حجاب در آیات و روایات (6)
قسمت آخر نقدی بر کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر»
کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» نوشتهای است حدود 1000 صفحه از آقای امیر ترکاشوند که آن طور که در صفحه نمایهی آن ذکر شده، ظاهرا نگارش آن در سال 1389 به پایان رسیده، و با اصلاحاتی، در سال 1390 در فضای مجازی منتشر شده است. با اینکه نویسنده محترم در صفحه نمایه کتاب اظهار داشته که:
اما بهتدریج این کتاب در میان افراد غیرمتخصص شیوع پیدا کرده و در میان طیف خاصی از جامعه به عنوان مدرک مهمی علیه حجاب شرعی قلمداد گردیده است؛ همین امر انگیزهای شد برای نگارش مقالهای که به بررسی میزان اعتبار آن بپردازد............

نوشته: حسین سوزنچی
قسمت قبلی را اینجا ببینید
جمعبندی
ما مسلمانان، اعم از شیعه و سنی، اگرچه در برخی احکام شرعی (مثل وضو) اختلاف نظر داریم، اما تعالیمی که از طریق آیات و روایات به دستمان رسیده، جای تردیدی برای ما نگذاشته که حجاب شرعیِ لازم برای یک زن مسلمان، پوشاندن تمام بدن غیر از صورت و دستان وی (تا مچ) است؛ و این مطلب بهقدری واضح بوده که امروزه، نه فقط بین مسلمانان، بلکه در تمام دنیا، پوشیدن این حجاب، علامتی برای شناسایی یک زن مسلمان به حساب میآید تاحدی که در سراسر جهان، حکومتهایی که با اسلام میانه خوبی ندارند، این مدل پوشش را، چون علامت مسلمانیِ یک زن است، در مدارس و ادارات خود برنمیتابند؛ یعنی این حجاب، علاوه بر کمک به حفظ اخلاقی جامعه، امروزه نقش پرچم را برای نشان دادن هویت یک زن مسلمان ایفا میکند.
نویسنده کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر (ص)» درصدد برآمده این تلقی از حجاب زن مسلمان را به چالش بکشد و فرضیهاش این است که حجاب شرعی در آن زمان، این اندازه نبوده، بلکه چیزی در حد پوشاندن تنه و ران و بازو بوده، و اسلام اصراری بر پوشش زن در برابر مردان نامحرم ندارد. وی، اگرچه در بحثهایش به کتابهای متعددی ارجاع داده، اما علاوه بر اشتباهاتی که در ترجمه عبارات عربی مرتکب شده، برای اثبات واقعی بودن فرضیهاش، چنانکه دیدیم، سادهترین اصول رایج در روشهای تحقیق تاریخی را کنار گذاشته است. مثلاً اگر در ریشهی لغت، معنایی برای یکی از همخانوادههای واژهای به کار رفته باشد که با فرضیه وی سازگار است،استنادات تاریخیِ همه کتابهای تخصصی لغت را کنار گذاشته، و برداشتِ خود را، معنای اصلی آن واژه قلمداد کرده، و تمام شواهد زبانشناختی و جامعهشناختیِ مخالف نظر خود را با بهانههایی مانند اینکه «بعید است چنین چیزی باشد» کنار انداخته است؛ یا در روایات تاریخی، اگر مطلبی تا حدودی با برداشتی از برداشتهای ایشان سازگار بوده، ولو سند بسیار ضعیفی داشته، به شدت بر آن اصرار ورزیده و در مقابل، دهها روایت صحیح تاریخی را به بهانههایی مانند اینکه «ناشی از سوءنیت محدثان میباشد»، طرد کرده است. همچنین به جای اینکه ابتدا نقلقولهای تاریخی را در مقابل خود بگذارد و با روشهای پژوهش تاریخی به بررسی صحت و سقم ادعاها بپردازد، ابتدا دیدگاه خود را با شاخ و برگ فراوان بیان، و با اشتباه در ترجمه سخنان برخی از بزرگان فقه، نظر خود را برگرفته از نظر آنها قلمداد کرده، سپس دیدگاه مخالفِ خود را با انواع اهانتها و ناسزاها متهم نموده و کنار گذاشته است. گاه در ابتدا ادعایی را مطرح کرده، وعده میدهد که آن را بعداً اثبات میکند؛ اما در ادامه به گونهای بحث میشود که گویی این مطلب قبلاً اثبات شده است؛ یا ابتدا دیدگاه نامأنوسی را در حد یک احتمال مطرح، اما بعداً چنان بحث میکند که گویی قبلاً با ادله محکم اثبات شده است.
از دیگر نقاط ضعف کتاب، یکی توهینها و ناسزاهایی است که در حق هرکس با وی مخالف بوده، روا داشته، و دیگر غفلت و فراموشیای است که گریبانگیر نویسنده میشود، بهطوری که بسیار میشود که برای اثبات ادعایی، به روایاتی استناد میکند که مضمون آن روایات، صریحاً نافیِ مدعای دیگری از ایشان است که در جای دیگری از کتاب آمده است. به بیان دیگر، اگر کسی فقط روایاتی را که در بحثهای ایشان مورد استناد قرار گرفته، جدای از توضیحات و ناسزاهای ایشان، مطالعه کند برایش کافی است که هر گونه تردیدی را در مورد وجوب حجاب شرعیای که امروزه میشناسیم کنار بگذارد.
شاید مهمترین دلیل تاریخی ایشان، ذکر مواردی از بیحجابی زنان یا آشکار شدن عورت مردان مسلمان در زمان پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم - است. اما حقیقت این است که، گذشته از اینکه در همین بحث، مکرر بین زنان و مردان خلط میشود،[52] باز هم این موارد به هیچوجه فرضیه ایشان را اثبات نمیکند. در واقع، استناد به این موارد، برای رد وجوب شرعی حجاب در آن زمان، مبتنی بر غفلت از نزول تدریجی آیات قرآن کریم است. وی، به تعبیر خود، تمام احکام را با «واقعیتهای جامعه معاصر پیامبر(ص)» میسنجد، در حالی که اساساً این احکام آمد تا آن واقعیتها را تدریجاً تغییر دهد. حکم حجاب هم مانند اغلب احکام دیگر اسلام، از روز اول اعلام نشد؛ یعنی این گونه نبوده که پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم - از روز اول رسالتشان، یک رساله توضیحالمسائل بنویسند و همه احکام اسلام را در آن بیان کنند و به هر مسلمانی یک نسخه بدهند و همه هم رعایت کنند؛ بلکه احکام یکییکی و بهتدریج نازل میشد و تا زمانی که مسلمانان بدان پایبند شوند طبیعتا مدتی طول میکشیده است؛ همانند حکم شراب که تا مدتها برخی مسلمانان شراب میخوردند؛ بعد آیه آمد که در وقت نماز نباید شراب خورده شود؛ و بعداً آیه تحریم همیشگی آن نازل شد؛ و در عین حال باز معدود افرادی تخلف میکردند و لذا بر آنها حد جاری میشد. ما از این واقعیت که تا مدتها برخی مسلمانانِ نمازخوان، حتی قبل از نمازشان، شراب میخوردند، آیا میتوانیم نتیجه بگیریم که: امکان ندارد شرابخواری در زمان پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم - حرام شده باشد و اصلاً آیه حرمت شرابخواری معنای دیگری دارد؟ در مورد حجاب نیز چون آیات مربوطه در سالهای آخر عمر آن حضرت – صلی الله علیه و آله و سلم - نازل شده، طبیعی است که در فاصله بعثت پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم - تا نزول آیه حجاب (که حدود بیست سال میشود) میتوان موارد متعددی را نشان داد که عدهای، بدون اینکه گناهکار باشند، حجاب کاملی را که بعداً در شریعت واجب شد رعایت نکردهاند؛ و احتمالاً میتوان مواردی یافت که حتی بعد از نزول این آیات نیز عدهای تخلف میکردهاند. اما اینها به هیچ عنوان دلیل نمیشود که بگوییم چون این مواردِ بیحجابی در مسلمانان صدر اسلام وجود داشته، امکان ندارد حجاب در سالهای آخر عمر پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم - هم واجب شده باشد!
در پایان سخن، از آنجا که در این کتاب، با بیاعتنایی جدی نسبت به احادیث ائمه اطهار – علیهم السلام - مواجهیم، شاید یادآوری این نکته تاریخی، که نهتنها در منابع شیعی، بلکه در مهمترین منابع اهل سنت [53] هم آمده، مفید باشد: چند روز قبل از رحلت پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم -، درحالی که در بستر بیماری افتاده بودند فرمودند « قلم و دوات بیاورید تا وصیتی را [در برابر همگان] مکتوب کنم تا بعد از من گمراه نشوید.» عمربنخطاب برخاست و با تعبیر «حَسبُنا کتاب الله» (کتاب خدا برای ما کافی است)، با درخواست پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم - مخالفت کرد. عدهای از او حمایت و برخی مخالفت کردند و نزاع درگرفت. نهایتاً پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم - موفق نشد وصیتش را در برابر همگان مکتوب کند؛ در حالی که قرآن کریم صریحاً فرموده بود که دستورات پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم - را اطاعت کنید (نساء/59) و آنچه او به شما دستور داد بپذیرید و در مورد چیزی که نهی کرد، نهیاش را قبول کنید (حشر/8). اگر به این تعبیر پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم - (چیزی بگویم که بعد از من گمراه نشوید) در سایر کلمات پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم - دقت شود درمییابیم که این تعبیر را پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم - همواره هنگام سخن گفتن در مورد امامت پس از خود به کار میبردند (معروفترینش در احادیث ثقلین و غدیر است)؛ پس به احتمال زیاد اینجا نیز همان را مد نظر داشتند. کسانی هم که با این دستور مخالفت کردند و با انکار امامتِ کسانی که پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم - معرفی کرده بود، راه گمراهی و اختلاف در مسلمانان را باز کردند، به «کتاب خدا برای ما کافی است» تمسک کردند. مواظب باشیم ما نیز به بهانه «کتاب خدا کافی است» مدعی بینیازی از معلم و مبین واقعی آن (یعنی احادیث پیامبر و امامان) در فهم قرآن نشویم، که به همان گمراهی که پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم - پیشبینی کرده بود، مبتلا خواهیم شد.
والسلام علی من اتبع الهدی
تذکر: در این تحقیق غالبا از نرمافزارهای موسسه تحقیقاتی نور (کتابخانه جامع الفقه 2، جامع الاحادیث 6/3، و جامع التفاسیر 1/2) استفاده شده است؛ لذا اطلاعات کتابشناختی کتابهای مورد استناد جداگانه ذکر نشد.
پانوشتها:
[52] یعنی در حین بحث درباره وضعیت پوشش زنان، نقلهای تاریخیای با عبارات عربی، و اغلب، بدون ترجمه ارائه میگردد با این مضمون که «در فلان واقعه عورت مردی نمایان شد» که مخاطب برداشت میکند که گویی این واقعه در مورد کشف عورت زنان رخ داده، تا بعداً نتیجه بگیرد که برهنگی زنان در حد کشف عورت هم امری عادی بوده است.
[53] سندهای شیعی این روایت که بسیار است، اما برای اینکه مخاطب از وجود این روایت در منابع اهل سنت هم مطمئن شود، باید گفت معتبرترین کتاب حدیثیِ اهل سنت، «الجامع الصحیح للسند من حدیث رسول الله و سنته و ایامه» نوشته محمدبن اسماعیل بخاری (متوفی254) است که غالباً از آن به عنوان «صحیح بخاری» یاد میشود. این کتاب بهقدری نزد اهل سنت اعتبار دارد که نهتنها در صحت روایاتش تردید نمیکنند، بلکه حتی برای اثبات معتبر بودن یک راوی، کافی میدانند که روایتی از وی در این کتاب آمده باشد. روایت فوق، حدیث شماره 5669 این کتاب است که در ج4، ص29 از این کتاب (چاپ شده در: قاهره، المکتبة السلفیة) آمده است. تصویر این صفحه از کتاب در آدرس زیر موجود است:
http://www.sonnat.net/upload/article/FD8274DA.54CF.4A42/namaye.png
منبع: سایت شخصی آقای سوزنچی
تنظیم: محسن تهرانی - بخش حوزه علمیه تبیان
نقل از سایت تبیان
.: Weblog Themes By Pichak :.