از ویکیپدیا، دانشنامه? آزاد
همی گویم و گفتهام بارها | بود کیش من مهر دلدارها |
پرستش به مستیست در کیش مهر | برونند زین جرگه هشیارها |
به شادی و آسایش و خواب و خور | ندارند کاری دلافگارها |
بجز اشک چشم و بجز داغ دل | نباشد به دست گرفتارها |
کشیدند در کوی دلدادگان | میان دل و کام دیوارها |
چه فرهادها مرده در کوهها | چه حلاجها رفته بر دارها |
چه دارد جهان جز دل و مهر یار | مگر تودههایی ز پندارها |
ولی رادمردان و وارستگان | نیازند هرگز به مردارها |
مهین مهرورزان که آزادهاند | بریدند از دام جان تارها |
به خون خود آغشته و رستهاند | چه گلهای رنگین به جوبارها |
بهاران که شاباش ریزد سپهر | به دامان گلشن ز رگبارها |
کشد رخت سبزه به هامون و دشت | زند بارگه گل به گلزارها |
نگارش دهد گلبن جویبار | در آیینه? آب رخسارها |
رود شاخ گل دربر نیلوفر | برقصد به صد ناز گلنارها |
درد پرده? غنچه را باد بام | هزار آورد نغز گفتارها |
به آوای نای و به آهنگ چنگ | خروشد ز سرو و سمن تارها |
به یاد خم ابروی گلرخان | بکش جام در بزم میخوارها |
گره را ز راز جهان باز کن | که آسان کند باده دشوارها |
جز افسون و افسانه نبود جهان | که بستهاست چشم خشایارها |
به اندوه آینده خود را مباز | که آینده خوابیست چون پارها |
فریب جهان را مخور زینهار | که در پای این گل بود خارها |
پیاپی بکش جام و سرگرم باش | بهل گر بگیرند بیکارها |
تاریخ : سه شنبه 93/2/9 | 12:10 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.