
دلایل رد نظریه شورایی بودن رهبری
شیوه رهبری شورایی در آیات و روایات مورد تأیید قرار نگرفته است. خداوند پس از این که پیامبر را به مشورت سفارش کرد؛ میفرماید: «فاذا عزمت فتوکل علی الله»[29] این عبارت به صراحت دلالت میکند که تصمیم نهایی با خود پیامبر است آن حضرت باید حرف آخر را بزند. در روایات نیز شیوه رهبری شورایی مورد تأیید قرار نگرفته است. مانند روایتی که شیخ صدوق از امام رضا (ع) نقل میکند.[30]
در کتاب علل الشرائع چنین آمده است: «فان قال: فلم لا یجوز ان یکون فی الارض امامان فی وقت واحد او اکثر من ذلک؟ قیل لعلل منها: انه لو کانا امامین کان لکل من الخصمین ان یدعو الی غیر ما یدعو الیه صاحبه فی الحکومة ثم لا یکون احدهما اولی بان یتبع من صاحبه، فتبطل الحقوق والاحکام والحدود.» اگر بپرسند: چرا وجود دو امام یا بیشتر از آن در زمان واحد در زمین جایز نیست گفته خواهد شد به چندین علت؛ از جمله اینکه اگر دو امام وجود داشته باشد، هر یک از دو نفر که با هم به نزاع برخاسته اند می تواند به نزد امام دیگری غیر از امامی که رفیقش برای رفع نزاع نزد وی رفته مراجعه کند، آنگاه هیچیک از آن دو ملزم نیست که از رفیقش پیروی کند در نتیجه موجب ضایع شدن حقوق و احکام و حدود میگردد.»
علاوه بر آن روایات بسیار زیادى بر بطلان این احتمال وجود دارد: در غرر و درر آمده است: «الشرکة فى الملک تؤدى الى الاضطراب: شرکت در حکومت به اضطراب کشیده خواهد شد.» [31]
در سیره انبیاء و اولیا نیز نه تنها شیوه رهبری شورایی را سراغ نداریم بلکه شاهد وحدت رهبری هستیم؛ یعنی با این که در بسیاری از دوران شاهد وجود چندین پیامبر در یک زمان هستیم ولی رهبری با یکی بوده و بقیه از او پیروی مینمایند در زمان ائمه (ع) نیز چنین بوده که پیوسته امام معصوم واحدی در یک زمان امامت میکرد.[32]
نکته قابلتوجه در ولایت شورایی، در اقلیت بودن این نظریه و برگشت برخی از طراحان این نظریه از آن است.[33]

روش رهبری جمعی و شورایی در امور اجرایی در تاریخ کشورها بسیار کم بوده است. در آن موارد اندک هم، موقتی بوده و به محض این که رهبر مقتدری سر کار میآمد کار حکومت و رهبری به او واگذار میشد. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز تشکیل شورای رهبری در زمان فقدان رهبر اعم از فوت، بیماری یا حادثه دیگری به صورت موقت تا انتخاب رهبر جدید یا بهبود رهبر قبلی و به دست آوردن شرایط پیشبینیشده است.
از طریق مختلف در قانون اساسی راهکارهایی برای کنترل رفتار ولیفقیه و کیفیت رهبری او در نظر گرفته شده است که بسیار کارآمدتر از نظریه شورایی بودن است. تعدد رهبر در موارد معدود میتواند مانع جدی در برابر تخلفات باشد. زیرا چه بسا با آنها هم با یکدیگر وفاق کنند تا حقایق را وارونه جلوه دهند.
اگر رهبری به صورت شورایی و چند نفره اداره شود مشکلات دیگری از قبیل کندی فرایند تصمیمگیری در مواقعی که نیاز به تصمیمگیری قاطع و نهایی یک نفر است به وجود میآید.[34]
عقل و منطق نیز مؤید رهبری واحد است نه رهبری جمعی و شورایی زیرا اگر امر تصمیمگیری نهایی به جمع واگذار شود چه بسا اداره امور سیاسی نظام مختل و اوضاع نابسامان میشود و در مواقع حساس که نیازمند اتخاذ یک تصمیم فوری و قاطع باشد اکثریت قاطع بر یک رأی اجتماع نکنند و هر کدام رأیی غیر از دیگری داشته باشند و یا بسیار طول بکشد در چنین صورتی ممکن است فاجعهای انسانی به وجود آمده و اوضاع بینظم شود. [35]
آیتالله ابراهیم امینی در نقل خاطرهای از امام درباره حذف شورایی بودن رهبری میگوید: «خدمت امام عرض شد، امام هم موافق بودند که شورایی حذف بشود، واقعاً هم ما یک مدرکی، یک چیزی نداریم شورا صحیح است اما شورا در مورد مشورت، در زمام داری و حکومت شورا نمیتواند کاری بکند. البته شوراهای دیگر آزمایش خودش را داده بود اما شورای رهبری دیگر آزمایش نداده بود. بهتر شد که حذف بشود و حضرت امام هم موافقت فرمودند و به هر حال چیزی نیست.»[36]
آیتالله مؤمن درباره عدم مزیت جمع چند فقیه صاحب صفات رهبری به همدیگر میگوید: «اما این یک مسئلهای است که ظاهراً اشتباه است که ما خیال میکنیم که اگر سه نفر کنار هم گذاشته شدهاند، این سه نفر یک نفر میشود. بنابراین هم فقاهت بیشتر هست، هم تدبیر بیشتر هست، این جور نیست اکثریت تصمیم بگیرند، اکثریت هم دو نفر هستند یا جمعاً اگر اتفاق نظر باشد. آن کس که تدبیرش بیشتر است چه بسا باز در اقلیت قرار بگیرد. بنابراین، این خیال که اگر به هم ضمیمه شدن کانه این جمع هر سه مزیت را واجد خواهد بود درست نیست. بلکه چه بسا به خاطر این جهت اختلاف بیشتر در بین آنها به وجود خواهد آمد.[37]»
آیتالله محمد یزدی درباره اینکه مسئله شورایی بودن وجه شرعی ندارد میگوید: «…مبنای صد درصد قطعی علمی و فقهی ما این است که فقط یک نفر میتواند حاکم باشد. البته آن یک نفر باید عدالت کامل و ویژگیهای شخصیتی برای تصمیمگیری و مدیریت صحیح را داشته باشد. …حضور چند نفر در رهبری کشوری که بر اساس مبانی اسلامی اداره میشود، به نظر من بر خلاف مبنای صد درصد و قطعی اسلام است. الگو و مثال روشن در این مورد، پیغمبر اسلام (ص) هستند که خودشان حاکم بودند، البته با افراد دیگر مشورت میکردند، اما حاکمیت با خودشان بود…

…حتی خبرگانی که آن فرد خاص را از میان فقهای دیگر انتخاب میکنند و مدیریت و اعلمیت و آگاهی وی را نسبت به زمان و مسائل اجتماعی و سیاسی و فقهی تشخیص میدهند، بعد از آنکه رهبری به فرد مورد نظر تعین پیدا کرد، موظف به اطاعت از او هستند. …گاهی اوقات آقایان از مواردی مثل مجلس شورای اسلامی، شورای مصلحت نظام و سایر شوراهایی که در نظام جمهوری اسلامی وجود دارند و در آنها تصمیمگیری میشود، شاهد مثال میآورند. این نوع نهادها مسئول رایزنی مشورتی برای به دست آوردن ماهیت یک امر قانونی و مقررات و دستورالعمل هستند، اما اگر تصمیمگیری نهایی به صورت شورایی باشد، همیشه اختلاف پیش میآید…
اگر مجلس قانونگذاری شورایی نیز داریم که در چهارچوب احکام اسلام با اکثریت قانونی را تصویب میکند و به تایید شورای نگهبان میرساند صرفاً با تنفیذ و پذیرش ولی فقیه است که مشروعیت اجرایی پیدا میکند چرا که سیستم حکومت و نظام حاکم اگر مورد تنفیذ فقیه نباشد و ولیفقیه آن را تأیید نکند هیچ مشروعیت شرعی ندارد…
نمونهای که حضرت امام دستور دادند در قانون اساسی درباره آن بازنگری شود، شورای قضایی بود… بنابراین امام یکی از نکاتی را که تصریح کردند و در مقدمه بازنگری قانون اساسی هم هست، این است که شورای عالی قضایی از حالت شورایی در بیاید و مسؤولیت به یک نفر داده شود…»[38]
آیتالله هادوی تهرانی در خصوص مسئله شورایی بودن رهبری میگوید: «هرچند امکان تصدی امر ولایت از سوی شورایی متشکل از فقهای عادل با کفایت، موافق با شرع است، ولی لزومی برای آن وجود ندارد …هر فقیه، عادل، با کفایت (یعنی دارای صلاحیت های علمی، عملی و مدیریتی برای رهبری) در عصر غیبت کبری از سوی شرع دارای ولایت است و اگر یک نفر از افراد واجد صلاحیت، به دلیل اقبال مردم به وی، امکان اعمال ولایت پیدا کند، در حوزهای که او متصدی امر ولایت می شود، کسی از فقهای دیگر حق مخالفت با او را ندارد و حکم او بر همگان، حتی بر خودش، نافذ است.»[39]
آیتالله مؤمن در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه آیا شورا میتواند جای ولایتفقیه را بگیرد میگوید: «دلیلی بر اینکه ولایت شورایی باشد نداریم و از صحیفه فضل بن شاذان از امام معصوم(ع) نقل شده است که ولی باید یک نفر باشد.»[40]
اصلیترین مشکل نظریه شورایی نداشتن دلیل شرعی است؛ آیتالله امینی دراینباره میگویند: «… رهبری شورایی هم وجه شرعی نداشت. اتفاقا من در آن جلسه ای که برای شرط مرجعیت خدمت امام رسیدم، پس از صحبتهای متفرقه عرض کردم: اجازه بدهید ما که در کمیسیون هستیم، رهبری شورایی را حذف کنیم، چون ماخذ شرعی ندارد.»[41]
آیتالله سید کاظم حائری درباره شرط نبودن شورای برای رهبری مینویسند: «مفاد ادله ولایت فقیه، عام استغراقی است، نه عام مجموعی ؛یعنی، فردفرد فقهای جامع شرایط، منصوباند، نه آنکه ولایت و حق زمامداری برای مجموعه آنها جعل شده باشد پس نظریه شورایی، نوعی تصرف در ظهور ادله است که نیازمند قرینه میباشند. درطول تاریخ اسلام در عصر اهل بیت که رژیمهای گوناگونی، به اقتدار رسیدند، حکومتهای فردی بوده است. اهل بیت هم که با حکومتها به مخالفت پرداخته و به تبیین اندیشه امامت پرداختهاند، اشکالهای فراوانی را در اثبات نامشروعیت حکومتها مطرح کردهاند ولی هرگز معترض فردی بودن این دولتها نشده و شرط شورایی بودن رهبری را عنوان نکردهاند.»[42]
سید کاظم حائری حسینی اشکالات زیر را بر مرجعیت شورایی وارد میکند: «فمثلا لو اختلف المتشاورون على قولین و کانت الاکثریة فی طرف معین فی حین کان اکثر أهل السداد و الصلاح و المشهورین اجتماعیا فی الطرف الاخر، فلأی الطرفین یکون الترجیح و هل نهتم بعنصر الکم أو بعنصر الکیف؟ و لو أن الجانبین تساویا کما و کیفا فما هو الموقف؟ و هل یؤثر الترجیح بصوت واحد أم لا؟وی سپس این پرسش را مطرح مینماید که چه کسانی میتواند عضو شورا باشد و تعدادشان باید چه مقدار باشد.وی در مورد تعارض اکثریت فقها با اکثریت مقلدین مینویسد: «فهل العبرة بأکثریة الناس لان الامر أمرهم، أو بأکثریة الفقهاء لان الامر یختص بمجال عملهم؟»
وی در مورد تخلف احتمالی بعض افراد مینویسد: «فلو تخلف بعض الاشخاص الذین کان الامر أمرهم عن الاشتراک فی الشورى فهل تبطل الشورى أولا؟ و بأی قدر من الانسحاب تبطل- لو قلنا بالبطلان؟»[43]
آیتالله خوشوقت نیز در رابطه شرعی نبودن نظریه شورای رهبری میگوید: «در اسلام هیچ پستی در اداره شئون اسلام، شورایی نبوده است؛ نه پیامبری، نه امامت نه مرجعیت تقلید. اگر شورایی باشد ممکن است بینشان اختلاف بافتد؛ اگر حکم صادر کردند، سست تلقی میشود، بنابراین شورای رهبری، اصلاً نباید مطرح شود.» [44]
همچنین از نظر پیشینه تاریخی، ولایت شورایی، در متون اسلامی بیسابقه است. در دیدگاه اهل سنت، تنها در یک مورد شورا تشکیل شد که آن هم برای تعیین رهبر بود و نه برای اداره و تدبیر امور… درباره رهبری شورایی، متون فقهی شیعه تا پیش از استقرار جمهوری اسلامی ایران، همگی ساکتاند و هیچ فقیهی پیش از آن، به طرح این ایده نپرداخته است.
آیتالله مصباح نیز در این رابطه میفرمایند: «والی و حاکم حکومت اسلامی، همیشه و در همه زمانها یک نفر است. حضرت ولی عصر(عج) هم که ظهور مینمایند، در زمان حضرت علی(ع) و هم امام حسن(ع) و امام حسین(ع) ولایت بر مردم نداشتند. امام حسین (ع) زمان امام مجتبی (ع) به هنگام بیعت قیس بن سعد با امام حسن (ع) به وی فرمود: ای قیس! او -یعنی امام حسن (ع)- امام و رهبر من است.»[45]
از نظر استاد شهید مطهری: «شیوه رهبری، ممکن است مستبدانه، تحمیلی و صددرصد فردی باشد و ممکن است شورایی و هم اندیشانه و همکارانه باشد. البته در افراد عادی لازمه شیوه فردی و مستبدانه این است که فرد تمام دستورها و سیاست لازم را خود به پیروان خود دیکته کند و به مشورت تن ندهد، تشویق و یا توبیخ اتفاقی پیروان در درجه اول منوط به دادرسی و احساس شخصی خود او باشد و رهبر خود سالار باشد.»[46]
و لازمه رهبریِ مشورتی و همکارانه این است که رهبر راهحلهای لازم را از خلال پیشنهاد پیروان خود کشف کند و به قول آن کتاب (دیباچهای بر رهبری) مردمسالار باشد.
آیتالله حائری پیرامون استدلال مخالفین شورایی بودن و پاسخ موافقانمیگوید: «بعد از من [در اجلایسه خبرگان] یک موافق [شورایی بودن] صحبت کند، موافق به جای اینکه دلیل بیاورد شروع کرد به قسم دادن خبرگان، ایشان دلیلی نداشت برای حرف هایی که می زد، می گفت آقایان کاری کنید که همه دستشان در این کار باشد و [اینکار] وحدت است. آقای جنتی آمد حرف خیلی قشنگی زد، گفت وقتی یک جمعی می خواهند بروند پا به پای قوی ترین می روند یا پا به پای ضعیف ترین؟ نتیجه این کار این خواهد شد که با ضعیف ترین ها تصمیم گرفته می شود…»[47]
[1] شیرازی، سید محمد حسینی، کتاب الحقوق، ج100، ص126 و همین طور حسینی شیرازی، سید مرتضی، شوری الفقها، ص283-300?
[2] حسینی عاملی، سید محمد جواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ج10، ص12.
[3] حسینیشیرازی سیدمحمد؛ الفقه، «کتاب البیع»، ج5، قم، 1414؛ ج5، ص8ـ13.
[4] حسینیشیرازی سیدمحمد؛ الحکم فی الاسلام، ص16ـ25؛ الفقه، کتاب «البیع»، ج5، ص11ـ12?.
[5] کتاب الفقه، کتاب «البیع»، ج 5، ص 24?.
[6] کدیور محسن، استیضاح مقام رهبری، وبسایت رسمی کدیور، اردیبهشت 92، ص 200
[7] الفقه، کتاب «الدولة الاسلامیة»، ج101، ص 69 و 70?.
[8] لصیاغة الجدیدة، ص327?.
[9] السبیل الی انهاض المسلمین، ص319: «لعلّ من الافضل ــ للابتعاد عن الدیکتاتوریةاطلاقاً ــ ان یکون للامة ثلاثة انتخابات: الاول: انتخابات السلطة العلیا من الفقهاء الذین هممراجع تقلید الامة…» الفقه، «السیاسة»، ص 505: «فاذا کان هناک جماعة من الفقهاءالعدول اختار المسلمون اما احدهم رئیساً اعلی للدولة و یحقّ لهم ان یختاروا جماعةمنهم لیکونوا رؤساء الدولة بالاستشارة فیما بینهم و هذا الثانی اقرب الی روح الاسلامحیث ان الاسلام استشاری کما انه اقرب الی الاتقان.»
[10] اصل پنجم و اصل یکصدوهفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مصوب سال1358?
[11] الفقه، کتاب «الدولة الاسلامیة»، ج101، ص 66?
[12] الصیاغة الجدیدة، ص327، الفقه، کتاب «الواجبات و المحرمات»، ج92، ص284؛الفقه، کتاب «البیع»، ج5، ص14، 24?
[13] دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة، ج2، ص37: «و اما جعل الامامة والولایة للشوری لالشخصه ـ کما قد یتلقّی بالسنة بعض المتثقفین و کنت انا ایضاً فی مجلسالخبراء مدافعاً عن هذه الفکرة ـ فالظاهر انه مخالف لسیرة العقلاء و المتشرعة و لیس امراًصالحاً لادارة البلاد و العباد و لاسیّما فی المواقع الحساسة الخطیرة، حیث یتوقف مضّیالامور فیها علی وحدة مرکز القرار و التصمیم.»
[14] قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مصوب سال 1368، اصول 5، 91،107، 109، 111، 112، 142?.
[15] اصل یکصد و هفتم: پس از مرجع عالیقدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانی اسلام و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله العظمی امام خمینی که از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است . خبرگان رهبری درباره همه فقها واجد شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم بررسی و مشورت می کنند؛ هر گاه یکی از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یکصد و نهم تشخیص دهند او را به رهبری انتخاب می کنند و در غیر این صورت یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی می نمایند. رهبر منتخب خبرگان ، ولایت امر و همه مسئولیت های ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت . رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است .
اصل سابق : اصل یکصد و هفتم : هر گاه یکی از فقهای واجد شرایط مذکور در اصل پنجم این قانون از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شده باشد، همانگونه که در مورد مرجع عالیقدر تقلید و رهبر انقلاب آیت الله العظمی امام خمینی چنین شده است ، این رهبر، ولایت امر و همه مسئولیتهای ناشی از آن را بر عهده دارد، در غیر این صورت خبرگان منتخب مردم درباره همه کسانی که صلاحیت مرجعیت و رهبری دارند بررسی و مشورت می کنند، هر گاه یک مرجع را دارای برجستگی خاص برای رهبری بیابند او را به عنوان رهبر به مردم معرفی می نمایند، وگرنه سه یا پنج مرجع واجد شرایط رهبری را به عنوان اعضاءی شورای رهبری تعیین و به مردم معرفی می کنند.
[16] اصل یکصد و نهم: شرایط و صفات رهبر:
صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه .
عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام .
بینش صحیح سیاسی و اجتماعی ، تدبیر، شجاعت ، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری .
در صورت تعدد واجدین شرایط فوق ، شخصی که دارای بینش فقهی و سیاسی قوی تر باشد مقدم است .
اصل سابق : اصل یکصد و نهم : شرایط و صفات رهبر یا اعضاءی شورای رهبری:
صلاحیت علمی و تقوایی لازم برای افتا و مرجعیت .
بینش سیاسی و اجتماعی و شجاعت و قدرت و مدیریت کافی برای رهبری .
[17] خبرگزاری آفتاب، توضیحات هاشمی درباره شورای رهبری، پنجشنبه 16 آذر 1385?
[18] صادقی تهرانی محمّد؛ حکومت صالحان، ولایت فقیهان.
[19] رساله توضیح المسائل آیت الله سید صادق شیرازی ، جامعه و نظام اسلامی
[20] رساله توضیح المسائل آیت الله سید صادق حسینی شیرازی , مسأله 3445-3532?
[21] سوره : الانبیاء آیه : 22.
[22] جلسه هشتم مشروح مذاکرات بازنگری قانون اساسی سال 68 ، بیست و یکم اردیبهشت ماه 1368، اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی،تهران: 69?
[23] جلسه سیام مشروح مذاکرات بازنگری قانون اساسی سال 68، هشتم تیر ماه 1368، اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی،تهران: 69?
[24] جلسه هفدهم مشروح مذاکرات بازنگری قانون اساسی سال68، یازدهم خرداد 1368، اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی،تهران: 69.
[25] شوری، 36-38?
[26] مهدی حایری یزدی،حکمت و حکومت، ص177.
[27] جوادی آملی، حکومت اسلامی، شماره ی 1، ص55، شماره ی 2، صص 224 و 236?
[28] المرجعیة و القیادة، حایری ص 176
[29] سوره آل عمران، آیه 15?
[30] عیون اخبارالرضا، شیخ ابی جعفر صدوق، ج 2، ص 100-99?
[31] غرر و درر 2/ 86، حدیث 1941?
[32] نبیالله ابراهیمزاده، حاکمیت دینی، ص 126?
[33] منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج 2، ص 37 : «و امّآ جعل الامامه و الولایة للشوری لالشخصه ـ کما قد یتلقی بالسنة بعض المتثقفین و کنت انا ایضأ فی مجلس الخُبراء مدافعأ عن هذه الفکره ـ فالظاهر انه مخالف سیرة العقلاء و المتشرعه و لیس امراً صالحاً لادراة البلاد و العباد و لاسیّما فی المواقع الحساسة الخطیرة، حیث یتوقّف مضّی الامور فیها علی وحدة مرکز القدار و التصمیم.»
[34] محمدجواد نوروزی, نظام سیاسی اسلام, ص 119 – محمدتقی مصباح یزدی, نظریه سیاسی اسلام, ج 2, ص 125?
[35] محسن زاده محمد علی، جایگاه ولایت فقیه در نظام اسلامی، اردیبهشت 1390، عصر ما، شماره 85، ص 8?
[36] جلسه هفدهم مشروح مذاکرات بازنگری قانون اساسی سال 68، یازدهم خرداد 1368، اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی،تهران: 69?
[37]جلسه سیام مشروح مذاکرات بازنگری قانون اساسی سال 68 ، هشتم تیر ماه 1368، اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی،تهران: 69?
[38] گفتگوی آیت الله یزدی با روزنامه جوان، نقدی بر شورای رهبری درگفتگو با آیت الله یزدی، 6 اردیبهشت 1388 .
[39] استفتاء از آیت الله هادوی تهرانی، وبلاگ رسمی آیت الله هادوی تهرانی./http://www.hadavi.info/fa/archive/question/fa115
[40] خبرگزاری رسا،«دلیلی بر اینکه ولایت شورایی باشد نداریم»؛ کد مطلب: 78036، تاریخ: 25/12/ 1388.
[41] امینی ابراهیم، امامت و امامان، قم: بوستان کتاب، 1389ص 231?
[42] سید کاظم حائری، ولایه الامر فی العصر الغیبه؛ ص240
[43] اساس الحکومة الاسلامیه ، حایری ص84?
[44] اعضای شورای مرکزی اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان با حضرت آیت الله خوشوقت، 7 فروردین 1388.
[45] جعفرپیشهفرد، مصطفی چالشهای فکری نظریه ولایت فقیه، قم: بوستان کتاب، 1382، ص 82?
[46] مطهری مرتضی؛ امامت و رهبری، صص19- 218?
[47] اختتامیه نوزدهمین همایش سراسری هیأت رزمندگان اسلام سخنانی پیرامون جایگاه ولی فقیه در نظام اسلامی، دوازدهم اردیبهشت سال 1392?
.: Weblog Themes By Pichak :.