نقل از سایت دنیای ایران

از نگاه بزرگان 

شخصیتهای برجسته تاریخ که در کتابهای خود به شرح حال میرزا حسن لاهیجیپرداخته‏اند، از وی تجلیل و تکریم کرده‏اند. در این بخش برای این که جایگاه والایاین عالم توانا در میان علمای شیعه برای خوانندگان بیش از پیش روشن گردد، به ترجمهو تلخیص عبارتهای چند تن از این شخصیتها مرور می‏شود:

محمد علی حزین فرزند ابوطالب ( 1180 - 1103ق) معروف به «حزین لاهیجی» که ازهمشهریان میرزا حسن لاهیجی و از شخصیتهای مشهور شعر و ادب به شمار می‏آید، چنان کهدر کودکی همراه پدر به شهر قم آمده و از نزدیک با میرزا حسن لاهیجی دیدار کرده است. او در سفرنامه خود به این خاطر اشاره داشته و از میرزا حسن چنین توصیف می‏کند:

«.. یکی از افاضل و اعلامی که در این سفر با وی دیدار شد، فاضل محقق میرزا حسنفرزند مرحوم مولانا عبدالرزاق لاهیجی بود و این سعادت در حالی نصیب ما شد که ویدوران سالخوردگی و اواخر عمر خویش را در شهر دارالمؤمنین قم پشت سر می‏گذاشت. او درعلم و تقوا یکی از آیات بود. تألیفاتی دارد مانند: «شمع یقین» در عقاید، «جمالالصالحین» در اعمال و «رسالهئ تقیه» و...»

مولی عبداللّه افندی که از دانشمندان معاصر میرزا حسن لاهیجی است، در کتابارزشمند خود از وی چنین یاد می‏کند:

«مولی حسن فرزند عبدالرزاق فرزند علی فرزند حسین که اصلش لاهیجی است ولی در شهرقم تولد یافته و در این شهر ساکن شده است، یکی از شخصیتهای فاضل، عالم، حکیم، وصوفیدوران معاصر می‏باشد. من در شهر قم از محضر پدرش تلمذ نموده‏ام.»

سپس عبداللّه افندی به شمارش تألیفات وی پرداخته و تاریخ رحلت میرزا حسن را بیانمی‏دارد.

عبدالخالق دماوندی فرزند محمود که رساله موسوم به «آینه حکمت» میرزا حسن لاهیجیرا در سال 1070ق تحریر نموده است، در پایان علاوه بر توصیف کتاب که آن را آیینهتمام نمای جهان هستی و حقیقت آن قلمداد نموده است، در توصیف مؤلف نیز چنینمی‏نویسد:

«... این رساله به اشاره یک شخصیتی تألیف یافته است که... قطب فلک سعادت، احاطهکننده اکوان فضایل... و سیر کننده در فضای لاهوتی است. او پناهگاه اهل دقت وتأمل،تکیه گاه اصحاب نقل و ارباب تعقل بوده و افضل اولین و آخرین در میان حکمای اشراقمی‏باشد...»

این عبارت با توجه به تاریخ نگارش آن که در ایام کمتر از سی سالگی میرزا حسنلاهیجی نوشته شده است، به خوبی از میزان فضل و شهرت علمی وی حکایت می‏کند.

شیخ عبد النبی قزوینی از علمای برجسته قرن دوازدهم هجری در یکی از آثار خود ازاین شخصیت به طور مفصل یاد می‏کند که چکیده آن چنین است:

«... میرزا حسن فرزند مولانا عبدالرزاق لاهیجی یکی از عالمان کم نظیر زمانها ونادر دهرهاست. شخصیت فاضلی که از قدرت قلمش در ارائه مطالب محکم، همه به تعجبافتاده و تسلیم او شده‏اند. او در اعماق اقیانوسهای علم و حکمت فرو رفته و از آنجااشیاء نافع به ارمغان آورده است... وقتی برای تعلیم معارف جلوس می‏کند، به خاطر طرحمسائل دقیق همه را نسبت به خود نرم و خاشع می‏سازد... کلام دقیق و ظریف وی رانمی‏فهمد مگر کسی که خداوند او را از جهالت و گمراهی نجات داده باشد. او فروع احکامو حکمت را از اعماق اصول اسلامی در می‏آورد، همانند شیری که از پستانها دوشیدهمی‏شود... اعتقاد من این است که وی از پدرش نیز افضل بود...»

میرزا محمد حسن زنوری خوئی در اثر ارزشمند خود، از این شخصیت بزرگ نام برده ومیرزا حسن لاهیجی را با عناوینی مانند عالم، فاضل، محقق، مدقق، عارف، حکیم و متبحرمی‏ستاید.

میرزا محمد علی مدرس تبریزی در کتاب خود، در ذیل شرح حال ملا عبدالرزاق لاهیجیچنین می‏نویسد:

«... فیاض پسری داشت میرزا حسن نام، فاضلی بوده صالح که در سال یکهزار و یکصد وبیست و یکم هجرت در قم وفات و قبرش در سمت شرقی قبرستان بزرگ قم نزدیک به شیخانمی‏باشد و این نگارنده در ماه رجب هزار و سیصد و پنجاه و دوم هجرت، موقع تشرف بدانبلده طیّبه به سر قبر شریفش رفتم و اخیراً در موقع تسطیع طرق و شوارع، ملحق به جادهشده است...»

مروری بر فضای حاکم 

دوران زندگی میراز حسن لاهیجی ( 1121 - 1045ق) با حکومت سه تن از پادشاهان صفویبه نامهای: شاه عباس دوم (1077 - 1052) سلیمان اول (1105 - 1077) و شاه سلطان حسین (1135 - 1105) مصادف شد. در این ایام، کشور ایران آبستن رخدادهای زیادی بود ولیآنچه که در شرح حال میرزا حسن لاهیجی اهمیت دارد، وجود روحانیونی است که تحت عنوان «شیخ الاسلام» در حکومت صفوی حضور نافذ و چشمگیر داشتند و اینها در حقیقت نقش بهسزایی را در اجرای احکام و امور مذهبی در سطح کشور ایفا می‏کردند و به خاطر همیننفوذ و مقام علمی در میان رجال سیاسی و توده مردم، حکومت نیز در بسیاری از مواردمجبور می‏شد از تصمیمات آنان پیروی کرده و به توصیه‏های آنان توجه نماید.

یکی از پرنفوذترین و مشهورترین آنها، مرحوم مولی محمد طاهر شیرازی قمی است. اوچون مسلک ضد فلسفه و ضد عرفان داشت با علمای بزرگ و فیلسوفان عصر خود همچون: ملامحمد تقی مجلسی، ملا عبدالرزاق لاهیجی و ملا محسن فیض کاشانی به شدت درگیر بود ورساله هایی را در نفی افکار و اندیشه‏های عرفانی و فلسفی آنان نوشت.(32) اما باتوجه به موقعیت والایی که این سه شخصیت بزرگ نیز در میان مردم داشتند، مخالفت وینتوانست چندان مؤثر واقع شود. پس از رحلت ملا محمد تقی مجلسی در سال 1070وعبدالرزاق در سال 1072عرصه بر فرزندان و در واقع پیروان فکری آن دو، حسابی تنگگردید چنان که علامه محمد باقر مجلسی مجبور شد در ظاهر با ملا محمد طاهر قمی کناربیاید و ارتباط پدرش را با عرفان و فلسفه تکذیب نماید. در این میان که میرزا حسنلاهیجی نیز جانشین افکار و اندیشه‏های پدرش ملا عبدالرزاق به شمار می‏رفت، به خاطرمخالفتهای مستمر مخالفان حکمت، خود به خود در تنگنا قرار گرفت و در گوشه‏ای انزوابرگزید.

او در زمان حیات پدر و با تکیه بر موقعیت اجتماعی وی چند رساله پیرامون فلسفه بهرشته تألیف درآورد و کتابهایی مانند: مصباح الدرایه، مصابیح الهدی و روایع الکلم وزواهر الحکم را در همین باب نوشت و در دو کتاب دیگرش به نامهای: آینه حکمت و الفةالفرقة هر چه در توان داشت تلاش کرد تا با منطق و اقامه استدلال و برهان به اشکالاتمخالفین فلسفه و عرفان پاسخ گوید، اما پس از رحلت پدرش در اثر مخالفت شدید اینگروه، فرصت از دست وی خارج گشت و شرایط کاملاً دگرگون شد. از این تاریخ میرزا حسنلاهیجی از اهتمام به مسائل فلسفی دست برداشت و به سوی مسائل کلامی، اخلاقی، ادعیه وتألیف فقه روی آورد.

از برخی کتب تایخی استفاده می‏شود که گویا مخالفین وی، حکمم تکفیر و اخراج او رااز شهر قم صادر کردند و او نیز برای حفظ جان و دفاع از خویش با خود سلاح حملمی‏کرد؛ چنان که به همین مناسبت اشاره کرده‏اند که وی در کار تیراندازی ونشانه‏گیری هدف با تفنگ هم کمال شهرت و مهارت را داشت.(33) از بخشی نوشته‏های خودمیرزا حسن لاهیجی نیز چنین بر می‏آید که وی در این دوران در تنگنای شدید قرار داشتهو تهمت و افتراهای زیادی در حق وی شایع شده بود. او در آغاز کتاب «الفة الرفقة» چنین می‏نگارد:

«... عجیب‏تر از همه، با این که من انزوا برگزیده‏ام و هیچ نام و نشانی در میانمردم ندارم و از قدر و منزلت افتاده‏ام، باز یک عده صحبت از من می‏کنند و یکحرفهایی را به من استناد می‏دهند که آن را با گوش خود از من نشنیده‏اند و یکچیزهایی را به من نسبت می‏دهند که با چشمانشان ندیده‏اند... هر طور که دلشانمی‏خواهد، مرا می‏خوانند و افتراهایی را به من می‏بندند که هرگز من آن را به زباننیاوردم... پس ای خدایی که پاک و منزه هستی! من در این مصیبت به تو پناه می‏برم ودر این امر به تو توکل می‏کنم و تو را شاهد می‏گیرم که تو در شهادت کفایت می‏کنیو...»

میراز حسن لاهیجی در فصل دوم از باب سوم از کتاب «آینه حکمت» خود به دفاع ازحیثیت و حقانیت علمای فیلسوف و عارف، قد علم کرده و چنین می‏نویسد:

«... هر کس را اندک معرفت به احوال علما باشد، داند که علمای اسلام همیشه در علمحکمت مختلف بوده‏اند و در هر زمانی جمعی کثیر از علمای معروف که شک و قدح در دانش وایمام ایشان نیست و تشیع ایشان کمتر از شک در روشنی آفتاب و ماه نیست، اهل حکمت ومعروف به آن بوده‏اند، چون: خواجه نصیرالدین طوسی، علامه حلی، امیر محمد باقر دامادو غیر ایشان از علما - قدّس اللّه ارواحهم - که تفصیل اسامی ایشان مؤدی به اطنابمی‏شود. این جماعت و جماعت دیگر از متقدمین و متأخرین و معاصرین و متقاربین زمان ماکه همه معروف و مشهورند به فضل و ایمان و مدارست حکمت و رعایت آن، و از جمله علمایعظیم الشأن، سید علی بن طاووس(ره) در کتاب فرج المهموم که در تحقیق علم نجوم نوشته،گفته که: «ابرخس و بطلمیوس و اکثر حکما انبیا بوده‏اند، اما چون نامهای ایشان بهزبان یونانی بوده، بر مردم مشتبه گشته و ایشان را نشناخته‏اند. و شیخ بهاء الملة والدین در کتاب «حدائق الصالحین» بعد از نقل این کلام، گفته که «کلام سیّد استبعادیندارد چه هر کس تأمل و تعمق در این علم شریف کند، توانست که اصول مطالب آن، مستفاداز انبیاء(ع) است و حکم جزم به این معنی کند به حیثیتی که هیچ شک و ریب در آننداشته باشد.

مبارزه با ظلم و ظالم 

آزاد منشی و سلحشوری همواره سیره اختصاصی فقها و علمای بزرگ جهان تشیع در طولتاریخ بوده است. میرزا حسن لاهیجی نیز از جمله آن دانشمندانی است که از این ویژگیافتخارآمیز بی بهره نمانده است. او در مقابل عملکردهای خلاف و ظلم دست اندرکارانحکومت صفوی هرگز سکوت روا نمی‏داشت و بلکه در فرصتهای مناسب به اقشا و اصلاح آنانمی‏پرداخت. او در ضمن کتاب فقهی خود موسوم به «هدیة المسافر» وقتی احکام مسافر راذکر می‏کند، به گونه ظریف در لابلای بیان احکام به ظلم‏های جاری در جامعه آن دوران،اشاره کرده و چنین می‏نویسد«و ایضاً باید دانست که هر سفری که مشتمل است بر ظلم و جور بر مسلمانان و گرفتناموال ایشان (در مقابل) اعانت و مدد ایشان، همه داخل سفر باطل است و بسا باشد کهاین معنی متضمن گشتنها و نشستهای حرام باشد و گاه باشد که این جماعت گمان کنند کهحفظ اهل اسلام و سرحدها و دفع دشمنان از ایشان می‏کنند و از این جهت سفرشان حق استو جواب این شبهه این است که هر گاه دشمنی حرکت کند یا بیم ضرری از ایشان باشد،نهایتش این است که به قدر آنچه در رفع آن دشمن و رفع ضرر، ضروری باشد از جماعتمسلمین به قدر نسبت احوال ایشان توان گرفت.

اما این همه اموال زیاد که صرف زینتها و تجملات و تنعمات بلکه صرف فسق و معاصیمی‏شود و به ضرب چوب و به انواع سیاسات اکثر از فقرا و عجزة و بیوه زنان و یتیمان وامثال ایشان می‏گیرند، معلوم است که هیچکدام حق نیست و نسبت و دخلی در حفظ اسلام ومسلمین ندارد بلکه اکثر اینها بلکه همه اینها سبب خرابی بلاد و آبادانیها می‏شود وبه این سبب بسیار مسلمین مضطر به جلاء وطن و گدایی می‏شوند.

و همچنین نویسندگان که اعانت این کارها و ضبط دخل و خرج این مالها می‏کنند وهمچنین وزراء و کلانتران و داروغگان و عمله و اعوان ایشان همه از این قبیل اند وهمچنین ارباب مناصب شرعی و وقفی همه مثل ایشانند اگر چه گمان کنند که تحصیل معیشتمی‏کنند چنانچه دانسته شد.

شعر و ادب لاهیجی 

میرزا حسن لاهیجی همانند اکثر دانشمندان عصر صفوی، توجه ویژه‏ای به زبان فارسی وفارسی نویسی داشت؛ چنان که اغلب آثار مکتوب این عالم پرتلاش که به این زبان تألیفیافته است، نشانگر این واقعیت می‏باشد. نوشته‏های فارسی این شخصیت علمی بسیار روانو شیوا به رشته تحریر درآمده است. او در آثار فارسی خود سعی بیشتر داشت تا نوشتههایش برای همه مردم قابل فهم باشد، به همین سبب از معلق نویسی و آوردن اصلاحات وواژه‏های سنگین علمی و نامأنوس که شیوه منشیان آن دوران بود، پرهیز داشت. این موضوعمهم که تا به حال کمتر هم مورد توجه محققان و پژوهشگران واقع شده، وی را از سایراندیشمندان این عصر متمایز می‏سازد و نثر این شخصیت بزرگ را در جایگاه والایی قرارمی‏دهد.

میرزا حسن همه آن موضوعاتی را که با مردم ارتباط تنگاتنگ داشت مانند: فقه،اخلاق، عقاید، دعا و... به زبان فارسی نگاشته است و این نشانه آن است که این شخصیتواقع نگر به هدایت و ارشاد مردم با زبان خودشان و به مشکلات اعتقادی و فقهی و... آنان توجه عمیقی از خویش مبذول می‏داشت. البته تألیفات عربی این عالم بزرگ که برایخواص و در رشته‏های خاص به طور تخصصی نوشته شده، در عین سنگینی و استحکام مطالب ومحتوای آن، از یک نوع روانی و ساده نویسی شیوایی برخوردار است.

در مواردی از کتب و نسخ خطی، اشعاری با نام «حسن گیلانی» آمده است که به احتمالیمنظور همین دانشمند باشد. در اینجا به این اشعار مرور می‏کنیم:

- 1یکی از این موارد، رباعی است که در نسخه خطی شماره 12188مجلس شورای اسلامی،درج شده است و به نام «حسن جیلانی» منسوب است:

 ممکن بود که هستی واجب فنا شود 

وین ممتنع که مهر تو از دل رها شود 

در تنگنای عکس نقیض خیال تو

ترسم که صورتم زهیولی جدا شود.

- 2در تذکره نصرآبادی، مؤلف کتاب، ضمن شرح حال «حسن گیلانی» این اشعار را از ویچنین نقل کرده است:

 نه در طلب سمور و نه اطلس باش

در دیده اعتبار خار و خس باش

خواهی که سری برون کنی از منزل

چون جاده، تو پامال کس و ناکس باش

از کثرت داغ توام، افلاکم

وز زور لگد کوب حوادث، خاکم

باران نشاط اگر ببارد، سنگم

ور آتش غم شعله کشد، خاشاکم

اثر شناس بزرگ قرن، آقا بزرگ تهرانی در یک مورد از کتابش این اشعار را به طورصریح به میرزا حسن لاهیجی و در مورد دیگر به شخصیتی به نام «میراز حسن گیلانیدیلمانی» نسبت داده است.

وفات

وفات میرزا حسن بنا به نقل افندی در ریاض العلماء در سال 1121ق. در قم صورتگرفته است و این قول بعد از افندی در کتب تراجم نقل گردیده و اختلافی در این موردیا قول دیگری نقل نشده است.

بدین ترتیب او 49سال بعد از پدر خود ملا عبدالرزاق لاهیجی و 31سال بعد از مادرشزندگی نموده است.

اما پیرامون مدت عمر وی چیزی نقل نشده است و طبق احتمالی که شیخ آقا بزرگ درتولد وی داده (یعنی سال 1045) میرزا حسن در هنگام مرگ قریب 76سال داشته است. و نقلحزین لاهیجی که در اواخر عمر، وی را در قم ملاقات نموده، عمر زیاد وی را تأییدمی‏کند. حزین می‏نویسد:

«و از افاضل و اعلام که در آن سفر ملاقات شده، فاضل محقق میرزا حسن خلف مرحومعبدالرزاق لاهیجی است. در دارالمؤمنین قم که موطنش بود، در سن کهولت و اواخر حیات،سعادت خدمت ایشان یافته‏ام.»

 




تاریخ : چهارشنبه 93/1/27 | 7:19 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی