مجموعه تصاویر با کیفیت از حرم امام رضا(علیه السلام)
کلیک : امام در کلام امام رضا علیه السلام
امام کیست؟/ بیان نورانی امام رضا(ع) درباره صفت و فضائل امام
شیخ صدوق در کتاب کمال الدین، معانى الأخبار، الأمالى و عیون اخبار الرضا(علیه السلام) روایت جامع و کاملى را از امام رضا(علیه السلام) درباره امامت نقل مى کند .
کُنَّا مَعَ اَلرِّضَا ع بِمَرْوَ فَاجْتَمَعْنَا فِی اَلْجَامِعِ یوْمَ اَلْجُمُعَةِ فِی بَدْءِ مَقْدَمِنَا فَأَدَارُوا أَمْرَ اَلْإِمَامَةِ وَ ذَکَرُوا کَثْرَةَ اِخْتِلاَفِ اَلنَّاسِ فِیهَا فَدَخَلْتُ عَلَى سَیدِی ع ................................................................................................... ادامه دارد(اصول کافى جلد 1 صفحه: 283 روایة: 1)
عبد العزیز بن مسلم گوید: ما در ایام على بن موسى الرضا (ع) در مرو بودیم، در آغاز ورود خود، روز جمعه در مسجد جامع گرد آمدیم و در موضوع امر امامت که مورد اختلاف فراوان مردم بود گفتگو کردیم و من شرفیاب حضور سید خود امام رضا (ع) شدم و بررسیهاى مردم را در امر امامت به عرض او رسانیدم، تبسمى کرد و فرمود: اى عبد العزیز، این مردم نادانند و از رأى و دین خود فریب خوردهاند، به راستى خدا عز و جل جان پیغمبر خود را نگرفت تا دین را براى او کامل کرد و قرآنى به او فرستاد که شرح هر چیز در آن است، حلال و حرام و حدود و احکام و آنچه مردم بدان نیاز دارند همه را در آن بیان کرده و فرموده (38 سوره انعام): «ما در این کتاب چیزى را فرو گذار نکردیم» در سفر حجة الوداع که آخر عمر پیغمبر بود نازل فرمود (3 سوره مائده): «امروز دین را براى شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را براى شما پسندیدم، تا دین شما باشد» امر امامت از (کمال دین خ ل) تمام نعمت است.پیغمبر از دنیا نرفت تا براى مردم همه معالم دین آنها را بیان کرد و راه آنان را بر ایشان روشن ساخت و آنها را بر جاده حق واداشت و على (ع) را براى آنها رهبر و پیشوا ساخت و از چیزى که مورد نیاز امت باشد صرف نظر نکرد تا آن را بیان نمود، هر که گمان برد که خدا دینش را کامل نکرده کتاب خدا را رد کرده است و هر که کتاب خدا را رد کند کافر است بدان، آیا مىدانند قدر و موقعیت امامت را در میان امت تا اختیار و انتخاب آنان در آن روا باشد، به راستى امامت اندازهاى فراتر و مقامى والاتر و موقعى بالاتر و آستانى منیعتر و عمقى فروتر از آن دارد که مردم با عقل خود بدان رسند یا با رأى و نظر خود آن را درک کنند یا به انتخاب خود امامى بگمارند. امامت مقامى است که حضرت ابراهیم (ع) پس از آنکه مقام نبوت و خلت را پا بر جا کرد بدان رسید، این امامت سومین درجه و فضیلتى بود که خدایش بدان مشرف کرد و نامش را بوسیله آن بلند نمود و فرمود (124 سوره بقره): «بدرستى که من تو را براى مردم امام نمودم» خلیل از شادمانى بدان عرض کرد: «و از ذریه و نژاد من هم»؟خدا تبارک و تعالى فرمود: «عهد و فرمان من بدست ظالمان نخواهد رسید» این آیه امامت هر ظالمى را تا روز قیامت باطل کرد و آن را مخصوص برگزیدگان پاک ساخت. سپس خداى عز و جل او را گرامى داشت و امامت را در ذریه و نژاد برگزیده او نهاد و فرمود (72 سوره انبیاء): «اسحق و یعقوب را به او غنیمت بخشیدیم و همه را شایسته نمودیم و آنها را رهبرانى ساختیم که به دستور ما هدایت مىکردند و کارهاى خیر را به آنها وحى کردیم و بر پا داشتن نماز و پرداخت زکاة را و براى ما عابدان بودند» این امامت همیشه در ذریه او بود و از هم ارث مىبردند قرن به قرن تا پیغمبر (ص) رسید و خدا فرمود (68 سوره آل عمران): «به راستى سزاوارتر مردم به ابراهیم پیروان اویند و همین پیغمبر و کسانى که گرویدند و خدا ولى مؤمنان است» این مقام امامت به آن حضرت اختصاص داشت و به دستور خدا آن را به على (ع) واگذارد آنچنان که خداى تعالى آن را واجب کرده بود سپس به ذریه برگزیده او منتقل گردید که خدا به آنها علم و ایمان داده طبق گفته خداى عز و جل (56 سوره روم): «گفتند آن کسانى که به آنها علم و ایمان داده شد هر آینه در کتاب خدا ماندید تا روز قیامت و این روز قیامت است ولى شما ندانید» آنها فرزندان على (ع) هستند تا قیامت زیرا پس از محمد (ص) پیغمبرى نیست، این نفهمها چطور براى خود امام مىتراشند با آنکه امامت مقام انبیاء و ارث اوصیاء است، امامت خلافت از طرف خدا و رسول خدا و مقام امیر المؤمنین است و میراث حسن و حسین است.به راستى امامت زمام دین و نظام مسلمین و عزت مؤمنین است امامت بنیاد پاک اسلام و شاخه با برکت آن است، بوسیله امامت نماز و روزه و زکاة و حج و جهاد درست مىشوند، غنیمت و صدقات بسیار مىگردند، حدود و احکام اجرا مىشوند، مرزها و نواحى کشور مصون مىشوند، امام حلال و حرام خدا را بیان مىکند و حدود خدا را بر پا مىدارد و از دین خدا دفاع مىکند و با حکمت و پند نیک و دلیل رسا به راه خدا دعوت مىنماید، امام مانند آفتاب در عالم طلوع کند و بر افق قرار گیرد که دست و دیده مردم بدان نرسد، امام ماه تابنده، چراغ فروزنده، نور بر افروخته و ستاره رهنما در تاریکى شبها و بیابانهاى تنها و گرداب دریاها است، امام آب گوارائى است براى تشنگى و رهبر بحق و نجات بخش از نابودى است، امام چون تشنگى و رهبر بحق و نجات بخش از نابودى است، امام چون آتشى است بر تیه براى سرمازدگان و دلیلى است در تاریکىها که هر که از آن جدا شود هلاک است. امام ابرى است بارنده، بارانى است سیل آسا، آفتابى است فروزان و آسمانى است سایه بخش و زمینى است گسترده و چشمهاى است جوشنده و غدیر و باغى است، امام امینى است یار و پدرى است مهربان و برادرى است دلسوز و پناه بندگان خدا است در موقع ترس و پیشآمدهاى بد، امام امین خداى عز و جل است در میان خلقش و حجت او است بر بندگانش و خلیفه او است در بلادش و دعوتکننده به سوى خداى عز و جل است و دفاعکننده از حقوق خداى جل جلاله است. امام کسى است که از گناهان پاک است و از عیوب بر کنار است، به دانش مخصوص است و به حلم و بردبارى موسوم، نظام دین است و عزت مسلمین و خشم منافقین و هلاک کفار، امام یگانه روزگار خود است، کسى با او برابر نیست و دانشمندى با او همسر نیست، جایگزین ندارد، مانند و نظیر ندارد، بدون تحصیل مخصوص به فضل و از طرف مفضل بدان اختصاص یافته، کیست که بحق شناسائى امام برسد یا تواند او را انتخاب کند؟ هیهات هیهات، خردها در بارهاش گمراهند و خاطرها در گمگاه، عقلها سرگردان و چشمها بىدید، بزرگان در اینجا کوچکند و حکیمان در حیرت و بردباران کوتهنظر و هوشمندان گیج و نادان و شعراء لال و گنگ و ادباء درمانده و سخندانان بىزبان، شرح یک مقامش نتوانند و وصف یکى از فضائلش ندانند، همه به عجز معترفند، چگونه توان کنهش را وصف کرد و اسرارش فهمید؟ چطور کسى به جاى او ایستد و حاجت مربوط به او برآورد؟ نه، چطور؟ از کجا؟ او در مقام خود اخترى است که بر افروزد و از دسترس دستیازان و وصف واصفان فراتر است، انتخاب بشر کجا به این پایه رسد، عقل کجا و مقام امام کجا؟ کجا چنین شخصیتى یافت شود گمان برند که در غیر خاندان رسول (ص) امامى یافت شود؟خودشان تکذیب خود کنند، بیهوده آرزو برند و به گردنه بلند لغزانندهاى گام نهند که آنها را به نشیب پرتاب کند، خواهند به عقل نارساى خود امامى سازند و به رأى گمراهکننده خود پیشوائى پردازند، جز دورى از مقصود حق بهره نبرند، خدا آنها را بکشد تا کى دروغ گویند به پرتگاه در آمدند و دروغ بافتند و سخت به گمراهى افتادند و به سرگردانى گرفتار شدند، دانسته و فهمیده امام خود را گذاشتند و پرچم باطل افراشتند (28 سوره عنکبوت): «شیطان کارشان را برابرشان آرایش داد و آنها را از راه بگردانید با آنکه حق جلوى چشم آنها بود» از انتخاب خداى جل جلاله و رسول خدا (ص) روى برتافتند و به انتخاب باطل خویش گرائیدند با اینکه قرآن بدانها مىگوید: «پروردگار تو بیافریند آنچه خواهد و انتخاب کند آنها اختیارى در کار خود ندارند منزه است خدا و برتر است از آنچه شریک او شمارند» خدا فرموده است (36 سوره احزاب): «براى هیچ مرد و زن با ایمان اختیارى در برابر حکم خدا و رسولش در امرى از امورش نیست» و فرموده است (36 سوره قلم): «چیست براى شما، چگونه قضاوت مى کنید (37) یا بلکه کتابى دارید که از آن درس مىخوانید (38) که حق دارید چه اختیار کنید (39) یا بر ما قسمتى دارید که امضاء شده و تا قیامت حق قضاوت دارید (40) بپرس کدامشان در این موضوع پیشوا است (41) یا براى آنها شریکانى است بیاورند شرکاى خود را اگر راست گویند». و خداى عز و جل فرموده است (24 سوره محمد): «آیا در قرآن تدبر نکنند یا قفل بر دل دارند یا خدا دلشان را مهر کرده و نمىفهمند» یا (20- 23 سوره انفال): «گویند مىشنویم و شنوائى ندارند* به راستى بدتر جانوران نزد خدا کَرها و گنگهائىاند که عقل ندارند* اگر خدا در آنها خیرى مىدانست به آنها شنوائى مىداد و اگر هم مىشنیدند پشت مىکردند و رو بر مىگردانیدند یا گویند شنیدیم و عمداً مخالفت کردیم بلکه آن فضلى است که خدا به هر که خواهد دهد خدا صاحب فضل بزرگ است»چگونه مىتوانند امام اختیار کنند با آنکه باید امام شخصیتى باشد که: 1- دانا باشد و نادانى نداشته باشد. 2- راعى و سرپرستى باشد که شانه خالى نکند و نکول ننماید. 3- معدن قدس و طهارت و نور و زهد و علم و عبادت باشد. 4- مخصوص باشد به دعوت از طرف رسول خدا و از جانب او معین شود. 5- از نژاد فاطمه زهراء مطهره بتول باشد. 6- در نسب او تیرگى و گفتگو نباشد و از بالاترین خاندان در قبیله قریش و کنَگره رفیع بنى هاشم و عترت رسول اکرم و پسند خداى عز و جل باشد. 7- شرف اشراف و زاده عبد مناف باشد. 8- شکافنده حقائق علم و داراى مقام کامل بردبارى و حلم باشد. 9- مملو از معنویات امامت و داناى به تدبیر و سیاست باشد. 10- واجب الاطاعه باشد و به امر خدا قیام کند. 11- ناصح بندگان خدا و حافظ دین خداى عز و جل باشد.به راستى پیغمبران و امامان (ع) را خدا توفیق دهد و از مخزون علم و حکمت خود به آنها چیزها عطا کند که به دیگران ندهد و دانش آنها برتر از دانش همه اهل زمانهاى آنها است چنانچه خداى عز و جل فرماید (35 سوره یونس): «آیا کسى که رهبرى کند شایسته پیروى است یا کسى که نیازمند هدایت است، چه شده؟ شما چگونه قضاوت مىکنید» و (369 سوره بقره): «به هر که حکمت داده شد خیر بسیار داده شده و جز خردمندان یاد آور آن نباشند» و (247 سوره بقره) در باره طالوت فرماید: «براستى خدا او را بر شما برگزید و افزونى در علم و جسم داد، خدا به هر که خواهد ملکش را بدهد، خدا واسع و دانا است» و در باره پیغمبر خود فرموده (113 سوره نساء): «کتاب و حکمت را بر تو فرو فرستاد و آنچه نمى دانستى تعلیمت داد و فضل خدا بر تو بزرگ است» و در باره خاندانش که از آل ابراهیم هستند فرمود (54 سوره نساء): «آیا حسد برند به مردم در آنچه خدا از فضل خود به آنها داده محققاً عطا کردیم به آل ابراهیم کتاب و حکمت را و به آنها بزرگى دادیم (55) برخى بدان ایمان داشته و برخى نداشته، دوزخ آتشى افروخته به قدر کفایت دارد». به راستى چون خدا بندهاى را براى اصلاح کار بندگان خود انتخاب کند به او شرح صدر عطا کند و در دلش چشمههاى حکمت و فرزانگى بجوشاند و دانش خود را از راه الهام به او آموزد که در پاسخ هیچ سؤال و پرسشى در نماند و از حق و حقیقت سرگردان نشود، زیرا از طرف خداوند معصوم است و مشمول کمک و تأیید او است از خطا و لغزش و برخورد ناصواب در امان است، خدا او را بدین صفات اختصاص داده تا حجت بالغه بر هر کدام از خلقش باشد که او را درک کند، این فضل الهى است که به هر که خواهد عطا کند، و خدا صاحب فضل بزرگى است، آیا بشر قادر است که چنین امامى انتخاب کند یا منتخب آنها داراى چنین صفاتى بوده که آن را پیش انداختهاند بحق خانه خدا که تعدى کردند و قرآن را پشت سر انداختند، مثل اینکه مطلب را نمىدانند، هدایت و شفا در کتاب خدا است که پشت بدان دادند و پیرو هواى خود شدند و خدا آنها را نکوهید و دشمن داشت و بدبخت ساخت و فرمود (50 سوره قصص): «کیست گمراهتر از آنکه پیرو هوس خویش است، بىرهبرى از جانب خدا، به راستى خدا مردم ستمکار را هدایت نمى کند» فرمود (35 سوره غافر): «بزرگ است در دشمنى نزد خدا و آنها که که گرویدند، همچنان خدا بر دل هر متکبر جبارى مهر زند» و صلى الله على محمد و آله و سلم تسلیما کثیراً.
*منبع حدیث: کتاب "اصـــول کــافــی" جلد 1 » کتاب حجت » باب نادر مخصوص و جامع در فضیلت و صفات امام » حدیث شماره 1
*منابع دیگر حدیث :کمال الدین و تمام النعمة، ص 675 ـ 681؛ الأمالی شیخ صدوق، ص773 ـ 778؛ عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2 ، ص 195 ـ 199؛ معانی الأخبار، ص 96 ـ 101.منبع ترجمه : ترجمه کمره ای : اصول کافی جلد 2 صفحه
: 117http://ahlolbait.com/893/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85
.: Weblog Themes By Pichak :.