***نسیم معرفت***
به نام خدا
خصوصیات اخلاقی علامه حکیم عسکری گیلانی لشت نشایی از زبان جناب حجت الأسلام فرامرز علیزاده لشت نشایی
جناب مستطاب آقای حجت الأسلام فرامرز علیزاده لشت نشایی یکی از همشهری های علامه حکیم عسکری گیلانی لشت نشایی می باشد که در روز سه شنبه تاریخ 30شهریور 1395 برابر با هیجدهم ذی الحِجه 1437 ه.ق یعنی روز غدیر خُمّ به منزل بنده ( سیداصغر سعادت میرقدیم ) تشریف آوردند و در خلال دید و بازدید و تبادل سخن ، بنده یادی از حکیم عسکری نمودم و نکاتی از خصوصیات اخلاقی حکیم عسکری بیان کردم و از ایشان خواستم که درباره این شخصیت بزرگوار اگر مطالبی و نکاتی در خاطر دارند بیان نمایند که خوشبختانه با توجه به اینکه حکیم عسکری همشهری آقای علیزاده بود و سال ها با هم ارتباط داشتند نکات خوبی را مطرح کردند که مجموع نکات ایشان را فهرست وار تقدیم می کنم :
1- حکیم زین العابدین عسکری خیلی انسان منظم و وقت شناسی بود و به نظم در امور زندگی خیلی اهمیت می داد .
2- به وفای به عهد و وفای به وعده بسیار توجه داشت و اهمیت می داد . اگر به کسی قولی و وعده ای می داد وفادار بود .
3- خیلی نظیف و پاکیزه و مرتب و منظم بود و از اهل ژولیدگی بیزار بود . پنان مرتب و پاکیزه بود که حتی یک لکّه کوچک هم تو لباس هایش پیدا نبود . عبا و قبا و عمامه اش خیلی مرتب و تمیز و پاکیزه بود
4- هنگامی که کسی صحبت می کرد به سخنانش با دقت گوش می داد و توجه می کرد . اگر مطلب درستی بود تأیید می کرد و اگر مطلب نادرستی بود عالمانه جواب می داد .
5- به هنگامی که منبر می رفت به مخاطبین توجه داشت و دوست داشت که مردمی که پای منبرش هستند به مطالبش توجه کنند یعنی منبرش یک منبر تشریفاتی نباشد که چیزی بیان شود و وقت بگذرد و بعد مجلس تمام شود و بگویند که فلان جلسه و مجلس انجام شد .
6- انسان صادق و باصفایی بود و از حقه بازی و کَلَک بازی و حیله و نیرنگ بیزار بود .
7- با وقار می نشست و با وقار راه می رفت و در قم برای رفت و آمد به کلاس تدریس اکثرا با پای پیاده تردد می کرد .
8- سیر وسیاحت و سفر کردن را دوست داشت و به طلبه ها می گفت که هر دو ، سه ماهی حتما یک بار مسافرتی داشته باشید که در روح و روان و جسم اثر خوبی دارد . می گفت که آب اگر درجایی بماند کَدِر و یا آلوده و لَجَن می شود . آب جاری ، زلال و صاف است . سعی کنید مسافرت کنید تا روح تان زلال و صاف شود . گاهی که به لشت نشاء می آمد به اطراف می رفت تا از طبیعت زیبا استفاده نماید .
9- هرگز اهل لغو گویی و هرزه گویی نبود . سنجیده و با فکر و توجه حرف می زد .
10- درکارها خیلی جدّی بود و اهل سستی و سَمبَل کاری نبود . به کاری که انجام می داد خیلی اهتمام داشت .
11- در برابر حرف ها و سخنان سست و بی اساس واکنش نشان می داد و بطور مُستدَل رد می کرد .
12- اهل معرکه گیری نبود .
31 شهریور 1395 ه.ش
19 ذی الحِجّه 1437 ه.ق
روز چهارشنبه
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
به نام خدا
غدیر روز تجلی امامت و ولایت آیت کبری حضرت علی مرتضی ( سلامُ اللهِ عَلَیهِ) است ، امامتی که طبق صریح آیه 67 از سوره مایده موجب اکمال دین می باشد و اگر پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) آن را ابلاغ نمی نمود تمام رسالتش از بین می رفت. خداوند در آیه 67 سوره مایده چنین می فرماید :
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرین . یعنی : اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، بطور کامل برای مردم ابلاغ کن و برسان و اگر انجام ندهی ، رسالت الهی را (که به دوش داشتی) انجام نداده اى؛ خداوند تو را از [خطرات احتمالىِ] مردم، نگاه مى دارد؛ و خداوند، جمعیت کافرانِ [لجوج] را هدایت نمى کند).
توجه شود که در جمله (... إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ....) ضمیر «رِسَالَتَهُ» به الله برمی گردد نه به تبلیغ امامت علی (عَلَیهِ السَّلامُ ) . یعنی اگر تبلیغ امامت علی (عَلَیهِ السَّلامُ ) نکنی و امامت او را اعلام نکنی همه رسالت الهی تو در طول 23 سال از بین می رود و گویا رسالتی انجام ندادی (دقت بفرمایید)
این آیه شریفه دارای نکات ومطالب بسیاری است که براهل تحقیق پوشیده نیست و مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل این آیه شریفه می فرماید : ( اِمعان نظر و دقت در این آیه ، شگفتی و اعجاب انسان را در پی دارد .)
به نظر بنده هیچ آیه ای در قرآن کریم به اندازه این آیه برای پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) مسولیت آفرین و سنگین نبوده زیرا که ابلاغ امامت و ولایت مولا علی (عَلَیهِِ السَّلامُ ) (و به دنبال آن ، انتقال امامت به سایر ایمه (عَلَیهِِمُ السَّلامُ ) مواجه با خطرات و حساسیت های زیادی بوده و پیامبر اسلام (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به همه مسایل توجه داشت و برای آینده امت خود بیمناک بود ولی خداوند به او اطمینان داد که : وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ... یعنی خداوند ترا از خطرات احتمالی این ابلاغ مهم وباعظمت حفظ می کند.
پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) با دلگرمی از حمایت ها و نصرت های الهی این ابلاغ آسمانی ( تعیین امامت و ولایت ) را در اواخر عمرش در سال دهم از هجرت در آخرین حج خود که معروف به (حَجّةُالوِداع) بود به زیباترین وجه در سرزمین غدیر خم انجام داد. برخی می گویند که در آن منطقه مسجدی بود به نام غدیر که چون تعیین امامت مولا علی (عَلَیهِِ السَّلامُ ) در آنجا انجام گرفت معروف به غدیر خم شد .
حدیث و ماجرای غدیر خم از متواترات است و هیچ جای شک وشبه ای در آن نیست و علامه شیخ عبدالحسین امینی در کتاب بسیار ارزشمندش یعنی « اَلغَدیر» آن چنان به بررسی غدیر و حدیث غدیر پرداخت که زبان همه مخالفین را با حجت های آشکار خود قطع کرده است . در غدیر خُمّ بنابر نقلی بیش از صد وبیست هزار نفر حضور داشتند و پیامبر اسلام (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به بهترین وجه ممکن ولایت و امامت علی (عَلَیهِِ السَّلامُ ) را برای آن جمعیت عظیم در آن منطقه بسیار گرم و سوزان معرفی فرمود .لحن و ترکیب آیه 67 و آیه 3 از سوره مایده و ترکیب جمعیت و زمانِ خاصِّ ابلاغِ امامت که بعد از آخرین حج پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) ( یعنی حَجّةُالوِداع ) و در اواخر عمر شریفش بوده و همچنین نوع خطابه آن حضرت و عباراتی که مطرح فرموده برای هرکسی که تا حدودی فهم و ادراک داشته باشد روشن وآشکار خواهد شد که هدف پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) در روز غدیر خُمّ اظهار ولایت و امامت علی بن ابیطالب (عَلَیهِِمَا السَّلامُ ) بوده نه صِرفاََ اظهار و اعلان دوستی . متاسفانه برخی از علماء اهل سنت در تفسیر کلام پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) مغرضانه دچار خطا و انحراف فاحش شدند و کلمه مولا در کلام پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) را به معنای دوستی گرفته اند تا انحراف در امت پیغمبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) ایجاد کنند و مردم را از مسیر وخط امامت خارج کنند . یکی از فرازهای نورانی پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) در خطابه غدیر چنین است که فرمود : مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ .
کلمه مولا ، معنای واقعی آن سرپرستی و ولایت و حاکمیت و امامت و رهبری می باشد و در جای خود این مطلب ثابت و مسلم است ولی عده ای که مصداق آیه 18 از سوره بقره هستند(صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ) کلمه مولا در کلام پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) را مغرضانه با هدف انحراف در امت پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) و دور کردن مردم از مسیر وخط امامت و ولایت ، به معنای دوستی معنی وتفسیر می کنند!!!؟
امامت همانند قلب که مرکز بدن است ، محور همه امور تشریعی و تکوینی است و کسی که امامت را درک نکند از مرتبه انسانیت خارج است....
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
باسمه تعالی
واقعه غدیر خم و اهمیت آن(1)
سرتاسر حیات طیبه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و لحظه به لحظه آن در نزد مسلمانان دارای اهمیتی بس شگرف و والاست؛ چراکه نه تنها کلام رسول اکرم به نص صریح آیات قرآن، عاری از هرگونه هوا و هوس و متصل به سرچشمه وحی است(2)، بلکه عمل و فعل آن بزرگوار نیز بر تک تک مسلمانان حجت است و صراط مستقیم را به عالمیان مینمایاند.(3) اما در این میان، مقاطعی خاص از زندگی آن بزرگوار، به جهات گوناگون از اهمیتی ویژه برخوردار میباشد که یکی از بارزترین آنها، واقعه غدیر خم است. واقعه غدیر از ابعاد مختلف و از جهات متفاوت، دارای درخشندگی و تلألؤ خاصی در تاریخ اسلام است. کمتر مقطع تاریخی را میتوان در جهان اسلام یافت که از لحاظ سند، اطمینان از اصل وقوع، کثرت راویان و اعتماد بزرگان و علمای مسلمین، قوت و استحکامی نظیر این رویداد مهم داشته باشد.
هنگامی که به راویان حدیث غدیر مینگریم، در مرتبه نخست نام اهل بیت گرامی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی امام علی (علیه السلام)، فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) دیده میشود و در مرتبه بعدی نام حدود 110 تن از صحابه پیامبر اسلام(4) به چشم میخورد که در این میان، نام افرادی شاخص از میان صحابه همچون:
1- ابوبکر بن ابیقحافه |
2- عمر بن الخطاب |
3- عثمان بن عفان |
4- عایشه بنت ابیبکر |
5- سلمان فارسی |
6- ابوذر غفاری |
7- عمار یاسر |
8- زبیر بن عوام |
9- عباس بن عبدالمطلب |
10-ام سلمه |
11-زید بن ارقم |
12-جابر بن عبدالله انصاری |
13-ابوهریره |
14-عبدالله بن عمر بن الخطاب |
|
و...توجه آدمی را به خود جلب میکند که تمامی آنان در محل غدیر حاضر بودهاند و حدیث غدیر را بدون واسطه نقل نمودهاند. سپس در میان تابعین(5)، حدیث غدیر از 83 تن از تابعین نقل شده است که از جمله آنان میتوان به:
1- اصبغ بن نباته
2- سالم بن عبدالله بن عمر بن الخطاب
3- سعید بن جبیر
4- سلیم بن قیس
5- عمر بن عبدالعزیز(خلیفه اموی)
و... اشاره نمود.
پس از تابعین، در میان علمای اهل تسنن از قرن دوم تا قرن سیزدهم، 360 تن، حدیث غدیر را در آثار خویش نقل نمودهاند که 3 تن از صاحبان صحاح سته (صحاح ششگانه)(6) و دو تن از پیشوایان فقهی اهل تسنن(7) نیز در شمار این بزرگان جای دارند.(8)
در بین محدثین و علمای شیعه نیز افراد فراوانی حدیث غدیر را در کتب مختلف، روایت نمودهاند، که تعداد دقیق آنان مشخص نیست. از این اندیشمندان میتوان به:
1- شیخ کلینی
2- شیخ صدوق
3- شیخ مفید
4- سید مرتضی
و... اشاره نمود.(9)
بنا بر آنچه که ذکر گردید، در میان بزرگان و محدثین اهل سنت و به دنبال دقت آنان بر روی راویان و طرق متفاوت نقل حدیث غدیر، اندیشمندان بسیاری، حدیث غدیر را حدیثی حسن(10)(11) و عده کثیری روایت غدیر را روایتی صحیح(12) دانستهاند(13) و حتی نزد عدهای از بزرگترین صاحبنظران اهل تسنن، با توجه به شمار فراوان راویان و طرق متعدد نقل حدیث، که روایت غدیر دارد،آنرا حدیثی متواتر(14) ذکر نمودهاند.(15) علما، بزرگان و محدثین شیعه نیز بالاتفاق، غدیر را حدیثی متواتر میدانند.(16)(17)
بر این اساس و بر طبق آنچه که گذشت، به خوبی آشکار میگردد یکی از مهمترین وقایع تاریخ پرفراز و نشیب اسلام که در بین عامه مسلمانان، واقعهای مسلم، پذیرفته شده و قطعی تلقی میگردد، واقعه غدیر خم است.
از منظری دیگر، آنچه که بر گونه غدیر، رنگ جاودانگی میزند؛ و اهمیت این واقعه را مضاعف میگرداند، نزول 2 آیه از قرآنکریم، یکی آیه 67 سوره مائده(18) و دیگری آیه 3 سوره مائده،(19) در ارتباط با این رویداد بزرگ است که بر طبق نظر مفسران نامآور شیعه و سنی، شأن نزول این آیات، مربوط به واقعه غدیر خم میباشد.(20)(21) هنگامی که کمی بیشتر در مقایسه مفاد این آیات و لحن آنها با سایر آیات قرآن کریم میاندیشیم، درمییابیم اگر نگوییم چنین آهنگ کلامی در میان سایر آیات بینظیر است، لااقل کمتر آیهای را میتوان یافت که مضامین و لحنی شبیه به این دو آیه داشته باشد. طبیعی است هر مسلمان هنگامی که در تلاوت قرآن بدین دو آیه میرسد، شگفت زده از خویش بپرسد این چه امر خطیری است که عدم ابلاغ آن توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، زحمات 23 ساله آن حضرت را تباه میگرداند و در این صورت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هرگز رسالت خویش را به مردم نرسانده و وظیفه پیامبری را بجای نیاورده است؟ واقعاً این چه پیامی است که خداوند متعال به پیامبر خویش وعده داده است تا او را در زمینه ابلاغ آن، حافظ و نگهدار باشد؟ به علاوه، مگر این موضوع چه اهمیتی دارد که ابلاغ این پیام به امت و پیروی مردم از آن، سبب کامل شدن دین و تمام شدن نعمت و رضایت پروردگار میگردد؟
پس دیگر جای هیچ تردیدی باقی نمیماند که روز نزول و ابلاغ این امر مهم و خطیر که بدین واسطه، روز اکمال دین و رضایت پروردگار محسوب میگردد، دارای اهمیت بسزایی در میان مسلمین خواهد بود.(22)
از آنچه که گذشت، مشخص میگردد علاوه بر مورخان که به تناسب فن خویش (و البته به دلیل اثرات و نتایجی که بر پایه این مطالعه بنا میگردد)، به واقعه غدیر نگاهی موشکافانه دارند،(23) غدیر از آن جهت که حدیثی قطعی و متواتر است و کار یک محدث، شناسایی احادیث معتبر و دقت بر روی مفاهیم آنهاست، مورد توجه محدثین است(24) و دارای جایگاهی ویژه در کتب مختلف حدیث میباشد. به خاطر نزول 2 آیه ویژه از قرآن کریم درباره این واقعه که القاکننده مفهومی منحصر بفرد و دارای لحنی کمنظیر در میان سایر آیات است، غدیر منشأ بحثهای گوناگونی در کتب تفسیری میباشد.(25) با تکیه بر مفاهیم این آیات و اثرات شگرف اعتقادی مترتب بر آن، این واقعه منظور نظر مخصوص متکلمان واقع گشته است.(26) حتی لغویین نیز توجه خاص خویش را به این رویداد مهم معطوف داشتهاند و به هنگام شرح و توضیح کلمه غدیر خم (که نام محلی است)، به اصل این رویداد اشاره نمودهاند.(27) ادیبان و شعرای بسیاری در میان امت اسلامی در طول 14 قرن، از همان لحظه وقوع و در همان صحنه گرفته تا روزگار معاصر، همواره این واقعه بزرگ را در آثار و اشعار خویش، توصیف و تشریح نمودهاند.(28)
آنچه که تاکنون ذکر شد، گوشهای از اهمیت رویداد غدیر خم بود که در حد گنجایش این مقاله، به آن اشاره گردید. ما در این مجال به دنبال جستجو و تحقیق درباره این رویداد بزرگ اسلامی و این بُرهه از حیات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میباشیم تا هرچه بیشتر و البته با رعایت اختصار، بتوانیم زوایای گوناگون آن را بررسی نماییم. لذا در ادامه، ابتدا اصل واقعه را به گونهای که در بین مسلمین مشهور و مورد اتفاق است، نقل نموده، سپس به بررسی مفاد حدیث غدیر میپردازیم و بر روی مفاهیم آن، هرچه بیشتر تأمل مینماییم و در انتها نیز نتایجی را که به دنبال واقعه غدیر جلوهگر میگردد و مستلزم توجه ویژه مسلمانان میباشد، بر میشماریم.
واقعه غدیر خم
پیامبر اکرم بنا بر امر الهی، در سال دهم هجرت تصمیم به زیارت خانه خدا و بجاآوردن حج نمودند؛ لذا مردم را از این امر مطلع کردند(29) و حتی برای آگاه نمودن اهالی مناطق مختلف، قاصدانی را به آن شهرها گسیل داشتند. فرستادگان حضرت نیز همانگونه که وجود مقدس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خود اعلام نموده بودند، این پیام را به مردم رساندند که این آخرین حج رسول خداست و این سفر دارای اهمیت فراوانی است. هر کس که توانایی و استطاعت آن را دارد، بر او لازم است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را در این سفر همراهی نماید. گرچه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با همراهی عدهای از اصحاب خویش پیش از این، اعمال عمره مفرده را انجام داده بودند،(30) اما این نخستین بار و تنها مرتبهای در طول حیات طیبه پیامبر اسلام بود که بنا بر امر الهی، حضرت تصمیم به بجایآوردن و تعلیم مناسک حج گرفتند. پس از این اعلام، جمعیت کثیری در مدینه جهت همراهی با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و بجای آوردن اعمال حج، مجتمع گشتند. مورخان و صاحبنظران از این سفر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با عنوان حجةالوداع(31)، حجةالاسلام، حجةالبلاغ(32)، حجة الکمال و حجة التمام(33) یاد مینمایند.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با پای پیاده و در حالیکه غسل نموده بودند، در روز شنبه 24 یا 25 ذیقعده به همراه همراهان خود و اهلبیت گرامیشان و عامه مهاجرین و انصار و جمعیت کثیری که گرداگرد حضرت اجتماع کرده بودند، به قصد بجای آوردن مناسک حج از مدینه خارج گشتند. تعداد جمعیتی که به همراه حضرت از مدینه خارج شده بودند را بین 70000 تا 120000(و حتی برخی بیشتر از 120000) نقل نمودهاند؛(34) اما افراد بسیاری به غیر از این عده، نظیر اشخاصی که در مکه مقیم بودند و یا اشخاصی که از شهرهای دیگر خود به مکه آمده و در آنجا به حضرت ملحق شدند، به همراه پیامبر و با اقتدای به ایشان مناسک حج را در این سفر بجای آورده و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را همراهی نمودند. امام علی، پیش از تصمیم پیامبر برای بجای آوردن مناسک حج، از طرف ایشان برای تبلیغ اسلام و نشر معارف الهی به یمن فرستاده شده بودند؛ اما هنگامی که از تصمیم پیامبر برای سفر حج و لزوم همراهی سایر مسلمین با آن حضرت در این سفر، آگاه گشتند، به همراه عدهای از یمن به سمت مکه حرکت نمودند و در آنجا پیش از آغاز مناسک، به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ملحق شدند.(35)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و همراهیان آن حضرت، در میقات مسجد شجره مُحرم گشتند و بدین ترتیب اعمال حج را آغاز نمودند. گرچه اصول و کلیات مناسک حج قبلاً و به هنگام نزول آیات مربوطه، توسط رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) توضیح داده شده بود، اما در این سفر، پیامبر این اعمال را به طور عَملی برای مردم آموزش داده و جزئیات را برای آنان تبین نمودند و در مواقف گوناگون، با ایراد خطابه، مردم را نسبت به سایر تکالیف الهی و وظایف شرعیشان آگاهی بخشیدند.
سرانجام اعمال حج، پایان یافت و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به همراه جمعیت کثیری که ایشان را همراهی مینمودند، شهر مکه را ترک نمودند و رهسپار مدینه شدند که در بین راه به محل غدیر خم رسیدند.
غدیر در لغت به معنای آبریز و مسیل،(36) و غدیر خم در جغرافیا، نام محلی است که به خاطر وجود برکهای در این محل، که در آن آب باران جمع میشده است، به این نام (غدیر خم) شهرت یافته است. [ به مناسبت مسجدی به نام غدیر که درآن منطقه وجود داشته به غدیر خُمّ معروف شده است ] . غدیر در 3 - 4 کیلومتری جُحفه واقع شده و جحفه در 64 کیلومتری مکه قرار دارد که یکی از میقاتهای پنجگانه میباشد. در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا میشود.(37) غدیر خم به علت وجود مقداری آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروانیان واقع میشد اما دارای گرمایی طاقت فرسا و شدید بود.(38)
هنگامی که رسول اکرم در روز 5شنبه 18 ذیالحجه به وادی غدیر خم رسیدند و پیش از جدایی اهالی شام، مصر و عراق از میان جمعیت، جبرئیل امین از جانب خداوند بر ایشان نازل گردید و آیه: « یا أیها الرّسول بلّغ ما أنزل الیک من ربّک فان لم تفعل فما بلّغت رسالته و الله یعصمک من النّاس »(39) را نازل نمود و از جانب حق تعالی، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را امر نمود تا حکم آنچه را که در قبل بر پیامبر درباره امام علی نازل گشته بود، به مردم ابلاغ نمایند. در این هنگام، پیشتازان کاروان و افرادی که جلوتر حرکت مینمودند، حوالی جحفه رسیده بودند. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از نزول آیه، دستور توقف کاروانیان را صادر نمودند و امر فرمودند تا آنانی که پیشاپیش حرکت مینمودند، به محل غدیر بازگردند و افرادی که در پس قافله، عقب مانده بودند، سریعتر به کاروان در این وادی، ملحق شوند.(40) همچنین به چند تن از صحابه دستور دادند تا فضای زیر چند درخت کهنسال را که در آن محل قرار داشتند، آماده نمایند؛ خارها را از زمین برکنند و سنگهای ناهموار موجود در زیر آن درختان را جمعآوری نمایند. در این هنگام، زمان به جای آوردن نماز ظهر فرارسید و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)فریضه ظهر را در گرمای شدید،(41)(42) به همراه جمعیت کثیر حاضر، ادا نمودند. شدت گرما در وادی غدیر به حدی بود که اشخاص، گوشهای از ردا و لباس خویش را برای در امان بودن از شدت تابش آفتاب، بر سر میافکندند و مقداری از آنرا برای کاستن از شدت گرمای شنها و سنگها، در زیر پای خویش میگستردند.(43)
ادامه دارد ........................... ادامه دارد ....................................... ادامه دارد .........................
** اهمیت واقعه غدیر خُمّ + سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی
http://www.roshd.org/per/beliefs/?bel_code=94
**میلادباسعادت صاحب زیارت جامعه کبیره حضرت امام هادی ع مبارک+نسیم معرفت
***نسیم معرفت***
** سه حدیث از امام هادی (عَلَیهِِ السَّلامُ ) + نسیم معرفت
** امام هادی (عَلَیهِِ السَّلامُ ) فرمود : لا تَطْلُبِ الصَّفا مِمَّنْ کَدِرْتَ عَلَیْهِ وَ لاَ النُّصْحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّکَ اِلَیْهِ فَإ نَّما قَلْبُ غَیْرِکَ کَقَلْبِکَ لَهُ. از کسى که نسبت به او کدورت و کینه دارى ، صمیّمیت و محبّت مجوى . همچنین از کسى که نسبت به او بدگمان هستى ، نصیحت و موعظه طلب نکن ، چون که دیدگاه و افکار دیگران نسبت به تو همانند قلب خودت نسبت به آن ها مى باشد. (بِحار الأنوار ج 98 ص 351 - بِحار الا نوار ج 75 ص 369 ح 4 - اَعلامُ الدّین : ص 312، س 14.)
** امام هادی (عَلَیهِِ السَّلامُ ) فرمود : اَلدُّنْیا سُوقٌ رَبِحَ فِیها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ . دنیا بَسان بازارى است که عدّه اى در آن ( جهت رشد و کمال و تقرُّب به خدا و رستگاری در آخرت ) سود مى برند و عدّه اى دیگر دچار ضرر وزیان و خسارت می گردند . (اَعیانُ الشِّیعة : ج 2، ص 39 - تُحَفُ العُقول : ص 483- بِحارُ الأنوار جلد 75 ص 366 باب 28 - مُستدرَکُ الوسائل، ج9 ، ص 512 - بِحارُالأنوار: ج 75، ص 173، حدیث 2 )
** امام هادی (عَلَیهِ السَّلامُ ) فرمود : اَلْحِکْمَهُ لا تَنْجَعُ فی الطّباع الفاسِدَهِ . حکمت و دانش در دلهای فاسد اثر ندارد. (بِحارُالأَنوار، ج78، ص 370 حدیث 4 -مُسنَد اَلأِمامُ الهادی ، ص 304 -بِحارُ الأنوار (چاپِ بیروت ج75 ص 370 )
** لا تَنْجَعُ : فائده و اثر ندارد - سودی ندارد - تأثیری ندارد
** نَجَعَ ، یَنجَعُ ، نُجُوعاً : اَلطَّعامُ فِی الإِنسانِ : غذا گوارا بود و فایده و اثر بخشید .
** نَجَعَ فِیهِ الدَّواءُ أَوِ الطّعامُ اَوِ الکَلامُ : دارو یا غذا یا سخن و گفتار در او اثر گذاشت و سودمند بود.
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
به نام خدا
** هرکسی و قومی مسؤل عواقب اعمالِ بدخود است
***این عمل های چوماروکَژدُمت مارو کَژدُم گرددوگیرددُمت+نسیم معرفت
وَ ما اَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ اَیْدیکُمْ و یَعْفوا عَنْ کثیرٍ.
هر مصیبت و بلائی که به شما میرسد( نوعا) بخاطر اعمال بد و زشتی است که به اختیار و اراده و قدرت خود انجام داده اید ، و خداوند بسیاری از معاصی و گناهان و لغزش ها را نیز عفو می کند! و عقابی نمی نماید.
( سوره شوری، آیه30)
انسان گاهی به عِلَل مختلف از جمله جهل ونادانی و خودخواهی و ضعف ایمان و سستی اعتقاد و عُقده داشتن و نقص شخصیتی و .... دچار معاصی و گناهان و خطاها و اشتباهات و انحرافات و بی راهه رفتن ها و آلودگی به فساد و فحشاء و منکرات و... می شود و با دست خود برای خود نِقمت و بدبختی و فلاکت و گرفتاری و... درست می کند. قرآن کریم در آیه 30 از سوره شُوری می فرماید : هرمصیبت و بدبختی و گرفتاری و ...که به شما می رسد (نوعا) از ناحیه اعمال زشت خودتان (که با اختیار و اراده همراه است) می باشد و کسی نمی تواند از خود سلبِ مسولییت نماید و بدبختی و بیچارگی و فلاکت و مصیبت خود را به گردن دیگران و ... بیندازد و خود را مُبرّا و بی تقصیر جلوه دهد . بیشتر نکبت ها و بلایا ومصایب آسمانی و زمینی که دامنگیر افراد و یا اقوام و ملت ها شده و یا می شود به جهت عصیان ها و طغیانگری ها و نافرمانی های آنها می باشد . چه بسیار اقوامی که به جهت اختلافات و سرپیچی و گستاخی نسبت به انبیاء (عَلَیهِمُ السَّلامُ ) و نافرمانی پروردگار مشمول مصیبت و بلاء و قهر و خشم و عذاب الهی شدند که سرگذشت شوم برخی ار آنها در قرآن کریم آمده است . خداوند رَئوف و رحیم و مهربان ، اصل را بر رحمت و عفو و بخشش بندگانش گذاشته است و درسوره اعراف آیه 156 چنین فرموده است : وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْء یعنی رحمت واسعه من همه چیز را فراگرفته است ولی با این وجود در قبال جهالت ها و نادانی ها و گستاخی ها و نافرمانی ها و کجروی ها و انحرافات و خلافکاری های انسان ها ، بلاها و مصائبی را براساس حکمت خود مقرّر فرموده است که در واقع بازخُورد و نتیجه اعمال سوء آنها می باشد . اگر خدای ناکرده در جامعه ای ظلم و بی عدالتی و جنایت و دزدی و قتل و فساد و دشمنی و اختلاف و تفرقه و سرپیچی از بزرگان و رهبران دینی باشد چنین جامعه ممکن است در معرض خشم و غضب الهی قرار گیرد . مصائب و مشکلات و بلاها گاهی جنبه عقوبتی و کیفری و عذاب دارد مثل عذاب هایی که در قرآن کریم برای امثال قوم موسی و عاد و ثمود و سَبأ و ... ذکر شده است و در رابطه با بلاهایی که برای قوم موسی (عَلَیهِ السَّلامُ ) و فرعونیان نازل شده در سوره اعراف آیه 133 چنین آمده است : فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمینَ . « سپس ( بلاها را پشت سر هم بر آنها نازل کردیم: ) طوفان و ملخ و آفت گیاهی و قورباغه ها و خون را- که نشانه هایی از هم جدا بودند- بر آنها فرستادیم ( ولی باز بیدار نشدند ، و ) تکبر ورزیدند ، و آنها جمعیّت گنهکاری بودند! » و گاهی جنبه آزمایش و امتحان می باشد و گاهی نیز برای ترفیع درجه است و گاهی برای تطهیر و پاک شدن از معاصی و گناهان است . شاعر ناموَر جلال الدین رومی چه زیبا گفت :
آدمی دارای عقل و اراده و تفکر و فکر است و وقتی در مَعرض فساد و گناه و معصیت و انحراف و .... قرار گرفت باید از عقل و اراده و قدرتِ فکر خود استفاده کند تا در دام آلودگی ها و انحرافات و فساد ها قرار نگیرد. پس قبل از اینکه عقل و اراده و فکر ما آسیب ببیند باید حواسمان باشد و متوجه خطرات و انحرافات و فساد ها و دام های خطرناک و خانمان برانداز باشیم و به قول سعدی شیرین سخن : علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد. متاسفانه عده ای به جهت عوامل مختلف خود را گرفتار بدبختی و شقاوت ها و مصیبت ها وفساد ها می کنند و بعد می گویند دیگر کاری از ما ساخته نیست و ما همین هستیم و بس و دیگر اختیاری نداریم و نمی توانیم تغییر کنیم و برگردیم. یقینا این گفتارها و پندارها غلط و نادرست است و انسان در سایه عقل و فکر و اراده و توکل و ایمان می تواند بسیاری از غیر ممکن های تصوری و پنداری را ممکن سازد . البته اگر کسی تمام راه های نجات و سعادت و خوشبختی را برخود ببندد و تصمیم بر برگشت نگیرد هرگز نجات پیدا نمی کند و مُدام در دره سقوط و هلاکت قرار دارد . طبق آیه 30 از سوره شُوری (وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ )ٍ ، انسان ها مسؤل اعمال و کردار خود هستند و اگر به جهت خلافکاری و عصیان و ارتکاب فساد و خلاف دچار بلاء و بدبختی شدند بدانند که این مصیبت ها و نِقمت ها و بیچارگی ها و ذلت ها به سوء اختیار خودشان بوده است . توجه شود که مراد از(کُمْ) در (ما أَصابَکُمْ) یعنی شما گنهکاران و خلافکاران . و مراد از (أَیْدیکُمْ) یعنی به اختیار و اراده و قدرت شما ودر مجموع معنای آیه چنین است : هر مصیبت و بلاء و گرفتاری و آسیبی که به شما میرسد ( نوعا) بخاطر اعمال بد و زشتی است که به اختیار و اراده و قدرت خود انجام داده اید . اگر کسی بواسطه شراب خواری و یا قماربازی و یا دزدی و قتل و زنا و فحشاء و یا مواد مخدر و... دچار فلاکت و بدبختی و بیچارگی شد مقصّر اصلی خودش است (فَبِما کَسَبَتْ اَیْدیکُمْ) و باید خودش را مسؤل عواقب شوم اعمال ننگینش بداند .
این عمل های چو مار و کَژدُمت
مار و کَژدُم گردد و گیرد دُمت
«جلال الدین رومی»
هیچکس نمی تواند ادعا کند که اختیار و اراده ای نداشته است . انسان ها با عقل و اراده و تفکر وتوکل به خدای بزرگ می توانند بهترین سرنوشت را برای خود رقم بزنند و سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت را برای خود فراهم سازند . اگر کسی دچار اعتیاد به مواد مخدر با انواع واقسامش و یا دچار مفسده دیگر شد تا زمانی که عقل و فکرش کار می کند باید با توکل برخدا تصمیم بر نجات ورهایی خود بگیرد و ناامید نشود و اگر خدای ناکرده آلودگی او طوری باشد که دیگر عقل و فکر واراده ای ندارد و همانند آدم های مست و بی عقل باشند که ممکن است هر جنایتی را مرتکب شوند در این صورت باید خانواده و دیگران او را کنترل کنند و دست و پایش را ببندند و به مراکز درمانی تحویل دهند تا مردم و خانواده اش از خطرات او در امان باشند و بعد از علاج و درمان و برگشت عقل و اراده و فکر ، راه صلاح و فلاح و سعادت و عزت و خوشبختی را دنبال نماید . در هرصورت تا زمانی که عقل و اراده و فکر آدمی زایل نشده می تواند به کمک تعقل و تفکر و تصمیم و اراده و توکل به قدرت بی پایان الهی آینده خوبی را برای خود رقم بزند و خود را از منجلاب خلافکاری ها و سرنوشت شوم بَرَهاند . البته باید توجه شود که وقتی کسی با اختیار خود ، خویش را به مرحله ای از بدبختی و بیچارگی و فلاکت رساند که عقل و اراده و تفکرش زایل گردد نمی توان گفت که او دیگر هیچ مسولیتی ندارد و بی تقصیر است و جرم وکیفر و عِقاب ندارد بلکه در دنیا و آخرت نیز مسؤل و معاقَب است. اگر کسی را کشته و یا خسارتی به کسی وارد کرده به پایش نوشته می شود و باید پاسخگو باشد و حساب پس بدهد چون چنین فردی اگرچه الآن در چنین فرضی اختیاری از خود ندارد ولی قبلا دارای عقل و علم و اراده بوده و با علم و اختیار و اراده وارد عملی شده که الآن مَسلُوبُ الأِختیار شده است و به اصطلاح ( اَلأمتِناعُ بِالأِختِیارِ لایُنافِی الأِختِیارَ ) یعنی کسی که با اختیار پیشین خود اقدام به کار وعملی کند که اختیار از او ممتنع و سلب گردد و به مرحله اضطرار و بی اختیاری برسد ، این امتناع و سلب اختیار منافاتی با اختیارش ندارد چون از پیش دارای علم اراده واختیار بوده است و چنین فردی در قبال عملش مورد سؤال و مؤاخذه قرار می گیرد و نمی تواند بگوید که من الآن اختیاری ندارم و مضطر هستم و حساب و کتابی ندارم . این قاعده ، معروف است به (قاعده اَلأِمتِناع ) که در فقه و اصول و حقوق و کلام کاربُرد دارد . علماء علم اصول ( اصولیون) می گویند اگر اساس و ریشه اضطرار و ممتنع بودن و سلبِ اختیارِ شخصِ مکلف، به سوء اختیار خودش باشد، این امر موجب معذوریتش نمیگردد و شرعا و عقلا مسؤل است . کسی که با علم و آگاهی و اختیارِ خودش شراب خورده و مست شده و بی اختیار گشته و کسی را بکُشد چنین فردی در قبال این عمل زشت مسؤل است . البته در دنیا تا زمانی که عقلش زایل باشد در حین زوال عقل احکامی بر او مترتب نمی شود و خسارتی که در حین زوال عقل و اراده ببار آورده طبق ضوابط و مبناهای شرعی یا به عهده عاقِله ( بستگانِ ذکورِ نَسَبی با شرایطی که در فقه مُقرّر است) و یا به عهده بیت المال است واگر روزی عقلش برگشت باید خودش عهده دار خسارت باشد چون قبل از زوال عقل با اختیار خود شراب خورده و یا روانگردان(شیشه و مانند آن ) مصرف کرده و بعد دچار زوال عقل و اراده شده است. بطور کلی هر خیر و شری که به انسان می رسد از ناحیه خودش و به اختیار و اراده خودش است و هیچکس نمی تواند از خودش سلب مسؤلیت نماید
(وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ . هر مصیبت و بلائی که به شما میرسد( نوعا) بخاطر اعمال بد و زشتی است که به اختیار و اراده و قدرت خود انجام داده اید . سوره شوری آیه 30)ٍ
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
« جلال الدین رومی»
ازمکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
هیجدهم شهریور 1395 ه.ش
ششم ذِی الحجه 1437 ه.ق
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
***شرایط سربُریدن حیوانات+شرایط ذبح حیوان(نسیم معرفت)
از جمله شرایط ذبح آن است که ذبح کننده مسلمان باشد و هنگام ذبح، به نیّت سر بریدن، نام خدا را بر زبان جاری کند و با وسیله تیزی از جنس آهن این عمل را انجام دهد. همچنین در موقع سر بریدن، جلوی بدن حیوان رو به قبله باشد و حیوان بعد از سر بریدن، حرکتى از خود نشان دهد.
الف. شرایط ذبح حیوان
1. کسى که سر حیوان را میبُرد مسلمان بوده و اظهار دشمنى با أهل بیت پیامبر(ص) نداشته باشد.
2. سر حیوان را با چیزى ببُرد که از آهن باشد،[1] ولى چنانچه آهن پیدا نشد و ناچار به ذبح شد(طوری که اگر حیوان ذبح نشود، تلف شود)، میتوان سر آنرا با چیز تیزى برید که چهار رگ آنرا جدا کند؛ مانند شیشه و سنگ تیز.
3. در موقع سر بریدن، جلوی بدن حیوان رو به قبله باشد. پس اگر عمداً حیوان را رو به قبله نکند حیوان حرام مىشود، ولى اگر فراموش کند یا مسئله را نداند یا قبله را اشتباه کند یا نداند قبله کدام طرف است و یا نتواند حیوان را رو به قبله کند، اشکال ندارد و حیوان حرام نمیشود.[2]
4. وقتى میخواهد سر حیوان را ببرد یا کارد به گلویش بگذارد، به نیّت سر بریدن، نام خدا را ببرد و همین قدر که بگوید «بسم اللّ?ه» کافى است.[3] و اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد، آن حیوان پاک نمیشود و گوشت آن هم حرام است،[4] ولى اگر از روى فراموشى نام خدا را نبرد اشکال ندارد و حیوان حرام نمیشود.
5. حیوان بعد از سر بریدن حرکتى کند. اگر چه مثلاً چشم یا دم خود را حرکت دهد، یا پاى خود را به زمین زند که معلوم شود زنده بوده است.[5]
6. بعد از سر بریدن به انداز? معمول خون از بدن حیوان بیرون آید.[6]
ب. چگونگی سر بریدن حیوان
دستور سر بریدن حیوان آن است که حلقوم(مجراى تنفس) و مِرى[7] (مجراى غذا) و دو شاهرگ را که در دو طرف حلقوم است (و به این چهار تا «أوداج أربعه» گفته میشود)، از پایین برآمدگى زیر گلو، به طور کامل ببُرند، و اگر آنها را بشکافند کافى نیست.[8] و در این زمینه، باید به دو نکته توجه شود:
1. لازم است بریدن رگها و مجاری، پشت سر هم باشد. پس اگر بعضى از رگها را ببُرد و صبر کند تا حیوان بمیرد، سپس بقیّه را ببرد فایده نداشته و حیوان حرام میشود، بلکه اگر در این فاصله حیوان هم نمیرد، ولى به طور معمول چهار رگ را پشت سر هم نبرند اشکال دارد و حیوان حلال نمیشود.[9]
2. پیش از بیرون آمدن روح، جدا کردن سر حیوان از بدن، حرام است،[10] ولى با این عمل حیوان حرام نمیشود. همچنین احتیاط آن است که پیش از بیرون آمدن روح، پوست حیوان را نکَنند[11] و مغز حرام را که در تیر? پشت است، نبُرّند.[12]
3. اگر بخواهند شتر را بکشند که بعد از جان دادن پاک و حلال باشد باید با شرایطی که براى سر بریدن حیوان گفته شد، چاقو یا چیز دیگرى را که از آهن و برنده باشد، در گودى بین گردن و سینهاش فرو کنند (که این عمل را «نحر» میگویند) و بهتر آن است که شتر در این هنگام ایستاده باشد.[13]
ج. مواردی که موقع سر بریدن حیوان، رعایت آنها مستحبّ است:
1. موقع سر بریدنِ گوسفند دو دست و یک پاى آنرا ببندند و پاى دیگرش را باز بگذارند[14] و موقع سر بریدن گاو چهار دست و پایش را ببندند و دُم آنرا باز بگذارند و موقع کشتن شتر دو دست آنرا از پایین تا زانو یا تا زیر بغل به یکدیگر ببندند و پاهایش را باز بگذارند و مستحبّ است مرغ را بعد از سر بریدن رها کنند تا پر و بال بزند.
2. کسى که حیوان را میکشد، رو به قبله باشد.
3. پیش از کشتن حیوان، آب جلوى آن بگذارند.
4. کارى کنند که حیوان کمتر اذیت شود، مثلاً کارد را خوب تیز کنند و با عجله سر حیوان را ببرند.[15]
د. مواردی که موقع سر بریدن حیوان، انجام آنها مکروه است:
1. آنکه چاقو را پشت حلقوم فرو کرده و به طرف جلو بیاورند که حلقوم از پشت آن بریده شود.
2. در جایى حیوان را بکشند که حیوان دیگر، آنرا ببیند.
3. در شب یا پیش از ظهر روز جمعه سر حیوان را ببرند، مگر اینکه نیاز داشته باشند.
4. خود انسان چهارپایى را که پرورش داده است بکشد.[16]
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa54288
***نسیم معرفت***
قالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) یُغفَرُ لِصاحِبِ الأُضحِیَّةِ عِندَ أوَّلِ قَطرَةٍ تَقطُرُ مِن دَمِها . با ریختن اوّلین قطره خون قربانى [به زمین]، صاحب قربانى آمرزیده مى شود . ( مَن لا یَحضُرُهُ الفَقیه ج 2 ص 214 )
***نسیم معرفت***
** فلسفه قربانی و اقسام آن در اسلام( نسیم معرفت)
امام صادق (عَلَیهِ السَّلامُ ) درباره فلسفه قربانی کردن فرمود: «همانا قربانی گناهان صاحبش را میریزد و باعث آمرزش آنها میشود، هنگامی که اولین قطره خونش بر زمین میریزد، همانا خداوند از غیب میداند، چه کسی از او میترسد و تقوا را رعایت میکند».
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، قربانی یک عبادت و از شعائر اسلام است و در مقابل دیگر عبادتها از جایگاه و اهمیت خاصی برخوردار است، از نظر معنی لغوی هر آن چیزی است که وسیله تقرب و نزدیکی به خداوند متعال باشد، خواه آن چیز ذبح حیوان باشد یا دیگر صدقات، در عرف عام به آن حیوان خاص قربانی گفته میشود که به خاطر رضای خداوند در روزهای عید قربان مسلمانان آن را ذبح میکنند.
ذبح قربانی جهت تقرب پروردگار از زمان آدم ابوالبشر (عَلَیهِ السَّلامُ ) شروع شد، وقتی که دو فرزندش هابی و قابیل به ترتیب یک قوچ و مقداری گندم را به عنوان قربانی به بارگاه خداوندی تقدیم کردند، به دستور و روال آن زمان صاعقهای از آسمان قربانی هابیل را سوزاند که این علامت قبولی بود و قربانی قابیل به حال خود باقی ماند.
در قرآن مجید این واقعه تاریخی چنین آمده است: «إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ»(1). وقتی که (هابیل و قابیل پسران آدم) قربانی تقدیم کردند، از یکی (هابیل) پذیرفته شد و از دیگری (قابیل) پذیرفته نشد.
قربانی به عنوان شعار دین و آیین و مشروعیت آن به زمان حضرت آدم (عَلَیهِ السَّلامُ ) بر میگردد، اما وقتی که واقعه بینظیر و شگفتانگیز حضرت ابراهیم (عَلَیهِ السَّلامُ ) پیش آمد که در آن واقعه ایشان برای ذبح و قربانی کردن یکتا فرزندش اسماعیل(ع) اقدام فرمود و از این امتحان الهی سربلند بیرون آمد، قربانی جایگاه و اهمیت ویژهای را در ادیان سماوی کسب کرد.
داستان مذکور در سوره صافات قرآن مجید آمده است، در این آیات آمده است: «ققَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبینُ وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظیمٍ»(2)، او را ندا دادیم که ای ابراهیم! رؤیای خود را حقیقت بخشیدی و ما نیکوکاران را چنین پاداش میدهیم، راستی که این همان آزمایش آشکار بود و او را در ازای قربانی بزرگی باز رهانیدیم، برای اینکه برنامه ابراهیم(ع) ناتمام نماند، خداوند قوچی بزرگ فرستاد تا قربانی کند و سنتی برای آیندگان در مراسم حج و سرزمین منا از خود بگذارد.
مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه علمیه قم درباره فسلفه قربانی کردن این چنین میگوید: ریشه قربانی کردن از زمان آدم ابوالبشر بوده و پیامبران بعد از او نیز این کار را انجام میدادهاند، اما زمانی که پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به پیامبری مبعوث شد، این سنت پیامبران به آئین خرافاتی و غلط آمیخته شده بود، شیوه مردم در زمان جاهلیت چنان بود که پس از ذبح یا نحر، کعبه را به خون قربانی میآلودند و قسمتی از گوشت آن را بر خانه کعبه میآویختند تا خداوند آن را قبول کند.(3)
اما اسلام حرمت خاصی برای قربانی قرار داد که به آن در این آیه اشاره شده است: «لاَ تُحِلُّواْ شَعَآئِرَ اللّهِ وَلاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلاَ الْهَدْیَ وَلاَ القلائد»(4)، شعائر خدا را حلال مشمارید و نیز چهار ماه حرام را حلال مشمارید و نیز کشتن و خوردن قربانیهای بینشان مردم و قربانیهای نشاندار آنان را حلال ندانید.
منظور آیه این است که به شعائر، یعنی نشانههای حج و مناسک آن بیاحترامی نکنید و حرمت ماههای حرام را نگه دارید و قربانیهایی که دیگران برای ذبح میبرند و احیاناً گم میشوند را نکشید و نخورید، چرا که این بیموالاتی و بیاحترامی به مقام و منزلت پروردگار است.(5)
و سپس خداوند در طرد آن سنت زشت جاهلی و برای بیان تقربی که حاصل قربانی است و چه بسا به همین جهت به قربانی موسوم شده می فرماید: «لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَکن یَنَالُهُ التَّقْوَی مِنکمْ»، گوشت و خون قربانی به خداوند نمیرسد، بلکه این تقوا و صفای دل شماست که به خدا میرسد،(6) زیرا آیه شریفه کعبه را از سنن جاهلی مزبور پیراسته میدارد و از طرفی در دفع این پندار که چون خداوند از جهانیان بینیاز است، پس نحر و ذبح بر حج گزار واجب نیست، این نکته را اظهار میدارد که اصل قربانی لازم است اگر چه خداوند از آن بی نیاز است و آنچه از این قربانی به خدای سبحان میرسد، گوشت یا خون نیست بلکه روح کردار و جان عمل، که همان تقواست به حضرتش میرسد.(7)
در اسلام قربانی به چند جهت انجام میشود:
نوع اول قربانی که در مراسم حج واجب میشود و هر حاجی باید با شرایط خاص گوسفند یا شتر یا گاوی را قربانی کند.(8)
نوع دوم مربوط به کفارات حج است که برای کفاره برخی از اعمال که در حال احرام انجام دادهاند، باید قربانی کنند.(9)
نوع سوم قربانی که بر اساس نذر واجب میشود یعنی نذر میکند که اگر بیمار شفا یافت، گوسفند یا گاو یا شتری را قربانی کند.
اما نوعی از قربانی نیز وجود دارد و آن نوع مستحبی آن است، توضیح اینکه در روز عید قربان هر سال چه برای حاجی و چه غیر حاجی چه در منی و چه در شهرها، مستحب است گوسفند قربانی کنند که آن را در کلام عرب اضحیه میگویند و بر استحباب آن در شرع مقدس تأکید شده، به طوری که بعضی از فقها آن را واجب دانسته و خداوند آن قرض را یقیناً ادا میکند و شرایط آن هم همان شرایط قربانی واجب است.
روزهای اضحیه برای کسی که در منا باشد، چهار روز که اول آن عید قربان است و برای کسی که در شهرها باشد سه روز است.(10) نوعی از قربانی مستحب نیز برای کودکی که تازه به دنیا آمده انجام میشود که عقیقه نام دارد و بر آن تأکید فراوان شده است، در آیه 107 سوره صافّات آمده است «وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ» که منظور از فدیناه این است که چیزی به عنوان بلاگردان و دفع ضرر از شخص یا از چیز دیگر قرار داده شود و لذا کفارهای را که بعضی از بیماران، به جای روزه میدهند، فدیه نامیده میشود.(11)
بنابراین میتوان این گونه برای انواع قربانیها توجیه کرد که:
اولاً برای شخصی که قربانی میکند، رفع بلا و دفع ضرر از مال و جانش است.
ثانیاً این قربانیها همان طور که از نامش پیداست، انسان را به خدا نزدیک میکند، چنان چه در آیه 37 سوره حج آمده که گوشت و خون قربانی به خدا نمیرسد، اما تقوای شما به خدا میرسد و این همان تقرّبی است که از قربانی نزد خداوند متعال نصیب شخص میشود.
ثالثاً روایتی آمده است که: ابیبصیر از امام صادق (عَلَیهِ السَّلامُ ) نقل میکند که از حضرت پرسیدم: علت قربانی کردن چیست؟ فرمود همانا قربانی گناهان صاحبش را میریزد و باعث آمرزش آنها میشود، هنگامی که اولین قطره خونش بر زمین میریزد، همانا خداوند از غیب میداند، چه کسی از او میترسد و تقوا را رعایت میکند.(12)
رابعاً در حدیثی از امام باقر (عَلَیهِ السَّلامُ ) می خوانیم: «إِنَّ الله عَزَّ وَجَلَّ یُحِبُّ إِطْعَامَ الطَّعَامِ وَإِرَاقَةَ الدِّمَاءِ»، خداوند عزوجل قربانی کردن و طعام دادن را دوست دارد.(13)
یعنی علاوه بر خواصی که برای صاحب قربانی دارد، دیگران نیز از گوشت قربانی بهره میبرند و از گوشت قربانی فقرا و مساکین و کسانی که تمکن مالی برای خرید گوشت را ندارند، از آن بهرهمند میشوند، ضمن اینکه اگر کسی از مال خود توانست بگذرد، شاید بتواند و آمادگی پیدا کند که از بدن و جان هم مایه بگذارد.
پینوشتها:
1. مائده: 27.
2. صافات: 105 ـ 106 ـ 107.
3. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 67، ص 275.
4. مائده: 2.
5. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی، سید محمد باقر، ذیل آیه 2 سوره مائده. ج 5، ص 264.
6. حج: 37.
7. جوادی آملی، عبدالله، صهبای حج، نشر اسرا، چاپ ششم، 1384، ص 454.
8. ر.ک: خمینی، روح الله، تحریر الوسیله، کتاب حج، قم، مؤسسه نشر الاسلامی، ج 1، ص 409.
9. همان، ص 411.
10. قاروی تبریزی، حسن، شرح لمعه دمشقیه، قم، انتشارات داوری، ج 7، ص 106.
11. جمعی از نویسندگان زیر نظر استاد آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، نشر دارالکتب الاسلامیه، ج 19، ص 116.
12. شیخ حر عاملی، محمد وسائل الشیعه، چاپ بیروت، ج 10، ص 174.
13. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، چاپ بیروت، ج 16، ص 374.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930713000071
.: Weblog Themes By Pichak :.