بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
در جلسهی گذشته در اوّل صحبت قسمتی از وقت جلسه را در خصوص یکی دیگر از اقسام کشف اختصاص دادیم و ادامهی کشف ذوقی و اجمالاً کشف ذوقی را توضیح دادیم. بعد هم که در ادامهی جلسه صحبتی دیگر داشیم. حالا در این جلسه به دو قسمت دیگر از اقسام کشف باز به صورت خیلی مجمل و کلّی اشاره میکنم که اگر خدا خواست در جلسهی دیگر صحبتی هم در کشف معنوی داشته باشیم به صورت خیلی کلّی و اگر خدا خواست این بحث تمام بشود. کشف صوری را گفتیم که پنج قسم است. کشف ابصاری را دو، سه جلسه توضیح دادیم به صورت کلّی. کشف سمعی را، سماعی را هم در یک جلسه توضیح دادم. کشف ذوقی هم در جلسهی گذشته به اجمال گفتم امّا در صحبت امروز خود باز اشاراتی در خصوص کشف ذوقی که جلسهی گذشته داشتیم، خواهیم داشت.
امّا اصل آن صحبتی که در این جلسه داریم دو قسمت دیگر باقیمانده است که کشف شمّی باشد و کشف لمسی. در اصطلاح اینطور گفته میشود: کشف شمّی و لمسی. از اقسام پنجگانهی کشف صوری که به حواس پنجگانه مربوط است. آنجا که قلب سالک به اذن الله با انوار الهی روشن شد و این انوار به مشاعر ظاهری و باطنی سرایت کرد یا در مشاعر این انواری که در قلب تجلّی کرده متجلّی شد، مشاعر هم از ادراکات بالاتر قوی شدن از جمله شمّ انسان یعنی شامّه و همچنین لمس انسان، لامسه نیز از ادراک بالاتر و از دریافت بالاتری بر اثر تجلّی انوار ربوبی در آنها برخوردار میشود یعنی شامّهی سالک استشمام میکند آنچه را که قبلاً استشمام نمیکرد یا دیگران و افراد عادی استشمام نمیکنند. در این مرحله گفته میشود این سالک از کشف شمّی برخوردار است. در لمسی لامسهی سالک لمس میکند آنچه را که قبلاً لمس نمیکرد یا دیگران و افراد عادی لمس نمیکنند، اینجا گفته میشود که سالک از کشف لمسی برخوردار است. این دو قسم را در این جلسه تا حدودی من توضیح میدهم. این دو قسم هم، اوّل من کشف شمّی را یک مقدار توضیح میدهم بعد کشف لمسی را. هر دو قسم آن دارای مراتب است مانند آن سه قسم دیگر و اوّل که قبلاً گفتیم. این دارای مراتب بودن چیزی است که خود شما که مکرّر توضیح دادیم،
اگر سالک در سلوک خود موفّق باشد مدارج و منازل طی میکند. منازل به یک نظر بیشمار، به یک نظر بعضیها شمارشی تعیین کردند آن هم طبق تقسیمبندیها که ارباب سلوک و عرفا داشتهاند. و اینها نمیشود گفت که حدود منازل روشن است. روایاتی هم که ناظر بر منازل بین انسان و خدا است، لحن روایات هم باز با لحاظها فرق میکند. گاهی 70 هزار گفته شده است، گاهی 90 و چند هزار گفته شده است، الی آخر، خیلی گاهی کمتر گفته شده است. اینها باز با لحاظها و اعتبارها فرق میکند. بحث آن خیلی طولانی است. همینقدر سالک در منازل پیش میرود. منزلتها، مدارج، مراحل، عوالم، همهی این تعبیرها درست است و طبیعی است که سالک وقتی در منازل پیش میرود و در مدارج بالا میرود و صعود میکند، به تناسب منزلتها از انوار ربوبی متجلّی در قلب و در وجود خود بهرهمند میشود. هر چه منزلت بالاتر باشد تجلّی انوار بیشتر، تا جایی که به نهایت برسد که «وَ اَلْحِقْنِی بِنُورِ عِزِّکَ الْأَبْهَجِ فَأَکُونَ لَکَ عَارِفاً» که در مناجات شعبانیه میخوانیم: «وَ اَلْحِقْنِی بِنُورِ عِزِّکَ الْأَبْهَجِ» که ؟؟ نور عزّ خدا باشد حالا اینها را ما هیچ نمیفهمیم چیست ولی همینقدر تا نهایت به آنجا برسد. تا نهایت هم به آن معنا نیست، ولی آن اندازه که ما میفهمیم.
در هر منزلتی تجلّی انوار به تناسب همان منزلت خواهد بود و طبعاً سالک از مکاشفات و مشاهدات و درجات مختلف برخوردار میشود در نتیجه کشف شمّی را سالک از یک جا شروع میکند و به تناسب بالا رفتن منزلت عبودیت او، عبودی او، این کشف هم کاملتر میشود. کشف لمسی هم همینطور مانند کشفهای دیگر.
مراحل ابتدایی و کاملاً اوّلیهی کشف شمّی به این صورت، مراحل ابتدایی و اوّلیهی کشف شمّی که شامّهی سالک آنچه را که محجوب است و پشت پرده است استشمام میکند، معمولاً به این صورت شروع میکند که سالک چه در مواقع ذکر، چه در مواقع به ظاهر غیر ذکر و در حالات مختلف یا همچنین باز در خواب یا در بیداری، یا بین خواب و بیداری، یا در حالات به خصوصی که برای سالکین است روایحی را استشمام میکند، روایح یعنی رایحهها و بوهای خوب به اصطلاح، روایح خوب را که حدود در، حالا آن را نمیشود گفت، در آن مراحل اوّلیهی آن بعضی از مشابهتها به بعضی از روایح خوب موجود در این دنیا دارد، در عین حال وجه تمایز هم دارد امّا به یک نظر هیچ مشابهتی ندارد. استشمام روایح میکند، مثلاً دفعتاً میبیند که رایحهای به مشام او میرسد البته در مراحل اوّلیه کاملاً ابتدایی، آن روایح خیلی جذبکننده است و خیلی خوب است و یک مقدار هم ناشناخته است گفتم، یک مقدار هم آن اوایل شباهت دارد و استشمام این روایح در اوّل گفتم در حالات مختلف میشود، خوب در اوایل اینطور است. البته اینجا این نکته را تذکّراً را عرض میکنم توجّه داشته باشید که گاهی هم ممکن است که کسی که به بعضی از اذکار و اوراد شروع کرده از این مسئله برخوردار باشد، ما میگوییم این کشف، اوّلین مرحله و کاملاً ابتدایی کشف شمّی است و این در این حد است، بیش از نیست.
ممکن است حتّی کسی به بعضی از اوراد و اذکار با یک سلسله آمادگیها که در درون او است، مشغول شده ولی در سلوک میشود گفت هیچ قدمی برنداشته است، از این روایح به خصوص صورت ابتدایی آن استشمام میکند، این دلیل بر یک منزلت نمیشود. در مراحل اوّلی ابتداییه، شروع کردن آن به این صورت است امّا اینکه این دلیل میشود این آدم عندالله منزلتی دارد که حتّی خیلیها از اینگونه مسائل به اشتباه میافتند، این اینطور نیست. خیلی آدمهای ناپخته، نساخته، ساخته نشده، پر از هوی و هوس، پر از اشکالات، خصلتهای بد، خلاصه در راه هیچ قدم نگذاشته امّا در عین حال یک صفایی دارد، به یک اذکاری مشغول است، یک عقیدهی پاکی دارد، گاهی یک سلسله علل دیگری جمع میشود، گاهی از این مسائل، از این روایح خوب میبینید که دفعتاً استشمام میکند و به اصطلاح روایح غیبی است. این تذکّر در نظر شما باشد. و تذکّر دیگر اینکه گاهی هم ممکن است بعضیها اشتباه کنند یعنی چیزی را که رایحهی عادی است، رایحهی غیبی حساب کنند در آن مراحل ابتدایی. اینطور شروع میکند، این اوّل اینطور است میشود حالا شاید بعضی از شما هم از این مسائل دیده باشید یعنی استشمام کرده باشید. شاید هم شما منزلتی داشته باشید، من چه میدانم.
این اوّل اینطور شروع میشود و وقتی که سالک آن حجب از قلب او به طریقی برطرف بشود، منزلتها طی بشود، خوب این استشمام مدام بالاتر میشود، تکمیل میشود، کامل میشود یعنی شامّه از آن نور بیشتر برخوردار میشود و از آن روایح پشت پرده استشمام میکند. شما در موقعی که وضو میگیرید، آنجا که استنشاق میکنید، آب به بینی میکشید، استنشاق میکنید، آنجا دعا میکنید که خدایا رایحهی جنّت را مشام من برسان، رایحهی بهشت را. این ناظر به این مسئله است، به این حقیقت است که الآن داریم صحبت میکنیم. این عالم از روایح پر است، از روایحی که محجوب از این شامّهی به اصطلاح ناقص ما است، از روایح پر است، چه روایح خیلی خوب و دیگر نمیشود به تصوّر بیاید اصلاً قبل از نیل و چه به اصطلاح بوها و رایحههای خیلی بد، همهجا پر است مخصوصاً هر موجودی برای خود، حالا این را که میگوییم شما خیلی فکر خود را جمع میکنید، اینها را که میگوییم چون حقیقتها است میگوییم ولی برای من و شما لفظ است به یک تصوّر ذهنی دور از حقیقت، هر موجودی برای خودش رایحهای دارد از آن روایح غیبی، خوب یا بد. هر موجودی در احوال مختلف رایحهها دارد، خوب یا بد. به انسان رسیدیم، من و شما در هر لحظه یک رایحهای داریم خوب یا بد. هر چه شما در حال طاعت و در حال انقطاع و توجّه ؟؟ به سوی حق باشید رایحهی خوب دارید. هر چه شما در حال معصیت، غفلت باشید، در مراتب مختلف و انحاء گوناگون رایحهی بد دارید. این چیزی است که اگر انسان به آن مرحله از کشف برسد، آن وقت واقعاً تحیّرآور است.
همینکه شما که تصمیم معصیت را میگیرید بوی خیلی بد که به تصوّر نمیآید، اصلاً به تصوّر نمیآید، این بوهای بدی که در این عالم دیدهاید، اینها نازلههایی است از آن روایح بد جهنّمی که از معصیت و اینها متولّد میشود. همین که انسان تصمیم بر معصیت میگیرد، این بو از وجود او، از نفس او و مخصوصاً از دم او متصاعد است. امّا اهل آن میخواهد که بیابد. انسان معصیت را که شروع کرد بو خیلی بد به شکل دیگر از وجود انسان مخصوصاً از دم انسان و از نفس انسان متصاعد است و اگر در این بین اهل کشف باشد، میبیند که ملائکه که موجودات نوری و پاک هستند، اینها چطور از این بوها فرار میکنند. یعنی به شرطی که آن بو را استشمام میکند، ملک را هم ببیند، کشف ابصاری هم داشته باشد و ببیند که چطور فرار میکنند، کنار میکشند اصلاً. اینطور است. و در اینجا به این نکته هم تذکّر داشته باشید که حتّی بوهای بد دنیوی که من و شما با این شامّه استشمام میکنیم، حتّی اینها در مقام عبودیت میبینید که نهی شده، دستور شرع مقدس این است که از اینها دور باشید، حتّی اینها بد است. حتّی این بوهای عادی معمولی بوی بد در دنیا که با شامّهی عادی، اینها اسرار است ما نمیفهمیم، میدانید گفته شده است وقتی عبادت میکنید سعی کنید لباس شما، بدن شما هیچ بوی بد ندهد، کثیف نباشد، غیر از پاک بودن طهارت شرعی. گفته شده است آن موقعی که مشغول ذکر هستید، مشغول دعا هستید در آن جای عبادت خود، در جای ذکر خود، مثلاً عود روشن کنید، آنجا را معطّر کنید، بدن را، لباس را، مخصوصاً آن منزل را، آنجایی را که دارید. خیلی تأکید شده است بالأخره در منزل و لباس و اینها از این مسائل نباشد حتّی آن ظاهری آن را.
در هر صورت انسان در حال معصیت روایح خیلی بدی دارد مخصوصاً از دم خود. در حال طاعت به انحاء مختلف و در درجات مختلف دارای روایح طیّبهی خوبی است که باز به تصوّر نمیآید و اهل کشف مییابند. گفتهاند ملائکه هم این طرف او مییابند، هم آن طرف او را مییابند. خوب معلوم است. کسی که از کشف شمّی برخوردار است این مسائل را مییابد یعنی اگر بین شما کسی باشد از کشف شمّی برخوردار باشد، وقتی که به بنده نزدیک میشوید اگر من معصیتکار باشم، تصمیم به معصیت داشته باشم، کسی هستم که مرتکب معصیت هستم، بویی، یک رایحهی خیلی بد استشمام میکنید که دیگر نمیشود گفت چطور بد است. مخصوصاً در حال معصیت و اگر یک فرد الهی باشم رایحهی خوبی استشمام خواهید کرد. هر چه الهیتر باشم رایحهای که اصلاً انسان را به تصوّر نمیآید چطور است. رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گفت که وارد منزل شد که اویس، آن اویس که (رحمة الله علیه و رضوان الله علیه) که از خاصّان است و از اصحاب سرّ بود، از خواص رسول الله (صلوات الله علیه) و از خواص علی (سلام الله علیه) بود، اویس قرنی. اویس خیلی از خود خلاص شده بود و اویس بالأخره مظهر اسماء و صفات حق بود و خیلی رایحهی جالبی داشته لابد، امّا شمّ میخواست، شمّ میخواست بوی خدا را از اویس استشمام کند، بوی اسماء و صفات است، بوی جمال و جلال مطلق است، بوی خدا است. ما بوی خدا میگوییم، دیگر تصوّر کفرآمیز نکنیم به طوری که به سیّد الشّهداء (سلام الله علیه) میگوییم خون خدا «یَا ثَارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ»، اینها باید معانی متناسب با ساحت قدس حق داشته باشد.
رسول اکرم (صلوات الله علیه) وارد منزل شد. اویس برای دیدن رسول الله آمده بود. در روایتی، من اینطور در جایی، خیلی وقت است دیدم، «أَشَمُّ رَائِحَةَ الرَّحْمَنِ مِنْ قِبَلِ الْیَمَنِ» یا «مِنْ جَانِبِ الْیَمَنِ» فرمایش رسول الله معروف بین رواة، بین ارباب باطن و بین عرفا، در کتابهای آنها، این یک بند معروفی است. همهی عرفا، شیعه، سنّی، همهی آنها این را آوردند، این بیان. امّا اگر داستانی که عرض میکنم، این را کجا دیدم، یک وقتی دیدم که این را رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آنجا گفته. «إنّی أَشَمُّ رَائِحَةَ الرَّحْمَنِ مِنْ جَانِبِ الْیَمَنِ» میفرمود که من رایحهی رحمان را از جانب یمن استشمام میکنم، اویس در یمن بود. گفته شده است که آنجا بود و گوسفندچران هم بود، اینطور گفته شده است اگر درست باشد، هر چه بود آنجا بود. میفرمود که من رایحهی خدا را از آنجا استشمام میکنم. «إنّی أَشَمُّ رَائِحَةَ الرَّحْمَنِ مِنْ قِبَلِ الْیَمَنِ» یا «مِنْ جَانِبِ الْیَمَنِ» این داستان را که گفتم من سابقاً کجا دیدم، پس اینطور بود که اویس (رضوان الله علیه) مادر پیری هم داشت که به او خدمتگذار بود. یک وقتی از مادر خود اجازه گرفت که به زیارت رسول اکرم (صلوات الله علیه و آله و سلّم) بیاید، به مکّه یا مدینه، این جای آن دیگر یادم نیست، جزئیات آن. در مکّه یا مدینه یادم نیست، یکی از این دو، آمد و از حتّی آنکه من دیدم بود که تا ظهر مادر او اجازه داده بود که برود و برگردد. خیلی مادر او افتاده بود که همه وقت میباید در خدمت او بود. آمد و وارد منزل رسول اکرم (صلوات الله علیه) شد و سؤال کرد و گفتند که رسول الله منزل نیست. رسول الله بیرون بود. اویس آن اندازه هم فرصت نداشت که توقّف کند رسول الله بیاید، زیارت کند و برگردد چون میترسید به ظهر نرسد و مادر او پیر او بماند که این خلاف رضایت الله و رضایت رسول (صلوات الله علیه) بود و لذا برگشت. با تأسّف برگشت که به زیارت رسول اکرم (صلوات الله علیه) نائل نشد. بعد که رسول الله به منزل آمد، همین که رسید گفت: «إنّی أَشَمُّ رَائِحَةَ الرَّحْمَنِ» من بوی رحمان از جانب یمن را، یعنی در آن منزلش استشمام میکنم یعنی اویس آمده؟ گفتند: بله، اویس قرنی آمده بود و رایحهی او را رسول الله... شما اگر یک بوی خیلی معطّری، عطر معطّری را در یک منزلی بیاورید، ببرید، رایحهی آن میماند، در ظاهر اینطور است امّا در باطن بالاتر از این است و اصولاً باطن هیچ مکان و اینها نمیشناسد، فوق مکان و مسائل احکام و مکان و زمان و امثال اینها است. «إنّی أَشَمُّ رَائِحَةَ...» نیز میگوید که در اینجا به این شمّ است. البته نمیگوییم رسول اکرم (صلوات الله علیه) در این منزلت بود که کشف شمّی داشت، منزلت او را خدا میداند و خود او امّا چون که صد آید نود هم پیش ما است. خوب این هم خوب رسول الله (صلوات الله علیه).
اینجا به اشعاری از مولوی گوش میکنیم. میگوید که
محمّد (صلّی الله علیه و اله و سلّم)، این در دفتر چهارم مثنوی است.
که محمّد گفته بر دست صبا،
صبا یعنی باد صبا. این باد صبا از این بادها نیست.
از یمن می آیدم بوی خدا
بوی رامین میرسد از جان ویس بوی یزدان میرسد هم از اویس
از اویس و از قَرَن بوی عَجَب مر نبی را مست کرد و پرطرب
چون اویس از خویش فانی گشته بود آن زمینی آسمانی گشته بود
آن هلیله پروریده در شکر چاشنى تلخیش نبوَد دگر
آن هلیله رسته از ما و منى نقش دارد از هلیله طعم نى
آن کسى کز خود به کلّى در گذشت این منى و مایى خود در نوشت
معاونت تهذیب حوزه های علمیه
http://akhlagh.tahzib-howzeh.ir/index.aspx?siteid=239&pageid=20565
.: Weblog Themes By Pichak :.