به نام خدا
ظاهر زیبا نمی آید به کار * حرفی از معنا اگر داری بیار
بعضی ها چنین می پندارند که شخصیت و ارزش آدمی به مال و جمال و سمت و عنوان و برخورداری از امکانات و تمتّعاتِ ظاهری زندگی است و توهّم و خیالشان این است که هرکسی چنین باشد ، شایسته ی اکرام و احترام است و اگر کسانی به ظاهر فقیر و بی چیز به نظر آیند و از امکاناتِ زندگی کمتر برخوردار باشند از نظر اینان قدر و ارزشی ندارند . آنها در رفتار و گفتارشان چنان می نمایانند که گویا آدمیت و شخصیت و ارزشِ انسان ، مُنحصر در آراستگی و آرایشِ ظاهری و بهره مندی ازامکانات رفاهی و داشتن پول و ثروت و مقام و منصب و شهرت است . روی این جهت نسبت به کسانی که دارای این امور نیستند ، بی مِهری و بی اعتنایی روا می دارند . اما آنچه که از تعالیمِ حیاتبخش اسلام و قرآن و اهل بیت (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) به ما رسیده این است که معیارِ آدمیت و شرافت و شخصیت آدمی در معرفت به خداوند و تقوا و پرهیزکاری و رسیدن به مقام قرب و برخورداری از کمالات علمی و معنوی و انسانی است و استفاده از تَنعُّمات و تَمتُّعات و امکانات زندگی و داشتن مال و دارایی و ثروت و بهره مندی از خوراک و پوشاک و مسکن و رسیدن به مقام و منصب و شهرت و....،تنها در مسیر رضایت الهی و درطریق بندگی ،معنا و مفهومِ صحیح پیدا می کند و باید دانست که همه این امور وسیله های آزمایش برای انسان است . اگر کسی از مقام معرفت و از مسیر بندگی حق دور شود و فریفته ظواهر زندگی و دلبسته به امور ناپایدار دُنیوی گردد و بخواهد با ثروت و مال و جمال و زرق و برق و تشریفات و امکانات زندگی خود بر دیگران فخر فروشی و بزرگمنشی کند در حقیقت از طریق آدمیت و انسانیت خارج گشته است . و چه زیباست که هر کسی جهت تَنبُّه و بیداری خود و برای جلاء و صفای دل خویش روزی یک بار با توجهِ کامل این غزل زیبا و پر مُحتوای شیخ اَجلّ سعدی شیرازی را زمزمه کند و بخواند :
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت شَغَب است و جهل و ظُلمت
حَیَوان خبر ندارد ز جهانِ آدمیت
به حقیقت آدمی باش و گرنه مرغ باشد
که همین سخن بگوید به زبان آدمیت
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت
اگر این درندهخویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حدّ است مکان آدمیت
طَیَران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت
به در آی تا ببینی طَیَران آدمّیت
نه بیان فضل کردم که نصیحتِ تو گفتم
هم از آدمی شنیدیم بیانِ آدمیت
* به نصیحت آدمی شو نه به خویشتن که سعدی
هم از آدمی شنیدست بیان آدمّیت
کلّیّات دیوان سعدی
.: Weblog Themes By Pichak :.