سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 
(آیه 30)- انسان نماینده خدا در زمین!
در آیات گذشته خواندیم که خدا همه مواهب زمین را براى انسان آفریده است و در این سلسله آیات که از آیه 30 شروع و به آیه 39 پایان مى‏یابد سه مطلب اساسى مطرح شده است:
1- خبر دادن پروردگار به فرشتگان راجع به خلافت و سرپرستى انسان در زمین.
2- دستور خضوع و تعظیم فرشتگان در برابر نخستین انسان.
3- تشریح وضع آدم و زندگى او در بهشت و حوادثى که منجر به خروج او از بهشت گردید و سپس توبه آدم، و زندگى او و فرزندانش در زمین.
این آیه از نخستین مرحله سخن مى‏گوید، خواست خداوند چنین بود که در روى زمین موجودى بیافریند که نماینده او باشد، صفاتش پرتوى از صفات پروردگار، و مقام و شخصیتش برتر از فرشتگان.
لذا نخست مى‏گوید: «بخاطر بیاور هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت من در روى زمین جانشینى قرار خواهم داد» (وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً).
 «خلیفه» به معنى جانشین است،- همانگونه که بسیارى از محققان پذیرفته‏اند- منظور خلافت الهى و نمایندگى خدا در زمین است، زیرا سؤالى که بعد از این فرشتگان مى‏کنند و مى‏گویند نسل آدم ممکن است مبدء فساد و خونریزى شود و ما تسبیح و تقدیس تو مى‏کنیم متناسب همین معنى است، چرا که نمایندگى خدا در زمین با این کارها سازگار نیست.
به هر حال خدا مى‏خواست موجودى بیافریند که گل سرسبد عالم هستى باشد و شایسته، مقام خلافت الهى و نماینده «اللّه» در زمین گردد.
سپس در این آیه اضافه مى‏کند: فرشتگان به عنوان سؤال براى درک حقیقت و نه به عنوان اعتراض «عرض کردند: آیا در زمین کسى را قرار مى‏دهى که فساد کند و خونها بریزد»؟! (قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ).
«در حالى که ما تو را عبادت مى‏کنیم تسبیح و حمدت بجا مى‏آوریم و تو را از آنچه شایسته ذات پاکت نیست پاک مى‏شمریم» (وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ). 
 ولى خداوند در اینجا پاسخ سر بسته به آنها داد که توضیحش در مراحل بعد آشکار گردید «فرمود: من چیزهائى مى‏دانم که شما نمى‏دانید»! (قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ).
آنها فکر مى‏کردند اگر هدف عبودیت و بندگى است که ما مصداق کامل آن هستیم، همواره غرق در عبادتیم و از همه کس سزاوارتر به خلافت! بى‏خبر از این که عبادت آنها با توجه به این که شهوت و غضب و خواستهاى گوناگون در وجودشان راه ندارد با عبادت و بندگى این انسان که امیال و شهوات او را احاطه کرده و شیطان از هر سو او را وسوسه مى‏کند تفاوت فراوانى دارد، اطاعت و فرمانبردارى این موجود طوفان زده کجا، و عبادت آن ساحل نشینان آرام و سبکبار کجا؟! آنها چه مى‏دانستند که از نسل این آدم پیامبرانى همچون محمد و ابراهیم و نوح و موسى و عیسى و امامانى همچون ائمه اهل بیت علیهم السّلام و بندگان صالح و شهیدان جانباز و مردان و زنانى که همه هستى خود را عاشقانه در راه خدا مى‏دهند قدم به عرصه وجود خواهند گذاشت، افرادى که گاه فقط یک ساعت تفکر آنها برابر با سالها عبادت فرشتگان است!
 
(آیه 31) فرشتگان در بوته آزمایش!
آدم به لطف پروردگار داراى استعداد فوق العاده‏اى براى درک حقایق هستى بود. خداوند این استعداد او را به فعلیت رسانید و به گفته قرآن «به آدم همه اسماء (حقایق و اسرار عالم هستى) را تعلیم داد» (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها).
البته این آگاهى از علوم مربوط به جهان آفرینش و اسرار و خواص مختلف موجودات عالم هستى، افتخار بزرگى براى آدم بود.
در حدیثى داریم که از امام صادق علیه السّلام پیرامون این آیه سؤال کردند، فرمود:
«منظور زمینها، کوهها، درّه‏ها و بستر رودخانه‏ها (و خلاصه تمامى موجودات) مى‏باشد، سپس امام علیه السّلام به فرشى که زیر پایش گسترده بود نظرى افکند فرمود: حتى این فرش هم از امورى بوده که خدا به آدم تعلیم داد»! همچنین استعداد نام‏گذارى اشیاء را به او ارزانى داشت تا بتواند اشیاء را نام‏گذارى کند و در مورد احتیاج با ذکر نام آنها را بخواند و این خود نعمتى است بزرگ! «سپس خداوند به فرشتگان فرمود: اگر راست مى‏گوئید اسماء اشیاء و موجوداتى را که مشاهده مى‏کنید و اسرار و چگونگى آنها را شرح دهید» (ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
 
(آیه 32)- ولى فرشتگان که داراى چنان احاطه علمى نبودند در برابر این آزمایش فرو ماندند لذا در پاسخ «گفتند: خداوندا! منزهى تو، جز آنچه به ما تعلیم داده‏اى چیزى نمى‏دانیم»! (قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا).
 «تو خود عالم و حکیمى» (إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ).
 
(آیه 33)- در اینجا نوبت به آدم رسید که در حضور فرشتگان اسماء موجودات و اسرار آنها را شرح دهد. «خداوند فرمود: اى آدم فرشتگان را از اسماء و اسرار این موجودات با خبر کن»! (قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ).
 «هنگامى که آدم آنها را از این اسماء آگاه ساخت خداوند فرمود: به شما نگفتم که من از غیب آسمانها و زمین آگاهم، و آنچه را که شما آشکار یا پنهان مى‏کنید مى‏دانم» (فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ).
در اینجا فرشتگان در برابر معلومات وسیع و دانش فراوان این انسان سر تسلیم فرود آوردند، و بر آنها آشکار شد که لایق خلافت زمین تنها او است!.
 
(آیه 34)- آدم در بهشت- قرآن در تعقیب بحثهاى گذشته پیرامون مقام و عظمت انسان به فصل دیگرى از این بحث پرداخته، نخست چنین مى‏گوید:
«بخاطر بیاورید هنگامى را که به فرشتگان گفتیم براى آدم سجده و خضوع کنید» (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ). «آنها همگى سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد و تکبر ورزید» (فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبى‏ وَ اسْتَکْبَرَ).
آرى او استکبار کرد «و بخاطر همین استکبار و نافرمانى از کافران شد» (وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ).
به راستى کسى که لایق مقام خلافت الهى و نمایندگى او در زمین است. شایسته هر نوع احترامى است. ما در برابر انسانى که چند فرمول علمى را مى‏داند چه اندازه کرنش مى‏کنیم پس چگونه است حال نخستین انسان با آن معلومات سرشار از جهان هستى!

نکته ها:
1- چرا ابلیس مخالفت کرد؟
مى‏دانیم «شیطان» اسم جنس است شامل نخستین شیطان و همه شیطانها مى‏شود ولى «ابلیس» اسم خاص است و اشاره به همان شیطانى است که اغواگر آدم شد، او طبق صریح آیات قرآن از جنس فرشتگان نبود، بلکه در صف آنها قرار داشت او از طایفه جنّ بود که مخلوق مادى است.
انگیزه او در این مخالفت کبر و غرور و تعصب خاصى بود که بر فکر او چیره شد، او چنین مى‏پنداشت که از آدم برتر است «براى شرح بیشتر از معنى رجوع کنید به "تفسیر نمونه" ذیل آیه 12 سوره اعراف» و علت کفر او نیز همین بود که فرمان حکیمانه پروردگار را نادرست شمرد.
نه تنها عملا عصیان کرد از نظر اعتقاد نیز معترض بود، و به این ترتیب خودبینى و خودخواهى، محصول یک عمر ایمان و عبادت او را بر باد داد، و آتش به خرمن هستى او افکند، و کبر و غرور از این آثار بسیار دارد!
2- آیا سجده براى خدا بود یا آدم؟
شک نیست که «سجده» به معنى «پرستش» براى خداست، و معنى توحید عبادت همین است که غیر از خدا را پرستش نکنیم. بنابراین جاى تردید نخواهد بود که فرشتگان براى آدم «سجده پرستش» نکردند، بلکه سجده براى خدا بود ولى بخاطر آفرینش چنین موجود شگرفى، و یا اینکه سجده براى آدم کردند اما سجده به معنى «خضوع» نه پرستش. در حدیثى از امام «على بن موسى الرضا» علیه السّلام مى‏خوانیم: «سجده فرشتگان پرستش خداوند از یک سو، و اکرام و احترام آدم از سوى دیگر بود، چرا که ما در صلب آدم بودیم»!
 
(آیه 35)- به هر حال بعد از این ماجرا و ماجراى آزمایش فرشتگان به آدم دستور داده شد او و همسرش در بهشت سکنى گزیند، چنانکه قرآن مى‏گوید:
«به آدم گفتیم تو و همسرت در بهشت ساکن شوید و هر چه مى‏خواهید از نعمتهاى آن گوارا بخورید»! (وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما).
«ولى به این درخت مخصوص نزدیک نشوید که از ظالمان خواهید شد» (وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ).
از آیات قرآن استفاده مى‏شود که آدم براى زندگى در روى زمین، همین زمین معمولى آفریده شده بود، ولى در آغاز خداوند او را ساکن بهشت که یکى از باغهاى سرسبز پر نعمت این جهان بود ساخت.
شاید علت این جریان آن بوده که آدم با زندگى کردن روى زمین هیچ گونه آشنائى نداشت، و تحمل زحمتهاى آن بدون مقدمه براى او مشکل بود، و از چگونگى کردار و رفتار در زمین باید اطلاعات بیشترى پیدا کند او در این محیط مى‏بایست تا حدى پخته شود و بداند زندگى روى زمین توأم با برنامه‏ها و تکالیف و مسئولیتها است که انجام صحیح آنها باعث سعادت و تکامل و بقاى نعمت است، و سر باز زدن از آن سبب رنج و ناراحتى، آرى این خود یک سلسله تعلیمات لازم بود که مى‏بایست فرا گیرد، و با داشتن این آمادگى به روى زمین قدم بگذارد.
 
(آیه 36)- در اینجا «آدم» خود را در برابر فرمان الهى در باره خوددارى از درخت ممنوع دید، ولى شیطان اغواگر که سوگند یاد کرده بود که دست از گمراه کردن آدم و فرزندانش برندارد به وسوسه‏گرى مشغول شد، چنانکه قرآن مى‏گوید:
«سر انجام شیطان آن دو را به لغزش واداشت و از آنچه در آن بودند (بهشت) بیرون کرد» (فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فِیهِ).
آرى از بهشتى که کانون آرامش و آسایش و دور از درد و رنج بود بر اثر فریب شیطان اخراج شدند.
و چنانکه قرآن مى‏گوید: «ما به آنها دستور دادیم که به زمین فرود آئید در حالى که دشمن یکدیگر خواهید بود» آدم و حوّا از یکسو و شیطان از سوى دیگر (وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ). منظور از هبوط و نزول آدم به زمین نزول مقامى است نه مکانى یعنى از مقام ارجمند خود و از آن بهشت سرسبز پائین آمد.  
«و براى شما تا مدت معینى در زمین قرارگاه و وسیله بهره‏بردارى است» (وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حِینٍ).
اینجا بود که آدم متوجه شد راستى به خویشتن ستم کرده و از محیط آرام و پرنعمت بهشت بخاطر تسلیم شدن در برابر وسوسه‏هاى شیطان بیرون رانده شده، درست است که آدم پیامبر بود و معصوم از گناه ولى، هرگاه ترک اولى از پیامبر سرزند خداوند نسبت به او سخت مى‏گیرد، همانند گناهى که از افراد عادى سر بزند و این جریمه سنگینى بود که آدم در برابر آن نافرمانى پرداخت.

نکته ها:
1- بهشت آدم کدام بهشت بود؟
در پاسخ این پرسش باید توجه داشت که بهشت موعود نیکان و پاکان نبود. بلکه یکى از باغهاى پرنعمت و روح‏افزاى یکى از مناطق سرسبز زمین بوده است.
زیرا: بهشت موعود قیامت، نعمت جاودانى است که در آیات بسیارى از قرآن به این جاودانگى بودنش اشاره شده، و بیرون رفتن از آن ممکن نیست و دوم این که ابلیس آلوده و بى‏ایمان را در آن بهشت راهى نخواهد بود.
سوم این که در روایاتى که از طرق اهل بیت علیهم السّلام به ما رسیده این موضوع صریحا آمده است. یکى از راویان حدیث مى‏گوید از امام صادق علیه السّلام راجع به بهشت آدم پرسیدم امام علیه السّلام در جواب فرمود: «باغى از باغهاى دنیا بود که خورشید و ماه بر آن مى‏تابید، و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بیرون رانده نمى‏شد».
2- خدا چرا شیطان را آفرید؟
بسیارى مى‏پرسند شیطان که موجود اغواگرى است اصلا چرا آفریده شد و فلسفه وجود او چیست؟ در پاسخ مى‏گوئیم:
خداوند شیطان را، شیطان نیافرید، به این دلیل که سالها همنشین فرشتگان و بر فطرت پاک بود، ولى بعد از آزادى خود سوء استفاده کرد و بناى طغیان و سرکشى گذارد.
دوم اینکه: از نظر سازمان آفرینش وجود شیطان براى افراد با ایمان و آنها که مى‏خواهند راه حق را بپویند زیانبخش نیست. بلکه وسیله پیشرفت و تکامل آنها است، چه اینکه پیشرفت و ترقى و تکامل، همواره در میان تضادها صورت مى‏گیرد.
 
(آیه 37)- بازگشت آدم به سوى خدا! بعد از ماجراى وسوسه ابلیس و دستور خروج آدم از بهشت، آدم متوجه شد راستى به خویشتن ستم کرده، در اینجا به فکر جبران خطاى خویش افتاد و با تمام جان و دل متوجه پروردگار شد، توجهى آمیخته با کوهى از ندامت و حسرت! لطف خدا نیز در این موقع به یارى او شتافت و چنانکه قرآن در این آیه مى‏گوید:
«آدم از پروردگار خود کلماتى دریافت داشت، سخنانى مؤثر و دگرگون کننده، و با آن توبه کرد و خدا نیز توبه او را پذیرفت» (فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ) «در این که «کلمات» و سخنانى که خدا براى توبه به آدم تعلیم داد چه سخنانى بوده است به "تفسیر نمونه" جلد اول ذیل همین آیه مراجعه فرمائید.».
«چرا که او توّاب و رحیم است» (إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ).
«توبه» در اصل به معنى «بازگشت» است، و در لسان قرآن به معنى بازگشت از گناه مى‏آید، زیرا هر گنه کارى در حقیقت از پروردگارش فرار کرده، هنگامى که توبه مى‏کند به سوى او باز مى‏گردد.
خداوند نیز در حالت عصیان بندگان گوئى از آنها روى گردان مى‏شود، هنگامى که خداوند به توبه توصیف مى‏شود، مفهومش این است که نظر لطف و رحمت و محبتش را به آنها باز مى‏گرداند.

" برگزیده ی تفسیر نمونه / آیت الله ناصر مکارم شیرازی "

 

سایت زعیم




تاریخ : سه شنبه 93/1/19 | 10:8 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی