به نام خدا
روزنه امید
دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو
که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم
همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نوسفرم
ای نسیم سحری بندگی من برسان
که فراموش مکن وقت دعای سحرم
خرم آن روز کز این مرحله بربندم بار
و از سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم
حافظا شاید اگر در طلب گوهر وصل
دیده دریا کنم از اشک و در او غوطه خورم
پایه نظم بلند است و جهان گیر بگو
تا کند پادشه بحر دهان پرگهرم
چه خوش است مصاحبت ومعاشرت با کسانی که عطر خوش ونسیم دل انگیز بهشتی دارند. چه زیبا است همنشینی با افرادی که جز حق نمی اندیشند وجز به حق نمی نگرند وبه هرچه نگاهشان افتد اول خدا می بینند.
دلی کز معرفت نور وضیا دید به هرچیزی که دید اول خدا دید
ازحکیم شبستری -گلشن راز
مولا امیرالمؤمنین ع در این باره چنین فرمود:ما رَأَیتُ شَیئاً اِلاّ وَ رَأَیتُ اللهَ قَبلَهُ وَبَعدَهُ وَ مَعَهُ وَ فیهِ؛«به هیچ چیز نظر نینداختم مگر آن که خدا را پیش از آن، پس از آن، همراه آن و درون آن مشاهده کردم. (فیض کاشانی ، عین الیقین ، ج 1 ، ص 49)
آن کس که توفیق درک صاحبدلان و نیک سیرتان نصیبش گردد زهی افتخار از آن اوست، افتخار از این جهت که با نَفَس گرم و دَمِ مسیحایی آنها به مدارج عروج روحانی ارتقاء می یابد. بدان ای عزیز که نفس وجسم ، قفس روح آدمی است وباید این زندان وقفس، شکسته شود وتا آدمی در بند این جسم وتن وطبیعت ونفس خویش باشد ، بویی از حقیقت وحقایق عالم نخواهد برد وچنین کسی نیازهایش در خوراک وپوشاک ومسکن وعیش وراحتی ولذت خواهد بود وتمام همتش آخور بینی است وبه اصطلاح هِمّتُهُ بَطنُهُ وعَلَفُهُ وشَهوَتُهُ. {«من کانت همّته بطنه، قیمته ما یخرج منه هر کس همتش در محدوده شکمش منحصر باشد، ارزش و قیمت او چیزی است که از آن دفع میگردد»؛غررالحکم و دررالکلم، ص 297. }او از حقیقت زندگی دور واز درک معارف کور است ودر شأن او شاعر چنین گفته است:
*چو کرمی کومیان به نهان است زمین وآسمان او همان است
*تا تو تن را چرب وشیرین می دهی گوهر جان را نیابی فربهی
مولوی
چنین کسی وقتی که از خدا وقبر وقیامت وحساب وکتاب وبهشت وجهنم واحسان ونیکی وخیر وخدمت به دیگران گفته می شود منقبض می شود و وبا رفتار وحرکات وسخنان خود نشان می دهد که حوصله گوش دادن به این حرف ها را ندارد وزود خسته می شود ولی هنگامی که نزدش از دنیا و پول وزندگی ومسکن وماشین وخوراک و لذات وسرگرمی های دنیوی سخن گفته می شود ، مُبتَهِج و خوشحال می گردد وشادی وسرور وشوخی وطراوت در او موج می زند. این کُنش و واکُنش ها به جهت آن است که اوشیفته این مراتب دنیوی است واز درک مراتب معنوی وروحانی وجذبه های رحمانی ومراتب عالی انسانی محروم است وبه عبارت صحیح تر خود را از این مراتب عالی محروم کرده است به طوری که استماع امورمعنوی والهی ومانند آن اورا کَسِل ویا مریض می نماید ولی شنیدن واستماع امور دنیوی برایش نشاط و شفا است. می گویند که در زمان بوعلی سینا کسی مریض شده بود به طوری که همه اطبّاء در علاجش درمانده شدند تااینکه خبرش به ابن سینا رسید وفرمود من علاجش می کنم. دستور داد که مدفوعی ازانسان را در ظرفی گذاشته ومدتی نزدیک بینی اش قراردهند.همه تعجب کردند. ازقضا بیمار شفا یافت وحکمت آن را حکیم بوعلی سینا بیان فرمود به اینکه این شخص سال ها کارش در رابطه با فاضلاب بوده ومدتی است که این کار را ترک کرده واین سبب شد که بیمار شود. این شخص به بوی کثافات وفاضلاب عادت کرده بود وترک آن برایش مشکل ساز گشته بود. ماجرای کسانی که دلبسته به زخارف وزرق وبرق ومتاع های زودگذر دنیاهستند واز معنویت وکمالات انسانی به دورند نیز چنین می باشد. شفا وخنکی دل هایشان دنیا وگفتگودر باره دنیا است. البته مراد ما این نیست که آدمی در بدبختی وبیچارگی زندگی کند. هیچگاه خداوند وانبیاء وپیغمبر ص واهل بیت علیهم السلام راضی نیستند که آدمی ، زندگی فلاکت باری داشته باشد وسربارجامعه باشد. آن چیزی که خدا ورسولش وائمه اطهار ازآن ناخشنود وناراضی هستند عبارت است از شیفتگی ودلبستکی به اموردنیوی است که انسان همه ارزش ها وکمالات الهی وانسانی را فدای دنیا ومنافع دنیوی نماید.
انسان هایی که دلبسته به کمالات انسانی ومعنویت وذکر ویاد خدا هستند وبه قول مولوی آخِربین می باشند نه آخوربین
هـــــــــرکه اول بین بود اعمی بود
هـرکه آخر بین چه با معنـــــــی بــــود
چشــــــم آخربین تواند دید راست
چشم اول بین غرور است و خطاست
هـرکه آخــــربین تر او مسعـــــودتر
هـر کـــــه اول بین تر او مطــــرودتــــر
هـرکه اول بنگـــــرد پایان کــــــــــار
انـــــــدر آخر او نگردد شرمســـــــــار
حکم چون بر عاقبت اندیشی است
پــادشـاهــی بنده درویشــی اسـت
، اینها سعادتمند در دنیا وآخرتند زیرا که زندگیشان معطر وخوشبو به یاد خدا ومعنویت واخلاص وصداقت واخلاق وادب وایثاروفداکاری ونیکی وکرم وبزرگواری و... می باشد ودر چند روزه زندگی دنیا همیشه رضایت وخشنودی خدا را بر همه چیز مقدم می دارند واگر تمام دنیا را به آنها بدهند حاضر نیستند که در حق کسی اجحاف وستم روا دارند. خطبه همّام {خطبه 184 از نهج البلاغه فیض الأسلام}که در اوصاف متّقین از سوی مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین ع در نهج البلاغه آمده است گواه روشن برمدعای ماست وشایسته است که این خطبه برای همیشه نصب العین متّقین ومؤمنین باشد ومدام مورد مطالعه ودقت قرار گیرد.
ای عزیز روزنه ای از امید که در نهانخانه دل من وتو سریان دارد آن را از دست ندهیم. گهگاهی نسیمی از رائحه رحمت الهی در درون وزیدن می گیرد که پیغمبر اکرم ص فرمود : «ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوالها» ای مردم بدانید که پروردگار شما در طول زندگیتان نسیمهای رحمت و هدایت خاصه خود را به وزش در می آورد، هوشیار باشید و خود را در معرض این نسیم ها و نفحات الهی قرار دهید تا از آن بهره مند شوید.
ولی دوصد افسوس که این نسیم فرح زا دوامی ندارد وبه شتاب رخت برمی بندد وباز در ظلمت وتاریکی نفس خود غوطه ور می گردیم ودوران عمر وزندگی بدین منوال سپری می گردد
عشق چون آید برد هوش دل فرزانه را
دزد دانا می کُشد اول چراغ خانه را
آنچه ما کردیم با خود هیچ نابینا نکرد
در میان خانه گم کردیم صاحب خانه را
زیب النساء بیگم(متخلص به «مخفی)
روزی چنان نشاط بندگی داریم که فارغ از هرچیز می شویم وروز دگر چنان کَفور وعنود که نشاید وصف نمود. مکّاری از برون وبدتر از همه حیله گری از درون در پی تحریک وتخریب است ودام های شیطانی و وساوس نفسانی از هر سو گسترده وگویا راه نجات مسدود است اما ناگاه می بینیم که از ظلمت انقباض نفسانی به انبساط روحانی رحمانی می رسیم . این همان روزنه امیداست که نباید از دست داد.
بیا باهم بخوانیم
قل اعوذ برب الناس...
وقل اعوذ برب الفلق...
و با کمال اخلاص بگوییم:
یا نورُ یا نورُ یانورُ نَوّر قُلُوبَنا وَاَنِر اَبصارَ قُلُوبِنا بِنُورِکَ
یَا نُورَ النُّورِ یَا مُنَوِّرَ النُّورِ یَا خَالِقَ النُّورِ یَا مُدَبِّرَ النُّورِ یَا مُقَدِّرَ النُّورِ یَا نُورَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا قَبْلَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا بَعْدَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا فَوْقَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا لَیْسَ کَمِثْلِهِ نُورٌ
اللّهُوَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ
خدا سرپرست مؤمنان است و آنان را از تاریکىها به سوى روشنایى بیرون مىآورد
سوره بقره آیه 257
بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
حافظ
*ای شیخ یرو مسئله عشق بیاموز هرچند که این مسئله آموختنی نیست
متن از سید اصغر سعادت
.: Weblog Themes By Pichak :.