(ذِکْرُکُمْ فِی الذَّاکِرِینَ)؛
ذاکران همه در حال ذکرند،شما هم در حال ذکرید، امّا ذکر شما کجا و ذکر آنها کجا ؟! به فرمودهی قرآن مجید، همه چیز در حال ذکر است :
]...وَ إنْ مِنْ شَیْءٍ إلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ...[؛[2]
«...هیچ چیز نیست مگر این که تسبیح و تحمید خدا می کند لیکن شما تسبیح آنها را نمی فهمید...».
آنها می گویند:
ما سَمیعیـم و بـصیر و بـاهُـشیـم ---با شـما نامحرمـان ما خامُشیم
چـون شما سوی جمادی می روید ---محرم جان جمادان کی شوید؟
شما دائماً با جمادات عشق می ورزید،با پول و خانه و آجر و سیمان و ماشین و آهن و...عشق می ورزید. شما کجا و روح عالم کجا ؟ گوش شما می تواند صدای روح عالم را بشنود؛ در حالی که شما با پوستها بازی می کنید و از مغز و جان عالم بی خبرید؟!
آری! همهی موجودات در حال ذکر خدایند.حضرت علی(ع)هم در حال ذکر خداست، امّا ذکر علی کجا و ذکر دیگر موجودات کجا؟ ما نماز می خوانیم،حضرت علی(ع)هم نماز می خواند، ولی نماز ما کجا و نماز علی کجا؟ ما در زیارت امام حسین(ع)می گوییم :
(اَشْهَدُ اَنَّکَ اَقَمْتَ الصَّلوهَْْ وَ آتَیتَ الزَّکاهَْْ)؛
یعنی، یا اباعبدالله! من شهادت می دهم که تو نماز خواندی و زکات دادی.انسان گاهی پیش خودش فکر می کند نماز خواندن که برای امام حسین(ع)فضیلت ممتازی نیست،چون همه نماز می خوانند به همین جهت غالباً توجیه می کنند که(اَقَمتَ الصَّلوهَْْ)به معنی نماز خواندن نیست بلکه به معنای به پا داشتن و زنده کردن نماز است که با خون خود، نماز را زنده کردی.این توجیه است، وگرنه خود این جمله (اَقمْتَ الصَّلوهْْ) یعنی نماز خواندی، همان طور که قرآن می فرماید :
]وَ أقِیمُوا الصَّلاهَْْ وَ آتُوا الزَّکاهَْْ...[؛[3]
نماز بخوانید،زکات بدهید،روزه بگیرید،حجّ بروید و در زیارت هم به همین معناست که شهادت می دهم: تو نمازخوان بودی امّا نمازخوان واقعی بودی،نمازخوان واقعی بودن به این سادگی نیست و هر کسی نمی تواند اینچنین نماز بخواند.آن نمازی، نماز واقعی است که معراج مؤمن است و حرکت به سوی خداست.ما در حال نماز به فکر دنیا می افتیم و به خانه و فرش و شغل و کارهایی که می خواهیم انجام بدهیم فکر می کنیم ! ما کی با نماز خود به معراج می رویم؟! آن کسی با نمازش به معراج می رود که وقتی سر به سجده می گذارد، بانگ (سبحان ربّی الاعلایش)؛غلغله در افلاک و ملائک می افکند و عرش خدا را می لرزاند.در آن حال تیر از پایش می کشند،احساس نمی کند؛ چون سرگرم مناجات با خدا می باشد.
حضرت امام سیّدالسّاجدین(ع)بچّهاش در چاه میافتد و اهل خانه سر و صدا می کنند و همسایهها می آیند و بچّه را از چاه بیرون می آورند.امام در حال نماز آگاه نمی شود. بعد از نماز متوجّه می شود که دست بچّه را بستهاند، از علّت جویا می شود.ماجرا را که بازگو می کنند، می فرماید: احساس نکردم.
پس اگر می گوییم:
(اَشْهَدُ اَنَّکَ اَقَمْتَ الصَّلوهَْْ)؛
من شهادت می دهم ای اباعبدالله! که تو نمازخوان بودی، این نماز را می گویم، نه آن نماز را که خودم می خوانم.
ویژگیهای نماز واقعی
]...إنَّ الصَّلاهَْْ تَنْهیََ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ...[؛[4]
نماز واقعی آن است که اثر کند و از فحشا و منکر در زندگی جلوگیری کند.اگر دیدم نماز می خوانم و گناه هم مرتکب می شوم و می گویم نماز به جای خود، گناه و رباخواری هم به جای خود!!دعای کمیل شبهای جمعه به جای خود، دروغ و غیبت و کلاه سر مردم نهادن نیز به جای خود!!در این صورت باید بدانم نه آن نماز،نماز است و نه آن دعای کمیل،دعای کمیل،بلکه آن به بازی گرفتن دین خداست.بنابراین لازم نیست که جملهی (اَشْهَدُ اَنَّکَ اَقَمْتَ الصَّلوهَْْ)؛را توجیه کنیم که تو با شهادت خودت، نماز را سرپا نگه داشتی.البتّه این یک واقعیّت است و در جای خود درست است که امام حسین(ع)با قیام و شهادت خود تمام ابعاد دین از نماز و روزه و حجّ و...را احیا کرد و سرپا نگه داشت.منظور این است که لازم نیست جملهی (اَشْهَدُ اَنَّکَ اَقَمْتَ الصَّلوهَْْ)؛را اینچنین توجیه کنیم بلکه هیچ اشکالی نیست که معنای اصلی آن را ثابت نگه داریم و بگوییم، تو نماز به معنای واقعی آن خواندی؛چون نماز به معنای واقعی آن خواندن، کار هر کسی نیست.
دگرگونی حال رسول خدا?به هنگام نماز
آن رسول خداست که وقتی موقع اذان می رسید، به بلال مؤذن می فرمود:
(اَرِحْنا یا بِلال)؛[5]
ای بلال! صدای خود را به گفتن اذان بلند کن و با اعلان رسیدن وقت نماز آسایش و راحتی به جانمان ببخش.
از همسرانش نقل شده که گاهی با ما مشغول صحبت بود و همین که صدای اذان را می شنید، دگرگونی عجیبی در حالش پیدا می شد. از جمع ما بر می خاست ـ آن چنان که گویی اصلاً ما را نمی شناسد ـ و آمادهی نماز می شد.آنگاه ما را بنگرید! مؤذّن فریاد می زند(حَیِّ عَلَی الصَّلوهْْ و حَیِّ عَلَی الفَلاح)مردم بشتابید به سوی نماز،بشتابید به سوی رستگاری، و دنیا را رها کنید،اعتنایی به فریاد او نمی کنیم و همچنان سرگرم دنیای خود هستیم.آری! ای اهل بیت رسول:
(ذِکْرُکُمْ فِی الذَّاکِرِینَ)؛
ذکر شما در میان ذاکران، ذکر ممتازی است.نماز شما در میان نمازخوانان،قرآن خواندن شما در میان قاریان قرآن، نماز و قرآن دیگری است!
مـیان مـاه مـن تـا مـاه گـردون ------تفاوت از زمین تا آسمان است
حلاوت ذکر اسامی بزرگان دین
(وَ أَسْمَاؤُکُمْ فِی الْأَسْمَاءِ)؛
ما همه اسم داریم، آنها هم اسم دارند.اسم من محمد است؛ اسم رسول خدا هم محمّد است؛امّا اسم محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین و...اسم هایی است که زمین و آسمان و کل عالم امکان به حقیقت آن اسمها روشنی یافته است.
(وَ بِأسْمائِکَ الَّتِی مَلَاَتْ اَرْکانَ کُلِّ شَیءٍ)؛
اسم هایی که ارکان وجودی همه چیز را پر کرده و تدبیر امور عالم در پرتو نور آنها جاری گشته است.
(فَما اَحْلیََ اَسْما ئُکُم)؛
پس چه قدر شیرین است اسم های شما و به راستی اهل ایمان وقتی نام مقدّس رسول الله را می شنوند، تار و پود دلهایشان می لرزد و احساس لذّت می کنند.اسم پیامبر اکرم?ملاحت خاصی دارد که هیچ کدام از اسماء، این ملاحت را ندارند.نام های علی،حسن و حسین در جای خود خوب و شیرین است، امّا نام محمد، ملاحت و شیرینی خاصّی دارد.رسانههای ممالک اسلامی وقتی این جملهی نورانی:
(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمّداً رَسوُل الله)؛
را در سراسر دنیا پخش می کنند،چه حلاوت و شیرینی لذّت بخشی در روح و روان پیروانش بهوجود می آید.دنبال آن از رسانههای شیعیان،این جملهی افتخارآمیز پخش می گردد که:
(اَشْهَدُ اَنَّ اَمیرَالْمُؤمِنینَ عَلِیّاً وَلیُّ الله)؛
و با صدای بلند به دنیا اعلام می کند،صاحب این اسم شریف، حاکم بر زندگی ماست و این بزرگ ترین افتخار ماست و چه محروم از سعادتند آنان که از این اسمهای زینتبخش اعراض می کنند و نام کفّار را بر روی فرزندانشان می گذارند:داریوش، کورش، کیخسرو و...ما دوستان اهل بیت از این که ما را به نام محمّد،علی،حسن ،حسین، فاطمه،زهرا، بتول و عذرا می خوانند احساس لذّت می کنیم و به خود می بالیم که همنام با اولیای خدا و مقرّبان درگاه خدا می باشیم.در روایت آمده است:
(اِذا سَمَّیْتُمُ الْوَلَدَ مُحَمَّداً فَاَکْرِمُوهُ وَ وَسِّعُوا لَهُ فِی الْمَجالِسَ وَ لا تُقَبِّحُوا لَهُ وَجْهاً)؛[6]
«وقتی نام فرزندتان را محمد گذاشتید، او را گرامی بدارید.در مجالس احترامش کنید و چهرهاش را عبوس نکنید».
از اینجا بفهمیم وقتی همنامی با آن بزرگواران این چنین ارزش دارد، پس همخویی با آن پاکان چقدر در نزد خدا ارزشمند خواهد بود و ما چقدر وظیفه داریم که بکوشیم و خود را در حدّ خود، با آنها همخو سازیم تا نزد خدا مورد لطف و عنایت قرار گیریم.
امتیاز خاصّ اسم علی در بین اسامی ائمّهی اطهار (علیهم السلام )
در بین اسامی ائمّهی اطهار (علیهم السلام ) یک اسم است که امتیاز خاصّی دارد و آن اسم "علیّ" است که برگرفته از اسم خداوند علیّ عظیم است و از امام ابوالحسن الرّضا(ع)نقل شده است:
(اَوَّلُ ما اِختارَ اللهُ لِنَفْسِهِ الْعَلیِّ الْعَظیم)؛[7]
«نخستین نامی که خدا برای خویش انتخاب کرده است، علیّ عظیم است».
و لذا چهار امام از امامان ما (علیهم السلام ) با خدا همنامند: علی امیرالمؤمنین،علی سیّدالسّاجدین،علی ابوالحسن الرّضا،علی ابوالحسن الهادی النّقی.
(أَسْمَاؤُکُمْ فِی الْأَسْمَاءِ وَ أَجْسَادُکُمْ فِی الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُکُمْ فِی الْأَرْوَاحِ ....فَمَا أَحْلَی أَسْمَاءَکُمْ وَ أَکْرَمَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَعْظَمَ شَأْنَکُمْ...)؛
فاصلهی خود را با پیشوایان معصوم کم کنیم
بر حسب ظاهر، اسمهای شما در میان اسمها و ابدانتان در میان ابدان و ارواحتان در میان ارواح و قبورتان در میان قبور است، امّا بر حسب معنی و باطن، فاصله میان شما و دیگران، بیش از فاصلهی از اعماق زمین تا عرش اعلای خداست و در عین حال از ما توقّع دارند که در مکتب تربیتی آن مربّیان الهی بکوشیم این فاصله را کم و کمتر سازیم تا به سعادت تقرّب به آن مقرّبان درگاه ربوبی نائل گردیم و بدانیم که درجات سعادت اخروی ما در گرو درجات تقرّب ما به آن حیات بخشان عالم انسان است و لذا پیوسته دورماندگان از مکتب تربیتی خودشان را مورد ذمّ و نکوهش قرار میدادند، از جمله حضرت علی(ع)در نامهای که به یکی از کارگزاران دستگاه حکومتیاش به نام "عثمان بن حنیف" مرقوم فرموده،تذکّر داده است:
(یَا ابْنَ حُنَیْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیَهِْْ أهْلِ الْبَصْرَهِْْ دَعَاکَ إِلَی مَأدُبَهٍْْ فَأسْرَعْتَ إِلَیْهَا تُسْتَطَابُ لَکَ الْألْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیْکَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أنَّکَ تُجِیبُ إِلَی طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُوٌّ)؛
«ای پسر حنیف! به من رسیده که یکی از ثروتمندان بصره تو را به طعام عروسی خوانده و تو به سوی آن طعام شتابان رفتهای و غذاهای رنگارنگ برایت آوردهاند و ظرفهای پر از غذا جلوی تو گذاشتهاند و من گمان نمی بردم تو به مجلسی بروی و کنار سفرهای بنشینی که مستمندان از آن رانده شده باشند و توانگران، آنجا خوانده شده باشند».
(ألا وَ إِنَّ لِکُلِّ مَأمُومٍ إِمَاماً یَقْتَدِی بِهِ وَ یَسْتَضِیءُ بِنُورِ عِلْمِهِ ألا وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَی مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ)؛
«هین آگاه باش! هر پیروی کنندهای را پیشوایی است که از او پیروی کرده و به نور علم او روشنی می جوید.حال آگاه باش که پیشوای شما از دنیای خود به دو جامهی کهنه[که یکی را می پوشد و دیگری را می شوید]و از خوراکش به دو قرص نان[برای افطار و سحر]اکتفا کرده است».
(وَ لَوْ شِئْتُ لاهْتَدَیْتُ الطَّرِیقَ إِلَی مُصَفَّی هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَکِنْ هَیْهَاتَ أنْ یَغْلِبَنِی هَوَایَ وَ یَقُودَنِی جَشَعِی إِلَی تَخَیُّرِ الْأطْعِمَهِْْ)؛[8]
«و اگر می خواستم می توانستم عسل مصفّا و نان سفید گندم و جامهی ابریشمی برای خود فراهم سازم ولی هرگز ممکن نیست که هوای نفس و خواهش دل بر من پیروز گردد و به برگزیدن طعامها وادارم سازد».
(ألا وَ إِنَّکُمْ لا تَقْدِرُونَ عَلَی ذَلِکَ وَ لَکِنْ أعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّهٍْْ وَ سَدَادٍ)؛[9]
«حال این را هم بگویم که شما توانای بر چنین رفتاری نمی باشید که در این راه همدوش من گردید ولی این توقّع را از شما دارم که مرا با پرهیزکاری و کوشش در عبادت خدا و پاکدامنی و درستکاری یاری کنید».
دل پرخون امام امیرالمؤمنین(ع)از مردم زمان خود
حال ما چقدر توانستهایم از مولا و پیشوای خود تبعیّت کنیم؟ او از مردم زمان خود دل پرخونی داشت.دست کمیل را می گرفت و میان صحرا می برد و در دل شب، آه سرد از دل پر درد می کشید.در حالی که با دست اشاره به سینهی خود می کرد، می گفت:
(ها اِنَّ هاهُنا لَعِلْماً جَمّاً لَوْ اَصَبْتُ لَهُ حَمَلَهًْْ)؛[10]
«آه که اینجا منبع علوم فراوان است؛ ای کاش انسانهای صالح لایقی می یافتم و آن را با آنها در میان می گذاشتم».
در یکی از روزهای ماه رمضان آخر عمر شریفش که شاید یک هفتهی پیش از شهادتش بود، روی منبر مسجد کوفه به یاد یاران گذشتهاش افتاد و اسامی چند نفر از آنها را برد و سخت گریست و گفت:
(اَیْنَ اِخوانِی الَّذِینَ رَکَبُوا الطَّریقَ وَ مَضُوا اِلَی الْحَقِّ)؛
«کجایند آن برادران من که سوار بر مرکب حقّ شدند و رفتند».
(أیْنَ عَمّار؟أیْنَ ابْنُ التّیَّهانِ؟أیْنَ ذُوالشَّهادَتَیْن)؛[11]
«کجاست عمّار؟ کجاست ابن تیهان؟ کجاست ذوشهادتین»؟
گاهی می فرمود:
(اَلا یا اَیُّها الْمَوْتُ الَّذِی لَسْتَ تارِکِی اَرِحْنِی فَقَدْ اَفَنَیْتَ کُلَّ خَلِیلِی)؛[12]
«ای مرگی که سرانجام مرا خواهی گرفت؛ بیا راحتم کن؛تو که تمام دوستانم را بردی».
عاقبت روی منبر دست به محاسنش کشید و فرمود: کجاست آن شقیّ ترین مردم که بیاید و این محاسنم را با خون سرم رنگین کند؟
و دل پردرد امام حسین(ع)در روز عاشورا
این گفتار حضرت علی(ع)بود روی منبر مسجد کوفه.آن هم گفتار حسین عزیزش روز عاشورا که تمام یارانش به شهادت رسیده بودند و تنها در میان میدان ایستاده بود.نگاهی به چپ و راست کرد،اجساد آغشته به خون شهدای روی خاک افتاده را دید و نالهای از دل کشید:
(یا اَبْطالَ الصَّفا یا فُرسانَ الْهِیْجاء)؛
ای قهرمانان میدان جهاد،ای دلیرمردان میدان شهادت!چه شده که هر چه شما را صدا می کنم، جوابم نمی دهید؟
(قُومُوا عَنْ نَومَتِکُمْ اَیُّهَا الْکِرامُ وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاهَْْ اللِّئامِ)؛
«برخیزید ای بزرگ مردان از خوابگاهتان که حرم رسول خدا در شرف اسارتند».
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم
اللّهمّ العن اوّل ظالم ظلم حقّ محمّد و آل محمّد و آخر تابع له علی ذلک
اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج و اجعلنا من المنتظرین لظهوره و اجعل خاتمهْْ امرنا خیراً
والسّلام علیکم و رحمهْْ الله و برکاته
[1]ـ سورهی بقره،آیهی184.
[2]ـ سورهی اسراء،آیهی44.
[3]ـ سورهی بقره،آیهی43.
[4]ـ سورهی عنکبوت،آیهی45.
[5]ـ بحارالانوار،جلد79،صفحهی193.
[6]ـ مستدرک الوسائل،جلد15،صفحهی130.
[7]ـ معانی الاخبار،صفحهی2.
[8]ـ بحارالانوار،جلد33،صفحهی473.
[9]ـ نهجالبلاغهی فیض،خطبهی45.
[10]ـ غررالحکم،صفحهی118.
[11]ـ نهجالبلاغهی فیض،خطبهی183.
[12]ـ بحارالانوار،جلد36،صفحهی328.
نقل از پایگاه اینترنتی احادیث
.: Weblog Themes By Pichak :.