**سردار سلیمانی در کنگره هشت هزار شهید گیلان :
گیلان افتخار ایران است
سردار قاسم سلیمانی گفت: گیلان یک بهشت الهی است ، نعمتی الهی در ایران اسلامی که قابلیت های زیادی دراد ، استانی است که نخبگان و برجستگان زیادی دارد و هدایای فراوانی به اسلام هدیه کرده است.
به گزارش درسیاهکل به نقل از 8دی، حاج قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس در نخستین کنگره شهدای استان گیلان ضمن تسلیت شهادت امام موسی کاظم گفت: چنین جلسه ای کم نظیر است ، من در کنگره های زیادی شرکت کرده ام اما کنگره شهدای گیلان بوی خاصی از آن استشمام می شود ، انگار که واقعا شهدا در آن حضور دارند و اداره جلسه توسط یادگاران شهدا فضای جلسه را عطرآگین کرده است.
وی افزود: گیلان یک بهشت الهی است ، نعمتی الهی در ایران اسلامی که قابلیت های زیادی دارد ، استانی است که نخبگان و برجستگان زیادی دارد و هدایای فراوانی به اسلام هدیه کرده است.
سلیمانی در ادامه اظهار داشت: گیلان استان کوچکی است اما همه ایران را در خود جای داده است ، گیلان افتخار اغیران است ، برگ زنده ای از ایران است، 8 هزار شهید انسان را متحیر می کند ، و بالغ بر 30 هزار جانباز ، آزاده و شهید در استانی با این جمعیت نسبت به کل کشور بی نظیر است و گیلان به تنهایی به اندازه چند استان ادای حق کرده است.
وی افزود : من به نوبه خودم به عنوان یک ایرانی و شیعه خدمتگزار دست همه ی دست اندرکاران کنگره را می بوسم و تشکر می کنم بابت برگزاری چنین جلسه ای که در آن تلاش می شود دوران دفاع مقدس و در های قیمتی که در آن وجود دارد به جامعه معرفی شود.
فرمانده سپاه قدس گفت: در این جلسه می خواهم به سه نکته اشاره کنم ، نکته ی اول در باب معرفت است ، نکته دوم در باب اهداف شهداست و نکته سوم در باب سلوک اخلاقی شهداست.
سلیمانی با اشاره به عدم توانایی ما برای درک معنای شهید و شهادت گفت: تا کسی شهید نبود ، شهید نمی شود و اگر کسی را دیدید که بوی شهید از رفتار او مشاهده می گردد بدانید شهید می شود، شرط شهید شدن، شهید بودن است. شهید حجاب های ظلمانی را پشت سر می گذارد و به جایگاه عند ربهم یرزقون نایل می شود. شهدای حرم، هوشمند ترین های معاصر اند، چون مترصد فرصتی بودند که خودشان را به محبوب اتصال دهند و به فوز اعظم دست یابند.
سلیمانی گفت: مسیر اصلی که همه ی شهدا طی کرده اند و به اینجا رسیده اند مسیر هجرت است. هجرت از خود و مقامات و زیباییها. مثل شهید عطری.. شهدا این هجرت را در همه ابعاد به کمال رساندند و مرتبه سوم جهاد است. پایداری دین است.
سلیمانی گفت: در مقام شهدا نباید تردید کرد. مثل ائمه دریای اعجاز هستند. آنها همچون قطره ای هستند که به دریا وصل شده اند، آهن همیشه آهن است اما در مدار مغناطیس که قرار بگیرد آهن ربا می شود و همه را جذب می کند و شهید به مدار الله متصل است پس اعجاز دارد و به این دلیل است که انسان توسل می کند.
وی اظهار داشت: شهید چون ذوب در خداست اخلاص پیدا کرده است ، این یک قاعده است ، هرکس به مدار علی نزدیک شد کمیل می شود ، ابوذر می شود ، سلمان می شود و فلسفه شهید فلسفه اتصال است.
سلیمانی گفت:8 هزار شهید دادن ساده نیست و گیلا در طول 8 سال دفاع مقدس 8 هزار شهید داده است یعنی هر سال هزار نفر جوان شهید شده اند.
سلیمانی در ادامه افزود: قربانی مهم است اما دلیل اصلی آن مهمتر است. امام اسلام ناب را کاووش کرد این خبرگی امام بود.انقلاب برای نجات تنها اسلام نبود بلکه برای نجات ایران بود. 700سال تاریخ ایران توسط غیرایرانی ها حکومت شد.اگر اسلام نبود ایران تمام میشد. لذا دفاع از اسلام دفاع از ایران است. نماز هم میشود قضا شود اما جهاد هرگز نباید قضا شود که اگر قضا شود نماز هم قضا میشود.
وی در پایان اظهار داشت: ما خرمنی از آتش دور کشورمان است عراق و افغانستان و ترکیه و پاکستان را ببینید. جمهوری اسلامی را با کجا می خواهیم مقایسه کنیم.این آزادی رشد علمی و امنیت را کجا باید یافت؟ عزت مهم است. چه چیزی می تواند جایگزین عزت شود؟ چه ارزشی دارد پاسپورت ما را قبول کنند؟ عزت چه می شود؟ استقلال مهم است. در اقتصاد در فرهنگ در سیاست و مساله جنگ و جبهه نباید فراموش شود.
http://www.darsiahkal.ir/69818/69818/
*******************************************************************
به گزارش «لاهیجان»، همزمان با برگزاری نخستین کنگره هشت هزار شهید استان گیلان که امروز(14 اردیبهشت) در میدان شهدای ذهاب رشت در حال برگزاری است از 270 کتاب با موضوع ایثار و شهدا با حضور آیت الله نوری همدانی و سردار سیمانی در رشت، رونمایی شد.
کتاب «فرهنگ اَعلام» که دایره المعارف 300 کلمه ای از زندگی نامه شهدا از زمان تولد تا شهادت را دربر دارد و نیز جلد اول کتاب «وصیت نامه 400 شهید استان گیلان» از جمله کتاب هایی هستند که رونمایی شدند.
این کتاب ها را بنیادشهید، بنیا حفظ آثار و نشر ارزش ها دفاع مقدس، کنگره هشت هزار شهید گیلان و حوزه هنری تدوین وم نتشر کرده است.
همچنین در این مراسم از تمبر کنگر ههشت هزار شهید استان گیلان نیز پرده برداری شد./شبستان
http://www.lahidjan.com/69213/%D8%B1%D9%88%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AA%D9%85%D8%A8%D8%B1-%DA%A9%D9%86%DA%AF%D8%B1%D9%87-%D9%87%D8%B4%D8%AA-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%DA%AF%DB%8C%D9%84.html
***نسیم معرفت**
بسم الله الرحمن الرحیم
*گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست.
مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای
مکتب متعالی و نورانی اسلام و اهلبیت (علیهم السلام) در طول تاریخ با مجاهدت ها و ایثار ها و شهادت ها همراه بوده وخواهد بود. اسلام وقرآن و آیین راستین محمدی (صَلّی الّلهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) از آغاز ظهور تا کنون مواجه با خصومت ها و دشمنی های سرسختانه دشمنان و مستکبرین بوده وبعدها نیز چنین خواهد بود. اسلام و قرآن هیچگاه دعوت به جنگ نکرده ونمی کند مگر زمانی که دشمنان اسلام آغاز به جنگ نمایند و یا توطئه بزرگی بر ضد اسلام وبشریت طراحی شده باشد که در این صورت مسلمین و مردم مُجاز خواهند بود که در برابر متجاوزین به عنوان دفاع و جهاد ، ایستادگی و مقاومت و مقابله نمایند . باب جهاد وشهادت برای مقابله با مستکبرین و متجاوزین و دشمنان اسلام وقرآن همیشه باز است و ملت ایران و پیروان اسلام و اهل بیت (علیهم السلام) با الگو گیری از قیام اباعبد الله الحسین ( علیه السلام) همیشه و در همه حال برای حفظ وحراست و پاسداشت از حریم دین و قرآن و ارزش های اسلامی و دینی وانقلابی آماده جهاد و شهادت و ایثار و جانبازی وفداکاری هستند. ملت شریف ایران که به اسلام و دین محمدی (صَلّی الّلهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) و مکتب نورانی اهلبیت(علیهم السلام) عشق می ورزند هیچگاه خواهان ذلت پذیری و ظلم و ستم نبودند و در طول تاریخ نیز ثابت کردند که در برابر متجاوزین و ستمگران ساکت نخواهند ماند. زمانی که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی ، نهضت و قیام خود را بر ضد حکومت فاسد و فاجر ستمشاهی آغاز نمود ، ملت مجاهد وشهید پرور ایران با مال وجان و تقدیم هزاران شهید و جانباز از نهضت و قیام مقدس امام خمینی حمایت و پشتیبانی کردند و بعد از انقلاب نیز در همه عرصه های دشوار و در همه سختی ها وفشار ها و در برابر همه دشمنان اسلام و انقلاب از خود مقاومت نشان دادند و از انقلاب و ارزش های اسلامی وانقلابی و آرمان های امام خمینی ره دفاع کردند. زمانی که صدام تکریتی با تحریک استکبار جهانی برای نابودی انقلاب اسلامی به جمهوری اسلامی ایران حمله کرد ، باز ملت شریف ایران و اقشار مختلف و مردان و زنان و جوانان این آب و خاک در برابر ارتش متجاوز صدامی ایستادگی کردند و با رشادت ها و ایثارگری ها و جانبازی ها و شهادت ها از اسلام و قرآن و انقلاب و جمهوری اسلامی ایران دفاع نمودند. هر استانی از استان های ایران وهر شهری از شهر های ایران و بلکه شاید هر روستایی از روستاهای این کشور عزیز در بردارنده شهید ویا شهدایی است که برای حفظ اسلام و قرآن و انقلاب و ارزش های اسلامی و دینی و انقلابی جان عزیز خود را فدا کردند. گاهی بعضی خانواده ها چندین عزیز خود را تقدیم اسلام و قرآن و انقلاب نمودند و بر این فداکاری ها افتخار می کردند. استان گیلان نیز یکی از استان های ایران اسلامی است که مردم شریف آن در طول تاریخ عشق و ارادت خود را به اسلام و قرآن واهل بیت (علیهم السلام) ثابت نمودند ودر راه مبارزه با ظلم وستم بسیار خوب درخشیدند. آنها در نهضت جنگل که یکی از عرصه های پیکار با ستمگران و متجاوزین بود از خود رشادت ها و فداکاری ها نشان دادند که در تاریخ ایران وگیلان ثبت شده است. در راه حمایت از نهضت وقیام امام خمینی و نیز پشتیبانی از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران از هیچ خدمت و کوششی دریغ نورزیدند . مردم گیلان در جنگ تحمیلی نیز برای دفاع از اسلام و قرآن و کشور از جهات مختلف ( کمک های مالی و معنوی و...)بسیار خوش درخشیدند و هزاران شهید و جانباز تقدیم نمودند. کگنره هشت هزار شهید استان گیلان که در تاریخ چهاردهم اردیبهشت 1395 در میدان شهدای ذهاب رشت با حضور سردار سلیمانی و حضرت آیت الله نوری همدانی و آیت الله زین العابدین قربانی و خانواده های شهداء و جانبازان و ایثارگران وسایر اقشار برگزار شد ، نشان دهنده آن است که مردم استان گیلان همیشه در خدمت اسلام و قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) و نظام مقدس جمهوری اسلامی بوده وخواهند بود و لحظه ای در حفظ و حراست از ارزش های شهداء و ارزش های دینی کوتاهی و غفلت نخواهند کرد. همیشه از خط اصیل بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی و آرمان های پاک او و نیز از ولی فقیه زمان مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای حمایت کرده و در پشتیبانی از ولایت مطلقه فقیه هیچگاه کوتاهی نخواهند کرد. در پایان یادی می کنم از مرحوم آیت الله صادق احسانبخش امام جمعه سابق رشت و نماینده حضرت امام خمینی در استان گیلان که اَلحَق والأِنصاف خدمات ارزنده ای در جمیع جهات برای مردم گیلان انجام داد.
والسلام
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
چهاردهم اردیبهشت 1395 .
روز سه شنبه
25 رجب المرجب 1437 ه.ق
شهر مقدس قم
**پیام استادسیداصغرسعادت میرقدیم به مناسبت کنگره هشت هزار شهیدگیلان
***نسیم معرفت**
جلوه ای از شخصیت بی نظیر امام کاظم علیه السلام
امام کاظم علیه السلام در زمان خود به علم و تقوا و زهد و دیانت و عبادت، شهرت داشت تا جایی که این ابن ابی الحدید معتزلی درباره ایشان می نویسد: «فقاهت، دیانت، عبادت، بردباری و شکیبایی همه در آن حضرت جمع بود.» 1
دانش امام
امام جعفر صادق علیه السلام بر علم فرزندش موسی بن جعفر گواهی داده و فرموده است: اگر از این پسرم درباره آنچه در مصحف (قرآن) وجود دارد بپرسی به یقین عالمانه پاسخت می دهد. و نیز فرموده است: حکمت فهم، سخاوت و دانش امور دینی مردم که در آن گرفتار اختلاف و سردرگمی شده اند نزد اوست. عالمان دانش های فراوانی در عرصه دین و غیر دین از آن حضرت نقل کرده و در میان محدثان به «عالم» شهره یافته بود. مفید می گوید: مردم روایات بسیاری از ابوالحسن موسی نقل کرده اند او فقیه ترین مردم زمان خود بود. 2
عبادت وتقوای حضرت
زهد و عبادت امام کاظم علیه السلام به قدری شهره بود که هارون الرشید سرسخت ترین دشمن امام نیز می گوید: این مرد از راهیان بنی هاشم است.3 تاریخ نگاران او را عابدترین مردم روزگار خود خوانده اند تا آنجا که «عبدصالح» و «زین المجتهدین» ( زیور کوشندگان در عبادت) لقب گرفت و هرگز کسی همانند او در بندگی و فرمانبرداری دیده نشده .
نمونه هایی از عبادت امام
1.نماز: شب را نمازهای مستحبی می گزارد و آنها را با نماز صبح پیوند می داد. آن گاه تا برآمدن خورشید به تعقیبات می پرداخت و چون خورشید طلوع می کرد حضرت سر به سجده می گذارد و پیوسته به دعا و ستایش خداوند مشغول بود تا این که ظهر فرا می رسید. البته باید توجه داشت که ظاهرا این عمل همیشگی حضرت نبوده است زیرا در تاریخ به کرار آمده که حضرت در پی حوائج مؤمنان بوده اند و این جزء سیره حضرات معصومین علیهم السلام است که رسیدگی امور مسلمانان را مقدم بر عبادت شبانه روز غیر از واجبات می دانستند. شاهد این مطلب اینکه دقیقا چنین مطلبی در زمان زندانی بودن حضرت نقل شده بنابراین می توان این گونه عبادت را به آن زمان تطبیق کرد. هارون از فراز کاخ خود خانه زندان ربیع را می کاوید. او در جای مخصوصی از آن خانه جامعه ای بر زمین می دید که هرگز جا بجا نمی شود و حرکتی ندارد. از این موضوع در شگفت شده از ربیع پرسید: این پیراهن چیست که همه روزه آن را در همین جا می بینم؟ ربیع پاسخ می دهد: ای امیرالمؤمنین آنچه می بینی پیراهن نیست بلکه موسی بن جعفر است که همه روزه هنگام برآمدن خورشید سرش به سجده می نهد و ظهر هنگام، سر از سجده بر می دارد. اینجا بود که هارون الرشید مبهوت شده نتوانست شگفتی خود را پنهان کند و گفت: اما او از زاهدان بنی هاشم است. 4
و نیز در زمانی که در سیاهچالهای هارون بسر می برد حضرت خطاب به خداوند عرضه می دارد: اللهم انّی أسئلک أن تفرغنی بعبادتک اللهم و قد فعلتَ فلک الحمد. بار خدایا از تو می خواستم فرصتی عنایت کنی تا به بندگی و عبادتت بپردازم خداوندا آنچه می خواستم فراهم نمودی پس ستایش تو را سزاست.
2. روزه داری: حضرت کاظم علیه السلام روزها روزه داشت و شب ها را به عبادت زنده می داشت، به ویژه زمانی که به دستور هارون در زندان بسر می برد.
3. حج: آن حضرت در حالی که اسبان راهوار و اصیل در مسیر سفر آزاد گذاشته بود مسافت میان مدینه و مکه را پیاده طی می کرد. تمام افراد خانواده حضرت و نیز برادرش علی بن جعفر درباره مدت زمانی که در راه بودند می گوید: نخستین سفر 26روز ، دومین آن 25 روز سفر سوم 24 روز و چهارمین سفر 21 روز به درازا کشید. 5
4. تلاوت قرآن: حضرت قرآن را با دقت و تدبر و خوش نواتر از هر کس می خواند و چون به خواندن قرآن می پرداخت اندوهگین می شد آن گونه که هر کس تلاوت حضرت را می شنید می گریست. 6
حفص می گوید: او قرآن را با آهنگی حزین می خواند و چون به تلاوت می پرداخت گویی که با مخاطبی گفت و گو می کند.7
5. آزاد کردن بردگان : حضرت هزار برده را به انگیزه جلب خشنودی خدا و تقرب به درگاهش آزاد کرد.
زهد امام :
ابراهیم بن عبدالحمید ابعاد و دامنه زهد امام کاظم علیه السلام را چنین بیسان می کند: وارد خانه ای شدم که حضرت در آن نماز می گزارد. در آن جا جز یک زنبیل که از برگ خرما بافته شده بود و شمشیری آویخته و یک قرآن چیزی دیگر نبود. در روایت ابراهیم زندگی امام کاظم علیه السلام آن چنان ساده و زاهدانه توصیف شده بود که حداقل نیاز ها و وسایل زندگی که طبقه ضعیف جامعه آن روز نیز از آن برخوردار بود نداشت و این خود دلیل روشنی بر رویگردانی آن حضرت از دنیا و لوازم آن است. البته امام در حالی چنین زاهدانه می زیست که اموال فراوان و حقوق شرعی از سوی شیعیان برای امام فرستاده می شد.
بخشندگی امام
مورخان به اتفاق گفته اند که او هر آنچه داشت بدون چشم داشت پاداش و یا سپاسگزاری در راه خدا به آنان داد. او آنچه به مستمندان می داد مخفیانه و به طور ناشناس بود تا مبادا ذلت خواهش را در چهره درخواست کننده ببیند. کیسه هایی حاوی دویست تا چهارصد دینار به آنان می داد . این کیسه ها در زیادی و گرانی ضرب المثل بودند. خاندان حضرت می گفتند: شگفت انگیز است کسی که از کیسه های موسی برخوردار شود و از کمبود و فقر شکایت کند. 8
بردباری حضرت
در بردباری و فرو بردن خشم نیز ضرب المثل بود. یکی از نوادگان عمر بن خطاب رفتار بد و نکوهیده ای با امام داشت پیوسته امیرالمؤمنین علی علیه السلام را ناسزا می گفت. عده ای از دوستان امام کاظم بر آن شدند تا او را بکشند. اما امام آنان را از این کار بازداشت و بر آن شد تا مشکل را به صورتی دیگر حل کند . از این رو محل او را جویا شد به حضرت گفتند: در اطراف مدینه به زراعت مشغول است. حضرت بی خبر بسوی او روانه شد آن مرد خطاب به حضرت فریاد برآورد: کشت مرا پایمال مکن! حضرت همچنان به راه خود ادامه داد تا اینکه به وی نزدیک شده بنای مهربانی با او گذاشت و با لطیف ترین گفتار با او سخن گفت؛ سپس به نرمی از او پرسید: چقدر به مزرعه تو زیان رسیده است؟ گفت: صد دینار. امام فرمود: امید داری از این مزرعه چه مقدار سود عایدت شود؟ گفت: دویست دینار . امام سیصد دینار به او داد و فرمود: این برای توست و کشت تو نیز باقی است. مرد منفعل شد و از این که پیش تر رفتاری ناشایست با امام داشت شرمنده گردید. 9
نوشته سید روح الله علوی - گروه دین و اندیشه تبیان
پی نوشت ها:
1.شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 273
2. ارشاد، ج 2، ص 225
3. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 31
4. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص95
5. بحارالانوار، ج48، ص 100
6. مناقب، ج4، ص 348
7. اصول کافی، ج2، ص 606
8. عمدة الطالب، ص 185
9. ارشاد، ج2، ص233.
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=151324
***نسیم معرفت**
تاریخ درخشان و پرافتخار حوزه های علیمه شیعه همواره شاهد ظهور و بروز عالمان بزرگ و دانشمندان تلاشگری بوده که با همتی بلند و عزمی راسخ، مراتب علم و تقوی و معنویت را یکی پس از دیگری طی نموده و به درجات بالا نائل و به چراغ فروزانی تبدیل شده و انسانهای بسیاری را به سوی نور و هدایت و رستگاری رهنمون گردیده اند.
شهید آیت اللّه مرتضی مطهری یکی از شخصیتهای برجسته و کم نظیر در تاریخ اسلام و یکی از دانشمندان اسلام شناس و محققان توانا به شمار می رود که با تلاش و مجاهدت فراوان توانست در تمامی رشته های معارف اسلامی، صاحبنظری ژرف اندیش و محققی دقیق و در پاره ای حوزه ها همچون فلسفه، فقه و اصول در قله اجتهاد قرار گیرد. وی با افکار و اندیشه های ناب و اصیل خود، آثار و نتایج بزرگی را در زمینه های گوناگون علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در میان حوزویان و دانشگاهیان بر جای گذارد. با مجهز ساختن خویش به علوم روز و نیز تحقیق درباره اسلام و تعالیم حیات بخش آن و فهم دقیق آن، در برابر انبوه تهاجمات و شبهات مختلف ایستادگی کرد و با منطق و استدلال به مبارزه با افکار الحادی، التقاطی و متحجرانه پرداخت و اسلام را بدور از هرگونه تحریف و بدعت و کژاندیشی معرفی کرد و بدینوسیله از خود نامی جاودانه و ماندگار در تاریخ باقی گذاشت.
به منظور آشنایی با شخصیت علمی و خدمات فرهنگی استاد مطهری، مراحل تحصیل، تدریس و فعالیتهای علمی و فرهنگی ایشان را در چند محور مورد توجه قرار می دهیم.
استعداد و نبوغ
یکی از ویژگیهای استاد مطهری که نقش مهمی در برجستگی و شخصیت علمی کم نظیر وی دارد، برخورداری از استعداد و نبوغ فوق العاده و قدرت فراگیری زیاد مطالب علمی است. وی درباره این ویژگی خود می گوید: «افراد از نظر استعداد و یاد گرفتن و فراگیری مطالب علمی بر دو گونه اند برخی در سنین جوانی از قدرت فوق العاده ای برخوردارند و تا چند سال می توانند به شدّت بیاموزند ولی وقتی به اصطلاح پابه سن می گذارند، دیگر گویی استعداد آنها خشک می شود و فقط به هر آنچه که تا آن موقع آموخته اند اکتفا می کنند و به اصطلاح از کیسه می خورند. عموم افراد و دانشمندان از این سنخ اند اما در مورد برخی مطلب طور دیگری است یعنی همیشه دارای قدرت فراگیری اند. من از این دسته ام من امروز بیشتر از گذشته در خودم آمادگی برای آموختن احساس می کنم من امروز دلم می خواهد که دائماً مطالعه کنم و بیاموزم و تدریس کنم و بیاموزانم. یکی از تفضلات الهی این است که در حالی که بسیاری از دانشمندان اهل نظر هر چند سال یکبار درنظریات خود تجدید نظر می کنند و به اصطلاح تغییر رأی می دهند و گاه تا آخر عمر به چندین عقیده متناوب و متضاد گرایش پیدا می کنند، من از ابتدای جوانی تا حال، حتی یک سطر هم ننوشته ام که بعداً ببینم غلط بوده است. بحمداللّه هرچه از همان روزهای اول تا حالا نوشته ام و اندیشیده ام، هنوز بر همان عقیده ام.»(1)
استاد بزرگ او علامه طباطبایی این ویژگی را مورد تأکید قرار داده است: «مرحوم مغفور مطهری دانشمندی بود متفکر و محقق، دارای هوش سرشار و فکری روشن و ذهنی واقع بین.»(2)
حضرت آیت اللّه العظمی خامنه ای نیز پس از بیان عوامل مؤثر در تکوین (تَکوُّن وشکل گیری)شخصیت آیت اللّه مطهری می افزاید «آن چیزی که همه این استفاده ها را برای آقای مطهری ممکن می کرد استعداد قوی این مرد بود. این مرد دارای استعداد فکری بسیار زیادی بود، یک مغز بزرگ بود.»(3)
تحصیلات
استاد مطهری اولین گامهای علمی خود را با حضور در مکتب خانه نزد فردی به نام شیخ علی قلی آغاز کرد، به واسطه شور و اشتیاق فراوان به درس، صبح نخستین روز، در حالی که کتابی زیر بغل داشت قبل از سایر شاگردان به مکتب خانه رفت و منتظر ماند و در همین حال بر روی کتاب خود به خواب رفت. وی در مکتب خانه به یادگیری قرآن و خواندن و نوشتن پرداخت. در سن ده سالگی تحصیلات قدیم را شروع کرد و در محضر پدر خویش مقدمات را آغاز نمود و در سال 1313 ش در سن پانزده سالگی برای ادامه تحصیل به مشهد مقدس رفت و در مدرسه ابدال خان مقدمات علوم اسلامی را دنبال نمود.
به دنبال بسته شدن مدارس علمیه به دستور رضاخان و نیز در پی تخریب منزل پدریش در فریمان توسط عمال رضاخانی، مجبور به ترک حوزه علمیه مشهد و بازگشت به فریمان شد. در طول مدت اقامت دو ساله خود در فریمان، ایام خود را با مطالعه آثار تاریخی سپری می کرد که آثار فراوانی را در زندگی ایشان بر جای گذارد، «من هرچه مایه مطالعات تاریخی دارم، مربوط به همان دو سالی است که از مشهد به فریمان برگشتم.»(4)
استاد در سال 1315 به منظور تکمیل تحصیلات و بهره مندی از اساتید حوزه علمیه قم و نیز حضور در جوار حرم حضرت معصومه(ع) به قم عزیمت کرد و در مدرسه فیضیه اقامت گزید و با شرکت در دروس اساتید بزرگوار قم، به کسب علم و معنویت پرداخت.
وی در قم، کتاب مطول را نزد شهید آیت اللّه شیخ محمد صدوقی و شرح لمعه را نیز در محضر مرحوم آیت اللّه حاج آقا شهاب الدین نجفی مرعشی و کفایه را نیز نزد آیت اللّه محقق داماد تلمذ کرد و درس خارج فقه را با حضور در دروس حضرات آیات عظام حجت، صدر و خوانساری آغاز و سالها در درس خارج آقای حجت شرکت کرده و به دلیل تلاش و فعالیتهای علمی از ایشان جایزه دریافت نمود.
یکی از اساتیدی که شهید مطهری بهره های علمی، روحی و معنوی بسیاری از او برد، امام خمینی(رض) بود ایشان به مدت 12 سال در درس امام شرکت کرد و یک دوره کامل درس خارج اصول را نزد ایشان فرا گرفت. این درس به درخواست خود استاد و یکی از دوستانش گفته شد و اولین دوره خارج اصول امام بود که به غیر از آن دو، حدود ده تن دیگر از فضلا در آن شرکت می کردند.
امام خمینی شخصیتی الهی و روحانی بود که شهید مطهری گمشده خود را در وجود او یافت، «بعد از مهاجربت به قم، گمشده خویش را در شخصیتی دیگر یافتم.»(5)
استاد همچنین در درس منظومه و عرفان امام شرکت می کرد و اسفار ملاصدرا را به همراه چند تن از فضلا به طور خصوصی از محضر امام آموخت.
مطهری از حضور خود در درس حکمت الهی در محضر امام خمینی چنین یاد کرده است. «آن ایام، تازه با حکمت الهی اسلامی آشنا شده بودم و آن را نزد استادی که...الهیات اسلامی را واقعاً چشیده و عمیق ترین اندیشه های آن را دریافته بود و با شیرین ترین بیان آنها را بازگو می کرد، می آموختم. لذت آن روزها و مخصوصاً بیانات عمیق و لطیف و شیرین استاد از خاطره های فراموش ناشدنی عمر من است.»(6)
علاوه بر دروس فوق، درس اخلاق امام از جمله درسهایی بود که شهید مطهری را به شدت شیفته خود ساخته بود و با عشق و علاقه فراوان در آن شرکت می کرد و به کسب معنویت و ایمان می پرداخت.
استاد مطهری همچنین به مدت ده سال از محضر آیت اللّه بروجردی در درس خارج فقه و اصول بهره برد و به عنوان یکی از شاگردان مبرز و ممتاز ایشان به شمار می رفت. شهید مطهری می گفت: «به روش فقاهت ایشان ایمان دارم و معتقدم که باید تعقیب و تکمیل شود.»(7)
وی یکی از شاگردان مقیّد و دائمی درس آیت اللّه بروجردی و مورد توجه خاص ایشان بود به گونه ای که اگر روزی او در درس حاضر نمی شد استاد در میان خیل شاگردان غیبت او را حس می کرد. نقل است که روزی آیت اللّه بروجردی از گذر معروف «خان» برای تدریس به طرف صحن مطهر حضرت معصومه(س) می رفت، از دور ملاحظه کرد که آقای مطهری به طرف دیگری می رود، از اطرافیان سؤال کرد آقای مطهری کجا می رود الآن وقت درس است.(8)
یکی از اساتید برجسته شهید مطهری در زمینه فلسفه و علوم عقلی، مرحوم علامه طباطبایی است.
وی از سال 1323 یعنی در حالی که 25 سال از عمر خود را سپری کرده بود، به آموزش فلسفه روی آورد و این در حالی است که علاقه به علوم عقلی و اساتید این فن از سالهای قبل در او بوجود آمده بود و همواره به دنبال مطالعه و آشنایی با اینگونه آثار بود. وی می گوید: «تحصیل رسمی علوم عقلی را از سال 23 شمسی آغاز کردم. این میل را همیشه در خود احساس می کردم که با منطق و اندیشه مادیین از نزدیک آشنا گردم، آرا و عقاید آنها را در کتب خودشان بخوانم، دقیقاً یادم نیست. شاید در سال 25 بود که با برخی کتب مادیین که از طرف حزب توده ایران به زبان فارسی منتشر می شد و یا به زبان عربی در مصر مثلاً منتشر شده بود آشنا شدم. کتابهای دکتر تقی ارانی را هرچه می یافتم به دقت می خواندم و چون در آن وقت به علت آشنا نبودن با اصطلاحات فلسفی جدید، فهم مطالب آنها بر من دشوار بود، مکرر می خواندم و یادداشت بر می داشتم و به کتب مختلف مراجعه می کردم، بعضی از کتابهای ارانی را آن قدر مکرر خوانده بودم که جمله ها در ذهنم نقش بسته بود...»(9)
آیت اللّه مطهری در سال 1329 در درس علامه طباطبایی حضور یافت و به فراگیری الهیات شفا پرداخت. در همان سالها، به اتفاق گروهی از فضلا در جلسات هفتگی شبهای پنجشنبه مرحوم علامه شرکت می کرد. این درس بعدها به صورت کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» درآمد و با مقدمه و پاورقی و توضیحات مفصل و ارزنده استاد مطهری انتشار یافت. در این جلسات روش کار بدین صورت بود که استاد مطهری، مقالات را از قبل آماده می کرد و در جلسه می خواند و توضیح می داد و به سؤالات پاسخ داده می شد و گاهی متن را تغییر داده و پرسشها و پاسخها را بر آن می افزود.
حضور استاد مطهری در درس علامه طباطبایی، حضور عالمانه، محققانه و بسیار مفید و سازنده بود علامه درباره هوش و فهم دقیق شهید مطهری چنین می گوید: «مخصوصاً مرحوم مطهری یک هوش فوق العاده داشت و حرف از او ضایع نمی شد، حرفی که می گفتیم می گرفت و به مغزش می رسید.علاوه بر مسأله تقوی و انسانیت و جهات دیگر اخلاقی که انصافاً داشت، یک هوش فراوانی هم داشت وهرچه می گفتیم، هدر نمی رفت، مطمئن بودم که هدر نمی رود. بنده وقتی که ایشان به درسم می آمدند، حالت رقص پیدا می کردم از شوق و شعف، به جهت اینکه انسان می داند هرچه می گوید، هدر نمی رود و محفوظ است.»(10)
پس از مدت پنج سال که از اقامت آیت اللّه مطهری در قم می گذشت، تقدیر روزگار بر این شد تا در تابستان 1320 به بهانه فرار از گرمای قم به اصفهان عزیمت نماید. این سفر، زمینه ای برای آشنایی با استاد یا عالم بزرگ میرزا علی آقا شیرازی و بهره مندی از منش و روش آن بزرگوار را فراهم نمود و بدینوسیله او را با عالم پهناور نهج البلاغه امیرالمؤمنین آشنا ساخت.
«تا آنکه در تابستان سال 1320، پس از پنج سال که در قم اقامت داشتم برای فرار از گرمای قم به اصفهان رفتم، تصادف کوچکی مرا با فردی آشنا با نهج البلاغه آشنا کرد. او دست مرا گرفت و اندکی وارد دنیای نهج البلاغه کرد. آن وقت بود که عمیقاً احساس کردم این کتاب را نمی شناختم و بعدها مکرر آرزو کردم که ای کاش کسی پیدا شود و مرا با دنیای قرآن نیز آشنا سازد. از آن پس چهره نهج البلاغه در نظرم عوض شد مورد علاقه ام قرار گرفت و محبوبم شد گویی کتاب دیگری است غیر آن کتابی که از دوران کودکی آن را می شناختم، احساس کردم که دنیای جدیدی را کشف کرده ام.»(11)
تدریس در حوزه
سنت حوزه های علمیه همواره بر این اساس بود که معمولاً طلاب و روحانیون در کنار تحصیل، به تدریس نیز اشتغال داشتند.
استاد مطهری نیز در دوران اقامت، در قم، در کنار تحصیل، به تدریس نیز مشغول شد. ابتدا تدریس ادبیات را عهده دار شد و پس از آن کتابهای: شرح مطالع در علم منطق، شرح تجرید در علم کلام، شرح منظومه در فلسفه، رسائل، مکاسب و کفایه را تدریس نمود.
استاد که دروس طلبگی خود را به شایستگی خوانده و فهمیده بود و از روحانیون ممتاز در حوزه به شمار می رفت و مراتب علمی بالایی بدست آورده بود. به زودی در شمار اساتید بنام حوزه قرار گرفت و حوزه درسش، زبانزد اهل علم شد.
وی پس از عزیمت به تهران نیز ارتباط خود را با طلاب و روحانیون حوزه علمیه قم قطع ننمود و با برگزاری کلاس درس، به تعلیم و تربیت آنها ادامه داد. و از سال 1351 تا 1357 هفته ای سه روز به قم می رفتند و دروس مهمی مانند فلسفه هگل، معارف قرآن، منظومه و اسفار را تدریس می کرد.
ایشان همچنین پس از اقامت در تهران، در مدرسه علمیه مروی به تدریس شرح منظومه، دانشنامه علایی و شفای ابن سینا پرداخت و حدود 20 سال در این مدرسه، به آموزش و تربیت طلاب و محققین علوم و فرهنگ اسلامی توفیق یافت.
استاد مطهری پشتکار عجیبی در تدریس داشت. یکی از شاگردان وی نقل می کند: «تنها استادی که در مدرسه مروی سراغ داشتم که قبل از اذان صبح به مدرسه می آمد و نماز صبح را در مدرسه می خواند، استاد مطهری بود. با وجود آنکه در خیابان آبشار منزل داشت از آنجا قبل از اذان صبح حرکت می کرد و می آمد و یک استکان چای می خورد و نماز صبح را ادا می کرد و می نشست، درسش را شروع می کرد و این درس همینطور شاید تا ساعت 8 یا 9 ادامه داشت.»(12)
آیت اللّه مطهری علاوه بر تدریس علوم رایج در حوزه های علمیه، از نظر فکری نیز تأثیرات فراوانی در میان روحانیون و حوزه های علمیه از خود بر جای گذارد، حضرت آیت اللّه العظمی خامنه ای درباره نقش شهید مطهری در حوزه های علمیه چنین می گویند: «من آقای مطهری را به وجود آورنده یک جریان روشنفکرانه روحانی در حوزه های علمیه می دانم. شما در حوزه های علمیه، طلاب جوانی که شاگردان آقای مطهری بودند( چه با واسطه و چه بی واسطه) و بعدها هر کدام توانستند منشأ آثار فراوانی بشوند، زیاد می بینید. من باید مطلبی را که در مورد خودم به آقای مطهری گفتم در اینجا بیان کنم.
...به ایشان گفتم: من شاگرد شما هستم، تعجب کرد و گفت: شما پیش بنده درس نخوانده اید، حقیقتاً بنده پیش استاد مطهری درس نخوانده ام اما یکی از عناصری که بنیه اصلی فکری اسلامی من را پایه گذاری کرده است. سخنرانیهای بیست سال پیش آقای مطهری است.»(13)
مهاجرت به تهران
آیت اللّه مطهری با آنکه علاقه زیادی به حوزه علمیه قم داشت. اما در سال 1331 به تهران مهاجرت کرد که نقطه عطفی در زندگی ایشان به شمار می رود.
حضور استاد در دانشگاه را نباید محدود به تدریس چند واحد درسی نمود، بلکه دارای آثار و برکات بسیار دیگری بود همچون: تحقیق و پژوهش، ارائه کنفرانس های علمی، مسافرتهای علمی، شرکت در سمینارها، گفت و گو با اساتید و شخصیتهای علمی، ایراد سخنرانی در جمع اساتید، دانشگاهیان، معلمان و...، شناخت نیازهای فکری دانشجویان و اساتید و جهت دهی به پایان نامه ها.
استاد با حضور در دانشگاه ضمن آشنایی نزدیک با عینیتها و نیازهای جامعه مصمم شد تا برای نیازهای زمان و مشکلات فرهنگی و اجتماعی پاسخی مناسب بیابد و به انبوه سؤالاتی که نسل جوان با آن روبرو بود پاسخ دهد و قشر تحصیل کرده دانشگاهی را از انحرافات، شبهات دور کند تا مبادا در دام افکار الحادی و منحرف گرفتار شوند.
نحوه اشتغال استاد مطهری در دانشگاه بدین صورت است که در سال 1333، دانشکده الهیات آگهی استخدام یک نفر دانشیار را در رشته علوم معقول و منقول در روزنامه ها منتشر کرد، در پی انتشار این آگهی،آقای مطهری داوطلب استخدام شد و تقاضایی را برای دانشکده الهیات فرستاد.
وی پس از آن در امتحان کتبی شرکت کرد و با موفقیت آنرا پشت سرگذارد. آقای محمد تقی مطهری برادر استاد می گوید: «در روز امتحان شفاهی، میرزا احمدخان سعیدی، رئیس هیئت ممتحنه گفت: «مطهری امتحان کتبی را به این خوبی داده است، حال ببینیم آزمون شفاهی را چه می کند؟» مرحوم راشد، مدیر گروه فلسفه و حکمت اسلامی به استاد گفت: «آقای مطهری! ما دیگران را با بحث های خودمان امتحان می کنیم ولی شما را با یک بحث تفألی امتحان می کنیم.» کتاب امتحانی، منظومه ملاهادی سبزواری بود. تفألی کتاب را باز می کنند.
استاد مطلب را شروع می کند. بحث را از منظومه به اشارات می برد و از اشارات به اسفار. دراین هنگام راشد رو به استاد می کند و می گوید: «صبر کن! ما از بیست بالاتر نداریم، این نمره بیست. حال، مطلب را دامه بده تا ما استفاده کنیم.» جلسه تعطیل می شود.استاد می شود شاگرد و شاگرد می شود استاد.استاد مطهری یک ساعت و نیم صحبت می کند و مطلب را به پایان می رساند. راشد می گوید: «واقعاً بهره بردم» این جمله را دوباره تأکید می کند.
ایام عید بود که استاد با من تماس گرفت و گفت: «بیا با هم به منزل راشد برویم» اتفاقاً، یک دانشجوی دانشکده حقوق هم آنجا بود. وی، از آقای راشد سؤالی کرد: آقای راشد، بی درنگ گفت: «استاد نشسته اند. دیگر جای من نیست.»استاد مطهری خودش را جمع کرد و گفت: «آقای راشد! من کجا و شما کجا؟» آقای راشد گفت: «بی تعارف می گویم: تو از من با سوادتری. می نمی دانستم این قدر باسوادی.»(14)
بدین ترتیب استاد مطهری از ابتدای حضور در دانشگاه نبوغ خود را نشان داد و خوش درخشید.
در تاریخ 2/7/34 صلاحیت علمی استاد در دانشگاه مورد تصویب قرار گرفت و ایشان از روز بیستم آبان تدریس در دانشکده الهیات را آغاز کرد.و در مدت حضور خود در دانشگاه، در دوره های لیسانس و دکترای دانشکده الهیات و معارف اسلامی، به تدریس دروس کلیات علوم اسلامی شامل منطق، فلسفه، کلام، عرفان، اصول فقه، حکمت عملی، فلسفه مشتمل بر شرح منظومه و الهیات شفا، مقاصد الفلاسفه غزالی و نیز تاریخ فلسفه، سیر فلسفه اسلامی، تاریخ مجادلات اسلامی و روابط فلسفه و عرفان پرداخت.
استاد در تاریخ 12/9/50 به عنوان مدیر گروه فلسفه و حکمت اسلامی انتخاب شد. ودر تاریخ 1/4/53 حکم استادی به ایشان ابلاغ شد، ایشان پس از سالها تلاش و فعالیت مستمر علمی و خدمات ارزنده خالصانه در محیط دانشگاه در تاریخ 19/6/56 بازنشسته شد.
حضور 23 ساله استاد مطهری در دانشگاه را باید یکی از درخشانترین دوران زندگی سراسر تلاش و خدمت وی دانست که با همتی بلند و عزمی راسخ توانست آثار،برکات و خدمات چشمگیری را در مجامع علمی و در میان دانشگاهیان از خود بر جای گذارد.
اگراستاد فرصتی را که برای تدریس و تحقیق در دانشکده الهیات صرف کرد، در حوزه علمیه قم به تحقیق و تدریس علوم اسلامی می پرداخت. بدون تردید در ردیف یکی از مراجع بزرگ و بنام تقلید قرار می گرفت و شاید می توانست تغییراتی و اصلاحاتی را نیز در سیستم آموزشی، تحقیقی و علمی حوزه به وجود آورد که همواره دغدغه او بود. امام خمینی در نامه ای که از نجف برای ایشان فرستادند نگرانی خود را از دور بودن استاد از حوزه علمیه قم ابراز داشتند.(15) و در چند نوبت از نجف به آقای پسندیده یا به آقای اشراقی دامادشان نامه نوشتند که «آقای مطهری را به قم بیاورید و نگهدارید، در قم بماند و به تدریس مشغول باشد.»
تألیفات و آثار
علامه مطهری از جمله محققان و متفکران اسلامی است که با تمام توان و با جدیت و پشتکار به دفاع از مبانی اسلام پرداخت و با درک دقیق شرایط و شناخت نیازهای زمان و آگاهی از شبهات، ابهامات و سؤالات نسل جوان، اقدام به پاسخگویی نمود. ایشان می گوید: «این بنده از حدود بیست سال پیش که قلم به دست گرفته مقاله یا کتاب نوشته ام، تنها چیزی که در همه نوشته هایم آن را هدف قرار داده ام، حل مشکلات و پاسخگویی به سؤالاتی است که در زمینه مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است. نوشته های این بنده برخی فلسفی، برخی اجتماعی، برخی اخلاقی، برخی فقهی، برخی تاریخی است. با این حال موضوعات این نوشته ها کاملاً با یکدیگر مغایر است. هدف کلی از همه اینها یک چیز بوده و بس: «دین مقدّس اسلام یک دین ناشناخته است. حقایق این دین تدریجاً درنظر مردم، واژگونه شده است، و علت اساسی گریز گروهی از مردم تعلیمات غلطی است که به این نام داده می شود... بدین سبب این بنده وظیفه خود دیده است که در حدود توانایی در این میدان انجام وظیفه نماید.»(16) استاد هدف فوق را سرلوحه تألیفات و آثار خویش قرار داد و بدین منظور در هر زمینه ای که احساس نیاز کرد که باید دست به قلم برد، وارد شد و کتابی را به نگارش درآورد. تنوع آثار آن متفکر بزرگ در فقه، اصول، فلسفه، کلام، تایخ، قرآن، حقوق، اخلاق، و امور اجتماعی و سایر رشته ها که همگی از اتقان، انسجام، استحکام و جاذبیت برخوردار است، نشانه عمق و گستره دریای دانش و عظمت و والایی اندیشه و تفکر ایشان است.
همین افتخار او را بس است که شخصیتی همچون امام خمینی که اسلام شناسی متفکر و عالم و مجتهدی بزرگ است، تمامی آثار او را مفید، خوب و انسان ساز بداند.(17)
از اینرو باید استاد مطهری را یکی از موفقترین نویسندگان و محققانی دانست که موفق شد با نسل امروز و جوانان ارتباط برقرار کند واسلام ناب و راستین را به دور از هرگونه التقاط و انحراف و تحجر و کژاندیشی برای این نسل معرفی نماید و آنها را با اسلام آشنا و مأنوس کند.
بررسی مجموعه آثار و تألیفات آیت اللّه مطهری که قریب یکصد جلد می باشد، در این نوشتار مقدور نیست ولی به اجمال باید گفت که اولین مقاله استاد در سال 1332 در نشریه حکمت قم انتشار یافت.
اولین اثر استاد هم مقدمه و پاورقی بر جلد اول اصول فلسفه و روش رئالیسم است که در اسفند 1332 منتشر شد. متن کتاب نوشته مرحوم علامه طباطبایی است ولی با توجه به اختصار و دشواری فهم آن، از علامه تقاضای نوشتن شرحی بر آن شد، علامه این کار را بر عهده شهید مطهری واگذار کرد که خوشبختانه استاد به خوبی و شایستگی تمام آن را به انجام رساند و منتشر کرد. این کتاب نقش بسیار مؤثری در اثبات بی پایگی فلسفه مادی داشته است و از عمیق ترین و تحقیقی ترین آثار استاد مطهری به حساب می آید.
آثار فلسفی علامه مطهری متجاوز از 25 جلد می باشد.
استاد مطهری علاوه بر تألیف و انتشار دهها جلد کتاب ارزشمند در موضوعات مختلف هرگاه مطلب غیر واقعی و مخالف مبانی اسلام در نشریه ای منتشر می شد در صورت امکان اقدام به پاسخگویی و رفع شبهه می نمود از جمله در سال 1345 ابراهیم مهدوی در مجله زن روز، مطالبی در مورد حجاب و زن نوشت استاد مطهری در سلسله مقالاتی در 33 قسمت به تبیین و تشریح حقوق زن در اسلام پرداخت که بعدها با عنوان «نظام حقوق زن در اسلام» منتشر شد.
فعالیتهای فرهنگی دیگر
آیت اللّه مطهری به موازات تدریس و تألیف، با حضور در مجامع علمی و فرهنگی و ایراد سخنرانی، خدمات بزرگی را به اسلام و فرهنگ اسلامی نمود. گرچه سخنرانیهای استاد پس از ورود به تهران اولین سخنرانیهای ایشان به حساب نمی آید، ولی می توان آنرا سر فصل جدیدی در زندگی وی دانست.
سال 1334 اولین سالی بود که از استاد برای سخنرانی در انجمن های اسلامی دانشجویان دعوت به عمل آمد. در سالهای 1337 و 1338 که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل شد، استاد از سخنرانان اصلی انجمن بود. به طوری که در سالهای 1340 تا 1350 آن بزرگوار تنها سخنران انجمن بود. وی در این جلسه مسایل فلسفی، فقهی و ایدئولوژیکی اسلام را در زمینه های اصول پنجگانه توحید،عدل، نوبت، امامت، معاد، مسأله زن از دیدگاه قرآن، مباحث اقتصاد اسلامی، بیمه و بانکداری در اسلام و مسأله بردگی را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داد که بعدها در قالب کتاب منتشر شدند.
استاد چند سخنرانی در سلسله کنفرانسهای علمی درباره عرفان و حکمت حافظ در دانشکده الهیات و معارف اسلامی ایراد کرد که با عنوان عرفان حافظ به چاپ رسیده است.
به مرور سخنرانیهای استاد اوج گرفت و بیشتر دانشگاهها و مراکز علمی سراسر کشور را زیر پوشش خود قرار داد و استاد به عنوان خطیبی بلندآوازه، فیلسوفی صاحب نظر، اسلام شناسی متبحر و عالمی جامع در علوم منقول و معقول ظاهر شد و به تبلیغ دین و دفاع از اصول اسلام و هدایت جوانان پرداخت.
استاد مطهری همچنان که در تألیف و آثار خود دقتهای لازم و وقت کافی می گذاشت و مطالبی منسجم، متقن و محکم ارائه می داد، برای مطالعه سخنرانی های خود نیز وقت کافی در نظر می گرفت و با مطالعات جامع و لازم به مباحث خویش عمق و غنا می بخشید و مطالبی نو و بدیع ارائه می نمود. یکی از دوستان استاد مطهری نقل می کند که یک بار استاد مطهری را برای سخنرانی دعوت کردند و او با تواضع و صراحت تمام گفت: «آمادگی لازم جهت این سخنرانی نیافته ام، من برای هر سخنرانی، حداقل 20 ساعت مطالعه دارم.»(18)
این چنین بود که سخنرانی های شهید مطهری مورد استقبال گسترده مجامع علمی و فرهنگی شهرهای مختلف قرار گرفت و روز به روز بر دعوت از ایشان برای ایراد سخنرانی افزوده می شد.
بالأخره رژیم پهلوی، روشنگری ها و هدایت های آیت اللّه مطهری را تحمّل نکرد و ساواک در سال 1354 ایشان را ممنوع المنبر نمود. ساواک در یکی از اسناد خود چنین آورده است: «نامبرده بالا یکی از روحانیون ناراحت و افراطی است که اکثراً در بالای منبر مبادرت به اظهارات خلافی می نماید خواهشمند است دستور فرمائید مشارالیه را ممنوع المنبر نموده و از نتیجه این سازمان را آگاه سازند.»
ممنوع المنبر بودن ایشان تا آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.
همچنین استاد مطهری همزمان با تحصیل، در ایام تبلیغی به همراه سایر همراهان، اقدام به سفرهای تبلیغی می نمود و راهی مناطق مختلف می شد سفر به اراک، همدان، اصفهان و نجف آباد از آن جمله بود.
تأسیس حسینیه ارشاد
استاد مطهری در راستای فعالیتهای فرهنگی خود، از سالها پیش در فکر تأسیس یک مرکز دینی، علمی، فرهنگی و تحقیقی برای آموزش معارف اسلامی و انتقال تعالیم دینی به نسل جوان و عموم مردم بود. این ایده تا حد زیادی با تأسیس حسینیه ارشاد در سال 1346 محقق شد.
استاد که خود در تأسیس حسینیه ارشاد نقش مهمی داشت و از اعضای هیأت مدیره آن بود، امیدوار بود که این مرکز بتواند در شناساندن اسلام و ایدئولوژی اسلام و تعالیم دینی، توفیق مطلوبی به دست آورد، از این رو با عشق و علاقه زیاد، قسمتی از وقت خود را صرف اداره آن نمود، ایشان در شرائطی «حسینیه ارشاد» را مرکز نشر و ترویج دین، عقاید اسلامی و معارف دینی در طول سال نمود که «حسینیه ها» تداعی گر روضه خوانی و عزاداری سالار شهیدان، آنهم به صورت ناقص در ماههای محرم و صفر بود. وی علاوه بر برگزاری مجالس عزاداری سالار شهیدان به شکل صحیح و منطقی، حسینیه را مرکز تفکر و خردمندی کرد و بنیان فکری و فرهنگی جامعه را در راستای اهداف شهادت امام حسین(ع) قرار داد و با فعالیتهای خود در این مرکز ثابت کرد که حسینیه نه تنها مکان عزاداری، بلکه پایگاه بزرگ اندیشه اسلامی است.
استاد مطهری در زمینه دعوت دانشمندان اسلامی برای همکاری علمی با حسینیه نقش بسیار مؤثری داشت، خود نیز سخنرانی های متعددی در آنجا ایراد می نمود که سه عنوان از آنها عبارت است از: تحریفات در واقعه تاریخی عاشورا، حماسه حسینی، جاذبه و دافعه علی(ع).
متأسفانه علیرغم تلاشها و فعالیتهایی که استاد مطهری در حسینیّه ارشاد انجام داد و سعی نمود، این مرکز را از افراط و تفریط دور نگهدارد ولی به دلیل کارشکنیها و خود سری های مدیر داخلی حسینیه ارشاد و بی اعتنایی به استاد مطهری در انتخاب سخنران، انتخاب مجلس، جلسات گوناگون و چاپ و نشر، استاد مطهری، به ناچار در سال 1349 از فعالیت در حسینیه کناره گیری کرد.
وی در بیان علت کناره گیری خود چنین می گوید: «خوب نمی شود که ما یک مؤسسه را به وجود آورده ایم، مردم اینجا را متعلق به ما می دانند، ما ندانیم اینجا کی سخنرانی می کند یا مثلاً چه موقع کتابش می خواهد چاپ بشود یا چه مطالبی گفته می شود.»
یکی دیگر از فعالیت های تبلیغی آیت اللّه مطهری، در مسجدالجواد تهران بود که در سالهای 1349، 1350 و 1351 عهده دار مسؤولیت آن بود و در بیشتر موارد سخنران اصلی مسجد بود و موضوعات آن بیشتر جنبه قرآنی داشت.
مطالبی که در این نوشتار درباره شخصیت علمی و فرهنگی آیت اللّه مطهری بیان شد، همه نشانگر عشق و علاقه فراوان به امور علمی، فرهنگی، تبلیغی و تألیف کتاب است. تداوم این برنامه آرزویی بود که استاد پس از پیروزی انقلاب داشت.
شهید آیت اللّه مفتح نقل می کند: در سال گذشته در اوج مبارزات به من می فرمود: «به خدا اگر امام و رهبر ما پیروز بشود، هیچ پستی من نمی خواهم، هیچ مقامی نمی خواهم، برای همین زندگی که الآن دارم، کتابخانه ام برای من بهترین لذت است، من همین را می خواهم که بنشینم و کتاب بنویسم، بنشینم و تحقیق کنم، بنشینم از اسلام عزیز دفاع کنم، این هدف من است.»(19)
http://www.mortezamotahari.com/fa/articleview.html?ArticleID=79048
***نسیم معرفت**
به نام خدا
توجه توجه
یک آقایی که مغز روشنفکری دارد وخود را هم مسلمان می داند در یکی از گروه ها متن زیر را داده که بنده نیز به تناسب پاسخ گفتم:
برهنگی زنان را دیدند
وفریاد کشیدند!!!
عجبا از دیندارانی که
پاهای برهنه کودک شهرم را می بینند
وخفه خون می گیرند!!!
شاید هیچ زمانی دیگری نفهمند که گناه
برهنگی را
به پای برهنگان می نویسند
و گناه پاهای برهنه را
به پای سردمدارانش!!!
[« مجله شعر و عکس ناب» langhrod52@ ]
واما پاسخ بنده :
با سلام واحترام
برهنگی زنان را دیدند و بی تفاوت و بی تعهد از کنارش عبور کردند .
عجبا از مسلمان نماهایی که منکَرات مسلَّم و غیر قابل انکار را می بینند
ولی گویا مردگانی هستند که « گویا » نیستند
و یا همانند گنگ هایند که قدرت سخن ندارند .
در حق چنین کسانی مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام)
در خطبه 86 از نهج البلاغه فیض الاسلام چنین فرمودند :
.... آنها مردگانی در جمع زندگانند....
آنها شاید هیچ زمانی درک نکنند که اهمال و کوتاهی
در برابر هر وظیفه و تکلیفی به همان اندازه مؤاخذه الهی را در پی دارد
خواه بی توجهی به برهنگی زنان ویا بی اعتنایی به پابرهنگان.
مَثَل اینان مَثَل حیوان اَعوَر ماند که ناقص بیند لاجرم دچار خسران شود ...
سیداصغرسعادت میرقدیم
**...متاسقانه از اول قشر روشنفکر ما بیمار،وابسته به غرب و بی ایمان متولد شدند.
مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای
***************************************************************
واما خطبه 86 از نهج البلاغه :
عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَیْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَى فِی قَلْبِهِ وَ أَعَدَّ الْقِرَى لِیَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ فَقَرَّبَ عَلَى نَفْسِهِ الْبَعِیدَ وَ هَوَّنَ الشَّدِیدَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ ذَکَرَ فَاسْتَکْثَرَ وَ ارْتَوَى مِنْ عَذْبٍ فُرَاتٍ سُهِّلَتْ لَهُ مَوَارِدُهُ فَشَرِبَ نَهَلًا وَ سَلَکَ سَبِیلًا جَدَداً قَدْ خَلَعَ سَرَابِیلَ الشَّهَوَاتِ وَ تَخَلَّى مِنَ الْهُمُومِ إِلَّا هَمّاً وَاحِداً انْفَرَدَ بِهِ فَخَرَجَ مِنْ صِفَةِ الْعَمَى وَ مُشَارَکَةِ أَهْلِ الْهَوَى وَ صَارَ مِنْ مَفَاتِیحِ أَبْوَابِ الْهُدَى وَ مَغَالِیقِ أَبْوَابِ الرَّدَى قَدْ أَبْصَرَ طَرِیقَهُ وَ سَلَکَ سَبِیلَهُ وَ عَرَفَ مَنَارَهُ وَ قَطَعَ غِمَارَهُ وَ اسْتَمْسَکَ مِنَ الْعُرَى بِأَوْثَقِهَا وَ مِنَ الْحِبَالِ بِأَمْتَنِهَا فَهُوَ مِنَ الْیَقِینِ عَلَى مِثْلِ ضَوْءِ الشَّمْسِ قَدْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ فِی أَرْفَعِ الْأُمُورِ مِنْ إِصْدَارِ کُلِّ وَارِدٍ عَلَیْهِ وَ تَصْیِیرِ کُلِّ فَرْعٍ إِلَى أَصْلِهِ مِصْبَاحُ ظُلُمَاتٍ کَشَّافُ عَشَوَاتٍ مِفْتَاحُ مُبْهَمَاتٍ دَفَّاعُ مُعْضِلَاتٍ دَلِیلُ فَلَوَاتٍ یَقُولُ فَیُفْهِمُ وَ یَسْکُتُ فَیَسْلَمُ قَدْ أَخْلَصَ لِلَّهِ فَاسْتَخْلَصَهُ فَهُوَ مِنْ مَعَادِنِ دِینِهِ وَ أَوْتَادِ أَرْضِهِ قَدْ أَلْزَمَ نَفْسَهُ الْعَدْلَ فَکَانَ أَوَّلَ عَدْلِهِ نَفْیُ الْهَوَى عَنْ نَفْسِهِ یَصِفُ الْحَقَّ وَ یَعْمَلُ بِهِ لَا یَدَعُ لِلْخَیْرِ غَایَةً إِلَّا أَمَّهَا وَ لَا مَظِنَّةً إِلَّا قَصَدَهَا قَدْ أَمْکَنَ الْکِتَابَ مِنْ زِمَامِهِ فَهُوَ قَائِدُهُ وَ إِمَامُهُ یَحُلُّ حَیْثُ حَلَّ ثَقَلُهُ وَ یَنْزِلُ حَیْثُ کَانَ مَنْزِلُهُ . وَ آخَرُ قَدْ تَسَمَّى عَالِماً وَ لَیْسَ بِهِ فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ وَ أَضَالِیلَ مِنْ ضُلَّالٍ وَ نَصَبَ لِلنَّاسِ أَشْرَاکاً مِنْ حَبَائِلِ غُرُورٍ وَ قَوْلِ زُورٍ قَدْ حَمَلَ الْکِتَابَ عَلَى آرَائِهِ وَ عَطَفَ الْحَقَّ عَلَى أَهْوَائِهِ یُؤْمِنُ النَّاسَ مِنَ الْعَظَائِمِ وَ یُهَوِّنُ کَبِیرَ الْجَرَائِمِ یَقُولُ أَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ وَ فِیهَا وَقَعَ وَ یَقُولُ أَعْتَزِلُ الْبِدَعَ وَ بَیْنَهَا اضْطَجَعَ فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَیَصُدَّ عَنْهُ وَ ذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ . فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ وَ أَنَّى تُؤْفَکُونَ وَ الْأَعْلَامُ قَائِمَةٌ وَ الْآیَاتُ وَاضِحَةٌ وَ الْمَنَارُ مَنْصُوبَةٌ فَأَیْنَ یُتَاهُ بِکُمْ وَ کَیْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَیْنَکُمْ عِتْرَةُ نَبِیِّکُمْ وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّینِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآنِ وَ رِدُوهُمْ وُرُودَ الْهِیمِ الْعِطَاشِ أَیُّهَا النَّاسُ خُذُوهَا عَنْ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ ( صلى الله علیه وآله ) إِنَّهُ یَمُوتُ مَنْ مَاتَ مِنَّا وَ لَیْسَ بِمَیِّتٍ وَ یَبْلَى مَنْ بَلِیَ مِنَّا وَ لَیْسَ بِبَالٍ فَلَا تَقُولُوا بِمَا لَا تَعْرِفُونَ فَإِنَّ أَکْثَرَ الْحَقِّ فِیمَا تُنْکِرُونَ وَ اعْذِرُوا مَنْ لَا حُجَّةَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ هُوَ أَنَا أَ لَمْ أَعْمَلْ فِیکُمْ بِالثَّقَلِ الْأَکْبَرِ وَ أَتْرُکْ فِیکُمُ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ قَدْ رَکَزْتُ فِیکُمْ رَایَةَ الْإِیمَانِ وَ وَقَفْتُکُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ أَلْبَسْتُکُمُ الْعَافِیَةَ مِنْ عَدْلِی وَ فَرَشْتُکُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی وَ أَرَیْتُکُمْ کَرَائِمَ الْأَخْلَاقِ مِنْ نَفْسِی فَلَا تَسْتَعْمِلُوا الرَّأْیَ فِیمَا لَا یُدْرِکُ قَعْرَهُ الْبَصَرُ وَ لَا تَتَغَلْغَلُ إِلَیْهِ الْفِکَرُ . و منها : حَتَّى یَظُنَّ الظَّانُّ أَنَّ الدُّنْیَا مَعْقُولَةٌ عَلَى بَنِی أُمَیَّةَ تَمْنَحُهُمْ دَرَّهَا وَ تُورِدُهُمْ صَفْوَهَا وَ لَا یُرْفَعُ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ سَوْطُهَا وَ لَا سَیْفُهَا وَ کَذَبَ الظَّانُّ لِذَلِکَ بَلْ هِیَ مَجَّةٌ مِنْ لَذِیذِ الْعَیْشِ یَتَطَعَّمُونَهَا بُرْهَةً ثُمَّ یَلْفِظُونَهَا جُمْلَةً .
ترجمه:
بندگان خدا، محبوبترین بندگان در پیشگاه خداوند بندهاى است که خداوند به تسلّط بر نفسش او را یارى داده، پس اندوه را شعار خود کرده، و خوف از عذاب را تن پوش خویش، از این رو چراغ هدایت در دلش روشن شده، و طاعت و عمل براى روز مرگ آماده کرده، پس روز قیامت را بر خود نزدیک، و سختى را بر خویش آسان نموده است. اندیشه کرد و بینا شد، یاد حق کرد و کوشش بیشتر نمود، از آب گواراى معنى که راههاى ورودش براى او هموار شده بود سیراب شد، و با اولین بار نوشیدن هم سیراب گشت، و به راه راست و هموار رفت. لباسهاى شهوات را از وجودش به در آورد، و از تمام غمها جز غم طلب رضاى دوست خالى شد، در نتیجه کور دلى و مشارکت ارباب هوا بیرون آمد، و وجودش کلید درهاى هدایت و قفل ابواب ضلالت شد. راهش را شناخت، و وارد سلوک مسیر حق شد، نشانههاى هدایت را فهمید، و دریاهاى خطرات را پیمود و پشت سر گذاشت، از دستاویزها به استوارترین، و از ریسمانها به محکمترین آنها چنگ زد، و در یقین به مانند روشنى آفتاب است. در بلندترین امور، وجود خود را براى خدا قرار داده، از دستگیرى واردان و پاسخ اهل سئوال، و برگرداندن هر فرعى به اصلش. او چراغ تاریکىها، کاشف امور مشتبهه، کلید مبهمات، دفع کننده مشکلات، و راهنماى بیابانهاى گمراهى است. مىگوید و مىفهماند، ساکت مىشود و سالم مىماند. عملش را براى خدا خالص کرد و خدا هم او را براى خود اختیار نمود، پس او از معادن دین خدا، و میخهاى زمین اوست. خود را ملزم به عدالت کرد، و اوّل عدلش نفى هوا از نفس خود است. حق را وصف مىکند و خود به آن عمل مىنماید. براى خیر نهایتى نمىگذارد مگر اینکه انجامش را قصد مىکند، و آن را در جایى گمان نمىبرد مگر آنکه به دنبالش مىرود. عنانش را به دست قرآن داده، و قرآن رهبر و پیشواى اوست. فرود مىآید آنجا که بار و بنه قرآن فرود آید، و منزل مىگیرد آنجا که قرآن منزل کند. و دیگرى خود را دانشمند نامیده ولى دانشمند نیست، جهالتهایى از جاهلان، و گمراهیهایى از گمراهان به دست آورده، و دامهایى از ریسمانهاى فریب و گفتارهاى مزوّرانه براى مردم نصب کرده، قرآن را بر آراء خود تطبیق داده، و حق را بر اساس هواى خود تفسیر نموده، مردم را از خطرات بزرگ ایمنى مىدهد، و گناهان کبیره را آسان جلوه مىدهد. مىگوید: از شبهات خود دارم، ولى در آنها افتاده. و اعلام مىکند که از بدعتها کنارم، ولى در بستر بدعتها خوابیده. صورت صورت انسان است، و قلب قلب حیوان. آگاه به هدایت نیست تا از آن پیروى کند، و آشناى به گمراهى نیست تا از آن دست بردارد. این چنین آدمى مردهاى است در میان زندهها. اى مردم به کجا مىروید و شما را به کجا برمىگردانند در حالى که پرچمهاى هدایت بر پاست، و نشانهها واضح است، و علامت درستى منصوب است. چه جایى شما را سرگردان کردهاند بلکه چگونه متحیّرید و حال اینکه عترت پیامبرتان در میان شماست، آنان زمامداران حق، و نشانههاى دین، و زبانهاى صدقاند. پس آنان را به بهترین منازل قرآن (که قلب است) فرود آورید، و همانند ورود شتران تشنه بر چشمه آب بر ایشان وارد شوید. اى مردم، این سخن را از خاتم انبیاء صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بگیرید: «مىمیرد کسى که از ما مرده ولى مرده نیست، و کهنه مىشود از ما آن که کهنه مىشود ولى کهنه نیست.» پس نسبت به آنچه آگاه نیستید اظهار نظر نکنید، زیرا اکثر حق در همان چیزى است که شما انکار مىکنید. معذور دارید کسى را که شما را بر او حجّتى نیست، و آن منم. آیا در میان شما به ثقل اکبر (قرآن) عمل نکردم و ثقل اصغر (عترت) را در میان شما نگذاشتم پرچم ایمان را در میانتان نصب کردم، و بر حدود حلال و حرام آگاهتان نمودم، و بر شما از عدالت خود لباس عافیت پوشاندم، و با گفتار و عمل خویش سفره معروف را برایتان پهن کردم، و کرائم اخلاقى خود را به شما نمایاندم. پس رأى خود را در آنچه چشم عقل قعرش را درک مىکند اندیشه به آن راه ندارد به کار نبرید. تا اینکه گمان کننده گمان مىکند دنیا بسته به بنى امیه است، سودش را به آنان مىرساند، و بر آب پاکیزه خود واردشان مىنماید، و تازیانه و شمشیرشان از این امت برداشته نمىشود پندار این گمان کننده دروغین است، بلکه حکومت بنى امیه و لذت عیش آنان مانند آبى است که اندکى مىچشند، سپس تمام آن را از دهان بیرون مىریزند
***نسیم معرفت**
مقدمه
در طول تاریخ، انقلاب های فراوانی به وقوع پیوسته و افراد بسیاری از خودگذشتگی و فداکاری کرده اند، اما با گذشت زمان، از یادها فاصله گرفته اند. ولی نهضت عاشورا با مرور زمان، پیوسته در دل های مسلمانان، ماندگار شده است.
بدون شک، عقیله بنی هاشم، زینب کبری (سلام الله علیها) از جمله شخصیت های تأثیرگذار این نهضت عظیم است که در ماندگاری و جاودانی آن نقشی بی بدیل داشته; همان بانویی که از نوادر بانوان تاریخ اسلام است و در دامان پُرمِهر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و مولای متقیان (علیه السلام)تربیت یافته و درس زندگی آموخته است.
درباره حیات درخشان این بانوی قهرمان، تاکنون ده ها کتاب و مقاله نگارش یافته و زندگی آنحضرت را مورد تحلیل و تجلیل قرار داده است.
در این مقاله برآنیم که شخصیت و فضایل آنحضرت را بررسی و بیان کنیم.
نام ها و القاب حضرت زینب (سلام الله علیها)
حضرت زینب (سلام الله علیها) ، نخستین دختر علی و زهرا (عَلَیهِمَاالسَّلامُ) است. معروف ترین نام این بانوی بزرگ، «زینب» است که در لغت، به معنای «درخت نیکو منظر» آمده(1) و معنای دیگر آن «زین اب» یعنی «زینت پدر» است. و به راستی زینب برای مکتب اسلام و مَرام پدر، مایه زینت و آبرومندی بی نظیر بوده است.
حضرت زینب (سلام الله علیها) در پنجم جمادی الاولی در سال پنجم یا ششم هجرت، در مدینه دیده به جهان گشود.پس از ولادت حضرت زینب (سلام الله علیها) حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نوزاد را به دست حضرت علی(علیه السلام)داد و فرمود: نام این کودک را برگزین. امام(ع)فرمود: من از پیامبر خدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) در نام گذاری دخترم، سبقت نمی گیرم.(2)، در آن هنگام،پیامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) در سفر بود. چون بازگشت، امیرمؤمنان(علیه السلام)نام نوزاد را از آن حضرت پرسید. رسول خدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) فرمود: من از خدایم در نام گذاری او پیشی نمی گیرم. آن گاه از جانب خداوند جبرئیل فرود آمد و گفت: خداوند نام این نوزاد را «زینب» برگزیده(3) و آن را در لوح محفوظ نگاشته است.(4).
نام گذاری حضرت زینب (سلام الله علیها) از سوی پروردگار حکایت از عظمت و بزرگی مقام آنحضرت نزد خداوند متعال دارد
حضرت را ام کلثوم کبری، و صدیقه صغری مینامیدند برای آنحضرت نام ها والقاب زیادی بیان شده همانند عقیله بنی هاشم ،عالمه غیرمُعلَّّمه، عارفه، مُوَثَّقه، فاضله، کامله، عابده آل علی، معصومه صغری، اَمینةُ اللّه، نائبةُ الزهرا، نائبة الحسین، عقیلة النساء، شریکة الشهداء، بلیغه، فصیحه، و شریکة الحسین.(5) حضرت زینب(علیها السلام) از نظر شخصیت و لیاقت، مصداق راستین نام ها و القاب مزبور است.
با پسر عموی خود «عبد اللّه بن جعفر» ازدواج کرد و ثمره این ازدواج فرزندانی بود که دو تن از آنها (محمد و عون) در کربلا، در رکاب ابا عبد اللّه الحسین (علیه لسلام) شربت شهادت نوشیدند(6)
آن بانوی بزرگوار سر انجام در پانزدهم رجب سال 62 هجرت، با کوله باری از اندوه و غم و محنت و رنج دار فانی را وداع گفت.
شخصیت حضرت زینب (علیها السلام)
روان شناسان معتقد اند که: عامل وراثت، تربیت و محیط در تَکوُّن و ساختار پایه های شخصیت آدمی نقش بنیادین دارند.(7) درباره حضرت زینب(علیها السلام)، سه اصل اساسیِ مزبور جایگاه ویژه داشت:
الف. وراثت: حضرت در خانواده وحی(نبوت و ولایت) بدنیا آمد، جدش پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) پدرش امیرالمومنین علی(علیه لسلام) ومادرش فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دختر پیامبراکرم(ص)بود.
پیامبر اکرم در مورد فرزندان فاطمه (س) فرمود:
«... وُلدِ فاطِمَةَ فَانَا وَلِیُّهُم وَ عُصبَتُهُم، وَ هُم خُلِقُوا مِن طِینَتِی...»(8) فرزندان فاطمه (حسن، حسین، زینب، و امّ کلثوم)، که من ولی و سرپرست نَسَبی آنها هستم، از طینت و خمیره ذات من آفریده شده اند.
بنابر این حضرت زینب(سلام الله علیها)در همچون خانواده ای بدنیا آمد و مراتب کمال را از این سه شخصیت بزرگ به ارث گرفته است.
ب. تربیت: حضرت زینب(سلام الله علیها)از آغاز ولادت تا قریب شش سالگی، در دامان پُرمهر پیامبر و حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س)تربیت یافت و با نظارت دقیق این خانواده رشد نمود.
تربیت حضرت زینب(علیها السلام) در همچون خانواده ای سبب شد که این شخصیت والامقام به عنوان سومین بانوی جهان اسلام پس از حضرت خدیجه(علیها السلام) و فاطمه زهرا(علیها السلام)، به شمار آید.
ج. محیط: یکی دیگر از پایه های مهم ساختمان شخصیت آدمی محیط است. حضرت زینب(سلام الله علیها)در محیطی که کانون فضایل، صفا و صمیمیت بود، رشد و نمو یافت. محیط زندگی حضرت زینب(سلام الله علیها) در شهر مدینه، خانه حضرت علی(علیه السلام)، فاطمه(سلام الله علیها)، حسن و حسین (علیهما السلام)بود; همان خانه ای که کعبه آمال و محبوب دل های مؤمنان بوده است. چنین محیطی نورانی و خانه ای بابرکت، ارزش های والای دینی و انسانی را در وجود پر برکت ایشان بارور و شکوفا ساخت.
منزلت حضرت زینب (سلام الله علیها)
حضرت از مقام و جایگاه ویژه ای بهرمند بود به طوری که هرگاه بر پدر وارد می شد، امام(علیه السلام)از جای برمی خاست و ایشان را با احترام زیاد در جای خود می نشاند. ایشان امین پدر بود.
همچنین زینب کبری(سلام الله علیها) بعد از پدر از منزلت ویژه ای نزد امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) برخوردار بود. این دو امام نهایت احترام را در حق خواهر روا می داشتند،سعی می کردند مصایب و مشکلاتی که برایشان رُخ می دهد حضرت زینب(علیها السلام) متوجه نشود و ناراحت نگردد.
اما محبت امام حسین(علیه السلام) و زینب(علیها السلام) علاقه ای متقابل و استثنایی بود. امام حسین(علیه السلام) نیز فوق العاده حضرت زینب(علیها السلام)را عزیز و گرامی می داشت،(9) ایشان را مَحرَم راز و امین خود می دانست و ودایع خویش را به ایشان می سپرد. امام حسین(علیه السلام)اسرار امامت را به ایشان سپرد.(10) این مسئله مقام و شأن حضرت زینب(علیها السلام) را گواهی می دهد. هنگام دیدار حضرت زینب(علیها السلام) از برادر، امام(علیه السلام)برای او جا باز می کرد، با شادمانی ایشان را در کنار خود می نشاند و در قرب جوارش بود.(11).
فضایل و مناقب حضرت زینب(علیها السلام)
زینب کبری(علیها السلام) دارای فضایل و مناقب فراوان است. همان گونه که اشاره شد،او را عالمه غیرمُعَلَّمه، عَقیله بنی هاشم، معصومه صُغری و... لقب داده اند.(12). که هر کدام از این موارد گواه روشن در اثبات مقام این بانوی بزرگ اسلام است.
حضرت زینب(علیها السلام) بانویی بلندقامت، نیکو چهره و عالی مقام بود، در وقار و شخصیت، مانند جدّه اش حضرت خدیجه(علیها السلام)، در حیا و عفّت، همچون مادرش فاطمه زهرا(علیها السلام)، در رسایی و شیوایی بیان، مانند پدرش حضرت علی(علیه السلام)، در حلم و بردباری، چون امام حسن(علیه السلام)و در شجاعت و قوّت قلب، مانند برادرش امام حسین(علیه السلام) بود.(13) که در اینجا به تعدادی از فضایل آنحضرت اشاره می کنیم.
1-علم و دانش
سخنان و خطبه های عالمانه، همراه با استدلال به آیات قرآن، در کوفه، مجلس عبیداللّه بن زیاد و همچنین در دربار یزید، از سوی حضرت زینب(علیها السلام) هر کدام شاهدی بر تواناییِ دانش این بانوست. ابن عبّاس گفتار پر ارج فاطمه زهرا (علیها السلام) را درباره «فدک»، از حضرت زینب(علیها السلام)نقل کرده، می گوید: «عقیله ما زینب دختر علی (ع)چنین گفت: ...»(14) افزون بر آن، درس و تفسیر قرآن از سوی حضرت زینب(علیها السلام)، برای زن های کوفه در زمان حکومت پدرش حضرت علی(علیه السلام)بیانگر دانش ایشان است.(15).
حضرت زینب(علیها السلام) مقام بیان روایت و حدیث را دارا بود; چنان که محمّدبن عَمرو، عطاء بن سائب، فاطمه بنت حسین و دیگران از زینب(علیها السلام) نقل حدیث کرده اند.(16).
عقیله بنی هاشم حتی آگاهی به حوادث آینده را از پدر بزرگوار خود فرا گرفته بود،همان گونه که بعضی از اصحاب خاص پیامبر(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)مانند سلمان، ابوذر و برخی از یاران حضرت علی(علیه السلام)مانند میثم تمّار و رشید هجری به این گونه اسرار آگاه بودند.(17)
حضرت زینب(علیها السلام) دانشی سرشار داشت. طبیعی است کسی که از محضر پیامبر(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) (شهر علم) و حضرت علی(علیه السلام) (دروازه علم) کسب دانش نموده باشد، باید دریای علم باشد.
درنتیجه حضرت زینب(سلام الله علیها) «عالمه غیرمُعَلَّمه» بود، چنان که احتجاجات او در کوفه و شام در برابر دشمن، مانند احتجاج مادرش حضرت زهرا(علیها السلام) بود که درباره «فدک» ابراز نمود.
2-پرستش و عبادت
عبادت رفیع ترین مقام آدمی است. ائمّه اطهار(علیهم السلام) هر کدام مرتبه اعلای از این مقام را دارا بودند. حضرت زینب(ع) نهایت عبادت و تعظیم را در برابر پروردگار داشت.
حضرت زینب(ع) از نیایش و مناجات های پیامبر(ص) با خبر بود، عبادت علی وفاطمه(ع) را شاهد بود. ونیز نیایش های امام حسن مجتبی(ع)را در دل شب ها و روزها دیده بود، وبلاخره عبادت و مناجات های امام حسین(ع) را، به ویژه در شب و صبح عاشورا، به تماشا نشسته بود و هر یک برایش درس و الگوی عبادت و مناجات بود.
حضرت زینب کبری(علیها السلام) شب ها به عبادت می پرداخت و در دوران زندگی، هیچ گاه تهجّد را ترک نکرد. آنچنان به عبادت اشتغال ورزید که ملقّب به «عابده آل علی» شد.(18) شب زنده داری حضرت زینب(علیها السلام)، حتی در شب دهم و یازدهم عاشورا، ترک نشد. فاطمه دختر امام حسین(علیه السلام)می گوید:
در شب عاشورا، عمّه ام پیوسته در محراب عبادت ایستاده بود، نماز و نیایش داشت و پیوسته اشک هایش سرازیر می شد.(19)
امام زین العابدین(علیه السلام)، می فرماید:
عمّه ام زینب در طول سفر اسارت از کوفه تا شام، پیوسته نمازهای واجب و مستحب خود را انجام می داد و در بعضی منزل گاه ها می دیدم که ایشان در اثر ضعف و گرسنگی، نماز خود را نشسته می خواند; چراکه سهمیه غذای خود را میان کودکان تقسیم می کرد و دیگر توان ایستادن نداشت.(20)
ارتباط حضرت زینب(علیها السلام) با خداوند آن گونه بود که حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)در روز عاشورا هنگام وداع، به خواهرش فرمود:
«یا اختی لا تنسینی فی نافلة اللیل» (21)
خواهرم! مرا در نمازهای شب، فراموش نکن.
3-حجاب و عفّت
یکی از مهم ترین وظایف بانوان در اسلام پاس داری در حفظ حریم حجاب و عفّت است. در قرآن مجید، در چند آیه(22) به ضرورت حجاب برای زنان تصریح گردیده و در چهارده آیه،(23) درباره عفّت و پاک دامنی هشدار داده شده و در احادیث فراوان نیز هشدارهای مؤکّد در این زمینه داده است.
عقیله بنی هاشم در حجاب و عفّت، مانند مادرش فاطمه زهرا(ع) بود و به این مهم بسیار اهمیت می داد. تا پیش از عاشورا و ماجرای اسارت، نامحرمی حضرت زینب(علیها السلام) را ندیده بود،چنان که در تاریخ آمده است:
هنگامی که زینب می خواست به مسجدالنبی کنار قبر رسول خدا(ص) برود، علی(ع) دستور می داد شب برود. به حسن و حسین(ع) می فرمود: همراه خواهرشان باشند. حسن(علیه السلام)جلوتر و حسین(ع)پشت سر، زینب در وسط حرکت می کردند. آنها از سوی مولای متقیان مأمور بودند که حتی چراغ روی مرقد منوّر پیامبر را خاموش کنند تا چشم نامحرم به قامت زینب نیفتد.(24)
یحیی مازنی می گوید: من در مدینه، مدت زیادی همسایه حضرت علی(علیه السلام) بودم. سوگند به خداوند! در این مدت، هرگز حضرت زینب(ع) را ندیدم و صدایش را نشنیدم.(25) حجاب و عفاف حضرت زینب(علیها السلام) به گونه ای بوده است که علّامه مامقانی در این باره می گوید:
زینب در حجاب و عفاف، یگانه روزگار بوده است. کسی از مردان، در زمان پدرش و برادرانش تا روز عاشورا، اورا ندیده بود.(26)
4-صبر و استقامت
.............................. .......................... ادامه دارد......................... رجوع شود به :
**حضرت زینب (سلام الله علیها) کیست ؟(کلیک کنید)
http://hakim-askari.rozblog.com/
***نسیم معرفت**
فیلسوف شهیر و حکیم فرزانه، علامه شهید مطهری(ره) کتابی دارد به نام “جاذبه و دافعه علی(ع) “ این کتاب مشتمل است بر یک مقدمه و دو بخش، در مقدمه، کلیاتی درباره جذب و دفع به طور عموم و جاذبه و دافعه انسان هابه طور خصوص بحث شده است. در بخش اول جاذبه علی(ع) که همواره دل هایی را به سوی خود کشیده و می کشد و فلسفه آن و فایده و اثر آن، موضوع بحث قرار گرفته است. در بخش دوم، دافعه نیرومند آن حضرت که چگونه عناصری را به سختی طرد می کرد توضیح و تشریح شده است. استاد شهید در این کتاب ثابت نموده که علی(ع) دو نیرویی بوده است و هرکس که بخواهد در مکتب او پرورش یابد باید دو نیرویی باشد. با این مقدمه کوتاه اینک فرازهایی از دیدگاه آن شهید بزرگوار را پیرامون شناخت وی از شخصیت ملکوتی حضرت علی(ع) به صورت اختصار خواهیم آورد ؛
1. تاثیر علی(ع) بر روی انسان ها: یکی ازجوانب و نواحی وجود این شخصیت عظیم، ناحیه تاثیر او بر روی انسان ها به شکل مثبت یا منفی است و به عبارت دیگر “جاذبه و دافعه” نیرومند اوست که هنوز هم نقش فعال خود را ایفا می نماید.
2. امتیاز اساسی علی(ع:) امتیاز اساسی علی(ع) و سایر مردانی که از پرتو حق روشن بوده اند این است که علاوه بر مشغول داشتن خاطرها، به دل ها و روح ها نور و حرارت و عشق و نشاط و ایمان و استحکام می بخشند.
3. خاصیت و مکتب علی(ع:) در علی(ع) هم خاصیت فیلسوف است و هم خاصیت رهبر انقلابی و هم خاصیت پیر طریقت و هم خاصیتی از نوع خاصیت پیامبران. مکتب او هم مکتب عقل و اندیشه است و هم مکتب شور و انقلاب و هم مکتب تسلیم و انضباط و هم مکتب حُسن و زیبایی و جذبه و حرکت.
4. بیان اوصاف علی(ع:) پیش از آنکه امام عادل برای دیگران باشد و درباره دیگران به عدل رفتار کند خود شخصا موجودی متعادل و متوازن بود. کمالات انسانیت را باهم جمع کرده بود. هم اندیشه ای عمیق و دور رس داشت و هم عواطفی رقیق و سرشار، کمال جسم و کمال روح را توام داشت. شب هنگام عبادت از ماسِوی می برید و روز در متن اجتماع فعالیت می کرد. روزها چشم انسان ها مواسات و از خودگذشتگی های او را می دید و گوش هایشان پند و اندرزها و گفتارهای حکیمانه اش را می شنید و شب ، چشم ستارگان اشک های عابدانه اش را می دید و به گوش ، آسمان ، مناجات های عاشقانه اش را می شنید. هم مفتی بود وهم حکیم، هم عارف بود و هم رهبر اجتماعی، هم زاهد بود و هم سرباز، هم قاضی بود و هم کارگر، هم خطیب بود و هم نویسنده، بالاخره به تمام معنی یک انسان کامل بود با همه زیبایی هایش.
5. علی(ع) شخصیت دو نیرویی: علی(ع) از مردانی است که هم جاذبه دارد و هم دافعه و جاذبه و دافعه او سخت نیرومند است. شاید در تمام قرون و اعصار، جاذبه و دافعه ای به نیرومندی جاذبه و دافعه علی(ع) پیدا نکنیم. دوستانی دارد عجیب، تاریخی، فداکار، با گذشت، از عشق او همچون شعله هایی از خرمنی آتش سوزان و پرفروغ اند جان دادن در راه او را آرمان و افتخار می شمارند ودر دوستی او همه چیز را فراموش کرده اند. از مرگ (شهادت) علی(ع) سالیان، بلکه قرونی گذشت اما این جاذبه همچنان پرتو می افکند و چشم ها را به سوی خویش خیره می سازد. در دوران زندگیش عناصر شریف و نجیب، خداپرستانی فداکار و بی طمع، مردمی با گذشت و مهربان، عادل و خدمتگزار خلق کرد و حول محور وجودش چرخیدند که هرکدام تاریخچه ای آموزنده دارند و پس از مرگش در دوران خلافت معاویه و امویان، جمعیت های زیادی به جرم دوستی او در سخت ترین شکنجه ها قرار گرفتند اما قدمی را در دوستی و عشق علی(ع) کوتاه نیامدند و تا پای جان ایستادند.
6. جاودانه ماندن علی(ع:) علی(ع) اگر رنگ خدا نمی داشت و مردی الهی نمی بود فراموش شده بود. تاریخ بشر قهرمان های بسیار سراغ دارد قهرمان های سخن، قهرمان های علم و فلسفه، قهرمان های قدرت و سلطنت، قهرمان میدان جنگ ولی همه را بشر از یاد برده و یا اصلا نشناخته است اما علی(ع) نه تنها با کشته شدنش نَمُرد بلکه زنده تر شد ، خود می گوید: “گردآورندگان دارایی ها در همان حال که زنده اند مرده اند و دانشمندان (علمای ربانی) پایدارند تا روزگار پایدار است جسم های آنها گمشده است اما نقش های آنها بر صفحه دل ها موجود است. ”(1) درباره شخص خودش می فرماید: “فردا روزهای مرا می بینید و خصایص شناخته نشده من برایتان آشکار می گردد و پس از تمام شدن جان من و ایستادن دیگری به جای من مرا خواهید شناخت”(2)
در حقیقت علی(ع) همچون قوانین فطرت است که جاودانه می مانند. او منبع فیاضی است که تمام نمی گردد بلکه روز به روز زیادتر می شود و به قول “جبران خلیل جبران” از شخصیت هایی است که در عصر پیش از عصر خود به دنیا آمده اند.
بعضی از مردم فقط در زمان خودشان رهبرند و بعضی اندکی بعد از زمان خویش نیز رهبرند و به تدریج رهبریشان رو به فراموشی می رود. اما حضرت علی(ع) و معدودی از انسان ها با خصایص بیان شده همیشه هادی و رهبرند.
7. علی(ع) تجسم حقیقت: علی(ع) مقیاس میزانی است برای سنجش فطرت ها و سرشت ها، آن که فطرتی سالم و سرشتی پاک دارد از وی نمی رنجد ولو اینکه شمشیرش بر او فرود آید و آن که فطرتی آلوده دارد به او علاقه مند نگردد ولو اینکه احسانش کند. چون علی(ع) جز تجسم حقیقت چیزی نیست او خود می فرماید: “اگر با این شمشیرم بینی مومن را بزنم که با من دشمن شود هرگز دشمنی نخواهد کرد و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت. زیرا که این سخن بر زبان پیغمبر امی جاری گشته که گفت: “یا علی! مؤمن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمی دارد. ”(3)
8. سبب دوستی و محبت علی(ع) در د ل ها: فوق العادگی علی(ع) در چیست که عشق ها را برانگیخته و دل ها را به خود شیفته ساخته و رنگ حیات جاودانی گرفته و برای همیشه زنده است؟ چرا دل ها همه خود را با او آشنا می بینند و اصلا او را مرده احساس نمی کنند بلکه زنده می یابند؟ مسلما ملاک دوستی او جسم او نیست زیرا جسم او اکنون در بین ما نیست و ما آن را احساس نکرده ایم، و با محبت علی(ع) از نوع قهرمان دوستی که در همه ملت ها وجود دارد نیست. هم اشتباه است که بگوییم محبت علی(ع) از راه محبت نیست ، هم اشتباه است که بگوییم محبت علی(ع) از راه محبت فضیلت های اخلاقی و انسانی است و حب علی(ع) حب انسانیت است. درست است علی(ع) مظهر انسان کامل بوده و درست است که انسان نمونه های عالی انسانیت را دوست می دارد اما اگر علی(ع) همه این فضایل انسانی را که داشت می داشت آن حکمت و آن علم، آن فداکاری ها و از خود گذشتگی ها، آن تواضع و فروتنی ، آن ادب، آن مهربانی و عطوفت، آن ضعیف پروری، آن عدالت، آن آزادگی و آزادیخواهی، آن احترام به انسان، آن ایثار، آن شجاعت، آن مروت و مردانگی نسبت به دشمن، آن سخا و جود و کرم و... اگر علی(ع) همه اینها را داشت می داشت اما رنگ الهی نمی داشت مسلما این قدر که امروز عاطفه انگیز و محبت خیز است نبود. علی(ع) از آن نظر محبوب است که پیوند الهی دارد، دل های ما به طور ناخودآگاه در اعماق خویش با حق سر و سر و پیوستگی دارد و چون علی(ع) را آیت بزرگ حق و مظهر صفات حق می یابند به او عشق می ورزند. درحقیقت پشتوانه عشق علی(ع) پیوند جان ها با حضرت حق است که برای همیشه در فطرت ها نهاده شده و چون فطرت ها جاودانی است مهر علی(ع) نیز جاودان است. نقطه های روشن در وجود علی(ع) بسیار زیاد است اما آنچه برای همیشه او را درخشنده و تابان قرار داده ایمان و اخلاص اوست و آن است که به وی جذبه الهی داده است.
9. علی(ع) مردی دشمن ساز و ناراضی ساز !!: علی(ع) مردی دشمن ساز و ناراضی ساز بود، این یکی دیگر از افتخارات بزرگ اوست. هر آدم هدفدار و مبارز و مخصوصا انقلابی که در پی عملی ساختن هدف های مقدس خویش است مصداق قول خداست که “یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ: در راه خدا می کوشند و از سرزنش، سرزنشگری بیم نمی کنند. ” (4)
اگر شخصیت علی (ع)، امروز تحریف نمی شد و همچنان که بوده ارائه داده می شد، بسیاری از مدعیان دوستیش در ردیف دشمنانش قرار می گرفتند! علی(ع) در راه خدا از کسی ملاحظه نداشت بلکه اگر به کسی عنایت می ورزید و از کسی ملاحظه می کرد به خاطر خدا بود. قهرا این حالت، دشمن ساز است و روح های پر طمع و پر آرزو را رنجیده می کند و به درد می آورد. در میان اصحاب پیغمبر (ص) هیچ کس مانند علی(ع) دوستانی فداکار نداشت، همچنانکه هیچ کس مانند او دشمنانی این چنین جسور و خطرناک نداشت. مردی بود که حتی بعد از مرگ، جنازه اش مورد هجوم دشمنان واقع گشت. او خود از این جریان آگاه بود و آن را پیش بینی می کرد و لذا وصیت کرد که قبرش مخفی باشد و جز فرزندانش دیگران ندانند، تا آنکه حدود یک قرن گذشت و دولت امویان منقرض گشت، خوارج نیز منقرض شدند و یا سخت ناتوان گشتند، کینه ها و کینه توزی ها کم شد و به دست امام صادق (ع) تربت مقدسش اعلان گشت.
10. علی(ع) مظهر جامعیت و انسان کامل: یکی از مظاهر جامعیت و انسان کامل بودن علی(ع) این است که در مقام اثبات و عمل با فرقه های گوناگون و انحرافات مختلف روبرو شده و با همه مبارزه کرده است. گاهی او را در صحنه مبارزه با پول پرست ها و دنیا پرستان متجمل می بینیم، گاهی هم در صحنه مبارزه با سیاست پیشه های ده رو و صدرو، گاهی با مقدس نماهای جاهل و منحرف. لذا وجود مقدس حضرت علی(ع) در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد و با آنان به پیکار برخاست؛ اصحاب جمل که آنان را ناکثین نامید و اصحاب صفین که آنها را قاسطین خواند و اصحاب نهروان یعنی خوارج که آنها را مارقین می خواند. (5)
11. مبارزه علی(ع) با دو طبقه : سراسر وجود علی (ع)، تاریخ و سیرت علی (ع)، خُلق و خوی علی (ع)، رنگ و بوی علی (ع)، سخن و گفتگوی علی(ع) درس و سرمشق و تعلیم و رهبری است. همچنان که جذب های علی(ع) برای ما آموزنده و درس است، دفع های او نیز چنین است، ما معمولا در زیارت های علی(ع) و سایرِ اِظهارِ ادبها ، مدعی می شویم که ما دوست دوست تو، و دشمن دشمن تو هستیم. تعبیر دیگر این جمله این است که به سوی آن نقطه می رویم که در جو جاذبه تو قرار دارد و تو جذب می کنی و از آن نقاط دوری می گزینم که تو آنها را دفع می کنی.
علی(ع) دو طبقه را سخت دفع کرده است1؛ - منافقان زیرک. -2 زاهدان احمق.
همین دو درس، برای مدعیان تشییع او کافی است که چشم باز کنند و فریب منافقان را نخورند، تیزبین باشند و ظاهربینی را رها نمایند. [1]
پی نوشتها:
1. نهج البلاغه، حکمت 139
2. نهج البلاغه، خطبه 149
3. نهج البلاغه، حکمت 42
4. سوره مائده، 54
5. و قبل از آن حضرت، پیغمبر (ص) آنان را به این نام ها نامید که به وی گفت: “ستقاتل بعدی الناکثین و القاسطین و المارقین” پس از من با ناکثین و قاسطین و مارقین مقاتله خواهی کرد. این روایت را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 201 نقل می کند و می گوید این روایت یکی از دلایل نبوت حضرت ختمی مرتب است، زیرا که اخباری صریح است از آینده و غیب که هیچ گونه تاویل و اجمالی در آن راه ندارد.
- روزنامه - رسالت - تاریخ شمسی نشر 18/07/1387 [1]
منابع مقاله: www.bashgah.net، افشار، اسدالله
http://mortezamotahari.com/fa/ArticleView.html?ArticleID=78784&SubjectID=78489
***نسیم معرفت**
**هماکنون جنگ نرم برضدنظام اسلامی درجریان است
حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه اول اردیبهشت 1395) در دیدار هزاران نفر از اعضای اتحادیه انجمنهای اسلامی دانش آموزان سراسر کشور، یکی از عرصه های مهم رویارویی نظام جمهوری اسلامی با جبهه استکبار را موضوع جوانان دانستند و تأکید کردند: جبهه مقابل نظام اسلامی به دنبال تغییر هویت دینی و انقلابی جوان ایرانی، و گرفتن امید، نشاط و انگیزه از آنان است و تنها راه مقابله با این رویارویی پنهان و پیچیده، تربیت جوانانی «متدین، انقلابی، پاکدامن، مصمم، هوشیار، پرانگیزه، امیدوار، اندیشهورز، شجاع و فداکار» به عنوان «افسران جنگ نرم» است.
رهبر انقلاب اسلامی در ابتدای این دیدار، جوانان را به بهرهگیری از فرصت بسیار مغتنم ماه رجب و سپس ماههای شعبان و رمضان توصیه کردند و گفتند: این سه ماه، «بهار معنویت» هستند و جوانان که در بهار عمر قرار دارند، می توانند از این فرصت گرانبها برای تقویت بُعد معنویتگرا در خود، استفاده کنند.
حضرت آیت الله خامنهای سپس با برشمردن برخی عرصههای درگیری نظام جمهوری اسلامی با جبهه استکبار به سرکردگی امریکا و صهیونیزم، افزودند: استقلال کشور اعم از استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی یکی از این عرصهها است زیرا قدرتها با هر کشوری که بخواهد در مقابل سلطه و نفوذ بیگانگان بایستد و از استقلال خود دفاع کند، مقابله خواهند کرد.
ایشان موضوع پیشرفت را یکی دیگر از موارد درگیری نظام اسلامی با جبهه استکبار دانستند و گفتند: قدرتهای جهانی در مقابل هر کشوری که بخواهد بدون اتکا به آنها به پیشرفت دست یابد، می ایستند زیرا چنین پیشرفتی برای دیگر کشورها و ملتها، «الگوساز» خواهد بود.
رهبر انقلاب اسلامی یکی از اصلیترین انگیزههای قدرتهای استکباری برای صف آرایی در مقابل توانایی ایران در دستیابی به دانش هسته ای را همین موضوع خواندند و تأکید کردند: اگر در مقابل این قدرتها کوتاه بیاییم، قطعاً مخالفت خود را به پیشرفتها در حوزههای زیستفناوری، نانو و دیگر رشتههای علمی حساس گسترش خواهند داد، زیرا آنها با هرگونه پیشرفت علمی، اقتصادی و تمدنی جمهوری اسلامی ایران مخالف هستند.
حضرت آیت الله خامنهای، «حضور قدرتمند ایران در منطقه غرب آسیا و جهان»، «موضوع فلسطین»، «موضوع مقاومت» و «موضوع سبک زندگی ایرانی اسلامی» را از دیگر عرصههای اختلاف جبهه استکبار با نظام اسلامی دانستند و خاطرنشان کردند: اگر در کشوری، سبک زندگی غربی رواج پیدا کند، نخبگان آن جامعه به افراد تسلیمپذیر در مقابل سیاستهای استکبار تبدیل خواهند شد.
ایشان به موضوع «جوانان» به عنوان یکی از مهمترین عرصههای اختلاف، اشاره کردند و گفتند: اکنون در موضوع جوانان، یک جنگ نرمِ زیرپوستی و فراگیر میان جمهوری اسلامی ایران از یک طرف و امریکا و صهیونیستها و دنبالهروهای آنها از طرف دیگر، در جریان است.
رهبر انقلاب اسلامی، جوانان دانشآموز و دانشجو را افسران این جنگ خواندند و افزودند: در این جنگ نرم، می توان دو افسر با دو هویت متفاوت متصور شد که نتیجه این جنگ بر اساس هویت افسران متفاوت خواهد بود.
حضرت آیت الله خامنهای با تأکید بر اینکه جنگ نرم خطرناکتر از جنگ سخت است، به برخی یاوهگوییهای دشمنان اشاره کردند و افزودند: برخی اوقات ما را تهدید به جنگ سخت و بمباران میکنند که این سخنان، غلط زیادی است، زیرا زمینه و جرأت آن را ندارند و اگر هم احیاناً چنین کاری انجام دهند، تودهنی خواهند خورد.
ایشان با اشاره به اینکه هماکنون جنگ نرم بر ضد نظام اسلامی در جریان است و ما باید بهجای دفاع صِرف، حمله نیز انجام دهیم، گفتند: اگر در قرارگاه و سنگرها، افسرانی متدین، انقلابی، مصمّم، هوشیار، پرکار، صاحب اندیشه، شجاع و فداکار داشته باشیم، می توان نتیجه گرفتن در این نبرد را حدس زد.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: اما اگر در این جنگ نرم، افسرانی تسلیمپذیر، فریب خور، اعتماد کننده به لبخند دشمن، بی انگیزه، بی فکر، بی اعتنا به سرنوشت خود و دیگران، و سرگرم غرائز، در قرارگاه و سنگرها باشند، نتیجه نبرد کاملاً مشخص است.
حضرت آیت الله خامنهای خاطرنشان کردند: بنابراین در جنگ نرم، دو افسر با دو هویت متفاوت میتواند وجود داشته باشد؛ یک افسر که مورد پسند جمهوری اسلامی است و یک افسر که مورد پسند جبهه استکبار است و حضور هر یک از این دو نوع افسر میتواند سرنوشت نبرد را تغییر دهد.
ایشان با تأکید بر اینکه اصرار بر «تدین، پاکدامنی و پارسایی جوانان» و «پرهیز آنان از سرگرم شدن به غرائز» را نباید تعصب و تحجر خواند، گفتند: غربیها بهویژه امریکاییها بهدنبال آن هستند تا جوان ایرانی، عنصری بی ایمان، غیر شجاع، بی انگیزه، بی تحرک، ناامید، خوشبین به دشمن و بدبین به فرمانده و عقبه خود باشد، اما نظام اسلامی بهدنبال تربیت جوانانی در نقطه مقابل خواست جبهه استکبار است.
رهبر انقلاب اسلامی، انجمنهای اسلامی دانش آموزی و دانشجویی را به اهتمام برای تربیت جوانانی با شاکله و هویت دینی و انقلابی و گسترش این روحیه به همه همسالان خود، توصیه مؤکد کردند و افزودند: همانگونه که ما برای حرکت علمی و دینی و انقلابی جوانان کشور برنامهریزی بلندمدت داریم، دشمن نیز برنامهریزی بلندمدت دارد، و راه مقابله با آن، گسترش کمی و کیفی جوانان انقلابی و متدین، و ایستادگی و ثبات قدم آنان است.
حضرت آیت الله خامنهای سپس به وظایف مسئولان در قبال جوانان اشاره کردند و با تأکید بر اینکه آموزش و پرورش از مدیریتی متدین برخوردار است و باید از این فرصت استفاده کرد گفتند: باید در مدارس علاوه بر اهتمام بر امور درسیِ دانش آموزان، با برنامهریزی صحیح، فرصت پرداختن آنان به کارهای انقلابی نیز فراهم شود، تا نسل جوان، نسلی انقلابی به بار آید.
باید فرصت پرداختن به کارهای انقلابی به دانشآموزان داده شود تا نسل جوان، انقلابی به بار آید
ایشان مسئولان آموزش و پرورش را به میدان دادن به تشکلهای انقلابی و متدین همچون اتحادیه انجمنهای اسلامی دانش آموزان و بسیج دانش آموزی توصیه کردند و افزودند: شنیده شده است در برخی مدارس با کارهای انقلابی مخالفت می شود که آموزش و پرورش باید با این رویکرد برخورد کند.
رهبر انقلاب اسلامی، محیط جوانی کشور را محیطی «امید بخش» خواندند و تأکید کردند: با وجود عوامل مختلف انحراف و جبهه وسیع دشمنیها، اکنون در کشور، جوانانی مؤمن، انقلابی، اهل توسل، اهل پیاده روی اربعین، اهل قرآن، اهل اعتکاف و اهل ایستادگی در میدانهای انقلاب داریم که باید سپاسگزار خداوند متعال بود.
حضرت آیت الله خامنهای، وجود چنین جوانانی در کشور را بسیار با عظمت دانستند و با تأکید بر اینکه بعد از گذشت 37 سال، جبهه استکبار نتوانسته است جمهوری اسلامی ایران را از بین ببرد یا مانع رشد و قدرت آن در منطقه شود، گفتند: با وجود تهدیدهای عملی و تبلیغاتی فراوان، امروز حزب الله لبنان پیکره رشید خود را در دنیای اسلام نشان میدهد و محکومیت آن در یک ورق پاره بهوسیله دولتی فاسد، وابسته، توخالی و پوک، هیچ اهمیتی ندارد.
حزب الله مایه افتخار دنیای اسلام است و محکومیت آن در یک ورق پاره بهوسیله دولتی فاسد، وابسته، توخالی و پوک، هیچ اهمیتی ندارد
حضرت آیت الله خامنهای با اشاره به شکست رژیم صهیونیستی از حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه و مقایسه این پیروزی با شکست ارتشهای قوی 3 کشور عربی از رژیم صهیونیستی، تأکید کردند: حزب الله و جوانان مؤمن آن همچون خورشید میدرخشند و مایه افتخار دنیای اسلام هستند.
رهبر انقلاب اسلامی، ذات حرکتهای حقیقتمحور را رو به رشد و بالنده خواندند و افزودند: حقیقت ممکن است با سختی هایی روبرو شود اما در نهایت پیروز خواهد شد.
حضرت آیت الله خامنهای شرط اصلی پیروزی حقیقت را ایستادگی افسران جنگ نرم در برابر مشکلات دانستند و تأکید کردند: حقیقت متعلق به جوانان است و به لطف خداوند روزی فرا خواهد رسید که مشکلات بهتدریج از بین خواهند رفت و جوانان در قله قرار خواهند گرفت.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، حجت الاسلام والمسلمین حاجعلیاکبری نماینده مقام معظم رهبری در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان با بیان گزارشی از فعالیتهای این تشکل گفت: آرمان امروز ما تربیت دانش آموزانی در تراز انقلاب اسلامی است و بر همین اساس، تربیت انقلابی با بهره گیری از معارف علوی سرلوحه همه برنامهها است.
همچنین دو نفر از دانش آموزان عضو اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان در سخنانی نظرات و دغدغههای خود را در خصوص فعالیتهای دانشآموزی و مسائل جوانان و تعلیم و تربیت در مدارس کشور بیان کردند.
http://www.leader.ir/fa/content/14724/%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%81%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%AA%D8%AD%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%E2%80%8C%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D8%B1-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1
.: Weblog Themes By Pichak :.