط خود بت ها را وسیله ای برای تقرب به خدا می پنداشتند ولی اعتقاد کامل به ربوبیت بت ها داشتند( دقت بفرمایید) پس دو چیز در بت پرستان مسلم است : 1- استقلال در ربوبیت آن ها که بت ها مستقل در تاثیر هستند 2- عبودیت که منحصرا از آن خداست آن را در برابر بت ها انجام می دادند و بعد فروعات شرک آلود دیگر را به این دواصل بت پرستی اصافه بفرمایید و در تاریخ مطالعه کنید که چه می کردند. بحث شفاعت وتوسل به حضرات معصومین ع هیج قابل مقایسه با رفتار بت پرستان نیست و دقت در این مباحث هرگونه سو فهم را برطرف می سازد و ایرادات جاهلانه وهابیت در باب توسل وشفاعت بطور مستوفی و مستدل پاسخ داده شده است و به نظر می رسد که جناب آقای..... خطوط اصلی انحراف بت پرستان را توجه نفرمودند لذا قیاس مع الفارق با زیارت وتوسل وشفاعت نسبت به حضرات معصومین علیهم السلام و امام زادگان فرمودند. بت پرستی یک عمل خرافی برخلاف عقل وفطرت است که همه شقوق آن در هر عصر و مصری باطل است....
فَتَأَمَّل جَیِّدا
واما اینکه برخی از مردم به خرافاتی مانند توجه خاص به فلان درخت می کنند تا حاجت هاشان را بگیرند اگر این عمل از روی اعتقاد کامل و استقلال در تاثیر باشد هم شرک است و هم مصداق بت پرستی به شکلی دیگر....
ولی به نظر بنده برخی از مردم عزیز ما که گاهی چنین رفتار هایی از آنها رخ می نماید منظورشون استقلال در تاثیر نیست بلکه به جهت برداشت های سطحی و عرفی غلط خود برخی اعمال جاهلانه از آن ها سر می زند که نیازی به توضیح نیست....
درضمن در همه ما انسان ها یا شرک خفی است ویا شرک جلی واما در بت پرستان مصداق بارز شرک جلی بوده است. به طور قاعده کلی عرض می کنم که اگر به هر شخص و چیزی در برابر خداوند متعال تاثیر استقلالی قایل باشیم دچار شرک جلی خواهیم بود .....
موفق باشید
سیداصغرسعادت میرقدیم
*************************************************************
**مفاهیم دینی در اندیشه «اُوشُو»(OSHO)پرسمان دانشجویی اخلاق
** اُوشُو (OSHO) کیست؟
***نسیم معرفت**
مراد از صُلب و تَرائب در(آیاتِ 5 و 6 و 7 ) از سوره طارِق چیست؟
فَلْیَنظُرِ الْانسَانُ مِمَّ خُلِقَ «5 » خُلِقَ مِن مَّاءٍ دَافِقٍ «6» یَخَْرُجُ مِن بَینِْ الصُّلْبِ وَ الترََّائبِ «7» (الطارق آیاتِ 5،6،7)
ترجمه: انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است * از آب جهنده خلق شده است * همان آبى که از میان کمر و استخوانهاى سینه (یا جلو) بیرون مىآید.
در این آیه سخن از این که نطفهی مرد پس از ورود به رحم زن با چه ترکیب میشود و «اوول» در زن از کجا تشکیل شده یا خارج میشود نیامده است، بلکه سخن فقط راجع به «مَنی» مرد است که از آن به عنوان «آب جهنده» نام برده شده و بیان شده که این آب، ( یَخَْرُجُ ) از «صُلب» و «تَرائب» خارج میشود. چرا که اوول در زن «دافِق – جهنده» نیست. در مورد نقش مشترک زن و مرد در به وجود آمدن فرزند، در آیات دیگری بحث شده است.
«صُلب»، به معنای چیزی سخت و شدید است و در آناتومی بدن نیز به استخوانهای پشت گفته میشود که از پس گردن تا آخر ران و کمر ادامه دارد. «بین صُلب» همان نخاع و آب نخاع است که مرکز اعصاب کل بدن بوده و محل عبور اجزای منی است تا در انتها به شکل نهایی «مَنی» درآید.
«تَرائب» نیز از ریشهی تراب است و به معنای دو چیز مساوی در بدن به کار میرود. لذا بین دو سینه، بین نخاع و سینه و هم چنین بین دو استخوان ران (محل آلت تناسلی) نیز تراب نامیده میشود.
دقت شود که قرآن کریم احکام بسیاری در بارهی طهارت، جنابت، نزدیکی و حتی زنا و لواط دارد، اما هیچ گاه به اسامی آلت تناسلی زن یا مرد اشاره نمینماید.
با توجه به معانی متفاوت «ترائب»، مفسران تعاریف متفاوتی از خروج منی از بین صُلب و تَرائب کردهاند که البته هیچ کدام با علم امروز منافات ندارد.
الف – منظور از صُلب و تَرائب این است که آب مَنی از بین ستون فقرات پشت (محل تشکیل) و دو استخوان ران پا (محل آلت تناسلی – محل خروج) خارج میشود.
ب – صُلب یعنی استخوانها پشت و ترائب یعنی استخوانهای جلو و آب منی از بین استخوانهای پشت عبور کرده و از بین استخوانهای جلو (محل آلت تناسلی) خارج میشود.
ج - «صُلب» به معنای پشت مرد، به عنوان یک مرکز عصبی، و «تَرائب» به معنای ما بین دو استخوان ران است، که کنایه از دستگاه تناسلی مرد دارد پس آیهی صُلب و تَرائب با نظرات دانشمندان جنینشناسی نیز مطابقت دارد.
د – صُلب به معنای استخوانهای سفت و محکم پشت و ترائب در مقابل صلب به معنای استخوانهای جلو یا اسخوانهای نرم و سفید جلو (در زن و مرد – محل قرار گرفتن آلت تناسلی) است. که در این صورت نیز منافاتی با علم امروز پیدا نمیکند.
ھ - منی مرد از میان صُلب (استخوانهای پشت) و ترائب (استخوان پاهای) او خارج میشود. از نظر کالبد شکافی، تمامی نقاط و مجاری عبور منی در محدوده صُلب و ترائب (استخوان پاها) قرار دارند. غدد کیسهای پشت پروستات (که ترشح آنها قسمتی از منی را تشکیل میدهد) نیز در این محدوده قرار دارند. پس میتوان گفت: منی از میان صلب مرد به عنوان یک مرکز عصبی ـ تناسل امر کننده ـ و ترائب او به عنوان رشتههای عصبی مأمور به اجرا، خارج میشوند.
و - ترائب یعنی پیش روی انسان است در مقابل صلب به معنی پشت انسان قرار دارد و «صلب و ترائب» جمع هر دو و به معنای کل وجود است. چرا که منی از کل اجزای مرد گرفته میشود و به همین دلیل وقت خروج همه بدن مرد سست میشود. در این برداشت «صلب و ترائب» کنایه از همهی بدن، چه نواحی پشت و چه نواحی جلو میباشد. و بیان شده است که عمدهترین پیدایش نطفهی مرد از نخاع شوکی است.
ز- جای اولیهای که بیضه یا رحم در جنین قرار میگیرند، پشت و انتهای ستون فقرات آن است. قبل از شش ماهگی جنین، تخم و تخمدان هر دو در پشت قرار دارند و پس از شش ماهگی در جنس نر هر دو به پایین کشیده شده و در پوستهی بیضه قرار میگیرند و به وضع عادی در میآیند و در جنس ماده نیز مختصر جابجا شده و در دو طرف پهلو محاذی لولههای رحم جایگزین میشوند.)
چنان چه مشهود است، هیچ یک از این تعابیر و تفاسیر با علم امروز منافات ندارد.
http://www.x-shobhe.com/shobhe/1042.html
***نسیم معرفت**
بخشی از زیارت حضرت عباس بن على بن ابیطالب (علیهما السّلام)
لَعَنَ اللَّهُ مَنْ جَهِلَ بِحَقِّکَ وَ اسْتَخَفَّ بِحُرْمَتِکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ حَالَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ مَاءِ الْفُرَاتِ...... أَشْهَدُ أَنَّکَ قُتِلْتَ مَظْلُوماً........
خدا لعنت کند کند کسى که تو را کشت، و لعنت کند کسى را که جاهل بود به حقّت، و حرمتت را سبک شمرد، و خدا لعنت کند کسى را که بین تو و آب فرات پرده شد، شهادت مى دهم که تو مظلومانه کشته شدى
........السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ سَلَّمَ السَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ مَغْفِرَتُهُ وَ رِضْوَانُهُ وَ عَلَى رُوحِکَ وَ بَدَنِکَ أَشْهَدُ وَ أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّکَ مَضَیْتَ عَلَى مَا مَضَى بِهِ الْبَدْرِیُّونَ وَ الْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الْمُنَاصِحُونَ لَهُ فِی جِهَادِ أَعْدَائِهِ الْمُبَالِغُونَ فِی نُصْرَةِ أَوْلِیَائِهِ الذَّابُّونَ عَنْ أَحِبَّائِهِ فَجَزَاکَ اللَّهُ أَفْضَلَ الْجَزَاءِ وَ أَکْثَرَ الْجَزَاءِ وَ أَوْفَرَ الْجَزَاءِ وَ أَوْفَى جَزَاءِ أَحَدٍ مِمَّنْ وَفَى بِبَیْعَتِهِ وَ اسْتَجَابَ لَهُ دَعْوَتَهُ وَ أَطَاعَ وُلاةَ أَمْرِهِ.....
سلام بر تو اى بنده شایسته فرمانبر خدا و رسول خدا، و امیر مؤمنان و حسن و حسین (درود خدا بر آنان باد) ، سلام و رحمت خدا و برکات و مغفرت و رضوانش بر تو بر روان و تن تو، شهادت می دهم و خدا را شاهد مى گیرم، که تو به همان مسیرى رفتى که اهل بدر رفتند، و در آن راه از دنیا گذشتند، آن مجاهدان در راه خدا، و خیرخواهان براى خدا، در مبارزه با دشمنان خدا، و تلاش گران در یارى اولیایش، آن دفاع کنندگان از عاشقانش، خدا پاداشت دهد، به برترین و بیشترین، و کامل ترین پاداش، و وفاکننده ترین پاداش، یکى از آنان که به بیعت او وفا کرد، و دعوتش را اجابت نمود، و از والیان امر اطاعت کرد
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبَّاسَ ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ أَوَّلِ الْقَوْمِ إِسْلاماً وَ أَقْدَمِهِمْ إِیمَاناً وَ أَقْوَمِهِمْ بِدِینِ اللَّهِ وَ أَحْوَطِهِمْ عَلَى الْإِسْلامِ أَشْهَدُ لَقَدْ نَصَحْتَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَخِیکَ فَنِعْمَ الْأَخُ الْمُوَاسِی فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً اسْتَحَلَّتْ مِنْکَ الْمَحَارِمَ وَ انْتَهَکَتْ حُرْمَةَ الْإِسْلامِ فَنِعْمَ الصَّابِرُ الْمُجَاهِدُ الْمُحَامِی النَّاصِرُ وَ الْأَخُ الدَّافِعُ عَنْ أَخِیهِ .....
سلام بر تو اى ابا الفضل العباس فرزند امیر مؤمنان، سلام بر تو اى فرزند سرور جانشینان، سلام بر تو اى فرزند اولین نفر امت در اسلام آوردن، و پیش ترین شان در ایمان و استوارترین شان در پایبندى به دین خدا، و با احتیاط ترین شان بر اسلام، شهادت می دهم که تو براى خدا و رسولش و برادرت خیرخواهى نمودى، پس چه خوب برادر همدردى بودى، خدا لعنت کند امتى را که تو را کشت، و لعنت کند امتى را که به تو ستم روا داشت، و لعنت کند امتى را که حرمت هاى تو را حلال شمرد، و پرده احترام اسلام را درید، پس چه نیکو صبرکننده، جهادگر حامى، یارى دهنده و برادر دفاع کننده از برادرش بودی.....
بحارالأنوار، ج98، ص218.
** چند حدیث در فضیلت حضرت قمر بنی هاشم عباس بن علی ( علیهما السلام)
امام صادق علیه السلام : کانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِیٍّ نافِذَ البَصیرَةِ صُلبَ الإیمانِ جاهَدَ مَعَ أبی عَبدِاللّه ِ و أبلى بَلاءً حَسَنا و مَضى شَهیدَا ؛
«عموی ما عباس نور قلبی او نافذ بود، ایمانش قوی بود و در رکاب امام حسین (علیه السلام) جهاد کرد، و نعمتی نیک به او داده شده و به مقام شهادت نائل آمد».
منبع :سرّ سلسله العلویه، ص89.
قال الأمام زین العابدین (علیه السلام) : «رَحِمَ اللَّهُ الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَى وَ فَدَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّى قُطِعَتْ یَدَاهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِمَا جَنَاحَیْنِ یَطِیرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِکَةِ فِی الْجَنَّةِ … و إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً یَغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»
امام سجاد (علیه السلام) فرمود: خداوند رحمت کند عباس را! برادرش را بر خود ترجیح داد و خود را فدای او کرد تا این که دو دستانش قطع شد. خداوند هم در مقابل این دو دست دو بال به او اعطا کرد تا در بهشت با ملائکه ی خدا به پرواز در آید… و در نزد خداوند آن حضرت مقامی دارد که جمیع شهداء، غبطهی آن مقام را می خورند.
سرّ سلسله العلویه، ص89 .
أنَّ لِلعَبّاسِ عِندَ اللّهِ مَنزِلَةٌ یَغبِطُهُ بِها جَمیعُ الشُّهداءِ یَومَ القیامَةِ .
بحار الأنوار: ج 22 ، ص 274.
جولان ابومحمد الجولانی و یارانش در حلب + تصاویر
چرا (خان طومان) در جنوب حلب سقوط کرد؟
گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ شخصیت، سیره و نهضت زندگىآفرین سرور و سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام) همواره از سوى اندیشمندان مورد دقت و بررسى و نقادى قرار گرفته است. هزاران مقاله و صدها کتاب از طرف صاحبان اندیشه و قلم و بیان از همه ملل و نحل به رشته تحریر درآمده است .
در میان متفکّران، کسانى به بلنداى شخصیت آن امام همام اشاره کردهاند که حتّى کمترین سنخیّت با حضرت ندارند و برخى از آنان حتّى از مخالفان او به حساب مىآیند، امّا در عین حال او را ستودهاند .
در این نوشتار مختصر، سخنان تعدادى از بزرگان و متفکّران جهان را دراین باره مىخوانید:
جرج جرداق (دانشمند و ادیب مسیحی)
وقتی یزید، مردم را تشویق به قتل امام حسین(ع) و مأمور به خونریزی میکرد، آنها میگفتند: چه مبلغی به ما میدهی؟ امّا انصار حسین(ع) به او گفتند: ما با تو هستیم و اگر هفتاد بار کشته شویم، باز میخواهیم در رکابت جنگ کنیم و کشته شویم .
آنتون بارا (اندیشمند مسیحی)
اگر حسین از آنِ ما بود، در هر سرزمینی برای او بیرقی بر میافراشتیم و در هر روستایی برای او منبری برپا میکردیم و مردم را با نام حسین به مسیحیّت فرا میخواندیم.
املاس توندون (رئیس سابق کنگره ملّی هندوستان)
این فداکاریهای عالی از قبیل شهادت امام حسین(ع)، سطح فکر آدمی را ارتقاء بخشیده، و شایسته است خاطره آن همیشه باقی بماند و یادآوری شود.
فردریک جِمس
درس امام حسین و هر قهرمان شهید دیگری این است که در دنیا، اصول ابدی عدالت و ترحم و محبّت وجود دارد که تغییرناپذیرند و همچنین میرساند که هر گاه کسی برای این صفات مقاومت کند و در راه آن پافشاری کند، آن اصول همیشه در دنیا باقی و پایدار خواهد ماند .
بنت الشاطی (نویسنده معروف مصری)
زینب، خواهر حسینبن علی، لذّت پیروزی را در کام ابن زیاد و بنیامیّه خراب کرد و در جام پیروزی آنان قطرات زهر ریخت. در همه حوادث سیاسی پس از عاشورا همچون قیام مختار و عبدالله بن زبیر و سقوط دولت امویّان و برپایی حکومت عباسیّان و ریشه دواندن مذهب تشیّع، زینب ـ قهرمان کربلا ـ نقش برانگیزاننده داشت .
عباس محمود عقّاد (نویسنده و ادیب مصری):
جنبش حسین، یکی از بینظیرترین جنبشهای تاریخی است که تاکنون در زمینه دعوتهای دینی یا نهضتهای سیاسی پایدار گشته است... دولت اموی پس از این جنبش، به قدر عمر یک انسان طبیعی، دوام نیاورد و از شهادت حسین تا انقراض آنان بیش از شصت و اندی سال نگذشت .
چارلز دیکنز (نویسنده معروف انگلیسی)
اگر منظور حسین، جنگ در راه خواستههای دنیایی بود، من نمیفهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حکم میکند که او فقط به خاطر اسلام فداکاری خویش را انجام داد.
محمد علی جناح (رهبر بزرگ پاکستان)
هیچ نمونهای از شجاعت بهتر از این که حسین از لحاظ فداکاری و شهامت نشان داد، در عالم پیدا نمیشود. به عقیده من، تمام مسلمانان باید از این شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربانی کرد، پیروی کنند.
. ل. م. بوید
در طول قرون، افراد بشر همیشه جرأت و پردلی، عظمت روح و بزرگی قلب و شهامت روانی را دوست داشتهاند و به خاطر همینهاست که آزادی و عدالت هرگز به نیروی ظلم و فساد تسلیم نمیشود. و این بود عظمت امام حسین و من مسرورم کهبا کسانی که این فداکاری عظیم را از جان و دل ثنا میگویند، شرکت کردهام،هر چند که 1300 سال از آن تاریخ گذشته است.
مهاتما گاندی (رهبر بزرگ هندوستان)
من زندگی امام حسین، آن شهید بزرگ اسلام را به دقّت خواندهام و توجّهکافی به صفحات کربلا کردهام. بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهدیک کشور پیروز گردد، باید از امام حسین پیروی کند.
توماس کارلایل (دانشمند انگلیسی)
بهترین درسی که از تراژدی کربلا میگیریم، این است که حسین و یارانش به خدا ایمان استوار داشتند.
آنها با عمل خود روشن کردند که تفوّق عددی در جایی که حق و باطل روبهرومیشوند، اهمیّت ندارد و پیروزی حسین با وجود اقلیّتی که داشت، باعث شگفتیمن است.
توماس ماساریک
اگر چه کشیشان ما هم از ذکر مصایب حضرت مسیح، مردم را متأثّر میسازند،ولی آن شور و هیجانی که در پیروان حسین یافت میشود، در پیروان مسیح یافتنخواهد شد و گویا سبب این باشد که مصایب مسیح در برابر مصایب حسین، پر کاهیاست در مقابل یک کوه عظیم پیکر.
ادوارد براون (پروفسور)
حتی غیر مسلمانان نیز نمیتوانند پاکی روحی را که این جنگ اسلامی تحت لوای آن انجام گرفت، انکار کنند.
بروکلمان کارل (خاورشناس و پژوهشگر آلمانی)
شهادت حسین علاوه بر نتایج و اثرات سیاسی، موجب تحکیم و اشاعه مذهب شیعه گردید و این مذهب، مرکز و مظهر تمایلات ضدّ غرب شد.
موریس دو کبری
این دانشمند بزرگ مسیحی پس از تمجید و ستایش شکوه و عظمت روز عاشورا چنین میگوید: «حسین(ع) برای شرف و ناموس و اجرای احکام اسلام و از بین بردن ظلم و ستم و جلوگیری از حیف و میل مسلمین و حمایت از مستضعفین و بینوایان و به خاطر خدا از جان و مال و فرزند گذشت؛ اما زیر بار استعمار نرفت پس بیایید ما نیز شیوه او را سرمشق خود قرار داده از زیر دست استعمارگران خلاصی یابیم و مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح دهیم زیرا مرگ با عزت بهتر از زندگی همراه با ذلت است.»
مسیو ماربین
مسیو ماربین -دانشمند و محقق آلمانی- درباره امام حسین(ع) و قیام جاودانهاش، همچنین علل قیام آن حضرت(ع) و نتایج آن به طور مفصل سخن رانده است که خلاصه آن چنین است:
«حسین بن علی(ع) -نوه محمد(ص)، که از دختر محبوبش فاطمه(س) متولد شده- تنها کسی است که در چهارده قرن پیش در برابر حکومت جور و ظلم قد علم کرد. در فرزند علی(ع)، همه اخلاق و صفاتی که در دوران حکومت عرب پسندیده و قابل احترام بود، مشاهده میشد. حسین(ع) شجاعت و دلاوری را از پدر خود به ارث برده بود و به احکام و دستورات اسلام تسلطی کامل داشت.....
موضوعی را که نمیتوان نادیده گرفت این است که حسین(ع) اولین شخص سیاستمداری بود که تا به امروز، احدی سیاستی به مؤثری سیاست او اتخاذ ننموده است. زمانی که بنیامیه- دشمن کینهتوز اسلام- در مقام هتک حرمت به اسلام برآمدند، حسین(ع) سکوت را جایز ندانسته به طور جدی و علنی علیه بنیامیه و حکومت وقت قیام کرد و آل ابیسفیان و یزیدیان را به رسوایی و نابودی کشانید. او علناً و آشکارا میگفت: من در راه حق و جهت امر به معروف قیام خواهم کرد و کمترین تردیدی ندارم که در این راه کشته خواهم شد. من قیام خواهم کرد اگر چه جان خود و عزیزانم را در این راه از دست بدهم. او به گفتهاش عمل کرد؛ عملی که هیچگاه در دنیا سابقه نداشته و نخواهد داشت که شرحش از حد ایجاز ما خارج است.
تاریخ عاشورا کاملاً نشان میدهد که هیچ یک از شهیدان کربلا عمداً خود را به کشتن ندادهاند، بلکه هر یک از کشتهشدگان مورد هجوم و تاخت و تاز سپاه دشمن قرار گرفته مظلومانه از پای درآمدهاند و هر یک از این شهدا به اندازه مظلومیتشان بر عظمت و بزرگی اسلام افزودهاند؛ ولی شهادت حسین(ع) از همه مهمتر و از روی دانش و بصیرت و سیاست انجام گرفت و این شهادت و شهامت در تاریخ بشریت نظیر نداشته است.
... چندی نگذشت که حکومت ظلم و جور معاویه و جانشینان او از میان رفت و در کمتر از یک قرن، قدرت از بنیامیه سلب گردید. خارج شدن قدرت از دست بنیامیه به گونهای انجام شد که امروز نام و نشانی از آنان نمودار نیست و اگر در متن کتابهای تاریخی نامی از این قوم ذکر شده در تعقیب آن هزاران نفرین و ناسزا نوشته شده و این نیست مگر به واسطه قیام حسین(ع) و یاران باوفای او.»
واشنگتن ایرونیک
این مورخ شهیر آمریکایی در تمجید و ستایش از شخصیت و قیام سید و سالار شهیدان(ع) مینویسد: «برای [امام] حسین(ع) ممکن بود که زندگی خود را با تسلیم شدن به اراده یزید نجات بخشد، لیکن مسؤولیت پیشوایی و نهضت نجاتبخش اسلام اجازه نمیداد که او یزید را به عنوان خلافت بشناسد، لذا خود را برای هر ناراحتی و فداکاری برای رها ساختن اسلام از چنگال بنیامیه آماده ساخت. در زیر آفتاب سوزان و روی ریگهای تفتیده عربستان، روح حسین(ع) فنا ناپذیر است. ای رهبر نمونه شجاعت و ای شهسوار من ای حسین(ع).»
پروفسور ادوارد براون
پروفسور ادوارد گرانویل براون مشهور به ادوارد براون، پزشک و مستشرق بزرگ انگلیسی و استادیار زبان فارسی در دانشگاه کمبریج از قیام با عظمت کربلا چنین یاد میکند: «آیا اقلیتی پیدا میشود که حدیث کربلا را بشنود؛ اما آشفته و محزون نگردد، حتی غیر مسلمانان نیز نمیتوانند پاکی روحی را که این جنگ اسلامی در تحت لوای آن انجام گرفت انکار کنند.
گیبون
این مورخ مشهور نیز مینویسد: «در طی قرون گذشته و در سرزمینهای مختلف، بشریت صحنههای حزنآوری به عظمت قیام حسینی که موجب بیداری قلب خونسردترین خوانندگان خواهد شد به خود ندیده است.»
پورشو تامداس (تاملاس) توندون
این اندیشمند هندو در توصیف امام حسین(ع) و قیام شجاعانهاش مینویسد: «شهادت امام حسین(ع) از همان زمان که طفلی بیش نبودم در من تأثیر عمیق و حزنآوری داشت. من اهمیت داشتن این خاطره بزرگ تاریخی را میدانم. فداکاریهایی مانند شهادت امام حسین(ع)، سطح فرهنگ بشر را ارتقا میبخشد و خاطره آن شایسته است بماند و یادآوری گردد.»
آنتون بارا
این دانمشند مسیحی سوریتبار در کتابش -الحسین(ع) فی الفکر المسیحی- ضمن پرداختن به اسباب و علل قیام سیدالشهداء(ع) بارها از شخصیت عظیم و دستنیافتنی سید و سالار شهیدان(ع) سخن به میان آورده است. در قسمتی از این کتاب، او ضمن برشمردن اوصافی از شخصیت والای امام حسین(ع) چنین مینویسد:
«شمع فروزان اسلام: حسین(ع) راه رهایی را برای میلیونها مسلمان روشن کرد. مسیر حرکت و گام برداشتن را به آنان شناساند و آنان را از افتادن در گودال ضلالت و سقوط در دام گناه و خفت برحذر داشت. با پرتو نور همیشه درخشان خود، راه حق را پیش چشم آنان آشکار کرد و نشانههای ترس و تنهایی را از این راه زدود و از آن پس انسانهای مؤمن، با بهرهگیری از نور شمعی که او با سوختن خود در سرزمین کربلا برافروخت و تا آنگاه که خداوند اراده کند پرفروغ خواهد ماند، از این راه عبور خواهند کرد.
آیت الله قاضی(ره):
در عزاداری و زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) مسامحه ننمایید.روضه هفتگی ولو دوسه نفر باشد، اسباب گشایش امور است و اگر هفتگی هم نشد دهه اول محرم ترکنشود.
آیت الله بروجردی(ره):
ایشان مبتلابه درد چشم شدند، فرمودند:«در روز عاشورا مقداری از گِلِ پیشانی عزاداریامام حسین علیه السلام را بر چشمان خود مالیدم، دیگر در عمرم مبتلا به دردچشم نشدم و از عینک هم استفاده نکردم!»
گریه بر سید الشهدا(ع) از نماز شب بالاتر است.
حاج میرزا اسماعیل دولابی (ره):
محبت و عزاداری برای امام حسین(ع) انسان را زود به مقصد می رساند.
آیت الله بهاءالدینی(ره):
دستگاه امام حسین(ع) فوق فقه است... نباید به دستگاه امام حسین(ع) اهانت شود، این عزاداریها احیا کننده نماز و مساجد است.
آیت الله گلپایگانی(ره):
دلم میخواهد نام مرا هم جزو روضه خوانهای حضرت سید الشهداء(ع) ثبت نمایند.
آیت الله علامه طباطبایی(ره):
هیچ کس به هیچ مرحلهای از معنویت نرسید، مگر در حرم مطهر امام حسین(ع) و یا در توسل به آن حضرت.
آیت الله عبدالکریم حائری(ره):
روضهخوانی و گریه بر سیدالشهدا(ع) عمل مستحبی است که هزار واجب درآن است.
آیت الله کمپانی(ره):
در مجلس روضه خوانی که داشتند، مقید بودند که خودشان پای سماور بنشینند و خودشان همه کفشها را جفت کنند.
***نسیم معرفت**
نام خدا
ویژگی های کار برای خدا
1-بانام خداآغازمیشود.
2-بااخلاص ونیت پاک انجام میگیرد(باخلوص نیت نه نیت فلوس).
3-قربة الی الله انجام می گیرد.
4-رنگ خدایی دارد(صبغة الله ومن احسن من الله صبغة سوره بقره آیه 138).
5-پشیمانی ندارد.
6-سرخوردگی ودلخوردگی ودلسردی وافسردگی ندارد.
7-باعشق وعلاقه وبدون توقع ازغیر خدا انجام میشود.
8-ملامت ملامتگران تاثیری درآن ندارد.
9-ازروی تدبیر ودرایت وعقل ومشورت و..انجام میشود.
10-خشنودی ورضایت الهی در آن مدنظر است.
11-مصلحت وصلاح کار مورد توجه است.
12-ریاوسمعه درآن نیست.
13-تحسین وتقبیح دیگران درآن نقشی ندارداگر چه اگر مورد تمجید وستایش دیگران واقع شود نیکو است.
14-فطرت سالم انسان ها آن رامی پسندد.
15-برکات وثمرات ونتائج زیادی دارد.
16-ماندگار است.
17-بااستواری واستحکام انجام میگیرد.
18-سستی وسهل انگاری درآن نیست.
19-باشادابی ونشاط انجام میشود.
20-خشنودی خدا وفرشتگان واهلبیت(ع)رادرپی دارد.
21-مشمول دعای خیر خوبان ونیکان بویژه حضرت ولیعصر(عج) می باشد.
22-اگربه موانع برخورد کردراه حلی برای آن پیدا میشود(بن بست ندارد).
23-اگر به هر علتی ناتمام ماند خداوند به صور مختلف جبران میکند.
24-موانع آنرا خداوند برطرف میکند.
25-طمع دنیا ومادیگری ومانند آن درآن نیست اگرچه برکات مادی ودنیوی هم دارد.
26-لذت وحلاوت وشیرینی آن در دنیا هم قابل درک است.
27-عاقبت به خیری به همراه دارد.
28-ازدغل بازی ونفاق وحقه بازی و...مبرا وپاک است.
29-منت درآن نیست(در قرآن سوره بقره آیه264 آمده است:لاتبطلوا صدقاتکم بالمن والاذی ودر سوره محمدص آیه33آمده است:یاایهاالذین آمنوا اطیعواالله واطیعواالرسول ولاتبطلوااعمالکم. البته این آیه جنبه سیاسی،اجتماعی دارد وتکیه آیه روی وحدت ومحور رهبری است که سرپیچی از امام ورهبری مشروع، همه اعمال را باطل میکند).
30-بدون سر وصدا وشلوغ کاری انجام میشود.
31-باتوجه واهتمام وهمت عالی انجام میگیرد.
32-امدادها وعنایات الهی رادرپی دارد(مورد توجه الهی است).
33-باعث نورانیت دل است.
34-احساس پوچی وبیهودگی وزیان وضرر درآن نمیشود.
35-به وعده های الهی توجه میگردد.
36-ارزش دنیایی وآخرتی دارد.
37-پوچ وبی ارزش وبی وزن نیست.
38-سبب نورانیت نامه اعمال است.
39-باعث نجات انسان درآخرت است.
40-نورانیت قبروقیامت رادرپی دارد.
41-باحرام ومعصیت وگناه واذیت وآزار وظلم وستم دیگران همراه نیست.
42-از تملق وچاپلوسی دور است.
43-باصبر وحوصله وشکیبایی انجام می گردد.
44-شرک آلود نیست.
45-افراط وتفریط درآن نیست.
46-اسراف درآن نیست.
47-توقع پاداش ومزد آن از خداوند است نه از مردم وغیرخدا(رجوع به آیه77ازسوره کهف).
48-کار نورانیت پیدا میکند.
49-هواهای نفسانی وشیطانی در آن نیست.
50-منیت وادعا ومن من کردن درآن نیست.
51-ازشهرت طلبی وجاه طلبی مبرا وپاک است.
52-از روی ایمان به خدا انجام میشود.
53-از روی اطاعت خدا ورسول ص واهل بیت(ع) وحضرت ولیعصر(عج)انجام میگردد(رجوع به آیه33از سوره محمدص).
54-باعث تخریب ووهن وتضعیف دین نمی شود.پس هرکاری که موجب تخریب ووهن دین گردد برای خدا نیست اگر چه به اسم خدا وبه عنوان کار برای خدا انجام شود...... .
lمرحوم شیخ رجبعلی خیاط فرمودند: اگر کسی برای خدا کار کند، چشم دلش باز می شود.
ونیز فرمود: هرکاری می کنید نگویید: "من کردم"، بگویید: «لطف خداست». همه را از خدا بدانید.
**ویژگی های کار برای خدا - پایگاه اندیشوران حوزه
.: Weblog Themes By Pichak :.