***نسیم معرفت***
** امام صادق (عَلَیهِ السَّلامُ ) فرمود : أَدْنَى الْعُقُوقِ أُفٍّ ، وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ شَیْئاً أَهْوَنَ مِنْهُ [ أَیْسَرَ مِنْهُ ] لَنَهَى عَنْهُ . کمترین نافرمانی و بى احترامى بـه پدر و مادر ، «اُف» گفتن به والدِین است و اگر خداوند عز و جل لفظی کمتر و کوتاه تر از آن سراغ داشت ، بى گمان از آن نهى مىکرد .( الکافی ج 2 ح 349 باب العقوق - مُنتخب میزان الحکمة : ص61 .)
** أُفٍّ : کَلِمَةُُ تُقالُ حِینَ التَّضَجُّرِ وَ عَدَمِ الأِرتِیاحِ مِن شَیءِِ ،إِشارَةُُ اِلَى قَولِ اللهِ تَعالَى : وَقَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً کَرِیمًا سورة الإسراء ، الآیة : 23 . یعنی کلمه « اُفّ » به هنگام دلتنگی و به سُتوه آمدن و ناخشنودی از چیزی گفته می شود و اینکه در حدیث آمده که به پدر ومادر « اُفّ» نگویید ، اشاره است به آیه 23 از سوره اِسراء که خداوند فرمود : وَقَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً کَرِیمًا پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید ، هر گاه یکى از آنها - یا هر دو آنها - نزد تو ، به سن پیرى برسند کمترین اهانتى به آنها روا مدار ، و بر آنها فریاد مزن ، و گفتار لطیف و سنجیده بزرگوارانه به آنها بگو .
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
** حضرت علی (عَلَیهِ السَّلامُ ) فرمود : فِی تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَالِ . [فِی تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عُلِمَ جَوَاهِرُ الرِّجَالِ] . در دگرگونى و فراز و نشیبِ روزگار جوهره و حقیقت و واقعیت درونی انسان ها پدیدار می شود . (نهج البلاغه فیض الأسلام حکمت208 .)
** [«فِی تَقَلُّبِ الأَحوالِ» ظَرفُُ مُستَقَرُُ خَبَرُُ مُقَدَّمُُ، وَ «عِلْمُ» مُبتَداءُُ مُؤَخَّرُُ، وَ هُوَ مَصدَرُُ مِن المَبنِىِّ لِلمَفعُولِ(اَلمَجهُولِ) مُضافُُ إِلَى النّائِبِ عَنِ الفاعِلِ. أَی : یُعلَمُ جَواهِرُ الرِّجالِ فِی تَقَلُّبِ الأَحوالِ.]
جمله «فِی تَقَلُّبِ الأَحوالِ» ظرف مستقر و خبرمقدم است و «عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَالِ» مبتدای مؤخر می باشد و کلمه «عِلْمُ» در این کلام ، مصدری است که معنای مجهولی دارد و اضافه شده به «جَوَاهِرِ الرِّجَالِ» که در واقع نائب فاعل است . و معنای این حدیث طبق این بیان چنین می باشد : دانسته می شود جواهر و حقایق و واقعیات مردان (انسان ها) در دگرگونی واضاع و احوال روزگار .
(شرح منهاج البراعة از مرحوم حضرت آیت الله العُظمی سیدابوالقاسم خویی)
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
** پاسخ به سخنان نامعقول ونامطلوب جناب آقای محمد تقی اکبرنژاد
********************************
واما سخنان جناب آقای محمدتقی اکبرنزاد درباره حوزه :
فقاهت (تحول در حوزه):
#یادداشت_اختصاصی_استاداکبرنژاد
#ویژه_تحول
حوزهای را آغاز میکنیم که...
امروز شنبه 13/6/95 آغازی جدید بر حوزه علمیه مبارکه قم است. امروز ما...
1- حوزهای را آغاز میکنیم که بناست یک رشته علمی را؛ آری فقه و اصول را؛ بر تمام استعدادها و علاقهها تحمیل کند؛ حتی اگر هیچ تعلقی و توانی برای اجتهاد نداشته باشد. حتی اگر شیفته کلام و تبلیغ باشد. حتی اگر دلداده کار در مسجد و مدرسه و دانشگاه باشد.
2-حوزهای را آغاز میکنیم که نظام آموزشی آن بیشباهت به ویترین عتیقه فروشیها نیست! کتابها را با هم مرور میکنیم:
«صمدیه»، با بیش از 400 سال قدمت
«البهجه المرضیه»(سیوطی)، با بیش از 500 سال قدمت
«مغنی الادیب»، با بیش از 650 سال قدمت
«الروضه البهیه»(شرح لمعه)، با بیش از 450 سال قدمت
«مکاسب و رسائل»، هرکدام با بیش از 150 سال قدمت
«کفایه»، با بیش از 110 سال قدمت
البته کتاب «معالم الاصول» با قدمت 400 سال و همینطور «قوانین الاصول» با قدمتی بیش از 200 سال بعد از تلاشهای بسیار از این ویترین خارج شد! گرچه بسیاری از بزرگان حوزه، هنوز هم که هنوز است، از تغییر آنها بسیار ناراضی اند و شاید به همین خاطر در برابر تغییر سایر کتب مقاومت بیشتری به خرج میدهند.
3-حوزهای را آغاز میکنیم که بنا نیست چیزی را به شما بیاموزد که به درد امروز شما بخورد. فقهی که به شما می آموزد، فقه قرنها پیش است! اگر در مکاسب خریط فن هم بشوید، از اقتصاد امروز جامعه خود، تقریبا هیچ درک درستی نخواهید داشت. حتی اگر تمامی اساتید مکاسب حوزه را جمع کنید، نخواهند توانست یک تحلیل روشن از اقتصاد جامعه خودشان ارائه دهند یا برنامهای برای اقتصاد فلک زده این مردم بدهند.
4- حوزهای را آغاز میکنیم که بناست بزرگترین فرصتسوزی تاریخ را به نام خود ثبت کند! فرصت پیادهسازی احکام اسلام آن هم در قامت یک حکومت دینی. چیزی که انبیای عظام در آرزوی آن جان دادند. چیزی که اولیای الهی برای آن جنگیدند. اگر نظام آسیب ببیند، اگر خدایی نکرده سقوط کند، اگر بخت النصر بر آن حاکم شود، حوزه با این همه خفّت و خواری چه خواهد کرد؟!
5 - حوزهای را شروع میکنیم که خارج از پلیس راه قم، اثر محسوسی ندارد، اما خود را محور کونین میشمارد! حوزهای که عالمانش برای یکدیگر مینویسند نه برای مردم! و نه برای دنیای واقعی! این یکی مینویسد، آن دیگری میخواند و آن دیگری مینویسد، این یکی بهره میبرد. عجب دور باطلی!
6- حوزهای را شروع میکنیم که پیرزن هشتاد ساله را مانند دختر 18 ساله میآراید تا خانه بخت بفرستد! اما نمیداند که این همه آرایش به حال او میگرید و بر کراهتش میافزاید. حوزه ما تازه میخواهد کتابهای عتیقهاش را، با تمرین درست کردن در آخر فصلها، تغییر نامها، اجباری کردن کلاسها بیاراید تا نگویند هیچ تحولی را رقم نزده است. اما نمیداند که این پیرزن، هرگز نمی تواند عروس جوان 20 ساله بشود!
7-حوزهای را آغاز میکنیم که عزت نفس را در صفهای طولانی شهریه از طلبههایش میستاند و خفت و خواری را به او میآموزد.
8-حوزهای را آغاز میکنیم که بناست باز هم اصول را با آن همه تکرارها و مباحث زائدش در حلقوم طلبهها بریزد. چه بخواهند، چه نخواهند. مکاسب را با آن همه مباحث کهنه مثل خرید و فروش فضولات، سگ، نجاسات و... با بول ابل تحویل طلبه بدهد تا طلبه فاضل هم با امید و نشاط بر سر درس حاضر شود! امید به آیندهای روشن، به سینهای پر از معارف، به قدرت تحلیل مسائل روز جامعهاش، به نجات اسلامی که به آن علاقه دارد. با این همه نشاط و امید برای فراگیری مطالب کاملا کارآمد و سرشار؛ چرا کلاسها اجباری نشود؟! و چرا برایش سخت نگیرند؟! این طلبه چه دردی دارد که با این همه درس نشاط آور، باز هم نمی خواهد در کلاس درس حاضر شود؟!!
9-اما جای ناراحتی نیست. زیرا حوزهای را شروع میکنیم که بناست فقط 100 روز درسی فعال داشته باشد. حوزهای که حتی اساتیدش و بزرگانش هم در اعماق دل و ذهن خود به بیفایده بودن درسها و بحثهایش رسیدهاند. برای همین از تعطیل شدن درسها و بیرمق بودن آنها چندان ناراحت نمیشوند. اگر درس و بحثهای ما اثر محسوسی در دنیای واقعی داشت، اثر تعطیلی آنها را هم احساس میکردیم. اما هیچ احساسی نداریم، پس چرا تعطیل نکنیم؟!
10-حوزهای را شروع میکنیم که بناست نوشتههای مرا سیاهنمایی بخواند. اکبرنژاد امید به آینده را از طلبهها میگیرد. زیرا حقایقی را که به آن عادت کرده اند، بلند بلند به ایشان یادآور میشود. چرا حوزه مرا متهم میکند؟! چون بنای بر تغییر ندارد! کسی که بنای بر تغییر دارد، از عیب و ایراد نمیهراسد. چرا که امید صلاح و سداد دارد. مگر صادق آل محمد(ص) نفرمود: أَرْجَى النَّاسِ صَلَاحاً مَنْ إِذَا وَقَفَ عَلَى مَسَاوِیهِ سارَعَ اِلَی التَّحَوُّلِ عَنها.
راستی تا کی باید سر در گریبان کرده و حرف نزنیم؟! تا کی باید تسلیم تصمیمات غیر معقول و شکننده باشیم و اقدام نکنیم؟! تا کی باید حساب دین و مقدسات را از افراد ضعیف جدا نکنیم؟!
و السلام علی من اتبع الهدی
محمد تقی اکبرنژاد
@feghahat
___________________________
به نام خدا
واما پاسخ به سخنان نامعقول ونامطلوب جناب آقای محمدتقی اکبرنژاد :
(نقد بر سخنان جناب آقای محمدتقی اکبرنژاد درباره حوزه)
1-نقد سخن شماره اول ایشان :
اگرچه بحث ها ودرس های فقه واصول در حوزه جلوه بیشتری دارد ولی بحمدالله دروس حوزه های علمیه منحصر درفقه واصول نیست و تنوع درسی مانند فقه واصول و فلسفه و تفسیر و کلام و عرفان و ... مشاهده میشود وباز بحمدالله سال هاست که رشته های تخصصی در حوزه رونق دارد. متاسفانه جناب اکبرنژاد دراین باره غفلت نموده و از حد انصاف خارج شده است. ضمنا تحصیل در فقه واصول لزوما جهت رسیدن به اجتهاد نیست و یکی از اشتباهات فاحش ایشان آن است که تصور کرده که تحصیل فقه واصول منحصرا برای رسیدن به اجتهاد برای همه محصلین حوزه های علمیه است. آری عده ای از فضلاء حوزه حتما تا مراحل اجتهاد تلاش خواهند نمود و جامعه و مجامع علمی از نظرات اجتهادی آنها بهره مند خواهند شد .
2-نقد سخن شماره دوم ایشان :
اگر عتیقه جات چیزهای باارزشی هستند اشکالی ندارد که این کُتُب نام برده شده که میراث گرانبهای بزرگان سَلَف است جزو عتیقه جات و از عَتائِق باشند. کتاب های صمدیه وسیوطی ومغنی و لمعه و رسائل ومکاسب و کفایه و ... کتاب های باارزشی هستند که به طلاب و محصلین حوزه توانمندی علمی می دهند و امثال اکبرنژاد بدانند که گذشتِ زمان اعتبار علمی کتب ارزشمند را از اعتبار ساقط نمی کند. کتب افلاطون وارسطو و سقراط وبقراط و فارابی و بوعلی و ملاصدرا و.... درمجامع علمی دارای اعتبارند چه جزو کتاب درسی باشند یا نباشند.
آقای اکبرنژاد که انشاء الله خودش از صمدیه و مغنی و سیوطی و رسایل و لمعه و کفایه بهره برده حالا با این بیان و سخن نامربوط وناصواب خود (که در شماره 2 آمده ) دارد ناسپاسی در حق بزرگان و کتب آنان می نماید. البته ما هم معتقدیم که طبق فرمایش مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای باید تحول مُقتضی ومتناسب دررابطه با کُتُب حوزوی صورت بگیرد ولی تحول در حوزه ها متاسفانه کمی با درنگ وتَأنّیِ فاحِش همراه هست که امید است با همکاری بزرگان وفضلاء و متولیان حوزه تحول خوبی در این باره محقق شود و بحمدالله تلاش هایی هم صورت گرفته که نباید نادیده گرفته شود. تا زمانی که کُتب درسی فعلی از طرف بزرگان ومتولیان حوزه جهت درس و بحث سفارش و ابلاغ شده ویا میشود همه طلاب موظفند با اخلاص وجدیت و همّت بیشتر این دروس را طی کنند و بگذرانند .
البته یک سری اشکالاتی در شیوه برگزاری کلاس های درسی وجود دارد که امید است اصلاح شود و بنده نیز در باره برنامه حضور وغیاب که چندسالی از طرف مدیریت حوزه اعمال می شود اشکالاتی دارم .
3- نقد سخن شماره سوم ایشان :
به جناب آقای اکبر نژاد می گوییم که فقه ما فقط خلاصه در معاملات و یا اقتصاد نمی شود. یک بخش فقه که معاملات باشد تقریبا با اقتصاد همخوانی دارد. بحمدالله فقه شیعه در همه عرصه ها پویا است و کتب فقهی درسی ما هم مانند مکاسب بسیار عالمانه نگاشته شده و هر طلبه خوش استعداد و باظرفیت و نکته سنج با همین مکاسب مرحوم شیخ و با همین لمعه به علاوه تحقیقاتی که انجام می دهد به مقاصد خوبی می رسد که می تواند منشا خیرات وبرکات علمی برای جامعه و مراکز علمی باشد. ضمنا باید توجه شود که کتاب هایی همچون لمعه و مکاسب به صورت دروس عمومی برای طلاب درنظر گرفته شده است نه تخصصی . البته اینکه آیا این کار درست است یا نه باید کارشناسی شود و به نظر بنده برخی کتب درسی مانند مکاسب و رسائل که جنبه تخصصی و اجتهادی دارد نباید برای عموم طلاب تدریس شود . جناب آقای اکبر نژاد باید متوجه باشد که محصّلین و دانش پژوهان در حوزه وغیر حوزه در همه رشته های علمی گرایش ندارند و باید در زمینه ای تلاش کنند که استعداد و توانمندی و گرایش بیشتری دارند . کسی که استعداد در زمینه مسائل اقتصادی داشته باشد می تواند بخوبی از دقائق و نکاتی که در مکاسب مرحوم شیخ انصاری آمده بهرمند شود . بحمدالله در حوزه های علمیه طلاب فاضلی هستند مسائل اقتصادی را با معیارهای فقهی خوب درک می کنند و این عبارت آقای اکبر نژاد که می گوید : [...حتی اگر تمامی اساتید مکاسب حوزه را جمع کنید، نخواهند توانست یک تحلیل روشن از اقتصاد جامعه خودشان ارائه دهند یا برنامهای برای اقتصاد فلک زده این مردم بدهند.] جسارت و بی ادبی به همه اساتید بزرگوار و تلاشگر حوزه است . به نظرم ایشان هنوز درک درستی از توامندی های اساتید بزرگوار حوزه ندارد . ایشان می گوید : [... فقهی که به شما می آموزد، فقه قرنها پیش است!... ] از ایشان می پرسم که مگر شما می خواهید فقهی ارائه دهید که بیگانه از فقه گذشته باشد؟!! فقه عصر جدید هیچگاه بی نیاز از فقه پیشینیان نخواهد بود. میراث فقهی گذشتگان مایه تکامل فقهی وشکل گیری فقه جدید است . فقه جواهری در هر عصر پویا خواهد بود . آقای اکبرنژاد باید بداند که همه دانش و علوم فقه در لمعه و مکاسب و ... نیست و انتظار و توقعش نادرست وغلط است . بخشی از علوم به جهت اخلاص وهمتی که طلبه از خود نشان می دهد در کنار درس وبحث و تحقیق از طرف پروردگار به او افاضه وعنایت می شود و طلبه های امروز باید بُعد اخلاص و همت و توکل خود راافزایش دهند تا مشمول عنایات بیشتر خداوند قرارگیرند. باید توسل وتوجه شان به اهل بیت(علیهم السلام) بیشتر باشد تا موفق تر باشند . به نظرم می رسد که جناب آقای اکبر نژاد باید بنیه های معنوی خود را افزایش دهد تا دچار انحرافات فکری ونظری فاحش نشود .
4-نقد سخن شماره چهارم ایشان
جناب آقای اکبرنژاد متاسفانه حس منفی گرایی بر ایشان غلبه دارد و فقط به نارسایی ها و معایب حوزه ها توجه کرده و از انصاف و حتی تقوی در این مساله خارج شده و خدمات و فعالیت ها و تلاش های خالصانه حوزه ها علمیه در عرصه دین و فرهنگ و جامعه و... را نادیده گرفته است . ایشان نمک خورده و نمکدان را شکسته و متاسفانه خیلی ناسپاسی کرده است. خوب بود که در مقام نقد واشکال به حوزه ، انصاف و تقوی و... را رعایت می کرد. حوزه های علمیه با پشتبانی ارکان حوزه که مراجع و رهبری و جامعه مدرسین و شورای عالی هستند مایه روشنی چشم ایران و جهان است انشاء الله نه اینکه (مایه خفت وخواری و ... باشد؟!! که اکبر نزاد چنین می گوید)
بقیه سخنان ایشان از شماره 5 تا آخر خیلی ارزش جواب دادن ندارد.
متأسفانه نگاه ایشان به حوزه یک نگاه صرفا منفی گرایانه و دور از انصاف است . بزرگان ما ازجمله مراجع و مقام معظم رهبری ونیز علماء و طلاب فاضل به نقایص و اشکالات حوزه ها توجه دارند ولی به خود اجازه نمی دهند که خدمات حوزه ها و بزرگان را نادیده بگیرند و یا نسبت های ناروا روا دارند.
شایسته بود که آقای اکبرنژاد جهت رشد و بالندگی حوزه ها نکات و نظرات خود را بطور عاقلانه و پسندیده و صحیح مطرح می کردند . مثلا چنین می گفتند :
راه های رشد وبالندگی حوزه های علمیه به قرار زیر است :
1- کتب درسی جدید تدوین شود تا جایگزین کتب پیشین گردد
2- حوزه ها علمیه مقتضیات زمان را رعایت کند وگرنه مواجه با چالش می شود...
3- دروس فقه واصول را در حوزه ها کاربردی تر نمایید
4- نشاط و شادابی علمی وتحقیقی برای طلاب ایجاد نمایید
5- بنیه های تحقیقی در طلاب را افزایش دهید
6- انگیزه های تحصیلی طلاب را از راه های پسندیده وصحیح افزایش دهید
7-برنامه حضور و غیاب به شکل فعلی در حوزه ها خیلی مطلوب نیست . خوب است که در این رابطه بیشتر کارشناسی گردد.
8-به طلبه شخصیت و ارزش واقعی بدهید و کاری کنید که طلبه ها با عشق درس بخوانند نه با اجبارصرف.
9-
10-
درپایان باز عرض می کنم که جناب آقای اکبرنژاد می توانست به شکل معقول تری اعتراضات واشکالات خود را بیان می داشت ولی متاسفانه حس منفی بافی ایشان را از عدل وانصاف خارج کرد و شبیه همین نظرات غیرمنصفانه را برخی راجع به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران روا داشتند و می دارند و برای اینکه حرف شان را به خورد دیگران بدهند چند تا سوژه واقعی جزیی ومانند آن را مستمسک خود قرار می دهند.
آقای اکبرنژاد هم چندتا ایرادی که همه ما هم به نوعی مطلع هستیم به شیوه نامعقول مطرح کرده وخیال کرده که شق القمر کرده است. اگر نیت اصلاحی برای حوزه ها داشته و دارد راهش این نیست که ایشان طی کرده.
به نظرم ایشان به حوزه و بزرگان حوزه و بزرگان سلف و نیز به نوعی به حضرت ولیعصر عج جسارت کرده است و باید عذرخواهی نماید(حوزه یا حوزه های علمیه که بیش از هزار سال تحت توجهات وعنایات حضرت ولیعصر «عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ الشَّریفَ» و ... به دین و اسلام وقرآن ومسلمین و فرهنگ و... خدمت کرده و می کند در باره چنین حوزه ای بی مُحابا سخن گفتن نوعی جسارت به حضرت ولیعصر «عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ الشَّریفَ» می باشد .
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
سیزدهم شهریور1395
*** پاسخ به سخنان نامعقولآقای محمدتقی اکبرنژاد درباره حوزه(پایگاه اندیشوران حوزه)
***(آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی)
************************************************
باسلام و احترام. بخشی از اشکالاتی که شما به آن اشاره نمودید و یا ممکن است وجود داشته باشد ولی مطرح نکردید، فی الجمله مورد قبول است و متولیان حوزه و حوزه های علمیه باید در رفع آن کوشا باشند و اما اینکه گفتید :(... متأسفانه حوزه به هیچ وجه نتونسته طلاب را مدیریت کنه و عمر اونها رو به تباهی می کشونه) این سخن شما دور از انصاف و دور از واقع نگری است . اگر کمی به خود زحمت می دادید و کمترین تحقیق و جستجویی می کردید متوجه می شدید که «حوزه» ، فعالیت ها و تلاش های قابل توجهی در جهت رشد و بالندگی علمی طلاب انجام داده است . بحمدالله سال هاست که مراکز تخصصی مختلفی در عرصه ها و رشته های مختلف زیر نظر حوزه علمیه مشغول کار هستند و دانش آموختگان خوب و شایسته ای تحویل جامعه داده است که در محافل دانشگاهی و صدا و سیما و ... به نشر معارف دین و قرآن و اهل بیت علیهم السلام می پردازند و هر اندازه عرصه حضور آن بزرگواران در مجامع مختلف فراهم تر باشد بیشتر می توانند خدمت نمایند... اینکه شما می گویید (...حوزه عمر اونها رو به تباهی می کشونه) حرف ناصحیحی است . اگر چه نقایصی در حوزه و حوزه ها وجود دارد ولی حوزه در حد مطلوبی طلاب عزیز را مدیریت می کند و زمینه های خوبی را هم جهت رشد علمی و حتی شغلی طلاب عزیز فراهم آورده است و اگر خدای ناکرده برخی از طلاب در خود احساس اتلاف عمر و یا پوچی و سرخوردگی می کنند این مسئله تا حدود زیادی به خود آن عده از طلاب برمی گردد که از فرصت ها و زمینه های مساعد ، درست استفاده نکردند. این قبیل از طلاب قبل از اینکه بزرگان حوزه و حوزه را مؤاخذه کنند و مورد عتاب و خطاب قرار دهند در ابتدا باید خودشان را مؤاخذه نمایند که چرا از عمر شریفشان و از فرصت های آماده به خوبی استفاده نکردند و چرا کاری کردند که از کاروان پیشرفت و ترقی عقب افتادند؟!! کدام انسان با انصاف و خردمندی می تواند ادعا کند که (هیچ فایده ای در دروس حوزوی نیست؟!!) جنابعالی در متن تون چنین آوردید : (... طلبه ای که بهترین وقت عمرش رو صرف دروسی می کنه که عملا هیچ فایده ای توی جامعه بر اونها مترتب نیست ) آیا این حرف و این سخن از روی درایت و واقع نگری است؟! اگر طلاب عزیز همین دروس حوزوی متداول را با اخلاص و جدّیّت همراه با بحث و مباحثه و تحقیق بخوانند یقینا منشأ برکات علمی و معنوی فراوان برای آنها خواهد داشت و پشتوانه های خوبی برای دریافت های صحیح از معارف دینی و احکام اسلامی خواهد بود و می توانند با توانایی بهتری به تبیین معارف و احکام دینی برای جامعه و مردم بپردازند . طلبه ای که از خود همت و تلاش شایسته ای نشان نداده چه توقع مثبت و باارزشی می توان از او داشت ؟!!! طلبه باید از خود تعهد و تلاش و همت عالی و هنر نشان بدهد . در قرآن کریم آآمده است که : لیس للانسان الا ما سعی. اکثر نابغه ها و مشاهیر و نام آوران در سختی ها با همت عالی به مقامات عالی رسیدند. با تنبلی و کاهلی و توقع مدام از دیگران کسی به جایی نرسید و نمی رسد... یک هنرمند با امکانات موجود می تواند بهترین اثر را خلق نماید تا همه از آن بهره ببرند . طلاب عزیز هم می توانند با همت عالی با استفاده از امکانات و سرمایه های موجود در حوزه و حوزه ها بهترین خدمات علمی و معنوی را در جامعه منتشر سازند... باید بدانیم و متوجه باشیم که بخش عمده ای از اشکال متوجه خود ما طلاب است که نسبت به تعهدات تحصیلی و ... قصور و تقصیر فراوان داریم و از خود جدیت شایسته و ابتکار و نوآوری نشان نمی دهیم . در جنگ تحمیلی هشت ساله ، ملت ایران با رهبری حضرت امام خمینی همه جهانیان را متحیر و شگفت زده ساخت و بر صدام خائن و کافر و همه دشمنان غرب و شرق پیروز شد . آیا در این موفقیت و پیروزی از امکانات و تجهیزات نظامی بالا برخوردار بودیم؟!! یا اینکه با اخلاص و با جدّیّت و نوآوری و خلاقیت و ایثار و تلاش توانستیم پیروز و عزیز شویم؟!! ....
بنده به شما عرض می کنم که با همه نقایصی که در حوزه احساس می شود اگر طلاب عزیز خوب درس بخوانند و همین دروس حوزوی متداول را خوب طی کنند... در جامعه عزیز و مثمر به ثمر خواهند بود . .... اینکه ما بیاییم بدون توجه و درایت و واقع نگری به راحتی بگوییم که :حوزه هیچ کاری نکرده و درس های حوزوی هیچ اثری ندارد و... این سخنان دور از تقوا و دور از منطق و خِرَد است و متأسفانه در متن تون عباراتی آمده است که با واقعیات منطبق نیست و صرفا یک ادعا است :
1_(...متأسفانه حوزه به هیچ وجه نتونسته طلاب را مدیریت کنه...)
2-(... طلبه ای که بهترین وقت عمرش رو صرف دروسی می کنه که عملا هیچ فایده ای توی جامعه بر اونها مترتب نیست...)
3-( ... فقه و اصول رو هم خوب بخونه تهش اینه که مباحث عهد قجری که همه علما بارها و بارها بحث کرده اند رو طرح و بررسی کنه که هیچ فایده ای برش مترتب نیست...)
4-(...فقهی که در هیچ یک از عرصه های اجتماع نتونسته وارد بشه و واقعا معضل جامعه ما رو حل کنه)
5-(...افرادی که عمرشون رو در راه حل مسائلی گذشته که گذشتگاه حل کردند، اینها نمی تونن زمامدار دین و حوزه باشن)
......
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
اول اسفند هزار و سیصد و نود و شش
(آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی)
*********************************************
اشکال
***نسیم معرفت***
** اول ماه ذِیالحِجَّه سالروز ازدواج فرخنده امام علی (عَلَیهِ السَّلامُ ) و حضرت زهرا ( سَلامُ اللهِ عَلَیها) به عنوان روز ازدواج نامگذاری شده است؛ نگاهی به داستان ازدواج آن دو عزیز حاوی درسهایی برای جوانان و خانوادههای امروز است و از سال 1386 روز 25 ذِیالحِجَّه نیز به عنوان روز خانواده و تکریم بازنشستگان در تقویم رسمی کشور درج شده است . علت انتخاب این روز به عنوان روز خانواده و تکریم بواسطه شأن نزول آیه هَل آتَی در «سوره اَلأِنسان» که راجع به خانواده و استحکام پایههای آن است، عنوان شده است. سوره «هَل آتَی» در روز 25 ذِیالحِجَّه در شأن اهل بیت پیامبر (عَلَیهِِمُ السَّلامُ ) نازل شد که پس از سه روز روزه و انفاق افطار خود، از طرف خداوند اطعام شدند.
شهر مدینه از آرامش نسبی برخوردار بود و مهاجران و انصار میتوانستند در پرتو این آرامش، به زندگی روزانه خود بپردازند. هر چند، گاهی پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) آنان را به جنگ با دشمنان دین اسلام فرا میخواند، ولی آن نیز برای شان شیرین بود.
در این میان، علی (عَلَیهِ السَّلامُ ) با کار در نخلستانهای مدینه، به تنهایی روزگار میگذراند. با این همه، در اداره حکومت اسلامی، هیچ گاه از همکاری با پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) دریغ نمیورزید.
در خانواده پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) نیز فاطمه زهرا ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) دختر گرامی نبی اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به سن بلوغ رسیده و افزون بر رشد جسمانی، به رشد عقلی و روحی دست یافته بود. برتریهای دختر محبوب و نور چشم پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) سبب شده بود اصحاب بزرگ پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) در صدد خواستگاری از او برآیند. با این حال، هرگاه بزرگی نزد پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) میآمد، ایشان میفرمود: إِنَّ أَمْرَهَا إِلَى رَبِّهَا إِنْ شَاءَ أَنْ یُزَوِّجَهَا زَوَّجَهَا یعنی امر ازدواج فاطمه به دست خداست، اگر خدا بخواهد که او را شوهر دهد، خود چنین میکند.
گاهی نیز میفرمود: اِنِّی اَنتَظِرُ بِهَا القَضا یعنی همانا من در امر ازدواج فاطمه، منتظر قضا و فرمان الهی هستم.[1]
روزی ابوبکر نزد پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) رسید، روبهروی آن حضرت نشست و گفت: ای رسول خدا! شما از ویژگیها و پیشینه من در اسلام آگاهی و.... وی همین گونه ویژگیهای خود را بر میشمرد تا این که پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) فرمود: چه میخواهی؟ ابوبکر گفت: فاطمه را به نکاح من در آور! پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) ساکت شد واز وی روبرگردانید.
ابوبکر با ناامیدی و ناراحتی از خانه پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) بیرون رفت. در راه به عُمَر برخورد و داستان خود را برای او بازگو کرد. عمر گفت: من نزد پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) میروم و همانی را که تو میخواستی، میطلبم. با این حال، پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) همانند پیش رفتار کرد و عُمَر نیز ناامید بازگشت.[2]
هم چنین عبدالرحمن بن عوف که یکی از سرمایهداران زمان خود بود، به خواستگاری فاطمه ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) رفت. وی، صد شتر با باری از پارچههای گرانبهای مصری به همراه 10 هزار دینار طلا را به عنوان مهریه فاطمه زهرا ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) پیشنهاد کرد.[ 3] پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) از این سخن خشمگین شد و حتی سنگریزه به سویش پرتاب کرد. پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) فرمود: تو پنداشتی من بندهی پول وثروتم!
هنگامی که همه خواستگاران فاطمه زهرا ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) پاسخ رد شنیدند، با خود گفتند که به یقین پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)، علی (عَلَیهِ السَّلامُ ) را برای دختر دُردانهاش برگزیده است. از این رو، بر آن شدند تا علی(علیهالسلام) را به این کار، تشویق کنند.
علی (عَلَیهِ السَّلامُ ) و خواستگاری
.................. .................. ادامه دارد ..................... ادامه دارد ......................
** چگونگی ازدواج علی«عَلیهِ السَّلامُ» و فاطمه«سَلامُ اللهِ عَلَیها»
+ سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی(کلیک شود)
** چگونگی ازدواج علی«عَلیهِ السَّلامُ» و فاطمه«سَلامُ اللهِ عَلَیها»
+ سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی(کلیک شود)
http://www.ahlebayt.porsemani.ir/content/%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC-%D8%B9%D9%84%D9%8A%D8%B9-%D9%88-%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D9%87%D8%B3%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F
*** اعراب گذاری متن های عربی و اصلاح عبارتی و ... در نوشته فوق توسط استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی انجام گرفت
**سَخَط : خشم ، غضب ، نارضایتی
** خُبْرَة « به ضمّ و کسر خا هر دو صحیح است : آزمایش - آزمون - امتحان .
***نسیم معرفت***
اندرزهاى امام جواد علیه السلام
الإمامُ الجوادُ علیه السلام : المؤمنُ یَحتاجُ إلى تَوفیقٍ مِن اللّه ِ ، و واعِظٍ مِن نَفسِهِ ، و قَبولٍ مِمَّن یَنصَحُهُ .
امام جواد علیه السلام : مؤمن به توفیق خدا و داشتن پند گویى درونى و خوى نصیحت پذیرى از کسى که او را نصیحت مى کند، نیاز دارد.
عنه علیه السلام : کَیفَ یَصنَعُ (یَضیعُ) مَنِ اللّه ُ کافِلُهُ ؟! و کَیفَ یَهرَبُ مَنِ اللّه ُ طالِبُهُ ؟! مَنِ انقَطَعَ إلى غَیرِ اللّه ِ وَکلَهُ اللّه ُ إلَیهِ و مَن عَمِلَ بِغَیرِ عِلمٍ (على غَیرِ عِلمٍ) ما أفسَدَ أکثَرُ مِمّا یُصلِحُهُ . القَصدُ إلَى اللّه ِ تعالى بِالقُلوبِ أبلَغُ مِن إتعابِ الجَوارِحِ بالأعمالِ. مَن أطاعَ هَواهُ أعطى عَدُوَّهُ مُناهُ. مَن هَجَرَ المُداراةَ قارَبَهُ المَکروهُ . مَن لَم یَعرِفِ المَوارِدَ أعیَتهُ المَصادِرُ . مَنِ انقادَ إلَى الطُّمأنینَةِ قَبلَ الخُبَرةِ فَقَد عَرَّضَ نَفسَهُ لِلهَلَکَةِ و لِلعاقِبَةِ المُتعِبَةِ . مَن عَتَبَ مِن غَیرِ ارتیابٍ اُعتِبَ مِن غَیرِ استِعتابٍ . راکِبُ الشَّهَواتِ لا یُستَقال لَهُ عَثرَةٌ . الثِّقَةُ باللّه ِ ثَمَنٌ لِکُلِّ غالٍ [و ]سُلَّمٌ إلى [کلِّ] . عالٍ . إیّاکَ و مُصاحَبَةَ الشِّرِّیرِ ؛ فإنّهُ کالسَّیفِ المَسلولِ یَحسُنُ مَنظَرُهُ و یَقبُحُ أثَرُهُ . اِتَّئدْ تُصِبْ أو تَکَدْ . إذا نَزَلَ القَضاءُ ضاقَ الفَضاءُ . کَفى بِالمَرءِ خِیانَةً أن یَکونَ أمِینا لِلخَوَنَةِ . (عِزُّ) المُؤمنِ غِناهُ عَنِ الخَلقِ . نِعمَةٌ لا تُشکَرُ کَسَیِّئةٍ لا تُغفَرُ . لا یَضُرُّکَ سُخطُ مَن رِضاهُ الجَورُ . مَن لَم یَرضَ مِن أخیهِ بِحُسنِ النِّیَّةِ لَم یَرْضَ بِالعَطیَّةِ .
امام جواد علیه السلام : چگونه درمانَد کسى که خداوند کفیل اوست؟! و چگونه بگریزد کسى که خداوند جوینده (در تعقیب) اوست؟! هر که به غیر خدا روى آورد، خداوند به همو وا گذاردش، و هر که ندانسته (بدون علم و آگاهى) دست به کارى زند، آنچه خراب مى کند بیشتر از آن چیزى است که درست مى کند. با دل ها آهنگ خداوند متعال کردن رساننده تر به مقصود است تا با به رنج افکندن جوارح به وسیله عمل. هر که از هوس خود فرمان برد، دشمن خود را به آرزویش برساند. هر که از مدارا کردن فاصله گیرد، ناخوشایندى به او نزدیک شود. هر که راه هاى ورود [به کارها] را نداند، راه هاى خروج او را به زحمت اندازد. هر که پیش از آزمودنْ تن به اعتماد سپارد، خویشتن را در معرض نابودى و فرجام رنج آور قرار دهد. هرکه بى جهت [از کسى ]گله و سرزنش کند، خود به خود هم [از او ]راضى شود. سوار بر مرکب شهوات چون به سر درآید [خدا ]بلندش نکند. اعتماد به خدا بهاى هر گران و ارزشمندى است [ و ]نردبانى براى بالا رفتن به سوى [ هر ]بلندى است.از همنشینى با شخص پلید و شرور بپرهیز؛ زیرا که چنین شخصى مانند شمشیر برکشیده از نیام است که خوش نما و بد زخم است. [در کارهایت] با تأنّى عمل کن تا به مقصود برسى یا بدان نزدیک شوى. هرگاه قضا[ى الهى ]فرود آید، فضا [بر انسان] تنگ شود. در خیانت کارى انسان همین بس که امینِ خیانتکاران باشد. عزّت مؤمن در بى نیازى او از خلق است. نعمتى که شکر آن گزارده نشود، مانند گناهى است که آمرزیده نشود. خشم کسى که ستم او را خشنود مى سازد به تو زیانى نرساند. کسى که حسن نیّت برادرش او را راضى نکند، داد و دهش او نیز وى را راضى نگرداند.
http://www.hadithlib.com/rolls/view/3000144/%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%B1%D8%B2%D9%87%D8%A7%D9%89-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF-%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87--%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85
***نسیم معرفت***
** تبسُّم به روی مؤمن حسنه است (امام باقر ع)+نسیم معرفت
** امام باقر (عَلَیهِ السَّلامُ ) فرمود : تَبَسُّمُ اَلرَّجُلِ فِی وَجْهِ أَخِیهِ حَسَنَةٌ وَ صَرْفُ اَلْقَذَى عَنْهُ حَسَنَةٌ وَ مَا عُبِدَ اَللَّهُ بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ مِنْ إِدْخَالِ اَلسُّرُورِ عَلَى اَلْمُؤْمِنِ . تبسُّم و لبخند مردى بر صورت برادر مؤمنش و بر طرف کردن گرفتارى و مشکل از او، کار نیکویى است و بعد فرمود محبوب ترین چیز نزد خداى متعال ادخال سرور در قلب مؤمن وارد است. (بحار الأنوار ج 74 ص288 . -الکافی ج2 ص188 حدیث 2 )
* اَلْقَذَى: « به فتح قاف» : خَس و خاشاک- خار وخاشاک - گرد وغُبار ( خَس : خار-خاشاک- ریزه کاه یا علف خشک-- آدم پست و فرومایه و ناکس)
* اَلْقِذَى : « به کسر قاف» : گرد وغبار- خس وخاشاک- خار وخاشاک
*** در خطبه سوم از نهج البلاغه فیض الأسلام که معروف به خطبه شِقشِقِیّه است کلمه ( قَذََی به فتح قاف ) به معنای «خار و خاشاک » آمده است : ... فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِی نَهْباً .دیدم صبر کردن خردمندیست، پس صبر کردم در حالتى که چشمانم را خاشاک و غبار و گلویم را استخوان گرفته بود (بسیار اندوهگین شدم، زیرا در خلافت ابى بکر و دیگران جز ضلالت و گمراهى چیزى نمىدیدم و چون تنها بوده یارى نداشتم نمىتوانستم سخنى بگویم) میراث خود را تاراج رفته مىدیدم (منصب خلافت را غصب کردند و فساد آن در روى زمین تا قیام قائم آل محمّد علیهم السّلام باقى است). نهج البلاغه فَیض الأسلام خطبه سوم «معروف به خُطبه شِقشِقِیّه » صفحه 46 .
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
به نام خدا
عشق ، دارای مفهومی بسیار روشن است ولی عمق و حقیقت عشق را نمی توان توصیف کرد و در غایت خفاء قرار دارد و فقط اهلش به مراتب استعداد وظرفیتش آن را ادراک و احساس می نماید . بحث از عشق فراتر از وسعت دامنه هستی و آفرینش است و زمانی که زمین و آسمان و کرات سماوی نبود عشق برقرار بود . عشق ریشه در ذات اَزَلی دارد و او در حِجله غیب ، جاودانه با خویش عشقبازی می کرد و پیش از وجود هر موجودی با خویش معاشقه داشت و هم عاشق بود و هم معشوق . شاعر پرآوازه عبدالرحمن جامی دراین باره چه زیبا سرود :
وقتی که شعله ای و پرتوی از عشق الهی تجلی کرد آتش به همه عوالِم زد و در این میان آدمی شایسته پذیرشِ عشق الهی گردید و عشق و عاشقی جریان پیدا کرد. عالم بر اساس عشق پایه گذاری شده است و حیات و شکوفابی آدمی به عشق است و کسی که عشق نداشته باشد مرده ای بیش نخواهد بود . همه عشق های پاک ریشه در عشق الهی دارد .
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
غزل 196 از دیوان حافظ باتصحیح عبدالرحیم خلخالی
عشق ، یک حقیقت نورانی و مقدس است که هرگاه در دل زُجاجی و آیینه ای کسی تجلی نماید ، همه وجودش را نورانی می کند و تا آدمی به عشق نرسد بهره ای از لذت واقعی نخواهد بُرد . ترانه عشق ، زیباترین ترانه ای است که در عالَم طنین انداز شد و استمرار دارد و اگر کسی گوش دلش باز و شنوا باشد به نیکی طنین دل انگیز عشق را می شنود و در عشق ، پرستش و بندگی و مُویه و لابه و ناله و زاری و سوز وگداز و سوختن و عطش و تشنگی و انتظار و خواستن و ادب و هوشیاری و آرامش است . و عاشق در پرتو یاد معشوق به آرامش می رسد : أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ«سوره رعد آیه 28»
حافظ (عَلَیهِ الرَّحمَه) ما را دعوت به سوی عشق می کند و می فرماید :
ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی
تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
دست از مِسِ وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زَر شوی
خواب و خورت ز مرتبه خویش(عشق) دور کرد
آن گه رسی به خویش (عشق) که بی خواب و خور شوی
گر نور عشقِ حق به دل و جانت اوفتد
بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
یک دم غریق بحر خدا شو گمان مَبَر
کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی
از پای تا سَرت همه نور خدا شود
در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
وجه خدا اگر شَوَدت مَنظر نظر
زین پس شکی نمانَد که صاحب نظر شوی
بنیاد هستی تو چو زیر و زَبَر شود
در دل مدار هیچ که زیر و زَبَر شوی
گر در سرت هوای وصال است حافظا
باید که خاک درگه اهل هنر شوی
غزل 485 از دیوان حافظ با تصحیح مرحوم عبد الرحیم خلخالی
و باز حافظ (عَلَیهِ الرَّحمَه) می فرماید :
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر
غزل 255از دیوان حافظ باتصحیح عبدالرحیم خلخالی
و باز حافظ (عَلَیهِ الرَّحمَه) می فرماید :
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
غزل 81 از دیوان حافظ باتصحیح عبدالرحیم خلخالی
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***************************************************************
**نصیحتِ حافظ (ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی) « نسیم معرفت»
** بسوی کمال ( شرح بر شعر « ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی)
** ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی - راسخون
***نسیم معرفت***
***از سخن چینی بپرهیزید (پیامبر اکرم «ص»)+بررسی چند واژه در حدیث
** پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) فرمود : اِیّاکُم وَ العَضْهَ ، اَلنَّمیمَةَ القالَةَ بینَ النّاسِ.
از عَضْهَ ، یعنى از سخن چینى و تبادُلِ گفتار وخبر بین مردم بپرهیزید . (کَنزُالعُمّال حدیث 8348. نهج الفصاحه حدیث شماره 994.)
* اَلعَضْه ( حرف آخرش هاء ) : عَضَهَ ، یَعضَهُ ، عَضْهاََ و عَضَهاََ : دروغ گفت- سخن چینی کرد- جادو کرد .
* عَضِهَ ، یَعضَهُ عَضَهاََ : تهمت زد - افترا بست .
* اَلعِضَة(حرف آخرش تای مُدَوّر) : دروغ - سحر و جادو -
* اَلعَضِیهَة : دروغ گفتن- جادوگری- سخن چینی - بهتان- تهمت- افترا- سخن زشت و قبیح-
* اَلقالَة : القَوْل ، مُرادف ( الْقَول یعنی گفتار - مقوله ) است ، سخن بد یا خوبی که میان مردم شایع شده - شایعاتى که میان مردم چه خوب و چه بد گفته مى شود ، خواب در نیمه روز .
* قالَ : « قالَ » به تنهایی و نیز با پسوند هایی که به دنبالش می آید معناهای زیادی دارد : گفت- حرف زد- مُرد-پیروز شد- میل پیدا کرد- کج شد - روآورد- استراحت کرد- آمادگی پیدا کرد- گمان کرد - قالَ بکذا : به چیزی حکم کرد و عقیده داشت . قالَ بِرَأسِهِ : باسر اشاره کرد . قالَ بِرِجلِهِ: راه رفت . قالَ عَنهُ : از او نقل کرد . قالَ عَلَیهِ : به او تهمت و افترا زد . قالَ الحائطُ : دیوار افتاد . قالَ بِثَوبِهِ : لباسش را بلند کرد . قالَ بِهِ : او را دوست داشت و مخصوص خود گردانید . قالَ القَومُ بِفُلانِِ : فلانی را کُشتند .
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
** امام صادق (عَلَیهِ السَّلامُ ) یا علی (عَلَیهِ السَّلامُ ) فرمود : اَلمُستَبِدُّ بِرَأیِهِ مَوقُوفٌ عَلى مَداحِضِ الزَّلَلِ .آدم خود رأى ، بـر لبه لغزشگاه ایستاده است . (بحار الأنوار : جلد 75 / ص105/ حدیث 41 - میزان الحِکمة جلد 4ص 347 - غُرَرُالحِکَم)
.: Weblog Themes By Pichak :.