توکل عجیب و ستودنی خواجه نصیر الدین طوسی
از صفات برجسته اولیاء الهی، توکل و اطمینان و واگذاشتن امور به خداوند متعال است. آنچه از تشویش ها، دو دلی ها، تردیدها و نگرانی ها نسبت به آینده جلوگیری می کند و به انسان قوّت دل، اراده و گرمی در کارها می بخشد، توکّل برخدا و اطمینان به اوست .
و به همین دلیل است که در فرهنگ اسلامی، اعم از آیات و روایات، درباره آن فراوان سخن به میان آمده و بدان سفارش شده است.
راغب اصفهانی در معنای توکل می گوید: « اگر کلمه توکل با «لام » بیاید به معنای تولی و عهده دار شدن سرپرستی می باشد مثل توکلت لفلان می باشد یعنی من متولی و عهده دار سرپرستی فلانی شدم و اگر با علی بیاید بمعنای اعتماد کردن می باشد مثل توکلت علی فلان یعنی اعتماد کردم بر فلانی»(1)
در روایتی پیامبر(ص ) از جبرئیل می پرسند:
«ما التوکل علی الله عزوجل ؟ فقال : العلم بان المخلوق لایضر و لاینفع و لایعطی و لایمنع و استعمال الیاس من الخلق فاذا کان العبد کذالک لم یعمل لاحد سوی الله و لم یرج و لم یخف سوی الله و لم یطمع فی احد سوی الله فهذا هو التوکل ؛
توکل برخدای عزوجل چیست ؟ جبرئیل عرض کرد: علم داشتن به این که مخلوق نه زیانی می رساند ونه سودی می بخشد و نه می دهد و نه باز می دارد و به کار گرفتن یائس از خلق (یعنی آن یائس باطنی (ناامیدی) را که نسبت به مردم دارد در عمل و خارج نشان دهد)
پس هر گاه بنده چنان باشد برای احدی غیر از خدا کار نمی کند و جز خدا امید ندارد و از غیر او ترسی ندارد و در احدی غیر از خدا طمع ندارد این همان توکل است در تمام این فقرات توکل به معنای لازم آن گرفته شده است مثلا" وقتی انسان علم دارد که مخلوق نه ضرری می رساند و نه سودی می بخشد که فقط بر خدای تعالی اعتماد داشته و کارش را به او واگذار کرده(2)
بنابراین توکل بر خدا یعنی « اعتماد کردن بر خدای تعالی و واگذار کردن کار به او و تسلیم اراده و مشیت او بودن و هیچگونه اعتماد و تکیه نداشتن و استقلال ندادن به اسباب غیر از مسبب الاسباب یعنی حضرت حق تعالی .
البته واضح است ک معنای توکل آن نیست که انسان به دنبال اسباب کار نرود زیرا تمامی کارها با اسباب انجام می گیرند ولی فقط باید بداند که اسباب از خود چیزی نداشته و هرگز مستقل نمی باشند و تنها تکیه گاه خدای تعالی می باشد.»(3)
توکل در قرآن کریم از خصلت های والای م?منان شمرده شده، « الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یتَوَکَّلُونَ»( نحل/ 42) کسانی هستند که صبر می کنند و بر پروردگارشان توکل دارند »
روایات نیز در این زمینه فراوان است، در حدیثی از امام کاظم (ع) در مورد این آیه شریفه س?ال شد: « وَ مَنْ یتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»(طلاق/ 65)
پس فرمودند: توکل بر خدا را درجاتی است ازآنها این است که توکل کنی برخدا در کارهای خودت، تمام آنها پس آنچه در حق تو انجام داد از او راضی باشی. بدان که او غیر از خیر و فضل برای تو چیزی نمی خواهد و بدانی که حکم از آن خداست، پس توکل کن بر خدا به واگذاری امور به او و اعتماد کن به خدا در آنها و غیر آنها.(4)
حاج شیخ محمد بهاری همدانی(ره)، در نامه ای به یکی از اهل معرفت ضمن بر شمردن اموری که بر سالک لازم است، می نویسد: « السابع، این که در هیچ امری، متکل به حول و قوه خود نباشد «بل یکون فی جمیع الاحوال، متکلا علی صانعه و خالقه، جلّ شأنه»(5)
توکل و اطمینان در سیره عملی بزرگان نیز از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و دستگیر آنان در شرایط طاقت فرسای زندگی بشمار می رفته است.
آقای انصاری از اعضاء دفتر حضرت امام (ره) پیرامون مقام یقین و توکل حضرت امام اینطور نگاشته اند: « یکی از بارزترین صفات روحی امام اطمینان خاطر است و همه کسانی که امام را درک کرده اند می دانند که در تمام فراز و نشیبها و سختیهای زندگی خود، حتی یک لحظه دچار اضطراب و تزلزل نگردیده است. و خود را در هیچ حادثه ای به قول معروف نباخته است ...
در هر پیشامد ناگواری که آثار سوء اضطراب در چهره همگان و بدون استثنا از مسئولین تا مردم نمودار بوده است امام همانند کوهی استوار، نه تنها ذره ای مضطرب نبوده ، بلکه خود این حالت باعث سکون خاطر و اطمینان سایرین گردیده است... امام را در (عصر طاغوت) می خواهند به سوی تهران حرکت دهند یاران در کنار ماشین گریه می کنند ولی آنان را دعوت به صبر می کند.
این سخن خودشان است که : در بین راه قم و تهران ناگهان ماشین از جاده اصلی منحرف شد به خاکی و من یقین کردم که می خواهند مرا بکشند. ولی مجدداً به جاده اصلی بازگشت در خود مراجعه کردم و دیدم هیچ تغییری در من حاصل نشده است. یا در جریان حمله بسیار حساب شده عراق به ایران ... امام ناگهان بر دریائی از شعله ها و احساسات و تزلزلها آب اطمینان و صبر می باشد و به آرامی می گوید: « دزدی آمد و سنگی انداخت و رفت»(6)
آیت الله نجابت شیرازی نیز درمورد توکل و اطمینان آیت الله شهید دستغیب (ره) می فرمودند:
« اما جهت دیگری که باز در ایشان ممتاز بود و بیشتر در آن استوار شده بودند و اهلبیت علیهم السلام پیدا کرده بودند بر خداوند جلیل و متعال بود، یعنی روز به روز ایشا ن این معنی را کاملتر فهمیدند که اسباب با لذات م?ثر نیستند.
وسائط محترمند لکن با لذات م?ثر نیستند، چند سال اخیر از عمر ایشان، این معنی بسیار برای ایشان واضح شده بود. معنی «لاحول ولا قوه الاّ بالله» و معنی این که همه کارها دست خداست، برای ایشان واضح شده بود.»(7)
پی نوشتها:
1. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن،بیروت، دارالعلم، واژه توکل
2. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه ، قم، دارالحدیث، ج 10، ص 676
3. علامه طباطبایی ، المیران، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ج 5 ص 239
4. کلینی، اصول کافی، ، قم، انتشارات اسوه، ج3 ، ص106
5. شیخ محمد بهاری همدانی، تذکره المتقین ، انتشارات نهاوندی
6. انصاری کرمانی ، ویژگی هایی از زندگی امام خمینی (ره) ، تهران، نشر سبحان ، چ 2، ص 120-127
7. محمد جواد نور محمدی، ناگفته های عارفان ، قم، انتشارات مهر خوبان ، ص78
منابع:
قرآن کریم
تفسیر المیزان
اصول کافی
تهیه و فراوری: فربود، گروه حوزه علمیه تبیان
.: Weblog Themes By Pichak :.